در پاسداشت 29 فروردین، روز ارتش و دلاورمردی حافظان تمامیت ارضی ایران
امنیت و اعتماد ملی در پرتو ارتش مقتدر
علی غفوری
پژوهشگر تاریخ جنگ
ملتها برای پایداری و انسجام نیاز به عوامل متعددی نظیر زبان مشترک، مذهب مشترک، جغرافیای مشترک، تاریخ مشترک، آداب و رسوم مشترک و نظایر آن دارند اما آنچه سبب شکلگیری و ماندگاری کشوری میشود و چون چتری همه را دربرگرفته و مانع تجزیه و آسیبهای بیرونی و درونی می شود، ارتش و قوای مسلح است. آنچه سبب شده بیش از 2600 سال ایران و ایرانی باقی بمانند، نیرویی مسلح برگرفته از همین ملت و مرز و بوم است. تاریخ ایران نشان داده که هر زمان ارتش این کشور تضعیف شده استقلال آن هم از بین رفته است. ضعف ارتش ایران در سالهای آخر حکومتهای هخامنشیان، ساسانیان، خوارزمشاهیان، صفویان و قاجاریه سبب شکست ایران از یونانیان، اعراب، مغولان، محمود و اشرف افغان و روسها شد، اما همین ارتش هنگام قدرت پشت ارتشهای آشور، روم و عثمانی را به خاک رساند. در نیمه دوم قرن بیستم بویژه پس از تجربه تلخ تسلیم بیقید و شرط ارتش رضا شاه در شهریور 1320 افسران جوان و تحصیلکردهای پیدا شدند که تمام تلاش خود را برای ایجاد یک ارتش حرفهای و مدرن به کار بستند. نتیجه این تلاشها شکلگیری یک نیروی نظامی باسواد و مردمی بود که در آغاز دهه 50 خورشیدی تنه به تنه ارتشهای بزرگ جهان میزد. این نیرو بهدلیل بهرهگیری از افسران و درجهداران با شرافت حاضر نشد در انقلاب 1357 مقابل مردم ایستاده و حمام خون به راه بیندازد (اتفاقی که در شیلی، آرژانتین، اسپانیا، پاکستان، اندونزی، لیبی و کشورهای زیاد دیگری رخ داد و پای ارتش در این کشورها به سیاست باز شد) اما بیطرفی ارتش سبب نشد تا قدرتهای جهانی دست از سر آن بردارند و در کنار تندرویهای معمول بعد از انقلاب، تلاشهای سازماندهی شدهای برای نابودسازی و انحلال ارتش شکل گرفت.
مرخص کردن سربازان وظیفه، جابهجاییهای گسترده پرسنل یگانهای رزمی، تسویهها و بیتوجهی به بخشهای فنی و تعمیر و نگهداری، سبب شد تا ظرف چند ماه توان رزمی ارتش مدرن ایران به میزان قابل توجهی کاهش یابد، اما در کنار برخی گروهها و سیاسیون (و در برخی موارد مشکوک و چپگرا) دفاع حضرت امام(ره) و افرادی نظیر چمران و پایداری نظامیانی نظیر سرتیپ فلاحی، سرهنگ فکوری و سرتیپ ظهیرنژاد سبب شد تا توطئه انحلال ارتش نقش بر آب شود. با افزایش درگیریها در کردستان، گنبد، خوزستان و سایر مناطق تازه انقلابیون پی بردند که اگر ارتش نباشد کشور بسرعت راه تجزیه را طی میکند. بیشک این بالگردها، هواپیماها و تکاوران ارتش بودند که با پشتیبانی از نیروهای جوان و با انگیزه سپاه مانع سقوط نیمی از شهرهای غربی و شمال غربی کشور شدند، اما دشمن دستبردار نبود. شوروی مایل بود تا با از بین رفتن ارتش، نیروهای چپگرا که عمدتاً رزمدیده بوده و توان مناسب نظامی داشتند قدرت را در ایران به دست گیرند و امریکا بهدنبال خروج سلاحهای مدرن و تضعیف شدید ارتش بود تا ضمن اینکه این تجهیزات به دست دیگران نیفتد دولت انقلابی هم آنقدر گرفتار مشکلات داخلی شود که توانی برای رفع مشکلات خود نداشته باشد.
تیرماه 1359 با هماهنگی طرفداران شاهپور بختیار، امریکا و استخبارات عراق عدهای سرباز و خلبان و درجه دار فریب خورده در دام بازی پیچیدهای افتادند که فرجام آن موفقیت طرفداران سیاست «تضعیف ارتش» بود. پایگاه سوم شکاری با کمک بخشهایی از تکاوران نیروی زمینی قصد کودتا علیه مردم و انقلاب را داشتند که اگرچه این طرح خیلی سریع لو رفت، اما آثار آن تا سالها گریبان ارتش را گرفت. اعدام دهها نظامی و اخراج صدها نظامی دیگر که در بین آنها خلبانان نخبه پایگاه دوم تبریز و سوم همدان قرار داشتند. برخی از این خلبانان با شروع جنگ، به محض آزادی جزو اولین مهاجمان به عراق بودند و حتی شهید شدند. کودتای «نقاب» اگرچه از همان ابتدا محکوم به شکست بود و شکست خورد، اما سبب شد تا دیوار بیاعتمادی بین برخی انقلابیون و ارتش بلندتر شود و بویژه نیروی هوایی مجدداً با تسویههای گسترده مواجه شود.
جنگ آغاز میشود
صدام که مطمئن شده بود از ارتش اسطورهای ایران دیگر جز نامی باقی نمانده است 70 روز بعد در 31 شهریور 1359 با 12 لشکر و بیش از 200 هواپیما حمله به ایران را آغاز کرد (لازم به ذکر است که حجم کمی نیروهای عراق علیه ایران از حجم کمی نیروهای مهاجم روسیه به اوکراین بیشتر بود) بیشتر سیاسیون کشور در آن زمان اساساً شناختی به دکترینهای دفاعی نداشتند و تقریباً کار را به ارتش سپردند. اینجا بود که ارتش مردمی و از جان گذشته با وجود زخمهای متعدد بر پیکرش مجدداً در برابر متجاوزان سینه سپر کرد و ظرف 2ماه ارتش دشمن را کاملاً متوقف کرد.اقتصاد عراق در 3هفته ابتدایی جنگ توسط نیروی هوایی ویران شد، لشکرهای زرهی و مکانیزه آن در غرب دز، کارون و کرخه متوقف شدند و در 7 آذر 1359 نیروی دریایی دشمن به زیر آب رفت. آنها تنها یک شهر مهم را تسخیر کردند؛ خرمشهر. اما تمام ناظران نظامی میدانستند که عراق بدون تسخیر بوشهر، دزفول، اهواز، بندر امام، بندرعباس، شیراز، کرمانشاه، تبریز و اصفهان عملاً به هیچ هدفی نرسیده است، چرا که این شهرها میزبان یگانهای اصلی ارتش بودند و ساختار تولید-جمعیتی –دفاعی داشتند.متأسفانه امروز کم نیستند افرادی که سعی میکنند تلاشهای نیروی هوایی، هوانیروز قهرمان، تکاوران زمینی و دریایی، یگانهای توپخانه و... را در توقف ماشین جنگی صدام کم اهمیت جلوه دهند، اما واقعیت این است که توقف 200 هزار سرباز با بیش از 2000 تانک و هزاران نفربر و خودروی نظامی درحالی که از پشتیبانی بیش از 300 هواپیما و بیش از 100 بالگرد برخوردار بودند بدون برنامه منسجم و ارتش با تجربه ممکن نبوده و نیست.خوشبختانه سیل داوطلبان به جبههها سرازیر شد و ظرف چند ماه ارتش دشمن بتدریج مجبور شد موضع پدافندی گرفته و در خرمشهر و غرب بستان متمرکز شود که آن هم با 4 عملیات بزرگ تقریباً از ایران رانده شد.
ارتش در ایران 1401
ایران امروز با طیف بزرگی از دشمنان منطقهای و فرامنطقهای روبهرواست و چنین شرایطی ایجاب میکند از قوای مسلح ترکیبی برخوردار باشد. به همین دلیل در کنار ارتش به سپاه پاسداران نیز نیاز است تا با پوشش یکدیگر به دفاع از مرزهای طولانی کشور بپردازند. اگرچه برخی کم توجهیها و کمبود بودجه، توان نوسازی و توسعه ارتش را کاهش داده است، اما هنوز هم بزرگترین تشکیلات نظامی کشور و منطقه ازآن ارتش ایران است.پایگاههای بزرگ هوایی، دریایی، آموزشی، هوانیروز، یگانهای امداد و نجات، بیمارستانهای نظامی، پدافند هوایی، ستادها و فرماندهیها، یگانهای تکاوری و...امروزه پایههای اصلی دفاع کشور هستند که میتوانند حتی در شرایط وقوع حوادث طبیعی، نظیر: سیل و زلزله به کمک مردم بیپناه بیایند.نام ارتش و ایران با هم پیوند خورده و بیش از هزار سال است که در صورت ضعف اولی، دومی نیز روزگار خوبی نداشته است. سالها قبل با فرمانده اسبق نیروی زمینی ارتش مصاحبهای داشتم و او جمله خوبی در آن مصاحبه گفت :«اگر خواهان صلح هستید باید سلاحتان آماده باشد.»
واقعاً اگر صلح میخواهیم باید ارتش و سپاهی قدرتمند داشته باشیم.
یادی از عملیات ثامن الائمه و سرهنگ شهاب الدین جوادی، فرمانده لشکر 77 خراسان
شکست حصر آبادان، نماد وحدت ارتش و سپاه
سعید بحیرایی
پژوهشگر تاریخ جنگ
در تاریخ نبردهای نظامی در جهان جنگ بین دو کشور مسلمان و در عین حال همسایه یعنی ایران و عراق که در زمره طولانیترین نبردهای نظامی به شمار میرود از جنبههای مختلف واجد بررسیهای همهجانبه است. علیالخصوص از سوی طرف ایرانی بهدلیل از هم گسیختگی سازمانی در ارتش که یکی از تبعات شرایط حاکم در ایران بود.در خلال این گسست سازمانی، وقوع جنگ بر مشکلات دامن زده و آثار تسویه حسابها، تعدیل و پاکسازی و اخراج نیروهای زبده و آموزش دیده و همچنین کاهش دوران خدمت سربازی آثار خود را روی روند جنگ نمایان میسازد.اما با شروع جنگ تحمیلی ارتش بزودی خود را با شرایط وفق داده و با طراحی و اجرای شکستن حصر آبادان و تحقق «باید» مورد تأکید امام خمینی(ره) با همراهی برادران سپاه و بسیجی، کارآمدی خود را در سختترین شرایط به منصه ظهور رسانیده و یک روی سکه موفقیت عملیات ثامنالائمه(ع) بود. این عملیات بر روند اشغالگری رژیم بعث عراق نقطه توقف گذاشته و آغاز مسیری بود که تمام خاک ایران را از چنگ دیکتاتور عراق آزاد کرد.در سال دوم جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، رژیم بعث عراق چنان به پیروزیها و اشغالگریهای خود غره بود که تصوری از شکستن این هیمنه و عقب نشینی از مناطق تحت تصرف خود نداشت. اما عملیات ثامنالائمه(ع) که با طراحی و اجرای مردان ارتشی با همراهی سایر رزمندگان بهوقوع پیوست، نشان داد که اراده فرماندهان ارتش و سپاه ایران، پس از دو سال دفاع، توان حمله به دشمن و رفع حصر شهرهای خود را دارد.
ایران پیش از آغاز عملیات
عراق در همان روزهای نخست آغاز جنگ و در راستای وعدهای که دیکتاتور این کشور داده بود؛ بخشهایی از خاک سرزمینی ایران را به اشغال خود درآورد و بخشهای دیگر را هم در محاصره سختی قرار داد. نیروهای عراقی یکی از استراتژیکترین مناطق یعنی شهر آبادان را محاصره کردند که هم از منظر اقتصادی و سیاسی و هم نظامی اهمیت ویژهای برای جمهوری اسلامی داشت. آبادان در بخش شرقی خود رودخانه اروند را داشت که دسترسی به آبهای آزاد آن را بسیار مهم کرده بود و همچنین اهمیت چاههای نفت این بندر هم برای کسی پوشیده نبود. آن اندازه که امام خمینی(ره) در آبان ماه سال ۵۹ و پس از محاصره و اشغال بخشهایی از شهر آبادان درباره ضرورت شکستن حصر این شهر تصریح کردند: «من منتظرم که این حصر آبادان از بین برود و هشدار میدهم به پاسداران، قوای انتظامی و فرماندهان قوای انتظامی که باید این حصر شکسته شود؛ مسامحه نشود در آن. حتماً باید شکسته بشود. فکر این نباشد که ما اگر اینها هم آمدند، بیرونشان میکنیم. اگر اینها آمدند خسارات بر ما وارد میکنند. نگذارند اینها بیایند در آبادان وارد بشوند. از خرمشهر اینها را بیرون بکنند. حال تهاجمی بگیرند.» دشمن متجاوز در آن سال نزدیک به ۶۰۰ مورد تجاوز به خاک ایران انجام داده بود و جمهوری اسلامی باید در برابر این زیاده خواهیها واکنشی قاطع و البته سریع نشان میداد.
صدام برای دستیابی به بلندپروازیهای خود نیازمند اشغال خاک ایران بویژه شهر آبادان بود و پس از محاصره و اشغال این شهر تنها راه ارتباطی و مرکز اتصال آبادان، بندر چوئبده در ۴۵ کیلومتری جنوب شرقی این شهر بود که از آن بهعنوان مسیر تدارکات، پشتیبانی، نقل و انتقال نیرو و مهمات به آبادان و خط مقدم جبهه استفاده میشد که پس از تصرف خرمشهر و اشغال کامل آبادان از سوی عراق و تسلط نیروهای این کشور بر جادههای ارتباطی آبادان به اهواز و آبادان به بندر ماهشهر، عملاً این راه هم مسدود و از همان زمان برنامهریزیهای نظامی برای آزادسازی این شهر آغاز شد.
در سالگرد تجلیل از فداکاریهای ارتشی مردان جا دارد تا یادی شود از یکی از فرماندهان عالیرتبه ارتش ایران که در روزهای پایانی سال گذشته درگذشت و شرح دلاوریهایش در مناطق عملیاتی جنوب کشور در تاریخ هشت ساله جنگ تحمیلی تا ابد جاودان خواهد ماند. وی کسی نیست جز روانشاد سید شهابالدین جوادی فرمانده مقتدر لشکر پیروز ۷۷ خراسان که در عملیات غرورآفرین ثامن الائمه خوش درخشید.
شهابالدین جوادی در مهرماه سال ۱۳۱۳ خورشیدی در شهر تاریخی نهاوند پا به عرصه وجود نهاد و پس از اخذ مدرک دیپلم در اول مهرماه سال ۱۳۳۳ وارد دانشکده افسری شد. وی در سال ۱۳۳۶ با درجه ستواندومی فارغالتحصیل شده دورههای مقدماتی و عالی رسته پیاده را در شیراز طی کرد و پس از آن در یگانهای مختلف نیروی زمینی مشغول انجام وظیفه شد.
این افسرشجاع ارتش ایران به سبب کاردانی و لیاقت در اوایل مهرماه سال ۱۳۵۸ به سمت فرماندهی لشکر ۷۷ پیاده خراسان منصوب شد و پیش از آن از سال ۱۳۵۱ تا پایان سال ۱۳۵۴ در لشکر ۸۱ زرهی کردستان انجام وظیفه میکرد.
امیر سرلشکر حسین حسنی سعدی جانشین فعلی قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا در توصیف تواناییهای مرحوم سرتیپ جوادی میگوید: «جوادی افسری مدیر، مدبر و شجاع بود که در درگیریهای مرزی با شجاعت، یگان تحت امر خود را هدایت و نتیجه درگیریها همواره به نفع ایران بود. وی ابتدا فرمانده گردان ۱۲۳ پیاده یکی از گردانهای ورزیده و کارآمد لشکر بود و با درجه سرگردی گردان را به نحو شایسته رهبری و فرماندهی میکرد. من هنگامی که در سال ۱۳۵۱ از مرکز پیاده شیراز به لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه منتقل شدم، ستاد لشکر مرا به تیپ اسلام آباد غرب، گردان ۱۲۳ پیاده زرهی منتقل کرد که فرمانده این گردان سرگرد پیاده شهابالدین جوادی بود و من به فرماندهی گروهان یکم گردان منصوب شدم و تا سال ۱۳۵۴ در آن گردان خدمت کردم.
آن ایام در منطقه کرمانشاه بین ایران و عراق درگیری مرزی وجود داشت.در سال ۱۳۵۱ در منطقه سومار و نفت شهر در سال ۱۳۵۲ در منطقه مهران، کنجان چم و ارتفاع ۳۴۱و در سال ۱۳۵۴-۱۳۵۳، با یکدیگر به منطقه باویسی برای اجرای قطعنامه ۱۹۷۵ الجزایر و تعیین خط مرزی به این منطقه اعزام شدیم.
پس از انقلاب نیز ایشان در سمت فرماندهی لشکر ۷۷ از بدو انتصاب با اعمال مدیریت صحیح و فرماندهی عالی نسبت به اداره و هدایت ارکان ستاد لشکر در جهت تجدید و تکمیل کردن سازمان یگانهای لشکر و بالا بردن سطح آموزش و روحیه و انضباط پرسنل همت گماشت و در این راستا آنچنان موفق بود که در آن زمان نیروی زمینی برای مقابله با ناامنیهای شمال غرب و غرب کشور به لشکر ۷۷ پیاده که خود در منطقه شرق کشور مسئولیت حفاظت سرزمینی را عهدهدار بود، مأموریت اعزام یگانهای رزمی به مناطق غرب و شمالغرب کشور را صادر کرد.
بدینگونه لشکر ۷۷ پیاده تحت فرماندهی سرهنگ جوادی کمک شایانی به تقویت مناطق عملیاتی و یگانهای مستقر در مناطق مذکور کرد.
با صدور فرمان امام خمینی(ره)در ۱۴ آبان سال ۱۳۵۹ مبنی بر شکست حصر آبادان، ستاد ارتش را که از قبل در تهیه و تدارک طرحهایی بدین منظور بود ، یاری کرده و به شکستن محاصره آبادان سرعت بخشید. مأموریت اجرای این فرمان امام خمینی(ره) به لشکر ۷۷ خراسان به فرماندهی شهابالدین جوادی سپرده شد. عملیات با رعایت اصول جنگ بویژه وحدت فرماندهی و غافلگیری در پنجم مهرماه آغاز و در ساعت ۱۸ روز ششم مهر سر پل دشمن در شرق کارون که تحت اشغال یک لشکر زرهی تقویت شده بود به تصرف رزمندگان اسلام درآمد و نیروهای دشمن مجالی برای عقبنشینی از شرق به غرب کارون نیافتند و مأموریت واگذار شده به لشکر از سوی نیروی زمینی که انهدام نیروهای دشمن در شرق کارون بود به نحو احسن انجام پذیرفت. در نهایت این عملیات با گرفتن سه هزار کشته و زخمی از نیروهای دشمن و ۱۷۶۱ نفر اسیر با موفقیت به پایان رسید و پس از پایان عملیات به دستور سرهنگ جوادی در ساعت ۱۶ روز هفتم مهرماه ۱۳۶۰ اسرای عراقی ابتدا از مقابل رئیس ستاد ارتش و فرماندهی نیروی زمینی و دیگر همراهان شهید فلاحی رژه رفتند و سپس سرهنگ جوادی به زبان عربی برای اسرا سخنرانی کرد و اسرا را به لطف و عنایت دولت ایران امیدوار ساخت.
اعلام روز ارتش اوج درایت و دوراندیشی امام راحل
امیر سرتیپ علی حاجیلو
ارشد نظامی ارتش در منطقه شمال غرب کشور
آن زمان که دشمنان آگاه و دوستان نادان بر انحلال ارتش اصرار می ورزیدند،نامگذاری یک روز به نام ارتش در هفتههای اول پس از پیروزی انقلاب از سوی رهبر فقید انقلاب امام خمینی(ره) خط بطلانی بر تمامی توطئهها علیه تمامیت ارضی و امنیت کشور بود و موقعیت ارتش را تحکیم و مهیای نقشآفرینی در ناآرامیهای ایجاد شده از طرف جداییطلبان و 8 سال دفاع مقدس کرد.برای پی بردن بهدلیل نامیده شدن 29 فروردین به نام روز ارتش از طرف حضرت امام(ره) لازم است مروری کوتاه بر نقش ارتش در تاریخ شکلگیری انقلاب اسلامی در زمان شاه داشته باشیم.
قبل از انقلاب، سه قدرت برای مالکیت و تصاحب ارتش فعالیت داشتند. اول امریکاییها، چون ایران در منطقه دارای موقعیت استراتژیک بود و به لحاظ اینکه آخرین نقطه بحری و خشکی آسیا بوده و تنگه هرمز را در اختیار داشت، تلاش میکردند در ایران پایگاهی را ایجاد و ارتش ایران را بهعنوان ژاندارم و حافظ منافع خود در اختیار داشته باشند. لذا با نفوذ زیادی که در ژریم شاه داشتند بر آن بودند که بر نیروهای سهگانه ارتش اثرگذار باشند و در این جهت تلاش میکردند تا زیرساخت و شکلگیری ارتش ایران را به شکل غربی و امریکایی در بیاورند.از سوی دیگر شوروی همزمان تلاش میکرد که نفوذ امریکا را در منطقه کمرنگ کرده و اقداماتی هم در زمینه نفوذ افراد وابسته به خود در ارتش ایران داشته باشد. تا آنجا که برخی از فرماندهان گردانهایی که مسئولیت حفاظت از شاه را بر عهده داشتند از عوامل نفوذی بودند.در مقابل این دو جریان، نیروهای مذهبی بودند که با هدف خارج کردن ارتش از نفوذ سلطهگران و استعمار غرب و شرق درصدد بودند، ارتش در خدمت ایران و برای ملت ایران باشد. از اینرو شهید قرنی از سال 1338با حضرات آیات عظام میلانی، طالقانی و دکتر شریعتی، در ارتباط بودند و افراد برجستهای همچون؛ شهید نامجو، شهید شهرامفر و شهید کلاهدوز را نیز جذب کرده بودند. این فعالیت توانسته بود هستههای مقاومتی را درون ارتش شکل بدهد و اعلامیهها و نشریات و دستورات حضرت امام(ره) را بین نیروهای مورد اطمینان در بدنه ارتش پخش کند. این تلاش در بدنه ارتش و افراد مذهبی پایگاه داشت.از این رو حضرت امام(ره) و اهدافش برای ارتشیها شناخته شده و دارای نفوذ بسیار خوبی در ارتش بود. امام نیز متقابلاً شناخت نسبتاً خوبی از ارتش داشت. به گونهای که پیش از پیروزی انقلاب وقتی از ایشان میپرسند، مقابله ارتش با مردم در دفاع از رژیم چگونه خواهد بود؟ میفرماید: «با شناختی که از پیکره ارتش ایران دارم بعید میدانم در حفاظت از رژیم شاه مقابل مردم بایستد و این اتفاق نخواهد افتاد.» و تأکید میکند: «اگر انقلابی در ایران شکل بگیرد ارتش در کنار مردم قرار خواهد گرفت نه در مقابل مردم.»اینگونه هم شد و ارتش در جریان انقلاب اسلامی با هدایتهای حضرت امام(ره) در سرپیچی از فرامین رژیم شاه، به پیروزی رسید. همه ما بیعت تاریخی نیروی هوایی ارتش ایران در 19 بهمن 1357 با حضرت امام را به یاد داریم که چه ضربه هولناکی بر پیکر رژیم پهلوی وارد کرد.پس از پیروزی انقلاب هم سه گروه مخالف ماندن ارتش برای انقلاب بودند. گروه اول؛ همان سلطنتطلبها بودند که ارتش را به زعم خودشان برای این بهوجود آورده بودند که از رژیم و نظام شاهنشاهی دفاع کنند نه از انقلاب اسلامی.
گروه دوم؛ گروههای مخالفین و معاندین و جداییطلبان بودند که با ماندن ارتش مخالف بودند. متأسفانه گروه سوم، دوستان ناآگاه سیاسی بودند که بعضاً در دولت موقت پست داشتند. این سه گروه، مخالف ماندن ارتش در فضای جمهوری اسلامی و انقلاب بودند و هجمه بسیار سنگینی را برای انحلال ارتش شروع کرده بودند. بعد از پیروزی انقلاب، حضرت امام(ره) شهید قرنی را بهعنوان رئیس ستاد مشترک ارتش منصوب کردند که خود یک اقدام دوراندیشانه و قابل تحسین از ایشان بود.این مجموعه اقدامات بسیار نسنجیدهای انجام دادند که داشت به انحلال ارتش میانجامید. در این مقطع، حضرت امام(ره) با درایت و دوراندیشی و احساس خطر از سوی دشمنان دانا و نادان، 29 فروردین را بهعنوان روز ارتش جمهوری اسلامی نامگذاری کردند و با این اعلام در اصل موجب مأیوس شدن دشمنان ایران شدند. این کار بزرگ امام(ره) تمامی طرحهای افرادی را که نقشه انحلال ارتش را در سر میپروراندند نقش بر آب کرد. سالها بعد همگان به درایت حضرت امام(ره) در این ارتباط پی برده و شاهد نقشآفرینی ارتش در 8سال دفاع مقدس بودند.