ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
کرونا و رسانهها ترامپ را زمین زدند
کمپین بایدن پیام قویتری داشت
امیر حسین طاهری
عضو هیأت علمی دانشگاه خوارزمی و تحلیلگر مسائل بینالملل
اگر چه با وجود اعلام پیروزی بایدن در انتخابات اخیر، ترامپ و هوادارانش با تأکید بر وقوع «تقلب گسترده» در انتخابات همزمان به نتایج اعتراض کردهاند که ممکن است آرا بازشماری شود و چه بسا دیوان عالی ایالات متحده در این زمینه قضاوت کند. اما بدون شک ترامپ از کاخسفید خارج میشود. لذا با نگاهی گذرا به شعارها، عملکرد و رفتارها و تبلیغات انتخاباتی ترامپ و جو بایدن برخی از علل و عوامل مؤثر در شکست و پیروزی دو نامزد انتخابات اخیر امریکا را که تا حدی میتواند دورنمای دولت آینده امریکا را ترسیم کند، مورد بررسی قرار میدهیم، این دلایل را میتوان به شرح زیر برشمرد:
الف: دلایل شکست ترامپ
ابتدا باید به این نکته توجه کنیم که کسب اکثریت کرسیهای مجلس نمایندگان از سوی دموکراتها در انتخابات میان دورهای این مجلس در ۲۰۱۸ در واقع بهعنوان رفراندومی برای محبوبیت ترامپ بود و احتمال تداوم این روند تا انتخابات سال 2020 و مواجهه ترامپ با یک رقیب جدی دموکرات میرفت. علاوه بر این جنگهای تجاری ترامپ که تأثیرات منفی بر اقتصاد امریکا داشته در کنار شکستهای دیپلماتیک که خود نشانهای از ضعف دیپلماسی ترامپ بود همگی نشانههایی از شرایط نامناسب احتمالی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری به شمار می رفت. جدای از موارد فوق، عوامل دیگری نیز به شکل مؤثری این انتخابات را تحت تأثیر قرار داده و ترامپ را با شکست مواجه کرده است که به آنها اشاره خواهیم کرد:
۱- خط مشی ترامپ در قبال رسانهها، جنگ و مقابله او با این بخش از منبع قدرت در امریکا بوده است. در شرایطی که قدرت رسانهها در عصر جامعه شبکهای در شکلگیری تحولات سیاسی و اجتماعی بر کسی پوشیده نیست، ترامپ رسانههای قدرتمند را با خود همراه نساخت و حتی مشاوران وی نیز در این زمینه نتوانستند وی را متقاعد سازند و این اشتباه فاحش این فرصت را برای این بخش از رسانههای مخالف و ناراضی فراهم کرد که بتوانند در یک اقدام تاریخی و حساب شده انتقام سخت خود را از ترامپ گرفته و جایگاه و نقش تأثیرگذار خود را بیش از پیش در عرصه قدرت سیاسی امریکا تثبیت و تحکیم کنند.
۲- مردمی که از توهین کودکانه، زبان زشت و درگیری بیوقفه خسته شده بودند و خواهان اتحاد و توقف نفرت پراکنی بودند و پس از چهار سال طاقت فرسا، خواهان اداره کاخ سفید به روشی سنتیتر توسط ریاست جمهوری آرام بودند، با رأی به «بایدن»، میخواستند شرایط را به حالت عادی بازگردانند.
در توضیح این مطلب باید متذکر شد که ترامپ در انتخابات 2016، نیز بدون برخورداری از اکثریت آرای مردمی، بهدلیل کسب اکثریت آرای الکترال وارد کاخ سفید شد و لذا نتیجه مشارکت شهروندان امریکا در آن انتخابات، پیروزی مردی با سوابق هولناک (زنستیزی، فساد جنسی، نفرتپراکنی، نژادپرستی و فساد اقتصادی قابل توجه) بود که مردم امریکا را با چرخهای از فراز و نشیب، بالا و پایین، امید و یأس در عصر ترامپ مواجه کرده و آنان را از نظر روانشناختی مورد آزار قرار داد. بدون شک تأثیر این مسأله در انتخابات اخیر را نمیتوان نادیده گرفت.
۳- دامن زدن به تنشهای قومی، استفاده از زبان نژادپرستانه در توئیتهای توهینآمیز رنگین پوستان وهمچنین اظهارات نژادپرستانه و رفتارهای غیرمتعارف و پرخاشگرانه و استفاده ترامپ از الفاظ و رفتارهای خارج از عرف و ادب در سخنرانیهای انتخاباتی نیز زمینه ساز حضور بیشتر از گذشته اقلیتهای نژادی، در انتخابات و تأثیرگذاری جدی بر نتیجه انتخابات اخیر و شکست او و پیروزی بایدن گذاشت. در واقع میتوان گفت ترامپ تفرقه انگیزترین رئیسجمهوری در طول 100 سال اخیر برای امریکا بوده است.
۴- ترامپ در زندگی شخصی خود نشان داده که تحمل فردی بالاتر از موقعیت خود را ندارد، لذا از دیگر علل شکست وی خالی کردن اطراف خود از افراد متفکر و مشاوران آگاه بود.
۵- ترامپ در انتخابات سال ۲۰۱۶ بهعنوان فردی به ظاهر مستقل و خارج از ساختار نظام امریکا وارد این عرصه شده بود و شعار مبارزه با حکومت و ارکان مافیای قدرت را مطرح کرد. اما بعد از گذشت چهار سال از ریاست جمهوری او، پوچ بودن این ادعا برای بسیاری از شهروندان امریکایی به اثبات رسید.
۶- ترامپ متوجه نشد که نمیتواند انتخابات ۲۰۲۰ را با همان دستور کار انتخابات ۲۰۱۶ و در همان نقش و قالب یک مرد دیوانه ظاهر شود. این شخصیت برای جامعه امریکا که در سال ۲۰۲۰ نزدیک به ۳۰۰ هزار نفر کشته در کرونا داده است، بیشتر تداعی گر تصمیمهای غلط ترامپ درباره کرونا بود نه شجاعت و جسارت.
