ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
لذت کشف حقیقت
ارد عطارپور: همیشه به عنصر روایت اهمیت میدهم. قصه یک چیز است و روایت قصه چیزی دیگر. مثل وقتی که خاطرهای را یکی تعریف کند و جذاب نباشد اما دیگری همان خاطره را جذاب بگوید. من سعی میکنم جوری مستندم را بسازم و تعریف کنم که برای مخاطب جذاب باشد. من فیلم میسازم تا دانش خودم را بالا ببرم. بخش لذتبخش آن وقتی است که من را به جستوجو و تحقیق و پیگیری موادی میبرد که بتواند یک معما را حل کند. برای من اگر آن معما حل شود و بخشی از واقعیت را بازتاب دهم، یک احساس لذت و موفقیت است.
بخشی از صحبتهای این مستندساز در مراسم بزرگداشتاش در جشنواره سینما حقیقت
بخشی از صحبتهای این مستندساز در مراسم بزرگداشتاش در جشنواره سینما حقیقت
به بهانه انتشار دفتری تازه از شاعر پیشکسوت شعر انقلاب «حسین مهرآذین»
سطرهای سر به زیر شعر
ارمغان بهداروند
روزنامه نگار
رابطه ادبیات و جامعه، رابطهای تقابلی نیست و انسان بهعنوان عنصر مشترک جامعه و ادبیات، متأثر از هر دو سوی این ارتباط، پیوسته در دگردیسی است و بارزترین این تبدیل وضعیت، در آفرینشهای ادبی خود را به نمایش میگذارد که از آن بهعنوان تحرک ادبی یاد میشود. فرایندی که با فروپاشیها و نوزاییهایی سبکی در ادبیات قابل مطالعه است. یکی از مهمترین شاخصههای تحرک استمراری ادبیات «غزل» است. غزل فارسی بنا به قدمت، زیباییهای ظرفیتی و تمایل ادبی شاعران همواره کالبد آفرینش شعرها بوده است. توجه به پیشینه ادبی غزل و سیر تحولات آن بویژه در چند دهه اخیر، جایگاه این شکل شعر فارسی را بخوبی تبیین مینماید. اکنون نیز غزل، بهعنوان یکی از اصلیترین فرمهای شعر روزگار ما که انقلاب، جنگ و فراز و فرودهای اجتماعی را پشت سر گذاشته است، همچنان از بسامد آفرینشی فراوانی برخوردار است. با چنین چشماندازی مروری بر اثری تازهمنتشره در حوزه غزل خواهیم داشت. «حسین مهرآذین» از جمله اهالی غزل است که پنج دهه شاعری و چهار مجموعه شعر در کارنامه هنری خویش دارد. شعر مهرآذین متولد روزگاری است که گلادیاتورهای ادبی در آن میزیستهاند. سالهای واپسین دهه چهل را اگر مبدأ شاعرانگیهای او بدانیم، اوج آفرینشهای شعری او را باید سالهای نخستین جنگ و روزگاری که همسایگی حماسه و تغزل، اسباب آفرینش غزلی دیگرگونه را فراهم آورد، دانست.
دفتر «آبی اما کبود» گزیدهای از آثار اخیر مهرآذین است که توسط نشر «روشن مهر» منتشر شده است. رفتار زبانی مهرآذین در برخی سطرها چنان معاصر و پرانرژی است که هر کدام از آن سطرها میتواند نشانهای از ظرفیتهای پنهان شعر او باشد که کمتر از آن بهرهمند شده است. در این فرایند زبان با استفاده از محور صمیمیت به روال گفتار نزدیک میشود و شعر با پرهیز از اجرای صرفاً فاخر به مخاطب منتقل میشود و کارکرد هنری خود را تکمیل مینماید:
مثل پرندهها به قفس خو گرفتهایم(ص125)/دنیا بزرگ نیست که از هم جدا شویم/یک گام کافی است که در این حوالیام(ص78)/ با من بیا رفیق که شب را درو کنیم(ص39)/ بپوش پیرهن پر ز پولک خود را/ فضای خانه پر از رقص نور کن بانو (ص 15)شعر مهرآذین سرشار از مؤلفههای زیباشناسی شعر کلاسیک است که حاکی از شناخت و موأنست شاعر با ادبیت کلام در شعر میباشد. رویکردی که هر چند چهره کلاسیک آفرینشهای مهرآذین را پررنگتر به نمایش میگذارد اما در سادهترین نگاه میتوان از آنها بهعنوان آثاری که گذار از سنت به مدرنتیه را میتوانند تجلی بخشند، استفاده نمود. در من تهمتنی است که تسلیم ننگ اوست/ اسفندیار خویش در اغفال میزنم(ص 19)/ شکست رونق بازار گفتوگو ای دوست/ سکوت، سیطره دارد به همزبانیها(ص32)/ بس که دیدم به لبان همه انگشت سکوت/ شوق پرسیدن من بر لب آیا خشکید (ص40)
فقدان فلسفه نامگذاری کتاب و شعرهایی که شایستگی انتخاب نامهایی ماناتر را داشتند از مهمترین ابتلائات اثر محسوب میشود. با تمرکز بر آثار موفق این روزگار درخواهیم یافت که مشهورترین مجموعهها و موفقترین شعرهای امروز از نامهای درخوری نیز برخوردار بودهاند که بسط شهرت شعر سهم کمی نداشتهاند. بازخوانی «آبی اما کبود» در این روزگار، بازخوانی شاعری است که جایگاه مسلمی در شعر خوزستان داشته است و بزرگترین رویداد اجتماعی این روزگار یعنی انقلاب و جنگ به لطف شاعرانگیهایش ثبت و ضبط گردیده است و اگر آن چنان که باید به این سرمایه ادبی توجه میشد، اکنون نام و نشانی دیگرگونه از او و شعرش به چشم میآمد.
روزنامه نگار
رابطه ادبیات و جامعه، رابطهای تقابلی نیست و انسان بهعنوان عنصر مشترک جامعه و ادبیات، متأثر از هر دو سوی این ارتباط، پیوسته در دگردیسی است و بارزترین این تبدیل وضعیت، در آفرینشهای ادبی خود را به نمایش میگذارد که از آن بهعنوان تحرک ادبی یاد میشود. فرایندی که با فروپاشیها و نوزاییهایی سبکی در ادبیات قابل مطالعه است. یکی از مهمترین شاخصههای تحرک استمراری ادبیات «غزل» است. غزل فارسی بنا به قدمت، زیباییهای ظرفیتی و تمایل ادبی شاعران همواره کالبد آفرینش شعرها بوده است. توجه به پیشینه ادبی غزل و سیر تحولات آن بویژه در چند دهه اخیر، جایگاه این شکل شعر فارسی را بخوبی تبیین مینماید. اکنون نیز غزل، بهعنوان یکی از اصلیترین فرمهای شعر روزگار ما که انقلاب، جنگ و فراز و فرودهای اجتماعی را پشت سر گذاشته است، همچنان از بسامد آفرینشی فراوانی برخوردار است. با چنین چشماندازی مروری بر اثری تازهمنتشره در حوزه غزل خواهیم داشت. «حسین مهرآذین» از جمله اهالی غزل است که پنج دهه شاعری و چهار مجموعه شعر در کارنامه هنری خویش دارد. شعر مهرآذین متولد روزگاری است که گلادیاتورهای ادبی در آن میزیستهاند. سالهای واپسین دهه چهل را اگر مبدأ شاعرانگیهای او بدانیم، اوج آفرینشهای شعری او را باید سالهای نخستین جنگ و روزگاری که همسایگی حماسه و تغزل، اسباب آفرینش غزلی دیگرگونه را فراهم آورد، دانست.
دفتر «آبی اما کبود» گزیدهای از آثار اخیر مهرآذین است که توسط نشر «روشن مهر» منتشر شده است. رفتار زبانی مهرآذین در برخی سطرها چنان معاصر و پرانرژی است که هر کدام از آن سطرها میتواند نشانهای از ظرفیتهای پنهان شعر او باشد که کمتر از آن بهرهمند شده است. در این فرایند زبان با استفاده از محور صمیمیت به روال گفتار نزدیک میشود و شعر با پرهیز از اجرای صرفاً فاخر به مخاطب منتقل میشود و کارکرد هنری خود را تکمیل مینماید:
مثل پرندهها به قفس خو گرفتهایم(ص125)/دنیا بزرگ نیست که از هم جدا شویم/یک گام کافی است که در این حوالیام(ص78)/ با من بیا رفیق که شب را درو کنیم(ص39)/ بپوش پیرهن پر ز پولک خود را/ فضای خانه پر از رقص نور کن بانو (ص 15)شعر مهرآذین سرشار از مؤلفههای زیباشناسی شعر کلاسیک است که حاکی از شناخت و موأنست شاعر با ادبیت کلام در شعر میباشد. رویکردی که هر چند چهره کلاسیک آفرینشهای مهرآذین را پررنگتر به نمایش میگذارد اما در سادهترین نگاه میتوان از آنها بهعنوان آثاری که گذار از سنت به مدرنتیه را میتوانند تجلی بخشند، استفاده نمود. در من تهمتنی است که تسلیم ننگ اوست/ اسفندیار خویش در اغفال میزنم(ص 19)/ شکست رونق بازار گفتوگو ای دوست/ سکوت، سیطره دارد به همزبانیها(ص32)/ بس که دیدم به لبان همه انگشت سکوت/ شوق پرسیدن من بر لب آیا خشکید (ص40)
فقدان فلسفه نامگذاری کتاب و شعرهایی که شایستگی انتخاب نامهایی ماناتر را داشتند از مهمترین ابتلائات اثر محسوب میشود. با تمرکز بر آثار موفق این روزگار درخواهیم یافت که مشهورترین مجموعهها و موفقترین شعرهای امروز از نامهای درخوری نیز برخوردار بودهاند که بسط شهرت شعر سهم کمی نداشتهاند. بازخوانی «آبی اما کبود» در این روزگار، بازخوانی شاعری است که جایگاه مسلمی در شعر خوزستان داشته است و بزرگترین رویداد اجتماعی این روزگار یعنی انقلاب و جنگ به لطف شاعرانگیهایش ثبت و ضبط گردیده است و اگر آن چنان که باید به این سرمایه ادبی توجه میشد، اکنون نام و نشانی دیگرگونه از او و شعرش به چشم میآمد.
یادی از سالروز سقوط دولت خودخوانده آذربایجان
وعدههای آزادی که سر از اردوگاههای سیبری درآورد
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
حکومت سرخها تحت لوای اتحاد جماهیرشوروی به پایان خود نزدیک میشد و دیگر از تبعیت جمهوریهای اقماری در حد استان از مسکو خبری نبود. هر یک از جمهوریهای 17 گانه مسیر دلخواه خود را پیش گرفته و هویت مستقلی یافته بودند. از جمله اقدامات جمهوریهای تازه استقلال یافته برقراری رابطه با سایر کشورها بهعنوان یک واحد سیاسی بود. قزاقستان یکی از جمهوریهای نواستقلال در راستای تحقق استقلال خود اقدام به تأسیس سفارت در کشورمان کرده، ایران نیز متقابلاً در صدد برآمد تا نمایندگی سیاسی خود را در آلماتا - پایتخت وقت این کشور- تأسیس کند. نگارنده در معیت آقای رسول اسلامی نخستین سفیر ایران در قزاقستان راهی این کشور شدیم. طبق روال نمایندگیهای کشورمان در سایر کشورها که برخی پستها از محلیها تأمین میشوند، چند نفر بهعنوان کارمند محلی جذب و مشغول بهکار شدند. «جعفر اصفهانی» یکی از ایرانیان مقیم آلماتا نیز بهعنوان راننده به استخدام سفارت ایران درآمده و مشغول بهکار شد. در مسیر مأموریتهای روزانه متوجه سرفصلهایی از زندگی پر از مشقتش شده و کنجکاو شدم تا بیشتر بدانم. برای این منظور روزی کنارش نشستم تا شرح زندگی پر از درد و رنجش را برایم بازگوید. ابتدا یادی از تنها پسرش کرد و اشک ریخت. پسرش در دوران سربازی در ترکیب ارتش شوروی سابق به افغانستان برده شده و آنجا در شبیخون مجاهدین افغان جان خود را از دست داده و جنازهاش هم برنگشته بود.
سپس اینگونه ادامه داد. «از دوران نوجوانی علاقه زیادی به سفر داشتم و برای اینکه بتوانم بدون صرف هزینه به جاهای مختلف سفر کنم، شاگرد یک کامیوندار شدم. در سفر دوم یا سوم باری به شهر زنجان خورد و من شادمان از اینکه امکان دیدن شهر دیگری فراهم شده از صبح زود پای ماشین حاضر بودم. ساعتی بعد صاحب کامیون آمد و به سمت زنجان به راه افتادیم، اما همینکه به زنجان رسیدیم عدهای تفنگدار جلوی ماشین ما را گرفتند و به ساختمانی که میگفتند مرکز فدائیان شهرستان زنجان است، بردند. ما نمیدانستیم آنها چه کسانی هستند و با ما چکار دارند؟ چون ما خلافی مرتکب نشده بودیم. من هم جوانتر از آن بودم تا از مسائل سیاسی سر در بیاورم، اما چهار سالی بود که میدیدم نظامیهای زاغ و بور که ایرانی نیستند اسلحه بهدست همه جا هستند. بعدها فهمیدم امریکا و انگلیس و روس با هم متحد شده و به بهانه پناه دادن ایران به آلمانیها کشورمان را اشغال کردهاند. بههرحال کامیون ما را مصادره کردند و هرچه گریه و زاری کردیم که کامیون مال خودتان با خود ما کاری نداشته باشید و اجازه دهید برگردیم، نپذیرفتند و گفتند ما راننده نداریم و باید با کامیون خودتان برای دولت ملی آذربایجان کار کنید و الا اعدام خواهید شد. ناچار تبعیت کردیم و آنها ما را به تبریز فرستادند. آنجا کمیته مرکزی فرقه دموکرات همه روزه به ما مأموریتهای مختلف میداد تا بارهایشان را بین شهرهای نزدیک جابهجا کنیم. وضع بههمین منوال تا یک سال ادامه یافت. تا اینکه 19 آذر 1325 ارتش ایران وارد عمل شد و شروع به پسگرفتن شهرها کرد. ما خیلی خوشحال بودیم که نجات خواهیم یافت و بعد از یک سال به خانه و زندگی خود برخواهیم گشت، اما با نزدیک شدن قوای نظامی ایران به مراغه به دستور سران فرقه ما موظف شدیم اثاث منزل غلام یحیی دانشیان یکی از سران فرقه و حاکم مراغه را بار بزنیم و به نخجوان ببریم. آنجا بعد از تخلیه بار به ما اجازه بازگشت ندادند.
همان ایام دولت ایران اعلام کرده بود تا سه روز تردد از مرزها آزاد است، هرکس میخواهد برود و هرکس میخواهد برگردد. من و راننده کامیون به اتفاق چند نفر دیگر که از همراهی با فرقه و سفر به خاک شوروی پشیمان شده بودند داوطلب بازگشت شدیم. آنجا دیگر سران فرقه کارهای نبودند بلکه مقامات شوروی و افسران روس امر و نهی میکردند. آنان دستور دادند تا کسانی که میخواهند به ایران برگردند در یک صف بایستند. صفی طولانی تشکیل شد، بعد نفرات صف را به ساختمانی دولتی بردند و دسته دسته در جاهای مختلف زندانی کردند. بعد از یک هفته همه ما را سوار قطاری که به صورت سالنی بدون صندلی و شرایط زندگی بود و هیچ روزنهای به بیرون نداشت، کرده و به سمت سیبری بردند. در این سفر که حدود 21 روز طول کشید جیره روزانه ما یک قرص نان بود و اجازه نداشتیم از قطار پیاده شویم. چندین نفر از همراهانمان در مسیر از سرما و گرسنگی فوت شدند. بعد از رسیدن به سیبری ما را در اردوگاههای اجباری بهکار گرفتند. روزی نبود که عدهای از گرسنگی، سرما یا بیماری فوت نکند. این وضعیت ادامه داشت تا اینکه استالین مرد، با مرگ استالین ما هم مشمول عفو شدیم و بنا شد به مناطق نیمه گرم برده شویم. جمع ایرانیان که در این مقطع حدود 500 نفر بود به شهر چیمکند قزاقستان کوچ داده شدیم و از آن زمان تا الان در این کشور زندگی میکنیم.»
دبیر گروه پایداری
حکومت سرخها تحت لوای اتحاد جماهیرشوروی به پایان خود نزدیک میشد و دیگر از تبعیت جمهوریهای اقماری در حد استان از مسکو خبری نبود. هر یک از جمهوریهای 17 گانه مسیر دلخواه خود را پیش گرفته و هویت مستقلی یافته بودند. از جمله اقدامات جمهوریهای تازه استقلال یافته برقراری رابطه با سایر کشورها بهعنوان یک واحد سیاسی بود. قزاقستان یکی از جمهوریهای نواستقلال در راستای تحقق استقلال خود اقدام به تأسیس سفارت در کشورمان کرده، ایران نیز متقابلاً در صدد برآمد تا نمایندگی سیاسی خود را در آلماتا - پایتخت وقت این کشور- تأسیس کند. نگارنده در معیت آقای رسول اسلامی نخستین سفیر ایران در قزاقستان راهی این کشور شدیم. طبق روال نمایندگیهای کشورمان در سایر کشورها که برخی پستها از محلیها تأمین میشوند، چند نفر بهعنوان کارمند محلی جذب و مشغول بهکار شدند. «جعفر اصفهانی» یکی از ایرانیان مقیم آلماتا نیز بهعنوان راننده به استخدام سفارت ایران درآمده و مشغول بهکار شد. در مسیر مأموریتهای روزانه متوجه سرفصلهایی از زندگی پر از مشقتش شده و کنجکاو شدم تا بیشتر بدانم. برای این منظور روزی کنارش نشستم تا شرح زندگی پر از درد و رنجش را برایم بازگوید. ابتدا یادی از تنها پسرش کرد و اشک ریخت. پسرش در دوران سربازی در ترکیب ارتش شوروی سابق به افغانستان برده شده و آنجا در شبیخون مجاهدین افغان جان خود را از دست داده و جنازهاش هم برنگشته بود.
سپس اینگونه ادامه داد. «از دوران نوجوانی علاقه زیادی به سفر داشتم و برای اینکه بتوانم بدون صرف هزینه به جاهای مختلف سفر کنم، شاگرد یک کامیوندار شدم. در سفر دوم یا سوم باری به شهر زنجان خورد و من شادمان از اینکه امکان دیدن شهر دیگری فراهم شده از صبح زود پای ماشین حاضر بودم. ساعتی بعد صاحب کامیون آمد و به سمت زنجان به راه افتادیم، اما همینکه به زنجان رسیدیم عدهای تفنگدار جلوی ماشین ما را گرفتند و به ساختمانی که میگفتند مرکز فدائیان شهرستان زنجان است، بردند. ما نمیدانستیم آنها چه کسانی هستند و با ما چکار دارند؟ چون ما خلافی مرتکب نشده بودیم. من هم جوانتر از آن بودم تا از مسائل سیاسی سر در بیاورم، اما چهار سالی بود که میدیدم نظامیهای زاغ و بور که ایرانی نیستند اسلحه بهدست همه جا هستند. بعدها فهمیدم امریکا و انگلیس و روس با هم متحد شده و به بهانه پناه دادن ایران به آلمانیها کشورمان را اشغال کردهاند. بههرحال کامیون ما را مصادره کردند و هرچه گریه و زاری کردیم که کامیون مال خودتان با خود ما کاری نداشته باشید و اجازه دهید برگردیم، نپذیرفتند و گفتند ما راننده نداریم و باید با کامیون خودتان برای دولت ملی آذربایجان کار کنید و الا اعدام خواهید شد. ناچار تبعیت کردیم و آنها ما را به تبریز فرستادند. آنجا کمیته مرکزی فرقه دموکرات همه روزه به ما مأموریتهای مختلف میداد تا بارهایشان را بین شهرهای نزدیک جابهجا کنیم. وضع بههمین منوال تا یک سال ادامه یافت. تا اینکه 19 آذر 1325 ارتش ایران وارد عمل شد و شروع به پسگرفتن شهرها کرد. ما خیلی خوشحال بودیم که نجات خواهیم یافت و بعد از یک سال به خانه و زندگی خود برخواهیم گشت، اما با نزدیک شدن قوای نظامی ایران به مراغه به دستور سران فرقه ما موظف شدیم اثاث منزل غلام یحیی دانشیان یکی از سران فرقه و حاکم مراغه را بار بزنیم و به نخجوان ببریم. آنجا بعد از تخلیه بار به ما اجازه بازگشت ندادند.
همان ایام دولت ایران اعلام کرده بود تا سه روز تردد از مرزها آزاد است، هرکس میخواهد برود و هرکس میخواهد برگردد. من و راننده کامیون به اتفاق چند نفر دیگر که از همراهی با فرقه و سفر به خاک شوروی پشیمان شده بودند داوطلب بازگشت شدیم. آنجا دیگر سران فرقه کارهای نبودند بلکه مقامات شوروی و افسران روس امر و نهی میکردند. آنان دستور دادند تا کسانی که میخواهند به ایران برگردند در یک صف بایستند. صفی طولانی تشکیل شد، بعد نفرات صف را به ساختمانی دولتی بردند و دسته دسته در جاهای مختلف زندانی کردند. بعد از یک هفته همه ما را سوار قطاری که به صورت سالنی بدون صندلی و شرایط زندگی بود و هیچ روزنهای به بیرون نداشت، کرده و به سمت سیبری بردند. در این سفر که حدود 21 روز طول کشید جیره روزانه ما یک قرص نان بود و اجازه نداشتیم از قطار پیاده شویم. چندین نفر از همراهانمان در مسیر از سرما و گرسنگی فوت شدند. بعد از رسیدن به سیبری ما را در اردوگاههای اجباری بهکار گرفتند. روزی نبود که عدهای از گرسنگی، سرما یا بیماری فوت نکند. این وضعیت ادامه داشت تا اینکه استالین مرد، با مرگ استالین ما هم مشمول عفو شدیم و بنا شد به مناطق نیمه گرم برده شویم. جمع ایرانیان که در این مقطع حدود 500 نفر بود به شهر چیمکند قزاقستان کوچ داده شدیم و از آن زمان تا الان در این کشور زندگی میکنیم.»
آدمهای معلق در فضایی اثیری
وحید ملک
گالری دار
پس از نمایش آثار هرو شیخالاسلامی و فرناز اخلاقی اکنون نوبت به آثار نزار موسوی نیا رسیده است. که از روز جمعه 19 آذرماه در گالری آرت سنتر به نمایش گذاشته شده و تا 29 آذرماه هم این نمایشگاه ادامه دارد.
نقاشیهای نزار، بهطور شگفتانگیزی بیان حال و روز جامعه فعلی ماست. آدمهای معلق در فضایی اثیری، با شکل و شمایلی غریب که پیرامون آثارش را پر کرده است، انگار بیانی از روزگاری است که همین سالها گرفتار آن بودهایم.
اینکه هنرمند حتی از ده سال قبل آثاری خلق کرده که انطباقی خارقالعاده با زندگی اکنون ما دارد، واقعیتی است که شاید خود موسوی نیا هم پاسخی برای آن ندارد. و هنر ناب همین گونه است که خود مینمایاند. هنری که در هماهنگی تام و تمام بین هنرمند و رویدادهای جاری جامعهاش آفریده شده است. از همین بابت است که گفتهاند نقاشیهای عجیب نزار موسوی نیا برای ما غریب نیست. آشناست، با این عجایب او بیگانه نیستیم، چون ریشه در سنت و زندگی و تاریخ هنر خود ما دارد و عجیبتر اینکه ناآرامی که در آثارش نشان داده، شبیه یک پیشگویی یا هر تفسیر دیگری از دنیای کرونا زده اکنون است.
دنیای سوررئال نزار، اگر چه عجیب است اما جدید هم هست. آن را باید نگرشی بسیار شخصی به جامعهاش دانست و این ربط و پیوند میان تجربههای شخصی او و دنیای بیرون، وجه تمایز و البته جذابیت کارهایش خواهد بود. در مجموع فکر میکنم، نقاشیهای نزار موسوی نیا یک پرسش بزرگ برای بیننده است. پرسشی که یافتن چراها و پاسخهای آن، خیلی خوب ما را از سختیهای این سالها به درون ذهن هنرمند پرتاب میکند و دنیایی تازه در افق دیدمان میگشاید.
نمایشگاه نزار موسوی
گالری آرت سنتر
زمان 19 الی 29 آذر
گالری دار
پس از نمایش آثار هرو شیخالاسلامی و فرناز اخلاقی اکنون نوبت به آثار نزار موسوی نیا رسیده است. که از روز جمعه 19 آذرماه در گالری آرت سنتر به نمایش گذاشته شده و تا 29 آذرماه هم این نمایشگاه ادامه دارد.
نقاشیهای نزار، بهطور شگفتانگیزی بیان حال و روز جامعه فعلی ماست. آدمهای معلق در فضایی اثیری، با شکل و شمایلی غریب که پیرامون آثارش را پر کرده است، انگار بیانی از روزگاری است که همین سالها گرفتار آن بودهایم.
اینکه هنرمند حتی از ده سال قبل آثاری خلق کرده که انطباقی خارقالعاده با زندگی اکنون ما دارد، واقعیتی است که شاید خود موسوی نیا هم پاسخی برای آن ندارد. و هنر ناب همین گونه است که خود مینمایاند. هنری که در هماهنگی تام و تمام بین هنرمند و رویدادهای جاری جامعهاش آفریده شده است. از همین بابت است که گفتهاند نقاشیهای عجیب نزار موسوی نیا برای ما غریب نیست. آشناست، با این عجایب او بیگانه نیستیم، چون ریشه در سنت و زندگی و تاریخ هنر خود ما دارد و عجیبتر اینکه ناآرامی که در آثارش نشان داده، شبیه یک پیشگویی یا هر تفسیر دیگری از دنیای کرونا زده اکنون است.
دنیای سوررئال نزار، اگر چه عجیب است اما جدید هم هست. آن را باید نگرشی بسیار شخصی به جامعهاش دانست و این ربط و پیوند میان تجربههای شخصی او و دنیای بیرون، وجه تمایز و البته جذابیت کارهایش خواهد بود. در مجموع فکر میکنم، نقاشیهای نزار موسوی نیا یک پرسش بزرگ برای بیننده است. پرسشی که یافتن چراها و پاسخهای آن، خیلی خوب ما را از سختیهای این سالها به درون ذهن هنرمند پرتاب میکند و دنیایی تازه در افق دیدمان میگشاید.
نمایشگاه نزار موسوی
گالری آرت سنتر
زمان 19 الی 29 آذر
مروری بر اهمیت جشنوارههای تئاتر استانی و چالشهایش
خانه روشنان
محمد یاقوتپور
رئیس انجمن هنرهای نمایشی استان خوزستان
چراغ تئاتر شاید در این روزهای کرونایی کم فروغ شده اما در بستر جغرافیایی شهرستانهای مختلف کشور به همت هنرمندان پرتلاش عرصه انجمنهای هنرهای نمایشی همچنان به رسالتش یعنی روشنایی بخشی به فرهنگ و هنر عموم جامعه پایبند است. پس از حدود دو سال وقفه در فعالیتهای نمایشی بهدلیل شرایط کرونایی این روزها شاهد برگزاری جشنوارههای تئاتری در استانهای مختلف کشور هستیم که جای بسیار خرسندی و البته سپاسگزاری از هنرمندان فرهیخته تئاتری دارد که با وجود مشکلات بسیار مالی بسیجی وار در راه اعتلای این هنر قدسی بر صحنه مقدس نمایش در تلاشند تا شاید بتوانند رخوت و خمودگی را از شرایط این روزهای جامعه کرونا زده بزدایند و پویایی و طراوت را تسری ببخشند. در استان خوزستان نیز که همواره از حیث برگزاری رویدادها و جشنوارههای ملی و منطقهای و تعدد گروههای نمایشی و اجراهای عمومی در رتبه نخست کشور بوده، این روزها شاهد برگزاری پنج رویداد نمایشی؛ بیست و هفتمین جشنواره ملی تئاتر لالههای سرخ، هفدهمین جشنواره بینالمللی تئاتر عربی، سی و سومین جشنواره تئاتر استانی خوزستان، چهاردهمین جشنواره ملی تئاتر کودک و نوجوان و رپرتوار تئاترصحنهای خوزستان جان، با حمایت اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان هستیم که البته با توجه به اینکه دو اثر برگزیده جشنواره تئاتر استانی برای حضور در جشنواره بینالمللی تئاتر فجر معرفی میگردند، حضور در سی و سومین جشنواره تئاتر استانی در اولویت گروههای نمایشی خوزستان قرار گرفته و این جشنواره با پذیرش حدود چهل نمایش در مرحله بازبینی و انتخاب هفت گروه برتر برای شرکت در بخش نهایی جشنواره در شهرستان اهواز برگزار خواهد شد.هر چند شاید اگر همانند سالهای گذشته با برگزاری جشنواره فجر استانی امکان اجراهای چرخشی گروههای نمایشی منتخب در استانهای دیگر نیز فراهم بشود و علاوه بر دیده شدن نمایشها، هم امکان تبادل اجرایی مابین استانها و هم امکان انتقال تجارب هنرمندان با هم نیز فراهمتر شود. البته از این مهم نیز نباید غافل باشیم که برای آمادهسازی یک نمایش در طول حدود پنج ماه ممارست و تمرین یک گروه حدوداً پانزده نفره و روزی لااقل سه ساعت تمرین بیش از پنج هزار نفر ساعت کار صورت میگیرد که با توجه به این تلاش وافر میزان حمایت مالی که از سوی مجموعه وزارتخانه فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام می شود، بسیار ناچیز است که رفع این مشکل نیازمند عزم جدی مسئولان در توجه ویژهتر به مقوله فرهنگساز هنر متعالی نمایش است که امید داریم در دولت جدید این مهم محقق شود.
رئیس انجمن هنرهای نمایشی استان خوزستان
چراغ تئاتر شاید در این روزهای کرونایی کم فروغ شده اما در بستر جغرافیایی شهرستانهای مختلف کشور به همت هنرمندان پرتلاش عرصه انجمنهای هنرهای نمایشی همچنان به رسالتش یعنی روشنایی بخشی به فرهنگ و هنر عموم جامعه پایبند است. پس از حدود دو سال وقفه در فعالیتهای نمایشی بهدلیل شرایط کرونایی این روزها شاهد برگزاری جشنوارههای تئاتری در استانهای مختلف کشور هستیم که جای بسیار خرسندی و البته سپاسگزاری از هنرمندان فرهیخته تئاتری دارد که با وجود مشکلات بسیار مالی بسیجی وار در راه اعتلای این هنر قدسی بر صحنه مقدس نمایش در تلاشند تا شاید بتوانند رخوت و خمودگی را از شرایط این روزهای جامعه کرونا زده بزدایند و پویایی و طراوت را تسری ببخشند. در استان خوزستان نیز که همواره از حیث برگزاری رویدادها و جشنوارههای ملی و منطقهای و تعدد گروههای نمایشی و اجراهای عمومی در رتبه نخست کشور بوده، این روزها شاهد برگزاری پنج رویداد نمایشی؛ بیست و هفتمین جشنواره ملی تئاتر لالههای سرخ، هفدهمین جشنواره بینالمللی تئاتر عربی، سی و سومین جشنواره تئاتر استانی خوزستان، چهاردهمین جشنواره ملی تئاتر کودک و نوجوان و رپرتوار تئاترصحنهای خوزستان جان، با حمایت اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان هستیم که البته با توجه به اینکه دو اثر برگزیده جشنواره تئاتر استانی برای حضور در جشنواره بینالمللی تئاتر فجر معرفی میگردند، حضور در سی و سومین جشنواره تئاتر استانی در اولویت گروههای نمایشی خوزستان قرار گرفته و این جشنواره با پذیرش حدود چهل نمایش در مرحله بازبینی و انتخاب هفت گروه برتر برای شرکت در بخش نهایی جشنواره در شهرستان اهواز برگزار خواهد شد.هر چند شاید اگر همانند سالهای گذشته با برگزاری جشنواره فجر استانی امکان اجراهای چرخشی گروههای نمایشی منتخب در استانهای دیگر نیز فراهم بشود و علاوه بر دیده شدن نمایشها، هم امکان تبادل اجرایی مابین استانها و هم امکان انتقال تجارب هنرمندان با هم نیز فراهمتر شود. البته از این مهم نیز نباید غافل باشیم که برای آمادهسازی یک نمایش در طول حدود پنج ماه ممارست و تمرین یک گروه حدوداً پانزده نفره و روزی لااقل سه ساعت تمرین بیش از پنج هزار نفر ساعت کار صورت میگیرد که با توجه به این تلاش وافر میزان حمایت مالی که از سوی مجموعه وزارتخانه فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام می شود، بسیار ناچیز است که رفع این مشکل نیازمند عزم جدی مسئولان در توجه ویژهتر به مقوله فرهنگساز هنر متعالی نمایش است که امید داریم در دولت جدید این مهم محقق شود.
هنرمندان در فضای مجازی
با بازشدن سالنهای سینما و تئاتر، هنرمندان این روزها از اجراهای تازهشان میگویند و مینویسند و مثل همیشه صفحات مجازی این هنرمندان لبریز از کامنت و لایک و... است. آوردن همه این مطالب قطعاً در مجال ما نمیگنجد اما به برخی از آنها مروری میکنیم که از جهان سینماییها، تئاتریها و ادبیاتیهاست.
یاد او
گیتی رئوفی (معلم بازنشسته و همسر جمشید مشایخی) صبح دیروز ۲۰ آذر ماه در یکی از بیمارستانهای تهران درگذشت. مهرتاش مهدوی از دوستان و نزدیکان خانواده جمشید مشایخی (بازیگر فقید) این خبر را در تماس با ایسنا تأیید کرد. او که چند ماه قبل به همراه فرزندش نادر مشایخی به کرونا مبتلا شده بود، از این بیماری بهبود یافت اما در چند هفته اخیر بهدلیل عوارض کرونا در بیمارستان بستری شد و از دنیا رفت. رئوفی متولد 1315 بود و در سن 85 سالگی درگذشت.
چهرهها
گلاب آدینه که این روزها نمایش «بانوی محبوب من » را روی صحنه سالن اصلی تئاتر شهر دارد در پستی اینستاگرامی درباره این اثر نمایشی توضیحاتی داد. او نوشته است: «قابل توجه عزیزانى که پرسیدهاند آیا نمایش ما موزیکال است یا نه؛ نمایش موزیکال نیست اما در اجرای آن از موسیقی و حرکت استفاده زیادی شده است. سپاسگزار مدیر دوبلاژ این فیلم زنده یاد استاد «على کسمائی» هستم که اگر دوبله ماهرانه ایشان نبود اجراى این نمایش غیرممکن بود.»
بیتا فرهی نسخه ویژه نابینایان فیلم «لیلا» ساخته داریوش مهرجویی را خواند. گلاره عباسی این خبر را در اینستاگرام خود داده و نوشته است: «انتشار نسخه ویژه نابینایان «لیلا» با صدای بیتا فرهی. این گروه نسخه ویژه نابینایان فیلم سینمایی «لیلا» ساخته داریوش مهرجویی را روز پنجشنبه ۱۸ آذر ماه در چهارچوب برنامه فیلمخانه منتشر میکند. این فیلم روز پنجشنبه ساعت ۱۹ از رادیو سوینا پخش میشود و پس از آن، روی سایت سوینا در دسترس مخاطبان قرار میگیرد.»
علی جهاندار خواننده کشورمان، لحظاتی از اجرایش با مرحوم حسن کسایی را منتشر کرده و نوشته: «بهیاد سالهایی که پر از شور بود و شوق، پر از عشق بود و امید، دوران تکرارنشدنی حضور در محضر استاد کامل حسن کسایی. لحظاتی از اجرای خصوصی شور، با سهتار استاد حسن کسایی و آواز علی جهاندار که برای نخستین بار به عاشقان آواز و موسیقی ایرانی تقدیم میگردد. اصفهان ۱۳۷۲»
چه خبر؟
کامران شرفشاهی شاعر و پژوهشگر در اینستاگرام خود ذکری از بایزید بسطامی آورده در معنی اخلاق اجتماعی و مسئولیتپذیری. او نوشته است: «شیخ ابوسعید به مسجد جامع رفت تا موعظه نماید. بر منبر نشست و چون مسجد پر بود، منادی به جهت باز شدنِ جا برای حضور بقیه مشتاقان ندا داد ای مردم! برای خدا، هر کس از آنجا که هست یک قدم پیش آید. پس شیخ ابوسعید فرمود خدا این مرد را رحمت کند که آنچه را که برایش تمام انبیا و اولیای الهی آمدند و کوشش کردند تا به انسان بیاموزند در یک کلمه بیان کرد.ابوسعید این بگفت و بیهیچ سخن دیگری از منبر فرود آمد.»
صفحه اینستاگرامی هنرمندان ایرانی خاطرهای از سهراب سپهری در مورد کار در اداره کشاورزی به عنوان «مأمور مبارزه با ملخ» منتشر کرده و در گیومه آورده است: «نمیدانم تابستان چه سالی، ملخ به شهر ما هجوم آورد. زیانها رساند. من مأمور مبارزه با ملخ در یکی از آبادیها شدم. راستش را بخواهید، حتی برای کشتن یک ملخ هم نقشه نکشیدم! وقتی میان مزارع راه میرفتم، سعی میکردم پا روی ملخها نگذارم. اگر محصول را میخوردند پیدا بود که گرسنهاند. منطق من ساده و هموار بود.
روزها در آبادی زیر درختی دراز میکشیدم و پرواز ملخها را در هوا دنبال میکردم. اداره کشاورزی مزد مرا میپرداخت.»
یاد او
گیتی رئوفی (معلم بازنشسته و همسر جمشید مشایخی) صبح دیروز ۲۰ آذر ماه در یکی از بیمارستانهای تهران درگذشت. مهرتاش مهدوی از دوستان و نزدیکان خانواده جمشید مشایخی (بازیگر فقید) این خبر را در تماس با ایسنا تأیید کرد. او که چند ماه قبل به همراه فرزندش نادر مشایخی به کرونا مبتلا شده بود، از این بیماری بهبود یافت اما در چند هفته اخیر بهدلیل عوارض کرونا در بیمارستان بستری شد و از دنیا رفت. رئوفی متولد 1315 بود و در سن 85 سالگی درگذشت.
چهرهها
گلاب آدینه که این روزها نمایش «بانوی محبوب من » را روی صحنه سالن اصلی تئاتر شهر دارد در پستی اینستاگرامی درباره این اثر نمایشی توضیحاتی داد. او نوشته است: «قابل توجه عزیزانى که پرسیدهاند آیا نمایش ما موزیکال است یا نه؛ نمایش موزیکال نیست اما در اجرای آن از موسیقی و حرکت استفاده زیادی شده است. سپاسگزار مدیر دوبلاژ این فیلم زنده یاد استاد «على کسمائی» هستم که اگر دوبله ماهرانه ایشان نبود اجراى این نمایش غیرممکن بود.»
بیتا فرهی نسخه ویژه نابینایان فیلم «لیلا» ساخته داریوش مهرجویی را خواند. گلاره عباسی این خبر را در اینستاگرام خود داده و نوشته است: «انتشار نسخه ویژه نابینایان «لیلا» با صدای بیتا فرهی. این گروه نسخه ویژه نابینایان فیلم سینمایی «لیلا» ساخته داریوش مهرجویی را روز پنجشنبه ۱۸ آذر ماه در چهارچوب برنامه فیلمخانه منتشر میکند. این فیلم روز پنجشنبه ساعت ۱۹ از رادیو سوینا پخش میشود و پس از آن، روی سایت سوینا در دسترس مخاطبان قرار میگیرد.»
علی جهاندار خواننده کشورمان، لحظاتی از اجرایش با مرحوم حسن کسایی را منتشر کرده و نوشته: «بهیاد سالهایی که پر از شور بود و شوق، پر از عشق بود و امید، دوران تکرارنشدنی حضور در محضر استاد کامل حسن کسایی. لحظاتی از اجرای خصوصی شور، با سهتار استاد حسن کسایی و آواز علی جهاندار که برای نخستین بار به عاشقان آواز و موسیقی ایرانی تقدیم میگردد. اصفهان ۱۳۷۲»
چه خبر؟
کامران شرفشاهی شاعر و پژوهشگر در اینستاگرام خود ذکری از بایزید بسطامی آورده در معنی اخلاق اجتماعی و مسئولیتپذیری. او نوشته است: «شیخ ابوسعید به مسجد جامع رفت تا موعظه نماید. بر منبر نشست و چون مسجد پر بود، منادی به جهت باز شدنِ جا برای حضور بقیه مشتاقان ندا داد ای مردم! برای خدا، هر کس از آنجا که هست یک قدم پیش آید. پس شیخ ابوسعید فرمود خدا این مرد را رحمت کند که آنچه را که برایش تمام انبیا و اولیای الهی آمدند و کوشش کردند تا به انسان بیاموزند در یک کلمه بیان کرد.ابوسعید این بگفت و بیهیچ سخن دیگری از منبر فرود آمد.»
صفحه اینستاگرامی هنرمندان ایرانی خاطرهای از سهراب سپهری در مورد کار در اداره کشاورزی به عنوان «مأمور مبارزه با ملخ» منتشر کرده و در گیومه آورده است: «نمیدانم تابستان چه سالی، ملخ به شهر ما هجوم آورد. زیانها رساند. من مأمور مبارزه با ملخ در یکی از آبادیها شدم. راستش را بخواهید، حتی برای کشتن یک ملخ هم نقشه نکشیدم! وقتی میان مزارع راه میرفتم، سعی میکردم پا روی ملخها نگذارم. اگر محصول را میخوردند پیدا بود که گرسنهاند. منطق من ساده و هموار بود.
روزها در آبادی زیر درختی دراز میکشیدم و پرواز ملخها را در هوا دنبال میکردم. اداره کشاورزی مزد مرا میپرداخت.»
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
لذت کشف حقیقت
-
سطرهای سر به زیر شعر
-
وعدههای آزادی که سر از اردوگاههای سیبری درآورد
-
آدمهای معلق در فضایی اثیری
-
خانه روشنان
-
هنرمندان در فضای مجازی
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین