تراژدی مرگ پسر 4 ساله مقابل چشمان پدر
گروه حوادث / سریال تلخ و تکراری برق گرفتگی کودکان با کابلهای فرسوده و اتصالیهای برق با میلههای فلزی این بار با مرگ پسر 4 سالهای در تهران پایان یافت.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، ساعت 8 شب یکشنبه 2شهریور، ساکنان کوچه هادی در چهارراه خلیج فارس شاهد حادثه تلخی بودند که داغی بزرگ بر دل خانواده گراوند گذاشت. کیارش پسر 4 ساله خانواده با برادرکوچکش در حال بازی بودند که با دیدن دوستانشان که در کوچه پای تیر برق نشسته بودند با خوشحالی به طرف آنها دویدند.
این آخرین سکانسی بود که پدر کیارش از شادی پسرش به خاطر دارد و بعد از آن حادثهای رقم خورد که زندگی را به کام مرد جوان و خانوادهاش تلخ کرد.
کیانوش، پدر کیارش در حالی که برای مراسم تدفین پسر 4 سال و نیمهاش آماده میشد با گریه به خبرنگار «ایران» گفت: در کنار تیر برق کوچه یک میله آهنی قرار داشت که کابل برق به آن متصل بود.
مرد جوان ادامه داد: بچهام مقابل چشمان من دستش را به میله آهنی گرفت اما درجا خشک شد، برق او را گرفت. بچهام را بغل کردم و با موتورسیکلت به بیمارستان فیاض بخش بردم، اما نیم ساعت بعد از این ماجرا گفتند پسرم جان باخته است. یک پسر کوچک تر از کیارش دارم اما نمیدانم چطور میتوانم با غم مرگ بچهام کنار بیایم.
گزارش مرگ پسر خردسال به بازپرس مصطفی واحدی اعلام شد و بازپرس جنایی دستور بررسی علت حادثه و شناسایی مقصران را صادر کرد.
این در حالی است که شامگاه 18 مرداد نیز پسر 12 سالهای به نام مهدی در پارک لاله در حال بازی پینگ پنگ بود که توپ او داخل باغچه افتاد و زمانی که پسرک برای برداشتن توپش به سمت باغچه رفت دستش به تیر برق خورد و به علت اتصال برق جان باخت.
خودسوزی مرد عصبانی پلیس فداکار را سوزاند
گروه حوادث/ مرد میانسال که نمیخواست خانه همسر سابقش را ترک کند در حالی خود را به آتش کشید که یک مأمور کلانتری را که میخواست مانع وی شود نیز دچار 60 درصد سوختگی کرد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، ساعت 11صبح یکشنبه گزارش مرگ مرد 51 سالهای بر اثر سوختگی شدید به بازپرس مصطفی واحدی اعلام شد. بهدنبال اعلام این خبر، تحقیقات به دستور بازپرس جنایی آغاز و مشخص شد که مرد میانسال ظهر شنبه یکم شهریور اقدام به خودسوزی کرده و در این ماجرا باعث سوختگی یک مأمور کلانتری نیز شده است.طبق تحقیقات مشخص شد مأمور کلانتری 124 قلهک به همراه دادورز و نماینده دادستان برای اجرای حکم تخلیه به خانهای رفته بودند که متعلق به یک زن بود اما همسرش در آن زندگی میکرد. زن جوان طبق قانون حکم خلع ید از مراجع قضایی گرفته بود. سردار کیوان ظهیری رئیس پلیس پیشگیری تهران بزرگ در تشریح این خبر گفت: زمانی که مأمور کلانتری و نماینده قانونی دادگستری برای خلع ید اقدام کردند مرد میانسال قوطی محتوی تینر را روی خودش ریخت تا خودسوزی کند اما ستوان دوم پرویز کرمپور مانعش شد. سپس مرد میانسال مدعی شد صورتش می سوزد به همین خاطر مأمور پلیس یک پارچ آب روی صورت مرد ریخته تا کمکش کند غافل از اینکه این مرد در جیبش فندک داشته و با روشن کردن فندک خود را آتش می زند. مأمور با دیدن این صحنه او را بغل کرده و از پله ها پایین می آورد تا از سوختن بیشتر وی جلوگیری کند غافل از اینکه لباس خودش هم آغشته به تینر شده و شعله ور میشود.
بعد از انتقال هر دو نفر به بیمارستان مرد میانسال جان باخت و مأمور جوان نیز که دچار 60 درصد سوختگی شده تحت مراقبت ویژه قرار گرفت.
همسر این مأمور پلیس در رابطه با این حادثه گفت: همسرم بشدت دچار سوختگی شده است. درد زیاد باعث شده که او را بیهوش کنند و داخل ریهاش لوله بگذارند.
ما سال 85 ازدواج کردیم، یک پسر 10 ساله و دختری 4 ساله داریم از مردم میخواهم در این شبها برای بهبودی حال شوهرم دعا کنند.
افشای راز جنایت شبانه در مرغداری
گروه حوادث / زن خیانتکار که با همدستی مرد غریبه نیمه شب شوهرش را با روسری خفه کرده بود از سوی پلیس دستگیر شد.
سرهنگ محمد نادر بیگی، رئیس پلیس آگاهی استان البرز در تشریح این خبر به «ایران» گفت: نیمه شب پنجشنبه سیام مرداد صاحب یک مرغداری با اداره پلیس تماس گرفت و خبر مرگ مشکوک سرایدارش را اعلام کرد.خیلی زود تیم ویژهای از کارآگاهان جنایی در محل جنایت حضور یافتند و با پیکر بیجان مرد 48سالهای به نام نعیم روبهرو شدند.صاحب مرغداری در اظهارات خود به مأموران پلیس گفت: حدود ساعت چهار صبح برای انجام کاری وارد مرغداری شدم همسر نعیم - سرایدار مرغداری - با دیدن من وحشت زده به طرفم آمد و گفت که شوهرش سکته کرده و مرده است. من هم خیلی زود با پلیس تماس گرفتم.در ادامه تحقیقات مأموران به همسر مقتول به نام راحله 30ساله ظنین شده و او را برای بازجوییهای بیشتر به اداره پلیس منتقل کردند.
در ادامه نیز گزارش پزشکی قانونی نشان میداد نعیم بر اثر فشار بر ناحیه گردن و خفگی به قتل رسیده است.بدین ترتیب در بازجوییها راحله لب به اعتراف گشود و گفت: 9سال قبل با نعیم ازدواج کردم و دو فرزند دارم. اما از وقتی با نعیم ازدواج کردم او مرا بشدت کتک میزد و اذیت میکرد تا اینکه با مرد جوانی بهنام «معروف» آشنا شدم. دو سالی بود که پنهانی با او رابطه داشتم اما وقتی فهمید نعیم مرا خیلی اذیت میکند تصمیم گرفتیم او را بکشیم.برای همین شب حادثه وقتی شوهرم خوابید من نیمه شب در مرغداری را باز کردم تا معروف وارد خانه شود و با یک روسری او را خفه کردیم. میخواستیم پس از کشتن نعیم با هم به افغانستان فرار کنیم. اما صاحب مرغداری بیخبر به آنجا آمد و با دیدن جسد شوهرم ماجرا لو رفت.
بدنبال اظهارات این زن، «معروف» همدست او نیز به اتهام مشارکت در قتل بازداشت شد و به جرمش اعتراف کرد.
سرقت های سریالی 2 هوو از طلافروشی ها
گروه حوادث/ زن سارق وقتی بعد از مرگ شوهرش با یک دلال خودرو ازدواج کرد با وسوسههایش همسر و هوویش را نیز به سرقت از طلافروشیها واداشت.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، چندی قبل یک طلافروش در تماس با پلیس از سرقت یک جفت گوشواره به ارزش 50 میلیون تومان از مغازهاش خبر داد. وقتی مأموران پلیس به طلافروشی واقع در یک پاساژ حوالی میدان خراسان رفتند با مشاهده تصاویر دوربینهای مداربسته دریافتند سرقت از سوی دو زن و یک مرد رخ داده است.
سرهنگ کارآگاه احمد نجفی معاون مبارزه با سرقتهای خاص پلیس آگاهی تهران بزرگ در تشریح این خبر به میزان گفت: پس از این شکایت پروندهای با موضوع سرقت مغازه تشکیل و برای رسیدگی تخصصی با دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای ناحیه ۳۴ تهران در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت؛ در ادامه تحقیقات، سارقان که دو زن و یک مرد بودند دستگیر شدند و به ۱۲ فقره سرقت از طلافروشیها اعتراف کردند. همچنین دو نفر مالخر آنها نیز در محدوده جنوب تهران بازداشت شدند.
وسوسه زن دوم
مرد ۵۰ ساله که به اتهام سرقت دستگیر شده در بازجوییها گفت: من و مینا حدود ۱۶ سال قبل ازدواج کردیم و یک دختر به اسم مهتاب داریم. من در کار خرید و فروش خودرو بودم و زندگی خوبی داشتیم تا اینکه حدود 5 سال قبل یکی از بستگانم فوت کرد و همسرش ساناز با دو بچه تنها ماند؛ مدتی بعد من مخفیانه با ساناز ازدواج کردم، اما هنوز چند ماه از عقدمان نگذشته بود که فهمیدم ساناز سارق بوده و از سوی پلیس دستگیر شده است.
وقتی او دستگیر شد پلیس از من هم بازجویی و تحقیق کرد که در همین گیرو دار همسر اولم مینا به ماجرا پی برد و میخواست طلاق بگیرد اما به خاطر دختر نوجوانمان منصرف شد.
پس از ۳ سال ساناز از زندان آزاد شد و پیش من آمد. او ابراز پشیمانی کرد و گفت که اجازه بدهم زندگی جدیدی را کنار من و بچههایش شروع کند از آنجا که بچههایش پیش مادر بزرگشان بودند به من گفت کمکم کن تا بچههایم را پس بگیرم، اما برای این کار پول نیاز داشتیم چون باید یک خانه اجاره میکردیم به همین خاطر ساناز پیشنهاد داد تا سرقت کنیم. من هم وسوسه شدم و چند بار با او دست به سرقت از طلافروشی زدیم. ساناز فقط گوشواره میدزدید گوشوارهها را از مغازهدار به بهانه امتحان کردن میگرفت و بعد در بین موهایش و پشت روسری پنهان میکرد. از این راه پول خوبی نصیبمان میشد؛ مدتی بعد همسر اولم که به وضع مالی من شک کرده بود وقتی فهمید من با ساناز دزدی میکنم نه تنها ناراحت نشد بلکه خودش نیز با ما همراه شد. بعد از این ماجرا سرقتها را گاهی تنهایی، گاهی دو نفره و حتی بعضی وقت ها سه نفره انجام میدادیم، اما بیشتر مواقع خانمها با هم به سرقت میرفتند.
کارآگاه احمد نجفی در پایان گفت: با توجه به دستگیری سارقان و شناسایی محلهای سرقت تا کنون هشت شاکی این پرونده شناسایی شدهاند و متهمان با صدور قرار قانونی از سوی بازپرس پرونده برای انجام تحقیقات تکمیلی و شناسایی سایر جرایم احتمالی در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفتند.
رفیق کشی به خاطر حرمت شکنی
گروه حوادث / مرد جوان که دوست معتادش را در خانه خود به قتل رسانده بود در جلسه دادگاه مدعی شد به خاطر رفتار بیادبانه و حرمت شکنی وی دست به جنایت زده است.
بهگزارش خبرنگار حوادث «ایران»، مهر سال 97 مأموران پلیس از قتل مرد جوانی با ضربه چاقو باخبر شدند. در ادامه مشخص شد که مهرداد با دوستش حامد در یک خانه زندگی میکرده است و هر دو معتاد بودهاند.با شکایت خانواده مقتول بلافاصله حامد بازداشت شد، وی در حالی که مدعی بود مهرداد با چاقو به او حمله کرده گفت: من و مهرداد سالها با هم دوست بودیم و چون هر دو مواد میکشیدیم بیشتر اوقات او در خانه من زندگی میکرد و هزینههای زندگی را تقسیم میکردیم. روز حادثه مهرداد مقداری از مواد مخدر من را برداشت اما وقتی به او اعتراض کردم عصبانی شد و با چاقو به من حمله کرد من هم برای دفاع از خودم و نجات جانم یک ضربه به او زدم.
اما یکی از دوستان مقتول و متهم که در زمان قتل در محل حادثه بود، گفت: خانه حامد پاتوق بود. ما هم به آن خانه رفت و آمد داشتیم و مواد مصرف میکردیم. روز حادثه حامد از مهرداد خواست که برایش کاری انجام دهد اما مهرداد به او فحاشی کرد که باعث درگیری بین آنها شد و این حامد بود که با چاقو به مهرداد حمله کرد ما سعی کردیم جلوی او را بگیریم اما نتوانستیم و مهرداد زخمی شد. بلافاصله با اورژانس تماس گرفتیم و درخواست کمک کردیم. وقتی اورژانس رسید به ما گفت چاقو به قلب و ریه خورده و زنده نمیماند و پس از انتقال مهرداد به بیمارستان او جان باخت.
بدین ترتیب با درخواست قصاص مادر و دختر مقتول برای متهم کیفرخواست علیه وی صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در ابتدای جلسه رسیدگی که روز گذشته در این شعبه برگزار شد مادر و دختر مقتول بهعنوان اولیای دم در جایگاه حاضر شدند و درخواست صدور حکم قصاص کردند.
در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت، او اتهام قتل عمدی را قبول کرد و گفت: امروز میخواهم واقعیت ماجرا را برایتان بگویم من و مهرداد سالهای زیادی با هم رفیق بودیم و رابطه خوبی هم داشتیم. تا اینکه روز حادثه او مواد من را برداشت و من اعتراض کردم، موضوع تمام شد اما بعد از چند دقیقه او شروع به فحاشی و بیادبی به من کرد از این رفتار و حرمت شکنی خیلی ناراحت شدم. چون مهرداد در خانه من زندگی میکرد و خیلی به من مدیون بود به همین خاطر عصبانی شدم و تصمیم گرفتم ادبش کنم. چاقویی از آشپزخانه برداشتم و او را زدم. واقعیت این است که من از پررویی مهرداد عصبانی شدم و او را با چاقو زدم. حالا هم اصلاً از کاری که کردم پشیمان نیستم. او هم مثل من معتاد بود و نباید به من بیحرمتی میکرد.
متهم رو به خانواده مقتول گفت: شما حق دارید مرا قصاص کنید اما اگر میدانستید چه رفتار زشتی انجام داد به من حق میدادید و مرا میبخشیدید.
بعد از گفتههای متهم، قضات برای تصمیمگیری درباره سرنوشت وی وارد شور شدند.
مرگ دختر بچه به خاطر بلعیدن باطری
گره حوادث/ بلعیدن باطری قلمی از سوی دخترک یک سال و نیمه جان وی را گرفت.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، ساعت 2 بعد از ظهر یکشنبه دوم شهریور مأموران کلانتری 124 قلهک در تماس با بازپرس کشیک قتل پایتخت از مرگ دختر یک سال و نیمه در بیمارستان خبر دادند.
با اعلام این خبر تحقیقات آغاز و در بررسیهای صورت گرفته مشخص شد که دخترک با خانوادهاش در یک شهرستان زندگی میکرده و حدود یک هفته قبل به علت بلعیدن باطری قلمی او را به بیمارستان برده و باطری را از گلویش خارج کردهاند اما بعد از چند روز حال دختربچه وخیم شده و همین مسأله باعث میشود که مسئولان بیمارستانی که کودک در آنجا بستری بود درخواست انتقال وی به یکی از بیمارستانهای تهران را صادر کنند. دختر یک ساله و نیمه پس از انتقال به تهران و بستری در بیمارستان با وجود تلاش پزشکان روز یکشنبه جان باخت.
با مرگ دخترک، به دستور بازپرس مصطفی واحدی از شعبه یازدهم دادسرای امور جنایی تهران تحقیقات در این باره ادامه دارد.
مردی با چشمان حادثه ساز
راز ورود سگ های هار به جزیره
محمد بلوری/ روزنامه نگار
زبیده هنگام غروب در پای درخت یکصدساله «حاجت دختران» به دیدار پهلوان رفت تا راز رها کردن سگهای هار مبتلا به ویروس هاری در مرادآباد را فاش کند. زبیده گفت: فردا شب قرار است یک لنج ناشناس در ساحل مرادآباد پهلو بگیرد. پهلوان بهت زده نگاهش کرد و زبیده گفت:
- آری پهلوان از نگاهت میفهمم که آنچه را میگویم باور نمیکنی. تو خود باید فردا غروب در ساحل دریا میان بوته زار پنهان شوی تا آنچه را که میگویم خود از نزدیک ببینی.
پهلوان پرسید: بانو، چه سبب شده در این غروب پرخطر که هر لحظه بیم حمله سگهای هار به آبادی میرود به دیدنم بیایی؟
زبیده گفت: تو برادر کوچکم را که در حمله سگ هار خانگیمان زخم برداشته بود با جوانمردی از مرگ نجات دادهای و من خود را مدیون این صفت انسانی میدانم. گذشته از آن یقین دارم تنها تو میتوانی ساکنان این آبادی را از خطر سگهای هار نجات دهی و من همین امروز پی به راز افراد ناشناسی بردم که سگهای هار را مرتباً از راه دریا به این جزیره میآورند در آبادیمان رها میکنند. اما واکنش شما نسبت به آنچه میگویم ناشی از ناباوری است؟
پهلوان گفت: نه بانو، من گفتهتان را باور دارم اما میخواهم در این باره بیشتر بدانم مطمئن باشید من و دوستانم در بیشهزار کمین خواهیم کرد تا به راز سگهای هار پی ببریم و بدانیم هدف افراد ناشناس از رها کردن این سگها در ساحل جزیره چیست؟ بانو، میتوانم بپرسم چگونه به این راز پیبرده اید؟
زبیده گفت: پهلوان در کارگاه دباغی پدرم جوانکی کار میکند که به قضیه سگها پی برده. این جوان کارگر، یک قایق پارویی دارد که بعضی از روزها هنگام غروب با یک تور ماهیگیری به دریا میزند و ماهی صید میکند. بعضی از شبها هم در حاشیه مرداب نزدیک دریا کمین میکند برای صید مرغابیهای وحشی که این روزها فصل مهاجرتشان رسیده و در مسیر پروازشان در آبهای این مرداب فرود میآیند برای استراحت و دانه چینی.
هر بار که برای صید ماهی یا شکار اردکهای وحشی میرود مرغابیها یا چند ماهی برایم میآورد و هرگاه دل و دماغی داشته باشد برایم از شکار و صیدش تعریف میکند که با علاقه به حرفهایش گوش میکنم. امروز که به دیدنم آمد، داستان سگها را برایم تعریف کرد. رازی که برایم خیلی عجیب بود. گفت؛ سه شب پیش که برای صید مرغابیهای وحشی در لجنزارهای حاشیه مرداب کمین کرده بودم یک قایق از دریا به ساحل رسید و دو مرد از آن پیاده شدند. یکیشان یک فانوس دریایی دستش بود که رو به بیشه زار با روشنی آن چند بار علامت داد و چند لحظه بعد دیدم یک نفر که توی بیشه زار کمین کرده بود به طرفشان دوید و به دو سرنشین قایق کمک کرد دو یا سه قفس آهنی را به ساحل آوردند. در قفسها را که باز کردند چند سگ از این قفسهای آهنی بیرون آمدند و به سمت جنگل دویدند در تاریکی ناپدید شدند. بعد دیدم یکیشان بستهای از جیب جلیقهاش درآورد و به همان مردی که در بیشهزار قائم شده بود داد و گفت: این امانتی را به «آقا» تحویل بده و پیغام ما را برسان. بگو پس فردا شب در همین ساعت برمیگردیم... چند قفس از این سگها هم میآوریم. به حاجی بگو همهشان تزریق شده هستند. بعد هر دو سوار قایق شدند و راه افتادند. اما منظورشان از «حاجی» کی بود نمیدانم.
پهلوان بهتزده به فکر ماند و آنگاه از زبیده پرسید:
- بنابراین طبق گفته سرنشینان قایق ناشناس فردا شب باید منتظر بازگشت این دو مرد با چند قفس از سگهای هار باشیم. با این ترتیب باید با دوستانم فردا شب در ساحل کمین کنیم تا پی به راز این قضیه سگها ببریم. ممنونم خاتون شما هرچه زودتر به خانه برگردید و من باید درباره این راز سر به مهر با دوستانم صحبت کنم اما مطمئن هستم این توطئه باید زیر سر کسانی باشد که علیه تزریق واکسن ضد هاری این روزها بلوا راه انداختهاند...
ادامه دارد
جزئیات جعل مدارک پرستاری از سوی یک باند
گروه حوادث/ رئیس کل سازمان نظام پرستاری جزئیات شناسایی شبکه جعل مدارک دانشنامه پرستاری را تشریح کرد.
به گزارش فارس، محمد میرزابیگی، رئیس سازمان نظام پرستاری با اشاره به خبر دستگیری یک شبکه جعل از سوی پلیس البرز، گفت: این شبکه کارت نظام پرستاری جعل نمیکردند بلکه مدارک دانشنامه یا لیسانس پرستاری را که مربوط به دانشگاههای علوم پزشکی مختلف بوده جعل میکردند و با ارائه آن به برخی هیأت مدیرهها، کارت عضویت نظام پرستاری بهنام افراد میگرفتند.
رئیس کل سازمان نظام پرستاری در این باره گفت: موضوع از آنجا مشخص شد که هویت، تاریخ و نوع مدارک صدور شماره نظام پرستاری برای برخی افراد و نیز امضاهای مدارک دانشگاهی آنها غیرمعمول بود که این تناقضها موجب شد تا آنها را مورد بررسی و استعلام قرار دهیم و در نهایت مشخص شد مدارک کاملاً جعلی است. در ابتدا مسئولان هیأت مدیره نظام پرستاری تهران در دوره جدید متوجه فعالیت یک نفر رابط در یکی از بیمارستانهای غیردولتی شدند که تحقیق از این فرد سرنخ ریشههای این شبکه را که بهصورت سازمان یافته در تهران و کرج فعالیت میکردند به ما داد.
وی در ادامه افزود: پس از محرز شدن این تخلف، سازمان نظام پرستاری بهعنوان شاکی به قوه قضائیه شکایت کرد و با همکاری وزارت بهداشت پرونده شکایت از این شبکه جعل مدرک، تشکیل شد و پس از آن اعضای این شبکه شناسایی و دستگیر شدند. این شبکه جاعل به اسم دانشگاه علوم پزشکی مشهد، دانشگاه علوم پزشکی ارتش، برخی دانشگاههای تهران و دانشگاههای مختلف؛ مدارک دانشگاهی فارغالتحصیلی رشته پرستاری را جعل میکردند و افراد با همین مدارک در برخی از بیمارستانهای خصوصی نیز مشغول به کار میشدند. تعدادی از این مدارک که شاید بالغ بر ۵۰ مورد باشد اکنون در سازمان نظام پرستاری کشف و به مراجع قضایی ارائه شده است، به هرحال نیاز شدید برخی از بیمارستانها به پرستار، موجب شده بود که برخی از کم دقتی مسئولان بیمارستانها سوءاستفاده کرده و براحتی در مراکز خصوصی و غیر دولتی مشغول به کار شوند. البته در کرج سر شبکه این باند جاعل و ۱۱ نفر از همکاران آنها دستگیر شدهاند که امیدوارم متخلفان در تهران هم بزودی اعمال قانون شوند. مسأله مهمتر از عضویت این افراد در سازمان نظام پرستاری این است که چون عضویت پرستاران در سازمان نظام پرستاری هنوز اجباری نیست، ممکن است افرادی با این مدارک جعلی بدون اینکه سازمان نظام پرستاری متوجه شود، در یک مرکز درمانی یا مراقبتی مشغول به کار شوند و سلامت مردم را به خطر بیندازند.
جلوگیری از تکرار تقلب
رئیس کل سازمان نظام پرستاری افزود: در واقع از اواخر سال گذشته با دسترسی واحد عضویت سازمان نظام پرستاری به امکان استعلام و بررسی اصل بودن مدارک دانشگاهی با همکاری وزارت بهداشت، بهصورت دوجانبه صحت و سقم مدارک بین سازمان نظام پرستاری و وزارت بهداشت کنترل میشود.