ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
پیامبر اکرم(ص):
هرچیزی اساس و پایهای دارد و اساس اسلام، محبت ما اهل بیت است.
کافی، ج ۲، ص ۴۵
هرچیزی اساس و پایهای دارد و اساس اسلام، محبت ما اهل بیت است.
کافی، ج ۲، ص ۴۵
فضای مجازی
ادبیات جهان
یکم ژانویه مصادف با تولد مردی است که ثابت کرد از قلب کارگاههای داستاننویسی هم میتوان قدم به دنیای نویسندگی گذاشت و حتی به چهرهای مشهور در عرصه جهانی ادبیات تبدیل شد؛ یکصد و چهارمین سالروز زادروز «جروم دیوید سَلینجر» نویسندهای که با نام «جی. دی. سلینجر» از او یاد میشود. رمانهای پرطرفدار وی، مانند «ناتور دشت» در نقد جامعه مدرن غرب و بویژه امریکا نوشته شدهاند. اطلاعات چندانی درباره زندگی سلینجر در دسترس نیست، او همواره شخصیتی گوشهگیر داشت و تلاش میکرد دیگران را به حریم زندگیاش راه ندهد. جنبه مهم زندگی سلینجر، مبهمبودنش برای منتقدان و هواداران کتابهای وی بود، به همین دلیل، اطلاعات زیادی در مورد زندگی روزمره و عادیاش موجود نیست. سلینجر سال ۲۰۱۰ و به مرگ طبیعی در شهر کوچک در امریکا و در سن 91 سالگی با زندگی وداع گفت.
تجلیل دو هنرمند «بازی مرکب»
نشان شایستگی فرهنگی کره جنوبی برای نقشی که «هوانگ دونگ هیوک» کارگردان «بازی مرکب» و «لی جونگ جائه» بازیگر اصلی این سریال در صنعت فیلم ملی کره ایفا کردند، به آنها اهدا شد.«یون سوک یئول» رئیسجمهور کره جنوبی با اهدای نشان لیاقت فرهنگی درجه یک کشور به این ۲ هنرمند از نقش آنها در صنعت فیلم ملی تجلیل کرد. پیشتر گفته شده فیلمبرداری فصل دوم «بازی مرکب» که از محبوبترین سریالهای نتفلیکس است، اوایل سال ۲۰۲۳ آغاز خواهد شد و پایان سال ۲۰۲۴ برای پخش آن در نظر گرفته شده است. لی جونگ جائه نقش خود را در قسمت بعدی هم تکرار میکند و همچنان نقطه اصلی تمرکز است. سریال «بازی مرکب» در سپتامبر ۲۰۲۱، توسط نتفلیکس در سطح جهانی منتشر و در هفته اول نمایش، به یکی از پربینندهترین مجموعههای نتفلیکس در ۹۰ کشور تبدیل شد و ۲۸ روز پس از انتشار با بیش از ۱۱۱ میلیون بیننده، رکورد «بریجرتون» را شکست و به پربینندهترین مجموعه این شبکه بدل شد. داستان سریال درباره گروهی ۴۵۶ نفره است که برای بردن جایزه ۴۵/۶ میلیارد وونی (۳۵/۳ میلیون دلاری) به شرکت در مجموعهای از بازیهای کودکانه با عواقبی ناگوار دعوت میشوند.
رکوردی تازه برای آواتار
«آواتار: راه آب» ساخته جیمز کامرون هر چه جلوتر میرود سرعت فروشش هم بیشتر میشود و آمار حکایت از این دارد که تا ساعتهای پایانی روز گذشته (شنبه) فروش این فیلم به بیش از ۱.۳ میلیارد دلار رسیده باشد. این در حالی است که فیلم تا پایان سهشنبه از مرز یک میلیارد دلار عبور کرده بود. این فیلم تنها در روز پنجشنبه ۴۸ میلیون دلار در بازارهای بینالمللی فروخت تا آمار فروشش را به بیش از ۸۱۰ میلیون دلار برساند تا از «تاپ گان: ماوریک» که تاکنون پرفروشترین فیلم بازار بینالمللی سال ۲۰۲۲ بود فراتر برود. این فیلم پرسرعتترین فروش را در فرانسه و ایتالیا پس از پاندمی به نام خود کرده و پرفروشترین فیلم فرانسه، ایتالیا، آلمان و اسپانیا در سال ۲۰۲۲ هم شده است. تنها در روز جمعه در چین فروش این فیلم ۵.۴ میلیون دلار بوده و مجموع فروشش در این سرزمین به ۱۲۲.۵ میلیون دلار رسیده و انتظار میرود بتواند تا نزدیک ۲۰۰ میلیون دلار در این کشور بفروشد. این فیلم روز جمعه در کره هم ۳.۴ میلیون دلار فروخت و مجموع فروشش را به ۶۶.۶ میلیون دلار رساند. این فیلم اکنون در امریکا در ۴۲۰۲ پرده سینما در حال اکران است و انتظار میرود ظرف ۱۵ روز در امریکا ۳۸۰ میلیون دلار و تا دوشنبه ۴۲۲ میلیون دلار فروش کند. جیمز کامرون پیشتر گفته بود در حالی که فروش فیلم از ۲ میلیارد دلار عبور کند میتوان گفت موفق بوده است.
اکران مستندی تازه
دومین برنامه «پاتوق مستند» که توسط سازمان سینمایی سوره در راستای هماندیشی و همافزایی میان مستندسازان و علاقهمندان به سینمای مستند، راهاندازی شده است و بهصورت فصلی برگزار میشود، روز دوشنبه ۱۲ دیماه در پردیس سینمایی آزادی میزبان مخاطبان خود خواهد بود. دومین جلسه این برنامه با عنوان «روایتی از نجات انسانهایی که هیچکس منتظرشان نیست» به اکران و نقد و بررسی مستند «هیچکس منتظرت نیست» به تهیهکنندگی و کارگردانی محسن اسلامزاده اختصاص دارد که از ۲۸ آذرماه اکران خود را توسط دفتر پخش «رویش» از شهر مشهد آغاز کرد و قرار است در سینماهای منتخب سراسر کشور روی پرده برود. مستند سینمایی «هیچکس منتظرت نیست»، محصول مرکز مستند سوره، از دیروز در پردیس سینمایی بهمن تهران نیز اکران خود را آغاز کرده و بزودی میزبان مخاطبان خود در شهر کرمانشاه نیز می شود. این مستند اجتماعی که اکرانهای منطقهای و رویدادمحور برای آن در نظر گرفته شده است، به قصههایی از زنان کارتنخواب و ترککردههای اعتیاد و معرفی الگوهای درست در توانبخشی این افراد میپردازد. پخش مستند «هیچکس منتظرت نیست» توسط دفتر پخش «رویش» مؤسسه بهمنسبز انجام میشود.
یکم ژانویه مصادف با تولد مردی است که ثابت کرد از قلب کارگاههای داستاننویسی هم میتوان قدم به دنیای نویسندگی گذاشت و حتی به چهرهای مشهور در عرصه جهانی ادبیات تبدیل شد؛ یکصد و چهارمین سالروز زادروز «جروم دیوید سَلینجر» نویسندهای که با نام «جی. دی. سلینجر» از او یاد میشود. رمانهای پرطرفدار وی، مانند «ناتور دشت» در نقد جامعه مدرن غرب و بویژه امریکا نوشته شدهاند. اطلاعات چندانی درباره زندگی سلینجر در دسترس نیست، او همواره شخصیتی گوشهگیر داشت و تلاش میکرد دیگران را به حریم زندگیاش راه ندهد. جنبه مهم زندگی سلینجر، مبهمبودنش برای منتقدان و هواداران کتابهای وی بود، به همین دلیل، اطلاعات زیادی در مورد زندگی روزمره و عادیاش موجود نیست. سلینجر سال ۲۰۱۰ و به مرگ طبیعی در شهر کوچک در امریکا و در سن 91 سالگی با زندگی وداع گفت.
تجلیل دو هنرمند «بازی مرکب»
نشان شایستگی فرهنگی کره جنوبی برای نقشی که «هوانگ دونگ هیوک» کارگردان «بازی مرکب» و «لی جونگ جائه» بازیگر اصلی این سریال در صنعت فیلم ملی کره ایفا کردند، به آنها اهدا شد.«یون سوک یئول» رئیسجمهور کره جنوبی با اهدای نشان لیاقت فرهنگی درجه یک کشور به این ۲ هنرمند از نقش آنها در صنعت فیلم ملی تجلیل کرد. پیشتر گفته شده فیلمبرداری فصل دوم «بازی مرکب» که از محبوبترین سریالهای نتفلیکس است، اوایل سال ۲۰۲۳ آغاز خواهد شد و پایان سال ۲۰۲۴ برای پخش آن در نظر گرفته شده است. لی جونگ جائه نقش خود را در قسمت بعدی هم تکرار میکند و همچنان نقطه اصلی تمرکز است. سریال «بازی مرکب» در سپتامبر ۲۰۲۱، توسط نتفلیکس در سطح جهانی منتشر و در هفته اول نمایش، به یکی از پربینندهترین مجموعههای نتفلیکس در ۹۰ کشور تبدیل شد و ۲۸ روز پس از انتشار با بیش از ۱۱۱ میلیون بیننده، رکورد «بریجرتون» را شکست و به پربینندهترین مجموعه این شبکه بدل شد. داستان سریال درباره گروهی ۴۵۶ نفره است که برای بردن جایزه ۴۵/۶ میلیارد وونی (۳۵/۳ میلیون دلاری) به شرکت در مجموعهای از بازیهای کودکانه با عواقبی ناگوار دعوت میشوند.
رکوردی تازه برای آواتار
«آواتار: راه آب» ساخته جیمز کامرون هر چه جلوتر میرود سرعت فروشش هم بیشتر میشود و آمار حکایت از این دارد که تا ساعتهای پایانی روز گذشته (شنبه) فروش این فیلم به بیش از ۱.۳ میلیارد دلار رسیده باشد. این در حالی است که فیلم تا پایان سهشنبه از مرز یک میلیارد دلار عبور کرده بود. این فیلم تنها در روز پنجشنبه ۴۸ میلیون دلار در بازارهای بینالمللی فروخت تا آمار فروشش را به بیش از ۸۱۰ میلیون دلار برساند تا از «تاپ گان: ماوریک» که تاکنون پرفروشترین فیلم بازار بینالمللی سال ۲۰۲۲ بود فراتر برود. این فیلم پرسرعتترین فروش را در فرانسه و ایتالیا پس از پاندمی به نام خود کرده و پرفروشترین فیلم فرانسه، ایتالیا، آلمان و اسپانیا در سال ۲۰۲۲ هم شده است. تنها در روز جمعه در چین فروش این فیلم ۵.۴ میلیون دلار بوده و مجموع فروشش در این سرزمین به ۱۲۲.۵ میلیون دلار رسیده و انتظار میرود بتواند تا نزدیک ۲۰۰ میلیون دلار در این کشور بفروشد. این فیلم روز جمعه در کره هم ۳.۴ میلیون دلار فروخت و مجموع فروشش را به ۶۶.۶ میلیون دلار رساند. این فیلم اکنون در امریکا در ۴۲۰۲ پرده سینما در حال اکران است و انتظار میرود ظرف ۱۵ روز در امریکا ۳۸۰ میلیون دلار و تا دوشنبه ۴۲۲ میلیون دلار فروش کند. جیمز کامرون پیشتر گفته بود در حالی که فروش فیلم از ۲ میلیارد دلار عبور کند میتوان گفت موفق بوده است.
اکران مستندی تازه
دومین برنامه «پاتوق مستند» که توسط سازمان سینمایی سوره در راستای هماندیشی و همافزایی میان مستندسازان و علاقهمندان به سینمای مستند، راهاندازی شده است و بهصورت فصلی برگزار میشود، روز دوشنبه ۱۲ دیماه در پردیس سینمایی آزادی میزبان مخاطبان خود خواهد بود. دومین جلسه این برنامه با عنوان «روایتی از نجات انسانهایی که هیچکس منتظرشان نیست» به اکران و نقد و بررسی مستند «هیچکس منتظرت نیست» به تهیهکنندگی و کارگردانی محسن اسلامزاده اختصاص دارد که از ۲۸ آذرماه اکران خود را توسط دفتر پخش «رویش» از شهر مشهد آغاز کرد و قرار است در سینماهای منتخب سراسر کشور روی پرده برود. مستند سینمایی «هیچکس منتظرت نیست»، محصول مرکز مستند سوره، از دیروز در پردیس سینمایی بهمن تهران نیز اکران خود را آغاز کرده و بزودی میزبان مخاطبان خود در شهر کرمانشاه نیز می شود. این مستند اجتماعی که اکرانهای منطقهای و رویدادمحور برای آن در نظر گرفته شده است، به قصههایی از زنان کارتنخواب و ترککردههای اعتیاد و معرفی الگوهای درست در توانبخشی این افراد میپردازد. پخش مستند «هیچکس منتظرت نیست» توسط دفتر پخش «رویش» مؤسسه بهمنسبز انجام میشود.
مطالعه تاریخ، تجربهاندوزی برای جوانان است
محمود پاک نیت: فیلمها و سریالهای تاریخی را بسیار دوست دارم و فکر میکنم در این ژانر موفقترم. متأسفانه مردم و جوانان ما از گذشته خودشان خیلی خبر ندارند و تاریخ را نمیخوانند، پس چه بهتر که تاریخ بهصورت تصویر در بیاید و نشان داده شود برای آنها که فرصت ندارند تاریخ را مطالعه کنند تا کمی از تاریخ و گذشته مملکت خودشان باخبر شوند. هر کسی که به دانستن درباره گذشته مملکت و اجدادش علاقه داشته باشد و بخواهد بداند که واقعاً چه اتفاقاتی افتاده است، دوست دارد تاریخ را مطالعه کند. از طرفی چون اغلب ما به خواندن روی نمیآوریم، اعتقادم بر این است اگر تاریخ بهصورت قصه، فیلم و یا تئاتر و نمایش دربیاید و به جوانان نشان داده شود، تأثیرگذار است. وقتی من ۷۰ سال از زندگیام را برای فرزندم میگویم و از تجربیاتم برایش میگویم، میتواند تا ۷۰ سال گذشته را مرور کند و نیازی نیست که از اول شروع کند و ببیند باید چه کار کند تا موفق شود و زندگی سالمی داشته باشد. تاریخ هم همین است. درس و ورقی از زمانهای گذشته و اجدادمان و پدرانمان که چطور زندگی کردهاند، ماندهاند و چطور رفتهاند.
حفظ بزرگترین سرمایه ملی با همت آتشنشانان آبادانی
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
از آغاز جنگ چهار ماه میگذشت، اما پالایشگاه آبادان با وجود محاصره شهر و آتشباری انواع سلاحهای دورزن و حملات پیدرپی هواپیماهای عراقی هنوز سرپا بود. معمایی که برای مطلعان و کارشناسان تعجببرانگیز بود. این در حالی بود که شهر آبادان و خود پالایشگاه را دود غلیظی پوشانده بود.
تعدادی از کارکنان پالایشگاه، شهر را ترک کرده بودند، اما افرادی هم با پذیرفتن خطر مانده بودند. افراد با انگیزه و سختکوشی که در وهله اول درصدد برآمدند تا قطعات ارزشمند و حیاتی پالایشگاه را بهمنظور آسیب ندیدن به محل امنی انتقال دهند. این گروه علاوه بر دورکردن قطعات حیاتی پالایشگاه از خطر تخریب، در ستادهای سهگانه گروهبندی شده و به اطفای حریق، آبرسانی و تأمین برق پالایشگاه در شرایط سخت مشغول بودند. این افراد با جان و دل کار میکردند و با وجود مواجهه دائم با صحنههای خطرناک نمیگذاشتند کاری زمین بماند. هیچ عذر و بهانهای مانع کار سخت و طاقتفرسای هر روزه آنان نبود. همینان از تخریب پالایشگاه آبادان که بزرگترین مجتمع تولید سوخت در خاورمیانه و در شرایط آن روز از اهمیت زیادی برای تأمین سوخت مورد نیاز مناطق جنگی برخوردار بود، جلوگیری کردند. آنان لولههای نفتی و برخی از تجهیزات را که امکان جابهجایی آنها نبود زیر چندین تن خاک پنهان کرده و با ابتکار مهندسان شرکت نفت، با ایجاد خندق اطراف تانکها از سرایت آتش به تانکهای دیگر جلوگیری نمودند. گروه آتشنشانان علاوه بر اطفای حریق در پالایشگاه، بعد از هربار بمباران شهر توسط دشمن بعثی، به نجات جان افراد شتافته و با وجود کمبودهای بسیار با جان و دل کار میکردند. ازجمله اقدامات مؤثر آتشنشانان، خاموش کردن آتش تانک فارم بود که تقریباً هرروز از سوی آتشباری ارتش دشمن به آتش کشیده میشد. تعداد زیادی از گروه آتشنشانان در این راه به شهادت رسیدند و از خود درسهای بزرگ و حماسی به یادگار گذاشتند که تنها در یک حمله هوایی در ماههای اول جنگ ۱۸ نفر از آتشنشانان آبادانی بهخیل شهدا پیوستند. عبدالرضا دیراوینژاد، عبدالغنی سامری، علیاکبر عزیزی هندیجانی، مرتضی عمارستانی، نوروز میرزایی، محمد حسینزادهدشتی، کیامرث پرویززاده، قاسم تنگستانی تعدادی از شهدای این حادثه بودند که حین خدمت به شهادت رسیدند.
بعد از مدتی بر اثر بمبارانهای متعدد، شبکه آبرسانی پالایشگاه نیز مختل و تأمین آب مورد نیاز گروه آتشنشانی با مشکل مواجه شد. جبران این نقیصه توان مضاعفی را میطلبید و لازمه آن استقبال از خطر و آبرسانی در شرایط محاصره شهر بود. اما رادمردان آتشنشان هر بار با شجاعت کمنظیری به استقبال خطر رفته و آب مورد نیاز جهت خاموش کردن آتش شرارتهای تقریباً همه روزه دشمن را فراهم آوردند و اجازه ندادند پالایشگاه یکسره در کام آتش فرو رفته و یکی از سرمایههای ملی نیست و نابود شود. یکی از فرماندهان عراقی که در نبرد حماسی ذوالفقاری به اسارت رزمندگان ما درآمده بود در حالیکه در میان دود غلیظ ناشی از سوختن تانکهای غولپیکر منطقه تانک فارم به مرکز شهر منتقل میشد با تعجب میگفت: «ما مانده بودیم که شما چطور سوخت ماشینهای خود را تأمین میکنید» شگفتی دشمن از تأمین سوخت مورد نیاز جبهههای جنگ نشان از آن داشت که فرماندهان ارتش بعث عراق با مشاهده آتش مدام ناشی از سوختن مخازن نفتی پالایشگاه آبادان، به این نتیجه رسیده بودند که تکیهگاه اصلی شهر نابود شده و خیالشان از این بابت راحت بود. آنان فکر میکردند پس از 4 ماه از آغاز جنگ و بمباران مدام پالایشگاه دیگر چیزی از آن باقی نمانده و کاملاً منهدم شده است. حال آنکه فداکاری کارکنان پالایشگاه به همراه جمعی که از اطراف و اکناف به آنان پیوسته بودند اجازه نداد این سرمایه بزرگ ملی طعمه آتش کین دشمن شده و یکسره از بین برود.
دبیر گروه پایداری
از آغاز جنگ چهار ماه میگذشت، اما پالایشگاه آبادان با وجود محاصره شهر و آتشباری انواع سلاحهای دورزن و حملات پیدرپی هواپیماهای عراقی هنوز سرپا بود. معمایی که برای مطلعان و کارشناسان تعجببرانگیز بود. این در حالی بود که شهر آبادان و خود پالایشگاه را دود غلیظی پوشانده بود.
تعدادی از کارکنان پالایشگاه، شهر را ترک کرده بودند، اما افرادی هم با پذیرفتن خطر مانده بودند. افراد با انگیزه و سختکوشی که در وهله اول درصدد برآمدند تا قطعات ارزشمند و حیاتی پالایشگاه را بهمنظور آسیب ندیدن به محل امنی انتقال دهند. این گروه علاوه بر دورکردن قطعات حیاتی پالایشگاه از خطر تخریب، در ستادهای سهگانه گروهبندی شده و به اطفای حریق، آبرسانی و تأمین برق پالایشگاه در شرایط سخت مشغول بودند. این افراد با جان و دل کار میکردند و با وجود مواجهه دائم با صحنههای خطرناک نمیگذاشتند کاری زمین بماند. هیچ عذر و بهانهای مانع کار سخت و طاقتفرسای هر روزه آنان نبود. همینان از تخریب پالایشگاه آبادان که بزرگترین مجتمع تولید سوخت در خاورمیانه و در شرایط آن روز از اهمیت زیادی برای تأمین سوخت مورد نیاز مناطق جنگی برخوردار بود، جلوگیری کردند. آنان لولههای نفتی و برخی از تجهیزات را که امکان جابهجایی آنها نبود زیر چندین تن خاک پنهان کرده و با ابتکار مهندسان شرکت نفت، با ایجاد خندق اطراف تانکها از سرایت آتش به تانکهای دیگر جلوگیری نمودند. گروه آتشنشانان علاوه بر اطفای حریق در پالایشگاه، بعد از هربار بمباران شهر توسط دشمن بعثی، به نجات جان افراد شتافته و با وجود کمبودهای بسیار با جان و دل کار میکردند. ازجمله اقدامات مؤثر آتشنشانان، خاموش کردن آتش تانک فارم بود که تقریباً هرروز از سوی آتشباری ارتش دشمن به آتش کشیده میشد. تعداد زیادی از گروه آتشنشانان در این راه به شهادت رسیدند و از خود درسهای بزرگ و حماسی به یادگار گذاشتند که تنها در یک حمله هوایی در ماههای اول جنگ ۱۸ نفر از آتشنشانان آبادانی بهخیل شهدا پیوستند. عبدالرضا دیراوینژاد، عبدالغنی سامری، علیاکبر عزیزی هندیجانی، مرتضی عمارستانی، نوروز میرزایی، محمد حسینزادهدشتی، کیامرث پرویززاده، قاسم تنگستانی تعدادی از شهدای این حادثه بودند که حین خدمت به شهادت رسیدند.
بعد از مدتی بر اثر بمبارانهای متعدد، شبکه آبرسانی پالایشگاه نیز مختل و تأمین آب مورد نیاز گروه آتشنشانی با مشکل مواجه شد. جبران این نقیصه توان مضاعفی را میطلبید و لازمه آن استقبال از خطر و آبرسانی در شرایط محاصره شهر بود. اما رادمردان آتشنشان هر بار با شجاعت کمنظیری به استقبال خطر رفته و آب مورد نیاز جهت خاموش کردن آتش شرارتهای تقریباً همه روزه دشمن را فراهم آوردند و اجازه ندادند پالایشگاه یکسره در کام آتش فرو رفته و یکی از سرمایههای ملی نیست و نابود شود. یکی از فرماندهان عراقی که در نبرد حماسی ذوالفقاری به اسارت رزمندگان ما درآمده بود در حالیکه در میان دود غلیظ ناشی از سوختن تانکهای غولپیکر منطقه تانک فارم به مرکز شهر منتقل میشد با تعجب میگفت: «ما مانده بودیم که شما چطور سوخت ماشینهای خود را تأمین میکنید» شگفتی دشمن از تأمین سوخت مورد نیاز جبهههای جنگ نشان از آن داشت که فرماندهان ارتش بعث عراق با مشاهده آتش مدام ناشی از سوختن مخازن نفتی پالایشگاه آبادان، به این نتیجه رسیده بودند که تکیهگاه اصلی شهر نابود شده و خیالشان از این بابت راحت بود. آنان فکر میکردند پس از 4 ماه از آغاز جنگ و بمباران مدام پالایشگاه دیگر چیزی از آن باقی نمانده و کاملاً منهدم شده است. حال آنکه فداکاری کارکنان پالایشگاه به همراه جمعی که از اطراف و اکناف به آنان پیوسته بودند اجازه نداد این سرمایه بزرگ ملی طعمه آتش کین دشمن شده و یکسره از بین برود.
آنچه باید بگوییم: سردار سلیمانی، رهبر مبارزه با تروریسم
الهام عابدینی
پژوهشگر روابط بینالملل
این روزها همزمان با سومین سالروز ترور شهید سردار سلیمانی در رسانهها و تابلونوشتههای خیابانی، مطالب زیادی درباره ویژگیهای رفتاری ایشان، رشادتها و افق فکری ایشان میبینیم. اما آنچه بیش از همه توجه مرا به خود جلب میکند، تغییرِ رویکرد رسانههای غربی درباره سردار و البته کمکاری ما در مقابله با آن است. این تغییر با شیب ملایمی از مدتی پیش از اقدام تروریستی امریکاییها در به شهادت رساندن ایشان آغاز شد و ادامه دارد.
نخستین مواجهه من با پوشش یک رسانه بینالمللی درباره سردار سلیمانی به آوریل سال 2012 بازمیگردد که در آن روزنامه والاستریت ژورنال با اشاره به شرایط سوریه که تازه درگیر جنگ شده بود، از مردی نوشت که به گفته آنان با اقدامات امریکا در خاورمیانه مقابله میکرد.
سپتامبر 2013 یادداشت پر سر و صدای نیویورکر با تیتر معروفش منتشر شد: فرماندهای در سایه. در آن یادداشت آمده بود کسی که به واقع در حال بازطراحی خاورمیانه و گرداننده سوریه است، سردار سلیمانی است.
نکته جالب آنکه تا آن زمان حتی بسیاری از ایرانیان هم سردار را نمیشناختند. نقطه عطف ماجرا سال 2014 بود که گروه تروریستی داعش رسماً خلافت خودخوانده خود را اعلام کرد؛ داعشی که مدتها بود سایه وحشت آن بر دنیا افتاده بود. در همان زمان فایننشال تایمز درباره سردار سلیمانی نوشت، «آیا این مرد میتواند داعش را نابود کند؟» نیوزویک نوشت «سردار سلیمانی ابتدا با امریکا جنگید و حالا داعش را در هم میکوبد». فارن پالیسی هم به سردار سلیمانی لقب شوالیه تاریکی داد اما در کنار همه ادعاها و اتهامزنیها، نتوانست از نقش پررنگ و مهم ایشان در مبارزه علیه داعش ننویسد. اوایل مارس ۲۰۱۵، بیبیسی از سردار سلیمانی بهعنوان ستاره در حال ظهور یاد و به نماهنگی اشاره کرد که بهتازگی از سوی جنبش نجباء عراق در ستایش نقش پررنگ سردار سلیمانی در مبارزه با تروریسم منتشر شده بود.
پس از سالها مبارزه نفسگیر در عراق و سوریه، در نهایت سردار سلیمانی، فرمانده وقت نیروی قدس سپاه پاسداران خطاب به رهبر معظم انقلاب نامهای نوشت و در آن از پایان کار حکومت داعش خبر داد. نقش ایران و سردار سلیمانی در جنگ علیه تروریسم و داعش به حدی واضح و پررنگ بود که هیچ رسانهای نمیتوانست آن را نادیده بگیرد. سردار سلیمانی بهعنوان رهبر مبارزه با تروریسم در افکار عمومی شناخته میشد.
اما این روند به صورت تدریجی با کاهش تهدید بزرگ تروریستهای داعش، تغییر کرد. دولتها و رسانههای غربی حتی به آرشیو سخنرانیها و رسانههای خودشان هم پایبند نماندند و تلاش کردند روایت را تحریف کنند و همین چهرهای را که همه به نقش پررنگ ایشان در مبارزه علیه تروریسم اذعان داشتند، به چهرهای «تروریست» بدل کنند. معمولاً هر زمان با چنین تحریف حقایقی مواجه هستیم، در پس آن شاهد مشروعسازی برای آغاز جنگ یا اقدام غیرقانونی دیگری چون ترور هستیم. اتفاقی که این بار هم افتاد و امریکا با اقدام تروریستی خود در به شهادت رساندن یک مقام رسمی ایرانی آن هم در کشوری دیگر، به همه قوانین بینالمللی دهنکجی کرد.
هرچند روزهای وحشت از داعش هنوز در یاد مردم جهان مانده و البته تروریسم به شکلهای مختلف همچنان هم ادامه دارد، اما با گذر زمان رسانهها و دولتمردان غربی به این تحریف واقعیت دامن میزنند. زمان بسرعت در حال گذر است و هر یک روزی که میگذرد، کار برای نمایش حقیقت دشوارتر میشود. بهنظر میرسد از حوزه رسانهای بینالملل غافل شدهایم و کار روایت را به رسانههای جریان اصلی سپردهایم. بهترین و دقیقترین روایت برای مخاطب خارجی درباره سردار سلیمانی، معرفی ایشان به عنوان رهبر مبارزه با تروریسم است. در حالی که در فضای داخلی تلاشهای گستردهای برای نشان دادن چهرهای واقعی از سردار سلیمانی میشود، در فضای بینالملل رشته کار از دست ما خارج شده است. در کنار فعالیت رسانهای در حوزه بینالملل، از نقش مهم وزارت امور خارجه نیز نمیتوان غافل شد. سفرای ایران میتوانند پررنگترین نقش را در معرفی چهره حقیقی ایران و سردار سلیمانی در مبارزه با تروریسم و اقناع عمومی شهروندان ایفا کنند.
پژوهشگر روابط بینالملل
این روزها همزمان با سومین سالروز ترور شهید سردار سلیمانی در رسانهها و تابلونوشتههای خیابانی، مطالب زیادی درباره ویژگیهای رفتاری ایشان، رشادتها و افق فکری ایشان میبینیم. اما آنچه بیش از همه توجه مرا به خود جلب میکند، تغییرِ رویکرد رسانههای غربی درباره سردار و البته کمکاری ما در مقابله با آن است. این تغییر با شیب ملایمی از مدتی پیش از اقدام تروریستی امریکاییها در به شهادت رساندن ایشان آغاز شد و ادامه دارد.
نخستین مواجهه من با پوشش یک رسانه بینالمللی درباره سردار سلیمانی به آوریل سال 2012 بازمیگردد که در آن روزنامه والاستریت ژورنال با اشاره به شرایط سوریه که تازه درگیر جنگ شده بود، از مردی نوشت که به گفته آنان با اقدامات امریکا در خاورمیانه مقابله میکرد.
سپتامبر 2013 یادداشت پر سر و صدای نیویورکر با تیتر معروفش منتشر شد: فرماندهای در سایه. در آن یادداشت آمده بود کسی که به واقع در حال بازطراحی خاورمیانه و گرداننده سوریه است، سردار سلیمانی است.
نکته جالب آنکه تا آن زمان حتی بسیاری از ایرانیان هم سردار را نمیشناختند. نقطه عطف ماجرا سال 2014 بود که گروه تروریستی داعش رسماً خلافت خودخوانده خود را اعلام کرد؛ داعشی که مدتها بود سایه وحشت آن بر دنیا افتاده بود. در همان زمان فایننشال تایمز درباره سردار سلیمانی نوشت، «آیا این مرد میتواند داعش را نابود کند؟» نیوزویک نوشت «سردار سلیمانی ابتدا با امریکا جنگید و حالا داعش را در هم میکوبد». فارن پالیسی هم به سردار سلیمانی لقب شوالیه تاریکی داد اما در کنار همه ادعاها و اتهامزنیها، نتوانست از نقش پررنگ و مهم ایشان در مبارزه علیه داعش ننویسد. اوایل مارس ۲۰۱۵، بیبیسی از سردار سلیمانی بهعنوان ستاره در حال ظهور یاد و به نماهنگی اشاره کرد که بهتازگی از سوی جنبش نجباء عراق در ستایش نقش پررنگ سردار سلیمانی در مبارزه با تروریسم منتشر شده بود.
پس از سالها مبارزه نفسگیر در عراق و سوریه، در نهایت سردار سلیمانی، فرمانده وقت نیروی قدس سپاه پاسداران خطاب به رهبر معظم انقلاب نامهای نوشت و در آن از پایان کار حکومت داعش خبر داد. نقش ایران و سردار سلیمانی در جنگ علیه تروریسم و داعش به حدی واضح و پررنگ بود که هیچ رسانهای نمیتوانست آن را نادیده بگیرد. سردار سلیمانی بهعنوان رهبر مبارزه با تروریسم در افکار عمومی شناخته میشد.
اما این روند به صورت تدریجی با کاهش تهدید بزرگ تروریستهای داعش، تغییر کرد. دولتها و رسانههای غربی حتی به آرشیو سخنرانیها و رسانههای خودشان هم پایبند نماندند و تلاش کردند روایت را تحریف کنند و همین چهرهای را که همه به نقش پررنگ ایشان در مبارزه علیه تروریسم اذعان داشتند، به چهرهای «تروریست» بدل کنند. معمولاً هر زمان با چنین تحریف حقایقی مواجه هستیم، در پس آن شاهد مشروعسازی برای آغاز جنگ یا اقدام غیرقانونی دیگری چون ترور هستیم. اتفاقی که این بار هم افتاد و امریکا با اقدام تروریستی خود در به شهادت رساندن یک مقام رسمی ایرانی آن هم در کشوری دیگر، به همه قوانین بینالمللی دهنکجی کرد.
هرچند روزهای وحشت از داعش هنوز در یاد مردم جهان مانده و البته تروریسم به شکلهای مختلف همچنان هم ادامه دارد، اما با گذر زمان رسانهها و دولتمردان غربی به این تحریف واقعیت دامن میزنند. زمان بسرعت در حال گذر است و هر یک روزی که میگذرد، کار برای نمایش حقیقت دشوارتر میشود. بهنظر میرسد از حوزه رسانهای بینالملل غافل شدهایم و کار روایت را به رسانههای جریان اصلی سپردهایم. بهترین و دقیقترین روایت برای مخاطب خارجی درباره سردار سلیمانی، معرفی ایشان به عنوان رهبر مبارزه با تروریسم است. در حالی که در فضای داخلی تلاشهای گستردهای برای نشان دادن چهرهای واقعی از سردار سلیمانی میشود، در فضای بینالملل رشته کار از دست ما خارج شده است. در کنار فعالیت رسانهای در حوزه بینالملل، از نقش مهم وزارت امور خارجه نیز نمیتوان غافل شد. سفرای ایران میتوانند پررنگترین نقش را در معرفی چهره حقیقی ایران و سردار سلیمانی در مبارزه با تروریسم و اقناع عمومی شهروندان ایفا کنند.
تأملی ژرف در مضامین عرفان ایرانی-اسلامی
مسعود طاهری
فیلمساز
کتاب «سفر و پیامآور» نوشته هانری کربن و ترجمه مهدی سررشتهداری از جمله کتابهای چاپ اولی است که انتشارات مهراندیش به تازگی منتشر کرده است. هانری کربن که استاد اسلامشناسی در دانشگاه سوربن پاریس بود، آثار گستردهای در حوزه متون ایرانی-اسلامی نوشت و حتی ترجمه کرد. او از جمله اساتید برجستهای بود که اصطلاحاتی چون عالم خیال، تأویل و تجلی الهی را در غرب معرفی کرد.
این کتاب در حقیقت مجموعه مصاحبهها و مقالاتی است که پس از مرگ هانری کربن چاپ و منتشر شده است و اکنون «سفر و پیامآور» شرحی است بر سفری که کُربَن در طلب عالم خیالی واقعیت نامشهود، حیطه فرشتگان و موجودات قدسی، در آن گام نهاده است. در این کتاب نویسنده به مطالعه فلسفه دینی و کندوکاو در ایمان شهودی میپردازد و در حقیقت تأملی است ژرف در مضامین عظیم عرفان ایرانی-اسلامی که نگاهی روشنگر به درون عوالم فلسفی سهروردی، ابنعربی و ملاصدرای شیرازی میاندازد.
بخش اول کتاب درباره فیلسوف جوانی است که تشویق شده در راه پرماجرای فلسفه شرق قدم بردارد. هدف این بوده که ارتباط بین دو عالم شرق و غرب را به همان صورتی که مدت بسیار کوتاهی در قرن بیستم برقرار بوده است، مجدداً برقرار کند. در مقاله «طرح مسأله و روش در تاریخ دین» منظرهای اعجابآوری را بازمیگشاید.
در بخش دوم کتاب تحتعنوان «فلسفه و عرفان» طرحی از جغرافیای شهودی عالم خیال ارائه میشود که از خلال آثار سهروردی، ابنعربی، ملاصدرای شیرازی و عطار برمیآورد. این نویسندگان راهنمای ما در این سفر هستند، سفری که برازنده یک فیلسوف است. به گفته کربن «فیلسوف بودن یعنی پا در راه گذاشتن، در هیچ کدام از منزلگاههای امن توضیح تئوریک جهان نیاسودن و حتی در جایگاه اصلاحگران یا در مأمن نوعی دگرگون کردن شرایط جهان آرام نگرفتن.» معنای این گفته کربن این است که هدف واقعی همانا دگرگون کردن خود است و مقاله مناسک جام و نیز مقاله فلسفه نبوی و متافیزیک هستی، ما را در جهت همین دگرگونی درونی سمتوسو میدهــد.
در بخشـــی از مقدمه این کتاب تسلا کربن نوشته اســـت: «یکی از دلمشــــغولیهای اصلی هانری کربن شنـــاخت و تصدیق وجود یک قلمرو سوم بین عقل و حس بود. این عالــــم خیال که به اندازه آن دو عالم دیگر از عینیت و واقعیت برخوردار است، در آموزههای ابنعربی تعریف و مشـــخص شد، ولی جلالالدین رومی نیز برای سخن گفتن از تجلیات بیانناپذیر الهی به آن توسل میجوید. باید همراه با مولانا به ناله نی که داستان تبعید و بازگشت نفس را شرح میدهــد، گوش فرا دهیم و همراه با روزبهان بقلی مـــیآموزیـــم که گرچه عارف برای بیان کردن بـــایــد آواز بخواند زیرا معنای عـــرفانی ذاتاً موسیقایی است، اما این معنا بازهم بیانناپذیر میماند.»
سفر و پیامآور
نوشته: هانری کربن
ترجمه: مهدی سررشتهداری
انتشارات:مهراندیش
فیلمساز
کتاب «سفر و پیامآور» نوشته هانری کربن و ترجمه مهدی سررشتهداری از جمله کتابهای چاپ اولی است که انتشارات مهراندیش به تازگی منتشر کرده است. هانری کربن که استاد اسلامشناسی در دانشگاه سوربن پاریس بود، آثار گستردهای در حوزه متون ایرانی-اسلامی نوشت و حتی ترجمه کرد. او از جمله اساتید برجستهای بود که اصطلاحاتی چون عالم خیال، تأویل و تجلی الهی را در غرب معرفی کرد.
این کتاب در حقیقت مجموعه مصاحبهها و مقالاتی است که پس از مرگ هانری کربن چاپ و منتشر شده است و اکنون «سفر و پیامآور» شرحی است بر سفری که کُربَن در طلب عالم خیالی واقعیت نامشهود، حیطه فرشتگان و موجودات قدسی، در آن گام نهاده است. در این کتاب نویسنده به مطالعه فلسفه دینی و کندوکاو در ایمان شهودی میپردازد و در حقیقت تأملی است ژرف در مضامین عظیم عرفان ایرانی-اسلامی که نگاهی روشنگر به درون عوالم فلسفی سهروردی، ابنعربی و ملاصدرای شیرازی میاندازد.
بخش اول کتاب درباره فیلسوف جوانی است که تشویق شده در راه پرماجرای فلسفه شرق قدم بردارد. هدف این بوده که ارتباط بین دو عالم شرق و غرب را به همان صورتی که مدت بسیار کوتاهی در قرن بیستم برقرار بوده است، مجدداً برقرار کند. در مقاله «طرح مسأله و روش در تاریخ دین» منظرهای اعجابآوری را بازمیگشاید.
در بخش دوم کتاب تحتعنوان «فلسفه و عرفان» طرحی از جغرافیای شهودی عالم خیال ارائه میشود که از خلال آثار سهروردی، ابنعربی، ملاصدرای شیرازی و عطار برمیآورد. این نویسندگان راهنمای ما در این سفر هستند، سفری که برازنده یک فیلسوف است. به گفته کربن «فیلسوف بودن یعنی پا در راه گذاشتن، در هیچ کدام از منزلگاههای امن توضیح تئوریک جهان نیاسودن و حتی در جایگاه اصلاحگران یا در مأمن نوعی دگرگون کردن شرایط جهان آرام نگرفتن.» معنای این گفته کربن این است که هدف واقعی همانا دگرگون کردن خود است و مقاله مناسک جام و نیز مقاله فلسفه نبوی و متافیزیک هستی، ما را در جهت همین دگرگونی درونی سمتوسو میدهــد.
در بخشـــی از مقدمه این کتاب تسلا کربن نوشته اســـت: «یکی از دلمشــــغولیهای اصلی هانری کربن شنـــاخت و تصدیق وجود یک قلمرو سوم بین عقل و حس بود. این عالــــم خیال که به اندازه آن دو عالم دیگر از عینیت و واقعیت برخوردار است، در آموزههای ابنعربی تعریف و مشـــخص شد، ولی جلالالدین رومی نیز برای سخن گفتن از تجلیات بیانناپذیر الهی به آن توسل میجوید. باید همراه با مولانا به ناله نی که داستان تبعید و بازگشت نفس را شرح میدهــد، گوش فرا دهیم و همراه با روزبهان بقلی مـــیآموزیـــم که گرچه عارف برای بیان کردن بـــایــد آواز بخواند زیرا معنای عـــرفانی ذاتاً موسیقایی است، اما این معنا بازهم بیانناپذیر میماند.»
سفر و پیامآور
نوشته: هانری کربن
ترجمه: مهدی سررشتهداری
انتشارات:مهراندیش
یک پیچ تاریخی بزرگ در سینمای مستند
محمد احسان مفیدیکیا
منتقد سینما
«خط باریک آبی» (the thin blue line) فیلمی مستند درباره پروندهای جنایی است. یک افسر پلیس در خیابانی در دالاس امریکا کشته میشود و کار برای پیدا کردن قاتلش به درازا میکشد. بهنظر میرسد افسر همکار در آن شرایط وظایف حمایتیاش را به درستی انجام نداده و به جای اینکه پیاده شود و حواسش را بدهد به داخل ماشین متهم، در ماشین خودش نوشیدنی میخورده. بالاخره آن اتفاق میافتد و قاتل سوار بر ماشین چند گلوله به افسر شلیک و فرار میکند و جستوجوها برای یافتنش آغاز میشود.
شاید در نگاه اول این هم مثل هر مستند دیگری باشد، یک سری مصاحبه با متهم، بازجوها، شاهدان، وکلا و دیگر مرتبطین با پرونده که هر کدام روایتی از ماجرا دارند و هریک در نکاتی متفاوت از روایت دیگری است. در ادامه هم مدارک، گزارشها، اسناد و برخی تصویرسازیها از برگزاری دادگاه و چیزهای معمولی دیگر. اما از یک بابت مستند «خط باریک آبی» ساخته سال 1988 به کارگردانی ارول موریس یکی از مهمترین مستندهای تاریخ سینما میشود. این اولین بار در تاریخ سینمای مستند است که یک مستندساز از تکنیک بازسازی به این نحو استفاده میکند. تا قبل از این دوران سلطه سینمای وریته (یا سینما حقیقت) بود، اما با این فیلم، مستندسازی به دوران جدیدی پا گذاشت. تا پیش از این صداگذاری، پویانمایی، بازسازی و موسیقی در فیلم مستند ارزش چندانی نداشت، اما در دوران جدید هر کدام از این ابزار جدی گرفته شد و به جای اینکه مستند فقط اطلاعات بدهد، با احساسات مخاطب هم کار داشت.
اهمیت این فیلم و بویژه نمای پرت شدن نوشیدنی از دست افسر پلیس که به صورت آهسته پخش میشد چنان بود که ارول موریس در یک کارگاه مستندسازی و در گفتوگو با بیل نیکولز آن را به نمای دیدنی پرت شدن استخوانها در«2001: ادیسه فضایی» تشبیه میکند. این یک بازسازی برآمده از ذهن کارگردان و با جهتگیری خاص بود که تا پیش از این در فیلمهای داستانی دیده میشد اما موریس فکر میکند «هر فیلمی یک نوعی از بازسازی است، حتی آگاهی بازسازی موجود در سرِ ماست»، از دید او «وظیفه مستندساز فقط این نیست که دوربین را روشن کند، بلکه باید بین واقعیت و فیلم ارتباط برقرار کند. بهترین فیلمهای غیرداستانی مشخصاً آنهایی نیستند که واقعیت را در یک سینی تعارف میکنند، بلکه [فیلمهای مستند خوب] باید مخاطب را وادار به اندیشه کنند.»
در این بازسازی ما بارها و بارها صحنه قتل را میبینیم و هربار از زاویهای نو و با جزئیات بیشتر، حتی بنا به نوع روایت و یادآوری شاهدان یا تحلیل قاضی و دادستان صحنه تغییر میکند، موریس با این نوع از بازسازی میخواهد ما آنچه را در نظر روایان است به نحو عینی دریابیم. این بازسازی به خاطر علاقه به فیلم داستانی یا سلیقه غیرمستند کارگردان صورت نگرفته، بلکه این کارکرد بازسازی بود که کارگردان را مجاب کرده برای تبیین بهتر مسأله این فرم را انتخاب کند و انتخاب آقای ارول موریس زمانی مهم میشود که چنین کاری پیش از او در سینمای مستند سابقه نداشته و البته پس از این فیلم هم مورد انتقادهای جدی قرار گرفته است.
مستند «خط باریک آبی» روش موریس برای تحقیق درباره یک پرونده قتل بود که در نهایت به شکست یک سیستم قضایی منجر شد. کسی که متهم به قتل بود فقط یک شاهد درست و حسابی داشت، یک جوان 16 ساله که از قضا خودش قاتل بود! و موریس دو سال و نیم فیلم ساخت و صحنهها را مجسم کرد تا در نهایت واقعیت را بفهمد و به ما و البته سیستم قضایی امریکا هم بگوید. این میتواند یک الگوی تکرارشونده و حتی یک ژانر پیشنهاددهنده برای مستندسازهای جسور و جوان باشد.
منتقد سینما
«خط باریک آبی» (the thin blue line) فیلمی مستند درباره پروندهای جنایی است. یک افسر پلیس در خیابانی در دالاس امریکا کشته میشود و کار برای پیدا کردن قاتلش به درازا میکشد. بهنظر میرسد افسر همکار در آن شرایط وظایف حمایتیاش را به درستی انجام نداده و به جای اینکه پیاده شود و حواسش را بدهد به داخل ماشین متهم، در ماشین خودش نوشیدنی میخورده. بالاخره آن اتفاق میافتد و قاتل سوار بر ماشین چند گلوله به افسر شلیک و فرار میکند و جستوجوها برای یافتنش آغاز میشود.
شاید در نگاه اول این هم مثل هر مستند دیگری باشد، یک سری مصاحبه با متهم، بازجوها، شاهدان، وکلا و دیگر مرتبطین با پرونده که هر کدام روایتی از ماجرا دارند و هریک در نکاتی متفاوت از روایت دیگری است. در ادامه هم مدارک، گزارشها، اسناد و برخی تصویرسازیها از برگزاری دادگاه و چیزهای معمولی دیگر. اما از یک بابت مستند «خط باریک آبی» ساخته سال 1988 به کارگردانی ارول موریس یکی از مهمترین مستندهای تاریخ سینما میشود. این اولین بار در تاریخ سینمای مستند است که یک مستندساز از تکنیک بازسازی به این نحو استفاده میکند. تا قبل از این دوران سلطه سینمای وریته (یا سینما حقیقت) بود، اما با این فیلم، مستندسازی به دوران جدیدی پا گذاشت. تا پیش از این صداگذاری، پویانمایی، بازسازی و موسیقی در فیلم مستند ارزش چندانی نداشت، اما در دوران جدید هر کدام از این ابزار جدی گرفته شد و به جای اینکه مستند فقط اطلاعات بدهد، با احساسات مخاطب هم کار داشت.
اهمیت این فیلم و بویژه نمای پرت شدن نوشیدنی از دست افسر پلیس که به صورت آهسته پخش میشد چنان بود که ارول موریس در یک کارگاه مستندسازی و در گفتوگو با بیل نیکولز آن را به نمای دیدنی پرت شدن استخوانها در«2001: ادیسه فضایی» تشبیه میکند. این یک بازسازی برآمده از ذهن کارگردان و با جهتگیری خاص بود که تا پیش از این در فیلمهای داستانی دیده میشد اما موریس فکر میکند «هر فیلمی یک نوعی از بازسازی است، حتی آگاهی بازسازی موجود در سرِ ماست»، از دید او «وظیفه مستندساز فقط این نیست که دوربین را روشن کند، بلکه باید بین واقعیت و فیلم ارتباط برقرار کند. بهترین فیلمهای غیرداستانی مشخصاً آنهایی نیستند که واقعیت را در یک سینی تعارف میکنند، بلکه [فیلمهای مستند خوب] باید مخاطب را وادار به اندیشه کنند.»
در این بازسازی ما بارها و بارها صحنه قتل را میبینیم و هربار از زاویهای نو و با جزئیات بیشتر، حتی بنا به نوع روایت و یادآوری شاهدان یا تحلیل قاضی و دادستان صحنه تغییر میکند، موریس با این نوع از بازسازی میخواهد ما آنچه را در نظر روایان است به نحو عینی دریابیم. این بازسازی به خاطر علاقه به فیلم داستانی یا سلیقه غیرمستند کارگردان صورت نگرفته، بلکه این کارکرد بازسازی بود که کارگردان را مجاب کرده برای تبیین بهتر مسأله این فرم را انتخاب کند و انتخاب آقای ارول موریس زمانی مهم میشود که چنین کاری پیش از او در سینمای مستند سابقه نداشته و البته پس از این فیلم هم مورد انتقادهای جدی قرار گرفته است.
مستند «خط باریک آبی» روش موریس برای تحقیق درباره یک پرونده قتل بود که در نهایت به شکست یک سیستم قضایی منجر شد. کسی که متهم به قتل بود فقط یک شاهد درست و حسابی داشت، یک جوان 16 ساله که از قضا خودش قاتل بود! و موریس دو سال و نیم فیلم ساخت و صحنهها را مجسم کرد تا در نهایت واقعیت را بفهمد و به ما و البته سیستم قضایی امریکا هم بگوید. این میتواند یک الگوی تکرارشونده و حتی یک ژانر پیشنهاددهنده برای مستندسازهای جسور و جوان باشد.
عکس نوشت
«ادسون آرانتس دو ناسیمنتو» که در دنیای فوتبال به «پله» شهرت دارد از معروفترین چهرههای ورزشی قرن بیستم بود که در فهرست ۱۰۰ چهره مهم قرن بیستم مجله تایم هم قرار گرفت. او از معدود بازیکنانی به شمار میآید که تجربه حضور در فیلم و سریالهای متعددی را در کارنامهاش دارد. «پله» افزون بر این بارها سوژه سینماگران و اهالی هنر هم قرار گرفته و در همین راستا میتوان به نقاشیها و پوسترهایی از چهره این بازیکن فوتبال اشاره کرد که علاوه بر پرداختن به «پله»، در حقیقت آثاری در ستایش فوتبالاند./ایسنا
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
فضای مجازی
-
مطالعه تاریخ، تجربهاندوزی برای جوانان است
-
حفظ بزرگترین سرمایه ملی با همت آتشنشانان آبادانی
-
آنچه باید بگوییم: سردار سلیمانی، رهبر مبارزه با تروریسم
-
تأملی ژرف در مضامین عرفان ایرانی-اسلامی
-
یک پیچ تاریخی بزرگ در سینمای مستند
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین