ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام حسین علیه السلام:
اگر همه گفتههاى عالم، نیکو و درست بود، ممکن بود که از خودبینى دیوانه شود؛ بلکه همانا عالم، کسى است که گفتههاى درستش فراوان باشد.
محاضرات الاُدباء: ج ۱ ص ۵۰
اگر همه گفتههاى عالم، نیکو و درست بود، ممکن بود که از خودبینى دیوانه شود؛ بلکه همانا عالم، کسى است که گفتههاى درستش فراوان باشد.
محاضرات الاُدباء: ج ۱ ص ۵۰
عضو هیچ باند و دستهای نیستم
جهانبخش سلطانی: این روزها ورود و حضور در عرصه تصویر بسیار سخت شده است. امروز برای کار کردن در سینما باید وارد باند شوید. این باندها جمعیتی هستند که در داخل خودشان کارها را انتقال میدهند، آنها هر هفته با هم جلسه دارند و از بین خودشان انتخاب میکنند. در سالهایی که گذشت، بسیار اذیت شدهام؛ چون تاکنون عضو هیچ گروه، باند و دستهای نبودهام. هنرمندان، دیگر نگاه عمیق به رخدادهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ندارند و کسانی که اهل دل و معرفت هستند هم حضوری مستمر و عینی در تولید کارها ندارند. عمده کارها در سطح و برای سرگرمی ساخته میشود و دیگر هیچ هدفی ندارد. به همین علت است به کسانی مثل من که ۵۰ سال است در این حرفه هستیم، بسیار سخت پیشنهاد کار میشود
بخشی از صحبتهای این بازیگر پیشکسوت در گفتوگو با ایرنا
بخشی از صحبتهای این بازیگر پیشکسوت در گفتوگو با ایرنا
کتابخانهها و بایگانی دانش
هومن فرجام
پژوهشگر
در جهان معاصر، کتابخانهها بدونِ شک نمادی از فرهنگ و فضل و کمال هستند و همچنین مکانهایی برای یادگیری و سرگرمی ادیبانه. این مقام به چندین پیشفرض وابسته است. نخست آنکه، جدای از پیشرفتِ کتابخانههای دیجیتال و پایگاههای داده، کتابهای چاپی و ژورنالها کماکان بهترین رسانه و بایگانی دانش هستند، حال این دانش در هر رشتهای که میخواهد باشد. دوم آنکه شمار کتابهای موجود در بازار از توانایی خواندن و خرید هر فرد بیشتر است و این روند از دوره رنسانس آغاز شده است. بنابراین انتخاب بخشی از این حجم بالای کتاب و اندوختنشان در مکانهایی چون کتابخانهها کاملاً منطقی به نظر میرسد، مکانهایی که منبعی هستند مشترک برای اجتماعی از کاربران که کموبیش میتوان تعریفشان کرد. میتوان از کتابخانههای عمومی کتاب قرض گرفت، بیآنکه آنها را به تملک خویش درآورد. سوم اینکه کتابخانهها آرشیوی هستند از کتبی قدیمی و کهن که مفید و ارزشمند تلقی میشوند، چه به سبب ارزش تاریخیشان و دانشی که به نسلهای بعدی انتقال میدهند و چه به سبب معنا و دلالتشان. کتابخانهها را، به سبب تشکیلات معمارانهشان، چیدمانِ داخلی و داراییهایشان، میتوان تجسم مادی شکلی معین از حافظه فرهنگی و انتقال دانش در نظر گرفت. کتب کهن لزوماً منسوخ نیستند، آنان قدمهایی هستند در تبارشناسی خرد و هنوز میتوانند در فرایند آموزش نقشی فعالانه ایفا کنند. چهارم آنکه مجموعه کتابهای کتابخانهها بازتابدهنده ایده و تشکیلاتی کلی درباره دانش، حافظه و فرهنگ، چه جهانی و چه دایرةالمعارفی، است. این مجموعهها در عین حال ممکن است گزیدهای از یک رشته یا ژانر ادبی مشخص باشند. در نهایت، با وجود تفاوت در مقیاس و اهداف، یک کتابخانه ملی، یک کتابخانه دانشگاهی یا عمومی و یک کتابخانه خصوصی در برخی ویژگیها با یکدیگر مشترکاند؛ مانند اتاقها یا لااقل مبلمان و قفسههایی که کتابها، بنا به شکلهای گوناگونِ نظم و ترتیب، در آن نگهداری میشوند و از این طریق حفظ میشوند و در نهایت به دست خواننده خود میرسند. هنگام بررسی تاریخِ کتابخانهها- چه در غرب و چه در دیگر قلمروهای فرهنگی- آشنایی ما با این مؤسسات و سازکارشان میتواند به نابهنجاری تاریخی بینجامد. این امر خود میتواند ما را به انگشت گذاردن بر وجوه فنی، مانند معماری، فهرستنویسی، جمعآوری کتاب، کارکنان و خوانندگان بکشاند، بیآنکه ویژگیهای فرهنگی و یکتای هر کتابخانه را در نظر بگیریم و همچنین به ماهیت بالقوه متفاوت، هدف و وضعیتشان در جوامع گذشته توجه کنیم. مدارک چندپاره و گاه بیربطی که برای تحقیق و بررسی باید بر آن تکیه کنیم، پاسخ دادن به بسیاری پرسشها درباره تشکیلاتِ کتابخانههای باستان را غیرممکن میکند. این پرسشها ممکن است به شیوه نظم و ترتیب دادن به کتابها، میزان دسترسی مخاطب به آنها و همچنین حدودی که برای یک کاربر در استفاده از کتاب در نظر گرفته میشد- مانند قابلیت خواندن یا نسخهبرداری از کل متن یا بحث و بررسی درباره آن با دیگران- بپردازد و برای هر یک جوابی دستوپا کند.
پژوهشگر
در جهان معاصر، کتابخانهها بدونِ شک نمادی از فرهنگ و فضل و کمال هستند و همچنین مکانهایی برای یادگیری و سرگرمی ادیبانه. این مقام به چندین پیشفرض وابسته است. نخست آنکه، جدای از پیشرفتِ کتابخانههای دیجیتال و پایگاههای داده، کتابهای چاپی و ژورنالها کماکان بهترین رسانه و بایگانی دانش هستند، حال این دانش در هر رشتهای که میخواهد باشد. دوم آنکه شمار کتابهای موجود در بازار از توانایی خواندن و خرید هر فرد بیشتر است و این روند از دوره رنسانس آغاز شده است. بنابراین انتخاب بخشی از این حجم بالای کتاب و اندوختنشان در مکانهایی چون کتابخانهها کاملاً منطقی به نظر میرسد، مکانهایی که منبعی هستند مشترک برای اجتماعی از کاربران که کموبیش میتوان تعریفشان کرد. میتوان از کتابخانههای عمومی کتاب قرض گرفت، بیآنکه آنها را به تملک خویش درآورد. سوم اینکه کتابخانهها آرشیوی هستند از کتبی قدیمی و کهن که مفید و ارزشمند تلقی میشوند، چه به سبب ارزش تاریخیشان و دانشی که به نسلهای بعدی انتقال میدهند و چه به سبب معنا و دلالتشان. کتابخانهها را، به سبب تشکیلات معمارانهشان، چیدمانِ داخلی و داراییهایشان، میتوان تجسم مادی شکلی معین از حافظه فرهنگی و انتقال دانش در نظر گرفت. کتب کهن لزوماً منسوخ نیستند، آنان قدمهایی هستند در تبارشناسی خرد و هنوز میتوانند در فرایند آموزش نقشی فعالانه ایفا کنند. چهارم آنکه مجموعه کتابهای کتابخانهها بازتابدهنده ایده و تشکیلاتی کلی درباره دانش، حافظه و فرهنگ، چه جهانی و چه دایرةالمعارفی، است. این مجموعهها در عین حال ممکن است گزیدهای از یک رشته یا ژانر ادبی مشخص باشند. در نهایت، با وجود تفاوت در مقیاس و اهداف، یک کتابخانه ملی، یک کتابخانه دانشگاهی یا عمومی و یک کتابخانه خصوصی در برخی ویژگیها با یکدیگر مشترکاند؛ مانند اتاقها یا لااقل مبلمان و قفسههایی که کتابها، بنا به شکلهای گوناگونِ نظم و ترتیب، در آن نگهداری میشوند و از این طریق حفظ میشوند و در نهایت به دست خواننده خود میرسند. هنگام بررسی تاریخِ کتابخانهها- چه در غرب و چه در دیگر قلمروهای فرهنگی- آشنایی ما با این مؤسسات و سازکارشان میتواند به نابهنجاری تاریخی بینجامد. این امر خود میتواند ما را به انگشت گذاردن بر وجوه فنی، مانند معماری، فهرستنویسی، جمعآوری کتاب، کارکنان و خوانندگان بکشاند، بیآنکه ویژگیهای فرهنگی و یکتای هر کتابخانه را در نظر بگیریم و همچنین به ماهیت بالقوه متفاوت، هدف و وضعیتشان در جوامع گذشته توجه کنیم. مدارک چندپاره و گاه بیربطی که برای تحقیق و بررسی باید بر آن تکیه کنیم، پاسخ دادن به بسیاری پرسشها درباره تشکیلاتِ کتابخانههای باستان را غیرممکن میکند. این پرسشها ممکن است به شیوه نظم و ترتیب دادن به کتابها، میزان دسترسی مخاطب به آنها و همچنین حدودی که برای یک کاربر در استفاده از کتاب در نظر گرفته میشد- مانند قابلیت خواندن یا نسخهبرداری از کل متن یا بحث و بررسی درباره آن با دیگران- بپردازد و برای هر یک جوابی دستوپا کند.
ماجراهای خانم آقای او
مشقت تسمیه اولاد
ریحانه ابراهیمزادگان
شاعر و طنزپرداز
خانجون خدابیامرز می گفت قدیمتر، نام اولاد را گیس و ریش سفیدها تعیین می کردند؛ پیجو میشدند از اقربا و ارحام، نام مادربزرگی جهت صبیهها و جد و پدرجدی جهت اولاد ذکور... ننه بابا اگر معارض میشدند، التفاتی نمیشد. بعضی که میل تنوع داشتند اسامی به الله و خدا و علی ملازم میکردند جهت برکت و عاقبت بخیری اولاد ذکور، دخت و بانو و خاتون و سادات جهت صبیهها. عدهای به قلَّت در دختر و پسری اولاد قدر و اعتبار دیده فلسفه توجهشان در تسمیه بروز میکرد. اگر متصل دختردار میشدند به امید پسر داشتن صبیه آخر، دختربس تسمیه میکردند، دختر بخت برگشته عمری به انگ ناخواستگی سرشکستگی میکشید و اگر منبعد چند دختر، پسردار میشدند خداداد تسمیه میکردند به جهت اظهار شوق و شعف. توی این روزگار ملون الاحوال، تسمیه اولاد معضل شده. ناغافل وسط خیابان استماع میکنیم مادری فرزندش را خوانده ،عوض نام گل و بلبل و پروانه یکسری اصوات هولناک از منخرینش خارج شده. مقدمتاً، پدر و مادرها ایراد گرفتند، این فقرات اسامی منوی بزرگترها، کهنه و دمده است. بزرگترها کوتاه آمدند، لکن پدرومادرهای اغرب و اعجب روزگار، تسمیه اولاد به عصر پارینه سنگی تفویض فرمودند. بی جهت نیست کردار اطفال امروزی بر سبیل دایناسورهاست. فهرست اداره فخیمه ثبت احوال، کانهو کتب عصر ژوراسیک، خوفناک است، بعضاً آدمیزاد تحیر میکند، اولادشان را صدا می کنند یا فحشکشش میکنند. آدمیزاد جهت حفظ اسامی به تعب و مشقت افتاده، جهت تلفظش به لکنت و زبانپریشی، قوه ناطقهاش به عیب و ایراد میافتد.
از چشم و هم چشمی مردم روزگار، تسمیه اولاد جا نمانده. تاخت و مسابقه است؛ هرکه زودتر انتخاب کرد به دیگران معارض میشود چرا اسم اولاد ما برداشتی، خیال میکنند سجل، سند منگوله دار اسامی است، هرکه برداشت، مابقی باید محروم شوند. همسایه تازه ما فاطمه خانم دوتا صبیه دارد، شماره گرفتیم زنگ زدیم جهت اظهار خیرمقدم و لطف و محبت، یکی از صبیهها جواب داد، فرمودیم با فاطمه خانم کار داریم، عرض کرد خودم هستم. جا خوردیم؛ گفتیم شاید اسم صبیه عوض والده به ما گفتهاند، دیدیم تعلل کرده عرض کرد چند لحظه صبر کنید، گوشی تلیفون به والده تقدیم کرد. ماندیم بپرسیم یا نه، دل به دریا زده پیجو شدیم صبیه به نام خودتان تسمیه کردید؟ عرض کرد بله! خودش فاطمه است، صبیهاش هم فاطمه است.
اصلاً سر گذر ما، هر نوبه بلند صدا کنی: «محمد» نیمی از اهالی گذر برمیگردند. اسم که به قاعده و مناسب و مقبول و مطبوع باشد، هرچه بیشتر به گوش برسد و به دهان بیاید خوش تر است. فی الحال آمدند شکاف نسل زایل کنند به جهت تناسب اسامی با رنگ و رخ روزگار، بالکل تعویض نسل عارض شد. اولاد، ننه بابایشان به نام کوچک خطاب می کند، ننه بابا مداقه میکنند احترام اولاد عیب نکند. ما خودمان از آن پدر و مادرهاییم که به جهت فزونی و استکثار فهم و شعور و درک و کمالات، احترام و ارج و قرب اولاد سرمان میشود لاکن آقای پسر ملتفت است محبت و صمیمیت مادر- فرزندی با اکرام و احترام توفیر دارد. خودمان یک نوبه رفتیم خدمت ابوی بزرگوار، عرض کردیم ریش و قیچی دست شما، آقای پسرمان به هرچه صلاح و میلتان هست تسمیه بفرمایید. همان شد که دستور دادند. ما پیش بزرگتر پایمان خواب میرفت دراز نمیکردیم. احترام بزرگتر کوچکتری سرمان میشد. اولاد امروزی در منزل فرمانروایی میکند، نسل فرمانبرداری گذشته.
ما که فرزند حلقه به گوشی بودیم لکن کم نبودند زمان ما بچههایی که به ضرب و شتم حرف گوش میکردند، همانها هم سه وعده به انضمام شام و ناهار و ناشتا کتک نوش جان کرده سرگرانی کرده جفتکشان را میپراندندها، مقاومت نمیکردند. زورشان میرسید به کتک تن میدادند حرمت ملاقه و دمپایی و کمربند پدر و مادر نگه میداشتند. اولاد امروزی نمره تلیفون دارند بهشان بگویی بالای چشمشان ابروست الساعه شماره میگیرند گزارش خشونت والدین داده کار پدر و مادر به عدلیه می کشانند. الغرض، اگر به تریج قبای جوجه دایناسورتان برنمیخورد، بیزحمت افسارش قایمتر مضبوط بفرمایید، ما زهره بیرون آمدن از منزل نداریم.
شاعر و طنزپرداز
خانجون خدابیامرز می گفت قدیمتر، نام اولاد را گیس و ریش سفیدها تعیین می کردند؛ پیجو میشدند از اقربا و ارحام، نام مادربزرگی جهت صبیهها و جد و پدرجدی جهت اولاد ذکور... ننه بابا اگر معارض میشدند، التفاتی نمیشد. بعضی که میل تنوع داشتند اسامی به الله و خدا و علی ملازم میکردند جهت برکت و عاقبت بخیری اولاد ذکور، دخت و بانو و خاتون و سادات جهت صبیهها. عدهای به قلَّت در دختر و پسری اولاد قدر و اعتبار دیده فلسفه توجهشان در تسمیه بروز میکرد. اگر متصل دختردار میشدند به امید پسر داشتن صبیه آخر، دختربس تسمیه میکردند، دختر بخت برگشته عمری به انگ ناخواستگی سرشکستگی میکشید و اگر منبعد چند دختر، پسردار میشدند خداداد تسمیه میکردند به جهت اظهار شوق و شعف. توی این روزگار ملون الاحوال، تسمیه اولاد معضل شده. ناغافل وسط خیابان استماع میکنیم مادری فرزندش را خوانده ،عوض نام گل و بلبل و پروانه یکسری اصوات هولناک از منخرینش خارج شده. مقدمتاً، پدر و مادرها ایراد گرفتند، این فقرات اسامی منوی بزرگترها، کهنه و دمده است. بزرگترها کوتاه آمدند، لکن پدرومادرهای اغرب و اعجب روزگار، تسمیه اولاد به عصر پارینه سنگی تفویض فرمودند. بی جهت نیست کردار اطفال امروزی بر سبیل دایناسورهاست. فهرست اداره فخیمه ثبت احوال، کانهو کتب عصر ژوراسیک، خوفناک است، بعضاً آدمیزاد تحیر میکند، اولادشان را صدا می کنند یا فحشکشش میکنند. آدمیزاد جهت حفظ اسامی به تعب و مشقت افتاده، جهت تلفظش به لکنت و زبانپریشی، قوه ناطقهاش به عیب و ایراد میافتد.
از چشم و هم چشمی مردم روزگار، تسمیه اولاد جا نمانده. تاخت و مسابقه است؛ هرکه زودتر انتخاب کرد به دیگران معارض میشود چرا اسم اولاد ما برداشتی، خیال میکنند سجل، سند منگوله دار اسامی است، هرکه برداشت، مابقی باید محروم شوند. همسایه تازه ما فاطمه خانم دوتا صبیه دارد، شماره گرفتیم زنگ زدیم جهت اظهار خیرمقدم و لطف و محبت، یکی از صبیهها جواب داد، فرمودیم با فاطمه خانم کار داریم، عرض کرد خودم هستم. جا خوردیم؛ گفتیم شاید اسم صبیه عوض والده به ما گفتهاند، دیدیم تعلل کرده عرض کرد چند لحظه صبر کنید، گوشی تلیفون به والده تقدیم کرد. ماندیم بپرسیم یا نه، دل به دریا زده پیجو شدیم صبیه به نام خودتان تسمیه کردید؟ عرض کرد بله! خودش فاطمه است، صبیهاش هم فاطمه است.
اصلاً سر گذر ما، هر نوبه بلند صدا کنی: «محمد» نیمی از اهالی گذر برمیگردند. اسم که به قاعده و مناسب و مقبول و مطبوع باشد، هرچه بیشتر به گوش برسد و به دهان بیاید خوش تر است. فی الحال آمدند شکاف نسل زایل کنند به جهت تناسب اسامی با رنگ و رخ روزگار، بالکل تعویض نسل عارض شد. اولاد، ننه بابایشان به نام کوچک خطاب می کند، ننه بابا مداقه میکنند احترام اولاد عیب نکند. ما خودمان از آن پدر و مادرهاییم که به جهت فزونی و استکثار فهم و شعور و درک و کمالات، احترام و ارج و قرب اولاد سرمان میشود لاکن آقای پسر ملتفت است محبت و صمیمیت مادر- فرزندی با اکرام و احترام توفیر دارد. خودمان یک نوبه رفتیم خدمت ابوی بزرگوار، عرض کردیم ریش و قیچی دست شما، آقای پسرمان به هرچه صلاح و میلتان هست تسمیه بفرمایید. همان شد که دستور دادند. ما پیش بزرگتر پایمان خواب میرفت دراز نمیکردیم. احترام بزرگتر کوچکتری سرمان میشد. اولاد امروزی در منزل فرمانروایی میکند، نسل فرمانبرداری گذشته.
ما که فرزند حلقه به گوشی بودیم لکن کم نبودند زمان ما بچههایی که به ضرب و شتم حرف گوش میکردند، همانها هم سه وعده به انضمام شام و ناهار و ناشتا کتک نوش جان کرده سرگرانی کرده جفتکشان را میپراندندها، مقاومت نمیکردند. زورشان میرسید به کتک تن میدادند حرمت ملاقه و دمپایی و کمربند پدر و مادر نگه میداشتند. اولاد امروزی نمره تلیفون دارند بهشان بگویی بالای چشمشان ابروست الساعه شماره میگیرند گزارش خشونت والدین داده کار پدر و مادر به عدلیه می کشانند. الغرض، اگر به تریج قبای جوجه دایناسورتان برنمیخورد، بیزحمت افسارش قایمتر مضبوط بفرمایید، ما زهره بیرون آمدن از منزل نداریم.
شوق زندگی در بیخانمانها موج میزند
شهره طاعتی
مددکار اجتماعی
از زمانی که انسانها زندگی به شکل نوین یعنی گروهی را تشکیل دادند، روابط مختلفی از رفتارها و احساسات را تجربه کردهاند. زندگی گروهی به شکل روستایی یا شهری دارای قوانین و مقرراتی است که آنها را اعضا و افراد آن جامعه وضع میکنند.
خانواده بهعنوان کوچکترین گروه از جامعه انسانی متشکل از افراد سببی یا نسبی است که با ایجاد محبت بین آنها در کنار یکدیگر زندگی میکنند، همدیگر را دوست دارند و به خاطر تعاملی که بینشان وجود دارد کمی و کاستیهای زندگی را با همراهی کردن همدیگر پوشش میدهند. در بعضی از خانوادهها به دلایل مختلف که ناشی از نداشتن آگاهی خانواده است، مهارتهای فردی لازم برای مواجه شدن با مشکلات و مسائل زندگی آموزش داده نمیشود و افراد مهارتهای زندگی را آموزش نمیبینند و در نتیجه به نسل بعدی نیز منتقل نمیکنند. در این دسته از خانوادهها بندها و کششهای عاطفی هر روز رو به ضعف میرود و در زمانی از هم گسسته میشود. در این زمان است که پشتوانههای خانوادگی بین افراد از بین میرود و آن فردی از اعضای خانواده که از بقیه بیشتر آسیبپذیر شده ناچار به ترک خانواده میشود. در این زمان پدیده بیخانمانی برای آن فرد اتفاق میافتد. البته ناگفته نماند که این موضوع یکی از علتهای بیخانمانی است. در بین افراد بیخانمان افرادی را میبینیم که با وجود داشتن خانه، پول و حتی درآمد ناچار به خارج شدن از خانواده شدهاند که در این افراد همان سست شدن پیوندهای خانوادگی اتفاق افتاده است. موارد دیگری مانند اعتیاد، ورشکستگی مالی، فقر، بیکاری و غیره از علتهای دیگر و مهم در بروز این پدیده است.
افراد بیخانمان در گوشه و کنار خیابانها، کوچهها و بعضی مکانهای عمومی روز و شب خود را میگذرانند که شاید برای خودشان تا قبل از بیخانمان شدن قابل تصور هم نبوده است. آنها وقتی از خانواده جدا شدهاند از جامعه و قوانین شهری و معادلات و روابط بین انسانها نیز جدا میشوند و دور میمانند. آنها نسبت به اتفاقات، بیماریهای همهگیر، قوانین شهری و قوانین شهروندی آگاهی ندارند. چند سالی است که دولتها نگاهی حمایتی به این افراد پیدا کردهاند و جهت سامان دادن به آنها مراکزی را راهاندازی کردهاند که در آن مراکز، اولین نیازهای آنها مانند جای خواب، استحمام و غذای گرم به افراد ارائه میشود. از سویی خدمات مددکاری و بهداشتی هم به این افراد ارائه میشود.
افرادی که وارد چرخه بیخانمانی شدهاند، طی بررسیها و تحقیقات، افرادی هستند که در تفکر عموم به مراحل آخر خط روابط خانوادگی و زندگی رسیدهاند و تصور ما این است که آنها شوق و امید به زندگی را از دست دادهاند و بازگشتشان به زندگی معمولی بسیار سخت است یا امکانپذیر نمیباشد اما وقتی وارد مرکز و خوابگاههای آنها میشویم بعضاً افرادی را میبینیم که با همین شرایط فعلی خود کورسویی از شوق و ذوق زندگی را در شرایط فعلیشان میتوانیم ببینیم. بعضی از آنها با تمام سرخوردگیهای اجتماعی و خانوادگی، انگها و تبعیضات در جامعه، همچنان با عزت نفس و اتکا به پذیرش موقعیتش یک تنه زندگی حال را زندگی میکنند.
مددکار اجتماعی
از زمانی که انسانها زندگی به شکل نوین یعنی گروهی را تشکیل دادند، روابط مختلفی از رفتارها و احساسات را تجربه کردهاند. زندگی گروهی به شکل روستایی یا شهری دارای قوانین و مقرراتی است که آنها را اعضا و افراد آن جامعه وضع میکنند.
خانواده بهعنوان کوچکترین گروه از جامعه انسانی متشکل از افراد سببی یا نسبی است که با ایجاد محبت بین آنها در کنار یکدیگر زندگی میکنند، همدیگر را دوست دارند و به خاطر تعاملی که بینشان وجود دارد کمی و کاستیهای زندگی را با همراهی کردن همدیگر پوشش میدهند. در بعضی از خانوادهها به دلایل مختلف که ناشی از نداشتن آگاهی خانواده است، مهارتهای فردی لازم برای مواجه شدن با مشکلات و مسائل زندگی آموزش داده نمیشود و افراد مهارتهای زندگی را آموزش نمیبینند و در نتیجه به نسل بعدی نیز منتقل نمیکنند. در این دسته از خانوادهها بندها و کششهای عاطفی هر روز رو به ضعف میرود و در زمانی از هم گسسته میشود. در این زمان است که پشتوانههای خانوادگی بین افراد از بین میرود و آن فردی از اعضای خانواده که از بقیه بیشتر آسیبپذیر شده ناچار به ترک خانواده میشود. در این زمان پدیده بیخانمانی برای آن فرد اتفاق میافتد. البته ناگفته نماند که این موضوع یکی از علتهای بیخانمانی است. در بین افراد بیخانمان افرادی را میبینیم که با وجود داشتن خانه، پول و حتی درآمد ناچار به خارج شدن از خانواده شدهاند که در این افراد همان سست شدن پیوندهای خانوادگی اتفاق افتاده است. موارد دیگری مانند اعتیاد، ورشکستگی مالی، فقر، بیکاری و غیره از علتهای دیگر و مهم در بروز این پدیده است.
افراد بیخانمان در گوشه و کنار خیابانها، کوچهها و بعضی مکانهای عمومی روز و شب خود را میگذرانند که شاید برای خودشان تا قبل از بیخانمان شدن قابل تصور هم نبوده است. آنها وقتی از خانواده جدا شدهاند از جامعه و قوانین شهری و معادلات و روابط بین انسانها نیز جدا میشوند و دور میمانند. آنها نسبت به اتفاقات، بیماریهای همهگیر، قوانین شهری و قوانین شهروندی آگاهی ندارند. چند سالی است که دولتها نگاهی حمایتی به این افراد پیدا کردهاند و جهت سامان دادن به آنها مراکزی را راهاندازی کردهاند که در آن مراکز، اولین نیازهای آنها مانند جای خواب، استحمام و غذای گرم به افراد ارائه میشود. از سویی خدمات مددکاری و بهداشتی هم به این افراد ارائه میشود.
افرادی که وارد چرخه بیخانمانی شدهاند، طی بررسیها و تحقیقات، افرادی هستند که در تفکر عموم به مراحل آخر خط روابط خانوادگی و زندگی رسیدهاند و تصور ما این است که آنها شوق و امید به زندگی را از دست دادهاند و بازگشتشان به زندگی معمولی بسیار سخت است یا امکانپذیر نمیباشد اما وقتی وارد مرکز و خوابگاههای آنها میشویم بعضاً افرادی را میبینیم که با همین شرایط فعلی خود کورسویی از شوق و ذوق زندگی را در شرایط فعلیشان میتوانیم ببینیم. بعضی از آنها با تمام سرخوردگیهای اجتماعی و خانوادگی، انگها و تبعیضات در جامعه، همچنان با عزت نفس و اتکا به پذیرش موقعیتش یک تنه زندگی حال را زندگی میکنند.
نفیسترین کاشیهای ابنیه عصر قاجار
کیانوش معتقدی
پژوهشگر هنر
کتاب «کاشی و کاشیکاران طهران در عصر قاجار» تازهترین اثر پژوهشی من است که در عرصه تهران پژوهی منتشر شد. این کتاب نتیجه 10 سال پژوهش میدانی روی مجموعه نفیسترین کاشیهای باقیمانده در ابنیه تهران از دوره قاجار است. در این کتاب، کاشی به مثابه عنصری تزئینی در معماری ایران با تکیه بر تحولات تصویری در کاشیهای ابنیه سلطنتی، مذهبی و خانههای تهران مورد بررسی قرار گرفته است. در این اثر مهمترین کاشیهای تصویری عصر ناصری با ارائه تصاویر کمتر دیده شده با نمونههای عکسهای متعلق به همان دوران تطبیق داده شده است. همچنین پیشینه ساخت کاشی و خشتهای لعابدار از دیرباز تا سده سیزدهم هجری، شیوههای ساخت و تولید در کاشیهای تهران، سبک نقاشی و مهمترین کاشیکاران طهران تا انقلاب مشروطه مطالعه شدهاند. در این اثر بیش از ۴۰۰ نمونه از انواع کاشیهای هفت رنگ و زیرلعابی مختص کاخها و بناهای تهران با کیفیت عالی منتشر شده است. از جمله بناهایی که کاشیهای آنها برای نخستین بار در این کتاب منتشر شدهاند میتوان به کاشیهای کاخ سلطنت آباد، کاخ گلستان، عمارت مسعودیه، خانه مقدم، خانه قوام السلطنه، خانه فرمانفرمائیان، مسجد سپهسالار و خانه تیمورتاش اشاره کرد.
در کتاب کاشی و کاشیکاران طهران در عصر قاجار، نمونههای ممتازی از انواع کاشیها بر اساس نقوش و مضامین، طبقهبندی و بررسی شده است؛ فصول مختلف کتاب حاضر شامل: نقوش گیاهی و حیوانی، نقش شیر و خورشید، مجالس بزم و ضیافت، گلگشت و دیدار دلدادگان، شکارگاه، سوارکاری و چوگان بازی، پادشاهان، شاهزادگان و صف سلام، رجال، نظامیان و خارجیها، اصناف و مشاغل، مضامین عاشقانه و عارفانه، مضامین حماسی و باستانی، مضامین مسیحی، زنان و فرشتگان، عجایب نگاری، بناها و منظرهپردازی است. از ویژگیهای بارز کاشی دوره قاجار میتوان به راهیابی موضوعات مردمی و تصویر اصناف و مشاغل مختلف به کاشیها اشاره کرد.
از بخشهای جذاب این کتاب میتوان به نمونه کاشیهای عکسی و کارت پستالی اشاره کرد که در دوره ناصری، کاشیکاران تصاویر را مستقیماً از نمونه عکسهای دوره قاجار اقتباس کردهاند و در اینجا برای نخستین بار اصل عکسها و کارت پستالها در کنار کاشیها برای مقایسه تطبیقی منتشر شده است.در بخش پایانی کتاب نمونههایی از سبک کاشیکاری سقاخانهها، دروازهها و کتیبههای خوشنویسی عصر قاجار ارائه شده است.کتاب کاشی و کاشیکاران طهران در عصر قاجار، در قطع رقعی، ۲۷۲ صفحه گلاسه تمام رنگی، توسط نشر دانیار منتشر و روانه بازار کتاب شده است.
پژوهشگر هنر
کتاب «کاشی و کاشیکاران طهران در عصر قاجار» تازهترین اثر پژوهشی من است که در عرصه تهران پژوهی منتشر شد. این کتاب نتیجه 10 سال پژوهش میدانی روی مجموعه نفیسترین کاشیهای باقیمانده در ابنیه تهران از دوره قاجار است. در این کتاب، کاشی به مثابه عنصری تزئینی در معماری ایران با تکیه بر تحولات تصویری در کاشیهای ابنیه سلطنتی، مذهبی و خانههای تهران مورد بررسی قرار گرفته است. در این اثر مهمترین کاشیهای تصویری عصر ناصری با ارائه تصاویر کمتر دیده شده با نمونههای عکسهای متعلق به همان دوران تطبیق داده شده است. همچنین پیشینه ساخت کاشی و خشتهای لعابدار از دیرباز تا سده سیزدهم هجری، شیوههای ساخت و تولید در کاشیهای تهران، سبک نقاشی و مهمترین کاشیکاران طهران تا انقلاب مشروطه مطالعه شدهاند. در این اثر بیش از ۴۰۰ نمونه از انواع کاشیهای هفت رنگ و زیرلعابی مختص کاخها و بناهای تهران با کیفیت عالی منتشر شده است. از جمله بناهایی که کاشیهای آنها برای نخستین بار در این کتاب منتشر شدهاند میتوان به کاشیهای کاخ سلطنت آباد، کاخ گلستان، عمارت مسعودیه، خانه مقدم، خانه قوام السلطنه، خانه فرمانفرمائیان، مسجد سپهسالار و خانه تیمورتاش اشاره کرد.
در کتاب کاشی و کاشیکاران طهران در عصر قاجار، نمونههای ممتازی از انواع کاشیها بر اساس نقوش و مضامین، طبقهبندی و بررسی شده است؛ فصول مختلف کتاب حاضر شامل: نقوش گیاهی و حیوانی، نقش شیر و خورشید، مجالس بزم و ضیافت، گلگشت و دیدار دلدادگان، شکارگاه، سوارکاری و چوگان بازی، پادشاهان، شاهزادگان و صف سلام، رجال، نظامیان و خارجیها، اصناف و مشاغل، مضامین عاشقانه و عارفانه، مضامین حماسی و باستانی، مضامین مسیحی، زنان و فرشتگان، عجایب نگاری، بناها و منظرهپردازی است. از ویژگیهای بارز کاشی دوره قاجار میتوان به راهیابی موضوعات مردمی و تصویر اصناف و مشاغل مختلف به کاشیها اشاره کرد.
از بخشهای جذاب این کتاب میتوان به نمونه کاشیهای عکسی و کارت پستالی اشاره کرد که در دوره ناصری، کاشیکاران تصاویر را مستقیماً از نمونه عکسهای دوره قاجار اقتباس کردهاند و در اینجا برای نخستین بار اصل عکسها و کارت پستالها در کنار کاشیها برای مقایسه تطبیقی منتشر شده است.در بخش پایانی کتاب نمونههایی از سبک کاشیکاری سقاخانهها، دروازهها و کتیبههای خوشنویسی عصر قاجار ارائه شده است.کتاب کاشی و کاشیکاران طهران در عصر قاجار، در قطع رقعی، ۲۷۲ صفحه گلاسه تمام رنگی، توسط نشر دانیار منتشر و روانه بازار کتاب شده است.
فضای مجازی
یاد
نامش «اسکندر ابراهیمیزنجانی» بود ولی به واسطه اینکه در آن زمان تعصباتی نسبت به موسیقی وجود داشت، او هم برای اینکه مبادا خدشهای به نام و نشان پدرش وارد شود، اسم مستعار «منصور نریمان» را برای خود برگزید. نریمان پدر عودنوازی ایران لقب گرفت و کم به موسیقی ایران خدمت نکرد ولی گویا او نیز اواخر عمر از کملطفیها گلهمند بود؛ میگفت: «تا وقتی که سالم هستی همه دورت جمع میشوند، اما همین که بنیهات ضعیف میشود همه کنارت میگذارند، مسئولان هم با من خداحافظی کردهاند.» اواخر آذر ماه امسال «مهارت ساختن و نواختن عود» بهطور مشترک به نام ایران و سوریه در یونسکو ثبت شد و به همین دلیل ایسنا در گزارشی ذکرخیری کرده از این نوازنده شهیر ایرانی که تنها عود نمینواخت و حتی سر و کارش با موسیقی فقط در حد عودنوازی نبود؛ اتفاقاً نقاشی و خوشنویسی هم میکرد، پیانو مینواخت و در سازهای دیگر هم تبحر داشت. نریمان همانطور که «حسن ناهید» ـ نوازنده نی و از اعضای گروه پایور ـ گفت، حق بزرگی بر گردن موسیقی ایران دارد؛ چراکه به گفته ناهید، 50 سال پیش در رادیو نوازندگان عود انگشتشمار بودند اما با فعالیتهای نریمان و تربیت شاگردانی از سوی او، ساز عود رونق بسیاری یافت. «پدر عود ایران» ۲۳ تیرماه ۱۳۹۴ دار فانی را وداع گفت و در قطعه هنرمندان در کنار شاپور قریب آرام گرفت.
علیه شایعه
طی یکی دو روز گذشته، خبرهایی درباره درگذشت توران مهرزاد (بازیگر قدیمی سینما، تئاتر و رادیو) منتشر شد و شهین نجفزاده از همکاران قدیمی این هنرمند (که پس از سالها ایفای نقش مادر و دختری در رادیو در زندگی واقعی هم باهم چنین رابطهای دارند) در گفتوگویی با ایسنا، خبرهای منتشر شده در مورد مرگ وی را تکذیب کرد و به ایسنا گفت: خانم مهرزاد حالشان خوب است و در منزل هستند. نمیدانم این خبرهای نادرست و بدون منبع چگونه و به چه دلیلی منتشر شده، ولی خدا را شکر اتفاقی برای خانم مهرزاد نیفتاده است.
او اضافه کرد که توران مهرزاد در سالهای گذشته فعالیت هنری خاصی نداشته بخصوص آنکه با توجه به شرایط سنی، چندان توانایی جلوی دوربین رفتن را ندارد ضمن اینکه خود این هنرمند هم تمایلی به کار ندارد. نجفزاده همچنین یادآور شد که در سالهای گذشته حسن خجسته، از مدیران پیشین رادیو، از طریق رادیو حمایتهای زیادی از این هنرمند به عمل آورده که همچنان ادامه دارد. گفتنی است توران مهرزاد که متولد ۱۳۰۹ است، در سال ۱۳۲۳ فعالیتهای هنری خود را در تئاتر شروع کرد و سپس کارش را با ایفای نقش در نمایشهای رادیویی ادامه داد.
سینما مستند
مهدی بخشیمقدم در گفتوگو با ایرنا و در توضیح مضمون قصه مستند «خونه مامان شکوه» که امسال در بخش مسابقه ملی مستندهای بلند شانزدهمین جشنواره بینالمللی سینما حقیقت حضور دارد، میگوید: «خونه مامان شکوه، خانهای است که دخترانی برای ترک اعتیاد در آنجا حضور دارند یعنی حالت کمپ دارد. این مستند، قصه زندگی این بچههاست که هر کدام به شکلی به این خانه وارد و از آن خارج میشوند. هرکدام در سن پایین یعنی بین ۱۸ تا ۲۵ ساله هستند و با آرزوها و رؤیاهایی وارد این خانه شده و با داستانهای مختلف و امیدهایی از این خانه خارج میشوند.» او در پاسخ به این پرسش که چرا سراغ ساخت این فیلم و این سوژه رفته اینطور پاسخ میدهد: «دغدغه مهم من این بود که بسیاری از کسانی که به سمت کمپهای ترک اعتیاد میروند، قادر به ترک نیستند و دوباره بازمیگردند. برای من مهم بود بدانم در کمپ چه اتفاقاتی برایشان میافتد تا اینکه با خونه مامان شکوه آشنا شدم و توانستم اعتمادشان را جلب کنم تا بتوانیم فیلمبرداری کنیم و خیلی راحت با دخترانی که در آنجا هستند، صحبت کنیم و آنها زندگیهایشان را روایت کنند.»
کتاب
کتاب «خداحافظ عمو میر» از مجموعه داستانهایی از تاریخ علم معاصر و برای گروه سنی بالای ۱۲ سال (گروه سنی نونگاه) نوشته شدهاست. این کتاب، داستان یک ایستگاه فضایی قدیمی است. ایستگاه میر با اینکه تأثیر زیادی در پیشرفت علم و فناوری داشته اما به دلیل کهنه شدن قطعاتش و هزینه بالای نگهداری از آن، باید تعطیل شود. این کتاب یکی از مجموعه داستانهایی از تاریخ معاصر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است و بینش علمی کودکان و نوجوانان را رشد میدهد و دریچه تازه و شگفتانگیزی به تخیل و کنجکاوی آنان باز میکند تا بتوانند با خودباوری و خلاقیت، نقشآفرین فردایی بهتر باشند. حمید نوایی لواسانی نویسنده کتاب، متولد۱۳۴۲ - تهران است و تحصیلات خود را تا مقطع کاردانی در رشته امور فرهنگی ادامه داد و بهعنوان کارشناس و منتقد ادبیات کودک و نوجوان فعالیتهایی انجام داده است. او از بدو تأسیس انجمن نویسندگان کودک و نوجوان عضو این گروه بود. کتاب «خداحافظ عمو میر» با تصویرگری ریحانه آلشیخ در ۳۱ صفحه و به قیمت ۳۲ هزار تومان با شمارگان 2 هزار و ۵۰۰ نسخه در سال ۱۴۰۱ توسط انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شد.
نامش «اسکندر ابراهیمیزنجانی» بود ولی به واسطه اینکه در آن زمان تعصباتی نسبت به موسیقی وجود داشت، او هم برای اینکه مبادا خدشهای به نام و نشان پدرش وارد شود، اسم مستعار «منصور نریمان» را برای خود برگزید. نریمان پدر عودنوازی ایران لقب گرفت و کم به موسیقی ایران خدمت نکرد ولی گویا او نیز اواخر عمر از کملطفیها گلهمند بود؛ میگفت: «تا وقتی که سالم هستی همه دورت جمع میشوند، اما همین که بنیهات ضعیف میشود همه کنارت میگذارند، مسئولان هم با من خداحافظی کردهاند.» اواخر آذر ماه امسال «مهارت ساختن و نواختن عود» بهطور مشترک به نام ایران و سوریه در یونسکو ثبت شد و به همین دلیل ایسنا در گزارشی ذکرخیری کرده از این نوازنده شهیر ایرانی که تنها عود نمینواخت و حتی سر و کارش با موسیقی فقط در حد عودنوازی نبود؛ اتفاقاً نقاشی و خوشنویسی هم میکرد، پیانو مینواخت و در سازهای دیگر هم تبحر داشت. نریمان همانطور که «حسن ناهید» ـ نوازنده نی و از اعضای گروه پایور ـ گفت، حق بزرگی بر گردن موسیقی ایران دارد؛ چراکه به گفته ناهید، 50 سال پیش در رادیو نوازندگان عود انگشتشمار بودند اما با فعالیتهای نریمان و تربیت شاگردانی از سوی او، ساز عود رونق بسیاری یافت. «پدر عود ایران» ۲۳ تیرماه ۱۳۹۴ دار فانی را وداع گفت و در قطعه هنرمندان در کنار شاپور قریب آرام گرفت.
علیه شایعه
طی یکی دو روز گذشته، خبرهایی درباره درگذشت توران مهرزاد (بازیگر قدیمی سینما، تئاتر و رادیو) منتشر شد و شهین نجفزاده از همکاران قدیمی این هنرمند (که پس از سالها ایفای نقش مادر و دختری در رادیو در زندگی واقعی هم باهم چنین رابطهای دارند) در گفتوگویی با ایسنا، خبرهای منتشر شده در مورد مرگ وی را تکذیب کرد و به ایسنا گفت: خانم مهرزاد حالشان خوب است و در منزل هستند. نمیدانم این خبرهای نادرست و بدون منبع چگونه و به چه دلیلی منتشر شده، ولی خدا را شکر اتفاقی برای خانم مهرزاد نیفتاده است.
او اضافه کرد که توران مهرزاد در سالهای گذشته فعالیت هنری خاصی نداشته بخصوص آنکه با توجه به شرایط سنی، چندان توانایی جلوی دوربین رفتن را ندارد ضمن اینکه خود این هنرمند هم تمایلی به کار ندارد. نجفزاده همچنین یادآور شد که در سالهای گذشته حسن خجسته، از مدیران پیشین رادیو، از طریق رادیو حمایتهای زیادی از این هنرمند به عمل آورده که همچنان ادامه دارد. گفتنی است توران مهرزاد که متولد ۱۳۰۹ است، در سال ۱۳۲۳ فعالیتهای هنری خود را در تئاتر شروع کرد و سپس کارش را با ایفای نقش در نمایشهای رادیویی ادامه داد.
سینما مستند
مهدی بخشیمقدم در گفتوگو با ایرنا و در توضیح مضمون قصه مستند «خونه مامان شکوه» که امسال در بخش مسابقه ملی مستندهای بلند شانزدهمین جشنواره بینالمللی سینما حقیقت حضور دارد، میگوید: «خونه مامان شکوه، خانهای است که دخترانی برای ترک اعتیاد در آنجا حضور دارند یعنی حالت کمپ دارد. این مستند، قصه زندگی این بچههاست که هر کدام به شکلی به این خانه وارد و از آن خارج میشوند. هرکدام در سن پایین یعنی بین ۱۸ تا ۲۵ ساله هستند و با آرزوها و رؤیاهایی وارد این خانه شده و با داستانهای مختلف و امیدهایی از این خانه خارج میشوند.» او در پاسخ به این پرسش که چرا سراغ ساخت این فیلم و این سوژه رفته اینطور پاسخ میدهد: «دغدغه مهم من این بود که بسیاری از کسانی که به سمت کمپهای ترک اعتیاد میروند، قادر به ترک نیستند و دوباره بازمیگردند. برای من مهم بود بدانم در کمپ چه اتفاقاتی برایشان میافتد تا اینکه با خونه مامان شکوه آشنا شدم و توانستم اعتمادشان را جلب کنم تا بتوانیم فیلمبرداری کنیم و خیلی راحت با دخترانی که در آنجا هستند، صحبت کنیم و آنها زندگیهایشان را روایت کنند.»
کتاب
کتاب «خداحافظ عمو میر» از مجموعه داستانهایی از تاریخ علم معاصر و برای گروه سنی بالای ۱۲ سال (گروه سنی نونگاه) نوشته شدهاست. این کتاب، داستان یک ایستگاه فضایی قدیمی است. ایستگاه میر با اینکه تأثیر زیادی در پیشرفت علم و فناوری داشته اما به دلیل کهنه شدن قطعاتش و هزینه بالای نگهداری از آن، باید تعطیل شود. این کتاب یکی از مجموعه داستانهایی از تاریخ معاصر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است و بینش علمی کودکان و نوجوانان را رشد میدهد و دریچه تازه و شگفتانگیزی به تخیل و کنجکاوی آنان باز میکند تا بتوانند با خودباوری و خلاقیت، نقشآفرین فردایی بهتر باشند. حمید نوایی لواسانی نویسنده کتاب، متولد۱۳۴۲ - تهران است و تحصیلات خود را تا مقطع کاردانی در رشته امور فرهنگی ادامه داد و بهعنوان کارشناس و منتقد ادبیات کودک و نوجوان فعالیتهایی انجام داده است. او از بدو تأسیس انجمن نویسندگان کودک و نوجوان عضو این گروه بود. کتاب «خداحافظ عمو میر» با تصویرگری ریحانه آلشیخ در ۳۱ صفحه و به قیمت ۳۲ هزار تومان با شمارگان 2 هزار و ۵۰۰ نسخه در سال ۱۴۰۱ توسط انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شد.
عکس نوشت
«سلمان فارسی» پروژه الف ویژه داوود میرباقری که طی چند ماه اخیر در شاهرود در حال تصویربرداری بود این روزها در ارمنستان جلوی دوربین میرود و میرباقری به همراه عوامل اصلی این سریال، آخرین سکانسهای فصل بیزانس را در این کشور ضبط میکند. گفتنی است این سریال داستان سلمان فارسی، صحابه ایرانی پیامبر اسلام را به تصویر میکشد و علیرضا شجاع نوری، داریوش فرهنگ، محمدرضا هدایتی، فرهاد اصلانی، مجید مظفری، احترام برومند، تورج نصر، محمد فیلی، جعفر دهقان، شکرخدا گودرزی و... از بازیگران آن هستند./ ایسنا
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
عضو هیچ باند و دستهای نیستم
-
کتابخانهها و بایگانی دانش
-
مشقت تسمیه اولاد
-
شوق زندگی در بیخانمانها موج میزند
-
نفیسترین کاشیهای ابنیه عصر قاجار
-
فضای مجازی
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین