نگاهی به سریال «زخمکاری» بهکارگردانی محمدحسین مهدویان
تراژدی؛ از تحقیر تا قدرت
علیرضا نراقی
منتقد
خط اصلـــــــــــی داستان سریال «زخـــــــــــــــمکاری» به کارگردانی محمدحسین مهدویان همانطور که در تیتراژ سریال ذکر شده، برداشتی از تراژدی مکبث است. مکبث تراژدی دهشتناک و بارها اقتباس شده ویلیام شکسپیر، روایت درخشانی از مضمون «قدرت طلبی» بهعنوان یکی از کهن الگوهای اصلی در ژانر تراژدی است. مضمون قدرت طلبی، ابزار نیرومندی را در اختیار خالق یک روایت قرار میدهد، تا حرکت قهرمان را در راهی خشن و ترسناک، عقلانی و در عین حال پر عظمت سازد. «زخمکاری» در همان ابتدا با نمایش تحقیر، فقدان قدرت را، هم به لحاظ درونی و هم به لحاظ عینی و اجتماعی، در شخصیت اصلی ملموس میسازد. در ظاهر شخصیت مالک با بازی جواد عزتی بشدت سلطهپذیر و سرشار از ضعف است. عدم استقلال و ضعف او در رابطه، چه با فرادستان خود، چه حتی با کارگر و زیردستان، آشکار است و البته در این میان بیشترین نمود را در رابطه خصوصی او با همسرش دارد. اما در کنار این حقارت، رگههایی از هوشمندی و توانایی نیز در شخصیت عیان است؛ هوش مالک در معامله و خودساختگی و سختکوشی او در کار عناصر دیگری است که در قسمت ابتدایی سریال از او افشا میگردد. این قدرت در کنار آن ضعف، پتانسیل یاغیگری را در او نمایان میکند، پتانسیل نه گفتنی برآشوبنده بهوضع حاضر. صبر او در برابر تحقیر مفرط- با چنین شخصیت متناقضی- نشان از آن دارد که بزودی زخمها سرباز میکنند و عقدهها به انتقام بدل میگردند. او همچون انبار سوختی است که تمام تحقیرها لحظه انفجارش را مهیبتر میسازد.
یکی از عناصر مهم در تعریف تراژدی حرکت شخصیت اصلی از اوج توانگری به حضیض حقارت یا از حضیض به قله قدرت است. شخصیت تراژدی همواره تغییرات عمده و پر عظمتی دارد تا در مخاطب احساساتی غلیظ و شدید را برانگیزد. اصلاً همین تغییر و دگرگونی شخصیت است که تراژدی را ممکن میسازد. «زخمکاری» در این منحنی پر قدرت شخصیت، تصویری سریع و پر جلوه دارد. در پایان قسمت سوم سریال این حرکت بخوبی نمایان و حتی در پیش داستان -که تا اینجا در آن مرحله قرار داریم- کامل میگردد. حال آن لحن آرام و صدای نرم مالک؛ آن وابستگی و ضعف درونی او؛ تبدیل به فریادی از سر قدرت و ابتکار عمل میشود؛ اعمال او از انفعال به ابتکار میرسد و از موقعیت تحقیر شدن به جایگاه تحقیر کردن صعود میکند. او حالا دیگر قدرتمندترین شخصیت در فضای داستان است. از این نظر سریال مهدویان به تراژدی شکسپیر وفادار و نزدیک است و اساساً ماهیت تراژدی را در دل خود تمام و کمال دارد.
تراژدی همواره با عواطف خفته و درونیات قهرمان کار میکند؛ عواطفی که اغلب بیانناپذیرند و از درون انگیزههایی گناهآلود و غیراخلاقی نشأت میگیرند. علاقه بسیاری از فیلسوفان و روانکاوان مدرن همچون زیگموند فروید، فردریش نیچه، مارتین هایدگر، کارل یاسپرس و... به علت همین نمایش عناصر پنهان در اعمال و کنشهای شخصیتهایی بلند پرواز است که امیال خود را آزاد میکنند و از قضا با غفلتی که ناشی از آزادسازی امیال است، خود را از اوج قدرت به حضیض شکست و درماندگی فرو میغلطانند. مالک میل به انتقام دارد، همسرش سمیرا با بازی رعنا آزادیور نیز این میل را در او پر و بال میدهد و تشدید میکند. او در واقع همچون یک ساحره تلاش میکند هیولای درون مالک را بیدار سازد و التیام زخمهای کودکواره قهرمان را، به دست هیولایی بسپارد که به سختی در حال متولد شدن است. این احساس که مالک در حال تولد و خلق دوباره خود است، در پلانهای جزئی و متکثری که در تنهایی او تصویر میشود، نمایان است. اما همه تلاشهای سمیرا غافل از آن است که شادکامی از برآورده شدن این میل مخوف و عقده گشایی، دیگر قهرمان را رام نمیکند، برای همین قابل پیشبینی است که روند سریال در قسمتهای آینده به سمت نقطه اوج، بر مبنای آزاد شدن این میل فروخفته مالک یاغی است.
از دیگر عناصر مهم تراژدی والامقامی شخصیتهای اصلی و پیگیری رویدادها در میان شخصیتهایی است که بهلحاظ موقعیت و منزلت اجتماعی در نقطهای فرادست قرار دارند. آنها آدمهایی معمولی نیستند، همه نافذ و قدرتمندند و به همین دلیل نیز بلندپروازی آنها و امیالی که در فکر بر آورده شدنش هستند، بزرگ و دست نیافتنی است. اما شخصیتهای «زخمکاری» علیرغم تمکن و تمول، بهلحاظ فرهنگی و منزلت اجتماعی، لمپن و فرودستاند. بیشتر از اینکه ثروتساز باشند، خاصیتی انگلی و شخصیتی دلال دارند؛ در یک کلام آنها فاتحان شرایط فسادآلود و مفسدان جامعهای بیمارند. همین عنصر سبب میشود که از رازآلودگی و عظمت ماهوی یک تراژدی در کار مهدویان کاسته شود و در عین حال وجه برونمتنی اثر را که شامل کنایات اجتماعی و زمانمند است افزون سازد. زاویه دید سریال به این موقعیتهای بیرونی و اجتماعی، میتواند تیغی دو لبه باشد که در قسمتهای آینده زمینه ساز ایجاد ابعاد پیچیدهتر و عمیقتر، یا سادهنگر و سطحی در سریال شود.
علی اتحاد، کارگردان «دهلیزهای بیانتهای خاطره» در گفتوگو با «ایران»:
باید هوشیار بود و راههای تازه ساخت
محسن بوالحسنی
خبرنگار
چند هفتهای است که «دهلیزهای بیانتهای خاطره»، به کارگردانی
علی اتحاد در قامت یک رخداد یا همان ایونت هر پنجشنبه در فضای باز فرهنگسرای نیاوران، به سنت آثار پرفورماتیو دهه ۱۹۶۰، اجرا میشود و در این اجرا عناصر متعدد رسانهای مثل ادبیات، موسیقی، نمایش، پرفورمنسآرت، بازی و... برای ساخت کلیتی واحد به خدمت گرفته میشود. «دهلیزهای بیانتهای خاطره» از 10 معرکه، یا میدان نمایشی مستقل ساخته شده که هر یک جدا از دیگر بخشها اجرا میشوند و در عین حال به لحاظ مضمونی با هم مرتبط هستند و در نهایت ۸۰ دقیقه زمان تماشا میطلبند. این بخشهای دهگانه کار بازآفرینی غیرعلمی آن چیزی است که درون مغز ما انسانها رخ میدهد. اینکه چطور خاطرات بلندمدت ما امروزمان را شکل میدهد و در عین حال به شکلی همزمان همان خاطرات براساس «اقتصاد روانی» امروزمان در لحظه احیا بازطراحی میشوند و خود را با آنچه امروزمان را میسازد سازگار میکنند. اتحاد که اجراهایش با استقبال خوبی تا امروز مواجه شده در گفتوگو با «ایران» از «دهلیزهای بیانتهای خاطره» و چالشهای اجرا در چنین روزهایی میگوید.
پنج ساعت اجرا در هشتاد دقیقه
کارگردان «دهلیزهای بیانتهای خاطره» درباره مراحل آمادهسازی و دشواریهای اجرای این رخداد به «ایران» میگوید: «شهریور ماه سال ۱۳۹۸ فراخوانی منتشر کردم و این اقبال را داشتم که تعداد زیادی بازیگر جوان برای تست مراجعه کردند؛ میگویم اقبال، چون نیروی بسیار قدرتمندی در لایههای اجتماعی کشور ما در حوزههای مختلف موجود است که یا گم میشود و یا با بیمهری سرد میشود و از میان میرود. پیش از این به روال سنتی و مألوف نمایش در ایران کار میکردم؛ به این ترتیب که تهیهکنندهای بود و سرمایهگذاری و بازیگر حرفهای و... اما فراخوان سال ۹۸ را برای ساختن گروهی جوان منتشر کردم. در مراحل انتخاب و تمرینهای گروهی «برکه بذری» بازیگر و بازیگردان گروه نقش تعیینکنندهای داشته است. این گروه حالا دیگر کم کم دارد دو ساله میشود. البته بخشی از اعضا طی این دو سال تغییر کردهاند. در سال ۱۳۹۹ دو بار دیگر البته به صورت محدود فراخوانی برای ارسال رزومه منتشر کردیم و اعضای تازه به گروه ملحق شدند. وجود این گروه جوان که با عنوان «گروه هنرهای اجرای ۳۶۶» خطابش میکنیم سبب شد که طی مدت شیوع کووید، فعالیت نمایشی ما متوقف نشد. طی این دو سال نمایش «شب سیصد و شصت و ششم» را به دو شیوه در فضای بسته تماشاخانه (در تماشاخانههای دیوار چهارم و آژمان و گالری ایوان) و همینطور در فضای باز «فرهنگسرای نیاوران» اجرا کردیم. در کنار این فعالیتها، چندین ویدیوآرت ساختیم، کارهای اجرایی در سفر و در فضاهای طبیعی تجربه کردیم و حالا هم در حال ساخت یک پادکست هفتگی هستیم.» اتحاد درباره شرایط تمرین، آنهم در وضعیتی که کرونا دشواریها و چالشهای زیادی را پیش روی گروههای نمایشی گذاشته نیز میگوید: «تمرینهای رخداد اجرایی «دهلیزهای بیانتهای خاطره» از پاییز ۱۳۹۹ آغاز شد و اجرای هفتگی ما از فروردین ۱۴۰۰ شروع شده است و حالا ما هر پنجشنبه از ساعت ۱۴ تا ۱۹ به مدت پنج ساعت مداوم در فضای باز باغ فرهنگسرای نیاوران اجرا میکنیم. البته ما پنج ساعت اجرا میکنیم و این به آن معنا نیست که مخاطب موظف است پنج ساعت اجرا را تماشا کند. بلکه هر مخاطب طی هشتاد دقیقه میتواند تمامی 10 بخش اجرا را ببیند. با این حال طی این ماهها، مخاطبانی داشتهایم که کل پنج ساعت را در باغ ماندهاند و این برای من تجربه دلگرم کننده ای است.»
وقتی همه چیز متوقف شد
او در پاسخ به این سؤال که «کرونا چه چالش هایی را در مسیر کار حرفهایاش به عنوان یک کارگردان قرار داده» میگوید: «در بهمن ماه ۱۳۹۸ ما در اوج اجراهایمان بودیم که به ناگهان همه چیز متوقف شد. شروع دوباره دشوار بود. با این حال از اردیبهشت ۱۳۹۹ کار را از سر گرفتیم و تمرینهایمان را در فضاهای طبیعی اطراف تهران در دشتها و کوهها آغاز کردیم. کمی بعد تماشاخانهها برای مدت کوتاهی دوباره باز شدند. چندین بار برای اجرا برنامهریزی کردیم و هر بار با تعطیلی دوباره و دوباره مراکز نمایشی مواجه شدیم. مهمترین مشکل بر سر راه این بود که هیچ حمایتی از اجرا در فضای باز نمیشود. یعنی وقتی تماشاخانهها را تعطیل میکردند چون ما تنها گروهی بودیم که کاری متفاوت از فضای معمول تئاتر آماده اجرا داشتیم برای ما استثنایی قائل نشدند. اینطور بود که از سال ۱۳۹۹ تا ابتدای سال ۱۴۰۰، پنج بار برنامه ما متوقف شد و اساساً حتی به اجرای نخست هم نرسید؛ بجز اجرای تابستان تا ابتدای پاییز.» اتحاد درباره این موضوع که آیا میتوان این تجربیات را به دوران پسا کرونا انتقال داد هم معتقد است که «شخصاً همیشه اجرا در فضای عمومی و فضای باز را به اجرا در تماشاخانه ترجیح دادهام اما در سالهای گذشته اغلب در مرحله اخذ مجوز و یا عقد قرارداد با فضای مورد نظر با مخالفت مواجه میشدم. دوران قرنطینه و شیوع ، این مسیر را اندکی هموارتر کرده است. البته همچنان حمایتی در کار نیست. سختگیری در مورد این قسم کار به مراتب بیشتر از آن است که ممکن است در مورد اجراهای تماشاخانهای اعمال شود. عمیقاً احساس میکنم میلی برای توسعه «پابلیک آرت» وجود ندارد.» او درباره آیندهای که سینما و تئاتر با آن به لحاظ فرمی و اجرایی و... روبهرو هستند نیز میگوید: «آیا کسی تصور میکرد روزی برسد که VODها جای سالنهای سینما را بگیرند؟ امروز در سراسر جهان شبکههای پخش ویدیو به مراتب پرمخاطبتر از سینماها هستند. یعنی همانقدر که مثلاً HBO پشت سالنهای سینمای امریکا را شکسته، شبکههای پخش فیلم داخلی هم سبب تعطیلی سالنهای سینما شدهاند. این بد است؟ راستش نمیدانم. تنها این را میدانم که تغییر با دستور و فرمایش و آرزو متوقف نمیشود بلکه باید هوشیار بود و راههای تازه ساخت. امروز رسانههای دیجیتال ابزارهای درخشانی برای ارائه آثارند؛ اینکه ما درست از آنها استفاده نکردهایم بیشتر به کم کاری ما مربوط است.»
گروه فرهنگی/ با شیوع کرونا، فعالیتهای سوینا (سینمای نابینایان) بر توضیحدار کردن فیلمهای کلاسیک جهان و فیلمهای مهم سینمای ایران متمرکز شده است.
محسن بهرامی بازیگر تئاتر، رادیو و تلویزیون یکی از هنرمندانی است که همکاری مستمری با سوینا داشته است. او از حدود دو سال پیش در بخش گویندگی متنها به این گروه کمک میکند. بهرامی درباره روند کاری توضیح میدهد: «کار ما توضیح و تعریف ماجرای فیلم نیست بلکه تصاویر فیلم را در ذهن شنونده عینیت میبخشیم و به نوعی آن لحظه از فیلم را که فقط دیدنی است، توضیح میدهیم. بخش مهمی از سینما تصویر است که اگر تصویر نباشد، سینما نیست. لحظههایی از فیلم مثل حرکات بازیگران، احساسات، حالت صورت، رنگها و اهمیت جزئیات صحنه از خانه و ماشین و... هیچ رد و نشانهای در دیالوگها ندارند ما سعی میکنیم اینها را در جایی که مناسب است، برای شنونده و مخاطب بگوییم تا فضای درستی از آن اثر در ذهن داشته باشد.»
او درباره قیاس این کار با نمایش رادیویی توضیح میدهد: «این کار در نمایش رادیویی، اصلاً درست و منطقی نیست، چون تخیل اساس کار رادیو است اما نسخه نابینایان یک اثر سینمایی به این توضیحات احتیاج دارد، چون تصاویر واحدی است که پخش میشود و قرار نیست تغییر کند. برای همین باید به جزئیات مشترک دربارهاش رسید تا افراد برای تبادل نظر و بحث کردن درباره فیلمها، وجوه مشترک پیدا کنند.»
بهرامی این را هم تأکید میکند که اصل توضیح دادن صحنههای فیلم در زمانهای بدون دیالوگ، تفاوت تولید نسخه ویژه نابینایان با دوبله آثار است و آنها به جای بازیگران صحبت نمیکنند.
او که فیلم سینمایی کلاسیک «دزد دوچرخه»ساخته ویتوریو دسیکا، فیلمساز ایتالیایی را برای برنامه «سینما کلاسیک» سوینا توضیحدار کرده، درباره نکات این کار توضیح میدهد: «ما باید در این روند با بیان و صدا، احساسات عاطفی واقعی فیلم را به مخاطب منتقل کنیم. مسأله اینجاست که خودمان نباید احساساتی شویم. بیشتر باید در فضای فیلم و با همان سرعت و ریتم پلانها، اثر را توضیح دهیم. حالا ممکن است آن لحظه درگیری، هیجان، تعقیب و گریز، عاشقانه، تخیلی، فانتزی و... باشد. گوینده باید آن را به گونهای بیان کند که احساسات خودش را دربرنگیرد و مخاطب را دچار سردرگمی نکند. لحن و متن توضیحات باید به قدری واضح و شفاف باشد که شنونده دقیقاً آن موضوع فیلم و احساس شخصیتهای آن را درک کند.»
بهرامی اظهار امیدواری میکند که نمایش رادیویی و رمانهای صوتی به فعالیتهای سوینا اضافه شود و فعالیت این مجموعه در حوزه مسائل اجتماعی، اقتصادی، ورزشی و... گسترش پیدا کند چرا که عزیزان نابینا در همه بخشهای جامعه فعالیت دارند.
در حالی که قرار بود پخش سریال تلویزیونی «دودکش ۲» بهکارگردانی برزو نیکنژاد و تهیه کنندگی زینب تقوایی از شنبه پنجم تیر ماه آغاز شود، بهدلیل انجام مراحل پست پروداکشن، این مجموعه کمدی از سهشنبه هفته جاری هشتم تیرماه روی آنتن خواهد رفت./مهر
کتاب «کار من بود؛ چگونه مشروطه به کودتا ختم شد» به قلم محمد رحمانی منتشر شد. این کتاب در ۲۳۲ صفحه با شمارگان ۱۵۰۰ جلد و قیمت ۳۵هزار تومان توسط انتشارات راهیار منتشر شده است.
/ایسنا
فراخوان دومین دوره انتخاب کتاب سال استان بوشهر با هدف توسعه فرهنگ نشر در جامعه، معرفی آثار فاخر مکتوب نویسندگان، ناشران و همچنین ارتقای سطح مطالعه و ترویج کتابخوانی منتشر شد./ایسنا
هفته نخست تیر داغ ۱۴۰۰ در شرایطی آغاز شد که ۱۵ تالار نمایشی با ۲۹ اثر روزهای گرمی را میگذرانند و نمایشهای «توَحُش»، «خاک سفید»، «مردگان»، «بازیهای کشتار همگانی»، «اسطرلاب ۲/۱»، «تیرکمون شاه» و «باباکرم» بهتازگی به صف اجراها پیوستند./ایرنا
«ساموئل اِل جکسون» بازیگر فیلم «داستان عامهپسند» (Pulp Fiction) بهعنوان یک نماد فرهنگی در صنعت سینما، اسکار افتخاری دریافت میکند./ایرنا
آیین گشایش کانون فیلم خانه طهران با نمایش مستند «زمستان است»؛ نگاهی به تاریخ ۱۵۰ ساله لالهزار، در خانه طهران برگزار شد./ایرنا
میلاد منصوری با فیلم کوتاه «سربست» و فیلم سینمایی «کولبرف» به نوزدهمین جشنواره ایشیا گلوبال ایتالیا راه پیدا کرد./ایرنا
یک تابلو نقاشی که توسط «دیوید بویی» خواننده مشهور خلق شده است و اخیراً پس از خریداری به قیمتی ناچیز، کشف شده بود، در یک حراجی دهها هزار دلار فروخته شد.
/ایسنا
دومین سالانه نمایشگاه کاربردیهای معناگرا روز جمعه (۴ تیرماه) در خانه هنرمندان ایران افتتاح شد./ایسنا
«گنجینه مانا» عنوان نمایشگاهی از هنرهای سنتی است که ۹ تا ۱۹ تیرماه سال جاری در مؤسسه فرهنگی، هنری و پژوهشی صبا ـ تالار آیینه میزبان برگزار میشود. و در آن آثار ۴۰ هنرمند پیشکسوت عرصه هنرهای سنتی ارائه میشود./ایسنا
پارسا خائف از خوانندگان نوجوان موسیقی ایرانی در تازهترین فعالیت موسیقایی خود تکآهنگ «گوی سرگردان» را با شعری از مولانا پیش روی مخاطبان قرار داد./مهر
لیلی کالینز در فیلمی لایو اکشن به کارگردانی لینا دانم در نقش یک عروسک پرفروش برای بچهها ظاهر میشود./مهر
«علی و گوسفند جادویی» در حالی هفته گذشته در نسخه تلفیقی جشنواره شفیلد داکفست برنده جایزه بهترین فیلم شد که میثم رضا در روایت این مستند ۲۶ دقیقهای داستان و واقعیت را با هم تلفیق کرده است./هنرآنلاین
با پایان ضبط بخشهای عمدهای از سریال «افرا» به کارگردانی بهرنگ توفیقی و تهیهکنندگی مشترک مجید مولایی و محمدکامبیز دارابی در شمال کشور، سازندگان برای تصویربرداری سکانسهای باقیمانده در تهران مشغول کار شدهاند و این روزها در شهرک دفاع مقدس ضبط را ادامه میدهند تا بزودی عازم لوکیشن بیمارستانی در تهران شوند./هنرآنلاین
فیلم سینمایی «ملاقات خصوصی» با حضور پریناز ایزدیار بزودی در تهران کلید میخورد./هنرآنلاین