۷- بحران کرونا و تبعات اقتصادی متعاقب آن و ناتوانی ترامپ در مدیریت مبارزه با کرونا و سوء مدیریتی که باعث کشته شدن حدود 300 هزار امریکایی تا روز انتخابات شد و بزرگترین بحران دوران ریاست جمهوری او را رقم زد، یکی از مهمترین دلایل شکست ترامپ در انتخابات اخیر بود. شواهد تاریخی امریکا نشان می دهد که رؤسای جمهوری دیگر در حل بحرانهای ملی قویتر از ترامپ برخورد داشتهاند از جمله روزولت که نجات امریکا از رکود بزرگ، وی را از نظر سیاسی تقویت کرد. یا واکنش جورج دبلیو بوش به حملات 11 سپتامبر محبوبیتش را افزایش داد و به او کمک کرد تا برای بار دوم موفق شود، اما مدیریت ناصحیح بحران کرونا از سوی ترامپ کمکی بود به کاهش سطح حمایت از او و افزایش حمایت از رقیب او.
در مجموع میتوان گفت عملکرد ترامپ در مقابله با کرونا و تأثیر این پاندمی بر اقتصاد امریکا، ایجاد ترس و وحشت در میان بخش عظیمی از جامعه امریکا و دیدگاه هاینژاد پرستانه و سیاست های سختگیرانه وی در قبال رنگین پوستان و مهاجران، عملکرد منسجم حزب دموکرات و تیم بایدن در مقابل ترامپ، عدم حمایت جدی حزب جمهوریخواه از وی، عدم پایبندی وی به برخی از سنتها و ارزشهای جامعه امریکا در گفتار و عمل، دوقطبی کردن جامعه امریکا، سیاستهای وی در حوزه سیاست خارجی، بهداشت و مالیات و...به شکل مؤثری این انتخابات را تحت تأثیر قرار داده و ترامپ را با شکست مواجه کرده است.
ب- دلایل پیروزی بایدن
۱- تأثیر شیوع کرونا
در رابطه با تشریح دلایل پیروزی «جو بایدن» در انتخابات ریاستجمهوری امریکا میتوان مهمترین عوامل پیروزی بایدن در این دوره از انتخابات ریاستجمهوری را همهگیری کرونا، کارکرد نامناسبِ دولت ترامپ در مهار این ویروس، اثرات مخرب آن در اقتصاد امریکا و وخیم شدن وضعیت زندگی مردم این کشور دانست. چرا که همهگیری ویروس کرونا در سال ۲۰۲۰ و گرفته شدن جان بیش از ۲۳۰ هزار نفر از مردم امریکا، زندگی و سیاست در این کشور را تغییر داد. نوع نگرش مردم در رابطه با نحوه مدیریت بحران توسط ترامپ، نتایج نامطلوبی را در نظرسنجیها برای او رقم زده و اعتماد به نفس و توانمندی نامزدها درمدیریت شیوع کووید۱۹ بهعنوان یک شاخص مهم مورد قضاوت مردم قرار گرفته و این مسأله و سقوط اقتصادی که ناشی از همهگیری کرونا و شعارهای مبنی بر رونق و شکوفایی را که پیام اصلی کارزار انتخاباتی ترامپ بود، تحتالشعاع خود قرار داد و با وجود اینکه او توانسته بود در ٣ سال گذشته وضعیت اقتصادی امریکا را بهبود بخشد و در این زمینه به موفقیتهایی مانند کاهش نرخ بیکاری نیزدست یابد، شیوع ویروس کرونا به ناگهان توانست به بزرگترین پاشنه آشیل رقابت انتخاباتی او در سال 2020 مبدل شود.
هیچ کسی گمان نمیبرد که این موضوع آینده سیاسی ترامپ را به چالش بکشد. رفتارهای بچگانه ترامپ در زمینه برخورد با بیماری کووید ۱۹ برای وی در عدم انتخاب دوباره او بسیار گران تمام شد.اما کمپین بایدن از فرصت پیش آمده درمحیط سیاسی و مدیریتی امریکا یعنی بحران کرونا به بهترین شکل ممکن استفاده و تلاش کرد که کرونا موضوع محوری انتخابات بماند و تمام تمرکز خود را برآن گذاشت بهطوری که بایدن بسیار زیرکانه و حساب شده از این موضوع کمال استفاده را برد و سعی کرد با رفتارهای نسبتاً خردمندانه و عاقلانه چهرهای به مراتب به روزتر و دلسوزانهتر از خود در جامعه امریکا نشان داده و در تبلیغات انتخاباتی، عمده تمرکز و حملات خود را بر ناتوانی دولت ترامپ در مدیریت بحران کرونا قرار داد و اعلام کرد که فوریترین برنامه دولت انتقالی او تشکیل ستادی ویژه برای مدیریت این ویروس مرگبار است.
۲- کمپین بایدن از حمایت حزبی منسجمی برخوردار بود و همه شخصیتهای سیاسی مطرح موجود در این حزب از برنی سندرز گرفته تا باراک و میشل اوباما از او حمایت کردند یعنی شکلگیری ائتلاف و همافزایی مؤثر اوباما و سندرز در حمایت از بایدن به تعبیر دیگر، ائتلاف طیف پیشرو و میانه حزب دموکرات با عدالتخواهانهتر شدن برنامهها و ادبیات بایدن و درسگیری از خطاهای کمپین دموکراتها در 2016 ممکن شد.
در مقابل اما هیچ کدام از جمهوریخواهان برجسته حاضر نشدند مخصوصاً پس از طرح موضوع تقلب توسط ترامپ از وی حمایت کنند. واقعیت این است که ترامپ هرچه بیشتر در مسیر انکار ساختار سیاسی پیش رفت و آن را ساختاری معرفی کرد که در آن امکان تقلب گسترده وجود دارد، بیشتر حمایت ضمنی و صریح جمهوریخواهان مؤثر را از دست داد.
۳- شعار و نحوه عمل بایدن؛ شعار نامزدها در همه انتخابات بدون شک یکی از مهمترین عوامل تأثیرگذار بر رأی مردم خواهد بود.«نبردی برای احیای روح امریکا » و فرصتی برای امریکاییها برای پشت سر گذاشتن تفرقه و آشوب چهار سال گذشته و تأکید بر تفرقهانگیز و تحریکآمیز بودن اقدامات ترامپ و نیاز امروزی امریکاییها به رهبری آرامتر و باثباتتر، شعاری بود که بایدن در این انتخابات از آن استفاده کرد و مؤثر افتاد.
۴- میانه روی بایدن و جلب نظر جمهوریخواهان میانهرو و ناراضی و پایبندی بایدن به استراتژی میانهروی و دعوت از کامالا هریس(در شرایطی که میتوانست به جای هریس فردی را بهعنوان معاون خود انتخاب کند که از حمایت بیشتر جناح چپ حزب برخوردار باشد) باعث شد نظر جمهوریخواهان میانهرو و ناراضی در جریان کارزار انتخابات سراسری به او جلب شود.
۵- بنیه مالی و پیام کمپین انتخاباتی بایدن
کمپین بایدن پیام قوی تری داشت به این معنا که این پیام بر خلاف پیام ترامپ بر شخص بایدن متمرکز نبود و نقطه تمرکز خودش را بر مردم امریکا و مشکلات آنها گذاشته بود. در مقابل کمپین ترامپ تنها بر عملکرد شخص ترامپ تمرکز کرده بود. یعنی این کمپین هیچ برنامه منسجم و ملموسی برای خلاصی جامعه امریکا از بحران کرونا ارائه نمیکرد. این در حالی بود که کمکهای مردمی به کمپین انتخاباتی بایدن و فعالیت تبلیغاتی گسترده تلویزیونی (در شرایط کرونایی و محدودیت فعالیتهای انتخاباتی که امریکاییها بیشتر وقت خود را به دنبال کردن رسانهها در منازل خود میگذراندند) دنبال میشد و تلاش آنها در تمامی ایالات محل رقابت نیز در زمینهسازی تضعیف ترامپ در ایالات مختلف، مؤثر افتاد.
۶- با توجه به اهمیت تیم اجرایی و همکاری کاندیداها برای مشارکت کنندگان، پیام بایدن به رأیدهندگان مبنی بر استفاده او از همکاران اوباما و همچنین حمایت از زنان نیز در نتیجه آرا مؤثر بوده است.
۷- در شرایطی که کمپین ترامپ حمایت رسانههای اجتماعی را مانند سال ۲۰۱۶ به همراه نداشت و حتی گاهی مقابل آنها قرار گرفت، بیشتر رسانههای بزرگ با بایدن همراهی کردند و این مسأله نیز نقش مهمی در پیروزی او داشت.
۸- در این انتخابات بیشتر شاهد «رأی بر ضد ترامپ» بودیم تا «رأی در حمایت از بایدن» یعنی بخش قابل توجهی از مردم به جو بایدن رأی دادند، چون وی ضد ترامپ است.
۹- بهطور کلی باید گفته شود انتخابات ربطی به شخصیتها ندارد بلکه انتخابات به موضوعات و مشکلات و میزان اعتماد مردم به نامزدها برای حل مشکلات ربط دارد. یک نظر سنجی گالوپ در اواخر ماه میلادی گذشته درباره میزان اعتماد مردم امریکا برای حل کردن مهمترین مشکلات این کشور بیانگر این بود که مردم امریکا به دموکراتها بیشتر از جمهوریخواهان برای حل مشکلات کشورشان اعتماد دارند. یعنی در شرایط کنونی دموکراتها از جنبه اعتبار شخصی و جلب اعتماد مردم برای حل مشکلات وضعیت بهتری دارند که این مسأله نیز بدون تأثیر در نتیجه انتخابات اخیر نبوده است. نکته قابل ذکر در پایان این است که نباید فراموش کنیم که حتی با وجود پیروزی بایدن، ترامپ همچنان حدود نیمی از آرا را در انتخابات کسب کرد. اگر کرونا نمیآمد هم احتمالاً ترامپ دوباره رئیسجمهوری میشد واین مسأله یعنی کسب حدود نیمی از آرای شهروندان در بزرگترین اقتصاد و قویترین قدرت نظامی جهان توسط یک خودشیفته آزارگر، فاسد، دروغگو ونژادپرست و زنستیز و ….، آن هم بعد از صدها رسواییاش در برابر چشمها و رسانهها در این چهار سال و لطمهای که به محیط زیست وارد کرد. بنابراین کسب این میزان آرا در برابر بایدن بسیار هشدار دهنده است.
ترامپ را نباید از منظر فردی تحلیل کرد، بلکه باید او را در ظرف تاریخی و شرایط اجتماعی - اقتصادی امریکا و بهعنوان صدای بخشی از اقشار و طبقاتی که در امریکا شنیده نمیشوند تحلیل کرد. ترامپ تنها نماینده جمهوریخواهان نیست بلکه صدای شنیده نشده بخشی از جامعه است که در طول چند دهه اخیر بشدت در این کشور فقیر یا بیکار شدهاند، هویت خود را ازدست رفته میبینند و از خود بیگانه شدهاند، کسانی که عمیقاً مخالف ساختار قدرت سیاسی کاخ سفید هستند و نخبگان را علل بدبختی و فقر خود میپندارند. آنهایی که صاحب هیچ تشکل مستقلی در ساختار سیاسی امریکا نبوده و به ترامپ تکیه کردهاند. نیرویی که بسادگی میتوانند با سیاستهای
ضد مهاجرتی، ضد سیاهپوستان و ضد زنان همراه و بسرعت به راست افراطی تبدیل شوند. اگر این طبقه قربانی سیاستهای نئولیبرالیسمی نمیشدند به ترامپ بهعنوان نجات بخش خود نگاه نمیکردند. ترامپ توانسته آنها را همراه کمپین خود کند. افزون برآن باید نوع بیان ترامپ علیه ساختار قدرت در کاخ سفید (Stablishment) را اضافه کرد. او همواره در مصاحبههایش میگوید که علیه فساد و نخبگان کاخ سفید برخاسته است. در طرف مقابل ترامپ، جبههای از زنان، رنگین پوستان، همجنس گرایان، نخبگان و احزاب چپ شکل گرفت که این اجماع از لحاظ تاریخی بیسابقه بوده است. احتمال عمیقتر شدن این بحران در صورت شنیده نشدن صدای این بحران طبقاتی (که نتیجه جهانی شدن و فقر بخشهایی از شهروندان امریکا، از جمله کارگران سفید پوست است) وجود دارد و با سلب و انتقال قدرت از ترامپ به بایدن بحران خاتمه نمییابد. ترامپ برای سال های آینده در نقش یک چهره غالب در جنبش محافظه کار و بهعنوان سمبلی باقی خواهد ماند که باعث ایجاد تفرقه شدید میشود و ممکن است در سال 2024 بار دیگر در انتخابات شرکت کند و ترامپیسم میتواند تأثیرات عمیقی بر محافظه کاری امریکا مانند ریگان داشته باشد.
بررسی پیامد پیروزی «جو بایدن» بر روابط ایران و امریکا در گفتوگو با «حسین واله»، استاد دانشگاه
باید در امریکا لابی ایرانی ایجاد کنیم
وقتی دولت را متهم میکنند، به قدرت خارجی سیگنال میدهند که با دولت رسمی کار نکن چون ما نمیگذاریم
مریم سالاری
خبرنگار دیپلماسی
سابقه همکاری «جو بایدن»، رئیس جمهوری جدید امریکا با دولت باراک اوباما در قامت معاونت ریاست جمهوری از جمله دلایلی است که سبب شده است ناظران سیاسی او را بیش از هر فرد دیگری ادامه دهنده سیاست خارجی دولت دموکرات اوباما تلقی کنند. «بایدن» نیز خود دستکم در این عرصه و نسبت به برجام روی برنامههای اوباما مانور داده است و در موضعگیریهای خارجی و بویژه در قبال ایران هم دیدگاههایی مشابه دولت اوباما مطرح کرده است. وجه مهم جهتگیری سیاست خارجی «بایدن» تاکنون در موضعگیریهای متوالی او مبنی بر بازگشت امریکا به برجام بازتاب یافته است. با دکتر حسین واله، استاد دانشگاه و صاحبنظر مسائل بینالملل پیرامون تأثیر و تأثر انتخابات امریکا روی روابط بحرانی تهران و واشنگتن گفتوگو کردیم. او با اشاره به فرصتی که برای گفتوگوی مجدد با امریکا درباره برجام فراهم شده است، میگوید ایران باید در این گفتوگوی احتمالی به صراحت مسئولیت حقوقی و جزئیات خساراتی را که دولت ترامپ در نتیجه خروج یکجانبهاش از برجام وارد کرده است، یادآور شود و در این مسیر خود ابتکار عمل را در دست گیرد. «واله» در عین حال تحرکات داخلی شماری از جناحهای سیاسی کشور پیرامون این موضوع را برخلاف رویه تأمین منافع ملی توصیف کرده و آن را هزینهسازی برای کشور در این شرایط حساس میداند.
به نظر میرسد که با پیروزی بایدن باید انتظار تحولات جدی در سیاستهایی را داشته باشیم که ترامپ در دوره مسئولیت خود در عرصه بینالمللی به کار گرفت و باعث ایجاد شکافهای جدی در مناسبات جامعه جهانی شد. نظر شما چیست؟
بله. با بازگشت دموکراتها به کاخ سفید بسیاری از سیاستهای امریکا در داخل و خارج تغییر خواهد کرد. سیاست تعمیق شکاف در داخل و سوار شدن بر آن برای حکمرانی و راهبرد یکجانبهگرایی و قدرتگرایی در خارج تا حدی تغییر خواهد یافت. این پیشبینی براساس پلتفرمهای احزاب امریکا و محاسبه تأثیر پایگاه قدرت آنها در رویکردهاست. در مورد خاورمیانه، متحدان سنتی امریکا تحت مختصر فشارهایی قرار خواهند گرفت تا سیاستهای خود را با خط دموکراتها منطبقتر کنند. دموکراتها با گسترش شهرکنشینها در فلسطین مخالفند و برای فشار بیشتر بر تلآویو برای مختصر عقبنشینی برای ممکن سازی مذاکرات با اعراب آمادگی دارند. ترامپ دربست توان امریکا را در اختیار نتانیاهو قرار داده بود. این وضعیت تغییر خواهد کرد.
در مورد ایران، دموکراتها برخلاف جمهوریخواهان حق غنیسازی ایران را به رسمیت شناختند، بین مسأله اتمی با مناقشات دیگر تفکیک کردند و راه تعامل با ایران را برگزیدند، اما جمهوریخواهان تسلیم اراده تلآویو شدند و در مسیر براندازی جمهوری اسلامی و فروپاشیدن ایران حرکت کردند. کاخ سفید به موضع قبلی برخواهد گشت البته تا جایی که از این طرف موانعی ایجاد نشود.
«جو بایدن» پیش از این درخلال رقابتهای انتخاباتیاش بارها تصمیم ترامپ به خروج از برجام را زیر سؤال برد و وعده داد که در صورت پیروزی به این توافق برگردد. چه اندازه انتظار می رود که اختلافات بحرانی ایران و امریکا بویژه درباره برجام با حضور او کمتر شود؟
اگر بقیه شرایط ثابت بماند، با دموکراتها در کاخ سفید، تخاصم ایران و امریکا به اختلاف تبدیل خواهد شد. برجام گام نخست حرکت در مسیر حل و فصل اختلافها بود. خروج ترامپ و تحریمهای یکجانبه و جنگ اقتصادی و دیپلماتیک و تبلیغاتی او علیه ایران راه را بر هرگونه تعامل بست. بازگشت به برجام راه را مجدد باز میکند، اما بایدن میداند که کار ترامپ ضربهای اساسی به اعتماد ایران به اعتبار امریکا زده است. لذا او ناچار است این را جبران کند؛ نیز میداند که تمام فشارهای ترامپ در نهایت نتیجه مطلوب او را نداد. پس پیشبینی میکند ادامه فشار، بی حاصل یا پر هزینه باشد. در نتیجه سراغ مشوقهایی خواهد رفت که خاطره کثافتکاری ترامپ را بشوید و پاک کند. این انتظار بحقی از جانب ایران است. نقض برجام و تحریمهای جنایتآمیز و خلاف قوانین بینالمللی و حتی قانون خود امریکا برای دولت بایدن مسئولیت ایجاد کرده است. این بار باید بازگشت به برجام و توافقهای دیگر طوری تثبیت شود که یک خودشیفته سیاست ناشناس دیگر دوباره آن را ضایع نکند.
صرفنظر از موضوع مذاکره ایران و امریکا پیرامون برجام در دوره «بایدن» که ممکن است مقدمات آن ماهها طول بکشد، حضور او در کوتاه مدت چه تأثیراتی در عرصه سیاست خارجی ایران و کم شدن فشارها علیه آن و حتی از منظر اقتصادی برای ایران دارد؟
به مذاکره مجدد در باب برجام نیازی نیست. همه اطراف میتوانند به نقطه قبل برگردند. آنچه لازم است اقدامهایی مزید بر برجام است. تحریمهای پس از الغای برجام، تروریست اعلام کردن سپاه پاسداران و کمکهایی که به دشمنان ایران کرده باید لغو شود. دموکراتها میدانند که اینها پیششرط مذاکره چندجانبه است چه رسد به مذاکره دوجانبه. اگر قرار است ترتیبات منطقهای با حضور همه طرفها مورد توافق قرار گیرد، نمیشود که مثلاً پارلمان قطر تحریم باشد سپاه ایران تروریست باشد. دولت ترکیه یا عراق زیر تهدید باشد و این کشورها دور میز مذاکره بنشینند. اول باید همه به سطح طرفهای همتراز برسند بعد وارد فرآیند گفتوگو شوند. دموکراتها این چیزها را میفهمند.
در کوتاه مدت، شکست ترامپ یک لرزه بر ساختار بیشتر روانی بازارها در ایران وارد میکند که به نظرم بعید است خیلی دوام بیاورد. یک انتظار گسترده برای بهبود سریع اقتصادی هم پدید میآید. اما به نظرم این هم خیلی واقع بینانه نیست لکن به هر حال مشکلاتی برای حکومت ایجاد میکند. یک شوک هم بر رقبای ایران در منطقه وارد میکند. دعواهای فیمابین آنها تشدید خواهد شد چون با زور ترامپ آن دعواها به حاشیه رفته بود تا تمام آنها در خدمت دشمنی با ایران و نوکری اسرائیل درآیند. آن فشار که برداشته شود، متحدان امریکا به جان هم میافتند.
آیا در مدت حضور باقی مانده ترامپ در قدرت، او اقدامات جدیدی را برای تنگتر کردن حلقه تحریمها و بستن دست بایدن برای مذاکره احتمالی با ایران در پیش خواهد گرفت؟
ترامپ هر کاری بتواند میکند. این بشر نشان داده ممکن است اقداماتی را انجام دهد که عملاً دست بقیه را ببندد.
فارغ از تغییر سیاست احتمالی «بایدن» درباره مناسباتش با ایران و برجام، عاملیت نهادهای تصمیمگیر در ایران هم اهمیت زیادی دارد. بسیاری از تصمیمگیریها در پایتختهای اروپایی در قبال برجام هم به انتخابات امریکا گره خورده بود. آیا از منظر ایران، حضور چهره دموکرات امریکا در کاخ سفید فرصتی برای گرهگشایی از مشکلات بحرانی کنونی درباره تحریمها به وجود آورده است؟
در ایران دو نگاه وجود دارد. میبینید عدهای میگویند سگ زرد برادر شغال است و با کمال تعجب انگار از شکست ترامپ ناراحت هم هستند! عدهای منتظر اقدام بایدن علاوه بر سخنانش هستند. من به عنوان یک شخص نه یک مقام رسمی معتقدم نه سگ زرد برادر شغال است، در اینجا صدق میکند نه بایدن و دموکراتها فدائیان ایرانند. بایدن هیچ کار مثبتی در مورد ایران به خاطر ایران نخواهد کرد. همه رهبران دیگر جهان هم همین طورند. اما بایدن به خاطر منافع امریکا و به خاطر تقاطع پارهای از آنها با منافع جمهوری اسلامی و در چارچوب سیاستهای اساسی دموکراتها رویکردی نسبت به ایران اتخاذ خواهد کرد که بسیار متفاوت با رویکرد جمهوریخواهان بطور کلی و ترامپ بطور خاص خواهد بود. اینکه چقدر بتوان از این وضع به نفع ایران و مردم و جمهوری اسلامی استفاده کرد هنر مقامات مسئول و سیاستمداران ماست. چقدر میتوان مداخلات مخرب منتفعان از تحریم وجنگ را در فرآیند سیاسی و دیپلماتیک تازه مهار کرد؟ پاسخ این سؤال ربط مستقیم به جواب سؤال شما دارد.
ایران باید چه گفتمان و رویکردی را از ابتدا نسبت به روی کار آمدن دولت جدید امریکا در پیش گیرد؟ چه ابتکار عمل دیپلماتیکی از جانب تهران میتواند از برنامههای لابیهای متخاصم را در امریکا بی اثر نماید؟
لابیها همیشه بودهاند و هستند و خواهند بود. ما اگر هنر داریم باید لابی خودمان را در غرب و امریکا ایجاد کنیم. جدا از لابیها، منافع ملی دو کشور مبنای تعامل است. ما باید بی تعارف و بی لکنت زبان، هم آمادگی برای حل و فصل اختلافها تا حد ممکن را اعلام کنیم هم مطالبات بحق ملی خود را. همه جنایاتی که ترامپ علیه ایران مرتکب شده باید به فوریت متوقف و جبران شود. تحریمهای او نقض قطعنامه شورای امنیت بوده لذا از همان اول مسئولیت حقوقی ایجاد کرده است. ترور سردار سلیمانی یک جنایت است. باید ترامپ پاسخگوی آن باشد. او از معاهده دوستی ایران و امریکا خارج شد. باید همه اینها شنیده بشود؛ یعنی به حالت اول برگردد. آنجا نقطه آغاز مذاکره جدی خواهد بود.
البته ما در ایران هم باید از گذشته درس بگیریم. نباید هیچ چیزی را بر منافع ملی کشور ترجیح دهیم. فریب وعدههای توخالی منتفعان از بحران را هم نباید بخوریم. ساده لوحانه هر سخن قشنگ را نباید باور کنیم. فرصت را هم نباید از دست بدهیم.
به نظر میرسد که مواجهه با موضوع برجام و تغییر احتمالی سیاست امریکا درباره این توافق همچنان با برخورد جناحی شماری از طیفهای منتقد و تندرو روبهرو است. کسانی که پروژه لغو تحریمها را اساساً از منظر منافع ملی نمیبینند و جناحی با آن برخورد میکنند. با پیروزی بایدن هم تحرکات حامیان این دیدگاه تقویت شده است. این نگاه چه آسیبی را متوجه منافع ملی کشور میکند؟
به طور کلی گروههای سیاسی حق دارند نظرشان را در باب هر موضوعی بگویند. اما جناحهای حکومت نباید از موضوعات سیاست خارجی در مناقشات سیاسی داخلی علیه یکدیگر استفاده کنند. این خلاف عقل و منافع کشور است. اما بطور مشخص در باب انتخابات امریکا، من تعجب میکنم از کسانی که از امریکا یک تصور انتزاعی دارند. انگار امریکا یک بقالی است. بقال بدی هم هست. حالا چه خودش چه زنش و چه بچههایش. مگر ایران یک ایران است؟ مگر در ایران حتی در سطح حکومت این همه اختلاف سلیقه وجود ندارد؟ خب، امریکا هم همین طور است. گرایشهای متضاد و دعواهای جدی وجود دارد. بعضیهاشان با دشمن طبیعی ایران یعنی اسرائیل نزدیکترند بعضیها دورتر. بعضیها رقبای منطقهای ایران را به طور راهبردی ترجیح میدهند بعضیها نمیدهند. روشهای آنها برای رسیدن حتی به اهداف یکسان هم متفاوت است. بعضی قدرت مدارترند، بعضی اجماعگراتر. سیاستسازان ایرانی باید همه این جزئیات را در نظر بگیرند و با اطلاع کامل و چشم باز و مستند به مدارک معقول تصمیم بگیرند.
وقتی شعارزدگی خصیصه غالب سیاست خارجی شود، اطراف خارجی را به اتخاذ مواضع امنتر تشویق میکند و این هزینه ما را بالا میبرد. هزینهسازی برای کشور هنر نیست. حفظ عزت و اقتدار با حداقل هزینه ممکن هنر است. وقتی دولت را متهم میکنند به وادادگی و دلدادگی به غرب و به هر گونه مذاکره ناسزا میگویند، به قدرت خارجی سیگنال میدهند که با دولت رسمی کار نکن چون ما نمیگذاریم موفق شوید. خب این بوی خیانت میدهد. وقتی نظام سیاسی تصمیم گرفت مذاکره کند یا مذاکره نکند، همه کشور پشت آن تصمیم میایستند. چون همه کشور در برابر نیروی خارجی ایستاده است. اینجا شق عصا خیانت است. هیچ کمتر از پیوستن مجاهدین خلق به صدام وسط جنگ ایران و عراق نیست.
من به این نیروهای سیاسی پیشنهاد میکنم بیایید فکری اساسی برای سامان دادن به رقابت سیاسی در داخل بکنید. بیایید بر قاعده بازی کارآمدی توافق کنید و چارچوب رقابت را برنامهها و نگرشها و داور نهایی را مردم قرار دهید. از این طریق سیاستورزی تربیت عمومی را نتیجه خواهد داد و حرفهای مفیدی برای گفتن تولید خواهد شد، خیلی بهتر از فحاشی و افشاگری و تهمتزنی است که هم رقابت را به سخافت میکشاند هم جامعه را به اجماعی مرکب میرساند که همه کارگزاران فاسد و وابسته و نااهلند. قرار است که برای 1400 رقابت شود؟ چه خوب. بشود. اما چرا چارچوب آن رقابت تهمتزنی باشد؟ رقابت که دشمنی نیست. اندیشهها و برنامهها و چینش اولویتها را باید موضوع رقابت انتخاباتی قرار داد و با هدف جلب مشارکت حداکثری تمام قد وارد میدان شد و بعد شجاعانه به استقبال پیروزی رفت یا شکست را پذیرفت.
خبرنگار دیپلماسی
سابقه همکاری «جو بایدن»، رئیس جمهوری جدید امریکا با دولت باراک اوباما در قامت معاونت ریاست جمهوری از جمله دلایلی است که سبب شده است ناظران سیاسی او را بیش از هر فرد دیگری ادامه دهنده سیاست خارجی دولت دموکرات اوباما تلقی کنند. «بایدن» نیز خود دستکم در این عرصه و نسبت به برجام روی برنامههای اوباما مانور داده است و در موضعگیریهای خارجی و بویژه در قبال ایران هم دیدگاههایی مشابه دولت اوباما مطرح کرده است. وجه مهم جهتگیری سیاست خارجی «بایدن» تاکنون در موضعگیریهای متوالی او مبنی بر بازگشت امریکا به برجام بازتاب یافته است. با دکتر حسین واله، استاد دانشگاه و صاحبنظر مسائل بینالملل پیرامون تأثیر و تأثر انتخابات امریکا روی روابط بحرانی تهران و واشنگتن گفتوگو کردیم. او با اشاره به فرصتی که برای گفتوگوی مجدد با امریکا درباره برجام فراهم شده است، میگوید ایران باید در این گفتوگوی احتمالی به صراحت مسئولیت حقوقی و جزئیات خساراتی را که دولت ترامپ در نتیجه خروج یکجانبهاش از برجام وارد کرده است، یادآور شود و در این مسیر خود ابتکار عمل را در دست گیرد. «واله» در عین حال تحرکات داخلی شماری از جناحهای سیاسی کشور پیرامون این موضوع را برخلاف رویه تأمین منافع ملی توصیف کرده و آن را هزینهسازی برای کشور در این شرایط حساس میداند.
به نظر میرسد که با پیروزی بایدن باید انتظار تحولات جدی در سیاستهایی را داشته باشیم که ترامپ در دوره مسئولیت خود در عرصه بینالمللی به کار گرفت و باعث ایجاد شکافهای جدی در مناسبات جامعه جهانی شد. نظر شما چیست؟
بله. با بازگشت دموکراتها به کاخ سفید بسیاری از سیاستهای امریکا در داخل و خارج تغییر خواهد کرد. سیاست تعمیق شکاف در داخل و سوار شدن بر آن برای حکمرانی و راهبرد یکجانبهگرایی و قدرتگرایی در خارج تا حدی تغییر خواهد یافت. این پیشبینی براساس پلتفرمهای احزاب امریکا و محاسبه تأثیر پایگاه قدرت آنها در رویکردهاست. در مورد خاورمیانه، متحدان سنتی امریکا تحت مختصر فشارهایی قرار خواهند گرفت تا سیاستهای خود را با خط دموکراتها منطبقتر کنند. دموکراتها با گسترش شهرکنشینها در فلسطین مخالفند و برای فشار بیشتر بر تلآویو برای مختصر عقبنشینی برای ممکن سازی مذاکرات با اعراب آمادگی دارند. ترامپ دربست توان امریکا را در اختیار نتانیاهو قرار داده بود. این وضعیت تغییر خواهد کرد.
در مورد ایران، دموکراتها برخلاف جمهوریخواهان حق غنیسازی ایران را به رسمیت شناختند، بین مسأله اتمی با مناقشات دیگر تفکیک کردند و راه تعامل با ایران را برگزیدند، اما جمهوریخواهان تسلیم اراده تلآویو شدند و در مسیر براندازی جمهوری اسلامی و فروپاشیدن ایران حرکت کردند. کاخ سفید به موضع قبلی برخواهد گشت البته تا جایی که از این طرف موانعی ایجاد نشود.
«جو بایدن» پیش از این درخلال رقابتهای انتخاباتیاش بارها تصمیم ترامپ به خروج از برجام را زیر سؤال برد و وعده داد که در صورت پیروزی به این توافق برگردد. چه اندازه انتظار می رود که اختلافات بحرانی ایران و امریکا بویژه درباره برجام با حضور او کمتر شود؟
اگر بقیه شرایط ثابت بماند، با دموکراتها در کاخ سفید، تخاصم ایران و امریکا به اختلاف تبدیل خواهد شد. برجام گام نخست حرکت در مسیر حل و فصل اختلافها بود. خروج ترامپ و تحریمهای یکجانبه و جنگ اقتصادی و دیپلماتیک و تبلیغاتی او علیه ایران راه را بر هرگونه تعامل بست. بازگشت به برجام راه را مجدد باز میکند، اما بایدن میداند که کار ترامپ ضربهای اساسی به اعتماد ایران به اعتبار امریکا زده است. لذا او ناچار است این را جبران کند؛ نیز میداند که تمام فشارهای ترامپ در نهایت نتیجه مطلوب او را نداد. پس پیشبینی میکند ادامه فشار، بی حاصل یا پر هزینه باشد. در نتیجه سراغ مشوقهایی خواهد رفت که خاطره کثافتکاری ترامپ را بشوید و پاک کند. این انتظار بحقی از جانب ایران است. نقض برجام و تحریمهای جنایتآمیز و خلاف قوانین بینالمللی و حتی قانون خود امریکا برای دولت بایدن مسئولیت ایجاد کرده است. این بار باید بازگشت به برجام و توافقهای دیگر طوری تثبیت شود که یک خودشیفته سیاست ناشناس دیگر دوباره آن را ضایع نکند.
صرفنظر از موضوع مذاکره ایران و امریکا پیرامون برجام در دوره «بایدن» که ممکن است مقدمات آن ماهها طول بکشد، حضور او در کوتاه مدت چه تأثیراتی در عرصه سیاست خارجی ایران و کم شدن فشارها علیه آن و حتی از منظر اقتصادی برای ایران دارد؟
به مذاکره مجدد در باب برجام نیازی نیست. همه اطراف میتوانند به نقطه قبل برگردند. آنچه لازم است اقدامهایی مزید بر برجام است. تحریمهای پس از الغای برجام، تروریست اعلام کردن سپاه پاسداران و کمکهایی که به دشمنان ایران کرده باید لغو شود. دموکراتها میدانند که اینها پیششرط مذاکره چندجانبه است چه رسد به مذاکره دوجانبه. اگر قرار است ترتیبات منطقهای با حضور همه طرفها مورد توافق قرار گیرد، نمیشود که مثلاً پارلمان قطر تحریم باشد سپاه ایران تروریست باشد. دولت ترکیه یا عراق زیر تهدید باشد و این کشورها دور میز مذاکره بنشینند. اول باید همه به سطح طرفهای همتراز برسند بعد وارد فرآیند گفتوگو شوند. دموکراتها این چیزها را میفهمند.
در کوتاه مدت، شکست ترامپ یک لرزه بر ساختار بیشتر روانی بازارها در ایران وارد میکند که به نظرم بعید است خیلی دوام بیاورد. یک انتظار گسترده برای بهبود سریع اقتصادی هم پدید میآید. اما به نظرم این هم خیلی واقع بینانه نیست لکن به هر حال مشکلاتی برای حکومت ایجاد میکند. یک شوک هم بر رقبای ایران در منطقه وارد میکند. دعواهای فیمابین آنها تشدید خواهد شد چون با زور ترامپ آن دعواها به حاشیه رفته بود تا تمام آنها در خدمت دشمنی با ایران و نوکری اسرائیل درآیند. آن فشار که برداشته شود، متحدان امریکا به جان هم میافتند.
آیا در مدت حضور باقی مانده ترامپ در قدرت، او اقدامات جدیدی را برای تنگتر کردن حلقه تحریمها و بستن دست بایدن برای مذاکره احتمالی با ایران در پیش خواهد گرفت؟
ترامپ هر کاری بتواند میکند. این بشر نشان داده ممکن است اقداماتی را انجام دهد که عملاً دست بقیه را ببندد.
فارغ از تغییر سیاست احتمالی «بایدن» درباره مناسباتش با ایران و برجام، عاملیت نهادهای تصمیمگیر در ایران هم اهمیت زیادی دارد. بسیاری از تصمیمگیریها در پایتختهای اروپایی در قبال برجام هم به انتخابات امریکا گره خورده بود. آیا از منظر ایران، حضور چهره دموکرات امریکا در کاخ سفید فرصتی برای گرهگشایی از مشکلات بحرانی کنونی درباره تحریمها به وجود آورده است؟
در ایران دو نگاه وجود دارد. میبینید عدهای میگویند سگ زرد برادر شغال است و با کمال تعجب انگار از شکست ترامپ ناراحت هم هستند! عدهای منتظر اقدام بایدن علاوه بر سخنانش هستند. من به عنوان یک شخص نه یک مقام رسمی معتقدم نه سگ زرد برادر شغال است، در اینجا صدق میکند نه بایدن و دموکراتها فدائیان ایرانند. بایدن هیچ کار مثبتی در مورد ایران به خاطر ایران نخواهد کرد. همه رهبران دیگر جهان هم همین طورند. اما بایدن به خاطر منافع امریکا و به خاطر تقاطع پارهای از آنها با منافع جمهوری اسلامی و در چارچوب سیاستهای اساسی دموکراتها رویکردی نسبت به ایران اتخاذ خواهد کرد که بسیار متفاوت با رویکرد جمهوریخواهان بطور کلی و ترامپ بطور خاص خواهد بود. اینکه چقدر بتوان از این وضع به نفع ایران و مردم و جمهوری اسلامی استفاده کرد هنر مقامات مسئول و سیاستمداران ماست. چقدر میتوان مداخلات مخرب منتفعان از تحریم وجنگ را در فرآیند سیاسی و دیپلماتیک تازه مهار کرد؟ پاسخ این سؤال ربط مستقیم به جواب سؤال شما دارد.
ایران باید چه گفتمان و رویکردی را از ابتدا نسبت به روی کار آمدن دولت جدید امریکا در پیش گیرد؟ چه ابتکار عمل دیپلماتیکی از جانب تهران میتواند از برنامههای لابیهای متخاصم را در امریکا بی اثر نماید؟
لابیها همیشه بودهاند و هستند و خواهند بود. ما اگر هنر داریم باید لابی خودمان را در غرب و امریکا ایجاد کنیم. جدا از لابیها، منافع ملی دو کشور مبنای تعامل است. ما باید بی تعارف و بی لکنت زبان، هم آمادگی برای حل و فصل اختلافها تا حد ممکن را اعلام کنیم هم مطالبات بحق ملی خود را. همه جنایاتی که ترامپ علیه ایران مرتکب شده باید به فوریت متوقف و جبران شود. تحریمهای او نقض قطعنامه شورای امنیت بوده لذا از همان اول مسئولیت حقوقی ایجاد کرده است. ترور سردار سلیمانی یک جنایت است. باید ترامپ پاسخگوی آن باشد. او از معاهده دوستی ایران و امریکا خارج شد. باید همه اینها شنیده بشود؛ یعنی به حالت اول برگردد. آنجا نقطه آغاز مذاکره جدی خواهد بود.
البته ما در ایران هم باید از گذشته درس بگیریم. نباید هیچ چیزی را بر منافع ملی کشور ترجیح دهیم. فریب وعدههای توخالی منتفعان از بحران را هم نباید بخوریم. ساده لوحانه هر سخن قشنگ را نباید باور کنیم. فرصت را هم نباید از دست بدهیم.
به نظر میرسد که مواجهه با موضوع برجام و تغییر احتمالی سیاست امریکا درباره این توافق همچنان با برخورد جناحی شماری از طیفهای منتقد و تندرو روبهرو است. کسانی که پروژه لغو تحریمها را اساساً از منظر منافع ملی نمیبینند و جناحی با آن برخورد میکنند. با پیروزی بایدن هم تحرکات حامیان این دیدگاه تقویت شده است. این نگاه چه آسیبی را متوجه منافع ملی کشور میکند؟
به طور کلی گروههای سیاسی حق دارند نظرشان را در باب هر موضوعی بگویند. اما جناحهای حکومت نباید از موضوعات سیاست خارجی در مناقشات سیاسی داخلی علیه یکدیگر استفاده کنند. این خلاف عقل و منافع کشور است. اما بطور مشخص در باب انتخابات امریکا، من تعجب میکنم از کسانی که از امریکا یک تصور انتزاعی دارند. انگار امریکا یک بقالی است. بقال بدی هم هست. حالا چه خودش چه زنش و چه بچههایش. مگر ایران یک ایران است؟ مگر در ایران حتی در سطح حکومت این همه اختلاف سلیقه وجود ندارد؟ خب، امریکا هم همین طور است. گرایشهای متضاد و دعواهای جدی وجود دارد. بعضیهاشان با دشمن طبیعی ایران یعنی اسرائیل نزدیکترند بعضیها دورتر. بعضیها رقبای منطقهای ایران را به طور راهبردی ترجیح میدهند بعضیها نمیدهند. روشهای آنها برای رسیدن حتی به اهداف یکسان هم متفاوت است. بعضی قدرت مدارترند، بعضی اجماعگراتر. سیاستسازان ایرانی باید همه این جزئیات را در نظر بگیرند و با اطلاع کامل و چشم باز و مستند به مدارک معقول تصمیم بگیرند.
وقتی شعارزدگی خصیصه غالب سیاست خارجی شود، اطراف خارجی را به اتخاذ مواضع امنتر تشویق میکند و این هزینه ما را بالا میبرد. هزینهسازی برای کشور هنر نیست. حفظ عزت و اقتدار با حداقل هزینه ممکن هنر است. وقتی دولت را متهم میکنند به وادادگی و دلدادگی به غرب و به هر گونه مذاکره ناسزا میگویند، به قدرت خارجی سیگنال میدهند که با دولت رسمی کار نکن چون ما نمیگذاریم موفق شوید. خب این بوی خیانت میدهد. وقتی نظام سیاسی تصمیم گرفت مذاکره کند یا مذاکره نکند، همه کشور پشت آن تصمیم میایستند. چون همه کشور در برابر نیروی خارجی ایستاده است. اینجا شق عصا خیانت است. هیچ کمتر از پیوستن مجاهدین خلق به صدام وسط جنگ ایران و عراق نیست.
من به این نیروهای سیاسی پیشنهاد میکنم بیایید فکری اساسی برای سامان دادن به رقابت سیاسی در داخل بکنید. بیایید بر قاعده بازی کارآمدی توافق کنید و چارچوب رقابت را برنامهها و نگرشها و داور نهایی را مردم قرار دهید. از این طریق سیاستورزی تربیت عمومی را نتیجه خواهد داد و حرفهای مفیدی برای گفتن تولید خواهد شد، خیلی بهتر از فحاشی و افشاگری و تهمتزنی است که هم رقابت را به سخافت میکشاند هم جامعه را به اجماعی مرکب میرساند که همه کارگزاران فاسد و وابسته و نااهلند. قرار است که برای 1400 رقابت شود؟ چه خوب. بشود. اما چرا چارچوب آن رقابت تهمتزنی باشد؟ رقابت که دشمنی نیست. اندیشهها و برنامهها و چینش اولویتها را باید موضوع رقابت انتخاباتی قرار داد و با هدف جلب مشارکت حداکثری تمام قد وارد میدان شد و بعد شجاعانه به استقبال پیروزی رفت یا شکست را پذیرفت.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
کمپین بایدن پیام قویتری داشت
-
باید در امریکا لابی ایرانی ایجاد کنیم
اخبارایران آنلاین