حسین عبدالهاشم پور
منتقد هنری
اول: ٢١ میلیاردی شدن چهارمین حراج تهران، فقط وزیدن باد به پرچم هنرهای تجسمی نبود؛ نوعی اعلان حضور بخش خصوصی در حمایت از هنر ایران بود که در بستر بازگشت آرامش به فضای جامعه هنری تحقق یافت؛ جامعه ایرانی نیک دریافته به آنچه در این روزگاران پست مدرنیستی می تواند ببالد، فرهنگ و هنر غنی خویش است؛ این می تواند پاسپورت ایرانی را در سراسر دنیا پررنگتر کند و غریب نیست. طبقه متوسط تحصیلکرده ایرانی این ضرورت تاریخی را دریافته است. شاید بر همین مبناست که به خلاف دورههای گذشته کسی از خلق این رکوردهای تاریخی در این رویداد دچار شگفتی نشد و حتی برخی انتظاراتشان بیش از اینها هم بود.
دوم: ٢ میلیارد و ٨٠٠ میلیون تومان برای بزرگی مانند سهراب سپهری بسیار اندک است وقتی اتومبیل های پنج شش میلیاردی در شهر ویراژ می دهند؛ سهراب و بزرگانی مانند او باید چندین میلیون دلار به فروش رسند تا دانشجوی هنر امروز، نگران بازار کار فردا نباشد.
سوم: ٣ دوره اکسپوی دولتی در دولت گذشته هم ثابت کرده بود شیوه ارائه و عرضه آثار هنری همسنگ خلق آن اهمیت یافته است؛ آن اکسپوها در بورو کراسی اداری گرفتار کاغذبازیها شدند و در گل ماندند، اما تیم کارآزموده حراج خصوصی تهران، از دو میلیارد حراج نخست به ٢١ میلیارد در ایستگاه چهارم رسید؛ امید دولت تدبیر به آورده های بخش خصوصی از همین رو است.
چهارم: ٤ دوره حراج تهران و رشد ١٩٠ درصدی فروش آن در شامگاه هشتم خرداد نسبت به سال گذشته، شاید رنگ رخساری باشد که نوید حال خوش درون دهد. کاش دولت محترم در این فرصت بزم هنر، گریزی به تأمین زیر ساختها زند و چه بسا با ارائه لایحه هایی به مجلس و پیشنهادهایی نظیر بخشودگی مالیاتی برای بخش های خصوصی که در هنر سرمایه گذاری کنند به تداوم و تثبیت این روند کمک افزون تری کند.