هنرمندان تئاتری از دغدغههای این روزهایشان میگویند
کورسوهای امید و تکاپو در تئاتر خاموش نشود
محسن بوالحسنی: نگاهی به اجراهایی که این روزها در تماشاخانههای تهران روی صحنه هستند نشان میدهد که تئاتر دوباره دارد جان میگیرد و گروههای نمایشی سعی میکنند با حضورشان روی صحنه چراغ سالنهای اجرا را روشن نگه دارند. از طرف دیگر جشنوارههای تئاتری استانی و کشوری هم رونق خوبی دارند. از جشنواره عروسکی تهران- مبارک هم خبر رسیده که دبیر آن هادی حجازیفر از کاظم نظری، مدیرکل هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، خواسته که نوزدهمین جشنواره بینالمللی نمایش عروسکی تهران-مبارک به منظور فراهم شدن فرصت مناسب مشاهده، یادگیری و همافزایی از طریق گفتوگو و نقد برای دانشجویان، دیگر مخاطبان و بویژه علاقهمندان تمامی استانها به بهار سال ۱۴۰۲ موکول شود.
هادی حجازیفر با ذکر دلایل این تصمیم و با اشاره به اینکه جشنواره بینالمللی نمایش عروسکی تهران-مبارک امانت با ارزشی است به «ایران تئاتر» گفته «با توجه به جمیع جهات از جمله صحبت با گروهها، استادان و فعالان این عرصه و اعضای انجمن نمایشگران عروسکی باور دارم که برگزاری جشنواره در حال حاضر و به دلایل فنی همچون عدم تمرینهای مستمر گروهها، عدم امکان برخورداری درست شرکتکنندگان و مخاطبان از اجراهای داخلی و بینالمللی، عدم امکان مشارکت بخشهای خصوصی بهواسطه همزمانی با جام جهانی و... از دست خواهد رفت.» حجازیفر با بیان اینکه یک برگزاری ناقص آن هم در زمانی که هدف مجموعه اداره کل هنرهای نمایشی ارتقا و توسعه نمایش عروسکی است، ما را از بسیاری برکات این جشنواره محروم خواهد کرد، ابراز امیدواری کرد با تغییر زمان نوزدهمین جشنواره بینالمللی نمایش عروسکی تهران-مبارک و برگزاری آن در بهار ۱۴۰۲ شاهد یک جشنواره باشکوه بینالمللی باشیم و فرصتی فراهم کنیم تا دانشجویان و دیگر مخاطبان و بویژه علاقهمندان تمامی استانها امکان مشاهده، یادگیری و همافزایی از طریق گفتوگو و نقد را پیدا کنند.
نباید به تئاتر و اجرا بیاعتنایی کرد
همانطور که گفته شد جریان تئاتر این روزها با پشت سر گذاشتن شرایط خاص، دوباره به روزهای پررونق خود برمیگردد و این ماندن در صحنه و چراغ اجرا را روشنگذاشتن مسألهای است که بسیاری از اهالی تئاتر و پیشکسوتان استخوانخرد کرده حوزه نمایش بر آن صحه میگذارند. یکی از این چهرهها ناصر ممدوح، دوبلور و بازیگر پیشکسوت تئاتر، محمدهادی عطایی بازیگر و کارگردان تئاتر و مجید علمبیگی بازیگر و کارگردان تئاتر هستند که در گفتوگو با «ایران» از لزوم تداوم اجراهای روی صحنه آن هم در شرایط کنونی میگویند. ناصر ممدوح معتقد است «در هر حال برای روی صحنه رفتن یک اثر نمایشی ماهها وقت و انرژی صرف میشود و ثمره این تلاش با حضور مخاطبان و اجرای کار بهبار مینشیند پس نباید به تئاتر و اجرا بیاعتنایی کرد و اتفاقاً باید با در نظر گرفتن جمیع این جهات کاری کرد که زحمات هنرمندان نادیده گرفته نشود و معیشت زندگیشان به خطر نیفتد و کورسوهای امید و تکاپو در تئاتر ما خاموش نشود.» این هنرمند پیشکسوت در بخشی دیگر از صحبتهای خود جنبه اقتصادی کار نمایش را مورد توجه قرار میدهد و میگوید: «در بخشی این هنر تنها شغل و منبع درآمد بسیاری از فعالان این عرصه به شمار میآید و باید مشکلات و سختیهای کاری هنرمندان مدنظر نظر قرار بگیرد. متأسفانه شرایط اقتصادی تئاتر بهطور کل تعریفی ندارد در حال حاضر نیز این موضوع بیش از پیش مسألهساز شده است. در بعضی از پروژهها بازیگران کم یا زیاد مبلغی از قرارداد خود را دریافت میکنند اما تهیه کنندگان بیش از همه متضرر میشوند و سرمایهشان در خطر میافتد و همین باعث میشود که کمتر رغبت کنند و به سمت سرمایهگذاری در تئاتر بیایند.
نمیشود تئاتر را رها کرد
محمدهادی عطایی هم در بخشی از صحبتهایش با «ایران» به این مسأله اشاره میکند که «هنرمندان همیشه و در هر شرایطی چون جنگ، سعیشان به تداوم و حفظ تئاتر بوده است و تئاتریها زمانی که بسیاری از تماشاگران به دنبال سلفی گرفتن با بازیگران بودهاند برای گفتن حرفهای مهم روی صحنه جنگیدهاند.» عطایی در بخشی از صحبتهای خود با اشاره به این نکته که قطعاً تئاتر از آن دست هنرهایی است که مظلوم و مورد کمتوجهی قرارگرفته است، میگوید: «در اینکه تئاتر همواره مورد بیمهری قرار گرفته شکی نیست اما آیا میتوان همه چیز را از ریشه زد و تئاتر را رها کرد؟ به نظر من چنین چیزی از اساس امکان ندارد و شدنی نیست و هرگز نیز چنین اتفاقی نخواهد افتاد.» او معتقد است «کمرونقشدن جامعه آسیباش را به تمامی اعضای مربوط به این هنر و جامعهای که در آن زندگی میکنیم میزند.»
بحرانهای اقتصادی تئاتریها
مجید علمبیگی دیگر هنرمند تئاتری کشورمان در گفتوگوی خود با «ایران» از زنده بودن و پویایی تئاتر میگوید و این مسأله که تئاتر در هر شرایطی باید اجرا شود. او میگوید: «تئاتر یک هنر زنده است و باید در هر شرایطی اجرا شود چراکه به نفع جامعه است. با وجود تئاتر تزکیه روحی اتفاق میافتد و قطعاً در تغییر حال و هوای مخاطبان تأثیرگذار است. باید از آنها که مدام دم از تعطیلی و... میزنند پرسید تعطیلی تئاتر از نظر اقتصادی چه تأثیری روی روند زندگی هنرمندان دارد؟ در تمامی شرایط سخت از بلایای طبیعی گرفته تا همهگیری ویروس کرونا و... این بچههای تئاتر بودند که فعالیتشان و چرخه زندگیشان مختل شد. یعنی در چنین شرایطی آنها درآمدی نداشتند و بحرانهای مالی شدیدی را تجربه کردند. آن هم تئاتری که اگر اجرا نرود؛ دستمزدی هم در پی آن نصیب بازیگر و کارگردان و... تئاتر نخواهد شد.» علم بیگی در بخش دیگری از صحبتهای خود به این مسأله اشاره میکند که «متأسفانه باز هم تئاتر مورد اجحاف قرار گرفته است، هیچکس به این موضوع فکر نمیکند که تئاتریها باید از کجا ارتزاق کنند؟ متأسفانه بسیاری از افراد تئاتر را شغل نمیدانند چون در قانون و وزارت کار و رفاه اجتماعی به عنوان شغل تعریف نشده است. من در تمام سالهایی که در این حرفه مشغول هستم شغل دوم نداشتهام. تنها از این راه ارتزاق کردهام البته که از لحاظ اقتصادی به جایی که باید نرسیدهام و البته این شباهت من با بسیاری از دیگر همکارانم است. ما حتی بیمه بیکاری نداریم، امنیت شغلی در هیچ یک از رشتههای هنری وجود ندارد و هنرمندان از سایر خدمات رفاهی که دیگر مشاغل از آن برخوردارند، بیبهرهاند. خاطرم هست از زمانی که وارد این حرفه شدم به من توصیه میکردند تا تئاتر را به عنوان شغل دوم در نظر بگیرم. در حالی که من هیچوقت چنین کاری انجام ندادهام و متأسفانه اینروزها اولین حرفهای که مورد بیمهری قرار میگیرد، هنر است.»
ذکر خیری از تئاتریهایی که هنر نمایش را برای ما به یادگار گذاشتند
نامهایی در پس ابر
رضا آشفته
منتقد تئاتر
هنرمندان و ادیبان بسیاری بودهاند که سالها پس از مرگشان تازه متوجه شأنیت حقیقیشان شدهاند و این خود دلایل متعددی را دربرگرفته است. در ایران ما نیز این دلایل میتواند خیلی پررنگتر از اروپا و امریکا باشد چون رسانههای ایرانی برخلاف رسانههای غربی چندان کنجکاوی و پژوهشی در این زمینه نداشتهاند و اگر روزی روزگاری دوباره نامی بر سر زبانها افتاده، از سر خوش شانسی آن صاحب نام و جستوجوگری یک فرد بوده است. حالا در ادامه نامها و سرگذشتهایی را یادآور میشویم که بیشتر و موشکافانهتر این قضیه را بر ما روشن کند.
میرزاآقا تبریزی
میرزاآقا تبریزی، نویسنده و دیپلمات دوره قاجار شاید هنوز هم رازآمیزترین و پنهانترین زندگی را داشته باشد که دههها به نام میرزا ملکم خان ارمنی نامیده میشد و پس از دههها، پژوهشگران تبریزی هویت راستین او را بر ما آشکار کردند. شاید مهمترین نکته در ابراز وجود چنین نامی، اصل و هویت آذربایجانی و تبریزی بودنش باشد که در مراوده با آخوندزاده آذری میتواند از این مجهولیت گرهگشایی کند. دو مرد همزبان که در این مراودات علل یک نگارش تازه در تقلید و بعد یادآوری نکات فنی و نقد آثارش زمینهساز نوشته شدن نخستین نمایشنامههای ایرانی به زبان پارسی را فراهم کرده باشد. آنچنان که در نامهای برای میرزا فتحعلی آخوندزاده مینویسد: «این بنده اسمم میرزا آقاست و از اهالی تبریز هستم. از طفولیت به آموختن زبان فرانسه و روسی شوق کردم و زبان فرانسه را به قدری که در نوشتن و ترجمه و تکلم رفع احتیاج شود تحصیل کردم و از زبان روسی نیز قدری بهره دارم. بعد از خدمات چندساله در معلمخانه پادشاهی و مأموریت در بغداد و استانبول قریب هفت سال است که به اذن اولیای دولت، در سفارت دولت فخیمه فرانسه مقیم تهران منشی اول هستم.» نمایشنامههای میرزا آقا در دوران حکومتهای ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه، امکان چاپ نیافت و تنها با آغاز نهضت مشروطیت، نمایشنامه «طریقه حکومت زمانخان» در فاصله سالهای 1326–1324 قمری بدون ذکر نام مؤلف در مطبعه دولتی به چاپ رسید. اندکی بعد، نمایشنامههای «سرگذشت اشرف خان»، «طریقه حکومت زمان خان» و «حکایت کربلا رفتن شاهقلی میرزا»، اینبار هم بدون ذکر نام مؤلف در پاورقی روزنامه اتحاد چاپ تبریز منتشر شد. در ۱۳۰۰ خورشیدی همان ۳ نمایشنامه بر اساس نسخهای متعلق به فردریک روزن وزیر مختار آلمان در تهران، با عنوان مجموعه مشتمل بر ۳ قطعه تئاتر منسوب به میرزا ملکم خان ناظمالدوله در برلین به چاپ رسید اما در سال ۱۳۳۴ خورشیدی (۱۹۵۵) بود که با انتشار اسناد، دستنوشتهها و نامههای فتحعلی آخوندزاده توسط ابراهیماف و کشف ۴ نمایشنامه به خط خود میرزاآقا تبریزی، روشن شد که او علاوه بر ۳ نمایشنامه چاپ شده، نمایشنامه چهارمی هم با عنوان «حکایت عشق بازی آقا هاشم خلخالی» داشته است. این آثار بعدها با عنوان «نمایشنامههای میرزا آقا تبریزی» در تهران منتشر شد.
حسن مقدم
حسن مقدم، نویسنده و دیپلمات خارجنشین دوره پایانی قاجار که جوانمرگی و غربتنشینی سالها نامش را از محافل ادبی و هنری ما دور نگه داشت تا پیگیریهای یک روزنامه نگار بهنام اسماعیل جمشیدی سبب نگارش کتابی درباره این نویسنده خلاق و دوباره یادآوری و نامآور بودنشان را فراهم ساخت تا اینکه ساخت فیلم «جعفرخان از فرنگ برگشته» ساخته علی حاتمی دوباره این نام را برجسته ساخت. وی به روایتی در بهمن ۱۲۷۶ و به روایتی دیگر در بهمن ۱۲۷۷ در تهران به دنیا آمد و در آبان یا آذر ۱۳۰۴ در سن ۲۷ سالگی بر اثر مرض سل در آسایشگاه لیزن درگذشت. مردی روزنامهنگار و طنزنویس که با دو نمایشنامه جعفرخان از فرنگ آمده و ایرانی بازی نامی درآورده در میان نامها.
رضا کمال شهرزاد
رضا کمال شهرزاد نویسنده تراز اولی که خیلی زود بهدلیل خودکشی از ناکامیهای رایج در فضای روشنفکری حاکم بر فضای سیاسی رضاخان پهلوی از دور خارج شد و هنوز هم آنطور که باید و شاید حق اش ادا نشده است. او آواز میخواند و سهتار مینواخت. در1298ش. گروه کمدی موزیکال را تأسیس کرد. دختران ارمنی در این گروه نقش فعالی داشتند. شهرزاد با الهام از اپرت «آرشین مالالان» اثر عزیز بیک حاجی بیکوف که بازیگران قفقازی آن را در تهران نمایش داده بودند، اپرت «پریچهر و پریزاد» را نوشت. نمایشنامه «مجسمه مرمر» را در 1308 ش. نوشت و آن را به روی صحنه برد و خودش نقش اول آن را بازی کرد. سال 1309ش. درخشانترین دوره فعالیت ادبی شهرزاد بود که چندین نمایشنامه را به روی صحنه برد. بعد از آن تا 1316 ش. زندگی سختی را گذراند و سرانجام خودکشی کرد. «خلیفه هارونالرشید» یا «عزیز و عزیزه» و «حرم خلیفه هارونالرشید»، «زرتشت»، «گلهای حرم» از آثار دیگر او هستند.
نصرت نویدی
نصرت نویدی، خانزاده و در واقع روستازاده کرمانشاهی که خیلی زود به تندی باد و برپا ساختن گرد و خاک نامش بر سر زبانها نشست اما به ناگهان مجهول ماند و هرازگاهی در مقاله کوچکی نامی ازش میآید و میرود اما هنوز کاری ویژه درباره بودنش و تأثیرش نبوده و نیست. او نیز نگاه ویژه و قلم خاصی داشت و هر چند درباره روستاییان نمایشنامه مینوشت اما هنوز این متون بدرستی خوانده نشده، کار نشده و دربارهشان نقد و تحلیلی پژواک نیافته است. نصرت نویدی، یکی از نمایشنامهنویسان قدیمی است که در غربت آلمان فوت کرد. محمود استادمحمد دربارهاش مینویسد:«از آن دست ولایتیها نبود که حسرت تهران را داشته باشد. خوی و خصلت دشت و دمن را داشت. گویا در یکی از روستاهای حوالی کرمانشاه، باغ و بری هم داشت. درست نمیدانم ولی بیشک آقای جوانمرد میداند. ما نویدی را نشناختیم. هیچکس، هیچ سازمانی، هیچ انجمنی و حتی هیچ منتقد یا روزنامهنگاری این زحمت را بر خود هموار نکرد. نویدی هم فوت و فن روابط عمومی را بلد نبود ولی فکر میکنم عباس جوانمرد او را شناخته بود. چون تنها کسی بود که یکی از نمایشنامههای نویدی را ـ با کاملترین شکل ممکن ـ بر صحنه برد.»نصرتالله نویدی، نمایشنامهنویس دو دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی، یکی از چهرههای مهجور امروز است. برای آنکه دیگر یاد و اثری از او نیست. شاید بتوان مهاجرت و مرگ او در غربت و از همه مهمتر تفکرات سیاسیاش را دلایل عمده این مهجور ماندن دانست. نصرتالله نویدی، خالق نمایشنامههای «سگی در خرمنجا»، «مردی با دو طبق»، «رزق»، «سماور ندیدهها»، «شب»، «تراکتور»، «نوکر و ارباب»، «تامارزوها»، «غیرت نو» و مجموعه داستان «دو مادر» است. «رعیتزاده»، «بازار»، «مرد و میهمان» و «گرسنگان معجزه» از دیگر آثار اوست.
حسن حامد
حسن حامد مشهدی است و در آغاز دهه 70 بهدلیل گرفتن جایزه فجر بر سر زبانها آمد و ناگهان مرگ امانش را برید و با آنکه بریدههایی دربارهاش قلمی شده و یک مجموعه نه چندان کامل از آثارش را نشر نیستان منتشر کرده و هرازگاهی متنی از او بیصدا به صحنه آمده اما حق حسن حامد نیز در مقام یک نویسنده و حتی بازیگر و کارگردان ادا نشده است. هنرمندان مشهدی بر این باورند که رضا عطاران شاگرد و همکار حسن حامد باید عهده دار این مسئولیت شود و یکبار دیگر این نام را بر سر زبانها بیندازد. عطاران از مشهد و در کنار حسن حامد کار تئاتر را در دهه 60 آغاز کرده و یکی از مهمترین آثار تئاتریاش هم همانا بازی در نمایش بچههای تابستان است که در بهمن 70 برگزیده تئاتر فجر بود که بهار سال 71 بدون حضور حسن حامد بهدلیل جوانمرگی در 30 سالگی اجرا شد؛ اجرایی که خیلی نامش سر زبان هاست اما دریغ از یک بررسی همهجانبه و کارشناسانه و دیگر آثار حسن حامد که هر یک به نوعی میتوانند تحلیل و نقد شوند و هر ساله با اجرایش متوجه قدرت قلم حسن حامد در زمینه مسائل اجتماعی شویم که در نوع خود حتماً ناگفتههای بسیاری را برای بیان شدن دارد.