امیر سرتیپ مسعود بختیاری در گفت و گو با «ایران» از نقش یگان های پشتیبانی ارتش در دوران دفاع مقدس می گوید
شریکان گمنام در مقاومت هشت ساله
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
موفقیت نیروها در هرعملیاتی مرهون تلاش یگانهای پشتیبانی بوده و بدون حضور آنان انجام هیچ عملیاتی ممکن نیست.در این میان نقش نیروهای پشتیبانی در جنگ با ایادی بیگانه در مناطق کوهستانی شمالغرب کشور ورویارویی با دشمنی که به شیوه پارتیزانی و ایذایی میجنگید، از اهمیت بسیار حیاتی برخوردار بود. زیرا آنان بسیاری از اوقات مجبور بودند قبل از تأمین امنیت، در شرایط پیچیده منطقه وارد عمل شده و به کار آمادهسازی و خدماترسانی به مدافعان تمامیت ارضی کشور بپردازند. با این همه فعالیت یگانهای پشتیبانی کننده در جنگ با نفرات احزاب تجزیه طلب استانهای کردستان و آذربایجان غربی که موضع معلوم و آشکاری نداشته وسرهرپیچ وگردنهای ممکن بود درکمین آنان باشند، مغفول مانده واز این جهادگران بیسنگر کمتر یاد شده است. از اینرو به سراغ امیر سرتیپ مسعود بختیاری از فرماندهان اصلی ارتش در دوران جنگ و آشوبگری تجزیه طلبان رفتیم تا ازخدمات یگانهای پشتیبانی ذکری به میان آورده و گامی اگرچه کوتاه در معرفی خدمات آنان برداشته باشیم.
نقش یگانهای مهندسی و پشتیبانی در دفع خطر دشمنان تمامیت ارضی کشور در جریان ناآرامیهای شمالغرب کشور چه بود؟
حضور یگانهای مهندسی نیروی زمینی ارتش در شمالغرب کشور با فداکاری و زحمات شبانه روزی پرسنل ارتش در سختترین شرایط محیطی و آب وهوایی و با وجود سرما وبرف ویخبندان همراه بود. این در وضعیتی بود که دشمن به شیوه جنگ پارتیزانی با ما میجنگید و موضع ثابت و آشکاری نداشت و نمیشد با شیوههای معمول به مقابله با آن پرداخت. این موضوع کاررا برای نیروهای مدافع بویژه یگانهای پشتیبانی به مراتب دشوارتر میکرد. از جمله اقدامات دشمن کمین یا تلههای انفجاری بود که برای نیروهای پشتیبانی که قبل از استقرار نیروهای مدافع در محل حاضر میشدند تا مقدمات ایجاد پایگاه را فراهم کنند بسیار مخاطرهآمیز بود. با وجود این نفرات واحدهای پشتیبانی با روحیه ایثارگری و میهن دوستی نسبت به مأموریتهای خود مبنی بر بازگشایی مسیر عبورنیروها، عملیات راه سازی، پل سازی، ساختن قرارگاه و...اقدام کرده وبموقع انجام وظیفه میکردند.
میتوانید با ذکر مورد بهصورت جزئیتر در اینباره توضیح دهید؟
دشمن به منظور گرفتن تلفات و ممانعت در تأمین امنیت مناطقی از استان اقدام به ایجاد موانع تأخیری با کارگذاشتن مین و تله انفجاری میکرد.نیروهای پشتیبانی در وهله اول ضمن شناسایی این موارد به خنثیسازی بمب و مینهای کار گذاشته پرداخته، سپس با احداث خاکریز و راههای مواصلاتی شبکه ارتباطی امنی برای نیروهای مدافع با قرارگاه مرکزی ایجاد میکردند. این کار مستلزم فداکاری بسیار بود زیرا زیر رگبار گلولههایی انجام می شد که معلوم نبود از کدام طرف شلیک می شوند.
علاوه بر اینها که اشاره کردید نیروهای پشتیبانی به موارد دیگری نیز اشتغال داشتند؟
بله نیروهای پشتیبانی مسئول عبور نیروها از عرض رودخانههای دائمی یا فصلی بودند.همچنین اگر جایی دچار سیل بردگی میشد، نیروهای پشتیبانی بایستی بلافاصله نسبت به ترمیم آن پل یا در صورت تخریب نسبت به احداث پلی جدید اقدام میکردند.تدارک و تهیه آب شرب یگانها و بعضاً روستاها نیز برعهده واحدهای پشتیبانی بود. احداث شبکههای سیم خاردار اطراف محل استقرار نیروها، ایجاد سنگرو پناهگاه، تأمین مایحتاج نیروها و... هم برعهده یگانهای پشتیبانی بود.
یگانهای پشتیبانی کننده در جریان حمله دشمن برای تصرف پادگان سنندج چه اقدامات تأمینی انجام دادند؟
درجریان حمله و محاصره پادگان سنندج که مقر اصلی لشکر 28سنندج بود، گردان 417 این لشکر با فداکاری بسیار و تقدیم شهدایی با شکستن محاصره دشمن راهی از پادگان به سوی فرودگاه سنندج گشودند که درتاریخ حماسه آفرینیهای ارتش ثبت است. این در حالی بود که دشمن در موقعیت بهتری قرار داشته و نیروهای عمل کننده خودی از محدودیتهای بسیاری در رنج بودند. واحدهای پشتیبانی در این مرحله با به کارگیری ابتکارتوانستند ماشینهای سنگین مثل بولدوزر و گریدر را وارد عمل کنند و با کیسههای شن تعبیه شده از آسیبپذیری آنها در برابر موشکهای آر. پی.جی بکاهند. این کار با موفقیت به انجام رسید و مسیری امن میان فرودگاه و پادگان در طول جنگ کردستان جهت تردد و تدارک نیروها به دور از دید مهاجمان ایجاد شد.
آیا این اقدامات به تأمین امنیت شهرها نیز تعمیم یافت؟
بلافاصله بعد ازاین اقدام، مقدمات بازگشایی محورهای سنندج به کامیاران، مریوان، دیواندره، سقز، بانه ودهگلان آغاز شد و با ایجاد 52 پایگاه جهت برقراری امنیت شهرهای دو استان آذربایجان غربی و کردستان، آمد و شد روزانه میان خطوط مواصلاتی بهوجود آمده برقرار شد.
عملکرد یگانهای پشتیبانی شامل موارد دیگری هم بود؟
بله. اقدامات و عملکردی شامل: برآورد نیازهای مهندسی برای تصرف پایگاههای گروهکهای وابسته به اجانب از طریق اعزام تیمهای متخصص با تجهیزات لازم جهت کمک به یگانها در تأمین اهداف، برآورد، تهیه و ارسال اقلام مورد نیاز گردانهای عمل کننده در صحنه جنگ، اعزام تیمهای متخصص خنثیسازی بمبهای دست ساز و انواع مین، ارسال ماشینآلات سنگین به منظور ایجاد خاکریز و سنگر و راه و....علاوه براین همه واحدهای پشتیبانی دربعد اجتماعی نیز عملکرد درخشانی داشتند. از جمله آنها بازگرداندن امنیت وآرامش به مردم شهرهای دو استان مرزی و استانهای همجوار بود. دشمن با ایجاد ناامنی از جمله ناامنی جادهای در زندگی عادی مردم اختلال به وجود آورده بود. نفرات دو حزب عمده جدایی طلب و سایر احزاب کم جمعیت فعال درمنطقه برای رفت و آمد مردم شهرها مشکل ایجاد کرده و با کار گذاشتن مین یا بمبهای کنار جادهای از مردم سلب امنیت کرده بودند و مردم جهت کارهای یومیه خود قادر به جابه جایی نبودند.جدایی طلبان وقاحت را به آنجا رسانده بودند که بعضاً جلوی ماشین ها را گرفته و اقدام به زورگیری میکردند. نیروهای پشتیبانی با اقدامات کمکرسانی مهندسی و ایجاد ایست و بازرسی امنیت بین جادهای تردد مردم را در روزتأمین و کم کم آن را شبانهروزی کردند.
یگانهای پشتیبانی چه کمبودها و محدودیتهایی داشتند؟
مهمترین محدودیت یگانهای پشتیبانی در آن مقطع کمبود وسایل ترابری سازمانی بود که گاهی موجب کند شدن اقدامات آنان میشد. با توجه به کوهستانی بودن منطقه و مواجهه با جنگی غیر متعارف نبود برخی اقلام ترابری و امکانات جهت ساختن راههای مواصلاتی امن در حداقل زمان، محسوس بود. این محدودیتها و کمبودها خواه ناخواه برعملکرد بهتر واحدهای پشتیبانی تأثیر داشت. با وجود این براثر روحیه وانگیزه بالا از حداقلها، حداکثر استفاده شده و با ابتکارات نفرات درصحنه گاهی کمبودها و نبودها جبران میشد.
یگانهای پشتیبانی در آزادسازی مهاباد هم نقش داشتند؟
در عملیات آزادسازی شهر و پادگان مهاباد یک واحد از یگان پشتیبانی نیروهای عمل کننده را همراهی کردند و اتفاقاً یکی از مقاطع درخشان عملکرد آنان دراین عملیات است. آنان ضمن انجام مأموریتهای محوله به بازسازی خرابیهای مراکز شهری و راهاندازی آنها جهت رفع نیازهای مردم مبادرت کردند که در اعتمادسازی اهالی مهاباد تأثیر مثبتی داشته و موجب طرد عناصر وابسته به احزاب جدایی طلب شد. واحدهای پشتیبانی با احداث پایگاههای تأمینی در جادهها اراده نظام را برایادی بیگانه تحمیل و اداره امور منطقه را برای مسئولان تسهیل کرد. اینگونه اقدامات چون ازجنبه کیفی برخوردارند قابل اندازهگیری با اشلهای مادی و آمار نیستند و بهطور طبیعی نادیده گرفته میشوند.
اولویتهای یگانهای مهندسی چه مواردی بود؟
چون منطقه سردسیر و دارای فصل سرد طولانی است گروهکهای جدایی طلب فرصت داشتند با استفاده از این عامل ضرباتی را به نیروهای خودی وارد کنند. از اینرو بیشترین شهدای نیروهای عمل کننده در منطقه براثر انفجارهای مین جادهای درایام برف و یخبندان یا عملیاتهای پارتیزانی در این فصل تقدیم شده است. این موضوع نیروهای پشتیبان را برآن داشت تا جهت مقابله با تلههای انفجاری و عملیاتهای ایذایی در این فصل به آن اولویت دهند و در طول شبانه روز همه راهها وگردنه ها را باز نگه دارند تا آسیبهایی از این دست به حداقل برسد.دشواری این اقدام برای کسانی که دست اندرکارند معلوم است. برای تحقق این مطلوب نیروهای پشتیبانی شب و روز نمیشناختند و در سختترین شرایط در میانه میدان مشغول کار و تلاش پرزحمت بودند.
از آنجایی که برخی مأموریتهای یگانهای پشتیبانی با جهاد سازندگی همسویی دارد این دو نهاد درعمل چه هماهنگیهایی داشتند؟
یگانهای پشتیبانی نیروی زمینی ارتش با واحدهای جهاد سازندگی تعامل و همکاری صمیمانهای داشتند. بیشترین نمود این همکاری و تعامل ایجاد راه و بازگشایی معابر بود. به این صورت که شناسایی و خنثی کردن تلههای انفجاری و مینهای کار گذاشته شده برعهده پشتیبانی ارتش و تأمین معبر و راههای مواصلاتی برعهده هردونهاد بود. علاوه بر این در ایجاد پل یا ترمیم پلهای آسیب دیده احداث راه تسطیح وشنریزی جادههای فرعی با عملکرد رزمی احداث سنگر و... هردو نهاد با یکدیگر همکاری و تعامل داشتند.
گپ و گفتی با محبوبه عزیزی، کتابدار کتابخانه تخصصی جنگ در خصوص کتاب تازه منتشر شده «تابستان 1369»
چهل پرده اشک
هانیه علینژاد
خبرنگار
در ادبیات پایداری و دفاع مقدس همواره ناگفتههای بسیاری وجود دارد. دفاع مقدس سرشار از قصههایی است که نانوشته باقی مانده است. آنقدر که سالیان سال میتوان آنها را روایت کرد و تکراری نشود. مرتضی سرهنگی سالهاست که در این حوزه قلم میزند و تمام توانش را در این راه خرج میکند تا از زوایای پنهان وقایع بنویسد. دغدغه او نوشتن از واقعیتهایی است که زیر آوار جنگ پنهان مانده است. او به تازگی کتاب «تابستان 1369» را به چاپ رسانده است. این کتاب راوی 40 خاطره از لحظه اسارت چهل رزمنده است. سرهنگی درمورد نگارش این کتاب گفته است که همه اسرای ما بدون استثنا کابوس میبینند اما به روی خودشان نمیآورند و آن را بیان نمیکنند. ما علیه فراموشی مینویسیم و اینها نباید فراموش شود.
ما باید برای این کابوسها کاری کنیم و من سعی کردم گامی در حوزه ادبیات اسارت بردارم. یکی از افرادی که در تهیه و تولد «تابستان 1369» به سرهنگی کمک کرد محبوبه عزیزی است. عزیزی، کتابدار کتابخانه تخصصی جنگ و دستیار تحقیق کتاب «تابستان 1369» در گفتوگو با «ایران»، در مورد این کتاب با اشاره به اینکه ایده این اثر چندسالی در ذهن مرتضی سرهنگی بوده است در خصوص روند تولید این اثر گفت: ایده این کتاب چند سالی بود که در ذهن آقای سرهنگی زندگی کرده بود. تا اینکه نیمه دوم سال 1398 این کار شروع شد و بین کارهای دیگرشان به این پروژه هم میپرداختیم. به این منظور، تقریباً همه 360 عنوان کتاب بخش اسارت در سال 1398 به قصد یافتن لحظه اسارت مطالعه شد و به 150 خاطره رسیدیم که این تعداد هم در نهایت به 40 خاطره که در کتاب آمده است محدود شد.
وسواس در انتخاب عنوان خاطره ها برای جذابیت بیشتر
عزیزی ضمن ابراز خرسندی از تجربه همکاری با سرهنگی عنوان کرد: چیزی که تجربه همکاری با آقای سرهنگی در این پروژه را برایم به تجربهای لذتبخش تبدیل کرد، بحث و گفتوگوهای دو نفره ما درباره انتخاب لحظه اسارت از هر کتاب بود. ایشان چند ملاک و معیار را مدنظر قرار دادند. اول اینکه در هر خاطره، متفاوت بودن آن لحظه با خاطرات قبلی مهم بود. نکته بعدی اینکه سعی شد طیفهای متعدد راوی در این گزینش لحاظ شود و نکته سوم این بود که خاطرات، خاطراتی باشد که آقای سرهنگی درباره راوی، نویسنده، واقعه، پشتپردههای نشر و چاپ کتاب آن، اطلاعات افزودهای داشته باشد که خاطره را برای مخاطب جذاب و خواندنی کند. بخش دیگری از بحث و گفتوگوهای ما مربوط میشد به انتخاب نقطه معناداری از خاطره برای شروع و پایان. در واقع، مطلوب آقای سرهنگی این بود که گرچه در این کار لحظهای از اسارت را شکار میکنیم، آن لحظه هم از یک آغازبندی و پایانبندی مناسبی برخوردار باشد و در عین حال، پیامی را به مخاطب خودش برساند. این فقط یک ادعا نیست عنوانی که ایشان برای هر خاطره انتخاب میکردند، بخش مهمی از بحث و گفتوگوهای ما بود. ایشان در نظر داشتند عنوانی انتخاب کنند که کوتاه، زیبا، جذاب و متفاوت باشد؛ طوری که توجه مخاطب را به خودش جلب کند. در این مسیر گاه پیش میآمد که متن خاطرات کمک کند عنوان خوبی انتخاب و برجسته شود.
وی ادامه داد: کتابهایی مثل کتاب تابستان 1369 که دارای خاطراتی برگزیده و ناب، با پایان باز هستند، به مخاطبان کتاب چه داستاننویس، فیلمنامهنویس، محقق و هنرمند این امکان را میدهند که با خلاقیت و خیالپردازی، آنها را به اشکال متنوع روایت در تولیدات متنوع تبدیل کنند و درنهایت این مجموعهسازیها و بهگزین کردنها، بستههای مطالعاتی آسانخوانی هستند که مروج کتابخوانیاند. با مطالعه این 40 خاطره، اگر مخاطب مشتاق شود، دستکم، به پنج کتاب از چهل کتاب اصلی که این خاطرات از میان آنها انتخاب شده، مراجعه کند، این کتاب به مقصود خود رسیده است.
متفاوت بودن شیوه و موقعیت رزمندگان در اسارت خاطرات را از هم متمایز کرد
او همچنین از ویژگیهای این کتاب سخن گفت و تصریح کرد: کتاب دربردارنده لحظه قطع شدن رشته زندگی معمول و متعارف سرباز است و همچنین قاب گرفتن لحظهای که زندگی در افقی نامعلوم برای او آغاز میشود. متفاوت بودن شیوهها و موقعیتهای به اسارت درآمدن رزمندهها یکی از ویژگیهای این کتابی است که آن را از یک کتاب کشکولی که درون آن همه چیز وجود دارد، متمایز میکند. یکی دیگر از ویژگیهای این کتاب نشاندادن یک الگوی معرفتی مشترک ، متأثر از باورمندی اسرای ایرانی به دفاعیبودن جنگ و تقدس دفاع و قرارداشتن عراق در موضع مهاجم متجاوز است و در این کتاب، مثل یک نخ تسبیح عمل کرده که همه خاطرات را به رشته کشیده است و لطف آن در این است که چنین اشتراکی از ورای زندگی و پیشینه متفاوتی که اسرا داشتهاند، ترسیم شده است.همچنین مجموع این خاطرهها نشان میدهد ما در نگاه به جنگ، دفاع و اسارت، بهعنوان یک موقعیت انسانی، آنطور که باید با دقت و وسواس و درنگ نگاه نکردهایم، حال آنکه لازم است این دقت و حساسیت و جدیت وجود داشته باشد و ما نیاز به لنزهای قویتری داریم که قابلیت شکار کردن و آشکار کردن لحظهها را دارا باشند و چیزهایی را پیش روی مخاطبان بیاورند که با چشم معمولی، دیدن آنها شدنی نیست.
محبوبه عزیزی در پایان گفت: اگر بخواهم آماری بدهم باید بگویم در حوزه اسارت در حال حاضر حدود 730 عنوان کتاب خاطره داریم که عموماً خاطرات آقایان هستند؛ اما در میان اینها، خاطرات خانمهای اسیر خودنمایی میکنند. هر چند تعدادشان اندک است اما نشان از فرهنگی متعالی دارد که همه این زنان آزاده عزیز، دارای کتاب هستند. همچنین گفتنی است جنگ تحمیلی علیه ما، شاید تنها جنگی باشد که خاطرات اسیران دشمن هم در کشوری که مورد حمله قرار گرفته منتشر شده است، آمار آن هم به مدد اطلاعات کتابخانه تخصصی جنگ 70 عنوان است.
نگاهی به تازههای نشر ادبیات پایداری
«گمشده مجنون» و «رفیق» در بازار کتاب
مرجان قندی
خبرنگار
جنگ تحمیلی 8 ساله رژیم بعث علیه ایران، بدون شک یکی از مهمترین اتفاقات تاریخ معاصر ماست. طی چهار دهه گذشته از پایان جنگ در عرصه ادبیات پایداری کتابهای خوبی منتشر شد که یا به اتفاقات و عملیاتها پرداختهاند یا شخصیتهای مؤثر در این دوران را معرفی کردهاند. نویسندگان به سراغ رزمندگان و خانواده شهدا رفتند و روایتهایشان را شنیدند و با قلمی شیوا بر صفحه جاری کردند. خوانندگان آثار این حوزه هم پس از خواندن تجربههای خاطرهنگاری، پی بردند که 8 سال دفاع مقدس ناگفتههای بسیاری دارد و ظرفیت بالایی برای بیانش موجود است. حالا پس از چند سال آزمون و خطا این روزها قطار ادبیات دفاع مقدس روی ریل خود قرار گرفته و با تولید آثار خوب توانسته توجه مخاطبان زیادی را جلب کند. کتابهای «گمشده مجنون» نوشته مریم عباسی جعفری و «رفیق» نوشته الهام باقری از تازهترین آثار ادبیات پایداری هستند که روانه بازار کتاب شدهاند.در ادامه مرور کوتاهی داریم بر این دو اثر که هر کدام به معرفی شخصیتی از دوران دفاع مقدس پرداختهاند.
«گمشده مجنون»، زندگینامه فرمانده گمنام لشکر ۲۷ رسول الله
کتاب «گمشده مجنون» اثر نویسنده نوقلم مریم عباسی جعفری از سوی انتشارات روایت ۲۷ بعثت روانه بازار کتاب شده است؛ کتابی که زندگی سردار شهید محمدرضا کارور از فرماندهان لشکر ۲۷ رسولالله در هشت سال دفاع مقدس را از لحظه تولدش تا لحظههای حضورش در جمع باصفا و دوستداشتنی رزمندگان روایت میکند.
نویسنده کتاب سال ۱۳۹۷ بعد از مطالعه مصاحبههایی از خانواده شهید که در اختیارش قرار گرفته بود تصمیم میگیرد تا زندگینامه او را جمعآوری کند و راجع به او کتابی بنویسد. او در نهایت موفق میشود از میان مصاحبههایی که با همرزمان و خانواده شهید انجام میدهد زندگی شهید کارور را در پنج فصل بهصورت مستند داستانی به رشته تحریر درآورد. عباسی در فصل اول به تولد و کودکی محمدرضا، در فصل دوم به مبارزات انقلابی و فعالیتهای فرهنگی او، در فصل سوم به درخشش اش در جنگ و دفاع مقدس، در فصل چهارم به داستان حضورش در عملیات خیبر و در فصل آخر به ماجرای شهادت و پیکر او که برای همیشه میهمان جزیره مجنون شد، پرداخته است.
عباسی جعفری شخصیت شهید کارور در «گمشده مجنون» را اینطور روایت کرده است:«محمدرضا به تشخیص حاج ابراهیم همت در جایگاه فرماندهی گردان مقداد و مالک قرار گرفت. بدون اینکه کوچکترین نام و نشانی از خودش بر جای بگذارد در عرصه مدیریتی به بهترین وجه ممکن به وظایفش عمل میکرد. او هرگز از موقعیت اجتماعیاش برای اسم و رسم و منفعت شخصی استفاده نکرد. حتی خانواده و اطرافیانش از مسئولیتش اطلاع نداشتند. شجاعت و بیباکی محمدرضا کارور در برابر دشمنان یکی دیگر از علتهای محبوبیت او در بین بسیجیان و رزمندگان بود. محمدرضا بهدور از هرگونه شعارزدگی، خدامحور و مخلص بود. اخلاص و صداقتش زبانزد بود. روحیه ایثار و فداکاری داشت و قلبش مالامال از عشق و محبت به دوستان و آشنایان و ضعیفان و درماندگان بود. محبوبیت محمدرضا کارور در بین دوستان و همرزمانش، یک محبوبیت فراگیر بود و علت اصلی محبوبیتش اخلاق خوب و گمنام بودنش بود.» در بخشی از کتاب «گمشده مجنون» در بازخوانی خاطره خواهر از شهادت برادرش در عملیات خیبر در جزیره مجنون میخوانیم:«ببخشید برادر محمدرضا کارور را میشناسی؟ مجروح رنگ از چهرهاش میپرد، آب دهانش را قورت میدهد و میگوید:«همان فرمانده گردان مالک؟» خواهرش با تعجب میپرسد: «فرمانده؟!» محمدرضا هیچ وقت نگذاشته بود کسی بفهمد که مسئولیتش در جبهه چه بود.» در عملیات خیبر وقتی محمدرضا به شهادت میرسد، خبر شهادتش را طی تماس تلفنی خود حاج ابراهیم همت وسط عملیات به مادر محمدرضا میدهد و آخرین صحبتش با مادر محمدرضا این بوده:«تا پیکر محمدرضا را پیدا نکنم و به عقب نیاورم، خودم هم برنمیگردم.» اما چند روز بعد از این تماس تلفنی خود حاج ابراهیم همت در عملیات خیبر شهید میشود. بعد از گذشت سالها هنوز پیکر شهید محمدرضا کارور همچنان در جزیره مجنون جا مانده است اما خاطرات روزگارش در «گمشده مجنون» در اختیار علاقهمندان به حوزه دفاع مقدس قرار گرفته است.
«رفیق»، روایت کننده زندگی شهید خلیل حسنبیگی
کتاب «رفیق» نیز که روایت زندگی شهید خلیل حسنبیگی از فرماندهان یزدی دفاع مقدس است به تازگی از سوی انتشارات سوره مهر چاپ و منتشر شده است. باقری در این زندگینامه داستانی که نخستین اثرش در حوزه ادبیات پایداری است، بخشی از سبک زندگی، شخصیت، منش و مجاهدتهای شهید را در دوران دفاع مقدس به روایتگری همسر، خانواده و همرزمانش آورده است. نویسنده برای جمعآوری اطلاعات، انجام مصاحبهها، گردآوری خاطرات و تدوین این اثر، پنج ماه وقت صرف کرد تا تمامی خاطرات را بهصورت داستانی پردازش کند. باقری در کتاب رفیق، سردار شهید خلیل حسنبیگی را اینطور معرفی کرده است: «شهید حسنبیگی در سال ۱۳۳۳ در یزد به دنیا آمد. وی پیش از انقلاب به صف مبارزین با طاغوت پیوست و تا آخرین لحظه در خط مقدم دفاع از میهن و ارزشهای انقلاب اسلامی حضور داشت. او سخنرانی توانا بود و اطلاعات وسیعی درباره جبهه و جنگ، بویژه جبهههای جنوب و غرب داشت و به همین دلیل رزمندهها و دوستانش به او لقب «کتاب کهنه جنگ» داده بودند. جانشین ستاد تیپ مستقل ۱۸ الغدیر، رئیس ستاد تیپ یکم لشکر نجف اشرف و فرمانده لجستیک تیپ الغدیر از جمله مسئولیتهای او در دوران دفاع مقدس بود. سرانجام این سردار فداکار به همراه جمعی از همرزمانش در روز ۲۵ دیماه ۱۳۶۵ در عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه در ۳۲ سالگی به فیض شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش در گلزار شهدای خلدبرین به خاک سپرده شد.»