ادامه از صفحه 12
گفت که بهتراست به طورکل نباشند با وجود محدودیتها و قدرت جریانهای موازی با وزارت ارشاد، امضای این افراد پای پروانههای ساخت و نمایش و... تا حدی ضمانت اجرایی مجوز را تضمین میکند. اشکال اینجاست که ما استانداردهای دوگانه داریم، به این معنا که برخی اوقات با عنایت به سازنده اثر راه را برای فیلم او باز میکنیم و فیلم مشابه دیگر از سازندهای که به اندازه اولی مورد توجه نیست مشمول این لطف نمیشود. مثلاً در حوزه طنز سیاسی که فیلم آقای امیریوسفی هم در همان حوزه قرار میگیرد یا فیلمهایی در ژانر سیاسی برای خیلی از فیلمسازان کارت سفید وجود دارد و فیلم شان میتواند خیلی از مسائل را بدون اعتنا به بازتابهای منفیاش در جامعه با جسارت مطرح کند در حالی که این میدان برای فیلمسازان دیگر باز نیست. از این دست فیلمها که یا اکران شدهاند یا بعضی از آنها در آستانه اکران هستند کم نداشتهایم. اما همزمان درمورد فیلمی که با مواضع فکری جریانهایی همخوانی ندارد سختگیری میشود. واقعیت این است که آدمهایی از بدنه سینما که وظیفه اصلیشان دفاع از تولیدات همکاران شان است و باید به خود فیلم نظر کنند نه فیلمساز، در این شوراها در اکثریت نیستند و برای اینکه بحثهای اقناعی را به نتیجه برسانند کار سختی را پیش رو دارند. مسأله دیگر این است که بجز حوزه سینمای کودک که با قشری بهعنوان مخاطب طرف هستیم که ممیزی برای آنها توجیه دارد، ما داریم این فیلمها را برای بزرگسالان جامعه میسازیم که با واقعیتهای خیلی شدیدتر از اینها مواجه هستند و نمیتوانیم آنها را از دیدن، شنیدن، فهمیدن و دانستن منع کنیم. این فیلمها بالاخره در جایی اکران میشوند و هرکس دوست دارد به تماشای آنها مینشیند و آنهایی هم که دوست ندارند میتوانند انتقاد کنند، مطلب بنویسند و برخوردهای فرهنگی با فیلم داشته باشند، اما اینکه از ابتدا ما بهعنوان قیم تصمیم بگیریم که این فیلم را جامعه ببیند یا آن فیلم را نبیند و... برخورد درستی نیست.
اسعدیان: انتخابات این دوره پیامهای زیادی داشت و هر کدام در بحثهای امروز به آن استناد میکنیم. یکی از نکات جالب برای من استدلال ایرانیهای خارج از کشور بود که مخالف شرکت در انتخابات بودند، بعضی اوقات حرفهایشان را که گوش میکردم احساس میکردم این افراد در سی و خردهای سال پیش فریز شدهاند و ما که در ایران و اتفاقاً در فضای بسته تری بودیم چقدر بازتر از آنها فکر میکنیم و حتی آزاداندیشتر از آنها هستیم. متأسفانه در داخل ایران هم این اتفاق افتاده است و بعضی از مسئولان و مدیران ما چه در عرصه فرهنگ و چه در عرصههای دیگر هنوز در دهه 60 فریز شدهاند و با آن تفکر به مسائل نگاه میکنند و متوجه تغییر و تحولات جهانی نیستند. به نظر من طبیعی است در کشوری که خود را متولی فرهنگ میداند در حالی که تعداد زیادی از سینماهای ما وابسته به نهادهای نیمه دولتی یا دولتی است، بخواهد اعمال نظر و نظارت داشته باشد و دیدگاه خود را هم جاری کند، اما تفاوت هست بین دولتمرد یا جامعهشناسی که با زمانه خود جلو آمده است و شرایط زمانهاش را میفهمد با کسی که هنوز حسرت زمان انقلاب را میخورد و میخواهد به آن زمان برگردد. اینکه این امور را تماماً به اهالی هنر بسپارند خود ما زیر بارش نمیرویم و در اینکه در شوراها و ارگانها باید نمایندههای دولتی باشند، اصلاً بحثی نیست؛ اما نمایندگانی که در 30 سال پیش فریز نشده باشند و بدانند که ملزومات امروز چیست، نگاهشان این باشد که فیلمها را نشان دهیم و مردم به جایگاه هنرمندان حساستر باشند.
امیریوسفی: به نظرم حضور سینماگران در شورای پروانه ساخت و پروانه نمایش تأثیر مثبت داشته است چرا که از جنس سینما هستند، نمونه آن خود خانم طائرپور هستند که حضورشان چه درباره فیلم خودم و چه درباره دیگر فیلمها مؤثر بوده است. برگردم به صحبت آقای اسعدیان که شاید این چرخه با عوض کردن آدمها آنچنان عوض نمیشود، به نوعی اساساً بحث بر سر سیستم کارکرد شورای ساخت و پروانه نمایش است؛ سیستمی که به نظر میرسد از دهه 60 با همان شرایط دارد کار میکند اصلاً تشکیل این شوراها یک نگاه دهه شصتی است. بحث بر سر از بین رفتن آنها نیست بلکه بحث بر سر تغییر کارکرد است به گونهای که افراد مهم نباشند و خود شورا تکلیفش را روشن کند که از اساس برای ارتقای سینما به وجود آمده است یا صرفاً فقط وظیفهاش این است که یک قیچی به دست بگیرد و هر مرحلهای یک قیچی بیرحمانهای بزند. شاید قیاس درستی نباشد ولی من همیشه عملکرد شوراها را به شوخی مثل کسانی میبینم که پشت پرده صحنه نمایش سالن مد ایستادهاند و تا زمانی که مدل وارد سالن شود با یک قیچی همه چیز را مرتب میکنند ولی عملکرد قیچی وار این شوراها برای سینمای ایران نتیجه بالعکس دارد و سینمایی به وجود میآورد که هر حرکت چشم و جملهای در آن به تیکه و کنایه تعبیر میشود و سینما از ماهیت خود دور میشود. حرف آقای اسعدیان را قبول دارم که ماهیت این شوراها باید شکل دیگری پیدا کند. تغییر عملکرد شوراهای پروانه ساخت و نمایش میتواند یک رنسانس در سینمای ایران به وجود بیاورد. در نهایت باز هم تأکید من بر این است که این امور به دست اهالی سینما بیفتد بهتر است. اما اجازه بدهید در اینجا یک گلایه هم مطرح کنم. در بحث فیلمهای توقیفی میتوان به عملکرد خانه سینما هم انتقاد داشت. بهعنوان کسی که در زمان تعطیلی و بسته شدن خانه سینما مثل بسیاری از اعضای دیگر خواستار باز شدن خانه سینما بودم طبیعی است بهعنوان عضو این نهاد صنفی از آن توقع داشته باشم که در زمان مقرر تلاش کند این مشکل را حل کند. شاید گروهی در سینما حال خوشی دارند ولی این حال خوش باید برای همه اهالی سینما باشد تا مثل یک دلخوری بزرگ به نسل بعدی سینما منتقل نشود؛ همان نسلی که خودتان گفتید در راه است و هیچ چیزی را هم قبول ندارند و به نظرم حقشان را بهتر میتوانند بگیرند.
طائرپور: الان موج انتقاد از خانه سینما زیاد شده، در حالی که اگر تعریف وجودی خانه سینما برای همه شفاف و مشخص شود که در چه حوزههایی میتواند ورود کند و در چه حوزههایی نمیتواند، این نگرانی و گلایهمندی تصحیح و تعدیل میشود. مطمئن باشید خانه سینما دورهم نشینی یک عده آدم خوشحال نیست.
اسعدیان: در مورد خانه سینما یک نکته را همه جا گفتهام و اینجا هم تکرار میکنم. اولاً هیأت مدیره جدید تنها سه چهار ماه است که کارش را شروع کرده است و من به نوعی دارم از هیأت مدیرههای قبلی حمایت میکنم. باور من این است که در دوره آقای شمقدری شاید به عمد و با برنامه خانه سینما را روی جلد مجلات آوردند مثل اینکه در دنیا گاهی ایران را روی جلد مجلات میبرند و ما را بیچاره میکنند. خانه سینما باید در وسط مجلات باشد حتی پشت صفحه هم نباید باشد. در همان چند سال آنچنان کارکردی به خانه سینما دادند و آنچنان بـُولد سیاسی و جوسازی کردند که خیلی از دوستان هم باورشان شد که خوب است ما اینقدر مطرح باشیم. اینکه هر کاندیدای ریاست جمهوری بازگشایی خانه سینما و فعالیتهایش را جزو شعارهای انتخاباتیاش مطرح کند، لزوماً چیز خوبی برای خانه سینمایی که میخواهد کار صنفی بکند نیست. بعد از بازگشایی خانه سینما به درست، آقای عسگرپور و هیأت مدیره سعی کردند خانه سینما را برگردانند به همان جایگاه میانه در حالی که هنوز خیلیها دوست داشتند ما را روی جلد نگه دارند و این ما را آسیب پذیر میکرد. ما وقتی رو جلدیم باید راجع به هر چیز حرف بزنیم و موضع بگیریم و بیانیه بدهیم و این اتفاق ما را آسیبپذیر میکند.
طائرپور: ضمن اینکه الان نمایندههای خانه سینما هستند که دارند برای این فیلمها تلاش میکنند اما بیسروصدا، شبیه بسیاری از کارهای دولت آقای روحانی که هر چیزی را در بلندگو فریاد نمیکند.
امیریوسفی: اصلاً بحث سر این نیست. من خود خانم طائرپور را مثال زدم که حضورشان از دل خانه سینما و بهعنوان نماینده اهالی سینما در شوراها چقدر مثبت بوده است اما متأسفانه شما به نظر من جزو قاعده نیستید و استثنا هستند.
اسعدیان: این حرف که نباید افراد مهم باشند حرف کاملاً درستی است. الان بیاییم و بگوییم شورای پروانه نمایش را عوض کنیم و یک گروه آدم کاملاً با فضای فکری باز بگذاریم که فلان گونه رفتار کنند. باز هیچ فرقی نمیکند چراکه مکانیزم مشکل دارد.
امیریوسفی: بله اصلاً بیایید یک پله بالاتر برویم وقتی مکانیزم اشتباه باشد همه چیز غلط از آب در میآید. بهعنوان نمونه از دبیری جشنواره فجر مثال میزنم. فیلم «آشغالهای دوست داشتنی» من چهار سال در جشنواره ملی فجر حتی اجازه دیده شدن توسط هیأت انتخاب جشنواره را هم پیدا نمیکند در حالی که دبیران جشنواره مدیران دولتی هستند ولی امسال در جشنواره جهانی فجر هم باز میبینیم با وجود اینکه دبیر جشنواره یک فیلمساز مثل خودمان است همان اتفاق دوباره میافتد و فیلم کنار گذاشته میشود!
طائرپور: چون هر دو موکول به همان مجوز وزارت ارشاد است.
اسعدیان: این نگاه اشکال دارد. فیلم «لرد» از ایران وارد جشنواره کن میشود و جایزه نوعی نگاه را میبرد. متأسفانه دوستان ارشاد اعلام میکنند که این فیلم پروانه نمایش ما را نداشته است یعنی تصورشان این است که اگر پروانه نمایش نداشت نباید به جشنواره خارجی میرفت. انگار متوجه زمانه نیستیم. آقای سجادپور اعلام کرد که اگر فیلمی بدون اجازه ما در جشنواره خارجی برود، فلان برخورد را میکنیم و... الان هم اعلام میکنیم فیلمی که در کن جایزه برده است پروانه نمایش ما را نداشته؛ متوجه نیستیم که من فیلمساز که دارم این فیلم را برای جشنواره خارج میفرستم اصلاً با پروانه نمایش و ساخت تو کاری ندارم تو اصلاً فیلم من را توقیف کن. این نگاه مدیران سینمایی اشکال دارد و بحث سر افراد نیست. من اصلاً تعجب کردم وقتی خواندم مسئولان سینمایی در مقابل اعتراض یک عده به حضور فیلم «لرد» در کن، اعلام کردند که این فیلم پروانه نمایش نداشته است. پاسخ باید این باشد که زمانه تغییر کرده است و نمیتوانید جلوی خروج فیلم را بگیرید.
امیریوسفی: البته در مورد سؤال قبلی دبیر جشنواره اختیارات دارد و میتواند مجوز ارشاد را حداقل برای جشنواره خودش بگیرد که نخواستند. ولی درباره فیلم «لرد» من این فیلم را ندیدم ولی صحبتهای شما در مورد موضع ارشاد کاملاً مورد تأیید است اما فراموش نکنیم پنج ماه قبل همین فیلم در جشنواره فیلم فجر ثبتنام کرد و طبق گفته اهالی ارشاد فیلمساز با یکسری از اصلاحات برای حضور فیلمش در جشنواره فیلم فجر موافقت کرده بود ولی چه اتفاقی افتاد؟ اگر به آن فیلم اجازه یک نمایش در جشنواره خودمان داده میشد هیچ وقت شاید این اتفاقات نمیافتاد. الان هم سازمان سینمایی فعلی وارث اشتباهات مدیران قبلی است...
راهکاری برای تغییر این ساختارها ندارید؟ بهعنوان یک فیلمساز چه پیشنهادی دارید؟
امیر یوسفی: به نظر من یک شورای صیانت از پروانه ساخت باید در خانه سینما شکل بگیرد چون ما اینقدر حول پروانه نمایش میچرخیم اجازه میدهیم یک گروهی بدون توجه به قانونی بودن ساخت فیلمها با تندروی جلو بیایند. در نظام سینمایی یکسری خطوط قرمز وجود دارد اما سینمای ایران بواسطه شرایط اقتصادی و زیست خودش همواره از خطوط قرمز فاصله میگیرد برای اینکه کار خودش را با آرامش انجام بدهد و امید به اکران بدون دردسر داشته باشد. بحث درباره فاصله محافظه کارانه و عافیت طلبانه کلیت سینمای ایران با خطوط قرمز است. این فاصله خالی به نظر من جایی است که فیلمهای توقیفی در آن ایجاد میشوند؛ فیلمهایی که نه از خطوط قرمز رد میشوند و نه در عین حال حاضرند به خطوط قرمز محافظه کارانه سینمای ایران برگردند. مشکل این فاصله است. بحث اصلاً درباره فیلمهایی نیست که از خطوط قرمز رد میشوند بلکه بحث درباره کسانی است که ترجیح میدهند نزدیکترین فاصله را به این خطوط قرمز داشته باشند که به نظر من این سطح تحمل در بین مدیران و در بین خیلی از اهالی سینما بسیار پایین است و اگر شورای صیانت از پروانه ساخت به وجود بیاید به اعتقاد من میتواند همه این شرایط را پیشبینی کند و دیگر فیلمساز فیلمی را نمیسازد که با دلهره نگران پرونده نمایش آن باشد، پروانه نمایشی که گرفتن آن برای خیلیها مثل یک اتوبان شش بانده است ولی برای بعضیها از گذر از پل صراط هم سختتر است!
اسعدیان: یکی از چیزهایی که باز در گفتار دوستان وزارت ارشاد برای من عجیب بود این بود که باید فاصله فیلمنامه تصویبی تا فیلم را کنترل کنیم تا چیز دیگری ساخته نشود. در جلسهای که با وزیر قبلی ارشاد داشتیم همین را گفت که ما باید سر صحنه یک نفر را بگذاریم که مطابق فیلمنامه تأییدی فیلم ساخته شود. گفتم یعنی چه؟ میخواهید ناظر کیفی تلویزیون بگذارید؟ اصلاً مگر کسی میتواند بیاید سر صحنه من فیلمساز را کنترل کند. این همان نگاه دهه شصتی است.
طائرپور: حاصل این رویکرد را در تلویزیون هم میبینیم. این همه کنترل میکنند، حاصل کارشان همین برنامههایی است که روی آنتن میآید.
اسعدیان: اینکه به فیلمنامهای که در وزارت ارشاد پروانه نمایش گرفته بگوییم اگر فیلمت جور دیگری بود پروانه نمایش نمیدهیم بیمعنی است. فاصله فیلمنامه تا فیلم هزاران کیلومتر است. یکی از دوستان فیلمنامهای داشت که میگفت یکی از شخصیتها سیدی دارد که وقتی موسیقی آن پخش میشود همه شهر را به حرکات موزون وا میدارد اما اینکه چه موسیقیای پخش شود به فیلمساز ربط دارد؛ ممکن است من یک والس تصور کنم و محسن یک موسیقی رپ و.. این همان فاصله فیلمنامه تا فیلم است. بدترین چیز برای دولت آقای روحانی و تیمشان، این است که باز دچار همین روزمرگیها شود. دو فیلم توقیفی پیش بیاید عدهای را جمع کنند که تکلیفش را مشخص کنند و باز جواب گروه مخالف را بدهیم و... این گونه تا چشم به هم بزنیم چهار سال گذشته و هیچ اتفاقی هم نیفتاده است و فقط دور باطل زدهایم. شاید بشود شورای پروانه ساخت را برداشت و یک قیف ایجاد شود که گلوگاهش شورای پروانه نمایش است آن وقت فیلمساز میداند و شورایی که باید از آن عبور کند تا به پرده اکران برسد.
طائرپور: میخواهم از آقای امیریوسفی بهعنوان نماینده نسل جوان سؤال کنم که به نظر شما اگر به همان سیستم درجهبندی فیلم در دهه 60 برگردیم چقدر میتواند کمک کند؟
امیریوسفی: من در آن دوره نبودم اما الان دارم تأثیرات مخربش را میبینم. هر چند هنوز هم بهترین فیلمهای تاریخ سینمای بعد از انقلاب ما مربوط به همان دهه شصت است. ولی اگر این درجهبندی کاملاً هنری و حرفهای باشد من کاملاً با آن موافقم، اما این اتفاق هیچگاه نمیافتد و درجهبندی محتوایی دیگر درجهبندی هنری نیست و نظرات دولتی و ارگانی هم وسط میآیند.
اسعدیان: مشکل آن درجهبندی این بود که از اینکه محسن هم میگوید فراتر رفت و شد درجهبندی ارتباطی!
طائرپور: شاید اگر بشود این مسائل را کنترل کرد سختگیری راه پروانه نمایش هم کمتر شود.
اسعدیان: یادتان هست یک هیأت سی چهل نفری از تهیهکنندگان در فارابی درست کردند که فیلمها را بینند و به آنها درجه الف و ب بدهند. ما همه چیزمان هیأتی است، وقتی فیلمساز میداند که چه کسانی قرار است فیلماش را ببینند از قبل با ده نفر صحبت میکند که هوای فیلماش را داشته باشند. اگر دست خودمان بسپارند در رودربایستیها و مناسبت سینمایی گیر میافتیم و اگر دست دولت بدهند در مناسبات حکومتی گیر میافتیم. به نظر من این روش محکوم به شکست بود و شکست هم خورد.
امیریوسفی: پیرو صحبت شما اگر مثلاً یک فیلم دفاع مقدسی ضعیف ساخته شود چه کسی در ارشاد جرأت میکند به آن درجه جیم بدهد؟!
طائرپور: این اتفاق اتفاقاً در شورای پروانه نمایش افتاد. دو تا فیلم در حوزه دفاع مقدس ساخته شد که فیلمهای بسیار ضعیفی بودند که ما حتی گفتیم اینها قابلیت اکران ندارند و میتوانند با اغماض در شبکه نمایش خانگی توزیع شوند. در حوزه انیمیشن خیلی از نهادها فعال شدهاند و با استفاده از فرمت انیمیشن که سختگیری برای دریافت مجوزش کمتر است، دارند رسماً فیلمهای سیاسی میسازند در حالی که تصور عامه این است که مخاطب انیمیشن در سینمای ایران کودکان هستند. برخی از این فیلمها قطعاً تأثیرات مخربی خواهند داشت و حتی اصرار من بر این بود که این آثار باید با شورای امنیت ملی چک شوند. در عصر جدید دارد چنین خطوطی ایجاد میشود و من هم تنها راهکار نجات را درجهبندی نمیدانم اما باید به یک فرمولهایی برسیم که هم آنهایی که مجوز میدهند نگران نباشند از اینکه امضایشان پای چنین فیلمهایی است که به اعتقاد آنها صاحب ارزشهای محتوایی نیستند و هم گشایش بیشتری برای اکران فیلمها ایجاد شود. این فقط در حد طرح سؤال بود و نگاه مدافعانه به آن ندارم.
امیریوسفی: با تمام قوانین دست و پا گیر و شرایط بستهای که در دهه 60 وجود داشت بهعنوان یک ناظر به اعتقاد من به لحاظ کارنامه کاری دهه قابل قبولی است. شاید دلیلش همان بحث قدیمی همنشینی تعهد و تخصص باشد. به نظر من در دهه 60 ما در سینما متخصصین متعهد داشتیم و در دهه 70 متعهدین متخصص! دهه شصت کسانی در حوزه تولید و ساخت سینما بودند که متخصصینی با تعهد به قوانین بعد از انقلاب بودند ولی در دهه بعد با توجه به آمدن نسل جدید سینما، تخصص سینمایی دیگر اصل اول نبود.
طائرپور: و الان متعهدین غیرمتخصص داریم. مسلماً در آن دوران مدیران دلسوز و فرهنگ شناستری داشتیم.
با واگذاری امور به اهالی هنر در برگزاری جشنوارهها موافق هستید؟
اسعدیان: در مورد برگزاری جشنواره خیلی علاقهمند نیستم که این امور به اصناف و سینماگرها واگذار شود. ما جشن خانه سینما را داریم که توسط اصناف برگزار میشود. به خاطر جشنواره فیلم فجر ممکن است اصناف سینمایی رو در روی هم قرار بگیرند که من موافق نیستم. اگر امروز فیلم محسن امیریوسفی کنار گذاشته میشود امیریوسفی با مسئولان در ارتباط است اما اگر سینماگران برگزارکننده جشنواره بودند ما رو در روی هم قرار میگرفتیم که این اصلاً اتفاق خوشایندی نیست. در جشن خانه سینما به این دلیل اتفاق بدی نمیافتد که اصلاً رو در رویی وجود ندارد. اگر بهعنوان مثال برگزاری جشنواره به خانه سینما سپرده شود قدری خطرناک است. اما بسیاری از وظایفی را که دولت انجام میدهد قطعاً میتوان به صنوف واگذار کرد. اینکه دولت فقط وظیفه نظارتی و کمک کردن به زیرساختها را داشته باشد امور را به اصناف سینمایی واگذار کند. باید اصناف عواقب را هم قبول کنند و یاد بگیرند و برای چنین مسئولیتهایی شانههایشان را قویتر کنند.
امیریوسفی: البته من متوجه منظورتان از اینکه میگویید با مسئولان ارتباط دارم نمیشوم! در تمام این سالها من هم مثل خیلیهای دیگر هر روز راهی وزارت ارشاد شدهام و با مسئولانی که توانستهام ببینم و وظیفه داشتند به من پاسخ دهند صحبت کردهام که مشکل فیلمم حل شود ولی تنها نتیجهای که داشت چهار سال خانه نشینی و بیکاری و تبدیل شدن فیلمم به معضل بود! ولی حالا که بحث فعالیت اصناف سینمایی مطرح شد اگر این موضوع را درباره خانه سینما نگویم غمباد میگیرم! یک زمانی پز خانه سینما این بود که فیلمهایی در جشن خانه سینما میتوانند شرکت کنند که فقط پروانه ساخت داشته باشند اما در سال 92 پس از بازگشایی خانه سینما یکباره این بحث مطرح شد که فیلمهایی میتوانند در این جشن حضور داشته باشند که پروانه ساخت و پروانه نمایش داشته باشند. سال بعد هم شرط اکران شدن هم به آن اضافه شد! امیدوارم امسال دیگر شرطی مثل عرضه شدن در شبکه نمایش خانگی به آن اضافه نشود!
بحث ما طولانی شد و به صورت مفصل درباره فیلمهای توقیفی و گرفت و گیرهای پروانه ساخت و نمایش صحبت کردیم اما طبیعتاً خواسته اهالی سینما فقط به این موارد خلاصه نمیشود. در صحبتهای پایانی بهتر است به دیگر مطالبات اهالی سینما از مدیران سینمایی حداقل بهصورت تیتروار اشاره کنیم.
طائرپور: اتفاقاتی بهصورت عقیم و نیمه کاره افتاده و رها شده مثل جریان سینمای کودک. ما نمیتوانیم به مخاطبان کودک و نوجوان بیتفاوت باشیم. برگزاری جشنواره با چند تا فیلم ممکن است اتفاق خوبی باشد اما کافی نیست ما احتیاج به یک جریان داریم. هر جامعه با کودکان خود نو میشود و ما باید برای نو شدن آماده باشیم. جریان سینمای کودک شروع خیلی خوبی داشت اما با اعتراض های پراکنده و غیراصولی و حمایت نکردن اجرایی و عملیاتی دولت متوقف ماند. بحث مدرسه ملی سینما و مراکز مشابه باید سروشکل بهتری بگیرد. همه این امور مربوط به وظایف دولت است و مابقی امور مثل آزاداندیشی و... که گفته شد بخش خصوصی راهش را پیدا میکند همینقدر که دولت مانع و مزاحمش نباشد میتواند راه خود را پیدا کند.
اسعدیان: همچنان تأکید میکنم امیدوارم اگر دولت بتواند در عرصه کلان اقتصاد مملکت یک قدمی به جلو بردارد حتماً حاصلش به ما هم میرسد.
امیریوسفی: حداقل خواسته من عدالت است به این معنا که برای همه فیلمها و فیلمسازها و همه نگاهها و سلیقهها جایی وجود داشته باشد و اگر مبنا پروانه ساخت است باید به آن احترام گذاشته شود و یک گروه حرفهای درباره آن صحبت کنند.
دولت ،کاسبان توقیف فیلمها را مهار کند