انتشار ترجمه مهدی غبرایی از«مزدور» هاوارد فاست با وقفه ای 36 ساله
مضامین انسانی آثار فاست زمان و جغرافیا ندارد
مریم شهبازی
خبرنگار
«مزدور» هاوارد فاست، رمانی ست که طی روزهای اخیر به ترجمه مهدی غبرایی در اختیار علاقه مندان قرار گرفته؛ کتابی از نویسنده آثار مشهوری همچون «اسپارتاکوس» که به کارگردانی استنلی کوبریک به فهرست ساختههای موفق سینمای جهان هم راه یافته است. البته غبرایی ترجمه این کتاب را سالها پیش انجام داده اما بعد از یک مرتبه نشر دیگر تجدید چاپ نشد و حالا با وقفهای 36 ساله از سوی نشر خزه در دسترس علاقه مندان ادبیات خارجی قرار گرفته. توضیحات بیشتر درباره این رمان و همچنین دیگر نوشتههای فاست، نویسندهای که در عرصه بینالمللی به نگاه خاص انسانی، آزادیخواهی و صلح دوستیاش مشهور شده را در گفتوگو با مهدی غبرایی میخوانید.
طی روزهای اخیر ترجمهتان از «مزدور» هاوارد فاست بعد از 36 سال منتشر شده؛ دلیل این همه وقفه چه بوده؟
مزدور را سالها پیش بعد از رمان «کودکی نیکیتا» نوشته آلکسی تالستوی با همکاری نشر نیلوفر منتشر کردم که دومین ترجمهام بهشمار میآید. اوایل دهه شصت روانه بازار نشر شد اما از آنجایی که هنوز در حال و هوای سیاسی-اجتماعی سالهای ابتدایی انقلاب بودیم چندان مورد توجه قرار نگرفت. البته ناشر هم دیگر بهدنبال تجدید چاپ آن نرفت تا اینکه به پیشنهاد محسن فرجی، مدیر نشر خزه و البته موافقت نشر نیلوفر امتیاز انتشار دو کتاب نخست به نشر خزه واگذار شد.
چه ویژگی خاصی در سالهای ابتدایی کار شما را به ترجمه این کتاب علاقهمند کرد؟
علاقه مندیام به فاست از همان سالهای جوانی ست؛ خیلی پیشتر از آنکه به سراغ ترجمه بروم رمانهای «شکستناپذیر» و «صبح آوریل» او را که بههمت سازمان کتابهای جیبی در دسترس علاقه مندان قرار گرفته بود، خوانده و شیفتهاش شده بودم. هر دوی این رمانها در ارتباط با جنگهای استقلال طلبی امریکاییها است و اگردقیقتر بگویم «شکستناپذیر» چگونگی رهبری امریکاییها علیه انگلیسیها به فرماندهی جرج واشنگتن است.
اغراق نیست اگر اینها را از اثرگذارترین کتابهای دوران جوانیام بدانم؛ این را گفتم که بدانید چرا اولین ترجمههای من با اثری از فاست همراه شد. کمی که گذشت دیگر نوشتههای او از جمله «اسپارتاکوس» و «شهروند تام پین» را هم به ترجمه خوب حسن کامشاد خواندم و بیش از پیش شیفته کتابهای این نویسنده امریکایی شدم. البته مزدور را هم همان سالها خوانده بودم. عنوان اصلی آن The Hessian، بهمعنای اهل ایالت hesse آلمان است؛ افرادی که عمده شهرت آنان به بیباکی و قلدری و حتی خونریزی ست. تعدادی از سربازانی که انگلیسیها در امریکا بهکار گرفته بودند مزدور و منتسب به ایالت یاد شده بودند که به این افراد Hessian میگفتند. به ناچار نام کتاب را عوض کردم چرا که ممکن بود برای مخاطب ایرانی قابل درک نباشد. از آنجایی که این افراد مزدورهایی در خدمت انگلیسیها بودند بنابراین مزدور را برای کتاب انتخاب کردم.
ماجرای این کتاب هم نظیر دیگر نوشتههای فاست درباره جنگهای امریکاییها در راه کسب استقلال است؟
بله، این کتاب هم در بستر جنگهای استقلال طلبی امریکاییها نوشته شده و داستان یکی از این مزدوران است؛ جوان طبالی که گرفتار ماجرایی ناخواسته میشود؛ بگذارید توضیحات بیشتر درباره داستان را منوط به مطالعه آن کنم.
مترجمان در بازنشر نخستین ترجمههای خود حساسیت زیادی به خرج میدهند؛ آنچنان که یا حاضر به انتشار دوباره آنها نمیشوند یا بنا را بر بازنگری کاملشان میگذارند. شما چطور با این تجدید چاپ، آن هم بعد از گذشت نزدیک به چهار دهه موافقت کردید؟
هنوز بهخاطر دارم که چند کتاب نخستی را که دست به ترجمهشان زدم بدون مشورت با فرهاد و هادی، برادرهای درگذشتهام که پیش از من قدم به این عرصه گذاشته بودند روانه بازار نشر کردم. راستش در صدد این بودم که بدون کمک گرفتن از آنها خودم را محک بزنم؛ وقتی مطلع شدند گلایه کردند که بهتر بود کتابها را پیش از انتشار میدیدند؛ با این حال وقتی با ترجمههای «کودکی نیکیتا» و «مزدور» روبهرو شدند از نتیجه کار ابراز رضایت کردند و این هنوز هم یکی از شیرینترین خاطرات زندگی کاریام به شمار میآید. خیالم از بابت هر دو کتاب راحت بود اما از همان ابتدا با دوست ناشر قرار را بر این گذاشتم که سطر به سطر هر دو کتاب را خوانده و در صورت نیاز اصلاحاتی هم انجام بدهم. کودکی نیکیتا با تغییرات کمتری روبهرو شد اما در مزدور برخی تغییرات را که محدود به شیوههای ویرایشی بود اعمال کردم؛ از نظر ممیزی هم خوشبختانه با هیچ حذف یا اصلاحی روبهرو نشدند.
رد پای زندگی سیاسی فاست که از جمله آنها میتوان به حضور در میان پایهگذاران نهضت صلح جهانی اشاره کرد چقدر در نوشتههایی که از او باقی مانده دیده میشود؟
نیاز چندانی به صحبت درباره فاست نیست، چراکه جستوجویی مختصر در صفحات اینترنت کافی ست تا با اطلاعات بسیاری درباره زندگی شخصی و حرفهای او روبهرو شویم؛ با این حال به ذکر نکتهای آن هم به اختصار میپردازم؛ از وجوه پررنگ زندگی فاست میتوان به عضویت در حزب کمونیست اشاره کرد هر چند که در نهایت همچون بسیاری دیگر از هم دوره ایهای خود از آن خارج میشود و درمی یابد که هنر میانهای با تفکرات قالبی ندارد.
با این حال نگاه اجتماعی و تفکرات سوسیالیستی فاست در همه نوشتههای او دیده میشود؛ البته در این بین نمیتوان به اعتقادات انسان گرایانهاش بیتوجه بود.
نمونههای این نگرش را میتوان رمان مشهور اسپارتاکوس دانست که در نکوهش بردهداری نوشته.
بله، او توجه خاصی به مباحث انسانی داشته و تا جایی که من در آثارش خواندهام یکی از اصلیترین بحثهای فاست این است که قضاوت باید به چه شکل انجام شود. این مسأله که به شکلی فردی مورد توجه قرار گیرد یا مباحث اجتماعی و اخلاقی را هم باید در آن دخیل دانست. وقتی به مطالعه امریکای دوران زندگی فاست میپردازیم با حزب ها و نگاههای مختلفی روبهرو میشویم، چگونگی همزیستی اینها و تحمل یکدیگر اساس دموکراسی است. فاست درباره این مسأله بدون اشاره مستقیم در کتاب مزدور بحث کرده و آن را در قالب زندگی و برخوردهایی که جوانی مزدور با آنها مواجه میشود با مخاطبان درمیان گذاشته است. این جوان و همراهانش به اشتباه فردی را به دار کشیدهاند که موجب عصبانی شدن روستاییان شده و حالا شبه نظامیان محلی ماندهاند که او را مجرم بدانند یا نه! این اما و اگرهایی که پیش روی شخصیتهای رمان قرار میگیرد شما را با مفاهیمی که به بخشی از آن اشاره شد روبهرو میکند.
در دورهای دست به ترجمه این کتاب زده اید که هنوز فاصله چندانی از حال و هوای انقلاب و فعالیتهای سیاسی نداشته؛ این مسأله چقدر در انتخابتان مؤثر بوده؟ بویژه که داستان رمان مزدور هم درباره تلاشهای امریکاییها برای استقلال طلبی ست.
هم بحث علایق شخصی خودم و هم نکتهای که شما اشاره کردید در این انتخاب دخیل بوده. مزدور رمان بسیار پرکششی ست که موضوع آن با حال و هوای سیاسی-اجتماعی آن روزها همخوانی بسیاری داشت. با این حال در آن سالها مردم و روشنفکران آنقدر غرق شرایط بودند که توجه چندانی به کتاب نکردند. مزدور به یکی ازمسائل حیاتی انسان اشاره میکند؛ همان طور که اشاره شد اخلاق، عدالت و صحبت درباره اینکه در بحث قضاوت تا چه اندازه قادر به مدارا هستیم از مباحث مطرح شده در این کتاب است.
با توجه به برهه مهمی از تاریخ امریکا که مورد توجه فاست بوده و حتی خودش هم از جمله افراد اثرگذار بر فعالیتهای جمعی سیاسی آن روزگار به شمار میآمده، نوشتههای او چقدر برگرفته از واقعیت هستند؟
از آنجایی که بهتازگی دوباره برخی رمانهای فاست را مطالعه کردهام معتقدم که در اغلب آنها خط مشخصی را دنبال کرده که همان مضامین انسانی، تشویق به آزاداندیشی و نقد جنگ هستند و برای انتقال اینها به مخاطبان از بستر وقایع تاریخی، اجتماعی و سیاسی بهره گرفته است. یکی از مهمترین دلایل علاقه مندیام به فاست را در این میدانم که در کتابهایش دنبال قهرمانسازی و فراواقعی ساختن کاراکترها نرفته، بلکه شخصیتهایی را پیش روی مخاطب گذاشته که برخوردار از همه نقاط ضعف و قوت هستند.
تردیدی نیست که فعالیتهای سیاسی و اجتماعی فاست تأثیر عمیقی بر نگاه او در خلق داستانهایش داشته است. فاست زندگی سختی را پشت سرگذاشته، از سن بسیار کم مشغول بهکار میشود و بههمین دلیل با قشرهای مختلف و پایین جامعه هم آشنایی زیادی پیدا میکند که ردپای پررنگی از آنها در کتابهایش دیده میشود. حتی وقتی به سراغ چهارگانهای که اواخر نوشته بود برویم، کتابی که جلد نخست آن را با عنوان «مهاجران» سالها قبل ترجمه کردهام با روایت ماجرای افرادی مواجه میشویم که از اروپا به امریکا مهاجرت میکند. با مطالعه این چهارگانه شما با فراز و فرودهای زندگی مهاجران روبهرو میشوید؛ اینکه حتی لحظهای که قدم به خاک این کشور میگذارند در برخورد نخست مجسمه آزادی را چطور میبینند و...این که چطور بعد از مدتی آنجا ریشه میدوانند و حتی ممکن است از سرمایه داران شوند. از فاست داستانهای کوتاه و مقالههای متعددی هم در دسترس است و میتوان گفت که زندگی بسیاری پرثمری داشته است.
با این تفاسیر در خلال مطالعه آثار فاست میتوان با تاریخ آن برهه امریکا هم آشنا شد؟
بله و فاست را میتوان نامدارترین نویسنده در این زمینه دانست که از شهرت بسیاری هم در عرصه بینالمللی برخوردار شده است.
در میان کارهایی که از فاست منتشر شدهاند مزدور در عرصه بینالمللی چه جایگاهی دارد؟
با وجود آنکه رمان «صبح آوریل» او بهعنوان کتاب کمک درسی بهنظام آموزشی امریکا راه پیدا کرد و به تیراژ میلیونی هم رسید اما شکستناپذیر را به آن ترجیح میدهم و اگر بگویم از نظر سؤالی که پرسیدید «مزدور» عقبتر از اینها نیست اغراق نکردهام. برخی منتقدان جهانی مزدور را از صبح آوریل هم بالاتر میدانند.
توجه به آثار فاست بیشتر از جهت مضامین خاصی ست که به کار برده یا سبک و ساختار نوشتههای او؟
هر دو، هرچند که به گمانم بیشتر بحث مضمون درمیان است؛ سبک نوشتههای او رئالیستی و کاملاً متناسب با مضامینی که به کار برده، بهطوری که نمیتوان این دو را از یکدیگر جدا کرد. او در اغلب داستانها خط روایی مشخص و مستقیمی را به دور از بازیهای زبانی و زمانی گرفته و به پیش برده است. با اینکه مدتی ست به سراغ نوشتههای نویسندگان آفریقایی و تلاش برای معرفی آنها رفتهام اما درصدد آن هستم که بدانم کتاب ترجمه نشدهای از فاست هست که به سراغ ترجمهاش بروم.
این روزها مشغول ترجمه چه کتابی هستید؟
بهدنبال ضرورتهای خانه نشینی این روزها حدود دو ماهی میشود که کارهایم متوقف شده و به دفتر کارم دسترسی ندارم؛ هر چند که بهتازگی مطالعه مجدد چند اثر را شروع کرده ام، کتابهای «آنا کارنینا» و«جنگ و صلح» به ترجمه سروش حبیبی و «هزار و یک شب» به ترجمه محمدرضا مرعشی و نکته جالب اینکه مطالعه این کتابها عجیب روحم را سیراب کردهاند، اتفاقی که مدتها بود درباره هیچ کتابی تجربهاش نکرده بودم.
با این حال آخرین کتابی که برای نشر تحویل نشر نیلوفر داده ام، رمان «صبح بخیر رفقا» از نویسندهای آنگولایی بهنام «ادواردو آگوآلوسا» است. البته کتاب دیگری هم آماده نشر شده که اجازه بدهید درباره آن چیزی نگویم تا وقتش فرا برسد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه