دانش محوری و حمایت از تولید داخلی؛ خط مقدم مبارزه با استعمار نوین
سیاوش نادری فارسانی
رئیس انجمن علمی گفتمان اسلامی سوئد
رهبر معظم انقلاب در دیدار نخبگان و استعدادهای برتر علمی به نکاتی اشاره فرمودند که خلاصه تاریخ فکر در مبارزه با استعمار و نظام سلطه است. برای تبیین فرمایشات ایشان باید این پرسش را مطرح کرد که نظام سلطه خود را چگونه تعریف میکند؟ استعماردارای دو شکل سنتی و نوین است. البته دو مفهوم نظام سلطه و استعمار یکسان نیستند، ولی به لحاظ منطقی نظام سلطه دربرگیرنده استعمار هم هست ولی هر استعماری خاصه در شکل نوین بهدنبال سلطه نیست. مورد دوم بیشتر دلالت بر استعمار نوین دارد. به عبارتی ممکن است در حالی که ما در پی مبارزه با نظام سلطه هستیم، توسط نیروی دیگر مورد استعمار واقع شویم. نظام سلطه در ابتدا اهداف روشنی داشت که در حال حاضر در دانشگاههای غرب و در رشته تاریخ فکر و تاریخ علم تدریس میشود. نظام سلطه در شکل سنتی، خود را در واقع با سه ویژگی معرفی میکرد؛ حضور نظامی، غارت مواد خام و وابستگی فرهنگی. علاوه بر این، امپریالیسم، استعمار و القای برتری فرهنگی عمدتاً از طریق ادبیات، فیلم و سبک زندگی راهبرد اصلی نظام سلطه در شکل کلاسیک خود بوده است. اندک نگاهی به تاریخ یکصد سال گذشته در کشورهای آسیایی، آفریقایی و امریکای جنوبی دلالت بر این واقعیت دارد. ادبیات غرب در حوزه تسلط فرهنگی با استفاده از بودجه و منابع مستعمرات در کشورهای هدف و با تأکید بر کودکان، نوجوانان و جوانان ترویج شد. کمتر ایرانی است که سفرهای گالیور اثر جاناتان سوئیفت، رابینسون کروزوئه اثر دانیل دافو و آتلانتیس نو اثر فرانسیس بیکن را بهیاد نیاورد. اینها فقط سه مثال از آثار ترجمه شده در ایران و کشورهای دیگر هستند.
براستی چه کسی جرأت دارد فرانسیس بیکن و دیگر نویسندگان را در ایران نقد کند و از برچسب مرتجع، افراطی و... در امان باشد؟ عمق فاجعه زمانی آشکار میشود که در خود غرب این آثار عمدتاً به این دلیل که مروج تسلط فرهنگ استعماری بودند، نقد میشوند. در این آثار مردم غیر اروپایی افرادی بدوی، بیفرهنگ، عقب مانده، مستبد، خطرناک و غیرمنطقی معرفی میشوند در حالی که اروپاییان مردمانی متمدن، مردمسالار، پیشرفته و صلح جو به تصویر کشیده میشوند. در ادبیات دهههای اخیر غرب، کمتر اثری یافت میشود که دلالت بر استعمار، تجاوز، خشونت، قتل عام، تخریب محیط زیست، بردهداری و غارت منابع دیگر کشورها و جنگهای جهانی غرب داشته باشد.
چرا رهبر انقلاب بر تولید دانش و تولید داخلی تأکید دارند؟ آیا برای نظام سلطه مهم است ما به لحاظ دینی و عقیدتی چگونه میاندیشیم و به چه ارزشها و سنتها و روش زیستی پایبند هستیم؟ ما شاهد کشورهای اسلامی و غیراسلامی با گرایشهای سیاسی، استبدادی و ارتجاعی هستیم که مورد حمایت نظام سلطهاند. نظام سلطه، نگران دموکراسی و دینی یا سکولار بودن ما نیست، بلکه اهداف دیگری را دنبال میکند. در نگاه کلاسیک استعمار، مادامی که یک کشور تأمین کننده مواد خام یا بازار مصرف کالا باشد و زمینه حضور نظامی آن را فراهم کند، مهم نیست دارای چه روش زیست یا چه باورهای عقیدتی و ارزشهای فرهنگی است. در شکل نوین استعمار هر کشوری حق تولید علم و گسترش صنایع را ندارد. علاوه بر اهداف استعماری پیشین، نظام سلطه در شکل نوین، در پی تسلط بر منابع و مراکز تولید علم به شکل انحصاری و نیز تسلط بر اطلاعات و منابع غذایی است.
از این منظر عجیب نیست که امریکا به تنهایی درصد بالایی از تولید علم را دارد و بیشترین فشارها را بر کشورهای تولیدکننده دانش وارد میکند. تسلط بر منابع آبی و ریاکاری در ارتباط با سیاستهای اقلیمی و محیط زیستی نیز در همین راستا قابل تفسیر است.
در این شرایط رهبر معظم انقلاب بحث تولید علم، حمایت از مراکز دانش بنیان، ارتباط بین مراکز تولید و مراکز تولید دانش و نیز حمایت از تولید با کیفیت و رقابتپذیر در کشور را مطرح میکنند. این دقیقاً همان چیزی است که نظام سلطه با آن مشکل دارد. اینکه درصد معناداری از علم در امریکا تولید میشود بهخاطر جذب نخبگان دیگر کشورهاست. مهاجرت هر نخبه به نفع نظام سلطه است، چرا که بدون نخبگان و خلاقیتهای آنان، راهبرد نظام سلطه در عرصه تسلط انحصاری بر دانش ممکن نخواهد بود. در عرصه تولید نیز اینچنین است. بهرهمندی از نخبگان در کشور و ایجاد شرایط مناسب برای آنها جهت تحقیق، نظریهپردازی و نوآوری و ایجاد روابط نظاممند بین بخش صنعت، کشاورزی و دیگر عرصهها با نخبگان و مراکز تحقیقاتی و علمی باعث رشد صنعت و تولیدات کشور خواهد شد. تحقق این هدف به معنای ناکامی دیگر راهبرد مهم نظام سلطه است.
رئیس انجمن علمی گفتمان اسلامی سوئد
رهبر معظم انقلاب در دیدار نخبگان و استعدادهای برتر علمی به نکاتی اشاره فرمودند که خلاصه تاریخ فکر در مبارزه با استعمار و نظام سلطه است. برای تبیین فرمایشات ایشان باید این پرسش را مطرح کرد که نظام سلطه خود را چگونه تعریف میکند؟ استعماردارای دو شکل سنتی و نوین است. البته دو مفهوم نظام سلطه و استعمار یکسان نیستند، ولی به لحاظ منطقی نظام سلطه دربرگیرنده استعمار هم هست ولی هر استعماری خاصه در شکل نوین بهدنبال سلطه نیست. مورد دوم بیشتر دلالت بر استعمار نوین دارد. به عبارتی ممکن است در حالی که ما در پی مبارزه با نظام سلطه هستیم، توسط نیروی دیگر مورد استعمار واقع شویم. نظام سلطه در ابتدا اهداف روشنی داشت که در حال حاضر در دانشگاههای غرب و در رشته تاریخ فکر و تاریخ علم تدریس میشود. نظام سلطه در شکل سنتی، خود را در واقع با سه ویژگی معرفی میکرد؛ حضور نظامی، غارت مواد خام و وابستگی فرهنگی. علاوه بر این، امپریالیسم، استعمار و القای برتری فرهنگی عمدتاً از طریق ادبیات، فیلم و سبک زندگی راهبرد اصلی نظام سلطه در شکل کلاسیک خود بوده است. اندک نگاهی به تاریخ یکصد سال گذشته در کشورهای آسیایی، آفریقایی و امریکای جنوبی دلالت بر این واقعیت دارد. ادبیات غرب در حوزه تسلط فرهنگی با استفاده از بودجه و منابع مستعمرات در کشورهای هدف و با تأکید بر کودکان، نوجوانان و جوانان ترویج شد. کمتر ایرانی است که سفرهای گالیور اثر جاناتان سوئیفت، رابینسون کروزوئه اثر دانیل دافو و آتلانتیس نو اثر فرانسیس بیکن را بهیاد نیاورد. اینها فقط سه مثال از آثار ترجمه شده در ایران و کشورهای دیگر هستند.
براستی چه کسی جرأت دارد فرانسیس بیکن و دیگر نویسندگان را در ایران نقد کند و از برچسب مرتجع، افراطی و... در امان باشد؟ عمق فاجعه زمانی آشکار میشود که در خود غرب این آثار عمدتاً به این دلیل که مروج تسلط فرهنگ استعماری بودند، نقد میشوند. در این آثار مردم غیر اروپایی افرادی بدوی، بیفرهنگ، عقب مانده، مستبد، خطرناک و غیرمنطقی معرفی میشوند در حالی که اروپاییان مردمانی متمدن، مردمسالار، پیشرفته و صلح جو به تصویر کشیده میشوند. در ادبیات دهههای اخیر غرب، کمتر اثری یافت میشود که دلالت بر استعمار، تجاوز، خشونت، قتل عام، تخریب محیط زیست، بردهداری و غارت منابع دیگر کشورها و جنگهای جهانی غرب داشته باشد.
چرا رهبر انقلاب بر تولید دانش و تولید داخلی تأکید دارند؟ آیا برای نظام سلطه مهم است ما به لحاظ دینی و عقیدتی چگونه میاندیشیم و به چه ارزشها و سنتها و روش زیستی پایبند هستیم؟ ما شاهد کشورهای اسلامی و غیراسلامی با گرایشهای سیاسی، استبدادی و ارتجاعی هستیم که مورد حمایت نظام سلطهاند. نظام سلطه، نگران دموکراسی و دینی یا سکولار بودن ما نیست، بلکه اهداف دیگری را دنبال میکند. در نگاه کلاسیک استعمار، مادامی که یک کشور تأمین کننده مواد خام یا بازار مصرف کالا باشد و زمینه حضور نظامی آن را فراهم کند، مهم نیست دارای چه روش زیست یا چه باورهای عقیدتی و ارزشهای فرهنگی است. در شکل نوین استعمار هر کشوری حق تولید علم و گسترش صنایع را ندارد. علاوه بر اهداف استعماری پیشین، نظام سلطه در شکل نوین، در پی تسلط بر منابع و مراکز تولید علم به شکل انحصاری و نیز تسلط بر اطلاعات و منابع غذایی است.
از این منظر عجیب نیست که امریکا به تنهایی درصد بالایی از تولید علم را دارد و بیشترین فشارها را بر کشورهای تولیدکننده دانش وارد میکند. تسلط بر منابع آبی و ریاکاری در ارتباط با سیاستهای اقلیمی و محیط زیستی نیز در همین راستا قابل تفسیر است.
در این شرایط رهبر معظم انقلاب بحث تولید علم، حمایت از مراکز دانش بنیان، ارتباط بین مراکز تولید و مراکز تولید دانش و نیز حمایت از تولید با کیفیت و رقابتپذیر در کشور را مطرح میکنند. این دقیقاً همان چیزی است که نظام سلطه با آن مشکل دارد. اینکه درصد معناداری از علم در امریکا تولید میشود بهخاطر جذب نخبگان دیگر کشورهاست. مهاجرت هر نخبه به نفع نظام سلطه است، چرا که بدون نخبگان و خلاقیتهای آنان، راهبرد نظام سلطه در عرصه تسلط انحصاری بر دانش ممکن نخواهد بود. در عرصه تولید نیز اینچنین است. بهرهمندی از نخبگان در کشور و ایجاد شرایط مناسب برای آنها جهت تحقیق، نظریهپردازی و نوآوری و ایجاد روابط نظاممند بین بخش صنعت، کشاورزی و دیگر عرصهها با نخبگان و مراکز تحقیقاتی و علمی باعث رشد صنعت و تولیدات کشور خواهد شد. تحقق این هدف به معنای ناکامی دیگر راهبرد مهم نظام سلطه است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه