ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
صدیقه کیانفر با دلتنگی برای بازیگری درگذشت
صبح روز دوشنبه پنجم خردادماه با خبر درگذشت صدیقه کیانفر آغاز شد. بازیگر پیشکسوت تئاتر، رادیو و تلویزیون در 88سالگی در منزل شخصیاش بهعلت ایست قلبی درگذشت و تصاویر مرور کارنامه کاری او فصل مشترک فضای مجازی و رسانههای خبری شد. بازیگری که برای مخاطبان تلویزیون مادر بزرگ غمگین قصهها بود و برای علاقهمندان جدی سینما یادآور ننه حجت فیلم «هامون»؛ نقشی اگر چه کوتاه اما به بلندای خاطرات سینما دوستان ازشاهکار داریوش مهرجویی در تاریخ سینما. صدیقه کیانفر در روزهایی برای همیشه از سینما و تئاتر و تلویزیون خداحافظی کرد که سخت دلتنگ بازیگری بود. او که همین اواخر با بازپخش سریال «میوه ممنوعه» جای خالیاش را در تلویزیون یادآورمان ساخت چندی پیش در کلیپ تصویری با بغض و دلتنگی از دوریاش از فعالیتهای هنری گلایه کرده بود. کیانفر در این ویدئو که از روز گذشته در فضای مجازی بازنشر میشود با صدای گرفته و اندوهی پرحسرت میگوید: «آه! نمیتوانم خوشحال باشم. بیماری من از بیکاری است. روزگاری از پنج عصر تا 4 صبح روز بعد سر کار بودم و هیچ وقت اعتراضی نکردم. تا توان داشتم کار کردم. الان هم توان کار دارم اما به من کار نمیدهند.» آهنگ صدای به گریه نشسته او که تلنگری بر خاطرات ماست و پرسشاش خطاب به فیلمسازان با این عبارات در گوشها زنگ میخورد: «یادتان باشد پیر شدن دلیل بر از بین رفتن توانایی نیست، من هنوز میتوانم کار کنم، هنوز ذهنم آماده کار است، هنوز میتوانم دیالوگها را حفظ کنم، چرا من بیکارم!» تصویر صدیقه کیانفر روی تخت بیمارستان در حالی که با انگشتش مدام بر شقیقهاش و ذهنش ضرب میزند تا با این ضرباهنگ خاطرات ما از او اوج بگیرد آخرین حضورش مقابل دوربینهاست. بازیگری که فعالیت هنری خود را سال 1336 در 25 سالگی با گویندگی و اجرای نمایش در رادیو نفت آبادان آغاز کرد، در سینما علاوه بر «هامون»، در آثار متعددی همچون «آپارتمان شماره ۱۳»، «مأموریت آقای شادی»، «همسر» و «من زمین را دوست دارم» ایفای نقش کرد و روی صحنه تئاتر هم اجرای نمایشهایی چون «دریاچه پنهان» مسعود دلخواه و «هایلایت» سوسن پرور را تجربه کرد. عموم مردم ایران با او در تلویزیون و مجموعههایی چون «بچههای کوچه دوستی» هنگامه مفید، «همه بچههای من» مرضیه برومند، «بیگناهان» احمد امینی، «میوه ممنوعه» و «شب دهم» حسن فتحی، «رسم عاشقی» سعید سلطانی، «کیمیا» جواد افشار و... خاطره دارند. آخرین حضور تلویزیونی زنده یاد کیانفر، نقشآفرینـــــی کوتاهـــــــش بهعنوان بازیگر میهمان در سریال مناسبتی «مرضیه» به کارگردانی فلورا سام بود که ماه محرم سال گذشته از شبکه دو سیما پخش شد.
مدیران تماشاخانههای خصوصی تئاتر از چشمانداز تلخ پیشرو میگویند
در آستانه ورشکستگی هستیم
محسن بوالحسنی
خبرنگار
بیش از سهماه از اولین اطلاعیه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مبنی بر تعطیلی تمامی برنامههای فرهنگی، هنری و سینمایی سراسر کشور میگذرد. تعطیلی که از همان روزهای اول گمان میرفت به این زودیها پایش را از مکانهای فرهنگی هنری بیرون نگذارد و تعطیلیهای یکهفتهای حالا به چند ماه رسیده و همچنان در آستانه خردادماه تکلیف زمان بازگشایی این مکانها نامشخص است. در این میان، تماشاخانههای خصوصی با توجه به ظرفیتهای موجود و قطع کامل درآمدهایشان و از طرفی تلنبار تعهدات مالی و عدم دریافت یارانه و کمکهای مالی دولتی و... وضعی نگرانکنندهتر از دیگر مکانهای فرهنگی که به طریقی حمایت میشوند دارند. این تماشاخانههای خصوصی اوایل دهه 90، با توجه به ظرفیت بالا و میزان نیاز مخاطبان به تئاتر و ازدیاد گروههای نمایشی و هنرمندان متقاضی برای اجرای صحنهای کار خود را آغاز کردند و میتوان این اتفاق را یکی از اقدامات مهم و زیربنایی دولت حسن روحانی دانست که بار بزرگی از دوش جامعه هنری برداشت و باعث رونق سالنهای نمایش شد. با این همه کرونا باعث شد این تماشاخانههای خصوصی در این مدت، با مشکلات بسیاری که عمده آن به مشکلات مالی مربوط میشود دست و پنجه نرم کنند تا جایی که به گفته اکثر مدیران این تماشاخانهها و البته شاهین چگینی رئیس صنف تماشاخانههای خصوصی بسیاری از این تماشاخانهها به مرز ورشکستگی رسیدهاند. حیف این جاست، این زحمت ده ساله و این بسترسازی درست با چالشی جدی از این دست مواجه شود و تعطیلی احتمالی این تماشاخانهها، اساس این اتفاق را از بین ببرد.
امیدوار به حل مشکل بزرگ
شاهین چگینی که مدیریت تماشاخانه مشایخی را هم بهعهده دارد در گفتوگو با «ایران» شرحی از گذران روزگار تماشاخانههای خصوصی در چندماهی که کرونا باعث تعطیلیشان شد ارائه میکند و به این نکته اشاره میکند که این مسیر، مسیری بسیار پرخطر و آسیبرسان است و ضررهایی که در این حوزه به مراکز نمایشی رسیده چیزی نیست که به سادگی بشود آن را جبران کرد. او میگوید: «ما از روزهای اولی که اعلام شد رویدادهای فرهنگی تعطیل هستند پیشبینی میکردیم که این تعطیلی دامنهدار باشد. کمی بعدتر از تمام تماشاخانهها خواستیم که وضعیت ضرر و زیان خود را بهصورت آماری به ما ارائه بدهند بلکه این آمار و ارقام و رساندن آن به دست مدیران ذیربط منجر به دریافت کمکهایی برای ادامه حیات تماشاخانهها شود. این اقدام انجام شد و در نهایت از سه منظر توانستیم آمار را به روشنی بیان کنیم. یکی بحث اجاره ملک تماشاخانهها بود که اصولاً بهدلیل متراژ بالا، مبلغ بالایی هر ماه باید بهعنوان اجاره پرداخت شود که در این سهچهارماه بهدلیل نبود درآمد مالی تقریباً اجارهای پرداخت نشده و شاید بتوان این موضوع را مسأله اصلی تماشاخانهها دانست. حقوق معوقه پرسنل مسأله دومی است که تماشاخانهها با آن دست و پنجه نرم میکنند و نبود اعتبار لازم باعث شده که تماشاخانههای خصوصی نتوانند تعهد خود را نسبت به کارکنانشان عمل کنند و از طرفی هم اخلاقی و درست نبود که نیروهای خود را که عموماً اهالی هنر هستند تعدیل کنند و... بحث سوم، بحث قراردادهایی بود که با گروههای نمایشی منعقد شده بود و به همین دلیل رد و بدلهایی مالی صورت گرفته بود که با این شرایط بلاتکلیف ماند و همین مسأله هم باعث وارد شدن خسارت به سالن و البته گروههای نمایشی بود.
چگینی درباره مبلغ و برآورد این ضرر و زیانها بهصورت کلی میگوید: «مجموع این برآوردها در 16 تماشاخانه خصوصی که زیرنظر صنف هستند، فقط در یکماه (اسفند بهصورت شاخص) بالغ بر دو میلیارد و پانصد میلیون تومان بود. هنرمندانی که بهدلیل لغو اجراهایشان متضرر شدند را هم برآورد کردیم که بر این اساس در این سهماه، حدود سههزار و پانصد هنرمند بهصورت مستقیم و غیرمستقیم از تعطیلی سالنها متضرر شدند.» او نتیجه پیگیریهای صنف تماشاخانههای خصوصی را اینطور تشریح میکند: «ما این اعداد و ارقام را طی نامه و جلسههایی به اطلاع مدیران فرهنگی و مشاوران رئیس جمهوری محترم از جمله دکتر نوبخت و نهاوندیان رساندیم و در جلسات مختلف از ریز مسائل حرف زدیم. همچنین در قالب یک طرح پیشنهادی این مسأله را به کمیسیون فرهنگی مجلس دهم ارائه دادیم و همه نمایندگان آن را امضا کردند و برای وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی فرستادند. جلسات حضوری هم با مدیرکل سابق آقای کرمی و هم با مدیرکل فعلی آقای آشنا داشتیم و از مصائب و مشکلات این بخش بهصورت جزئی آنها را مطلع کردیم. تا این لحظه کمکی دریافت نکردهایم اما طبق قولهایی که داده شد گویا قرار است از طریق یکی دیگر از نهادها یا سازمانهای غیرمرتبط با حوزه فرهنگ و هنر کمکی دریافت و به این تماشاخانهها تزریق کنند. مدیر تماشاخانه مشایخی و رئیس صنف تماشاخانههای خصوصی از جلسه امروز وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با قادر آشنا مدیرکل هنرهای نمایشی این وزارتخانه خبر میدهد و میگوید: «آنطور که آقای آشنا گفتند امروز با خود وزیر جلسه خواهند داشت و بحث تماشاخانههای خصوصی را بهعنوان سرفصل جلسه مطرح خواهند کرد و ما هم امیدواریم که اتفاق خوبی رقم بخورد.»
ما سفرهخانه نیستیم
تماشاخانه ملک یکی دیگر از تماشاخانههایی است که مثل تماشاخانه ایران تماشا، مستقل، نوفل لوشاتو، مهرگان، شهرزاد، هامون، استاد مشایخی، عمارت روبهرو، دیوار چهارم، همای سعادت، شانو، سپند، گندم، دا و آژمان روزگار سختی را سپری میکند. سید عماد عامریمقدم، مدیر تماشاخانه ملک در گفتوگو با «ایران» آغاز مشکل و مسأله را از جایی میداند که طبعاً برنامههای نمایشی تعطیل شدند و این تماشاخانه هم مانند دیگر تماشاخانههای خصوصی وارد دورهای سخت شد. عامری مقدم با شرح این اتفاقات و آنچه آنها در این مدت تجربه کردند میگوید: «همانطور که همه میدانند اجرای گروههای نمایشی بهدلیل شرایطی که بهوجود آمد لغو شد، درآمدزایی از بین رفت و از هیچ نهاد و سازمانی نتوانستیم کمکی بگیریم و روزگار بدی را سپری میکنیم و بیهیچ تعارفی و بهصورت جدی در حال ورشکستگی هستیم. شاید بعضیها گمان کنند که ما این حرف را میزنیم که بتوانیم از قبل آن حمایتی یا... از جایی جلب کنیم. خیر. این موضوع واقعاً در حال رخ دادن است و تا آنجا که من میدانم همین الان هم دوسه تماشاخانه خصوصی که اتفاقاً تماشاخانههای بسیار خوبی هم هستند برای همیشه تعطیل شدهاند. واقعاً انگار کسی ما را به حساب نمیآورد که بخواهد به ما کمکی کند یا حرفی با ما بزند.» او درباره میزان ضرر و زیانی که این تماشاخانه در این چندماه متحمل شده نیز میگوید: «تماشاخانه ملک در این سه ماه، چیزی حدود سیصدمیلیون تومان ضرر داشته و این اصلاً برای ما رقم کمی نیست. بسیاری فکر میکنند ما در ماههای دیگر سال درآمد و پولمان از پارو بالا میرود پس حالا عیبی ندارد اگر دو سه ماه هم ضرری به این میزان را تجربه کنیم و داشته باشیم. در صورتی که این فرض بسیار اشتباه و غلطی است و دوستانی که از وضعیت تئاتر باخبر هستند میدانند که ما در ماهها و سنوات گذشته هم، واقعاً به زحمت امورمان را گذراندهایم و درآمدمان اصلاً جوابگوی مخارجمان نبوده و ریز مالی تماشاخانهها به شما میگویند وقتی تقریباً چهارپنج ماه از سال درآمدها به دلایل تعطیلیها و... منفی است نمیشود چنین انتظاری داشت. حالا این بدهی سنگین، به بدهیهای گذشته ما اضافه شده و شرایط واقعاً بغرنجی پیش آورده است.» با اینهمه برخی معتقدند از آنجا که تماشاخانهها خصوصی هستند خودشان باید امور خود را مدیریت کنند و از چالشها عبور کنند اما مدیران تماشاخانههای خصوصی از جمله عامری با چنین نظری کاملاً مخالف است و میگوید: «این حرف از اساس غلط است. ما سفرهخانه نیستیم؛ بلکه یک کار فرهنگی انجام میدهیم و طی این سالها به بخشهای فرهنگی دولت کمک کردهایم تا با کمک باعث رونق تئاتر شویم. تقریباً نزدیک به یکدهه شده که تماشاخانههای خصوصی آغاز به کار کردهاند و در این مدت و بر همین اساس، خروجی دانشگاهها بیشتر شد و اینهمه دانشجوی کارگردانی و نمایشنامهنویسی و بازیگری و... داریم و حالا فرض بگیریم که این تماشاخانهها بسته شوند. این میزان متقاضی و هنرمند کجا باید کارهایشان را عرضه کنند؟ بعضی از هنرمندانی که به تماشاخانههای خصوصی اعتراض و انتقاد دارند خودشان میدانند که پیش از تأسیس این تماشاخانهها برای گرفتن نوبت اجرا باید سهچهار سال در صف انتظار میماندند چون ما سالنهای بسیار کمی داشتیم و رسیدن نوبت به هر متقاضی سالها طول میکشید و این تماشاخانههای خصوصی بودند که این مشکل را برطرف کردند و باعث رونق هر چه بیشتر تئاتر شدند.» عامری درباره شرایط تماشاخانههای خصوصی از جمله تماشاخانه ملک بعد از سپری شدن این دوره و گشایش مجدد هم میگوید: «اگر فرض بگیریم که بتوانیم بعد از این روزگار روی پای خودمان بایستیم؛ وقتی اعلام شد وضعیت ایران سفید است و تماشاخانهها بازگشایی شوند حداقل دوسهماه طول میکشد تا ما به روند طبیعی برگردیم و بتوانیم کارخودمان را پیش ببریم. باید از اول برنامهریزی کنیم و اجراها را دوباره به لحاظ زمانی سامان بدهیم و این مسأله واقعاً کار سادهای نیست. حالا اگر به اینها دغدغههای مالی را هم اضافه کنیم و این همه ضرر و زیانی که متحمل شدیم واقعاً نمیدانم چه سرنوشتی در انتظار ماست.»
برش
تئاتر نیازمند حمایت جدی است
سهراب سلیمی
کارگردان تئاتر
تنگناهای مالی تئاتر این روزها مسأله تنها من نیست و اتفاقاً مسأله تمام همکاران و هنرمندانی است که طیف وسیعی از خانواده تئاتر را تشکیل میدهند و در این دوره چند ماهه مضاعف متضرر شدند و روحیه خود را از دست دادند. اگر بهلحاظ اقتصادی بخواهیم نگاهی به این مسأله بیندازیم، تئاتری که همیشه گویا و آیینه مسائل اجتماعی بوده است و دغدغهمند واقعاً با مشکلات بسیاری روبهرو بوده و حالا این ویروس و شیوع آن و به تبع آن تعطیلی مراکز نمایشی ضربهای سختتر از گذشته به این حوزه وارد کرده است. نه تنها نمایش من (آقای اشمیت کیه) بهعنوان جزئی از یک کل بزرگ و وسیع، با این بحران روبهرو شد بلکه بسیاری از نمایشهای دیگر نیز کارشان به تعطیلی کشید و هنرمندانش خانهنشین شدند و منتظرند ببینند چه زمانی این گشایش حداقلی ایجاد خواهد شد. در تمام دنیا، هنر نمایش، هنری است که نمیتواند بدون توجه جدی دولتها و نظامهای فرهنگی کلان، روی پای خود بایستد و اگر چنین حمایتهایی از تئاتر نشود نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که تنها بخش خصوصی این مهم را پیش ببرد چون خود آنها این روزها با مشکلات بسیار جدی روبهرو هستند که نمیدانیم چه آیندهای را برایشان متصور شویم. انتظار من و همکارانم این است که دولت در این زمینه، به شکل جدی از هنرمندان و بسترهای نمایشی در ایران حمایت کند و آنها را در این دوره تنها نگذارد. همکاران من بسیار شرافتمندانه متوجه مسائل و پیشامدهایی که به اجبار ما را خانهنشین کرده است هستند و این درک متقابل درون خانواده تئاتر وجود دارد که با هم باید از این درد کلان بگذریم اما مسئولان فرهنگی هم باید به این درک برسند که تئاتر با فاصله اجتماعی پیش نمیرود و معنی ندارد. دریافت وام و... دردی از ما درمان نمیکند بلکه حتی شاید ما را زیر قرض بیشتری ببرد و مشکلاتمان را بیشتر کند. تنها استنباط شخصی من این است که ادامه حیات تئاتر بدون حمایت دولت بههیچ عنوان امکانپذیر نخواهد بود و مرکز هنرهای نمایشی و متولی کلان آن باید هزینههای پروژههایی را که متضرر شدند تأمین کند.
محمدعلی موحد در مراسم گرامیداشت یاد روانشاد نجف دریابندری:
هرچه نوشت، شوقناک بود و بوی زندگی میداد
مریم شهبازی
خبرنگار
نزدیک به یک ماه از درگذشت نجف دریابندری میگذرد، یکی از معدود بازماندههای انتشارات فرانکلین که نقش مهمی در ارتقای فرهنگ و ادب و حتی پیشبرد صنعت نشرمان ایفا کردند، نویسنده و مترجمی که او را به همراه دیگر بزرگانی نظیر زندهیاد محمد قاضی ازجمله افراد اثرگذار برعرصه ترجمه و حتی فراتر از آن، بر ادبیات معاصر فارسی میدانند. مراسم زندهیاد دریابندری هم نظیر دیگر مراسم این روزها تحت تأثیر ضرورت رعایت ملزومات پزشکی به شکل آنلاین و با سخنانی از بزرگانی همچون محمدعلی موحد و محمود دولتآبادی برگزار شد.
هیچ گاه سرزندگی را گم نکرد
گرامیداشت نجف دریابندری که پانزدهم اردیبهشتماه سالجاری، در سن 90سالگی با زندگی وداع گفت اواخر هفته گذشته از صفحه اینستاگرام خانه هنرمندان به شکل آنلاین پخش شد و جالب اینکه این روزها همان فضای مجازی که برخی مدتهاست کمر همت به از میان بردن آن بستهاند بار بخشی از فعالیتهای فرهنگی و ادبی را به دوش کشیده است.
سهراب، پسر زندهیاد دریابندری با شعری از محمد قاضی برنامه را آغاز کرد و از این گفت که اگر قاضی زنده بود بهطورقطع نخستین سخنران این مراسم بود؛ آنهایی که این دو مترجم کشورمان را میشناسند متوجه اهمیت این گفته هستند چراکه امروز عرصه ترجمهمان مدیون حضور بزرگانی همچون این دو است.
محمدعلی موحد، عرفان پژوه، تاریخنگار و حقوقدان از سخنرانان این مراسم بود که با ارسال پیامی تصویری در این گرامیداشت شرکت کرد و گفت: «نجف دریابندری در زندگیاش فراز و فرودهایی داشت اما سرزندگی را هیچگاه گم نکرد؛ بلکه با بلوغ بیشتر و با شوخطبعی و سبکروحی توأم شد که محضرش را دلپذیرتر و جذابتر میکرد و نوشتههایش را رونق و جلا میبخشید. او هرچه بر دامنه اطلاعاتش میافزود، در طنز پرمایه و دلنشین و وقار آمیزش منعکس میشد. دریابندری پیر شد اما نوشتههایش مادام که قلم به فرمانش بود و مینوشت، هرگز بوی پیری نداد. هرچه نوشت، شوقناک بود و بوی زندگی میداد. هرجا که بود، ذوق و شادی هم بود.»
حضور محمود دولتآبادی هم با ارسال پیامی تصویری همراه شد؛ او نیز گفت:«وجود نجف دریابندری برای جامعه ما در بیش از نیمقرن اخیر بسیار لازم و ضروری بود. نجف ما را با بخش مهمی از ادبیات و اندیشه غرب آشنا کرد. شخصاً قدرشناس زحمات او هستم؛ زحماتی که با صمیمیت و خوشرویی انجام گرفت. او صمیمی کارکرد و عزیز و باعزت زندگی کرد.»
سیمین اکرامی هم از دیگر افرادی بود که در این مراسم به توصیف برخی ویژگیهای فردی و کاری دریابندری پرداخت و طنازی را از مهمترین ویژگیهایش خواند. ایرج کلانتری، از چهرههای شناختهشده معماری هم سخنانی درباره دوست درگذشتهاش گفت؛ او که سالها قبل طراحی خانه دریابندری را انجام داده ترجیح داد که درباره ویژگیها و فضایل اخلاقیاش سخن بگوید. حالا که این بحث به میان آمد شاید بگویید نجف دریابندری در چه خانهای زندگی میکرده! مصداقش را بر این بگذارید که خانهای که در آن سالهای دور هنرمند مطرحی طراحیاش را برعهدهگرفته حتماً خیلی خاص است. اما همانطور که کلانتری هم تأکید کرد ساختمان مذکور با صرفهجویی اقتصادی و حذف تزئینات آنچنانی بوده؛ خانهای که درنهایت بهگونهای ساخته میشود که میزبان مردی همچون او و رفتوآمد جمعی از بزرگان حوزههای مختلف فرهنگ و هنر را بر عهده داشته است. کلانتری تأکید کرد که در زندگی کاری و شخصیاش نکات بسیاری از دریابندری آموخته است.
موتور پیشبرنده صنعت نشرمان بود
حسن کیائیان، مدیر انتشارات چشمه هم درباره دریابندری گفت، از دریچه کارهای او در حوزه کتاب. شاید کمتر خواننده کتابی باشد که بداند دریابندری در یک برهه زمانی فعال حوزه انتشارات هم بود؛ کیائیان در همین رابطه گفت:«دریابندری پس از آزادی از زندان در اواخر دهه ۳۰ به استخدام مؤسسه فرانکلین درآمد که مدیریت این انتشارات بر عهده همایون صنعتیزاده بود. پس از منوچهر انور سمت سردبیری این انتشارات به دریابندری رسید و حدود 15-14 سال نیز این سمت را برعهده داشت. مؤسسه فرانکلین با توجه به امکاناتی که داشت و مدیریتی که دریابندری در آنجا اعمال کرد، همچون موتور محرکه کوچکی بود که موتور بزرگ صنعت نشر کشور را به حرکت درآورد.»
کیائیان با تأکید بر اینکه مدیریت گسترده او در فرانکلین کمک کرد که نشر ایران را چند قدم جلو ببرد، ادامه داد:«ارتباط او حتی پس از خروج از فرانکلین نیز با صنعت نشر قطع نشد. عبدالرحیم جعفری مؤسس انتشارات امیرکبیر در خاطراتش چندینبار به مشورت گرفتن از نجف دریابندری اشاره کرده است. دریابندری احاطه زیادی به کار صنعت نشر پیداکرده و تبدیل به فردی شده بود که هر زمان میتوانستید روی مشورت با او حساب کنید. او موتور پیش برنده صنعت نشر در کشور ما بود.»
یکی از گفتههای مشترک سخنرانان این مراسم ازجمله بهرام دبیری، نقاش نوگرای کشورمان درباره دریابندری وجهه روشنفکریاش بود و اینکه شیوه زندگی، کار و تفکرش را میتوان تعریف درستی از روشنفکری دانست؛ مردی بهدوراز پزهای اغلب مدعیان این تعریف که بهراستی نمونهای درخشان از روشنفکر ایرانی بهشمار میآید. دبیری به نقاشیهای دریابندری هم اشاره کرد و گفت: «با شاعران و نویسندگان زیادی معاشرت داشتهام اما معدودند کسانی که چنین درکی از جهان نقاشی داشته باشند و با آن چنین ارتباطی برقرار کنند. نقاشی دریابندری از آشپزخانه زندان اوین به نظر من یک کار تاریخی است، هرچند او یک نقاش حرفهای نیست. او در نقدی که بر یکی از نمایشگاههای من نوشت، زمینه شگفتانگیزی برای مخاطب مطلبش فراهم آورد؛ گستردگی نگاه او در همهچیز و بخصوص نقاشی برای من ارزش زیادی دارد.»
او نگاه دریابندری به مرگ را خیام گونه عنوان کرد و از سویی کتاب مستطاب آشپزیاش را آبروی فرهنگی سرزمینمان خواند. ایرج صغیری، نویسنده و هنرمند عرصه نمایش با تأکید بر اینکه در مسیر فعالیت حرفهای اش در تئاتر آشنایی با بزرگانی همچون دریابندری تأثیر بسیاری در نشان دادن مسیر به او داشته، گفت: «دریابندری بزرگ ما بود و من همواره از او مشورت میگرفتم. او نقد تئاتر را بهگونهای مینوشت که تفاوتش با دیگر نوشتهها مشخص بود.»
بعد از قرائت پیام ژاکلین حقشناس، احمد پوری، مترجم ادبیات از تسلط دریابندری بر کار ترجمه گفت و تأکید کرد که او روح و قاموس زبان را بهدرستی میشناخت و همین مسأله منجر به آن شد که دست به انتشار ترجمهها و تألیفات درخشان بزند.
اسدالله امرایی، دیگر مترجم کشورمان هم نظیر پوری درباره وجه تمایز آثار دریابندری صحبت کرد و اینکه او یک مترجم مؤلف بود، مردی که به زبان فارسی بسیار مسلط بود و لغت فارسی در دست او مانند موم بود.
اجرای موسیقی زنده به سرپرستی محمدصادق اسحاقی هم بخش بعدی این مراسم بود که پایان آن با بیان خاطراتی از«عبدالرحمان نجل رحیم» پزشک نجف دریابندری و فهیمه راستکار در مواجهه با نجف دریابندری همراه شد.
خبرنگار
نزدیک به یک ماه از درگذشت نجف دریابندری میگذرد، یکی از معدود بازماندههای انتشارات فرانکلین که نقش مهمی در ارتقای فرهنگ و ادب و حتی پیشبرد صنعت نشرمان ایفا کردند، نویسنده و مترجمی که او را به همراه دیگر بزرگانی نظیر زندهیاد محمد قاضی ازجمله افراد اثرگذار برعرصه ترجمه و حتی فراتر از آن، بر ادبیات معاصر فارسی میدانند. مراسم زندهیاد دریابندری هم نظیر دیگر مراسم این روزها تحت تأثیر ضرورت رعایت ملزومات پزشکی به شکل آنلاین و با سخنانی از بزرگانی همچون محمدعلی موحد و محمود دولتآبادی برگزار شد.
هیچ گاه سرزندگی را گم نکرد
گرامیداشت نجف دریابندری که پانزدهم اردیبهشتماه سالجاری، در سن 90سالگی با زندگی وداع گفت اواخر هفته گذشته از صفحه اینستاگرام خانه هنرمندان به شکل آنلاین پخش شد و جالب اینکه این روزها همان فضای مجازی که برخی مدتهاست کمر همت به از میان بردن آن بستهاند بار بخشی از فعالیتهای فرهنگی و ادبی را به دوش کشیده است.
سهراب، پسر زندهیاد دریابندری با شعری از محمد قاضی برنامه را آغاز کرد و از این گفت که اگر قاضی زنده بود بهطورقطع نخستین سخنران این مراسم بود؛ آنهایی که این دو مترجم کشورمان را میشناسند متوجه اهمیت این گفته هستند چراکه امروز عرصه ترجمهمان مدیون حضور بزرگانی همچون این دو است.
محمدعلی موحد، عرفان پژوه، تاریخنگار و حقوقدان از سخنرانان این مراسم بود که با ارسال پیامی تصویری در این گرامیداشت شرکت کرد و گفت: «نجف دریابندری در زندگیاش فراز و فرودهایی داشت اما سرزندگی را هیچگاه گم نکرد؛ بلکه با بلوغ بیشتر و با شوخطبعی و سبکروحی توأم شد که محضرش را دلپذیرتر و جذابتر میکرد و نوشتههایش را رونق و جلا میبخشید. او هرچه بر دامنه اطلاعاتش میافزود، در طنز پرمایه و دلنشین و وقار آمیزش منعکس میشد. دریابندری پیر شد اما نوشتههایش مادام که قلم به فرمانش بود و مینوشت، هرگز بوی پیری نداد. هرچه نوشت، شوقناک بود و بوی زندگی میداد. هرجا که بود، ذوق و شادی هم بود.»
حضور محمود دولتآبادی هم با ارسال پیامی تصویری همراه شد؛ او نیز گفت:«وجود نجف دریابندری برای جامعه ما در بیش از نیمقرن اخیر بسیار لازم و ضروری بود. نجف ما را با بخش مهمی از ادبیات و اندیشه غرب آشنا کرد. شخصاً قدرشناس زحمات او هستم؛ زحماتی که با صمیمیت و خوشرویی انجام گرفت. او صمیمی کارکرد و عزیز و باعزت زندگی کرد.»
سیمین اکرامی هم از دیگر افرادی بود که در این مراسم به توصیف برخی ویژگیهای فردی و کاری دریابندری پرداخت و طنازی را از مهمترین ویژگیهایش خواند. ایرج کلانتری، از چهرههای شناختهشده معماری هم سخنانی درباره دوست درگذشتهاش گفت؛ او که سالها قبل طراحی خانه دریابندری را انجام داده ترجیح داد که درباره ویژگیها و فضایل اخلاقیاش سخن بگوید. حالا که این بحث به میان آمد شاید بگویید نجف دریابندری در چه خانهای زندگی میکرده! مصداقش را بر این بگذارید که خانهای که در آن سالهای دور هنرمند مطرحی طراحیاش را برعهدهگرفته حتماً خیلی خاص است. اما همانطور که کلانتری هم تأکید کرد ساختمان مذکور با صرفهجویی اقتصادی و حذف تزئینات آنچنانی بوده؛ خانهای که درنهایت بهگونهای ساخته میشود که میزبان مردی همچون او و رفتوآمد جمعی از بزرگان حوزههای مختلف فرهنگ و هنر را بر عهده داشته است. کلانتری تأکید کرد که در زندگی کاری و شخصیاش نکات بسیاری از دریابندری آموخته است.
موتور پیشبرنده صنعت نشرمان بود
حسن کیائیان، مدیر انتشارات چشمه هم درباره دریابندری گفت، از دریچه کارهای او در حوزه کتاب. شاید کمتر خواننده کتابی باشد که بداند دریابندری در یک برهه زمانی فعال حوزه انتشارات هم بود؛ کیائیان در همین رابطه گفت:«دریابندری پس از آزادی از زندان در اواخر دهه ۳۰ به استخدام مؤسسه فرانکلین درآمد که مدیریت این انتشارات بر عهده همایون صنعتیزاده بود. پس از منوچهر انور سمت سردبیری این انتشارات به دریابندری رسید و حدود 15-14 سال نیز این سمت را برعهده داشت. مؤسسه فرانکلین با توجه به امکاناتی که داشت و مدیریتی که دریابندری در آنجا اعمال کرد، همچون موتور محرکه کوچکی بود که موتور بزرگ صنعت نشر کشور را به حرکت درآورد.»
کیائیان با تأکید بر اینکه مدیریت گسترده او در فرانکلین کمک کرد که نشر ایران را چند قدم جلو ببرد، ادامه داد:«ارتباط او حتی پس از خروج از فرانکلین نیز با صنعت نشر قطع نشد. عبدالرحیم جعفری مؤسس انتشارات امیرکبیر در خاطراتش چندینبار به مشورت گرفتن از نجف دریابندری اشاره کرده است. دریابندری احاطه زیادی به کار صنعت نشر پیداکرده و تبدیل به فردی شده بود که هر زمان میتوانستید روی مشورت با او حساب کنید. او موتور پیش برنده صنعت نشر در کشور ما بود.»
یکی از گفتههای مشترک سخنرانان این مراسم ازجمله بهرام دبیری، نقاش نوگرای کشورمان درباره دریابندری وجهه روشنفکریاش بود و اینکه شیوه زندگی، کار و تفکرش را میتوان تعریف درستی از روشنفکری دانست؛ مردی بهدوراز پزهای اغلب مدعیان این تعریف که بهراستی نمونهای درخشان از روشنفکر ایرانی بهشمار میآید. دبیری به نقاشیهای دریابندری هم اشاره کرد و گفت: «با شاعران و نویسندگان زیادی معاشرت داشتهام اما معدودند کسانی که چنین درکی از جهان نقاشی داشته باشند و با آن چنین ارتباطی برقرار کنند. نقاشی دریابندری از آشپزخانه زندان اوین به نظر من یک کار تاریخی است، هرچند او یک نقاش حرفهای نیست. او در نقدی که بر یکی از نمایشگاههای من نوشت، زمینه شگفتانگیزی برای مخاطب مطلبش فراهم آورد؛ گستردگی نگاه او در همهچیز و بخصوص نقاشی برای من ارزش زیادی دارد.»
او نگاه دریابندری به مرگ را خیام گونه عنوان کرد و از سویی کتاب مستطاب آشپزیاش را آبروی فرهنگی سرزمینمان خواند. ایرج صغیری، نویسنده و هنرمند عرصه نمایش با تأکید بر اینکه در مسیر فعالیت حرفهای اش در تئاتر آشنایی با بزرگانی همچون دریابندری تأثیر بسیاری در نشان دادن مسیر به او داشته، گفت: «دریابندری بزرگ ما بود و من همواره از او مشورت میگرفتم. او نقد تئاتر را بهگونهای مینوشت که تفاوتش با دیگر نوشتهها مشخص بود.»
بعد از قرائت پیام ژاکلین حقشناس، احمد پوری، مترجم ادبیات از تسلط دریابندری بر کار ترجمه گفت و تأکید کرد که او روح و قاموس زبان را بهدرستی میشناخت و همین مسأله منجر به آن شد که دست به انتشار ترجمهها و تألیفات درخشان بزند.
اسدالله امرایی، دیگر مترجم کشورمان هم نظیر پوری درباره وجه تمایز آثار دریابندری صحبت کرد و اینکه او یک مترجم مؤلف بود، مردی که به زبان فارسی بسیار مسلط بود و لغت فارسی در دست او مانند موم بود.
اجرای موسیقی زنده به سرپرستی محمدصادق اسحاقی هم بخش بعدی این مراسم بود که پایان آن با بیان خاطراتی از«عبدالرحمان نجل رحیم» پزشک نجف دریابندری و فهیمه راستکار در مواجهه با نجف دریابندری همراه شد.
خط خبر
شیوهنامه تشکیل و فعالیت انجمنهای صنفی هنری به تصویب وزارت کار رسید و بزودی هنرمندان رشتههای گوناگون بهعنوان شاغل در این وزارتخانه شناخته خواهند شد. امنیت شغلی هنرمندان و تعریف فعالیت هنری بهعنوان شغل، مطالبهای است که سالهاست از سوی هنرمندان گوناگون بویژه خانههای تئاتر، سینما و موسیقی پیگیری شده است و حال بعد از تصویب شیوهنامه تشکیل انجمنهای صنفی در وزارت کار، تازهترین مرحله اجرایی این مطالبه انجام شد.
ارکستر سازهای ملی در ادامه اجراهای خانگی خود، با تقدیر از کادر درمان کشور و با هدف همدلی و همبستگی همه انسانها برای عبور از بحران کرونا، قطعه «لالایی» اثر واصیف آدی گوزلف با تنظیم علیاکبر قربانی را با همراهی نوازنده مشهور آذربایجان، رامیز قلیاف منتشر کرد.
چاپ تازه دو کتاب نمایشنامه «سرباز شکلاتی» نوشته جرج برنارد شاو با مقدمهای از جلال آلاحمد و همچنین «رمز موفق زیستن» نوشته دیل کارنگی از سوی نشر روزنه و به ترجمه سیمین دانشور در اختیار علاقهمندان قرار گرفت.
مهدی اخوان لنگرودی، نویسنده و شاعر بهدلیل عارضه مغزی در بیمارستانی در اتریش با زندگی وداع گفت.
«لوکا زایا» فرماندار منطقه ونیز اعلام کرد، جشنواره فیلم ونیز ۲۰۲۰ بهعنوان قدیمیترین جشنواره سینمایی جهان در ماه سپتامبر طبق برنامهریزی برگزار خواهد شد تا اولین جشنواره مهم سینمایی باشد که اخیراً بهدلیل شیوع ویروس کرونا لغو یا به تعویق نیفتاده است.
غلامعلی حدادعادل در پیامی درگذشت جورهبیک نذری، نویسنده تاجیک و مدیر اداره میراث خطی فرهنگستان علوم ملی تاجیکستان را تسلیت گفت.
امیر دژاکام از آمادهسازی تازهترین نمایش خود خبر داد و گفت قرار است که این نمایش در فضاهای گوناگونی همچون جنگل، کویر، کنار دریا و... اجرا شود.
فیلم «تیغ و ترمه» ساخته کیومرث پوراحمد هم به خاطر تعطیلی سینماها به صورت آنلاین در نماوا و فیلیمو اکران آنلاین میشود.
قادر آشنا، مدیر اداره کل هنرهای نمایشی با بیان اینکه بیصبرانه منتظر تصمیمات وزارت بهداشت درباره تئاتر هستیم،گفت احتمال دارد در صورتی که جشنوارههای تئاتری برگزار نشوند، بتوان بودجه آن را برای حمایت از فعالیتهای نمایشی اختصاص داد.
قطعه موسیقایی «فصل عاشقی»، حاصل همخوانی و همسرایی حسامالدین سراج، فاضل جمشیدی، مجید مظفری، علیرضا بهرامی، محسن غلامی و گروهی از نوازندگان، به پرستاران و پزشکانی تقدیم شد که در دوران مواجهه با ویروس کرونا، با ایثار و از جان گذشتگی، از مردم و وطن خویش دفاع میکنند.
هادی مظفری، مدیرکل هنرهای تجسمی به مناسبت برگزاری مجازی اختتامیه دوازدهمین جشنواره هنرهای تجسمی، یادداشتی در اختیار رسانهها قرار داد و از سرپا ماندن این جشنواره در روزهای سخت سال ۹۸ سخن گفت.
دوازدهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر که در اسفند سال گذشته (۱۳۹۸) قرار بود با مراسم اختتامیه و اعلام برگزیدگان به کار خود پایان دهد، بهدلیل شیوع ویروس کرونا، به تعویق افتاد و بنا به ادامه شرایط روابط عمومی جشنواره اسامی برگزیدگان را اعلام کرد.
با کاهش محدودیتهای قرنطینه در کشورهای مختلف و با آغاز فعالیت مجدد موزهها در آسیا، موزهها و مراکز فرهنگی اروپا و امریکا نیز برنامههایی برای بازگشایی مجدد اعلام کردند؛ البته این بازگشاییها همراه با اجبار بازدیدکنندگان به رعایت پروتکلهای بهداشتی است.
تکآهنگ «شروع ناگهان» با صدای علیرضا قربانی و آهنگسازی علیرضا افکاری منتشر شد. این اثر تیتراژ پایانی فصل دوم سریال «همگناه» ساخته مصطفی کیایی است.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
صدیقه کیانفر با دلتنگی برای بازیگری درگذشت
-
در آستانه ورشکستگی هستیم
-
هرچه نوشت، شوقناک بود و بوی زندگی میداد
-
خط خبر
اخبارایران آنلاین