صندوقهای سرمایهگذاری معاملهگران نه چندان چابک بازار سرمایه
مهرزاد منتظری
تحلیلگر بازارهای مالی
صندوقهای سرمایهگذاری به عنوان یکی از کاراترین گزینههای سرمایهگذاری غیرمستقیم در بورس به حساب میآیند.
این صندوقها برای افرادی مناسب هستند که از دانش کافی برای سرمایهگذاری در بورس برخوردار نیستند یا به دلیل مشغله کاری، امکان تحلیل و بررسی بازار را ندارند.
صندوقهای سرمایهگذاری از سال 87 در بورس تهران معرفی شدهاند و تعداد آنها بتدریج رو به فزونی گذاشت.
بازار سرمایه ایران در مقایسه با بازارهای سرمایه کشورهای غربی و حتی کشورهای جنوب شرقی آسیا، یک بازار جوان بوده، بنابراین صندوقهای سرمایهگذاری هم در این بازار از عمق و توجه کافی در بین سرمایهگذاران برخوردار نیستند.
هرچند که با توجه به تنوع پدید آمده در چند سال اخیر در بازار، صندوقهای سرمایهگذاری توانستهاند جایگاه خود را در بازار سرمایه ایجاد کنند و جذابیت ایجاد شده در این خصوص، کماکان در حال پیمودن این مسیر است.
پیشبینی میشود که مسیر صعودی توجه مردم به صندوقهای سرمایهگذاری در سالهای آتی ادامه داشته باشد و بتدریج از حضور مستقیم مردم در بازار سرمایه کاسته شده و در عوض با حضور غیرمستقیم در بازار، آنها به سمت استفاده از صندوقهای سرمایهگذاری سوق خواهند یافت.
ناگفته نماند که صندوقهای سرمایهگذاری دارای برخی محدودیتها بوده که به نظر میرسد یکی از این محدودیتها، عمق کم بازار بورس و همچنین ارزش پایین معاملات در گروه سهمهای مختلف باشد.
این مسأله باعث شده که در هنگامه پایین بودن حجم معاملات، بخصوص صندوقهای بزرگ، در عمل توان حرکت خاصی در بازار را نداشته باشند.
ازجمله بعد از ریزش بازار در مردادماه دو سال قبل، تغییر پرتفوی دارایی در صندوقهای سرمایهگذاری از جمله در صندوقهای بزرگ به واسطه افت حجم معاملات به سختی انجام میشود.
مضاف بر این، وقتی شاخص بورس با ریزش مواجه میشود، از سوی سازمان بورس و اوراق بهادار محدودیتهایی برای فروش سهام در صندوقهای سرمایهگذاری اعمال میشود، بخصوص برای عدم فروش برخی سهمها تأکید میشود یا با شتاب کمتری معامله شوند که این امر باعث شده صندوقهای سرمایهگذاری نتوانند به عنوان یک معاملهگر چابک در بازار حضور داشته باشند و تغییرات بازار را در سبد دارایی خود لحاظ کنند.
البته این مشکل بیشتر برای صندوقهای سرمایهگذاری با ابعاد بزرگ بوده و صندوقهای کوچکتر شاید راحتتر بتوانند معاملات خود را انجام دهند.
واقعیت این است که باید حجم معاملات در بازار به اندازهای رشد کند که هر صندوق سرمایهگذاری بتواند با هر ابعادی در بازار سرمایه بخوبی فعالیت کند.
به صورت طبیعی هر صندوق کوچک فعال و خوب یک روزی بتدریج بزرگ میشود و اگر این مشکل حجم معاملات برطرف نشود، صندوقهای خوب اما کوچک امروز، صندوق سرمایهگذاری بزرگ فردا خواهند بود و آنها هم با مشکلات فعلی تغییر پرتفو مواجه میشوند.
