امام جعفرصادق(ع):
در حکومت حضرتش جای مخروبهای در زمین باقی نمیماند الّا آنکه آباد میگردد.
بشارةالاسلام، ص ٩٩
یلدا کاسبی: در حال حاضر پدر در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان بستری هستند. این جراحی که بسیار پرخطر بوده با عنایت خداوند و تلاش پزشکان بخوبی صورت گرفت و نتیجه آن تا چند روز آینده مشخص خواهد شد. این هنرمند فعلاً در بخش مراقبتهای ویژه بستری هستند و پزشکان منتظرند تا شرایط ایشان به پایداری برسد. خدا را شکر پدرم در حال حاضر حالش خوب است و هوشیار است و میتواند صحبت کند اما تحت مراقبت است. این چند روز واقعاً شرایط سرنوشتسازی است. ما باید صبر کنیم تا ببینیم عملکرد دریچه چطور است و شرایط بدن به طور کامل بررسی شود تا خیالمان راحت شود.
دختر محمد کاسبی درباره آخرین وضعیت پدرش پس از عمل جراحی با ایسنا صحبت کرد.
رضا اسماعیلی
شاعر
دیدار تو، جواب تمام سؤال ها
پایان فصل دغدغه ها، قیل و قال ها
دیدار آفتاب جمال تو، صبح عید
پایان شب، به کوری چشم شغال ها
آغاز فصل بعثت انسان در این جهان
پایان عصر سلطه شیطان خصال ها
دیدار تو، بشارت آغاز آسمان
بیرون زدن، به شوق تماشای بال ها
آغاز فصل خنده و عشق و پرندگی
پرواز عشق، تا ملکوت محال ها
پایان فصل فاصله ها، فصل بی کسی
آغاز فصل صبح و سلام و وصال ها
آدینه ظهور تو، حتمی ترین گمان
پایان شاید و اگر و احتمال ها
سال هزار و چند ظهور است و تا ابد
نام تو بر لب همه ماه و سال ها
دیدار روی خوب تو ما را مبارک است
دیدارتو، جواب تمام سؤال ها
احمدرضا احمدی
شاعر
شروع آتشبازی است. باران بیشکوه و کاذب بر پنجره من میبارد. دست تو در دست من نیست. کسی پیرهنی با رنگ شیری دارد و یک داغ روی پیرهن است از روزی که در تقویم نیست و معنی سوختن میدهد. بشقابها بعد از رفتن تو باید سپید باشند تا میوهای از فصل در آن ریخته شود. پرتقال در بشقاب منتظر توست.
پرتقال در عمر من، در عمر تو، عمر کوتاهی دارد. نمیداند زمین با نبض من و تو در حرکت است. میدانستم کسی باید از آسمان خانه من به زمین برسد تا میوهها از درختان بگریزند در خیابان و کوچههای مرطوب انبوه باشند. قول باران همیشه از توست. ناگهان چشم و چشمها را که بگشایی شیوع یک حقیقت است. صدای پای توست. کوچهها تمام میشوند خیابان آغاز میشود، بیابان تمام میشود، تو ایستادهای و در باد هنوز قول باران داری.
چند ماه بعد تنها عکسی از تو بر دیوار مانده است. یک لبخند همیشگی از توست. مدعوین این جهان آن را نمیشناسند. مدعوین بهدنبال کشف لغات، فرهنگ لغات را ورق میزنند. کسی نمیخواهد معنی لبخند همیشگی و سراسری تو را معنی کند. من معنی لبخند تو را دوست دارم که حرمت اندوه من است. در بعدازظهری که میخواستیم راه خانه را گم کنیم لبخند تو قول باران میداد.
صلح و آرامش سرآمد آرزوهاست
علی نصیریان
بازیگر
اشعار فارسی به بهاریههای دلانگیز از شاعران بزرگ کشورمان آذین شده است. در مطلع کلام اما جای اشعاری که در وصف طبیعت و بهار سروده شده دلم میخواهد بیتی از حضرت حافظ را با هم زمزمه کنیم که: «همای گو مفکن سایه شرف هرگز / در آن دیار که طوطی کم از زغن باشد»
در روزگار پرسوز و پرفتنهای که دنیا را احاطه کرده و هر لحظه اخباری از کشتار، ویرانی و آوارگی کودکان و زنان به گوش میرسد، صلح، آرامش و آسایش سرآمد تمام چیزهایی است که برای کشورم و تمام مردم جهان آرزو دارم.
غمزده و حیرانم از دیدن تصاویر جنگ، تخریب و کشتار. از نابودی این همه زندگی، عیدم تلخ و نانم زهر شده است. این چه کاری است در یمن، فلسطین یا اوکراین میکنند؟ چرا بشر این کار را میکند؟ آدمی دلش میگیرد از زندگیای که بشر برای خود ساخته است.
خداوند به ما جان داده تا از الطافش بهرهمند شویم، حیف نیست؟ «یکی بر سر شاخ، بن میبرید» حکایت انسان امروز است؛ با خود و همنوع خود بدرفتاری میکند، با طبیعت بدرفتاری میکند و کرهزمین را به مخاطره انداخته است و تمام مصیبتها حاصل عملکرد انسان است.
هدف، آمال و آرزوی فرهنگ و هنر پویا و زنده، قرار گرفتن در مسیر انسانیت و انسان شدن و جدایی از درنده خویی است. اهالی فرهنگ و هنر در خلاقیت و آفرینش همین رسالت را مدنظر دارند. من از دیدن تلاش جوانها و نسلهای بعد از ما برای ارتقای تئاتر، سینما و هنر سرذوق میآیم. جوان امروز، نسلی کوشا، پویا، نوآور و خلاق است. اهالی فرهنگ و هنر وظایف خطیری دارند که با این همه تلخی، کام ملت ایران را قدری شیرین کنند. با هنر، با ارائه زیبایی، تفکر و اندیشه این امر شدنی است.
ما ایرانیان سال نو را با بهار شروع میکنیم. این هم نشانهای از هوشمندی ایرانیان است که سال نو را با نو شدن طبیعت آغاز میکنند. اهل این سرزمین اهورایی و خدایی، مردمانی فهیم و باهوش هستند و شایسته بهترینها. اطمینان دارم از مشکلات و معضلات عبور کرده و به روزگار بهبودی و سعادت راه پیدا خواهند کرد. به این امید، سال نو را تبریک میگویم و آرزو میکنم سال 1401 برای مردم ایران سال آرامش، دوستی، رفاه و کار باشد.
توپ سال نو را کجا در میکنند؟
هارون یشایایی
تهیهکننده سینما
حوالی سال 1323 برای ما که سال اول دوم متوسطه بودیم، سال نو و تبدیل سال قدیم به جدید با تعطیلات معنا پیدا میکرد. تعطیلات چند روزه مدرسه فرصتی بود تا با بچههای همسن و سال، گشتوگذاری و گپ و گفتی داشته باشیم. دیگر امتیاز مهم نوروز، پولی بود که فراتر از مقرری مدرسه بهعنوان عیدی دستمان را میگرفت و میتوانستیم به میل خودمان خرج کنیم نه به توصیه این و آن.
آن روزها خانهها چراغ برق نداشت، رادیو و تلویزیونی در کار نبود و توپ که در میشد میفهمیدیم سال نو شده و سال کهنه تمام شده است. پاتوق ما تیر چراغ برق سر کوچه بود. شبی در همین دورهمیها، بحثمان با نو شدن سال و در کردن توپ گرم بود؛ اینکه کجا توپ در میکنند، این توپ چه شکلی است و... تصمیم گرفتیم خودمان برویم و ببینیم و به جواب سؤالهایمان برسیم. گفتیم برویم ببینیم توپ سال نو را کجا در میکنند. راه افتادیم و دائم از این و آن سؤال کردیم که توپ سال نو را کجا در میکنند. یکی گفت سبزه میدان در میدان ارک. از خانه ما تا میدان ارک راهی نبود. راهی شدیم به سمت میدان ارک. اما وقتی رسیدیم هر چه نگاه کردیم، توپی در کار نبود. هاج و واج مانده بودیم که پس توپ کو؟ گفتند کدام توپ، اینجا که توپ در نمیکنند. آنقدر پرس و جو کردیم که در میان همه نمیدانمها بالاخره یکی جواب داد باید باشگاه افسران باشد.
خرسند و امیدوار راهی خیابان 30تیر و باشگاه افسران شدیم. اطمینان داشتیم که حتماً جواب سؤالمان باید همانجا باشد. از میدان ارک تا باشگاه افسران راهی نبود. پرسان پرسان رفتیم و رسیدیم و دیدیم که بله، واقعاً اینجا توپی هست که تا به حال ندیدهایم. خوشحال بودیم توپی که رسیدن سال نو را خبر میدهد، دیدهایم. جمع شده بودیم جلوی در ورودی و راجعبه کم و کیف آن حرف میزدیم که نگهبان باشگاه آمد و گفت چرا اینجا جمع شدهاید. فاتحانه شرح ماجرا را گفتیم و رسیدیم به اینکه بالاخره پاسخ سؤالمان را یافتهایم. نگهبان خندید که: «این توپ مروارید است، با اینکه توپ در نمیکنند. گاهی مردم به نیت حاجتروایی به دورش جمع میشوند و به آن دخیل میبندند.» سرخورده پرسیدیم که پس توپ سال نو را کجا در میکنند. احتمال داد که باغ شاه باشد. توان ما تا باغ شاه قد نمیداد. راهمان را به سمت خانه کج کردیم.
سر کوچه که رسیدیم دیدیم بچهها در پاتوق همیشگیمان حلقه زدهاند. برای اینکه فکر نکنند شکستخورده و بیدست و پاییم مجبور بودیم به قول خودمان، چاخان کنیم. همینطور که بهطور مبهم یک چیزهایی سر هم میکردیم یکی از اهالی مطلع کوچه سررسید. فوری سکوت کردیم، لو نرویم که یکهو یکی از جمع گفت اینها همین الان رفتند در کردن توپ را دیدند و... سؤال کرد مثلاً کجا رفتید و توپ در کردن سال نو را دیدید؟ برای اینکه کم نیاوریم با اطمینان گفتیم باغ شاه. گفت: اولاً که دو سه ساعت است توپ را در کردهاند و ثانیاً توپ را عشرتآباد در میکنند، نه باغ شاه.
اسماعیل آذر
پژوهشگر، مجری و استاد دانشگاه
بارها شنیدهایم دوستان در تعارفات ایام نوروز از خداوند برای یکدیگر 120سال عمر تمنا میکنند، اما آیا از خودمان پرسیدهایم که چرا 120 سال و نه 130 و یا 110 سال؟ خواستم چرایی آن را برایتان نقل کنم: گاهشماری ایرانی مانند بسیاری از سرزمینهای دیگر، براساس «ماه آسمان» محاسبه و تعیین میشد، چون ماه قابل رؤیت بود و کوچک و بزرگ شدن آن با محاسبه روزها مقدور میشد. اگرچه خورشید درخشانتر بود ولی ماه برای انسانها رازورمز بیشتری در پی داشت. در گاهشماری موردنظر ما، سال را 360 روز محاسبه میکردند، بهگونهای که متضمن 12ماه باشد. 5 روز زیاد میآمد که به آن «کبیسه» و یا «پنجه مسترقه» میگفتند.
به غیراز آن در جریان حرکت انتقالی زمین به دور خورشید، حدود چهلوهشت دقیقه و چهلوشش ثانیه هم باقی میماند. پس چه میکردند؟ روزهای ماه را هر چهار سال، یک روز به عقب میبردند. این کسریها با هم جمع میشد و هر 120سال یک ماه اضافی را تشکیل میداد؛ بنابراین هر 120سال، به جای 12ماه 13ماه داشتند. در آن ماه سیزدهم مردم از مالیات معاف بودند. خوراک و پوشاک و همه آنچه مشمول هزینه میشد در این یک ماه رایگان به مردم ارائه میکردند. بنابراین همه برای یکدیگر صدوبیست سال عمر از خداوند تمنا میکردند که بتوانند از مزایای آن یک ماه بهره بگیرند. دیگر اینکه نوروز جشن زمان است.
این جشن را نه فقط ایرانیان با شکوه هرچه تمامتر طی روزگارانی که تاریخ مشخص و معینی هم ندارد انجام میدادند، بلکه کموبیش اکثر کشورهای جهان برای نوروز و در جشنهای نوروز سهم داشتند. بنده حلول آفتاب در بُرج حَمَل عینی، آغاز نوروز و سال شمسی نو را به همه هموطنانم خرم باد عرض میکنم.
آید بهار و پیرهن بیشه نو شود/ نوتر برآورد گل اگر ریشه نو شود
زیباست روی کاکل سبزت کلاه نو/ زیباتر آن که در سرت اندیشه نو شود
وحید تاج
خواننده موسیقی سنتی ایران
هرچه بود، خوب یا بد امسال هم گذشت و چند روز دیگر نوروز 1401 فرا میرسد. نوروزی که اصلیترین و شاخصترین جشن ایرانیان است و شَعَف و خوشحالی و انرژی خاصی در وجود مردم بهوجود میآورد که برخاسته از دگرگونی روزگار و نو شدن و جوان شدن طبیعت است و این تحول و دگرگونی در درون انسان هم شکل میگیرد و نمیتوان منکر این حس و حال شد.
اما جالب است امسال به نسبت سالهای قبل آنچنان در فضای شهری رنگی از نوروز مشاهده نمیشود و شاید هم در چند روز آینده این اتفاق صورت بگیرد. به یاد دارم سالهای قبل در همین روزهای اسفند ماه جشنواره موسیقی موغام در جمهوری آذربایجان برگزار شد. در آنجا ذوق فرارسیدن نوروز کاملاً آشکار بود و مردم این کشور با چیدن سفرههای هفت سین در جلوی مغازههای خود به استقبال نوروز رفته بودند و البته این نگاه همچنان دغدغه مردم است بخصوص در کشورخودمان ایران که این سفرههای پربرکت را در خانههای خود پهن میکنند و به میهمانی بهار میروند. من نیز طی این دوران، همه ساله در ایام نوروز برای هموطنان خارج از ایران کنسرت برگزار میکردم البته در این دو سال برنامهای نداشتم و امیدوارم با بهبود شرایط بتوانیم بار دیگر این کنسرتها را از سر بگیرم.
امسال هم طبق ارادت و علاقه شخصیام، سه قطعه موسیقی محلی با تم نوروز خواندهام که اواسط فروردین ماه در فضای مجازی منتشر میشود. دو کار فارسی هم آماده انتشار دارم که بهصورت ویدیوکلیپ بوده که درهمین روزها پخش میشود. در سال جدید آرزویم برای مردم ایران و مردم دنیا سلامتی و دلخوشی است چرا که همه مردم جهان استحقاق این را دارند که خوش و شاد و در آرامش باشند، بدون جنگ و خونریزی و دشمنی و آرزومندم در سایه امنیت و آرامش و عافیت قرار داشته باشند بخصوص مردم کشورم و این گونه به استقبال بهار برویم.
درعرصه هنری هم آرزومندم، هنرمندان عرصه موسیقی آنقدر حال دلشان خوب باشد که بتوانند حال دل مردم را خوب کنند چرا که اگر حال دل هنرمند خوب نباشد متأسفانه نمیتواند از طبیعت الهام بگیرد و آن الهامات هنری را به مردم منتقل کند و این زنجیره بهصورت چرخشی همچنان ادامه خواهد داشت. براین اساس وقتی حال هنرمند خوب نباشد مردم هم اثر خوب هنری نمیبینند و این اتفاق مانند بومرنگ دوباره به هنرمند منتقل میشود و این چرخش همچنان ادامه دارد. بنابراین باز هم تأکید میکنم برای همه مردم که هنرمندان هم جزئی از آنها هستند، آرزومند آرامش و شادی و نشاط هستم و امیدوارم شروع سال جدید، آغازی برای اتفاقات خوب برای همه مردم دنیا باشد.
حال و هوای این روزهای بازار تجریش
عکس: علی محمدی / ایران
رضا بدرالسما
نقاش پیشکسوت
خاطرهام مربوط میشود به کشیدن تابلویی با نام صبح امید که به آیه شریفه 81 سوره هود «الیس الصبح بقریب» به معنای آیا صبح نزدیک نیست؟ مزین شد. تابلویی که افتخار کشیدن آن را در سال 98 پیدا کردم و خوشنویسی آن را استاد سیدرسول آقامیری انجام دادند. همیشه این دغدغه را داشتم که در مورد ائمه بخصوص امام زمان(عج) که انشاءالله ظهورشان نزدیک است، اثری داشته باشم. روزی یکی از رزمندگان پیشکسوت دفاع مقدس به خانه من آمدند. پرسیدند راجع به آقا امام زمان(عج) چه کار کردید؟ گفتم آثاری را کشیدهام و به ایشان هم نشان دادم. او همینطور که آثار را نگاه میکرد از من پرسید راجع به نزدیکی ظهور چه کار کرده اید؟ گفتم هر چه هست همین آثار است. ایشان به من گفتند تابلویی طبق آیه الیس الصبح بقریب بکشید. خیلی به حرفهای او فکر کردم. وقتی رفت همان شب در خواب، حضرت آیتالله خامنهای را دیدم. به ایشان گفتم تصمیم دارم این آیه را کار کنم. ایشان هم تبسمی کردند و گفتند حتماً کار کن. وقتی بیدار شدم عزمم را جزم کردم و تابلو «الیس الصبح بقریب» را خلق کردم. طبق مضمون آیه و آنچه که به ساحت مقدس آقا امام زمان(عج) مربوط میشود تا جایی که توانستم کار کردم. پس از اتمام کار تابلو خیلی حس خوبی داشتم و خوشحال بودم. انشاءالله که مورد تأیید آقا امام زمان(عج) هم قرار گرفته باشد. البته به این تابلو دیگر بسنده نکردم و تصمیم گرفتم باز هم آثاری با مضامین امام عصر نقاشی کنم. بعد از آن هم اثر دیگری با نام «در انتظار رؤیت خورشیدیم» که جمله معروف امام خمینی(ره) است کار کردم. اخیراً هم چندین اثر با عنوان مسیر ظهور کار کردم. تابلویی از سردار سلیمانی با همین عنوان کار شد.