سفر به افغانستان؛ سرزمین رازها- بخش دوم
از حوزه تا امارت
محمد معصومیان
گزارش نویس
نور صبحگاهی، سالن پذیرایی حوزه علمیه رسالت کابل را پر کرده است. سالنی که بخشی از آن را کتابخانهای بزرگ پر از کتابهای فقه و اصول به زبان فارسی و عربی تشکیل می دهد و بخش کوچکی هم به لوحهای تقدیر و سپاس از فرزندان آیتالله محمد هاشم صالحی اختصاص داده شده است؛ عالمی که حالا رئیس شورای علمای شیعه افغانستان است و نقش پررنگی در دفاع از حقوق جمعیت شیعه افغانستان در ارتباط با حکومت امارت اسلامی به عهده دارد. مدرسه بیآلایش او در کوچهای پر رفت و آمد در کابل با شاگردانی که آرام از حجرهای به حجره دیگر میروند مکان تحصیل طلاب زن و مرد علوم دینی است.
کابل آرام آرام چشم باز میکند و سرمای هوا زیر گرمای مطبوع آفتاب ذوب میشود. در راه دکانداران کرکره مغازهها را بالا میکشند و مردان بارکش سمت شرقی خیابان روی فرغونها مینشینند و تن به آفتاب میسپارند. من هم دلم میخواهد این سرمای استخوان سوزی که از شب پیش به تنم نشسته در کنار آنها از تن بیرون کنم، سرمای صندلیهای اتومبیل را نمیشود تحمل کرد.
جوانی اسلحه بر دوش در حوزه علمیه رسالت را چارطاق باز میکند و طلبهها به استقبال میآیند. آقا جواد پسر ارشد آیتالله با جلیقهای سنتی و عرقچین و لباس سفید ما را از دالانی میگذراند و به سالن پذیرایی دعوت میکند. اتاق پر نور و سرد است. آیتالله با جلیقه پشمی زیر عبا و تسبیحی در دست وارد میشود. خوشامد میگوید و روی مبل مینشیند.
جواد صالحی مقدمهای از تاریخ تشیع معاصر در کشورش ارائه میدهد. از روزهایی میگوید که در افغانستان شیعه را رافضی مینامیدند. از زندگی آنها در شهرهای اطراف تا مهاجرت به شهرهای بزرگ و پذیرش علمای دینی و دولتمردان بسیاری که شیعه هستند. جواد صالحی از مجاهدت دوشادوش برادران اهل تسنن میگوید و اخوتی که در این سالها پدیدار شد. بعد از آن بود که با توصیه علما، نخبگان شیعه وارد بدنه حکومت شدند: «در دولتهای پیشین برادران شیعه جایگاه خاصی داشتند چه در ارتش و چه در بدنه حکومت که این مسأله باعث خودباوری در جامعه ما شد و این دستاورد مهمی است. حاج آقا صالحی بسیار این نکته را در جلسات شورای علما مدنظر قرار داده است که این دستاورد چند ساله حتماً مدنظر باشد.»
آیتالله صالحی که آرام به حرفها گوش میدهد صحبتهایش را با خوشامدی دوباره آغاز میکند. خوش صحبت است و لبخند به لب دارد. بزرگترین نگرانی او اوضاع نابسامان اقتصادی مردمی است که بعد از تغییر حکومت بیکار شدهاند و در سرمای هوا بدون وسایل گرمایشی و بیپولی روزگار میگذرانند. او از ارتباط و گفتوگو با امارت اسلامی برای در امان ماندن شیعیان میگوید و از سخنرانیهایی که باعث شد مردم کمی از ترس و نگرانی فاصله بگیرند: «طالبان هم آن رویه قدیم را ترک کرده و این بار به شیعه صدمهای وارد نکرد جز کم و بیش در بعضی جاها با اهل تشیع کاری نداشتند.» درخواست او از حکومت جدید حفظ امنیت اهل تشیع است و آزادی در احوال شخصیه در کنار استفاده از آنان در حکومت جدید. آیتالله معتقد است امنیت از پیش بهتر شده و امیدوار است بتواند بهعنوان نماینده علمای اهل تشیع رابطهای بر اساس احترام با حکومت جدید حفظ کند.
آیتالله پس از گفتوگو به اتاقی دیگر میرود و آقاجواد ما را به دیدن حوزه علمیه زنان که ورودی جداگانهای دارد میبرد. کلاسهایی که بیشتر آن را زنان جوان تشکیل میدهند.
بهسمت وزرات زنان سابق و وزارت امر به معروف و نهی از منکر جدید که میرویم، شهر را تماشا میکنم که رونق گرفته و رفت و آمد زیاد است. در راه مانند کودکی که تازه سواد خواندن و نوشتن یاد گرفته باشد نام مغازه و فروشگاهها را میخوانم، دکانهایی که اسمهای انگلیسی را بومیسازی کردهاند. به بافت شهر نگاه میکنم که برای من یادآور ایران دهه 60 است؛ مغازههایی با ورودیهای گشاده که تا ته مغازه را میتوان در یک نگاه دید.
ورودی وزارت امر به معروف و نهی از منکر با در بزرگ کشویی بیشتر شبیه ورودی زندان است. سربازان با اسلحه جلوی در قدمرو میروند. برای ورود بازرسی بدنی میشوم. بعد از گذشتن از دالان وارد فضای داخلی که پر از ساختمان و درخت است میشوم. چند ساختمان را دور میزنیم تا به ورودی تنگ ساختمانی دیگر میرسیم. بعد از پشت سرگذاشتن پله وارد دالانی تاریک روشن میشویم که نور اندکی از پنجرههای کوچک یک سمت وارد میشود و سمت دیگر اتاقهایی است دربسته؛ اینجا بیشتر شبیه هتلی قدیمی است تا یکی از کلیدیترین وزارتخانههای امارت اسلامی. اتاق عاکف مهاجر سخنگوی وزارتخانه در انتهای دالان است. منشی که در اتاقی کوچک نشسته از همان پشت کامپیوتر از ما میخواهد بنشینیم و منتظر باشیم چون خبرنگاران یک تلویزیون خصوصی مشغول مصاحبه هستند.
عاکف با چشمانی هوشیار خوشامد میگوید. در اتاق کوچک و کم نور او جای نشستن 6 نفر روی صندلی است. مهاجر پیراهن یقه دکمه دار سفید و کاپشنی ساده پوشیده و دستاری مشکی بر سر دارد و عینکی که او را جدیتر نشان میدهد. جوانی 32 ساله که فارسی را سخت حرف میزند. او از ساختار کلی وزارت میگوید که از 20 سال پیش بهعنوان کمیسیونی در ساختار طالبان بهوجود آمده بود و از بخشهای مختلف این ساختار تعریف میکند که تنها به امر به معروف و نهی از منکر به مردم منتهی نمیشود و قرار بر این است که در ساختار حکومت هم نظارت داشته باشد: «در هر ایالت نظر به جغرافیای آن منطقه افرادی را بهنام محتسبین داریم که در هر ایالت 35 نفرند، در هر والساولی 10 نفر. این افراد باید فاضل و عالم باشند و حدیث و تفسیر خوانده باشند. اصول را بشناسند و اصول وعظ و نصحیت را بلد باشند. در کابل 22 حوزه وجود دارد که در هر حوزه 10 نفر گشت میزنند و هر جایی که فحشا ببینند مردم را نهی میکنند.»
از بین پاسخهایی که مهاجر به سؤالات میدهد، میتوان برداشت کرد هنوز سازوکار دقیقی برای ساختار امربه معروفونهی از منکر وجود ندارد هرچند او با روی باز به سؤالات، جوابهایی خوشبینانه میدهد. معتقد است: «نظام جهانی به این نتیجه رسیده است که بهترین حکومت برای افغانستان امارت اسلامی است. امریکا در جریان 20 سال فهمید اهداف ما به پایان نمیرسد و به این نتیجه رسید امارت با فشار تسلیم نمیشود و بالاخره درآخر کار هم راه خروج را انتخاب کرد.»
او از بازگشت زنان بهصورت جداگانه از مردان به کار میگوید و حقوق زنان طبق اصول شریعت را محترم میشمارد: «خشونت علیه زنان توسط طالبان پروپاگاندای رسانه است. از 25 سال پیش این اتفاق افتاده است. دین مبارک اسلام حقوق زیادی برای زن قائل است و میگوید حقوق زن و مرد برابر است. چیزهایی را که در رسانه میبینید تأیید نمیکنم. اگر از گذشته عکسی بوده اتفاقی بوده است. دین ما اجازه نمیدهد به زنان ظلم کنیم.» از او خداحافظی میکنیم و از در وزارتخانه خارج میشویم. چند میدان پر ترافیک را پشت سر میگذاریم. برای اولین بار از تویوتایی که پر از سرباز امارت است صدای موسیقی میشنوم.