شکی نیست که در این بازار سرمایه، برخی از صندوقهای سرمایهگذاری عملکرد بهتری دارند و برخی هم عملکرد ضعیفتر.
معاملهگران بورسی میدانند که عملکرد صندوقهای سرمایهگذاری تحت نظارت سازمان بورس بوده، فعالیت آنها مورد حسابرسی قرار گرفته و شفافیت خوبی در معاملات و پرتفوی دارند، نقاط قوت و ضعف آنها ذکر میشود و به همین خاطر نسبت به رقیب خود که پرتفوی گردانهای غیررسمی بازار هستند از شفافیت بسیار خوبی برخوردارند.
یادآور میشوم که در چند سال اخیر، صندوقهای سرمایهگذاری بشدت رشد کردهاند و حجم داراییهای آنها زیاد شده اما ابزارهای معاملاتی آنها با آن سرعت لازم رشدی نکرده است.
انتظار میرود که صندوقهای سرمایهگذاری به الگوریتمهای تصمیمساز مجهز باشند، بازار سرمایه را بخوبی رصد کنند و براحتی با الگوریتمهای مختلف خرید و فروش، فعالیت کنند، هرچند که اینچنین نیست.
امیدوارم در سالهای آینده صندوقهای سرمایهگذاری به ابزارهای روز دنیا مجهز و به همین شکل از مزیت بازار سرمایه برخوردار شوند.
یک واقعیت این است که صندوقهای سرمایهگذاری در کشورهای دیگر از تنوع بسیار بیشتری در مقایسه با صندوقهای سرمایهگذاری موجود در کشور ما برخوردارند اما فراموش نکنیم که عمر بازار سرمایه آنها و میزان ضریب نفوذ بازار سرمایه در جامعه آنها بسیار بیشتر از بازار سرمایه ما است.
با این حساب، عجله در تنوع بخشی به ابزارها در صندوقهای سرمایهگذاری کشور، لزوماً به معنی گسترش و توسعه این صندوقها نیست.
پس بهتر است که صندوقهای معمولی در بازار به مرور با اقبال مشتریان مواجه شوند، اندک اندک به صندوقهای ویژهتر تبدیل شوند و مادامی که صندوقهای سرمایهگذاری از اقبال خوبی در بین مردم برخوردار نیستند دلیلی ندارد که با سرعت بخشی برای تنوع در این صندوقها سردرگمی را در بین سرمایهگذاران رقم بزنیم.
اما چرا عموم مردم توجه چندانی به صندوقهای سرمایهگذاری ندارند؟
این عدم توجه مردم به صندوقهای سرمایهگذاری ناشی از روحیه سرمایهگذاران ایرانی است.
با نگاهی به تاریخچه بازار سرمایه ایران مشخص خواهد شد که بیشترین اقبال مردم به بازار سرمایه در دو بحران ارزی در سالهای گذشته اتفاق افتاده، یکی در سال 91 و 92 و دومی هم بعد از سال 97.
در این دو مقطع، مردم به طور گسترده با هدف حفظ ارزش دارایی خود وارد بازار سرمایه شدند که عمده این افراد هم کسانی بودند که شناختی از بازار سرمایه نداشتند و با رشد بازار وارد بورس شدند و فرصت کافی نداشتند تا بررسی کنند که روش بهتر برای حضور در بازار سرمایه چیست؟
در این مسیر، چون بازار در کل رو به رشد بود، این توهم بین سرمایهگذاران بی تجربه ایجاد شد که کسب سود در بورس ساده است و این روش ورود باعث ضرر و زیان مردم شد، یکسری از افراد که در این موج وارد بازار شدند با زیان سنگین، عطای ورود مجدد به بازار سرمایه را به لقای آن بخشیدند درحالی که اگر روند ورود این افراد به بازار به صورت تدریجی و از طریق صندوقهای سرمایهگذاری بود، این اتفاق نمیافتاد.
نباید فراموش کرد که دانش سرمایهگذاری در بین کسانی که در ایران حتی تحصیلات آکادمیک دارند هم پایین است و برخی افراد با بهترین تحصیلات عالی هم با مفهوم سرمایهگذاری آشنا نیستند و آشنایی بیشتر مردم با بازار سرمایه نیازمند حرکت جدی است.
سازمان بورس و اوراق بهادار هم باید مردم را به سرمایهگذاری غیر مستقیم تشویق کند.
برای بازار سرمایهای که عمرمفید حضور صندوقهای سرمایهگذاری در آن حدود 16 سال است، این میزان حضور صندوقهای سرمایهگذاری امری طبیعی است.
هر چند که درسه سال اخیر این امکان وجود داشت تا از حضور مردم در بازار سرمایه استفاده بهتری صورت گیرد اما این حضور مردم، آنچنان بزرگ و غیرمترقبه بود که امکان هرگونه عکسالعمل درست را از صندوقهای سرمایهگذاری و حتی سازمان بورس گرفت.
هرچند که با همه این موارد، بتدریج صندوقهای سرمایهگذاری جای خود را در بازار سرمایه کشور باز خواهند کرد.
صندوقهای سرمایهگذاری با انواع مختلف یک ابزار خوب سرمایهگذاری برای افراد مختلف بوده که به سرمایهگذاران بازار کمک جدی خواهند کرد.
در حال حاضر در کشورهای پیشرفته حدود 20 درصد مردم به صورت مستقیم در بازار سرمایه حضور دارند و مابقی مردم به صورت غیرمستقیم و از طریق صندوقهای سرمایهگذاری در بازار سرمایه فعال هستند، در حالی که در مورد بازار ایران، این اعداد بر عکس است.
هرچندکه پیشبینی میشود که وضعیت بازار سرمایه در ایران هم در سالهای آینده به مقیاس جهانی نزدیکتر شده و صندوقهای سرمایهگذاری رشد بیشتری داشته باشند.
دکتر محمد کهندل
استاد اقتصاد دانشگاه
پیام آقای همتی در رابطه با پشت پرده گرانیها بسیار تعجببرانگیز بود. وجود ارز ترجیحی و چند نرخه بودن ارز یعنی قیمتگذاری دولتی و دخالت دولت در اقتصاد و نظام ارزی. دلار همتی که به دلار جهانگیری معروف شد پشت پرده افزایش، تورم ناشی از حذف ترجیحی است که دقیقاً این قسمت به خود شخص آقای همتی و دوستانش در دولت دوازدهم مربوط میشود. آیا تک نرخی کردن ارز یک تصمیم اقتصادی نیست؟ آیا شفافیت در قیمت کالاها ، خدمات و بستر ظهور مزیتهای نسبی نیست؟ درخصوص نرخ دلار در بودجه دقیقاً همین منطق حاکم است. آقای همتی! آیا شما اینها را نمیدانید یا ورود به صحنه سیاست سبب رها کردن منطق اقتصادی از طرف شما شده است؟ آیا نمیخواهید اقتصاد کشور در مسیر رشد بلندمدت قرار بگیرد! شما به دنبال تک نرخه بودن ارز بودید ولی جایگاه سیاسیتان جرأت این کار را از شما و دوستانتان گرفته بود. شما که مرد میدان نبودید، به عنوان تماشاچی برای آنهایی که تصمیمسازی و تصمیمگیری برای شفافیت، برای ظهور مزیتهای نسبی، ایجاد امنیت اقتصادی و افزایش سرمایهگذاری و اشتغال میکنند، کف بزنید. دوستان شما در حوزه وزارت اقتصاد هم کار شما را کردند و تجارت خارجی با افول شدید مواجه شده بود اما طی چند ماه عملکرد دولت جدید حجم تجارت خارجی با همین تصمیماتی که شما به آنها نقد دارید، افزایش یافته است.
ادامه در صفحه 12