ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
رئیسجمهوری در جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا:
مراقبت ها نباید به امید واکسن کاهش یابد
رئیسجمهوری دیروز در جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا ضمن قدردانی از مردم برای رعایت دقیق دستورالعملهای بهداشتی، عنوان کرد که با اجرای مصوبات و رعایت آنها از سوی مردم، شمار شهرهای قرمز کشور از حدود ۱۶۰ به ۶۴ شهر کاهش یافته و مردم باید بدانند هر جا دستورالعملهای بهداشتی بیشتر مراعات شود، محدودیتها در آن مناطق بیشتر کاهش مییابد و هر چه مراعاتها کمتر گردد، محدودیتها بیشتر خواهد شد.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دولت دکتر حسن روحانی، با بیان اینکه اکنون ۷ شهرستان با وضعیت قرمز شدید داریم که باید برای آنها اقدامات فوری انجام گیرد، گفت: شرایط تهران نیز نارنجی اما لب مرز است و برای اینکه بار دیگر شرایط قرمز نشود، همه مردم و نیروهای اجرایی باید تلاش کنند تا دستورالعملها و مقررات بهخوبی اجرا گردد.
رئیسجمهوری با تأکید بر اینکه «به امید واکسن نباید مراقبتها کاهش یابد»، گفت: برای بیماریابی، باید تعداد آزمایشها توسعه یابد و بزودی به رقم آزمایش روزانه یکصد هزار میرسیم. روحانی با تأکید بر ضرورت رعایت پروتکلهای بهداشتی و همچنین پرهیز از ترددهای غیرمجاز و سفرهای غیرضرور، گفت: تا زمانی که مردم حس کنند این بیماری همچنان خطرناک و مسری است و باید به همراه خانواده و بستگان پروتکلها را بهصورت کامل رعایت کنند در مقابله با بیماری پیشرفت میکنیم.رئیسجمهوری با بیان اینکه قبل از اعمال محدودیتهای جدید آمار مرگ و میر به روزانه حدود ۵۰۰ نفر رسیده بود، گفت: پیشبینیها نیز نشان دهنده شرایط بدتری بود، اما خوشبختانه با اعمال محدودیتهای شدید در دو هفته گذشته شاهد کاهش چشمگیر آمار فوتیها هستیم اما باید توجه داشته باشیم که اگر دوباره تجمعها و ترددهای غیرضرور از سر گرفته شود، با وجود بهبود شرایط حتماً در آینده با مشکل مواجه خواهیم شد به همین خاطر ضروری است که رعایت پروتکلهای بهداشتی، فاصلهگذاری اجتماعی و پرهیز از ترددهای غیرضرور را همچنان در دستور کار داشته باشیم. وی در ادامه بار دیگر بر افزایش آزمایشها برای شناسایی بیماران و بیماریابی تأکید کرد و گفت: برخورد با کسانی که دوره قرنطینه را نقض میکنند باید با قاطعیت انجام شود و این باعث تأسف است که شاهد تردد افراد مبتلا در سطح شهر و حتی تلاش آنها برای سوار شدن به هواپیما، قطار یا اتوبوس باشیم.
رئیسجمهوری در ادامه گفت: خواهش من این است که وقتی پروتکلی الزامی میشود و مصوبهای در ستاد، تصویب و ابلاغ میشود مسئولان برای اجرای آن پیشقدم شوند زیرا وظیفه و مسئولیت ما مسئولان برای اجرا از مردم عادی بیشتر و بالاتر است و اگر مسئولان رعایت نکنند این موجب میشود که مردم احساس کنند رعایت اجرای مصوبات ضروری نیست.
دوباره شهرها قرمز شوند، محدودیتها افزایش مییابد
سخنگوی ستاد ملی مقابله با کرونا گفت: دو مصوبه در ستاد مطرح شد؛ یک آنکه منع تردد از ساعت ۹ شب تا ۴ صبح در شهرهای نارنجی علاوه بر شهرهای قرمز است. یعنی در ۲۷۸ شهری که نارنجی هستند، منع تردد شبانه اعمال میشود و با توجه به قید جمعیتی که گذاشته شده، این مصوبه اجرایی میشود.دکتر علیرضا رئیسی افزود: مصوبه بعدی درباره به همراه داشتن کارت ملی و کسانی است که بیمار هستند و نقض قرنطینه میکنند. این افراد باید در خانه بمانند، چراکه رفت و آمد یک بیمار در سطح شهر میتواند باعث انتشار بیماری شود. طی ۶ روز گذشته بیش از ۶۴۰۰ نفر از کرونا مثبتها برای سوارشدن به هواپیما، اتوبوس، تاکسی و قطار اقدام کردند که چون شناسایی شدند از سوار شدن آنها در وسایل نقلیه عمومی ممانعت به عمل آمد.وی همچنین به رعایت ۸۵ درصدی پروتکلهای ضد کرونا در یک ماه گذشته درکشور اشاره کرد و گفت: از ۶۴ شهر قرمز فعلی، ۱۱ شهر روند نزولی کندی دارند و ۷ شهر وضعیت صعودی دارند که بیتردید این شهرها نیاز به افزایش مراقبت دارند. عمده استانهایی که الان روند نزولی متفاوتی نسب به سایر نقاط کشور دارند و شاید روند ثابت و گاهی صعودی دارند، استانهای شمالی هستند؛ استان گلستان، گیلان و مازندران از استانهایی هستند که روندشان صعودی شده است. در استان قزوین هم گرچه روند بیماری کند شده، ولی هنوز روند نزولی به شکل قوی آغاز نشده است و نیاز است مراقبتها بیشتر باشد. در استان اردبیل هم وضعیتی داریم که نیاز است محدودیتها در آنجا افزایش یابد تا شاهد کاهش موارد بستری باشیم.او تأکید کرد: نکته مهم آن است که تغییر وضعیتها و تغییر سطح هشدار کاملاً متغیر و ناپایدار است و وابسته به میزان رعایت پروتکلهاست. اگر وضعیت رعایت پروتکلها به سمت کاهش و غفلت برود، متأسفانه سریعاً بیماری برمیگردد، شهرها قرمز میشوند و مجبوریم محدودیتها را افزایش دهیم. محدودیت هوشمند یعنی همین؛ اگر جایی پروتکلها خوب رعایت میشود و سطح هشدارها از سطح سه به سطح یک میرسد و وضعیت شهر زرد میشود، قطعاً محدودیتها برداشته میشود و برعکس این موضوع هم صادق است که اگر نکات بهداشتی بهخوبی رعایت نشود، مجبوریم محدودیتها را بیشتر کنیم. به همین دلیل درخواست آن است که موضوع را جدی بگیریم. تغییر وضعیت شهرها از قرمز به نارنجی به معنای از بین رفتن بیماری یا ضعیف شدن ویروس نیست؛ تنها معنی آن رعایت نکات بهداشتی از سوی مردم است. وی درباره وضعیت استان تهران، بیان کرد: وضعیت تهران به سطح نارنجی رسیده اما وضعیت کاملاً شکننده است. اگر رعایت پروتکلها طی این هفته و هفته آینده به قوت خود باقی بماند این روند میتواند ادامه یابد و حتی به سمت شرایط زرد بیماری رود، اما با توجه به شکننده بودن وضعیت، در صورت عدم رعایت پروتکلها ممکن است به وضعیت قرمز بازگردیم و مجبور شویم هفته آینده محدودیتها را تشدید کنیم.
فعالیت مجاز گروه شغلی ۲
رئیسی تأکید کرد: ۲۷۸ شهر در وضعیت نارنجی هستند و گشایشهایی در بحث محدودیتها رخ داده است. ۱۴ فعالیت در شهرهای نارنجی اضافه میشود به فعالیتهای قبلی که در گروه شغلی یک فعال بودند. بنابراین گروه شغلی دو در وضعیت نارنجی مجاز به فعالیت هستند؛ پاساژهای سرباز و سربسته، بازارهای سرپوشیده، مراکز خرید و فروش بزرگ، بازارها و نمایشگاه فروش خودرو، باشگاه ورزشی، آرایشگاه مردانه، مراکز فروش لوازم آرایشی بهداشتی، فروش فرش، موکت، لوازم خانگی، مراکز کادویی و اسباببازی، مراکز فروش انواع پوشاک، عکاسیها، آژانس مشاور املاک، خدمات چاپ دیجیتال، مراکز تهیه و طبخ غذا با پذیرش مشتری به شرط رعایت پروتکلها و قنادیها، آبمیوه و بستنی فروشیها مجاز به فعالیت هستند. تا زمانی که شهرها نارنجی باشند این مشاغل فعال خواهند بود اما با تغییر وضعیت دوباره تعطیل میشوند.
گفتوگوی «ایران» با وزیر سابق آموزش و پرورش:
مافیای کنکور نمیگذارد این سفره 15 هزار میلیارد تومانی جمع شود
هدی هاشمی
خبرنگار
سال 86 بود که طرح «نحوه پذیرش دانشجو در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی» در مجلس تصویب شد؛ قرار بود براساس این قانون نقش کنکور در پذیرش دانشجو کم و در نهایت تا سال 90کنکورکلاً حذف شود. سال 99 آمد و ١٣ سال هم از تصویب این قانون گذشت، نه تنها کنکور حذف نشد بلکه در این سالها برخی از مسئولان ارشد کشور از مافیای کنکور و عوامل دخیل در آن گفتند که با قدرتی که دارند اجازه حذف کنکور را نمیدهد. موضوعی که محمد بطحایی وزیر سابق آموزش و پرورش به آن اشاره کرده است.او میگوید: «مافیای کنکور اجازه نمیدهد که حذف کنکور به نتیجه برسد. آنها زور و قدرت دارند. همین کنکور موجب شده تا دانشآموزان دچار مشکلات روحی شوند. البته بخشی از این اخبار در خبرهای رسمی میآید و بسیاری از خبرها در بولتنهای محرمانه میآید که مثلاً فلان جوان به خاطر مشکلات روحی و روانی کنکور خودکشی کرد.حالا اینها کسانی هستند که خودکشی میکنند و ما در بولتنها میبینیم.شما یقین داشته باشید که صدها برابر این افراد درگیر مشکلات روحی و از درون متلاشی میشوند.» با وی درباره مافیای کنکور و آموزش مجازی گفتوگویی کردهایم که میخوانید.
آقای دکتر بارها، درباره کنکور و حذف آن گفتید و اعلام کردید تلاش می کنید تا کنکور را حذف کنید، چند ماهی از مدیریت شما گذشت و دانشآموزان مطالبه اصلی خودشان یعنی حذف کنکور را پیگیری کردند و شما گفتید، مافیای کنکور اجازه حذف کنکور را نمیدهد. میخواهم تعریف شما را بهعنوان کسی که زمانی مدیر ارشد وزارت آموزش و پرورش بوده است از مافیای کنکور بدانم؟
بله. ما از واژه مافیای کنکور استفاده کردیم. ببینید، وقتی ما صحبت از مافیا میکنیم از پدیدهای حرف میزنیم که ظاهر و درونش متفاوت است ظاهرش خیلی زیبا و موجه است، اما درون آن بسیار تاریک و خطرناک است از این جهت کلمه مافیا برای کنکور به نظرم بسیار درست است. یعنی وقتی صحبت از کنکور میشود استدلالهایی در حمایت از کنکور مطرح میشود که همه میگویند باید کنکور باشد. اما وقتی عمیق وارد این ماجرا میشوید و آثار و صدمات کنکور را در زمینههای مختلف حتی زمینههای آموزشی مورد بررسی کارشناسانه قرار میدهید متوجه میشوید این هیولا واقعاً همه تلاشهای دستاندرکاران تعلیم و تربیت را با خاک یکسان کرده است. کنکور در ٥٠سال پیش شکل گرفت و آن زمان ما نیاز به کنکور داشتیم و تا سالها هم توانست مشکلات نظام آموزشی را حل کند اما حالا و در ادامه حیاتش تبدیل به سم مهلکی برای داوطلبان شده. پشت کنکور یک مافیاست و بهنظرم، کسانی که در برقراری و حفظ وضع موجود و شرایط کنونی کنکور ذینفع هستند، خواسته یا ناخواسته باید بپذیرند در رشد این غده سرطانی که هدفش نابودی نظام تعلیم و تربیت است، مسئول هستند.
شما درگیر چه مسائلی شدید که از مافیای کنکور گفتید؟
در این سالها وقتی از کنکور حرف میزنیم از یک منافع اقتصادی بزرگ که پشت کنکور است هم صحبت میکنیم، از آموزشگاههای آنچنانی و کتابهای کمک درسی گرفته تا مدرسهای که میآید مجری برگزاری کلاس کنکور برای دانشآموزانش میشود تا از کنار این کلاسها بتواند درآمدی کسب کند و به زخمی در مدرسهاش بزند. در این جریان هم بیشترین درآمد به کسانی می رسد که کتابها را تألیف و منتشر میکنند و سیستمهای آمادگی کنکور را برای دانشآموزان راه میاندازند. یک درصد ناچیزی از این در آمدها هم به همکارانم در مدرسه میرسد که کلاسهایی برای دانشآموزان راهاندازی کردهاند. میخواهم بگویم همه ما در سرپا نگه داشتن این غول بیشاخ و دم کمک کردهایم و البته همه ما هم مقصر این جریان هستیم. نمیتوانیم فقط انگشت خودمان را بهسمت فلان آموزشگاه یا ناشر کتاب کنکور ببریم و بگویم که اینها مافیای کنکور هستند. بهنظرم خود خانوادهها هم در این قضیه سهیم هستند خانوادهای که فرزندش را از دوره ابتدایی وادار می کند که تست زنی یاد بگیرد او هم به نوعی در شکلگیری این مافیا شریک است. مافیای کنکور مثل مافیای مواد مخدر نیست که بگوییم ٥ نفر عامل اصلی ورود مخدر هستند و اگر این ٥ نفر دستگیر شوند میتوانیم مسأله را حل کنیم. اگر روزی بخواهیم مافیای کنکور را از کشور ریشه کن کنیم، باید از من مدیر ارشد کشور گرفته تا خانوادهها و صداوسیما، افکار عمومی، رسانههای ارتباط جمعی همه باید دستبهدست هم بدهند تا این موضوع برای همیشه تمام شود.
شما به خانوادهها اشاره کردید، اما خانوادهها داخل یک جریانی که سیستم آموزشی برای آنها طراحی کرده است، افتادهاند و هیچ راه فراری هم ندارند. بهنظرم این ضعف سیستم آموزشی است و اتفاقاً شما و وزیران دیگرهم نتوانستید آن را به سرانجامی برسانید؟
بله قبول دارم. ما یک جریان کاذب را در کشور راه انداختیم و خانوادهها هم میگویند باید در این صف قرار بگیریم. اما ببینید خود مردم و خانوادهها اگر یک تحلیل درست از شرایط کنکور داشته باشند نمیآیند بچه هایشان را چند سال درگیر کلاس کنکور کنند. شما دیگر عددهای نجومی کلاس کنکور را شنیده اید که مثلاً ٣٠ تا ٨٠ میلیون تومان برای یک دوره یک ساله کنکور از خانوادهها گرفته می شوددر حالی که خانواده میتواند به جریان این کلاسها دامن نزند.
آیا خودتان این پول را برای آینده فرزندانتان خرج نمیکنید؟
واقعیت این است که شاید من هم این کار را می کردم. چون شرایط را ما برای بچهها بهگونهای فراهم کردیم که خانواده میگوید کنکور یک عمر آینده بچهام است. خیلی از خانوادهها بر این باورند که مثلاً ٨٠ میلیون خرج می کنم اما فرزندم دندانپزشک یا پزشک میشود و بعد از آن دیگر یک عمر خیالم راحت است چرا که فکر میکنم بچهام صدها برابر این پول را جبران می کند. این حق را هم به خانواده میدهم اما دربحث خواستم دامنهای از تعریف مافیا بدهم که خانواده هم درگیرش شده است.
بحث مافیای کنکور از زمان وزارت آقای دانش آشتیانی مطرح شد، شما هم موضوع را پیگیری و رسانهای کردید اما موضوع مهم این است که شما دو بخشنامه هم داشتید یکی از مهمترین بخشنامه ها درباره مؤسسات کنکور بود که اعلام کردید مؤسسات کنکور نباید با آموزش و پرورش قراردادی ببندند اما همان روزهایی که شما این بخشنامه را ابلاغ کردید مؤسسات کنکور قراردادهای خود را با آموزش و پرورش تمدید میکنند. اینجاست که این سؤال پیش میآید که حرف وزیر چه میشود؟ آیا مدیران میانی آموزش و پرورش با مؤسسات کنکور بیشتر از شما همراه بودند؟
سؤال سختی را پرسیدید، باید بگویم ممکن است برخی از مدیران با سیاستها صددرصد موافق نباشند یا اندکی زمان ببرد تا این انطباق صورت بگیرد. بنابراین پاسخ سؤال شما را نه میتوانم بگویم بله نه میتوانم بگویم نه. اما میتوانم بگویم که وقتی یک سیاست منطقی در نظام آموزش و پرورش کشور مطرح میشود کسانی که باید این سیاست را عملی کنند به نسبتهای مختلفی با این سیاست همراه هستند. اما چیزی که مهم است این است که مداوم باید روی یک سیاست حرکت کرد تا محقق شود. باید همه وزرای آموزش و پرورش به موضوع کنکور زدایی توجه کنند این غول ٥٠ ساله طی دو سال یا چهار سال زمین گیر نمیشود این کار مداومت و استمرار میخواهد و در دولتهای مختلف باید مورد پیگیری قرار بگیرد.
اما آقای بطحایی، طرح اصلاح قانون سنجش و پذیرش دانشجو در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی، سال ۸۶ به مجلس رفت و تصویب شد و از آن زمان تمام وزیران آموزش و پرورش گفتند که کنکور باید حذف شود اما تاکنون به نتیجه نرسیدهایم؟
این برمیگردد به مؤلفه مافیا. فکر میکنم وزیران آموزش و پرورش باید باور کنند کنکور به ضرر دانشآموزان است حتی اگر این مسأله به ضرر وزیر یا نفعش تمام شود. وزیران باید به طور جدی با کنکور مبارزه کنند اگر اینگونه رفتار نکنند قطعاً کنکور حذف نمیشود. محافظه کاریها و ملاحظه کاریها در این راه نباید باشد. برخی وقتها عدهای میگویند، ول کن آقا، شما چند سال وزیر هستی چرا خودت را با آدمهایی که حتی میتوانند با افراد خاصی ارتباط بگیرند درگیر میکنید. برخی از اجزای این مافیا از طریق آنها اعمال فشار میکنند. عدهای هم میگویند، انقدر مسأله در آموزش هست که بیخیال این موضوع شوید. هم اکنون یک سفرهای به نام کنکور باز است که از این سفره ١٥ هزار میلیارد تومانی افراد بهره میبرند. کسانی که دور این سفره نشستهاند نمیگذارند شما این سفره را جمع کنید. این آدمها حرفهای شدهاند آنها بلدند چگونه با شخص شما و کار شما دشمنی کنند و شما را زمین بزنند در حالی که هیچ کس آنها را نمیبیند.
