ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
رسول اکرم صلیالله علیهوآله: کسی که سه خصلت در او باشد خداوند خیر دنیا و آخرت را برای او فراهم میکند: خشنودی به مقدرات، صبر در بلا و دعا در سختی و راحتی.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج68، ص156، ح71
وزیر ارشاد : درخواست بازگشایی مراکز فرهنگی-هنری در ستاد ملی مقابله با کرونا بررسی میشود
طی چند ماه اخیر و بهدنبال انتشار پاندمی ویروس کرونا، در همه جهان شاهد به تعلیق درآمدن و حتی تعطیلی فعالیتهای فرهنگی و هنری بودیم؛ اتفاقی که هرچند بنابر ضرورت بود اما آسیب بسیاری به اقتصاد بخشهای مختلف وارد کرد. برهمین اساس تازهترین توئیت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی حاکی از آن است که بازگشایی مراکز علمی-هنری در دستور کار ستاد ملی مقابله با کرونا قرار گرفته است. سیدعباس صالحی در صفحه شخصی اش در توئیتر نوشته:«درخواست بازگشایی سینماها، سالنهای تئاتر، موسیقی و آموزشگاههای هنری همراه با تدوین و ارائه دستورالعملهایی بهداشتی انجام شده و در دستور کار ستاد ملی مقابله با کرونا قرار دارد.امیدواریم در آینده نزدیک ضمن توجه به سلامت اجتماعی، فرصت مجدد برای کسب و کارهای یاد شده فراهم گردد.»
متن تازهترین توئیت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی
ما درختی ریشه داریم میزنیم از نو جوانه
مرضیه برومند
فیلمساز
از روزهای آغازین شیوع کرونا و ایجاد فضای روانی و اجتماعی ایجاد شده در جامعه، همه آنهایی را که دغدغه اجتماعی و فرهنگی دارند به این فکر واداشت که کاری برای مردم انجام دهند. جوی همدلانه ایجاد شده بود تا حال مردم بهتر شود. برخی خودجوش کلیپ و موسیقی ساختند تا شاید فضای این روزها را تلطیف کند. در همان ایام ما هم برای تدارک هدیهای برای مردم در قالب نماهنگ «شعر هستی» دست بهکار شدیم. شعر را باران خوش اندام گفت و بهرام دهقانیار با آغوش باز ساخت موسیقی را پذیرفت؛ آهنگسازی که به اعتقاد من نابغهای است که حقاش _ بهخاطر پرهیز از جاهطلبی و خودخواهی _ ادا نشده است. آثار او در عین اینکه موسیقی فخیم است خاصیت بینظیر ماندگاری و حک شدن در ذهن و روان مخاطب را دارد. آثاری همچون «خونه مادربزرگه»، «زیرگنبد کبود» و «قصههای تا به تا» تا «خانه سبز» و... هم به عالم خانوادهها نزدیک است و هم در برگیرنده فضای ذهنی کودک است. برای بخش خوانندگی در ابتدا از 10 هنرمند دعوت به کار کردیم. بهغیر از دو نفر همگی دعوتمان را قبول کردند و پای کار آمدند. از میان این هشت نفر اما دو نفر با وجود همراهی و همصدایی به بخش تصویربرداری نماهنگ نرسیدند. حجت اشرفزاده اگر چه در نیشابور بود برایمان خواند و متأسفانه به تصویربرداری نرسید و قرار بر این شد که در نسخههای بعدی این کلیپ از صدای درخشانش استفاده کنیم. همینطور مسعود کرامتی که بهدلیل یک سفر فوری از حضورش در نسخه اولیه این کلیپ محروم ماندیم. اما هانا کامکار، امید نعمتی از گروه پالت، ایلیا منفرد، بهزاد عمرانی از گروه بمرانی، برزو ارجمند و خانم پری زنگنه 6 خواننده دیگری بودند که دعوت ما را پذیرفتند و بدون هیچ چشمداشت یا شرط و الزامی پای کار آمدند. تعهد آنها به همکاری با این پروژه را هم پای احساس مسئولیت اجتماعیشان میگذارم و هم لطفی که به من دارند، بالاخره همه آنها به نوعی بچههای من محسوب میشوند و از من و بهرام دهقانیار خاطره دارند. خیلیهایشان بعد از دو ماه به خاطر همکاری با این پروژه حاضر شدند از خانه خارج شوند و ریسک حضور در یک پروژه را بپذیرند. البته ما هم متعهدانه برای حفظ سلامتیشان تمام ضوابط بهداشتی را رعایت کردیم که بابت آن از همکاری سازمان آتشنشانی سپاسگزارم. همه امکانات بهداشتی در اختیار گروه قرار گرفت و حتی الامکان با حفظ فاصله اجتماعی موسیقی ضبط شد. برای بخش تصویری نماهنگ، علاوه بر بخشهایی که خودمان فیلمبرداری کردیم سازمان اوج، پایگاه مقاومت کربلا در چیذر و مرتضی آتشزمزم راشهای لازم را در اختیارمان گذاشتند. خانه هنرمندان، شهرداری تهران و موزه موسیقی هم حمایتمان کردند. نماهنگ «شعر هستی» درباره خودباوری و امید به آینده است؛ در کنار هم ماندن برای فردایی بهتر. روزهای سخت و عجیبی را پشت سر گذاشتیم و به طور حتم یک کلیپ گنجایش آن را ندارد که از تمام تجربیاتمان در این روزها بگوییم. هدف ما این بود که بگوییم این توانایی را داریم که از مشکلات عبور کنیم. و تلاش کردیم این حرف را با زبان موسیقی بیان کنیم که پناهگاه خیلیهایمان در این ایام بود از کنسرتهای آنلاین تا همخوانی مردم در بالکن خانههایشان. زبان موسیقی اعجازآور است و همه ما را به هم وصل میکند. همنوایی در خواندن یک ترانه مشترک حس یکی بودن و همبستگی ایجاد میکند. موسیقی شاید کاملترین زبان جهانی است که میتواند آدمها را به هم نزدیک کند. امیدوارم این ترانه تأثیر خودش را بگذارد و کلیپ بعدی را با همراهی مردم در قالب دابسمش منتشر کنیم. همآوایی حرکتی نمادین و سمبلیک از نشانههای اتکا به هم است؛ از اینکه ما با هم از این مرحله عبور خواهیم کرد.
این نماهنگ که من مشاوره و سرپرستی آن را بر عهده داشتهام به کارگردانی سهراب شاهمحمدلو یک عیدی بود از طرف ما به تمام مردم ایران. برای من که تجربه بسیار جذابی بود؛ آنچنان که به این فکر افتادهام با دعوت از همه همکارانم در این پروژه تئاتر موزیکال اجرا کنم.
روزنامه ملکان و داستانها
بهاءالدین مرشدی
داستاننویس
هرکتابی که میخوانم ته ماجرا میخواهم بفهمم که چقدر شعر است یا چقدر داستان است. این است که شاید آن چیز کتابها برایم اهمیت داشته باشد که برای خیلیها مهم است. مثلاً اگر یک کتاب حقوقی بخوانید حتماً آن را میخوانید که از مفاهیم مهم آن کتاب سر در بیاورید. یا مثلاً اگر یک کتاب سیاسی را میخوانید قطعاً تحلیلهای کتاب برایتان مهم است. اما اگر بخواهم همچین کتابهایی بخوانم به هیچچیز جز داستان در آن کتابها توجه نمیکنم. اینکه چه نکته داستانی میتوان توی آن کتاب پیدا کرد.
این روزها کتاب «روزنامه ملکان» را میخوانم. این کتاب که روی جلدش نوشته شیوه حکمرانی از نگاه خواجه نظام الملک طوسی نوشته سعید رضا دوست انتشارات نگاه معاصر منتشر کرده و در زمان کوتاه چاپ شدن به چاپ دوم رسیده. کتابی خوشخوان که مباحثی که میخواهد را با سادهترین شکل بیان کرده است.
اما در میان خواندنهای این کتاب به بخشی رسیدم که حقوق حاکمیتی پادشاهان حاکم را بر میشمرد. این حقوق ششتااست. مثلاً اولیاش اعلان جنگ و صلح است و بعدی هم انتصاب و انتخاب مقامهای اصلی و عالیرتبه کشور است. با پنجتای این حقوق هیچکاری ندارم و همان آخری برایم مهم است. حق تغییر زبان مردم. شاید الان این مسأله برایمان عجیب باشد اما در دوره کشورگشاییها و پادشاهان و تمامیتخواهی قطعاً حق مرسومی بوده است. اما توی همین خواندن بود که فکر کردم بیاییم یک پادشاهی را تصور کنیم که شب میخوابد و صبح از خواب بیدار میشود و دستور میدهد زبان مردم تغییر کند. جارچیها در سطح شهر شروع میکنند به جار زدن که ایهاالناس از امروز غلط میکنید با زبان گذشته حرف بزنید و باید با زبان جدید حرف بزنید. اما فکر میکنید پادشاه چه واکنشی به این جارچیان نشان میدهد؟
قطعاً گردن این جارچیها را میزند که با زبان گذشته دارند خبر را نشر میدهند. اینطوری او حکمران قدرتمندی است. او توانا و قادر است. او میتواند هرکاری انجام دهد. این است که دستور میدهد جارچیهای جدید با زبان جدید جار بزنند و خبر سلطان را نشر دهند. اما واقعاً این چه زبانی است؟ درباریان پیش حضرت سلطان میروند و از او میخواهند برای آنها تشریح کند که این زبان کدام زبان است. فکر میکنید پاسخ حاکم عادل ما چیست؟ میگوید: همهتان یک مشت مفتخور هستید. در این امور کوچک هم حتماً من باید دخالت بکنم. بگردید یک زبانی را جایگزین کنید ابلهها. وزرا وکارگزاران حکومتی شروع میکنند به گشتوگذار تا بالاخره زبانی تازه پیدا کنند. گزینهها یکی زبانهای موجود است و دیگری زبانی خودساخته. فرض کنیم که زبان جدید از میان همین دو روش پیدا شد. جارچیها استخدام شدند که با زبان جدید اعلان را جار بزنند. اینجا مردم نمیفهمند که جارچیها چه میگویند.
این داستان را ادامه بدهم یا همینجا رهایش کنم و به داستان دیگری که از این کتاب به ذهنم رسید بپردازم؟ خب حالا حاکم ما خرسند است که رعیت دارند با زبان تازه حرف میزنند. این قانون یک تبصره هم دارد و آن اینکه حاکم از صحبت کردن با زبان تازه معاف است. پادشاهان همیشه از همه قوانین معاف بودهاند. آنهایی که قدرت داشتهاند همیشه از همه یا بخشی از قوانین معاف بودهاند. اما بالاخره یک نفر باید باشد که به آنها بگوید که دارید اشتباه میکنید و رفتار درست حاکمان را به آنها گوشزد کند. در یک دوره قطعاً او کسی نیست جز خواجه نظام الملک طوسی. آن داستانی را که در ذهن ساختهام هنوز ادامه دارد. پادشاه چون از حق و حقوقش آگاه است صبح باز از خواب بیدار میشود و دستور میدهد مردم یک زبان تازه را امتحان کنند. دیگر خودتان حدس بزنید که پایان داستان چه خواهد بود. سعید رضادوست همان ابتدای کتاب جملهای از خواجه میآورد که: «و این جهان روزنامه ملکان است. اگر نیک باشند مر ایشان را به نیکی یاد کنند و آفرین گویند و اگر بد باشند به بدی یاد کنند و نفرین گویند.» حالا فکر میکنید پادشاه داستان ما پادشاهی نیک بود یا بد؟
عکس نوشت
کنسرت آنلاین همایون شجریان با نام «نسیم وصل» برگزار شد. او در این کنسرت و در تالار وحدت قطعاتی از آلبوم «با ستارهها» و «نسیم وصل» را اجرا کرد و ارکستر مجلسی تهران به رهبری بردیا کیارس او را همراهی کردند. کنسرت همایون شجریان از طریق تلویزیون اینترنتی لنز ایرانسل بهصورت آنلاین پخش شد و با اینکه سالن اجرای کنسرت خالی از تماشاگر بود اما براساس آنچه ایرانسل اعلام کرده ۷۱۰ هزار بیننده بهصورت آنلاین این کنسرت را تماشا کردند. / عکس: هنر آنلاین
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#همایون_شجریان
کنسرت آنلاین همایون شجریان ماجراهای زیادی داشت. آنهایی که میتوانستند کنسرت را ببینند از کیفیت آن مینوشتند اما حجم زیادی از نوشتههای کاربران به اینکه نتوانستهاند از طریق اپلیکیشنی که ایرانسل اعلام کرده بود کنسرت را ببینند اختصاص داشت. وقتی ایرانسل در توئیترش اعلام کرد مردم میتوانتد بازپخش کنسرت را ببینند انتقادها بیشتر هم شد: «ایرانسل برای پخش زنده کنسرت همایون شجریان مدتها تبلیغ کرده، از کاربران غیرایرانسلی نفری 10 هزار تومان گرفته. زمان کنسرت که شد، اپ از دسترس خارج شده، دریغ از یک خط توضیح در صفحات مجازی ایرانسل و لنز! به همین راحتی!»، «با آمار اولیه بزرگترین کنسرت آنلاین که هیچکس نتونست بهصورت کامل تماشا کنه، ۷۱۰ هزار بیننده بود که با ورودی ۱۰ هزار تومنی چیزی بالغ بر ۷میلیارد و ۱۰۰ میلیون تومن برای لنز و ایرانسل آورده داشت»، «اکثراً میدونن به شخصه چقدر طرفدار همایون شجریان هستم و آهنگی ازش نیست که گوش نداده یا حفظ نباشم؛ اما در روزگاری که از کیهان کلهر تا متالیکا و خیلی از خوانندههای بزرگ داخل و خارج دیگه، لایو رایگان در اینستاگرام میذارن، لزوم کنسرتی با این تشکیلات چیه؟»، «من کنسرت همایون شجریان رو بدون مشکل با اینترنت خط ایرانسلم دیدم اما از توئیتها اینطور برمیاد که اکثر متقاضیها که حتی پول داده بودن نتونستن و این یه افتضاح تمامعیاره. حداقلش اینه که همه پیگیری کنن تا پولشون رو پس بگیرن.»، «دیشب همایون شجریان و اعضای ارکستر دلشون نپکید؟ از صندلیهای خالی و هیچ تشویقی؟ دمشون گرم واقعاً. رفتم به ۱۷ سال پیش که لحظه شماری میکردم از مدرسه بیام و سیدی جلد سبز رو بذارم تو درایور کامپیوتر»، «واقعا جای تقدیر و تشکر داره که تونستین به این قشنگی کنسرت رو خراب کنین. وقتی زیرساختتون مشکل داره و اپلیکیشن مشکل داره چرا سنگ به این بزرگی بر میدارین؟ کنسرتی به وسعت همه ایران!؟»، «آیا ایرانسل پیشبینی نکرده که چند نفر قراره در لنز آنلاین باشن و کنسرت همایون شجریان رو ببینن؟ احتمالاً کرده. آیا حدس نزده که نمیتونه پاسخگوی این تعداد باشه؟ احتمالاً میدونسته اما بلیت فروخته و در نهایت هم نه پول ما برمیگرده نه اعصابی که خرد شد.»، «بعد از این حجم سنگین تبلیغ ایرانسل برای پخش آنلاین کنسرت از طریق تلویزیون اینترنتی لنز، کم آوردن پهنای باند و باز نشدن سایت نشان از ضعف زیرساخت اینترنتی کشور و در عین حال نشان از محبوبیت همایون شجریانه. اولی که خود بخود مستدامه دومی هم مستدام باد»، «هرچقدر از خوب بودن این اجرا بگم کمه»، «ممنونم از ایرانسل که با برنامه خوب لنز باعث شد یک لحظه هم از کنسرت همایون رو نبینیم. از ساعت 9 از برنامه من رو انداخت بیرون و اجازه ورود نداد اما موقع گرفتن هزینه کنسرت مشکلی وجود نداشت»، «خداروشکر این مملکت همچنان شجریان داره. چه کردی آقای استاد»، «کاش همایون شجریان هر شب یه کنسرت میذاشت.»، «فیلتر کردن ایرانیان خارج از کشور، در حالی که تبلیغ زیادی برای تماشای پخش زنده کنسرت همایون شجریان شده بود، میلیونها ایرانی خارج از کشور به علت محدودیت و بسته بودن اپلیکیشن لنز برای آی پیهای خارج از ایران، از پخش زنده آن محروم ماندند» ، «بهترین یک ساعت قرنطینه تعلق میگیره به کنسرت همایون شجریان»، «همایون شجریان مرغ سحر رو بازهم خواند. مرغ سحر صدای برخاسته از آغوش ما ایرانیهاست؛ صدای همه ما تو روزهای سخت. میراث مرتضی نیداوود و استاد شجریان که الان به همایون رسیده. حسرت سوت و کف بعد اجرا هم روی دلمون موند. خلاصه موسیقی چه غربتی داشت امشب.»، «همایون شجریان جان امشب وجودمان سراسر سبز شد.»، «به نظرم صدای همایون شجریان در قطعاتی که دیشب در کنسرت آنلاین اجرا کرد از قطعات اصلی بسیار گوشنوازتر اجرا شد. بیش از ۱۵ سال صدای همایون پختهتر شده نسبت به زمان انتشار آلبوم ها»، «با کنسرت همایون شجریان، گویی از این جهان به جهان دگر شدم...بینظیر بود.»، «برای نسلی که شیفته موسیقی سنتی است و چند دهه است که مشاهده زنده کنسرت که هیچ حتی دیدن یک ساز تنها هم در تلویزیون کشورش یک رؤیای بیثمر بوده و آرزو به دل مانده است، لذت دیدن زنده کنسرت همایون شجریان از یک تلویزیون اینترنتی صد چندان است. ممنونم کرونا!».
کرونا را شکست دادیم؟
آغاز بهکار کافهها و رستورانها و بسیاری از مشاغل دیگر باعث شد مردم در تعطیلات عیدفطر بیشتر در خیابانها باشند. بسیاری از کاربران از کافهها و رستورانهای شلوغ مینوشتند و از اینکه مردم چندان رعایت نمیکنند. خیلیها از این میگفتند که از سفرهای زیاد مردم در این تعطیلات و این شلوغیها ترسیدهاند: «این کافهها دیگه دارن جبران کرونا و ماه رمضون و دلار و پولی که قرار بوده باباشون بهشون بده و از بانک اومده بیرون دزدا زدن میکنن»، «حرمهای مطهر در مشهد و قم باز شدند، رستورانها و کافهها هم؛ چند روزی کادر درمان بارشان سبک شده بود و از چند روز دیگر همان آش و همان کاسه»، «آخه کافه رفتنی که هی با خودت درگیر باشی این بهداشتیه، اون تمیزه یا حتی با خیال راحت دستتو رومیز نذاری چه لذتی داره؟!»، «در تهران اکثریت قابلتوجهی از کافهها و رستورانها روز یکشنبه چهارم خرداد ۱۳۹۹ تا پاسی از شب کرونا را هی شکست دادند.»، «فقط ما نشستیم خونه فک کنم. ماشالا همه کافهها و سفرها رو درنوردیدین. غیر کرونا انقد کافه و سفر نمیرفتین فک کنم.»، «ما داریم برمیگردیم و سلمانشهر و متل قو غلغله است. مغازهها، کافهها و رستورانا باز و ملت کیپ به کیپ توی خیابونا بدون دستکش و ماسک، کرونا رو به وضوح میبینم که شنگول با تخته موجسواریش داره بینشون میچرخه که موج نمیدونم چندمش رو شروع کنه»، «یه بزرگواری بود تو این مدت هروقت باهاش حرف میزدم مهمونی بود حالا میگم کافهها باز کردن میگه وای چه خطرناک. لعنتی تو خودت کرونای متحرکی»، «کرونا تموم نشدهها که اینقدر حالا بعد ماه رمضان تو خیابونا و کافهها شلوغه. چه ترافیکی به خدا، چه وضعی. یک ساعت و نیم تو خیابون تو ترافیک. حداقل ماسک و دستکش بزنین و فاصله رو رعایت کنین. همه چی آرومه، خیلی شیک و مجلسی»، «الان که رستورانها و کافهها باز شده یعنی دیگه کرونا تموم شده؟!».
تئاتر یک ضرورت نیست!
پیام فروتن
طراح و استادیار دانشگاه تهران
یکی از مهمترین جملاتی که سالهاست در میان جماعت تئاتری ما باب شده و بارها و بارها آن را در گفتوگوها و نوشتههای خود – بیآنکه به آن فکر کنند - تکرار کرده و میکنند جمله معروف پیتر شومان است. آنجا که اظهار داشته است، تئاتر مانند «نان» یک «ضرورت» است. شومان، این جمله را در سال 1968 بیان و چهرهای آرمانی از این هنر ارائه کرد. در حالیکه وقتی در سال 1980 از سفر امریکای مرکزی بازگشت، تغییر موضع داد و گفت آرزوی پیشین وی یک «خیال خام» بوده است. نمیدانم نظر امروز شومان درباره «نان و عروسک» چیست و نمیدانم در شرایط کرونازده کنونی، هنوز هم از ضرورت صحبت میکند یا نه! به هرحال اگر شومان آن تغییر موضع سال 1980 را نیز ابراز نمیکرد و هنوز هم بر جهان آرمانی خود پای میفشرد، باید در تعاریف وی از تئاتر، هنر و جهان امروز تردید کرد. حتی در درک او از پدیدهای به نام «ضرورت».
اصولاً ضرورت چیست و چه چیز آن را تعریف میکند؟ ارسطو در فصل پنجم رساله دلتا در مابعدالطبیعه مینویسد: «ما میگوییم آنچه نتواند جز به نحوی که هست به نحو دیگری باشد، ضروری است و سایر معانی ضرورت (از قبیل اجبار، اضطرار، شرط لازم و... از این معنا برآمده است». بدین ترتیب و با تعریف ارسطو، نهتنها تئاتر، بلکه تمام اقسام هنر ضروری بهشمار نمیروند. زیرا از یک سو مدام تغییر شکل میدهند و از سبکی به سبک دیگر درمیآیند و از سوی دیگر، اجبار و اضطراری در پرداختن به آنها وجود ندارد. ضرورت یا Dedicto، وصف یک گزاره است. گزارهای که در بنیان آن امکان کذب وجود نداشته باشد. این در حالی است که باز از منظر ارسطو، تخنه (یا به قول رنسانسیها به بعد، هنر) در جوهر خود، تقلید از واقعیت موجود است که از قابلیت تحریف و تکذیب برخوردار است. در همین راستا، بسیاری از فلاسفه اسلامی نیز از رویکردی تقریباً مشابه ارسطو برخوردارند. بهعنوان مثال، خواجه نصیر طوسی مینویسد: «هرگاه مقدمات برهان، مفید علمی یقینی بوده و دائم باشد، به گونهای که متغیر نشود، باید ضروری باشد». بدین ترتیب، خواجه در کنار عدم تغییر، عنصر استمرار را نیز به امر ضروری میافزاید. یا نگاه کنیم به آرای ابن سینا که ضرورت را از یک سو در لزوم و از سوی دیگر در جوهر و طبیعت یک پدیده میداند. با این شرح، حتی اگر از دوام، در برخی اقسام هنر بگذریم، از عدم وجود دوام در ماهیت و جوهر تئاتر نمیتوان صرفنظر کرد.
اما از میان فلاسفه اسلامی جدیدتر باید به ملاصدرا اشاره کرد. کسی که واقعیت ضرورت علی را میپذیرد و بالاتر آنکه ضرورت علی را اصل و اساس هر ضرورت دیگر میداند. بهعبارت دیگر او بشدت به وجود روابط علیومعلولی در شکلگیری ضرورت معتقد است. حال در ادامه و در آغاز هزاره سوم باید به فلسفه دیگری اشاره کرد که این روزها تصویرگر جهان کرونا و پساکرونا است.
فلسفهای که عمیقاً بر روابط علیومعلولی یا روش تجربی استوار است. رواج بیسابقه این رابطه در زندگی روزمره – فارغ از ساحت علم – است که بسیاری از ضرورتها را بیاساس کرده است. تعطیلی دانشگاهها، مؤسسات، مدارس، اماکن فرهنگی، مراکز هنری، گالریها، رخدادها، ورزشگاهها، مسابقات، تئاترها، سینماها و... اگرچه بهصورت موقت رخ داده؛ اما بسیاری از این عرصهها اعتبار ضروری خود را تا ابد از دست خواهند داد. توجه کنیم به تغییر شکلها و دگردیسی سریع تئاتر. از تئاتر آنلاین گرفته تا دیالوگهای مجازی. این پدیدههای نوظهور را کنار تعطیلی تماشاخانهها قرار دهید تا معنای فقدان ضرورت آنها روشن شود. بدینترتیب، تئاتر امروز با چند مؤلفه یاد شده در سطور بالا بهشدت قرین میشود. از تغییرشکل گرفته تا بیدوامی، زوال و عدم اضطرار. از فقدان لزوم اجتماعی آن تا همراهیاش با نظام علیومعلولی جهان علمی و تجربی امروز. نهایت اینکه، تئاتر نه تنها یک ضرورت نیست، بلکه هیچ گاه بهعنوان یک ضرورت مطرح نبوده است. توجه کنیم که تئاتر اصولاً یک پدیده وارداتی بوده و هنوز هم در میان عامه مردم از جایگاه ممتاز و شاخص برخوردار نیست. شعارهایی چون «تئاتر برای همه» و مباحثی از این دست نیز نتوانسته و نخواهد توانست این هنر را در میان مردمان ما به یک شبه ضرورت تبدیل سازد. تنها کافیست گشتی در میان مردم بزنید و از آنها بپرسید آیا تاکنون یک سالن تئاتر را از نزدیک دیدهاند یا نه! بیتردید آنگاه دست از شعار دادن، تکرار بیمعنای جملات ناشیانه آرمانگرایانه و خود را بیش از حد جدی فرض کردن برمیداریم و بسیاری از واقعیات تلخ فرهنگی جهان و البته کشورمان را میپذیریم.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
وزیر ارشاد : درخواست بازگشایی مراکز فرهنگی-هنری در ستاد ملی مقابله با کرونا بررسی میشود
-
ما درختی ریشه داریم میزنیم از نو جوانه
-
روزنامه ملکان و داستانها
-
عکس نوشت
-
شهروند مجـــازی
-
تئاتر یک ضرورت نیست!
اخبارایران آنلاین