ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام جواد (ع): مؤمن درهرحال نیازمند سه چیز است: توفیق از طرف خداوند متعال، واعظى از درون خود، قبول و پذیرش نصیحت کسى که او را نصیحت کند.
(بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۳۵۸)
جشنوارهای با کیفیت خواهیم داشت
حسن ریاحی: پس از اینکه از سوی دوستان پیشنهاد دبیری سی و ششمین جشنواره موسیقی فجر به من شد، بررسیهای لازم را انجام دادم و به این نتیجه رسیدم که اکنون در شرایطی هستیم که باید هر کمکی از دستمان در این شرایط برمیآید انجام دهیم. از این رو فقط با هدف کمک به این رویداد ملی پذیرفتم که در کنار دوستان، میزبان هنرمندان ارزنده کشورمان در جشنواره موسیقی فجر باشیم. به طور حتم با توجه به شرایط کرونایی این ماهها آنچه در جشنواره موسیقی فجر امسال پیش روی مخاطبان قرار میگیرد، میزبانی از تعداد کمتری از گروههای معتبر موسیقی است که امیدوارم شرایط به گونهای هدایت شود که ما شاهد یک جشنواره باکیفیت در شرایط کرونایی باشیم. طی روزهای آینده تازهترین جلسه شورای سیاستگذاری سی و ششمین جشنواره موسیقی فجر برگزار میشود که بر مبنای آن جزییات بیشتری از آنچه در جشنواره پیش رو قرار است انجام پذیرد به مخاطبان ارائه خواهد شد.
بخشی از گفتوگوی دبیر جشنواره موسیقی فجر با خبرنگار خبرگزاری مهر
به مناسبت 8 مهر، روز بزرگداشت مولانا
نگاه مولانا روبه سوی آسمان دارد
محمود شالویی
دبیر شورای هماهنگی پاسداشت زبان فارسی
سخن گفتن درباره جلالالدین محمد مولوی را بایستی از دو منظر فردی و فکری مورد بحث و بررسی قرار داد و حق مطلب این است که از هر دو جهت هم کاری بس دشوار است. از آن روی که وقتی از جنبه شخصی به جلالالدین و هیجانات وی نگریسته میشود، به یک تجربه عاشقی بدون نسخه مشابه خارجی و در امتداد آن هم به یک تحول درونی و باطنی برخورد میکنیم که عالم زاهدی را از زاویه پارسایی و پویایی علوم رسمی به وادی شوریدگی و بازیچگی کودکان کویی در حوالی زندگی خود میکشد.
چنین دلبستگی و عشق ورزی، آن هم از یک مرد موجه، معتبر، محترم و سرشناس که در مرز 40 سالگی واقع است و آهسته آهسته بایستی عصای احتیاط بر دست گیرد و برمسند شیخالاسلامی تکیه زند و بنابه نقل گزارشگران و شرح احوال نویسان، در اوج محبوبیت مردمی و عزت و احترام دولتی بسر میبرد، نسبت به پیرمردی دوره گرد، درویش مسلک، ناشناخته و به ظاهر بی اعتبار که هیچ امتیازی بر وی ندارد، بدون تردید دایره هر تحلیل بیرونی را بشدت محدود میکند و عقل هر عاقلی را در گل فرومیبرد. اگر صدها سال دیگر هم بگذرد و هزاران حدس و گمان و شرح و توضیح و نطق و نظر هم آورده شود به یقین هیچ کدام گره از این پیچیدگی و فروبستگی نمیگشاید و هرگز بدان روزنه راه نمی یابد که از سویدای دل دردمند مولانا گزارش درستی را ارائه کند و راز و رمز این شیدایی را آشکار کند. تاریخ بشری نمونه دیگری از این نوع عشقبازی را سراغ ندارد و هیچ مصداق مشخص یا حتی نزدیک به او را برایش پیدا نمیکند و او تنها خود میداند که چه حالی بر ایشان عارض گشت و به یکباره در کجای کار واقع شد. اما هیچ کس هم انکار نمیکند که همین اتفاق، چنان میمون و مبارک آمد که غوغایی جانانه برانگیخت و شعلهای برافروخت و از آن مرد آرام بی هیاهوی گوشهنشین خراسانی در قلمرو فرمانروای رومی، عارفی الهی، حکیمی صمدانی، اندیشمندی انسانی و نامداری جهانی ساخت و دولتی پاینده بدو بخشید.