آقای بطحایی شفاف بگویید، اینها چه کسانی هستند؟
آدمهای دور این سفر از خودم بهعنوان یک وزیر سابق، تا یک نفر بهعنوان کارشناس در وزارت آموزش و پرورش تا یک نماینده مجلس یا کسی که صدها ساختمان در اقصی نقاط کشور دارد و هزاران نفر جزو کارمندان این آقا هستند همه اینها کسانی هستند که دور این سفرهاند یعنی شما وقتی بخواهید این سفره را جمع کنید همه این سفره را میگیرند چون هر کسی سهمی دارد و از جمله سازمان سنجش . البته به مدیران و مسئولان این سازمان هیچ اتهامی وارد نمیشود، همه آنها را میشناسم و بسیار مدیران دلسوزی هستند اما اگر در مجموعه سنجش دولایه پایینتر را نگاه کنید متوجه موضوع میشوید. شما وقتی یک سازمان سنجش درست کرده اید که صدها نفر مستقیم و هزاران نفر غیرمستقیم از درآمد آن ارتزاق میکنند چطور میخواهید کنکور را جمع کنید. ما به خود سازمان سنجش میگوییم. این چنین است که به نتیجه نمیرسیم ما اینگونه زمان را از دست میدهیم. شما هر سال شاهد هستید که جوانان ما درگیر مشکلات روحی میشوند. البته بخشی از این اخبار در خبرهای رسمی میآید بسیاری از خبرها در بولتنهای محرمانه میآید که مثلاً فلان جوان به خاطر مشکلات روحی و روانی کنکور خودکشی کرد. حالا اینها کسانی هستند که خودکشی میکنند و ما در بولتنها میبینیم. شما یقین بدانید صدها برابر این افراد درگیر مشکلات روحی میشوند و از درون متلاشی میشوند.
آیا این موارد محرمانه در دوره وزارت شما هم آمده بود؟
بله. بولتنهای محرمانهای که میآمد و هنوز هم میآید. این محرمانهها خبرهایی است که پخش شدنش به صلاح جامعه نیست. اینها همه تأییدکننده این است که کنکور با این روش و این فضای اجتماعی اصلاً به صلاح جامعه نیست.
کنکور شاخ و برگهای زیادی دارد؛ یکی از مواردی که در راستای کنکور عمل میکند آزمون سمپاد است که البته شما بخشنامهای برای حذف این آزمون هم داشتید، اما در همان سال باز آزمونی پرسروصدا برگزار شد. البته درباره سمپاد خیلیها بر این باورند که دانشآموزان را برای کنکور تربیت میکند. مشکلات مدارس سمپاد چه بود؟
درباره سمپاد باید بگویم که ما دانشآموزان را شناسایی میکنیم و تحت آموزشهای خاص قرار میدهیم که خوب این یک اصل آموزشی برای دانشآموزان نخبه است اما همچنان میگویم که به لحاظ اصل تربیتی این کار درست نیست شما تجارب بینالمللی را هم بررسی کنید همه گواه این است که این کاری که ما انجام میدهیم خطاست. ما نباید مدارس جداگانهای داشته باشیم. از پایه هفتم به دانشآموز یک برچسب میزنیم و میگوییم تو با دیگران تفاوت داری. تو یک برتریهایی داری که دیگر دانشآموزان ندارند و به خاطر این برتریها ما آموزشهای تو را در یک ساختمان جداگانه انجام میدهیم و باید از دیگران جدا شوی که مبادا تو را دانشآموزان یا معلمان اذیت کنند. همه اینها سیگنالهایی است که ما به دانشآموز سمپاد میدهیم. اینها همه ضد تربیت است ولو اینکه این آدم را درست شناسایی کرده باشیم که برخی وقتها شناسایی ما اشتباه است.
چطور دانشآموز نخبه را اشتباه شناسایی میکنیم؟
درباره این مدارس معتقدم برخی از خانوادهها با دوپینگ کردن (تست زنی و آموزشهای خاص کوتاه مدت) بچهها را به این مدارس میفرستند. در بسیاری از مواقع این چنین رفتار میکنیم. اگر این بچهها شناسایی شدند با آزمون غلط این کار انجام شده است. اگر میخواهیم که کنکور ریشه کن شود باید عوامل مؤثر آن را به صفر برسانیم. یکی از این عوامل برمیگرد به آموزش و پرورش. البته فقط نباید به سازمان سنجش ایراد بگیریم بلکه در آموزش و پرورش کارهایی میکنیم که بچهها برای کنکور عطش بیشتری داشته باشند.
یعنی شما میگویید برخی وزارتخانهها هم به مافیای کنکور چراغ سبز نشان میدهند؟
دقیقاً همینطور است. آزمونهای مدارس خاص یکی از اینهاست. ما در آموزش و پرورش آمدیم یکسری مدرسه خاص درست کردیم و بعد از آنکه دیدیم صفهای ورودی برای آمدن به این مدارس زیاد شده است آزمون را طراحی کردیم. کجای دنیا این چنین است که برای شناسایی استعداد برتر آزمون بگیرند. ما خودمان با دست خودمان ده نوع مدرسه درست کردیم. حالا شما بخواهید این مدارس را جمع کنید، داستان میشود. روزی که به وزارتخانه رفتم گفتم نمیخواهیم این مدارس را جمع کنیم ولی میخواهیم استعداد درخشان واقعی را پیدا کنیم. الان هم میگویم اگر یک روزی دستم میرسید این مدارس را جمع میکردم. در آن زمان گفتم استعدادهای درخشان را شناسایی کنیم اما نباید آزمون تحصیلی بگیریم. این آزمون خودش کنکور است و یکی از عوامل تقویتکننده کنکور این آزمونهای مدارس خاص است که به اسم شاهد، استعدادهای درخشان، نمونه دولتی یا غیرانتفاعی خاص میگیریم. آن زمان گفتم آزمون ورودی ممنوع است چرا این کار را کردم چون عامل تقویت کننده کنکور بود. ما دانشآموز داریم که در تیزهوشان درس میخواند اما تجدید میشود آخر چطور میشود دانشآموز تیزهوش باشد و نمره ٨ بگیرد. معلوم است که این بچه را شما به زور به مدرسه تیزهوشان راه دادید.
خیلیها مقاومتهای زیادی بابت مدارس سمپاد داشتند؟
فشارها بسیار بود. بحثهای مفصلی در شورای انقلاب فرهنگی داشتیم و آنها ابتدا بهشدت مخالف کردند اما در جلسات قبول کردند که این اتفاق بیفتد. در خود دولت و نهاد ریاست جمهوری جلسات متعددی داشتم و توضیح دادم. حتی در مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری این موضوع بحث شد و آنها به طور جدی وارد این موضوع شدند.
شما جایی هم گفتید مافیای کنکور وزیر جابه جا میکنند؟ آیا هنوز هم این اعتقاد را دارید؟
بله. من میگویم بالاتر از وزیر را میآورند و برمیدارند. در آن روزها که درباره کنکورزدایی میگفتم باید برای تک تک مسئولان جلسه میگذاشتم و قانع میکردم که قرار است چه شود. فکر نمیکردم انقدر فشار باشد. فشارها زیاد بود برخی از مراجع دینی را دیدم و توضیح دادم. خیلیها فضاسازی میکردند، مسائل مختلف بهوجود میآوردند.
پس با مواردی که شما اشاره کردید حالا حالاها نمیتوانیم کنکور را حذف کنیم؟
ما با این شرایط که میرویم تا سالهای سال نمیخواهیم کنکور را جمع کنیم. میتوانیم اما نمیخواهیم.
همانطور که میدانید به خاطر کرونا آموزشها مجازی شده است خیلیها میگویند با این آموزشها دانشآموزان افت تحصیلی شدیدی دارند برآورد شما از آموزشهای مجازی مدارس چیست؟
کرونا همه نظامهای آموزش و پرورش جهان را درگیر کرده است و اگر شما از همه نظامهای آموزشی این سؤال را بپرسید میگویند در آموزش مجازی کیفیت کارشان پایین آمده است. این اتفاق در اختیار ما نبوده است ما نه فقط در این زمینه بلکه در دیگر بحرانهایی که در کشور به وقوع میپیوندد هم مدیریت بحرانمان ضعیف عمل میکند. بنابراین بخشی از این مدیریت مجازی اجتنابناپذیر است و ما نباید توقع بالایی از دولت و آموزش و پرورش داشته باشیم. برخیها میگویند این چه آموزش و پرورشی است که به بچهها لپ تاپ نمیدهد ما الان مدرسهای داریم دیوار ندارد گاو وحشی از بیرون به دانشآموز حمله میکند آموزش و پرورشی که لنگ یک بخاری در کلاسش است چه توقعی دارید. البته این ایراد کار ماست و قبول دارم ما مشکل داریم. موضوع دیگر در آموزش مجازی این است که آموزش و پرورش باید فعالتر رفتار کند فرصت تابستان فرصت خوبی برای برنامهریزی بود. اگر همکاران عزیز و معلمان گرامی همکاری کنند ما کلاسهای نیمه خصوصی و حتی انفرادی میتوانیم برگزار کنیم تا دانشآموزان افت تحصیلی نداشته باشند بخصوص در جاهایی که نت و لپ تاپ وجود ندارد. با این حال این روزها به نظرم بحثهای آموزشی مهم نیست. بحثهای پرورشی بسیار مهمتر است اینکه دانشآموزان بدانند یک خانه دومی به اسم مدرسه دارند میخواهم بگویم سه ماه دیگر یا یک سال دیگر اگر کرونا رفت و مدارس درهاش باز شد معلوم نیست بچهها براحتی به در مدرسه بیایند.
خبرنگار
سال 86 بود که طرح «نحوه پذیرش دانشجو در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی» در مجلس تصویب شد؛ قرار بود براساس این قانون نقش کنکور در پذیرش دانشجو کم و در نهایت تا سال 90کنکورکلاً حذف شود. سال 99 آمد و ١٣ سال هم از تصویب این قانون گذشت، نه تنها کنکور حذف نشد بلکه در این سالها برخی از مسئولان ارشد کشور از مافیای کنکور و عوامل دخیل در آن گفتند که با قدرتی که دارند اجازه حذف کنکور را نمیدهد. موضوعی که محمد بطحایی وزیر سابق آموزش و پرورش به آن اشاره کرده است.او میگوید: «مافیای کنکور اجازه نمیدهد که حذف کنکور به نتیجه برسد. آنها زور و قدرت دارند. همین کنکور موجب شده تا دانشآموزان دچار مشکلات روحی شوند. البته بخشی از این اخبار در خبرهای رسمی میآید و بسیاری از خبرها در بولتنهای محرمانه میآید که مثلاً فلان جوان به خاطر مشکلات روحی و روانی کنکور خودکشی کرد.حالا اینها کسانی هستند که خودکشی میکنند و ما در بولتنها میبینیم.شما یقین داشته باشید که صدها برابر این افراد درگیر مشکلات روحی و از درون متلاشی میشوند.» با وی درباره مافیای کنکور و آموزش مجازی گفتوگویی کردهایم که میخوانید.
آقای دکتر بارها، درباره کنکور و حذف آن گفتید و اعلام کردید تلاش می کنید تا کنکور را حذف کنید، چند ماهی از مدیریت شما گذشت و دانشآموزان مطالبه اصلی خودشان یعنی حذف کنکور را پیگیری کردند و شما گفتید، مافیای کنکور اجازه حذف کنکور را نمیدهد. میخواهم تعریف شما را بهعنوان کسی که زمانی مدیر ارشد وزارت آموزش و پرورش بوده است از مافیای کنکور بدانم؟
بله. ما از واژه مافیای کنکور استفاده کردیم. ببینید، وقتی ما صحبت از مافیا میکنیم از پدیدهای حرف میزنیم که ظاهر و درونش متفاوت است ظاهرش خیلی زیبا و موجه است، اما درون آن بسیار تاریک و خطرناک است از این جهت کلمه مافیا برای کنکور به نظرم بسیار درست است. یعنی وقتی صحبت از کنکور میشود استدلالهایی در حمایت از کنکور مطرح میشود که همه میگویند باید کنکور باشد. اما وقتی عمیق وارد این ماجرا میشوید و آثار و صدمات کنکور را در زمینههای مختلف حتی زمینههای آموزشی مورد بررسی کارشناسانه قرار میدهید متوجه میشوید این هیولا واقعاً همه تلاشهای دستاندرکاران تعلیم و تربیت را با خاک یکسان کرده است. کنکور در ٥٠سال پیش شکل گرفت و آن زمان ما نیاز به کنکور داشتیم و تا سالها هم توانست مشکلات نظام آموزشی را حل کند اما حالا و در ادامه حیاتش تبدیل به سم مهلکی برای داوطلبان شده. پشت کنکور یک مافیاست و بهنظرم، کسانی که در برقراری و حفظ وضع موجود و شرایط کنونی کنکور ذینفع هستند، خواسته یا ناخواسته باید بپذیرند در رشد این غده سرطانی که هدفش نابودی نظام تعلیم و تربیت است، مسئول هستند.
شما درگیر چه مسائلی شدید که از مافیای کنکور گفتید؟
در این سالها وقتی از کنکور حرف میزنیم از یک منافع اقتصادی بزرگ که پشت کنکور است هم صحبت میکنیم، از آموزشگاههای آنچنانی و کتابهای کمک درسی گرفته تا مدرسهای که میآید مجری برگزاری کلاس کنکور برای دانشآموزانش میشود تا از کنار این کلاسها بتواند درآمدی کسب کند و به زخمی در مدرسهاش بزند. در این جریان هم بیشترین درآمد به کسانی می رسد که کتابها را تألیف و منتشر میکنند و سیستمهای آمادگی کنکور را برای دانشآموزان راه میاندازند. یک درصد ناچیزی از این در آمدها هم به همکارانم در مدرسه میرسد که کلاسهایی برای دانشآموزان راهاندازی کردهاند. میخواهم بگویم همه ما در سرپا نگه داشتن این غول بیشاخ و دم کمک کردهایم و البته همه ما هم مقصر این جریان هستیم. نمیتوانیم فقط انگشت خودمان را بهسمت فلان آموزشگاه یا ناشر کتاب کنکور ببریم و بگویم که اینها مافیای کنکور هستند. بهنظرم خود خانوادهها هم در این قضیه سهیم هستند خانوادهای که فرزندش را از دوره ابتدایی وادار می کند که تست زنی یاد بگیرد او هم به نوعی در شکلگیری این مافیا شریک است. مافیای کنکور مثل مافیای مواد مخدر نیست که بگوییم ٥ نفر عامل اصلی ورود مخدر هستند و اگر این ٥ نفر دستگیر شوند میتوانیم مسأله را حل کنیم. اگر روزی بخواهیم مافیای کنکور را از کشور ریشه کن کنیم، باید از من مدیر ارشد کشور گرفته تا خانوادهها و صداوسیما، افکار عمومی، رسانههای ارتباط جمعی همه باید دستبهدست هم بدهند تا این موضوع برای همیشه تمام شود.
شما به خانوادهها اشاره کردید، اما خانوادهها داخل یک جریانی که سیستم آموزشی برای آنها طراحی کرده است، افتادهاند و هیچ راه فراری هم ندارند. بهنظرم این ضعف سیستم آموزشی است و اتفاقاً شما و وزیران دیگرهم نتوانستید آن را به سرانجامی برسانید؟
بله قبول دارم. ما یک جریان کاذب را در کشور راه انداختیم و خانوادهها هم میگویند باید در این صف قرار بگیریم. اما ببینید خود مردم و خانوادهها اگر یک تحلیل درست از شرایط کنکور داشته باشند نمیآیند بچه هایشان را چند سال درگیر کلاس کنکور کنند. شما دیگر عددهای نجومی کلاس کنکور را شنیده اید که مثلاً ٣٠ تا ٨٠ میلیون تومان برای یک دوره یک ساله کنکور از خانوادهها گرفته می شوددر حالی که خانواده میتواند به جریان این کلاسها دامن نزند.
آیا خودتان این پول را برای آینده فرزندانتان خرج نمیکنید؟
واقعیت این است که شاید من هم این کار را می کردم. چون شرایط را ما برای بچهها بهگونهای فراهم کردیم که خانواده میگوید کنکور یک عمر آینده بچهام است. خیلی از خانوادهها بر این باورند که مثلاً ٨٠ میلیون خرج می کنم اما فرزندم دندانپزشک یا پزشک میشود و بعد از آن دیگر یک عمر خیالم راحت است چرا که فکر میکنم بچهام صدها برابر این پول را جبران می کند. این حق را هم به خانواده میدهم اما دربحث خواستم دامنهای از تعریف مافیا بدهم که خانواده هم درگیرش شده است.
بحث مافیای کنکور از زمان وزارت آقای دانش آشتیانی مطرح شد، شما هم موضوع را پیگیری و رسانهای کردید اما موضوع مهم این است که شما دو بخشنامه هم داشتید یکی از مهمترین بخشنامه ها درباره مؤسسات کنکور بود که اعلام کردید مؤسسات کنکور نباید با آموزش و پرورش قراردادی ببندند اما همان روزهایی که شما این بخشنامه را ابلاغ کردید مؤسسات کنکور قراردادهای خود را با آموزش و پرورش تمدید میکنند. اینجاست که این سؤال پیش میآید که حرف وزیر چه میشود؟ آیا مدیران میانی آموزش و پرورش با مؤسسات کنکور بیشتر از شما همراه بودند؟
سؤال سختی را پرسیدید، باید بگویم ممکن است برخی از مدیران با سیاستها صددرصد موافق نباشند یا اندکی زمان ببرد تا این انطباق صورت بگیرد. بنابراین پاسخ سؤال شما را نه میتوانم بگویم بله نه میتوانم بگویم نه. اما میتوانم بگویم که وقتی یک سیاست منطقی در نظام آموزش و پرورش کشور مطرح میشود کسانی که باید این سیاست را عملی کنند به نسبتهای مختلفی با این سیاست همراه هستند. اما چیزی که مهم است این است که مداوم باید روی یک سیاست حرکت کرد تا محقق شود. باید همه وزرای آموزش و پرورش به موضوع کنکور زدایی توجه کنند این غول ٥٠ ساله طی دو سال یا چهار سال زمین گیر نمیشود این کار مداومت و استمرار میخواهد و در دولتهای مختلف باید مورد پیگیری قرار بگیرد.
اما آقای بطحایی، طرح اصلاح قانون سنجش و پذیرش دانشجو در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی، سال ۸۶ به مجلس رفت و تصویب شد و از آن زمان تمام وزیران آموزش و پرورش گفتند که کنکور باید حذف شود اما تاکنون به نتیجه نرسیدهایم؟
این برمیگردد به مؤلفه مافیا. فکر میکنم وزیران آموزش و پرورش باید باور کنند کنکور به ضرر دانشآموزان است حتی اگر این مسأله به ضرر وزیر یا نفعش تمام شود. وزیران باید به طور جدی با کنکور مبارزه کنند اگر اینگونه رفتار نکنند قطعاً کنکور حذف نمیشود. محافظه کاریها و ملاحظه کاریها در این راه نباید باشد. برخی وقتها عدهای میگویند، ول کن آقا، شما چند سال وزیر هستی چرا خودت را با آدمهایی که حتی میتوانند با افراد خاصی ارتباط بگیرند درگیر میکنید. برخی از اجزای این مافیا از طریق آنها اعمال فشار میکنند. عدهای هم میگویند، انقدر مسأله در آموزش هست که بیخیال این موضوع شوید. هم اکنون یک سفرهای به نام کنکور باز است که از این سفره ١٥ هزار میلیارد تومانی افراد بهره میبرند. کسانی که دور این سفره نشستهاند نمیگذارند شما این سفره را جمع کنید. این آدمها حرفهای شدهاند آنها بلدند چگونه با شخص شما و کار شما دشمنی کنند و شما را زمین بزنند در حالی که هیچ کس آنها را نمیبیند.
