ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
گفت و گوی وزیر اسبق آموزش و پرورش با «ایران» درباره اجرای عدالت آموزشی در کشور
دسترسی عادلانه دانش آموزان به آموزش
هدی هاشمی
خبرنگار
چند سالى است که موضوع عدالت آموزشى و برخوردارى از آموزش و پرورش رایگان تا دوره متوسطه اول در سرفهرست برنامه هاى دولتها قرار گرفته است.قبل از شیوع کرونا همواره دولتها از مدرسه سازى برای دانشآموزان در مناطق محروم گفتهاند و اولویت اصلیشان افزایش پوشش تحصیلی دانشآموزان در این مناطق بود. اما در زمان کرونا وضعیت آموزشی به گونهای دیگر رقم خورد، آنطور که کارشناسان تعلیم و تربیت میگویند؛ کرونا تعریف عدالت آموزشی را عوض کرد و اکنون باوجود داشتن کتاب، کیف و کلاس درس و نیمکت، با وسایل گرمایشی و سرمایشی استاندارد، تعریف عدالت آموزشی نیست بلکه داشتن تبلت و اینترنت را هم باید به این بحث اضافه کرد. بهطوری که در همین روزهای کرونایى تصاویر و عکسهایی در فضای مجازی منتشر شد که نشان از سختی آموزش مجازی در مناطق کم برخوردار آموزشی داشت. تصاویر دانشآموزان مناطق محروم آنقدر تلخ بود که برخیها در شبکههای اجتماعی از مسئولان آموزشى پرسیدند که آیا وضعیت تحصیل برای کودکان مناطق محروم با این همه دشواری انجام میشود؟ موضوعی که علی اصغر فانی وزیر اسبق آموزش و پرورش به آن اینچنین پاسخ میدهد:«اولویت آموزش و پرورش باید برقراری عدالت آموزشی در کشور باشد. بحثهای مختلفی در حوزه عدالت آموزشی شده است. عدالت آموزشی به دو دسته تقسیم میشود؛ عدالت کمی و عدالت کیفی. ما در عدالت کمی توفیقات خوبی داشتهایم. هم اکنون در دوره ابتدایی بیش از 98 درصد، در دوره متوسطه اول بیش از 94 درصد از دانشآموزان و در دوره متوسطه دوم حدود 90 درصد دانشآموزان به مدرسه میروند. اما در عدالت کیفی مشکل داریم و این تعداد دانشآموزی که به مدرسه میروند به لحاظ کیفیت آموزش وضعیت خوبی ندارند.» در ادامه گفتوگوی ما با علی اصغر فانی وزیر اسبق آموزش و پرورش را درباره برخورداری دانشآموزان از عدالت آموزشی میخوانید.
در طول سالهای گذشته درباره اجرای عدالت اجتماعی بهعنوان مهمترین بحث حوزه آموزش و پرورش در کشور از سوی برخی از منتقدان و فعالان آموزشی نقد و نظرهای متفاوتی مطرح شده است شما به عنوان یکی از وزیرانی که چند سالی سکانداری نظام تعلیم و تربیت را برعهده داشتید چه تعریفی از عدالت آموزشی دارید؟
به نظرم عدالت آموزشی فراهم کردن امکانات آموزشی و دسترسی آسان همه کودکان و نوجوانان (دانشآموزان) در سن تحصیل به آموزش است. این تعریف خودم از عدالت آموزشی است و البته در حوزه عدالت آموزشی معتقدم که اولویت اول وزارت آموزش و پرورش باید برقراری عدالت آموزشی در کشور باشد. بحثهای مختلفی در حوزه عدالت آموزشی شده است بنده برای اینکه این بحث را روشن کنم عدالت آموزشی را به دو شاخه تقسیم کردهام. ابتدا عدالت کمی و دیگری عدالت کیفی. عدالت کمی به این معناست که چند درصد از کودکان و نوجوانان در سن تحصیل را به مدرسه بردهایم. اگر بخواهیم مروری بر کارنامه دولتها در این 40 سال داشته باشیم باید تأکید کنم که در بحث عدالت کمی توفیقات قابل قبول و بزرگی دولتها داشتهاند. هماکنون در دوره ابتدایی بیش از 98 درصد از کودکان در سن 6 تا 11 ساله در کلاس ابتدایی درس میخوانند. همچنین در دوره متوسطه اول بیش از 94 درصد از دانشآموزان این دوره به مدرسه میروند و در دوره متوسطه دوم هم حدود 90 درصد دانشآموزان به مدرسه میروند. این دستاوردهای بسیار خوبی برای دانشآموزان کشور است. این اتفاقات هم به برکت انقلاب در کشور محقق شده است. اما در عدالت کیفی مشکلاتی داریم. در حقیقت این تعداد دانشآموزی که به مدرسه میروند به لحاظ کیفیت آموزشی وضعیت خوبی ندارند. برخی از مدارس کیفیت بالای بسیار خوبی دارند و بعضی از مدارس هم با کیفیت پایین روبهرو هستند، مثلاً شما تصور کنید در یک روستایی که ما مدرسه متوسطه داریم، نمیتوانیم برای 5 دانشآموز در آن روستا 5 معلم تخصصی داشته باشیم همانطور که میدانید در دوره متوسطه بویژه دوره متوسطه دوم دروس تخصصی را باید معلم مربوطه آموزش دهد. به عنوان نمونه نیاز به معلم ریاضی، زبان، شیمی و فیزیک برای دانشآموزان داریم. حالا شاید این پرسش باشد که پس در این مناطق آموزش و پرورش چه میکند. مسئولان به این نتیجه رسیدهاند که یک یا دو دبیر به منطقه بفرستند و هر معلم 4 یا 5 درس تخصصی را با میزان دانش خودش آموزش دهد. دبیر ریاضی باید علوم و زبان و ادبیات هم درس دهد. از نظرم این اقدام کیفیت را پایین میآورد. متأسفانه ما در بحث عدالت کیفی وضعیت خوبی نداریم. برای همین بارها اعلام کردم که وزارت آموزش و پرورش باید روی عدالت کیفی بیشتر کار کند.
شما اشاره کردید که در موضوع عدالت کمی وضعیت خوبی داریم. اما در این حوزه هم مشکلات بسیاری وجود دارد مثلاً شما به پوشش تحصیلی دانشآموزان در کشور اشاره کردید، اما بسیاری از کارشناسان میگویند این آمار چندان مهم نیست، موضوع مهم این است در مقاطع مختلف تحصیلی مختلف چند دانشآموز از تحصیل باز میمانند و یا چند دانشآموز به سال آخر متوسطه دوم میرسند. هماکنون تعداد دانشآموزانی که در مناطق محروم به سال آخر، یعنی دوازده متوسطه میرسند بسیار کم است. این موضوع در برنامههای عدالت آموزشی وزارت آموزش و پرورش هم نیست. آیا شما با این نظر موافقید؟
بله. این نکته بسیار مهمی است که شما مطرح کردید. در بحث عدالت آموزشی به این موضوع هم گذر تحصیلی میگویند. یعنی چند درصد از دانشآموزانی که کلاس ششم ابتدایی را میخوانند به کلاس هفتم میروند، چند درصد از این دانشآموزان به کلاس نهم میرسند و در نهایت چه تعداد از دانشآموزان دیپلم میگیرند. این نکته قابل توجه است و خودم برای اینکه این درصد گذر تحصیلی ترمیم شود نکاتی را در ارتباط با آن مطرح میکنم. یکی از کارهای مهم و خوبی که بعد از انقلاب انجام شد، تأسیس مدارس روستا مرکزی بود. مدارس روستا مرکزی طرحی بود که مسئولان آموزشی دانشآموزان چند روستا را در کنار هم میدیدند و برای آنها برنامهریزی میکردند. در این طرح یک روستا به عنوان روستای مرکزی در نظر گرفته میشد و در آن روستا مدرسهای در مقطع متوسطه تأسیس میشد تا دسترسی دانشآموزان روستاهای دیگر هم به این مدرسه باشد و بچهها به این روستا رفت و آمد داشتند. برخیها با پای پیاده و عدهای دیگر هم با دوچرخه و سرویس میآمدند. همین موجب میشود که وزارت آموزش و پرورش بتواند کیفیت را بالا ببرد. به این معنا که دانشآموزان 10 روستای نزدیک به یک روستای مرکزی میآمدند و تعدادشان هم بیش از 40 دانشآموز میشد برای این 40 دانشآموز میشد که 5 دبیر در نظر گرفت و این موضوع به عدالت آموزشی منطقه هم بسیار کمک میکرد. از نظر ما این طرح بسیار خوب بود چرا که دانشآموزان در سنی بودند که میتوانستند بین روستاها رفتوآمد کنند مدتی هم است که طرح روستا مرکزی را اجرا میکنیم. برنامه دیگری که برای کیفیت آموزشی در نظر گرفته بودیم طرح روستا مردمی بود. به این معنا که دولت با همکاری مردم مدرسه کم جمعیت دانشآموزی راهاندازی میکرد و حقوق حقالتدریسی به معلم داده میشد بخشی از این حقوق را مردم پرداخت میکردند و بخش دیگری را دولت. مردم روستاها در این سالها به دلیل خشکسالی درآمد کمی دارند و وضع مالیشان اصلاً خوب نیست برای اینکه فشار مالی به مردم نیاید این طرح اجرا نمیشود و همان برنامه روستا مرکزی عملیاتی میشود. البته در این سالها ما به راهاندازی مدارس شبانهروزی هم توجه داشتیم. این نکته را بگویم که در قبل از انقلاب در دوره راهنمایی پسرانه تعدادی محدودی شبانهروزی در مناطق محروم و روستاها داشتیم اما بعد از انقلاب آمدیم مدارس شبانهروزی را در دوره متوسطه اول و دوم دخترانه و پسرانه گسترش دادیم. قبل از انقلاب اگر دانشآموز متوسطهای در روستایش مدرسهای نبود باید به شهر میآمد و مشکلات بسیاری داشت. اما حالا میتواند در مدارس شبانهروزی تحصیل کند. در آخرین سالی که در آموزش و پرورش بودم یعنی در سال 95 در مجموع در کشور 406 هزار دانشآموز در مدارس شبانهروزی داشتیم. این رقم رقم بالایی بود. در عدالت کیفی در شبانهروزیها دبیرهای تخصصی درس میدهند و این معلمان توانمند هستند. در مدارس شبانهروزی گذر تحصیلی بالاست. اما همچنان در مناطق محروم این اشکال وجود دارد که از هر 100 دانشآموز ابتدایی هر 100 نفر به راهنمایی نمیرسند و این نکته قابل توجه است که بگویم درس نخواندن دانشآموزان همهاش مربوط به آموزش و پرورش نمیشود. دخترها وقتی از کلاس ششم به هفتم میروند یکسری از اولیا میگویند که دختر دیگر لازم نیست درس بخواند. در برخی از مناطق این فرهنگ وجود دارد. برخیها میگویند دخترم قالی ببافد، در خانه باشد و به من کمک کند برای ما بهتر است. البته این داستان برای پسرها هم است، اما شدت این نوع رفتارها برای دختران بیشتر است. یک دلیل دیگر که این گذر صورت نمیگیرد این است که بحث ازدواج دخترها در سنین پایین مطرح میشود و موضوع دیگر که به آموزش و پرورش مربوط میشود همان نبود امکانات است.
اما وزارت آموزش و پرورش از همان زمانی که کودک وارد مدرسه میشود در ارتباط با فرهنگ خانواده باید کار کند ما چند سال است که میخوانیم که دختران بهخاطر دلایل فرهنگی منطقه ترک تحصیل میکنند. آموزش و پرورش هم این موضوع را تکرار میکند این درحالی ست که این وزارتخانه مسئولیت آموزش دانشآموزان را برعهده دارد.
بله این حرف شما درست است اما بپذیرید فرهنگی که در طول این سالها در بین خانوادهها شکل گرفته به این سادگیها قابل تغییر نیست. البته هماکنون وضعیت فرهنگی خانوادهها در برخی از مناطق نسبت به قبل بهتر شده اما همچنان موضوع فرهنگی به عنوان یک عامل بازدارنده است. مثلاً در منطقه بلوچستان در یک مدرسه ابتدایی ممکن است معلم، آقا باشد. برخی از خانوادهها به خاطر همین معلم مرد دخترانشان را به مدرسه نمیفرستند. با این همه کمبودها میتوانم ادعا کنم هیچ دانشآموزی در کشور نیست که به دلیل عدم وجود امکانات از تحصیل محروم شود. اگر مدرسه متوسطه در روستایی نداشته باشیم میتواند در شبانه روزی و روستا مرکزی درس بخواند. دقت کنید زمانی که وزیر بودم فقط 120 مدرسه تک دانشآموز در کشور داشتیم. یعنی یک معلم فقط برای یک دانشآموز وجود داشت. در همان سالها بسیاری از رسانهها انتقاد میکردند که این چه کاری است میکنید. اما بر این باور بودم که دانشآموز ابتدایی که 6 ساله است اصلاً نمیتواند از روستای خودش به روستای دیگر برود. اما در متوسطه دانشآموز میتواند از یک روستا به روستای دیگر برود.
اما در همین استان سیستان و بلوچستان، در جنوب کرمان، خوزستان و ایلام دانشآموزانی هستند که بهخاطر نداشتن مدرسه محروم از تحصیل میشوند.
در ابتدایی به هیچ وجه نمیپذیرم که مدرسه وجود ندارد. اما در متوسطه یک و دو برخی از روستاها بهخاطر اینکه تعداد دانشآموزان کم است مدرسه وجود ندارد و دانشآموزان هم به شبانهروزی میرود. دانشآموزی نیست که به دلیل نبود امکانات ترک تحصیل کرده است.
پس شما میگویید که برنامه و سیاستهایی که در این سالها دولتها اجرا کردهاند توانسته عدالت آموزشی را در مناطق محروم برقرار کند و در همه روستاها مدرسه ابتدایی هم وجود دارد؟
بله مدرسه است. بهتر است توضیح دهم که در دولتها چه اقداماتی برای مناطق محروم انجام شده است. طرحی را در سال 65 برای راهاندازی مدارس نمونه دولتی (مدارسی برای شناسایی دانشآموزان باهوش در مناطق محروم) اجرا کردیم. هدفمان از راهاندازی مدارس نمونه دولتی فقط شناسایی دانشآموزان با استعداد در این مناطق بود. مدارسی که فارغالتحصیلان بسیار خوبی هم داشت و اکثراً هم در داخل کشور ماندند. برخلاف مدارس تیزهوشان که تعداد زیادی از نخبههای این مدارس بعد از فارغالتحصیلی مهاجرت کردند. یک طرح دیگر در راستای عدالت کیفی اجرا کردیم تحت عنوان مدارس لازمالتوجه. ما در مناطق مختلف کشور بدترین مدارس را شناسایی کردیم. در همین شهر تهران مدارسی داشتیم که میگفتند هتل یا کویت است. در این مدارس پدر بچهای وانت داشت و با فرزندش روی ماشین کار میکرد بچهاش وقت پیدا میکرد سری به مدرسه میزد. یک روز معاونان متوسطه شهر تهران را جمع کردم و گفتم بدترین مدرسه دخترانه و پسرانه را معرفی کنید. آنها هم اسمهای مدارس را گفتند. معیار هم مجموعهای ازشاخصهایی بود که یک مدرسه را بدنام کرده بود. بهطوری که مادر یک دانشآموز اجازه نمیداد که فرزندش در آن مدرسه درس بخواند. با این حال وقتی مدارس معرفی شد اعلام کردم که اسامی بهترین مدیران را هم بگویید وقتی اسمهای مدیران هم مطرح کردند. شخصاً خودم این مدیران نمونه را در رأس مدارس بدنام گذاشتم. به مدیران هم گفتم که هیچ دانشآموزی را حق ندارید اخراج کنید و هیچ معلمی را هم جابه جا نمیکنید. فقط میتوانید معاون خود را انتخاب کنید. باور کنید که طی یک یا دو سال این بدترین مدرسهها جزو بهترینها شد. این طرح مدارس لازمالتوجه تجربه خوبی است.
پس شما معتقدید مدیر نقش مهمی در بهبود شرایط یک مدرسه دارد؟
بله. نقش مدیر در مدرسه بسیار پررنگ است. البته هزینه و بودجه مدرسه هم مهم است. اینکه مدیر پولی داشته باشد و بتواند برای مدرسه هزینه کند. در سال ٨١ به مدیران مدارس ٥ میلیون تومان پول دادیم تا برای مدرسه هزینه کنند. این حرفها را زدم تا به اینجا برسم که تمام این فعالیتها برای عدالت کمی و کیفی است. موضوع دیگر در راستای عدالت آموزشی مؤسسه مردم است. کاری که حالا و بعد از وزارتم شروع کردم. در آن روزها اعلام کردم که دیگر مسئولیت دولتی نمیپذیرم. این تصمیم هم به این دلیل بود که دلم میخواست کاری در مناطق محروم انجام دهم. شما وقتی سمتی دارید برای انجام برخی از کارها چندین تبصره قانونی پیشرویتان میگذارند. برای همین خودم اعلام کردم میخواهم روی بحث عدالت آموزشی فعالیت کنم. از خودم پرسیدم چرا مناطق محروم آموزشی بعد از ٤٢ سال از پیروزی انقلاب همچنان محروم هستند. با اینکه دولتها هزینههای بسیاری روی این مناطق کردهاند. مدتها فکر کردم و پاسخی که پیدا کردم این بود که مناطق محروم آموزشی چون از خودشان نیروی انسانی متخصص ندارند محروم ماندهاند. به عنوان نمونه، خیرین؛ مدارسی در مناطق محروم میسازند اما در این مناطق معلم وجود ندارد. آموزگار باید از ١٠٠ کیلومتر آن طرفتر به منطقه بیاید. آن معلم هم سه یا چهار سالی کار میکند و بعد خودش را به زادگاهش منتقل میکند. دوباره آن مدرسه باید معلم استخدام کند. مناطق محروم معلمانشان همه سابقه خدمتشان زیر ٥ سال است. این هم به این دلیل است که خودشان را به محل و زادگاهشان منتقل میکنند. آنها غیربومی هستند و تجربهای برای این منطقه نمیماند در حقیقت میآیند تجربه کسب میکنند و میروند. بنابراین ما مدارس و دانشآموزان این مناطق محروم را تقویت میکنیم تا این دانشآموزان بتوانند در دانشگاه و در رشتههای خوب و مورد نیاز کشور قبول شوند. براساس این یک مؤسسهای به نام مؤسسه رشد دانشآموزان مناطق محروم به ثبت رساندیم و هماکنون دو سال هم است که کار میکنیم.
چه تعداد دانشآموز محروم را تحت پوشش قرار دادهاید؟
٣٣٠ هزار دانشآموز را در ٤٠ منطقه شناسایی کردیم. معلمان ابتدایی مناطق را آموزش دادیم و برای مدیران مناطق هم آموزشهایی را در نظر گرفتیم. خودم برای مدیران کلاس دارم. همچنین برای دانشآموزان پایه دوازدهم که امسال امتحان نهایی و کنکور دارند کلاسهای مجازی ویژهای توسط بهترین دبیران دبیرستان البرز برگزار کردیم. آزمونهای دورهای برایشان برگزار میکنیم. تعدادی تبلت با مشارکت آموزش و پرورش توزیع کردیم. سه هزار تبلت به دانشآموزان دادیم. البته نیمی از این تبلتها را آموزش و پرورش و نیمی دیگر را خودمان اهدا کردیم. با این همه، در کل کشور ٧٥٠ منطقه آموزشی داریم، این تعداد منطقه را با ١٤ شاخص که مورد تأیید وزارت آموزش و پرورش است امتیازبندی کردیم و مناطق محروم را شناسایی کردیم. بر اساس این شاخصها در کشور ١٠٥منطقه محروم آموزشی شناسایی شدند. از این 105 منطقه در نهایت به 40 منطقه رسیدیم.
کدام استانها محرومیت آموزشی دارند؟
چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، آذربایجان غربی، جنوب کرمان، هرمزگان و سیستان و بلوچستان، اینها استانهایی هستند که توجه بیشتر آموزشی نیاز دارند. البته در 40 منطقه ما در هر استان حداقل یک منطقه وجود دارد اما در سیستان و بلوچستان ٤ منطقه، در جنوب کرمان، آذربایجان غربی، گیلان، لرستان و گلستان دو منطقه و دیگر استانها یک منطقه محروم آموزشی دارند. امیدواریم این اقدام جوابگوی عدالت آموزشی باشد. هدف ما افزایش توان معلمان و مدیران همچنین ارتقای سطح علمی دانشآموزان است. توجه ویژهای به دانشآموزان پایههای مختلف بخصوص پایه دوازدهم و پایه نهم داریم. این نکته را بگویم که این ٤٠ منطقه آموزشی اکثریت رشته ریاضی و تجربی ندارند. یعنی بچههای این مناطق محروم هیچوقت پزشک و مهندس نمیشوند. یعنی در این ٤٠ منطقه، ٣٥ منطقه رشته ریاضی و تجربی ندارند. ما کلاسهایی برای دانشآموزان پایه نهم گذاشتیم و در درسهای ریاضی و علوم آنها را تقویت کردیم تا تشویق شوند که رشته ریاضی و تجربی بخوانند.
چه دلایلی موجب شده که این رشتهها در این مناطق وجود نداشته باشد؟
اول اینکه دانشآموزان توان ریاضی و علوم پایینی دارند. دوم اینکه معلم رشته ریاضی و علوم در منطقه وجود ندارد. حتی سال گذشته درچند منطقه رشته ریاضی و تجربی گذاشتیم و معلم را از مناطق اطراف به مدرسه بردیم. معلم از یک منطقه آموزشی دیگر به منطقه محروم می رود و یکی یا دو روز درس میدهد و دوباره برمیگردد.
آیا در این استانها دانشآموزانی بودند که هوش بالایی داشته باشند و شما شناسایی کنید؟
بله دانشآموزان با استعدادی در این مناطق وجود دارند که حتی میتوانیم بگوییم نابغه هستند. آنها فقط بهخاطر نبود امکانات محروم از تحصیل میشوند. در یزد در مدرسه دانشآموزی درباره لیزر برای ما توضیح داد چند نفر از همراهانم گفتند این توضیحات در حد دانشجویان دکترا است. بعد از مراسم دانشآموز را خواستم و از او پرسیدم اگر این مدرسه نبود و درس نمیخواندی الان چه کار میکردی؟ پاسخ داد چوپانی میکردم. میخواهم بگویم که استعدادها اینچنین از بین میرود و ما باید تلاش کنیم در این مناطق استعدادها را شناسایی کنیم.
همه این کارهایی که خیرین انجام میدهند در راستای عدالت آموزشی در مناطق محروم است. البته در بحثهای قانونی هم به موضوع عدالت آموزشی تأکید شده است تأمین آموزش و پرورش رایگان برای همه در تمام سطوح یکی از مهمترین وظایف دولتها در راستای ایجاد عدالت آموزشی بوده است. همچنین در اصل سیام نیز آموزش و پرورش یک حق همگانی بوده و در اصل چهل و سوم نیز تأکید کرده که ضوابط نظام اقتصادی کشور باید در جهت ریشه کن کردن فقر و محرومیت به گونهای باشد که نیازهای اساسی از جمله آموزش و پرورش تأمین شود. به نظر شما آیا این قوانین بهدرستی انجام میشود؟
در بعد کمی عدالت آموزشی اصل سی قانون اساسی اجرا شده است. اما در رابطه با ارتقای کیفیت ما تفاوت زیادی بین مدارس بسیار قوی و مدارس ضعیف داریم که به نظر میرسد در این دوره باید روی کیفیت آموزشی کار کنیم. در زمان وزارتم ٥ کار اساسی را دنبال کردم. ساماندهی و بهسازی منابع انسانی، توسعه مشارکت، بودجهریزی عملیاتی، ارتقای مدیریت آموزشگاهی و تمرکز زدایی از جمله آنها بود. در برخی از این سیاستها کارهای خوبی انجام دادیم در برخی از این برنامهها هم بهخاطر مشکلات برون سازمانی آموزش و پرورش ما نتوانستیم کاری انجام دهیم. احساس میکنم در آینده وزارت آموزش و پرورش باید همین سیاست ٥ گانه را دنبال کند. علاوه بر این ما باید یک مدلی برای اداره دستگاه تعلیم و تربیت داشته باشیم هماکنون آموزش و پرورش به سبک آموزش و پرورش ١٢٩٧ اداره میشود آن زمان کلاً ٢٥ مدرسه داشتیم الان ١٠٥ هزار مدرسه داریم، نمیشود این تعداد مدرسه را به آن سبک اداره کرد. ما باید یک مدلی برای اداره مدرسه داشته باشیم. شعار مدرسهمحوری را همه شنیدهاند و از سال ٧٦ این شعار مطرح شده اما هنوز در حد شعار مانده است. این پرسش را مطرح میکنم که مدرسه ایدهآل ما با سیاست مدرسهمحوری دارای چه ویژگیهایی است. هنوز هیچکس جواب این سؤال را نمیداند. ما باید در رابطه با تأمین و تربیت و پرورش نیروی انسانی الگو داشته باشیم. هماکنون ٥٢ درصد نیروی انسانی وزارت آموزش و پرورش از تربیت معلم خارج نشدهاند. با این نیروها نمیتوانیم سند تحول را اجرایی کنیم و تحولی در آموزش و پرورش انجام نمیشود. مسأله دیگر این است که سهم آموزش و پرورش از gdp (تولید ناخالص داخلی) بسیار کم است و این رقم حدود یک درصد است درحالی که میانگین جهانی حدود ٤ درصداست. باید تا آخر برنامه هفتم سهم مان را بالا ببریم. آموزش و پرورش با این بودجه و امکاناتی که دارد از این بهتر نمیتواند کار کند این موارد بسیار مهم است.
اما در کنار این موضوعات، بسیاری از کارشناسان میگویند برخی از اقدامات آموزشی این وزارتخانه برخلاف عدالت آموزشی است. مثلاً سیاست تنوع مدارس آموزش و پرورش عدالت آموزشی را زیر سؤال میبرد. این موضوع درباره مدارس غیردولتی بسیار مطرح است چرا که مدارس دولتی به لحاظ کیفیت سطح پایینی دارند و برخی از خانوادهها بچهها را در مدارس غیردولتی ثبت نام میکنند این تنوع مدارس را آموزش و پرورش نباید کم کند؟
کاملاً درست است. زمانی که وزیر بودم به سمت کاهش تنوع حرکت کردم خیلی جاها هم موفق بودم عمر و میانگین وزیر آموزش و پرورش در این کشور ٢ سال است. از اول انقلاب تا حالا ١٤ وزیر داشتیم بجز آقای نجفی که ٩ سال وزیر بودند مابقی وزرا میانگین کارشان ٢ سال بوده است با این دو سال وزیری که نمیشود کاری انجام داد. هر وزیر یک کاری را شروع میکند و وسط راه هم رها میشود. درباره تنوع مدارس بگویم که این موضوع دو خاستگاه دارد اول اینکه تنوع در مخاطب است یک نفر که تیزهوش است ما جدایش کردیم و در مدرسه تیزهوشان بردیم. یک نفر که معمولی است را در کلاس دیگر و دانشآموزان استثنایی را هم به مدارس خاص میفرستیم. این گریزناپذیر است البته در دولت دهم آمدند مدارس تیزهوشان را بیرویه گسترش دادند من که آمدم با توجه به شاخص ٢/٧ درصد اینها را بررسی کردیم این یعنی از ١٠٠ دانشآموز ٢/٧ درصد تیزهوش هستند و بقیه باید مدرسه عادی بروند. الان نمیدانم این کار انجام میشود یا خیر. اما برخی از تنوعها برای گرفتن پول از مردم است.
خبرنگار
چند سالى است که موضوع عدالت آموزشى و برخوردارى از آموزش و پرورش رایگان تا دوره متوسطه اول در سرفهرست برنامه هاى دولتها قرار گرفته است.قبل از شیوع کرونا همواره دولتها از مدرسه سازى برای دانشآموزان در مناطق محروم گفتهاند و اولویت اصلیشان افزایش پوشش تحصیلی دانشآموزان در این مناطق بود. اما در زمان کرونا وضعیت آموزشی به گونهای دیگر رقم خورد، آنطور که کارشناسان تعلیم و تربیت میگویند؛ کرونا تعریف عدالت آموزشی را عوض کرد و اکنون باوجود داشتن کتاب، کیف و کلاس درس و نیمکت، با وسایل گرمایشی و سرمایشی استاندارد، تعریف عدالت آموزشی نیست بلکه داشتن تبلت و اینترنت را هم باید به این بحث اضافه کرد. بهطوری که در همین روزهای کرونایى تصاویر و عکسهایی در فضای مجازی منتشر شد که نشان از سختی آموزش مجازی در مناطق کم برخوردار آموزشی داشت. تصاویر دانشآموزان مناطق محروم آنقدر تلخ بود که برخیها در شبکههای اجتماعی از مسئولان آموزشى پرسیدند که آیا وضعیت تحصیل برای کودکان مناطق محروم با این همه دشواری انجام میشود؟ موضوعی که علی اصغر فانی وزیر اسبق آموزش و پرورش به آن اینچنین پاسخ میدهد:«اولویت آموزش و پرورش باید برقراری عدالت آموزشی در کشور باشد. بحثهای مختلفی در حوزه عدالت آموزشی شده است. عدالت آموزشی به دو دسته تقسیم میشود؛ عدالت کمی و عدالت کیفی. ما در عدالت کمی توفیقات خوبی داشتهایم. هم اکنون در دوره ابتدایی بیش از 98 درصد، در دوره متوسطه اول بیش از 94 درصد از دانشآموزان و در دوره متوسطه دوم حدود 90 درصد دانشآموزان به مدرسه میروند. اما در عدالت کیفی مشکل داریم و این تعداد دانشآموزی که به مدرسه میروند به لحاظ کیفیت آموزش وضعیت خوبی ندارند.» در ادامه گفتوگوی ما با علی اصغر فانی وزیر اسبق آموزش و پرورش را درباره برخورداری دانشآموزان از عدالت آموزشی میخوانید.
در طول سالهای گذشته درباره اجرای عدالت اجتماعی بهعنوان مهمترین بحث حوزه آموزش و پرورش در کشور از سوی برخی از منتقدان و فعالان آموزشی نقد و نظرهای متفاوتی مطرح شده است شما به عنوان یکی از وزیرانی که چند سالی سکانداری نظام تعلیم و تربیت را برعهده داشتید چه تعریفی از عدالت آموزشی دارید؟
به نظرم عدالت آموزشی فراهم کردن امکانات آموزشی و دسترسی آسان همه کودکان و نوجوانان (دانشآموزان) در سن تحصیل به آموزش است. این تعریف خودم از عدالت آموزشی است و البته در حوزه عدالت آموزشی معتقدم که اولویت اول وزارت آموزش و پرورش باید برقراری عدالت آموزشی در کشور باشد. بحثهای مختلفی در حوزه عدالت آموزشی شده است بنده برای اینکه این بحث را روشن کنم عدالت آموزشی را به دو شاخه تقسیم کردهام. ابتدا عدالت کمی و دیگری عدالت کیفی. عدالت کمی به این معناست که چند درصد از کودکان و نوجوانان در سن تحصیل را به مدرسه بردهایم. اگر بخواهیم مروری بر کارنامه دولتها در این 40 سال داشته باشیم باید تأکید کنم که در بحث عدالت کمی توفیقات قابل قبول و بزرگی دولتها داشتهاند. هماکنون در دوره ابتدایی بیش از 98 درصد از کودکان در سن 6 تا 11 ساله در کلاس ابتدایی درس میخوانند. همچنین در دوره متوسطه اول بیش از 94 درصد از دانشآموزان این دوره به مدرسه میروند و در دوره متوسطه دوم هم حدود 90 درصد دانشآموزان به مدرسه میروند. این دستاوردهای بسیار خوبی برای دانشآموزان کشور است. این اتفاقات هم به برکت انقلاب در کشور محقق شده است. اما در عدالت کیفی مشکلاتی داریم. در حقیقت این تعداد دانشآموزی که به مدرسه میروند به لحاظ کیفیت آموزشی وضعیت خوبی ندارند. برخی از مدارس کیفیت بالای بسیار خوبی دارند و بعضی از مدارس هم با کیفیت پایین روبهرو هستند، مثلاً شما تصور کنید در یک روستایی که ما مدرسه متوسطه داریم، نمیتوانیم برای 5 دانشآموز در آن روستا 5 معلم تخصصی داشته باشیم همانطور که میدانید در دوره متوسطه بویژه دوره متوسطه دوم دروس تخصصی را باید معلم مربوطه آموزش دهد. به عنوان نمونه نیاز به معلم ریاضی، زبان، شیمی و فیزیک برای دانشآموزان داریم. حالا شاید این پرسش باشد که پس در این مناطق آموزش و پرورش چه میکند. مسئولان به این نتیجه رسیدهاند که یک یا دو دبیر به منطقه بفرستند و هر معلم 4 یا 5 درس تخصصی را با میزان دانش خودش آموزش دهد. دبیر ریاضی باید علوم و زبان و ادبیات هم درس دهد. از نظرم این اقدام کیفیت را پایین میآورد. متأسفانه ما در بحث عدالت کیفی وضعیت خوبی نداریم. برای همین بارها اعلام کردم که وزارت آموزش و پرورش باید روی عدالت کیفی بیشتر کار کند.
شما اشاره کردید که در موضوع عدالت کمی وضعیت خوبی داریم. اما در این حوزه هم مشکلات بسیاری وجود دارد مثلاً شما به پوشش تحصیلی دانشآموزان در کشور اشاره کردید، اما بسیاری از کارشناسان میگویند این آمار چندان مهم نیست، موضوع مهم این است در مقاطع مختلف تحصیلی مختلف چند دانشآموز از تحصیل باز میمانند و یا چند دانشآموز به سال آخر متوسطه دوم میرسند. هماکنون تعداد دانشآموزانی که در مناطق محروم به سال آخر، یعنی دوازده متوسطه میرسند بسیار کم است. این موضوع در برنامههای عدالت آموزشی وزارت آموزش و پرورش هم نیست. آیا شما با این نظر موافقید؟
بله. این نکته بسیار مهمی است که شما مطرح کردید. در بحث عدالت آموزشی به این موضوع هم گذر تحصیلی میگویند. یعنی چند درصد از دانشآموزانی که کلاس ششم ابتدایی را میخوانند به کلاس هفتم میروند، چند درصد از این دانشآموزان به کلاس نهم میرسند و در نهایت چه تعداد از دانشآموزان دیپلم میگیرند. این نکته قابل توجه است و خودم برای اینکه این درصد گذر تحصیلی ترمیم شود نکاتی را در ارتباط با آن مطرح میکنم. یکی از کارهای مهم و خوبی که بعد از انقلاب انجام شد، تأسیس مدارس روستا مرکزی بود. مدارس روستا مرکزی طرحی بود که مسئولان آموزشی دانشآموزان چند روستا را در کنار هم میدیدند و برای آنها برنامهریزی میکردند. در این طرح یک روستا به عنوان روستای مرکزی در نظر گرفته میشد و در آن روستا مدرسهای در مقطع متوسطه تأسیس میشد تا دسترسی دانشآموزان روستاهای دیگر هم به این مدرسه باشد و بچهها به این روستا رفت و آمد داشتند. برخیها با پای پیاده و عدهای دیگر هم با دوچرخه و سرویس میآمدند. همین موجب میشود که وزارت آموزش و پرورش بتواند کیفیت را بالا ببرد. به این معنا که دانشآموزان 10 روستای نزدیک به یک روستای مرکزی میآمدند و تعدادشان هم بیش از 40 دانشآموز میشد برای این 40 دانشآموز میشد که 5 دبیر در نظر گرفت و این موضوع به عدالت آموزشی منطقه هم بسیار کمک میکرد. از نظر ما این طرح بسیار خوب بود چرا که دانشآموزان در سنی بودند که میتوانستند بین روستاها رفتوآمد کنند مدتی هم است که طرح روستا مرکزی را اجرا میکنیم. برنامه دیگری که برای کیفیت آموزشی در نظر گرفته بودیم طرح روستا مردمی بود. به این معنا که دولت با همکاری مردم مدرسه کم جمعیت دانشآموزی راهاندازی میکرد و حقوق حقالتدریسی به معلم داده میشد بخشی از این حقوق را مردم پرداخت میکردند و بخش دیگری را دولت. مردم روستاها در این سالها به دلیل خشکسالی درآمد کمی دارند و وضع مالیشان اصلاً خوب نیست برای اینکه فشار مالی به مردم نیاید این طرح اجرا نمیشود و همان برنامه روستا مرکزی عملیاتی میشود. البته در این سالها ما به راهاندازی مدارس شبانهروزی هم توجه داشتیم. این نکته را بگویم که در قبل از انقلاب در دوره راهنمایی پسرانه تعدادی محدودی شبانهروزی در مناطق محروم و روستاها داشتیم اما بعد از انقلاب آمدیم مدارس شبانهروزی را در دوره متوسطه اول و دوم دخترانه و پسرانه گسترش دادیم. قبل از انقلاب اگر دانشآموز متوسطهای در روستایش مدرسهای نبود باید به شهر میآمد و مشکلات بسیاری داشت. اما حالا میتواند در مدارس شبانهروزی تحصیل کند. در آخرین سالی که در آموزش و پرورش بودم یعنی در سال 95 در مجموع در کشور 406 هزار دانشآموز در مدارس شبانهروزی داشتیم. این رقم رقم بالایی بود. در عدالت کیفی در شبانهروزیها دبیرهای تخصصی درس میدهند و این معلمان توانمند هستند. در مدارس شبانهروزی گذر تحصیلی بالاست. اما همچنان در مناطق محروم این اشکال وجود دارد که از هر 100 دانشآموز ابتدایی هر 100 نفر به راهنمایی نمیرسند و این نکته قابل توجه است که بگویم درس نخواندن دانشآموزان همهاش مربوط به آموزش و پرورش نمیشود. دخترها وقتی از کلاس ششم به هفتم میروند یکسری از اولیا میگویند که دختر دیگر لازم نیست درس بخواند. در برخی از مناطق این فرهنگ وجود دارد. برخیها میگویند دخترم قالی ببافد، در خانه باشد و به من کمک کند برای ما بهتر است. البته این داستان برای پسرها هم است، اما شدت این نوع رفتارها برای دختران بیشتر است. یک دلیل دیگر که این گذر صورت نمیگیرد این است که بحث ازدواج دخترها در سنین پایین مطرح میشود و موضوع دیگر که به آموزش و پرورش مربوط میشود همان نبود امکانات است.
اما وزارت آموزش و پرورش از همان زمانی که کودک وارد مدرسه میشود در ارتباط با فرهنگ خانواده باید کار کند ما چند سال است که میخوانیم که دختران بهخاطر دلایل فرهنگی منطقه ترک تحصیل میکنند. آموزش و پرورش هم این موضوع را تکرار میکند این درحالی ست که این وزارتخانه مسئولیت آموزش دانشآموزان را برعهده دارد.
بله این حرف شما درست است اما بپذیرید فرهنگی که در طول این سالها در بین خانوادهها شکل گرفته به این سادگیها قابل تغییر نیست. البته هماکنون وضعیت فرهنگی خانوادهها در برخی از مناطق نسبت به قبل بهتر شده اما همچنان موضوع فرهنگی به عنوان یک عامل بازدارنده است. مثلاً در منطقه بلوچستان در یک مدرسه ابتدایی ممکن است معلم، آقا باشد. برخی از خانوادهها به خاطر همین معلم مرد دخترانشان را به مدرسه نمیفرستند. با این همه کمبودها میتوانم ادعا کنم هیچ دانشآموزی در کشور نیست که به دلیل عدم وجود امکانات از تحصیل محروم شود. اگر مدرسه متوسطه در روستایی نداشته باشیم میتواند در شبانه روزی و روستا مرکزی درس بخواند. دقت کنید زمانی که وزیر بودم فقط 120 مدرسه تک دانشآموز در کشور داشتیم. یعنی یک معلم فقط برای یک دانشآموز وجود داشت. در همان سالها بسیاری از رسانهها انتقاد میکردند که این چه کاری است میکنید. اما بر این باور بودم که دانشآموز ابتدایی که 6 ساله است اصلاً نمیتواند از روستای خودش به روستای دیگر برود. اما در متوسطه دانشآموز میتواند از یک روستا به روستای دیگر برود.
اما در همین استان سیستان و بلوچستان، در جنوب کرمان، خوزستان و ایلام دانشآموزانی هستند که بهخاطر نداشتن مدرسه محروم از تحصیل میشوند.
در ابتدایی به هیچ وجه نمیپذیرم که مدرسه وجود ندارد. اما در متوسطه یک و دو برخی از روستاها بهخاطر اینکه تعداد دانشآموزان کم است مدرسه وجود ندارد و دانشآموزان هم به شبانهروزی میرود. دانشآموزی نیست که به دلیل نبود امکانات ترک تحصیل کرده است.
پس شما میگویید که برنامه و سیاستهایی که در این سالها دولتها اجرا کردهاند توانسته عدالت آموزشی را در مناطق محروم برقرار کند و در همه روستاها مدرسه ابتدایی هم وجود دارد؟
بله مدرسه است. بهتر است توضیح دهم که در دولتها چه اقداماتی برای مناطق محروم انجام شده است. طرحی را در سال 65 برای راهاندازی مدارس نمونه دولتی (مدارسی برای شناسایی دانشآموزان باهوش در مناطق محروم) اجرا کردیم. هدفمان از راهاندازی مدارس نمونه دولتی فقط شناسایی دانشآموزان با استعداد در این مناطق بود. مدارسی که فارغالتحصیلان بسیار خوبی هم داشت و اکثراً هم در داخل کشور ماندند. برخلاف مدارس تیزهوشان که تعداد زیادی از نخبههای این مدارس بعد از فارغالتحصیلی مهاجرت کردند. یک طرح دیگر در راستای عدالت کیفی اجرا کردیم تحت عنوان مدارس لازمالتوجه. ما در مناطق مختلف کشور بدترین مدارس را شناسایی کردیم. در همین شهر تهران مدارسی داشتیم که میگفتند هتل یا کویت است. در این مدارس پدر بچهای وانت داشت و با فرزندش روی ماشین کار میکرد بچهاش وقت پیدا میکرد سری به مدرسه میزد. یک روز معاونان متوسطه شهر تهران را جمع کردم و گفتم بدترین مدرسه دخترانه و پسرانه را معرفی کنید. آنها هم اسمهای مدارس را گفتند. معیار هم مجموعهای ازشاخصهایی بود که یک مدرسه را بدنام کرده بود. بهطوری که مادر یک دانشآموز اجازه نمیداد که فرزندش در آن مدرسه درس بخواند. با این حال وقتی مدارس معرفی شد اعلام کردم که اسامی بهترین مدیران را هم بگویید وقتی اسمهای مدیران هم مطرح کردند. شخصاً خودم این مدیران نمونه را در رأس مدارس بدنام گذاشتم. به مدیران هم گفتم که هیچ دانشآموزی را حق ندارید اخراج کنید و هیچ معلمی را هم جابه جا نمیکنید. فقط میتوانید معاون خود را انتخاب کنید. باور کنید که طی یک یا دو سال این بدترین مدرسهها جزو بهترینها شد. این طرح مدارس لازمالتوجه تجربه خوبی است.
پس شما معتقدید مدیر نقش مهمی در بهبود شرایط یک مدرسه دارد؟
بله. نقش مدیر در مدرسه بسیار پررنگ است. البته هزینه و بودجه مدرسه هم مهم است. اینکه مدیر پولی داشته باشد و بتواند برای مدرسه هزینه کند. در سال ٨١ به مدیران مدارس ٥ میلیون تومان پول دادیم تا برای مدرسه هزینه کنند. این حرفها را زدم تا به اینجا برسم که تمام این فعالیتها برای عدالت کمی و کیفی است. موضوع دیگر در راستای عدالت آموزشی مؤسسه مردم است. کاری که حالا و بعد از وزارتم شروع کردم. در آن روزها اعلام کردم که دیگر مسئولیت دولتی نمیپذیرم. این تصمیم هم به این دلیل بود که دلم میخواست کاری در مناطق محروم انجام دهم. شما وقتی سمتی دارید برای انجام برخی از کارها چندین تبصره قانونی پیشرویتان میگذارند. برای همین خودم اعلام کردم میخواهم روی بحث عدالت آموزشی فعالیت کنم. از خودم پرسیدم چرا مناطق محروم آموزشی بعد از ٤٢ سال از پیروزی انقلاب همچنان محروم هستند. با اینکه دولتها هزینههای بسیاری روی این مناطق کردهاند. مدتها فکر کردم و پاسخی که پیدا کردم این بود که مناطق محروم آموزشی چون از خودشان نیروی انسانی متخصص ندارند محروم ماندهاند. به عنوان نمونه، خیرین؛ مدارسی در مناطق محروم میسازند اما در این مناطق معلم وجود ندارد. آموزگار باید از ١٠٠ کیلومتر آن طرفتر به منطقه بیاید. آن معلم هم سه یا چهار سالی کار میکند و بعد خودش را به زادگاهش منتقل میکند. دوباره آن مدرسه باید معلم استخدام کند. مناطق محروم معلمانشان همه سابقه خدمتشان زیر ٥ سال است. این هم به این دلیل است که خودشان را به محل و زادگاهشان منتقل میکنند. آنها غیربومی هستند و تجربهای برای این منطقه نمیماند در حقیقت میآیند تجربه کسب میکنند و میروند. بنابراین ما مدارس و دانشآموزان این مناطق محروم را تقویت میکنیم تا این دانشآموزان بتوانند در دانشگاه و در رشتههای خوب و مورد نیاز کشور قبول شوند. براساس این یک مؤسسهای به نام مؤسسه رشد دانشآموزان مناطق محروم به ثبت رساندیم و هماکنون دو سال هم است که کار میکنیم.
چه تعداد دانشآموز محروم را تحت پوشش قرار دادهاید؟
٣٣٠ هزار دانشآموز را در ٤٠ منطقه شناسایی کردیم. معلمان ابتدایی مناطق را آموزش دادیم و برای مدیران مناطق هم آموزشهایی را در نظر گرفتیم. خودم برای مدیران کلاس دارم. همچنین برای دانشآموزان پایه دوازدهم که امسال امتحان نهایی و کنکور دارند کلاسهای مجازی ویژهای توسط بهترین دبیران دبیرستان البرز برگزار کردیم. آزمونهای دورهای برایشان برگزار میکنیم. تعدادی تبلت با مشارکت آموزش و پرورش توزیع کردیم. سه هزار تبلت به دانشآموزان دادیم. البته نیمی از این تبلتها را آموزش و پرورش و نیمی دیگر را خودمان اهدا کردیم. با این همه، در کل کشور ٧٥٠ منطقه آموزشی داریم، این تعداد منطقه را با ١٤ شاخص که مورد تأیید وزارت آموزش و پرورش است امتیازبندی کردیم و مناطق محروم را شناسایی کردیم. بر اساس این شاخصها در کشور ١٠٥منطقه محروم آموزشی شناسایی شدند. از این 105 منطقه در نهایت به 40 منطقه رسیدیم.
کدام استانها محرومیت آموزشی دارند؟
چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، آذربایجان غربی، جنوب کرمان، هرمزگان و سیستان و بلوچستان، اینها استانهایی هستند که توجه بیشتر آموزشی نیاز دارند. البته در 40 منطقه ما در هر استان حداقل یک منطقه وجود دارد اما در سیستان و بلوچستان ٤ منطقه، در جنوب کرمان، آذربایجان غربی، گیلان، لرستان و گلستان دو منطقه و دیگر استانها یک منطقه محروم آموزشی دارند. امیدواریم این اقدام جوابگوی عدالت آموزشی باشد. هدف ما افزایش توان معلمان و مدیران همچنین ارتقای سطح علمی دانشآموزان است. توجه ویژهای به دانشآموزان پایههای مختلف بخصوص پایه دوازدهم و پایه نهم داریم. این نکته را بگویم که این ٤٠ منطقه آموزشی اکثریت رشته ریاضی و تجربی ندارند. یعنی بچههای این مناطق محروم هیچوقت پزشک و مهندس نمیشوند. یعنی در این ٤٠ منطقه، ٣٥ منطقه رشته ریاضی و تجربی ندارند. ما کلاسهایی برای دانشآموزان پایه نهم گذاشتیم و در درسهای ریاضی و علوم آنها را تقویت کردیم تا تشویق شوند که رشته ریاضی و تجربی بخوانند.
چه دلایلی موجب شده که این رشتهها در این مناطق وجود نداشته باشد؟
اول اینکه دانشآموزان توان ریاضی و علوم پایینی دارند. دوم اینکه معلم رشته ریاضی و علوم در منطقه وجود ندارد. حتی سال گذشته درچند منطقه رشته ریاضی و تجربی گذاشتیم و معلم را از مناطق اطراف به مدرسه بردیم. معلم از یک منطقه آموزشی دیگر به منطقه محروم می رود و یکی یا دو روز درس میدهد و دوباره برمیگردد.
آیا در این استانها دانشآموزانی بودند که هوش بالایی داشته باشند و شما شناسایی کنید؟
بله دانشآموزان با استعدادی در این مناطق وجود دارند که حتی میتوانیم بگوییم نابغه هستند. آنها فقط بهخاطر نبود امکانات محروم از تحصیل میشوند. در یزد در مدرسه دانشآموزی درباره لیزر برای ما توضیح داد چند نفر از همراهانم گفتند این توضیحات در حد دانشجویان دکترا است. بعد از مراسم دانشآموز را خواستم و از او پرسیدم اگر این مدرسه نبود و درس نمیخواندی الان چه کار میکردی؟ پاسخ داد چوپانی میکردم. میخواهم بگویم که استعدادها اینچنین از بین میرود و ما باید تلاش کنیم در این مناطق استعدادها را شناسایی کنیم.
همه این کارهایی که خیرین انجام میدهند در راستای عدالت آموزشی در مناطق محروم است. البته در بحثهای قانونی هم به موضوع عدالت آموزشی تأکید شده است تأمین آموزش و پرورش رایگان برای همه در تمام سطوح یکی از مهمترین وظایف دولتها در راستای ایجاد عدالت آموزشی بوده است. همچنین در اصل سیام نیز آموزش و پرورش یک حق همگانی بوده و در اصل چهل و سوم نیز تأکید کرده که ضوابط نظام اقتصادی کشور باید در جهت ریشه کن کردن فقر و محرومیت به گونهای باشد که نیازهای اساسی از جمله آموزش و پرورش تأمین شود. به نظر شما آیا این قوانین بهدرستی انجام میشود؟
در بعد کمی عدالت آموزشی اصل سی قانون اساسی اجرا شده است. اما در رابطه با ارتقای کیفیت ما تفاوت زیادی بین مدارس بسیار قوی و مدارس ضعیف داریم که به نظر میرسد در این دوره باید روی کیفیت آموزشی کار کنیم. در زمان وزارتم ٥ کار اساسی را دنبال کردم. ساماندهی و بهسازی منابع انسانی، توسعه مشارکت، بودجهریزی عملیاتی، ارتقای مدیریت آموزشگاهی و تمرکز زدایی از جمله آنها بود. در برخی از این سیاستها کارهای خوبی انجام دادیم در برخی از این برنامهها هم بهخاطر مشکلات برون سازمانی آموزش و پرورش ما نتوانستیم کاری انجام دهیم. احساس میکنم در آینده وزارت آموزش و پرورش باید همین سیاست ٥ گانه را دنبال کند. علاوه بر این ما باید یک مدلی برای اداره دستگاه تعلیم و تربیت داشته باشیم هماکنون آموزش و پرورش به سبک آموزش و پرورش ١٢٩٧ اداره میشود آن زمان کلاً ٢٥ مدرسه داشتیم الان ١٠٥ هزار مدرسه داریم، نمیشود این تعداد مدرسه را به آن سبک اداره کرد. ما باید یک مدلی برای اداره مدرسه داشته باشیم. شعار مدرسهمحوری را همه شنیدهاند و از سال ٧٦ این شعار مطرح شده اما هنوز در حد شعار مانده است. این پرسش را مطرح میکنم که مدرسه ایدهآل ما با سیاست مدرسهمحوری دارای چه ویژگیهایی است. هنوز هیچکس جواب این سؤال را نمیداند. ما باید در رابطه با تأمین و تربیت و پرورش نیروی انسانی الگو داشته باشیم. هماکنون ٥٢ درصد نیروی انسانی وزارت آموزش و پرورش از تربیت معلم خارج نشدهاند. با این نیروها نمیتوانیم سند تحول را اجرایی کنیم و تحولی در آموزش و پرورش انجام نمیشود. مسأله دیگر این است که سهم آموزش و پرورش از gdp (تولید ناخالص داخلی) بسیار کم است و این رقم حدود یک درصد است درحالی که میانگین جهانی حدود ٤ درصداست. باید تا آخر برنامه هفتم سهم مان را بالا ببریم. آموزش و پرورش با این بودجه و امکاناتی که دارد از این بهتر نمیتواند کار کند این موارد بسیار مهم است.
اما در کنار این موضوعات، بسیاری از کارشناسان میگویند برخی از اقدامات آموزشی این وزارتخانه برخلاف عدالت آموزشی است. مثلاً سیاست تنوع مدارس آموزش و پرورش عدالت آموزشی را زیر سؤال میبرد. این موضوع درباره مدارس غیردولتی بسیار مطرح است چرا که مدارس دولتی به لحاظ کیفیت سطح پایینی دارند و برخی از خانوادهها بچهها را در مدارس غیردولتی ثبت نام میکنند این تنوع مدارس را آموزش و پرورش نباید کم کند؟
کاملاً درست است. زمانی که وزیر بودم به سمت کاهش تنوع حرکت کردم خیلی جاها هم موفق بودم عمر و میانگین وزیر آموزش و پرورش در این کشور ٢ سال است. از اول انقلاب تا حالا ١٤ وزیر داشتیم بجز آقای نجفی که ٩ سال وزیر بودند مابقی وزرا میانگین کارشان ٢ سال بوده است با این دو سال وزیری که نمیشود کاری انجام داد. هر وزیر یک کاری را شروع میکند و وسط راه هم رها میشود. درباره تنوع مدارس بگویم که این موضوع دو خاستگاه دارد اول اینکه تنوع در مخاطب است یک نفر که تیزهوش است ما جدایش کردیم و در مدرسه تیزهوشان بردیم. یک نفر که معمولی است را در کلاس دیگر و دانشآموزان استثنایی را هم به مدارس خاص میفرستیم. این گریزناپذیر است البته در دولت دهم آمدند مدارس تیزهوشان را بیرویه گسترش دادند من که آمدم با توجه به شاخص ٢/٧ درصد اینها را بررسی کردیم این یعنی از ١٠٠ دانشآموز ٢/٧ درصد تیزهوش هستند و بقیه باید مدرسه عادی بروند. الان نمیدانم این کار انجام میشود یا خیر. اما برخی از تنوعها برای گرفتن پول از مردم است.
آموزش سخت
حسین حیاتیمقدم
آموزگار منطقه سردشت دزفول
درست یک سال پیش در حالی که آماده برنامهریزی برای جشن نوروز میشدیم خبر ورود کرونا و اپیدمی آن در کشور تمام نقشههایمان را نقش بر آب کرد. طولی نکشید تا کرونا همه جنبههای زندگی را تحت تأثیر بیرحمانه خودش درآورد. اقتصاد مختل شد؛ تعدادی از مشاغل به حالت نیمه تعطیل و بعضاً تعطیل درآمدند، عده زیادی بیکار شدند. البته کرونا به فرهنگ و آموزش هم ضربهای به مراتب مهلکتر زد.ضربهای که شاید در دوران پساکرونا عواقب آن را بیشتر مشاهده کنیم. اما سؤال این است در دوران کرونا آموزش چگونه توانست طیف عظیمی از فراگیران را با موقعیتهای مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در پوشش مناسب قرار دهد.
کمبود نیروی انسانی، کلاسهای پرجمعیت، عدم وجود امکانات مناسب در مدارس و... اینها تنها قسمتی از چالشهای آموزش در حالت عادی بود، حال که کرونا همه چیز از جمله آموزش را تحت سیطره خود درآورده؛ آموزش مجازی و چالشهای آن هم به این لیست اضافه میشود... عدم دسترسی همه مشمولان آموزشی به زیرساختهای لازم آموزش مجازی از جمله، گوشی یا تبلت هوشمند؛ شبکههای اینترنت، عدم آموزش قبلی در زمینه مدیریت فضای مجازی، عدم آشنایی با برنامههای مختلف آموزش مجازی... در این میان باید به چالشهایی به مراتب مهمتر که معلمان در این دوران با آنها روبهرو بودند، اشاره کرد. عدم آموزش مناسب و کافی جهت تولید محتوای مناسب و جذاب، مدیریت کلاس در فضای مجازی و جذب و هدایت دانشآموزان در این محیط از جمله آنهاست. همه اینها علاوه بر مسائل دیگر، عدالت آموزشی را در مناطق کم برخوردار بیش از پیش تحت تأثیر قرار داده است و حالا همه معلمان مناطق محروم به دوران پساکرونا فکر میکنیم. به آن دانشآموزانی که بازمانده از تحصیل شدند.
ما معلمان مناطق محروم به این سؤالها فکر میکنیم که آیا با توجه به تعطیلی مدارس همه دانشآموزان بازمانده از تحصیل شناسایی شده و تحت پوشش قرار گرفتهاند؟ آیا دانشآموزان ترک تحصیل کرده واقعی در محیط مجازی قابل تشخیص بودند؟ آیا دانشآموزان هرپایه آموزش لازم و کافی دیدهاند تا در پایههای بعدی دچار مشکلات فراوان و ترک تحصیلیهای زیاد نباشیم؟ با این همه آموزش مجازی سختیهای خودش را دارد و این مدل آموزشی در استانهای محروم سختتر است.
بنابراین ما سعی کردیم آموزش را ترکیبی ارائه کنیم. یعنی هم تدریس حضوری داشتیم و هم تدریس مجازی. برای دانشآموزانی که بهصورت حضوری در مدرسه بودند، مطالب درسی بهصورت زنده ارائه میشد و برای کسانی که حضور نداشتند محتواهایی در قالب درسنامه و فیلم آموزشی توسط خودم تولید میشد و در اختیار دانشآموزان قرار میدادم تا دانشآموزان با کلیپهای آماده معلمان مختلف دچار سردرگمی نشوند. با این همه دانشآموزان امسال افت تحصیلی داشتند. برخی دانشآموزان هم ترک تحصیل کردهاند و ما در فضای شاد که تدریس میکردیم برخی دانشآموزان را نمیدیدیم. هر چند دور بودن از آموزش و فقر اقتصادی خانواده موجب شده که تعدادی از کودکان به سمت کار کشیده شوند. اما نمیتوانیم بگوییم همه سمت کار رفتهاند. کما اینکه با گفتوگو با خانوادههای بعضی از این افراد تصمیم آنها بر این بوده تا امسال کودک وقفه تحصیلی داشته باشد به امید اینکه سال دیگر از آموزش حضوری کافی و مفید بهرهمند شود. از آنجا که شرایط جدید همواره نیازهای جدیدی را با خود به همراه میآورد در دوران پساکرونا هم ما نیاز به تلاش و جدیتی دوچندان بخصوص در مبحث آموزش و پرورش داریم. باید برای آنهایی که در این مدت ترک تحصیل کردهاند برنامهریزی کنیم. در سوی دیگر باید برنامهریزی جدی در زمینه پایین آمدن سطح سواد دانشآموزان به علت عدم دریافت آموزش مناسب و کافی داشته باشیم تا شاهد شکاف معناداری بین سطح سواد و اطلاعات دانشآموزان طبقه ضعیف و طبقه برخوردار نباشیم. با این همه در مناطق محروم مسائلی در رابطه با تدریس مجازی وجود دارد که در برنامهریزیهای وزارت آموزش و پرورش باید مورد توجه قرار گرفته شود. نا آشنایی برخی خانوادهها بخصوص در مناطق محروم با فضای مجازی، مسائل و مشکلات اقتصادی، وجود دغدغههای مختلف اجتماعی و چالشهای اقتصادی و فرهنگی در خانواده، عدم همکاری و همراهی دانشآموز در دریافت محتوای آموزشی بهصورت مجازی از جمله مشکلات معلمان مناطق محروم است. در واقع میتوانیم مشکلات آموزش مجازی را به سه بخش تقسیم کنیم؛اول اینکه دانشآموز به امکانات مجازی دسترسی ندارد، موضوع دیگر معلمان مهارت آموزش مناسب و تولید محتوا را در فضای مجازی ندارند و مسأله آخر این است که خانوادهها فضای مجازی را برای آموزش نمیشناسند.بنابراین مهم است که وزارت آموزش و پرورش برای پساکرونا در مناطق محروم اقدامات ویژهای انجام دهد. پیشنهاد من بهعنوان یک معلم در منطقه محروم این است که وزارتخانه توانمندسازی معلمان برای دوران بعد از کرونا را در دستور کار خود قرار دهد.
معلمان اگر آموزش ببینند میتوانند ضعفهای آموزشی منطقه را برطرف کنند. همچنین در سال تحصیلی آینده مسئولان باید رسیدگی جدیتری به مناطق کمتر برخوردار که تعداد بیشتری از دانشآموزانش بازمانده از تحصیل شدهاند، داشته باشد.
آموزگار منطقه سردشت دزفول
درست یک سال پیش در حالی که آماده برنامهریزی برای جشن نوروز میشدیم خبر ورود کرونا و اپیدمی آن در کشور تمام نقشههایمان را نقش بر آب کرد. طولی نکشید تا کرونا همه جنبههای زندگی را تحت تأثیر بیرحمانه خودش درآورد. اقتصاد مختل شد؛ تعدادی از مشاغل به حالت نیمه تعطیل و بعضاً تعطیل درآمدند، عده زیادی بیکار شدند. البته کرونا به فرهنگ و آموزش هم ضربهای به مراتب مهلکتر زد.ضربهای که شاید در دوران پساکرونا عواقب آن را بیشتر مشاهده کنیم. اما سؤال این است در دوران کرونا آموزش چگونه توانست طیف عظیمی از فراگیران را با موقعیتهای مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در پوشش مناسب قرار دهد.
کمبود نیروی انسانی، کلاسهای پرجمعیت، عدم وجود امکانات مناسب در مدارس و... اینها تنها قسمتی از چالشهای آموزش در حالت عادی بود، حال که کرونا همه چیز از جمله آموزش را تحت سیطره خود درآورده؛ آموزش مجازی و چالشهای آن هم به این لیست اضافه میشود... عدم دسترسی همه مشمولان آموزشی به زیرساختهای لازم آموزش مجازی از جمله، گوشی یا تبلت هوشمند؛ شبکههای اینترنت، عدم آموزش قبلی در زمینه مدیریت فضای مجازی، عدم آشنایی با برنامههای مختلف آموزش مجازی... در این میان باید به چالشهایی به مراتب مهمتر که معلمان در این دوران با آنها روبهرو بودند، اشاره کرد. عدم آموزش مناسب و کافی جهت تولید محتوای مناسب و جذاب، مدیریت کلاس در فضای مجازی و جذب و هدایت دانشآموزان در این محیط از جمله آنهاست. همه اینها علاوه بر مسائل دیگر، عدالت آموزشی را در مناطق کم برخوردار بیش از پیش تحت تأثیر قرار داده است و حالا همه معلمان مناطق محروم به دوران پساکرونا فکر میکنیم. به آن دانشآموزانی که بازمانده از تحصیل شدند.
ما معلمان مناطق محروم به این سؤالها فکر میکنیم که آیا با توجه به تعطیلی مدارس همه دانشآموزان بازمانده از تحصیل شناسایی شده و تحت پوشش قرار گرفتهاند؟ آیا دانشآموزان ترک تحصیل کرده واقعی در محیط مجازی قابل تشخیص بودند؟ آیا دانشآموزان هرپایه آموزش لازم و کافی دیدهاند تا در پایههای بعدی دچار مشکلات فراوان و ترک تحصیلیهای زیاد نباشیم؟ با این همه آموزش مجازی سختیهای خودش را دارد و این مدل آموزشی در استانهای محروم سختتر است.
بنابراین ما سعی کردیم آموزش را ترکیبی ارائه کنیم. یعنی هم تدریس حضوری داشتیم و هم تدریس مجازی. برای دانشآموزانی که بهصورت حضوری در مدرسه بودند، مطالب درسی بهصورت زنده ارائه میشد و برای کسانی که حضور نداشتند محتواهایی در قالب درسنامه و فیلم آموزشی توسط خودم تولید میشد و در اختیار دانشآموزان قرار میدادم تا دانشآموزان با کلیپهای آماده معلمان مختلف دچار سردرگمی نشوند. با این همه دانشآموزان امسال افت تحصیلی داشتند. برخی دانشآموزان هم ترک تحصیل کردهاند و ما در فضای شاد که تدریس میکردیم برخی دانشآموزان را نمیدیدیم. هر چند دور بودن از آموزش و فقر اقتصادی خانواده موجب شده که تعدادی از کودکان به سمت کار کشیده شوند. اما نمیتوانیم بگوییم همه سمت کار رفتهاند. کما اینکه با گفتوگو با خانوادههای بعضی از این افراد تصمیم آنها بر این بوده تا امسال کودک وقفه تحصیلی داشته باشد به امید اینکه سال دیگر از آموزش حضوری کافی و مفید بهرهمند شود. از آنجا که شرایط جدید همواره نیازهای جدیدی را با خود به همراه میآورد در دوران پساکرونا هم ما نیاز به تلاش و جدیتی دوچندان بخصوص در مبحث آموزش و پرورش داریم. باید برای آنهایی که در این مدت ترک تحصیل کردهاند برنامهریزی کنیم. در سوی دیگر باید برنامهریزی جدی در زمینه پایین آمدن سطح سواد دانشآموزان به علت عدم دریافت آموزش مناسب و کافی داشته باشیم تا شاهد شکاف معناداری بین سطح سواد و اطلاعات دانشآموزان طبقه ضعیف و طبقه برخوردار نباشیم. با این همه در مناطق محروم مسائلی در رابطه با تدریس مجازی وجود دارد که در برنامهریزیهای وزارت آموزش و پرورش باید مورد توجه قرار گرفته شود. نا آشنایی برخی خانوادهها بخصوص در مناطق محروم با فضای مجازی، مسائل و مشکلات اقتصادی، وجود دغدغههای مختلف اجتماعی و چالشهای اقتصادی و فرهنگی در خانواده، عدم همکاری و همراهی دانشآموز در دریافت محتوای آموزشی بهصورت مجازی از جمله مشکلات معلمان مناطق محروم است. در واقع میتوانیم مشکلات آموزش مجازی را به سه بخش تقسیم کنیم؛اول اینکه دانشآموز به امکانات مجازی دسترسی ندارد، موضوع دیگر معلمان مهارت آموزش مناسب و تولید محتوا را در فضای مجازی ندارند و مسأله آخر این است که خانوادهها فضای مجازی را برای آموزش نمیشناسند.بنابراین مهم است که وزارت آموزش و پرورش برای پساکرونا در مناطق محروم اقدامات ویژهای انجام دهد. پیشنهاد من بهعنوان یک معلم در منطقه محروم این است که وزارتخانه توانمندسازی معلمان برای دوران بعد از کرونا را در دستور کار خود قرار دهد.
معلمان اگر آموزش ببینند میتوانند ضعفهای آموزشی منطقه را برطرف کنند. همچنین در سال تحصیلی آینده مسئولان باید رسیدگی جدیتری به مناطق کمتر برخوردار که تعداد بیشتری از دانشآموزانش بازمانده از تحصیل شدهاند، داشته باشد.
آموزش مجازی و عدالت آموزشی
محمد داوری
فعال صنفی معلمان
بیش از یک سال از اعلام علنی و رسمی ورود کرونا به کشور و چالشهای ناشی از آن در حوزههای مختلف گذشت. در این میان آموزش و پرورش هم دچار چالش ناشی از این همهگیری شد، دستگاهی که متولی تعلیم و تربیت 15 میلیون دانشآموز است که با والدینشان نزدیک به 30 میلیون مخاطب دارد. در کنار این باید به جمعیت یک میلیون فرهنگیان شاغل در مدارس و ادارات اشاره کرد که تلاش کردند در این سال سخت مدافع کیفیت و عدالت آموزشی و پاسخگوی خانوادهها باشند. با این همه کیفیت و عدالت آموزشی سالها به عنوان یک مطالبه ملی و مورد توجه کنشگران مدنی و رسانهای حوزه آموزش و پرورش بوده و هست و البته این روزها با چالش جدیدی به نام آموزش مجازی روبهرو شده است،مدل آموزشی که در این سال به نظام آموزشی کشور تحمیل شد؛ تحمیلی که در درجه نخست به نظر میرسد عدالت آموزشی را تحتالشعاع خود قرار داده است چرا که از همان هفتههای نخست آموزش مجازی ، مدارس برخوردار و غیرانتفاعی توانستند خلأ ناشی از آموزش حضوری را تا حدی با سامانههای خصوصی و اختصاصی برطرف کنند اما مدارس مناطق محروم و دور افتاده شوکزده از یک سو باید نگران سلامت خود و دانشآموزان می بودند و در سوی دیگر دغدغه آموزش را می داشتند، چرا که در نظام متمرکز همیشه عادت کرده بودند تا راهکار و دستورالعملی از مرکز ابلاغ شود. این مدارس در روزهای اول عملاً تعطیل شده و چشم انتظار دستور وزارتنشینان پایتخت ماندند.
البته تعدادی از معلمان دلسوز و مدیران پیگیر مدارس منتظر نمانده و از شبکههای اجتماعی استفاده کردند و عملاً آموزش مجازی را کلید زدند اما این راهکار برای همه مناطق و مدارس پاسخگو نبود، چرا که در برخی جاها اینترنت نبود یا اگر اینترنت بود، گوشی نبود.
فقر و محرومیت دوباره چهره خود را نشان داد و به موازات اینکه کرونا قربانی میگرفت، فقر و محرومیت هم از کودکان و نوجوانان این مرز و بوم قربانی میگرفت اما به هر طریقی که بود و با رسیدن نسخه اولیه شبکه شاد، سال تحصیلی گذشت و در زمانی که هنوز کشور درگیر موج نخست کرونا بود به پایان رسید و سفارش هم شده بود که مدارس سختگیری نکنند و براساس عملکرد نوبت اول و امتحان غیرحضوری، کارنامههای خرداد 99 دانشآموزان را صادر کنند تا آنها به پایه بالاتر بروند.
تابستان فرصتی است تا آموزش و پرورش و مدارس خود را برای سال تحصیلی جدید آماده کنند و فصل ساماندهی مجدد و برنامهریزی دوباره برای یک سال تحصیلی دیگر است. نقل و انتقالهای نیروی انسانی و رفع کمبودها و نقصها همه و همه در تابستان انجام میگیرد اما حالا تابستان 99 با همه تابستانهای گذشته برای آموزش و پرورش متفاوت بود و نگرانی از اینکه ادامه کرونا آموزش در سال تحصیلی جدید را کاملاً غیرحضوری و مجازی کند مسئولان را سردرگم و مناطق محروم را نگرانتر از قبل کرده بود و عدالت آموزشی بیش از گذشته در معرض تهدید قرار داشت.
شبکه شاد که تنها نسخه ارائه شده آموزش و پرورش بود کمی ارتقا یافته بود و مسئولان با تصور اینکه کودکان و نوجوانان هدف ویروس کرونا نیستند انتظار داشتند بتوانند مدارس را بازگشایی کنند و حداقل نیمه حضوری کلاسها برگزار شود. مسئولان سال تحصیلی را دو هفته زودتر از روال معمول از نیمه شهریورماه شروع کردند تا کمی عقبماندگی سال قبل را هم جبران کند اما همان دوهفته شهریور و مقاومت والدین و شروع موج بعدی کرونا کافی بود تا آموزش کاملاً مجازی و غیرحضوری شود و علیرغم تأیید ضمنی مسئولان بر اینکه مدارس اختیار دارند که حضوری یا غیرحضوری برگزار کنند، اما ترجیح خود دانشآموزان و نگرانی والدین از سلامت فرزندانشان و ترجیح سلامت بر تربیت باعث شد کلاسهای حضوری مورد استقبال قرار نگیرد و همه مدارس بطور جدی بهدنبال آموزش مجازی و آنلاین باشند.
باز هم این مناطق محروم و دورافتاده و بدون اینترنت و گوشی بودند که از قافله عقب ماندند، چرا که مدارس برخوردار و غیرانتفاعی که اصلاً منتظر معجزهای از مرکز نمانده بودند و به پشتوانه تجربه سال قبل و با پیشبینی اینکه کرونا همچنان ادامه خواهد داشت، سامانههای آموزش مجازی خود را ارتقا دادند و بخش خصوصی هم که فرصت را برای تجارت آموزشی مناسب دیده بود انواع گزینهها (آپشنها) را ارائه دادند و این امکانات نرمافزاری تا حد زیادی نگرانی برخوردارها را ازخلأ آموزشی و کیفیت آموزشی برطرف کرد، به گونهای که رفتهرفته نگرانی خانوادهها هم کمتر شد و به آموزش مجازی اعتماد کردند و در قبال حفظ سلامت از خیر اندک افتی که ایجاد میشد هم گذشتند، هرچند که همه به این باور رسیدند که آموزش مجازی جایگزین آموزش حضوری نمیشود اما میتواند به عنوان آموزش مکمل مورد استفاده قرار گیرد.
اما همچنان سر دانشآموزان مناطق محروم بی کلاه مانده بود و بجز خبرهای اندکی از گوشه و کنار مناطق دورافتاده و محروم که به یاری خیرین و خلاقیتها و فداکاریهای برخی معلمان چراغ آموزش روشن بود در بسیاری از مناطق همچنان یا مشکل اینترنت باقی بود یا گوشی موبایل و اگر هر دو بود همچنان شاد هم در حال ارتقا بود و برای برگزاری کلاسهای آنلاین تعاملی آمادگی نداشت و خبرهای نویدبخش نسخههای کاملتر همه را در انتظار گذاشته بود در حالی که سال تحصیلی به نیمه خود نزدیک میشد.
حالا که سال تحصیلی از نیمه خود گذشته و تجربه آموزش مجازی هم وارد سال دوم خود شده است متأسفانه همچنان کودکان و نوجوانان قربانی تبعیض و محرومیت میشوند و در برخی مناطق محروم دانش آموزانی هستند که هنوز آموزش مجازی را شروع نکردهاند و اگر حالا همراه اول به همه جا اینترنت برده و شاد هم نسخه جدیدش را ارائه کرده اما تبلتهای خیرین فقط توانسته به دست تعدادی از این دانشآموزان برسد.
به نظر میرسد نگرانی عمیقتر و گستردهتر از این حرفهاست و اگر قبلاً امید بود تا عدالت آموزشی رفتهرفته وضعیت بهتری پیدا کند تا دیگر نگرانی عدالت آموزشی را نداشته باشیم، بلکه به کیفیت آموزشی بپردازیم اما گویا کرونا مثل مارپله نظام آموزشی ما را به پله پایینتری سقوط داد و حالا باید در فکر چاره حداقلها بود.
فعال صنفی معلمان
بیش از یک سال از اعلام علنی و رسمی ورود کرونا به کشور و چالشهای ناشی از آن در حوزههای مختلف گذشت. در این میان آموزش و پرورش هم دچار چالش ناشی از این همهگیری شد، دستگاهی که متولی تعلیم و تربیت 15 میلیون دانشآموز است که با والدینشان نزدیک به 30 میلیون مخاطب دارد. در کنار این باید به جمعیت یک میلیون فرهنگیان شاغل در مدارس و ادارات اشاره کرد که تلاش کردند در این سال سخت مدافع کیفیت و عدالت آموزشی و پاسخگوی خانوادهها باشند. با این همه کیفیت و عدالت آموزشی سالها به عنوان یک مطالبه ملی و مورد توجه کنشگران مدنی و رسانهای حوزه آموزش و پرورش بوده و هست و البته این روزها با چالش جدیدی به نام آموزش مجازی روبهرو شده است،مدل آموزشی که در این سال به نظام آموزشی کشور تحمیل شد؛ تحمیلی که در درجه نخست به نظر میرسد عدالت آموزشی را تحتالشعاع خود قرار داده است چرا که از همان هفتههای نخست آموزش مجازی ، مدارس برخوردار و غیرانتفاعی توانستند خلأ ناشی از آموزش حضوری را تا حدی با سامانههای خصوصی و اختصاصی برطرف کنند اما مدارس مناطق محروم و دور افتاده شوکزده از یک سو باید نگران سلامت خود و دانشآموزان می بودند و در سوی دیگر دغدغه آموزش را می داشتند، چرا که در نظام متمرکز همیشه عادت کرده بودند تا راهکار و دستورالعملی از مرکز ابلاغ شود. این مدارس در روزهای اول عملاً تعطیل شده و چشم انتظار دستور وزارتنشینان پایتخت ماندند.
البته تعدادی از معلمان دلسوز و مدیران پیگیر مدارس منتظر نمانده و از شبکههای اجتماعی استفاده کردند و عملاً آموزش مجازی را کلید زدند اما این راهکار برای همه مناطق و مدارس پاسخگو نبود، چرا که در برخی جاها اینترنت نبود یا اگر اینترنت بود، گوشی نبود.
فقر و محرومیت دوباره چهره خود را نشان داد و به موازات اینکه کرونا قربانی میگرفت، فقر و محرومیت هم از کودکان و نوجوانان این مرز و بوم قربانی میگرفت اما به هر طریقی که بود و با رسیدن نسخه اولیه شبکه شاد، سال تحصیلی گذشت و در زمانی که هنوز کشور درگیر موج نخست کرونا بود به پایان رسید و سفارش هم شده بود که مدارس سختگیری نکنند و براساس عملکرد نوبت اول و امتحان غیرحضوری، کارنامههای خرداد 99 دانشآموزان را صادر کنند تا آنها به پایه بالاتر بروند.
تابستان فرصتی است تا آموزش و پرورش و مدارس خود را برای سال تحصیلی جدید آماده کنند و فصل ساماندهی مجدد و برنامهریزی دوباره برای یک سال تحصیلی دیگر است. نقل و انتقالهای نیروی انسانی و رفع کمبودها و نقصها همه و همه در تابستان انجام میگیرد اما حالا تابستان 99 با همه تابستانهای گذشته برای آموزش و پرورش متفاوت بود و نگرانی از اینکه ادامه کرونا آموزش در سال تحصیلی جدید را کاملاً غیرحضوری و مجازی کند مسئولان را سردرگم و مناطق محروم را نگرانتر از قبل کرده بود و عدالت آموزشی بیش از گذشته در معرض تهدید قرار داشت.
شبکه شاد که تنها نسخه ارائه شده آموزش و پرورش بود کمی ارتقا یافته بود و مسئولان با تصور اینکه کودکان و نوجوانان هدف ویروس کرونا نیستند انتظار داشتند بتوانند مدارس را بازگشایی کنند و حداقل نیمه حضوری کلاسها برگزار شود. مسئولان سال تحصیلی را دو هفته زودتر از روال معمول از نیمه شهریورماه شروع کردند تا کمی عقبماندگی سال قبل را هم جبران کند اما همان دوهفته شهریور و مقاومت والدین و شروع موج بعدی کرونا کافی بود تا آموزش کاملاً مجازی و غیرحضوری شود و علیرغم تأیید ضمنی مسئولان بر اینکه مدارس اختیار دارند که حضوری یا غیرحضوری برگزار کنند، اما ترجیح خود دانشآموزان و نگرانی والدین از سلامت فرزندانشان و ترجیح سلامت بر تربیت باعث شد کلاسهای حضوری مورد استقبال قرار نگیرد و همه مدارس بطور جدی بهدنبال آموزش مجازی و آنلاین باشند.
باز هم این مناطق محروم و دورافتاده و بدون اینترنت و گوشی بودند که از قافله عقب ماندند، چرا که مدارس برخوردار و غیرانتفاعی که اصلاً منتظر معجزهای از مرکز نمانده بودند و به پشتوانه تجربه سال قبل و با پیشبینی اینکه کرونا همچنان ادامه خواهد داشت، سامانههای آموزش مجازی خود را ارتقا دادند و بخش خصوصی هم که فرصت را برای تجارت آموزشی مناسب دیده بود انواع گزینهها (آپشنها) را ارائه دادند و این امکانات نرمافزاری تا حد زیادی نگرانی برخوردارها را ازخلأ آموزشی و کیفیت آموزشی برطرف کرد، به گونهای که رفتهرفته نگرانی خانوادهها هم کمتر شد و به آموزش مجازی اعتماد کردند و در قبال حفظ سلامت از خیر اندک افتی که ایجاد میشد هم گذشتند، هرچند که همه به این باور رسیدند که آموزش مجازی جایگزین آموزش حضوری نمیشود اما میتواند به عنوان آموزش مکمل مورد استفاده قرار گیرد.
اما همچنان سر دانشآموزان مناطق محروم بی کلاه مانده بود و بجز خبرهای اندکی از گوشه و کنار مناطق دورافتاده و محروم که به یاری خیرین و خلاقیتها و فداکاریهای برخی معلمان چراغ آموزش روشن بود در بسیاری از مناطق همچنان یا مشکل اینترنت باقی بود یا گوشی موبایل و اگر هر دو بود همچنان شاد هم در حال ارتقا بود و برای برگزاری کلاسهای آنلاین تعاملی آمادگی نداشت و خبرهای نویدبخش نسخههای کاملتر همه را در انتظار گذاشته بود در حالی که سال تحصیلی به نیمه خود نزدیک میشد.
حالا که سال تحصیلی از نیمه خود گذشته و تجربه آموزش مجازی هم وارد سال دوم خود شده است متأسفانه همچنان کودکان و نوجوانان قربانی تبعیض و محرومیت میشوند و در برخی مناطق محروم دانش آموزانی هستند که هنوز آموزش مجازی را شروع نکردهاند و اگر حالا همراه اول به همه جا اینترنت برده و شاد هم نسخه جدیدش را ارائه کرده اما تبلتهای خیرین فقط توانسته به دست تعدادی از این دانشآموزان برسد.
به نظر میرسد نگرانی عمیقتر و گستردهتر از این حرفهاست و اگر قبلاً امید بود تا عدالت آموزشی رفتهرفته وضعیت بهتری پیدا کند تا دیگر نگرانی عدالت آموزشی را نداشته باشیم، بلکه به کیفیت آموزشی بپردازیم اما گویا کرونا مثل مارپله نظام آموزشی ما را به پله پایینتری سقوط داد و حالا باید در فکر چاره حداقلها بود.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
دسترسی عادلانه دانش آموزان به آموزش
-
آموزش سخت
-
آموزش مجازی و عدالت آموزشی
اخبارایران آنلاین