حریت دیلی نیوز (ترکیه):
با تداوم تنشها میان روسیه و اوکراین و موضعگیری غرب در برابر مسکو، پس از اعزام ناوهای جنگی امریکایی به دریای سیاه، بریتانیا نیز اعلام کرد برای نشان دادن حمایت خود از اوکراین و بهعنوان عضوی از ناتو، ناوهای جنگی این کشور تا ماه مه(حدود دو هفته دیگر) به سمت دریای سیاه حرکت میکند.
چاینا دیلی (چین):
چین، امریکا و ژاپن را به پایان فوری مداخله در مسائل داخلی کشورش ملزم کرد. این هشدار چندی پس از بیانیه مشترک امریکا و ژاپن در دیدار حضوری اخیر سران دو کشور درباره مسائل تایوان و لزوم برقراری صلح و آرامش در منطقه اعلام شد و چین، دو کشور را به فرافکنی برای برانگیختن انگیزههای جدایی طلبانه متهم کرد.
فیگارو (فرانسه):
در حالی که حدود یک سال تا انتخابات ریاست جمهوری فرانسه باقی مانده و مخالفتها با سیاستهای امانوئل مکرون، اما و اگرهایی درباره ابقای او مطرح کرده است، وی در گفتوگو با رسانهها از عملکردش بویژه در حوزه امنیت دفاع و با اشاره به افزایش خشونت در فرانسه گفت؛ هرگز با خشونت طلبان مماشات نخواهد کرد.
خروج بیدستاورد امریکا از افغانستان
توماس فریدمن
تحلیلگر امریکایی
مترجم: بنفشه غلامی / اینکه جو بایدن تصمیم گرفته تا 11 سپتامبر نیروهای امریکایی را از افغانستان خارج کند، جای هیچ تعجبی ندارد. سال 2002 بسیاری از ما امریکاییها تصور میکردیم، حمله ما به افغانستان و سرنگون کردن اسامه بن لادن و متحدانش در حکومت طالبان، کمک کردن به مردم افغانستان است اما منطقیتر بود اگر با نگرانی بیشتری به منتقل کردن فرهنگ سیاسی غرب به کشوری با ریشههای بنیادگرایانه و مردسالار نگاه میکردیم.
بایدن از همان ایام در میانه این بیم و امیدها دست و پا میزد. این را میدانم چون اوایل ژانویه 2002 در اولین سفر بایدن به افغانستان پس از سقوط طالبان حضور داشتم و با او درباره جنگ افغانستان گفتوگو کرده بودم. بایدن آن زمان رئیس کمیته روابط خارجی سنا بود. بعد از بازگشت از افغانستان من سلسله ستونهایی را درباره این سفر درنیویورک تایمز منتشر کردم که دیدگاههای من بودند، نه بایدن. اما ما چیزهای مشابهی را میدیدیم و برداشتهای اولیه خود از این وقایع را با یکدیگر در میان میگذاشتیم. بسیاری از این برداشتها هنوز هم وجود دارد.
در آن سفر ما ابتدا به اسلام آباد رفتیم و از آنجا با یک پرواز کمکی سازمان ملل، وارد پایگاه هوایی بگرام شدیم. «جو» به سفارت تازه بازگشایی شده امریکا در کابل رفت و من به خانهای که نیویورک تایمز برایم اجاره کرده بود. یک روز با «بایدن» به سفارت قدیمی شوروی رفتیم که تبدیل شده بود به محل اسکان هزاران پناهجو. وضعیت اسفبار آنها باعث میشد به خودم بگویم: «امریکا هر قدر هم که طول بکشد، باید اینجا بماند. احساس میکردم ما به افغانستان بدهکار هستیم. زیرا پس از عقب نشینی شوروی، این کشور را به حال خود رها کرده بودیم.» به همراه «بایدن» به دیدار یونس قانونی، وزیر کشور دولت موقت رفتیم. جایی که یک وزیر باید تصویر رئیسجمهوری کشورش را پشت سرش آویزان کند. اما او تصویری از احمد شاه مسعود را آویزان کرده بود. این نخستین چیزی بود که در افغانستان توجهم را جلب کرد.
یک روز به یک کتابفروشی معروف رفتم. در این کتابفروشی مجموعهای از کارت پستالها که شامل تصاویری از افغانستان ویران شده بودند، دیدم و به خود گفتم: این نشان دهنده کشوری است که سالها در جنگ بوده است. هم من و هم «جو» در آن سفر بارها از خود پرسیدیم، آیا ممکن است مبانی فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این کشور با کمک ناتو و امریکاییها شکیلتر شود و بر گذشته خود غلبه کند؟ در آن زمان برای این سؤالها هیچ پاسخی پیدا نکردیم. همان طور که هنوز هم پاسخی نداریم. در پایان آن سفر معلوم شد که خروج از افغانستان بسیار سختتر از ورود به آن است. زیرا وقتی قصد بازگشت داشتیم، به ما اعلام شد که پنتاگون دستور داده هیچ فرد غیر نظامی سوار هواپیمای نظامی نشود. احتمالاً دونالد رامسفلد، وزیر دفاع آن زمان که مخالف سفر کمیته سنا بود، این دستور را صادر کرده بود. بایدن در قبال این مسأله خیلی خونسرد بود و عصبانی نشد. اما این فقط ظاهر بود و او درواقع بیسر و صدا عصبانی بود. بایدن با تلفن ماهوارهای من با کالین پاول، وزیر خارجه وقت تماس گرفت و در نهایت اجازه دادند سوار هواپیمای نظامی شویم و افغانستان را ترک کنیم. الان که پس از 20 سال آن خاطرات را مرور میکنم، باید اعتراف کنم بسیار دچار سردرگمی شدهام که آیا اکنون بیشتر این ما نیستیم که شبیه افغانها شدهایم تا آنها شبیه ما؟ تاکنون قدرت ما تنوع در عین وحدت بود. اما اخیراً احزاب و گروههای سیاسی امریکایی چنان قبیلهای شده و قبیلهای میاندیشند که دیگر مشخص نیست که بتوانیم دوباره به روال قبل بازگردیم.
چند ماه قبل، اندکی پس از پیروزی بایدن در انتخابات برای مصاحبهای نزد او رفتم. بهطور غیر رسمی و خارج از مصاحبه در مورد خاورمیانه صحبت کردیم. او پرسید آیا سفرمان به افغانستان را به خاطر دارم. به او گفتم: «هرگز» فراموش نمی کنم و میدانم که او هم هرگز فراموش نکرده است.
حضور امریکا در افغانستان ارزش امتحان کردن را داشت. نظامیان و دیپلماتهای ما حداقل در ظاهر میخواستند اوضاع این کشوررا بهتر کنند. اما هیچ وقت مشخص نشد که آیا توانستیم شرکایی در این کشور بیابیم یا نه. اکنون نیز شاید خروج از افغانستان اوضاع را بدتر کند. اما ماندن امریکا در این کشور نیز دیگر هیچ کمکی به آن نمیکند. ضمن اینکه شاید خروج غیر مسئولانه امریکا از افغانستان در کوتاه مدت فاجعهای برای این کشور باشد. اما کسی چه میداند، شاید هم بتواند به تنهایی راحتتر روی پای خود بایستد. همانطور که ویتنام توانست. البته همانند 20 سال پیش همچنان درباره حضور و غیاب امریکا در افغانستان مردد هستم. به نظرم بایدن هم بههمین اندازه تردید دارد. اما من این را خیلی خوب میدانم که: 1) افغانها باید خود سرنوشتشان را بنویسند. 2) تا زمانی که دموکراسی امریکا را که امروز با تفرقه انگیزیها و با دست خودمان نابود کردهایم، نجات ندهیم، نمیتوانیم بههیچ کس ولو خودمان کمک کنیم.
منبع: New York Times
گروه جهان/ روسیه در واکنشی سریع به اخراج 18 دیپلمات خود از جمهوری چک، 20 دیپلمات این کشور را اخراج کرد.
به گــزارش شــبکه خبــری «الجزیـــــــره»، مســـــــکو بـــــــه اخراجشدگان کمتر از 24 ساعت فرصت داد تا خاک روسیه را ترک کنند و تأکید کرد این خروج باید همین امشب (یکشنبه شب) انجام شود. دولت چک در حالی با اعلام دخالت روسیه در انفجار انبار مهمات منطقه وربتیچ، دیپلماتهای روسی را اخراج کرد که چند روز قبل امریکا نیز تحریمهای جدیدی علیه روسیه تعیین کرده است. پراگ همچنین اتهام وارده به مسکو را به همپیمانان خود در ناتو و اتحادیه اروپا اعلام کرد و دیروز وزرای خارجه اتحادیه اروپا این موضوع را بررسی کردند. اما وزرات خارجه امریکا نیز از این رفتار چک حمایت کرد. مدیر اداره بینالملل دفتر ریاست جمهوری چک نیز اعلام کرد بنا به درخواست مسکو همه کارکنان سیاسی این کشور از روسیه خارج شده و تنها 5 دیپلمات در سفارت چک میمانند.
خاطرات یک دیپلمات
روایت گمشده
فاروق الشرع / وزیر خارجه سابق سوریه
مترجم: حسین جابری انصاری
سفر به سرزمین برفهای کلیمانجارو
علیرغم آشناییام با بسیاری از مسئولان حزب بعث و حکومت، از هیچکس نخواستم برای تغییر جهت سیر این شایعات [و محل احتمالی مأموریت من] پادرمیانی کند. برعکس شروع به مطالعه و بررسی منابع موجود درباره تانزانیا، در آرشیو وزارت خارجه و کتابخانهها کردم. علاقه و توجه من به تانزانیا وقتی بیشتر شد که دانستم «برفهای کلیمانجارو» که ارنست همینگوی یکی از داستانهای معروف خود را درباره آن نوشته است، در این کشور استوایی واقع شده که تاکنون در زندگی خود از آن دیدار نکرده ام. این راز بزرگی نیست اگر فاش کنم از مهمترین علتهایی که مرا واداشت، از نعمتهای دنیایی کار در شرکت هواپیمایی بگذرم که پر از فرصت سفر و گردش در زیباترین کشورهای جهان بود.
خاطرات 453 روز حضور در کاخ سفید
اتاقی که در آنجا اتفاق افتاد
جان بولتون / مشاورامنیت ملی سابق ترامپ / مترجمان: مسعود میرزایی و بهجت عباسی
پایان سیاستهای ترامپ در ونزوئلا
در پایان آخرین روز آوریل 2019، دو دهه بیاعتمادی دوجانبه؛ بزدلی و ترس تعدادی از رهبران حکومت که متعهد شده بودند اقدام کنند اما در شرایط بحرانی کنترل خود را از دست دادند؛ برخی اشتباهات تاکتیکی مخالفانی که بدون تجربه و تازه کار بودند؛ عدم حضور مشاوران امریکایی در صحنه که «ممکن بود»، تأکید میکنم «ممکن بود» مشاورههای آنها به ایجاد تغییر کمک کند و فشار روسها و کوباییها، تلاشها برای قیام را در همان روز آغاز آن متوقف کرد. من در همان موقع همه این موارد را در کنار هم بیان کردم به این امید که هم تلاشها و مبارزات مخالفان در ونزوئلا ادامه یابد و هم سوابق تاریخی به درستی و روشنی ثبت و ضبط شود. طرح اتهامات متقابل، بعد از شکست امری اجتنابناپذیر است و موارد بسیاری از چنین اتهاماتی به طور مستقیم از سوی ترامپ مطرح شد. اما اشتباه نکنید: این قیام بسیار به موفقیت نزدیک شده بود. باور به چیز دیگری غیر از این، نادیده گرفتن واقعیتها است که با علنی شدن جزئیات بیشتر در سالهای آینده، ابعاد بیشتری از این موضوع روشن خواهد شد. در دوران پس از شکست 30 آوریل، گروههای مخالف به مخالفتهای خود ادامه دادند و سیاست امریکا نیز باید ادامه حمایت از آنها باشد و همان گونه که سناتور میچ مک کانل رهبر جناح اکثریت در مجلس سنا اوایل ماه مه به من گفت، عقب نشینی گزینه خوبی نیست. آفرین بر کسانی که جان خود را در ونزوئلا بهخطر انداختند تا هموطنانشان را نجات دهند و شرم بر کسانی که باعث ایجاد شک و تردید در این مسیر شدند. ونزوئلا بالاخره آزاد خواهد شد.