بچههای روستا برای قصهخوانی خانم معلم لحظه شماری میکنند
سفر به دوردستهای درون
یوسف حیدری
خبرنگار
وقتی قرار شد غم بزرگ را به یک کار بزرگ تبدیل کند، تصمیم گرفت بعد از 20 سال معلمی را کنار بگذارد و سوار بر دوچرخه روستا به روستا بگردد و برای بچهها کتاب بخواند. خورجین دوچرخه را پر از کتاب میکند و به بچههای روستا هدیه میدهد. وقتی خبر آمدن خانم معلم به روستاهای قشم، هرمز و هنگام میرسد بچهها برای دیدنش لحظه شماری میکنند. میگوید دیدن کودکی که با شوق زیاد کنارت مینشیند تا برایش کتاب بخوانی به همه دنیا میارزد: «این حس را نمیتوانستم در کلاس درس و پای تخته پیدا کنم.» حالا خانم معلم در پایان سفر به قشم این بار با خورجینی پر از کتاب راهی چادرهای عشایری جنوب فارس میشود.
همه چیز از کانون اصلاح و تربیت شروع شد. جایی که 30 پسر کودک و نوجوان دوران تأدیب شان را سپری میکردند. وقتی کتابخانه این مرکز را از نزدیک دید متوجه شد کتابها چندان مناسب بچهها نیست. درحالی که مسیر زندگی خیلی از بچهها ممکن است با خواندن یک کتاب عوض شود. پیگیری او باعث شد با کمک شورای کتاب کودک، کتابخانه کانون اصلاح و تربیت با 1000 جلد کتاب مناسب تجهیز شود.
نسرین خضری مقدم از روزهایی میگوید که تصمیم گرفت مسیر زندگیاش را عوض کند و برای بچهها کتاب بخواند: «عاشق سفر هستم و در هر فرصتی به نقاط مختلف کشور سفر میکنم. 18 سال در مدارس مشهد تدریس میکردم و بعد از انتقال به کرمان دو سال هم آنجا درس دادم تا اینکه سال گذشته کرونا همسرم را از من گرفت. مرگ او غم بزرگی بود و شرایط خوبی نداشتم. آن روزها جملهای از توران میرهادی مادر ادبیات کودک و نوجوان تأثیر زیادی روی من گذاشت. او میگفت اگر به سوگ بزرگی دچار شدیم تلاش کنیم این سوگ بزرگ را به یک حرکت بزرگ تبدیل کنیم.
تصمیم گرفتم بازنشسته شوم و مسئولانه سفر کنم تا لذت سفر را تجربه کنم و این شادی و لذت را به دیگران بدهم. عاشق دوچرخه سواری هستم. چهل سالگی تصمیم گرفتم دوچرخه سواری را یاد بگیرم و با دوچرخهام سفر کنم و هرگز فکر نکردم دیر است. سفر با دوچرخه برای من فقط رفتن از مکانی به مکان دیگر نیست. از آن طرف در سفر آدمها بیشتر از هر زمانی به تو نزدیکتر میشوند. آنقدر نزدیک که دلشان میخواهد تو توقف کنی و ساعتها با آنها حرف بزنی، میهمان خانههایشان شوی، سرِ سفرهشان بنشینی، نان و نمکشان را بخوری و برایشان بشوی یک دوست.
هر بار مسیر جدیدی را برای سفر انتخاب میکنم تا حرفی برای این گفتوگوها داشته باشم. چندسال قبل 1000 کیلومتر رکاب زدم تا به مردم کوچه و بازار بگویم «آب گنجینه امروز است و رؤیای فردا». این سفر تجربه بینظیری برای من به همراه داشت. سفرم به روستاهای سیستان و بلوچستان و کتابخوانی برای بچهها اولین تجربه سفر برای کتابخوانی بود. به هر روستایی که میرفتم آدم دیگری میشدم و باید بگویم بچهها تأثیر زیادی در رشد و تعالی روحی من داشتند. عشق و علاقه آنها به کتاب و شوق آنها برای خواندن انگیزهام را برای ادامه راه دوچندان کرد.»
روستاهای قشم مقصد بعدی سفر خانم معلم بود تا برای بچهها کتاب بخواند. معلم که باشی بخوبی میدانی کتاب چقدر میتواند روی بچهها تأثیر بگذارد. نسرین خضری مقدم درباره کتابخوانیاش در کانون اصلاح و تربیت میگوید: «با فراخوان یکی از دوستان برای زندانها کتاب جمعآوری میکردیم که تصمیم گرفتم برای کتابخانه زندان کرمان هم کتاب جمع کنم. با فراخوانی که در صفحه مجازی دادم مردم کرمان بیش از 1000 جلد کتاب اهدا کردند که نزدیک به 750 جلد آن مناسب بود و به کتابخانه زندان دادم. مسئولان زندان از این حرکت استقبال کردند. آن روزها به این فکر افتادم که کتابخوانی را از مرکز کانون اصلاح و تربیت که محل نگهداری کودکان و نوجوانان بزهکار است شروع کنم. مسئولان کانون خیلی استقبال کردند.
وقتی کتابخانه آنجا را دیدم متوجه شدم کتابها مناسب نیست و بچهها سرگرمی دیگری هم ندارند. با خانم اخوت در شورای کتاب کودک هماهنگ کردم و آنها با یک تیم آمدند و با 1000 جلد کتاب مناسب کتابخانه کانون اصلاح و تربیت را تجهیز کردند. روز افتتاح کتابخانه جشن گرفتیم و هوشنگ مرادی کرمانی نویسنده کتاب کودکان و نوجوانان هم آمد و برای بچهها صحبت کرد. از مشکلات و سختیهایی که در کودکی داشت ولی با خواندن کتاب و تلاش موفق شد نویسنده شود گفت و بچههای کانون اصلاح و تربیت از حرف های ایشان خیلی به وجد آمدند و انگیزه زیادی برای خواندن کتاب پیدا کردند. بعد از آن سفر به روستاهای قشم را با شعار« کودک، کتاب، آگاهی» آغاز کردم. با بچهها کتاب خواندم، قصه گفتم و تلاش کردم باور کنند هر کجا باشند میتوانند رؤیاهایشان را زندگی کنند.
با دوچرخه به بندرعباس و با لنج به قشم رفتم. روستا به روستا را با دوچرخه رفتم و برای بچهها کتاب خواندم. اینکه خانم معلم با دوچرخه سفر میکند برای بچهها و ساکنان روستا جالب بود. با این کار میخواستم به بچهها اهمیت مراقبت از محیط زیست را یاد بدهم و نشان بدهم هر کدام از ما میتوانیم در سالم ماندن محیط زیست و حفظ آن برای نسلهای آینده نقش داشته باشیم. بچهها میپرسیدند خانم معلم نمیترسی تنها سفر میکنی یا اینکه چطور مسیر را پیدا میکنی؟
در کنار معلمی خوشنویسی هم کار میکنم و در کلاس درس به بچهها زیبانویسی یاد میدهم. در این سفر سعی کردم تا بچهها خط تحریری را یاد بگیرند. علاقه آنها انگیزهام را در ادامه راه بیشتر میکرد. فهمیدم بچههای روستا خیلی دوست دارند خط شان زیبا باشد. بعد از کلاس خط سراغ قصه خوانی میرفتیم. متأسفانه بچههای روستاهای محروم قشم، هرمز و هنگام به کتاب دسترسی زیادی ندارند و میگفتند خیلی کم کتاب میخوانند. البته در برخی از روستاها کتابخانه هم بود اما بچهها بیشتر برای بازی آنجا میرفتند. اما وقتی قرار شد برای بچهها قصه بگویم همه شرکت میکردند. ساعتها کنار هم روی زمین مینشستیم و کتاب میخواندیم، خط مینوشتیم، حرف میزدیم و از ته دل میخندیدم. وقتی میگفتم بچهها من خسته شدم میگفتند نه خانم بازهم بمانید. عالیه یواشکی بیرون میرفت و با فلاکس چای برمیگشت و میگفت خانم یک لیوان چای بخورید تا خستگیتان در برود. با این جمله خستگی را فراموش میکردم. در هر روستا سه روز میماندم. میهمان نوازی مردم روستا را فراموش نمیکنم. در مدارس یا کتابخانهها و مساجد با بچهها گرد هم مینشستیم و کتاب میخواندیم. در روستای خالدی بعد از سه روز وقتی میخواستم به روستای دیگری بروم بچهها التماس میکردند که بمانم. میگفتند چند روز بیشتر باشم و برایشان قصه بخوانم. جدا شدن از این بچهها سخت بود. قول دادم بازهم با خورجینی پر از کتاب به آنها سر بزنم. کتابهای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و کتابهای «با من بخوان» را برای بچهها میخواندم و از چند متخصص حوزه کودک هم برای انتخاب کتاب کمک میگرفتم.
خورجین دوچرخه را پر از کتاب میکردم و در هر روستا تعدادی از آنها را به بچهها هدیه میدادم. کتابخانه برخی از روستاها هم به تعداد بچهها کتاب نداشتند. با کمک مردم و یکی از اقامتگاه ها که بخشی از فروشش را به خرید کتاب اختصاص داد بیش از ۱۲۰۰ جلد کتاب تهیه شد و قرار است کتابخانه روستای مرادی را تجهیز کنیم.»
سفر به روستاهای قشم با خاطرات خوب آن به پایان رسید. بچهها با کتابهایی که هدیه گرفتند خانم معلم را بدرقه کردند. نسرین خضری مقدم این روزها کولهاش را به دوش گرفته و این بار به جای خورجین و دوچرخه با کولهای پر از کتاب میخواهد مناطق عشایری جنوب فارس را پیاده طی کند تا کنار بچههای عشایر باشد و برایشان کتاب بخواند. میگوید بچههای عشایر مشتاقانه منتظر او هستند: «کولهام را با ۳۰۰ جلد کتاب پر کرده ام و امروز راهی جنوب فارس می شوم. یک بار به آنجا سفر کرده بودم و به بچهها قول داده بودم دوباره به آنها سر بزنم. تعدادی از زنان عشایر که سواد خواندن و نوشتن نداشتند، منتظرند که آنها هم خواندن و نوشتن یاد بگیرند. بچهها در چادر دورم حلقه میزنند، کتاب میخوانیم، نقاشی میکشیم، قصه یا به قول خودشان مَتل میگوییم. وجود این بچهها به زندگیام رنگ و معنا میدهد.»
نیازسنجی برای روزهای بعد از کرونا
طراحی و تولید اسباببازی برای سبک زندگی جدید
محسن حموله
فعال حوزه سرگرمی و اسباببازی
کرونا و رعایتهای بهداشتی مربوط به آن، حالا بخشی از زندگی مردم سراسر جهان شده و اثرات آن موجب پدید آمدن نوعی از سبک زندگی در میان خانوادهها و نیز کودکان شده است. بخشی از فعالیتهای روزمره به شکل آنلاین درآمده، روابط و مناسبات کودکان با همسالان خویش دستخوش تغییراتی شده که حتی با فرض پایان شیوع کرونا، بعید است به تمامی به گذشته برگردد.
سرگرمی و بازی که مهمترین و اثرگذارترین بخش زندگی کودکان و شاید اغلب مردم بوده، اینک و در روزگار کرونایی، تأثیراتش دوچندان شده است. اسباببازیها دیگر صرفاً تأثیر سرگرمکننده یا آموزشی ندارند، بلکه بهعنوان یکی از ابزار مهم در تأمین و ترمیم سلامت روان کودکان بهدور از تجمعات و دیدارهای دوستانه بدل شده است. درواقع با نگاهی تحلیلی، میتوان گفت که بخشی از سبک زندگی جدید که با تأثیر از کرونا پدید آمده، برای همیشه به همین شکل باقی خواهد ماند، از توسعه مناسبات مجازی تا تأمین بخشی از نیازهای سرگرمی و آموزشی در فضاهای مجازی.
در حوزه سرگرمی و اسباببازی، دستاندرکاران در این چند سال با توجه به اهمیت سلامت جسمی و روانی کودکان و عموم مردم، تلاشهایی کردهاند اما اینک وقت آن رسیده است که با نگاهی بلندمدت، تغییراتی در نگاه به سرگرمی و تولید اسباببازی ایجاد کرده و شرایط جدیدی را مدنظر قرار دهند. تغییراتی مبنایی در ایدهپردازی، طراحی و تولید اسباببازی و سرگرمی با توجه به شرایط جدید و سبک زندگی تازه.
گام اول در این راه، تحلیل تأثیرات اسباببازی در دوران همهگیری کرونا، نحوه و میزان استفاده از اسباببازیهای خاص یک گروه و بازتعریف نیازهای روانی و جسمی کودکان و عموم مردم علاقهمند به اسباببازی است. تغییر عادت و تغییر نیاز کودکان از اسباببازیهای جمعی و محیطی به ملزومات خانگی و بازیهای خانوادگی، یکی از نکاتی است که باید مورد توجه دستاندرکاران این حوزه قرار گیرد. در شرایط جدید، نیاز داریم که اسباببازیهایی طراحی کنیم که پاسخگوی نیاز روانی و جسمی کودکانی باشد که بیشتر وقتشان را در خانه میگذرانند و نمیتوانند مثل گذشته از محیطهای عمومی مثل پارکها و مکانهای بازی استفاده کنند. اسباببازیهای جدید باید به نوعی طراحی شوند که کاستی دوری از دوستان و ارتباط با همسالان را تا حد ممکن پوشش دهند، کمتحرکی ناشی از خانهنشینی را برطرف کنند و رخوت و فردگرایی را خصوصاً در میان کودکان کمتر کنند و این بسیار مسأله مهمی است.
بهعنوان یک علاقهمند این حوزه، به همکارانم توصیه میکنم که با نشستها و گفتوگوهای علمی در پی نیازسنجی و بازتعریف نقش اسباببازی و سرگرمی در دوران جدید باشند، چراکه دیگر طراحی و تولید اسباببازی با نگاه و هدف یکدهه قبل، از منظر تغییر سبک زندگی، پاسخگوی تمام نیازهای مخاطبان ما نیست و باید نیازهای امروز را در نظر گرفت.
همانطور که بعید میدانیم مراودات بانکی و اقتصادی، حتی پس از کرونا به شکل قبل بازگردد، باید بپذیریم که بازی و سرگرمی نیز در دوران کرونا، از اساس تغییراتی کرده و برای این شرایط جدید، اسباببازیهای جدید نیز ضروری است. اسباب بازیهایی که بر اساس نیازهای روز طراحی شده باشد تا بتوانند کودکانی را که در همهگیری کرونا خانه نشین شدهاند، به فضای بازی برگردانند.