ملاحظات رسانه ای واکسن ایرانی
عباس رضایی ثمرین
روزنامه نگار
طراحي و توليد واكسن يك فرآيند پيچيده علمي است. از سوي ديگر، اجراي برنامههاي واكسيناسيون فراگير، منوط به مشاركت اكثريت مردم و از اين جهت، مستلزم اعتماد عمومي بالاست. براي اينكه اعتماد عمومي به يك پروژه علمي جلب شود، اقناع ضرورت دارد و اقناع جز با شفافيت و اطلاع رساني وسيع بدست نميآيد. در كشور ما كه طي سال هاي گذشته، مرجعيت رسانههاي جريان اصلي، دچار خدشه شده، اساساً جلب اعتماد مردم به كمك اين رسانهها كار دشواري است. اين دشواري وقتي بيشتر ميشود كه قرار باشد، اعتماد مردم به كار، فرآيند يا پروژهاي جلب شود كه يك طرف آن دولت – به معناي اعم آن- است. طراحي و توليد انبوه واكسن ايراني، به يك معنا شايد مهمترين پروژهاي است كه امروز در كشور در حال انجام است. ثمردهي اين پروژه علاوه بر موفقيت در آزمايشات علمي، به دليل اينكه عميقاً با اعتماد عمومي گره خورده، در گروي اتخاذ استراتژي رسانهاي مناسب هم هست. در سطور پيش رو، به برخي بايدها و نبايدهاي مهم در اين حوزه پرداختهام؛
يك- اولين مسأله مهم اين است كه نبايد اطلاع رساني درباره واكسن ايراني كرونا به كانال رسانههاي رسمي محدود شود. هر گونه طرح و برنامه در زمينه اطلاعرساني در شرايط رسانهاي امروز، بدون توجه به نقش رسانههاي اجتماعي ابتر خواهد ماند. جلب اعتماد عمومي به واكسن ايراني، مستلزم انگارهسازي اصولي از اين واكسن و اين مهم در گروي داشتن استراتژي دقيق براي همه پلتفرمهاست. معالاسف تا امروز حتي نشانهاي از وجود اين استراتژي، مشاهده نشده. داشتن استراتژي براي رسانههاي اجتماعي البته به معناي استخدام كاربر انبوه يا بكارگيري رباتها يا پولپاشي به كانالهاي تلگرامي نيست. توفيق در رسانههاي اجتماعي بيش از همه چيز مشروط به توليد محتواي موثر و موردِ پسند كاربران اين رسانههاست؛ محتواي خوب معمولاً راه خودش را پيدا و شما را از سرمايهگذاري آنچناني در فاز توزيع بينياز ميكند.
دو- واكسنسازي چنانكه اشاره شد يك پروژه علمي است و بايد اطلاعرساني درباره آن به اهل علم و دانش سپرده شود. اگر نگران پيچيدگيهاي زبان علم هستيد، بايد بگويم كه كارِ روزنامهنگاري علم دقيقاً همين است كه مفاهيم پيچيده علمي را براي مخاطب عام رسانهها قابل فهم كند. محوريت سياسيون در اطلاعرساني واكسن ايراني، به فرآيند اعتمادسازي صدمه ميزند. تجربه دنيا در طراحي و توليد واكسن كوويد 19، مبتني بر عامليت دانشمندان و شركتهاي دانشبنيان و البته حمايتهاي كلان دولتي است. اصرار به برجستهسازي عامليت يا تصديگري دولتي يا حاكميتي در بازنمايي رسانهاي، به ضرر كووايران و دانشمنداني است كه آن را ساختهاند.
سه- حافظه جمعي ايرانيان، مشحون از انبوه پروژههاي شبهعلمي ناموفقي است كه با عناويني مثل بوميسازي و داخليسازي و غيره صرفاً بودجه عمومي را مكيده و كاركردي جز پروپاگاندا نداشتهاند. موتورهاي جستوجوي ملي را يادتان هست كه در زمان قطع اينترنت بينالمللي معلوم شد، چيزي جز يك پوسته نبودهاند و عمليات جستوجو در آنها متكي به موتورهاي خارجي بوده است؟ واكسن ايراني كرونا البته به اعتقاد نگارنده، به دليل جايگاه قابل قبول ايران در علم پزشكي و سابقه ديرين كشور در توليد واكسن، پروژهاي از اين جنس نيست. با اين حال هر گونه كمدقتي در طراحي استراتژي رسانهاي، به راحتي ميتواند «كووايران» را هم در اذهان عمومي در كنار آن پروژههاي كمثمر ناموفق بنشاند. استراتژي رسانهاي در صورتي موفق است كه نام كووايران در اذهان عمومي به عنوان يك تلاش علمي جسورانه، شفاف و آزمونپذير تداعي شود، نه واكسني كه تنها گزينه در دسترس مردم و دولت است و آن را از روي ناچاري و تحريم و عدم دسترسي به نمونههاي خارجي انتخاب كردهاند. امروز اگر تصوير عمومي از كووايران، واجد چنين ويژگيهايي است يعني راه به درستي طي شده اما اگر نيست، معنايش اين است كه نيازمند بازنگري در طراحي رسانهاي و تاكتيكهاي اطلاعرساني هستيم.
چهار- پروژه واكسن ايراني قطعاً جزء افتخارات جامعه علمي كشور و مسئولان و نهادهايي است كه حامي يا متولي آن بودهاند. بدون ترديد مجموعه سازنده و سرمايهگذار اين واكسن، حق دارد از انتفاع مادي و معنوي كار بديع و بزرگي كه به ثمر رسانده بهره ببرد اما بايد توجه كرد كه هر گونه شتابزدگي براي بهرهبرداري تبليغي، ممكن است سبب بدبيني و شكاكيت مردم شود. اين بدبيني اقناع عمومي را دشوار ميكند و بدون اقناع، واكسن ايراني، -هر چقدر هم درخشان و كارآمد باشد- رَه به جايي نخواهد برد. اين مسأله، از قضا در دراز مدت انتفاع مادي و حسن شهرت برآمده از واكسن را هم به محاق ميبرد. شتابزدگي، كاركرد منفي ديگري هم دارد و آن اين است كه تلقي نوعي آسانگيري را در آزمايشات علمي مربوطه بوجود ميآورد. اين تلقي، اعتبار تلاشهاي ارزشمند دانشمندان ايراني سازنده واكسن را خدشهدار ميكند و لازم است از آن پيشگيري شود.
پنج- اعتماد عمومي به واكسن ايراني، از رهگذر پمپاژ اخبار منفي درباره واكسنها و واكسنسازهاي خارجي نميگذرد. اساساً مدلهاي نفوذ و تأثير در افكار عمومي امروزه ديگر اينقدر ساده و خطي نيست. اين گونه اخبار، با در نظر گرفتن سطح متوسطي از سواد رسانهاي براي عموم مردم، بيش از اينكه سبب جلب اعتماد به واكسن ايراني شود، مردم را عصباني ميكند. عصبانيت، آدمها را به ورطه لجاجت ميكشاند و لجاجت امكان اقناع را از ميان ميبرد. راه انداختن جنگ حيدري-نعمتي حول واكسن، اول از همه به ضرر واكسن ايراني است، اين كار عدهاي از مردم را كه اساساً دانش قضاوت درباره كارآمدي واكسن را ندارند، بيهوده به ورطه مخالفت با واكسن ايراني هل ميدهد. افزون بر اين، بارها گفته شده وارد كردن موضوعات مرتبط به سلامت عمومي، به دوقطبيهاي مبتني بر تعصب و لجبازي، كار غلطي است. متخصصان ميگويند براي قطع زنجيره واكسن كرونا بايد حداقل 70 درصد مردم را واكسينه كنيم، در عين حال اين را هم ميدانيم كه واكسيناسيون امري اختياري است. ماشين دوقطبيسازي، عدهاي را طرفدار متعصب واكسن ايراني و عده ديگري را هوادار متعصب واكسن خارجي ميكند. چنين شرايطي، طبعاً هر برنامه واكسيناسيون فراگير را -چه با واكسن ايراني و چه با واكسن خارجي- به شكست ميكشاند. چون به هر حال شمار قابل توجهي از مردم به واكسني كه در كشور استفاده ميشود بدبين و بياعتماد شده و به آن تن نخواهند داد. گذشته از اين، فضاي غبارآلوده منتج از نزاعهاي سياسي، عرصه را براي سوءاستفاده گروه هاي مخالف اصل واكسيناسيون هم فراهم ميكند. از اين جهت، دوقطبيسازها بايد بدانند نه تنها كمكي به واكسن ايراني نميكنند بلكه تيشه به ريشه سلامت عمومي ميزنند.
روزنامه نگار
طراحي و توليد واكسن يك فرآيند پيچيده علمي است. از سوي ديگر، اجراي برنامههاي واكسيناسيون فراگير، منوط به مشاركت اكثريت مردم و از اين جهت، مستلزم اعتماد عمومي بالاست. براي اينكه اعتماد عمومي به يك پروژه علمي جلب شود، اقناع ضرورت دارد و اقناع جز با شفافيت و اطلاع رساني وسيع بدست نميآيد. در كشور ما كه طي سال هاي گذشته، مرجعيت رسانههاي جريان اصلي، دچار خدشه شده، اساساً جلب اعتماد مردم به كمك اين رسانهها كار دشواري است. اين دشواري وقتي بيشتر ميشود كه قرار باشد، اعتماد مردم به كار، فرآيند يا پروژهاي جلب شود كه يك طرف آن دولت – به معناي اعم آن- است. طراحي و توليد انبوه واكسن ايراني، به يك معنا شايد مهمترين پروژهاي است كه امروز در كشور در حال انجام است. ثمردهي اين پروژه علاوه بر موفقيت در آزمايشات علمي، به دليل اينكه عميقاً با اعتماد عمومي گره خورده، در گروي اتخاذ استراتژي رسانهاي مناسب هم هست. در سطور پيش رو، به برخي بايدها و نبايدهاي مهم در اين حوزه پرداختهام؛
يك- اولين مسأله مهم اين است كه نبايد اطلاع رساني درباره واكسن ايراني كرونا به كانال رسانههاي رسمي محدود شود. هر گونه طرح و برنامه در زمينه اطلاعرساني در شرايط رسانهاي امروز، بدون توجه به نقش رسانههاي اجتماعي ابتر خواهد ماند. جلب اعتماد عمومي به واكسن ايراني، مستلزم انگارهسازي اصولي از اين واكسن و اين مهم در گروي داشتن استراتژي دقيق براي همه پلتفرمهاست. معالاسف تا امروز حتي نشانهاي از وجود اين استراتژي، مشاهده نشده. داشتن استراتژي براي رسانههاي اجتماعي البته به معناي استخدام كاربر انبوه يا بكارگيري رباتها يا پولپاشي به كانالهاي تلگرامي نيست. توفيق در رسانههاي اجتماعي بيش از همه چيز مشروط به توليد محتواي موثر و موردِ پسند كاربران اين رسانههاست؛ محتواي خوب معمولاً راه خودش را پيدا و شما را از سرمايهگذاري آنچناني در فاز توزيع بينياز ميكند.
دو- واكسنسازي چنانكه اشاره شد يك پروژه علمي است و بايد اطلاعرساني درباره آن به اهل علم و دانش سپرده شود. اگر نگران پيچيدگيهاي زبان علم هستيد، بايد بگويم كه كارِ روزنامهنگاري علم دقيقاً همين است كه مفاهيم پيچيده علمي را براي مخاطب عام رسانهها قابل فهم كند. محوريت سياسيون در اطلاعرساني واكسن ايراني، به فرآيند اعتمادسازي صدمه ميزند. تجربه دنيا در طراحي و توليد واكسن كوويد 19، مبتني بر عامليت دانشمندان و شركتهاي دانشبنيان و البته حمايتهاي كلان دولتي است. اصرار به برجستهسازي عامليت يا تصديگري دولتي يا حاكميتي در بازنمايي رسانهاي، به ضرر كووايران و دانشمنداني است كه آن را ساختهاند.
سه- حافظه جمعي ايرانيان، مشحون از انبوه پروژههاي شبهعلمي ناموفقي است كه با عناويني مثل بوميسازي و داخليسازي و غيره صرفاً بودجه عمومي را مكيده و كاركردي جز پروپاگاندا نداشتهاند. موتورهاي جستوجوي ملي را يادتان هست كه در زمان قطع اينترنت بينالمللي معلوم شد، چيزي جز يك پوسته نبودهاند و عمليات جستوجو در آنها متكي به موتورهاي خارجي بوده است؟ واكسن ايراني كرونا البته به اعتقاد نگارنده، به دليل جايگاه قابل قبول ايران در علم پزشكي و سابقه ديرين كشور در توليد واكسن، پروژهاي از اين جنس نيست. با اين حال هر گونه كمدقتي در طراحي استراتژي رسانهاي، به راحتي ميتواند «كووايران» را هم در اذهان عمومي در كنار آن پروژههاي كمثمر ناموفق بنشاند. استراتژي رسانهاي در صورتي موفق است كه نام كووايران در اذهان عمومي به عنوان يك تلاش علمي جسورانه، شفاف و آزمونپذير تداعي شود، نه واكسني كه تنها گزينه در دسترس مردم و دولت است و آن را از روي ناچاري و تحريم و عدم دسترسي به نمونههاي خارجي انتخاب كردهاند. امروز اگر تصوير عمومي از كووايران، واجد چنين ويژگيهايي است يعني راه به درستي طي شده اما اگر نيست، معنايش اين است كه نيازمند بازنگري در طراحي رسانهاي و تاكتيكهاي اطلاعرساني هستيم.
چهار- پروژه واكسن ايراني قطعاً جزء افتخارات جامعه علمي كشور و مسئولان و نهادهايي است كه حامي يا متولي آن بودهاند. بدون ترديد مجموعه سازنده و سرمايهگذار اين واكسن، حق دارد از انتفاع مادي و معنوي كار بديع و بزرگي كه به ثمر رسانده بهره ببرد اما بايد توجه كرد كه هر گونه شتابزدگي براي بهرهبرداري تبليغي، ممكن است سبب بدبيني و شكاكيت مردم شود. اين بدبيني اقناع عمومي را دشوار ميكند و بدون اقناع، واكسن ايراني، -هر چقدر هم درخشان و كارآمد باشد- رَه به جايي نخواهد برد. اين مسأله، از قضا در دراز مدت انتفاع مادي و حسن شهرت برآمده از واكسن را هم به محاق ميبرد. شتابزدگي، كاركرد منفي ديگري هم دارد و آن اين است كه تلقي نوعي آسانگيري را در آزمايشات علمي مربوطه بوجود ميآورد. اين تلقي، اعتبار تلاشهاي ارزشمند دانشمندان ايراني سازنده واكسن را خدشهدار ميكند و لازم است از آن پيشگيري شود.
پنج- اعتماد عمومي به واكسن ايراني، از رهگذر پمپاژ اخبار منفي درباره واكسنها و واكسنسازهاي خارجي نميگذرد. اساساً مدلهاي نفوذ و تأثير در افكار عمومي امروزه ديگر اينقدر ساده و خطي نيست. اين گونه اخبار، با در نظر گرفتن سطح متوسطي از سواد رسانهاي براي عموم مردم، بيش از اينكه سبب جلب اعتماد به واكسن ايراني شود، مردم را عصباني ميكند. عصبانيت، آدمها را به ورطه لجاجت ميكشاند و لجاجت امكان اقناع را از ميان ميبرد. راه انداختن جنگ حيدري-نعمتي حول واكسن، اول از همه به ضرر واكسن ايراني است، اين كار عدهاي از مردم را كه اساساً دانش قضاوت درباره كارآمدي واكسن را ندارند، بيهوده به ورطه مخالفت با واكسن ايراني هل ميدهد. افزون بر اين، بارها گفته شده وارد كردن موضوعات مرتبط به سلامت عمومي، به دوقطبيهاي مبتني بر تعصب و لجبازي، كار غلطي است. متخصصان ميگويند براي قطع زنجيره واكسن كرونا بايد حداقل 70 درصد مردم را واكسينه كنيم، در عين حال اين را هم ميدانيم كه واكسيناسيون امري اختياري است. ماشين دوقطبيسازي، عدهاي را طرفدار متعصب واكسن ايراني و عده ديگري را هوادار متعصب واكسن خارجي ميكند. چنين شرايطي، طبعاً هر برنامه واكسيناسيون فراگير را -چه با واكسن ايراني و چه با واكسن خارجي- به شكست ميكشاند. چون به هر حال شمار قابل توجهي از مردم به واكسني كه در كشور استفاده ميشود بدبين و بياعتماد شده و به آن تن نخواهند داد. گذشته از اين، فضاي غبارآلوده منتج از نزاعهاي سياسي، عرصه را براي سوءاستفاده گروه هاي مخالف اصل واكسيناسيون هم فراهم ميكند. از اين جهت، دوقطبيسازها بايد بدانند نه تنها كمكي به واكسن ايراني نميكنند بلكه تيشه به ريشه سلامت عمومي ميزنند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه