ترس شوهر از مرگ راز جنایتی را فاش کرد
گروه حوادث / مرد میانسال که پس از قتل همسر دومش دچار عذاب وجدان شده و با بریدن رگ دستش قصد خودکشی داشت وقتی خود را در یک قدمی مرگ دید پشیمان شد و با اورژانس تماس گرفت.
به گزارش خبرنگار جنایی «ایران»، شامگاه 28 فروردین مردی میانسال که به سختی حرف میزد با کلماتی بریده بریده از مرگ همسرش و زخمی شدن خودش خبر داد و درخواست کمک کرد. وی به سختی آدرس خانهاش در محدوده میدان امام حسین(ع) را به امدادگران اورژانس داد. اما وقتی امدادگران به خانه این مرد رفتند و با جسد یک زن و بدن نیمه جان مرد ۶۰ ساله رو به رو شدند موضوع را به پلیس خبر دادند.
به دنبال اعلام این خبر بازپرس کشیک قتل پایتخت و تیم بررسی صحنه جرم بلافاصله راهی محل شده و با حضور در خانه با جسد زنی 45 ساله که با ضربات چاقو کشته شده بود رو به رو شدند. در چند قدمی جسد زن نیز پیکر نیمه جان و خونین مردی افتاده بود که به سختی نفس میکشید. مرد 60 ساله که رگ دستش بریده بود به بیمارستان منتقل شد.
جنایت خانوادگی
بهم ریختگی خانه و چاقوی خونین در کنار جسد زن میانسال حکایت از جنایت خانوادگی داشت و اینطور به نظر میرسید که مرد 60 ساله پس از قتل همسرش عذاب وجدان گرفته و قصد داشته که به زندگیاش پایان دهد.
تحقیق از همسایهها هم نشان میداد که ساکنان این خانه اختلاف زیادی باهم داشته و صدای دعوای آنها مدام به گوش همسایهها میرسیده است.
به دستور بازپرس مرادی جسد زن به پزشکی قانونی منتقل شد. از سویی بازپرس شعبه دوم دادسرای امور جنایی تهران دستور تحقیق از مرد میانسال پس از بهبودی را صادر کرد. بدین ترتیب روز پنجشنبه مرد میانسال پس از ترخیص از بیمارستان به دادسرا منتقل شد و در تحقیقات به قتل همسرش به خاطر اختلافات خانوادگی اعتراف کرد.
گفتوگو با متهم
چرا همسرت را به قتل رساندی؟
از دست او خسته شده بودم. منیژه همسر دومم بود اما همیشه سر ناسازگاری داشت.
همسر اولت چه شد؟
او را طلاق دادم با هم سازش نداشتیم، در سال 91 بعد از 30 سال زندگی مشترک از همسر اولم جدا شدم تا تنشهای زندگیام تمام شود اما اشتباه کردم.
با منیژه چطور آشنا شدی؟
از آشنایان یکی از دوستانم بود که در شمال کشور زندگی میکرد. دوستم منیژه را به من معرفی کرد و منم که تازه از همسرم جدا شده بودم و برای نگهداری فرزندانم و انجام امور زندگی به مشکل خورده بودم تصمیم به ازدواج با او گرفتم. بالاخره سال 92 یعنی یکسال بعد از جدایی با منیژه ازدواج کردم.
از ابتدای ازدواج باهم مشکل داشتید؟
نه. چند ماه اول خوب بود. منیژه کارش را رها کرد و با من به تهران آمد و زندگی جدیدی را آغاز کردیم. اما بعد از مدتی او با بچههایم اختلاف پیدا کرد. من یک پسر و 3 تا دختر دارم که دو تا از دخترهایم ازدواج کردهاند. اما اختلاف او با دختر و پسرم به حدی زیاد شد که آنها مرا ترک کرده و خانهای جداگانه برای خودشان گرفتند. از آن به بعد کم کم ناسازگاریهای منیژه بیشتر شد و 5ماهی از ازدواجمان نگذشته بود که مهریهاش را به اجرا گذاشت و خانه را ترک کرد و به شهرش برگشت.
مهریهاش چقدر بود؟
180 سکه طلا و 2 دانگ از خانهای که ساکن آن بودم. منیژه که قهر کرد به دنبالش رفتم و با کلی خواهش و تمنا او را به تهران برگرداندم. رفتارهای او برایم مشکوک بود و با خودم میگفتم نکند شخص دیگری در زندگیاش باشد. در نهایت درگیریهای من و منیژه به دادگاه خانواده کشیده شد. حدود 5 یا 6 سالی ما درگیر این جدایی بودیم. دادگاه در نهایت رأی به صلح و سازش داد. اما دعواهای من و منیژه همچنان ادامه داشت.
روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟
از صبح باهم دعوا داشتیم. درگیری ما تا عصر ادامه داشت و یک لحظه خیلی عصبانی شدم و چشمم به چاقوی آشپزخانه افتاد. آن را برداشتم و با چاقو دو ضربه به شکم منیژه زدم. خون زیادی از او میرفت و نفس نمیکشید. ترسیده بودم، نمیخواستم او را بکشم اما این اتفاق افتاده بود.
چرا خودت را زدی؟
ترسیده بودم. میدانستم قصاص میشوم. با چاقو ضربهای به دستم زدم و روی زمین افتادم.
چه شد که به اورژانس زنگ زدی؟
دو ساعت گذشت حالم هر لحظه بدتر میشد و مرگ را بیشتر حس کردم. ترسیده بودم حتی از اینکه بخواهم بمیرم هم ترسیده بودم. برای همین به اورژانس زنگ زدم، عذاب وجدان داشتم و به خاطر عذاب وجدان میخواستم خودم را خلاص کنم.
پیرمرد همسایه قربانی شلیک های بی هدف
گروه حوادث/ پسرجوان که در اقدامی جنونآمیز همسایهاش را با شلیک گلوله کشته بود در دادگاه مدعی شد در زمان حادثه مست بوده و نمیدانسته مرتکب قتل شده است.
بهگزارش خبرنگار«ایران»، این حادثه فروردین سال گذشته در تهران رخ داد و مأموران پلیس وقتی از ماجرا باخبر شدند به محل جنایت رفتند. نخستین بررسیها نشان میداد مردی ۶۰ ساله با شلیک گلوله پسر همسایه به قتل رسیده است و متهم نیز با یکی از دوستانش از محل جنایت فرار کرده است. با توجه به شناسایی متهم و خانوادهاش سرانجام چند روز بعد پسرجوان و همدستش دستگیر شدند و چون پدر متهم نیز در مخفی کردن وی نقش داشت دستور بازداشت او نیز صادر شد.وقتی متهم تحت بازجویی قرار گرفت ضمن اعتراف به قتل گفت: من قصد کشتن مرد همسایه را نداشتم روز حادثه مقدار زیادی مشروب خورده بودم و حالت عادی نداشتم.
بعد از اعتراف متهم به قتل و صدور کیفرخواست علیه او، پدر و دوستش که به او کمک کرده بودند پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده و قضات شعبه 4 دادگاه کیفری استان تهران مسئول رسیدگی به این پرونده شدند. در ابتدای جلسه رسیدگی کیفرخواست علیه متهم خوانده شد. سپس اولیای دم در جایگاه قرار گرفته و خواستار صدور حکم قصاص شدند. آنها گفتند: بعد از گذشت یک سال از این حادثه ما هنوز هم در شوک هستیم که چرا این پسر جان پدر ما را گرفت. ما چند سال همسایه بودیم و رفت و آمد داشتیم اما هیچ اختلاف و کدورتی بین ما نبود و نمیدانم چرا چنین اتفاقی رخ داد و پدرمان به چه دلیل کشته شده است بههمین خاطر درخواست قصاص برای متهم داریم. وقتی نوبت به متهم رسید او در جایگاه قرار گرفت و گفت: اتهام را قبول دارم اما من اصلاً قصدم قتل و کشتن آن مرد نبود چون او به من بدی نکرده بود و من و خانوادهام هیچ دشمنی با او نداشتیم.
متهم درباره اینکه اسلحه را چگونه تهیه کرده بود گفت: مدتی قبل سفری به عراق داشتم در آنجا خرید و فروش سلاح خیلی راحت و ارزان است من هم وسوسه شدم یک کلاشنیکف بخرم و آن را با خودم به ایران آوردم. اسلحه را در زیرزمین خانه نگهداری میکردم.
وی درباره روز حادثه گفت: آن روز با دوستم مشروب خوردم و از حالت عادی خارج شده بودم. کارهایی که میکردم دست خودم نبود. من اصلاً به یاد ندارم دقیقاً چه اتفاقی افتاد. اما تیراندازی را قبول دارم شلیک کردم و این اتفاق افتاد.
سپس نوبت به دوست متهم رسید. وی وقتی در جایگاه قرار گرفت گفت: من اتهامم را قبول ندارم چون اصلاً قصدم فراری دادن متهم نبود. ما سالها در محله قلعه سین ورامین زندگی میکردیم. با رامین دوست بودیم روز حادثه او خیلی مشروب خورده بود و اصلاً در حال خودش نبود. یکباره بهسمت زیرزمین رفت من اصلاً نمیدانستم که او کلاشنیکف دارد. وقتی اسلحه را دیدم خیلی ترسیدم رامین ناگهان بیهدف شروع به تیراندازی کرد که گلوله به مرد همسایه خورد. وقتی او خونین روی زمین افتاد رامین را سوار موتورم کردم و فرار کردیم.
در ادامه پدر متهم که او نیز اتهام معاونت در قتل از طریق تسهیل عمل قتل را در پروندهاش داشت در جایگاه قرار گرفت و گفت: من در جریان این ماجرا نبودم وقتی باخبر شدم که پسرم قتل را مرتکب شده بود. من اصلاً خبرنداشتم در سفری که به عراق داشته با خودش اسلحه آورده است. او این سلاح را در زیرزمین مخفی کرده بود. این مرد ادامه داد: ما هیچ دشمنی با همسایهمان نداشتیم. مقتول مرد بسیارخوبی بود ما هیچ بدی از او ندیده بودیم من از خانوادهاش طلب بخشش دارم و عذرخواهی میکنم.
در ادامه وکیل متهم در جایگاه قرار گرفت و دفاعیات خود را مطرح کرد و با توجه به ادعای موکلش درباره بیاراده بودن بهدلیل مشروب خوردن خواستار توجه دادگاه به این مسأله شد.
در ادامه نیز رامین بار دیگر گفت: من به عمد این کار را نکردم و از اتفاقی که افتاده است بسیار پشیمان هستم وخواستار بخشش اولیای دم هستم.
در پایان جلسه دادگاه، قضات شعبه 4 برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.
دزدان عجول خودروشان را جاگذاشتند
گروه حوادث / دزد ترسو وقتی با صاحبخانه روبهرو شد پا به فرار گذاشت اما از دستپاچگی خودرواش را در محل جا گذاشت و سرنخ دستگیری خود را به پلیس داد.
بهگزاش خبرنگار حوادث «ایران» اول فروردین سالجاری پروندهای با موضوع سرقت منزل در کلانتری ۱۳۲ نبرد تشکیل و برای رسیدگی تخصصی به پایگاه ششم پلیس آگاهی ارجاع شد. شاکی پس از حضور در پایگاه ششم عنوان کرد: شب گذشته از خانه خارج شدم اما ساعاتی بعد وقتی به خانه برگشتم با فردی روبهرو شدم که در حال خروج از خانه من بود و یک کیسه مشکی رنگ هم در دست داشت، وقتی فریاد زدم و کمک خواستم او بسرعت پا به فرار گذاشت. نتوانستم چهرهاش را ببینم ولی یک دستگاه خودروی وانت سفید رنگ که متعلق به هیچکدام از اهالی ساختمان ما نیست از آن شب جلوی در خانهام رها شده و به نظر میرسد متعلق به سارقان باشد.
سرهنگ بهزاد اختیاری رئیس پایگاه ششم پلیس آگاهی پایتخت گفت: مأموران دایره مبارزه با سرقت منزل در بررسی و بازدید محل سرقت متوجه شدند سارق با تخریب در خانه مالباخته وارد شده و طلا و پولها به ارزش 50 میلیون تومان را سرقت کرده است. در ادامه مأموران با استعلام پلاک انتظامی خودرو وانت متوجه شدند که خودرو متعلق به یکی از مجرمان حرفهای بهنام بابک است که پیشتر به جرم سرقت منزل دستگیر شده است. با این سرنخ بابک بیست فروردین در منزلش دستگیر شد.
بابک پس از انتقال به پایگاه ششم پلیس آگاهی ضمن پذیرش جرم ارتکابی به ۱۰ فقره سرقت منزل در مناطق شرق و جنوب شرق با همکاری یکی از دوستانش بهنام فریبرز اعتراف و گفت: با پرسهزنی در کوچهها اگر چراغهای خانهای خاموش بود ابتدا زنگ خانهها را میزدیم و در صورتی که مطمئن میشدیم کسی در منزل نیست با تخریب قفل در وارد شده و اموال با ارزش را سرقت میکردیم و بعد هم اموال مسروقه را به افراد ناشناس میفروختیم.
پس از اعترافات بابک، پلیس فریبرز را هم در محدوده جنوب تهران دستگیر کرد.
هر دو متهم با تکمیل پرونده و به دستور بازپرس شعبه پنجم دادسرای ناحیه ۱۵ تهران روانه زندان شدند.
فروش دوربین عکاسی خاص سارقان سریالی را لو داد
گروه حوادث/ زن جوان که دوربین عکاسیاش از سوی سارقان دزدیده شده بود با تیزهوشی دست سارقان را رو کرد.
بهگزارش خبرنگار جنایی «ایران»، اواخر اسفند سال گذشته زن جوانی با پلیس تماس گرفت و خبر از سرقت لوازم داخل خودرواش داد. او گفت: وقتی از میهمانی شبانه خانه دوستم بیرون آمدم تا سوار خودروام شوم و به خانه بروم ناگهان با درهای باز خودروی ۲۰۶ و سرقت لوازم داخلی آن روبهرو شدم. دوربین عکاسی و تعدادی لباس خارجی در صندوق عقب خودروام گذاشته بودم. سارقان ضبط و باند خودرو را هم سرقت کرده بودند.
دوربینهای مداربسته
با شکایت زن جوان، تحقیقات برای دستگیری سارقان لوازم خودروی 206 او آغاز شد. در نخستین گام مأموران به سراغ دوربینهای مداربسته اطراف محل سرقت رفته و با بازبینی دوربینها، مشخص شد؛ دو مرد که صورتهایشان را با نقاب پوشانده بودند این سرقت را انجام دادهاند.ماسک روی صورت سارقان و کلاهی که به سر داشتند به تیم تحقیق اجازه نمیداد تا چهره مردان سارق را شناسایی کنند.
سرنخی از سارقان
تحقیقات برای شناسایی سارقان نقاب دار ادامه داشت و از طرفی مأموران با شکایتهای مشابه دیگری نیز مواجه بودند. اما طی تحقیقات زن جوان که لوازم داخلی خودرو 206 او به سرقت رفته بود سرنخی در اختیار مأموران قرار داد که هویت سارقان را برملا کرد.او گفت: وقتی دوربینم سرقت شد دنبال خرید دوربینی دیگر بودم که اتفاقی در یکی از سایتهای فروش اینترنتی به صفحهای برخوردم که آگهی فروش یک دوربین داشت با دیدن دوربین خیلی متعجب شدم. دوربین خودم بود، من یک بند مخصوص برای دوربینم خریده بودم. مطمئنم که دوربین برای خودم است.با سرنخی که زن جوان در اختیار تیم تحقیق قرار داد، مأموران موفق شدند با رصد اطلاعاتی فروشنده دوربین عکاسی را شناسایی کنند. بدین ترتیب با قرار صوری موفق شدند فروشنده دوربین که یکی از سارقان بود و همدستش را دستگیر کنند.
سارقان جوان در تحقیقات به سرقتهای سریالی از لوازم داخل خودرو به اضافه وسایل با ارزش داخل خودروها اعتراف کردند و گفتند که وسایل با ارزشی را که سرقت کرده بودند در صفحات اینستاگرام به فروش میرساندند. متهم با اعتراف به سرقتهای سریالی با قرار بازداشت روانه بازداشتگاه شده و تحقیقات برای شناسایی سایر سرقتهای احتمالی آنها ادامه دارد.
مرگ یک زن و دو مرد در سقوط به دره
گروه حوادث/ سقوط خودروی پرشیا به درهای در غرب تهران جان یک زن و دو مرد را گرفت. سید جلال ملکی، سخنگوی سازمان آتشنشانی در تشریح این ماجرا گفت: ساعت ۱۰:۳۳ روز پنجشنبه عوامل انتظامی در پی تماس با سامانه ۱۲۵ سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی شهرداری تهران، اعلام کردند که یک دستگاه خودرو سواری در انتهای یک دره سقوط کرده است. بلافاصله دو ایستگاه به محل حادثه واقع در انتهای بزرگراه شهید خرازی- ابتدای جاده وردیج اعزام شدند.وی با بیان اینکه یک دستگاه خودرو سواری پرشیا با سه سرنشین به دلایل نامشخصی از مسیر خارج شده و به عمق ۱۵۰ متری دره مجاور جاده سقوط کرده بود، گفت: آتشنشانان با استفاده از طنابهای مخصوص به خودرو که کاملاً متلاشی شده بود، رسیدند. آتشنشانان پس از جست و جوی منطقه با پیکر دو مرد جوان و خانمی حدوداً ۲۵ ساله مواجه شدند که یکی از قربانیان این حادثه امیر الهامی38 ساله فرزند زنده یاد حسین الهامی سردبیر اسبق روزنامه ایران بود. دایی امیر به خبر نگار ایران گفت روز 10 اردیبهشت تولد امیر بود که وی قرار بود با دوستانش برای تفریح بیرون بروند که این حادثه رخ داد. علت این حادثه از سوی کارشناسان تحت بررسی قرار گرفت. اما این موضوع که افراد از خودرو به بیرون پرتاب شدهاند میتواند ناشی از نبستن کمربندهای ایمنی باشد. حتی در سفرهای کوتاه درون شهری توصیه میکنیم که از کمربند ایمنی استفاده شود.
مردی با چشمهای حادثهساز
محمد بلوری
روزنامه نگار
در زندگی با صحنهها و وقایعی برخورد میکنی که با گذشت سالها هرگز از خاطرت نمیرود. یکی از این رخدادها ماجرای مردی است که مردم آبادیها میگفتند بدیمن است و چشم شوری دارد. در میان عوام باور این بود باید از آن کس که چشم شوری دارد برحذر بود. در قدیم هرگاه کسی گرفتار حادثهای میشد و غفلتاً بر بستر بیماری میافتاد زنان همسایه و آشنا میگفتند حتماً چشمش زدهاند. آنوقت به سراغ یک رمال میرفتند و برایش تخممرغ میشکستند. به این ترتیب که زنان محل دور هم جمع میشدند و آنکه تجربهای داشت تخم مرغی میان انگشتانش میگرفت تا کسی که بیمار را چشم زخمی زده شناسایی کنند. زنها یکبهیک نام افراد محکوم را میبردند و هر نامی که گفته میشد، زن تخممرغ بهدست با دو انگشت به آن فشار میآورد و اسم را روی تخممرغ مینوشت که هرگاه با خواندن اسمی از آشنایان، تخممرغ با فشار انگشتانش میشکست، کسی که با چشم شورش فرد بیمار را طلسم کرده شناسایی میشد و به این ترتیب میگفتند طلسم شکسته و بیمار بهبودی پیدا خواهد کرد. راه دیگر شکستن طلسم یک بیمار این بود که عوام پیش رمال میرفتند تا از او بخواهند برای شکستن طلسم دعایی بنویسد. یاد دارم در نوجوانی بیماری سختی گرفتم که مادرم دست به دامن زینت خانم زن جاافتادهای شد که در اجرای برنامه تخممرغ شکنی در محلهمان شهرتی داشت. تعریف خواهم کرد که دلبسته دختر همسایه شده بودم که از شدت افسردگی و شدت سرزنش خانواده بیمار شدم و مادرم به خیال اینکه چشمم زدهاند سراغ زینت خانم رفت تا برای شکستن تخممرغ بساطی را با حضور زنهای آشنا راه بیندازد و آنکه چشم زخمی به پسرش زده را شناسایی کند که این شناسایی جنجالی در محله برپا کرد. اما پیشاز این، به ماجرای مرد بدشگون اشاره کنم که در یکی از آبادیهای نزدیک شهر زادگاهم زندگی میکرد و مردم براین باور بودند بههرکس که چشم بزند گرفتار حادثهاش میکند. این مرد 65 ساله بازنشسته دون پایه اداره دخانیات بود و دوران بازنشستگیاش را در این آبادی در خانه قدیمی و متروکی که از پدربزرگش به ارث رسیده بود، میگذراند. آبادینشینان بر این باور بودند هر روز که این مرد بدشگون پایش را از آن خانه خرابه بیرون میگذارد محال است حادثه شومی پیش نیاید، خانهای یا دکانی در بازار آتش نگیرد و یا کسی در برابر چشمان شور این مرد گرفتار حادثه مرگباری نشود و یا اینکه سقف منزلی فرو نریزد و... آقا کاظم هر روز که گذرش به بازارچه آبادی میافتاد کاسبها از ترس چشمزهرش شتابزده کرکره دکانها را میبستند و با دود کردن اسپند که فضای بازارچه را تیره و تار میکرد، زنگولههایی را به صدا در میآوردند تا رهگذران بهخانهها پناه ببرند. مردم آبادی تهدیدش کرده بودند که باید آبادیشان را ترک کند تا اینکه نیمهشبی عدهای در تاریکی هجوم بردند و خانهاش را به آتش کشیدند اما آقا کاظم توانست از میان شعلههای آتش جان سالم به در ببرد و پناهنده یک آبادی در همان نزدیکیها شود. عجیب اینکه در آن آبادی با چشم شور حادثه ناگواری برای مردم به بار نیاورد بلکه با حضور هر روزه مردم شهری در این آبادی که با خواندن گزارشهایی از آقا کاظم در مجلات مشتاق دیدن این مرد شده بودند بازار کسبوکار فروشندگان محلی روزبهروز بیشتر رونق میگرفت و زنان روستایی هم با استفاده از چنین فرصتی کارهای دستی و محصولات کشاورزیشان را دو برابر فروش و به بازدیدکنندگان شهری عرضه میکردند و از درآمدی که داشتند بسیار خرسند بودند. در این میان مردم آبادی قبلی حسرت میخوردند که چه گوهر گرانبهایی را از دست دادهاند. تا اینکه به فکر افتادند با هر ترفندی آقا کاظم را به آبادیشان برگردانند. شهرت این مرد چنان گسترده شد که گروهی از خبرنگاران برای مصاحبه با او روانه ایران شدند...
ادامه دارد
۶ کشته در تصادف دو پژو
گروه حوادث / تصادف دو خودرو پژو در جاده کرمان ۶ کشته بر جا گذاشت.
به گزارش اورژانس، این حادثه ساعت یازده و نیم روز پنجشنبه بین دو دستگاه خودرو سواری پژو ۴۰۵ و پرشیا رخ داد و به سامانه ۱۱۵ اورژانس کشور اطلاع داده شد. بلافاصله نیروهای امدادی به سرعت به محل حادثه واقع در پنج کیلومتری بعد از محور راین- به سمت ساردوئیه استان کرمان اعزام شدند.خالدی، سخنگوی اورژانس کشور گفت: با رسیدن نیروهای امدادی در محل مشخص شد که شش نفر پیش از رسیدن اورژانس بر اثر شدت حادثه جان خود را از دست دادهاند. یک نفر نیز مصدوم شده بود که توسط نیروهای اعزامی از سوی دانشگاه علوم پزشکی کرمان به یکی از مراکز درمانی منتقل شد.
توپ فوتبال بهانه سرقت از همسایه
گروه حوادث / مرد جوان به بهانه اینکه توپ فوتبالش به حیاط خانه همسایه افتاده از آنها سرقت میکرد.
بهگزارش پلیس، نوزدهم اسفند 98، پروندهای با موضوع سرقت به همراه یک متهم، توسط کلانتری 167 دولتآباد به پایگاه نهم پلیس آگاهی ارجاع شد و متهم در کلانتری مدعی بود که برای برداشتن توپ خود که به داخل حیاط منزل شاکی افتاده درِ منزل وی را به صدا در آورده اما با وی درگیر شده و سرقتی انجام نداده است.اما کارآگاهان، 6 پرونده مشابه دیگر به همین شیوه در محدوده شهرری شناسایی کردند که مالباختگان میگفتند سارق مدعی برداشتن توپ از حیاط منزل بوده است.در نهایت با جمعبندی اطلاعات به دست آمده مشخص شد که مرد جوان سارق است.متهم در ادامه تحقیقات پلیسی ضمن اعتراف به جرایم ارتکابی، درباره شیوه سرقت گفت: بین ساعت 13 تا 16 با پرسه در خیابانها، منازلی را که حیاط مشرف به کوچه داشتند شناسایی میکردم و پس از پرتاب توپ فوتبال، به در حیاط منازل مراجعه کرده و با زدن زنگ خانه، مدعی افتادن توپ به حیاط میشدم.
وی افزود: پساز باز شدن در خانه نیز، با زور و تهدید وارد منازل شده و پول و طلاها و اموال با ارزش را سرقت میکردم.
سرهنگ یوسفوند،رئیس پایگاه نهم پلیس آگاهی تهران بزرگ با اعلام این خبر و با اشاره به شناسایی متهم توسط چهار شاکی، گفت: متهم تاکنون به 6 فقره سرقت به ارزش یک میلیارد ریال اعتراف کرده و با صدور قرار قانونی توسط مقام قضایی برای کشف سایر جرایم احتمالی دراختیار کارآگاهان پایگاه نهم پلیس آگاهی قرار دارد.
حمله مرد استرالیایی به مشتریان یک مرکز خرید
گروه حوادث / پلیس استرالیا مردی را که در یک مرکز خرید در منطقه پیلبارا با چاقو به مردم حمله کرده بود با ضربه گلوله از پا درآورد.
بهگزارش یورونیوز، این فرد مهاجم صبح جمعه به وقت ایران در شهر سوث هدلند پس از مجروح کردن چند نفر توسط پلیس کشته شد. طبق گزارشهای رسمی وضعیت دو نفر از مجروح شدگان وخیم است.
شاهدان، مرد چاقو بهدست را حوالی ساعت 10 صبح به وقت محلی دیده بودند که با چاقو به مغازهداران و مردم حمله میکرد. در بین کسانی که این مرد با چاقو به آنها حمله کرده است یک مادر و نوزادش نیز بودند.
یکی از مأموران پلیس که سعی در خلع سلاح وی داشت نیز از ناحیه گردن مورد اصابت چاقوی این مرد قرار گرفت.
هنوز انگیزه این حمله مشخص نشده است اما پلیس اعلام کرده که تحقیقات دراین زمینه آغاز شده است.