از نکات مهمی که در عشق مولانا به شمس وجود دارد و سبب جاودانگی آن هم شده است یکی رویکرد معنوی و معرفتی، به عنوان وسیلهای برای نیل به جذبههای روحانی و عروج ماورایی و دیگر دوری از هرگونه امیال نفسانی است که مایه شگفتی و وجه شکوفایی او به شمار میرود. طبیعی است چنین عشقی که ریشه مادی نداشته باشد و به لذتهای زودگذر دنیایی نینجامد، هرگز به سیری و سردی هم نمیگراید، بلکه روز به روز بر حرارت آن هم میافزاید.
از دیگر سو، نکته قابل تأملی هم وجود دارد و آن بررسی اندیشه مولانا است که به یقین مهمتر از ابعاد شخصیتی اوست و تعجبآور اینکه همواره به نسبت ویژگیهای فردی و ماجرای عشق ورزیاش، کمتر مورد توجه علاقهمندان قرارگرفته و میگیرد. در حالی که فروزندگی و برازندگی اندیشه مترقی و متعالی اوست که وی را بر بلندای جغرافیای جهان انسانی نشانده و ماندگار کرده است.
در همین راستا، همگان حتی آنان که با علم معنا قرابتی ندارند و جز تفسیری ساده از حدود مادی، ساحت دیگری را نمیشناسند هم اقرار مینمایند که نگاه مولانا رو به سوی آسمان دارد اگرچه خود در زمین ساکن است و احساس او نه تنها دربند محسوسات نمیگنجد بلکه از حس دیگری گزارش میدهد. در این میان و در انبوه گفتههای ریز و درشت پیرامون مولوی، از یک نکته که معمولاً هم مورد اشاره نیست نباید غافل شویم و آن اینکه، مولوی با همه احوال و اطوار و در حالی که از همان سنین نوجوانی سرزمین بزرگ خراسان و قلمرو جغرافیایی و فرهنگی و ادبی پارس را ترک کرده و پس از گشت و گذار و اقامتهای کم و زیاد در بلاد اسلامی و عربی، در نهایت در سرزمین زیر سلطه و سلطنت فرمانروایی روم سکنی گزیده، لیکن به هیچ روی از زبان و خط فارسی دل نبریده و بسان نگاهبانی غیور و غیرتمند از میراث آبا و اجدادی خویش مراقبت نموده و در میان زبانهای پرزرق و برق و غرورآمیز، همچنان زبان فارسی و مهر مادری، تعلق خراسانی و شناسنامه ایرانی خود را نگاه داشته و هرگز و هرگز تابعیت غیر را نپذیرفته و به تعبیر امروزیها دوتابعیتی و چند تابعیتی نشده است.
در این ایامی که به نام مولوی ثبت و ضبط شده و فرصتی برای گفتوگو درباره وی به وجود آمده، بهتر آن است که به مهمترین اثر او یعنی مثنوی معنوی به عنوان برگ زرین حکمت و ادب فارسی که حاصل تلاقی عشق و اندیشه اوست بپردازیم و با حال و حوصله نگاهی عمیقتر بدان بیفکنیم. تردیدی نیست که اگر مولوی را از این زاویه بنگریم و در عمق حکایت و تمثیل آن تحقیق و تدبر نماییم ، مولوی دیگری را باز میشناسیم که تاکنون او را چنین نمیپنداشتیم.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#جنگ
جنگی که در شمال ایران و بین کشورهای ارمنستان و جمهوری آذربایجان رخ داده بین کاربران ایرانی هم بازتاب زیادی داشته است. هم بهدلیل اینکه دو کشور همسایه ایران هستند و هم بهدلیل اینکه از آغاز درگیریها دو راکت به خاک ایران برخورد کرده است. واکنش ایرانیها را به این جنگ بخوانید: «ارتش آذربایجان و ارمنستان نقطه مقابل هم هستند، آذربایجانیها مشکل تجهیزات ندارن ولی مشکل شدید نیروی انسانی دارند و در خصوص ارمنستان بالعکس»، «شیپور جنگ آذربایجان و ارمنستان نواخته شد...امریکا و رژیم صهیونیستی در فقدان سردار جبهه مقاومت با اعزام نیروهای تکفیری توسط کشورهای همسایه به منطقه قره باغ سناریوی فشار حداکثری به ایران با وجود شرایط وخیم اقتصادی را کلید زدند.»، «آذربایجان و ارمنستان دارن جنگ میکنن بعد ایران رو زدن»، «اگه گفتین دلیل جنگ ارمنستان و آذربایجان چیه؟ آفرین من تصمیم گرفته بودم جمع و جور کنم برم ارمنستان»، «دومین راکت جنگ آذربایجان و ارمنستان هم دیشب خورده تو خاک ایران البته با این تفاوت که اینبار عمل کرده. خوشبختانه تلفاتی نداشته. یکی بره به این نیروهای ارمنی و آذربایجانی گرای دقیق بده آقاجان، بهشون بگه اشتباه دارید میزنید، کلش داره توی ایران فرود میاد»، «حالا تو این هیر و ویری جنگ ارمنستان و آذربایجان چیه دیگه؟»، «معلم مون یکی دیگه رو دعوا میکرد بعد میخوابوند پس گردن یکی دیگه، حالا آذربایجان و ارمنستان باهم دعواشون شده خمپارشون برای روستاهای ایرانه»، «آتش جنگ بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان دوباره زبانه گرفته، علت جنگ را در خارج از قفقاز جنوبی باید جستوجو کرد، رقابت جناح روسگرا و غربرگرا در باکو ادامه دارد و ترکیه به حمایت از باکو وارد شده. پوتین در حیاط خلوت خود رقیبی چون اردوغان را تحمل نمیکند. دولت باکو و ایروان بازیچهاند»، «آذربایجان و ارمنستان سالهاست که سر قرهباغ با هم جنگ و جدل دارن. این وسط هرگز موضوع حل نشد. صرفاً حکومتها اومدن و رفتن، جوونا رو فرستادن بجنگن تا بمیرن و در نهایت هیچی به هیچی»، «مدتها بود که فکر میکردم دوران اعلان جنگ کشورها به همدیگه گذشته تا اینکه از دیروز دیدم آذربایجان و ارمنستان وارد جنگ شدن تا کلکسیون مصیبتها و عجایب ۲۰۲۰ رو تکمیل کنن»، :ارمنستان و آذربایجان چهگیری دارن حتماً باید بجنگن. این اسرائیل هرجا پا میذاره جنگ و بدبختی میاره»، «از وقتی شنیدم جنگ شده به خاطر یه شهر بین ارمنستان و آذربایجان همش فکرم به این سمت میره که دقیقاً جنگ جهانی دومم همینطوری شروع شد. حس میکنم تاریخ میخواد تکرار بشه».
شادی گل جنجالی
بازی پرسپولیس-السد دیروز هم سوژه کاربران ایرانی بود. البته نه بهدلیل برد پرسپولیس و صعودش بلکه بهدلیل سانسور شادی پس از گل عیسی آل کثیر در تلویزیون. این کار با انتقاد زیادی همراه شد و کاربرانی با ساخت تصاویری با آن شوخی کردند. وقتی دیروز مجری برنامه صبحگاهی شبکه خبر به مهاجم پرسپولیس کنایه زد و گفت: «آلکثیر باید توجیه شود که در بازی بعدی بتوانیم گل را ببینیم.» انتقادها از صداوسیما بیشتر هم شد: «دوست عزیز اون کسی که باید توجیه بشه آل کثیر نیست»، «مجری برنامه صبحگاهی شبکه خبر از هموناییه که دو روز دیگه میره رسانههای اون طرفی و مثل بقیه نیروهای رسانه میلی ادای روشنفکرها رو درمیاره.»، «چیزی که تو گروههای تلگرامی داره میچرخه، با عنوان: ویدیو «شادی گل پرسپولیس بدون سانسور!» جالب نیست؟!»، :تو سریال پایتخت ارسطو رو بدون لباس توی حموم و استخر نشون دادن، اما حالا شادی گل آلکثیر رو بهخاطر درآوردن لباس سانسور کردن! این دیگه اوج بیشعوری است.»، «خیلی دوست دارم از نزدیک باکسی که دیشب شادی بعد از گل رو سانسور کرد صحبت کنم. خیلی کنجکاوم بدونم چی تو مغزشه طرز فکرش چیه»، «صداوسیمای ایران جاییه که گل و شادی گل نماینده کشور رو قطع میکنن ولی شنای المپیک رو پوشش زنده میکنن.»، «خدارا شکر بازی پرسپولیس و السد را جواد خیابانی گزارش نکرد والا سر گل آل کثیر معلوم نبود چی میگفت»، «تلویزیون ایران بهخاطر شادی گل عیسی آلکثیر که پیرهنشو در آورد، لذت شادی گل در لحظه رو از هواداران پرسپولیس گرفت.»، «گل پرسپولیس بدون سانسور. فکرش را میکردید که روزی در گروهها، کلیپی با این عنوان دست به دست کنید؟»، «کاری که دیشب صداوسیما بر سر گل پرسپولیس انجام داد، آینه تمام نمای عملکرد این رسانه است. سانسور بیدلیل، عجله و بیخیالی نسبت به احساسات مخاطب. احتمالاً مدیریت شبکه 3 با تقدیر از مسئول فنی برنامه دیشب، به دلیل احساسات قوی انقلابی، کار را تمام میکند!»
حضور در قلب مردم
محدثه واعظیپور
روزنامهنگار
شامگاه یکشنبه ششم مهرماه و در اختتامیه شانزدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مقاومت از یک عمر فعالیت سینمایی جمشید هاشمپور تجلیل شد. بخشی از کارنامه حرفهای این بازیگر با سینمای دفاع مقدس گره خورده و نقطه عطف این بخش حضور در فیلمهای رسول ملاقلیپور است. هاشمپور که در دهه شصت و هفتاد ستارهای محبوب و پرفروش بود هرگاه فرصت همکاری با کارگردانهای شاخص را به دست آورد، هر وقت که در نقشی ویژه مقابل دوربین رفت، درخشید. توانایی او در بازیگری و انعطافش مقابل دوربین بر خلاف اغلب بازیگرها در پرکاری از بین نرفت و مخدوش نشد. او در چهار فیلم با ملاقلیپور همکاری و در هر یک از این فیلمها نقشی متفاوت بازی کرد. در «هیوا» دوران جوانی و میانسالی رحیم، رزمندهای را بازی کرد که هنوز گذشته را از یاد نبرده، در «قارچ سمی» که فیلمی آشفته اما افشاگرانه است، نقش دومان قهرمانی از نفس افتاده و تنها را ایفا کرد که جامعه درکش نمیکند و در «مزرعه پدری» بدون دیالوگ تصویری تأثیرگذار و به یادماندنی از مردانی ترسیم کرد که در کوران جنگ از دست میروند.
او بازیگری است مردمی و بیحاشیه. به سختی تن به مصاحبه میدهد و همواره تلاش کرده از جنجالها دور بماند. به همین دلیل آنگونه که باید قدر ندیده است. بازیگرانی کم اثرتر از او در بخش تجاری و بازیگرانی کم استعدادتر از او در این چهل سال بسیار بیش از هاشمپور ستایش شدند، چرا که او سالها انگ بازیگر سینمای تجاری خورد و تجربههای درخشانش در «پرده آخر»، «مادر»، «هیوا»، «مسافر ری»، «مزرعه پدری» و «قارچ سمی» جدی گرفته نشد. هاشمپور در ادوار مختلف جشنواره فیلم فجر میتوانست نامزد دریافت سیمرغ بلورین باشد و برای «مزرعه پدری» و «قارچ سمی» آن را دریافت کند. اما به شکلی عجیب داورهای جشنواره هم او را ندیدند، همان طور که منتقدان و نویسندگان سینمایی سالهای سال جدیاش نگرفتند.
پیشفرضها و تحلیلهای نادرست در ارزیابی عملکرد بازیگران همواره باعث شده معیارهای غلط آنها را به بازیگر خوب و بد تقسیم کند. اغلب منتقدان، روزنامهنگارها و حتی داورهای جشنوارهها و محافل سینمایی بازیگرانی را ستایش میکنند که گاهی فقط یک تیپ را بارها اجرا کردهاند. بازیگرانی که روی چرخه اقتصادی و جذب مخاطب تأثیر دارند اغلب نادیده گرفته شده و بیارزش محسوب میشوند، در حالی که همین بازیگران هستند که سینما را زنده نگه میدارند و همه آنها متعلق به جریان سطح پایین و مبتذل نیستند. عمر محبوبیت بازیگرها در سینمای ایران طولانی نیست. تعداد بازیگرانی که یک دهه در سطح اول سینما حضور دارند، محبوب هستند و مردم برای دیدنشان بلیت میخرند و به سینما میروند روز به روز کمتر میشود. نسل بازیگری این روزها، خوب میداند که باید در ارتباط با رسانهها خودش را بولد کند و همراهی آنها را برای روز مبادا داشته باشد. شبکههای اجتماعی هم فرصت دیده شدن به چهرهها را دادهاند و باعث شدهاند آنها از ذهن مخاطبان نروند. اما عیار حرفهای بازیگران وقتی مشخص میشود که گذر زمان فرصت بررسی دوباره کارنامه آنها را فراهم میکند. بدون تأثیرپذیرفتن از جو و بازیهای زمانه و در این بازنگری اگر منصف باشیم جمشید هاشمپور بازیگری است حرفهای، محبوب و با چند نقطه اوج به یادماندنی.
روزنامهنگار
شامگاه یکشنبه ششم مهرماه و در اختتامیه شانزدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مقاومت از یک عمر فعالیت سینمایی جمشید هاشمپور تجلیل شد. بخشی از کارنامه حرفهای این بازیگر با سینمای دفاع مقدس گره خورده و نقطه عطف این بخش حضور در فیلمهای رسول ملاقلیپور است. هاشمپور که در دهه شصت و هفتاد ستارهای محبوب و پرفروش بود هرگاه فرصت همکاری با کارگردانهای شاخص را به دست آورد، هر وقت که در نقشی ویژه مقابل دوربین رفت، درخشید. توانایی او در بازیگری و انعطافش مقابل دوربین بر خلاف اغلب بازیگرها در پرکاری از بین نرفت و مخدوش نشد. او در چهار فیلم با ملاقلیپور همکاری و در هر یک از این فیلمها نقشی متفاوت بازی کرد. در «هیوا» دوران جوانی و میانسالی رحیم، رزمندهای را بازی کرد که هنوز گذشته را از یاد نبرده، در «قارچ سمی» که فیلمی آشفته اما افشاگرانه است، نقش دومان قهرمانی از نفس افتاده و تنها را ایفا کرد که جامعه درکش نمیکند و در «مزرعه پدری» بدون دیالوگ تصویری تأثیرگذار و به یادماندنی از مردانی ترسیم کرد که در کوران جنگ از دست میروند.
او بازیگری است مردمی و بیحاشیه. به سختی تن به مصاحبه میدهد و همواره تلاش کرده از جنجالها دور بماند. به همین دلیل آنگونه که باید قدر ندیده است. بازیگرانی کم اثرتر از او در بخش تجاری و بازیگرانی کم استعدادتر از او در این چهل سال بسیار بیش از هاشمپور ستایش شدند، چرا که او سالها انگ بازیگر سینمای تجاری خورد و تجربههای درخشانش در «پرده آخر»، «مادر»، «هیوا»، «مسافر ری»، «مزرعه پدری» و «قارچ سمی» جدی گرفته نشد. هاشمپور در ادوار مختلف جشنواره فیلم فجر میتوانست نامزد دریافت سیمرغ بلورین باشد و برای «مزرعه پدری» و «قارچ سمی» آن را دریافت کند. اما به شکلی عجیب داورهای جشنواره هم او را ندیدند، همان طور که منتقدان و نویسندگان سینمایی سالهای سال جدیاش نگرفتند.
پیشفرضها و تحلیلهای نادرست در ارزیابی عملکرد بازیگران همواره باعث شده معیارهای غلط آنها را به بازیگر خوب و بد تقسیم کند. اغلب منتقدان، روزنامهنگارها و حتی داورهای جشنوارهها و محافل سینمایی بازیگرانی را ستایش میکنند که گاهی فقط یک تیپ را بارها اجرا کردهاند. بازیگرانی که روی چرخه اقتصادی و جذب مخاطب تأثیر دارند اغلب نادیده گرفته شده و بیارزش محسوب میشوند، در حالی که همین بازیگران هستند که سینما را زنده نگه میدارند و همه آنها متعلق به جریان سطح پایین و مبتذل نیستند. عمر محبوبیت بازیگرها در سینمای ایران طولانی نیست. تعداد بازیگرانی که یک دهه در سطح اول سینما حضور دارند، محبوب هستند و مردم برای دیدنشان بلیت میخرند و به سینما میروند روز به روز کمتر میشود. نسل بازیگری این روزها، خوب میداند که باید در ارتباط با رسانهها خودش را بولد کند و همراهی آنها را برای روز مبادا داشته باشد. شبکههای اجتماعی هم فرصت دیده شدن به چهرهها را دادهاند و باعث شدهاند آنها از ذهن مخاطبان نروند. اما عیار حرفهای بازیگران وقتی مشخص میشود که گذر زمان فرصت بررسی دوباره کارنامه آنها را فراهم میکند. بدون تأثیرپذیرفتن از جو و بازیهای زمانه و در این بازنگری اگر منصف باشیم جمشید هاشمپور بازیگری است حرفهای، محبوب و با چند نقطه اوج به یادماندنی.
یک میهمان برای بچههای امروز
سالنهای تئاتر باز هستند اما بسیاری از پدر و مادرها از خطرات کرونا در محیطهای شلوغ برای بچه هایشان میترسند. با این موج جدید کرونا این ترس اصلاً هم بیمورد نیست. با این حال اگر دل بچهها برای یک نمایش کودکانه تنگ شده و دوست دارید حال و هوایشان کمی عوض شود فیلم تئاتر انتخاب خوبی است. فیلم تئاترهای زیادی این روزها از طریق پلتفرمها و سایتهای مختلف در اختیار مخاطبان قرار گرفتهاند که بسیاری از آنها مخصوص کودکان و نوجوانان است. نمایش عروسکی «مهمان ناخوانده» یکی از آنهاست که براساس همان داستان قدیمی و معروف در سال 1364 با حضور بسیاری از چهرههای مطرح نمایشهای عروسکی اجرا شد. سال 64 «مهمان ناخوانده» را نصرتالله کریمی کارگردان قدیمی سینما و تئاتر با بازی چهرههایی مانند مرضیه برومند اجرا کرد و همان زمان هم بسیار مورد توجه قرار گرفت. قصه همان قصه معروف است: در یکی از شبها روباه به میهمانان ناخوانده مادربزرگ اضافه میشود و برخلاف قولی که داده خروس را میدزدد و...
«مهمان ناخوانده» از قصههایی است که بچهها معمولاً به آن علاقهمند میشوند و با دیدن این فیلم تئاتر که کار بزرگان تئاتر کودک ایران است یک قصه خوب را با اجرایی خوب میبینند. اتفاقی که شاید در اجراهای کودکانه امروز کمتر میافتد. این اجرا مخصوص کودکان 7 تا 9 سال است و تا 15 آبان آن را در سایت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان میتوانید ببینید.
مهمان ناخوانده
کارگردان: نصرتالله کریمی
بازیگران:مرضیه برومند، مریم سعادت، مسعود کرامتی، عادل بزدوده، کامبیز صمیمی مفخم، فریبا جدیکار و آزاده پورمختار
عروسک گردان ها: مسعود کرامتی، مریم سعادت، مرضیه برومند و عادل بزدوده
نشانی اینترنتی: www.th.kpf.ir
به نام تاریخ
8 مهر
194 روز از سال سخت گذشت. در تقویم امروز نام چهرههای بزرگی ثبت شده که به بهانه تولد یا درگذشتشان زندگی و آثارشان را مرور میکنیم.
تولدها
افشین مقدم: خواننده ترانه مشهور «زمستون» اگر زنده بود امروز 75 ساله میشد. افشین مقدم موسیقی را از کودکی زیرنظر عطاءلله خرم آموخت. او در تراس یکی از رستورانهای تهران آواز میخواند و سعید دبیری ترانه سرا در این رستوران به صدای او علاقهمند شد و پس از سرودن ترانه «زمستون» از او خواست این ترانه را اجرا کند. آلبوم «زمستون» در زمستان سال 1348 منتشر شد و مقدم را به شهرت رساند و بلافاصله پس از آن ضبط آلبوم دومش را بهنام «آخرین طبیب» با ساختههای جهانبخش پازوکی آغاز کرد. افشین مقدم با این ترانهها هر روز محبوبتر میشد ،اما سال 1355 وقتی با سعید دبیری به مسافرت شمال رفته بود در جاده هراز تصادف کرد و درگذشت.
میگل د سروانتس: نویسنده رمان مشهور «دن کیشوت» سال 1547 در چنین روزی به دنیا آمد. میگل د سروانتس اسپانیایی نظامی بود و حتی در سال 1575 اسیرشد و در شمال آفریقا نیزبه بردگی گرفته شد. او نوشتن را از سال 1585 آغاز کرد و «گالاتئا» نخستین اثرش بود که منتشر شد. بخش اول مشهورترین اثرش یعنی «دن کیشوت» را در زندان نوشت و این بخش نخستین بار در سال 1605 منتشر شد و سال 1615 بخش دوم آن چاپ شد. این اثر از قدیمیترین رمانهای نوین اروپایی است و خیلیها آن را بهترین کتاب اسپانیایی میدانند سروانتس پس از این اثر رمانهای «سرمشق» و «وظایف پرسیلس و سیگیس موندا» را نوشت که کتاب آخر او سال 1617 و یک سال پس از مرگش منتشر شد. منتقدان ادبی به سروانتس لقب شاهزاده نبوغ دادهاند و «دن کیشوت» را تأثیرگذارترین رمان ژانر تخیلی میدانند.
میکل آنجلو آنتونیونی: کارگردان ایتالیایی مشهور سال 1912 در چنین روزی به دنیا آمد. میکل آنجلو آنتونیونی در نوجوانی نگارگری میکرد، اما در دانشگاه رشته اقتصاد و بازرگانی خواند و البته همزمان داستان و نمایشنامه مینوشت. ابتدا میخواست فیلمی از یک آسایشگاه روانی بسازد که به دلیل واکنش بیماران از این کار منصرف شد؛ مدتی دستیار کارگردان و بعد خبرنگار سینمایی شد و بالاخره در سال 1943 اولین فیلمش را بهنام «مردمان دره پو» ساخت؛ یک مستند. نخستین فیلم بلندش «وقایع نگاری یک عشق» بود که سال 1950 اکران شد. فیلمهای «شکست خوردگان» و «بانویی بدون گلهای کاملیا» هم دیگر آثار آنتونیونی بودند. فیلم «معشوقان» در سال 1955 بالاخره برای او موفقیت به همراه داشت و شیر نقرهای جشنواره ونیز را گرفت و فیلمهای «فریاد» و «ماجرا» و «شب» موفقیت او را تکرار کرد. فیلم «کسوف» هم با بازی آلن دلون، آنتونیونی را بیشتر مطرح کرد؛ در واقع دهه 60 میلادی دوران اوج آنتونیونی بود اما در سال 1970 فیلم «آگراندیسمان» او هم با نقدهای مثبت منتقدان همراه شد و هم تماشاگران از آن استقبال کردند. «حرفه: خبرنگار»، «شناسایی یک زن»، «فراسوی ابرها» و «اروس» دیگر فیلمهای آنتونیونی بودند. او سال 2007 درگذشت.
سالروز تولد مایکل پاول کارگردان انگلیسی، رحمت افشار آهنگساز، علی اصغر شاه زیدی خواننده، داوود جهان وند شاعر، سیدعادل حسینی شاعر و نسیم عزیزی داستان نویس هم امروز است.
درگذشتها
مهین دیهیم: بازیگر و صداپیشه ایران سال 1380 در چنین روزی درگذشت. مهین دیهیم متولد 1304 بود و در 20 سالگی برای بازی در نمایش «تاجر ونیزی» در تئاتر فرهنگ آن زمان انتخاب شد. پس از آن نمایشهایی مانند «شعله» و «نی نی کوچولو» را بازی کرد و سال 1331 با فیلم «اشتباه» وارد سینما شد. دیهیم با فیلم «بیپناه» به شهرت رسید و همان زمان و در سال 1335 با توجه به صدای خوباش برای بازی در نمایشهای رادیویی دعوت شد و کارش را در برنامههایی مانند «شما و رادیو»، «جمعه بازار» و «رادیو تعطیلی» ادامه داد. دیهیم از اولین نسل گویندگان دوبلاژ ایران بود و با گسترش فعالیتهایش در این زمینه و در رادیو از دهه 40 کم کم از سینما فاصله گرفت ،هرچند که با دعوت بهرام بیضایی در «چریکه تارا» نقش کوتاهی بازی کرد؛ پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم بیشتر در رادیو فعال بود و صدایش را در برنامههایی مانند «صبح جمعه با شما» میشنیدیم، البته در سریالهایی مانند «مثل یک گل بهار»، «پاییز عشق» و «آرایشگاه زیبا» هم نقشهای کوتاهی بازی کرد. مهین دیهیم با شخصیت «خانم سوزنی» در «صبح جمعه با شما» در یاد مردم مانده است.
لوکا کارسون اسمیت نویسنده امریکایی هم در چنین روزی درگذشت.
عکس نوشت
مراسم بزرگداشت آرشاک قوکاسیان صداپیشه پیشکسوت به مناسبت سالروز تولدش برگزار شد. دراین مراسم هنرمندان دوبله مانند بیوک میرزایی، علی همت مومیوند، تورج نصر، شهراد بانکی، سمیه رهنمون، فریدون اسماعیلی، لادن سلطانپناه، مریم شاهرودی، نغمه عزیزی، کریم بیانی و کسری کیایی حضور داشتند و قوکاسیان گفت:«خوشحالم که توانستم در کشور خودم و جایی که در آن به دنیا آمدهام، راه بروم، زندگی کنم و لذت ببرم. واقعاً خانه خود آدم با هیچ جای دیگری قابل مقایسه نیست؛ همانطور که هیچ کسی نمیتواند جای برادر و پدر و مادر را بگیرد، نمیتوانم خوشحالی خودم را پنهان کنم. بسیار خوشحالم و نمیدانم آن را چگونه باید بیان کنم.» در جریان این بزرگداشت و با حضور محسن یزدی مدیر شبکه مستند از مستند «قصه آرشاک» به تهیهکنندگی و کارگردانی ابوالفضل توکلی رونمایی شد.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
جشنوارهای با کیفیت خواهیم داشت
-
نگاه مولانا روبه سوی آسمان دارد
-
شهروند مجـــازی
-
حضور در قلب مردم
-
یک میهمان برای بچههای امروز
-
به نام تاریخ
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین