ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام صادق (ع):
هرکس که در مورد خود، رعایت انصاف نماید، به داورى دیگران پذیرفته شود.
کافی، ج۲، ص۱۴۶
قادر آشنا: تأمین خسارات کرونا خارج از عهده وزارت فرهنگ است
اولین کار اجرایی ما در شرایط کرونا، ایجاد یک ستاد کوچک برای رصد کردن هنرمندانی بود که بهخاطر کرونا آسیب دیدهاند. کار را در چند دسته تقسیم کردیم؛ سالنهای نمایشی دولتی، نیمه دولتی و خصوصی، تعداد صندلیها، تجربه اجرا، گروههای نمایشی که از شورای ارزشیابی و نظارت در تهران و شورای ارزشیابی و نظارت استانها مجوز گرفته بودند و گروههایی که برای اجرا آمادگی داشتند اما مجوز نگرفتند و ... همه را بررسی کردیم و در اولین فرصت این موارد را به دکتر صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ارائه دادیم؛ به دلیل اینکه میزان نیازمندی و حجم خسارات وارد شده به عرصه فرهنگ و هنر، حتی از عهده وزارت فرهنگ و ارشاد خارج است، کار مقداری سخت شد؛ در گام بعد، با همین بودجه محدودی که داشتیم، با رقم ۱۱ میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان، با طلب معوقه هنرمندان از ادارهکل هنرهای نمایشی مواجه شدیم که از وزارتخانه دریافت شد.
بخشی از صحبت های مدیرکل هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با خبرآنلاین
بخشی از صحبت های مدیرکل هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با خبرآنلاین
اکران آنلاین را جدی بگیریم
محمد احمدی
فیلمساز و دبیر کارگروه مبارزه با سرقت و قاچاق فیلمهای سینمایی
هر راهکاری برای حل بحران در ابتدا با موضعگیریهای متفاوت همراه میشود. با شیوع کرونا و تعطیلی سینماها که خسارت زیادی برای سینماگران و سینماداران داشت برای اولین بار اکران آنلاین در سینمای ایران پیشنهاد شد. در ابتدا اهالی سینما نسبت به این پیشنهاد جبههگیری داشتند. حق هم داشتند، پای سرمایهشان در میان بود و ادامه فعالیت شان در این فضا به همین سرمایهها بند بود. به مرور اما فیلمسازان به اکران آنلاین بهعنوان فرصت تازه اعتماد کردند و برای اولین بار از فیلمهایشان در پلتفرمهای پخش آنلاین رونمایی کردند. این روزها اکران آنلاین تقریباً جا افتاده و شرایط برای اکران مناسب شده است. بیش از اینها باید سینماگران برای اکران در این فضا اقدام کنند و این ریسک را بپذیرند. با توجه به ترافیک فیلمهای پشت خط اکران، منتظر ماندن برای عادی شدن شرایط هم تصمیم کم خطری نیست. اگرچه سالنهای سینما بازگشایی شده اما آشتی دوباره مخاطب با سالنهای سینما زمان میبرد. برخی فیلمها با هدف گیشه ساخته شدند و انتظار فروش بالا دارند. پلتفرمها هنوز این امکان و قابلیت را ندارند که به چنین فروشی برسند. صاحبان این آثار میتوانند تا عادی شدن شرایط و ایام پساکرونا منتظر بمانند. فیلمشان هر زمان که اکران شود مخاطب دارد اما فیلمهای متوسط و فیلمهایی که فرهنگیتر هستند بهتر است برای اکران آنلاین اقدام کنند. سینمای آنلاین نیاز امروز جامعه است. فرصت فراغت بیشتر شده و مردم میخواهند فیلم ببینند. آغاز فعالیت سینماها هم حتی به معنای پایان دوران اکران آنلاین نیست. این فرصت برای همیشه پیش روی سینمای ایران است. تجربه اکران آنلاین در همین فرصت چند ماهه نشان داده که استقبال خوب بوده و رضایت صاحبان آثار تأمین شده است. البته هر کس انتظارات و توقعاتی از فیلمش دارد اما از فیلمهایی که تا امروز اکران شده به اعتقاد من بیش از این نباید انتظار فروش داشت. اغلب این آثار سوپراستار کمتری داشتند و داستان شان برای آوردن مخاطب به سالن آنقدر پرکشش نبود. با نگاهی کلی به فیلمهایی که آنلاین اکران شده با فهرستی از فیلمهایی مواجه میشویم که فیلمهای پرفروشی در گیشه نیستند و در بهترین حالت فروشی متوسط دارند. با این همه باید اعتماد مخاطب به اکران آنلاین هم حفظ شود و این تصور ایجاد نشود فیلمی که در این فضا اکران میشود فیلم پرکششی نیست. به امید اینکه تهیهکنندگانی که فیلم شان برای مخاطب جذاب است برای نمایش در این فضا اقدام کنند تا مخاطب با هر سلیقه بتواند فیلمهای مورد علاقهاش را ببیند. یکی از پیشنهادها برای تنوع بخشیدن به آثار، ایجاد امکان برای نمایش آثاری است که در محاق توقیف هستند. اگر چه اساساً معتقدم دلیل قانعکنندهای برای ممیزی فیلمی که پروانه ساخت گرفته و بر اساس فیلمنامه ساخته شده وجود ندارد. همه ما چارچوبها و خط قرمزها را میشناسیم و به آن پایبندیم و امیدواریم این برخوردها سلیقهای نباشد. در این سالها شاهد بودهایم که مشکل نمایش تعداد زیادی از فیلمها با تغییر مدیران رفع شده است. باید دنبال بهانهای برای نمایش این آثار بود و این فیلمها را برای اکران آماده کرد. اکران آنلاین شاید بهترین بهانه باشد برای اینکه این دست فیلمها به اکران عمومی برسد. فیلمهایی که برای مخاطب جذاب است نیاز امروز سینمای آنلاین است و بازار آن را گرمتر خواهد کرد. در شرایط امروز که فیلمهای زیادی در نوبت اکران قرار دارد باید به اکران آنلاین اعتماد کرد. این اعتماد البته فضای امن برای اکران هم میخواهد. تلاش زیادی برای مبارزه با قاچاق فیلمها شده است. با همکاری معاونت فضای مجازی دادستانی کل کشور، کانالهای تلگرامی متخلف و سایتهایی که سرورشان داخل ایران است، در صورت توجه نکردن به تذکرها، مسدود میشود. برای برخورد با شبکههای ماهوارهای هم تلاشهای جدی صورت گرفته است که امیدواریم زودتر به نتیجه برسد. اما فارغ از برخوردهای قانونی، نکته مهم و تأثیرگذار فرهنگسازی است. مردم باید بدانند که دیدن فیلم قاچاق دزدی محسوب میشود. شاید خیلیها خودشان خبر نداشته باشند که با تماشای نسخه قاچاق فیلمها، چه ظلم و خیانتی در حق صاحبان آثار مرتکب شدهاند. مردم ما فهیم هستند. شاید عدهای با وجود آگاهی همچنان نسخه غیرقانونی آثار را تماشا کنند اما خیلیها آگاه نیستند که ادامه فعالیت یک تهیهکننده به خرید همین یک بلیت مخاطب گره خورده است. در ماههای اولیه اکران آنلاین، حمایتهایی از سوی سازمان سینمایی به فیلمهای متقاضی اختصاص یافت. لازم است این حمایتها ادامه داشته باشد. هر گونه تصمیمگیری برای اقدام به نمایش آثار سینمایی در وضعیت امروز به تشویق نیاز دارد. اکران آنلاین تجربهای ناگزیر در شرایط بحرانی امروز است؛ آن را جدی بگیریم و در همفکری پلتفرمهای نمایش، تهیه کنندگان و سازمان سینمایی به چارچوب منظم و مفیدی در راستای بهتر دیده شدن آثار برسیم.
فیلمساز و دبیر کارگروه مبارزه با سرقت و قاچاق فیلمهای سینمایی
هر راهکاری برای حل بحران در ابتدا با موضعگیریهای متفاوت همراه میشود. با شیوع کرونا و تعطیلی سینماها که خسارت زیادی برای سینماگران و سینماداران داشت برای اولین بار اکران آنلاین در سینمای ایران پیشنهاد شد. در ابتدا اهالی سینما نسبت به این پیشنهاد جبههگیری داشتند. حق هم داشتند، پای سرمایهشان در میان بود و ادامه فعالیت شان در این فضا به همین سرمایهها بند بود. به مرور اما فیلمسازان به اکران آنلاین بهعنوان فرصت تازه اعتماد کردند و برای اولین بار از فیلمهایشان در پلتفرمهای پخش آنلاین رونمایی کردند. این روزها اکران آنلاین تقریباً جا افتاده و شرایط برای اکران مناسب شده است. بیش از اینها باید سینماگران برای اکران در این فضا اقدام کنند و این ریسک را بپذیرند. با توجه به ترافیک فیلمهای پشت خط اکران، منتظر ماندن برای عادی شدن شرایط هم تصمیم کم خطری نیست. اگرچه سالنهای سینما بازگشایی شده اما آشتی دوباره مخاطب با سالنهای سینما زمان میبرد. برخی فیلمها با هدف گیشه ساخته شدند و انتظار فروش بالا دارند. پلتفرمها هنوز این امکان و قابلیت را ندارند که به چنین فروشی برسند. صاحبان این آثار میتوانند تا عادی شدن شرایط و ایام پساکرونا منتظر بمانند. فیلمشان هر زمان که اکران شود مخاطب دارد اما فیلمهای متوسط و فیلمهایی که فرهنگیتر هستند بهتر است برای اکران آنلاین اقدام کنند. سینمای آنلاین نیاز امروز جامعه است. فرصت فراغت بیشتر شده و مردم میخواهند فیلم ببینند. آغاز فعالیت سینماها هم حتی به معنای پایان دوران اکران آنلاین نیست. این فرصت برای همیشه پیش روی سینمای ایران است. تجربه اکران آنلاین در همین فرصت چند ماهه نشان داده که استقبال خوب بوده و رضایت صاحبان آثار تأمین شده است. البته هر کس انتظارات و توقعاتی از فیلمش دارد اما از فیلمهایی که تا امروز اکران شده به اعتقاد من بیش از این نباید انتظار فروش داشت. اغلب این آثار سوپراستار کمتری داشتند و داستان شان برای آوردن مخاطب به سالن آنقدر پرکشش نبود. با نگاهی کلی به فیلمهایی که آنلاین اکران شده با فهرستی از فیلمهایی مواجه میشویم که فیلمهای پرفروشی در گیشه نیستند و در بهترین حالت فروشی متوسط دارند. با این همه باید اعتماد مخاطب به اکران آنلاین هم حفظ شود و این تصور ایجاد نشود فیلمی که در این فضا اکران میشود فیلم پرکششی نیست. به امید اینکه تهیهکنندگانی که فیلم شان برای مخاطب جذاب است برای نمایش در این فضا اقدام کنند تا مخاطب با هر سلیقه بتواند فیلمهای مورد علاقهاش را ببیند. یکی از پیشنهادها برای تنوع بخشیدن به آثار، ایجاد امکان برای نمایش آثاری است که در محاق توقیف هستند. اگر چه اساساً معتقدم دلیل قانعکنندهای برای ممیزی فیلمی که پروانه ساخت گرفته و بر اساس فیلمنامه ساخته شده وجود ندارد. همه ما چارچوبها و خط قرمزها را میشناسیم و به آن پایبندیم و امیدواریم این برخوردها سلیقهای نباشد. در این سالها شاهد بودهایم که مشکل نمایش تعداد زیادی از فیلمها با تغییر مدیران رفع شده است. باید دنبال بهانهای برای نمایش این آثار بود و این فیلمها را برای اکران آماده کرد. اکران آنلاین شاید بهترین بهانه باشد برای اینکه این دست فیلمها به اکران عمومی برسد. فیلمهایی که برای مخاطب جذاب است نیاز امروز سینمای آنلاین است و بازار آن را گرمتر خواهد کرد. در شرایط امروز که فیلمهای زیادی در نوبت اکران قرار دارد باید به اکران آنلاین اعتماد کرد. این اعتماد البته فضای امن برای اکران هم میخواهد. تلاش زیادی برای مبارزه با قاچاق فیلمها شده است. با همکاری معاونت فضای مجازی دادستانی کل کشور، کانالهای تلگرامی متخلف و سایتهایی که سرورشان داخل ایران است، در صورت توجه نکردن به تذکرها، مسدود میشود. برای برخورد با شبکههای ماهوارهای هم تلاشهای جدی صورت گرفته است که امیدواریم زودتر به نتیجه برسد. اما فارغ از برخوردهای قانونی، نکته مهم و تأثیرگذار فرهنگسازی است. مردم باید بدانند که دیدن فیلم قاچاق دزدی محسوب میشود. شاید خیلیها خودشان خبر نداشته باشند که با تماشای نسخه قاچاق فیلمها، چه ظلم و خیانتی در حق صاحبان آثار مرتکب شدهاند. مردم ما فهیم هستند. شاید عدهای با وجود آگاهی همچنان نسخه غیرقانونی آثار را تماشا کنند اما خیلیها آگاه نیستند که ادامه فعالیت یک تهیهکننده به خرید همین یک بلیت مخاطب گره خورده است. در ماههای اولیه اکران آنلاین، حمایتهایی از سوی سازمان سینمایی به فیلمهای متقاضی اختصاص یافت. لازم است این حمایتها ادامه داشته باشد. هر گونه تصمیمگیری برای اقدام به نمایش آثار سینمایی در وضعیت امروز به تشویق نیاز دارد. اکران آنلاین تجربهای ناگزیر در شرایط بحرانی امروز است؛ آن را جدی بگیریم و در همفکری پلتفرمهای نمایش، تهیه کنندگان و سازمان سینمایی به چارچوب منظم و مفیدی در راستای بهتر دیده شدن آثار برسیم.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#بورس
روند افت شاخص بورس دیروز هم ادامه داشت و با ریزش ۳۶ هزار واحدی در پایان معاملات امروز به عدد یک میلیون و ۱۴۹ هزار واحد رسید. این افت باعث شد نوشتههای زیادی را در شبکههای اجتماعی درباره این موضوع بخوانیم بخصوص با تجمعی که مقابل تالار بورس انجام شد و سهامداران به این افت اعتراض کردند: «امروز رکورد زدیم، ۱۸ دقیقه ۲۵ هزار واحد.»، «الان اون شورای عالی بورس یا خود سازمان بورس نباید پیشنهاد بدن با توجه به اینکه چنین ریزشی با واقعیات اقتصادی ما همخوانی نداره، دامنه نوسان رو به ۲ درصد کاهش بدن. فقط موقع بازار صعودی بیدار میشن و موقع نزول میمیرن.»، «هر نطقی که مجلس در مورد بورس میکنه یه ریزش 40 هزار واحدی به بورس وارد میشه. برید شاخص رو با تاریخ ورود آقایون به مجلس بررسی کنید از همون روز هر چی گفتن یه شوک به بورس وارد شده. ولمون کنید»، «با این وضعیتی که بورس داره طی میکنه، احتمالاً مردم به اون شرکتهایی که سهامشونو خریدند، بدهکار هم میشن»، «من میترسم تا چند وقت دیگه هممون رو بهعنوان بدهکار بورس بیان ببرن»، «افت سنگین شاخص نهایتاً باید این هفته تموم بشه و برای حرکت صعودی آماده بشه، اما باید ببینیم حقوقیها در چه قیمتی تور پهن میکنن. سهام به محدوده حمایتی خودشون واکنشی نشون نمیدن و این صفهای فروش سنگین هنوز ادامه دارن، بورس در تاریکترین وضعیت خودش قرار داره.»، «طرف ماشینشو فروخته یک میلیارد گذاشته بورس. همون ماشین شده ۲ میلیارد و سهام بورسش شده ۴۰۰ میلیون»، «تجمع سهامداران مقابل سازمان بورس. کاش عوض این کارا یه کم راجع به مدیریت سرمایه و ریسک آگاهی کسب میکردن. مگه دولت تو سود شما شریک بوده که حالا پاسخگوی زیانتون باشه»، «اگر برای افزایش بیسابقه شاخص - بورس طی دو، سه سال اخیر دلایل منطقی؛ مستدل و محکم پیدا کردی؛ نقطه مقابل همان دلایل را بگذار برای سقوط بورس و ریزشهای اخیر»، «فقط تو 4 روز اخیر، بورس 12 درصد سقوط کرده. مثل صعود پارسال، این سقوط هم بیمنطقه.»، «زمانی که همه بورسهای دنیا به خاطر توقف کسب و کارها منفی بود، بورس ایران هر روز رشد میکرد، حالا که به خاطر واکسن چشمانداز اقتصاد بهتر شده و تولید و خدمات رونق گرفته روند همه بورسها مثبته به غیر از بورس ما»، «واقعاً دیگه این بورس هم شورش رو در آورده، دیگه ریزش تا کجا آخه.»
مرگ تلخ روزنامهنگاری که صدای مردم بود
درگذشت ناگهانی شیده لالمی روزنامه نگار و دبیر اجتماعی روزنامه همشهری که با گزارشهای اجتماعیاش شهرت داشت، روزنامه نگاران و خبرنگاران را غمگین و شوکه کرد. از روز جمعه دوستان و همکاران او دربارهاش مینوشتند و از تسلطش در کار و گزارشهای خوبش و نگاهی که به مشکلات اجتماعی داشت میگفتند. دیروز هم این نوشتهها ادامه داشت و نام شیده لالمی را بارها در این شبکهها خواندیم: «یادت هرگز از خاطر ما و گزارشهای نابت از حافظه روزنامهنگاری ایران پاک نمیشود.»، «غم مثل درد امانم را بریده. نشستهام گریان به حال این روزگار، به حال خود، به حال ما که دیگر تو نیستی...»، «در ۹ماه گذشته در وضعیت فوقالعاده بودیم.چیزی شبیه وضعیت جنگی.بلای کرونا، بیکاری، افزایش فقر، مشکلات مدارس و در تمام این بلایا او بهعنوان یک روزنامه نگار حضوری جانانه داشت و دلش برای نگرانیهای همه میتپید. شیده لالمی برای روزنامهنگاری در شرایط بحران آبرو بود»، «بهترین دستاورد یه روزنامهنگار در زندگی حرفهای چی میتونه باشه جز گزارشهای به یادماندنی و اثرگذار. چه خوبه با قلمات از درد و نیاز جامعه چیزی خلق کنی که تا همیشه در یادها بمونه. چه سخت اما ارزشمنده کسی باشی که بعد مرگ همه با «چقدر سرشار از زندگی بودی» یادت کنن...»، «شیده لالمی از روزنامهنگارانی بود که در کنار چند نفر دیگر در سالهای اخیر به جای سرهمبندی نقل قولها در تلویزیونها و مطبوعات به اسم گزارش، با گزارشهای میدانی، به گزارشنویسی اجتماعی در روزنامهها اعتبار داده بودند. مرگش خبر تلخی است.»، «روحت شاد شیده عزیز. برای همه روزنامهنگار مطرح بودی و برای من یار دبستانی. دختری با قلمی بینظیر که دفتر انشا و نوشتههایش را آخر هفتهها قرض میگرفتیم که بخوانیم.»، «جامعه روزنامهنگاری ایران، روزنامهنگاری عالی و حرفهای را از دست داد؛ روزنامهنگاری که در بیش از دو دهه گذشته از دردهای مردم و اجتماع مینوشت، خود یک درد بزرگ شد»، «من دوره کوتاهی با شیده لالمی کار کردم. پررنگترین چیزی که ازش توی کار یادمه ذرهبینیه که روی نگاه توریستی به مشکلات اجتماعی میذاشت. با حوصله و صبر میگفت برای گزارشِ دقیق گرفتن باید نگاه توریستی رو کنار بذاری. کاری که خودش خوب بلد بود. رفتنش برای جامعه فقدانه. فقدان. حیف...»، «داشتم فکر میکردم کاش وقتی ما هم مردیم، همینقدر سرمون بلند باشه. گزارشهای شیده لالمی همون سر بلندیه که ازش باقی موند.»، «خبر درگذشت شیده لالمی بهحدی تلخ، دردناک و باورنکردنیه که شاید بهترین کار سکوته ولی همین هم نشدنیه. این چندسال با هر خبر مهمی در حوزه اجتماعی، سریع یاد گزارشهای شیده میافتادم؛ میگفتم اینکه تازه نیست و قبلاً شیده دربارهاش گزارش نوشته؛ مثلاً همین نان قسطی. و چه گزارشهایی.»
مرگ، در یک قدمی
محدثه واعظیپور
روزنامهنگار
اواخر دهه هفتاد و در دوران اصلاحات نسلی از روزنامهنگاران وارد این حوزه شدند که علاوه بر علاقه به این حرفه، دغدغهای اجتماعی نسبت به کارشان داشتند. روزنامهنگاری برای این نسل، راهی بود برای بیان واقعیتها. مسیری برای احقاق حقوق مردم و گسترش آزادی. روزنامهنگاری آن سالها، شبیه اتفاقی که در دهه هشتاد و نود برای این حرفه افتاد، نبود. با گسترش شبکههای اجتماعی، تغییر سلیقه جوانان و عوض شدن سیاستگذاریهای فرهنگی، روزنامهها کمتر محل رجوع مردم برای کسب خبر و خواندن تحلیل هستند. بنابراین شور و اشتیاق تحریریهها، دایره تأثیرگذاری و شکل روزنامهنگاری عوض شد. بعضی از آن روزنامهنگارها، با وجود مشکلات فراوان کوشیدند راهشان را ادامه بدهند، هر کدام در یک حوزه و با توجه به گرایش شان تأثیرگذار ماندند و شأن و جایگاه روزنامهنگاری را حفظ کردند. بعضی دیگر عطای این حرفه را به لقایش بخشیدند و شغلی دیگر انتخاب کردند.
واقعیت این است که در یک دهه اخیر، دوام آوردن در این حرفه سختجانی و عشق میخواست. شیده لالمی یکی از آن روزنامهنگارانی بود که پیوندش را با این حرفه نگسست، امیدوارانه تلاش میکرد تا روزنهای در دل تاریکی و سختیها پیدا کند. اواخر دهه هشتاد، در دوره اول انتشار روزنامه «تهران امروز» که گرایش اجتماعی و فرهنگی داشت و روزنامه موفقی هم بود، همکار بودیم. هیچ وقت رابطهمان از سلام و علیک فراتر نرفت، اما تصویرش همیشه توی ذهنم بود و گزارشها و مطالبش را میخواندم. او، در حوزه اجتماعی و شهری، روزنامهنگاری موفق و مهمتر از آن کوشا بود. شیده لالمی، از نسلی بود که به نظر نمیرسد تکرار شوند؛ نسلی که از رونق افتادن رسانههای مکتوب، مانع درخشش و دیده شدن دانش و هوش رسانهایشان نشد. شنیدن خبر درگذشت او، دردناک است. در سالی که کرونا، بسیاری از چهرههای هنری و فرهنگی را به کام مرگ کشیده، درگذشت روزنامهنگاری که میتوانست از امیدهای این حرفه باشد، اندوهبار است. مهم نیست دلیل این کوچ زودهنگام چه بوده، مهم این است که مرگ، بسیار نزدیک و سهل شده است. روزگاری گمان میکردیم از ما، عزیزان و دوستانمان دور است اما هر چه پیش میرویم، مرگ نزدیکتر میآید و چه تلخ که، افرادی را با خود میبرد که میتوانند در حوزه هنر و فرهنگ مؤثر باشند. گویی پس از افول روزنامهها، باید شاهد خاموش شدن چراغ عمر روزنامهنگارانی باشیم که بدون وابستگی به نهادها و ارگانها، بر اساس وظیفهای عمل میکردند که سال هاست فراموش شده یا در حد شعار تقلیل یافته است.
از همه خاطرات خوش و ناخوش روزنامه «تهران امروز»، یک عکس دستهجمعی برایم باقی مانده که بسیاری از روزنامهنگارها مشابهش را دیدهاند و دارند. اعضای تحریریه که اغلب جوان هستند کنار هم، لبخند زنان رو به دوربین نگاه میکنند. بعضی از آنها مهاجرت کردهاند، گروهی راهشان را از روزنامهنگاری جدا کردهاند و بعضی هنوز با پایمردی در هوای روزنامهنگاری نفس میکشند. شیده لالمی یکی از حاضران در آن عکس یادگاری است، کنار چهرههای شاد و سرخوش، ایستاده و به آینده چشم دوخته است؛ آیندهای که خیلی زودتر از آنچه تصورش را میکردیم به پایان رسیده است. روحش شاد.
روزنامهنگار
اواخر دهه هفتاد و در دوران اصلاحات نسلی از روزنامهنگاران وارد این حوزه شدند که علاوه بر علاقه به این حرفه، دغدغهای اجتماعی نسبت به کارشان داشتند. روزنامهنگاری برای این نسل، راهی بود برای بیان واقعیتها. مسیری برای احقاق حقوق مردم و گسترش آزادی. روزنامهنگاری آن سالها، شبیه اتفاقی که در دهه هشتاد و نود برای این حرفه افتاد، نبود. با گسترش شبکههای اجتماعی، تغییر سلیقه جوانان و عوض شدن سیاستگذاریهای فرهنگی، روزنامهها کمتر محل رجوع مردم برای کسب خبر و خواندن تحلیل هستند. بنابراین شور و اشتیاق تحریریهها، دایره تأثیرگذاری و شکل روزنامهنگاری عوض شد. بعضی از آن روزنامهنگارها، با وجود مشکلات فراوان کوشیدند راهشان را ادامه بدهند، هر کدام در یک حوزه و با توجه به گرایش شان تأثیرگذار ماندند و شأن و جایگاه روزنامهنگاری را حفظ کردند. بعضی دیگر عطای این حرفه را به لقایش بخشیدند و شغلی دیگر انتخاب کردند.
واقعیت این است که در یک دهه اخیر، دوام آوردن در این حرفه سختجانی و عشق میخواست. شیده لالمی یکی از آن روزنامهنگارانی بود که پیوندش را با این حرفه نگسست، امیدوارانه تلاش میکرد تا روزنهای در دل تاریکی و سختیها پیدا کند. اواخر دهه هشتاد، در دوره اول انتشار روزنامه «تهران امروز» که گرایش اجتماعی و فرهنگی داشت و روزنامه موفقی هم بود، همکار بودیم. هیچ وقت رابطهمان از سلام و علیک فراتر نرفت، اما تصویرش همیشه توی ذهنم بود و گزارشها و مطالبش را میخواندم. او، در حوزه اجتماعی و شهری، روزنامهنگاری موفق و مهمتر از آن کوشا بود. شیده لالمی، از نسلی بود که به نظر نمیرسد تکرار شوند؛ نسلی که از رونق افتادن رسانههای مکتوب، مانع درخشش و دیده شدن دانش و هوش رسانهایشان نشد. شنیدن خبر درگذشت او، دردناک است. در سالی که کرونا، بسیاری از چهرههای هنری و فرهنگی را به کام مرگ کشیده، درگذشت روزنامهنگاری که میتوانست از امیدهای این حرفه باشد، اندوهبار است. مهم نیست دلیل این کوچ زودهنگام چه بوده، مهم این است که مرگ، بسیار نزدیک و سهل شده است. روزگاری گمان میکردیم از ما، عزیزان و دوستانمان دور است اما هر چه پیش میرویم، مرگ نزدیکتر میآید و چه تلخ که، افرادی را با خود میبرد که میتوانند در حوزه هنر و فرهنگ مؤثر باشند. گویی پس از افول روزنامهها، باید شاهد خاموش شدن چراغ عمر روزنامهنگارانی باشیم که بدون وابستگی به نهادها و ارگانها، بر اساس وظیفهای عمل میکردند که سال هاست فراموش شده یا در حد شعار تقلیل یافته است.
از همه خاطرات خوش و ناخوش روزنامه «تهران امروز»، یک عکس دستهجمعی برایم باقی مانده که بسیاری از روزنامهنگارها مشابهش را دیدهاند و دارند. اعضای تحریریه که اغلب جوان هستند کنار هم، لبخند زنان رو به دوربین نگاه میکنند. بعضی از آنها مهاجرت کردهاند، گروهی راهشان را از روزنامهنگاری جدا کردهاند و بعضی هنوز با پایمردی در هوای روزنامهنگاری نفس میکشند. شیده لالمی یکی از حاضران در آن عکس یادگاری است، کنار چهرههای شاد و سرخوش، ایستاده و به آینده چشم دوخته است؛ آیندهای که خیلی زودتر از آنچه تصورش را میکردیم به پایان رسیده است. روحش شاد.
رنجهای آقای کاتب
کیومرث مرادی
کارگردان تئاتر
این روزهای من، در کنار کارهایی که به تئاتر مستقیماً مربوط میشود و آماده کردن «آژیدهاک» برای جشنواره تئاتر فجر به کتاب خواندن میگذرد. یکی از کتابهایی که اخیراً خواندم و مثل کارهای دیگر نویسنده بزرگش، محمود دولتآبادی بسیار مرا جذب خودش کرد، «نون نوشتن» بود. این کتاب درواقع شامل مجموعهای از یادداشتهای آقای دولتآبادی است که در فاصله سالهای ۵۹ تا ۷۴ درباره زندگی کاری و شخصیاش نوشته شده است و بهنوعی شرح حال آقای نویسنده را شامل میشود. دولتآبادی در بخشهایی از این کتاب درباره «کلیدر» مینویسد و خاطراتی که در طول بیش از 10 سال نوشتن شاهکارش داشته و موانعی که هنگام نوشتن داستان سر راهش قرار گرفته است. او همچنین از «روزگار سپریشده مردم سالخورده» میگوید که 12 سال عمرش را صرف نوشتن آن کرد تا ناگفتنیها را بگوید. سطرهایی از این کتاب را که یادم مانده و واقعاً دردناک است، عیناً ذکر میکنم. خالق «کلیدر» در بخشی از این کتاب، به داستان زندگیاش در دورهای اشاره میکند که به قول خودش حتی از کتاب میترسد و در حسرت عمر از دسترفتهاش اشک میریزد و از تنگدستی، با وجود فروش کتابهایش شکایت میکند. او مینویسد: «فاجعه است که محیط ادبی فرهنگی یک جامعه که حدود 80 سال از نخستین اقدامات انقلابی آن میگذرد، در برخوردهای خود با یک نویسنده او را آنجا براند که باز هم به نخستین محیط خود، یعنی به خانوادهاش برگردد و کاملترین آموزگار خود را پدرش بداند و غمگسار خود را مادرش.» محمود دولتآبادی کتابش را با جملهای شروع میکند که آن هم خوب به خاطرم مانده است و ضمن آوردن این جمله از همه علاقه مندان به ادبیات، خواندن کتاب «نون نوشتن» را پیشنهاد میکنم تا با رنجهای نویسندههای سرشناس و بزرگ آشنا شوند و آنچه در پس کتابهایشان وجود دارد. کتاب با این جمله شروع میشود: «بند زبان را ببندیم و بال اندیشه را بگشاییم.»
کارگردان تئاتر
این روزهای من، در کنار کارهایی که به تئاتر مستقیماً مربوط میشود و آماده کردن «آژیدهاک» برای جشنواره تئاتر فجر به کتاب خواندن میگذرد. یکی از کتابهایی که اخیراً خواندم و مثل کارهای دیگر نویسنده بزرگش، محمود دولتآبادی بسیار مرا جذب خودش کرد، «نون نوشتن» بود. این کتاب درواقع شامل مجموعهای از یادداشتهای آقای دولتآبادی است که در فاصله سالهای ۵۹ تا ۷۴ درباره زندگی کاری و شخصیاش نوشته شده است و بهنوعی شرح حال آقای نویسنده را شامل میشود. دولتآبادی در بخشهایی از این کتاب درباره «کلیدر» مینویسد و خاطراتی که در طول بیش از 10 سال نوشتن شاهکارش داشته و موانعی که هنگام نوشتن داستان سر راهش قرار گرفته است. او همچنین از «روزگار سپریشده مردم سالخورده» میگوید که 12 سال عمرش را صرف نوشتن آن کرد تا ناگفتنیها را بگوید. سطرهایی از این کتاب را که یادم مانده و واقعاً دردناک است، عیناً ذکر میکنم. خالق «کلیدر» در بخشی از این کتاب، به داستان زندگیاش در دورهای اشاره میکند که به قول خودش حتی از کتاب میترسد و در حسرت عمر از دسترفتهاش اشک میریزد و از تنگدستی، با وجود فروش کتابهایش شکایت میکند. او مینویسد: «فاجعه است که محیط ادبی فرهنگی یک جامعه که حدود 80 سال از نخستین اقدامات انقلابی آن میگذرد، در برخوردهای خود با یک نویسنده او را آنجا براند که باز هم به نخستین محیط خود، یعنی به خانوادهاش برگردد و کاملترین آموزگار خود را پدرش بداند و غمگسار خود را مادرش.» محمود دولتآبادی کتابش را با جملهای شروع میکند که آن هم خوب به خاطرم مانده است و ضمن آوردن این جمله از همه علاقه مندان به ادبیات، خواندن کتاب «نون نوشتن» را پیشنهاد میکنم تا با رنجهای نویسندههای سرشناس و بزرگ آشنا شوند و آنچه در پس کتابهایشان وجود دارد. کتاب با این جمله شروع میشود: «بند زبان را ببندیم و بال اندیشه را بگشاییم.»
به نام تاریخ
30 دی
در برگه تقویم امروز نام دو چهره بزرگ موسیقی ایران ثبت شده است که به بهانه سالروز درگذشتشان زندگی و آثارشان را مرور میکنیم.
تولدها
پیمان قاسم خانی: فیلمنامهنویسی که با فیلمنامههای طنز شهرت دارد سال 1344 در چنین روزی به دنیا آمد. پیمان قاسم خانی دوره فیلمنامهنویسی را در مرکز آموزش فیلمسازی باغ فردوس و زیرنظر سیفالله داد گذراند و اولین فیلمی که براساس فیلمنامه قاسم خانی ساخته شد «من زمین را دوست دارم» بود که ابوالحسن داوودی آن را در سال 1372 کارگردانی کرد؛ پس از آن فیلمنامه «بوی خوش زندگی» را نوشت و سال 1374 با بازی در فیلم «عاشقانه» به شهرت رسید و این شهرت با نوشتن فیلمنامه «دختری با کفشهای کتانی» در سال 1377 بیشتر شد. فیلمنامههای «نان و عشق و موتور هزار»، «مارمولک»، «مکس»، «نقاب»، «تهران 1500»، «سن پترزبورگ»، «ورود آقایان ممنوع»، «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» و «طبقه حساس» هم از آثار اوست که در فیلمهای «سن پترزبورگ»، «طبقه حساس» و «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» خودش هم بازی کرد. قاسم خانی فیلمهای «خوب، بد جلف 1و 2» را هم کارگردانی کرده است. او برای «مارمولک» سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه را به دست آورد. قاسم خانی نویسنده فیلمنامه سریالهای «خانه سبز»، «هتل»، «خانه ما»، «بدون شرح»، «پاورچین»، «کمربندها را ببندیم»، «شبهای برره»، «مرد هزار چهره»، «مسافران»، «ساختمان پزشکان» و «پژمان» هم بوده است.
ادگار آلن پو: نویسنده و شاعر امریکایی و از پایهگذاران جنبش رمانتیک امریکا سال 1809 به دنیا آمد. ادگار آلن پو پس از اینکه تحصیل در دانشگاه را به دلیل مشکلات مالی رها کرد و وارد ارتش شد نویسندگی را آغاز کرد. نخستین کتاب شعرش بهنام «تیمور لنگ و دیگر اشعار» سال 1827 و با نام مستعار «یک بوستونی» منتشر شد؛ پس از مدتی آلن پو بیشتر بر نوشتن نثر متمرکز شد و با نوشتن در مطبوعات به دلیل شیوه نقد خاصش مشهور شد. داستانهای کوتاه «نقاب مرگ سرخ» و «زوال خاندان آشر» از نخستین آثارش در داستاننویسی بود و در سال 1840 داستانهایش را با نام «داستانهای شگفت انگیز» با موضوع داستانهای پلیسی و جنایی منتشر کرد و به همین دلیل پدر داستان پلیسی لقب گرفت. «قلب رازگو»، «برنیس»، «قتلهای خیابان مورگ»، «مغاک و آونگ»، «کلاغ»، «جنایت در کوی غسالخانه» و «سایه» دیگر آثار آلن پو هستند. داستانهای او بهدلیل رازآلود و ترسناک بودن شهرت دارد و جزو نخستین نویسندگانی است که در ژانر علمی- تخیلی داستان نوشت. آلن پو سال 1849 درگذشت.
داوود کیانیان پژوهشگر تئاتر کودک، محسن شریفیان نوازنده
نی انبان، پل سزان نقاش فرانسوی و محمدجواد شرافت شاعر هم متولد امروز هستند.
درگذشت ها
نورعلی برومند: استاد موسیقی ایرانی و نوازنده سازهای تار، سه تار، سنتور و تنبک سال 1355 در چنین روزی درگذشت. نورعلی برومند متولد سال 1285 بود و بهدلیل علاقه پدرش به موسیقی او هم از کودکی با این هنر آشنا شد و در محفل هنرمندان سرشناسی مانند درویش خان، سماع حضور و حسین خان اسماعیلزاده شرکت میکرد؛ از 13 سالگی تار و ردیف را از درویش خان یاد گرفت و همراه با ابوالحسن صبا در کلاسها شرکت میکرد؛ در سفر به آلمان برای تحصیل به موسیقی غربی هم علاقهمند شد و نواختن پیانو را آموخت. او پس از بازگشت به ایران و از سال 1310 تا 1330 به مطالعه و آموزش موسیقی مشغول بود و همزمان با راهاندازی رشته موسیقی در دانشکده هنرهای زیبای تهران بهعنوان استاد ردیف کارش را آغاز کرد. برومند استاد نوازندگان و خوانندگان بسیاری مانند اکبر گلپایگانی، محمدرضا شجریان، پرویز مشکاتیان، جلال ذوالفنون، شهرام ناظری و رضوی سروستانی بود. او ردیف میرزا عبدالله را براساس روایت اسماعیل قهرمانی ضبط کرد و کتاب ردیفسازی موسیقی سنتی ایران هم از آثار اوست.
قربان سلیمانی: « بخشی» و نوازنده دوتار موسیقی شمال خراسان سال 1386 درگذشت. قربان سلیمانی متولد 1299 بود و زیر نظر پدرش که از دوتارنوازان مشهور شمال خراسان بود نواختن این ساز را یاد گرفت و پس از درگذشت پدرش شاگرد دیگر بخشیهای شناخته شده این خطه مانند خان محمد شد. او به یکی از شناخته شدهترین نوازندگان دوتار تبدیل و با خواندن ترانههای محلی شمال خراسان بهعنوان یکی از هنرمندان شاخص موسیقی مقامی شناخته شد. سلیمانی به سه زبان ترکی، کردی و فارسی آواز میخواند و کنسرتهای مختلف در ایران و خارج از ایران برگزار کرد.قربان سلیمانی در جشنواره موسیقی «لیون» فرانسه مقام اول و در جشنواره «آوینیون »فرانسه مقام ستاره را به دست آورد و در جشنواره موسیقی فجر هم مقام برتر جشنواره سالهای 69 تا 71 شد و نشان درجه 2 فرهنگ و هنر را هم دریافت کرد. قربان سلیمانی در آلبوم «شب، سکوت، کویر» با محمدرضا شجریان همکاری کرد.
سالروز درگذشت مهدی برکشلی موسیقیدان، شکرالله رفیعی کارگردان و تدوینگر، منوچهر پوراحمد تهیه کننده و کارگردان و دوروتی مالون بازیگر امریکایی هم امروز است.
عکس نوشت
چهاردهمین نمایشگاه نقاشی کودکان و نوجوانان درباره سرطان و با هدف کمک به کودکان مبتلا به این بیماری امسال آنلاین برگزار میشود. «من پیروزم» نام این نمایشگاه است که با نقاشیهای آبرنگ و رنگ روغن از ۶۴ هنرمند کودک و نوجوان با رده سنی ۸ تا ۱۷ سال و با هدف حمایت از کودکان سرطانی به نمایش گذاشته میشود. این نمایشگاه را از ۳ بهمن تا ۱۰ بهمن در وب سایت مؤسسه محک به آدرس http://mhak.ir/onlinegallery-b میتوانید ببینید.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
قادر آشنا: تأمین خسارات کرونا خارج از عهده وزارت فرهنگ است
-
اکران آنلاین را جدی بگیریم
-
شهروند مجـــازی
-
مرگ، در یک قدمی
-
رنجهای آقای کاتب
-
به نام تاریخ
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین