ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
گزارشگر ویژه سازمان ملل در گزارش رسمی خود از ابعاد پنهان سیاست تحریم امریکا علیه ایران پرده برداشت
شکست مأموریت ایرانستیزان
گروه سیاسی/ گزارش رسمی «النا دوهان»، حقوقدان بلاروسی که اردیبهشت ماه سالجاری به عنوان گزارشگر مستقل سازمان ملل در امور تحریمها به تهران سفر کرد، روز گذشته منتشر شد و جزئیات مفصلی از سیاست تحریمهای ظالمانه امریکا و کشورهای همپیمان او علیه جمهوری اسلامی را افشا کرد. سیاستی که در نوع خود به یک جنگ تمام عیار ولو بدون نام تبدیل شد و طراحان آن هدفی جز رساندن ایران به لبه پرتگاه نداشتند و برای تحقق آن از هیچ اقدامی جهت افزودن رنج بر دوش انسانهای بیگناه دریغ نورزیدند. اما این سودای خام که پیشتر رؤسای جمهور امریکا تا «دونالد ترامپ»، رئیس جمهور پیشین امریکا عهدشکنانه در خیال خود پرورانده بودند و در ادامه نیز از سوی «جو بایدن»، رئیس جمهور کنونی ادامه پیدا کرد، در رویارویی با تدابیر مقابلهای ملت ایران بیثمر شد تا دولتمردان واشنگتن بویژه در روند مذاکرات رفع تحریمها در وین در سردرگمی و بلاتکلیفی دست و پا بزنند.
به این ترتیب در شرایطی که رهبران امریکایی در سالها و ماههای اخیر با تردستی کوشیدند با بهرهگیری از ابزار تحریم برای نیل به اهدافی همچون فروپاشی ایران وام بگیرند اما سرسختی و صلابت در مواجهه با این خصومت شهامتی بیبدیل میطلبید که دولت و مردم ایران با ایستادگی مثال زدنی از خود نشان دادند و مأموریت سناریوهای ایرانستیزان را در نطفه خفه کردند.
سیاست شکست خورده
«النا دوهان» در گزارش خود از ابعاد پیدا و پنهان این سیاست شکست خورده پرده برداشته تا معلوم شود زیر پوست شعارهای به ظاهر انسان دوستانه مدعیان حقوق بشر چه میگذرد. او با بیان اینکه از سال 2000 مجموعه گسترده و پیچیدهای از ممنوعیتها و موانع علیه ایران به اجرا درآمد که پس از سال ۲۰۱۰ تشدید و به بخش انرژی و سایر بخشهای کلیدی اقتصادی تسری یافت، سمت و سوی این تحریمها را علیه بخش مالی ایران شامل قرار دادن در فهرست تحریمی و انسداد داراییها دانست که بر بانک مرکزی ایران و بانکهای تجاری تأثیر گذاشت. بر اساس این گزارش، ایران همچون دیگر کشورهای تحت تحریم از گسترده شدن صلاحیت امریکا در معاملات بانکی بینالمللی به دلیل ارتباطات بانکهای ایالات متحده با بانکهای خارجی یا پرداختهای دلاری متضرر شده است؛ این امر نه تنها سبب ایجاد اختلالات و تأخیر جدی در تأمین کالاهای اساسی از جمله غذا، دارو، تجهیزات پزشکی و سایر تجهیزات و مواد اولیه شده بلکه مانع جدی مشارکت ایران در همکاریهای بینالمللی از جمله پرداخت حق عضویت به سازمانها و انجمنهای بینالمللی، دسترسی به فرصتهای مالی و مشارکت ایرانیان و مؤسسات ایرانی در امور دانشگاهی و علمی، برنامهها و فعالیتهای فرهنگی و ورزشی نیز شده است.
تحریم با وجود توافق
گزارشگر ویژه سازمان ملل همچنین به اثرات نامطلوب تحریمهای یکجانبه بر مراقبتهای بهداشتی که در سالهای اخیر با اپیدمی ویروس کرونا تشدید شده، اشاره کرده است؛ امری که نشان میدهد امریکا به رغم ادعای خود از تحریم دارویی آن هم در شرایطی که همه جهان با بیماری مرگبار کرونا دست و پنجه نرم میکرد، هیچ ابایی نداشت.
نکته جالب در این گزارش، امتناع مؤسسات مالی خارجی و شرکتهای تجاری از پرداختها و ارائه کالاها و خدمات به ایران زیر سایه ترس از پیامدهای مالی، اعتباری و سایر موارد حتی پس از امضای توافق 2015 بوده است. به این معنا که امریکا با وجود امضای توافق نیز به انحای مختلف سعی در کارشکنی در روند مبادلات اقتصادی ایران داشت و مؤسسات مالی خارجی با توجه به سابقه جریمههای مالی سنگین برای نقض تحریمهای امریکا جهت احیای روابط با ایران و سرمایهگذاری در آن، همچنان تردید داشتند.
اعتراف به یک واقعیت
«دوهان» در گزارش خود به موفقیت دولت ایران برای کاهش اثر منفی تحریمهای یکجانبه در حوزههای مختلف اشاره داشته اما در عین حال یادآور شده است که این امر نباید سبب شود تا بازیگران بینالمللی به رویکرد تحریمی خود مشروعیت ببخشند و با پافشاری تحریم را به ابزاری برای تحقق خواستههای یکجانبه خود تبدیل کنند.
گزارشگر سازمان ملل در نهایت از کشورها خواسته که استفاده از ادبیات تحریم را بهعنوان ابزار سیاسی یا ابزاری جهت کسب منافع اقتصادی متوقف کرده و برای حل و فصل هرگونه اختلاف بر اساس هنجارها و اصول حقوق بینالملل، ضمن ارزیابی، پیشگیری و نظارت بر تأثیر آنها بر مباحث انساندوستانه به گفتوگو بپردازند. او همچنین از سازمان ملل خواسته تا با وی برای شکلگیری چهارچوبی مفهومی جهت سازکارهای جبران خسارت، غرامت و اصلاح آسیب قربانیان نقض حقوق بشر ناشی از اقدامات قهری یکجانبه همکاری کند.
مواجهه تمام قد ایران
تحریمهای یکجانبه امریکا که ذیل هدفی همچون ایجاد آشوب اجتماعی و در نهایت فروپاشی نظام سیاسی جمهوری اسلامی به وجه ثابت سیاست ورزی مسئولان امریکایی از جمهوری خواه گرفته تا دموکرات تبدیل شده، بویژه در یک سال اخیر حاصلی جز شکست نیافته است.
چه آنکه ایران از یک سو در مواجهه با سیاست صفر کردن صادرات نفتی، آلترناتیوهایی را برای بیاثر کردن تحریمهای امریکایی و فروش نفت به بازارهای هدف پیدا کرد و از سوی دیگر راهبرد مبتنی بر تقویت قدرت و سیاست منطقهای و توسعه مناسبات اقتصادی خود با کشورهای پیرامونی را به مرحله اجرا در آورد و در همین مدت ثابت کرد که حیات اقتصادی خود را به رویکرد واشنگتن جهت لغو تحریمها و دستیابی به توافق گره نزده و در رویدادهای محیط پیرامونی خود نه یک تماشاگر صرف که بازیگری تأثیرگذار است. رویکردی که از یک سو خود را در شکست نظام سفت و سخت تحریمی امریکا و از سوی دیگر در قرارگیری کشور در مجموعه روابط اقتصادی با بلوکهای قدرتمند آسیا نشان داده است.
در چنین شرایطی است که به موازات پیگیری دیپلماسی مبتکرانه ایران در روند گفتوگوهای وین، یافتن راههای گریز قانونی از تحریمها در ترکیب با درآمد نفتی ای که بویژه در یک سال اخیر فروش آن به شمار زیادی از کشورها امکان پذیر شده است، موجب موقعیت برتر ایران جهت پیگیری خواستههای بحق خود در چهارچوب توافق احتمالی شده است.
متناظر با این تحولات است که مسئولان جمهوری اسلامی بیش از هر وقت دیگری بر گزاره رفع اثرگذار تحریمها و دریافت تضمینهای لازم در روند مذاکره با کشورهای طرف توافق تأکید دارد. خواستی که نشان میدهد دولتمردان امریکایی برای تحقق آن نباید تنها به یک تعهد کاغذی اکتفا کنند.
نکته مهم و جالب توجه اما اعتراف مکرر مقامات امریکایی به شکست سیاستهای فشار حداکثری بود؛ مسألهای که برای دولتمردان امریکا به آینه عبرت تبدیل نشده و میکوشند هرچند بیهدف اما تبلیغاتی، تحریمهای سابق را با عناوین جدید بازنمایی کنند تا در مبارزات انتخاباتی داخلی مورد هجمه رقیبان خود قرار نگیرند؛ امری که به وضوح یادآور همان جمله معروف و آن «اعتیاد رژیم امریکا به تحریم» است. چرا که همان دولتی که اذعان به شکست سیاستهای تحریمی علیه ایران داشته، خود نیز مجبور به تحریمنمایی است.
به این ترتیب در شرایطی که رهبران امریکایی در سالها و ماههای اخیر با تردستی کوشیدند با بهرهگیری از ابزار تحریم برای نیل به اهدافی همچون فروپاشی ایران وام بگیرند اما سرسختی و صلابت در مواجهه با این خصومت شهامتی بیبدیل میطلبید که دولت و مردم ایران با ایستادگی مثال زدنی از خود نشان دادند و مأموریت سناریوهای ایرانستیزان را در نطفه خفه کردند.
سیاست شکست خورده
«النا دوهان» در گزارش خود از ابعاد پیدا و پنهان این سیاست شکست خورده پرده برداشته تا معلوم شود زیر پوست شعارهای به ظاهر انسان دوستانه مدعیان حقوق بشر چه میگذرد. او با بیان اینکه از سال 2000 مجموعه گسترده و پیچیدهای از ممنوعیتها و موانع علیه ایران به اجرا درآمد که پس از سال ۲۰۱۰ تشدید و به بخش انرژی و سایر بخشهای کلیدی اقتصادی تسری یافت، سمت و سوی این تحریمها را علیه بخش مالی ایران شامل قرار دادن در فهرست تحریمی و انسداد داراییها دانست که بر بانک مرکزی ایران و بانکهای تجاری تأثیر گذاشت. بر اساس این گزارش، ایران همچون دیگر کشورهای تحت تحریم از گسترده شدن صلاحیت امریکا در معاملات بانکی بینالمللی به دلیل ارتباطات بانکهای ایالات متحده با بانکهای خارجی یا پرداختهای دلاری متضرر شده است؛ این امر نه تنها سبب ایجاد اختلالات و تأخیر جدی در تأمین کالاهای اساسی از جمله غذا، دارو، تجهیزات پزشکی و سایر تجهیزات و مواد اولیه شده بلکه مانع جدی مشارکت ایران در همکاریهای بینالمللی از جمله پرداخت حق عضویت به سازمانها و انجمنهای بینالمللی، دسترسی به فرصتهای مالی و مشارکت ایرانیان و مؤسسات ایرانی در امور دانشگاهی و علمی، برنامهها و فعالیتهای فرهنگی و ورزشی نیز شده است.
تحریم با وجود توافق
گزارشگر ویژه سازمان ملل همچنین به اثرات نامطلوب تحریمهای یکجانبه بر مراقبتهای بهداشتی که در سالهای اخیر با اپیدمی ویروس کرونا تشدید شده، اشاره کرده است؛ امری که نشان میدهد امریکا به رغم ادعای خود از تحریم دارویی آن هم در شرایطی که همه جهان با بیماری مرگبار کرونا دست و پنجه نرم میکرد، هیچ ابایی نداشت.
نکته جالب در این گزارش، امتناع مؤسسات مالی خارجی و شرکتهای تجاری از پرداختها و ارائه کالاها و خدمات به ایران زیر سایه ترس از پیامدهای مالی، اعتباری و سایر موارد حتی پس از امضای توافق 2015 بوده است. به این معنا که امریکا با وجود امضای توافق نیز به انحای مختلف سعی در کارشکنی در روند مبادلات اقتصادی ایران داشت و مؤسسات مالی خارجی با توجه به سابقه جریمههای مالی سنگین برای نقض تحریمهای امریکا جهت احیای روابط با ایران و سرمایهگذاری در آن، همچنان تردید داشتند.
اعتراف به یک واقعیت
«دوهان» در گزارش خود به موفقیت دولت ایران برای کاهش اثر منفی تحریمهای یکجانبه در حوزههای مختلف اشاره داشته اما در عین حال یادآور شده است که این امر نباید سبب شود تا بازیگران بینالمللی به رویکرد تحریمی خود مشروعیت ببخشند و با پافشاری تحریم را به ابزاری برای تحقق خواستههای یکجانبه خود تبدیل کنند.
گزارشگر سازمان ملل در نهایت از کشورها خواسته که استفاده از ادبیات تحریم را بهعنوان ابزار سیاسی یا ابزاری جهت کسب منافع اقتصادی متوقف کرده و برای حل و فصل هرگونه اختلاف بر اساس هنجارها و اصول حقوق بینالملل، ضمن ارزیابی، پیشگیری و نظارت بر تأثیر آنها بر مباحث انساندوستانه به گفتوگو بپردازند. او همچنین از سازمان ملل خواسته تا با وی برای شکلگیری چهارچوبی مفهومی جهت سازکارهای جبران خسارت، غرامت و اصلاح آسیب قربانیان نقض حقوق بشر ناشی از اقدامات قهری یکجانبه همکاری کند.
مواجهه تمام قد ایران
تحریمهای یکجانبه امریکا که ذیل هدفی همچون ایجاد آشوب اجتماعی و در نهایت فروپاشی نظام سیاسی جمهوری اسلامی به وجه ثابت سیاست ورزی مسئولان امریکایی از جمهوری خواه گرفته تا دموکرات تبدیل شده، بویژه در یک سال اخیر حاصلی جز شکست نیافته است.
چه آنکه ایران از یک سو در مواجهه با سیاست صفر کردن صادرات نفتی، آلترناتیوهایی را برای بیاثر کردن تحریمهای امریکایی و فروش نفت به بازارهای هدف پیدا کرد و از سوی دیگر راهبرد مبتنی بر تقویت قدرت و سیاست منطقهای و توسعه مناسبات اقتصادی خود با کشورهای پیرامونی را به مرحله اجرا در آورد و در همین مدت ثابت کرد که حیات اقتصادی خود را به رویکرد واشنگتن جهت لغو تحریمها و دستیابی به توافق گره نزده و در رویدادهای محیط پیرامونی خود نه یک تماشاگر صرف که بازیگری تأثیرگذار است. رویکردی که از یک سو خود را در شکست نظام سفت و سخت تحریمی امریکا و از سوی دیگر در قرارگیری کشور در مجموعه روابط اقتصادی با بلوکهای قدرتمند آسیا نشان داده است.
در چنین شرایطی است که به موازات پیگیری دیپلماسی مبتکرانه ایران در روند گفتوگوهای وین، یافتن راههای گریز قانونی از تحریمها در ترکیب با درآمد نفتی ای که بویژه در یک سال اخیر فروش آن به شمار زیادی از کشورها امکان پذیر شده است، موجب موقعیت برتر ایران جهت پیگیری خواستههای بحق خود در چهارچوب توافق احتمالی شده است.
متناظر با این تحولات است که مسئولان جمهوری اسلامی بیش از هر وقت دیگری بر گزاره رفع اثرگذار تحریمها و دریافت تضمینهای لازم در روند مذاکره با کشورهای طرف توافق تأکید دارد. خواستی که نشان میدهد دولتمردان امریکایی برای تحقق آن نباید تنها به یک تعهد کاغذی اکتفا کنند.
نکته مهم و جالب توجه اما اعتراف مکرر مقامات امریکایی به شکست سیاستهای فشار حداکثری بود؛ مسألهای که برای دولتمردان امریکا به آینه عبرت تبدیل نشده و میکوشند هرچند بیهدف اما تبلیغاتی، تحریمهای سابق را با عناوین جدید بازنمایی کنند تا در مبارزات انتخاباتی داخلی مورد هجمه رقیبان خود قرار نگیرند؛ امری که به وضوح یادآور همان جمله معروف و آن «اعتیاد رژیم امریکا به تحریم» است. چرا که همان دولتی که اذعان به شکست سیاستهای تحریمی علیه ایران داشته، خود نیز مجبور به تحریمنمایی است.
«ایران» از دلایل و اهداف جنگ تبلیغاتی دولت امریکا همزمان با ادوار مذاکرات رفع تحریمها گزارش میدهد
«ایرانهراسی» برای نجات بایدن
گروه سیاسی/ همزمان با به گروگان گرفته شدن نتیجه مذاکرات وین از سوی دولت امریکا به نفع وضعیت جناح حامی «جو بایدن» در انتخابات پیش روی کنگره و ریاست جمهوری آتی این کشور، دمیدن بر آتش پروژه جنگ روانی شان علیه ایران نیز اوج گرفته است. چه بازگشت به برجام به عنوان سیاستی که بایدن از ابتدا در جریان رقابت انتخاباتیاش با ترامپ مورد تأکید قرار داد حالا به پاشنه آشیل او تبدیل شده و دولت او سعی دارد با فضاسازی تبلیغی و انجام اقدامات ایذایی، بایدن را در مقابل جمهوری خواهان و بویژه جریان هوادار ترامپ از اتهام مماشات با ایران تبرئه کند.
بایدن هنگامی که ریاست جمهوری امریکا را برعهده گرفت با ایرانی مواجه بود که در پاسخ به خروج امریکا از برجام و تحریمهای آن و بدعهدی طرفهای اروپایی گام به گام به سمت توسعه بیشترفناوری هستهای حرکت میکرد.
با روی کار آمدن دولت سیزدهم در ایران و تأکید آن بر سیاست خنثیسازی تحریمها و تقویت روابط آسیایی و همسایگی، دولت امریکا بازگشت به توافق 2015 را شاید بیش از هر زمان دیگری ضروری یافت. ضرورتی که در عین حال دستاویزی برای حملات جناح رقیب شد، تا آنجا که مایک پومپئو وزیر امور خارجه دولت ترامپ به عنوان یکی از لیدرهای اصلی این حملات بارها با تأکید بر ادعای جلوگیری از خطر دستیابی ایران به سلاح هستهای بایدن را در حال التماس برای بازگشت به برجام توصیف کرد.
از پاسخ به جمهوریخواهان تا رضایت لابی یهود
مسأله دیگری که از همین دست دولت امریکا با آن روبهرو بوده الزام به جلب رضایت رژیم اسرائیل و لابی قدرتمند صهیونیستی به عنوان پشتیبان انتخاباتی هر دو جریان عمده سیاسی امریکا است. رژیمی که در سالهای در جریان بودن مذاکرات هستهای از تمام ابزارهای خود برای جلوگیری از وقوع توافق و تزلزل در جبهه ضد ایرانی استفاده کرده و از سیاستمداران امریکایی در ازای حمایت لابی یهود اگر نه تبعیت که همراهی طلب کرده است.
راهکار سیاستمداران هدایتکننده دولت بایدن برای خنثی کردن تبلیغات منفی رقیب و نیز راضی نگاه داشتن اسرائیل در تمام این مدت انجام و واسپاری پروژههای تبلیغات سیاسی- رسانهای با محور ایرانهراسی و نیز ایجاد برخی رویاروییهای ایذایی امنیتـــــــی – نظامی با ایران بوده است تا با این نقش آفرینی مستقیم و غیرمستقیم در پروژههای ضد ایرانی ادعای جریان رقیب مبنی بر مماشات با ایران را نفی کنند و بر نوعی قدرتنمایی پوشالی علیه ایران مانور بدهند.
دست بستگی، مقابل تیم جدید مذاکرات ایران
تغییر شیوه مذاکره از سوی ایران به واسطه تغییر دولت، یکی از عواملی بود که در روند مدیریت این جنگ روانی از سوی دولت بایدن مؤثر بود. ادامه بازی مقصرنمایی و ایجاد همنوایی گستردهتر در اعمال تحریمهای یکجانبه در صورت تداوم انفعال سیاست خارجی ایران همچون دولت حسن روحانی، بازنگشتن امریکا به روند مذاکرات وین را تسهیل میکرد. با این حال ادامه روند مذاکرات آن هم در شرایطی که تیم جدید مذاکرات ایران ابتکار عمل را بخوبی به دست گرفته بود و بر تصورات ادعایی خط بطلان میکشید کار را برای امریکاییها سختتر کرد. این وضعیت بویژه در حالی بود که دولت جدید ایران نه تنها تعامل نسبتاً مساعدی با طرفهای اروپایی ایجاد کرد بلکه براساس راهبردهای بلندمدت دیپلماسی کشور در مسیر تقویت بیش از پیش رابطه با چین و روسیه به عنوان دو عضو اصلی حاضر در مذاکرات قرار گرفت. بنابراین این وضعیت تقویت پروپاگاندای رسانهای علیه ایران را برای امریکایی ها ضروریتر کرد.
جنگ روانی بر محور مقصرنمایی
تبلیغات رسانهای امریکاییها علیه ایران تاکنون در دو برهه زمانی اوج گرفته است. در مسیر مذاکرات و تقریباً از ابتدای آغاز مجدد مذاکرات وین یکی از محورهای اصلی این جنگ روانی نوعی «مقصرنمایی» از ایران بوده است. امریکاییها با طرح این ادعای دروغ که ایران بازگشت به توافق را منوط به خروج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از فهرست تحریمهای موسوم به FTO امریکا کرده است، همزمان دو هدف را پیگیری کردند: نخست؛ قرار دادن ایران در جایگاه مانع اصلی توافق و دیگر ایجاد دوگانه معیشت- سپاه به عنوان ابزار تقویت اختلافات میان جریانهای سیاسی در داخل ایران. این دروغپردازی امریکاییها البته بلافاصله از سوی مقامات دیپلماتیک و مذاکرهکنندگان ایرانی پاسخ داده شد. مقامات کشورمان با تأکید بر اینکه خروج سپاه از لیست تحریمها، پیش شرط ایران نبوده و نیست اعلام کردند که آنچه مانع از وقوع توافق است امتناع امریکا از ارائه تضمین قابل قبول برای پایبندی این کشور به تعهدات خود و رفع تحریمها است.
در این مرحله یکی دیگر از ابزارهای جنگ روانی امریکا تعیین «ضرب الاجلهای ساختگی» برای به نتیجه رسیدن مذاکرات بود تا با تحت تهدید نشان دادن روند مذاکرات به خیال خود طرف ایرانی را به عدول از شرایط خود برای توافق مجاب گرداند یا ایران را عامل اصلی شکست احتمالی مذاکرات معرفی کند.
حاشیه سازیهای ایرانهراسانه
در کنار آنچه مستقیماً با روند مذاکرات هستهای پیوند داشت طرف امریکایی به نحو غیرمستقیم نیز پروژه تبلیغاتی خود علیه ایران را پیگیری کرد. پروژه ایجاد ایران هراسی در منطقه که از سالها پیش آغاز شده بود در مرحلهای جدید با طرح ادعای تهدیدآمیز بودن توسعه فناوری موشکی ایران علی رغم آنکه بارها از سوی ایران بر رویکرد دفاعیاش تأکید شده بود با پیشنهاد ایجاد «ناتوی عربی» و «پدافند مشترک با کشورهای خلیج فارس» پیگیری شد. هرچند در مقابل توانمندی دیپلماسی دولت ایران برای تهدیدزدایی و در مقابل تقویت ارتباطات منطقهایاش از جمله تقویت مراودات با قطر و عمان و تداوم مذاکرات تهران- ریاض در بغداد، امریکا طرفی از آن پروژه
بر نبست.
با این حال امریکاییها تلاش خود را برای مداخله در روابط ایران با کشورهای دیگر به مداخلات منطقهای محدود نکردند. اعمال نفوذ برای دستور «توقیف نفتکش حامل نفت ایران» در سواحل یونان از جمله دیگر وجوه این فضاسازی تبلیغاتی بود که اگرچه با مقابله به مثل قانونی از سوی ایران و توقیف نفتکشهای یونانی ماجرا با جبران خطا از سوی آتن خاتمه یافت اما نمایانگر حد اعلای تقلای امریکاییها برای تنشآفرینی در روابط ایران و البته بیحاصلی آن بود.
سوژههای جدید برای ادامه جنگ روانی
با شکست اغلب پروژههای پیشین امریکا مرحله دوم این جنگ روانی همزمان با ارائه طرح پیشنهادی اتحادیه اروپا برای توافق و پاسخ مستدل و راهگشای ایران به آن آغاز شد. طرح ادعای فروش پهپاد از سوی ایران به روسیه با هدف تبدیل کردن ایران به یکی از طرفهای فعال در بحران اوکراین و ایجاد تنش میان ایران و طرفهای اروپایی یکی از همین داستان پردازیها بود که رسماً و مکرراً از سوی مقامات کشورمان با تأکید بر اینکه هرگونه همکاری نظامی - دفاعی تهران و مسکو مربوط به قبل از آغاز جنگ اوکراین بوده است، پاسخ داده شد. تحریم وزیر و وزارت اطلاعات ایران از سوی امریکا به طرفداری از ادعای آلبانی درباره حمله سایبری از سمت ایران علیه مراکزی در این کشور که به قطع رابطه دیپلماتیک از سوی دولت آلبانی منتهی شد، به جریان انداختن پرونده شکایت سه جاسوس امریکایی آن هم 11 سال پس از آزادی شان از سوی ایران برای دریافت غرامت با ادعای موهوم شکنجه شدن در زندان های ایران از جمله ادامه اقدامات امریکایی است که در ذیل پروژه تبلیغاتی دولت بایدن رقم خورده است.
چرا پروژه تبلیغاتی؟
اقداماتی که هدفی جز وقت کشی در مذاکرات و تلاش برای امتیازگیری برخلاف روندی که تا کنون طی شده و نیز سامان دادن به وضعیت نامطلوب کمپین انتخاباتی دموکراتها در مقابل حملات رقیب نداشته است و در این مسیر علاوه بر رژیم اسرائیل که ذاتاً «بحرانزا» است، کشورهای اروپایی نیز بویژه به دلیل مواجهه با بحرانهای متعدد ناشی از جنگ اوکراین ناچار به تشدید همکاری با امریکاییها شده و به عنوان مجریان سیاستهای امریکا با اقداماتی همچون صدور بیانیه و متهم کردن ایران به «استفاده نکردن از فرصت حساس دیپلماتیک» و امثال آن خود را در این پروژه های از پیش شکست خورده شریک کرده و چشم خود را بر تمام اقدامات تشنجزا و تنشآفرین امریکا که ذیل پروژه ایرانهراسی و با هدف نجات دموکراتها و جو بایدن از زیر بار حملات رقیب انجام شده، بستهاند.
بایدن هنگامی که ریاست جمهوری امریکا را برعهده گرفت با ایرانی مواجه بود که در پاسخ به خروج امریکا از برجام و تحریمهای آن و بدعهدی طرفهای اروپایی گام به گام به سمت توسعه بیشترفناوری هستهای حرکت میکرد.
با روی کار آمدن دولت سیزدهم در ایران و تأکید آن بر سیاست خنثیسازی تحریمها و تقویت روابط آسیایی و همسایگی، دولت امریکا بازگشت به توافق 2015 را شاید بیش از هر زمان دیگری ضروری یافت. ضرورتی که در عین حال دستاویزی برای حملات جناح رقیب شد، تا آنجا که مایک پومپئو وزیر امور خارجه دولت ترامپ به عنوان یکی از لیدرهای اصلی این حملات بارها با تأکید بر ادعای جلوگیری از خطر دستیابی ایران به سلاح هستهای بایدن را در حال التماس برای بازگشت به برجام توصیف کرد.
از پاسخ به جمهوریخواهان تا رضایت لابی یهود
مسأله دیگری که از همین دست دولت امریکا با آن روبهرو بوده الزام به جلب رضایت رژیم اسرائیل و لابی قدرتمند صهیونیستی به عنوان پشتیبان انتخاباتی هر دو جریان عمده سیاسی امریکا است. رژیمی که در سالهای در جریان بودن مذاکرات هستهای از تمام ابزارهای خود برای جلوگیری از وقوع توافق و تزلزل در جبهه ضد ایرانی استفاده کرده و از سیاستمداران امریکایی در ازای حمایت لابی یهود اگر نه تبعیت که همراهی طلب کرده است.
راهکار سیاستمداران هدایتکننده دولت بایدن برای خنثی کردن تبلیغات منفی رقیب و نیز راضی نگاه داشتن اسرائیل در تمام این مدت انجام و واسپاری پروژههای تبلیغات سیاسی- رسانهای با محور ایرانهراسی و نیز ایجاد برخی رویاروییهای ایذایی امنیتـــــــی – نظامی با ایران بوده است تا با این نقش آفرینی مستقیم و غیرمستقیم در پروژههای ضد ایرانی ادعای جریان رقیب مبنی بر مماشات با ایران را نفی کنند و بر نوعی قدرتنمایی پوشالی علیه ایران مانور بدهند.
دست بستگی، مقابل تیم جدید مذاکرات ایران
تغییر شیوه مذاکره از سوی ایران به واسطه تغییر دولت، یکی از عواملی بود که در روند مدیریت این جنگ روانی از سوی دولت بایدن مؤثر بود. ادامه بازی مقصرنمایی و ایجاد همنوایی گستردهتر در اعمال تحریمهای یکجانبه در صورت تداوم انفعال سیاست خارجی ایران همچون دولت حسن روحانی، بازنگشتن امریکا به روند مذاکرات وین را تسهیل میکرد. با این حال ادامه روند مذاکرات آن هم در شرایطی که تیم جدید مذاکرات ایران ابتکار عمل را بخوبی به دست گرفته بود و بر تصورات ادعایی خط بطلان میکشید کار را برای امریکاییها سختتر کرد. این وضعیت بویژه در حالی بود که دولت جدید ایران نه تنها تعامل نسبتاً مساعدی با طرفهای اروپایی ایجاد کرد بلکه براساس راهبردهای بلندمدت دیپلماسی کشور در مسیر تقویت بیش از پیش رابطه با چین و روسیه به عنوان دو عضو اصلی حاضر در مذاکرات قرار گرفت. بنابراین این وضعیت تقویت پروپاگاندای رسانهای علیه ایران را برای امریکایی ها ضروریتر کرد.
جنگ روانی بر محور مقصرنمایی
تبلیغات رسانهای امریکاییها علیه ایران تاکنون در دو برهه زمانی اوج گرفته است. در مسیر مذاکرات و تقریباً از ابتدای آغاز مجدد مذاکرات وین یکی از محورهای اصلی این جنگ روانی نوعی «مقصرنمایی» از ایران بوده است. امریکاییها با طرح این ادعای دروغ که ایران بازگشت به توافق را منوط به خروج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از فهرست تحریمهای موسوم به FTO امریکا کرده است، همزمان دو هدف را پیگیری کردند: نخست؛ قرار دادن ایران در جایگاه مانع اصلی توافق و دیگر ایجاد دوگانه معیشت- سپاه به عنوان ابزار تقویت اختلافات میان جریانهای سیاسی در داخل ایران. این دروغپردازی امریکاییها البته بلافاصله از سوی مقامات دیپلماتیک و مذاکرهکنندگان ایرانی پاسخ داده شد. مقامات کشورمان با تأکید بر اینکه خروج سپاه از لیست تحریمها، پیش شرط ایران نبوده و نیست اعلام کردند که آنچه مانع از وقوع توافق است امتناع امریکا از ارائه تضمین قابل قبول برای پایبندی این کشور به تعهدات خود و رفع تحریمها است.
در این مرحله یکی دیگر از ابزارهای جنگ روانی امریکا تعیین «ضرب الاجلهای ساختگی» برای به نتیجه رسیدن مذاکرات بود تا با تحت تهدید نشان دادن روند مذاکرات به خیال خود طرف ایرانی را به عدول از شرایط خود برای توافق مجاب گرداند یا ایران را عامل اصلی شکست احتمالی مذاکرات معرفی کند.
حاشیه سازیهای ایرانهراسانه
در کنار آنچه مستقیماً با روند مذاکرات هستهای پیوند داشت طرف امریکایی به نحو غیرمستقیم نیز پروژه تبلیغاتی خود علیه ایران را پیگیری کرد. پروژه ایجاد ایران هراسی در منطقه که از سالها پیش آغاز شده بود در مرحلهای جدید با طرح ادعای تهدیدآمیز بودن توسعه فناوری موشکی ایران علی رغم آنکه بارها از سوی ایران بر رویکرد دفاعیاش تأکید شده بود با پیشنهاد ایجاد «ناتوی عربی» و «پدافند مشترک با کشورهای خلیج فارس» پیگیری شد. هرچند در مقابل توانمندی دیپلماسی دولت ایران برای تهدیدزدایی و در مقابل تقویت ارتباطات منطقهایاش از جمله تقویت مراودات با قطر و عمان و تداوم مذاکرات تهران- ریاض در بغداد، امریکا طرفی از آن پروژه
بر نبست.
با این حال امریکاییها تلاش خود را برای مداخله در روابط ایران با کشورهای دیگر به مداخلات منطقهای محدود نکردند. اعمال نفوذ برای دستور «توقیف نفتکش حامل نفت ایران» در سواحل یونان از جمله دیگر وجوه این فضاسازی تبلیغاتی بود که اگرچه با مقابله به مثل قانونی از سوی ایران و توقیف نفتکشهای یونانی ماجرا با جبران خطا از سوی آتن خاتمه یافت اما نمایانگر حد اعلای تقلای امریکاییها برای تنشآفرینی در روابط ایران و البته بیحاصلی آن بود.
سوژههای جدید برای ادامه جنگ روانی
با شکست اغلب پروژههای پیشین امریکا مرحله دوم این جنگ روانی همزمان با ارائه طرح پیشنهادی اتحادیه اروپا برای توافق و پاسخ مستدل و راهگشای ایران به آن آغاز شد. طرح ادعای فروش پهپاد از سوی ایران به روسیه با هدف تبدیل کردن ایران به یکی از طرفهای فعال در بحران اوکراین و ایجاد تنش میان ایران و طرفهای اروپایی یکی از همین داستان پردازیها بود که رسماً و مکرراً از سوی مقامات کشورمان با تأکید بر اینکه هرگونه همکاری نظامی - دفاعی تهران و مسکو مربوط به قبل از آغاز جنگ اوکراین بوده است، پاسخ داده شد. تحریم وزیر و وزارت اطلاعات ایران از سوی امریکا به طرفداری از ادعای آلبانی درباره حمله سایبری از سمت ایران علیه مراکزی در این کشور که به قطع رابطه دیپلماتیک از سوی دولت آلبانی منتهی شد، به جریان انداختن پرونده شکایت سه جاسوس امریکایی آن هم 11 سال پس از آزادی شان از سوی ایران برای دریافت غرامت با ادعای موهوم شکنجه شدن در زندان های ایران از جمله ادامه اقدامات امریکایی است که در ذیل پروژه تبلیغاتی دولت بایدن رقم خورده است.
چرا پروژه تبلیغاتی؟
اقداماتی که هدفی جز وقت کشی در مذاکرات و تلاش برای امتیازگیری برخلاف روندی که تا کنون طی شده و نیز سامان دادن به وضعیت نامطلوب کمپین انتخاباتی دموکراتها در مقابل حملات رقیب نداشته است و در این مسیر علاوه بر رژیم اسرائیل که ذاتاً «بحرانزا» است، کشورهای اروپایی نیز بویژه به دلیل مواجهه با بحرانهای متعدد ناشی از جنگ اوکراین ناچار به تشدید همکاری با امریکاییها شده و به عنوان مجریان سیاستهای امریکا با اقداماتی همچون صدور بیانیه و متهم کردن ایران به «استفاده نکردن از فرصت حساس دیپلماتیک» و امثال آن خود را در این پروژه های از پیش شکست خورده شریک کرده و چشم خود را بر تمام اقدامات تشنجزا و تنشآفرین امریکا که ذیل پروژه ایرانهراسی و با هدف نجات دموکراتها و جو بایدن از زیر بار حملات رقیب انجام شده، بستهاند.
دیگه چه خبر؟
عباس عبدی جزئیات مذاکرات را
در روزنامه اعتماد بخواند
خبر اول اینکه،چندی قبل عباس عبدی تحلیلگر اصلاحطلب یادداشتی درخصوص مذاکرات منتشر کرد که حاوی اطلاعاتی گمراهکننده و غیرواقعی بود. به همین سبب «ایران» در همین ستون به آن پاسخ داد و سؤالاتی را نیز در این خصوص مطرح کرد. روز گذشته اما وی طی یادداشتی دیگر در روزنامه اعتماد تلاش کرد تا پاسخ جدیدی را مطرح کرده باشد اما این پاسخ سطح ضعیف تسلط عبدی بر روند مذاکرات هستهای و قرارداد برجام را بیشتر نشان داد.
نخست؛ «ایران» در مطلب خود به بندبازی سیاسی حامیان دولت سابق اشاره کرده بود که در زمان انعقاد برجام به صراحت اعلام میداشتند «مسئولیت مذاکرات با روحانی است» و پس از مشخص شدن ناکامیهای برجامی اعلام میداشتند که «برجام تصمیم نظام و رهبری بوده است.» عبدی در پاسخ به این مسأله آورده است: «برجام آنچنان اهمیت دارد که تأیید و رد آن فقط در سطح رهبری نظام است. کسی که گمان کند برجام خارج از این چهارچوب میتواند تصویب شود، یا درکی از جایگاه رهبری نظام ندارد یا درکی از اهمیت برجام ندارد یا هر دو»؛ این ادعا در حالی از سوی عبدی مطرح میشود که برجام با شروط 9گانه رهبر انقلاب روبهرو شد و در همان شروط اعلام شد که این توافق «مشکلات ساختاری» فراوانی دارد که در صورت عدم رفع آن، کشور را با مشکل روبهرو خواهد کرد. این مسأله تا جایی پیش رفت که رهبر انقلاب صراحتاً به کسانی که در برابر این شایعه قرار گرفته بودند که مسئولیت تصویب برجام با رهبری بوده، فرمودند: «شما که چشم دارید، ماشاءالله هوش دارید، همه چیز را میفهمید! آن نامهای را که من نوشتم نگاه کنید، ببینید تصویب چه جوری است؛ شرایطی ذکر شده که در این صورت این توافق تصویب میشود. البته اگر چنانچه این شرایط و این خصوصیات اجرا نشد، اِعمال نشد، وظیفه رهبری این نیست که بیاید وسط و بگوید برجام نباید اجرا بشود.» ایشان همچنین ادامه دادند: «برجام را به آن صورتی که عمل شد و «محقق شد»، بنده خیلی اعتقادی نداشتم و بارها هم به خود مسئولینِ این کار -به آقای رئیس جمهور، به وزیر محترم خارجه، به دیگران همین را گفتهایم و موارد زیادی را به آنها تذکر دادهایم.» بنابراین، آدرس غلط اصلاحطلبان و شانه خالی کردن حامیان و مسببان برجام از هرگونه تبعات آن، اساساً امکانپذیر نیست.
دوم؛ عبدی میگوید: «نویسنده محترم بفرمایند چرا مجلس اصولگرایان در ۲۰ دقیقه آن متن را تأیید و شورای نگهبان مخالف روحانی هم فوری آن را مغایر با شرع و قانون اساسی ندانست؟» این ادعا درحالی مطرح شده است که برجام هیچگاه به تصویب مجلس نرسید و تنها یک ماده واحده و 9 بند درخصوص چگونگی اجرای برجام به تصویب رسید. جالب آنکه عبدی میخواهد با اینهمانی میان جریان اصولگرایی حامی برجام و جریان انقلابی، انقلابیون را پاسخگوی همراهیهای مکرر رئیس وقت مجلس با دولت روحانی بداند! این درحالی است که همین همراهی دو رئیس قوه با مشی سیاسی هماهنگ، مانع مطرح شدن نتایج کارشناسی کمیسیون ویژه برجام شد و حتی گریهها و فریادهای تاریخی نمایندگان انقلابی مجلس را در پی این مهندسی صورت گرفته علیه خانه ملت در بر داشت. این نیز واضح است که شورای نگهبان هم همان مصوبه را تصویب کرد و نه برجام را.
سوم؛ در این یادداشت مدام از مسئولیت رئیسجمهور جدید در قبال برجام گفته میشود. این نکته بدیهی در حالی است که رئیسجمهور کنونی به عنوان نفر اول اجرایی کشور «مسئولیتپذیر» است و همچون روش اسلاف خود هیچگاه به بهانه نداشتن اختیارات از خود سلب مسئولیت نکرده و نمیکند. اما اگر انتظار آن است که رئیسجمهور همچون گذشته با استفاده نادرست از اختیارات خود توافقی سست، لرزان و عجولانه برای کشور به ارمغان بیاورد (احتمالاً برای دستاوردتراشی در سیاست داخلی)، قطعاً دولت سیزدهم چنین نخواهد کرد. رئیس دولت کنونی نخست چون انقلابی است و دوم چون خود را «مسئولیتپذیر» میداند تنها پای توافقی را امضا خواهد کرد که منافع ایرانیان را تأمین کند و نه رضایت غرب را و صد البته درپی آن است تا مشکلات ساختاری برجام را کمتر کند. از همین رو مذاکرهکنندگان با نفی راهبرد «هر توافقی بهتر از بیتوافقی است» در پی «توافق خوب» هستند نه توافقی که پروندههای ادعایی آژانس نیز در آن بسته نشود.
چهارم؛ عباس عبدی در انتها برای مفهوم تضمین هم میگوید «ایران با قدرت خودش اجرای توافق را تضمین میکند. باید صریحاً اعلام کند، اگر ایالات متحده از توافق کنار رفت چنین و چنان میکنم» این مسأله گرچه سادهسازی مسأله راهبردی تضمین است اما استفاده از گزاره «چنین و چنان کردن در مقابل نقض عهد دشمن» از سوی اصلاحطلبان را باید به فال نیک گرفت. چرا که قبلاً رئیس دولت به وجود آمده از سوی اصلاحطلبان، مدعی بود نقض عهد امریکا خروج یک مزاحم از برجام بوده و نیازی به «چنین و چنان کردن» ندارد و با همین دست فرمان یک و نیم سال کشور را به ورطه انفعال کشاند.
پنجم؛ عبدی در یادداشت آخر خود دیگر اتهاماتی نظیر اینکه دولتمردان «منتظر زمستان سرد اروپا» هستند را مطرح نکرده و اتهامات تلویحی به آنکه برجام در گرو تصمیمگیری رئیسجمهور است را کنار گذاشته و حتی صراحتاً اعلام داشته که «از جزئیات مذاکرات اطلاعی ندارم که بخواهم نظر دهم»؛ به نظر میرسد این تحلیلگر اصلاحطلب میتواند برای آگاهی از جزئیات مذاکرات از مسئولان روزنامه اعتماد که چندی پیش خبر دادند پیشنویس کنونی در مقایسه با پیشنویسهای گذشته از جهات مختلف امتیازات قابل توجهی برای ایران کسب کرده اطلاعات بیشتری بگیرد. این روزنامه در شماره 19 مردادماه امسال به اصلیترین مشکل کنونی مذاکرات یعنی مسأله آژانس اشاره کرده و نوشته بود: «غربیها در حالی ادعا میکنند که ایران باید میان برجام و موضوعات پادمانی تفکیک قائل شود، چراکه این مسأله میتواند حرفهای و مستقل بودن آژانس را زیر سؤال ببرد که اتفاقاً اساس امنیتیسازی پرونده ایران در گذشته از آژانس و با سیاسیکاریهای این نهاد آغاز شد.»
امروز نیز برخلاف بازی سیاسی غربگرایان، نه ایران بلکه امریکا باید تصمیم بگیرد آیا آماده رفع مشکلات ساختگی در مسیر مذاکره و انعقاد توافق پایدار خواهد بود یا همچنان بلندپروازیهای خود را دنبال میکند؟
آغار به کار مجدد سفیر امارات در ایران
دست آخر اینکه، «سیف محمد عبید الزعابی»سفیر امارات فعالیت خود را در نمایندگی این کشور بعد از ۷ سال مجدداً به صورت رسمی آغاز کرده است. به گزارش ایسنا، اواخر ماه مرداد بود که وزارت امور خارجه امارات در بیانیه خود تأکید کرد: سیف محمد الزعابی با هماهنگی و همکاری مقامات ایران، به منظور کمک به پیشبرد روابط دوجانبه و دستیابی به منافع مشترک دو کشور همسایه و منطقه، برای انجام وظایف دیپلماتیک خود در سفارت امارات، به تهران بازخواهد گشت. حال خبر رسیده که آقای سفیر از ۱۰ روز پیش به تهران بازگشته و فعالیت خود را در نمایندگی امارات در تهران به صورت رسمی آغاز کرده و با توجه به اینکه او پیش از این سفیر بوده، برای فعالیت مجدد خود نیازی به ارائه استوارنامه نداشته است. الزعابی از سال ۲۰۱۱ سفیر امارات در تهران بود ولی در سال ۲۰۱۵ امارات اقدام به کاهش سطح روابط با ایران کرد و سفیر خود را از تهران فراخوانده بود. اما پس از سفر آذر ماه سال گذشته علی باقری، معاون سیاسی وزیر امور خارجه به امارات، صفحه جدیدی در روابط دو کشور باز شد.
در روزنامه اعتماد بخواند
خبر اول اینکه،چندی قبل عباس عبدی تحلیلگر اصلاحطلب یادداشتی درخصوص مذاکرات منتشر کرد که حاوی اطلاعاتی گمراهکننده و غیرواقعی بود. به همین سبب «ایران» در همین ستون به آن پاسخ داد و سؤالاتی را نیز در این خصوص مطرح کرد. روز گذشته اما وی طی یادداشتی دیگر در روزنامه اعتماد تلاش کرد تا پاسخ جدیدی را مطرح کرده باشد اما این پاسخ سطح ضعیف تسلط عبدی بر روند مذاکرات هستهای و قرارداد برجام را بیشتر نشان داد.
نخست؛ «ایران» در مطلب خود به بندبازی سیاسی حامیان دولت سابق اشاره کرده بود که در زمان انعقاد برجام به صراحت اعلام میداشتند «مسئولیت مذاکرات با روحانی است» و پس از مشخص شدن ناکامیهای برجامی اعلام میداشتند که «برجام تصمیم نظام و رهبری بوده است.» عبدی در پاسخ به این مسأله آورده است: «برجام آنچنان اهمیت دارد که تأیید و رد آن فقط در سطح رهبری نظام است. کسی که گمان کند برجام خارج از این چهارچوب میتواند تصویب شود، یا درکی از جایگاه رهبری نظام ندارد یا درکی از اهمیت برجام ندارد یا هر دو»؛ این ادعا در حالی از سوی عبدی مطرح میشود که برجام با شروط 9گانه رهبر انقلاب روبهرو شد و در همان شروط اعلام شد که این توافق «مشکلات ساختاری» فراوانی دارد که در صورت عدم رفع آن، کشور را با مشکل روبهرو خواهد کرد. این مسأله تا جایی پیش رفت که رهبر انقلاب صراحتاً به کسانی که در برابر این شایعه قرار گرفته بودند که مسئولیت تصویب برجام با رهبری بوده، فرمودند: «شما که چشم دارید، ماشاءالله هوش دارید، همه چیز را میفهمید! آن نامهای را که من نوشتم نگاه کنید، ببینید تصویب چه جوری است؛ شرایطی ذکر شده که در این صورت این توافق تصویب میشود. البته اگر چنانچه این شرایط و این خصوصیات اجرا نشد، اِعمال نشد، وظیفه رهبری این نیست که بیاید وسط و بگوید برجام نباید اجرا بشود.» ایشان همچنین ادامه دادند: «برجام را به آن صورتی که عمل شد و «محقق شد»، بنده خیلی اعتقادی نداشتم و بارها هم به خود مسئولینِ این کار -به آقای رئیس جمهور، به وزیر محترم خارجه، به دیگران همین را گفتهایم و موارد زیادی را به آنها تذکر دادهایم.» بنابراین، آدرس غلط اصلاحطلبان و شانه خالی کردن حامیان و مسببان برجام از هرگونه تبعات آن، اساساً امکانپذیر نیست.
دوم؛ عبدی میگوید: «نویسنده محترم بفرمایند چرا مجلس اصولگرایان در ۲۰ دقیقه آن متن را تأیید و شورای نگهبان مخالف روحانی هم فوری آن را مغایر با شرع و قانون اساسی ندانست؟» این ادعا درحالی مطرح شده است که برجام هیچگاه به تصویب مجلس نرسید و تنها یک ماده واحده و 9 بند درخصوص چگونگی اجرای برجام به تصویب رسید. جالب آنکه عبدی میخواهد با اینهمانی میان جریان اصولگرایی حامی برجام و جریان انقلابی، انقلابیون را پاسخگوی همراهیهای مکرر رئیس وقت مجلس با دولت روحانی بداند! این درحالی است که همین همراهی دو رئیس قوه با مشی سیاسی هماهنگ، مانع مطرح شدن نتایج کارشناسی کمیسیون ویژه برجام شد و حتی گریهها و فریادهای تاریخی نمایندگان انقلابی مجلس را در پی این مهندسی صورت گرفته علیه خانه ملت در بر داشت. این نیز واضح است که شورای نگهبان هم همان مصوبه را تصویب کرد و نه برجام را.
سوم؛ در این یادداشت مدام از مسئولیت رئیسجمهور جدید در قبال برجام گفته میشود. این نکته بدیهی در حالی است که رئیسجمهور کنونی به عنوان نفر اول اجرایی کشور «مسئولیتپذیر» است و همچون روش اسلاف خود هیچگاه به بهانه نداشتن اختیارات از خود سلب مسئولیت نکرده و نمیکند. اما اگر انتظار آن است که رئیسجمهور همچون گذشته با استفاده نادرست از اختیارات خود توافقی سست، لرزان و عجولانه برای کشور به ارمغان بیاورد (احتمالاً برای دستاوردتراشی در سیاست داخلی)، قطعاً دولت سیزدهم چنین نخواهد کرد. رئیس دولت کنونی نخست چون انقلابی است و دوم چون خود را «مسئولیتپذیر» میداند تنها پای توافقی را امضا خواهد کرد که منافع ایرانیان را تأمین کند و نه رضایت غرب را و صد البته درپی آن است تا مشکلات ساختاری برجام را کمتر کند. از همین رو مذاکرهکنندگان با نفی راهبرد «هر توافقی بهتر از بیتوافقی است» در پی «توافق خوب» هستند نه توافقی که پروندههای ادعایی آژانس نیز در آن بسته نشود.
چهارم؛ عباس عبدی در انتها برای مفهوم تضمین هم میگوید «ایران با قدرت خودش اجرای توافق را تضمین میکند. باید صریحاً اعلام کند، اگر ایالات متحده از توافق کنار رفت چنین و چنان میکنم» این مسأله گرچه سادهسازی مسأله راهبردی تضمین است اما استفاده از گزاره «چنین و چنان کردن در مقابل نقض عهد دشمن» از سوی اصلاحطلبان را باید به فال نیک گرفت. چرا که قبلاً رئیس دولت به وجود آمده از سوی اصلاحطلبان، مدعی بود نقض عهد امریکا خروج یک مزاحم از برجام بوده و نیازی به «چنین و چنان کردن» ندارد و با همین دست فرمان یک و نیم سال کشور را به ورطه انفعال کشاند.
پنجم؛ عبدی در یادداشت آخر خود دیگر اتهاماتی نظیر اینکه دولتمردان «منتظر زمستان سرد اروپا» هستند را مطرح نکرده و اتهامات تلویحی به آنکه برجام در گرو تصمیمگیری رئیسجمهور است را کنار گذاشته و حتی صراحتاً اعلام داشته که «از جزئیات مذاکرات اطلاعی ندارم که بخواهم نظر دهم»؛ به نظر میرسد این تحلیلگر اصلاحطلب میتواند برای آگاهی از جزئیات مذاکرات از مسئولان روزنامه اعتماد که چندی پیش خبر دادند پیشنویس کنونی در مقایسه با پیشنویسهای گذشته از جهات مختلف امتیازات قابل توجهی برای ایران کسب کرده اطلاعات بیشتری بگیرد. این روزنامه در شماره 19 مردادماه امسال به اصلیترین مشکل کنونی مذاکرات یعنی مسأله آژانس اشاره کرده و نوشته بود: «غربیها در حالی ادعا میکنند که ایران باید میان برجام و موضوعات پادمانی تفکیک قائل شود، چراکه این مسأله میتواند حرفهای و مستقل بودن آژانس را زیر سؤال ببرد که اتفاقاً اساس امنیتیسازی پرونده ایران در گذشته از آژانس و با سیاسیکاریهای این نهاد آغاز شد.»
امروز نیز برخلاف بازی سیاسی غربگرایان، نه ایران بلکه امریکا باید تصمیم بگیرد آیا آماده رفع مشکلات ساختگی در مسیر مذاکره و انعقاد توافق پایدار خواهد بود یا همچنان بلندپروازیهای خود را دنبال میکند؟
آغار به کار مجدد سفیر امارات در ایران
دست آخر اینکه، «سیف محمد عبید الزعابی»سفیر امارات فعالیت خود را در نمایندگی این کشور بعد از ۷ سال مجدداً به صورت رسمی آغاز کرده است. به گزارش ایسنا، اواخر ماه مرداد بود که وزارت امور خارجه امارات در بیانیه خود تأکید کرد: سیف محمد الزعابی با هماهنگی و همکاری مقامات ایران، به منظور کمک به پیشبرد روابط دوجانبه و دستیابی به منافع مشترک دو کشور همسایه و منطقه، برای انجام وظایف دیپلماتیک خود در سفارت امارات، به تهران بازخواهد گشت. حال خبر رسیده که آقای سفیر از ۱۰ روز پیش به تهران بازگشته و فعالیت خود را در نمایندگی امارات در تهران به صورت رسمی آغاز کرده و با توجه به اینکه او پیش از این سفیر بوده، برای فعالیت مجدد خود نیازی به ارائه استوارنامه نداشته است. الزعابی از سال ۲۰۱۱ سفیر امارات در تهران بود ولی در سال ۲۰۱۵ امارات اقدام به کاهش سطح روابط با ایران کرد و سفیر خود را از تهران فراخوانده بود. اما پس از سفر آذر ماه سال گذشته علی باقری، معاون سیاسی وزیر امور خارجه به امارات، صفحه جدیدی در روابط دو کشور باز شد.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
شکست مأموریت ایرانستیزان
-
«ایرانهراسی» برای نجات بایدن
-
دیگه چه خبر؟
اخبارایران آنلاین