نجات نوزاد 3 ماهه از گــــــورستان
گروه حوادث/ افسر پلیس خرم آباد نوزاد 3 ماههای را که در قبرستان رها شده بود از مرگ نجات داد.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیمای مرکز لرستان، روز دوشنبه سروان علی بسطامی از عوامل کلانتری ۱۲ خرمآباد هنگام عبور از قبرستان صالحین این شهر متوجه نوزادی شد که در گوشهای از قبرستان زیر نور شدید آفتاب رها شده و از شدت گرما و ضعف و گرسنگی نیمهجان شده بود.این افسر وظیفهشناس با توجه به گرمای شدید هوا بلافاصله نوزاد پسر را که حدوداً ۳ ماهه بود به داخل خودرو آورده و پس از اعلام به مرکز پلیس او را به یک مرکز درمانی منتقل کرد.این نوزاد پس از اقدامات درمانی اولیه و هماهنگی با مقام قضایی به بهزیستی تحویل داده شده است.
نامه سارق آلبوم عروسی به مالبــــاخته
گروه حوادث/ سارق ورشکسته، وقتی داخل چمدان سرقتی را دید و با آلبوم عکسهای عروسی مالباخته مواجه شد، آلبوم را به همراه نامهای برای آنها برگرداند.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، اوایل تیر امسال زوج جوانی در تماس با پلیس از سرقت خانهشان خبر دادند. مرد جوان گفت: من تازه ازدواج کردهام و چون هر شب خانه یکی از اقوام میهمان هستیم زیاد در خانه نبودیم، امشب هم در خانه خاله همسرم دعوت بودیم اما زمانی که برگشتیم با دیدن خانه بههم ریخته شوکه شدیم.
طلا و جواهرات همسرم به همراه آلبوم عکسهای عروسی را داخل چمدانی گذاشته بودیم که سارق چمدان را با آلبوم عکسها و طلاها با خود برده است.
با شکایت تازه داماد تحقیقات به دستور بازپرس منافی از شعبه ششم دادسرای ویژه سرقت آغاز شد.
در بررسیهای اولیه مشخص شد که سارق دوربینهای ساختمان را از کار انداخته و با شاه کلید وارد خانه شده و سرقت را انجام داده است.
در ادامه بررسیها کارآگاهان با شکایتهای مشابه مواجه شدند. در تمامی سرقتها که در شمال و شمال غرب تهران رخ داده بود، سارق پس از اینکه دوربینهای مداربسته محل سرقت را از کار میانداخت با شاه کلید وارد شده و فقط طلا و جواهرات و پول نقد به سرقت میبرد؛ سرقتهایی که ارزش آنها حدود 100 تا 300 میلیون تومان بود.
بررسیهای کارآگاهان پلیس آگاهی برای شناسایی سارق ادامه داشت تا اینکه تازه داماد بار دیگر به پلیس مراجعه کرد.
او در حالی که آلبوم عکس و نامهای در دست داشت مقابل افسر پرونده نشست و گفت: دیروز یک بسته پستی برایم آمد. بستهای که داخل آن آلبوم عکسهای عروسیام بود و یک نامه داخل آن که سارق فرستاده بود و در نامه از من عذرخواهی کرده و نوشته بهخاطر ورشکستگی مجبور به سرقت شده است.
سارق نوشته بود: وقتی چمدان را باز کردم با دیدن آلبوم عکس عروسی خیلی ناراحت شدم، من هیچکدام از عکسها را ندیدهام و برایتان برگرداندم. اما پول و طلاهای سرقتی را به خاطر مشکلات مالی نمیتوانم برگردانم. اگر روزی وضع مالیام خوب شود، حتماً جبران میکنم.
در ادامه بازپرس ویژه سرقت دستور بررسی آدرس ارسالی و تحقیقات برای دستگیری سارق ورشکسته را صادر کرد.
انتقـــام 2 برادر از وکیل دادگستری
گروه حوادث/ دو مرد کینهجو که به دنبال اختلاف شخصی با یک وکیل دادگستری او را ربوده و پس از ضرب و شتم و سرقت اموالش در خیابانهای حاشیه شهر کرج رهایش کرده بودند، توسط پلیس آگاهی البرز شناسایی و دستگیر شدند.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، 23تیرماه امسال مردی سراسیمه خودش را به کلانتری ۴۳ کیانمهر کرج رساند و گفت: من وکیل دادگستری هستم، امروز دو مرد که از قبل باهم اختلاف داشتیم مرا ربوده و پس از ضرب و شتم و سرقت اموالم در حاشیه شهر رهایم کردند.
پس از این شکایت بررسی موضوع در دستور کار اداره مبارزه با جرائم جنایی استان قرار گرفت.
بررسیهای اولیه حاکی از این بود که این وکیل در خانهاش بوده که 2 مرد نقابدار با ورود غیر قانونی به خانهاش اقدام به ربودن وی کردهاند.
سرهنگ محمد نادر بیگی درباره این پرونده گفت: هنگام ربودن این وکیل یکی از همسایهها به شکل اتفاقی این صحنه را از پنجره خانهاش مشاهده کرده و بلافاصله ماجرا را به پلیس گزارش داد. در حالی که تحقیقات برای پیگیری موضوع ادامه داشت چند ساعت بعد فرد ربوده شده به صورت آشفته و پریشان احوال خودش را به یکی از کلانتریهای کرج رساند و خبر ربودنش را اعلام کرد.
بلافاصله اقدامات پلیسی - اطلاعاتی کارآگاهان برای شناسایی متهمان آغاز شد و در کمتر از ۴۸ ساعت آدم ربایان شناسایی و با هماهنگی مقام قضایی دستگیر شدند.
متهمان انگیزه خود از این اقدام را اختلاف شخصی با وکیل عنوان کردند و گفتند: برای یک پرونده که مربوط به خواهرمان بود پیش این وکیل رفتیم و با او قرارداد بستیم اما بعد متوجه شدیم که او سرمان کلاه گذاشته است.
به همین خاطر درصدد انتقام از او بودیم که این سناریو را طراحی و اجرا کردیم. هدفمان تنبیه او بود نه سرقت و آدم ربایی فقط میخواستیم از او انتقام بگیریم.
سرهنگ نادر بیگی در پایان با اشاره به تکمیل پرونده و معرفی متهمان به مراجع قضایی، خاطرنشان کرد: امروز پلیس به میزانی از توانمندی دست یافته که مجرمان و اخلالگران در نظم و امنیت کشور را در کوتاهترین زمان ممکن شناسایی و به مراجع قضایی معرفی میکند.
درخواست اعسار قاتل برای نجات از زندان
گروه حوادث/ یکی از متهمان قتل پیرمرد یهودی که پس از محاکمه به حبس محکوم شده بود، درخواست اعسار داد تا بتواند از زندان آزاد شود.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده از 10 سال پیش با شکایت دختر جوانی که مدعی بود عمویش به طور عجیبی ناپدید شده است آغاز شد. او به مأموران گفت: من در شهرستان تحصیل میکنم و چند روزی به خاطر مشغله تحصیلی نتوانستم با عمویم صحبت کنم، گرچه چندین دبار هم با منزلش تماس گرفتم اما او پاسخ نداد. بالاخره بعد از چند هفته به تهران آمدم و به خانهاش رفتم اما در کمال ناباوری زنی در را باز کرد و مدعی شد که خانه را به تازگی خریده حتی سند خانه را به من نشان داد. با این حال من مطمئن بودم که بلایی سر عمویم آمده ،چرا که او هیچوقت بدون اطلاع من کاری انجام نمیداد.
برای اینکه از ماجرا مطلع شوم یک وکیل گرفتم و با پیگیری فراوان به سراغ محضرداری که سند در آنجا انتقال پیدا کرده بود رفتیم و با بررسی دقیق و چندباره دوربین مداربسته متوجه شدیم که مردی خودش را شبیه عموی من گریم کرده و خانه را فروخته است.
پس از اظهارات شاکی تحقیقات مأموران آغاز شد و از طریق چکهایی که صاحب جدید خانه به فروشنده داده بود فردی را که همسایه مرد گمشده و طراح اصلی این نقشه بود شناسایی و بازداشت کردند. متهم پس از دستگیری عنوان کرد که با همدستی 2 نفر از دوستانش نقشه سرقت از خانه پیرمرد یهودی را اجرا کردهاند. به این ترتیب 2 همدست او هم دستگیرشدند، اما آنها منکر قتل شدند و گفتند که پس از بستن دست و پاهای مرد سالخورده اسناد و مدارک و پول را از خانهاش سرقت کردهاند.
در تحقیقات بعدی مشخص شد که مرد سالخورده پس از چند روز به سبب آنکه نتوانسته دست و پاهایش را باز کند فوت کرده و سارقان با ورود دوباره به خانه مقتول جسدش را در وان اسید انداخته و از بین بردهاند.با اعتراف متهمان، پرونده آنها به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد اما از آنجا که مقتول مسلمان نبود متهمان به قصاص محکوم نشده و حکم حبس برایشان صادر شد.
با گذشت 10 سال از این ماجرا یکی از متهمان درخواست اعسار داد و پرونده او به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در جلسه رسیدگی به این درخواست متهم به جایگاه رفت و گفت: از آنجا که ما با جعل سند، خانه مقتول را فروخته بودیم پس از دستگیری، خریدار خواهان پس گرفتن پولش شد اما پولی نداشتیم که به او بدهیم و من سالهاست به خاطر ناتوانی در پرداخت پول به خریدار خانه مقتول در زندان هستم. من اموالی ندارم که بتوانم بدهیام را پرداخت کنم و از قضات میخواهم تا با درخواست اعسار من موافقت کنند تا بتوانم از زندان بیرون رفته و کار کنم و بدهیام را بهصورت قسطی پرداخت کنم.
پس از اظهارات متهم قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
قتلی که با تمسخر لهجه مقتول کلید خورد
گروه حوادث / پسر جوان که به خاطر مسخره کردن لهجه مرد شهرستانی مرتکب قتل شده بود، پس از یک سال فرار بازداشت شد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، حدود یک سال قبل خبر قتل پسر جوانی در یکی از بوستانهای پایتخت به پلیس اعلام شد و به دستور بازپرس ساسان غلامی، تیم تحقیق وارد عمل شدند. در بررسیهای اولیه مشخص شد مقتول به همراه چند نفر از دوستانش در پارکی در شرق تهران با چند پسر جوان درگیر شده و به قتل رسیده است.
در تحقیقات میدانی از شاهدان و شرکت کنندگان در این نزاع مرگبار، مشخص شد عامل این جنایت پسر جوانی به نام بهادر است. بنابراین تیم جنایی راهی خانه متهم شد، اما پسر جوان پس از درگیری مرگبار متواری شده بود.
با گذشت یک سال از این حادثه، پسر جوانی با پلیس تماس گرفت و در حالی که مخفیگاه بهادر را به پلیس لو داد، گفت: من یکی از دوستان مقتول هستم و خیلی اتفاقی دیروز که در حال عبور از خیابان بودم، بهادر را دیدم. او چهرهاش را تغییر داده اما تغییر چهرهاش هم باعث نشد که او را نشناسم.
به دنبال این تماس، مأموران پلیس آگاهی وارد عمل شده و با زیر نظر گرفتن محل تردد متهم فراری در نهایت موفق شدند او را دستگیر کنند. پسر جوان در تحقیقات اولیه به شرکت در نزاع دسته جمعی اعتراف کرد اما مدعی شد که ضربه مرگبار را او نزده است.به دستور بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران، متهم در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی قرار گرفت و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
گفتوگو با متهم
چرا پسر جوان را به قتل رساندی؟
من اصلاً او را نمیشناختم؛ با دوستانم در پارک بودیم که مقتول و دوستانش هم وارد پارک شدند و نزدیک هم نشسته بودیم او با لهجه شهرستانی شروع به صحبت با تلفن همراهش کرد و همین مسأله باعث شد که ما او را دست بیندازیم و کمی تفریح کنیم. اما سر همین مسأله دعوایمان شد و در این درگیری من و دوستانم با چاقو و قمه به مقتول و دوستانش حمله کردیم. من هم ضربهای به مقتول زدم اما ضربه من کشنده نبود.
اگر ضربات تو کشنده نبود، چرا فرار کردی؟
ترسیده بودم، دوستانم به من خبر دادند که مقتول در بیمارستان فوت کرده است. همه میگفتند تو قتل را انجام دادی و به همین دلیل تصمیم به فرار گرفتم. به مقتول ضربات زیادی وارد شده است، کسانی هم که در آن درگیری بودند، چاقو و قمه داشتند، از کجا معلوم که ضربه من باعث مرگ شده است.
در این یک سال کجا بودی؟
از تهران خارج شده و با هویتی جعلی زندگی میکردم. با گذشت یک سال از قتل، با این تصور که آبها از آسیاب افتاده است و از آنجایی که از این فرار خسته شده بودم، به تهران برگشتم. سعی کردم با تغییر چهره کاری کنم که کسی نتواند هویت مرا تشخیص دهد.
سابقه داری؟
بله. به خاطر درگیری و شرارت بارها دستگیر شدهام. هر بار عاشق دختری میشدم و وقتی با هم بیرون میرفتیم، به محض اینکه پسری به او نگاه میکرد، غیرتی میشدم و شروع به دعوا و ضرب و شتم میکردم او هم از من شکایت میکرد و من به زندان میافتادم. از زندان که آزاد میشدم، دیگر از آن دختر قبلی که به خاطرش زندانی شده بودم خبری نبود و به سراغ دختر بعدی میرفتم و بازهم همان ماجرای متلک پرانی و دعوا و بازداشت ادامه داشت.
شارژ تلفن همراه خانه را به آتش کشید
گروه حوادث/ شارژ کردن طولانی مدت گوشی تلفن همراه منجر به آتش گرفتن یک خانه در شیراز شد.
به گزارش روابط عمومی سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی شهرداری شیراز در پی تماس شهروندان با سامانه ۱۲۵ خبر آتشسوزی یک خانه اعلام شد و بلافاصله آتش نشانان به همراه گروه امداد و نجات، خودرو بالابر و خودرو حامل دستگاههای تنفسی با هماهنگی ستاد فرماندهی سازمان آتش نشانی شیراز، خود را به خیابان پاییز رساندند.نخستین بررسیها نشان میداد یک واحد مسکونی در طبقه دوم ساختمان شش طبقه، در نبود ساکنین دچار آتش سوزی شده بود و هر لحظه در حال گسترش و دود زیادی فضای ساختمان را در بر گرفته بود.
آتش نشانان با حضور در محل بیدرنگ پس از قطع جریان اصلی برق و گاز ساختمان و ایمنسازی کامل، با به کارگیری لولههای آبدهی عملیات مهار زبانههای سرکش آتش را از نمای بیرون ساختمان آغاز کردند.
همزمان گروه دیگری از نیروهای آتش نشانی پس از ورود به ساختمان ساکنان را از میان دود و آتش خارج کرده و به محلی امن انتقال دادند و شعلههای آتش را پیش از سرایت به طبقات دیگر ساختمان، مهار و کاملاً خاموش کردند.
بررسیها نشان داد علت این آتشسوزی به دلیل اتصالی گوشی موبایل در حال شارژ در نبود ساکنین رخ داده که با توجه به مجاورت گوشی موبایل با مبلمان و فرش موجود در منزل به سرعت شعلهور شده بود که با سرعت عمل آتش نشانان مهار شد.
به شهروندان توصیه میشود که هیچگاه گوشی موبایل را روی مبل یا فرش برای شارژ شدن قرار ندهند و تلفن همراه را پس از ۹۵ درصد شارژ شدن از برق کشیده و در زمان شارژ روی سطوح غیر قابل اشتعال و شیشهای قرار دهند.
کامران علمدهی- زوج جوانی در طبقه دوم مجتمع قضایی خانواده کنار هم در یکی از شعبهها نشسته بودند. زن هر چند دقیقه یکبار ساعتش را نگاه میکرد و همسرش هم نیمنگاهی به او داشت اما انگار هیچکدام تمایلی به صحبت با یکدیگر نداشتند.
دقایقی بعد منشی دادگاه آنها را به داخل شعبه فراخواند. سمیرا... و بابک... ساعت 11 وقت رسیدگی است بفرمایید داخل.
زن جوان به سرعت از روی صندلی بلند شد و با تحکم به بابک گفت یقه پیراهنت را درست کن همیشه شلخته هستی و من نتونستم درستت کنم. بابک هم سریع لباسش را مرتب کرد و پشت سر او وارد شعبه شد.
قاضی مردی جا افتاده با موهای جوگندمی و تهریش سفید بود و در حالی که پرونده را ورق میزد سلام زوج جوان را پاسخ داد بعد نفس عمیقی کشید و از بابک پرسید: علت درخواست شما برای طلاق چیست؟
بابک زیرچشمی به سمیرا نگاه کرد و گفت: من 28سالهام و 7سال قبل برای مهاجرت به یکی از کشورهای اروپایی رفتم. چند ماه اول تنهایی و غم غربت خیلی آزارم میداد تا اینکه با سمیرا آشنا شدم، او 11سال از من بزرگتر بود، اوایل آشناییمان آنقدر مهربان بود و به من لطف میکرد که احساس کردم خدا او را بر سر راهم قرار داده تا خوشبخت شوم. از آنجایی که سمیرا اقامت آن کشور را داشت و من در پی اقامت بودم به من امید میداد که نگران نباشم و کار من را هم درست میکند.
بابک که به خاطر فشار عصبی مدام ناخنهایش را در پوست دستش فشار میداد ادامه داد: با اینکه پدر و مادرم هرازگاهی با من تماس میگرفتند و به من امید میدادند اما برای ماندن در غربت یا برگشت به ایران بر سر دوراهی بودم، از طرفی کار اقامتم هم درست نمیشد تا اینکه تصمیم گرفتم به سمیرا پیشنهاد ازدواج بدهم. با این کار، هم کارهای اقامتم درست میشد و هم اینکه دیگر احساس تنهایی نداشتم. سمیرا هم خیلی زود پیشنهادم را پذیرفت و با هم ازدواج کردیم.
بابک آهی کشید و گفت: آقای قاضی هنوز یک هفته از ازدواجمان نگذشته بود که رفتارهای سمیرا عوض شد. دیگر شبیه آن دختر مهربان قبل از ازدواج نبود. من میدانستم او 11سال از من بزرگتر است اما او میخواست به من بفهماند که چون از او کوچکترم و درست شدن کار اقامتم هم در دست او است باید برای هر کاری از او اجازه بگیرم. مدام به من امر و نهی میکرد و اجازه خوردن یک لیوان آب را بدون اجازه او نداشتم. کمکم احساس میکردم برده سمیرا شدهام با این حال اعتراضی نمیکردم تا اینکه اقامتم درست شد. البته در طول این مدت مدام به پدر و مادرم فشار میآوردم برایم پول بفرستند تا بتوانم سمیرا را راضی نگه دارم.
آقای قاضی من در این سالها هیچوقت طعم آسایش و راحتی را نچشیدم. به من میگفت اگر من نبودم تو را از آن کشور اخراج میکردند و هرچه داری از صدقه سر من است. من که از این زندگی خسته شده بودم بالاخره توانستم او را راضی کنم برای مدتی به ایران برگردیم. با خودم گفتم شاید اگر برگردیم رفتارش بهتر شود اما اشتباه میکردم چون زندگی در ایران هم نتوانست در رفتار سمیرا تأثیر بگذارد، پیش خانوادهام مثل بچهها با من رفتار میکرد و احساس حقارت میکردم.
قاضی نگاهی به سمیرا کرد و گفت: حرفهای همسرت را قبول داری؟
سمیرا لبخند تلخی زد و گفت: وقتی بابک را دیدم به لحاظ روانی آنقدر به هم ریخته بود که نگران بودم دست به خودکشی بزند. مثل یک مادر او را تروخشک کردم و تلاش داشتم زندگی خوبی داشته باشد. اگر با او ازدواج نمیکردم حتماً دیپورت میشد. حالا به جای تشکر از من که هم اقامتش را درست کردم و هم زندگیاش را ساختم طلبکار شده. آقای قاضی من اصلاً نمیدانم چرا خانوادهاش اجازه دادند او از کشور خارج شود، همین حالا هم که فکر میکند بزرگ شده نمیتواند به تنهایی شکمش را سیر کند. خودش میداند من در همان کشور چند خواستگار داشتم اما چون احساس کردم بابک پسر خوبی است و ذاتش خراب نیست پذیرفتم تا با او ازدواج کنم. همان موقع، هم خانوادهام و هم دوستانم به من تأکید کردند که او بچه است و به خاطر درست شدن کار اقامتش پیشنهاد ازدواج داده اما من مقابل همه ایستادم و گفتم بابک آدم سالمی است.
سمیرا ادامه داد: جناب قاضی الان حدود 40سال دارم و فکر میکنم بابک درست میگوید ما اصلاً به درد هم نمیخوریم. بهتر است از هم جدا شویم، چون او پاسپورت خارجی گرفته بنابراین دیگر نیازی به من ندارد. بابک فکر میکند همه زندگی همان پاسپورت و اقامت است. نمیداند اگر در این سالها کنارش نبودم زندگیاش نابود میشد.
قاضی نگاهی به مرد جوان انداخت و گفت: پسرم قبول کن همسرت زحمات زیادی برایت کشیده و خوب نیست حالا با او اینچنین رفتار کنی. اگر مشکلت سن همسرت است که باید قبل از ازدواج به این مسأله فکر میکردی و اما سمیرا خانم شما هم باید بدانی که نمیتوانی برای همسرت مادری کنی. او از شما انتظارات یک زن که شریک زندگیاش باشد را دارد، نه مادری. من فکر میکنم شما باید به جلسه مشاوره بروید که به احتمال زیاد از تصمیمتان صرفنظر میکنید و بعد از آن شما را دوباره میبینم...
شلیک دو گلوله برای سرقت سانتافه
گروه حوادث /مرد جنایتکار که به خاطر سرقت یک خودروی سانتافه مرتکب قتل شده بود، توسط کارآگاهان پلیس خوزستان شناسایی و دستگیر شد.
سرهنگ حجتالله سفیدپوست، جانشین فرمانده انتظامی خوزستان گفت: چندی قبل خانواده مردی با مراجعه به پلیس از ناپدید شدن وی خبر دادند و گفتند از طریق سایت دیوار قصد فروش خودروی سانتافه خود را داشته و با یک خریدار نیز قرار ملاقات گذاشته اما دیگر به خانه برنگشته است. پس از این شکایت موضوع به صورت ویژه در دستور کار مأموران پلیس آگاهی استان قرار گرفت.
در بررسی کارآگاهان پلیس مشخص شد که خودروی مرد ناپدید شده در مسیر مواصلاتی تهران به اهواز در حالی که در اختیار فرد دیگری است، در حرکت بوده که با شگردهای خاص پلیسی موقعیت خودرو سانتافه شناسایی و در ورودی شهر اهواز توقیف و راننده دستگیر شد.
جانشین فرمانده انتظامی خوزستان با اشاره به یافتن دو عدد پوکه و خون در خودرو گفت: با تحقیقات گسترده پلیسی، متهم سرانجام اعتراف کرد که پس از تماس تلفنی و حضور صاحب خودرو در محل قرار او را با دو گلوله به قتل رسانده است که ضمن کشف سلاح به کار رفته در سرقت، قاتل به یک فقره قتل دیگر نیز اعتراف کرده است.
کشف جسد رئیس بانک در چاه
گروه حوادث / همزمان با کشف جسد رئیس بانک سپه نیشابور یکی از کارمندان وی به اتهام قتل بازداشت شد.
سید محمد حسینی، دادستان نیشابور در تشریح این حادثه گفت: روز یکشنبه ۲۶ تیر جسد رئیس بانک سپه بلوار سیمتری جنب میدان فردوسی در یکی از چاههای اطراف محوطه آرامگاه بهشت فضل این شهر کشف شد. با اعلام موضوع به پلیس بلافاصله پرونده به دستور بازپرس ویژه شعبه اول دادسرای این شهر در اختیار تیم تحقیق قرار گرفت و مشخص شد رئیس بانک روز حادثه پس از خروج از بانک سوار خودروی یکی از همکارانش شده و محل را ترک کرده است اما دیگر کسی او را ندیده است بنابراین دستور بازداشت کارمند مورد نظر صادر شد.
دادستان نیشابور افزود: پس از تکمیل تحقیقات در رابطه با این پرونده جزئیات حادثه اعلام خواهد شد.