ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ارزیابی محمد صدر از فرجام پیش روی برجام در دولت جو بایدن:
قدم اول را باید امریکا با رفع محدودیتها بردارد
ضررهای لیست سیاه «اف ای تی اف» از تحریمهای امریکا کمتر نیست
احسان بداغی
خبرنگار
محمد صدر عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و از دیپلماتهای پیشین وزارت امور خارجه، همچون بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران سیاست خارجی نسبت به پیروزی جو بایدن در انتخابات امریکا و ایجاد تحولات مثبت به نفع ایران خوشبین است. با این حال او تأکید دارد که این خوشبینی در حال حاضر در قیاس با برنامهها و سیاستهای تندروانه دونالد ترامپ است و باید صبر کرد و دید که دولت جدید امریکا به صورت عملی چه سیاستی را در قبال تهران اتخاذ میکند هر چند رئیس جمهور منتخب امریکا وعدههای صریحی برای تغییر مسیر امریکا از رویکرد یکجانبهگرایی و مشخصاً بازگشت به برجام داده است.
صدر تأکید دارد که در ارتباط با امریکا و ایران و مشخصاً موضوع برجام این امریکاییها هستند که باید قدم اول را بردارند، آنهم با پذیرش جبران مافات و خساراتی که به ایران زدهاند و رفع محدودیتها علیه کشورمان. این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام همچنین در تشریح برخی سیاستهای هیجانی و غیر کارشناسی توضیح میدهد که ضررهای ورود ایران به لیست سیاه «افایتیاف» کمتر از تحریمهای امریکا نبوده و نیست لذا اهمیت دارد که این موضوع هم تعیین تکلیف شود. این گفتوگو را
در ادامه میخوانید:
در روزهای اخیر دو دیدگاه در خصوص تحول انتخاباتی امریکا در ایران وجود داشت؛ یک دیدگاه که تأکید میکرد اساساً نمیتوان تفاوتی میان ترامپ و بایدن قائل بود و به همین اعتبار سیاست کشور هم درخصوص امریکا نباید تغییر کند. دیدگاه دوم اما میگفت که اینها تفاوتهایی با هم دارند و نمیشود هر دو را به یک چشم دید. شما مشخصاً قائل به دیدگاه دوم هستید. در توضیح تفاوتهای بین بایدن و ترامپ چه تفسیری دارید؟
یکی دانستن ترامپ و بایدن یک اشتباه مسلم است که میتواند منجر به اتخاذ سیاستهای خسارتباری برای کشور شود. آنها نه تنها متفاوت هستند بلکه در جاهایی تفاوتهایشان مبنایی و جدی است. یعنی هم شخص بایدن و ترامپ با هم متفاوت هستند و هم سیاستهای دو حزب متبوع آنها. دو طرف اصول و بنیانهایی دارند که با هم متفاوت هستند. اینکه موجودیت و سیاست این دو را در برخی شباهتهای طبیعی که همه جا وجود دارد، محدود کنیم اصلاً برداشت واقعبینانهای نیست. این تفاوتها هم در سیاست خارجیشان وجود دارد و هم در سیاست داخلی آنها. وقتی شما عملکرد دولتهای اوباما و ترامپ را با هم مقایسه کنید خیلی راحت میشود تفاوتها را به چشم دید. مهمترین مسأله در سیاست خارجی که بخشی از آن هم به ایران برمیگردد بحث یکجانبهگرایی ترامپ است که نه فقط با دموکراتهایی نظیر اوباما و بایدن، بلکه با بخشی از خود جمهوریخواهان هم تفاوت دارد. در این زمینه قطعاً حزب دموکرات و دولت بایدن با شیوه و سیاست جدیدتری عمل خواهند کرد و ما قطعاً شاهد کاهش جدی تمایل واشنگتن به سیاستهای یکجانبهگرایانه خواهیم بود. آقای ترامپ جزو افراطیترین و تندروترین افراد جمهوریخواه است و اوباما هم از این طرف جزو نیروهای ملایم دموکراتهاست. از این حیث آقای بایدن نه ترامپ است و نه اوباما. یعنی او حتی با اوباما هم متفاوت خواهد بود هر چند من فکر میکنم که تلاش خواهد کرد تا برخی از میراثهای دولت اوباما را زنده کند، چون به هر حال در شکلگیری این میراث شراکت داشته. بایدن کلیت تفاوت نگاه خود به مسائل خارجی را از همان اول نسبت به ترامپ مشخص کرده بود از جمله دیدیم در همان روز پایان رأیگیری چه موضعی درباره توافق پاریس گرفت و گفت در همان روز اول کارش به این توافق برمیگردد، یا درباره برجام و مسائل مربوط به ایران هم همینطور. در همین حال میبینیم که در اروپا هم در روزهای اخیر بهکرات پیامهایی امیدبخش برای ترمیم ارتباط بین دو سوی آتلانتیک فرستاده شده است. خب این یعنی اینکه از دید اروپاییها هم بایدن با سیاستی متفاوت امریکا را اداره خواهد کرد.
این نوع بازتابها در کل دنیا بوده، بنابراین یکی دانستن ترامپ و بایدن ما را دچار خطای محاسباتی شدیدی میکند که قطعاً آثار سوء بسیاری در پی خواهد داشت. کما اینکه مسلم است که اگر به جای ترامپ یک رئیس جمهور دموکرات روی کار آمده بود الان وضعیت برجام فرق میکرد. کما اینکه من معتقدم طیفهای میانهروتر جمهوریخواهان هم اگر سال 2016 به کاخ سفید رسیده بودند احتمالاً کاری را که ترامپ در قبال برجام انجام داد به این صورت انجام نمیدادند. اما خب در جاهایی هم اینها با هم مشترکات جدی دارند که مهمترینش مسأله تأمین امنیت اسرائیل است. این موضوع جزو اصول و خط قرمزهای دو حزب است که روی آن اصرار دارند و برای موقعیتشان اهمیت حیاتی دارد. اما همین را هم با شیوههای متفاوت پیگیری میکنند. شما رابطه دولت نتانیاهو با اوباما و ترامپ و تفاوت فاحش آن را دیدهاید. مثلاً دموکراتها بحث دو دولت مستقل را پذیرفتهاند که نتانیاهو آن را قبول ندارد و ترامپ در دورهاش همسو و همراه نخستوزیر رژیم صهیونیستی بود. کما اینکه من فکر میکنم اگر دولت ترامپ ادامه مییافت بحث دولت فلسطینی در همین شکل حداقلی هم که دموکراتها قبول دارند، تا حدود زیادی بلاموضوع میشد.
با این تفسیری که از تفاوتهای ترامپ و بایدن دارید به نظرتان سیاستهای دولت بعدی امریکا در قبال ایران چگونه خواهد بود؟ در این زمینه الان چیزی قابل پیشبینی هست یا خیر؟
حتماً در این زمینه یک قسمتهایی قابل پیشبینی هست و یک قسمتهای دیگری را باید بگذاریم زمان بگذرد تا ببینیم چه میشود. اساساً به شکل قاطع نباید یک پیشبینی صددرصد داشته باشیم. اما آنچه که مشخص است این است که بایدن را با ترامپ و حتی با اوباما، نباید مقایسه کرد. اوباما به هر دلیلی مذاکرات هستهای با ایران را قبل از دولت آقای روحانی شروع کرد و پا پیش گذاشت. در نهایت هم تا یک حدی در مذاکرات راه آمدند تا نهایتاً به برجام رسیدیم. الان چیزی که قابل پیش بینی است این است که دولت بعدی امریکا مایل به بازگشت به برجام است. اینکه چقدر برای این تمایل آمادگی دارند یک بحث دیگری است. اینکه آیا حاضر هستند دوباره پا پیش بگذارند یا اینکه میخواهند با فرآیند دیگری کار را انجام دهند، اینها جزئیاتی است که در زمان خودش معلوم خواهد شد. یا اینکه برای تمایلی که دارند حاضر هستند چه کارهایی بکنند و اینکه از ایران چه میخواهند. ما الان با رئیس جمهور منتخبی در امریکا مواجه هستیم که رسماً اعلام کرده میخواهد به برجام برگردد و ما میدانیم بر سر این موضوع تمایل واقعی خودش را نشان داده. اما نمیدانیم کیفیت این بازگشت از نظر او چگونه است. من البته یک پیشبینی شخصی دارم که بایدن برای احیای سیاست چندجانبهگرایی و همینطور احیای میراث اوباما و کاهش تنش در خاورمیانه حاضر باشد با سختگیری کمتری امریکا را به برجام برگرداند اما در عین حال بعید است همینطور یکجانبه تمام تحریمها را لغو کند و به حالت قبل از خروج امریکا از برجام برگردد. احتمال اینکه در این مقطع قصد کند به خاطر شرایط خاص ایران، امتیازاتی هم برای بازگشت به برجام و برداشتن تحریمها از ما بگیرد، کم نیست. بعید هم میدانم در داخل کسی برداشتی غیر از این داشته باشد. اما اینکه این امتیازات چه باشند مهم است. قطعاً صحیح نیست که ایران بابت جبران رفتار غیرقانونی دولت امریکا، امتیاز جدی بدهد.
یک زمان 7 ماهه تا انتخابات ریاست جمهوری در ایران باقی مانده است. به نظر شما در این مدت چه تحولاتی ممکن است رقم بخورد. آیا تیم بایدن منتظر نتیجه انتخابات ایران میماند؟
با توجه به اینکه این امریکا بوده که از برجام خارج شده نه ایران، طبیعی است که باید قدم اول را آنها بردارند و وارد همان مسیر و سازوکارهای سابق در خصوص مسأله هستهای و مذاکره با ایران شوند. یعنی امریکا هم برای جبران خسارتها و هم رفع محدودیتها باید قدم اول را بردارد و جدی هم بردارد. نکته دیگر این است که زمانی که آقای بایدن کارش را آغاز کند کمتر از 6 ماه به انتخابات ایران باقی مانده است. باید ببینیم آیا آنها برای دولت بعدی صبر خواهند کرد یا خیر؟ اما ایران باید گارد خود را ضمن حفظ شأن و موقعیتش، برای رابطه و گفتوگوی مجدد باز بگذارد. یعنی باید این نشانه برای دولت بعدی امریکا روشن باشد که اگر بخواهد گام اول را به شکل جدی و منطقی بردارد، این گام در تهران قابل پذیرش است. همانطور که البته باید گارد ما اینگونه باشد که بایدن خیال نکند برداشتن گامهای ضعیف و محدود میتواند او را به جایی برساند. به عبارتی ما باید نشان دهیم که مایل به بازگشت امریکا به برجام هستیم اما نه با هر قیمت و شکلی. اما مهمتر این است که یک سیاست واحد و یکدست در این خصوص در ایران اعمال شود. پراکندهگوییها و اقدامات ناهماهنگی که بعضاً میبینیم، پیامهای خوبی به بیرون مخابره نمیکنند. الان وضعیت بسیار حساس است و نباید اتفاقی بیفتد که این شرایط درگیر منازعات داخلی و جناحی شود. عرصه دیپلماسی هیچوقت عرصه اظهارنظرهای ژورنالیستی و شعاری نیست، اما در این برهه به شکل مضاعف نباید اینگونه باشد. ما در سالهای اخیر از جانب این دست رفتارها خیلی ضرر کردیم و صدمه دیدیم. مثلاً در ماجرای FATF بحثهای فنی و کارشناسی زیادی مطرح شد اما در نهایت برخی سر و صداها و شعارها اجازه نداد تصمیم درست گرفته شود. الان هم داریم چوب آن عدم تصمیمگیری را میخوریم. بحث برجام هم که حل شود، این موضوع FATF اگر همینطور بماند باز ما مشکل داریم.
یعنی همچنان معتقدید این موضوع هم حتماً باید حل شود؟ آیا امکانش هست که چنین شود؟
شکی نیست که باید حل شود، حتی اگر تحریمهای امریکا هم برداشته شود با وضعیت ما در لیست سیاه عملاً اتفاق بزرگ و قابل ملاحظهای در اقتصاد کشور نمیافتد. ما شاید در صورت تحریم بودن توسط امریکا و بیرون رفتن از لیست سیاه FATF بتوانیم قدری فعالیت اقتصادی داشته باشیم اما در حالت برعکس آن یعنی اینکه تحریمها رفع شوند اما ما همچنان در لیست سیاه باشیم کار خیلی سختتر خواهد بود. یعنی زحمت و ضرر لیست سیاه FATF برای اقتصاد ما حتی در جاهایی بیشتر از تحریمهای امریکاست. بنابراین واجب است که اگر قراری بر تغییر وضعیت داریم به این موضوع هم رسیدگی مجدد شود. البته هنوز قراری بر این مسأله نیست و هیچ برنامهای وجود ندارد. این نظر شخصی من است که میگویم.
در داخل، این بحث که ترامپ و بایدن فرقی با هم ندارند به شکل جدی در جاهایی مطرح میشود. شما زمینه این بحث را چه میدانید؟ آن را ناشی از یک خطا و اشتباه تفسیری و تحلیلی میدانید یا قصد و بهانهای برای یک بازی سیاسی در داخل و مقاصدی در این حوزه؟
ما قبل از اینکه انقلابی باشیم یا اصلاحطلب باشیم یا دیپلمات، بچه مسلمان هستیم. بچه مسلمان نیتخوانی نمیکند چون نیت خوانی نهایتاً منجر به تهمت میشود. حتی در خود تفسیرهای ما هم شاید نیتخوانی وجود داشته باشد. بنابراین من به صورت قاطع نمیتوانم بگویم قصد طرح این دست مسائل چیست. خوشبینانهترین نظر در این زمینه این است که واقعاً این دوستان درک صحیح و واقعبینانهای از مسائل سیاست خارجی ندارند و شناخت دقیقی هم ندارند. البته آزادی بیان یک امر واجب است که باید همه بتوانند حرف خود را بزنند و نظرشان را بگویند اما این در شرایطی ارزش دارد که اولاً همه این آزادی را داشته باشند و ثانیاً این دست حرفها همینطور بدون مبنا تبدیل به سیاست نشوند. یعنی بین سیاستگذاری و شعارهای هیجانی و غیرواقعبینانه فرق باشد. از همه اینها مهمتر هم این است که کسانی که چنین مسائلی مطرح میکنند و میخواهند سیاست کشور را با این دست برداشتها اداره کنند، باید مسئولیت آن را هم بپذیرند. مثلاً در همین موضوع FATF شاهد بودیم دولت به وضوح هشدارهایش را به نتایج منفی رد این لوایح داد و به آن توجه نشد، حالا همان طیف بابت همان نتایج طلبکار دولت هستند. اینها چیزهایی است که باید در نظر گرفته شود. اما قطعاً نمیتوانم بگویم قصد برخی از طرح این مسائل سوءاستفاده از آن در رقابتهای داخلی است و این را درست نمیدانم.
شما در جایی از سخنانتان اشاره کردید به مسأله رقابتهای انتخاباتی پیش روی ایران. تلاقی آغاز به کار دولت بایدن و شروع این فضا در ایران را چطور میبینید؟ خیلیها درباره اینکه زنده شدن احتمال بازگشت امریکا به برجام تبدیل به یک دعوا و گروکشی داخلی شود، هشدار دادهاند. در این زمینه فکر میکنید فضا چطور است؟
من فکر میکنم که باید پرهیز اکید از ورود به چنین فضایی صورت بگیرد. اما همزمان معتقدم اگر شرایط همان شرایط برجامی باشد و به گونهای باشد که منافع جمهوری اسلامی ایران تأمین شود، خیلی اختلافات در سطح سیاستگذاری تأثیرگذار نیست چون بالاخره قضیه در شورای عالی امنیت ملی مطرح میشود و تصمیمگیری نهایی آنجاست. اگر نگرانی وجود داشته باشد ناظر به تمایلاتی است که احتمالاً میخواهند این موضوع را به سیاست کف خیابانی تبدیل کنند که به قطبیسازی اجتماعی و سیاسی در جامعه منجر خواهد شد. آن وقت این خودش را در انتخابات 1400 به شکل خوبی نشان نخواهد داد. ضمن اینکه امکان ما را هم برای برخی امتیازگیریها کم میکند. بنابراین در این مقطع واجب است ساحت ملی این موضوع به روشنی و درستی توسط همه طیفها درک شود.
کرونا و رسانهها ترامپ را زمین زدند
کمپین بایدن پیام قویتری داشت
امیر حسین طاهری
عضو هیأت علمی دانشگاه خوارزمی و تحلیلگر مسائل بینالملل
اگر چه با وجود اعلام پیروزی بایدن در انتخابات اخیر، ترامپ و هوادارانش با تأکید بر وقوع «تقلب گسترده» در انتخابات همزمان به نتایج اعتراض کردهاند که ممکن است آرا بازشماری شود و چه بسا دیوان عالی ایالات متحده در این زمینه قضاوت کند. اما بدون شک ترامپ از کاخسفید خارج میشود. لذا با نگاهی گذرا به شعارها، عملکرد و رفتارها و تبلیغات انتخاباتی ترامپ و جو بایدن برخی از علل و عوامل مؤثر در شکست و پیروزی دو نامزد انتخابات اخیر امریکا را که تا حدی میتواند دورنمای دولت آینده امریکا را ترسیم کند، مورد بررسی قرار میدهیم، این دلایل را میتوان به شرح زیر برشمرد:
الف: دلایل شکست ترامپ
ابتدا باید به این نکته توجه کنیم که کسب اکثریت کرسیهای مجلس نمایندگان از سوی دموکراتها در انتخابات میان دورهای این مجلس در ۲۰۱۸ در واقع بهعنوان رفراندومی برای محبوبیت ترامپ بود و احتمال تداوم این روند تا انتخابات سال 2020 و مواجهه ترامپ با یک رقیب جدی دموکرات میرفت. علاوه بر این جنگهای تجاری ترامپ که تأثیرات منفی بر اقتصاد امریکا داشته در کنار شکستهای دیپلماتیک که خود نشانهای از ضعف دیپلماسی ترامپ بود همگی نشانههایی از شرایط نامناسب احتمالی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری به شمار می رفت. جدای از موارد فوق، عوامل دیگری نیز به شکل مؤثری این انتخابات را تحت تأثیر قرار داده و ترامپ را با شکست مواجه کرده است که به آنها اشاره خواهیم کرد:
۱- خط مشی ترامپ در قبال رسانهها، جنگ و مقابله او با این بخش از منبع قدرت در امریکا بوده است. در شرایطی که قدرت رسانهها در عصر جامعه شبکهای در شکلگیری تحولات سیاسی و اجتماعی بر کسی پوشیده نیست، ترامپ رسانههای قدرتمند را با خود همراه نساخت و حتی مشاوران وی نیز در این زمینه نتوانستند وی را متقاعد سازند و این اشتباه فاحش این فرصت را برای این بخش از رسانههای مخالف و ناراضی فراهم کرد که بتوانند در یک اقدام تاریخی و حساب شده انتقام سخت خود را از ترامپ گرفته و جایگاه و نقش تأثیرگذار خود را بیش از پیش در عرصه قدرت سیاسی امریکا تثبیت و تحکیم کنند.
۲- مردمی که از توهین کودکانه، زبان زشت و درگیری بیوقفه خسته شده بودند و خواهان اتحاد و توقف نفرت پراکنی بودند و پس از چهار سال طاقت فرسا، خواهان اداره کاخ سفید به روشی سنتیتر توسط ریاست جمهوری آرام بودند، با رأی به «بایدن»، میخواستند شرایط را به حالت عادی بازگردانند.
در توضیح این مطلب باید متذکر شد که ترامپ در انتخابات 2016، نیز بدون برخورداری از اکثریت آرای مردمی، بهدلیل کسب اکثریت آرای الکترال وارد کاخ سفید شد و لذا نتیجه مشارکت شهروندان امریکا در آن انتخابات، پیروزی مردی با سوابق هولناک (زنستیزی، فساد جنسی، نفرتپراکنی، نژادپرستی و فساد اقتصادی قابل توجه) بود که مردم امریکا را با چرخهای از فراز و نشیب، بالا و پایین، امید و یأس در عصر ترامپ مواجه کرده و آنان را از نظر روانشناختی مورد آزار قرار داد. بدون شک تأثیر این مسأله در انتخابات اخیر را نمیتوان نادیده گرفت.
۳- دامن زدن به تنشهای قومی، استفاده از زبان نژادپرستانه در توئیتهای توهینآمیز رنگین پوستان وهمچنین اظهارات نژادپرستانه و رفتارهای غیرمتعارف و پرخاشگرانه و استفاده ترامپ از الفاظ و رفتارهای خارج از عرف و ادب در سخنرانیهای انتخاباتی نیز زمینه ساز حضور بیشتر از گذشته اقلیتهای نژادی، در انتخابات و تأثیرگذاری جدی بر نتیجه انتخابات اخیر و شکست او و پیروزی بایدن گذاشت. در واقع میتوان گفت ترامپ تفرقه انگیزترین رئیسجمهوری در طول 100 سال اخیر برای امریکا بوده است.
۴- ترامپ در زندگی شخصی خود نشان داده که تحمل فردی بالاتر از موقعیت خود را ندارد، لذا از دیگر علل شکست وی خالی کردن اطراف خود از افراد متفکر و مشاوران آگاه بود.
۵- ترامپ در انتخابات سال ۲۰۱۶ بهعنوان فردی به ظاهر مستقل و خارج از ساختار نظام امریکا وارد این عرصه شده بود و شعار مبارزه با حکومت و ارکان مافیای قدرت را مطرح کرد. اما بعد از گذشت چهار سال از ریاست جمهوری او، پوچ بودن این ادعا برای بسیاری از شهروندان امریکایی به اثبات رسید.
۶- ترامپ متوجه نشد که نمیتواند انتخابات ۲۰۲۰ را با همان دستور کار انتخابات ۲۰۱۶ و در همان نقش و قالب یک مرد دیوانه ظاهر شود. این شخصیت برای جامعه امریکا که در سال ۲۰۲۰ نزدیک به ۳۰۰ هزار نفر کشته در کرونا داده است، بیشتر تداعی گر تصمیمهای غلط ترامپ درباره کرونا بود نه شجاعت و جسارت.
۷- بحران کرونا و تبعات اقتصادی متعاقب آن و ناتوانی ترامپ در مدیریت مبارزه با کرونا و سوء مدیریتی که باعث کشته شدن حدود 300 هزار امریکایی تا روز انتخابات شد و بزرگترین بحران دوران ریاست جمهوری او را رقم زد، یکی از مهمترین دلایل شکست ترامپ در انتخابات اخیر بود. شواهد تاریخی امریکا نشان می دهد که رؤسای جمهوری دیگر در حل بحرانهای ملی قویتر از ترامپ برخورد داشتهاند از جمله روزولت که نجات امریکا از رکود بزرگ، وی را از نظر سیاسی تقویت کرد. یا واکنش جورج دبلیو بوش به حملات 11 سپتامبر محبوبیتش را افزایش داد و به او کمک کرد تا برای بار دوم موفق شود، اما مدیریت ناصحیح بحران کرونا از سوی ترامپ کمکی بود به کاهش سطح حمایت از او و افزایش حمایت از رقیب او.
در مجموع میتوان گفت عملکرد ترامپ در مقابله با کرونا و تأثیر این پاندمی بر اقتصاد امریکا، ایجاد ترس و وحشت در میان بخش عظیمی از جامعه امریکا و دیدگاه هاینژاد پرستانه و سیاست های سختگیرانه وی در قبال رنگین پوستان و مهاجران، عملکرد منسجم حزب دموکرات و تیم بایدن در مقابل ترامپ، عدم حمایت جدی حزب جمهوریخواه از وی، عدم پایبندی وی به برخی از سنتها و ارزشهای جامعه امریکا در گفتار و عمل، دوقطبی کردن جامعه امریکا، سیاستهای وی در حوزه سیاست خارجی، بهداشت و مالیات و...به شکل مؤثری این انتخابات را تحت تأثیر قرار داده و ترامپ را با شکست مواجه کرده است.
ب- دلایل پیروزی بایدن
۱- تأثیر شیوع کرونا
در رابطه با تشریح دلایل پیروزی «جو بایدن» در انتخابات ریاستجمهوری امریکا میتوان مهمترین عوامل پیروزی بایدن در این دوره از انتخابات ریاستجمهوری را همهگیری کرونا، کارکرد نامناسبِ دولت ترامپ در مهار این ویروس، اثرات مخرب آن در اقتصاد امریکا و وخیم شدن وضعیت زندگی مردم این کشور دانست. چرا که همهگیری ویروس کرونا در سال ۲۰۲۰ و گرفته شدن جان بیش از ۲۳۰ هزار نفر از مردم امریکا، زندگی و سیاست در این کشور را تغییر داد. نوع نگرش مردم در رابطه با نحوه مدیریت بحران توسط ترامپ، نتایج نامطلوبی را در نظرسنجیها برای او رقم زده و اعتماد به نفس و توانمندی نامزدها درمدیریت شیوع کووید۱۹ بهعنوان یک شاخص مهم مورد قضاوت مردم قرار گرفته و این مسأله و سقوط اقتصادی که ناشی از همهگیری کرونا و شعارهای مبنی بر رونق و شکوفایی را که پیام اصلی کارزار انتخاباتی ترامپ بود، تحتالشعاع خود قرار داد و با وجود اینکه او توانسته بود در ٣ سال گذشته وضعیت اقتصادی امریکا را بهبود بخشد و در این زمینه به موفقیتهایی مانند کاهش نرخ بیکاری نیزدست یابد، شیوع ویروس کرونا به ناگهان توانست به بزرگترین پاشنه آشیل رقابت انتخاباتی او در سال 2020 مبدل شود.
هیچ کسی گمان نمیبرد که این موضوع آینده سیاسی ترامپ را به چالش بکشد. رفتارهای بچگانه ترامپ در زمینه برخورد با بیماری کووید ۱۹ برای وی در عدم انتخاب دوباره او بسیار گران تمام شد.اما کمپین بایدن از فرصت پیش آمده درمحیط سیاسی و مدیریتی امریکا یعنی بحران کرونا به بهترین شکل ممکن استفاده و تلاش کرد که کرونا موضوع محوری انتخابات بماند و تمام تمرکز خود را برآن گذاشت بهطوری که بایدن بسیار زیرکانه و حساب شده از این موضوع کمال استفاده را برد و سعی کرد با رفتارهای نسبتاً خردمندانه و عاقلانه چهرهای به مراتب به روزتر و دلسوزانهتر از خود در جامعه امریکا نشان داده و در تبلیغات انتخاباتی، عمده تمرکز و حملات خود را بر ناتوانی دولت ترامپ در مدیریت بحران کرونا قرار داد و اعلام کرد که فوریترین برنامه دولت انتقالی او تشکیل ستادی ویژه برای مدیریت این ویروس مرگبار است.
۲- کمپین بایدن از حمایت حزبی منسجمی برخوردار بود و همه شخصیتهای سیاسی مطرح موجود در این حزب از برنی سندرز گرفته تا باراک و میشل اوباما از او حمایت کردند یعنی شکلگیری ائتلاف و همافزایی مؤثر اوباما و سندرز در حمایت از بایدن به تعبیر دیگر، ائتلاف طیف پیشرو و میانه حزب دموکرات با عدالتخواهانهتر شدن برنامهها و ادبیات بایدن و درسگیری از خطاهای کمپین دموکراتها در 2016 ممکن شد.
در مقابل اما هیچ کدام از جمهوریخواهان برجسته حاضر نشدند مخصوصاً پس از طرح موضوع تقلب توسط ترامپ از وی حمایت کنند. واقعیت این است که ترامپ هرچه بیشتر در مسیر انکار ساختار سیاسی پیش رفت و آن را ساختاری معرفی کرد که در آن امکان تقلب گسترده وجود دارد، بیشتر حمایت ضمنی و صریح جمهوریخواهان مؤثر را از دست داد.
۳- شعار و نحوه عمل بایدن؛ شعار نامزدها در همه انتخابات بدون شک یکی از مهمترین عوامل تأثیرگذار بر رأی مردم خواهد بود.«نبردی برای احیای روح امریکا » و فرصتی برای امریکاییها برای پشت سر گذاشتن تفرقه و آشوب چهار سال گذشته و تأکید بر تفرقهانگیز و تحریکآمیز بودن اقدامات ترامپ و نیاز امروزی امریکاییها به رهبری آرامتر و باثباتتر، شعاری بود که بایدن در این انتخابات از آن استفاده کرد و مؤثر افتاد.
۴- میانه روی بایدن و جلب نظر جمهوریخواهان میانهرو و ناراضی و پایبندی بایدن به استراتژی میانهروی و دعوت از کامالا هریس(در شرایطی که میتوانست به جای هریس فردی را بهعنوان معاون خود انتخاب کند که از حمایت بیشتر جناح چپ حزب برخوردار باشد) باعث شد نظر جمهوریخواهان میانهرو و ناراضی در جریان کارزار انتخابات سراسری به او جلب شود.
۵- بنیه مالی و پیام کمپین انتخاباتی بایدن
کمپین بایدن پیام قوی تری داشت به این معنا که این پیام بر خلاف پیام ترامپ بر شخص بایدن متمرکز نبود و نقطه تمرکز خودش را بر مردم امریکا و مشکلات آنها گذاشته بود. در مقابل کمپین ترامپ تنها بر عملکرد شخص ترامپ تمرکز کرده بود. یعنی این کمپین هیچ برنامه منسجم و ملموسی برای خلاصی جامعه امریکا از بحران کرونا ارائه نمیکرد. این در حالی بود که کمکهای مردمی به کمپین انتخاباتی بایدن و فعالیت تبلیغاتی گسترده تلویزیونی (در شرایط کرونایی و محدودیت فعالیتهای انتخاباتی که امریکاییها بیشتر وقت خود را به دنبال کردن رسانهها در منازل خود میگذراندند) دنبال میشد و تلاش آنها در تمامی ایالات محل رقابت نیز در زمینهسازی تضعیف ترامپ در ایالات مختلف، مؤثر افتاد.
۶- با توجه به اهمیت تیم اجرایی و همکاری کاندیداها برای مشارکت کنندگان، پیام بایدن به رأیدهندگان مبنی بر استفاده او از همکاران اوباما و همچنین حمایت از زنان نیز در نتیجه آرا مؤثر بوده است.
۷- در شرایطی که کمپین ترامپ حمایت رسانههای اجتماعی را مانند سال ۲۰۱۶ به همراه نداشت و حتی گاهی مقابل آنها قرار گرفت، بیشتر رسانههای بزرگ با بایدن همراهی کردند و این مسأله نیز نقش مهمی در پیروزی او داشت.
۸- در این انتخابات بیشتر شاهد «رأی بر ضد ترامپ» بودیم تا «رأی در حمایت از بایدن» یعنی بخش قابل توجهی از مردم به جو بایدن رأی دادند، چون وی ضد ترامپ است.
۹- بهطور کلی باید گفته شود انتخابات ربطی به شخصیتها ندارد بلکه انتخابات به موضوعات و مشکلات و میزان اعتماد مردم به نامزدها برای حل مشکلات ربط دارد. یک نظر سنجی گالوپ در اواخر ماه میلادی گذشته درباره میزان اعتماد مردم امریکا برای حل کردن مهمترین مشکلات این کشور بیانگر این بود که مردم امریکا به دموکراتها بیشتر از جمهوریخواهان برای حل مشکلات کشورشان اعتماد دارند. یعنی در شرایط کنونی دموکراتها از جنبه اعتبار شخصی و جلب اعتماد مردم برای حل مشکلات وضعیت بهتری دارند که این مسأله نیز بدون تأثیر در نتیجه انتخابات اخیر نبوده است. نکته قابل ذکر در پایان این است که نباید فراموش کنیم که حتی با وجود پیروزی بایدن، ترامپ همچنان حدود نیمی از آرا را در انتخابات کسب کرد. اگر کرونا نمیآمد هم احتمالاً ترامپ دوباره رئیسجمهوری میشد واین مسأله یعنی کسب حدود نیمی از آرای شهروندان در بزرگترین اقتصاد و قویترین قدرت نظامی جهان توسط یک خودشیفته آزارگر، فاسد، دروغگو ونژادپرست و زنستیز و ….، آن هم بعد از صدها رسواییاش در برابر چشمها و رسانهها در این چهار سال و لطمهای که به محیط زیست وارد کرد. بنابراین کسب این میزان آرا در برابر بایدن بسیار هشدار دهنده است.
ترامپ را نباید از منظر فردی تحلیل کرد، بلکه باید او را در ظرف تاریخی و شرایط اجتماعی - اقتصادی امریکا و بهعنوان صدای بخشی از اقشار و طبقاتی که در امریکا شنیده نمیشوند تحلیل کرد. ترامپ تنها نماینده جمهوریخواهان نیست بلکه صدای شنیده نشده بخشی از جامعه است که در طول چند دهه اخیر بشدت در این کشور فقیر یا بیکار شدهاند، هویت خود را ازدست رفته میبینند و از خود بیگانه شدهاند، کسانی که عمیقاً مخالف ساختار قدرت سیاسی کاخ سفید هستند و نخبگان را علل بدبختی و فقر خود میپندارند. آنهایی که صاحب هیچ تشکل مستقلی در ساختار سیاسی امریکا نبوده و به ترامپ تکیه کردهاند. نیرویی که بسادگی میتوانند با سیاستهای
ضد مهاجرتی، ضد سیاهپوستان و ضد زنان همراه و بسرعت به راست افراطی تبدیل شوند. اگر این طبقه قربانی سیاستهای نئولیبرالیسمی نمیشدند به ترامپ بهعنوان نجات بخش خود نگاه نمیکردند. ترامپ توانسته آنها را همراه کمپین خود کند. افزون برآن باید نوع بیان ترامپ علیه ساختار قدرت در کاخ سفید (Stablishment) را اضافه کرد. او همواره در مصاحبههایش میگوید که علیه فساد و نخبگان کاخ سفید برخاسته است. در طرف مقابل ترامپ، جبههای از زنان، رنگین پوستان، همجنس گرایان، نخبگان و احزاب چپ شکل گرفت که این اجماع از لحاظ تاریخی بیسابقه بوده است. احتمال عمیقتر شدن این بحران در صورت شنیده نشدن صدای این بحران طبقاتی (که نتیجه جهانی شدن و فقر بخشهایی از شهروندان امریکا، از جمله کارگران سفید پوست است) وجود دارد و با سلب و انتقال قدرت از ترامپ به بایدن بحران خاتمه نمییابد. ترامپ برای سال های آینده در نقش یک چهره غالب در جنبش محافظه کار و بهعنوان سمبلی باقی خواهد ماند که باعث ایجاد تفرقه شدید میشود و ممکن است در سال 2024 بار دیگر در انتخابات شرکت کند و ترامپیسم میتواند تأثیرات عمیقی بر محافظه کاری امریکا مانند ریگان داشته باشد.
عضو هیأت علمی دانشگاه خوارزمی و تحلیلگر مسائل بینالملل
اگر چه با وجود اعلام پیروزی بایدن در انتخابات اخیر، ترامپ و هوادارانش با تأکید بر وقوع «تقلب گسترده» در انتخابات همزمان به نتایج اعتراض کردهاند که ممکن است آرا بازشماری شود و چه بسا دیوان عالی ایالات متحده در این زمینه قضاوت کند. اما بدون شک ترامپ از کاخسفید خارج میشود. لذا با نگاهی گذرا به شعارها، عملکرد و رفتارها و تبلیغات انتخاباتی ترامپ و جو بایدن برخی از علل و عوامل مؤثر در شکست و پیروزی دو نامزد انتخابات اخیر امریکا را که تا حدی میتواند دورنمای دولت آینده امریکا را ترسیم کند، مورد بررسی قرار میدهیم، این دلایل را میتوان به شرح زیر برشمرد:
الف: دلایل شکست ترامپ
ابتدا باید به این نکته توجه کنیم که کسب اکثریت کرسیهای مجلس نمایندگان از سوی دموکراتها در انتخابات میان دورهای این مجلس در ۲۰۱۸ در واقع بهعنوان رفراندومی برای محبوبیت ترامپ بود و احتمال تداوم این روند تا انتخابات سال 2020 و مواجهه ترامپ با یک رقیب جدی دموکرات میرفت. علاوه بر این جنگهای تجاری ترامپ که تأثیرات منفی بر اقتصاد امریکا داشته در کنار شکستهای دیپلماتیک که خود نشانهای از ضعف دیپلماسی ترامپ بود همگی نشانههایی از شرایط نامناسب احتمالی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری به شمار می رفت. جدای از موارد فوق، عوامل دیگری نیز به شکل مؤثری این انتخابات را تحت تأثیر قرار داده و ترامپ را با شکست مواجه کرده است که به آنها اشاره خواهیم کرد:
۱- خط مشی ترامپ در قبال رسانهها، جنگ و مقابله او با این بخش از منبع قدرت در امریکا بوده است. در شرایطی که قدرت رسانهها در عصر جامعه شبکهای در شکلگیری تحولات سیاسی و اجتماعی بر کسی پوشیده نیست، ترامپ رسانههای قدرتمند را با خود همراه نساخت و حتی مشاوران وی نیز در این زمینه نتوانستند وی را متقاعد سازند و این اشتباه فاحش این فرصت را برای این بخش از رسانههای مخالف و ناراضی فراهم کرد که بتوانند در یک اقدام تاریخی و حساب شده انتقام سخت خود را از ترامپ گرفته و جایگاه و نقش تأثیرگذار خود را بیش از پیش در عرصه قدرت سیاسی امریکا تثبیت و تحکیم کنند.
۲- مردمی که از توهین کودکانه، زبان زشت و درگیری بیوقفه خسته شده بودند و خواهان اتحاد و توقف نفرت پراکنی بودند و پس از چهار سال طاقت فرسا، خواهان اداره کاخ سفید به روشی سنتیتر توسط ریاست جمهوری آرام بودند، با رأی به «بایدن»، میخواستند شرایط را به حالت عادی بازگردانند.
در توضیح این مطلب باید متذکر شد که ترامپ در انتخابات 2016، نیز بدون برخورداری از اکثریت آرای مردمی، بهدلیل کسب اکثریت آرای الکترال وارد کاخ سفید شد و لذا نتیجه مشارکت شهروندان امریکا در آن انتخابات، پیروزی مردی با سوابق هولناک (زنستیزی، فساد جنسی، نفرتپراکنی، نژادپرستی و فساد اقتصادی قابل توجه) بود که مردم امریکا را با چرخهای از فراز و نشیب، بالا و پایین، امید و یأس در عصر ترامپ مواجه کرده و آنان را از نظر روانشناختی مورد آزار قرار داد. بدون شک تأثیر این مسأله در انتخابات اخیر را نمیتوان نادیده گرفت.
۳- دامن زدن به تنشهای قومی، استفاده از زبان نژادپرستانه در توئیتهای توهینآمیز رنگین پوستان وهمچنین اظهارات نژادپرستانه و رفتارهای غیرمتعارف و پرخاشگرانه و استفاده ترامپ از الفاظ و رفتارهای خارج از عرف و ادب در سخنرانیهای انتخاباتی نیز زمینه ساز حضور بیشتر از گذشته اقلیتهای نژادی، در انتخابات و تأثیرگذاری جدی بر نتیجه انتخابات اخیر و شکست او و پیروزی بایدن گذاشت. در واقع میتوان گفت ترامپ تفرقه انگیزترین رئیسجمهوری در طول 100 سال اخیر برای امریکا بوده است.
۴- ترامپ در زندگی شخصی خود نشان داده که تحمل فردی بالاتر از موقعیت خود را ندارد، لذا از دیگر علل شکست وی خالی کردن اطراف خود از افراد متفکر و مشاوران آگاه بود.
۵- ترامپ در انتخابات سال ۲۰۱۶ بهعنوان فردی به ظاهر مستقل و خارج از ساختار نظام امریکا وارد این عرصه شده بود و شعار مبارزه با حکومت و ارکان مافیای قدرت را مطرح کرد. اما بعد از گذشت چهار سال از ریاست جمهوری او، پوچ بودن این ادعا برای بسیاری از شهروندان امریکایی به اثبات رسید.
۶- ترامپ متوجه نشد که نمیتواند انتخابات ۲۰۲۰ را با همان دستور کار انتخابات ۲۰۱۶ و در همان نقش و قالب یک مرد دیوانه ظاهر شود. این شخصیت برای جامعه امریکا که در سال ۲۰۲۰ نزدیک به ۳۰۰ هزار نفر کشته در کرونا داده است، بیشتر تداعی گر تصمیمهای غلط ترامپ درباره کرونا بود نه شجاعت و جسارت.
۷- بحران کرونا و تبعات اقتصادی متعاقب آن و ناتوانی ترامپ در مدیریت مبارزه با کرونا و سوء مدیریتی که باعث کشته شدن حدود 300 هزار امریکایی تا روز انتخابات شد و بزرگترین بحران دوران ریاست جمهوری او را رقم زد، یکی از مهمترین دلایل شکست ترامپ در انتخابات اخیر بود. شواهد تاریخی امریکا نشان می دهد که رؤسای جمهوری دیگر در حل بحرانهای ملی قویتر از ترامپ برخورد داشتهاند از جمله روزولت که نجات امریکا از رکود بزرگ، وی را از نظر سیاسی تقویت کرد. یا واکنش جورج دبلیو بوش به حملات 11 سپتامبر محبوبیتش را افزایش داد و به او کمک کرد تا برای بار دوم موفق شود، اما مدیریت ناصحیح بحران کرونا از سوی ترامپ کمکی بود به کاهش سطح حمایت از او و افزایش حمایت از رقیب او.
در مجموع میتوان گفت عملکرد ترامپ در مقابله با کرونا و تأثیر این پاندمی بر اقتصاد امریکا، ایجاد ترس و وحشت در میان بخش عظیمی از جامعه امریکا و دیدگاه هاینژاد پرستانه و سیاست های سختگیرانه وی در قبال رنگین پوستان و مهاجران، عملکرد منسجم حزب دموکرات و تیم بایدن در مقابل ترامپ، عدم حمایت جدی حزب جمهوریخواه از وی، عدم پایبندی وی به برخی از سنتها و ارزشهای جامعه امریکا در گفتار و عمل، دوقطبی کردن جامعه امریکا، سیاستهای وی در حوزه سیاست خارجی، بهداشت و مالیات و...به شکل مؤثری این انتخابات را تحت تأثیر قرار داده و ترامپ را با شکست مواجه کرده است.
ب- دلایل پیروزی بایدن
۱- تأثیر شیوع کرونا
در رابطه با تشریح دلایل پیروزی «جو بایدن» در انتخابات ریاستجمهوری امریکا میتوان مهمترین عوامل پیروزی بایدن در این دوره از انتخابات ریاستجمهوری را همهگیری کرونا، کارکرد نامناسبِ دولت ترامپ در مهار این ویروس، اثرات مخرب آن در اقتصاد امریکا و وخیم شدن وضعیت زندگی مردم این کشور دانست. چرا که همهگیری ویروس کرونا در سال ۲۰۲۰ و گرفته شدن جان بیش از ۲۳۰ هزار نفر از مردم امریکا، زندگی و سیاست در این کشور را تغییر داد. نوع نگرش مردم در رابطه با نحوه مدیریت بحران توسط ترامپ، نتایج نامطلوبی را در نظرسنجیها برای او رقم زده و اعتماد به نفس و توانمندی نامزدها درمدیریت شیوع کووید۱۹ بهعنوان یک شاخص مهم مورد قضاوت مردم قرار گرفته و این مسأله و سقوط اقتصادی که ناشی از همهگیری کرونا و شعارهای مبنی بر رونق و شکوفایی را که پیام اصلی کارزار انتخاباتی ترامپ بود، تحتالشعاع خود قرار داد و با وجود اینکه او توانسته بود در ٣ سال گذشته وضعیت اقتصادی امریکا را بهبود بخشد و در این زمینه به موفقیتهایی مانند کاهش نرخ بیکاری نیزدست یابد، شیوع ویروس کرونا به ناگهان توانست به بزرگترین پاشنه آشیل رقابت انتخاباتی او در سال 2020 مبدل شود.
هیچ کسی گمان نمیبرد که این موضوع آینده سیاسی ترامپ را به چالش بکشد. رفتارهای بچگانه ترامپ در زمینه برخورد با بیماری کووید ۱۹ برای وی در عدم انتخاب دوباره او بسیار گران تمام شد.اما کمپین بایدن از فرصت پیش آمده درمحیط سیاسی و مدیریتی امریکا یعنی بحران کرونا به بهترین شکل ممکن استفاده و تلاش کرد که کرونا موضوع محوری انتخابات بماند و تمام تمرکز خود را برآن گذاشت بهطوری که بایدن بسیار زیرکانه و حساب شده از این موضوع کمال استفاده را برد و سعی کرد با رفتارهای نسبتاً خردمندانه و عاقلانه چهرهای به مراتب به روزتر و دلسوزانهتر از خود در جامعه امریکا نشان داده و در تبلیغات انتخاباتی، عمده تمرکز و حملات خود را بر ناتوانی دولت ترامپ در مدیریت بحران کرونا قرار داد و اعلام کرد که فوریترین برنامه دولت انتقالی او تشکیل ستادی ویژه برای مدیریت این ویروس مرگبار است.
۲- کمپین بایدن از حمایت حزبی منسجمی برخوردار بود و همه شخصیتهای سیاسی مطرح موجود در این حزب از برنی سندرز گرفته تا باراک و میشل اوباما از او حمایت کردند یعنی شکلگیری ائتلاف و همافزایی مؤثر اوباما و سندرز در حمایت از بایدن به تعبیر دیگر، ائتلاف طیف پیشرو و میانه حزب دموکرات با عدالتخواهانهتر شدن برنامهها و ادبیات بایدن و درسگیری از خطاهای کمپین دموکراتها در 2016 ممکن شد.
در مقابل اما هیچ کدام از جمهوریخواهان برجسته حاضر نشدند مخصوصاً پس از طرح موضوع تقلب توسط ترامپ از وی حمایت کنند. واقعیت این است که ترامپ هرچه بیشتر در مسیر انکار ساختار سیاسی پیش رفت و آن را ساختاری معرفی کرد که در آن امکان تقلب گسترده وجود دارد، بیشتر حمایت ضمنی و صریح جمهوریخواهان مؤثر را از دست داد.
۳- شعار و نحوه عمل بایدن؛ شعار نامزدها در همه انتخابات بدون شک یکی از مهمترین عوامل تأثیرگذار بر رأی مردم خواهد بود.«نبردی برای احیای روح امریکا » و فرصتی برای امریکاییها برای پشت سر گذاشتن تفرقه و آشوب چهار سال گذشته و تأکید بر تفرقهانگیز و تحریکآمیز بودن اقدامات ترامپ و نیاز امروزی امریکاییها به رهبری آرامتر و باثباتتر، شعاری بود که بایدن در این انتخابات از آن استفاده کرد و مؤثر افتاد.
۴- میانه روی بایدن و جلب نظر جمهوریخواهان میانهرو و ناراضی و پایبندی بایدن به استراتژی میانهروی و دعوت از کامالا هریس(در شرایطی که میتوانست به جای هریس فردی را بهعنوان معاون خود انتخاب کند که از حمایت بیشتر جناح چپ حزب برخوردار باشد) باعث شد نظر جمهوریخواهان میانهرو و ناراضی در جریان کارزار انتخابات سراسری به او جلب شود.
۵- بنیه مالی و پیام کمپین انتخاباتی بایدن
کمپین بایدن پیام قوی تری داشت به این معنا که این پیام بر خلاف پیام ترامپ بر شخص بایدن متمرکز نبود و نقطه تمرکز خودش را بر مردم امریکا و مشکلات آنها گذاشته بود. در مقابل کمپین ترامپ تنها بر عملکرد شخص ترامپ تمرکز کرده بود. یعنی این کمپین هیچ برنامه منسجم و ملموسی برای خلاصی جامعه امریکا از بحران کرونا ارائه نمیکرد. این در حالی بود که کمکهای مردمی به کمپین انتخاباتی بایدن و فعالیت تبلیغاتی گسترده تلویزیونی (در شرایط کرونایی و محدودیت فعالیتهای انتخاباتی که امریکاییها بیشتر وقت خود را به دنبال کردن رسانهها در منازل خود میگذراندند) دنبال میشد و تلاش آنها در تمامی ایالات محل رقابت نیز در زمینهسازی تضعیف ترامپ در ایالات مختلف، مؤثر افتاد.
۶- با توجه به اهمیت تیم اجرایی و همکاری کاندیداها برای مشارکت کنندگان، پیام بایدن به رأیدهندگان مبنی بر استفاده او از همکاران اوباما و همچنین حمایت از زنان نیز در نتیجه آرا مؤثر بوده است.
۷- در شرایطی که کمپین ترامپ حمایت رسانههای اجتماعی را مانند سال ۲۰۱۶ به همراه نداشت و حتی گاهی مقابل آنها قرار گرفت، بیشتر رسانههای بزرگ با بایدن همراهی کردند و این مسأله نیز نقش مهمی در پیروزی او داشت.
۸- در این انتخابات بیشتر شاهد «رأی بر ضد ترامپ» بودیم تا «رأی در حمایت از بایدن» یعنی بخش قابل توجهی از مردم به جو بایدن رأی دادند، چون وی ضد ترامپ است.
۹- بهطور کلی باید گفته شود انتخابات ربطی به شخصیتها ندارد بلکه انتخابات به موضوعات و مشکلات و میزان اعتماد مردم به نامزدها برای حل مشکلات ربط دارد. یک نظر سنجی گالوپ در اواخر ماه میلادی گذشته درباره میزان اعتماد مردم امریکا برای حل کردن مهمترین مشکلات این کشور بیانگر این بود که مردم امریکا به دموکراتها بیشتر از جمهوریخواهان برای حل مشکلات کشورشان اعتماد دارند. یعنی در شرایط کنونی دموکراتها از جنبه اعتبار شخصی و جلب اعتماد مردم برای حل مشکلات وضعیت بهتری دارند که این مسأله نیز بدون تأثیر در نتیجه انتخابات اخیر نبوده است. نکته قابل ذکر در پایان این است که نباید فراموش کنیم که حتی با وجود پیروزی بایدن، ترامپ همچنان حدود نیمی از آرا را در انتخابات کسب کرد. اگر کرونا نمیآمد هم احتمالاً ترامپ دوباره رئیسجمهوری میشد واین مسأله یعنی کسب حدود نیمی از آرای شهروندان در بزرگترین اقتصاد و قویترین قدرت نظامی جهان توسط یک خودشیفته آزارگر، فاسد، دروغگو ونژادپرست و زنستیز و ….، آن هم بعد از صدها رسواییاش در برابر چشمها و رسانهها در این چهار سال و لطمهای که به محیط زیست وارد کرد. بنابراین کسب این میزان آرا در برابر بایدن بسیار هشدار دهنده است.
ترامپ را نباید از منظر فردی تحلیل کرد، بلکه باید او را در ظرف تاریخی و شرایط اجتماعی - اقتصادی امریکا و بهعنوان صدای بخشی از اقشار و طبقاتی که در امریکا شنیده نمیشوند تحلیل کرد. ترامپ تنها نماینده جمهوریخواهان نیست بلکه صدای شنیده نشده بخشی از جامعه است که در طول چند دهه اخیر بشدت در این کشور فقیر یا بیکار شدهاند، هویت خود را ازدست رفته میبینند و از خود بیگانه شدهاند، کسانی که عمیقاً مخالف ساختار قدرت سیاسی کاخ سفید هستند و نخبگان را علل بدبختی و فقر خود میپندارند. آنهایی که صاحب هیچ تشکل مستقلی در ساختار سیاسی امریکا نبوده و به ترامپ تکیه کردهاند. نیرویی که بسادگی میتوانند با سیاستهای
ضد مهاجرتی، ضد سیاهپوستان و ضد زنان همراه و بسرعت به راست افراطی تبدیل شوند. اگر این طبقه قربانی سیاستهای نئولیبرالیسمی نمیشدند به ترامپ بهعنوان نجات بخش خود نگاه نمیکردند. ترامپ توانسته آنها را همراه کمپین خود کند. افزون برآن باید نوع بیان ترامپ علیه ساختار قدرت در کاخ سفید (Stablishment) را اضافه کرد. او همواره در مصاحبههایش میگوید که علیه فساد و نخبگان کاخ سفید برخاسته است. در طرف مقابل ترامپ، جبههای از زنان، رنگین پوستان، همجنس گرایان، نخبگان و احزاب چپ شکل گرفت که این اجماع از لحاظ تاریخی بیسابقه بوده است. احتمال عمیقتر شدن این بحران در صورت شنیده نشدن صدای این بحران طبقاتی (که نتیجه جهانی شدن و فقر بخشهایی از شهروندان امریکا، از جمله کارگران سفید پوست است) وجود دارد و با سلب و انتقال قدرت از ترامپ به بایدن بحران خاتمه نمییابد. ترامپ برای سال های آینده در نقش یک چهره غالب در جنبش محافظه کار و بهعنوان سمبلی باقی خواهد ماند که باعث ایجاد تفرقه شدید میشود و ممکن است در سال 2024 بار دیگر در انتخابات شرکت کند و ترامپیسم میتواند تأثیرات عمیقی بر محافظه کاری امریکا مانند ریگان داشته باشد.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
قدم اول را باید امریکا با رفع محدودیتها بردارد
-
کمپین بایدن پیام قویتری داشت
اخبارایران آنلاین