ذکرخیری از نقش آفرینی سردار علی فضلی یکی ازفرماندهان اصلی دوران دفاع مقدس درعملیات بزرگ کربلای پنج

شکستن دژ شلمچه مدالی بر سینه لشکر 10 سیدالشهدا‌







اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
این روزها سردار علی فضلی درگیر بیماری سختی است و به‌ نقل از نزدیکانش، پزشکان پس از انجام یک دوره شیمی درمانی، عمل پیوند مغز استخوان را برای ایشان انجام داده‌اند تا بتواند درمقابل بیماری تاب آورد. سردار علی فضلی یکی از فرماندهان برجسته هشت سال دفاع مقدس و فرمانده لشکر خط شکن 10 سیدالشهدا(ع) در آن دوران بوده است. خبر بیماری این پیشکسوت دوران جنگ سبب شد تا به سراغ یدالله ایزدی راوی ایشان در عملیات کربلای 5 برویم و به ترسیم سیمای این فرمانده دلیر درآیینه خاطرات وی از روزهای جنگ بنشینیم. ضمن آرزوی سلامتی برای سردار علی فضلی که معاونت عملیات کل سپاه، جانشینی رئیس سازمان بسیج مستضعفین و فرماندهی دانشگاه افسری و تربیت پاسدار امام حسین(ع) را هم در کارنامه فعالیتی خود به ثبت رسانده است، شما را به خواندن این خاطرات دعوت می‌کنیم.

سردار فضلی را در عرصه عمل چگونه دیدید؟
سردار فضلی یکی از فرماندهانی است که به اجماع نظر همه فرماندهان دوران دفاع مقدس امتیازاتی دارد که مخصوص خود اوست. اخلاص، تقید به اخلاق و سلسله مراتب‌پذیری ایشان در دوران جنگ به حدی بود که حتی گاهی مورد انتقاد بچه‌های لشکر قرار می‌گرفت. خاطرم هست درعملیات کربلای 5 در مقطعی، عملیات با پیچیدگی و گره سختی مواجه شد، عراقی‌ها با تمام توان مقاومت می‌کردند و مانع  پیشروی نیروهای ما بودند. لشکر 10 سیدالشهدا به فرماندهی سردار علی فضلی مأمور شکستن دژ شلمچه و باز کردن گره شد و مسئولیت این کار برعهده یگان علی فضلی قرار گرفت. اگر این خط نمی‌شکست عملیات موفق نمی‌شد چرا که باید یگان‌های بزرگ - حداقل 10 یگان - از آن خط عبور می‌کردند و به صف دشمن می‌زدند. برای همین شکستن دژ شلمچه مأموریت بسیار سنگینی بود. وقتی مأموریت این محور را به لشکر 10 به فرماندهی سردار فضلی پیشنهاد کردند، ایشان با آغوش باز آن را پذیرفت. این درحالی بود که بعضی از فرماندهان تردید داشتند که این لشکر بتواند از موانع بسیار پیچیده، درهم تنیده و پرعمق، که دژ شلمچه نام گرفته بود، عبور کند! اما با همت سرداران و دلیرمردان لشکر، از جمله سردار علی فضلی خط شکسته شد و مرحله اول عملیات با موفقیت همراه گردید. برحسب اولویت‌ها درحین عملیات موقعیت لشکر را تغییر دادند و مأمور به جنگیدن درغرب کانال ماهی شد، بار دیگر سردار فضلی این مأموریت را بدون هیچگونه چون و چرایی پذیرفت. البته بحث‌های کارشناسی می‌کرد اما نهایتاً آن را یک امرتکلیفی برای خودش فرض کرده و می‌پذیرفت. نیروهای لشکر، دو- سه شب در غرب کانال ماهی با یگان‌های زبده ارتش دشمن جنگیدند تا مانع عبور ارتش عراق از کانال ماهی و دور زدن نیروهای خودی شوند. بعد از آن هم وقتی که عملیات به حاشیه اروند کشیده شد، بار دیگر سردار فضلی به راحتی این مأموریت را پذیرفت. این درحالی بود که جا‌به‌جا شدن برای یک لشکر با همه عقبه‌اش کلی مقدمات نیاز داشت. ولی ایشان به راحتی قبول کرد و درک خود از انجام تکلیف در هنگام عملیات را به نمایش درآورد. تبعیت برای ایشان همچون یک امر مسلم درآمده بود تا آنجا که بعضی از فرماندهان لشکر به ایشان معترض بودند که چرا هرچه به شما می‌گویند قبول می‌کنید؟! ولی این‌طور نبود که ایشان هرچیزی را قبول کند، حتماً از نظر عملیاتی قانع می‌شد اما وقتی به اقناع می رسید به تکلیف خود عمل می‌کرد. این نشان دهنده روحیه تبعیت‌پذیری ایشان با درک درست وسهم داشتن در مدیریت و تمهید مقدمات برای اجرای مأموریت بود.
آیا لشکر 10 سیدالشهدا در کربلای 4 هم حضور داشت؟
در عملیات کربلای 4 لشکر 10 سیدالشهدا بنا بود در مرحله دوم وارد عمل شود، ولی به‌دلیل توقف عملیات، درگیر نشد از این رو یک شهید هم بیشتر نداد. آن شهید هم برادری بود به‌نام «شهید کره ای» که او هم درنتیجه گلوله باران منطقه عملیاتی به شهادت رسید.
این که گفته می‌شود لشکر 10 در عملیات کربلای 5 قبول ریسک کرد به چه معناست؟
فاصله بین عملیات کربلای 4 و5 بسیار کوتاه بود و باید به سرعت وارد عمل می‌شدیم وعملیات کربلای 5 را به اجرا درمی آوردیم تا دشمن غافلگیر شود. لشکر 10 سیدالشهدا برای عمل کردن در این عملیات مناسب‌ترین لشکر بود، چون نیروهایش در عقبه‌ها مستقر و آماده بودند. از این رو وقتی مأموریت لشکر که سخت‌ترین محور به آن واگذار شده بود را به سردار فضلی ابلاغ کردند، به راحتی آن را پذیرفت. آن مأموریت، حقیقتاً مأموریت بسیار خطیری بود. با تجربه تلخی که در کربلای 4 اتفاق افتاد، کمتر یگانی ریسک شکستن خط را می‌پذیرفت، چون ممکن بود این عملیات هم به سرنوشتی مشابه سرنوشت کربلای 4 دچار شود. البته این عملیات یک امتیاز داشت و آن اینکه ما در کربلای 4 به رغم اینکه عملیات ناکامی بود، اما در محدوده پنج ضلعی موفقیت محدودی کسب کرده بودیم. محور پنج ضلعی جزء محورهایی بود که با وجود فرعی بودن، نیروهای ما موفق به شکستن خط شدند و یگان‌هایی که آنجا عمل کردند، مثل لشکر 19 فجر استان فارس و تیپ حضرت ابوالفضل لرستان موفق شدند خط را بشکنند. برای همین وقتی به آنها گفتند عقب نشینی کنید، از اینکه عملیات کربلای 4 موفق نشده است، تعجب می‌کردند چون این محور با منطقه اروند فاصله داشت و بچه‌های این دو یگان عمل‌کننده در این محور نمی‌پذیرفتند که عملیات شکست خورده و باید عقب بیایند. در عملیات کربلای 5 از این جای پا استفاده شد. با این همه آن محور طوری بود که پذیرفتن عملیات در آن با ریسک همراه بود و شجاعت خاصی را می‌طلبید و این شجاعت و جسارت در وجود سردار فضلی بود تا این مأموریت را بپذیرد که او هم پذیرفت.
آیا از جمع فرماندهان کسی مخالف عملیات کربلای 5 بود؟
البته تا آنجا که من اطلاع دارم کسی مخالف عملیات نبود، ولی در ارتباط با نحوه اجرای آن ممکن بود بحث‌ها و نقطه نظراتی وجود داشته باشد. دلیل آن هم تجربه کربلای 4 بود، ولی در اصل عملیات، کسی حرفی نداشت چون 250 گردان فراهم کرده بودیم و چندین ماه هم تحت عنوان عملیات سرنوشت ساز تبلیغ شده بود. افکار عمومی در انتظار یک عملیات بزرگ و سرنوشت ساز بود که متأسفانه ظرف یک شب طومار عملیات در هم پیچیده شد. انتشار اخبار آن آثار روانی منفی در جامعه ایجاد کرده بود که گره آن فقط با یک عملیات دیگر گشوده می‌شد از این‌رو بلافاصله عملیات کربلای 5 طراحی و به اجرا درآمد. شکستن خط دژ شلمچه کلید این عملیات بود و این کار بزرگ به لشکر 10 سیدالشهدا سپرده شد که فرماندهی آن را سردار فضلی برعهده داشت که انصافاً خوش درخشید.
دلیل شهادت فرماندهان بسیاری در این عملیات چیست؟
عملیات کربلای 5 شهدای بسیار بزرگی داد. از جمله آنان، یدالله کلهر جانشین لشکر، سید حسین نوری میررضی،رئیس ستاد لشکر10، مسئول عملیات لشکر، فرماندهان گردان‌ها، افرادی همچون  سردارآجرلو و دیگران و خیلی از مسئولان محورها در این عملیات شهید یا مجروح شدند. دلیل آن هم مقاومت عراقی‌ها درساعات و روزهای اولیه عملیات بود. عملیات کربلای 5 را باید قله جنگ 8 ساله ایران وعراق نامید چرا که با شکسته شدن دژ مستحکم شلمچه، قدرت‌های بزرگ به این نتیجه رسیدند که رژیم عراق در خطر سقوط قرار دارد و شکست نظامی آن به دست رزمندگان ایرانی محتمل است. لذا بعد از این دوره دست اندرکار تهیه قطعنامه 598 شدند و همه شواهد و قرائن حکایت از آن دارد که تصویب آن از آثار عملیات کربلای 5 بود.
دژ شلمچه چه ویژگی‌ای داشت که شکسته نمی‌شد؟
دژ شلمچه نمی‌شکست یعنی در مقایسه با سایراستحکامات عراق دژ مستحکمی بود.علاوه برآن جلوی آن آبگرفتگی ایجاد شده بود. تا آنجا که وقتی مقابل آن می‌ایستادی انگار جلوی دریا ایستاده بودی. چون در افق، آسمان و آب به هم می‌رسیدند. هرغواصی می‌خواست از آن عبور کند به‌دلیل عمق کم آب نمی‌توانست شنا کند، طوری هم نبود که بشود در آن راه رفت. از طرفی هم قبل از طلوع ماه باید از این مانع عبور می‌کردیم چون با ایجاد موج در آب دشمن متوجه پیشروی ما می‌شد و تلفات می‌گرفت. غواص‌ها از طریق یک دژ دوجداره که نسبتاً عمق آب آنجا زیاد بود عبور می‌کردند، ولی به‌دلیل تسلط عراق برآن، غواصان ما از فاصله 500- 400 متری نمی‌توانستند جلوتر بروند. برای همین نوعاً غواصان لشکر از ناحیه سر تیر خوردند و به شهادت رسیدند. از این جهت عبور از این مانع طول کشید. فرماندهان هم فشار می‌آوردند که خط هر چه زودترشکسته شود، چون تا این خط نمی‌شکست نیروها به خاکریز اول دشمن نمی‌رسیدند. به این دلیل مسئولان لشکر خودشان هم وارد عمل شدند. مرحوم غلام کیانپور که جانشین لشکر بود آمد نزد سردار فضلی و اصرار داشت که به او اجازه داده شود تا جلو برود، ولی سردار به او اجازه نمی‌داد. مسئولان لشکر فکر می‌کردند اگر خودشان بروند جلو می‌توانند خط را بشکنند و طلسم آن را فرو بریزند. ایشان هم برای حفظ ذخایر لشکر مخالفت می‌کرد. غلام کیانپور آمد و سردار فضلی را به جان دخترش قسم داد. غلام کیانپور در آن شرایط 48 ساعت نخوابیده بود. یعنی از وقتی قطعی شد که لشکر 10 باید در آن محور عمل کند، فرماندهان لشکر 4-5  شبانه روز برای مقدمات عملیات دویده بودند. سردار کیانپور با یک چهره مهتابی اما پرانگیزه آمد پیش سردار فضلی و با قسم دادن او به جان دخترش اجازه رفتن به جلو را از سردار گرفت، با این شرط که از یک نقطه‌ای جلوتر نرود. غلام کیانپور رفت اما قبل از ظهر تیرخورد و مجروح شد و چون نتوانستند به عقب بیاورندش آنقدر خونریزی کرد تا اینکه به شهادت رسید.
موضوع دختر سردار چه بود؟
کسی نمی‌دانست موضوع دختر سردار چیست تا اینکه بعد از عملیات وقتی برای ادامه و تکمیل کار راوی گری به تهران آمدم و به خدمتش رسیدم، دیدم دختری با محدودیت‌های حرکتی را در آغوش دارد. تازه فهمیدیم که سردار کیانپور رگ خواب سردار فضلی را می‌دانسته و از این رابطه عاطفی سردار باخبر بوده است. آنقدر این سردار به این دختر عاطفه دارد که وقتی کیانپور به جان دخترش سوگندش داد، نرم شد و اجازه داد تا جلو برود. این یکی از ویژگی‌های جنگ ما بود که فرماندهان ما به رغم اشتغال به جنگ که ماهیتی خشن دارد، از جنبه عاطفی نیز برخوردار بوده و آدم‌های رقیق القلبی بودند. عملیات کربلای 5 نشان داد که فرماندهان خود جلو‌تر از نیروهایشان بودند و از معرکه‌های سخت و پیچیده ترس و واهمه‌ای نداشتند.آنان به حدی به دشمن نزدیک می‌شدند که با تیر کلاش مجروح  یا شهید می‌شدند. در ماجرای شکستن دژ شلمچه، فرماندهان تیپ و گردان جلو‌تر از رزمنده‌ها حرکت می‌کردند تا خط شکسته شود و تجربه تلخ کربلای 4 تکرار نشود. با این پشتکار، اهتمام ، فداکاری و ایثار سرانجام دژ شلمچه شکسته شد و با باز شدن گره عملیات نیروهای عمل‌کننده موفق به پیش روی به سمت مواضع دشمن شدند. افتخار این گره گشایی در عملیات کربلای 5 مدالی برسینه رزمندگان وفرماندهان این لشکر و فرمانده آن سردار علی فضلی است که همواره درخشش دارد.. خداوند به ایشان شفای عاجل وکامل عطا فرماید.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7232/10/529726/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها