ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
با آرزوی صحت برای شما جناب پرویز پورحسینی
این روزها کرونا آنچنان میتازد که آدمی مات و مبهوت میماند و مدام متأسف رفتگان و نگران مبتلایان است. پرویز پورحسینی بازیگر کهنهکار تئاتر و سینما و تلویزیون یکی از چهرههای شناختهشدهای است که به کرونا مبتلا شده و در بیمارستان فیروزگر تحت مراقبتهای پزشکی است و تیم پزشکهای مستقر در بیمارستان خبر خوب دادهاند که این بازیگر سرشناس ایرانی به درمان جواب مثبت داده و ابراز امیدواری کردهاند که هر چه زودتر حالش بهبود پیدا کند. پورحسینی ۲۰ شهریور سال ۱۳۲۰ در تهران به دنیا آمد و سال ۱۳۴۸ وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد و از رشته بازیگری در سال ۱۳۵۴ دانشآموخته شد. او در آثار کارگردانان نامدار بسیاری از جمله پیتر بروک، بهرام بیضایی، علی حاتمی، حمید سمندریان، آربی اوانسیان، مسعود کیمیایی، واروژ کریممسیحی ایفای نقش کرده و امیدواریم هر چه زودتر صحیح و سالم به آغوش جامعه هنری و خانوادهاش بازگردد. پورحسینی در یکی از مصاحبههایش میگوید: «سخت گیرترین منتقد خودم هستم. اهل خود شیفتگی نیستم. دوست دارم بیشتر نقد شوم، چون به بهتر شدن کارم کمک میکند. گاهی مردمی که در کوچه و خیابان با آنها برخورد میکنیم بهترین منتقدان و مشوقان ما هستند.»
دست بچههای تئاتر را بگیریم
امیر دژاکام
کارگردان و مدرس دانشگاه
ابلاغیه جدید وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی درباره بازگشایی سالنهای سینما و تئاتر تا ساعت 6 عصر به هرصورت در وهله اول گویای تصمیمی برپایه اضطرار است؛ هر کسی میتواند متوجه باشد که این تصمیم به این دلیل گرفته شده اما میتوانیم دربارهاش حرف بزنیم و بهعنوان تئاتریهایی که چندین ماه است زندگی شغلی و شخصیشان تحت تأثیر این مسأله قرار گرفته نکاتی را در این خصوص بگوییم. شکل پرداخت به این مسأله را همانطور که گفتم میشود به دو قسمت تقسیم کرد: در شرایط اضطرار همه چیز ممکن است و هر اتفاقی ممکن است پیش بیاید به شکلی که همه قاعدههای قبلی نقض شوند و شرایطی جدید و استثناهایی به وجود بیاید که همه باید تابع آنها باشند. این یک بخش از مسأله است که ما مثلاً در دوران جنگ هم با چنین چیزی روبهرو بودهایم و میتوانیم استثنا را درک کنیم؛ اما برای هر استثنا و استدلالی طبیعتاً باید یک دلیل منطقی وجود داشته باشد که آن دلیل منطقی و عقلانی برای همه ایجاب میکند که آن تصمیم را بهترین تصمیم قلمداد کنند اما درباره این تصمیم و این ساعاتی که اعلام شده چند سؤال و ابهام وجود دارد و آدم حق دارد که پرسش کند. نکته اول اینجاست که اصولاً تئاتر بهصورت معمول تا ساعت شش تعطیل است و تمرینها هم همیشه ظهر به بعد است و مردم هم صبحها سر کار هستند و عصر برای وقتهای آزاد خود تصمیم میگیرند که به تئاتر و سینما بروند؛ اینکه ما تا ساعت شش بتوانیم فعالیت داشته باشیم کمی غیرمنطقی و غیرکارشناسی به نظر میرسد. ضربالمثلی داریم که میگوید همه جا تاریک است پشت در روشن؛ اتفاقی که ممکن است صبح بیفتد، عصر نخواهد افتاد؟ اساس این تفاوت را متوجه نمیشوم جز اینکه تا پیش از این ساعت کمتر کسی به دیدن تئاتر میآید و اصولاً از هر طرف که نگاه کنی تفاوتی بین شب و روز وجود ندارد جز اینکه پیش از این ساعت همان تعداد کم مخاطب هم به خاطر درگیریها و مشغلههای شخصی به سالن تئاتر نمیآیند. خود من در سالن چهارسو اجرایی دارم که بالاخره بعد از دو ماه نوبتاش شده و چند بار هم در این مدت تعطیل شد و حالا طبق این ابلاغیه باید ساعت 4 عصر کارم را روی صحنه ببرم که هرطور فکر میکنم میبینم هیچ چیزش با هم جور در نمیآید. ما استثنا را میفهمیم اما اینجا را متوجه نمیشویم؛ از سوی دیگر باز هم همه دوستان و اهالی و مدیران دغدغهمند را به این نکته ارجاع میدهم که دقت داشته باشند همه جا باز است از رستوران بگیرید تا کافه و... و فقط این تئاتر است که اینطور تعطیل میشود یا با چالشهایی اینچنینی روبهرو میشود. واقعاً هر چقدر بگوییم کم است که بچههای تئاتر سختترین دوره تاریخی خود را میگذرانند و اینها هستند که هیچ دستمزدی از هیچجا نمیگیرند و چند ماه است یک ریال درآمد نداشتهاند. آیا کسی تا الان شنیده در محیط تئاتر کسی خدای ناکرده مبتلا به کرونا شود؟ مطلقاً چنین اتفاقی نیفتاده چون ساعت تجمع کم است و رعایت پروتکلها در بهترین شکلش اتفاق میافتد اما در سینما و تلویزیون دیده و شنیدهایم که همکاران عزیز ما در پروژههای سینمایی به کرونا مبتلا شدند و آخرین قربانیاش کریماکبری مبارکه عزیز بود. انتظار ما تئاتریها اتخاذ تصمیماتی بهتر با دورنمایی بهتر است که واقعاً جنبه حمایتی داشته باشد و اگر پروتکلهای بهداشتی را ابلاغ میکنیم پروتکلهای حمایتی را هم ابلاغ کنیم و دست بچههای تئاتر را بگیریم.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#کرونا
احتمال تعطیلی دوهفتهای تهران و اینکه قرار است امروز دربارهاش تصمیمگیری شود در کنار آمار بالای مبتلایان و قربانیان کرونا باعث شد تا بحث قرنطینه و لزوم آن یکی از بحثهای مهم بین کاربران شبکههای اجتماعی باشد. کاربرانی، حرفهای معاون درمان ستاد کرونا تهران را درباره شکل و شرایط تعطیلی بازنشر کردند و دربارهاش نوشتند. البته در کنار اینکه خیلیها معتقدند زودتر باید این تصمیم گرفته شود کسانی هم مخالف تعطیلی هستند و از دلایلشان مینویسند: «استاندار تهران گفته است با موضوع تعطیلی دوهفتهای تهران موافق است، اما ستاد ملی کرونا باید در این مورد تصمیم بگیرد. تا اینجا شورای شهر، وزیر بهداشت، ستاد کرونای تهران و استاندار تهران موافق تعطیلی هستند. ستاد ملی کرونا چیست؟ مجموعهای از همینها. تصمیم کجاست؟ معلوم نیست»، «دچار چالش مدیریت تصمیم نهایی در پاندمی کرونا شده ایم. حجم تلفات انسانی و خسارت اقتصادی این بیماری با توجه به شرایط تحریم میرود که دردسرساز شود. بیزنسهای خدماتی در شهرهای بزرگ دچار ورشکستگی شدهاند. تعطیلی کامل کشور برای دوهفته بهتر از نیمه تعطیل بودن برای یکسال آینده است»، «تعطیلی دوهفتهای کرونایی تهران یعنی قتل عام کرونایی در مازندران»، «تهران ٨ ماه در آستانه تعطیلی دوهفتهای!»، «در خبرها آمده تعطیلی دو هفتهای تهران در آستانه تأیید نهایی است. سؤالم از مسئولان مربوطه این است که چرا با اینکه ۲۷ استان در وضعیت قرمز قرار دارند و اکثر شهرها در حالت فوقالعاده پس چرا تعطیلی را فقط برای تهران در نظر گرفتند؟! مردم سایر شهرها هم در خطر هستند.»، «هزینههای کمرشکن اقتصادی و اجتماعی تعطیلی کشور بر هیچ فرد عاقلی پوشیده نیست اما در شرایط دهشتناک بحران کرونا، آیا واقعاً تعطیلی دو، سه هفتهای همراه با یک مدیریت صحیح و قاطعانه قرنطینه و منع رفتوآمد، هزینه مادی و معنوی سنگینتری از تبعات این ۱۰ ماه همهگیری داشته و خواهد داشت؟»، «میخواین تعطیل کنید خیلی خوب. اما فراموش نکنید بازاری جماعت اکثراً مستأجر هستن و مثل ما نه بازار از شارژش میگذره و نه صاحب ملک از اجاره. فروش امثال ما به یک بیستم قبل رسیده. قرار نیست ما به امان خدا رها بشیم.»، «تعطیلی دوهفتهای تهران انگار داره جدی میشه! شرکت ما داره زیرساخت دورکاری رو فراهم میکنه»، «هفتهای ۷ بار احتمال تعطیلی دوهفتهای تهران قوت میگیره.»، «تعطیلی دوهفتهای کشور تأثیر کوتاه مدت روی کرونا داره(همونجور که تعطیلات عید تأثیر کوتاه مدت داشت)مردم باید زندگی کنار کرونا رو یاد بگیرن چون عضوی از زندگی همه شده»، «تعطیلی تهران چه دردی را دوا میکند، گذشته از ضررهای اقتصادی فراوان، بعد از ۱۴ روز چه اتفاقی میافتد، باز روز از نو و روزی از نو، باز مسافرتها، باز گشت و گذارها، باز رفت و آمدها و انتقال این ویروس از شهری به شهر دیگر»، «توی تعطیلی دو هفتهای تهران کارگران هم مثل کارمندا نمیتونن فعالیت داشته باشن.... کارمند که حقوقش رو میگره اونی که کارگره باید چِکار کنه؟ به اینجاش هم فکر کردید؟»
غول مرحله آخر
تصاویری که از یک ابر کروکودیل در ایالت فلوریدای امریکا منتشر شد کاربران ایرانی و خارجی را شگفت زده کرد. گفته میشود این کروکودیل عظیم الجثه بعد از طوفان در فلوریدا دیده شده و بسیاری از کاربران ایرانی با انتشار فیلم و عکسش با آن شوخی کردند. البته خیلیها هم سعی میکردند اطلاعاتی درباره این کروکودیل به بقیه بدهند: «مشاهده یک ابر کروکودیل در خیابانهای فلوریدا پس از رخداد طوفان و طغیان رودخانهها. ابعاد باورنکردنی این تمساح نشان از طبیعت بکر حوضه آبخیز رودخانه سنت جانز دارد. جالب آنکه موقعیت فلوریدا در امریکا شبیه بلوچستان ایران، هر دو در جنوبشرق کشور و برخوردار از تمساح است»، «یااا خدا چقدر این گنده است! یکی از دوستام به شوخی میگفت فلوریدا اپلای کنی بری تمساحها میخورنت! مثل اینکه اینجوریاست!»، «امریکا نه تنها ترامپ داره بلکه کروکودیل هم وسط خیابوناش داره! امریکا نرید!»، «در ایالت فلوریدا٫ ظاهراً دایناسور دارند نه تمساح»، «بابا فلوریدا چه خبره، دایناسور دارید؟»، «نیمچه گودزیلا اومده، حالا اولیا و مربیانش هم کمکم سر و کلهشون پیدا میشه. بیا برو بشین آروم توی اتاقت و دیگه پیشبینی نکن»، «شنیدم فلوریدا پر از برکههایی هست که در اونها تمساح زندگی میکنه و کنارشون تابلو اخطار نزدیک نشوید نصب کردن»، «من یه سرچ کردم گویا این چیزا اونقدرام تو فلوریدا تازگی نداره! سالهای قبل هم چیزای مشابه دیده شده بود.»، «اون کروکودیل که بعد طوفان تو فلوریدا پیدا شد رو دیدین؟ قطعاً کروکودیل نیست اون»، «هرجور نگاه میکنم این کروکودیل نیس غول مرحله آخره»، «این خزنده با ابهت و زیبا، الیگیتور امریکایی است. تفاوت الیگیتور با کروکودیل در شکل پوزه آنهاست: پوزه تمساح کشیدهتر و پوزه الیگیتور کوتاهتر است و از نیمرخ، گویی لبخند به لب دارد. «فلوریدا از این جهات ایالت بامزهای هست. علاوه بر تابلوی خطر عبور کروکودیل، اخطار فرار مارهای خانگی هم چند وقت یه بار منتشر میشه. گویا سر طوفان (کاترینا یا قبلیش) هم کلی مار فرار و در محیط میاد اونجا زادو ولد کردن و الان جزو گونههای مهاجم غیربومی هستن.»، «بیشتر به نظر میاد کروکودیل خودش صابخونه است داره تو حیاط پلانک تمرین میکنه»، «یا خدا این کروکودیل نیست که اژدهاست. این فلوریدا انگار یه تیکه از سرزمین موردور تو ارباب حلقه هاست. هر چیز وحشتناکی از جمله این و اون ترول بزرگ دانلد ترامپ توش لونه کردند.»
هفته کتاب؛ توأمان جشنواره و تحلیل
هادی حسینینژاد
روزنامهنگار
تاریخچه برگزاری «هفته کتاب» به آبانماه سال 1372 بازمیگردد؛ هفتهای که با نامگذاری 24 آبانماه بهعنوان «روز کتاب و کتابخوانی و کتابدار» با مناسبت سالروز درگذشت علامه طباطبایی (1360) گره خورده و حول محور این روز، برنامهریزی و تعیین میشود. امروز 24 آبانماه 1399، نخستین روز از بیستوهشتمین هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران است و مؤسسه خانه کتاب و ادبیات ایران بهعنوان مجری اصلی و دستگاهها و سازمانهای دیگر بهعنوان نهادهای همکار، همچون سنوات گذشته درصدد اجرایی کردن برنامههای مختلفی در سراسر کشورند.
در اینباره که چه رویکردی بهعنوان رویکرد غالب باید در این هفته محوریت داشته باشد، نظرات متفاوتی وجود دارد. گروهی معتقدند این رویداد باید همانند رویدادهای فرهنگی و هنری دهه فجر، ماهیتی جشنوارهای داشته باشد و جنبههای تبلیغی و تهییجی آن در جامعه پررنگتر باشد. عقیده دیگر این است که در این هفته، باید بهسراغ حلقههای مختلف صنعت نشر و دستگاههای مسئول در حوزه کتاب و کتابخوانی رفت و ایام را به تحلیل شرایط، آسیبشناسی و تعیین راهکارهایی برای رفع مشکلات گذراند. برخی نیز بر آمیزهای از این دو رویکرد، نظر دارند و هر دو نگاه را بهشکل توأمان، ضروری میدانند. با این اوصاف، تأملی کوتاه بر موقعیت و جایگاه کتاب در جامعه و نزد اهالی نشر بهطور توأمان خالی از لطف نیست.
مطابق با اخبار و شرححالهایی که در ماهها و چهبسا سالهای اخیر از اهالی صنعت نشر خوانده و شنیدهایم، این صنعت بواقع کوچک، با مشکلات و تنگناهای ریزودرشت متعددی مواجه است؛ کوچک به این معنی که مطابق با اطلاعات رسمی، بهای کل کتابهایی که در طول یک سال از سوی ناشران تولید میشود، براساس خوداظهاری ناشران در زمینه اعلام شمارگان کتابها چیزی حدود 3000 میلیارد تومان است که در مقایسه با هزینه تولید در سایر بازارها و صنوف تولیدی در کشور، رقم ناچیزی مینماید. بررسی سایر شاخصههای آماری در حوزه تولید کتاب، تصویر واضحتری را از موقعیت این صنعت بهدست میدهد. شمارگان متوسط کتابها که در یکی،دو دهه اخیر، همواره سیری نزولی داشته، در ششماه نخست سالجاری به مرز 1200 نسخه رسیده است. از سوی دیگر، عوامل مختلفی ازجمله وارداتی بودن مواد مصرفی مورد نیاز در تولید کتاب از فیلم و زینک و جوهر دستگاههای چاپ گرفته تا کاغذ و چسب صحافی و... همچنین تنگناهای اقتصادی که تحریمهای چندسال اخیر نیز به آنها دامن زده، قیمت متوسط کتاب را در کشور، از مرز 40هزار تومان فراتر برده است؛ رقمی که برای قشر متوسط کتابخوان، بهگرانی کتاب تعبیر میشود. جایگاه اجتماعی کتاب و کتابخوانی نیز با پارامترها و شاخصههای مختلفی قابل بررسی و سطحسنجی است. مطابق با آخرین اعلام رسمی که از سوی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی صورت گرفت، سرانه مطالعه در ایران، تنها 13 دقیقه است که پایین بودن این شاخص، نسبت مستقیم و دوسویهای با عوامل تولید، خصوصاً روند نزولی شمارگان متوسط کتابها دارد. مردم، کم کتاب میخوانند و این یعنی جایگاه کتاب و مطالعه در جامعه، جایگاه قابل دفاعی نیست.
در چنین شرایطی، ضرورت نگاه توأمان به هفته کتاب که از یکسو بر بررسی و تحلیل تنگناها و آسیبهای موجود در بدنه صنعت نشر با رویکرد گرهگشایی و از سوی دیگر، بر تبلیغ کتاب و تهییج جامعه به کتابخوانی ناظر است، روشنتر میشود. واقعیتی که با آن مواجهیم، این است: صنعت گرفتار و نیازمند حمایت و اصلاح و جامعهای که از ایده آلهای کتاب و کتابخوانی فاصله زیادی دارد. البته که اصلاح شرایط موجود ظرف یک هفته، نه منطقی است و نه کسی چنین انتظاری دارد اما هفته کتاب میتواند فرصتی باشد برای ارزیابی، آسیبشناسی و جهتدهی به جریانهای مدیریت فرهنگی در حوزه کتاب. فعالیتهای ترویجی و تبلیغی هم کهجای خود را دارند.
روزنامهنگار
تاریخچه برگزاری «هفته کتاب» به آبانماه سال 1372 بازمیگردد؛ هفتهای که با نامگذاری 24 آبانماه بهعنوان «روز کتاب و کتابخوانی و کتابدار» با مناسبت سالروز درگذشت علامه طباطبایی (1360) گره خورده و حول محور این روز، برنامهریزی و تعیین میشود. امروز 24 آبانماه 1399، نخستین روز از بیستوهشتمین هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران است و مؤسسه خانه کتاب و ادبیات ایران بهعنوان مجری اصلی و دستگاهها و سازمانهای دیگر بهعنوان نهادهای همکار، همچون سنوات گذشته درصدد اجرایی کردن برنامههای مختلفی در سراسر کشورند.
در اینباره که چه رویکردی بهعنوان رویکرد غالب باید در این هفته محوریت داشته باشد، نظرات متفاوتی وجود دارد. گروهی معتقدند این رویداد باید همانند رویدادهای فرهنگی و هنری دهه فجر، ماهیتی جشنوارهای داشته باشد و جنبههای تبلیغی و تهییجی آن در جامعه پررنگتر باشد. عقیده دیگر این است که در این هفته، باید بهسراغ حلقههای مختلف صنعت نشر و دستگاههای مسئول در حوزه کتاب و کتابخوانی رفت و ایام را به تحلیل شرایط، آسیبشناسی و تعیین راهکارهایی برای رفع مشکلات گذراند. برخی نیز بر آمیزهای از این دو رویکرد، نظر دارند و هر دو نگاه را بهشکل توأمان، ضروری میدانند. با این اوصاف، تأملی کوتاه بر موقعیت و جایگاه کتاب در جامعه و نزد اهالی نشر بهطور توأمان خالی از لطف نیست.
مطابق با اخبار و شرححالهایی که در ماهها و چهبسا سالهای اخیر از اهالی صنعت نشر خوانده و شنیدهایم، این صنعت بواقع کوچک، با مشکلات و تنگناهای ریزودرشت متعددی مواجه است؛ کوچک به این معنی که مطابق با اطلاعات رسمی، بهای کل کتابهایی که در طول یک سال از سوی ناشران تولید میشود، براساس خوداظهاری ناشران در زمینه اعلام شمارگان کتابها چیزی حدود 3000 میلیارد تومان است که در مقایسه با هزینه تولید در سایر بازارها و صنوف تولیدی در کشور، رقم ناچیزی مینماید. بررسی سایر شاخصههای آماری در حوزه تولید کتاب، تصویر واضحتری را از موقعیت این صنعت بهدست میدهد. شمارگان متوسط کتابها که در یکی،دو دهه اخیر، همواره سیری نزولی داشته، در ششماه نخست سالجاری به مرز 1200 نسخه رسیده است. از سوی دیگر، عوامل مختلفی ازجمله وارداتی بودن مواد مصرفی مورد نیاز در تولید کتاب از فیلم و زینک و جوهر دستگاههای چاپ گرفته تا کاغذ و چسب صحافی و... همچنین تنگناهای اقتصادی که تحریمهای چندسال اخیر نیز به آنها دامن زده، قیمت متوسط کتاب را در کشور، از مرز 40هزار تومان فراتر برده است؛ رقمی که برای قشر متوسط کتابخوان، بهگرانی کتاب تعبیر میشود. جایگاه اجتماعی کتاب و کتابخوانی نیز با پارامترها و شاخصههای مختلفی قابل بررسی و سطحسنجی است. مطابق با آخرین اعلام رسمی که از سوی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی صورت گرفت، سرانه مطالعه در ایران، تنها 13 دقیقه است که پایین بودن این شاخص، نسبت مستقیم و دوسویهای با عوامل تولید، خصوصاً روند نزولی شمارگان متوسط کتابها دارد. مردم، کم کتاب میخوانند و این یعنی جایگاه کتاب و مطالعه در جامعه، جایگاه قابل دفاعی نیست.
در چنین شرایطی، ضرورت نگاه توأمان به هفته کتاب که از یکسو بر بررسی و تحلیل تنگناها و آسیبهای موجود در بدنه صنعت نشر با رویکرد گرهگشایی و از سوی دیگر، بر تبلیغ کتاب و تهییج جامعه به کتابخوانی ناظر است، روشنتر میشود. واقعیتی که با آن مواجهیم، این است: صنعت گرفتار و نیازمند حمایت و اصلاح و جامعهای که از ایده آلهای کتاب و کتابخوانی فاصله زیادی دارد. البته که اصلاح شرایط موجود ظرف یک هفته، نه منطقی است و نه کسی چنین انتظاری دارد اما هفته کتاب میتواند فرصتی باشد برای ارزیابی، آسیبشناسی و جهتدهی به جریانهای مدیریت فرهنگی در حوزه کتاب. فعالیتهای ترویجی و تبلیغی هم کهجای خود را دارند.
رمانی سراسر امید و عشق به زندگی
«کاتوره» یعنی سرگردان، شیفته و حیران! افزون بر این عنوان آخرین نوشتهای است که از بیتا شباهنگ، فیلمنامهنویس و نویسنده کشورمان در اختیار علاقهمندان قرار گرفت. رمانی که چاپ دوم آن بهتازگی از سوی نشر «آفتابکاران» روانه کتابفروشیها شده و برخوردار از شخصیتهایی عاشقپیشه و همچون نام کتاب حیران. کاتوره درباره شایان صفایی است، یکی از شخصیتهای اصلی این رمان که به گفته نویسندهاش، سالهای بیشماری از زندگیاش همچون نام کتاب سپریشده، هرچند که درنهایت پیشامدی غیرمنتظره او را از مسیر زندگیاش جدا کرده و به فضایی ناآشنا پرتاپ میکند. این نوشته در ۷ فصل و ۳۲ بخش نوشتهشده، ازجمله ویژگیهای این نوشته، همچون دیگر کارهای شباهنگ وسواسی است که در به کار بردن کلمات و از سویی چینش آنان کنار هم به خرج داده، هرچند که نمیتوان از پارادوکسهای متعددی که به کار برده هم صرف نظر کرد؛ از جمله آنجا که میگوید:«توی تاریکروشن پیادهرو زرین رو به او و پشت به مسیری که میروند جستوخیزکنان عقب عقب میرود.» این تنها نوشته شباهنگ نیست، «گربههای اِشراقی» هم اثر دیگری است با همکاری انتشارات نگاه که از او به یادگار مانده است. این مجموعه داستان دربردارنده 13 داستان کوتاه است. شباهنگ که در عرصه سینما هم چه بهعنوان دستیار کارگردان و چه فیلمنامه نویس فعالیتهای مختلفی داشته، نویسندهای است که ازجمله ویژگیهای بارز او را میتوان به تصویر کشیدن تصویری واقعگرایانه از طیفهای مختلف اجتماعی دانست، او این هدف را با خلق آدمهایی که غرق گرفتاریهای زندگی امروز هستند محقق کرده است. نخستین داستانهای شباهنگ با نام مستعار «المیرا شایان» در ماهنامه هفت منتشر شد، فیلمهای سینمایی همچون«گرگ بازی»، «زندان زنان» و همچنین سریال تلویزیونی «این راهش نیست» ازجمله کارهایی هستند که در ساخت آنها همکاری داشته است؛ اما چرا در توصیف آثار منتشرشدهاش از واژه «به یادگار مانده» استفاده کردیم! این نویسنده و فیلمنامه نویس بهمن سال 1396 بعد از یک دوره طولانی ابتلا به بیماری سرطان ریه در حالی در 44 سالگی با زندگی وداع گفت که هرگز انتشار رمان «کاتوره» را ندید، هرچند که به گفته ناشر همچنان سراسر امید و عشق به زندگی بود؛ مشخصهای از ویژگیهای اخلاقی بیتا شباهنگ که ردپای پررنگی از آن در این رمان هم دیده میشود.
کتاب:کاتوره
نویسنده: بیتا شباهنگ
نشر: آفتابکاران
به نام تاریخ
24 آبان
در روز دویست و چهلم از سال باید از نامهای بزرگ ادبیات و هنر ایران و جهان یاد کنیم که امروز سالروز تولد یا درگذشتشان است.
تولدها
بیژن نجدی: شاعر و نویسنده معاصر ایرانی سال 1320 در چنین روزی به دنیا آمد. بیژن نجدی از سال 1345 کارش را در زمینه ادبیات آغاز کرد. او هم شعر میگفت و هم داستان مینوشت اما تنها یک مجموعه داستان به نام «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» از او در سال 1373 منتشر شد که همان اثر هم بسیار مطرح شد و جایزه قلم زرین جایزه گردون را برای نجدی همراه داشت. پس از درگذشت نجدی در سال 1376 همسرش آثاری از او مانند «دوباره از همان خیابانها»، «تاریکی در پوتین»، «سپرده در زمین»، «گیاهی در قرنطینه» و «مرثیهای برای چمن» را منتشر کرد. نجدی از پیشگامان داستان نویسی پست مدرن ایران است.
کلود مونه: امروز سالروز تولد یکی از بنیانگذاران مشهور سبک امپرسیونیسم است که در سال 1840 به دنیا آمد. کلود مونه نقاش فرانسوی در آکادمی سوئیس و مدرسه هنرهای زیبای پاریس تحصیل کرد و از سال 1874 با شرکت در نخستین نمایشگاه امپرسیونیستها مطرح شد؛ البته اصطلاح امپرسیونیسم از یکی از نقاشیهای او با نام «دریافتی از طلوع آفتاب» گرفته شد که مونه سال 1872 آن را کشید. او تا سال 1882 در نمایشگاههایی از این دست شرکت میکرد و سال 1899 کشیدن مجموعه تابلوهای «نیلوفرهای آبی» را آغاز کرد که جزو آثار مطرح نقاشی جهان هستند و اکنون در موزه هنرهای زیبای سانفرانسیسکو نگهداری میشوند. کلود مونه بر ادبیات جهان هم بسیار تأثیر گذاشت و نویسندگانی مانند آنتوان چخوف تحت تأثیر او بودند، وی سال 1926 درگذشت.
یانی: پانیس کریسومالیس موسیقیدان و پیانیست یونانی مشهور جهان که در دنیای هنر به یانی معروف است امروز 66 ساله میشود. یانی از کودکی با نواختن پیانو و آکاردئون استعدادش را در زمینه موسیقی نشان داد و پس از آن با تشویق خانوادهاش بدون آموزش رسمی این هنر را ادامه داد. او در سال 1977 به یک گروه راک در یونان پیوست و با آنها همکاری کرد و در سال 1980 اولین آلبومش را با نام «آپتیمیستیک» منتشر کرد. او در سال 1987 گروه موسیقی خودش را تشکیل داد و با اجرای تورهای مختلف به شهرت رسید اما کنسرت او در آکروپولیس یونان در سال 1993 از او یک چهره جهانی ساخت و به دومین کنسرت موسیقی ویدئویی پرفروش تاریخ هم تبدیل شد. او در مکانهای تاریخی مانند تاج محل هم اجرا کرده و تاکنون آلبومهای «کلید تخیل»، «از روی سکوت»، «بازتاب احساس»، «در جشن زندگی»، «در زمان من» و «آسایشی احساس برانگیز» از او منتشر شده است.
آسترید لیندگرن: نویسنده سوئدی کتابهای کودک و نوجوان سال 1907 متولد شد. «درد دلهای بریت ماری» اولین کتاب او بود که در سال 1944 منتشر شد و در یک جایزه ادبی سوئدی به نام رابن و شوگرن هم برنده شد. سال بعد او برای نوشتن مشهورترین اثرش یعنی «پی پی جوراب بلند» تلاش کرد که در واقع با الهام از دختر خردسالش در زمانی که بیمار بود نوشته شد. این کتاب از زمان انتشارش یکی از محبوبترین کتابهای کودکان جهان بود و اکنون هم آسترید لیندگرن با آن شناخته میشود. «کارلسون روی پشت بام»، «میو، میوی من»، «برادران شیردل» و «ما بچههای بولربو» از دیگر آثار آسترید لیندگرن است. او یکی از برندگان جایزه هانس کریستین اندرسن بود که در سال 1958 این جایزه را به دست آورد و اکنون هم یک جایزه ادبی به نام خودش برای نویسندگان سوئدی کتابهای کودک در نظر گرفته شده است. آسترید لیندگرن سال 2002 درگذشت و مجموعه نسخههای دستنویس کتاب هایش از طرف یونسکو به عنوان بخشی از میراث فرهنگی جهان ثبت شده است.
محمدرضا کوهستانی نمایشنامه نویس، سیما کوبان نقاش و مجسمه ساز، عباس مهردادیان بازیگر، بهرام دهقانی تدوینگر، حامد ابراهیمپور شاعر، اعظم عظیمی داستان نویس و امیرعباس گلاب خواننده هم متولد امروز هستند.
درگذشت
رهی معیری: غزلسرای ایرانی که با تصنیفهایی مانند «شد خزان» شناخته میشود سال 1347 در چنین روزی درگذشت. رهی معیری متولد سال 1288 بود و در 17 سالگی اولین رباعیاش را سرود. او در انجمنهای ادبی مختلف شرکت میکرد و سال 1345 مجموعهای از اشعارش با نام «سایه عمر» منتشر شد. بسیاری از اشعار او توسط خوانندگان مشهور خوانده شدند. آثاری مانند «نوای نی»، «شب جدایی»، «یاد ایام»، «کاروان» و «مرغ حق». او در برنامه گلهای رنگارنگ رادیو هم با داوود پیرنیا همکاری میکرد.
عکس نوشت
جورج روریز هنرمند برزیلی که با طراحی ماسک برای کارناوالهای مختلف شهرت دارد این روزها ماسکهایی طراحی میکند که شبیه به صورت مردم است. این هنرمند از ماسکهای سفید برای نقاشی کردن بخش پایینی چهره افراد مختلف استفاده میکند و زمان زیادی را صرف خلق جزئیات صورت همچون خطوط پوست و یا لبها میکند و کسانی که دوست ندارند با استفاده از ماسک در دوران کرونا چهره خود را بپوشانند، طرفدار این ماسکها شدهاند. روریز میگوید: «استفاده از ماسک برای جلوگیری از ابتلا به ویروس کرونا حیاتی است. من با خلق این ماسکها واکنشهای بسیار مثبتی دریافت کردهام و این ماسکها باعث خنده مردم شده است. چیزی که قرار بود مایه ناراحتی باشد حالا به عاملی برای خوشی تبدیل شده است.»
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
با آرزوی صحت برای شما جناب پرویز پورحسینی
-
دست بچههای تئاتر را بگیریم
-
شهروند مجـــازی
-
هفته کتاب؛ توأمان جشنواره و تحلیل
-
رمانی سراسر امید و عشق به زندگی
-
به نام تاریخ
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین