محمد کورهپز
- الو سلام... با مسئول قسمت جذب و استخدام خودروسازی کار داشتم.
- سلام. خودمم. امرتون؟
- من پسرخاله برادرزاده همسر مسئول دفتر آقای نماینده هستم. ایشون سلام رسوند گفت هماهنگ شده.
- بهبه... بهبه... شما خوبی؟ آقای نماینده خوبن؟ آقا بهشون بگید چرا مشکلات خودروسازی رو به خودمون نمیگید؟ راضی به زحمت ایشون نیستیم که بحث رو میکشونن به رسانهها.
- نه بابا چه زحمتی. گفتن شاید اینجوری راحتتر همدیگه رو درک کنیم،چون شما باید نیروهای نخبه و توانا رو برای خودروسازی جذب کنین.
- بله درسته. خب شما با خودرو آشناییداری باباجون؟
- از اینا که چهار تا چرخ داره آره. اگه چرخاش بیشتر بشه پیچیدهاس برام.
- نه منظورم اینه که تحصیلاتتون مرتبط با صنعت خودرو بوده؟
- والا تا سیکل که خوندم توی درسامون چیزی نبود.
- چیزه... حتماً تجربه کاری که دارین؟
- اگه بابام ماشین رو بده آره. خودم میشینم پشت فرمون.
- میگم اصلاً یه مقدار از رزومهتون بگید. بیشتر آشنا بشیم.
- گفتم دیگه... پسرخاله برادرزاده همسر مسئول دفتر آقای نماینده.
- اینو که می دونم. آخه پیدا کردن جایگاه شغلی که در شأن شما باشه مشکله. حالا رزومه کاملتری ندارید؟
- خب اینو بگو. من مسئول ستاد انتخاباتی آقای نماینده هم بودم.
- نه منظورم کاملتر از اینه.
- داییم هم توی یکی از وزارتخونهها منشی معاون وزیره. خیلی کامل خرش میره اونجا.
- نه ببینید یه چیز مرتبط میخوام.
- آهان! همسایه بغلیمون هم یه پسر عمه داره همینجا کار میکنه با خیلیها مرتبطه.
- ببینید ربط تخصص رو میگم.
- چرا آنقدر گیر بازاره اینجا؟ ایشون که گفت هماهنگ شده. زنگ بزنم بهش؟
- نه وایسا حالا. اصلاً شما بگو چه جور پستی میخوای؟
- والا من توقع خاصی ندارم که. حقوقش خوب باشه. پشت میزی هم باشه. حالا دورکاری هم نبود نبود.
- دیگه چی؟
- جان؟
- با شما نبودم. میگم شما که از پس همه کاری بر میایین. بخش طراحی خوبه مشغول بشید؟
- طراحی؟
- یا قسمت تحقیق و توسعه؟
- تحقیق؟
- یا معاونت بازاریابی بینالمللی؟
- صداتون یه جوریه انگار دارین بهم میخندین!
- نه آقا من غلط بکنم. میگم یه پست خوب برات سراغ دارم ولی باید بتونی جلوی خندهات رو بگیری.
- تلاشم رو میکنم.
- پس یه کاری میکنیم. یه سری مدیرها عوض شدن پست خالی پیدا شده. من میرم اونجا شما وایسا جای من و نیروهای نخبه و توانا رو برای شرکت جذب کن!
یک مقاله نیمه علمی
تأثیر واردات درمانی بر حفظ اندازه جیب طبقهای از شهروندان
فیروزه کوهیانی
دکتر خارجی نسب، نظریهپرداز و واردکننده خودروهای خارجی نو و دست دوم
دکتر سازنده، عضو هیأت علمی سازندگان داخلی و دارنده رکورد جهانی بزرگترین جیب
مقدمه: به عقیده جامعهشناسان، اندازه جیب یک امر ذاتی نیست بلکه اکتسابی است. آدمهای زیادی در تاریخ بودهاند که با شلوار بدون جیب وارد مجموعهای شدهاند اما با جیب دوایکسلارج بازنشسته شدهاند. این امر نشان میدهد که جیبها انواع مختلفی دارند:
1. جیبهای کاهشی: جیبهایی هستند که به مرور زمان کوچکتر میشوند.
2. جیبهای افزایشی: که در بالا گفته شد.
3. جیبهای انتقالی: جیبهایی هستند که از تنی به تن دیگر منتقل میشوند (فکرهای خالی، شکمهای پر، انتقال جیبها، دکتر داداش نیوتن 1942).
اما بهترین نوع جیب به عقیده روانشناسان جیبهای ثابت است.
نظریات روانشناسی
بنابر علم روانشناسی اندازه جیب بر سلامت جسم و روان فرد مؤثر است و ثابت نبودن آن باعث اختلال در مغز و به هم ریختگی روان میشود.
شما فرض کنید جیبی به وسعت کت جادویی دارید، آیا به خرید یک ماشین اکتفا میکنید؟ خیر. فکرتان شب و روز شما را قلقلک میدهد که مدل بالاتر و جدیدتر را بخرید و تا به آن عمل نکنید یک خواب راحت نخواهید داشت. (چگونه ماشین خارجیمان را قورت دهیم، مستر بوگات 2014).
از طرفی فکر کنید اندازه جیبتان روز به روز کوچکتر میشود، حرص میخورید که چرا نمیتوانید حتی یک پراید بخرید. افسوس و حسرت داشتن حتی یک پراید شما را به آدمی افسرده تبدیل خواهد کرد.
لذا هر چه اندازه جیبتان ثابتتر باشد، از سردرگمی، استرس و مردن سلولهای عصبی و در نتیجه سکته قلبی و مغزی و... دورتر خواهید شد، در نهایت جسم و روان سالمتری خواهید داشت (بیجیبی خودش نعمت بزرگی است، دکتر واردْ درمان، 2020)
روشها
یکی از روشهای آزمایش شده در جامعه محدود کردن گزینههای انتخاب برای یک فرد است، مسلماً شما بین آلفارومئو جولیتا و پراید، به خاطر اسمش هم که شده، آلفارومئو جولیتا را انتخاب میکنید، کیفیت که بماند. اما اگر تنها انتخاب شما پراید باشد مجبورید پراید بخرید، حالا شاید هم کلاً از ماشین خریدن منصرف شدید.
محققان چند روش برای محدود کردن گزینههای انتخاب یک فرد به کار گرفتهاند که به تعدادی از آنها اشاره میکنیم:
1. واردات خودروی کولی: در این روش واردکننده خودروی خارجی را روی کولش گذاشته و با دادن تعرفه و عوارض به 21 مجموعه از مرز رد میشود و خودروی وارداتیاش را به دلالان و نمایشگاهداران میفروشد، آنها هم بالاخره حق دارند سود ببرند، در نهایت خودروی وارداتی گرانتر از خودروهای داخلی فروخته میشود، حق انتخاب برای طبقه مورد آزمایش ما از بین میرود و اندازه جیبشان ثابت میماند.
2. واردات قطعاتی: در این روش واردکننده که میخواهد زرنگی کند قطعات خودرو را باز کرده و به این ور مرز منتقل میکند. آن 21 مجموعه هم با تعصبی که روی کار دارند تعرفه و عوارضشان را میگیرند و همان موارد شماره یک اتفاق میافتد.
3. واردات نچسبیده: در این روش واردکننده تنها از مرز رد میشود و ماشینها بدون صاحب از مرز رد میشوند اما آن 21 مجموعه که باید جلویشان لُنگ انداخت تعرفه و عوارض را از حلقوم واردکننده بیرون میکشند و در نهایت همان گزینه یک میشود.
نتیجهگیری
وارد کردن خودروی خارجی، به خاطر گران درآمدنش نسبت به داخلی سبب محدود کردن انتخاب و در نهایت ثابت ماندن جیب طبقهای از شهروندان خواهد شد.
میثاق یهویی خودروسازان با مردم
وفا نکردی و کردم
محمدامین میمندیان
بعد از افزایش انتقادات تمام مردم و صدر تا ذیل مسئولان از وضعیت خودروسازی، جمعی از مــدیـــــــــــــران خودروساز به این نتیجه رسیدند که دیگر نمیتوان بیتفاوت بود ولازم است هرچه سریعتر در جهت رفع نارضایتیها اقدام مناسب و عاجل به عمل بیاورند. این شد که طی جلسهای ضمن مصرف معتنابهی موز و شیرینی، در حرکتی بینظیر و بینمونه خارجی، پیمان بستند و با خون خود امضا کردند که از این به بعد خودروی کامل به دست مشتری بدهند. یعنی خودرویی که به دست مشتری میرسد مثلاً ضبط و کلاچ و دنده عقب داشته باشد. ما نیز در راستای پیش بینی پذیری این عزیزان با توجه به سوابق منحصر به فردشان، میثاق نامههای بعدی آنان را نوشته ایم تا در سالهای آتی معطل متن نباشند.
ما مدیران شرکت خودروسازی در راستای اجرای فرامین مقامات بالادستی و پس از بررسی صدها نمونه کلیپهای اینستاگرامی هم پیمان میشویم تولید خودروهایی که کیسه هوایشان باز نمیشود را از ابتدای فروردین 1403 متوقف کرده و ضمن تلاش برای پیچاندن پیچ تنظیم حساسیت کیسه هوا با استخدام ریاضیدانان مجرب، زاویه مناسب برخورد برای باز شدن کیسه هوا را شناسایی نماییم.
ما مدیران شرکت خودروسازی در راستای کاهش تلفات تصادفات جادهای و با مطالعه صدها برگ کروکی و گزارش پزشکی قانونی مبنی بر له و پخش شدن خودرو و مسافران هنگام تصادف، ضمن ابراز تعجب از این اتفاق با یکدیگر پیمان میبندیم که تولید خودروی با بدنه ضعیف را از مرداد 1404 متوقف کرده و در جهت ارتقای کیفیت بدنه تلاش مضاعف نماییم. همچنین با برگزاری جلسات و نشستهای متعدد با مدیران شرکت دیگر خودروسازی، از تجربیات این همکاران ارجمند استفاده کنیم.
ما مدیران شرکت خودروسازی درراستای افزایش رضایتمندی مشتریان و همچنین اجرای عدالت همراه با ارتقای کیفیت، با استعانت از وزارت صمت، پیمان میبندیم تا پایان سالجاری تولید پژو405 را متوقف کرده و همچنین از خودروی سواری «شتاب» که شامل موتور پژو 405 و بدنه «تارا وانت» است رونمایی کنیم. همچنین از ابتدای سال 1415 تعداد 2000 دستگاه از تولیدات این کارخانه را بهصورت قرعهکشی در ده قسط با تحویل فوری زمستان 1420 در اختیار مشتریان عزیز قرار دهیم.
ما مدیران شرکت خودروسازی در راستای مسئولیت وفای به عهد و عمل به دستورات مقامات بالا، پیمان میبندیم تمام پیماننامههای بیست سال گذشته را از بایگانی خارج نموده، قاب کرده و در جلوی دیدگان مدیران قرار دهیم. امید که به این روش مدیران پیمان خویش را فراموش نکرده و در جهت افزایش کیفیت گام بردارند. همچنین جهت رضایت مردم و ارتقای مشتری مداری، پیمان مضاعف میبندیم که در تابستان سالجاری، خودروهای ثبت نامی سال 1402 را به محض تأمین گیربکس به مشتریان عزیزی که هنوز درقید حیاتند تحویل نماییم.
خاطرات کودکی یک خودرو ساز
امین شفیعی
13 تیر 1325
امروز هشت سالم تمام شد و به همین مناسبت بابا برایم یک توپ پلاستیکی خرید. البته گفت اگر بچه خوبی باشم یک توپ دیگر هم به من میدهد تا بهعنوان آپشن پوسته، به توپ اول اضافهاش کنم.
15 تیر 1325
در محل تنها کسی که توپ دارد من هستم. همه میخواهند با توپ من بازی کنند. اگر همه آنها را به بازی راه دهم سی، چهل نفر میشوند و جا نداریم. فکری به ذهنم رسید. نامشان را روی کاغذ نوشتم و با قرعهکشی پنج نفر را انتخاب کردم. در ضمن هر کس اسمش درآمد باید دو تا از تیلههایش را به من میداد. دوست داشتم مسعود حتماً در قرعه کشی برنده شود. گوشه کاغذ مسعود را یواشکی پاره کردم.
16 تیر 1325
غلامرضای بچه ننه! آنقدر گریه کرد تا آخر بابای او هم برایش توپ خرید. نشستم با او هم صحبت کردم. قرار گذاشتیم یک جور با هم رقابت کنیم که خیلی مزاحم همدیگر نشویم. اگر هر دو توپمان را بیرون بیاوریم 10 نفر میتوانند بازی کنند. هنوز خوب است اما ممکن است کنترل محله را از دست بدهیم. اصلاً یک روز من توپم را بیرون میآورم یک روز او.
18 تیر 1325
بچه محله کناری توپ چهلتیکه خریده! نمیدانم از کجا! هنوز لیگ فوتبال هم نداریم اصلاً! این مدت برای بازی دادن بچهها کلی تیله جمع کردم. یک مشتش را به چنگیز دادم. قرار شد برود یک گوشمالی به او بدهد تا توپش را از خانه بیرون نیاورد.
20 تیر 1325
بچه محله کناری گریه میکند تا به او اجازه دهیم توپش را بیرون بیاورد. دلمان به رحم آمد! قرار شد برای بازی از هر نفر 10 تیله بگیرد. یک تیله را به چنگیز بدهد. یکی را هم به ننه سکینه که بعد از بازی به همه ما آلاسکا میدهد. دو تا هم به من و غلامرضا بدهد.
فرشته پناهی
هرچند عمری هی پی ماشین دویدم
بالاخره شد قسمتم ماشین خریدم
از لطف مسئولان امر و خودروسازان
آخیش! آخر طعم ماشین را چشیدم
یک عالم امکانات دارد خودرو جانم!
من صاحب یک خودروی لوکس و جدیدم
هم چرخ دارد هم کلاچ و گاز و ترمز
هم یک چراغی که شده نور امیدم
هم صندلی دارد الهی شکر، هم در
هم بوق که شخصاً صدایش را شنیدم
هرچند دست چندم است و کار کرده
گاهی زده ریپ و گهی ترمز بریدم
مانند مشتی ممدلی، صد شکر اما
پیش زن و فرزند، آخر روسفیدم
از فرط ایمن بودنش هم در دل خاک
آسوده و آرام و راحت آرمیدم