مصاحبه منتشر نشده با محمود حجتی، وزیر سابق جهاد کشاورزی و مسئول وقت ستاد پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد سازندگی
سنگرسازان بی سنگر
محمود حجتی، وزیر سابق جهاد کشاورزی در دوران جنگ مسئول ستاد پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد سازندگی (قرارگاه کربلا) بود. آنها در واقع ملقب به سنگرسازان بی سنگر بودند. به نظر میآید که این مصاحبه در اواخر سال 1360 یا اوایل سال 1361 انجام شده باشد:
در خدمت برادر حجتی هستیم و در نظر داریم که در مورد کارهایی که پشتیبانی جنگ در رابطه با جنگ و عملیات ما انجام داده، صحبت کنیم. مسئول مهندسی جبهههای پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی ستاد کربلا، برادر حجتی خواهش میکنیم که در مورد کارهایی که جهاد از آغاز جنگ تا شروع عملیات ثامن الائمه انجام داده، توضیحاتی ارائه بفرمایید.
بسم الله الرحمن الرحیم. سنت الهی و قانون نظام برای این بوده که حق بر باطل غالب شود و ابداً در این نسبت خدا تغییری نخواهی یافت. بنده حقیر خیلی کوچکتر از آن هستم که بخواهم در رابطه جنگ و عملیاتها و کارهای رزمندگان حرف بزنم. ولی براساس آنچه وظیفه شرعی من است و برای آنکه در تاریخ ثبت شود و سرمشق آیندگان باشد تا مرتباً از آن درس بگیرند، عرض میکنم.
وقتی دشمن بعثی ما از زمین و آسمان به کشور اسلامی ایران هجوم آورد که با پشتیبانی تمام ابر قدرتها و خیلی از سران منافقین همراه بود. ملت مسلمان ایران از زن ومرد، پیر و جوان میدانستند که دشمن فقط به ایران حمله نکرده بلکه به انقلاب اسلامی ایران هجوم آورده، در مقابل این هجوم ایستادند و با چنگ و دندان در مقابل دشمن ایستادگی کردند. از هر گوشه مملکت هر کسی که ندای امام عزیزمان را شنید، با دست خالی به سمت جبهه حرکت کرد. با اینکه نمیدانست کجا هست و کجا میرود، به جبهه آمد تا در مقابل دشمن بایستد. با جان و مال جهاد کردند و امروز میبینیم که اسلام و انقلاب پیروزمند و موفق است. نیروهای جهاد سازندگی هم که ارگانی جوشیده از مردم بود، در همان روزهای اول جنگ، هر کدام از گوشه و کنار این مملکت، از روستاهای دور دستی که مشغول به کار بودند، به سوی جبههها حرکت کردند و ظرف 3-2 روز مخصوصاً به خوزستان که مرکز هجوم دشمن بود، آمدند و با خود امکانات مردمی را راه انداختند و در منطقه حضور پیدا کردند.
از آنجایی که بیشتر عملیات ما سمت خرمشهر بود و قصد دشمن گرفتن آن بود؛ برادران جهاد اصفهان، از اهواز به طرف خرمشهر حرکت کردند و از این برادران شاید بیشتر از 3-2 نفر زنده نباشند که در بین رزمندگان هستند ولی بیشتر آنها شهید شدند.
کار جهاد روی کدام بخشها متمرکز بود؟
فعالیتهای جهاد تا قبل از عملیات ثامن الائمه سه مرحله بود. موقعی بود که کار جهاد به اصطلاح گرفتن جلوی دشمن بود. در مرحله دیگر، زمانی که دشمن هجوم میآورد و جهاد در مقابل هجوم آنها سدها و موانع ایجاد میکرد و کارهای پزشکی و اقداماتی از این دست انجام میداد. موقعیت دیگر، حالت پدافندی نیروهای ما بود و زمانی که دشمن دیگر نمی توانست حمله کند و کارهایی نظیر سنگرسازیها انجام میشد. بعد هم کارهای عملیاتی کوچکی بود که در قسمتها و محورهای مختلف انجام میشد. از جمله عملیاتهایی که در جبهه سوسنگرد وکرخه نور بود و عملیات دارخوین و عملیاتهای کوچک دیگر تا عملیات ثامن الائمه که شکست حصر آبادان بود. عملیاتی بزرگ که با آن موفقیت زیادی نصیب رزمندگان اسلام شد. کارهایی که جهاد با بسیج نیروهای مردمی کرد و آنها را از روستاها و شهرها حرکت داده بودند و به جبههها آورده بودند، خیلی زیاد است.
