تاجران طلا در دام مرد کلاهبردار
گروه حوادث/ مرد شیاد که با ترفندی خاص از تاجران طلا کلاهبرداری میکرد در حالی به حبس و رد مال محکوم شده که قصد داشت با تغییر چهره از کشور فرار کند.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به اتهامات این مرد کلاهبردار با شکایت یک تاجر طلا آغاز شد. وی به پلیس گفت: من واردکننده طلا هستم. حدود دو سال قبل با امید آشنا شدم و چند بار با هم به سفر خارجی رفتیم. آخرین بار در سفر به ترکیه من مقدار زیادی طلا وارد کردم اما با یکی از دوستان مشترکمان بر سر خرید و فروش طلا مشکل مالی پیدا کردم. امید که در جریان این اختلاف بود، پیشنهاد داد بین ما وساطت و حل اختلاف کند من هم قبول کردم از آنجا که مقداری طلای دوستم پیش من بود و من هم تعدادی چک و سفته دست او داشتم امید طلاها را که دو کیلوگرم و ۲۵۰ سکه بود از من گرفت و قول داد آن را به دوست مشترکمان میدهد و در مقابل چک و سفته هایم را پس میگیرد. تاجر جوان گفت: امید پس از گرفتن طلا و سکهها رفت و گوشی موبایلش هم خاموش شد. بعد در تلگرام پیغام داد که از ایران خارج شده است. آنجا بود که فهمیدم سرم کلاه گذاشته است.
پس از این شکایت پلیس به ردیابی متهم پرداخت و سرانجام دو سال بعد او را به محض اینکه از کشور ترکیه وارد ایران شد بازداشت کرد. اما درادامه تحقیقات پلیسی روشن شد وی با همین روش از چند مرد ثروتمند دیگر نیز کلاهبرداری کرده است.او با تاجرهای طلا، دلار و عتیقه، طرح دوستی میریخت و سپس از آنها کلاهبرداری میکرد همچنین مشخص شد او قبلاً بازداشت اما با قرار وثیقه آزاد شده و دست به کلاهبرداریهای مشابه زده بود.
در حالی که تحقیقات درباره پروندههای امید ادامه داشت، شکایت دیگری به پلیس رسید.این بار یک مرد بازاری از امید شکایت کرده بود. وی گفت: امید مدتی قبل با من طرح دوستی ریخت و به بهانه اینکه میخواهد اختلاف حساب مالی بین من و دوستم را حل کند از من پول گرفت. اما من در مقابل پولی که به امید دادم از او چک و سفته گرفته بودم. مرد بازاری ادامه داد: یک روز که در خیابان میرفتم ناگهان مردی ناشناس راهم را سد کرد و در حالی که خودش را مأمور اطلاعات معرفی میکرد مرا ربود. او مرا گروگان گرفت و پس از چند روز شکنجه وقتی درخواست پس گرفتن چکهای امید را کرد فهمیدم آدمربایی نقشه امید بوده است.
در حالی که شاکیهای این پرونده به 15 نفر رسیده بود، پلیس دریافت این مرد در مجموع 10 کیلوگرم طلا و 800 سکه و میلیاردها تومان پول کلاهبرداری کرده است. امید که با قرار وثیقه آزاد شده بود میخواست با تغییر چهره از کشور فرار کند که بار دیگر شناسایی و دستگیر شد. این بار پرونده متهم به اتهام کلاهبرداری از تاجر طلا و ربودن مرد بازاری به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و وی در شعبه چهارم پای میز محاکمه ایستاد و در حالی که اتهاماتش را قبول کرده بود به اتهام کلاهبرداری از تاجر طلا به دو سال زندان و رد مال و به خاطر ربودن مرد بازاری به ۱۵ سال زندان محکوم شد. پروندههای مشابه وی نیز برای رسیدگی به دادگاه عمومی فرستاده شد. حکم دو سال زندان و رد مال وی در دیوان عالی کشور مهر تأیید خورد و قطعی شد اما حکم 15 سال حبس وی برای پرونده آدمربایی نقض شد چرا که بهصورت غیابی برایش حکم صادر شده بود و قرار شد بار دیگر به این اتهام وی رسیدگی شود.
سرقت مسلحانه برای انتقام از همسایه
گروه حوادث/ پسر جوان برای انتقام از همسایهاش با اجیر کردن سه مرد نقشه سرقت مسلحانه از خانه وی را طراحی و اجرا کرد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده از اواسط خرداد و با تماس تلفنی مرد جوانی مبنی بر سرقت مسلحانه خانهاش در شمال تهران آغاز شد.
با ورود مأموران آنها با خانهای بهم ریخته مواجه شدند و زن صاحبخانه در تحقیقات گفت: صبح همسرم برای خرید از خانه بیرون رفت. لحظاتی از رفتن او نگذشته بود که صدای چرخیدن کلید را در قفل در شنیدم. اول فکر کردم همسرم برگشته اما ناگهان با دیدن ۵ مرد نقاب دار که وحشیانه وارد خانه شدند شوکه شدم. صورتشهایشان با نقاب سیاه پوشیده شده بود و تمامی آنها دستکش داشتند. یکی از آنها کلتی بهدست داشت و با تهدید مرا در اتاق خواب حبس کردند. آنها دست و پا و دهانم را بستند و هر چه طلا و پول در خانه داشتیم سرقت کردند و پا به فرار گذاشتند. وقتی شوهرم برگشت مرا نجات داد.
صدایی آشنا
زن جوان با اینکه ترسیده بود و هنوز در شوک سارقان نقاب دار بود، سرنخی را در اختیار کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی پایتخت قرار داد و گفت: صدای یکی از سارقان آشنا بود. فکر میکنم صدای پسر همسایهمان بود. ما با او اختلاف شدید داریم. از زمانی که به این ساختمان آمدیم با این همسایهمان مشکل داشتیم. کولر خانهشان آب میداد ولی توجه نمیکرد. سر و صداهایشان ما را اذیت میکرد و حتی از آنها شکایت هم کرده بودیم.
بازداشت پسر همسایه
با شکایت زن جوان و اطلاعاتی که او در اختیار کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده بود، به دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای ویژه سرقت، کارآگاهان راهی خانه پسر همسایه شدند. اما بررسیها نشان میداد سامان از زمان سرقت مسلحانه، متواری شده است.
فرار پسر جوان، مهر تأییدی بود در دست داشتن او در این سرقت مسلحانه و بدین ترتیب بررسیها برای دستگیری او ادامه داشت تا اینکه متهم جوان در خانه یکی از دوستانش بازداشت شد.
سامان ابتدا منکر سرقت بود اما مدارک پلیسی باعث شد تا راز سرقت مسلحانه را برملا کند. با اعتراف او به سرقت، بازپرس بهشتی دستور بازداشت ۴ همدست او را نیز صادر کرد.
گفتوگو با متهم
چه شد که به فکر سرقت از خانه همسایه افتادی؟
آنها خیلی ما را اذیت میکردند هر روز به بهانهای مزاحم من و خانوادهام بودند و حتی از ما شکایت کرده بودند. تا اینکه یکی از دوستانم پیشنهاد سرقت مسلحانه را مطرح کرد.
کلید را از کجا آوردی؟
کاملاً اتفاقی. یک روز مرد همسایه از خانه خارج شد یک دستش کیفش بود و با دست دیگرش تلفن همراهش را گرفته بود، نزدیک خودرواش که شد، میخواست سوئیچ خودرواش را از جیب بیرون بیاورد که کلید خانهاش افتاد و متوجه نشد و رفت من هم آن را برداشتم.
همدستانت چه کسانی بودند؟
یکی از آنها که از اقوامان بود و سه نفر دیگر را هم برای این کار اجیر کردیم.
با طلاها چه کردی؟
من نیاز مالی نداشتم و طلاها دست همدستانم است. فقط میخواستم همسایهمان را بترسانم تا دست از کارهایش بردارد.
جزئیات تازه از قتل ریحانه به دست پدرش
گروه حوادث / مرد میانسال که در یک درگیری لفظی دخترش را در کرمان به قتل رسانده بود در بازجوییها مدعی شد که یک لحظه عصبانیت عامل این حادثه بوده است.
بهگزارش خبرنگار حوادث «ایران»، این جنایت روز دوشنبه 26 خردادماه سالجاری در کرمان رخ داد. آن روز ریحانه با پدرش در خانه تنها بود اما بعد از یک درگیری لفظی مرد میانسال عصبانی شد و با پرت کردن میله آهنی و برخورد به سر دخترش باعث مرگ وی شد. کوروش احمد یوسفی معاون اجتماعی پلیس استان کرمان در گفتوگو با خبرنگار حوادث «ایران» درباره جزئیات این پرونده عنوان کرد: این قتل بهخاطر یک لحظه عصبانیت پدر حادث شده است این مرد که صافکار است میله آهنی را به سمت دخترش پرتاب میکند که به سر ریحانه میخورد. پدر با دیدن خونریزی سر ریحانه از شدت ترس و اضطراب بیهوش شده و پس از 15 دقیقه که به هوش میآید متوجه شده که دخترش فوت کرده است.
وی در پاسخ به این سؤال که آیا بحث مشکلات اخلاقی مطرح بوده گفت: تمام مسائلی که در این چند روز در برخی رسانهها و فضای مجازی منتشر شده کذب محض است. در این ماجرا هیچگونه طرح و نقشه قبلی برای قتل از سوی پدر ریحانه مطرح نبوده و بحث و مجادله و عصبانیت لحظهای پدر موجب رخ دادن این قتل شده است. وی در مورد اینکه چرا پدر ریحانه او را به مرکز درمانی نبرده است افزود: متهم به قتل پساز پرتاب میله از شوک اتفاقی که افتاده بیهوش شده و پس از آن متوجه میشود که دخترش از دست رفته است و در همان وضعیت روحی که داشته به یکباره تصمیم گرفته دخترش را به منطقهای ببرد و در همانجا رها کند با این حال تحقیقات پلیس برای روشن شدن زوایای پنهان احتمالی این پرونده ادامه دارد. معاون اجتماعی نیروی انتظامی استان کرمان اظهار داشت: مقتول متولد سال 74 بوده و بتازگی از دانشگاه فارغالتحصیل شده بود.
هشدار به رسانههای منتشرکننده اخبار کذب
در همین رابطه دادخدا سالاری دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان کرمان گفت: بهدنبال مشاجرات خانوادگی بین پدر و دختر یک خانواده، دختر خانواده به دست پدرش که بالای ۵۰ سال سن داشته، به قتل رسیده است اما برخی رسانهها که اغراض خاص خود را دنبال میکنند مسائلی را به دروغ به حادثه کشته شدن دختر جوان کرمانی به دست پدرش افزودهاند که در این خصوص به این رسانهها هشدار داده میشود.
وی با بیان اینکه قاتل در بازجوییهای خود تأکید داشته که قصدی برای کشتن دخترش نداشته است تصریح کرد: این پدر قصدش از پرتاب میله را تنها ترساندن فرزندش عنوان کرده است و بههیچ عنوان مسائل ناموسی و انتقامگیری مطرح نبوده و سایر عناوین مطرح شده در فضای مجازی درباره این حادثه کذب است.
بنز لاکچری در تهران توقیف شد
گروه حوادث/ همزمان با توقیف یک خودروی بنز 10 میلیارد تومانی در بلوار اندرزگوی تهران تحقیقات در این باره آغاز شد.
سرهنگ محمد کالوسی سرکلانتر یکم پلیس پیشگیری تهران، در این باره گفت: در اجرای طرح مقابله با مزاحمتهای خیابانی و دور دور، مأموران سر کلانتری یکم مستقر در بلوار اندرزگو در شامگاه بیست و پنجم خرداد به یک دستگاه مرسدس بنز فاقد پلاک جلو برخورد و برای بررسی موضوع دستور توقف خودرو را اعلام کردند. وی با اشاره به اینکه راننده خودرو سواری فاقد مدارک مالکیت خودرو بود، گفت: راننده خودرو به همراه خودرو توقیفی به سرکلانتر یکم منتقل و مشخص شد که پلاک انتظامی نصب شده به عقب خودرو مربوط به خودروی دیگری است که راننده خودرو روی این خودرو نصب کرده است. این مقام انتظامی با اشاره به اینکه در تحقیقات تکمیلی بهدست آمد که خودرو قاچاق بوده و فاقد مجوزهای گمرکی است، تصریح کرد: کارشناسان ارزش این خودرو را ۱۰ میلیارد تومان برآورد کرده و آن را جزو خاصترین خودروهای ایران معرفی کردند.
دو کودک در تنور داغ سوختند
گروه حوادث / ۲ پسربچه در یکی از روستاهای شهرستان تربت جام بهدلیل بیتوجهی والدینشان در تنور سنتی افتاده و جان خود را از دست دادند.
علی لطفی رئیس اداره اورژانس پیش بیمارستانی دانشکده علوم پزشکی تربتجام در این باره به ایرنا گفت: در پی تماس تلفنی و درخواست کمک از اورژانس ۱۱۵ و اعلام سوختگی ۲ کودک در روستای چنار از توابع نصرآباد شهرستان تربتجام، تیم امدادی به محل اعزام شد و مشخص شد در این حادثه ۲ کودک که 3 و 5 ساله بودند در اطراف تنور در حال بازی بودند اما بهدلیل بیتوجهی والدین داخل تنور داغ افتادند. این کودکان به علت بالا بودن سطح سوختگی و جراحات وارده، پیش از رسیدن کارکنان اورژانس به محل حادثه جان خود را از دست داده بودند.
دختر و پسر خردسال قربانی سهل انگاری والدین
گروه حوادث/ دو کودک خردسال که بهدلیل سهلانگاری والدینشان در خودرو گرفتار شده بودند بر اثر گرمای هوا و خفگی جان باختند.
به گزارش پلیس، این حادثه روز چهارشنبه در یکی از روستاهای شهرستان هرسین در حالی اتفاق افتاد که دو کودک 3 و 4 ساله در حال بازی داخل خودروی سمند بودند. سردار محمدرضا آمویی- معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی استان - در تشریح این خبر گفت: پس از اطلاع پلیس 110 مبنی بر مرگ 2 کودک خردسال در یکی از روستاهای شهرستان هرسین و حضور مأموران در محل مشخص شد، یک دختر 3 ساله بهنام «دلنیا» و یک پسر 4 ساله بهنام «حسین» که دخترخاله و پسرخاله بودند پس از غفلت والدین خود، سوار بر یک دستگاه خودروی سواری سمند متعلق به خانواده یکی از آنها شدند اما این دختر و پسر خردسال پس از حضور در داخل خودرو که زیر تابش آفتاب هم قرار داشته است پس از دقایقی بازی کردن زمانی که قصد خروج از خودرو را داشتند به علت بسته شدن درها قادر به باز کردن در نشدند و تلاش و تقلای بیحاصل دختر و پسر خردسال و خستگی و گرمای آفتاب و داغ شدن هوای داخل خودرو باعث از حال رفتن آنها در داخل خودرو شد. پس از گذشت بیش از ۲ ساعت، والدین «دلنیا و حسین» متوجه غیبت آنها شده و پس از جست وجو کودکان خود را در حالی که بیحال و نیمه جان داخل خودرو افتاده بودند، پیدا کردند. دختر خردسال پیش از رسیدن به بیمارستان جان خود را از دست داده بود اما کار احیای پزشکان روی پسر 4 ساله آغاز شد ولی او نیز جان خود را از دست داد.
سقوط مینی بوس اتباع خارجی به دره
گروه حوادث/ سقوط یک دستگاه مینی بوس به دره 15 متری در جاده کلاک مشهد در شرق دماوند، 16 مسافر را راهی بیمارستان کرد.
سعید طاهری؛ رئیس جمعیت هلال احمر شهرستان دماوند در این باره گفت: ساعت ۸:۳۰ دقیقه صبح جمعه یک دستگاه مینیبوس به داخل درهای در جاده روستایی کلاک مشهد شهرستان دماوند سقوط کرد که طی تماسی با ۱۱۲ تیمهای امدادی و خدماتی به محل حادثه اعزام شدند.
وی با بیان اینکه دو تیم از هلال احمر دماوند و یک تیم از هلال احمر فیروزکوه و همچنین اورژانس، آتشنشانی شهرداری آبسرد و دیگر نیروهای امدادی و خدماتی به محل حادثه اعزام شدند، ادامه داد: این مینیبوس ۱۷ مسافر تبعه افغانستانی داشت که تعدادی از مصدومین در خودرو حبس شده بودند و توسط نیروها آزادسازی صورت گرفت. این مقام مسئول با بیان اینکه حال دونفر از مصدومان وخیم است، گفت: مصدومان حادثه توسط عوامل اورژانس ۱۱۵ از پایگاههای سربندان و آبسرد به مراکز درمانی و بیمارستان سوم شعبان منتقل شدند.
طاهری با اشاره به اینکه علت حادثه هنوز مشخص نیست، گفت: علت بیشتر اینگونه حوادث بیاحتیاطی یا خواب آلودگی راننده یا نقص فنی خودرو است.
مرگ 3 گردشگر در سانحه رانندگی
گروه حوادث/ خودروی حامل گردشگران تهرانی که از رودبار به سمت تهران بر میگشت به دره سقوط کرد و 3 نفر جان باختند.
مهدی احدی، رئیس جمعیت هلال احمر رودبار با اشاره به سقوط خودروی بلیزر حامل گردشگران تهرانی به دره، گفت: عصر پنجشنبه یک خودروی بلیزر حامل ۱۶ گردشگر تهرانی به درهای در مسیر انحرافی روستای چمبل قدیم بخش خورگام شهرستان رودبار سقوط کرد ودراین حادثه ۳ نفر کشته و ۹ نفر مصدوم شدند. مصدومان با کمک اورژانس به بیمارستانهای رستم آباد و رودبار اعزام شدند.
وی ادامه داد: این گردشگران با تور گردشگری به مناطق خورگام رفته بودند که در مسیر بازگشت، خودرو بلیزر دچار حادثه شد.
دام سیاه سرراه دختر 14 ساله
گروه حوادث/ دختر ۱۴ ساله که بهدنبال عشق اینترنتی و سودای زندگی در اروپا، با یک پسر راهی مرز شده بود، خود را در دامی سیاه گرفتار دید. بهگزارش خبرنگار حوادث «ایران»، چندی قبل زوج جوانی که از شهرستان آمده بودند سراسیمه و ناراحت به دادسرای جنایی تهران رفتند و خبر ناپدید شدن دختر 14 ساله خود را اعلام کردند.
زن جوان که بسیار آشفته بود، گفت: دخترم، نسترن خانه را به قصد خرید ترک کرد اما دیگر از او خبری نشد.به همه جا سرزدیم اما پیدایش نکردیم بعد فهمیدیم که طلاها و مدارکش هم ناپدید شده است.
در میان وسایلش به دفترچه خاطراتش رسیدیم که در آن از آشنایی با پسر جوانی و رفتن به تهران نوشته بود. به ترمینال رفتیم و عکس دخترم را که نشان دادیم او را شناختند و گفتند چند روز قبل سوار بر یکی از اتوبوسها به تهران رفته است.
سرنخ در شهر مرزی
بدین ترتیب مشخصات دختر نوجوان به پلیس استانها ارسال شد و درحالی که تحقیقات در این رابطه ادامه داشت، خانواده نسترن بار دیگر به پلیس مراجعه کرده و مدعی شدند دخترشان با آنها تماس گرفته و گفته که در یکی از شهرهای مرزی است و پسری که با او فرار کرده فریبش داده و رهایش کرده است. بدین ترتیب دختر نوجوان با کمک پلیس به تهران منتقل شد.
سودای خارج
نسترن پس از انتقال به تهران در تحقیقات گفت: من عاشق پسری بهنام فرهاد بودم اما خانوادهام با ازدواج من و فرهاد مخالفت کردند. میگفتند تو هنوز بچهای و نباید به این زودی ازدواج کنی. بعد از مدتی در اینستاگرام با خسرو آشنا شدم و به او دل بستم، خسرو هم به من ابراز علاقه کرد اما چون میدانستم که خانوادهام موافق ازدواج من نیستند به پیشنهاد خسرو برای فرار پاسخ مثبت دادم، او گفت از ایران برویم و در خارج از کشور با هم زندگی کنیم.
از این پیشنهاد استقبال کردم اما برای رفتن به پول نیاز داشتیم. من پول زیادی نداشتم اما مقداری طلا داشتم که میتوانستیم از آنها استفاده کنیم.
فیلم سیاه
نسترن گفت: قرار شد با مدارک و طلاها فرار کنم و از ایران برویم. او گفت که به یکی از شهرهای مرزی میرویم و قاچاقبر ما را از کشور خارج میکند. بعد به یونان میرویم و مدتی در خانه خواهر خسرو میمانیم و از آنجا راهی آلمان شده و در کمپ میمانیم تا اقامتمان درست شود. حتی خسرو میگفت که در کمپ پول هم به ما میدهند.
دختر نوجوان گفت: خسرو در آن شهر مرزی خانهای موقتی اجاره کرد اما طلاهای مرا به بهانه اینکه باید پول قاچاقبر را بدهد، گرفت. بعد هم یک روز در خانه مرا مورد آزار و اذیت قرار داد و گفت اگر حرفی در این مورد بزنم فیلم و عکسهایی را که از من گرفته در فضای مجازی منتشر میکند. دو روز بعد از این ماجرا هم رفت و دیگر خبری از او نشد، درمانده و بیپول شده بودم به ناچار با خانوادهام تماس گرفتم و درخواست کمک کردم.
با اظهارات دختر نوجوان، دستور بازداشت خسرو صادر شد. خیلی زود پسر ۲۰ ساله بازداشت و در تحقیقات به جرم خود اعتراف کرد.