بررسی زوایای پنهان در غبار آلودگی هوا
غبار نیمهبهاری
مرضیه ربیعی
همگان بهار را به فصل رویش سبزی و شکوفه گیلاس و این قرتیبازیها میشناسند. با آغاز قرن جدید نیز همه چیز داشت طبق تصورات همگان پیش میرفت که آلودگی و گرد و غبار مانند خروس بیمحل خودش را انداخت وسط فروردین! در این میان، بسیاری از کارشناسان مردمی سؤالی برایشان پیش آمد که چرا وقتی رسم هر ساله خود در روز سیزده بدر را به انجام رسانده و سبزهها را در آبهای زلال طبیعت پرت کردهاند، باز هم اوضاع این چنین شده است؟! این آلودگی نابهنگام (البته برای تهرانیها، وگرنه برای هموطنان غرب کشور که وقت و هنگام ندارد) ابهامات و نکاتی را نیز در پی داشت که در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنیم:
۱- پیش از این فقط آلودگی فصل پاییز را داشتیم و دی بود و آلودگیش! اما مسئولی فکر این را نمیکرد که بهار از این عرضهها داشته باشد و بخواهد آلوده به آلودگی شود. گویا این نوع آلودگی با گرد و غبار از سوی مسئولان، آلودگی سوسولی قلمداد میشود. از دید آنها، آلودگی فقط با دود ماشین و کارخانجات صنعتی آلودگی است و بقیه آلودگیها تولهغبار بوده و ممکن است برای سیستم تنفس انسانها مشکل ایجاد کند. (کلمه ممکن است را با تأکید بخوانید!) لذا در صورت وقوع آلودگی سوسولی، نیازی به تعطیل کردن مدارس که نیست هیچ، مردم هم سعی کنند با آن کنار بیایند. بالاخره آدمیزاد از خاک است و به خاک بازمیگردد، حالا میخواهد تهرانی باشد یا خوزستانی!
۲- سازمان هواشناسی اعلام کرده بود که شاخص آلودگی چند روز اخیر تا مرز ۵۰۰ هم رسیده. این عدد نشاندهنده ذرات معلق آلودگی و میزان گردوغبار در هوا است و ۵۰۰ برای آن خیلی زیاد است، خیلیها... پیشنهاد میشود زین پس به جهت حفظ آرامش روانی جامعه، به جای اعلام ذرات معلق، مقدار ذرات اکسیژن معلق در هوا را اعلام کنند.
۳- همانگونه که گفته شد در صورت وقوع آلودگی با شن و غبار نیازی به تعطیلی مدارس و ادارات نیست. به گفته کارشناسان امر، همین که گرد و غبار به بینی دانشآموزان و دانشجویان نرسد، قضیه حل شده است. لذا دانشآموزان از باز کردن در و پنجره در کلاسهای درس خودداری نموده و در همان محیط بسته مانده تا زنگ را بزنند. بعد از آن همین که وارد حیاط شوند، همگی در افق شنهای روان محو شده و چشم ناظم نیز به آنها نمیافتد.
۴- از اتاق فرمان اشاره کردند که دستورالعمل ستاد کرونا، اجازه بستن در و پنجرهها را نداده است. پس به خاطر جلوگیری از شیوع بیشتر کرونا، در و پنجرههایی را که در مورد بالا بسته بودید چارطاق باز کنید. این ستاد اعلام کرد شوخیه مگه پروتکلهای بهداشتی رعایت نشود؟
۵- از آنجا که برای داشتن حال خوب لازم است بتوانیم از شرایط موجود با تمام محدودیتها استفاده بهینه کنیم، لذا با توجه به موارد بالا پیشنهاد میگردد کلاسهای ورزش در محیط بسته کلاس و کلاس شیمی و علوم در فضای باز برگزار شوند. در این صورت دانشآموزان با استشمام تک تک عناصر جدول تناوبی یا مندلیف، آن را از اعماق وجود حفظ خواهند شد. چه بسا عناصر جدیدی را نیز در قالب گروه نوزدهم و با نام گازهای غباری شناسایی کنند.
۶- گفتیم این سری با یک معضل کاملاً محیط زیستی روبهرو بوده و نهایتاً با چند تجمع از سوی کنشگران محیطزیست و حامیان فلامینگوهای بختگان حل خواهد شد. اما باز هم ردپای سیاست روی شنهای روان بیابانها، خودی نشان داده و اعلام کرد: منم بازی!
ترکیه که پیش از این روی بازار پوشاک کشور هم چنبره زده بود، چند سالی است که به صرافت تصرف هوای سه کشور همسایه خود هم افتاده است و خودش هم خوب میداند آبی که از سدهای روی دجله و فرات بالا میکشد، از طلا هم باارزشتر است. آبش برای ترکیه، آلودگیش برای بقیه!
صامره حبیبی
آقای پدر خوانده نماینده گاو است
در بند کسی نیست ولی بنده گاو است
بزغاله پرست و شتر و گوشت پرست است
انسانیتش سخت برازنده گاو است
از دنده چپ پا شده و قصد ندارد
اصلاح شود حیف که یکدنده گاو است
ماشین مخش را نتوانست براند
انصاف همین است که راننده گاو است
هر چند که از سفره ما گوشت بریده
شرمنده ما هرگز و شرمنده گاو است
دزدید ز لبهای همه خنده که حالا
بر روی لب و لوچه او خنده گاو است
اینگونه اگر خورد کسی از قبَل گاو
آینده او البته آینده گاو است
علیرضا عبدی
امروز، برخلاف ۹۳.۵ درصد مردم جامعه که بیتفاوتاند، خواستم باتفاوت باشم و با دوچرخه به محل کارم بروم. به دوچرخهام تازه رسیده بودم و تازه دیروز از تعمیرگاه گرفتم. وقتی هنوز به یکسوم راهم نرسیده بودم که دوچرخهام دود کرد! من هم عین شما دقیقاً نمیدانستم کجای دوچرخه است که دارد دود میکند... شده بودم منقل متحرک سیزدهبدر! به ناچار با گرفتنِ مرخصی ساعتی، دوچرخه را بردم همان تعمیرگاه دیروزی. آقای سامانیانی، تعمیرکار دوچرخه، گفت: «من دوچرخه رو بدون آتیش تحویلت دادم و هیچ مسئولیتی گردن من نیست.» مجبور شدم مرخصی روزانه بگیرم و بروم صنف دوچرخهسواران و دوچرخهسازان و از سامانیانی شکایت کنم؛ من را فرستادند پیش کارشناس. از اتفاق، کارشناس صنف هم فامیلیاش سامانیانی بود. سامانیانی شماره دو گفت: «چون خودتون آتیش رو خاموش کردین، باید یه نامه از آتشنشانی بیارین.» من مرخصی روزانه را به مرخصی هفتگی تبدیل کردم و رفتم آتشنشانی یک مبلغی به حسابشان ریختم تا یک کارشناس به محل حادثه بفرستند. از اتفاق، کارشناس ارسالی هم فامیلیاش سامانیانی بود. با بررسیهای فراوان این سه نفر، دوچرخه بنده مقصر شناخته شد و خوشبختانه خودم تبرئه شدم!
فرشته پناهی و حافظ شیرازی
«وقت عزیز رفت بیا تا قضا کنیم»
یک عمر روزهای که قضایش به دوش ماست
محمدرضا رضایی
- همسرم ممنونم که صبح خروسخوان برای تأمین رفاه خانوادهات به سر کار میروی. من چون تحمّل دوریات را ندارم از غم نبودنت تا ظهر میخوابم؛ ای کاش تو هم مثل شوهرهای مردم تا بوق سگ سرکار میماندی تا من از غم فراقت بیشتر بخوابم. ولی در کل ممنون که حدّاقل از صبح تا ظهر نیستی.
- شوهر مهربانم! با خود اندیشیدم که با کدامین هدیه، قدردان زحمات بیدریغت باشم؟ دریافتم قلب عاشق تو را هیچ هدیهای جز شادی همسرت، خوشحال نمیکند. پس با چشمانی گریان از شوق، برای خود مانتویی خریدم تا شادی قلبی خویش را به تو هدیه دهم.
- سیبزمینی
عدس
گوجه
ماست
تن ماهی
نون سنگک کنجدی
اومدنی اینا رو بخر بیار. راستی امروز روز جهانی قدردانی از شوهره، از طرف من دو بسته چیپسم واسه خودت بخر؛ فقط سرکهنمکی نگیریها! دوست ندارم.
- عزیزم! امسال برای اولین بار میخواهم در روز قدردانی از شوهر، قدردان زحماتت باشم. ای کاش زودتر از اینها میفهمیدم که چنین روزی هم در تقویم داریم؛ چه روزهایی را برای قدردانی از دست دادم. راستی ماشین رو هم بردن پارکینگ، گفتن دو و سیصد باید جریمه بدی که آزادش کنن. پیشاپیش ممنون...
-همسرم! صبح تا شب و شب تا صبح یاد تو از خاطرم نمیرود. همهجا جلوی چشمانم هستی. هر کار میکنم از ذهنم پاک نمیشوی. بابا بیا این جوراب کثیفتو از زیر مبل بردار، خونه رو بوت برداشته. ممنون
طوبی عظیمینژاد
زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت
صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی
ای صاحب فال؛ گویا کاری کردهای که اکنون در وضعیت بدی به سر میبری. احوال تو مانند کسی است که روی ارّه نشسته، نه راه پس دارد و نه راه پیش. آن روزی که مهریه را هزار و سیصد و اندی انتخاب میکردی و از کرده خود دلشاد بودی فکر نکردی که مهریه عندالمطالبه است؟ بهترین کار این است که مادر زنت را تکریم کنی و دلش را به دست بیاوری تا او نیز کمکی کند و زندگیات را از نابودی حفظ کند والا باید ساکت را ببندی و خودت را به زندان معرفی کنی. در زندان فرصت کافی داری که اندازه پا و گلیمت را محاسبه کنی.
افشار جابری
جیسون کال نماینده کنگره امریکا گفت: ما اگر جنگی را محکوم میکنیم، باید همه جنگها را محکوم کنیم. یکی از مقامات عربستان ضمن اینکه به نوبت انگشتان پفکیاش را در دهان میگذاشت عرض کرد: فکر کرده ما گاویم. او پس از کشیدن یک چک ادامه داد: ولی خدایی عادت نشه براتون این دیگه بار آخره. این مقام عربستانی که اصرار داشت نامش فاش بشود از هزینههای بالای زندگی گلایه کرد و همانجایی که ایستاده بود نشست.
فعلاً از طرف اسرائیل در این مورد بیانیهای صادر نشده است، ولی آنها با پست پیشتاز یک چمدان برای آقای کال فرستاده و رویش نوشتهاند: خوش گذشت! برخی این اقدام را به معنای پایان عمر سیاسی آقای کال میدانند و برخی دیگر گمان میکنند آقای کال در کنکور قبول شده است.
در نهایت یکی دیگر از اعضای کنگره امریکا در مورد کال گفت: مو تو ماست سفید راحت پیدا میشه. وی که از واکنش حضار به وجد آمده بود اضافه کرد: تازه بنی آدم اعضای یکدیگرند.