بیشتر جهادهایمان از شهرستانهایی بودند که مورد هجوم دشمن قرار گرفته بود. تا پیش از هجوم کارهای اساسی که جهاد کرده بود ساختن موانع و مکان بود. ساختن سایتی بود که در مناطق دست خودمان بود وجلوی هجوم هواپیماهای دشمن را میگرفت یا تعمیرگاههایی بود که با نبودن هیچ نیروی مکانیک وکارگاهی در کل استان و بسته شدن مغازهها ایجاد میشد. همین طور مسأله پزشکی و راه انداختن بیمارستانها از کارهای خیلی مهم در روزهای اولیه جنگ بود که جهاد سهم بسزایی در این رابطه داشت.
در مورد قبل از عملیات ثامن الائمه فرمودید که چند حرکتی بود که نیروهای خودی انجام دادند. در این رابطه اگر ممکن است توضیح بیشتری بدهید. دقیقاٌ چه مناطقی وچه اهدافی در آن قرار داشت؟
تقریباً تا عملیات دارخوین، مسائل سیاسی در مملکت ما بود. بنی صدر لعنتی که چه جنایتها و خیانتهایی نکرد و در این جنگ چه مصیبتهایی وارد نکرد. با رفتن او و حاکمیت جمهوری اسلامی بدست رزمندگان اسلام و نیروهای حزب الله، عملیات دارخوین و بعد از آن عملیات ثامن الائمه و سپس چند عملیات بزرگ وگسترده شد ولی عملیاتهای کوچک دیگری هم بود.
در یک عملیات دشمن روی بهمنشیر پل زده بود و به این طرف رودخانه آمده بود و دیگر ساعتهای آخر ما بود و دشمن فکر میکرد که آبادان در دستش است. اما از همان لحظات جهاد کارهای اساسی را در آن منطقه شروع کرد و بدون داشتن هیچ امکانات، دستگاه مهندسی و ماشین آلات در آن عملیات تعدادی از دستگاههای دشمن را به غنیمت گرفت و با بسیج امکانات بچههای رزمنده دشمن را از بهمنشیر به عقب راندند. تا عملیات ثامن الائمه با همان دستگاههای غنیمت گرفته شده سنگر و خاکریز ساختیم. هر خاکریزی که میبینید؛ هر سنگری که در آبادان میبینید؛ اگر هر کانال و کار مهندسی در آبادان به چشم میخورد؛ از طریق جهاد ساخته شده بود. برادران از همان عملیات ذوالفقاریه شروع به ساخت خاکریز کردند و در مقابل دشمن یک خط پدافندی سخت ایجاد کردند.
بعضی از برادران شبانه میرفتند و دستگاههایی را که جلوی دشمن بود، از دستشان میگرفتند و دستگاه مهندسی را به عقب میآوردند و بعد در آبادان از آن استفاده میشد.
عملیاتهای دیگری هم بود که به دشمن هجوم میآوردند و بعد با انهدام دوباره به عقب برمیگشتند تا موفق ترین عملیاتی که در تپههای شهید مؤذنی بود. معروف بود به تپههای میدان تیر که جهاد در آن عملیات سهم بسزایی داشت.
از برادرانی که آنجا بودند میشود سؤال کرد که چقدر برادران کار کردند. در آن زمین کفی آبادان و با آن غروری که دشمن داشت و به خود اجازه یک لحظه حرکت کردن نیروهای ما به طرف خودش را نمیداد. آن غرور شکسته بود.
امام فرموده بودند که حصر آبادان هرچه زودتر باید شکسته شود و جهاد خودش را سهیم میدانست. با بسیج نیروها از طریق جهادهایی که در خوزستان، اهواز و آبادان بودند، جاده وحدت را در زیر دید آتش دشمن درست کرد که از اساسی ترین کارها بود. یا 5 پل به طول 250 متر بودند که روی رودخانه بهمنشیر ساخته شد و نیروها توانستند جبهه شمالی رودخانه بهمنشیر را از اطراف آبادان ترک کنند.
تعمیرگاههای جهاد بود که در قسمتهای مختلف جبههها مستقر شده بود و در آنجا همه نوع کاری انجام میگرفت.
زمانی در آبادان نیروهای شهید چمران بودند که تمام تدارکات از طریق جهاد انجام میگرفت. در این تعمیرگاهها باتریسازی، آب باتری، تراشکاری، جوشکاری، تانکرسازی میشد و قسمت راهسازی بود در جبهههای مختلف جاده میساخت. مانند جاده وحدت. در جبهههای غرب که عبور از کوهها و کوهسارها و رودخانهها بود جهاد سهم بسزایی در جادههای غرب و زدن خاکریز داشت.
قسمت تدارکات شامل جمعآوری هدایای مردمی بود که در تمام جهادهای استانها و شهرستانها و اکیپها بودند. یا آشپزخانه در تمام جبههها ایجاد شده بود. جهاد آش میپخت و به نیروهای رزمنده میداد. رساندن غذا و تدارکات و مهمات که به خود خط برده میشد و در اختیار نیروها قرار میگرفت.
قسمت دیگری که جهاد در آن کار میکرد، آبرسانی بود. بخش تبلیغات و اعزام روحانیون بود که از مناطق مختلف، شهرستانها و مراکز تبلیغی و حوزهها آنها را به جبههها میآورد و در اختیار رزمندگان میگذاشت. یا توزیع کتاب، نوار کاست، پوستر و وسایل تبلیغاتی به طور کلی در تمام جبههها برعهده جهاد بود.
مطلب جالبی که در همان روزهای اول جنگ خیلی مؤثر بود، در جبهههای آبادان برادران جهاد با بلندگوهایی که لب رودخانه کارون یا جبهههای نزدیک قرار میدادند و با گذاشتن نوار کاستهای عربی و پیامهای عربی دشمن بعثی را ارشاد میکردند و این خیلی در روحیه ارتش عراق مؤثر بود. قسمت پزشکی بود که باز این جهاد سازندگی در این قسمت کارهای خیلی زیادی انجام داد.
ساختن بیمارستانها و اورژانسهای مختلف کمتر از عملیات نبود. البته در قبال شکسته شدن خط مقدم دشمن و این اقدامات شهدای زیادی درحین عملیات از نیروهای جهاد و نیروهایی که از طریق جهاد اعزام شدند، شهید شدند.
آمبولانسها علاوه بر حمل زخمیها خودشان کارهای تبلیغی هم میکردند. از جمله روحانیونی که به لشکر ما اعزام میشدند، در بین نیروهای رزمنده در قسمتهای مختلف به وظیفه خود عمل میکردند. از جمله بستن بلندگوها و ماشینهایی که برای ارشاد و روحیه دادن رزمندگان حرکت میکردند و دشمنان را در حین درگیری جهت تسلیم شدن به نیروهای رزمنده هدایت میکردند. تعمیرگاههای سیار در عملیات سهم بسزایی داشتند.
وقتی خطوط مقدم زیر آتش مستقیم دشمن بود، ماشینآلات مهندسی و ماشینهای سبک و سنگینی که در جبههها کار میکردند و بر اثر ترکش یا مسأله دیگری خراب میشدند؛ در همان منطقه عملیات آنها را تعمیر میکردند و فقط اگر کار عمده بود آن را به عقب اعزام میکردند.
عملیاتها هم که تمام میشد، نیروها به منطقهای که عملیات در آن صورت گرفته بود اعزام میشدند تا کار تکمیل و تعمیر و آماده کردن جادهها را برای پدافند منطقه عملیات و تقویت خاکریزها و قسمتهای پزشکی و تبلیغات انجام دهند. این برجستهترین اقدامات جهاد سازندگی بود.
بخش خصوصی جدا از مردم نبود
علیشمساردکانی
عضوهیات نمایندگان اتاق بازرگانی
واژه بخـــــــــــش خصوصـــــی در زمــان جنـــــــگ 8 ســـاله معنی نداشت.
آن زمان بخش خصوصی جدا از مردم نبود و این بخش کمکهای پشت جبهه و داخل جبهه را انجام میداد. تمام تشکلها، اتحادیهها و صنوف مختلف تحت عنوان مردم همراه رزمندگان بودند. بخش خصوصی هر چه داشت را به جبهه فرستاد و فعالان بخش برای کمک به جبههها از هم سبقت میگرفتند. آن زمان بنگاههای دولتی، نیمه دولتی و خصولتی وجود نداشت. امام(ره)اعلام کرده بود از محل وجوهات میتوانید به جبهه کمک کنید. طبیعی است رانتخواران و فاسدان که وجوهاتی نمیدهند. پس کسانی که وجوهات به جبهه میدادند فعالان اقتصادی درستکار بودند. البته آن زمان هم کسانی از شرایط استفاده کردند، وجه ارزی از دولت گرفتند تا ابزار نظامی وارد کنند اما هیچ وارداتی نداشتند و خودشان هم با همان دلارها به امریکا و کانادا... مهاجرت کردند. اما مردمی بودن جبههها در تمام منطقه نمود داشت و فقط مردم داخل ایران به جبههها کمک نمیکردند. بخش خصوص کالا و خدمات به جبههها ارسال میکرد. بیشترین کمکها مربوط به سندیکای شرکتهای ساختمانی بود که تجهیزات خود مانند ماشینآلات سنگین، لودر جرثقیل... را روانه جبههها کرد و بیشتر سنگرها با این تجهیزات ساخته شد. بخش خصوصی زمان جنگ همان مردم بود و جدا از مردم عادی نبود. کمکهای مردمی و حضور مردم در جبههها حتی صدام را عصبانی کرد. زمان جنگ من سمت سفیری ایران در کویت را داشتم. جبهه مردمی ایران در منطقه وسیع بود و قبل از حمله صدام نقشه او برای حمله، به دست ایران رسیده بود. از همان هفتههای آغازین جنگ مردم منطقه و ایرانیها و فعالان اقتصادی مقیم کشورهای دیگر کمکهای خود را روانه ایران و جبههها کردند. حضور مردم در پشت جبهه بسیار در پیروزی در عملیاتها نقش داشت. میتوان گفت بعد از تسخیر لانه جاسوسی، امریکا، عربستان و اسرائیل در پشت صحنه، صدام را برای حمله به ایران و از پا درآوردن جمهوری نوپای اسلامی تحریک کردند. آنها فکر نمیکردند در جنگ قبل از حکومت با نیروهای مردمی مواجه میشوند. ستاد کمکهای مردمی به جبهه هم در داخل و هم در تمام کشورهای منطقه فعال بود. کشتی و هواپیماها کمکهای مردمی ایرانیان و حتی مردم منطقه که به مظلومیت ایران در جنگ واقف بودند، را به ایران میبردند. سران کشورها متعحب بودن از حضور مردم و فعالان بخشهای مختلف در داخل و پشت جبههها. خاطراتی که از آن زمان مانده چیزی جز همبستگی طیفهای مختلف مردمی برای کمک به جبههها نیست. الان هم در این شرایط اقتصادی به این نوع همبستگی نیاز داریم. ضربه زدن به منافع ملی بدترین آفت برای کشور است. در این سالها برخی تندرویها موجب تنها ماندن ایران در صحنه بینالمللی شده است. باید تلاش کنیم روحیات از خودگذشتگی زمان جنگ را حفظ کنیم.
پالایشگاهها یک دژ محکم بودند
ادامه از صفحه 15
چطور ایرانیها توانستند کارهایی را که تا به حال انجام نداده بودند، خودشان پیش ببرند؟ چرا پیش از این از دانش متخصصان ایرانی استفاده نشده بود؟
وقتی پشتیبان پیدا کنید، فداکاریها و تخصصها ظاهر میشود. عین مسأله ارتش است. حکومت شاه از آنها دفاع نکرد اما مردم از آنها حمایت کردند و آنها هم جرأت به خرج دادند و پا در میدان گذاشتند.
به تعبیری، وقتی تخصص هست اما حمایت نیست، بروز تخصص متوقف میشود. اما وقتی تخصص هست و حمایت هست، این تخصص ظهور پیدا میکند.
البته این تعمیرات مداوم در دوران جنگ و زمانی که میبرد، بستگی به سطح خرابی داشت. برخیها همان موقع انجام میشد و برخی هم طول میکشید. اگر قطعات نیاز داشت، میرفتند و قطعات را قاچاقی میآوردند و بعد خودشان کار را در دست میگرفتند.
کشور ما وسیع است و منابع نفتی خیلی زیاد است. برکت الهی آنقدر زیاد بود که در زمان وزارت نفت، با همان بنزین 3 تومان و گازوئیل 2 ریال بودجه تأمین میشد و به اکثر تشکیلات هم کمک میکردیم. پول اضافه میماند و مجوزها را میگرفتیم و کمک میکردیم.
مهندس موسوی روزی اعلام کردند که ارومیه 500 بار حمله هوایی شده هر که میتواند کمک کند. من همان موقع تلفن زدم و یک میلیارد و 250 میلیون تومان پول دادیم.
مهندس موسوی سالهای بعد گفتند که آن پول خیلی برکت داشت و برای بازسازی و نوسازی به مردمی که خانه هایشان خراب شده بود، کمک کردیم.
پساز آن هم هرجا رفتم برکتها فراوان بود. لذا من نگران کشور نیستم. به اندازه کافی متخصص، ایثارگر و سرمایه هست. کشور ما خیلی ثروتمند است. حتی از اسکاندیناوی ثروتمندتر است.
گفته میشود که در بین پالایشگاهها، پالایشگاه آبادان بیوقفه مورد حمله قرار میگرفت. چرا؟
این پالایشگاه نزدیک به مرز بود و شاید به همین خاطر بیشتر مورد حملات قرار میگرفت؛ اما علت اینکه آبادان مثل خرمشهر سقوط نکرد، وجود همین پالایشگاه بود.
از نظر فیزیکی، پالایشگاه قوی و مانند سنگر بود و هم آدمهایش خیلی خوب بودند و تا وقتی جنگ بود از آبادان تکان نخوردند.
در این سالها که پالایشگاه آبادان مدام بمباران میشد، یک نفر تقاضای مرخصی نکرد و تعدادی از این کارگران عزیز پالایشگاه شهید شدند اما یکی نیامد مرخصی بگیرد و این داستان خیلی زیبابی است.
از جان گذشتگی برای مردم و وطن حرف اول را میزد. باور بفرمایید که وقتی هم استاندار خوزستان بودم و جنگ شد، یک نفر از این مدیران استان نیامد بگوید که کار دارم و مرخصی میخواهم. در تمام مناطق نفت خیز جنگ بود و شهید میدادند. شرکت لولهسازی اهواز یک روز 22 شهید داد اما کار تعطیل نشد.
دائم تلمبه خانهها توسط صدام بمباران میشد. بازهم میایستادند و نفت را به داخل و خارج میرساندند. حاضر بودند که شهید شوند اما سوخت به مردم برسد. یک نفر نیامد که بگوید از خانواده من شهید شدند و کمک میخواهم.
اشاره کردید که صدام بهدنبال جداسازی خوزستان بود. این مستند است؟
بله. این در اسناد عراقیها بود. بعدها که صدام سقوط کرد، اسنادی به دست کشور رسید که نشان میداد، بختیار موقع کودتای نوژه در بغداد بوده و میخواست که خوزستان کودتا شود و به آنجا بیاید و خوزستان را مستقل کند. میخواستند که کشور نفتی قوی برای خودشان درست کنند.
چه چیزی جلوی این برنامه را گرفت؟
همدلی ملت و دولت. آن زمان اصلاً دولت جزئی از مردم بود و سیاستمدار از ملت فاصله نداشت. فراموش نکنیم که همیشه ملتها، دولتها را تشکیل میدهند و اگر امتیاز طلب شوند از بین میروند. صدام کجاست؟ امریکاییها کجا هستند؟
اما ملتها میمانند. سر حق خیلی سنگین است و نگاهش به زمین است. دولتی که وظایف خود را انجام میدهد؛ آن وقت نعمتهای الهی نصیبش میشود.
ملت ایران هم ایثارگر است. ایران متکی به یک ملتی است که 243 هزار نفر شهید میشوند و آب از آب تکان نمیخورد و کشور میماند و رشد میکند.
بعد از گذشت بیش از 3 دهه از انقلاب و جنگ، فکر میکنید به آنچه مردم انقلابی آن روزها میخواستند، رسیدیم؟
اجازه دهید یک مثال دقیق بزنم. 22 بهمن سال گذشته در میدان آزادی بودم. خبرنگاران دور من را گرفتند و به نوعی همین سؤال را کردند. گفتند که انقلاب به اهداف خود رسیده است؟ من پاسخ دادم که از اهدافش عبور کرده است.
برای این حرف مصداق دارم. در سال 57 کشور حدود 36 میلیون نفر جمعیت داشت و 6 میلیون نفر از امام(ره) استقبال کردند؛ 2 میلیون از تهران و 4 میلیون از استان ها. یعنی یک ششم جمعیت به استقبال امام آمدند.
10 سال بعد امام خمینی به رحمت خدا رفت و 9 میلیون نفر امام را مشایعت کردند و 45 میلیون نفر جمعیت کشور بود که به این ترتیب یک پنجم جمعیت امام را مشایعت کردند.
40 سال بعد دونالد ترامپ، سردار قاسم سلیمانی را شهید کرد و 25 میلیون نفر ایشان را مشایعت کردند که با جمعیت 80 میلیون نفری میشود حدود یک سوم جمعیت ایران.
به شما قول میدهم که اگر به انقلاب آسیب برسد، یک دوم جمعیت فداکاری میکند. انقلاب سر جای خودش هست و سوءاستفاده کنندگان به جهنم واصل میشوند.
البته در اینجا ذکر کنم که انقلابی بودن به اسم نیست. به رفتار است و همان موقع هم عدهای برای انقلاب نقشه میکشیدند که به جای پیروزی انقلاب، خودشان پیروز شوند. اما انقلاب سر جای خودش است و سوء استفاده کنندگان از بین میروند. اعتبار به گفتار نیست؛ به کردار است. خیلیها در زمان جنگ حتی حاضر بودند که خودشان را روی مین بیندازند و بعد هم صاحب منصب شدند. اما الان کجا هستند؟ در امریکا و کانادا.
فکر میکنید که اگر دوباره جنگ شود، مردم مانند آن روزها از کشور جانانه دفاع میکنند؟
الان هم مردم پای کار هستند. این همه فشار وارد میشود و عکسالعمل نشان نمیدهند. آن زمان به لحاظ اقتصادی امکاناتی بود که بین همه تقسیم میشد و راضی بودند. اما وقتی یک نفر خانه 700 میلیارد تومانی دارد و دیگری حتی یک اتاق 30 متری هم ندارد؛ شرایط سخت میشود. نباید از جیب فقرا درآورد و به جیب اغنیا ریخت. آن موقع مردم عدالت اجتماعی را بین خودشان و ستاد کشور میدیدند.
در پایان، وجه تمایز ملت ایران و کشورهای دیگر درگیر جنگ را چه میدانید؟
ملت ما خیلی قوی هستند. فکر میکنید علت اینکه دولت اوباما در امریکا رأی آورد چه بود؟ این بود که قول داد امریکا را از جنگ خارج کند و گفت جنگ را ادامه نمیدهم. مردم امریکا 4 هزار کشته داده بودند و برای رهایی از این وضعیت دولت خود را عوض کردند. اما در مقابل میبینیم ملتی دولتش را عوض میکند و 243 هزار شهید میدهد و حکومتش تکان نمیخورد. ملت ایران در مقایسه با تمام دنیا بینظیر است.
می گفتند که در «فاو» به اندازه تمامی جنگ جهانی اول و دوم گلوله ریخته شد؛ اما تکان نخورد. صدام 10 هزار تانک خریده بود و دائم روی سر ما گلوله میریخت اما اثر نکرد.
و بهدنبال ایران مردم افغانستان، عراق، سوریه و یمن را ببینید. این حرف شیطانی است که برویم جنگ کنیم، تصرف کنیم و ملتسازی کنیم. این خواست طیف راست امریکاست. البته این حرف را میزنند اما درست عکس آن عمل شد.
ایران موحد بوده و خواهد ماند. ایرانی سرزمینش را دوست دارد و زیر بار زور و حرف نامربوط نمیرود. بهعنوان آخرین کلام میخواهم به حکومت، دولت، مجلس و قوه قضائیه بگویم، ملت ایران شریف هستند. نباید اجازه داد که حقوق مردم ضایع شود. اگر کسی امتیاز طلبی کرد و حقوق مردم را ضایع کرد دنیا و آخرت را باخته است.
با تکیه بر همین تجربه 70-60 ساله خود میگویم که برتریجویی نباید کرد. فقرا دعایشان مستجاب میشود. هرکه حقوق فقرا را ضایع کند خدا در کمینش است. این کشور توسط مغول خراب شد، اما همین ملت آن را دوباره آباد کردند. این ملت بیدار است.