- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شیما کاشانی
خیلی پیشتر عکسهایی از تخلفات بهداشت و سلامت رستورانها دست به دست در فضای مجازی و اخبار گشته بود اما ماجرای «مرغ و دستشویی» از آنهایی بود که آب پاکی را ریخت روی دست خیلی ها. همانها که سالها بود خارج از خانه گوشت قرمز نمیخوردند که مبادا گوشت قرمز از آنِ گربهای یا قاطر و اسبی باشد پس ترجیح میدادند از گوشت سفید استفاده کنند و از آنجا که سلامت گوشت ماهی نیز با شائبههایی از جنس جیوه دار بودن و نبودنش همراه بوده باز همه انگشتها برای خورده شدن به سمت گوشت مرغ میچرخید اما یکی دو هفته ای است که قضیه فرق کرده، طوری که اعتمادها رفته رفته به غذاهای بیرون کاسته میشود حال آنکه هنوز بهترین کسب برای درآمدزایی حول خوراک میچرخد پس مشکل کجاست و باید چه کرد. هفته گذشته چالش «وجدان یا نظارت» را راه انداختیم که مرز باریکی است و نمیشود براحتی به این یا آن رسید، خوانندگان «ایران» نظراتشان را برای پاسخ به این چالش فرستادهاند.
احسان محمدی- ایمیل: دوران دانشجویی وقتی اتوبوس جلوی رستورانهای بین راهی توقف میکرد استراحت میداد و داد میزد: «شام، نماز، دستشویی! بیست دقیقه توقف داریم». ما مسافران پیاده میشدیم. آن روزها یکی از آگهیهای روزنامه این بود: مرغ پنچر خریداریم. تا مدتها فکر میکردم چطور مرغ پنچر میشود و اصلاً مرغ پنچر به چه دردی میخورد؟ تا اینکه کسی برایم گفت که به مرغهای مرده مرغداریها میگن پنچر. میفروشن به رستورانهای بین راهی، تبدیل میشه به زرشک پلو و اکبر جوجه! - گناهش به گردن راوی- من مشکلی نداشتم، چون پولم نمیرسید و ساقه طلایی و چای میخوردم! یک عکس چند روزی است که در فضای مجازی منتشر شده. انبوه مرغهای پرکنده در مجاورت مبال! قبل از این هم بقایای سگ و الاغ و اسب در رستورانها کشف شده بود که محصول بیوجدانی محض بعضی از رستوران دارهاست و حواس پرتی مسئولان زحمتکشی که شبانه روزی در حال «رسیدگی» هستند. مسئولان نظارت به جای تشکیل کمیته حقیقت یاب و داد و هوار که این عکسها کار استکبار جهانی به سرکردگی فلانی است، نظارتش را بر آشغالهایی که به خورد ما میدهند بیشتر کند. همین!
احمد فخرایی- 083...0913: من خودم رستوران دار بودم و از مردم میخواهم هر کس نظارت را از خودش شروع کند و به امید مأموران دولتی نباشد. هر شهروند اگر نسبت به مسائل پیرامون خود حساس باشد بهتر است تا اینکه همیشه منتظر مأموران و ناظران حکومتی و دولتی باشیم. اولاً راههای دور زدن ناظران و بازرسان خیلی راحت است، ثانیاً آنها قدیس نیستند و ثالثاً هر چقدر هم که نظارت دقیق و زیاد باشد که نیست باز هم ممکن است تخلف صورت گیرد پس به نظر من که خودم در این حرفه بوده و از نزدیک تمام موارد را لمس کردهام بهتر است مردم پیش از آنکه دیگران به فکرشان باشند، خودشان به فکر خودشان باشند و با حساسیت و نظارت بر همه چیز از جمله غذایی که میخورند و پولی که میدهند از بروز فاجعه جلوگیری کنند.
ساجده سادات – تماس تلفنی: خیلی از خوراکیها ظاهرش خوب و زیباست اما باید ببینید کجا تهیه شدهاند و در چه شرایطی نگه میدارند. این هم مهم است که آدمها چقدر به سلامتی خودشان اهمیت میدهند و برایشان مهم است که دنبال غذای سالم باشند یا نباشند، به نظر من تا زمانی که غذای سالم به عنوان یک مطالبه جدی در جامعه مطرح نشود، همین وضعیت ادامه خواهد داشت.
ترانه سهرابی – تماس تلفنی: راستش من زیاد رستوران نمیروم مگر اینکه بچهها هوس پیتزا بکنند. رستوران رفتن من بیشتر مال زمانی است که کسی ما را میهمان کرده، با این حال در مجموع غذای سالمی در رستورانها نمیخوریم، چون گوشتهای تاریخ مصرف گذشته را با اسانس گوشت و کلی ادویجات معطر میکنند. البته شاید همه رستورانها این طور نباشند اما متأسفانه خیلی از رستورانها حتی آنهایی که اسم و رسمی دارند کارشان همین چیزهاست.
پروین شهبازی - ایمیل: هر وقت یه همچین عکسا و گزارشهایی میبینم احساس بدی دارم از اینکه چرا میروم رستوران و تصمیم میگیرم رفتن به رستوران را کنار بگذارم اما موقتی است و بعد از مدتی میبینم رفتهام نشستهام رستوران و منتظرم غذایم حاضر شود. چند وقت پیش تلویزیون گزارشی از یک رستوران نشان داد. نمیدانید دکور این رستوران چقدر مجلل بود و کارمندان هم مرتب و شیک و بهداشتی به نظر میرسیدند اما وقتی دوربین رفت زیرزمین و آشپزخانه این رستوران، واقعاً فاجعه بود. محل نگهداری ظرفها و مواد غذایی، نحوه شستن ظرفها و طبخ حال به هم زن و غیر بهداشتی بود. آدم باورش نمیشد که اینها همان غذاهایی هستند که در طبقه بالا در ظرفهای دلفریب روی دست گارسونها خیلی شیک و مجلسی به مشتریهای بینوا تقدیم میشود.
علی مرتضاییپور - 812... 0935: سادهترین راه، تکذیب این خبرهاست چون نظارت که جواب نمیدهد، رستوران دارها هم که دست از این تخلفات برنمی دارند. این وسط چرا ما الکی خودمان را خسته کنیم. بیایید همه تکذیب کنیم تا این چیزهایی که در رستورانها به ما میدهند راحتتر از گلویمان برود پایین.
روشنک علیزاده – 214... 0912: فراخوان نخریدن مرغ باید در فضای مجازی راه بیفتد و مردم دیگر مرغ نخرند و نخورند.
راحله احسانی – 591... 0914: آن عکس وحشتناک بود. من تا مدتها بهش فکر میکردم. واقعاً تعهد کاری ما کجا رفته و پلشتی تا کجای رفتارهای ما جلو آمده است.
احمد الوند: ما فقط به امنیت مرزهای جغرافیاییمان مینازیم که نازیدن هم دارد اما امنیت فقط امنیت مرزهای جغرافیایی نیست. از آن مهمتر احساس امنیت درونی است. آیا امنیت غذایی موضوع پیش پاافتادهای است؟ اگر این طور نیست و مهم است که مردم احساس کنند سلامت آنها برای متولیان امور مهم است پس چرا در این باره تا این حد اهمال کاری میشود؟
طاهره نجاری- 658...0912: همه میگویند وزارت بهداشت باید نظارتش را قویتر کند یا مثلاً کسبه بیشتر اخلاق و وجدان داشته باشند و فقط پول را نبینند اما متأسفانه ما از حقوق شهروندی خود بیاطلاعیم یعنی نمیدانیم مثلاً اگر شکایتی داریم میتوانیم براحتی از حق خود دفاع کنیم هرچند شاید برخی بگویند به شکایات رسیدگی نمیشود اما به نظر من باید شکایتها را از طریق سامانههایی که اعلام میشود پیگیری کرد. حتماً رسیدگی وجود دارد که سامانه شکایت هم وجود دارد مثلاً وزارت بهداشت گزارشهای مردمی را از طریق سامانه 1490 دریافت میکند یا اگر تخلفی در زمینه فراوری، عرضه و توزیع فراوردههای خام دامی وجود دارد به سامانه 1512 اداره کل دامپزشکی استان تهران یا ادارات دامپزشکی شهرستانها اطلاع دهند.
فرید سپهری- 236...0933: به نظر من کسانی که با جان آدمها بازی میکنند کثیفترین و بیوجدانترین آدمهای روی زمین هستند. آدم معطل مانده برای این جور آدما از چه کلمهای استفاده کند که خدای ناکرده به انسانیت برنخورد.
نادیا جهانگیری- 561...0919: این تصاویر در کشور ما کم نیست، یک روز عکسِ گوشت گربه و سگ و... حالا هم مرغ در دستشویی، اولاً که باید نظارت بهداشت مستمر و دقیقتر انجام شود نه اینکه بگویند تخلف اجتنابناپذیر است و باید برخوردها قاطعانهتر و مجازاتها بیشتر شود و ثانیاً بهترین و امنترین راه این است که در رستورانهای بین راهی اصلاً خوراک نخورید، هر چند به غذا خوریهای داخل شهری هم اعتبار و اعتماد چندانی نیست.
حمیرا علایی
009...09145: سلام. ما دانشجویان و دانش آموختگان رشتههای علوم جغرافیایی، خواهان نگاه ویژه مسئولان به وضعیت اشتغال جغرافیدانان در بخش خصوصی و دولتی هستیم.
173...091799: ما فارغالتحصیلان و دانشجویان رشته زمینشناسی خواهان نگاه ویژه مسئولان به اشتغال زمین شناسان در بخش دولتی و خصوصی هستیم.
209...09396: ما فارغالتحصیلان و دانشجویان رشته زمینشناسی، خواهان نگاه ویژه مسئولان به وضعیت اشتغال زمین شناسان در بخش دولتی و خصوصی هستیم.
این سه پیام نمونهای از 30 پیامکی است که به طور هماهنگ و با یک مضمون در یک بازه زمانی مشخص برای صفحه خوانندگان ارسال شده که در یک نگاه سطحی مشخص میکند این هماهنگی در ارسال پیامک حتماً اتفاقی نیست. پس خبری از سوی «مخاطب ایرانی» در راه است و آن خبر تشکیل فراخوانی بزرگ از فارغالتحصیلان و دانش آموختگان بیکار رشتههای جغرافیایی از سراسر کشور است.
در تماس با چند نفر از شمارههای پیامک زده به روزنامه ایران دریافتیم تعداد قابل توجهی از دانشجویان، فارغالتحصیلان و دانش آموختگان رشتههای علوم جغرافیایی و زمین شناسی گرایشهای مختلف در اعتراض به آنچه ضریب اشتغال نزدیک به صفر درصدی بیان میکردند فراخوانی راه انداختهاند تا به قول خودشان صدایشان را به گوش مسئولان برسانند.
لیلا مرادی با شماره 824...093942 دانشجوی سال سوم دکترای رشته زمین شناسی در دانشگاه سراسری خرم آباد -در تماس صفحه خوانندگان با وی- میگوید: حتی اگر مسئولان کاری برایمان نکنند و صدایمان را نشنیده بگیرند حداقل مزیت این فراخوان تخلیه روانی است. شما فکر کنید من بعد از دوازده سال درس و گرفتن مدرک دکترا در رشته زمین شناسی هیچ آینده روشنی برای خودم متصور نیستم و باید برای یافتن شغل به فکر مشاغلی که با سطح دیپلم یا فوق دیپلم نیرو جذب میکنند باشم، آن هم شغلی که هیچ ارتباطی با درسی که برایش دوازده سال عمر و وقت و هزینه گذاشتهام ندارد. مشکل ما در رشتههای زمین شناسی و جغرافیا این است که هیچ فرصت شغلی برای این رشتههای دانشگاهی تعریف نشده و تمام عناوین شغلی که برای این رشتهها تعریف شده یا اشباع است یا دیگر جذب ندارند؛ نه تنها برای خانمها که آقایان هم وضعیت بهتری نسبت به ما ندارند.
به طور مثال الان جذب استاد دانشگاه برای رشته ما تعطیل شده، در آموزش و پرورش هم رشته زمین شناسی مقطع دبیرستان در حال حذف است و اگر چند سال یک بار نیرو بخواهند از رشته جغرافیا انتخاب میکنند. میماند شرکتهای خصوصی که آنها هم جذب آنچنانی ندارند. واقعیت این است که اوضاع اشتغال در رشته ما بشدت خراب است و میتوان براحتی گفت همه هم رشتهایهای من در مقاطع مختلف تحصیل دانشگاهی بیکار هستند. شاید برخی بگویند شرکت نفت یکی از جاهایی است که در رشته ما جذب و استخدام نیرو دارد اما طی چند سالی که مشغول تحصیل بودهام هیچ آگهی استخدامی ندیدهام و اصلاً معلوم نیست جذب و استخدامها بر چه مبنایی صورت میگیرد. سازمان زمین شناسی هم فقط یک بار آگهی استخدام داده است که آن هم 10 نفر نیروی بومی تهران میخواست یعنی بقیه کشور عملاً ول معطل هستند و خانمها هم که اصلاً دیده نمیشوند.
لیلا مرادی با شنیدن تعداد پیامکهای رسیده به روزنامه ایران از فراخوانشان میگوید: فکر میکردیم بیش از اینها پیامک به دستتان برسد. البته قصد داریم به تمام سازمانها و ارگانهایی که فکر میکنیم میتوانند صدای ما را به گوش همه برسانند دغدغهمان را اطلاعرسانی کنیم.
خانم آمنه حصیری فارغالتحصیل کارشناسی ارشد رشته جغرافیای روستایی از دانشگاه سراسری اهواز با شماره 214...091717 دیگر مخاطبی بود که با وی تماس گرفتیم.
او میگوید: یک روز خاص قرار شد همه به هر جایی که فکر میکنند میتواند صدایشان را به گوش مسئولان برساند پیامک بزنند. من روزنامه ایران را انتخاب کردم. امروز از شهرستان محل زندگی خودم یعنی «بندر دیر» برای پیدا کردن کار به مرکز استان یعنی بوشهر آمدهام. اداره کار و اشتغال استان که اصلاً هیچ شغلی نداشت. به چند مؤسسه خصوصی کاریابی سرزدهام که همهشان با شنیدن اسم رشتهام مسخرهام کردند و گفتند این رشته هم مگر هست. این حرف یعنی به طور کلی هیچ عنوان شغلی برای رشته دانشگاهی ما تعریف نشده. سؤال من این است که اگر واقعاً شغلی برای این رشته نیست چه دلیلی به وجود رشتهای با این عنوان است، رشتهای دانشگاهی که تا پسا دکترا هم برای آن در دانشگاه جذب داریم. هر سال در رشته ما افراد زیادی جذب میشوند که با علاقه و امید در دانشگاه درس میخوانند اما نمیدانند که هیچ شغلی برای رشتهشان وجود ندارد.
من به رشتهام علاقه دارم و داشتهام که انتخابش کردهام اما واقعاً مسئولان چرا این رشته را در دانشگاه گذاشتهاند وقتی هر سال به جمعیت بیکاران اضافه میشود. بیکارانی که کمترینشان لیسانس است و تعداد فارغالتحصیلان ارشد و دکترای آن نیز کم نیست. رشته من در حالی شغلی ندارد و مسخره میشود که میان رشتهای است یعنی ما دروسی مثل آمار تحلیلی و تخصصی، زبانهای تخصصی، نقشهبرداری و... را نیز میگذرانیم که جغرافیا را هم پوشش میدهد. امید ما بعد از فارغالتحصیلی به جذب در دانشگاهها و مدارس بود که آن هم تمام شده. الان جذب هیأت علمی و استاد در دانشگاهها کم شده، آموزش و پرورش نیز اهمیتی به تخصص ما نمیدهد و جذبی برای ما ندارد.
«زاویههای روشن» ستونی است که در آن خوانندگان روزنامه ایران نه درباره مشکلات درمانی خود سخن میگویند نه درباره کار و بیکاری نه درباره بازنشستگان و اعتیاد و نه هیچ آسیب اجتماعی و اقتصادی و سیاسی دیگر. زاویه روشن همچنان که از نامش پیداست درنگ و تأملی در زاویههای روشن زندگی است. از هر آنچه ما را در یک لذت ولو کوچک و مختصر سهیم میکند. شهریار اسدی، خواننده روزنامه ایران گزارش کوتاه تصویری - متنی از جزیره کیش برای ما فرستاده است.
چند سالی میگذرد که خیابانهایی در سراسر جهان با چتر پوشیده میشوند، جزیره کیش هم از این قافله عقب نمانده است. انگار مهندسان زیباسازی شهری نگاه ویژهای به بارشهای کم و کم اقبالی به سمت چترها دارند چه بسا این روش خوب و ارزانی است هم برای زیباسازی شهر هم مصرف چترهای در حسرت باران.
آقای صادقی از کرج گفته: از خواندن مطالبی در مورد بچههای سیستان و بلوچستان واقعاً غمگین و شرمنده و خجالت زده شدم که هموطن من این همه سختی میکشد و ما در آسایش هستیم. دولت و ملت باید به بهبود این وضعیت کمک کنند.
حسین مسلم
خودتان را برای لحظهای جای کسانی بگذارید که مسئولیت سرویسی را بر عهده دارند که موضوع کارش «زندگی» است. نخستین سؤالی که به ذهنتان میرسد این گزاره پرسشی است: «وقتی از زندگی سخن میگوییم، دقیقاً از چه چیزی صحبت میکنیم؟» و بلافاصله از خود میپرسیم: «اصلاً چیست که نتوان در این مفهوم ولنگ و بیانتها کار کرد؟» مگر کل ژورنالیسم در این عالم از سرتا پا، از روزنامهها و نشریات و کانالهای رادیویی و تلویزیونی و سایتهای اینترنتی خبری و غیر خبری و حتی گروههای مجازی و... موضوع کارشان چیزی جز زندگی است؟ وقتی حوزه کار چنین وسیع باشد، نه تنها کار آسانتر نمیشود بلکه به مراتب سختتر میشود. مگر موضوع کاری جز زندگی هم داریم؟ پس صفحهای با عنوان موسع «زندگی» که هر چه فکرش را بکنیم و نکنیم، در آن جای میگیرد، روی چه موضوعاتی باید انگشت بگذارد که هم حرف حساب باشد و هم هویتی قائم به ذات و شخصیتی مستقل داشته باشد؟ چگونه و از چه منظری باید به آدمها، رویدادها و مسائل نظر کرد و به آنها نزدیک شد که تحت الید و مسمَای اسمی باشد که بر تارک این صفحه نشسته است؟ از همه اینها گذشته، خوانندگان پیگیر روزنامه ایران خوب میدانند که صفحه زندگی چند صفحه گزارش محور را در کنار خود دارد که همگی در به در به دنبال صید و انعکاس سوژههای جذاب پیرامونی درباره آدمها و رخدادها و فراز و نشیب زندگی گروههای مختلف اجتماعی اند. در این میان شخصیت یک صفحه با چه مؤلفههایی باید تعریف و تثبیت شود؟ با این دغدغه بود که در وهله اول، بنا را بر این گذاشتیم که عموماً صفحه زندگی را نه با محوریت رویدادها که با محوریت آدمها ببینیم. با این بُن مایه، با خبرنگاران گروه زندگی- به اصطلاح- به یک مانیفست رسیدیم. بر این اساس، قرار شد در این صفحه عمدتاً به سراغ سه طیف آدم برویم:
نخست: آدمهایی که به مفهوم دیگرگونه و متفاوتی از زندگی دست یافتهاند؛ آدمهایی که با بصیرت و شهامتی مثال زدنی، به دل موانع زندگی میزنند و به جنگ با ناملایمات زندگی میروند. اینها قهرمانهای صفحه زندگی هستند. آدمهایی که به تعریف تازهای از زندگی دست پیدا میکنند و تحسین هر انسانی- و به تبع آن هر خواننده ای- را برمیانگیزند.
گروه دوم: آدمهایی که–به هزار و یک دلیل- ناخواسته سنگ زیرین آسیاب هستند و با وجود تکاپویی که داشتهاند از پس زور پر زور زندگی برنیامده و کم آورده اند! هرچند در چنین شرایطی عزت نفس خود را حفظ میکنند. انعکاس زندگی این آدمها و دردهایشان یادمان - و یاد خوانندگان ما - میآورد که این آدمها همین جا در کنار ما در همین سرزمین زندگی میکنند.
گروه سوم: آدمهایی که وجود و حضور و نحوه زندگیشان به گونهای است که زندگی را برای دیگر انسانها تحمل پذیرتر و بار زندگی را برای دیگران سبکتر و فضای زندگی را انسانیتر میکنند. این آدمها میتوانند آدم حقیقی باشند یا در قالب تشکلها و نهادهای غیردولتی یا «NGO»ها تعریف شوند. آدمهایی که باید آنها را شناخت و قدرشان را دانست و قدرشان گذاشت.
این سه، رویکرد عمده ما در تهیه و تولید گزارشها و مطالب صفحه زندگی(صفحه 14) روزنامه ایران است. طبعاً با حمایت خوانندگان ایران است که این صفحه میتواند بسیار پربارتر از آنچه هم اینک منتشر میشود، انتشار یابد. چنین مهمی بیشک تحقق خواهد یافت چنان که خوانندگان ما دست یاری را که به سویشان دراز کردهایم بگیرند و سوژههایی که فکر میکنند ظرفیت طرح در این صفحه را دارند، به ما معرفی کنند. باقی، بیشک، بقای خوانندگان است و بس.
آقای حسنیان در تماس با روابط عمومی روزنامه گفته: در بلوار بزرگمهر اصفهان و در نزدیکی بیمارستان صدوقی به دلیل پارک دوبل خودروها ترافیک سنگینی ایجاد میشود و تردد بسختی صورت میگیرد. از مسئولان راهنمایی و رانندگی درخواست میکنیم به این موضوع رسیدگی کنند.
آقای شیخ الاسلامی در تماس با ما گفته است: پارکی در تهران، شریعتی خیابان زیبا وجود دارد به نام پارک نصر که هر روز در این پارک افرادی مواد مخدر خرید و فروش میکنند و چندین بار هم اطلاع دادیم و پلیس آنها را جمعآوری کرده است اما فردای آن روز دوباره این کار ادامه پیدا میکند. ظاهراً پلیس اینها را به دادسرا معرفی نمیکند چون بالاخره حمل و فروش موادمخدر جرم است و مجازات دارد در صورتیکه فردای روز دستگیری مجدداً اقدام به فروش موادمخدر میکنند.
آقای رضا احمدی: در تهران، خیابان جمهوری روبهروی سینما حافظ، پارکینگ جمهوری وجود دارد که ظاهراً نخستین پارکینگ تهران بوده است که شخصی به همراه پسران خود تغییر کاربری این پارکینگ را از شهرداری منطقه 12 دریافت کرده و در حال ساخت پاساژ و مغازه است در صورتی که شهرداری تأکید بر احیای پارکینگ دارد چطور به ایشان مجوز تغییر وضعیت داده است. این منطقه شدیداً به پارکینگ نیاز دارد و این تغییر کاربری موجب افزایش بار ترافیکی خواهد شد.
آقای امیر محبی گفته: ساکن فاز 3 شهر جدید اندیشه هستم. شهرداری امسال مبلغ 130 هزار تومان با عنوان پسماند از ما طلب کرده است. آیا واقعاً این مبلغ رواست؟
خواننده نام محفوظ این نامه را برای صفحه خوانندگان فرستاده است:
با سلام و احترام
تقریباً دو سالی میشود فرهنگیان عزیز و بویژه شاغلان با بیمه آتیه سازان حافظ قرارداد بیمهای دارند. این بیمه که در کارآیی و انجام تعهداتش بسیار ضعیف است طی این دو سال چندین تخلف آشکار را مرتکب شده است. هرچند مسئولان محترم آموزش و پرورش به تعریف و تمجید از این بیمه در رسانهها مشغولند اما معلمان محترم به خلاف این امر واقف هستند و سریعاً در رد این اخبار به رسانهها پاسخ میدهند. یکی از تخلفات آشکار این بیمه در دومین سالپیاپی، پرداخت نکردن هزینههای درمانی اعم از ویزیت و نظایر آن است. بر اساس تعرفه نظام پزشکی و مصوب یعنی آنچه که در قرارداد فی مابین بیمه آتیه با آموزش و پرورش آمده است، در سال گذشته برای پزشک فوق تخصص مبلغ 30 هزار تومان به بیمار عودت داده میشد اما هماکنون کمتر از این مبلغ و همین طور در مورد پزشک متخصص و موارد دیگر. مسأله دیگر اینکه چرا با وجود اینکه دو ماه به پایان قرارداد این بیمه باقی مانده، بیمه و آموزش و پرورش قرارداد بیمهای را با پزشکان و آزمایشگاه و مراکز خدمات درمانی حذف کرده است؟ بیمه تکمیلی معلمان باید مثل بیمه تکمیلی استادان دانشگاه، بانکها و جانبازان عزیز معتبر و قابل پذیرش در بیمارستانهای معتبر باشد نه فقط درمانگاههای خیریه و بیمارستانهای بدون تخت و تجهیزات.
-
رستوران ها <حاشیه> می پزند
-
فراخوان جغرافیدانان بیکار
-
زیباسازی با چترهایی در حسرت باران
-
خوانندگان و ایران
-
سنگ بزرگ علامت زدن است! اگر...
-
پسماند کیلویی چند؟!
-
بیمه تکمیلی معلمان کارآیی ندارد