ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در آیین اختتامیه بیست و یکمین جشنواره صنعت چاپ تأکید کرد
تقویت و رونق هرچه بیشتر صنعت چاپ و حل مشکلات آن
گروه فرهنگی: خودکفایی در صنعت چاپ و نشر از سرفصلهای مهم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ضمن تأکید بر تقویت و رونق هرچه بیشتر صنعت چاپ و رفع مشکلات این حوزه تأکید کرد: یکی از سرفصلهای مهم وزارتخانه حرکت به سمت خودکفایی در صنعت چاپ و نشر از کاغذ تا جوهر، زینک و ماشینآلات است.
به گزارش ایرنا، محمد مهدی اسماعیلی شامگاه سهشنبه در آیین اختتامیه بیست و یکمین جشنواره صنعت چاپ و قدردانی از فعالان برتر این صنعت که در سالن سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار شد، با اشاره به اهمیت این صنعت و تأکید خود از ابتدای قبول مسئولیت در این وزارتخانه بر ملی شدن و رشد و رونق صنعت چاپ، از حوزه چاپ به عنوان پیشران حوزه فرهنگی یاد کرد. او همچنین با بیان اینکه در دوره جدید و مدرن، از پیشرانان حوزه فرهنگی، صنعت چاپ بوده به بروز و ظهور تکنولوژیها و فناوریهای نوین اشاره کرد و گفت: امروز چاپ و نشر سنتی رقیب جدی الکترونیکی پیدا کرده که نیاز است با به روزرسانی همگام و ابزار تکنولوژی در این حوزه حرکت کرد. عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی به اهمیت چاپو نشر در دولت سیزدهم اشاره کرد و افزود: یکی از مواردی که رئیس جمهور دائم از بنده پیگیری میکند موضوع کاغذ و چاپ است. اسماعیلی یکی از سرفصلهای مهم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را حرکت به سمت خودکفایی در صنعت چاپ و نشر از کاغذ تا جوهر، زینک، ماشینآلات و... عنوان کرد که در اولویت برنامهها قرار دارد و در ادامه افزود: معتقدیم جمهوری اسلامی ایران که پیشران حوزههای علمی و فناوری است باید بتواند ملزومات پیشرفت صنعت چاپ را برای رشد، رونق و شکوفایی این صنعت نیز فراهم کند.عضو کابینه دولت سیزدهم در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به مشکلات مطرح شده توسط اهالی صنعت چاپ تأکید کرد که حل مشکلات و ارتقای این صنعت از مطالبات جدی وزارتخانه است و یادآور شد: به عنوان عضوی از دولت، با جمعبندی مشکلات این صنعت و طرح آن در دولت در جهت رشد و ارتقای آن تلاش خواهیم کرد. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با بیان اینکه اهالی صنعت چاپ جزو اقشار فرهنگی جامعه هستند، گفت: هرقدر این صنعت توسعه پیدا کند به همان نسبت فضای فرهنگی جامعه ارتقا پیدا خواهد کرد. او با بیان اینکه اعتبار صنعت چاپ به پیشرانی آن در حوزه فرهنگی است، بر تقویت و رونق هرچه بیشتر این صنعت و حل مشکلات آن تأکید کرد. اسماعیلی همچنین به درخواست راهاندازی موزه ماشین آلات چاپ ونشر اهالی این صنعت اشاره و قول مساعد داد در اولین فرصت ساختمانی برای این منظور در پایتخت مدنظر قرار گیرد.
یاسر احمدوند، معاون امور فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، سید مجید پوراحمدی مشاور وزیر ومدیرعامل صندوق اعتباری هنر از جمله مسئولان حاضر در این آیین بودند.در ادامه این آیین از فعالان برتر و پیشکسوتان صنعت چاپ کشور تجلیل شد.
به گزارش ایرنا، محمد مهدی اسماعیلی شامگاه سهشنبه در آیین اختتامیه بیست و یکمین جشنواره صنعت چاپ و قدردانی از فعالان برتر این صنعت که در سالن سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار شد، با اشاره به اهمیت این صنعت و تأکید خود از ابتدای قبول مسئولیت در این وزارتخانه بر ملی شدن و رشد و رونق صنعت چاپ، از حوزه چاپ به عنوان پیشران حوزه فرهنگی یاد کرد. او همچنین با بیان اینکه در دوره جدید و مدرن، از پیشرانان حوزه فرهنگی، صنعت چاپ بوده به بروز و ظهور تکنولوژیها و فناوریهای نوین اشاره کرد و گفت: امروز چاپ و نشر سنتی رقیب جدی الکترونیکی پیدا کرده که نیاز است با به روزرسانی همگام و ابزار تکنولوژی در این حوزه حرکت کرد. عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی به اهمیت چاپو نشر در دولت سیزدهم اشاره کرد و افزود: یکی از مواردی که رئیس جمهور دائم از بنده پیگیری میکند موضوع کاغذ و چاپ است. اسماعیلی یکی از سرفصلهای مهم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را حرکت به سمت خودکفایی در صنعت چاپ و نشر از کاغذ تا جوهر، زینک، ماشینآلات و... عنوان کرد که در اولویت برنامهها قرار دارد و در ادامه افزود: معتقدیم جمهوری اسلامی ایران که پیشران حوزههای علمی و فناوری است باید بتواند ملزومات پیشرفت صنعت چاپ را برای رشد، رونق و شکوفایی این صنعت نیز فراهم کند.عضو کابینه دولت سیزدهم در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به مشکلات مطرح شده توسط اهالی صنعت چاپ تأکید کرد که حل مشکلات و ارتقای این صنعت از مطالبات جدی وزارتخانه است و یادآور شد: به عنوان عضوی از دولت، با جمعبندی مشکلات این صنعت و طرح آن در دولت در جهت رشد و ارتقای آن تلاش خواهیم کرد. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با بیان اینکه اهالی صنعت چاپ جزو اقشار فرهنگی جامعه هستند، گفت: هرقدر این صنعت توسعه پیدا کند به همان نسبت فضای فرهنگی جامعه ارتقا پیدا خواهد کرد. او با بیان اینکه اعتبار صنعت چاپ به پیشرانی آن در حوزه فرهنگی است، بر تقویت و رونق هرچه بیشتر این صنعت و حل مشکلات آن تأکید کرد. اسماعیلی همچنین به درخواست راهاندازی موزه ماشین آلات چاپ ونشر اهالی این صنعت اشاره و قول مساعد داد در اولین فرصت ساختمانی برای این منظور در پایتخت مدنظر قرار گیرد.
یاسر احمدوند، معاون امور فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، سید مجید پوراحمدی مشاور وزیر ومدیرعامل صندوق اعتباری هنر از جمله مسئولان حاضر در این آیین بودند.در ادامه این آیین از فعالان برتر و پیشکسوتان صنعت چاپ کشور تجلیل شد.
کشف رابطههای معنادار
عماد عبادی/ همیشه کمی غیرمتعارف بودن برای پیشرفت لازم است. اصلاً خاطره ساز است. آدمهای غیرمتعارف بیشتر از دیگران در ذهن و یاد ما حضور دارند. مثل احمد. با احمد سالها پیش همکلاس بودم. تیپ و رفتار بسیار خاصی داشت. عینکی نبود اما قابهای عینک کائوچویی خیلی بزرگ به چشمش میزد آن هم بدون شیشه. توی یک نیمکت مینشستیم. کم حرف بود. جلیقه یا ژاکتهای نارنجی یا زرد و بنفش جیغ تنش میکرد. پاچه شلوارهایش همیشه کوتاه بود. همه مسخرهاش میکردند. در هیچ موردی اظهار نظر نمیکرد. نه میخندید نه ناراحت میشد. پای تخته که میرفت ته کلاس را نگاه میکرد. توی حیاط که بودیم چشمش آن دورها مثلاً کوههای اطراف را میدید. از همه مهمتر هدایایی بود که برای این و آن میآورد. جشن تولد معلم تاریخ تله موش هدیه آورده بود. نمره تاریخش ده شد. روز معلم به معلمها شیشه شوی یا تیغ ژیلت یا الماس شیشهبری هدیه میداد. این رفتار غیرمتعارف به آنها بر میخورد. بچهها هو میکشیدند اما احمد خیلی مؤدب و متین رفتار میکرد. دبیرستان از هم جدا شدیم. او رفت ریاضی من رفتم انسانی. بعدها شنیدم ریاضی محض شریف قبول شده. از محله ما رفتند. دیگر ندیدمش. پدرش داروخانه چی بود. مادرش از روسهای مهاجر. گاهی فکر میکنم لابد اوتیسم یا اختلال ذهنی داشته اما شواهد علمی معتبری برای اثبات نداشتم.
هر کسی احمد را یادش میآمد خاطرهای نقل میکرد. یکی میگفت توی خانهشان آزمایشگاه کوچکی داشته که محلولهای ضدعفونی کننده یا دهانشویه میساخته. دیگری میگفت مادرش پیانو میزده و احمد اُپرای روسی میخوانده آن هم به چه زیبایی. دختر همسایهمان که دیوار به دیوارشان بوده همیشه برای مادرم تعریف میکرد که صداهای عجیب و غریبی از خانهشان شنیده میشده. زنها و مردهای زیادی وقت و بیوقت با هم بگومگو داشتند. بعدها فهمیدیم آپارات کوچکی داشتهاند که خانوادگی فیلم تماشا میکردند. بله، غیرمتعارف بودن، متفاوت فکر کردن، متمایز زندگی کردن. اینها احمد را در ذهن همه زنده نگه میداشت.
یادم نمیرود یکبار که پایش توی فوتبال ضربه خورد با همان پا چنان لگدی به توپ زد که ردش را از چند همسایه آن طرفتر گرفتیم. زنگهای تفریح اغلب یک گوشه میایستاد و روی کاغذهای کوچک رنگی یا شطرنجی طرحهای هندسی تو هم تو هم میکشید. یک بار گفت من یقین دارم بین همه اجزای عالم ارتباط اصولی و معناداری وجود دارد. باید بین پرواز یک کلاغ و خمیازه یک بیمار روانی در تیمارستان رابطه ریاضی و معناداری وجود داشته باشد و بعد برگههایش را به من نشان داد. این استخوان یک مرده از قبیله آزتک در مکزیک است و این خرمهره یک مهاراجه در هند. اگر فرزندان آنها بخواهند در آینده با هم ملاقاتی داشته باشند، اینجا به هم میرسند و انگشتش را روی کاغذ صورتی بعدی گذاشت؛ خارطوم. من گیج و ویج نگاهش میکردم و نمیدانستم چی در مغزش میگذرد. با خودم میگفتم اراجیف دهان پر کن. احمد همیشه از من قول میگرفت که از طرحهایش پیش هیچکس حرفی نزنم.از آن سالها خیلی میگذرد. من کارمند شهرداری شدم و ازدواج کردم. چند روز پیش همسرم گفت که احمد نامی تماس گرفته و میخواهد روز چهارشنبه ساعت پنج بعدازظهر به خانهمان بیاید. زنم گفت آن مرد خیلی خشک و رسمی حرف میزده و گفته که میخواهد من را سورپرایز کند. به زنم گفتم اگر همان احمدی باشد که من میشناسم آدم جالب و دیدنی برای تو هم خواهد بود.
روز چهارشنبه رأس ساعت پنج عصر زنگ خانه به صدا درآمد و من و زنم مشتاقانه در را به روی میهمانمان باز کردیم. درست حدس زده بودم. احمد آن سالها بود با همان تیپ و قد و قواره و البته موهایی کاملاً سفید. همسرش یک ژاپنی کوتاه قد بود با دستهای به هم چسبیده که دائم از ما تشکر میکرد. هدیهشان را که کارتن نسبتاً بزرگی بود روی کانتر آشپزخانه گذاشتیم. احمد گفت که خیلی وقت ندارد و باید به یکی دو نفر دیگر هم سر بزند. گفت که استاد ریاضی دانشگاه کی اف شده و پدرش خیلی سال پیش مرده. او و همسر و مادرش با هم زندگی میکنند. من طبق معمول شاهنامه نفیسی بهشان هدیه دادم و از طرحها و نظریات احمد پرسوجو کردم. احمد گفت نظریه تعاملی الگوریتمهای ریزومیاش مورد تأیید مجامع علمی قرار گرفته و بهزودی کتابش منتشر خواهد شد. چهار نفری عکس یادگاری گرفتیم و آنها رفتند.من و همسرم پیرو یک سنت قدیمی چشمها را بستیم و کاغذ کادو را پاره کردیم. بعد چشمها را آرام آرام باز کردیم و سرجایمان خشکمان زد. چیزی که مقابلمان بود باور کردنی نبود. کنتور برق تک فاز قدیمی پانزده آمپر! حالا من و همسرم میبایست سعی میکردیم ارتباط تعاملی این کنتور را با اشیای پیرامونمان پیدا کنیم!
هر کسی احمد را یادش میآمد خاطرهای نقل میکرد. یکی میگفت توی خانهشان آزمایشگاه کوچکی داشته که محلولهای ضدعفونی کننده یا دهانشویه میساخته. دیگری میگفت مادرش پیانو میزده و احمد اُپرای روسی میخوانده آن هم به چه زیبایی. دختر همسایهمان که دیوار به دیوارشان بوده همیشه برای مادرم تعریف میکرد که صداهای عجیب و غریبی از خانهشان شنیده میشده. زنها و مردهای زیادی وقت و بیوقت با هم بگومگو داشتند. بعدها فهمیدیم آپارات کوچکی داشتهاند که خانوادگی فیلم تماشا میکردند. بله، غیرمتعارف بودن، متفاوت فکر کردن، متمایز زندگی کردن. اینها احمد را در ذهن همه زنده نگه میداشت.
یادم نمیرود یکبار که پایش توی فوتبال ضربه خورد با همان پا چنان لگدی به توپ زد که ردش را از چند همسایه آن طرفتر گرفتیم. زنگهای تفریح اغلب یک گوشه میایستاد و روی کاغذهای کوچک رنگی یا شطرنجی طرحهای هندسی تو هم تو هم میکشید. یک بار گفت من یقین دارم بین همه اجزای عالم ارتباط اصولی و معناداری وجود دارد. باید بین پرواز یک کلاغ و خمیازه یک بیمار روانی در تیمارستان رابطه ریاضی و معناداری وجود داشته باشد و بعد برگههایش را به من نشان داد. این استخوان یک مرده از قبیله آزتک در مکزیک است و این خرمهره یک مهاراجه در هند. اگر فرزندان آنها بخواهند در آینده با هم ملاقاتی داشته باشند، اینجا به هم میرسند و انگشتش را روی کاغذ صورتی بعدی گذاشت؛ خارطوم. من گیج و ویج نگاهش میکردم و نمیدانستم چی در مغزش میگذرد. با خودم میگفتم اراجیف دهان پر کن. احمد همیشه از من قول میگرفت که از طرحهایش پیش هیچکس حرفی نزنم.از آن سالها خیلی میگذرد. من کارمند شهرداری شدم و ازدواج کردم. چند روز پیش همسرم گفت که احمد نامی تماس گرفته و میخواهد روز چهارشنبه ساعت پنج بعدازظهر به خانهمان بیاید. زنم گفت آن مرد خیلی خشک و رسمی حرف میزده و گفته که میخواهد من را سورپرایز کند. به زنم گفتم اگر همان احمدی باشد که من میشناسم آدم جالب و دیدنی برای تو هم خواهد بود.
روز چهارشنبه رأس ساعت پنج عصر زنگ خانه به صدا درآمد و من و زنم مشتاقانه در را به روی میهمانمان باز کردیم. درست حدس زده بودم. احمد آن سالها بود با همان تیپ و قد و قواره و البته موهایی کاملاً سفید. همسرش یک ژاپنی کوتاه قد بود با دستهای به هم چسبیده که دائم از ما تشکر میکرد. هدیهشان را که کارتن نسبتاً بزرگی بود روی کانتر آشپزخانه گذاشتیم. احمد گفت که خیلی وقت ندارد و باید به یکی دو نفر دیگر هم سر بزند. گفت که استاد ریاضی دانشگاه کی اف شده و پدرش خیلی سال پیش مرده. او و همسر و مادرش با هم زندگی میکنند. من طبق معمول شاهنامه نفیسی بهشان هدیه دادم و از طرحها و نظریات احمد پرسوجو کردم. احمد گفت نظریه تعاملی الگوریتمهای ریزومیاش مورد تأیید مجامع علمی قرار گرفته و بهزودی کتابش منتشر خواهد شد. چهار نفری عکس یادگاری گرفتیم و آنها رفتند.من و همسرم پیرو یک سنت قدیمی چشمها را بستیم و کاغذ کادو را پاره کردیم. بعد چشمها را آرام آرام باز کردیم و سرجایمان خشکمان زد. چیزی که مقابلمان بود باور کردنی نبود. کنتور برق تک فاز قدیمی پانزده آمپر! حالا من و همسرم میبایست سعی میکردیم ارتباط تعاملی این کنتور را با اشیای پیرامونمان پیدا کنیم!
نگاهی به یکی از نمایشنامههای مهم شکسپیر با ترجمه داریوش آشوری
مکبث، مکبث است
محسن بوالحسنی/ «مکبث» شکسپیر اصلاً چه نیازی به معرفی و تعریف و تمجید و شرح و بسط دارد؟ هیچ. همه اسم «مکبث» را شنیدهاند و حتی اگر از آدمهای معمولی هم بپرسید امکان ندارد بگویند اسماش را هم نشنیدهایم. مکبث، مکبث است؛ نمایشنامهای تراژیک که ویلیام شکسپیر آن را بین سالهای۱۵۹۹ و۱۶۰۶ نوشت و کوتاهترین تراژدی و البته محبوبترین و مشهورترین آنها بین آثارش است. از همان اجراهای اول تا امروزی که ما در آن زندگی میکنیم، صدها تئاتر و فیلم براساس آن یا عیناً روی صحنه و بر پرده سینما رفته و هر کدام از این کارگردانها تلاش کردهاند جنبهای از زیربافتهای مهم این نمایشنامه را مورد نظر قرار دهند که برخیشان موفق بودهاند و برخی هم نه. مکبث در ایران، به ترجمه داریوش آشوری مهمترین ترجمه از این نمایشنامه است و وجه شاعرانه ترجمه آشوری آن را از دیگر ترجمههای اصولاً زیاد در بازار جدا میکند و باقیاش دیگر چیزیهایی است که همه میدانند. لیدی مکبث، همسر مکبث او را فریب میدهد تا تن به یک تراژدی بدهد، تراژدیای که هرگز روح مکبث را رها نمیکند و این خون تا زمان مرگ مدام خوناش را میخورد و بهجنون میرساندش. دیشب اثر درجه یک جوئل کوئن یعنی «تراژدی مکبث» را دیدم و هر چقدر بگویم عجب اثر ارزشمندی است کم گفتهام. بازی دنزل واشنگتن و فرمبندی و طراحی دکور کاملاً نمایشی این اثر سینمایی، بیتردید آن را از خیلی از نسخههای همسان مکبث متمایز میکند و اگر اسکار بگیرد هم که نوش جاناش. شاید برایتان جالب باشد که بدانید اولین اجرا از این نمایشنامه که احتمالاً شکسپیر هم در آن به ایفای نقش پرداخته، برمیگردد به آوریل سال ۱۶۱۱میلادی که بنا به شرح مکتوب سیمون فورمن (منجم، طبیب و گیاهشناس انگلیسی دربارِ ملکه الیزابت اول) در تئاتر جهان واقع در لندن اجرا شده است و بعد از آن این نمایش در کنار دیگر نمایشنامههای شکسپیر شاعر و نمایشنامهنویس، مرزها را درنوردید و بعدها که به ایران رسید و همینطور به طور میانگین حداقل سهچهار سال یکبار دستمایه اجرای نمایشی یا ساخت فیلمی شد که آخریاش «زخم کاری» بود که اقتباسی بود از رمانی از محمود حسینیزاد و ریشههای مکبثیاش. نکته قابل توجه در فیلم کوئن، نکتهای است حاشیهای اما بهنظر مهم. زیرنویس فیلم، همان ابتدا حواسام را به خودش جلب کرد از بس که شاعرانه بود و نزدیک به متن کتاب آشوری. رفتم کتاب را برداشتم و چک کردم. عینا همان بود. دلیل هم روشن شد برام. کوئن، صحنه به صحنه و عین بهعین، فیلماش را از روی نمایشنامه ساخته و همین است که مترجمان فارسی فیلم، از ترجمه داریوش آشوری برای زیرنویسهای فیلم استفاده کردهاند و این چیزی که بهنظر جالب میآید و باعث شد بعد از دیدن فیلم بروم و باز بعد از سالهای سال، مکبث به ترجمه داریوش آشوری را تورقی کنم... این است آن وجه آرکائیک زبان که شکسپیر برایش مهم بود و آشوری هم توانست آن را تا حدی که ممکن بود در متن فارسی منعکس کند... باقیاش لو دادن مکبث است از شکسپیر تا جوئل کوئن و داریوش آشوری.
یک روایت از دو استاد
ندا سیجانی / درمیان سازهای زهی (کمانه ای) موسیقی ایرانی همچون کمانچه، قیچک، قیژک و... که در موسیقی کلاسیک شامل ویلون، ویولنسل و کنترباس و... میباشد، صدای ساز کمانچه حال وهوای خاصی دارد و نوای سحرانگیزش، ذهن و جان هر شنوندهای را مجذوب خود میکند. سازی با قدمتی کهن که در کتاب ابونصر فارابی هم به آن اشاره شده و البته ابتدا با نام عربی رباب از آن یاد میکردند و در دوران صفویه و قاجاریه نیز از سازهای اصلی موسیقی ایران بوده که سرانجام بعد از سالیان بسیار، آذرماه سال 1396 به همت سازمان میراث فرهنگی کشور به ثبت جهانی در سازمان یونسکو رسید. اما در این میان استادان بزرگی هستند که به نواختن این ساز زیبا میپردازند، بزرگان نام آشنایی مانند علیاصغر بهاری، داود گنجهای، فرج علیپور، علیاکبر شکارچی، حسین یاحقی، کیهان کلهر، مجتبی میرزاده، هادی منتظری، اردشیر کامکار و در نسل جوانتر سهراب پورناظری، حسام اینانلو و...که عاشقانه آرشه بر ساز میکشند و با نگاه و سبک منحصر بهفرد خود مینوازند. حسام اینانلو از جمله این نوازندگان است و به تازگی آلبومی منتشر کرده با عنوان «ردیف میرزاعبدالله به روایت نورعلی برومند» با محوریت ساز کمانچه و در این اثر برمبنای دیدگاه نوازندگی و موسیقایی دو تن از بزرگان موسیقی ایران با ساز کمانچه هنرنمایی کرده که به علاقهمندان این ژانر از موسیقی پیشنهاد میشود. این آلبوم در دستگاه ماهور، آواز بیات ترک، دستگاه نوا، آوازهای ابوعطا، کرد بیات، دشتی و افشاری بوده و شهریور امسال ازسوی انتشارات ماهور منتشر شد.حسام اینانلو دورههای کمانچه نوازی را نزد اردشیر کامکار و محمدرضا لطفی آموزش دیده و کنسرتهای متعددی را در همراهی با گروه « شیدا» به سرپرستی محمدرضا لطفی، گروه « خورشید » به سرپرستی مجید درخشانی، گروه « نهفت» به سرپرستی جهانشاه صارمی و گروه ما ریز در خارج و داخل ایران برگزار کرده است. او هدف از انتشار این آلبوم را ابتدا حفظ میراث گرانبهای فرهنگی هنری و دیگری اهمیت آموزش این ردیف برای هنرجوی ساز کمانچه عنوان میکند و بنا به دیدگاه او «دنیای مدرنیته بر تمام شئون زندگی چیره شده و این امر میتواند به معنای منقطع شدن ارتباط انسان معاصر با تاریخ و سنت باشد و یا ابراز و پدیدههای هنری چون ردیف؛ که البته طی چهاردهه این میراث گرانبها توسط اساتید تار و سه تار چون استاد داریوش طلایی، استاد حسین علیزاده و استاد محمدرضا لطفی ضبط و منتشر شده اما به دلایل مختلف این جریان فکری و اجرایی در ساز کمانچه مغفول مانده و درواقع باعث کمرنگ شدن نقش آموزش ردیف میرزاعبدالله در ساز کمانچه شده است و در این آلبوم بخشهایی از ردیف میرزاعبدالله که به لحاظ ساختاری مناسب اجرا با ساز کمانچه نیست با تغییراتی در متر اجرا و یا بنا به ضرورت تغییر در رجیستر صوتی، مناسب اجرا با ساز کمانچه شود» که به مخاطبان معرفی میشود.
ردیف میرزاعبدالله، به روایت نورعلی برومند با اجرای کمانچه
نوازنده کمانچه حسام اینانلو
سال انتشار: 1400
ناشر ماهور
سلام کریمانه خانواده شعر
کوثر شیخنجدی
شاعر و نویسنده
نثر «ارمغان بهداروند» مخاطب را میخکوب میکند. او تکتک کلمات را با دقت و هوشیاری خاص یک شاعر گلچین میکند بهنحوی که هم آهنگ متن به مثابه یک موسیقی دلپذیر روح مخاطب را همراه کند و هم کلمات در هماهنگی با معنا بر جان خواننده نفوذ کنند. «غیر قمرهیچ مگو» مجموعهای از یادها و یادداشتهاست که با همین نثر نوازشگر گویی به خانه مادری، به آغوش ایل بازمیگردد تا قصه آدمهای گمشدهای را بنویسد که هیچ کتاب و فیلمی کسی از آنها حرف نزده است. آدمهایی که در زیست محلی خودشان هر یک به نحوی مهم و تأثیرگذار بودهاند. به شیوه خودشان آموختهاند، نوری از معنا به جهان افزودهاند و اگرچه شعله زندگیشان خاموش شده است اما حالا با این کتاب برای ابد در حافظه جمعی ما جاودانند و روشنایی میبخشند. نویسنده همچنین در خلال داستانهایش به معرفی برخی از آداب و رسوم لطیف قوم بختیاری و مردمان جنوب میپردازد. از همسایههایی که در غم و شادی هم شریک میشوند و احترام احوالات یکدیگر را دارند تا باشو غریبهای کوچک که «تندیس زندهای است از خوزستان». موزهای زیر آسمان خدا که سایهای بر سر ندارد. و این مفاهیم، رفتارهای اجتماعی ارزشمندی را یادآور میشود که به نظر میرسد در هیاهوی زیست شهری رو به فراموشیاند و نویسنده با ظرافتی حسرتمند در احیای این رفتارهای غنی کوشیده است. اوراق این کتاب معطر به رایحه جنوب است. اصطلاحات جنوبی و مردمی که «بیش از هر چیز به جنگ شباهت دارند». با تاریخ ادبیاتی به بلندای «صفدر تقی زاده» «ناصرتقوایی»، «نجف دریا بندری» که شنیدن نامشان خون به رگهای خوزستان میدواند. در این کتاب به موضوعاتی برمیخوریم که مؤلف به عنوان یک کارکشته هنر و ادبیات دغدغههای ذهنیاش هستند و به نظر میرسد وقت آن است که این دلنگرانیها به توده جامعه سرایت کند. جایگاه هنر و ادبیات در آموزش زیست تابآورانه و بازنمایی رنجها و زخمهای اجتماعی چگونه است؟ چه کسی نقش خودبودگیهای یک هنرمند را به نمایش خواهد گذاشت؟ آیا شعر پدیده ورشکستهای است که بزودی بر جنازه مهجور او خواهیم گریست؟ یا به تعبیر کیومرث منشیزاده «هیچکس مخاطب هیچکس نیست؟» آن شعری را که میتوانست گیاه شفابخشی باشد برای درمان دردهای کارون یا مرهمی بشود بر رنجها و گم گشتگیهای انسان مدرن چه کسی خواهد سرود؟ آیا از سرنوشت غمگین دفاتر بیپناه شعر در برابر تولیدات تحمیلی، گریزی هست و هنوز میتوان به سلام کریمانه خانواده شعر امید داشت؟ درد خانه خرابیهای تاریخ و ادبیات را به کدام بهانه تاب بیاوریم؟ اگرچه امثال احمد محمود و سیمین و نیما در خانه دل و حافظه تاریخیمان جا دارند. بهداروند همچنین به عنوان یک معلم ادبیات از الزامات آموزش شعر سخن میگوید. از جغرافیای ادبیات که بیمرز است و نیز از لزوم بازگشت به ادبیات کلاسیک و پرهیز از معرفی منابع بیکیفیتی که باتلاق رسانه به هنرآموزان تحمیل کرده است. شیوهای که بیرنج و جستوجو منجر به خلق آثار زرد و افول چهره ادبیات شده است. مجموعه «غیر قمر هیچ مگو» قدم زدن متفکرانه شاعری است که از کنارههای بهمنشیر آبادان تا خرمشهر و اهواز و مهاجرتی دلگیر تا تهران آن هم شانه به شانه بزرگانی چون «هوشنگ چالنگی» و «حسین منزوی» و «حسین جلالپور» و «هرمز علیپور» و دیگران. گفتوگویی که در ته همه گلایهها و تلخیهایش امیدوار است که «امید کشیدهترین مصوت زندگی است.»
غیر قمر هیچ مگو
نویسنده: ارمغان بهداروند
نشر: مهرودل
با تشکیل جلسه نوبت عصر مجلس شورای اسلامی
معافیت مالیاتی هنرمندان ابقا شد
گروه فرهنگی/ اخیراً بسیاری از هنرمندان و فعالان عرصه فرهنگی و هنری کشور نسبت به درنظر گرفتن مالیات برای فعالیتهای هنری در گزارش کمیسیون تلفیق بودجه ۱۴۰۱ انتقاداتی را مطرح کرده بودند. معاون حقوقی، امور مجلس و استانهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم در گفتوگو با ایرنا از ضرورت حذف مالیات بر درآمد هنرمندانی سخن گفته بود که به لحاظ معیشتی در طبقه پایین یا متوسط جامعه قرار دارند و بازگرداندن مالیات برای این طبقه در بودجه سال آتی فشار زیادی را بر آنها وارد میکند.
سید محمد هاشمی به این نکته نیز اشاره کرده بود که «شفافسازی در نظام مالیاتی و لزوم اخذ مالیات از هنرمندانی که درآمدهای میلیاردی دارند اتفاق مبارکی است و بیشک امر عادلانهای است که باید انجام پذیرد، اما باید حساب چهرههای معدود هنرمندی را که درآمدهای میلیاردی دارند از قاطبه جامعه هنری جدا کرد.
دیروز عصر بالاخره نمایندگان مجلس در بررسیهای بودجهای دریافت مالیات از بخش فعالیتهای هنری را بهصورت معاف از پرداخت تصویب کردند. مجتبی توانگر نماینده مجلس با اشاره به این تصمیم در نطق خود گفت: «حضرت آقا در سخنان اخیر خود بارها بر جهاد تبیین و جنگ روایتها تأکید داشتند. ایشان در دیدار اخیر خود با دست اندرکاران همایش حضرت حمزه(ع) وظیفه ایجاد شناخت را بر عهده هنرمندان دانستند. او افزود: «مجلس یازدهم بههوش باشد که برای اخذ مالیات از چند سلبریتی هنجارشکن مفت خور که تعداد آنها به کمتر از ۵۰ نفر هم نمیرسد قانونی تصویب نکند که هنرمندانی همچون نقاشان، طراحان، خوشنویسان، فعالان قرآنی و فعالان حوزه تئاتر و سینما از این معافیت محروم شوند. از یکسو برای تأمین معیشت این قشر بودجه تصویب میکنیم و از سوی دیگر قصد داریم مالیات در نظر بگیریم؟ افسران جهاد تبیین و جنگ روایتهای مورد نظر آقا مگر غیر از این هنرمندان متعهد هستند؟ این موضوع در صورت تصویب برای نهادهای فرهنگی و هنری و برای دولت و وزارت ارشاد بار مالی بهدنبال خواهد داشت.
با این کار بخش خصوصی متعهد به فرامین رهبری را از این فضا دور میکنیم.» توانگر همچنین گفت: برای مثال سینمادارانی که چند ده میلیارد تومان سرمایهگذاری کردند و در طول سال ۱۵ درصد درآمد دارند را چگونه شامل مالیات ۲۵ درصدی کنیم؟ برای جهاد تبیین و جنگ روایتها ظرفیت سینماگران متعهد در کجا باید منعکس شود؟»
این عضو کمیسیون اقتصادی مجلس همچنین تأکید کرد: بدانیم با در نظر گرفتن مالیات برای فعالیتهای هنری سدی بر سر راه فرمان رهبر معظم انقلاب در خصوص ضرورت توجه به جهاد تبیین و جنگ رسانهها و فعالیتهای هنرمندان قرار دادهایم. دود این موضوع نیز به چشم نظام و تمام فعالیتهای فرهنگی و هنری خواهد رفت. او همچنین تأکید کرد: مگر نه اینکه با مطرح شدن این موضوع مالیات برای هنرمندان چند سلبریتی به جای عقد قرارداد ریالی بیت کوین و انتقال پول در خارج از کشور را تقاضا کردهاند.
مهدی طغیانی هم در جلسه نوبت عصر مجلس به این موضوع اشاره کرد که «آنچنان درآمدی شامل حال هنرمندان نمیشود که بخواهیم معافیت مالیاتی آنها را لغو کنیم. پس فعالیتهای هنری باید در این قسمت حذف شود، اما انتشارات کمک درسی که درآمدهای نجومی دارند باید مالیات بپردازند.
سید محمد هاشمی به این نکته نیز اشاره کرده بود که «شفافسازی در نظام مالیاتی و لزوم اخذ مالیات از هنرمندانی که درآمدهای میلیاردی دارند اتفاق مبارکی است و بیشک امر عادلانهای است که باید انجام پذیرد، اما باید حساب چهرههای معدود هنرمندی را که درآمدهای میلیاردی دارند از قاطبه جامعه هنری جدا کرد.
دیروز عصر بالاخره نمایندگان مجلس در بررسیهای بودجهای دریافت مالیات از بخش فعالیتهای هنری را بهصورت معاف از پرداخت تصویب کردند. مجتبی توانگر نماینده مجلس با اشاره به این تصمیم در نطق خود گفت: «حضرت آقا در سخنان اخیر خود بارها بر جهاد تبیین و جنگ روایتها تأکید داشتند. ایشان در دیدار اخیر خود با دست اندرکاران همایش حضرت حمزه(ع) وظیفه ایجاد شناخت را بر عهده هنرمندان دانستند. او افزود: «مجلس یازدهم بههوش باشد که برای اخذ مالیات از چند سلبریتی هنجارشکن مفت خور که تعداد آنها به کمتر از ۵۰ نفر هم نمیرسد قانونی تصویب نکند که هنرمندانی همچون نقاشان، طراحان، خوشنویسان، فعالان قرآنی و فعالان حوزه تئاتر و سینما از این معافیت محروم شوند. از یکسو برای تأمین معیشت این قشر بودجه تصویب میکنیم و از سوی دیگر قصد داریم مالیات در نظر بگیریم؟ افسران جهاد تبیین و جنگ روایتهای مورد نظر آقا مگر غیر از این هنرمندان متعهد هستند؟ این موضوع در صورت تصویب برای نهادهای فرهنگی و هنری و برای دولت و وزارت ارشاد بار مالی بهدنبال خواهد داشت.
با این کار بخش خصوصی متعهد به فرامین رهبری را از این فضا دور میکنیم.» توانگر همچنین گفت: برای مثال سینمادارانی که چند ده میلیارد تومان سرمایهگذاری کردند و در طول سال ۱۵ درصد درآمد دارند را چگونه شامل مالیات ۲۵ درصدی کنیم؟ برای جهاد تبیین و جنگ روایتها ظرفیت سینماگران متعهد در کجا باید منعکس شود؟»
این عضو کمیسیون اقتصادی مجلس همچنین تأکید کرد: بدانیم با در نظر گرفتن مالیات برای فعالیتهای هنری سدی بر سر راه فرمان رهبر معظم انقلاب در خصوص ضرورت توجه به جهاد تبیین و جنگ رسانهها و فعالیتهای هنرمندان قرار دادهایم. دود این موضوع نیز به چشم نظام و تمام فعالیتهای فرهنگی و هنری خواهد رفت. او همچنین تأکید کرد: مگر نه اینکه با مطرح شدن این موضوع مالیات برای هنرمندان چند سلبریتی به جای عقد قرارداد ریالی بیت کوین و انتقال پول در خارج از کشور را تقاضا کردهاند.
مهدی طغیانی هم در جلسه نوبت عصر مجلس به این موضوع اشاره کرد که «آنچنان درآمدی شامل حال هنرمندان نمیشود که بخواهیم معافیت مالیاتی آنها را لغو کنیم. پس فعالیتهای هنری باید در این قسمت حذف شود، اما انتشارات کمک درسی که درآمدهای نجومی دارند باید مالیات بپردازند.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
تقویت و رونق هرچه بیشتر صنعت چاپ و حل مشکلات آن
-
کشف رابطههای معنادار
-
مکبث، مکبث است
-
یک روایت از دو استاد
-
سلام کریمانه خانواده شعر
-
معافیت مالیاتی هنرمندان ابقا شد
اخبارایران آنلاین