ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
محدودیت امکانات در گذرگاههای مرزی برای پذیرش زائران موجب بسته شدن مرزهای زمینی شد
تلاش ایران و عراق برای بازگشایی مرزها
آیتالله رئیسی با صدور دستوراتی خطاب به مسئولان دولتی بر خدماترسانی بهتر و رفع مشکلات موجود در مسیر زائران عتبات تأکید کرد
معاون اول و وزیر کشور برای تسهیل شرایط عبور زائران در گذرگاههای مرزی حضور یافتند
2 ،16، 22 و 23
معاون اول و وزیر کشور برای تسهیل شرایط عبور زائران در گذرگاههای مرزی حضور یافتند
2 ،16، 22 و 23
«ایران» از طرح بازارسازی برای فروش نفت خام از طریق سرمایهگذاری در پالایشگاههای فراسرزمینی گزارش میدهد
خنثیسازی تحریم نفتی درآنسوی مرزها
مدیر سرمایهگذاری و کسب و کار شرکت ملی نفت در گفتوگو با «ایران» تشریح کرد
سفرهای محرمانه نفتی برای جذب سرمایه خارجی
جذب سرمایه چه از ظرفیتهای داخلی و چه خارجی یکی از الزامات صنعت نفت است. صنعتی که حداقل 160 میلیارد دلار نیاز دارد تا بتواند هم سر پا بماند و هم از وضعیت فعلی اندکی فاصله بگیرد. در یک سال اخیر، وزارت نفت سعی کرد که با فعال کردن هر فرصتی بخشی از این نیاز را پاسخ دهد؛ اما بخشی از اسناد امضا شده هنوز در مرحله تفاهمنامه هستند و تا زمانی که به قرارداد تبدیل نشوند، این نگرانی وجود دارد که منابع مورد نیاز تأمین نشود.
گروه اقتصادی / اقتصاد ایران به عنوان کشوری نفتخیز روی درآمدهای حاصل از فروش نفت حساب میکند. برای اقتصاد ایران منظور از رهایی اقتصاد از نفت، توقف وابستگی مستقیم آن است و به نوعی رهایی از خامفروشی و وابستگی مستقیم بودجه به درآمدهای نفتی مدنظر است تا توقف تولید و فروش نفت. کارشناسان میگویند که نفت یک نعمت است و باید تا جایی که میتوانیم از آن به نفع اقتصاد کشور بهره ببریم؛ اما به شکلی دیگر. تا زمانی که این رابطه اصلاح شود نیز باید حداکثر درآمدهای نفتی را برای کشور ایجاد کرد اما از آنجایی که همواره نوک پیکان تحریمهای غرب این درآمدها را نشانه میگیرد، خنثیسازی تحریمهای نفتی نیز ضروری است. تلاش برای خنثیسازی این تحریمها طی سالهای اخیر مورد توجه دولتمردان کشورمان قرار گرفته است. دولت سیزدهم اقداماتی را در جهت فروش نفت به اجرا گذاشته که از آن جمله میتوان به هدفگذاری برای ساخت پتروپالایشگاهها و ایجاد همکاری در پالایشگاههای فراسرزمینی اشاره کرد. در این خصوص، وزارت نفت قراردادی را با دو کشور امریکای لاتین از جمله ونزوئلا امضا کرده است و به نظر میرسد ظرفیتی هم در کشورهای منطقه از جمله افغانستان، عراق، سوریه، یمن و لبنان در این حوزه برای ایران وجود دارد و برای این بخش نیز رایزنیها در جریان است.
درباره اهمیت این اقدام، یک کارشناس ارشد انرژی میگوید: برای فروش تضمینی نفت باید بازارسازی انجام داد و صادرات خدمات فنی مهندسی و اخذ سهام در پالایشگاه فراسرزمینی، اقدام بسیار مهمی در زمینه این بازارسازی برای فروش نفت خام است.
«نرسی قربان» در گفتوگو با ایرنا اظهار میکند: با توجه به اینکه ما همواره تحت تحریم بودهایم و تلاش داشتهایم منابع انرژی خود را به فروش برسانیم، راههایی برای رفع مشکلات فنی خود در این حوزه کشف کردهایم. اگر کشورهایی وجود داشته باشند که بخواهند از این دانش فنی ما استفاده کنند، فرصت مناسبی خواهد بود تا دانش خود را در اختیار آنها قرار دهیم.
او ادامه میدهد: لزوم فاصله گرفتن از خام فروشی و حرکت به سمت تولید فرآوردههای نفتی و گازی موضوعی است که طی سالیان گذشته همیشه مطرح بوده و مسأله جدیدی نیست؛ البته باید بررسی کنیم آیا همانطور که برای نفت ما مشتری وجود دارد، برای فرآوردههایمان هم تقاضا هست یا خیر.
این کارشناس حوزه انرژی با اشاره به تولید فرآوردههای نفتی در راستای خنثیسازی تحریمها، بیان میکند: این یک موضوع سیاسی است نه اقتصادی، در این سناریو در واقع ما در حال دور زدن تحریمها هستیم و کار درستی است که باید انجام شود؛ اما اگر بخواهیم به تولید فرآوردهها از دید اقتصاد کلان نگاه کنیم، با یک موضوع بسیار گسترده روبهرو هستیم و این موضوع به مسائل مختلفی بستگی دارد.
نرسی قربان میگوید: به طور مثال در نظر بگیرید که ما روزانه ۲ میلیون بشکه نفت در روز صادرات داریم. تبدیل این حجم از نفت به فرآورده سرمایهگذاری هنگفتی را میطلبد، در حدود ۳۰ الی ۴۰ میلیارد دلار سرمایه لازم است تا پالایشگاه راهاندازی و نفتمان را تبدیل به فرآورده کنیم.
او با بیان اینکه اکنون در شرایطی نیستیم که بتوانیم چنین سرمایهگذاری انجام دهیم، ادامه میدهد: از طرف دیگر، اداره پالایشگاههای تازه تأسیس نیاز به فناوریهای نوین دارد که در وضعیت تحریمی فعلی امکان دستیابی به آن وجود ندارد.
پالایشگاهداری به جای پالایشگاه سازی
این کارشناس حوزه انرژی در خصوص پیشنهاد برخی کارشناسان مبنی بر اینکه بهجای پالایشگاهسازی در کشور به سمت استفاده از پالایشگاههای نیمهکاره در کشورهای دیگر مانند ونزوئلا، عراق، سوریه، یمن، افغانستان، لبنان و... برویم، تصریح میکند: این سیاستی است که میتوان در دستور کار قرار داد، اگر کشوری را پیدا کنیم که پالایشگاهی داشته باشد و همکاری ما را بخواهد، میتوانیم از این فرصت بهره ببریم.
نرسی قربان با بیان اینکه قبلاً تجربه همکاری در پالایشگاههای فراسرزمینی را داشتهایم، ادامه میدهد: بهطور مثال، در حدود ۵۰ سال پیش پالایشگاههایی را در کره جنوبی، هند و آفریقای جنوبی خریده بودیم و تلاش میکردیم نفت خود را به این کشورها بفروشیم.
نرسی قربان میگوید: در ادامه این پالایشگاهها فروخته شد و پالایشگاه ما در کره جنوبی که آن را فروختیم، الان یکی از بزرگترین پالایشگاههای دنیاست. به طور کلی، همکاری در پالایشگاههای فراسرزمینی امکانپذیر است و مزایایی برای کشور دارد.
لزوم بازارسازی نفت
کارشناس حوزه انرژی تأکید میکند: برای فروش تضمینی نفت، باید بازارسازی انجام داد و صادرات خدمات فنی مهندسی و اخذ سهام در پالایشگاه فراسرزمینی، اقدام بسیار مهمی در زمینه این بازارسازی برای فروش نفت خام است. به طور کلی همه کشورها به دنبال یافتن راههایی برای فروش بیشتر نفت خودشان هستند.
نرسی قربان با اشاره به اینکه باید از همه فرصتها برای فروش نفت خود استفاده کنیم، در پایان میگوید: نکتهای که باید به آن توجه داشته باشیم این است که فرصت زیادی برای فروش نفت نداریم. با توجه به جهتگیری انرژی در جهان که به سمت استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر پیش میرود، ما فرصت چندانی برای فروش نفت نداریم.
گروه اقتصادی / اقتصاد ایران به عنوان کشوری نفتخیز روی درآمدهای حاصل از فروش نفت حساب میکند. برای اقتصاد ایران منظور از رهایی اقتصاد از نفت، توقف وابستگی مستقیم آن است و به نوعی رهایی از خامفروشی و وابستگی مستقیم بودجه به درآمدهای نفتی مدنظر است تا توقف تولید و فروش نفت. کارشناسان میگویند که نفت یک نعمت است و باید تا جایی که میتوانیم از آن به نفع اقتصاد کشور بهره ببریم؛ اما به شکلی دیگر. تا زمانی که این رابطه اصلاح شود نیز باید حداکثر درآمدهای نفتی را برای کشور ایجاد کرد اما از آنجایی که همواره نوک پیکان تحریمهای غرب این درآمدها را نشانه میگیرد، خنثیسازی تحریمهای نفتی نیز ضروری است. تلاش برای خنثیسازی این تحریمها طی سالهای اخیر مورد توجه دولتمردان کشورمان قرار گرفته است. دولت سیزدهم اقداماتی را در جهت فروش نفت به اجرا گذاشته که از آن جمله میتوان به هدفگذاری برای ساخت پتروپالایشگاهها و ایجاد همکاری در پالایشگاههای فراسرزمینی اشاره کرد. در این خصوص، وزارت نفت قراردادی را با دو کشور امریکای لاتین از جمله ونزوئلا امضا کرده است و به نظر میرسد ظرفیتی هم در کشورهای منطقه از جمله افغانستان، عراق، سوریه، یمن و لبنان در این حوزه برای ایران وجود دارد و برای این بخش نیز رایزنیها در جریان است.
درباره اهمیت این اقدام، یک کارشناس ارشد انرژی میگوید: برای فروش تضمینی نفت باید بازارسازی انجام داد و صادرات خدمات فنی مهندسی و اخذ سهام در پالایشگاه فراسرزمینی، اقدام بسیار مهمی در زمینه این بازارسازی برای فروش نفت خام است.
«نرسی قربان» در گفتوگو با ایرنا اظهار میکند: با توجه به اینکه ما همواره تحت تحریم بودهایم و تلاش داشتهایم منابع انرژی خود را به فروش برسانیم، راههایی برای رفع مشکلات فنی خود در این حوزه کشف کردهایم. اگر کشورهایی وجود داشته باشند که بخواهند از این دانش فنی ما استفاده کنند، فرصت مناسبی خواهد بود تا دانش خود را در اختیار آنها قرار دهیم.
او ادامه میدهد: لزوم فاصله گرفتن از خام فروشی و حرکت به سمت تولید فرآوردههای نفتی و گازی موضوعی است که طی سالیان گذشته همیشه مطرح بوده و مسأله جدیدی نیست؛ البته باید بررسی کنیم آیا همانطور که برای نفت ما مشتری وجود دارد، برای فرآوردههایمان هم تقاضا هست یا خیر.
این کارشناس حوزه انرژی با اشاره به تولید فرآوردههای نفتی در راستای خنثیسازی تحریمها، بیان میکند: این یک موضوع سیاسی است نه اقتصادی، در این سناریو در واقع ما در حال دور زدن تحریمها هستیم و کار درستی است که باید انجام شود؛ اما اگر بخواهیم به تولید فرآوردهها از دید اقتصاد کلان نگاه کنیم، با یک موضوع بسیار گسترده روبهرو هستیم و این موضوع به مسائل مختلفی بستگی دارد.
نرسی قربان میگوید: به طور مثال در نظر بگیرید که ما روزانه ۲ میلیون بشکه نفت در روز صادرات داریم. تبدیل این حجم از نفت به فرآورده سرمایهگذاری هنگفتی را میطلبد، در حدود ۳۰ الی ۴۰ میلیارد دلار سرمایه لازم است تا پالایشگاه راهاندازی و نفتمان را تبدیل به فرآورده کنیم.
او با بیان اینکه اکنون در شرایطی نیستیم که بتوانیم چنین سرمایهگذاری انجام دهیم، ادامه میدهد: از طرف دیگر، اداره پالایشگاههای تازه تأسیس نیاز به فناوریهای نوین دارد که در وضعیت تحریمی فعلی امکان دستیابی به آن وجود ندارد.
پالایشگاهداری به جای پالایشگاه سازی
این کارشناس حوزه انرژی در خصوص پیشنهاد برخی کارشناسان مبنی بر اینکه بهجای پالایشگاهسازی در کشور به سمت استفاده از پالایشگاههای نیمهکاره در کشورهای دیگر مانند ونزوئلا، عراق، سوریه، یمن، افغانستان، لبنان و... برویم، تصریح میکند: این سیاستی است که میتوان در دستور کار قرار داد، اگر کشوری را پیدا کنیم که پالایشگاهی داشته باشد و همکاری ما را بخواهد، میتوانیم از این فرصت بهره ببریم.
نرسی قربان با بیان اینکه قبلاً تجربه همکاری در پالایشگاههای فراسرزمینی را داشتهایم، ادامه میدهد: بهطور مثال، در حدود ۵۰ سال پیش پالایشگاههایی را در کره جنوبی، هند و آفریقای جنوبی خریده بودیم و تلاش میکردیم نفت خود را به این کشورها بفروشیم.
نرسی قربان میگوید: در ادامه این پالایشگاهها فروخته شد و پالایشگاه ما در کره جنوبی که آن را فروختیم، الان یکی از بزرگترین پالایشگاههای دنیاست. به طور کلی، همکاری در پالایشگاههای فراسرزمینی امکانپذیر است و مزایایی برای کشور دارد.
لزوم بازارسازی نفت
کارشناس حوزه انرژی تأکید میکند: برای فروش تضمینی نفت، باید بازارسازی انجام داد و صادرات خدمات فنی مهندسی و اخذ سهام در پالایشگاه فراسرزمینی، اقدام بسیار مهمی در زمینه این بازارسازی برای فروش نفت خام است. به طور کلی همه کشورها به دنبال یافتن راههایی برای فروش بیشتر نفت خودشان هستند.
نرسی قربان با اشاره به اینکه باید از همه فرصتها برای فروش نفت خود استفاده کنیم، در پایان میگوید: نکتهای که باید به آن توجه داشته باشیم این است که فرصت زیادی برای فروش نفت نداریم. با توجه به جهتگیری انرژی در جهان که به سمت استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر پیش میرود، ما فرصت چندانی برای فروش نفت نداریم.
«ایران» از راه اندازی نخستین مرکز تجاری ایران در روسیه و آثار مثبت آن بر اقتصاد دو کشور گزارش میدهد
تجارت 8 میلیاردی با روسیه تا 700 روز دیگر
هم اکنون تجارت میان ایران و روسیه پس از جهش سال گذشته 2 میلیارد دلار است
نخستین مرکز تجاری جمهوری اسلامی ایران در روسیه با هدف تسهیل تجارت، انعقاد قراردادهای همکاری، مشاوره بانکی، بیمهای و گمرکی و پشتیبانی حقوقی از تجار ایرانی و روسی راهاندازی شد. گشایش مرکز تجاری ایران در روسیه که به همت دولت سیزدهم انجام شد، یکی از مهمترین اتفاقها برای تاجرانی است که بازار مسکو را هدفگذاری کردهاند؛ سازمان توسعه تجارت از نیمه دوم سال گذشته اعلام کرد که در برخی از کشورهای همسایه مرکز تجاری ایجاد خواهد شد تا تجار و فعالان اقتصادی با شرایطی بهتر در بازار هدف حضور پیدا کنند. در این میان بررسیها برای ایجاد و توسعه مرکز تجاری ایران در سایر کشورها همچون قطر، عراق، ارمنستان، عمان و... آغاز شده است. روسیه یکی از بازارهایی است که دولتهای گذشته و بخصوص دولت دوازدهم به آن بیتوجهی کردند و شرایطی فراهم نکردند که با وجود روابط خوب سیاسی، تجار و فعالان اقتصادی بدون دغدغه در این کشور پهناور فعالیت کنند.
الیزابت دوم بعد از 70 سال سلطنت درگذشت
ملکه جنگ و کودتا
سلطنت موروثی بالاخره به چارلز رسید
انگلیسِ ملکه،پس از مرگش به چه سرنوشتی دچار خواهد شد؟
پایان عصر استعمارگری
حضور 70 ساله ملکه انگلیس در رأس هرم قدرت این کشور را شاید بتوان نمادی از سالخوردگی و فرتوتی ساختار سیاسی در انگلستان دانست. در دوره سلطنت الیزابت دوم، بریتانیا حوادث گوناگونی را پشت سر گذاشت؛ جنگهای متعدد، ناآرامیهای مداوم در ایرلند شمالی، جهشهای فناوری، بحرانهای اقتصادی، برگزیت، ظهور سیاستهای ناسیونالیستی راست افراطی، بیماریهای همهگیر و...
لاله مهرزاد/ الیزابت دوم، زنی که 70 سال ملکه انگلیس بود و تحت حاکمیت او بر این کشور، بسیاری از کشورهای جهان از سیاستهای لندن دچار خسران شدند، روز پنجشنبه درگذشت.
به گزارش سایت شبکه خبری بیبیسی، ملکه الیزابت دوم بعدازظهر پنجشنبه در املاک خصوصی خود در اسکاتلند که امسال نیز همچون هر سال تابستان را در آن گذرانده بود، در سن 96 سالگی درگذشت. بنا بر گزارش کاخ باکینگهام، کاخ سلطنتی انگلیس، حال ملکه صبح پنجشنبه رو به وخامت گذاشت و پزشکان بابت آن ابراز نگرانی کردند. وخامت حال ملکه، فرزندان وی را واداشت تا به بالمورال در نزدیکی آبردین سفر کرده و در آخرین لحظات عمر ملکه در کنار او باشند. ملکه الیزابت دوم سال 1952 بعد از استعفای پدرش از پادشاهی بر تخت سلطنت انگلیس نشست و در 70 سال گذشته شاهد تغییرات اجتماعی زیادی در انگلیس بود. اکنون با مرگ او پسر ارشد وی، چارلز، پادشاه انگلیس خواهد شد.
مرگ دردسرساز ملکه برای انگلیسیها
مرگ ملکه الیزابت دوم در حالی رخ داده است که این کشور به خاطر تبعات برگزیت و همچنین نزدیک به سه سال کرونایی و جنگ اوکراین در بحران اقتصادی کمسابقهای به سر میبرد. با این حال طبق اطلاعاتی که خبرنگار الجزیره ارائه کرده است، مراسم خاکسپاری ملکه انگلیس و مراسم رسمی مربوط به انتقال قدرت به چارلز بیش از 6 میلیارد پوند هزینه دربر خواهد داشت. این هزینه گزاف در حالی صورت میگیرد که بنا بر اطلاعاتی که مرکز تحقیقات اقتصادی و تجاری انگلیس اوایل بهار امسال منتشر کرده بود، سطح استانداردهای زندگی در این کشور به پایینترین میزان آن از دهه 1950 به این سو رسیده است. این مرکز در آن زمان اعلام کرده بود مردم انگلیس نسبت به سال 2021 مجبور هستند 73 درصد پول بیشتری برای قبوض برق و گاز خود بپردازند و بهای بنزین هم 30 درصد افزایش داشته است. قابل توجه آنکه این آمار مربوط به آغاز بهار امسال است و شرایط زندگی در انگلیس به مراتب سختتر از قبل شده است به طوری که پیشبینی شده است، بهای انرژی مصرفی خانوارهای انگلیسی در بهار سال آینده به 6 هزار و 900 دلار برسد.
اما دردسر مرگ ملکه برای انگلیسیها به هزینه گزاف مراسم خاکسپاری او محدود نمیشود، زیرا مرگ ملکه باعث خواهد شد تصویب قوانین برای مدتی به تعویق بیفتد. این در حالی است که به گزارش ولز نیوز، لیز تراس که روز دوشنبه هفته قبل کار خود را بهعنوان نخستوزیر جدید انگلیس آغاز کرد، پیش از اینکه این سمت را به دست بگیرد به مردم وعده داده بود طی یک هفته وضعیت اقتصادی آنان را سروسامان ببخشد، اما او برای تبدیل کردن طرحهای اقتصادی خود به قانون، باید این طرحها را به مجلس عوام بفرستد تا بعد از تصویب آنها در نهاد قانونگذاری انگلیس، این قوانین را به اجرا درآورد؛ اما اکنون با مرگ ملکه تا مدتی دیگر هیچ قانونی تصویب نخواهد شد و بنابراین بستههای کمکی که قرار بود بنا بر طرح لیز تراس در اختیار مردم قرار بگیرد، به حالت معلق خواهد ماند. ضمن اینکه بدون قانون جدید، سقف بهای قبوض انرژی طبق آنچه از قبل مصوب شده بود، اول ماه اکتبر (9 مهرماه) به طور خودکار افزایش خواهد یافت. این در حالی است که تا پیش از مرگ الیزابت دوم بنا بود لیز تراس، جمعه شب نشست مهمی درباره تعیین این کمکها برگزار کند، اما اکنون او در حال برگزاری جلسات مختلف با وزرای ارشد، پلیس و اعضای خاندان سلطنتی است تا مراسم خاکسپاری و تفویض قدرت به پادشاه جدید به خوبی و به گونهای که کاخ باکینگهام در نظر دارد، انجام شود. تراس همچنین در نظر داشت 19 سپتامبر (9 روز دیگر) نشستهایی برای بودجه داشته باشد، اما اکنون درست در همین روز خاکسپاری ملکه انجام خواهد شد.
با این حال هر چند طبق قانون تا زمانی که مراسم خاکسپاری ملکه انجام نشود دوره عزای عمومی در انگلیس ادامه مییابد و وزیران دیدارها، مصاحبهها، کنفرانسهای مطبوعاتی و بیانیهها را لغو میکنند و کشور به حالت نیمهتعطیل درمیآید، اما با توجه به شرایط اضطراری موجود، مقامات و وزرا میتوانند بررسی کرده و ببینند آیا دولت میتواند لوایح درخواستی خود را به طور اضطراری به مجلس عوام بفرستد تا افزایش بهای انرژی را متوقف کند یا خیر؟ اگر آنها نتوانند این کار را انجام دهند، بهای انرژی از اول اکتبر به 5 هزار و 500 پوند افزایش خواهد یافت.
واکنش زخم خوردگان ملکه
مرگ ملکه انگلیس هرچند از سوی بسیاری از انگلیسیها بهعنوان رویدادی تلخ یاد شد و رهبران جهان در پیامهایی به خاندان سلطنتی انگلیس مرگ ملکه الیزابت دوم را تسلیت گفتند، اما در برخی نقاط جهان، مرگ ملکه الیزابت جشن گرفته شد و مردم بابت آن به شادمانی پرداختند. به گزارش مجله نیوزویک، امپراطوری بریتانیا در اوج قدرت خود بهعنوان «امپراطوریای که خورشید هرگز در آن غروب نمیکند»
توصیف میشد. این امپراطوری در سال 1913 بر 23 درصد از جمعیت جهان حکومت میکرد. انگلیس در آن زمان در تمامی قارهها کنترل چندین کشور را در اختیار داشت. امروز از جمع آن کشورها هنوز 14 کشور وجود دارند که بهعنوان کشورهای مشترکالمنافع شناخته میشوند و ملکه انگلیس تا پیش از مرگ، ملکه آنان نیز محسوب میشد. از همین رو مردم کشورهایی که قبلاً تحت استعمار انگلیس بودند مانند هند، ایرلند، استرالیا و نیجریه از مرگ ملکه انگلیس خوشحال شدند و در پیامهای خود در صفحات اجتماعی به نقش خاندان سلطنتی انگلیس در بدبختیهای دوره استعماری کشورشان اشاره کردند.
از نگاه بسیاری از آنان، ملکه بیرحمترین چهره تاریخ است. به گزارش نیوزویک، یکی از این کاربران شبکههای اجتماعی تا آنجا پیش رفت که ویدیویی از رقصندههای ایرلندی را که پیشتر جلوی کاخ باکینگهام نمایش اجرا کرده بودند با ترانهای از گروه کوئین آپلود کرد.
کاربران دیگر نیز که شمار آنها به میلیونها نفر میرسید، از زندگیهایی گفتند که تحت امپریالیسم بریتانیا جان خود را از دست دادند. یکی از آنها در توئیتر نوشت: «من احترام عمیقی برای ملکه الیزابت دوم بهعنوان یک شخص، مادر و مادربزرگ قائل هستم اما او در عین حال رئیس یک پادشاهی بود که قرنها از استثمار سیستماتیک ایرلند و هند سود برد.»
یکی دیگر از کاربران هم نوشت: «ملکه درگذشت. بیایید از این فرصت استفاده کنیم و به یاد آن چندین میلیون نفری باشیم که در نتیجه امپریالیسم بریتانیا در آفریقا، هند و ایرلند در دوران بردهداری و در بسیاری از کشورهای جهان جان خود را از دست دادند. ملکه عجب زندگی طولانی و ممتازی داشت!» دیگری هم نوشت: «ایرلند، هند، جامائیکا، نیجریه، غنا و... برای جشن مرگ، ملکه متحد میشوند؟» و باز یکی دیگر نوشت: «به یاد آورید ملکه الیزابت بازماندهای از دوران استعمار نیست. او خود یک استعمارگر بود. او با قدرت تمام تلاش کرد جنبشهای استقلال را متوقف کند و مانع خروج کشورهای مستقل از مشترکالمنافع شود.»
در استرالیا نیز که پس از ورود انگلیسیها به این کشور در سال 1778 بومیان این کشور مورد تاختوتاز قرار گرفتند و دچار مشکلات بسیاری شدند که تا امروز هم ادامه دارد، مرگ ملکه را جشن گرفتند. یکی از آنها در توئیتر نوشت: «با آرزوی یک روز خوب برای تمام اقوام بومی استرالیا.»
این در حالی است که برخی از اعضای جوان خاندان سلطنتی انگلیس مانند شاهزاده ویلیام و شاهزاده هری، در سالهای اخیر بسیار تلاش کردند با بازدیدهای خود از استرالیا، دل بومیان این کشور را به دست آورند. کمتر از یک سال پیش شاهزاده ویلیام که به همراه همسرش کیت میدلتون به جامائیکا سفر کرده بود، در جریان این دیدار گفت: «وحشیگری وحشتناک بردهداری برای همیشه تاریخ انگلیس را لکهدار کرده است.» او در حالی این سخنان را گفت که سفر او با اعتراضهایی در این کشور روبهرو شد و معترضان خواستار عذرخواهی انگلیس برای بردهداری شده و از لندن طلب غرامت کردند.
میراث های ملکه کودتا
نگاهی به عملکرد انگلیس در 70 سال سلطنت ملکه الیزابت دوم، دلایل واکنش از سر شادمانی برخی کاربران شبکههای اجتماعی را نشان میدهد.
یکی از بزرگترین خیانتهای تاریخی انگلیس در دوره ملکه الیزابت به مردم یکی از کشورهای جهان، کودتای 28 مرداد بود. به گزارش فارس هرچند در انگلیس ادعا میشود سلطنت، نهادی تشریفاتی است و پادشاه یا ملکه در امور سیاسی دخالت ندارند، اما درست دو ماه بعد از تاجگذاری ملکه انگلیس، کودتای 28 مرداد رخ داد. شواهد تاریخی نیز نشانگر نقش مستقیم سرویس مخفی انگلیس در این کودتا است.
از دیگر اقدامات انگلیس علیه دولت ایران جدایی بحرین از ایران در سال ۱۹۷۱ و انهدام هواپیمای مسافربری ایران بود که پروندههایی که به تازگی از طبقهبندی محرمانه لندن خارج شدهاند، نشان میدهند دولت مارگارت تاچر نخستوزیر سابق انگلیس بلافاصله از این جنایت امریکا حمایت کرده و حتی در پنهانکاری آن نیز همکاری داشته است.
بحران سوئز نیز که طی آن کانال سوئز به مدت چند ماه بسته شد و دو هزار سرباز مصری کشته شدند، دیگر رویداد مهم سلطنت ملکه الیزابت دوم بود. اقدام بعدی انگلیس در این دوره جنایت علیه مبارزان جنوب یمن بود که با اشغالگری انگلیس در این منطقه میجنگیدند. این مبارزان در سال ۱۹۶۳ قیام بزرگی را علیه استعمار انگلیس کلید زدند که ۶ سال به طول انجامید و در نهایت حکومت استعماری انگلیس در جنوب این کشور برچیده شد.
اسناد تاریخی نشان میدهد نظامیان انگلیسی در طول این سالها شکنجههای هولناکی را علیه یمنیهای اسیر شده به کار میگرفتند. جنگ فالکلند هم از دیگر رویدادهای مهم تاریخی در دوران سلطنت ملکه انگلیس است. در سال ۱۹۸۲ انگلیس و آرژانتین بر سر مالکیت جزایر فالکلند واقع در جنوب اقیانوس اطلس وارد جنگ شدند. در این جنگ که در زمان نخستوزیری تاچر رخ داد، صدها تن از نیروهای دو طرف کشته شدند و این جزایر از آرژانتین پس گرفته شد. نقش انگلیس در جنگ اول خلیجفارس و جنگهای افغانستان و عراق و بحران سوریه نیز قابل کتمان نیست. ضمن اینکه انگلیس در 7 سال اخیر حمایت مالی و تسلیحاتی از دولت ائتلاف عربستان در جنگ یمن کرده است.
گروه سیاست/ حضور 70 ساله ملکه انگلیس در رأس هرم قدرت این کشور را شاید بتوان نمادی از سالخوردگی و فرتوتی ساختار سیاسی در انگلستان دانست. در دوره سلطنت الیزابت دوم، بریتانیا حوادث گوناگونی را پشت سر گذاشت؛ جنگهای متعدد، ناآرامیهای مداوم در ایرلند شمالی، جهشهای فناوری، بحرانهای اقتصادی، برگزیت، ظهور سیاستهای ناسیونالیستی راست افراطی، بیماریهای همهگیر و... که تمام آنها را باید در بستر زوال امپراطوری استعماری انگلیس و نیز زوال نهاد سلطنت به حساب آورد. از هر پنج نفری که در حال حاضر در بریتانیا زندگی میکنند، چهار نفر در دوران الیزابت به دنیا آمدهاند. درست چند سال قبل از تولد الیزابت، امپراطوری بریتانیا تقریباً یک چهارم کل اراضی روی زمین را در اختیار داشت. استعمارگران اروپایی - از جمله، بازرگانان و سرمایه گذاران، و نیز اعضای خانواده سلطنتی - از طریق بردگی مردم آفریقا و بومیان و تصاحب و بهرهبرداری از منابع مستعمرات، خود را غنی کردند. امپراطوری اجداد الیزابت در حال فروپاشی بود و ملکه خود را وقف حفظ آن کرد؛ این بار با کلید واژهای جدیدتر و موجهتر: کشورهای مشترک المنافع! ملکه پرمسافرتترین پادشاه انگلیس در تمام دورانها بود و از مستعمرات سابق بریتانیا با قایق، قطار، ماشین و هواپیما دیدن میکرد. او سعی میکرد از قدرت جایگاهی که دارد، استفاده کرده و خود را نماد هویت انگلیس معرفی کند و از این طریق بر اتحاد میان مستعمرات سابق (بخوانید تداوم قدرت استعمارگری انگلیس) تأکید نماید. او معتقد بود که این امپراطوری بریتانیا است که جهان را نجات داده است و ما باید سعی کنیم از این مشترک المنافع دیرین، حتی چیزی بزرگتر و بهتر از آنچه در گذشته بودهاند، بسازیم! اما در عمل چه اتفاقی افتاد؟
بار سنگین سلطنتبر دوش مردم
جالب است بدانیم که اکنون سرنوشت کشورهای مشترکالمنافع که ملکه آیندهاش را چنان توصیف کرده بود، به کجا رسیده است؟ حالا، 75 سال بعد از آن زمان، مشترکالمنافع دارای 54 کشور عضو است که به گفته بروک نیومن (مورخ بریتانیا که علاقه خاصی به تاریخ بردهداری و مطالعه خاندان سلطنتی بریتانیا دارد) این کشورها به عنوان «بقایای بازمانده امپراطوری بریتانیا» عمل میکنند. اگرچه ملکه، در زمان حیاتش به فهرست بلندبالایی از جنایات امپراطوری بریتانیا در قرنهای گذشته اذعان کرد، اما هیچ گاه بابت آنها عذرخواهی نکرد.
ملکه در زمان حیاتش بسیار سعی میکرد از شایستگی ویکتوریایی اجدادش دفاع کند؛ موضعی که او را به طور فزایندهای در تضاد با بقیه خانواده سلطنتی قرار میداد؛ با وجود این اموری همچون عادات خرج کردن و منازعات درون خاندانی آنها در آغاز قرن بیست و یکم به خوراکی بیپایان برای ستونهای جنجالی افراد مشهور در رسانهها تبدیل شد؛ به اندازهای که حتی الیزابت هم نتوانست از انتقادها مصون بماند. مسائل مالی ملکه در سال 1992 توجه عموم را به خود جلب کرد، زمانی که آتش سوزی در قلعه ویندزور رخ داد و بیش از ۱۰۰ اتاق کاخ را ویران کرد. ملکه الیزابت در سخنرانیای که به مناسبت چهلمین سالگرد جانشینی خود ایراد کرد، این سال را «Annus Horribilis» نامید که به زبان لاتین به معنای «یک سال وحشتناک» است. در همین زمان بود که تحلیلگران انگلیسی با این تصمیم دولت که مالیات دهندگان بار 90 میلیون دلاری هزینههای بازسازی را به دوش بگیرند، مخالفت کردند.
آتش سوزی سال 1992 مصادف شد با گردابی از موجهای منفی مطبوعات برای خانواده سلطنتی؛ روزنامهها بر سر اینکه اخبار طلاقهای سلطنتی و رسواییهای خاندان سلطنت را پوشش دهند، جنون داشتند و هرکدام میخواستند از دیگری سبقت بگیرند. سریال «تاج» نتفلیکس بسیاری از این حوادث، از جمله درگیری با نخستوزیران، گزارشهای خیانت فیلیپ و حمله به کاخ باکینگهام را نمایش میدهد.
در سال 1997، ملکه به دلیل واکنشهای دور از انتظار به مرگ عروسش، پرنسس دایانا مورد انتقاد قرار گرفت و بیش از دو دهه بعد، پسر دایانا، شاهزاده هری و همسرش مگان مارکل، در مصاحبهای توضیح دادند که چگونه فرهنگ نژادپرستی در خانواده سلطنتی منجر به خروج نهایی آنها از این دایره شد. ملکه همچنین به دلیل حمایت بیسر و صدا از پسر دومش، شاهزاده اندرو که متهم به تجاوز جنسی به یک نوجوان در سال 2001 بود، مورد انتقاد شدید رسانهها بود.
آینده مبهم و زوال خاندان سلطنتی
یک نظرسنجی اخیر نشان میدهد که 41 درصد از بریتانیاییهای 18 تا 24 ساله خواهان جایگزینی سلطنت با یک رئیس دولت منتخب مردم هستند. بنا بر گزارشهای منتشره، در دهه گذشته، عمده حامیان مقام سلطنت در انگلیس، افراد بالای 65 سال بوده اند؛ شاید به همین خاطر باشد که برخی معتقدند اگر الیزابت در میان گروههایی از مردم محبوب بود، بیشتر به خاطر حس نوستالژیکشان به استعمار بوده است.
جنبشهای ملیگرا و ضدمهاجر انگلیس سعی دارند روایتی پاکسازی شده از تاریخ انگلیس را ترویج کنند که در آن بردهداری در تاریخ این کشور نادیده گرفته میشود؛ اما اعتراضات سال 2020 نشان داد که همچنان رویکردهای نژادپرستانه در این کشور وجود دارد و مهمترین نهاد ترویج کننده این نژادپرستی نیز خاندان سلطنت هستند. در این سال، تظاهراتی هم برای همراهی با سیاه پوستان و همچنین مخالفت با تبعیض نژادی در لندن، پایتخت بریتانیا برگزار شد. در این تظاهرات مخالفان نژادپرستی در میدان ترافلگار لندن تجمع کردند و شعارهایی چون «جان سیاهپوستان ارزش دارد»، «سیاهی پوست جرم نیست» و همچنین «بریتانیا بیگناه نیست» سر دادند. در واقع این تظاهرات به بهانه اعتراض به کشته شدن «آدام ترائوره» شهروند سیاهپوست فرانسوی که در سال ۲۰۱۶ از سوی نیروهای پلیس فرانسه به قتل رسید، سازماندهی شده بود، اما در حقیقت دلیل اصلی آن تداوم کلان مسأله مهاجرستیزی و سیاستهای نژادپرستانه میان سفیدپوستان و سیاه پوستان در کشورهای اروپایی بویژه انگلیس بود.
ملکه در داخل کشور محبوب برخی گروهها بود، اما در مقابل، جانشین او چارلز سوم یک چهره عمومی نسبتاً نفرت انگیز است. جانشین، 70 سال منتظر ماند تا به تخت سلطنت برسد و چنین سابقهای باعث شده تا چندان محبوب نباشد.
از نظر قانونی اینگونه نیست که با روی کار آمدن جانشین ملکه، موقعیت ریاست کشورهای مشترکالمنافع نیز به وی برسد. اما رهبران کشورهای مشترک المنافع به طور غیررسمی با انتخاب چارلز به عنوان رئیس خود در سال 2018 موافقت کردند. اما بروک نیومن معتقد است که ممکن است اوضاع بر همان اساس پیش نرود. کشورهای عضو میتوانند از آن رویه پیروی نکنند و یکبار برای همیشه سلطنت را کنار بگذارند و در عوض از کشور باربادوس پیروی کنند. نخستوزیر باربادوس، میا آمور موتلی درباره این تصمیم نوشته بود: «زمان آن فرا رسیده است که گذشته استعماری خود را به طور کامل پشت سر بگذاریم» و گفت که «باربادوسیها خواهان یک رئیس باربادوسی هستند». در حال حاضر 14 کشور همچنان مقام اول سلطنت در انگلیس را به عنوان رئیس رسمی کشور خود به رسمیت میشناسند؛ این کشورها عبارتند از: استرالیا، کانادا، نیوزلند، تووالو، آنتیگوا و باربودا، باهاما، بلیز، گرانادا، جامائیکا، پاپوآ گینه نو، سنت لوسیا، جزایر سلیمان، سنت کیتس و نویس، و سنت وینسنت و گرنادینها. باید دید که آیا این کشورها وفاداری خود را به چارلز پیر حفظ میکنند یا با مرگ ملکه، راه باربادوس را که خارج شده بود، در پیش میگیرند. نیومن معتقد است پایان سلطنت الیزابت دوم میتواند موج دیگری از تلاشهای ضد استعماری را در مستعمرات دور و نزدیک بریتانیای سابق آغاز کند. او همچنین معتقد است که «اکنون مشترک المنافع میتواند کاملاً از هم بپاشد.»
«مشترکالمنافع»
یا استعمارگری مدرن؟!
از نظر تاریخی، کشورهای مشترکالمنافع بتدریج با حمایت امپراطوری انگلیس به وجود آمدهاند. با توجه به پیشینه تاریخی انگلیس مبنی بر تحت سلطه درآوردن کشورهای دیگر و افزایش قلمرو مستعمرات خود در قرن نوزدهم، چند کشور وابسته به بریتانیا توسط اروپاییها به شکل پارلمانی درآمدند و تا حد زیادی حاکمیت کشور خود را به دست گرفتند. با وجود اساسنامه وست مینستر که مفاد آن به طور خاص به «مشترکالمنافع انگلستان» میپردازد، بریتانیا تا سال ۱۹۳۱ موقعیت ویژهای در امپراطوریای که خود گسترده بود داشت، اما ناسیونالیسم که از دهه ۱۹۲۰ آغاز شده بود، با رشد سریع آن در بخشهای مختلف امپراطوری، مسیر استقلال این کشورها آغاز و این ماجرا از هند و در سال ۱۹۴۷ شروع شد. از اینجا بود که لزوم تعریف مجدد اتحادیه مشترکالمنافع دیده شد. در سال ۱۹۴۷ اولین کشورها با جمعیت غیراروپایی که به عضویت کشورهای مشترکالمنافع درآمدند، هند و پاکستان بودند. در سال ۱۹۴۸ برمه (میانمار) مستقل شد و عضویت در اتحادیه را رد کرد. در سال ۱۹۴۹ برای اولینبار کلمه انگلیس از این اعلامیه حذف شد و پس از آن نام رسمی سازمان به اتحادیه ملل یا به سادگی به مشترکالمنافع تبدیل شد. الیزابت دوم، اولین سالهای سلطنت خود را بهعنوان ملکه در چنین دورانی گذراند تا بتواند جایگاه نمادین کشورش را در دنیایی که به سرعت در حال تغییر است، تضمین کند. پس از تاجگذاری، او و همسرش فیلیپ، دوک ادینبرو سفری 6 ماهه را آغاز کردند که سیزده کشور در کشورهای مشترکالمنافع را دربرگرفت؛ انجمنی که عمدتاً از مستعمرات سابق بریتانیا تشکیل شده بود. اگرچه ملکه در مراسم افتتاحیه برنامه کریسمس خود در سال 1953 گفت: «مشترکالمنافع هیچ شباهتی به امپراطوریهای گذشته ندارد و این یک مفهوم کاملاً جدید است که بر اساس عالیترین ویژگیهای روح انسان ساخته شده است؛ به این مفهوم جدید از مشارکت برابر ملتها و نژادها، هر روز از زندگیام قلب و روح خود را خواهم بخشید.» اما در عمل چنین اتفاقی نیفتاد و به نظر میرسید تشکیل چنین اتحادیهای عمدتاً در راستای نگرانی انگلیس برای از دست رفتن جایگاهش بهعنوان یک کشور استعمارگر بود. کشورهای مشترکالمنافع با مشکلات دیگری نیز روبهرو بودند و شاید هم به همین خاطر بود که برخی از اعضای آن ترجیح دادند از سازمان خارج شوند، همانطور که ایرلند (۱۹۴۹)، آفریقایجنوبی (۱۹۶۱) و پاکستان (۱۹۷۲) این کار را انجام دادند، اگرچه سرانجام آفریقایجنوبی و پاکستان دوباره به اتحادیه پیوستند.
دموکراسی سلطنتی!
اغلب اینگونه به نظر میرسد که جایگاه سلطنت در انگلیس صرفاً یک جایگاه تشریفاتی است و مقامات این کشور سعی دارند برای رفع اتهام نظام سلطنتی از نظام سیاسیشان، اینگونه ابراز کنند که ملکه که اکنون تبدیل به پادشاه شده، چندان اختیاری ندارد و در مسائل سیاسی هم دخالت نمیکند! اما حقیقت آن است که امتیازات و ثروت جایگاه سلطنت در انگلیس در برابر اختیاراتی که به شخص آن به ارث رسیده ناچیز هستند! در پاسخ به این سؤال که این مقام تشریفاتی چه اختیاراتی دارد، باید گفت حداقل یک فهرست هجدهبندی از اختیاراتی که ملکه انگلیس داشت و اکنون به وارثش رسیده، قابل ذکر است؛ مهمترین آنها اختیار انعقاد معاهدات و فسخ قراردادهای بینالمللی میان انگلستان با سایر کشورها، فرماندهی نیروهای مسلح، انتصاب لُردهای مجلس اعیان انگلستان از میان اشراف و شخصیتهای معروف، عزل و نصب نخستوزیر، انحلال پارلمان یا دعوت به تشکیل یا تعطیلی موقت پارلمان، تأیید نهایی لوایح و طرحهای مصوب پارلمان انگلستان، تأیید و تنظیم سیاست خارجی انگلستان، تعیین عالیترین مقام قضایی انگلستان و صدور فرمان عفو است. اختیار عزل و نصب نخستوزیر به این معنا است که به طور معمول فردی که حزب پیروز در انتخابات مجلس عوام این کشور برای نخستوزیری معرفی میکند، توسط ملکه (یا پادشاه) به این سمت منصوب میشود ولی در هنگام بحرانهای سیاسی، پادشاه میتواند به عزل نخستوزیر این کشور بپردازد. در واقع طبق قانون، صاحب مقام سلطنت، رئیس قوهمجریه است و نخستوزیر و وزرا زیردست او محسوب میشوند. هم الیزابت اختیار تعیین و نصب عالیترین مقام مذهبی انگلیس را داشت و هم وارث جایگاهش؛ چون آنها بالاترین مقام کلیساى انگلستان هستند و لقب «مدافع ایمان» را دارند. نکته دیگر اینکه پادشاه در واقع رئیس قوای مقننه و قضائیه انگلیس نیز هست و برای مثال پارلمان انگلیس از ملکه (یا پادشاه)، مجلسعوام و مجلس اعیان تشکیل میشود. از همه اینها عجیبتر اینکه اغلب اختیارات مهم پادشاه از جمله فرماندهی نیروهای مسلح و حق اعلان جنگ و صلح فقط به انگلستان محدود نیست؛ بلکه ملکه این اختیارات را در 15 کشور دیگر عضو «قلمروهای مشترکالمنافع» دارد. در واقع الیزابت دوم طبق قانون، ملکه همه این کشورها محسوب میشد و پادشاه کنونی نیز همین اختیار را دارد. جالب اینکه اگر خاندان سلطنتی به هر یک از این کشورها سفر کنند، کل هزینههای اقامتشان بر عهده آن کشورها است؛ انگار که ملک اجدادی خودشان است!
لاله مهرزاد/ الیزابت دوم، زنی که 70 سال ملکه انگلیس بود و تحت حاکمیت او بر این کشور، بسیاری از کشورهای جهان از سیاستهای لندن دچار خسران شدند، روز پنجشنبه درگذشت.
به گزارش سایت شبکه خبری بیبیسی، ملکه الیزابت دوم بعدازظهر پنجشنبه در املاک خصوصی خود در اسکاتلند که امسال نیز همچون هر سال تابستان را در آن گذرانده بود، در سن 96 سالگی درگذشت. بنا بر گزارش کاخ باکینگهام، کاخ سلطنتی انگلیس، حال ملکه صبح پنجشنبه رو به وخامت گذاشت و پزشکان بابت آن ابراز نگرانی کردند. وخامت حال ملکه، فرزندان وی را واداشت تا به بالمورال در نزدیکی آبردین سفر کرده و در آخرین لحظات عمر ملکه در کنار او باشند. ملکه الیزابت دوم سال 1952 بعد از استعفای پدرش از پادشاهی بر تخت سلطنت انگلیس نشست و در 70 سال گذشته شاهد تغییرات اجتماعی زیادی در انگلیس بود. اکنون با مرگ او پسر ارشد وی، چارلز، پادشاه انگلیس خواهد شد.
مرگ دردسرساز ملکه برای انگلیسیها
مرگ ملکه الیزابت دوم در حالی رخ داده است که این کشور به خاطر تبعات برگزیت و همچنین نزدیک به سه سال کرونایی و جنگ اوکراین در بحران اقتصادی کمسابقهای به سر میبرد. با این حال طبق اطلاعاتی که خبرنگار الجزیره ارائه کرده است، مراسم خاکسپاری ملکه انگلیس و مراسم رسمی مربوط به انتقال قدرت به چارلز بیش از 6 میلیارد پوند هزینه دربر خواهد داشت. این هزینه گزاف در حالی صورت میگیرد که بنا بر اطلاعاتی که مرکز تحقیقات اقتصادی و تجاری انگلیس اوایل بهار امسال منتشر کرده بود، سطح استانداردهای زندگی در این کشور به پایینترین میزان آن از دهه 1950 به این سو رسیده است. این مرکز در آن زمان اعلام کرده بود مردم انگلیس نسبت به سال 2021 مجبور هستند 73 درصد پول بیشتری برای قبوض برق و گاز خود بپردازند و بهای بنزین هم 30 درصد افزایش داشته است. قابل توجه آنکه این آمار مربوط به آغاز بهار امسال است و شرایط زندگی در انگلیس به مراتب سختتر از قبل شده است به طوری که پیشبینی شده است، بهای انرژی مصرفی خانوارهای انگلیسی در بهار سال آینده به 6 هزار و 900 دلار برسد.
اما دردسر مرگ ملکه برای انگلیسیها به هزینه گزاف مراسم خاکسپاری او محدود نمیشود، زیرا مرگ ملکه باعث خواهد شد تصویب قوانین برای مدتی به تعویق بیفتد. این در حالی است که به گزارش ولز نیوز، لیز تراس که روز دوشنبه هفته قبل کار خود را بهعنوان نخستوزیر جدید انگلیس آغاز کرد، پیش از اینکه این سمت را به دست بگیرد به مردم وعده داده بود طی یک هفته وضعیت اقتصادی آنان را سروسامان ببخشد، اما او برای تبدیل کردن طرحهای اقتصادی خود به قانون، باید این طرحها را به مجلس عوام بفرستد تا بعد از تصویب آنها در نهاد قانونگذاری انگلیس، این قوانین را به اجرا درآورد؛ اما اکنون با مرگ ملکه تا مدتی دیگر هیچ قانونی تصویب نخواهد شد و بنابراین بستههای کمکی که قرار بود بنا بر طرح لیز تراس در اختیار مردم قرار بگیرد، به حالت معلق خواهد ماند. ضمن اینکه بدون قانون جدید، سقف بهای قبوض انرژی طبق آنچه از قبل مصوب شده بود، اول ماه اکتبر (9 مهرماه) به طور خودکار افزایش خواهد یافت. این در حالی است که تا پیش از مرگ الیزابت دوم بنا بود لیز تراس، جمعه شب نشست مهمی درباره تعیین این کمکها برگزار کند، اما اکنون او در حال برگزاری جلسات مختلف با وزرای ارشد، پلیس و اعضای خاندان سلطنتی است تا مراسم خاکسپاری و تفویض قدرت به پادشاه جدید به خوبی و به گونهای که کاخ باکینگهام در نظر دارد، انجام شود. تراس همچنین در نظر داشت 19 سپتامبر (9 روز دیگر) نشستهایی برای بودجه داشته باشد، اما اکنون درست در همین روز خاکسپاری ملکه انجام خواهد شد.
با این حال هر چند طبق قانون تا زمانی که مراسم خاکسپاری ملکه انجام نشود دوره عزای عمومی در انگلیس ادامه مییابد و وزیران دیدارها، مصاحبهها، کنفرانسهای مطبوعاتی و بیانیهها را لغو میکنند و کشور به حالت نیمهتعطیل درمیآید، اما با توجه به شرایط اضطراری موجود، مقامات و وزرا میتوانند بررسی کرده و ببینند آیا دولت میتواند لوایح درخواستی خود را به طور اضطراری به مجلس عوام بفرستد تا افزایش بهای انرژی را متوقف کند یا خیر؟ اگر آنها نتوانند این کار را انجام دهند، بهای انرژی از اول اکتبر به 5 هزار و 500 پوند افزایش خواهد یافت.
واکنش زخم خوردگان ملکه
مرگ ملکه انگلیس هرچند از سوی بسیاری از انگلیسیها بهعنوان رویدادی تلخ یاد شد و رهبران جهان در پیامهایی به خاندان سلطنتی انگلیس مرگ ملکه الیزابت دوم را تسلیت گفتند، اما در برخی نقاط جهان، مرگ ملکه الیزابت جشن گرفته شد و مردم بابت آن به شادمانی پرداختند. به گزارش مجله نیوزویک، امپراطوری بریتانیا در اوج قدرت خود بهعنوان «امپراطوریای که خورشید هرگز در آن غروب نمیکند»
توصیف میشد. این امپراطوری در سال 1913 بر 23 درصد از جمعیت جهان حکومت میکرد. انگلیس در آن زمان در تمامی قارهها کنترل چندین کشور را در اختیار داشت. امروز از جمع آن کشورها هنوز 14 کشور وجود دارند که بهعنوان کشورهای مشترکالمنافع شناخته میشوند و ملکه انگلیس تا پیش از مرگ، ملکه آنان نیز محسوب میشد. از همین رو مردم کشورهایی که قبلاً تحت استعمار انگلیس بودند مانند هند، ایرلند، استرالیا و نیجریه از مرگ ملکه انگلیس خوشحال شدند و در پیامهای خود در صفحات اجتماعی به نقش خاندان سلطنتی انگلیس در بدبختیهای دوره استعماری کشورشان اشاره کردند.
از نگاه بسیاری از آنان، ملکه بیرحمترین چهره تاریخ است. به گزارش نیوزویک، یکی از این کاربران شبکههای اجتماعی تا آنجا پیش رفت که ویدیویی از رقصندههای ایرلندی را که پیشتر جلوی کاخ باکینگهام نمایش اجرا کرده بودند با ترانهای از گروه کوئین آپلود کرد.
کاربران دیگر نیز که شمار آنها به میلیونها نفر میرسید، از زندگیهایی گفتند که تحت امپریالیسم بریتانیا جان خود را از دست دادند. یکی از آنها در توئیتر نوشت: «من احترام عمیقی برای ملکه الیزابت دوم بهعنوان یک شخص، مادر و مادربزرگ قائل هستم اما او در عین حال رئیس یک پادشاهی بود که قرنها از استثمار سیستماتیک ایرلند و هند سود برد.»
یکی دیگر از کاربران هم نوشت: «ملکه درگذشت. بیایید از این فرصت استفاده کنیم و به یاد آن چندین میلیون نفری باشیم که در نتیجه امپریالیسم بریتانیا در آفریقا، هند و ایرلند در دوران بردهداری و در بسیاری از کشورهای جهان جان خود را از دست دادند. ملکه عجب زندگی طولانی و ممتازی داشت!» دیگری هم نوشت: «ایرلند، هند، جامائیکا، نیجریه، غنا و... برای جشن مرگ، ملکه متحد میشوند؟» و باز یکی دیگر نوشت: «به یاد آورید ملکه الیزابت بازماندهای از دوران استعمار نیست. او خود یک استعمارگر بود. او با قدرت تمام تلاش کرد جنبشهای استقلال را متوقف کند و مانع خروج کشورهای مستقل از مشترکالمنافع شود.»
در استرالیا نیز که پس از ورود انگلیسیها به این کشور در سال 1778 بومیان این کشور مورد تاختوتاز قرار گرفتند و دچار مشکلات بسیاری شدند که تا امروز هم ادامه دارد، مرگ ملکه را جشن گرفتند. یکی از آنها در توئیتر نوشت: «با آرزوی یک روز خوب برای تمام اقوام بومی استرالیا.»
این در حالی است که برخی از اعضای جوان خاندان سلطنتی انگلیس مانند شاهزاده ویلیام و شاهزاده هری، در سالهای اخیر بسیار تلاش کردند با بازدیدهای خود از استرالیا، دل بومیان این کشور را به دست آورند. کمتر از یک سال پیش شاهزاده ویلیام که به همراه همسرش کیت میدلتون به جامائیکا سفر کرده بود، در جریان این دیدار گفت: «وحشیگری وحشتناک بردهداری برای همیشه تاریخ انگلیس را لکهدار کرده است.» او در حالی این سخنان را گفت که سفر او با اعتراضهایی در این کشور روبهرو شد و معترضان خواستار عذرخواهی انگلیس برای بردهداری شده و از لندن طلب غرامت کردند.
میراث های ملکه کودتا
نگاهی به عملکرد انگلیس در 70 سال سلطنت ملکه الیزابت دوم، دلایل واکنش از سر شادمانی برخی کاربران شبکههای اجتماعی را نشان میدهد.
یکی از بزرگترین خیانتهای تاریخی انگلیس در دوره ملکه الیزابت به مردم یکی از کشورهای جهان، کودتای 28 مرداد بود. به گزارش فارس هرچند در انگلیس ادعا میشود سلطنت، نهادی تشریفاتی است و پادشاه یا ملکه در امور سیاسی دخالت ندارند، اما درست دو ماه بعد از تاجگذاری ملکه انگلیس، کودتای 28 مرداد رخ داد. شواهد تاریخی نیز نشانگر نقش مستقیم سرویس مخفی انگلیس در این کودتا است.
از دیگر اقدامات انگلیس علیه دولت ایران جدایی بحرین از ایران در سال ۱۹۷۱ و انهدام هواپیمای مسافربری ایران بود که پروندههایی که به تازگی از طبقهبندی محرمانه لندن خارج شدهاند، نشان میدهند دولت مارگارت تاچر نخستوزیر سابق انگلیس بلافاصله از این جنایت امریکا حمایت کرده و حتی در پنهانکاری آن نیز همکاری داشته است.
بحران سوئز نیز که طی آن کانال سوئز به مدت چند ماه بسته شد و دو هزار سرباز مصری کشته شدند، دیگر رویداد مهم سلطنت ملکه الیزابت دوم بود. اقدام بعدی انگلیس در این دوره جنایت علیه مبارزان جنوب یمن بود که با اشغالگری انگلیس در این منطقه میجنگیدند. این مبارزان در سال ۱۹۶۳ قیام بزرگی را علیه استعمار انگلیس کلید زدند که ۶ سال به طول انجامید و در نهایت حکومت استعماری انگلیس در جنوب این کشور برچیده شد.
اسناد تاریخی نشان میدهد نظامیان انگلیسی در طول این سالها شکنجههای هولناکی را علیه یمنیهای اسیر شده به کار میگرفتند. جنگ فالکلند هم از دیگر رویدادهای مهم تاریخی در دوران سلطنت ملکه انگلیس است. در سال ۱۹۸۲ انگلیس و آرژانتین بر سر مالکیت جزایر فالکلند واقع در جنوب اقیانوس اطلس وارد جنگ شدند. در این جنگ که در زمان نخستوزیری تاچر رخ داد، صدها تن از نیروهای دو طرف کشته شدند و این جزایر از آرژانتین پس گرفته شد. نقش انگلیس در جنگ اول خلیجفارس و جنگهای افغانستان و عراق و بحران سوریه نیز قابل کتمان نیست. ضمن اینکه انگلیس در 7 سال اخیر حمایت مالی و تسلیحاتی از دولت ائتلاف عربستان در جنگ یمن کرده است.
گروه سیاست/ حضور 70 ساله ملکه انگلیس در رأس هرم قدرت این کشور را شاید بتوان نمادی از سالخوردگی و فرتوتی ساختار سیاسی در انگلستان دانست. در دوره سلطنت الیزابت دوم، بریتانیا حوادث گوناگونی را پشت سر گذاشت؛ جنگهای متعدد، ناآرامیهای مداوم در ایرلند شمالی، جهشهای فناوری، بحرانهای اقتصادی، برگزیت، ظهور سیاستهای ناسیونالیستی راست افراطی، بیماریهای همهگیر و... که تمام آنها را باید در بستر زوال امپراطوری استعماری انگلیس و نیز زوال نهاد سلطنت به حساب آورد. از هر پنج نفری که در حال حاضر در بریتانیا زندگی میکنند، چهار نفر در دوران الیزابت به دنیا آمدهاند. درست چند سال قبل از تولد الیزابت، امپراطوری بریتانیا تقریباً یک چهارم کل اراضی روی زمین را در اختیار داشت. استعمارگران اروپایی - از جمله، بازرگانان و سرمایه گذاران، و نیز اعضای خانواده سلطنتی - از طریق بردگی مردم آفریقا و بومیان و تصاحب و بهرهبرداری از منابع مستعمرات، خود را غنی کردند. امپراطوری اجداد الیزابت در حال فروپاشی بود و ملکه خود را وقف حفظ آن کرد؛ این بار با کلید واژهای جدیدتر و موجهتر: کشورهای مشترک المنافع! ملکه پرمسافرتترین پادشاه انگلیس در تمام دورانها بود و از مستعمرات سابق بریتانیا با قایق، قطار، ماشین و هواپیما دیدن میکرد. او سعی میکرد از قدرت جایگاهی که دارد، استفاده کرده و خود را نماد هویت انگلیس معرفی کند و از این طریق بر اتحاد میان مستعمرات سابق (بخوانید تداوم قدرت استعمارگری انگلیس) تأکید نماید. او معتقد بود که این امپراطوری بریتانیا است که جهان را نجات داده است و ما باید سعی کنیم از این مشترک المنافع دیرین، حتی چیزی بزرگتر و بهتر از آنچه در گذشته بودهاند، بسازیم! اما در عمل چه اتفاقی افتاد؟
بار سنگین سلطنتبر دوش مردم
جالب است بدانیم که اکنون سرنوشت کشورهای مشترکالمنافع که ملکه آیندهاش را چنان توصیف کرده بود، به کجا رسیده است؟ حالا، 75 سال بعد از آن زمان، مشترکالمنافع دارای 54 کشور عضو است که به گفته بروک نیومن (مورخ بریتانیا که علاقه خاصی به تاریخ بردهداری و مطالعه خاندان سلطنتی بریتانیا دارد) این کشورها به عنوان «بقایای بازمانده امپراطوری بریتانیا» عمل میکنند. اگرچه ملکه، در زمان حیاتش به فهرست بلندبالایی از جنایات امپراطوری بریتانیا در قرنهای گذشته اذعان کرد، اما هیچ گاه بابت آنها عذرخواهی نکرد.
ملکه در زمان حیاتش بسیار سعی میکرد از شایستگی ویکتوریایی اجدادش دفاع کند؛ موضعی که او را به طور فزایندهای در تضاد با بقیه خانواده سلطنتی قرار میداد؛ با وجود این اموری همچون عادات خرج کردن و منازعات درون خاندانی آنها در آغاز قرن بیست و یکم به خوراکی بیپایان برای ستونهای جنجالی افراد مشهور در رسانهها تبدیل شد؛ به اندازهای که حتی الیزابت هم نتوانست از انتقادها مصون بماند. مسائل مالی ملکه در سال 1992 توجه عموم را به خود جلب کرد، زمانی که آتش سوزی در قلعه ویندزور رخ داد و بیش از ۱۰۰ اتاق کاخ را ویران کرد. ملکه الیزابت در سخنرانیای که به مناسبت چهلمین سالگرد جانشینی خود ایراد کرد، این سال را «Annus Horribilis» نامید که به زبان لاتین به معنای «یک سال وحشتناک» است. در همین زمان بود که تحلیلگران انگلیسی با این تصمیم دولت که مالیات دهندگان بار 90 میلیون دلاری هزینههای بازسازی را به دوش بگیرند، مخالفت کردند.
آتش سوزی سال 1992 مصادف شد با گردابی از موجهای منفی مطبوعات برای خانواده سلطنتی؛ روزنامهها بر سر اینکه اخبار طلاقهای سلطنتی و رسواییهای خاندان سلطنت را پوشش دهند، جنون داشتند و هرکدام میخواستند از دیگری سبقت بگیرند. سریال «تاج» نتفلیکس بسیاری از این حوادث، از جمله درگیری با نخستوزیران، گزارشهای خیانت فیلیپ و حمله به کاخ باکینگهام را نمایش میدهد.
در سال 1997، ملکه به دلیل واکنشهای دور از انتظار به مرگ عروسش، پرنسس دایانا مورد انتقاد قرار گرفت و بیش از دو دهه بعد، پسر دایانا، شاهزاده هری و همسرش مگان مارکل، در مصاحبهای توضیح دادند که چگونه فرهنگ نژادپرستی در خانواده سلطنتی منجر به خروج نهایی آنها از این دایره شد. ملکه همچنین به دلیل حمایت بیسر و صدا از پسر دومش، شاهزاده اندرو که متهم به تجاوز جنسی به یک نوجوان در سال 2001 بود، مورد انتقاد شدید رسانهها بود.
آینده مبهم و زوال خاندان سلطنتی
یک نظرسنجی اخیر نشان میدهد که 41 درصد از بریتانیاییهای 18 تا 24 ساله خواهان جایگزینی سلطنت با یک رئیس دولت منتخب مردم هستند. بنا بر گزارشهای منتشره، در دهه گذشته، عمده حامیان مقام سلطنت در انگلیس، افراد بالای 65 سال بوده اند؛ شاید به همین خاطر باشد که برخی معتقدند اگر الیزابت در میان گروههایی از مردم محبوب بود، بیشتر به خاطر حس نوستالژیکشان به استعمار بوده است.
جنبشهای ملیگرا و ضدمهاجر انگلیس سعی دارند روایتی پاکسازی شده از تاریخ انگلیس را ترویج کنند که در آن بردهداری در تاریخ این کشور نادیده گرفته میشود؛ اما اعتراضات سال 2020 نشان داد که همچنان رویکردهای نژادپرستانه در این کشور وجود دارد و مهمترین نهاد ترویج کننده این نژادپرستی نیز خاندان سلطنت هستند. در این سال، تظاهراتی هم برای همراهی با سیاه پوستان و همچنین مخالفت با تبعیض نژادی در لندن، پایتخت بریتانیا برگزار شد. در این تظاهرات مخالفان نژادپرستی در میدان ترافلگار لندن تجمع کردند و شعارهایی چون «جان سیاهپوستان ارزش دارد»، «سیاهی پوست جرم نیست» و همچنین «بریتانیا بیگناه نیست» سر دادند. در واقع این تظاهرات به بهانه اعتراض به کشته شدن «آدام ترائوره» شهروند سیاهپوست فرانسوی که در سال ۲۰۱۶ از سوی نیروهای پلیس فرانسه به قتل رسید، سازماندهی شده بود، اما در حقیقت دلیل اصلی آن تداوم کلان مسأله مهاجرستیزی و سیاستهای نژادپرستانه میان سفیدپوستان و سیاه پوستان در کشورهای اروپایی بویژه انگلیس بود.
ملکه در داخل کشور محبوب برخی گروهها بود، اما در مقابل، جانشین او چارلز سوم یک چهره عمومی نسبتاً نفرت انگیز است. جانشین، 70 سال منتظر ماند تا به تخت سلطنت برسد و چنین سابقهای باعث شده تا چندان محبوب نباشد.
از نظر قانونی اینگونه نیست که با روی کار آمدن جانشین ملکه، موقعیت ریاست کشورهای مشترکالمنافع نیز به وی برسد. اما رهبران کشورهای مشترک المنافع به طور غیررسمی با انتخاب چارلز به عنوان رئیس خود در سال 2018 موافقت کردند. اما بروک نیومن معتقد است که ممکن است اوضاع بر همان اساس پیش نرود. کشورهای عضو میتوانند از آن رویه پیروی نکنند و یکبار برای همیشه سلطنت را کنار بگذارند و در عوض از کشور باربادوس پیروی کنند. نخستوزیر باربادوس، میا آمور موتلی درباره این تصمیم نوشته بود: «زمان آن فرا رسیده است که گذشته استعماری خود را به طور کامل پشت سر بگذاریم» و گفت که «باربادوسیها خواهان یک رئیس باربادوسی هستند». در حال حاضر 14 کشور همچنان مقام اول سلطنت در انگلیس را به عنوان رئیس رسمی کشور خود به رسمیت میشناسند؛ این کشورها عبارتند از: استرالیا، کانادا، نیوزلند، تووالو، آنتیگوا و باربودا، باهاما، بلیز، گرانادا، جامائیکا، پاپوآ گینه نو، سنت لوسیا، جزایر سلیمان، سنت کیتس و نویس، و سنت وینسنت و گرنادینها. باید دید که آیا این کشورها وفاداری خود را به چارلز پیر حفظ میکنند یا با مرگ ملکه، راه باربادوس را که خارج شده بود، در پیش میگیرند. نیومن معتقد است پایان سلطنت الیزابت دوم میتواند موج دیگری از تلاشهای ضد استعماری را در مستعمرات دور و نزدیک بریتانیای سابق آغاز کند. او همچنین معتقد است که «اکنون مشترک المنافع میتواند کاملاً از هم بپاشد.»
«مشترکالمنافع»
یا استعمارگری مدرن؟!
از نظر تاریخی، کشورهای مشترکالمنافع بتدریج با حمایت امپراطوری انگلیس به وجود آمدهاند. با توجه به پیشینه تاریخی انگلیس مبنی بر تحت سلطه درآوردن کشورهای دیگر و افزایش قلمرو مستعمرات خود در قرن نوزدهم، چند کشور وابسته به بریتانیا توسط اروپاییها به شکل پارلمانی درآمدند و تا حد زیادی حاکمیت کشور خود را به دست گرفتند. با وجود اساسنامه وست مینستر که مفاد آن به طور خاص به «مشترکالمنافع انگلستان» میپردازد، بریتانیا تا سال ۱۹۳۱ موقعیت ویژهای در امپراطوریای که خود گسترده بود داشت، اما ناسیونالیسم که از دهه ۱۹۲۰ آغاز شده بود، با رشد سریع آن در بخشهای مختلف امپراطوری، مسیر استقلال این کشورها آغاز و این ماجرا از هند و در سال ۱۹۴۷ شروع شد. از اینجا بود که لزوم تعریف مجدد اتحادیه مشترکالمنافع دیده شد. در سال ۱۹۴۷ اولین کشورها با جمعیت غیراروپایی که به عضویت کشورهای مشترکالمنافع درآمدند، هند و پاکستان بودند. در سال ۱۹۴۸ برمه (میانمار) مستقل شد و عضویت در اتحادیه را رد کرد. در سال ۱۹۴۹ برای اولینبار کلمه انگلیس از این اعلامیه حذف شد و پس از آن نام رسمی سازمان به اتحادیه ملل یا به سادگی به مشترکالمنافع تبدیل شد. الیزابت دوم، اولین سالهای سلطنت خود را بهعنوان ملکه در چنین دورانی گذراند تا بتواند جایگاه نمادین کشورش را در دنیایی که به سرعت در حال تغییر است، تضمین کند. پس از تاجگذاری، او و همسرش فیلیپ، دوک ادینبرو سفری 6 ماهه را آغاز کردند که سیزده کشور در کشورهای مشترکالمنافع را دربرگرفت؛ انجمنی که عمدتاً از مستعمرات سابق بریتانیا تشکیل شده بود. اگرچه ملکه در مراسم افتتاحیه برنامه کریسمس خود در سال 1953 گفت: «مشترکالمنافع هیچ شباهتی به امپراطوریهای گذشته ندارد و این یک مفهوم کاملاً جدید است که بر اساس عالیترین ویژگیهای روح انسان ساخته شده است؛ به این مفهوم جدید از مشارکت برابر ملتها و نژادها، هر روز از زندگیام قلب و روح خود را خواهم بخشید.» اما در عمل چنین اتفاقی نیفتاد و به نظر میرسید تشکیل چنین اتحادیهای عمدتاً در راستای نگرانی انگلیس برای از دست رفتن جایگاهش بهعنوان یک کشور استعمارگر بود. کشورهای مشترکالمنافع با مشکلات دیگری نیز روبهرو بودند و شاید هم به همین خاطر بود که برخی از اعضای آن ترجیح دادند از سازمان خارج شوند، همانطور که ایرلند (۱۹۴۹)، آفریقایجنوبی (۱۹۶۱) و پاکستان (۱۹۷۲) این کار را انجام دادند، اگرچه سرانجام آفریقایجنوبی و پاکستان دوباره به اتحادیه پیوستند.
دموکراسی سلطنتی!
اغلب اینگونه به نظر میرسد که جایگاه سلطنت در انگلیس صرفاً یک جایگاه تشریفاتی است و مقامات این کشور سعی دارند برای رفع اتهام نظام سلطنتی از نظام سیاسیشان، اینگونه ابراز کنند که ملکه که اکنون تبدیل به پادشاه شده، چندان اختیاری ندارد و در مسائل سیاسی هم دخالت نمیکند! اما حقیقت آن است که امتیازات و ثروت جایگاه سلطنت در انگلیس در برابر اختیاراتی که به شخص آن به ارث رسیده ناچیز هستند! در پاسخ به این سؤال که این مقام تشریفاتی چه اختیاراتی دارد، باید گفت حداقل یک فهرست هجدهبندی از اختیاراتی که ملکه انگلیس داشت و اکنون به وارثش رسیده، قابل ذکر است؛ مهمترین آنها اختیار انعقاد معاهدات و فسخ قراردادهای بینالمللی میان انگلستان با سایر کشورها، فرماندهی نیروهای مسلح، انتصاب لُردهای مجلس اعیان انگلستان از میان اشراف و شخصیتهای معروف، عزل و نصب نخستوزیر، انحلال پارلمان یا دعوت به تشکیل یا تعطیلی موقت پارلمان، تأیید نهایی لوایح و طرحهای مصوب پارلمان انگلستان، تأیید و تنظیم سیاست خارجی انگلستان، تعیین عالیترین مقام قضایی انگلستان و صدور فرمان عفو است. اختیار عزل و نصب نخستوزیر به این معنا است که به طور معمول فردی که حزب پیروز در انتخابات مجلس عوام این کشور برای نخستوزیری معرفی میکند، توسط ملکه (یا پادشاه) به این سمت منصوب میشود ولی در هنگام بحرانهای سیاسی، پادشاه میتواند به عزل نخستوزیر این کشور بپردازد. در واقع طبق قانون، صاحب مقام سلطنت، رئیس قوهمجریه است و نخستوزیر و وزرا زیردست او محسوب میشوند. هم الیزابت اختیار تعیین و نصب عالیترین مقام مذهبی انگلیس را داشت و هم وارث جایگاهش؛ چون آنها بالاترین مقام کلیساى انگلستان هستند و لقب «مدافع ایمان» را دارند. نکته دیگر اینکه پادشاه در واقع رئیس قوای مقننه و قضائیه انگلیس نیز هست و برای مثال پارلمان انگلیس از ملکه (یا پادشاه)، مجلسعوام و مجلس اعیان تشکیل میشود. از همه اینها عجیبتر اینکه اغلب اختیارات مهم پادشاه از جمله فرماندهی نیروهای مسلح و حق اعلان جنگ و صلح فقط به انگلستان محدود نیست؛ بلکه ملکه این اختیارات را در 15 کشور دیگر عضو «قلمروهای مشترکالمنافع» دارد. در واقع الیزابت دوم طبق قانون، ملکه همه این کشورها محسوب میشد و پادشاه کنونی نیز همین اختیار را دارد. جالب اینکه اگر خاندان سلطنتی به هر یک از این کشورها سفر کنند، کل هزینههای اقامتشان بر عهده آن کشورها است؛ انگار که ملک اجدادی خودشان است!
کارشناسان و کشاورزان از قیمت خرید تضمینی گندم برای سال زراعی جدید حمایت کردند
بذر امید در دل گندمکاران
قیمت خرید تضمینی گندم 13 هزار تومان
قیمت خرید تضمینی گندم برای سال زراعی ۱۴۰۱- ۱۴۰۲ با هدف حمایت از تولید و ترغیب کشاورزان به ازای هر کیلوگرم 11 هزار و ۵۰۰ تومان به اضافه هزار و ۵۰۰ تومان یارانه کشت، هزینه کود و بذر اعلام شد و بر این اساس نرخ خرید تضمینی گندم 13 هزار تومان تعیین شد. وزارت جهاد کشاورزی یکی از اولویتهای خود را دستیابی به خودکفایی پایدار در تولید گندم تا سه سال آینده قرار داده است، به همین منظور هم گزارههایی از جمله کاهش 46 درصدی قیمت کود برای افزایش میزان مصرف کود پایه توسط کشاورزان، افزایش 1.5 میلیون تنی کشت دیم در 2.6 میلیون هکتار از اراضی کشور، اجرای کشت قراردادی گندم در مزارع دیم و آبی، پرداخت 82 هزار میلیارد تومان از مطالبات گندمکاران و تخصیص تسهیلات به کشاورزان را در پیش گرفته است. دولت سیزدهم علاوه بر اعلام به موقع نرخ خرید تضمینی گندم، منابع مالی خود را برای پرداخت مطالبات گندمکاران به کار گرفته است. درهمین راستا سیدجواد ساداتی نژاد وزیر جهاد کشاورزی با اعلام نرخ خرید تضمینی گندم برای سال زراعی جدید، به پرداخت 82 هزار میلیارد تومان از مطالبات گندمکاران که 5 سال گذشته بی سابقه بوده تأکید و اعلام کرده است تا چند روز آینده تمام مطالبات گندمکاران پرداخت میشود. دولت ،نرخ خرید تضمینی گندم را برای سال زراعی با درنظر گرفتن سیاستهای حمایتی از کشاورزان در نظر گرفته، درحالی که در دولت قبل میزان تأخیر در نرخ خرید تضمینی در سال زراعی 1400-1399 با 8 ماه و سه سال قبل از آن با 7 ماه تأخیر اعلام شده بود. ضمن اینکه دولت قبل در سالهای 1396 و 1397 با نرخ 1300 تومان و بدون تأخیر درنظر گرفته شد اما دولت سیزدهم با هوشمندی اقدام به افزایش 130 درصدی نرخ خرید تضمینی در سال زراعی 1401-1400 کرد و نرخ آن را از 5500 تومان به 11 هزار و 500 تومان افزایش داد. این اقدام دولت سرآغازی برای تحول در اقتصاد کشاورزی را رقم زد و کشاورزان را مجاب به فروش گندم به دولت کرد و دست دلالان خرید گندم را از این محصول راهبردی و استراتژیک کوتاه کرد. واقعی شدن قیمت گندم توسط دولت در سال زراعی 1401-1400، کشت و فروش آن را برای کشاورز با صرفه اقتصادی همراه کرد و انگیزه گندمکاران را برای فروش سهم عمده محصولشان به دولت افزایش داد.
اقدام دولت تحسینبرانگیز بود
مهدی سروی
کارشناس کشاورزی و امنیت غذایی
با توجه به تغییرات اقلیمی و خشکسالی در برخی از مناطق جهان و همچنین جنگ بین اوکراین و روسیه در سال آینده نیز احتمالاً جهان با بحران امنیت غذایی روبهرو باشد. از اینرو اعلام قیمت 13 هزار تومانی دولت برای هر کیلو گندم اقدامی تحسینبرانگیز است. با این حال امیدواریم روند حمایت از کشاورزان به مثابه یک سال اخیر تا آخر دولت سیزدهم همین گونه ادامهدار باشد. از طرف دیگر اصل مهم پرداخت یارانه کاشت(که ابتکار قابل تحسین و جدیدی است) در اجرای اصولی کشت قراردادی کارخانجات آرد و نان با کشاورزان است.
افزایش حاشیه سود کشاورزان
عبدالمجید شیخی
کارشناس مسائل اقتصادی
دولت جهت افزایش حاشیه سود کشاورزان با توجه به تورم موجود در کشور راهکارهای مختلفی را اجرا کرد که از مهمترین آنها افزایش نرخ خرید تضمینی گندم و کاهش هزینههای کشاورزی است.
در ابتدای امر دولت سیزدهم با افزایش نرخ خرید تضمینی گندم در دو سال اخیر و رساندن آن به 13 هزار تومان برای هر کیلوگرم به دنبال تحقق این هدف است، از طرف دیگر باید از نرخ نهادههای کشاورزی نیز کاسته شود که خوشبختانه با کاهش 45 درصدی نرخ کود و سم و رساندن قیمت آنها از 500 تا600 هزار تومان به 200 تا 300 هزار تومان به نظر میرسد بهدنبال افزایش حاشیه سود کشاورزان است و باید این امر ادامه دار باشد.
قاچاق گندم متوقف میشود
علیقلی ایمانی
مدیرعامل بنیاد ملی گندمکاران
تعیین قیمت 13 هزار تومان برای خرید تضمینی هر کیلو گندم از کشاورزان مورد تأیید و رضایت تشکلهای گندمکاران است بهطوری که انتظار داریم با این رقم شاهد افزایش تولید در سال زراعی آینده که از مهرماه امسال آغاز میشود، باشیم. با این حال در جلسه قیمتگذاری، اعضا بهدنبال تعیین قیمت 13500 تومان برای هر کیلو گندم بودند که با توجه به وضعیت کشور و آنالیز دقیق هزینههای تولید و تورم داخلی و همچنین قیمت جهانی گندم به نظر میرسد رقم اعلام شده نیز بسیار منطقی باشد و سبب افزایش انگیزه کشاورزان برای کشت این محصول اساسی شود. از طرف دیگر با افزایش خرید تضمینی گندم باید شاهد آن باشیم که قاچاق این محصول ارزشمند به کشورهای همسایه پایان یابد.
13 هزار تومان رقم معقولی است
ارسلان قاسمی
رئیس کمیسیون کشاورزی و صنایع غذایی اتاق تعاون ایران
با توجه به وضعیت امنیت غذایی در سراسر جهان و قیمت جهانی گندم به نظر میرسد نرخ 13 هزار تومانی خرید تضمینی هر کیلو گندم اقدامی منطقی و معقول از جانب دولت برای حمایت از کشاورزان باشد.
از طرف دیگر این قیمت سبب افزایش انگیزه کشاورزان برای کشت گندم خواهد شد و از دلسرد شدن آنها برای ورود به چرخه تولید گندم جلوگیری خواهد کرد که همین امر میتواند سبب کاهش قابل توجه قاچاق این محصول اساسی به دیگر کشورها شود.
افزایش انگیزه تولیدگندم توسط کشاورزان
داوود داداشی
کارشناس کشاورزی و امنیت غذایی
خوشبختانه دولت با تعیین بموقع نرخ خرید تضمینی گندم و افزایش منطقی قیمت این محصول بهدنبال افزایش انگیزه کشاورزان برای تولید این کالای اساسی در کشور است تا بتواند از وابستگی خود به واردات گندم بکاهد.
به همین دلیل به نظر میرسد تعیین نرخ 13 هزار تومان برای خرید گندم سبب افزایش انگیزه کشاورزان به تولید این محصول شود و شاهد افزایش ضریب امنیت غذایی در کشورمان باشیم.
خودکفایی با افزایش نرخ خرید تضمینی
قاسم پیشهور
رئیس نظام صنفی کشاورزی منابع طبیعی ایران
در سال گذشته قیمت گندم از 5 هزار تومان به 7 هزار و 500 تومان افزایش یافت ولی با توجه به وقوع جنگ اوکراین و کاهش شدید امنیت غذایی در سراسر جهان، دولت سیزدهم قیمت خرید تضمینی این محصول اساسی را جهت افزایش تولید گندم به 10 هزار و 500 تومان رساند. از طرف دیگر در سالجاری و پس از عید نوروز نیز هزار تومان به قیمت خرید تضمینی گندم اضافه کرد تا کشاورزان محصول خود را به دولت فروخته و از میزان قاچاق این محصول به دیگر کشورها کاسته شود. با توجه به افزایش قابل توجه تولید گندم در سالجاری و خرید بیش از 7 میلیون و 200 هزار تنی گندم از کشاورزان، دولت نرخ خرید تضمینی این محصول اساسی را 13 هزار تومان تعیین کرد که اقدامی پسندیده و منطقی است و میتواند به خودکفایی در تولید گندم منجر شود.
رضایت کشاورزان از نرخ خرید تضمینی گندم
عطاءالله هاشمی
رئیس بنیاد ملی گندمکاران
نرخ خرید تضمینی گندم بعد از برگزاری جلسات متعدد تخصصی و دریافت نظرات کارشناسی از سوی متخصصان این حوزه انجام گرفته و مبلغ 13 هزار تومان تعیین شد. این نرخ مورد رضایت کشاورزان است، زیرا قیمتهای جهانی کاهش داشتهاند و میتواند جوابگوی هزینههای آنان باشد. قیمت گندم در سال زراعی جاری 1401-1400 به دلیل جنگ اوکراین و بالا رفتن قیمتها در بازار بیش از تورم تعیین شد، اما نرخ امسال متناسب با تورم موجود در جامعه است. امیدواریم با تعیین به موقع نرخ خرید تضمینی گندم و اجرای سیاست جهش تولید به خودکفایی در تولید گندم دست پیدا کنیم.
اعلام نرخ مناسب برای خرید گندم
اسماعیل اسفندیاریپور کارشناس کشاورزی
تعیین قیمت 13 هزار تومان برای خرید تضمینی گندم در شرایط فعلی انتخاب مناسبی است، زیرا قیمتهای جهانی نسبت به سال قبل کاهش داشته اند. این در شرایطی است که ما امیدواریم هزینههای تولید و تورم تا سال 1402 که زمان برداشت گندم فرا میرسد افزایش غیرقابل انتظاری پیدا نکنند. باید به کشاورزان برای افزایش تولید در سطح هکتارکمک شود و اقداماتی همچون آبیاری قطرهای انجام بگیرد که به پایداری تولید گندم منجر شود. کشور ما این قابلیت را دارد که با سطح زیر کشت کمتر، نیازهای گندم را در داخل تأمین کند و هیچ وارداتی برای نیاز داخلی به کشور انجام نگیرد.
حمایت از کشاورزان با نرخ خرید تضمینی گندم
قاسم سالاری
عضو شورای مرکزی خانه کشاورز ایران
ما از قیمت تعیین شده برای خرید تضمینی گندم رضایت داریم. دولت در سال قبل به دلیل ایجاد بحران روسیه و اوکراین و ایجاد امنیت غذایی در کشور قیمت گندم را افزایش داد و نتیجه آن رسیدن به افزایش 57 درصدی میزان خرید تضمینی نسبت به سال قبل بود. امسال هم شورای قیمتگذاری با توجه به اینکه دولت در تلاش برای مهار تورم در کالاهای اساسی است با نرخ 13 هزار تومان موافقت کرده است. دولت 11 هزار و 500 تومان را برای نرخ خرید تضمینی گندم و هزار و 500 تومان برای یارانه کشاورزان در نظر گرفته است و به این واسطه از کشاورزان حمایت میکند.
تمهیدات دولت برای رسیدن به امنیت غذایی
مصطفی قنبری
عضو شورای مرکزی خانه کشاورز
تعیین نرخ خرید تضمینی گندم برای سال زراعی 1402-1401 نرخ متعادل و قابل قبولی نسبت به سایر نرخ محصولات در بخشهای دیگر کشاورزی است و رضایت گندمکاران را در پی داشته است. این در حالی است که هزینههای مکانیزاسیون کاشت، داشت و برداشت و سموم هم بالاست، اما در این شرایط هم نرخ 13 هزار تومان قابل قبول است. ما امیدوار هستیم با توجه به تمهیدات دولت در جهت رسیدن به امنیت غذایی، خودکفایی در تولید گندم محقق شود، اگرچه این مسأله به شرایط اقلیمی و میزان بارندگی و پشتیبانیهای فنی و آموزشی از کشاورزان بستگی دارد تا سطح بیشتری از زمینهای کشاورزی زیر کشت برود و اهداف دولت هم محقق شود.
اقدام دولت تحسینبرانگیز بود
مهدی سروی
کارشناس کشاورزی و امنیت غذایی
با توجه به تغییرات اقلیمی و خشکسالی در برخی از مناطق جهان و همچنین جنگ بین اوکراین و روسیه در سال آینده نیز احتمالاً جهان با بحران امنیت غذایی روبهرو باشد. از اینرو اعلام قیمت 13 هزار تومانی دولت برای هر کیلو گندم اقدامی تحسینبرانگیز است. با این حال امیدواریم روند حمایت از کشاورزان به مثابه یک سال اخیر تا آخر دولت سیزدهم همین گونه ادامهدار باشد. از طرف دیگر اصل مهم پرداخت یارانه کاشت(که ابتکار قابل تحسین و جدیدی است) در اجرای اصولی کشت قراردادی کارخانجات آرد و نان با کشاورزان است.
افزایش حاشیه سود کشاورزان
عبدالمجید شیخی
کارشناس مسائل اقتصادی
دولت جهت افزایش حاشیه سود کشاورزان با توجه به تورم موجود در کشور راهکارهای مختلفی را اجرا کرد که از مهمترین آنها افزایش نرخ خرید تضمینی گندم و کاهش هزینههای کشاورزی است.
در ابتدای امر دولت سیزدهم با افزایش نرخ خرید تضمینی گندم در دو سال اخیر و رساندن آن به 13 هزار تومان برای هر کیلوگرم به دنبال تحقق این هدف است، از طرف دیگر باید از نرخ نهادههای کشاورزی نیز کاسته شود که خوشبختانه با کاهش 45 درصدی نرخ کود و سم و رساندن قیمت آنها از 500 تا600 هزار تومان به 200 تا 300 هزار تومان به نظر میرسد بهدنبال افزایش حاشیه سود کشاورزان است و باید این امر ادامه دار باشد.
قاچاق گندم متوقف میشود
علیقلی ایمانی
مدیرعامل بنیاد ملی گندمکاران
تعیین قیمت 13 هزار تومان برای خرید تضمینی هر کیلو گندم از کشاورزان مورد تأیید و رضایت تشکلهای گندمکاران است بهطوری که انتظار داریم با این رقم شاهد افزایش تولید در سال زراعی آینده که از مهرماه امسال آغاز میشود، باشیم. با این حال در جلسه قیمتگذاری، اعضا بهدنبال تعیین قیمت 13500 تومان برای هر کیلو گندم بودند که با توجه به وضعیت کشور و آنالیز دقیق هزینههای تولید و تورم داخلی و همچنین قیمت جهانی گندم به نظر میرسد رقم اعلام شده نیز بسیار منطقی باشد و سبب افزایش انگیزه کشاورزان برای کشت این محصول اساسی شود. از طرف دیگر با افزایش خرید تضمینی گندم باید شاهد آن باشیم که قاچاق این محصول ارزشمند به کشورهای همسایه پایان یابد.
13 هزار تومان رقم معقولی است
ارسلان قاسمی
رئیس کمیسیون کشاورزی و صنایع غذایی اتاق تعاون ایران
با توجه به وضعیت امنیت غذایی در سراسر جهان و قیمت جهانی گندم به نظر میرسد نرخ 13 هزار تومانی خرید تضمینی هر کیلو گندم اقدامی منطقی و معقول از جانب دولت برای حمایت از کشاورزان باشد.
از طرف دیگر این قیمت سبب افزایش انگیزه کشاورزان برای کشت گندم خواهد شد و از دلسرد شدن آنها برای ورود به چرخه تولید گندم جلوگیری خواهد کرد که همین امر میتواند سبب کاهش قابل توجه قاچاق این محصول اساسی به دیگر کشورها شود.
افزایش انگیزه تولیدگندم توسط کشاورزان
داوود داداشی
کارشناس کشاورزی و امنیت غذایی
خوشبختانه دولت با تعیین بموقع نرخ خرید تضمینی گندم و افزایش منطقی قیمت این محصول بهدنبال افزایش انگیزه کشاورزان برای تولید این کالای اساسی در کشور است تا بتواند از وابستگی خود به واردات گندم بکاهد.
به همین دلیل به نظر میرسد تعیین نرخ 13 هزار تومان برای خرید گندم سبب افزایش انگیزه کشاورزان به تولید این محصول شود و شاهد افزایش ضریب امنیت غذایی در کشورمان باشیم.
خودکفایی با افزایش نرخ خرید تضمینی
قاسم پیشهور
رئیس نظام صنفی کشاورزی منابع طبیعی ایران
در سال گذشته قیمت گندم از 5 هزار تومان به 7 هزار و 500 تومان افزایش یافت ولی با توجه به وقوع جنگ اوکراین و کاهش شدید امنیت غذایی در سراسر جهان، دولت سیزدهم قیمت خرید تضمینی این محصول اساسی را جهت افزایش تولید گندم به 10 هزار و 500 تومان رساند. از طرف دیگر در سالجاری و پس از عید نوروز نیز هزار تومان به قیمت خرید تضمینی گندم اضافه کرد تا کشاورزان محصول خود را به دولت فروخته و از میزان قاچاق این محصول به دیگر کشورها کاسته شود. با توجه به افزایش قابل توجه تولید گندم در سالجاری و خرید بیش از 7 میلیون و 200 هزار تنی گندم از کشاورزان، دولت نرخ خرید تضمینی این محصول اساسی را 13 هزار تومان تعیین کرد که اقدامی پسندیده و منطقی است و میتواند به خودکفایی در تولید گندم منجر شود.
رضایت کشاورزان از نرخ خرید تضمینی گندم
عطاءالله هاشمی
رئیس بنیاد ملی گندمکاران
نرخ خرید تضمینی گندم بعد از برگزاری جلسات متعدد تخصصی و دریافت نظرات کارشناسی از سوی متخصصان این حوزه انجام گرفته و مبلغ 13 هزار تومان تعیین شد. این نرخ مورد رضایت کشاورزان است، زیرا قیمتهای جهانی کاهش داشتهاند و میتواند جوابگوی هزینههای آنان باشد. قیمت گندم در سال زراعی جاری 1401-1400 به دلیل جنگ اوکراین و بالا رفتن قیمتها در بازار بیش از تورم تعیین شد، اما نرخ امسال متناسب با تورم موجود در جامعه است. امیدواریم با تعیین به موقع نرخ خرید تضمینی گندم و اجرای سیاست جهش تولید به خودکفایی در تولید گندم دست پیدا کنیم.
اعلام نرخ مناسب برای خرید گندم
اسماعیل اسفندیاریپور کارشناس کشاورزی
تعیین قیمت 13 هزار تومان برای خرید تضمینی گندم در شرایط فعلی انتخاب مناسبی است، زیرا قیمتهای جهانی نسبت به سال قبل کاهش داشته اند. این در شرایطی است که ما امیدواریم هزینههای تولید و تورم تا سال 1402 که زمان برداشت گندم فرا میرسد افزایش غیرقابل انتظاری پیدا نکنند. باید به کشاورزان برای افزایش تولید در سطح هکتارکمک شود و اقداماتی همچون آبیاری قطرهای انجام بگیرد که به پایداری تولید گندم منجر شود. کشور ما این قابلیت را دارد که با سطح زیر کشت کمتر، نیازهای گندم را در داخل تأمین کند و هیچ وارداتی برای نیاز داخلی به کشور انجام نگیرد.
حمایت از کشاورزان با نرخ خرید تضمینی گندم
قاسم سالاری
عضو شورای مرکزی خانه کشاورز ایران
ما از قیمت تعیین شده برای خرید تضمینی گندم رضایت داریم. دولت در سال قبل به دلیل ایجاد بحران روسیه و اوکراین و ایجاد امنیت غذایی در کشور قیمت گندم را افزایش داد و نتیجه آن رسیدن به افزایش 57 درصدی میزان خرید تضمینی نسبت به سال قبل بود. امسال هم شورای قیمتگذاری با توجه به اینکه دولت در تلاش برای مهار تورم در کالاهای اساسی است با نرخ 13 هزار تومان موافقت کرده است. دولت 11 هزار و 500 تومان را برای نرخ خرید تضمینی گندم و هزار و 500 تومان برای یارانه کشاورزان در نظر گرفته است و به این واسطه از کشاورزان حمایت میکند.
تمهیدات دولت برای رسیدن به امنیت غذایی
مصطفی قنبری
عضو شورای مرکزی خانه کشاورز
تعیین نرخ خرید تضمینی گندم برای سال زراعی 1402-1401 نرخ متعادل و قابل قبولی نسبت به سایر نرخ محصولات در بخشهای دیگر کشاورزی است و رضایت گندمکاران را در پی داشته است. این در حالی است که هزینههای مکانیزاسیون کاشت، داشت و برداشت و سموم هم بالاست، اما در این شرایط هم نرخ 13 هزار تومان قابل قبول است. ما امیدوار هستیم با توجه به تمهیدات دولت در جهت رسیدن به امنیت غذایی، خودکفایی در تولید گندم محقق شود، اگرچه این مسأله به شرایط اقلیمی و میزان بارندگی و پشتیبانیهای فنی و آموزشی از کشاورزان بستگی دارد تا سطح بیشتری از زمینهای کشاورزی زیر کشت برود و اهداف دولت هم محقق شود.
مهدی تاج در نشست خبری، سرمربیان ایران در 2 تورنمنت مهم را اعلام کرد
کیروش در جام جهانی نکونام در جام ملتها
گروه ورزشی/ 24 ساعت پس از اعلام رسمی انتخاب کارلوس کیروش به عنوان سرمربی تیم ملی فوتبال در جام جهانی قطر، مهدی تاج رئیس فدراسیون فوتبال روبهروی خبرنگاران نشست و به سؤالات آنها پاسخ داد. او در این نشست درخصوص مسائل مختلفی صحبت کرد که یکی از آنها افشای بند مهم در قرارداد کیروش بود. در شرایطی که قرارداد کیروش تا پایان جام جهانی و ماهیانه به ارزش ۵۰ هزار یورو است، طبق اعلام تاج در صورتی که تیم ملی بتواند از مرحله گروهی جام جهانی به مرحله بعدی برسد ۱۲ درصد از پاداش این صعود در اختیار کیروش قرار خواهد گرفت. همچنین کیروش دوبرابر از پاداش مصوب بازیکنان و اعضای کادرفنی بابت هر برد و مساوی پاداش خواهد گرفت. با اعلام رئیس فدراسیون فوتبال بند دیگری در قرارداد کیروش نیست. علاوه بر این طبق اعلام تاج قرار است کادر فنی تیم با سرمربیگری کیروش 5 عضو داشته باشد و دستیاران خارجی او ماهیانه ۳۰ هزار یورو دستمزد دریافت کنند. علاوه بر این تاج از پرداخت هزینه اردو و بازیهای تدارکاتی تیم ملی در اتریش خبر داد. تیم ملی فوتبال باید در روزهای اول و پنجم مهر در دو بازی دوستانه به مصاف اروگوئه و سنگال برود و طبق اعلام رئیس فدراسیون با پیگیریهای فدراسیون فوتبال AFC مبلغ 8 میلیون طلب فدراسیون را از محل درآمدهای ایران به حساب فدراسیون قطر واریز کرد و فدراسیون قطر نیز این پول را به حریفان ایران پرداخت خواهد کرد تا مشکلی برای برگزاری دیدارهای دوستانه ایجاد نشود. همچنین با اعلام تاج فوتبال کشورمان حدود ۲۰ میلیون دلار از فیفا و AFC طلب دارد که بخش کمی از این مبلغ مربوط به باشگاهها و بخش عمده آن متعلق به فدراسیون است که البته فدراسیون فوتبال به دلیل تحریمها نتوانسته این پول را دریافت کند.
طرح رئیس فدراسیون درخصوص حق پخش
در این بین رئیس فدراسیون در نشست خبری درخصوص مسائل دیگری اظهار نظر کرد. او در خصوص اتهاماتش این گونه صحبت کرد: «اگر هر کسی هر پرونده دیگری از من دارد، منتشر کند. به یکباره همه رسانهها نوشتند که مرکز اطلاعرسانی قوه قضائیه کل جرایم تاج را اعلام کرد که در آن فقط آدمربایی و قتل نبود! اگر آنها را هم اضافه میکردند تقریباً همه جرایم وجود داشت. من این اتهامات را پیگیری کردم وقوه قضائیه اعلام کرد که چنین چیزی توسط این قوه اعلام نشده است. آقای قاضیزاده هاشمی نماینده مجلس در پرونده ویلموتس چندین بار اسم بنده را آوردهاند و اعلام کردند فساد ویلموتس. در حالی که یک نماینده نباید تمام دغدغهاش فقط فوتبال باشد.» رئیس فدراسیون فوتبال در بخش دیگری از صحبتهایش تصریح کرد: «در این دوسال دوریام از فدراسیون روی طرحی کار کردم بدون اینکه صدا و سیما ریالی از بودجهاش را به فوتبال اختصاص بدهد. از آن طرح نیز یک روزی رونمایی خواهم کرد. این مدل فیفا و ایافسی است. مدلی است که در همه دنیا در حال اجرا شدن است. به جای اینکه کارخانهها به فوتبال پول بدهند و همه باشگاهها منتظر سلایق مدیران خود باشند، دولت تمام این پولهایی که دارد به باشگاهها و مؤسسات میدهد، به یکباره از سازمان لیگ استعلام میگیرد و آن پول را در بودجه صدا و سیما قرار میدهد که صدا و سیما با این پول آن را به عنوان حق پخش خریداری کند. یعنی به عنوان درآمدهای روز مسابقه، تبلیغات دور زمین. عین کاری که در لیگ برتر انگلیس دارد انجام میشود.»
برکناری اسکوچیچ تصمیم سختی بود
او درخصوص برکناری اسکوچیچ گفت: «برکناری اسکوچیچ تصمیم سختی بود. به هر جهت برای من سادهتر بود که اسکوچیچ بماند. هیچ مسئولیتی هم به عهده نمیگرفتم. ولی این ریسک را کردم فقط به خاطر کشور، میهن و سرزمین عزیزمان. آوردن کیروش بهترین تصمیمی بود که میتوانستیم برای تیم ملی بگیریم. همه هیأت رئیسه برای بازگشت کیروش تصمیم گرفتند. قرار است یکی از مربیان داخلی عالی را کنار کیروش قرار دهیم تا بعدها از سرمربی داخلی استفاده کنیم. صحبت ما این بود برای جام ملتها نکونام سرمربی باشد و کیروش مدیر فنی. البته امیدوارم نکونام بیاید و در غیر این صورت به گزینه دیگری فکر میکنیم.» تاج درخصوص اینکه به دلیل بیماری از فدراسیون رفت اما الان به خاطر شکسته شدن رأی ویلموتس برگشته اظهار داشت: «مدتی اوضاع قلبم نگرانکننده بود. در ترکیه استند و دریچه گذاشتم. همان موقع هم پزشکان گفتند باید کنارهگیری کنی اما بنابر توصیهها آمدم و ادامه دادم. تا جایی که سکتهای در کمپ تیم ملی که برای مجمع فوتبال بوشهر میرفتم داشتم. یک راست به بیمارستان رفتم. دکتر گفت به نظرم ادامه کار به صلاح نیست و ممکن است مشکلاتی برای شما به وجود بیاید. وزیر آمد و پرونده را خواند. با دکتر صحبت کرد. دکتر به او گفت من توصیهای برای ادامه ندارم. حتی به من گفت مشاور عالی باش اما زیر بار نرفتم. چون فکر کردم واقعاً نمیشود. الان فکر میکنم شرایط بهتری دارم که آمدم.»
در فدراسیون فوتبال کسی ارباب و نوکر نیست
وی در پاسخ به این سؤال که کیروش به ایران بیاید همچنان میشود ارباب فوتبال ایران گفت: «اگر میخواهیم همه با هم در این راستا تعامل کنیم و بتوانیم همکاری با رسانهها را داشته باشیم باید ادبیات متقابل و درستی وجود داشته باشد. در فدراسیون فوتبال کسی ارباب و نوکر نیست و اصلاً این صحبتها در شأن رسانه ایران نیست که میزنند. من انتظار دارم رفتار کیروش همان رفتاری باشد که در گذشته با ما داشته است. او باید رفتارش مناسب باشد تا به باشگاهها و فدراسیون و رسانه بتواند کمک کند تا رشد کنیم. ما کیروش را استخدام کردهایم تا در تیم ملی برای ما کار کند نه اینکه بر ما ریاست کند.»
طرح رئیس فدراسیون درخصوص حق پخش
در این بین رئیس فدراسیون در نشست خبری درخصوص مسائل دیگری اظهار نظر کرد. او در خصوص اتهاماتش این گونه صحبت کرد: «اگر هر کسی هر پرونده دیگری از من دارد، منتشر کند. به یکباره همه رسانهها نوشتند که مرکز اطلاعرسانی قوه قضائیه کل جرایم تاج را اعلام کرد که در آن فقط آدمربایی و قتل نبود! اگر آنها را هم اضافه میکردند تقریباً همه جرایم وجود داشت. من این اتهامات را پیگیری کردم وقوه قضائیه اعلام کرد که چنین چیزی توسط این قوه اعلام نشده است. آقای قاضیزاده هاشمی نماینده مجلس در پرونده ویلموتس چندین بار اسم بنده را آوردهاند و اعلام کردند فساد ویلموتس. در حالی که یک نماینده نباید تمام دغدغهاش فقط فوتبال باشد.» رئیس فدراسیون فوتبال در بخش دیگری از صحبتهایش تصریح کرد: «در این دوسال دوریام از فدراسیون روی طرحی کار کردم بدون اینکه صدا و سیما ریالی از بودجهاش را به فوتبال اختصاص بدهد. از آن طرح نیز یک روزی رونمایی خواهم کرد. این مدل فیفا و ایافسی است. مدلی است که در همه دنیا در حال اجرا شدن است. به جای اینکه کارخانهها به فوتبال پول بدهند و همه باشگاهها منتظر سلایق مدیران خود باشند، دولت تمام این پولهایی که دارد به باشگاهها و مؤسسات میدهد، به یکباره از سازمان لیگ استعلام میگیرد و آن پول را در بودجه صدا و سیما قرار میدهد که صدا و سیما با این پول آن را به عنوان حق پخش خریداری کند. یعنی به عنوان درآمدهای روز مسابقه، تبلیغات دور زمین. عین کاری که در لیگ برتر انگلیس دارد انجام میشود.»
برکناری اسکوچیچ تصمیم سختی بود
او درخصوص برکناری اسکوچیچ گفت: «برکناری اسکوچیچ تصمیم سختی بود. به هر جهت برای من سادهتر بود که اسکوچیچ بماند. هیچ مسئولیتی هم به عهده نمیگرفتم. ولی این ریسک را کردم فقط به خاطر کشور، میهن و سرزمین عزیزمان. آوردن کیروش بهترین تصمیمی بود که میتوانستیم برای تیم ملی بگیریم. همه هیأت رئیسه برای بازگشت کیروش تصمیم گرفتند. قرار است یکی از مربیان داخلی عالی را کنار کیروش قرار دهیم تا بعدها از سرمربی داخلی استفاده کنیم. صحبت ما این بود برای جام ملتها نکونام سرمربی باشد و کیروش مدیر فنی. البته امیدوارم نکونام بیاید و در غیر این صورت به گزینه دیگری فکر میکنیم.» تاج درخصوص اینکه به دلیل بیماری از فدراسیون رفت اما الان به خاطر شکسته شدن رأی ویلموتس برگشته اظهار داشت: «مدتی اوضاع قلبم نگرانکننده بود. در ترکیه استند و دریچه گذاشتم. همان موقع هم پزشکان گفتند باید کنارهگیری کنی اما بنابر توصیهها آمدم و ادامه دادم. تا جایی که سکتهای در کمپ تیم ملی که برای مجمع فوتبال بوشهر میرفتم داشتم. یک راست به بیمارستان رفتم. دکتر گفت به نظرم ادامه کار به صلاح نیست و ممکن است مشکلاتی برای شما به وجود بیاید. وزیر آمد و پرونده را خواند. با دکتر صحبت کرد. دکتر به او گفت من توصیهای برای ادامه ندارم. حتی به من گفت مشاور عالی باش اما زیر بار نرفتم. چون فکر کردم واقعاً نمیشود. الان فکر میکنم شرایط بهتری دارم که آمدم.»
در فدراسیون فوتبال کسی ارباب و نوکر نیست
وی در پاسخ به این سؤال که کیروش به ایران بیاید همچنان میشود ارباب فوتبال ایران گفت: «اگر میخواهیم همه با هم در این راستا تعامل کنیم و بتوانیم همکاری با رسانهها را داشته باشیم باید ادبیات متقابل و درستی وجود داشته باشد. در فدراسیون فوتبال کسی ارباب و نوکر نیست و اصلاً این صحبتها در شأن رسانه ایران نیست که میزنند. من انتظار دارم رفتار کیروش همان رفتاری باشد که در گذشته با ما داشته است. او باید رفتارش مناسب باشد تا به باشگاهها و فدراسیون و رسانه بتواند کمک کند تا رشد کنیم. ما کیروش را استخدام کردهایم تا در تیم ملی برای ما کار کند نه اینکه بر ما ریاست کند.»
«ایران» در گزارشی علل افزایش خطاهای مربوط به جراحیهای زیبایی را بررسی میکند
زیبایی زیرتیغ پزشک های قلابی
میخواهند فرم بدن، صورت و حتی مدل گوش و لبها، سایز کمر، دور شکمشان و... شبیه فلان هنرپیشه ترکیهای یا هالیوودی شود. آنها از اجزای صورت، بدن، شکل و پهلو و... راضی نیستند. سلفیها و تصاویر خوش رنگ و لعابی که هر روز در فضای مجازی منتشر میشود و... همه به این نارضایتیها دامن زده است. این افراد برای رسیدن به صورتهای اینستاگرامی نیاز به یک تیغ جراحی دارند. کافی است با یک کلیک ساده عنوان «جراحی زیبایی» را در گوگل سرچ کنید و با انبوهی از جراحیهای صورت، بینی، پیکرتراشی، لیفت و... مواجه شوید که هر کدام شیوههای عجیبی را برای رسیدن به زیبایی پیشنهاد میدهند.
فریبا خاناحمدی
خبرنگار
میخواهند فرم بدن، صورت و حتی مدل گوش و لبها، سایز کمر، دور شکمشان و... شبیه فلان هنرپیشه ترکیهای یا هالیوودی شود. آنها از اجزای صورت، بدن، شکل و پهلو و... راضی نیستند. سلفیها و تصاویر خوش رنگ و لعابی که هر روز در فضای مجازی منتشر میشود و... همه به این نارضایتیها دامن زده است. این افراد برای رسیدن به صورتهای اینستاگرامی نیاز به یک تیغ جراحی دارند، کافی است با یک کلیک ساده عنوان «جراحی زیبایی» را در گوگل سرچ کنید و با انبوهی از جراحیهای صورت، بینی، پیکرتراشی، لیفت و... مواجه شوید که هر کدام شیوههای عجیبی را برای رسیدن به زیبایی پیشنهاد میدهند. آگهیهایی که پر است از جملات فریبنده برای اغوا و ترغیب افراد به این جراحیها. پزشک نماهایی وجود دارند که ادعا میکنند میتوانند با روشها و ابتکارات خاصشان دور کمر افراد را باریک کنند، گونههایشان را بشکافند و چال گونه ایجاد کنند یا فرم گوشهای شان را کوچک کنند. خلاصه که کوچکترین و پیش پا افتادهترین ایرادهای ظاهری برای این گروه از مشتریان تبدیل به دغدغهای برای یافتن افراد دست به تیغ میشود. ولع به زیر تیغ رفتن و افزایش میل و رغبت مردم برای عملهای زیبایی موجب ایجاد درآمد فوقالعاده و به تبع آن رشد چشمگیر مراکز انجام دهنده جراحیهای زیبایی شده است، اما این مسأله خطرات و عوارض این دست از جراحیها را هم افزایش میدهد چرا که طبق آمار منتشر شده در کشور ترکیه که جمعیتی مشابه ایران دارد حدود 800 فوق تخصص جراحی پلاستیک و زیبایی وجود دارد اما این آمار در ایران 260 فوق تخصص جراحی پلاستیک و زیبایی را نشان میدهد. بنابراین با افزایش تقاضای بازار جراحیهای زیبایی تعداد پزشکان جراح زیبایی نمیتواند جوابگوی حجم انبوهی از متقاضیان باشد. نتیجه هم آن میشود که طرفداران عملهای زیبایی ممکن است به هر مرکز معتبر و غیر معتبری مراجعه کنند.
تعدد و گوناگونی عملهای زیبایی نیز در رشد قارچ گونه مراکز انجام دهنده زیبایی مؤثر است؛ بوتاکس، تزریق ژل و فیلر، تزریق چربی و ساکشن، لیفت صورت و فرم دهی دور کمر و دهها عمل دیگر که این روزها هر کدام متخصصهای جداگانهای برایشان پیدا شده است. در چنین شرایطی که هر روز روشهای جدیدی به لیست بلندبالای جراحیهای زیبایی اضافه میشود علاوه بر پزشکنماها، حالا آرایشگران نیز پا در میدان جراحیهای زیبایی گذاشته و با تبلیغات اغوا کننده مشتریانشان را برای تزریق ژل لب، بوتاکس، تغییر فرم بینی، رنگ لب و... ترغیب میکنند. در چنین وضعیتی که زیر پوست شهر افرادی ناآشنا، غیر پزشک و جراح زیبایی دست به تیغ میشوند آمار دقیقی از خطاها و قصور جراحیهای زیبایی را نمیتوان به درستی تخمین زد با وجود این، موضوع شکایات پزشکی به سمت جراحیهای زیبایی و ترمیمی شیفت پیدا کرده است. این روزها نمونههای مربوط به ایجاد عوارض شدید و موارد فوت بر اثر دخالت در جراحیهای زیبایی یا عارضه حاصل از عمل زیبایی در فضای مجازی زیاد است.
اگرچه آمار دقیق شکایات ثبت شده در حوزه جراحیهای زیبایی را نمیتوان اعلام کرد، اما شکایت از جراحی زیبایی به استناد آمارهای منتشر شده از سازمان پزشکی قانونی کشور در رتبه نخست شکایتهای قصور پزشکی در تهران قرار دارد. البته در کل کشور، شکایت از قصور پزشکان در حوزه زنان و زایمان رتبه نخست را دارد. این آخرین اظهارنظری است که سال گذشته از سوی مدیرکل پزشکی قانونی استان تهران اعلام شد. آنچنان که شهریور سال گذشته سرپرست دادسرای جرایم پزشکی در مورد بیشترین تخلفات و قصور پزشکان گفت: «بیشترین آسیبها مربوط به اعمال جراحیهای زیبایی و پلاستیک است و متأسفانه در این مورد ما پروندههایی ناشی از تلفات جبرانناپذیر و حتی فوت شهروندان را نیز داشتهایم.»
شیفت شکایات پزشکی به سمت جراحیهای زیبایی
دکتر محمدرضا خردمند معاون انتظامی سازمان نظام پزشکی کشور درباره افزایش خطا و قصور ناشی از جراحیهای زیبایی به «ایران» میگوید: در سالهای اخیر تعداد شکایات از پزشکان و محکومیتها افزایش معناداری پیدا نکرده، بلکه با شیب مختصری همراه است. بهطور میانگین سالانه ۵ تا ۷ درصد شکایات پزشکی افزایش پیدا میکند اما نکته قابل توجه، تغییر موضوع شکایات پزشکی است که به سمت جراحیهای زیبایی و ترمیمی شیفت پیدا کرده است، البته به همین میزان نیز شکایت از دندانپزشکان و متخصصان زنان و زایمان در صدر رشتههای پرقصور پزشکی قرار دارند. البته دکتر خردمند در همین زمینه تأکید میکند که سازمان نظام پزشکی کشور در حال بررسی آخرین آمار مربوط به خطاهای پزشکی است و تا دو هفته آینده آخرین آمار تجمیعی در این زمینه را منتشر خواهد کرد. با این حال و صرفنظر از جزئیات آمارهای جدید، الزاماً شکایات پزشکان از یک الگوی ثابت پیروی میکند. در هر حال اخبار منتشر شده از سوی دادسرای جرایم پزشکی نشان میدهد تعداد مراجعان به دادسرای جرایم پزشکی با عوارضی از قبیل عفونتهای شدید ناشی از تزریق چربی و ژل، چسبندگی تیغه بینی و ورم و کبودی صورت رو به افزایش است. در همین زمینه دکتر بابک نیکومرام رئیس انجمن جراحان پلاستیک و زیبایی به «ایران» میگوید: میل به تغییر غیر متعارف صورت و فرم بدن در جامعه زیاد شده و لازم است بسیاری از اقدامات زیبایی تحت کنترل دربیاید. از طرفی رشتههای جراحی که مجاز به انجام جراحیهای زیبایی هستند، باید به صورت حرفهای دورههای آموزشی را سپری کنند. دکتر نیکومرام معتقد است: برای آنکه بتوان دخالت پزشک نماها و افراد ناآشنا به عملهای زیبایی تهاجمی و غیرتهاجمی را کم کرد، باید ضمن بالا بردن سطح آگاهی مردم، همچنین نظارت بر کلینیکهای سرپایی و مطبهای برخی پزشکان عمومی را افزایش داد. از طرفی او تأکید میکند که چنانچه نظارتها قوی باشد و رشتههای مجاز جراحیهای زیبایی به صورت حرفهای دورههای آموزشی را سپری کنند، از دخالت دیگر رشتههای پزشکی در جراحیهای زیبایی جلوگیری میشود و با این شیوه میتوان آمار جراحیهای زیبایی را به شکل دقیق رصد کرد.
اگر پای صحبتهای شاکیان پروندههای قصور پزشکی مرتبط با جراحیهای زیبایی بنشینید متوجه این نکته خواهید شد که یکی از دلایل بالا رفتن افزایش شکایت جراحیهای زیبایی این است که بسیاری از افرادی که عمل جراحی زیبایی انجام میدهند نه تنها مجوز و تخصص و صلاحیت این کار را ندارند، بلکه استانداردهای فضای جراحی زیبایی نیز رعایت نمیشود. برای مثال به دلیل تجارت و سودآوری بالا گاهی میبینیم دندانپزشک، تخصص اصلیاش را رها کرده و بوتاکس یا ژل تزریق میکند یا پزشک عمومی با راهاندازی کلینیکهایی با شهرت دهان پرکن روزانه تعداد زیادی جراحی زیبایی انجام می دهد، در چنین شرایطی واضح است که آمار شکایتها باید بالا برود.
جراحی زیبایی، عمل فانتزی نیست
دکتر محمدرضا بیات استاد تمام دانشگاه علوم پزشکی تهران و رئیس سابق انجمن جراحان فک و صورت در پاسخ به این سؤال که به طور کلی جراحی زیبایی با چه امکانات و از سوی کدام رشتههای تخصصی جراحی باید انجام بگیرد، به «ایران» میگوید: طبق مجوزهایی که از سوی وزارت بهداشت و سازمان نظام پزشکی کشور به منظور جراحیهای زیبایی صادر میشود، چیزی به نام جراحی زیبایی نداریم، بنابراین بر اساس دستورالعمل وزارت بهداشت و سازمان نظام پزشکی تنها گروه متخصصان گوش، حلق و بینی، جراحان و فوق جراحان پلاستیک و همچنین جراحان و متخصصان فک و صورت رسماً اجازه انجام اعمال جراحی زیبایی را دارند.
او در ادامه میافزاید: اینکه چه کسی مجاز به جراحی زیبایی به طور عام است، باید بگوییم کسی که جراحی خوانده باشد و شماره نظام پزشکی داشته باشد، طبق مصوباتی میتواند اقدام به جراحی کند. جراحی زیبایی صورت توسط جراح پلاستیک، جراح دهان و فک و صورت و جراح گوش و حلق و بینی انجام میشود، اینها را اصطلاحاً «اورلپ» یا همپوشانی بین جراحیها میگویند. برای مثال جراحی بینی در حیطه اقدامات گوش، حلق و بینی و جراحی فک و صورت در حیطه رشته جراحی فک و صورت پررنگتر است اما بدان معنا نیست با هم همپوشانی ندارند. از طرفی جراحی عمومی مادر همه این جراحیها بوده ولی هنوز انجام جراحی زیبایی از سوی جراح عمومی مورد مناقشه است.
او درباره اینکه کجا جراحیهای زیبایی باید انجام شود، عنوان میکند: این موضوع بستگی به نوع جراحی دارد، در واقع مکان جراحی به وسعت جراحی بستگی دارد. مراکز جراحی محدود میتوانند عمل بینی و برخی جراحیهای فک و پروتز یا لیفت را انجام دهند. در بیمارستانهای جنرال نیز همه نوع جراحیها انجام میشود. مراکز جراحی محدود دستورالعمل خاصی دارند و عموماً هر نوع عمل زیبایی خارج از دستورالعملها تخلف محسوب میشود و باید دستگاههای نظارتی به این مراکز نظارت کنند، از طرفی ما در قانون چیزی به نام کلینیک نداریم، اینکه روی سردر برخی مراکز درمان از اصطلاح کلینیک استفاده میشود غلط است. در کشور ما چهار عبارت مطب، مرکز جراحی محدود، درمانگاه و بیمارستان تعریف شده است. در به اصطلاح کلینیکها یا درمانگاه و مطب خصوصی نیز گاهی برخی اقدامات مشخصی تعریف شده است، برای مثال برداشتن خال یا عمل پلک ساده را میتوانند انجام دهند اما طبق دستورالعمل معاونت درمان عمل بینی و سینه کاملاً ممنوع است.
به گفته وی، جراحی شکم از سوی جراحی پلاستیک انجام میشود و چون خارج از حیطه صورت است طبیعی است که جراح فک و صورت نباید عمل زیبایی دیگری انجام دهد، چون آموزرش ندیده است در اینجا همپوشانی حساب نمیشود. در مواردی از جمله عمل بینی و پلک، همپوشانی در جراحی وجود دارد و هر سه رشته آن را انجام میدهند، علی رغم اینکه تمرکز بر برخی اقدامات از سوی برخی جراحیهای بیشتر است اما منع قانونی وجود ندارد.
این استاد تمام دانشگاه علوم پزشکی تهران تأکید میکند که جراحی زیبایی را نباید تنها یک جراحی فانتزی تلقی کرد برای همین نیز کشور انگلیس در دستورالعمل جدیدی اعلام کرده جراحی زیبایی نوعی درمان است به شرط آنکه درست انتخاب شود و تکلیف کار روشن باشد.
فریبا خاناحمدی
خبرنگار
میخواهند فرم بدن، صورت و حتی مدل گوش و لبها، سایز کمر، دور شکمشان و... شبیه فلان هنرپیشه ترکیهای یا هالیوودی شود. آنها از اجزای صورت، بدن، شکل و پهلو و... راضی نیستند. سلفیها و تصاویر خوش رنگ و لعابی که هر روز در فضای مجازی منتشر میشود و... همه به این نارضایتیها دامن زده است. این افراد برای رسیدن به صورتهای اینستاگرامی نیاز به یک تیغ جراحی دارند، کافی است با یک کلیک ساده عنوان «جراحی زیبایی» را در گوگل سرچ کنید و با انبوهی از جراحیهای صورت، بینی، پیکرتراشی، لیفت و... مواجه شوید که هر کدام شیوههای عجیبی را برای رسیدن به زیبایی پیشنهاد میدهند. آگهیهایی که پر است از جملات فریبنده برای اغوا و ترغیب افراد به این جراحیها. پزشک نماهایی وجود دارند که ادعا میکنند میتوانند با روشها و ابتکارات خاصشان دور کمر افراد را باریک کنند، گونههایشان را بشکافند و چال گونه ایجاد کنند یا فرم گوشهای شان را کوچک کنند. خلاصه که کوچکترین و پیش پا افتادهترین ایرادهای ظاهری برای این گروه از مشتریان تبدیل به دغدغهای برای یافتن افراد دست به تیغ میشود. ولع به زیر تیغ رفتن و افزایش میل و رغبت مردم برای عملهای زیبایی موجب ایجاد درآمد فوقالعاده و به تبع آن رشد چشمگیر مراکز انجام دهنده جراحیهای زیبایی شده است، اما این مسأله خطرات و عوارض این دست از جراحیها را هم افزایش میدهد چرا که طبق آمار منتشر شده در کشور ترکیه که جمعیتی مشابه ایران دارد حدود 800 فوق تخصص جراحی پلاستیک و زیبایی وجود دارد اما این آمار در ایران 260 فوق تخصص جراحی پلاستیک و زیبایی را نشان میدهد. بنابراین با افزایش تقاضای بازار جراحیهای زیبایی تعداد پزشکان جراح زیبایی نمیتواند جوابگوی حجم انبوهی از متقاضیان باشد. نتیجه هم آن میشود که طرفداران عملهای زیبایی ممکن است به هر مرکز معتبر و غیر معتبری مراجعه کنند.
تعدد و گوناگونی عملهای زیبایی نیز در رشد قارچ گونه مراکز انجام دهنده زیبایی مؤثر است؛ بوتاکس، تزریق ژل و فیلر، تزریق چربی و ساکشن، لیفت صورت و فرم دهی دور کمر و دهها عمل دیگر که این روزها هر کدام متخصصهای جداگانهای برایشان پیدا شده است. در چنین شرایطی که هر روز روشهای جدیدی به لیست بلندبالای جراحیهای زیبایی اضافه میشود علاوه بر پزشکنماها، حالا آرایشگران نیز پا در میدان جراحیهای زیبایی گذاشته و با تبلیغات اغوا کننده مشتریانشان را برای تزریق ژل لب، بوتاکس، تغییر فرم بینی، رنگ لب و... ترغیب میکنند. در چنین وضعیتی که زیر پوست شهر افرادی ناآشنا، غیر پزشک و جراح زیبایی دست به تیغ میشوند آمار دقیقی از خطاها و قصور جراحیهای زیبایی را نمیتوان به درستی تخمین زد با وجود این، موضوع شکایات پزشکی به سمت جراحیهای زیبایی و ترمیمی شیفت پیدا کرده است. این روزها نمونههای مربوط به ایجاد عوارض شدید و موارد فوت بر اثر دخالت در جراحیهای زیبایی یا عارضه حاصل از عمل زیبایی در فضای مجازی زیاد است.
اگرچه آمار دقیق شکایات ثبت شده در حوزه جراحیهای زیبایی را نمیتوان اعلام کرد، اما شکایت از جراحی زیبایی به استناد آمارهای منتشر شده از سازمان پزشکی قانونی کشور در رتبه نخست شکایتهای قصور پزشکی در تهران قرار دارد. البته در کل کشور، شکایت از قصور پزشکان در حوزه زنان و زایمان رتبه نخست را دارد. این آخرین اظهارنظری است که سال گذشته از سوی مدیرکل پزشکی قانونی استان تهران اعلام شد. آنچنان که شهریور سال گذشته سرپرست دادسرای جرایم پزشکی در مورد بیشترین تخلفات و قصور پزشکان گفت: «بیشترین آسیبها مربوط به اعمال جراحیهای زیبایی و پلاستیک است و متأسفانه در این مورد ما پروندههایی ناشی از تلفات جبرانناپذیر و حتی فوت شهروندان را نیز داشتهایم.»
شیفت شکایات پزشکی به سمت جراحیهای زیبایی
دکتر محمدرضا خردمند معاون انتظامی سازمان نظام پزشکی کشور درباره افزایش خطا و قصور ناشی از جراحیهای زیبایی به «ایران» میگوید: در سالهای اخیر تعداد شکایات از پزشکان و محکومیتها افزایش معناداری پیدا نکرده، بلکه با شیب مختصری همراه است. بهطور میانگین سالانه ۵ تا ۷ درصد شکایات پزشکی افزایش پیدا میکند اما نکته قابل توجه، تغییر موضوع شکایات پزشکی است که به سمت جراحیهای زیبایی و ترمیمی شیفت پیدا کرده است، البته به همین میزان نیز شکایت از دندانپزشکان و متخصصان زنان و زایمان در صدر رشتههای پرقصور پزشکی قرار دارند. البته دکتر خردمند در همین زمینه تأکید میکند که سازمان نظام پزشکی کشور در حال بررسی آخرین آمار مربوط به خطاهای پزشکی است و تا دو هفته آینده آخرین آمار تجمیعی در این زمینه را منتشر خواهد کرد. با این حال و صرفنظر از جزئیات آمارهای جدید، الزاماً شکایات پزشکان از یک الگوی ثابت پیروی میکند. در هر حال اخبار منتشر شده از سوی دادسرای جرایم پزشکی نشان میدهد تعداد مراجعان به دادسرای جرایم پزشکی با عوارضی از قبیل عفونتهای شدید ناشی از تزریق چربی و ژل، چسبندگی تیغه بینی و ورم و کبودی صورت رو به افزایش است. در همین زمینه دکتر بابک نیکومرام رئیس انجمن جراحان پلاستیک و زیبایی به «ایران» میگوید: میل به تغییر غیر متعارف صورت و فرم بدن در جامعه زیاد شده و لازم است بسیاری از اقدامات زیبایی تحت کنترل دربیاید. از طرفی رشتههای جراحی که مجاز به انجام جراحیهای زیبایی هستند، باید به صورت حرفهای دورههای آموزشی را سپری کنند. دکتر نیکومرام معتقد است: برای آنکه بتوان دخالت پزشک نماها و افراد ناآشنا به عملهای زیبایی تهاجمی و غیرتهاجمی را کم کرد، باید ضمن بالا بردن سطح آگاهی مردم، همچنین نظارت بر کلینیکهای سرپایی و مطبهای برخی پزشکان عمومی را افزایش داد. از طرفی او تأکید میکند که چنانچه نظارتها قوی باشد و رشتههای مجاز جراحیهای زیبایی به صورت حرفهای دورههای آموزشی را سپری کنند، از دخالت دیگر رشتههای پزشکی در جراحیهای زیبایی جلوگیری میشود و با این شیوه میتوان آمار جراحیهای زیبایی را به شکل دقیق رصد کرد.
اگر پای صحبتهای شاکیان پروندههای قصور پزشکی مرتبط با جراحیهای زیبایی بنشینید متوجه این نکته خواهید شد که یکی از دلایل بالا رفتن افزایش شکایت جراحیهای زیبایی این است که بسیاری از افرادی که عمل جراحی زیبایی انجام میدهند نه تنها مجوز و تخصص و صلاحیت این کار را ندارند، بلکه استانداردهای فضای جراحی زیبایی نیز رعایت نمیشود. برای مثال به دلیل تجارت و سودآوری بالا گاهی میبینیم دندانپزشک، تخصص اصلیاش را رها کرده و بوتاکس یا ژل تزریق میکند یا پزشک عمومی با راهاندازی کلینیکهایی با شهرت دهان پرکن روزانه تعداد زیادی جراحی زیبایی انجام می دهد، در چنین شرایطی واضح است که آمار شکایتها باید بالا برود.
جراحی زیبایی، عمل فانتزی نیست
دکتر محمدرضا بیات استاد تمام دانشگاه علوم پزشکی تهران و رئیس سابق انجمن جراحان فک و صورت در پاسخ به این سؤال که به طور کلی جراحی زیبایی با چه امکانات و از سوی کدام رشتههای تخصصی جراحی باید انجام بگیرد، به «ایران» میگوید: طبق مجوزهایی که از سوی وزارت بهداشت و سازمان نظام پزشکی کشور به منظور جراحیهای زیبایی صادر میشود، چیزی به نام جراحی زیبایی نداریم، بنابراین بر اساس دستورالعمل وزارت بهداشت و سازمان نظام پزشکی تنها گروه متخصصان گوش، حلق و بینی، جراحان و فوق جراحان پلاستیک و همچنین جراحان و متخصصان فک و صورت رسماً اجازه انجام اعمال جراحی زیبایی را دارند.
او در ادامه میافزاید: اینکه چه کسی مجاز به جراحی زیبایی به طور عام است، باید بگوییم کسی که جراحی خوانده باشد و شماره نظام پزشکی داشته باشد، طبق مصوباتی میتواند اقدام به جراحی کند. جراحی زیبایی صورت توسط جراح پلاستیک، جراح دهان و فک و صورت و جراح گوش و حلق و بینی انجام میشود، اینها را اصطلاحاً «اورلپ» یا همپوشانی بین جراحیها میگویند. برای مثال جراحی بینی در حیطه اقدامات گوش، حلق و بینی و جراحی فک و صورت در حیطه رشته جراحی فک و صورت پررنگتر است اما بدان معنا نیست با هم همپوشانی ندارند. از طرفی جراحی عمومی مادر همه این جراحیها بوده ولی هنوز انجام جراحی زیبایی از سوی جراح عمومی مورد مناقشه است.
او درباره اینکه کجا جراحیهای زیبایی باید انجام شود، عنوان میکند: این موضوع بستگی به نوع جراحی دارد، در واقع مکان جراحی به وسعت جراحی بستگی دارد. مراکز جراحی محدود میتوانند عمل بینی و برخی جراحیهای فک و پروتز یا لیفت را انجام دهند. در بیمارستانهای جنرال نیز همه نوع جراحیها انجام میشود. مراکز جراحی محدود دستورالعمل خاصی دارند و عموماً هر نوع عمل زیبایی خارج از دستورالعملها تخلف محسوب میشود و باید دستگاههای نظارتی به این مراکز نظارت کنند، از طرفی ما در قانون چیزی به نام کلینیک نداریم، اینکه روی سردر برخی مراکز درمان از اصطلاح کلینیک استفاده میشود غلط است. در کشور ما چهار عبارت مطب، مرکز جراحی محدود، درمانگاه و بیمارستان تعریف شده است. در به اصطلاح کلینیکها یا درمانگاه و مطب خصوصی نیز گاهی برخی اقدامات مشخصی تعریف شده است، برای مثال برداشتن خال یا عمل پلک ساده را میتوانند انجام دهند اما طبق دستورالعمل معاونت درمان عمل بینی و سینه کاملاً ممنوع است.
به گفته وی، جراحی شکم از سوی جراحی پلاستیک انجام میشود و چون خارج از حیطه صورت است طبیعی است که جراح فک و صورت نباید عمل زیبایی دیگری انجام دهد، چون آموزرش ندیده است در اینجا همپوشانی حساب نمیشود. در مواردی از جمله عمل بینی و پلک، همپوشانی در جراحی وجود دارد و هر سه رشته آن را انجام میدهند، علی رغم اینکه تمرکز بر برخی اقدامات از سوی برخی جراحیهای بیشتر است اما منع قانونی وجود ندارد.
این استاد تمام دانشگاه علوم پزشکی تهران تأکید میکند که جراحی زیبایی را نباید تنها یک جراحی فانتزی تلقی کرد برای همین نیز کشور انگلیس در دستورالعمل جدیدی اعلام کرده جراحی زیبایی نوعی درمان است به شرط آنکه درست انتخاب شود و تکلیف کار روشن باشد.
«ایران» در واکنش به گزارش جدید رافائل گروسی اعلام کرد تا وقتی تحریمها ادامه دارد پذیرای نظارتهای فراپادمانی نخواهد بود
آژانس و اسرائیل بازوان امریکایی ضد توافق
گروه سیاسی/ آژانس بینالمللی انرژی اتمی در جدیدترین گزارش خود درباره فعالیتهای هستهای ایران در مسیر زنده نگه داشتن مناقشهای گام برداشته که مقامهای کشورمان در ماهها و هفتههای اخیر ذیل مواضع درست و حقوقی خود، مدیر کل آژانس را به عبور از آن فرا خواندهاند. بهانه ادعایی گزارش جدید آژانس به ظاهر، اطلاعرسانی درباره آخرین وضعیت صنعت هستهای صلحآمیز کشور است اما در عمل، سناریونویس چنین گزارش هایی، موضوعات اختلافی ای را تکرار کرده که نتیجه آن چیزی جز روایت تحولات به میل و مقصود خویش نیست.«رافائل گروسی»، مدیر کل آژانس در گزارش جدید خود علاوه بر اشاره به افزوده شدن 19 برابری ذخایر اورانیوم تعیین شده در چهارچوب توافق هستهای، بار دیگر موضوع سه مکان ادعایی این نهاد در ایران را مورد توجه قرار داده و مدعی شده که ایران هنوز جواب قانعکننده و معتبری درباره منشأ اورانیوم افشا شده در سه سایت اعلام نشده خود نداده است. قضاوت «گروسی» درباره روند فعالیتهای هستهای ایران که به ادعای او دلیل نگرانی فزاینده آژانس اعلام شده است، در حالی در گزارشهای اخیر دیده شده که او روند همکاری سازنده تهران در ماههای اخیر برای شفافسازی پیرامون موضوعات جاری را نادیده گرفته است؛ امری که این واقعیت را معلوم میکند که آژانس بویژه در دوره مدیریت «گروسی» نقش اصلی را در مدیریت نظارتی این نهاد بینالمللی ندارد. چه آنکه به نظر میرسد زیر سایه پیوند سیاسی تنگاتنگی که میان تل آویو و آژانس برقرار است، تحمیل هزینههای سنگین برای جمهوری اسلامی از سوی این محافل به دیده فرصتی نگریسته میشود که میتوانند نان خود را در تنور تحریم و فشار به دست آورند.
نتیجه یک همسویی مغرضانه
نمونه روشن همسویی آژانس و تلآویو در نشست پیشین شورای حکام آژانس به اوج خود رسید. نشستی که با نادیده گرفتن همکاری تنگاتنگ ایران درباره موضوعات ادعایی آژانس در ماههای پیش از آن، به تصویب یک قطعنامه علیه ایران منجر شد. ماجرا از این قرار است که محافل صهیونیستی بعد از توافق هستهای مدعی شدند اسنادی در اختیار دارند که جزئیات جدید محرمانهای را از برنامههای پنهان ایران افشا میکند. اگرچه همان موقع نیز پیدا بود که این اسناد هیچ اطلاعات تازهای ندارد و همه این اطلاعات را دستکم دستگاههای اطلاعاتی غربی در اختیار دارند اما فشارهای تل آویو با چراغ سبز امریکا علیه آژانس تا جایی ادامه پیدا کرد که به رغم پایبندی تمام و کمال ایران به تعهدات برجامی خود زیر نظارت آژانس، پرسشهای فراوانی درباره برنامه هستهای ایران از سوی این نهاد بینالمللی مطرح شد. آژانس در همین رابطه کوشید بدون دستیابی به مدارک غیرقابل استناد تحقیقاتی درباره این ادعاها انجام دهد. اهمیت این مسأله از آن جهت بود که این نهاد نظارتی روی موضوعاتی دست گذاشته بود که پرونده آنها پیشتر یعنی یک سال پس از دستیابی به برجام در قالب پرونده موسوم به «مطالعات ادعایی» بسته شده بود؛ مقامهای صهیونیستی از جمله بنیامین نتانیاهو، یائیر لاپید و نفتالی بنت مدعی شده بودند اسناد ادعایی آنها نشان میدهد ذراتی هستهای در سه مکان اعلام نشده وجود دارد که ایران درباره آن گزارش نداده است. این ادعاها که بدون هیچ مدرک مستدلی از سوی رژیم صهیونیستی مطرح شد در حالی از سوی آژانس مورد پیگیری قرار گرفت که این امر درست در نقطه مقابل روند همکاری سازنده تهران در قالب برجام بود. چه آنکه گزارشهای مدیر کل وقت آژانس به طور مرتب درباره پایبندی ایران به برجام منتشر میشد و تأیید میکرد که روند فعالیتهای هستهای ایران در تطابق کامل با تعهداتش بر مبنای پادمانهایی است که پذیرفته است.
مشورت در تل آویو
«گروسی» به جای مطابقت مدارک ادعایی با وضعیت فعلی مراکز هستهای ایران بر تردیدافکنی گزارشهای عوامل صهیونیستی صحه گذاشت و با نادیده گرفتن سابقه دسیسه چینی علیه ایران، خواستار ارائه دلایل قانع کننده از سوی کشورمان شد. با این حال ایران برای نشان دادن حسن نیت خود پس از سفری که «گروسی» اسفند ماه سال گذشته به تهران داشت، با آژانس تفاهم کرد که این موضوعات را در مدت زمان سه ماه یعنی تا خرداد ماه گذشته حل کند. برگزاری سه دور نشست میان دو طرف و ارائه توضیحات مکتوب تهران به آژانس نیز در چهارچوب عمل به تعهدات این تفاهم صورت گرفت. اما به رغم این همکاری، آژانس بیاعتنا به اقداماتی که کشورمان در خلال چند ماه گذشته در روند همکاری مسالمتآمیز با آژانس از سر گذرانده بود، در گزارش جدید خود اشارهای به این اقدامات نکرد و صرفاً به تکرار ادعاهای موهوم رژیم صهیونیستی پرداخت. گزارشی که مدیر کل پیش از تهیه، در سرزمینهای اشغالی پیرامون سمت و سوی آن با مقامهای تل آویو مشورت کرده بود. همین امر سبب تصویب قطعنامه شورای حکام آژانس علیه ایران شد تا مقامهای کشورمان در واکنش به آن دسترسیهای فراپادمانی آژانس را قطع کنند.
تاریخ مصرف گذشته
واضح بود اقدام ایران مبنی بر قطع دسترسیهای فرابرجامی و متوقف کردن اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی در تلافی عدم تحقق منافع برجامیاش صورت گرفته و طبیعی است تا زمانی که پرونده مذاکرات به نقطه روشنی نرسد، آژانس حقی برای دسترسیهای بیشتر در قالب این توافق نداشته باشد. این مهم را بهروز کمالوندی، سخنگوی سازمان انرژی اتمی دو روز پیش در واکنش به گزارش جدید مدیرکل آژانس مورد توجه قرار داد و گفت: «برقراری مجدد نظام راستی آزمایی پیشین مستلزم عمل طرفهای برجامی به تعهدات خود است و نباید از ایران انتظار داشته باشند وقتی به تعهداتشان عمل نکرده و تحریمها ادامه دارد، ایران پذیرای نظارتهای فراپادمانی باشد». از سوی دیگر «محسن نذیری اصل»، سفیر ایران در آژانس هم وجه دیگر گزارش ادعایی گروسی یعنی پیگیری مراکز اعلام نشده را پاسخ گفت و افزود: «سه ادعای پادمانی غیرمهم آژانس مربوط به حدود دو دهه قبل است و ایران تاکنون تعاملات مناسب و سازندهای را با این سازمان و با هدف حل و فصل آنها داشته است».
هشدار روسیه
همه این تحولات در حالی صورت گرفته که نشست شورای حکام آژانس در هفته جاری برگزار میشود و گمانه زنیهای رسانهای از همین حالا موضوع بررسی قطعنامه جدید پیرامون فعالیتهای هستهای ایران را مورد توجه قرار داده است. در همین رابطه وزارت خارجه فرانسه در موضعی با ابراز نگرانی از عدم همکاری مداوم ایران با نهادهای نظارتی آژانس اعلام کرد که در حال رایزنی با شرکای خود در این مورد پیش از نشست شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی است.«آن کلر لژاندر»، سخنگوی وزارت خارجه فرانسه همچنین روند جاری تعامل با مدیرکل آژانس در مورد مواد هستهای پیداشده در برخی از سایتهای ایران را فرصت سوزی خواند و ابراز تأسف کرد.
با شکلگیری چنین فضایی از سوی کشورهای اروپایی که همسوی رویکرد آشکار ضد ایرانی آژانس گام بر میدارند و پازل همکاری صهیونیستها و دولت بایدن برای فشار مضاعف به ایران را تکمیل میکنند، «میخائیل اولیانوف» نماینده روسیه در وین درباره نتایج منفی صدور قطعنامه ضد ایرانی در شورای حکام آژانس هشدار داد. «اولیانوف» در توئیتی در واکنش به توئیت خبرنگار روزنامه «وال استریت ژورنال» که گفته بود در جلسه آینده شورای حکام آژانس اتمی قطعنامهای علیه ایران صادر نخواهد شد، نوشت: «چنین قطعنامهای بسیار غیرسازنده خواهد بود. باید پیامدهای بسیار منفی تصویب قطعنامه درباره ایران در نشست ژوئن شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی را به یاد بیاوریم. روسیه قبل از رأیگیری درباره آن هشدار داده بود.»
نتیجه یک همسویی مغرضانه
نمونه روشن همسویی آژانس و تلآویو در نشست پیشین شورای حکام آژانس به اوج خود رسید. نشستی که با نادیده گرفتن همکاری تنگاتنگ ایران درباره موضوعات ادعایی آژانس در ماههای پیش از آن، به تصویب یک قطعنامه علیه ایران منجر شد. ماجرا از این قرار است که محافل صهیونیستی بعد از توافق هستهای مدعی شدند اسنادی در اختیار دارند که جزئیات جدید محرمانهای را از برنامههای پنهان ایران افشا میکند. اگرچه همان موقع نیز پیدا بود که این اسناد هیچ اطلاعات تازهای ندارد و همه این اطلاعات را دستکم دستگاههای اطلاعاتی غربی در اختیار دارند اما فشارهای تل آویو با چراغ سبز امریکا علیه آژانس تا جایی ادامه پیدا کرد که به رغم پایبندی تمام و کمال ایران به تعهدات برجامی خود زیر نظارت آژانس، پرسشهای فراوانی درباره برنامه هستهای ایران از سوی این نهاد بینالمللی مطرح شد. آژانس در همین رابطه کوشید بدون دستیابی به مدارک غیرقابل استناد تحقیقاتی درباره این ادعاها انجام دهد. اهمیت این مسأله از آن جهت بود که این نهاد نظارتی روی موضوعاتی دست گذاشته بود که پرونده آنها پیشتر یعنی یک سال پس از دستیابی به برجام در قالب پرونده موسوم به «مطالعات ادعایی» بسته شده بود؛ مقامهای صهیونیستی از جمله بنیامین نتانیاهو، یائیر لاپید و نفتالی بنت مدعی شده بودند اسناد ادعایی آنها نشان میدهد ذراتی هستهای در سه مکان اعلام نشده وجود دارد که ایران درباره آن گزارش نداده است. این ادعاها که بدون هیچ مدرک مستدلی از سوی رژیم صهیونیستی مطرح شد در حالی از سوی آژانس مورد پیگیری قرار گرفت که این امر درست در نقطه مقابل روند همکاری سازنده تهران در قالب برجام بود. چه آنکه گزارشهای مدیر کل وقت آژانس به طور مرتب درباره پایبندی ایران به برجام منتشر میشد و تأیید میکرد که روند فعالیتهای هستهای ایران در تطابق کامل با تعهداتش بر مبنای پادمانهایی است که پذیرفته است.
مشورت در تل آویو
«گروسی» به جای مطابقت مدارک ادعایی با وضعیت فعلی مراکز هستهای ایران بر تردیدافکنی گزارشهای عوامل صهیونیستی صحه گذاشت و با نادیده گرفتن سابقه دسیسه چینی علیه ایران، خواستار ارائه دلایل قانع کننده از سوی کشورمان شد. با این حال ایران برای نشان دادن حسن نیت خود پس از سفری که «گروسی» اسفند ماه سال گذشته به تهران داشت، با آژانس تفاهم کرد که این موضوعات را در مدت زمان سه ماه یعنی تا خرداد ماه گذشته حل کند. برگزاری سه دور نشست میان دو طرف و ارائه توضیحات مکتوب تهران به آژانس نیز در چهارچوب عمل به تعهدات این تفاهم صورت گرفت. اما به رغم این همکاری، آژانس بیاعتنا به اقداماتی که کشورمان در خلال چند ماه گذشته در روند همکاری مسالمتآمیز با آژانس از سر گذرانده بود، در گزارش جدید خود اشارهای به این اقدامات نکرد و صرفاً به تکرار ادعاهای موهوم رژیم صهیونیستی پرداخت. گزارشی که مدیر کل پیش از تهیه، در سرزمینهای اشغالی پیرامون سمت و سوی آن با مقامهای تل آویو مشورت کرده بود. همین امر سبب تصویب قطعنامه شورای حکام آژانس علیه ایران شد تا مقامهای کشورمان در واکنش به آن دسترسیهای فراپادمانی آژانس را قطع کنند.
تاریخ مصرف گذشته
واضح بود اقدام ایران مبنی بر قطع دسترسیهای فرابرجامی و متوقف کردن اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی در تلافی عدم تحقق منافع برجامیاش صورت گرفته و طبیعی است تا زمانی که پرونده مذاکرات به نقطه روشنی نرسد، آژانس حقی برای دسترسیهای بیشتر در قالب این توافق نداشته باشد. این مهم را بهروز کمالوندی، سخنگوی سازمان انرژی اتمی دو روز پیش در واکنش به گزارش جدید مدیرکل آژانس مورد توجه قرار داد و گفت: «برقراری مجدد نظام راستی آزمایی پیشین مستلزم عمل طرفهای برجامی به تعهدات خود است و نباید از ایران انتظار داشته باشند وقتی به تعهداتشان عمل نکرده و تحریمها ادامه دارد، ایران پذیرای نظارتهای فراپادمانی باشد». از سوی دیگر «محسن نذیری اصل»، سفیر ایران در آژانس هم وجه دیگر گزارش ادعایی گروسی یعنی پیگیری مراکز اعلام نشده را پاسخ گفت و افزود: «سه ادعای پادمانی غیرمهم آژانس مربوط به حدود دو دهه قبل است و ایران تاکنون تعاملات مناسب و سازندهای را با این سازمان و با هدف حل و فصل آنها داشته است».
هشدار روسیه
همه این تحولات در حالی صورت گرفته که نشست شورای حکام آژانس در هفته جاری برگزار میشود و گمانه زنیهای رسانهای از همین حالا موضوع بررسی قطعنامه جدید پیرامون فعالیتهای هستهای ایران را مورد توجه قرار داده است. در همین رابطه وزارت خارجه فرانسه در موضعی با ابراز نگرانی از عدم همکاری مداوم ایران با نهادهای نظارتی آژانس اعلام کرد که در حال رایزنی با شرکای خود در این مورد پیش از نشست شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی است.«آن کلر لژاندر»، سخنگوی وزارت خارجه فرانسه همچنین روند جاری تعامل با مدیرکل آژانس در مورد مواد هستهای پیداشده در برخی از سایتهای ایران را فرصت سوزی خواند و ابراز تأسف کرد.
با شکلگیری چنین فضایی از سوی کشورهای اروپایی که همسوی رویکرد آشکار ضد ایرانی آژانس گام بر میدارند و پازل همکاری صهیونیستها و دولت بایدن برای فشار مضاعف به ایران را تکمیل میکنند، «میخائیل اولیانوف» نماینده روسیه در وین درباره نتایج منفی صدور قطعنامه ضد ایرانی در شورای حکام آژانس هشدار داد. «اولیانوف» در توئیتی در واکنش به توئیت خبرنگار روزنامه «وال استریت ژورنال» که گفته بود در جلسه آینده شورای حکام آژانس اتمی قطعنامهای علیه ایران صادر نخواهد شد، نوشت: «چنین قطعنامهای بسیار غیرسازنده خواهد بود. باید پیامدهای بسیار منفی تصویب قطعنامه درباره ایران در نشست ژوئن شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی را به یاد بیاوریم. روسیه قبل از رأیگیری درباره آن هشدار داده بود.»
گشتی در نمایشگاه دستاوردهای اشتغال و خودکفایی کمیته امداد امام خمینی (ره)
تار و پود زندگی
یوسف حیدری
گزارشنویس
«اگر میخواهی عمر مفید یک قالیباف را حساب کنی، گرههای دار قالی را بشمار.» هر روز 12 هزار گره میزند. به قول خودش این گرهها عمر مفید او را نشان میدهد. توران دستی روی نقشهای برجسته گلیم میکشد و با شوق درباره آن توضیح میدهد. میگوید حس یک قالیباف به قالی مثل مادر است به کودک: «طرح این گلیم، شناسنامه مردم ایلام است. این گوشه را ببین! این زن عشایر با لباس محلی مشک دوغ را تکان میدهد. این بالا هم سیاه چادر برپاست. کمی آن طرفتر طرح درخت بلوط را میبینی که نماد ایلام است. گوشه بالای گلیم هم کوه قلا قیران خودنمایی میکند. همان کوهی که نماد برج آزادی تهران از روی آن ساخته شده است.»
نوشته گوشه پایین گلیم را نشانم میدهد «زندگی در سایه بلوط» میگوید: «طراحی روی این گلیم کار خودم است. باور میکنی در روزهای اوج کرونا 300 گلیم از همین طرح را که توسط زنان مددجو کمیته امداد بافته شده بود، فروختیم؟» حالا در کارگاه او صدها زن، گلیمبافی، قالیبافی و بافت تابلو فرش را میآموزند و با وامهایی که از کمیته امداد میگیرند، مشغول کار میشوند.
نمایشگاه دستاوردهای اشتغال و خودکفایی کمیته امداد امام خمینی(ره) فرصتی بود تا مددجویان کمیته امداد دستاوردهایشان را به نمایش بگذارند. کسانی که با گرفتن وام برای خودشان اشتغالزایی کردهاند و امروز راهور کسانی هستند که میخواهند روی پای خودشان بایستند.
توران غیاثی تختههای قالی و گلیم را با نظم خاصی اطراف میز میچیند و با حوصله سؤالات بازدید کنندهها را جواب میدهد. وقتی وارد سالن میشوی با دیدن رنگهای چشمنواز و طرحهای زیبای روی قالی و گلیم، ناخودآگاه مقابل این غرفه توقف میکنی. اینجا دنیای رنگ و نخ با دستان زنان هنرمند به هم گره میخورد و آثار زیبایی را مقابل چشمان مردم قرار میدهد. غیاثی از روزهایی میگوید که برای آموختن قالیبافی و برپا کردن دار قالی تنها النگویش را فروخت و با اولین وامی که از کمیته امداد گرفت کارگاه پنجه طلا را به خانههای مردم روستای ایلام برد:
«امروز 80 بافنده با آموزشهایی که دیدهاند و امکاناتی که در اختیارشان قرار گرفته مشغول گلیمبافی و قالی بافی هستند و من به عنوان راهور شغلی کنارشان هستم. همه چیز از 15 سال قبل شروع شد. پدرم کشاورز بود و تحت پوشش کمیته امداد. در روستای شهرک شهید رجایی ایلام زندگی میکردیم. پدرم مستمری 60 سالگی میگرفت که معروف بود به شصتی. من 23 سالم بود که تصمیم گرفتم روی پای خودم بایستم. میخواستم بافت گلیم نقش برجسته را یاد بگیرم. از کودکی علاقه زیادی به نقاشی و طراحی داشتم. نمیتوانستم بیکار باشم. به یکی از کارگاههای صنایع دستی میرفتم و از نزدیک قالیبافی را تماشا میکردم. به صاحب کارگاه گفتم میخواهم یاد بگیرم و کار کنم. روزهای اول قبول نمیکرد و میگفت به کسانی که بلد باشند، کار میدهیم. گفتم هزینهاش هرچقدر باشد پرداخت میکنم و حاضرم تنها النگویی را که دارم بفروشم تا اینکه بالاخره به عنوان کارآموز به کارگاه رفتم و خیلی زود همه چیز را یاد گرفتم. یک بار بستن دار قالی را دیدم و به صاحب کارگاه گفتم میخواهم دار قالی برپا کنم. اگر دار قالی خراب میشد باید 200 هزار تومان جریمه میدادم و اگر هم درست نصب میشد صاحب کارگاه 50 هزار تومان میداد. وقتی دار قالی را برپا کردم صاحب کارگاه با تعجب نگاهم کرد. باور نمیکرد با یک بار دیدن بتوانم دار برپا کنم.
آن سالها یک تخته گلیم را 250 هزار تومان میخریدند در حالی که 50 هزار تومان هزینه نخ و 40 هزار تومان هم دستمزد کارگر بود. بقیه آن هم سود خالصی بود که به جیب صاحب کارگاه میرفت. همان جا تصمیم گرفتم خودم کارگاه راه بیندازم. صاحب کارگاهی که آنجا کار میکردم تشویقم کرد و گفت با این همه استعدادی که داری میتوانی موفق شوی و حیف است که عمرت در کارگاه من تلف شود. به این ترتیب یک قدم به آرزوهایم نزدیکتر شدم. با فروختن النگو و کمک خانواده پنج دار قالی و مواد اولیه خریدم و به روستا برگشتم.»
بازگشت به روستا و مهاجرت معکوس هدفی بود که توران آن را دنبال میکرد. زنان و دختران روستایی در کنار کارهای خانه میتوانستند با فراگرفتن قالیبافی و وام خوداشتغالی کمک بزرگی به تأمین هزینههای زندگی کنند. اولین کارگاه در یک خانه روستایی اجارهای برپا شد و جلسه شبانه زنان و دختران روستا در مسجد باعث شد تا با هر گره فرش گرهی از زندگی اهالی روستا باز شود.
«وقتی موضوع گلیم نقش برجسته و قالیبافی را مطرح کردم همه میگفتند ما چیزی بلد نیستیم. به آنها اطمینان دادم همه چیز را یاد میگیرند و مشغول کار میشوند. با 17 بافنده کارگاه را راه انداختم. به کمیته امداد امام خمینی(ره) رفتم و درخواست وام دادم. مسئولان کمیته امداد وقتی از کارگاه بازدید کردند، با وام موافقت کردند. اولین وامی که گرفتم 6 میلیون تومان بود. 10 دار قالی خریدم و به روستاهای اطراف رفتم. به این ترتیب 25 روستای ایلام وارد هنر قالیبافی شدند. کمیته امداد هم اعلام کرد هر کسی قالیبافی یاد بگیرد تسهیلات در اختیارش میگذارد. در هر روستا 30 نفر را آموزش میدادم که 15 نفرشان برای گرفتن وام به کمیته امداد معرفی میشدند و مواد اولیه و تجهیزات در اختیارشان قرار میگرفت. این روزها وقتی به قالی و گلیم نقش برجسته و فرش تابلوهایی که هنر دست زنان روستایی است نگاه میکنم احساس میکنم دین خودم را به زادگاهم ادا کردهام.»
در غرفهای دیگر از نمایشگاه، آمنه درخشان با دقت هنر سوزندوزی زنان گلستانی را برای بازدید کنندهها توضیح میدهد. میگوید حق زنان روستایی این نیست که در مزرعه و باغ مردم کارگری کنند: «آنها هنرمندانی هستند که با همین هنر سوزن دوزی میتوانند محصولاتشان را در کشورهای مختلف دنیا به فروش برسانند. سوزن دوزی هنر خانوادگی زنان بلوچ است و من این هنر را به استان گلستان بردم.» او سالهاست مسئولیت آموزش هنر سوزن دوزی و راهوری شغلی زنان گلستانی را برعهده دارد:
«متولد 66 خاش هستم. چند ماه بعد از اینکه به دنیا آمدم پدرم در جنگ به شهادت رسید. 7 سال بعد هم قاچاقچیان به خانه ما حمله کردند و مادرم کشته شد. برادرم رئیس پاسگاه یکی از روستاهای اطراف خاش بود و قاچاقچیها به خانه ما حمله کردند. زیر گهواره برادرم مخفی شده بودم. بعد از مرگ مادر با کمک مادربزرگم دو برادر کوچکم را بزرگ کردم. مادربزرگم ناشنوا بود و چشمانش به سختی میدید. تا کلاس پنجم نهضت سوادآموزی درس خواندم و به خاطر برادرهایم درس خواندن را رها کردم.
سوزن دوزی را از مادر و خالهام یاد گرفته بودم. مادرم باهمین سوزن دوزی درآمد خوبی داشت. سوزن دوزی را با عشق انجام میدادم. بعد از ازدواج صاحب 4 فرزند شدم. متأسفانه زندگی بر وفق مراد نبود؛ جدا شدم و با گرفتن حضانت فرزندانم به استان گلستان رفتم. زنان روستاهای گلستان در زمینهای کشاورزی یا باغ کارگری میکنند و روزی 150 هزار تومان دستمزد میگیرند. یک روز وقتی همراه آنها به باغ رفته بودم، همان شروع کار روی زمین نشستم و گریه کردم. پیش بخشدار رفتم و گفتم نمیتوانم تحمل کنم زنان روستا این قدر سختی بکشند. پیشنهاد دادم اگر حمایت کنند میتوانم برای آنها کارآفرینی کنم. سراغ مسئولان صنایع دستی رفتم و هنر سوزن دوزی را به آنها نشان دادم. در کمیته امداد امام خمینی (ره) راهور شغلی شدم و دو سال در کنار آموزش سوزن دوزی به زنان گلستانی برای آنها شرایط کار در خانه را فراهم میکردم. زنان سرپرست خانوار بعد از یاد گرفتن با وامی که کمیته امداد در اختیارشان قرار میدهد مشغول کار میشوند. مواد اولیه را با قیمت کمتر از سیستان و بلوچستان تهیه میکنم و در اختیار زنان سوزن دوز گلستان قرار میدهم و وقتی هم کار آماده شد محصولاتشان را میفروشم تا دست دلال در کار نباشد.
امروز 200 نفر از زنان گلستانی مشغول سوزن دوزی هستند. آنها یک سال زیر نظر من کار میکنند و میتوانند برای خودشان کارگاه بزنند. امروز مسئول اشتغالزایی کمیته امداد با نامهای که به هنرجویان میدهم وام در اختیارشان قرار میدهد و این حمایت مسئولان باعث شده زنان گلستانی با همین سوزن دوزی ماهانه بین 3 تا 15 میلیون تومان درآمد داشته باشند. زنان ایرانی نشان دادهاند اگر حمایت شوند میتوانند در صنایع دستی نام ایران را پرآوازه کنند.»
گزارشنویس
«اگر میخواهی عمر مفید یک قالیباف را حساب کنی، گرههای دار قالی را بشمار.» هر روز 12 هزار گره میزند. به قول خودش این گرهها عمر مفید او را نشان میدهد. توران دستی روی نقشهای برجسته گلیم میکشد و با شوق درباره آن توضیح میدهد. میگوید حس یک قالیباف به قالی مثل مادر است به کودک: «طرح این گلیم، شناسنامه مردم ایلام است. این گوشه را ببین! این زن عشایر با لباس محلی مشک دوغ را تکان میدهد. این بالا هم سیاه چادر برپاست. کمی آن طرفتر طرح درخت بلوط را میبینی که نماد ایلام است. گوشه بالای گلیم هم کوه قلا قیران خودنمایی میکند. همان کوهی که نماد برج آزادی تهران از روی آن ساخته شده است.»
نوشته گوشه پایین گلیم را نشانم میدهد «زندگی در سایه بلوط» میگوید: «طراحی روی این گلیم کار خودم است. باور میکنی در روزهای اوج کرونا 300 گلیم از همین طرح را که توسط زنان مددجو کمیته امداد بافته شده بود، فروختیم؟» حالا در کارگاه او صدها زن، گلیمبافی، قالیبافی و بافت تابلو فرش را میآموزند و با وامهایی که از کمیته امداد میگیرند، مشغول کار میشوند.
نمایشگاه دستاوردهای اشتغال و خودکفایی کمیته امداد امام خمینی(ره) فرصتی بود تا مددجویان کمیته امداد دستاوردهایشان را به نمایش بگذارند. کسانی که با گرفتن وام برای خودشان اشتغالزایی کردهاند و امروز راهور کسانی هستند که میخواهند روی پای خودشان بایستند.
توران غیاثی تختههای قالی و گلیم را با نظم خاصی اطراف میز میچیند و با حوصله سؤالات بازدید کنندهها را جواب میدهد. وقتی وارد سالن میشوی با دیدن رنگهای چشمنواز و طرحهای زیبای روی قالی و گلیم، ناخودآگاه مقابل این غرفه توقف میکنی. اینجا دنیای رنگ و نخ با دستان زنان هنرمند به هم گره میخورد و آثار زیبایی را مقابل چشمان مردم قرار میدهد. غیاثی از روزهایی میگوید که برای آموختن قالیبافی و برپا کردن دار قالی تنها النگویش را فروخت و با اولین وامی که از کمیته امداد گرفت کارگاه پنجه طلا را به خانههای مردم روستای ایلام برد:
«امروز 80 بافنده با آموزشهایی که دیدهاند و امکاناتی که در اختیارشان قرار گرفته مشغول گلیمبافی و قالی بافی هستند و من به عنوان راهور شغلی کنارشان هستم. همه چیز از 15 سال قبل شروع شد. پدرم کشاورز بود و تحت پوشش کمیته امداد. در روستای شهرک شهید رجایی ایلام زندگی میکردیم. پدرم مستمری 60 سالگی میگرفت که معروف بود به شصتی. من 23 سالم بود که تصمیم گرفتم روی پای خودم بایستم. میخواستم بافت گلیم نقش برجسته را یاد بگیرم. از کودکی علاقه زیادی به نقاشی و طراحی داشتم. نمیتوانستم بیکار باشم. به یکی از کارگاههای صنایع دستی میرفتم و از نزدیک قالیبافی را تماشا میکردم. به صاحب کارگاه گفتم میخواهم یاد بگیرم و کار کنم. روزهای اول قبول نمیکرد و میگفت به کسانی که بلد باشند، کار میدهیم. گفتم هزینهاش هرچقدر باشد پرداخت میکنم و حاضرم تنها النگویی را که دارم بفروشم تا اینکه بالاخره به عنوان کارآموز به کارگاه رفتم و خیلی زود همه چیز را یاد گرفتم. یک بار بستن دار قالی را دیدم و به صاحب کارگاه گفتم میخواهم دار قالی برپا کنم. اگر دار قالی خراب میشد باید 200 هزار تومان جریمه میدادم و اگر هم درست نصب میشد صاحب کارگاه 50 هزار تومان میداد. وقتی دار قالی را برپا کردم صاحب کارگاه با تعجب نگاهم کرد. باور نمیکرد با یک بار دیدن بتوانم دار برپا کنم.
آن سالها یک تخته گلیم را 250 هزار تومان میخریدند در حالی که 50 هزار تومان هزینه نخ و 40 هزار تومان هم دستمزد کارگر بود. بقیه آن هم سود خالصی بود که به جیب صاحب کارگاه میرفت. همان جا تصمیم گرفتم خودم کارگاه راه بیندازم. صاحب کارگاهی که آنجا کار میکردم تشویقم کرد و گفت با این همه استعدادی که داری میتوانی موفق شوی و حیف است که عمرت در کارگاه من تلف شود. به این ترتیب یک قدم به آرزوهایم نزدیکتر شدم. با فروختن النگو و کمک خانواده پنج دار قالی و مواد اولیه خریدم و به روستا برگشتم.»
بازگشت به روستا و مهاجرت معکوس هدفی بود که توران آن را دنبال میکرد. زنان و دختران روستایی در کنار کارهای خانه میتوانستند با فراگرفتن قالیبافی و وام خوداشتغالی کمک بزرگی به تأمین هزینههای زندگی کنند. اولین کارگاه در یک خانه روستایی اجارهای برپا شد و جلسه شبانه زنان و دختران روستا در مسجد باعث شد تا با هر گره فرش گرهی از زندگی اهالی روستا باز شود.
«وقتی موضوع گلیم نقش برجسته و قالیبافی را مطرح کردم همه میگفتند ما چیزی بلد نیستیم. به آنها اطمینان دادم همه چیز را یاد میگیرند و مشغول کار میشوند. با 17 بافنده کارگاه را راه انداختم. به کمیته امداد امام خمینی(ره) رفتم و درخواست وام دادم. مسئولان کمیته امداد وقتی از کارگاه بازدید کردند، با وام موافقت کردند. اولین وامی که گرفتم 6 میلیون تومان بود. 10 دار قالی خریدم و به روستاهای اطراف رفتم. به این ترتیب 25 روستای ایلام وارد هنر قالیبافی شدند. کمیته امداد هم اعلام کرد هر کسی قالیبافی یاد بگیرد تسهیلات در اختیارش میگذارد. در هر روستا 30 نفر را آموزش میدادم که 15 نفرشان برای گرفتن وام به کمیته امداد معرفی میشدند و مواد اولیه و تجهیزات در اختیارشان قرار میگرفت. این روزها وقتی به قالی و گلیم نقش برجسته و فرش تابلوهایی که هنر دست زنان روستایی است نگاه میکنم احساس میکنم دین خودم را به زادگاهم ادا کردهام.»
در غرفهای دیگر از نمایشگاه، آمنه درخشان با دقت هنر سوزندوزی زنان گلستانی را برای بازدید کنندهها توضیح میدهد. میگوید حق زنان روستایی این نیست که در مزرعه و باغ مردم کارگری کنند: «آنها هنرمندانی هستند که با همین هنر سوزن دوزی میتوانند محصولاتشان را در کشورهای مختلف دنیا به فروش برسانند. سوزن دوزی هنر خانوادگی زنان بلوچ است و من این هنر را به استان گلستان بردم.» او سالهاست مسئولیت آموزش هنر سوزن دوزی و راهوری شغلی زنان گلستانی را برعهده دارد:
«متولد 66 خاش هستم. چند ماه بعد از اینکه به دنیا آمدم پدرم در جنگ به شهادت رسید. 7 سال بعد هم قاچاقچیان به خانه ما حمله کردند و مادرم کشته شد. برادرم رئیس پاسگاه یکی از روستاهای اطراف خاش بود و قاچاقچیها به خانه ما حمله کردند. زیر گهواره برادرم مخفی شده بودم. بعد از مرگ مادر با کمک مادربزرگم دو برادر کوچکم را بزرگ کردم. مادربزرگم ناشنوا بود و چشمانش به سختی میدید. تا کلاس پنجم نهضت سوادآموزی درس خواندم و به خاطر برادرهایم درس خواندن را رها کردم.
سوزن دوزی را از مادر و خالهام یاد گرفته بودم. مادرم باهمین سوزن دوزی درآمد خوبی داشت. سوزن دوزی را با عشق انجام میدادم. بعد از ازدواج صاحب 4 فرزند شدم. متأسفانه زندگی بر وفق مراد نبود؛ جدا شدم و با گرفتن حضانت فرزندانم به استان گلستان رفتم. زنان روستاهای گلستان در زمینهای کشاورزی یا باغ کارگری میکنند و روزی 150 هزار تومان دستمزد میگیرند. یک روز وقتی همراه آنها به باغ رفته بودم، همان شروع کار روی زمین نشستم و گریه کردم. پیش بخشدار رفتم و گفتم نمیتوانم تحمل کنم زنان روستا این قدر سختی بکشند. پیشنهاد دادم اگر حمایت کنند میتوانم برای آنها کارآفرینی کنم. سراغ مسئولان صنایع دستی رفتم و هنر سوزن دوزی را به آنها نشان دادم. در کمیته امداد امام خمینی (ره) راهور شغلی شدم و دو سال در کنار آموزش سوزن دوزی به زنان گلستانی برای آنها شرایط کار در خانه را فراهم میکردم. زنان سرپرست خانوار بعد از یاد گرفتن با وامی که کمیته امداد در اختیارشان قرار میدهد مشغول کار میشوند. مواد اولیه را با قیمت کمتر از سیستان و بلوچستان تهیه میکنم و در اختیار زنان سوزن دوز گلستان قرار میدهم و وقتی هم کار آماده شد محصولاتشان را میفروشم تا دست دلال در کار نباشد.
امروز 200 نفر از زنان گلستانی مشغول سوزن دوزی هستند. آنها یک سال زیر نظر من کار میکنند و میتوانند برای خودشان کارگاه بزنند. امروز مسئول اشتغالزایی کمیته امداد با نامهای که به هنرجویان میدهم وام در اختیارشان قرار میدهد و این حمایت مسئولان باعث شده زنان گلستانی با همین سوزن دوزی ماهانه بین 3 تا 15 میلیون تومان درآمد داشته باشند. زنان ایرانی نشان دادهاند اگر حمایت شوند میتوانند در صنایع دستی نام ایران را پرآوازه کنند.»
سرپرست دفتر ارزیابی اثرات زیستمحیطی سازمان حفاظت محیط زیست و مدیرکل منابع طبیعی مازندران مخالفت خود را به صورت رسمی اعلام کردند
فاجعه سد «کسیلیان» در قلب جنگلهای هیرکانی
سالهاست مردم مازندران و گروهی از دغدغهمندان محیط زیست با کلنگزنی سد «کسیلیان» در قلب جنگلهای هیرکانی در سوادکوه مخالفت میکنند. اگرچه سازمان آب منطقهای از احداث این سد بهعنوان یکی از مهمترین پروژهها در تأمین آب آشامیدنی برای شهرستانهای قائمشهر، سیمرغ، جویبار و سوادکوه و روستاهای تابعه یاد کرده و با همین بهانه نیز از دهه 80 تاکنون بر ساخت آن پافشاری میکند، اما به باور بسیاری از کارشناسان و فعالان محیط زیست، احداث سد کسیلیان پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و خسارات زیست محیطی جبرانناپذیری همانند نابودی 200 هکتار از جنگلهای بکر و ارزشمند منطقه، از بین رفتن ...
بیتا میرعظیمی
خبرنگار
سالهاست مردم مازندران و گروهی از دغدغهمندان محیط زیست با کلنگزنی سد «کسیلیان» در قلب جنگلهای هیرکانی در سوادکوه مخالفت میکنند. اگرچه سازمان آب منطقهای از احداث این سد بهعنوان یکی از مهمترین پروژهها در تأمین آب آشامیدنی برای شهرستانهای قائمشهر، سیمرغ، جویبار و سوادکوه و روستاهای تابعه یاد کرده و با همین بهانه نیز از دهه 80 تاکنون بر ساخت آن پافشاری میکند، اما به باور بسیاری از کارشناسان و فعالان محیط زیست، احداث سد کسیلیان پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و خسارات زیست محیطی جبرانناپذیری همانند نابودی 200 هکتار از جنگلهای بکر و ارزشمند منطقه، از بین رفتن جایگاه تخمریزی طبیعی ماهیان زردپر و کاهش ارزش عناصر حیاتزا بهدلیل تهنشین شدن رسوبات در پشت سد و... بر جای خواهد گذاشت. البته این طرح از همان ابتدا با فشار مسئولان استانی و برخی نمایندگان به سازمان محیط زیست و مخالفت دستگاههای متولی حفاظت از منابع طبیعی و محیط زیست کشور مواجه شد.
اخیراً نیز مطلع شدیم که سرپرست دفتر ارزیابی اثرات زیست محیطی سازمان حفاظت محیط زیست در نامهای، ضمن برشمردن اثرات و تبعات زیست محیطی غیرقابل جبران طرح احداث «سد کسیلیان» و مخالفت کارشناسان و متخصصان و دفاتر تخصصی سازمان با اجرای این طرح، پیشنهاد خارج کردن طرح از دستور کار سازمان را ارائه داده است. در ادامه مدیرکل منابع طبیعی و آبخیزداری مازندران- ساری نیز طی نامهای، پیشنهاد مذکور را به مدیرعامل شرکت آب منطقهای اعلام داشته است.
کسیلیان جنگلهای هیرکانی را بیمار میکند
در همین ارتباط محمود یزداندوست، سرپرست دفتر ارزیابی اثرات زیست محیطی سازمان حفاظت محیط زیست، با اشاره به اینکه روزهای آتی قرار است تیم کارشناسی برای ارزیابی نهایی از احداث سد کسیلیان عازم استان مازندران شوند، به «ایران» میگوید: کمیته ارزیابی به این نتیجه رسیده است که این پروژه حدود 200 هکتار از جنگلهای هیرکانی را تخریب کرده و در نتیجه با تأثیرگذاری بر اکوسیستمهای مجاور، ظرفیت تابآوری اکوسیستم منطقه را نیز متأثر از خود خواهد کرد. همچنین ممکن است در نتیجه این اتفاق، گونهای از بیماریها نظیر قارچ که پیشتر نیز در جنگلهای زاگرس با آنها مواجه بودیم، در جنگلهای هیرکانی نمود پیدا کند. در همین راستا نیز مقرر شده است تا یک تیم کارشناسی در استان مازندران حضور پیدا کرده و پس از بازرسی میدانی از محل احداث سد، گزارش نهایی در خصوص سود و زیان این طرح برای محیط زیست را اعلام کنند.
وی علت اصلی مخالفت با احداث این سد را تخریب جنگلهای هیرکانی دانسته و میگوید: جنگلهایی که به ثبت جهانی رسیده برای تک تک ما باارزش بوده و احداث هر سد یا مورد دیگری که به تخریب محیط زیست منجر شده و بیشتر از توان اکولوژیک منطقه باشد، خط قرمز ما بوده و قطعاً با آن مخالفت خواهیم کرد.
مدیریت غلط زیست محیطی
این مقام مسئول، تصریح میکند: استان مازندران، استان کم آبی نیست؛ منتها در حال حاضر بهدلیل یک مدیریت غلط زیست محیطی به چنین نقطهای رسیده است. ما باید در استانهای شمالی نظیر مازندران و گیلان به ترویج کشاورزی پایدار اقدام کرده و در این زمینه خودکفا باشیم؛ اما متأسفانه هرگز به کشاورزان گفته نشده است که نباید از سموم استفاده کنند! حتی در مقاطعی شاهد بودیم که جهاد کشاورزی، سموم را به سهولت در اختیار کشاورزان قرار داده است تا سالی یک یا دوبار در زمینهای کشاورزی خود مورد استفاده قرار دهند؛ سمومی که وارد آبهای زیرزمینی شده و سفرههای زیرزمینی را بهشدت آلوده میکند. از سویی دیگر سالها پیش شاهد احداث تعدادی از صنایع بیآنکه دارای سیستم فاضلاب صنعتی درستی باشند، در کنارههای دریای خزر بودیم. این فاضلابها اغلب بدون تصفیه وارد دریای خزر شده و همراه با ورود پسابها، آب را نیز آلوده میکنند. مضافاً اینکه استان مازندران با افزایش جمعیت روبهرو شده و زمانی که سیستمهای فاضلاب شهری نیز بهدرستی استقرار پیدا نکرده باشند، شاهد ورود پسابهای شهری به دریا و رودخانههای مجاور نیز خواهیم بود.
با تخریب محیط زیست مخالفیم
به گفته یزدان دوست، از آن جایی که ما سیستم تصفیه پسماند نداشته و حجم انبوهی از پسماندها در استان مازندران تولید میشود، این شیرابهها در نهایت وارد آبهای زیرزمینی شده و آب را از سموم و فلزات سنگین متأثر میکند. همین سموم موادغذایی را نیز آلوده کرده و آمار بیماریهایی نظیر سرطان را در کشور افزایش میدهد.
سرپرست دفتر ارزیابی اثرات زیست محیطی سازمان حفاظت محیط زیست در آخر میافزاید: با تمامی این اوصاف، بنده نیز همانند شهروندی که در این کشور زندگی میکند با هرگونه تخریب محیط زیست مخالفم، چرا که معتقدم هر مشکلی راه حلی دارد. ما به جای اینکه روی تصفیهخانههایمان سرمایهگذاری کرده و کشاورزی ارگانیک را توسعه دهیم با سهلانگاری سفرههای زیرزمینی را آلوده میکنیم. از طرفی با افزایش جمعیت روبهرو شده و برای تصفیه آب نیازمند سرمایه عظیمی میشویم که آن هم موجود نیست! بنابراین به ناچار پیشنهاد تخریب 200 هکتار از جنگلهای هیرکانی را میدهیم تا یک سد را احداث کنیم. اقدامی خطرناک که در نهایت به نابودی منابع آبی جنگل و فرسایش خاک منجر خواهد شد.
برش
جنگلهایی که به ثبت جهانی رسیده برای تک تک ما باارزش بوده و احداث هر سد یا مورد دیگری که به تخریب محیط زیست منجر شده و بیشتر از توان اکولوژیک منطقه باشد، خط قرمز ما بوده و قطعاً با آن مخالفت خواهیم کرد.
بیتا میرعظیمی
خبرنگار
سالهاست مردم مازندران و گروهی از دغدغهمندان محیط زیست با کلنگزنی سد «کسیلیان» در قلب جنگلهای هیرکانی در سوادکوه مخالفت میکنند. اگرچه سازمان آب منطقهای از احداث این سد بهعنوان یکی از مهمترین پروژهها در تأمین آب آشامیدنی برای شهرستانهای قائمشهر، سیمرغ، جویبار و سوادکوه و روستاهای تابعه یاد کرده و با همین بهانه نیز از دهه 80 تاکنون بر ساخت آن پافشاری میکند، اما به باور بسیاری از کارشناسان و فعالان محیط زیست، احداث سد کسیلیان پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و خسارات زیست محیطی جبرانناپذیری همانند نابودی 200 هکتار از جنگلهای بکر و ارزشمند منطقه، از بین رفتن جایگاه تخمریزی طبیعی ماهیان زردپر و کاهش ارزش عناصر حیاتزا بهدلیل تهنشین شدن رسوبات در پشت سد و... بر جای خواهد گذاشت. البته این طرح از همان ابتدا با فشار مسئولان استانی و برخی نمایندگان به سازمان محیط زیست و مخالفت دستگاههای متولی حفاظت از منابع طبیعی و محیط زیست کشور مواجه شد.
اخیراً نیز مطلع شدیم که سرپرست دفتر ارزیابی اثرات زیست محیطی سازمان حفاظت محیط زیست در نامهای، ضمن برشمردن اثرات و تبعات زیست محیطی غیرقابل جبران طرح احداث «سد کسیلیان» و مخالفت کارشناسان و متخصصان و دفاتر تخصصی سازمان با اجرای این طرح، پیشنهاد خارج کردن طرح از دستور کار سازمان را ارائه داده است. در ادامه مدیرکل منابع طبیعی و آبخیزداری مازندران- ساری نیز طی نامهای، پیشنهاد مذکور را به مدیرعامل شرکت آب منطقهای اعلام داشته است.
کسیلیان جنگلهای هیرکانی را بیمار میکند
در همین ارتباط محمود یزداندوست، سرپرست دفتر ارزیابی اثرات زیست محیطی سازمان حفاظت محیط زیست، با اشاره به اینکه روزهای آتی قرار است تیم کارشناسی برای ارزیابی نهایی از احداث سد کسیلیان عازم استان مازندران شوند، به «ایران» میگوید: کمیته ارزیابی به این نتیجه رسیده است که این پروژه حدود 200 هکتار از جنگلهای هیرکانی را تخریب کرده و در نتیجه با تأثیرگذاری بر اکوسیستمهای مجاور، ظرفیت تابآوری اکوسیستم منطقه را نیز متأثر از خود خواهد کرد. همچنین ممکن است در نتیجه این اتفاق، گونهای از بیماریها نظیر قارچ که پیشتر نیز در جنگلهای زاگرس با آنها مواجه بودیم، در جنگلهای هیرکانی نمود پیدا کند. در همین راستا نیز مقرر شده است تا یک تیم کارشناسی در استان مازندران حضور پیدا کرده و پس از بازرسی میدانی از محل احداث سد، گزارش نهایی در خصوص سود و زیان این طرح برای محیط زیست را اعلام کنند.
وی علت اصلی مخالفت با احداث این سد را تخریب جنگلهای هیرکانی دانسته و میگوید: جنگلهایی که به ثبت جهانی رسیده برای تک تک ما باارزش بوده و احداث هر سد یا مورد دیگری که به تخریب محیط زیست منجر شده و بیشتر از توان اکولوژیک منطقه باشد، خط قرمز ما بوده و قطعاً با آن مخالفت خواهیم کرد.
مدیریت غلط زیست محیطی
این مقام مسئول، تصریح میکند: استان مازندران، استان کم آبی نیست؛ منتها در حال حاضر بهدلیل یک مدیریت غلط زیست محیطی به چنین نقطهای رسیده است. ما باید در استانهای شمالی نظیر مازندران و گیلان به ترویج کشاورزی پایدار اقدام کرده و در این زمینه خودکفا باشیم؛ اما متأسفانه هرگز به کشاورزان گفته نشده است که نباید از سموم استفاده کنند! حتی در مقاطعی شاهد بودیم که جهاد کشاورزی، سموم را به سهولت در اختیار کشاورزان قرار داده است تا سالی یک یا دوبار در زمینهای کشاورزی خود مورد استفاده قرار دهند؛ سمومی که وارد آبهای زیرزمینی شده و سفرههای زیرزمینی را بهشدت آلوده میکند. از سویی دیگر سالها پیش شاهد احداث تعدادی از صنایع بیآنکه دارای سیستم فاضلاب صنعتی درستی باشند، در کنارههای دریای خزر بودیم. این فاضلابها اغلب بدون تصفیه وارد دریای خزر شده و همراه با ورود پسابها، آب را نیز آلوده میکنند. مضافاً اینکه استان مازندران با افزایش جمعیت روبهرو شده و زمانی که سیستمهای فاضلاب شهری نیز بهدرستی استقرار پیدا نکرده باشند، شاهد ورود پسابهای شهری به دریا و رودخانههای مجاور نیز خواهیم بود.
با تخریب محیط زیست مخالفیم
به گفته یزدان دوست، از آن جایی که ما سیستم تصفیه پسماند نداشته و حجم انبوهی از پسماندها در استان مازندران تولید میشود، این شیرابهها در نهایت وارد آبهای زیرزمینی شده و آب را از سموم و فلزات سنگین متأثر میکند. همین سموم موادغذایی را نیز آلوده کرده و آمار بیماریهایی نظیر سرطان را در کشور افزایش میدهد.
سرپرست دفتر ارزیابی اثرات زیست محیطی سازمان حفاظت محیط زیست در آخر میافزاید: با تمامی این اوصاف، بنده نیز همانند شهروندی که در این کشور زندگی میکند با هرگونه تخریب محیط زیست مخالفم، چرا که معتقدم هر مشکلی راه حلی دارد. ما به جای اینکه روی تصفیهخانههایمان سرمایهگذاری کرده و کشاورزی ارگانیک را توسعه دهیم با سهلانگاری سفرههای زیرزمینی را آلوده میکنیم. از طرفی با افزایش جمعیت روبهرو شده و برای تصفیه آب نیازمند سرمایه عظیمی میشویم که آن هم موجود نیست! بنابراین به ناچار پیشنهاد تخریب 200 هکتار از جنگلهای هیرکانی را میدهیم تا یک سد را احداث کنیم. اقدامی خطرناک که در نهایت به نابودی منابع آبی جنگل و فرسایش خاک منجر خواهد شد.
برش
جنگلهایی که به ثبت جهانی رسیده برای تک تک ما باارزش بوده و احداث هر سد یا مورد دیگری که به تخریب محیط زیست منجر شده و بیشتر از توان اکولوژیک منطقه باشد، خط قرمز ما بوده و قطعاً با آن مخالفت خواهیم کرد.
پیگیری ویژه معاون اول رئیس جمهور در مرز مهران
محمد مخبر پنجشنبه گذشته در سفر به استان ایلام، ضمن بازدید از روند خدمترسانی به زائران در پایانه مرزی مهران، توصیهها و دستورات لازم را به استاندار و مسئولان این پایانه صادر کرد. معاون اول رئیس جمهور همچنین در فضایی صمیمانه و رودررو با مردم و زائران به گفتوگو پرداخت و از میزان رضایتمندی آنان درباره کیفیت و سرعت ارائه خدمات ارائه شده در این پایانه مرزی مطلع شد. در جریان این بازدید مسئولان پایانه مرزی مهران نیز گزارشی از روند رو به افزایش تردد زائران و تمهیدات اندیشیده شده برای پاسخگویی به مردم در روزهای منتهی به اربعین و ایام پیک تردد مرزی به معاون اول رئیس جمهور ارائه کردند.
صفحه 2 را بخوانید
صفحه 2 را بخوانید
فرصت طلایی برای کشتی فرنگی در بلگراد
بنا به دنبال قهرمانی
پریسا غفاری / مسابقات کشتی فرنگی قهرمانی ۲۰۲۲ جهان امروز با حضور ۴ کشتیگیر ایرانی روی تشکهای سالن اشتارک آرنا در بلگراد پایتخت صربستان آغاز میشود. تیم ملی کشتی فرنگی ایران سال گذشته و در جریان رقابتهای جهانی نروژ با عملکردی درخشان با کسب ۴ مدال طلا و ۲ برنز و تنها با ۶ امتیاز اختلاف، پایینتر از روسیه بر سکوی نایب قهرمانی جهان ایستاد و حالا در غیاب روسیه به عنوان قدرت برتر کشتی جهان، محمد بنا و شاگردانش، این فرصت طلایی را در اختیار دارند که بر سکوی نخست جهان قرار گیرند.
ساعت 13 امروز در وزن ۵۵ کیلوگرم، پویادادمرز با کسب عنوان سومی در جام تختی و قهرمانی در تورنمنت قزاقستان به عنوان اولین ملیپوش ایران در رقابتهای جهانی روی تشک میرود. او در اولین تجربه جهانی خود در رده بزرگسالان کار بسیار دشواری مقابل چهرههای مطرح کشتی جهان دارد.الدانیز عزیزلی دارنده مدال طلای جهان ۲۰۱۸ از آذربایجان، نوگزاری سورتسومیا دارنده مدال طلای بزرگسالان جهان ۲۰۱۹ و طلای امیدهای جهان ۲۰۱۸ از گرجستان، اکرم اوزترک دارنده مدال برنز جهان از ترکیه، از مهمترین رقبای دادمرز در صربستان خواهند بود. دادمرز در میان ۸ نفر برتر رنکینگ وزن ۵۵ کیلوگرم نیز حضور ندارد تا کار او برای رسیدن به مدال سختتر هم بشود.
وزن ۷۲ کیلوگرم؛محمدرضا مختاری در جام تختی و رقابتهای آسیایی به مدال طلا رسید و در تورنمنت قزاقستان در وزن ۷۷ کیلوگرم به مدال برنز رسید. مختاری سال گذشته در همین وزن نماینده ایران در رقابتهای جهانی نروژ بود اما از رسیدن به مدال بازماند و این بار با قرار گرفتن در رده چهارم رنکینگ، در وزنی که چندان مدعی شاخصی ندارد به دنبال جبران و اثبات تواناییهای فنی خود در بلگراد خواهد بود. کریستوپاس اسلیوا دارنده مدال برنز جهان ۲۰۲۱ از لیتوانی و نفر نخست رنکینگ، مدعی نه چندان عنواندار این وزن در صربستان است. این کشتی گیر سال گذشته در ردهبندی قهرمانی جهان با نتیجه سنگین ۱۰ بر یک از سد مختاری گذشت و به مدال برنز جهان رسید. گئورگ ساهاکیان دارنده مدال برنز جهان ۲۰۲۱ از ارمنستان، روبرت فریتس دارنده مدال طلای اروپا از مجارستان و اولوی غنیزاده دارنده مدال برنز امیدهای جهان از آذربایجان نیز دیگر چهرههای مطرح این وزن هستند.
وزن ۷۷ کیلوگرم؛ محمد علیگرایی کاپیتان تیم ملی کشورمان بدون شک شایستگی این را داشته که مدال طلای جهان را در کارنامه خود داشته باشد اما بر خلاف ۳ دوره حضور در رقابتهای قهرمانی جهان در سالهای ۲۰۱۷، ۲۰۱۹ و ۲۰۲۱ صاحب ۳ مدال برنز شده و در مسابقات جهانی ۲۰۱۸ نیز به عنوانی بهتر از نهمی نرسید. او در المپیک توکیو نیز یکی از مدعیان اصلی تیم ایران برای ایستادن بر سکو بود اما به عنوان پنجمی رسید و به جای او برادر کوچکترش محمدرضا با درخشش خیرهکننده خود به مدال طلای المپیک بوسه زد.محمدعلی اینبار در شرایطی نه چندان خوب عازم بلگراد شده چرا که مدتی را به علت آسیبدیدگی دور از تمرینات بود و حتی برخی منتقد چرایی اعزام او به این مسابقات شدند. او باوجود داشتن مصدومیت و نمایش دور از انتظار در تورنمنت لهستان، نفر مورد نظر بنا برای اعزام به رقابتهای جهانی نام گرفت. باید منتظر ماند و دید گرایی با تکیه بر تجربه خود میتواند اینبار در وزنی سخت ودشوار که مدعیان زیادی دارد، مدالی بهتر از برنز جهان را از آن خود کند یا خیر؟
سنان سلیمانوف دارنده مدال نقره جهان ۲۰۲۱ از آذربایجان و نفر نخست رنکینگ یکی ازمدعیان اصلی این وزن در صربستان است. آکژول ماخمدوف قرقیز و دارنده مدال نقره المپیک توکیو و شوهی یابیکو ژاپنی نفر سوم المپیک توکیو نیز دیگر مدعیان اصلی این وزن هستند. مالخاس آمویان ارمنستانی نیز پس از کسب مدال طلای جهان در وزن ۷۲ کیلوگرم، به یک وزن بالاتر آمده تا دیگر مدعی وزن ۷۷ کیلوگرم در مسابقات قهرمانی جهان باشد. کیم هیون وو دارنده مدالهای طلای جهان و المپیک نیز در ۳۳ سالگی همچنان میتواند دیگر مدعی جدی این وزن در صربستان باشد.ویکتور نمس دارنده مدالهای طلا و برنز جهان از صربستان و ایک ناتساکانیان دارنده مدال برنز جهان از بلغارستان از دیگر چهرههای شاخص در این وزن شلوغ و پر مدعی هستند.
وزن ۸۷ کیلوگرم؛ ناصر علیزاده با قهرمانی در جام تختی و مسابقات آسیایی صاحب دوبنده تیم ملی شد.علیزاده دارنده مدال طلای آسیا و برنز امیدهای جهان، در اولین تجربه جهانی بزرگسالان کار سختی را در مصاف با مدعیان این وزن و در رأس آنها داتوناشویلی صرب دارد. زورابی داتوناشویلی صرب سال گذشته عملکرد خوبی داشت، او ابتدا در المپیک توکیو برنز گرفت و سپس در نروژ بر سکوی اول جهان ایستاد.آلکس کسیدیس دارنده مدال نقره ۲۰۲۱ جهان از سوئد، تورپال بیسلطانوف ۲۱ ساله و دارنده مدال طلای اروپا ازدانمارک و اسلام عباساف دارنده مدال برنز امیدهای جهان از آذربایجان، دیگر مدعیان این وزن هستند. رقابتهای شانس مجدد، ردهبندی و فینال این اوزان فردا برگزار میشود.
بنا: هیچ تیمی
منسجمتر و کاملتر از ایران نیست
محمد بنا سرمربی تیمملی کشتی فرنگی، تیمش در قهرمانی جهان را بیهمتا میداند:«2، 3 تیم از لحاظ تیمی قدرتمند هستند اما هیچ تیمی منسجمتر و کاملتر از ایران نیست. آذربایجان، گرجستان و ترکیه تیمهای خوبی هستند و خود صربستان با اینکه در تیم خوبی نیست اما چند مهره خوب دارد. در واقع خیلی از کشورها ستارههایی دارند. امیدوارم در نبود روسها روی سکوی قهرمانی قرار بگیریم.» به گفته او، شرایط ملیپوشان فرنگیکار عالی است: «شکر خدا بچهها شرایطی عالی دارند و دیروز تمرین خوبی انجام دادند. دیروز قرعهکشی 10 وزن انجام شد و امیدوارم امروز در اوزان 55، 72، 77 و 87 کیلوگرم شروع خوبی داشته باشیم. امیدوارم در هر سه روزی که قرعهکشی برگزار میشود، مدعی باشیم. همه کارهایی که لازم بود، انجام دادیم و دیگر همه چیز به لطف خدا برمیگردد تا دل مردم را شاد کنیم.» او با عدم پیشبینی تعداد مدالهای تیمش در 10 وزن مسابقات، سکوی تیمی را ترجیح میدهد: «البته خیلی کار سختی است، اما در مجموع برای ما مهمتر است تا بتوانیم از نظر تیمی حتماً روی سکوی قهرمانی تا سوم بایستیم. بچهها نه تنها در طول این ماه، بلکه در چهار سال گذشته زحمت زیادی کشیدند و شرایط آمادگی خوبی دارند. نمیشود تعداد مدالها را پیشبینی کرد، اما امیدواریم در غیاب روسها روی سکوی قهرمانی قرار بگیریم.»
ساعت 13 امروز در وزن ۵۵ کیلوگرم، پویادادمرز با کسب عنوان سومی در جام تختی و قهرمانی در تورنمنت قزاقستان به عنوان اولین ملیپوش ایران در رقابتهای جهانی روی تشک میرود. او در اولین تجربه جهانی خود در رده بزرگسالان کار بسیار دشواری مقابل چهرههای مطرح کشتی جهان دارد.الدانیز عزیزلی دارنده مدال طلای جهان ۲۰۱۸ از آذربایجان، نوگزاری سورتسومیا دارنده مدال طلای بزرگسالان جهان ۲۰۱۹ و طلای امیدهای جهان ۲۰۱۸ از گرجستان، اکرم اوزترک دارنده مدال برنز جهان از ترکیه، از مهمترین رقبای دادمرز در صربستان خواهند بود. دادمرز در میان ۸ نفر برتر رنکینگ وزن ۵۵ کیلوگرم نیز حضور ندارد تا کار او برای رسیدن به مدال سختتر هم بشود.
وزن ۷۲ کیلوگرم؛محمدرضا مختاری در جام تختی و رقابتهای آسیایی به مدال طلا رسید و در تورنمنت قزاقستان در وزن ۷۷ کیلوگرم به مدال برنز رسید. مختاری سال گذشته در همین وزن نماینده ایران در رقابتهای جهانی نروژ بود اما از رسیدن به مدال بازماند و این بار با قرار گرفتن در رده چهارم رنکینگ، در وزنی که چندان مدعی شاخصی ندارد به دنبال جبران و اثبات تواناییهای فنی خود در بلگراد خواهد بود. کریستوپاس اسلیوا دارنده مدال برنز جهان ۲۰۲۱ از لیتوانی و نفر نخست رنکینگ، مدعی نه چندان عنواندار این وزن در صربستان است. این کشتی گیر سال گذشته در ردهبندی قهرمانی جهان با نتیجه سنگین ۱۰ بر یک از سد مختاری گذشت و به مدال برنز جهان رسید. گئورگ ساهاکیان دارنده مدال برنز جهان ۲۰۲۱ از ارمنستان، روبرت فریتس دارنده مدال طلای اروپا از مجارستان و اولوی غنیزاده دارنده مدال برنز امیدهای جهان از آذربایجان نیز دیگر چهرههای مطرح این وزن هستند.
وزن ۷۷ کیلوگرم؛ محمد علیگرایی کاپیتان تیم ملی کشورمان بدون شک شایستگی این را داشته که مدال طلای جهان را در کارنامه خود داشته باشد اما بر خلاف ۳ دوره حضور در رقابتهای قهرمانی جهان در سالهای ۲۰۱۷، ۲۰۱۹ و ۲۰۲۱ صاحب ۳ مدال برنز شده و در مسابقات جهانی ۲۰۱۸ نیز به عنوانی بهتر از نهمی نرسید. او در المپیک توکیو نیز یکی از مدعیان اصلی تیم ایران برای ایستادن بر سکو بود اما به عنوان پنجمی رسید و به جای او برادر کوچکترش محمدرضا با درخشش خیرهکننده خود به مدال طلای المپیک بوسه زد.محمدعلی اینبار در شرایطی نه چندان خوب عازم بلگراد شده چرا که مدتی را به علت آسیبدیدگی دور از تمرینات بود و حتی برخی منتقد چرایی اعزام او به این مسابقات شدند. او باوجود داشتن مصدومیت و نمایش دور از انتظار در تورنمنت لهستان، نفر مورد نظر بنا برای اعزام به رقابتهای جهانی نام گرفت. باید منتظر ماند و دید گرایی با تکیه بر تجربه خود میتواند اینبار در وزنی سخت ودشوار که مدعیان زیادی دارد، مدالی بهتر از برنز جهان را از آن خود کند یا خیر؟
سنان سلیمانوف دارنده مدال نقره جهان ۲۰۲۱ از آذربایجان و نفر نخست رنکینگ یکی ازمدعیان اصلی این وزن در صربستان است. آکژول ماخمدوف قرقیز و دارنده مدال نقره المپیک توکیو و شوهی یابیکو ژاپنی نفر سوم المپیک توکیو نیز دیگر مدعیان اصلی این وزن هستند. مالخاس آمویان ارمنستانی نیز پس از کسب مدال طلای جهان در وزن ۷۲ کیلوگرم، به یک وزن بالاتر آمده تا دیگر مدعی وزن ۷۷ کیلوگرم در مسابقات قهرمانی جهان باشد. کیم هیون وو دارنده مدالهای طلای جهان و المپیک نیز در ۳۳ سالگی همچنان میتواند دیگر مدعی جدی این وزن در صربستان باشد.ویکتور نمس دارنده مدالهای طلا و برنز جهان از صربستان و ایک ناتساکانیان دارنده مدال برنز جهان از بلغارستان از دیگر چهرههای شاخص در این وزن شلوغ و پر مدعی هستند.
وزن ۸۷ کیلوگرم؛ ناصر علیزاده با قهرمانی در جام تختی و مسابقات آسیایی صاحب دوبنده تیم ملی شد.علیزاده دارنده مدال طلای آسیا و برنز امیدهای جهان، در اولین تجربه جهانی بزرگسالان کار سختی را در مصاف با مدعیان این وزن و در رأس آنها داتوناشویلی صرب دارد. زورابی داتوناشویلی صرب سال گذشته عملکرد خوبی داشت، او ابتدا در المپیک توکیو برنز گرفت و سپس در نروژ بر سکوی اول جهان ایستاد.آلکس کسیدیس دارنده مدال نقره ۲۰۲۱ جهان از سوئد، تورپال بیسلطانوف ۲۱ ساله و دارنده مدال طلای اروپا ازدانمارک و اسلام عباساف دارنده مدال برنز امیدهای جهان از آذربایجان، دیگر مدعیان این وزن هستند. رقابتهای شانس مجدد، ردهبندی و فینال این اوزان فردا برگزار میشود.
بنا: هیچ تیمی
منسجمتر و کاملتر از ایران نیست
محمد بنا سرمربی تیمملی کشتی فرنگی، تیمش در قهرمانی جهان را بیهمتا میداند:«2، 3 تیم از لحاظ تیمی قدرتمند هستند اما هیچ تیمی منسجمتر و کاملتر از ایران نیست. آذربایجان، گرجستان و ترکیه تیمهای خوبی هستند و خود صربستان با اینکه در تیم خوبی نیست اما چند مهره خوب دارد. در واقع خیلی از کشورها ستارههایی دارند. امیدوارم در نبود روسها روی سکوی قهرمانی قرار بگیریم.» به گفته او، شرایط ملیپوشان فرنگیکار عالی است: «شکر خدا بچهها شرایطی عالی دارند و دیروز تمرین خوبی انجام دادند. دیروز قرعهکشی 10 وزن انجام شد و امیدوارم امروز در اوزان 55، 72، 77 و 87 کیلوگرم شروع خوبی داشته باشیم. امیدوارم در هر سه روزی که قرعهکشی برگزار میشود، مدعی باشیم. همه کارهایی که لازم بود، انجام دادیم و دیگر همه چیز به لطف خدا برمیگردد تا دل مردم را شاد کنیم.» او با عدم پیشبینی تعداد مدالهای تیمش در 10 وزن مسابقات، سکوی تیمی را ترجیح میدهد: «البته خیلی کار سختی است، اما در مجموع برای ما مهمتر است تا بتوانیم از نظر تیمی حتماً روی سکوی قهرمانی تا سوم بایستیم. بچهها نه تنها در طول این ماه، بلکه در چهار سال گذشته زحمت زیادی کشیدند و شرایط آمادگی خوبی دارند. نمیشود تعداد مدالها را پیشبینی کرد، اما امیدواریم در غیاب روسها روی سکوی قهرمانی قرار بگیریم.»
شهاب حسینی با اشاره به تهیهکنندگی در فیلم سینمایی «شین»:
انگیزه همه ما تماشاگران هستند
شهاب حسینی: مهمترین انگیزه همه ما که کار میکنیم تماشاگران هستند. حتی اگر بهترین فیلمها را هم بسازیم اما مخاطبی نباشد که آن را ببیند یا اشتباهاتمان را به ما گوشزد کند هیچ ارزشی ندارد. من برای هر کاری که آستین بالا زدم علاوهبر دلایل شغلی، فراتر از آنها جانمایه آن قصه توجهم را جلب کرده و باعث شده که با تعدادی از دوستان کنار هم قرار بگیریم و سعی کنیم آن حرف اصلی و جانمایه و حسی را که به خودمان منتقل شده به مخاطب انتقال بدهیم. اینکه در فیلم «شین» این امکان را پیدا کردم که از چهرههای پیشکسوت، بزرگتر و عزیزمان در سینما، بهره ببرم دلیل دیگری بود که این کار را پذیرفتم. افتخار این را داشتم که در آخرین نقشآفرینی سینمایی آقای اطلسی از حضورشان بهره ببرم. برای همه پیشکسوتان سینمای ایران آرزوی سلامتی دارم و امیدوارم دیدن این عزیزان روی پرده سینما بعد از مدتها همانطور که به خودم بسیار چسبید به شما هم بچسبد.
بخشی از صحبتهای این بازیگر و تهیهکننده در اکران مردمی فیلم سینمایی «شین»
بخشی از صحبتهای این بازیگر و تهیهکننده در اکران مردمی فیلم سینمایی «شین»
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
تلاش ایران و عراق برای بازگشایی مرزها
-
خنثیسازی تحریم نفتی درآنسوی مرزها
-
تجارت 8 میلیاردی با روسیه تا 700 روز دیگر
-
ملکه جنگ و کودتا
-
بذر امید در دل گندمکاران
-
کیروش در جام جهانی نکونام در جام ملتها
-
زیبایی زیرتیغ پزشک های قلابی
-
آژانس و اسرائیل بازوان امریکایی ضد توافق
-
تار و پود زندگی
-
فاجعه سد «کسیلیان» در قلب جنگلهای هیرکانی
-
پیگیری ویژه معاون اول رئیس جمهور در مرز مهران
-
بنا به دنبال قهرمانی
-
انگیزه همه ما تماشاگران هستند
اخبارایران آنلاین