آقای بطحایی شفاف بگویید، اینها چه کسانی هستند؟
آدمهای دور این سفر از خودم بهعنوان یک وزیر سابق، تا یک نفر بهعنوان کارشناس در وزارت آموزش و پرورش تا یک نماینده مجلس یا کسی که صدها ساختمان در اقصی نقاط کشور دارد و هزاران نفر جزو کارمندان این آقا هستند همه اینها کسانی هستند که دور این سفرهاند یعنی شما وقتی بخواهید این سفره را جمع کنید همه این سفره را میگیرند چون هر کسی سهمی دارد و از جمله سازمان سنجش . البته به مدیران و مسئولان این سازمان هیچ اتهامی وارد نمیشود، همه آنها را میشناسم و بسیار مدیران دلسوزی هستند اما اگر در مجموعه سنجش دولایه پایینتر را نگاه کنید متوجه موضوع میشوید. شما وقتی یک سازمان سنجش درست کرده اید که صدها نفر مستقیم و هزاران نفر غیرمستقیم از درآمد آن ارتزاق میکنند چطور میخواهید کنکور را جمع کنید. ما به خود سازمان سنجش میگوییم. این چنین است که به نتیجه نمیرسیم ما اینگونه زمان را از دست میدهیم. شما هر سال شاهد هستید که جوانان ما درگیر مشکلات روحی میشوند. البته بخشی از این اخبار در خبرهای رسمی میآید بسیاری از خبرها در بولتنهای محرمانه میآید که مثلاً فلان جوان به خاطر مشکلات روحی و روانی کنکور خودکشی کرد. حالا اینها کسانی هستند که خودکشی میکنند و ما در بولتنها میبینیم. شما یقین بدانید صدها برابر این افراد درگیر مشکلات روحی میشوند و از درون متلاشی میشوند.
آیا این موارد محرمانه در دوره وزارت شما هم آمده بود؟
بله. بولتنهای محرمانهای که میآمد و هنوز هم میآید. این محرمانهها خبرهایی است که پخش شدنش به صلاح جامعه نیست. اینها همه تأییدکننده این است که کنکور با این روش و این فضای اجتماعی اصلاً به صلاح جامعه نیست.
کنکور شاخ و برگهای زیادی دارد؛ یکی از مواردی که در راستای کنکور عمل میکند آزمون سمپاد است که البته شما بخشنامهای برای حذف این آزمون هم داشتید، اما در همان سال باز آزمونی پرسروصدا برگزار شد. البته درباره سمپاد خیلیها بر این باورند که دانشآموزان را برای کنکور تربیت میکند. مشکلات مدارس سمپاد چه بود؟
درباره سمپاد باید بگویم که ما دانشآموزان را شناسایی میکنیم و تحت آموزشهای خاص قرار میدهیم که خوب این یک اصل آموزشی برای دانشآموزان نخبه است اما همچنان میگویم که به لحاظ اصل تربیتی این کار درست نیست شما تجارب بینالمللی را هم بررسی کنید همه گواه این است که این کاری که ما انجام میدهیم خطاست. ما نباید مدارس جداگانهای داشته باشیم. از پایه هفتم به دانشآموز یک برچسب میزنیم و میگوییم تو با دیگران تفاوت داری. تو یک برتریهایی داری که دیگر دانشآموزان ندارند و به خاطر این برتریها ما آموزشهای تو را در یک ساختمان جداگانه انجام میدهیم و باید از دیگران جدا شوی که مبادا تو را دانشآموزان یا معلمان اذیت کنند. همه اینها سیگنالهایی است که ما به دانشآموز سمپاد میدهیم. اینها همه ضد تربیت است ولو اینکه این آدم را درست شناسایی کرده باشیم که برخی وقتها شناسایی ما اشتباه است.
چطور دانشآموز نخبه را اشتباه شناسایی میکنیم؟
درباره این مدارس معتقدم برخی از خانوادهها با دوپینگ کردن (تست زنی و آموزشهای خاص کوتاه مدت) بچهها را به این مدارس میفرستند. در بسیاری از مواقع این چنین رفتار میکنیم. اگر این بچهها شناسایی شدند با آزمون غلط این کار انجام شده است. اگر میخواهیم که کنکور ریشه کن شود باید عوامل مؤثر آن را به صفر برسانیم. یکی از این عوامل برمیگرد به آموزش و پرورش. البته فقط نباید به سازمان سنجش ایراد بگیریم بلکه در آموزش و پرورش کارهایی میکنیم که بچهها برای کنکور عطش بیشتری داشته باشند.
یعنی شما میگویید برخی وزارتخانهها هم به مافیای کنکور چراغ سبز نشان میدهند؟
دقیقاً همینطور است. آزمونهای مدارس خاص یکی از اینهاست. ما در آموزش و پرورش آمدیم یکسری مدرسه خاص درست کردیم و بعد از آنکه دیدیم صفهای ورودی برای آمدن به این مدارس زیاد شده است آزمون را طراحی کردیم. کجای دنیا این چنین است که برای شناسایی استعداد برتر آزمون بگیرند. ما خودمان با دست خودمان ده نوع مدرسه درست کردیم. حالا شما بخواهید این مدارس را جمع کنید، داستان میشود. روزی که به وزارتخانه رفتم گفتم نمیخواهیم این مدارس را جمع کنیم ولی میخواهیم استعداد درخشان واقعی را پیدا کنیم. الان هم میگویم اگر یک روزی دستم میرسید این مدارس را جمع میکردم. در آن زمان گفتم استعدادهای درخشان را شناسایی کنیم اما نباید آزمون تحصیلی بگیریم. این آزمون خودش کنکور است و یکی از عوامل تقویتکننده کنکور این آزمونهای مدارس خاص است که به اسم شاهد، استعدادهای درخشان، نمونه دولتی یا غیرانتفاعی خاص میگیریم. آن زمان گفتم آزمون ورودی ممنوع است چرا این کار را کردم چون عامل تقویت کننده کنکور بود. ما دانشآموز داریم که در تیزهوشان درس میخواند اما تجدید میشود آخر چطور میشود دانشآموز تیزهوش باشد و نمره ٨ بگیرد. معلوم است که این بچه را شما به زور به مدرسه تیزهوشان راه دادید.
خیلیها مقاومتهای زیادی بابت مدارس سمپاد داشتند؟
فشارها بسیار بود. بحثهای مفصلی در شورای انقلاب فرهنگی داشتیم و آنها ابتدا بهشدت مخالف کردند اما در جلسات قبول کردند که این اتفاق بیفتد. در خود دولت و نهاد ریاست جمهوری جلسات متعددی داشتم و توضیح دادم. حتی در مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری این موضوع بحث شد و آنها به طور جدی وارد این موضوع شدند.
شما جایی هم گفتید مافیای کنکور وزیر جابه جا میکنند؟ آیا هنوز هم این اعتقاد را دارید؟
بله. من میگویم بالاتر از وزیر را میآورند و برمیدارند. در آن روزها که درباره کنکورزدایی میگفتم باید برای تک تک مسئولان جلسه میگذاشتم و قانع میکردم که قرار است چه شود. فکر نمیکردم انقدر فشار باشد. فشارها زیاد بود برخی از مراجع دینی را دیدم و توضیح دادم. خیلیها فضاسازی میکردند، مسائل مختلف بهوجود میآوردند.
پس با مواردی که شما اشاره کردید حالا حالاها نمیتوانیم کنکور را حذف کنیم؟
ما با این شرایط که میرویم تا سالهای سال نمیخواهیم کنکور را جمع کنیم. میتوانیم اما نمیخواهیم.
همانطور که میدانید به خاطر کرونا آموزشها مجازی شده است خیلیها میگویند با این آموزشها دانشآموزان افت تحصیلی شدیدی دارند برآورد شما از آموزشهای مجازی مدارس چیست؟
کرونا همه نظامهای آموزش و پرورش جهان را درگیر کرده است و اگر شما از همه نظامهای آموزشی این سؤال را بپرسید میگویند در آموزش مجازی کیفیت کارشان پایین آمده است. این اتفاق در اختیار ما نبوده است ما نه فقط در این زمینه بلکه در دیگر بحرانهایی که در کشور به وقوع میپیوندد هم مدیریت بحرانمان ضعیف عمل میکند. بنابراین بخشی از این مدیریت مجازی اجتنابناپذیر است و ما نباید توقع بالایی از دولت و آموزش و پرورش داشته باشیم. برخیها میگویند این چه آموزش و پرورشی است که به بچهها لپ تاپ نمیدهد ما الان مدرسهای داریم دیوار ندارد گاو وحشی از بیرون به دانشآموز حمله میکند آموزش و پرورشی که لنگ یک بخاری در کلاسش است چه توقعی دارید. البته این ایراد کار ماست و قبول دارم ما مشکل داریم. موضوع دیگر در آموزش مجازی این است که آموزش و پرورش باید فعالتر رفتار کند فرصت تابستان فرصت خوبی برای برنامهریزی بود. اگر همکاران عزیز و معلمان گرامی همکاری کنند ما کلاسهای نیمه خصوصی و حتی انفرادی میتوانیم برگزار کنیم تا دانشآموزان افت تحصیلی نداشته باشند بخصوص در جاهایی که نت و لپ تاپ وجود ندارد. با این حال این روزها به نظرم بحثهای آموزشی مهم نیست. بحثهای پرورشی بسیار مهمتر است اینکه دانشآموزان بدانند یک خانه دومی به اسم مدرسه دارند میخواهم بگویم سه ماه دیگر یا یک سال دیگر اگر کرونا رفت و مدارس درهاش باز شد معلوم نیست بچهها براحتی به در مدرسه بیایند.
پاسخ ظریف به شرط گذاری همتای آلمانیاش درباره برجام:
نقض برجام را متوقف کنید
روسیه پیشنهاد گفت و گوی ایران و 1+5 درباره امنیت خلیج فارس را مطرح کرد
گروه سیاسی/ شرط گذاری اعضای اروپایی طرف توافق هستهای آن هم در شرایطی که اروپاییها نیازمند ترمیم آسیب و بازنگری اقدامات خود برای محقق کردن منافع برجامی ایران هستند، گزینه مناسبی برای تحولات جاری میان ایران و کشورهای غربی بهنظر نمیرسد. این فحوای واکنشی است که محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران روز گذشته در پاسخ به موضعگیری «هایکو ماس»، وزیر خارجه آلمان مطرح کرد.
«ماس» دو روز پیش در گفتوگو با مجله «اشپیگل» مدعی شد که آلمان بهدنبال یک جایگزین و توافق هستهای گستردهتر با ایران است زیرا به ادعای او توافق فعلی دیگر کافی نیست. وزیر خارجه آلمان دستیابی ایران به سلاح هستهای و برنامه موشکهای بالستیک ایران را تهدیدی برای کل منطقه توصیف کرده و در عین حال خواستار بازنگری ایران در نقش آفرینی منطقهای اش شده است. یک روز پس از این اظهارات بود که وزارت خارجه آلمان در بیانیهای اعلام کرد که اروپا منتظر نظرات دولت جدید امریکا درباره توافق هستهای ایران است تا بتواند درباره آن تصمیمگیری کند.
بهگزارش ایرنا، ظریف در واکنش به ادعایی که همتای آلمانیاش درباره ایران مطرح کرد به اقدامات اخیر برلین مبنی بر عدم پایبندی این کشور به تعهدات بینالمللیاش اشاره کرد و خواستار انجام اقداماتی شد که آلمان باید پیشاز هرگونه شرط گذاری برای ایران انجام دهد. وزیر خارجه ایران در صفحه توئیتر خود نوشت که آلمان باید در ابتدا سیاست مذموم «کوویدآپارتاید» را متوقف کند. ظریف در تکمیل این نوشته خود، عکسی از خبری منتشر کرده که میگوید آلمان قصد دارد اسرائیل را «کشور اروپایی» در نظر بگیرد و دسترسی زودهنگامش به واکسن کرونا را مهیا کند، در حالی که فلسطینیها مشمول این توافق نخواهند شد. وزیر خارجه ایران همچنین با تأکید به آلمان مبنی بر اینکه باید به تعهداتش در قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل پایبند باشد و نقض برجام را متوقف کند، نوشت:«به رفتارهای مخربتان در منطقه ما- اعم از ۱۰۰ میلیارد دلار فروش سلاح به خلیج فارس و حمایت کورکورانه از تروریسم اسرائیل- پایان دهید».
درخواست برلین بهعنوان یکی از اعضای اروپایی برجام برای آغاز مذاکراتی دیگر جهت دستیابی به توافق جدید با ایران در حالی است که بعد از انتخابات ریاست جمهوری امریکا، مقامهای دیپلماتیک ایران شرایط خود برای بازگشت به اجرای کامل برجام را با در نظر گرفتن پیگیری منافع اقتصادی خود از سوی دولت جدید امریکا برشمردهاند. ظریف که «بایدن» را برای شرطگذاری جهت بازگشت به برجام محق ندانسته است، تأکید کرده که امریکا بهعنوان عضوی از سازمان ملل و شورای امنیت باید بدون پیششرط به تعهداتش ذیل برجام همانطور که در قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل آمده است، عمل کند و حتی برای عمل به تعهداتش نیازی نیست حتماً عضوی از برجام باشد. طبیعی است که وقتی ایران، مقامهای جدید امریکا را بهدلیل خروج یکجانبه این کشور از برجام مجاز نمیداند که بازگشت به این توافق را به اما و اگر و افزودن موضوعات دیگر مشروط کند، برای هیچ یک از اعضای اروپایی این توافق هم که نتوانستند آسیبهای اقتصادی ناشی از رویکرد یکجانبه گرایانه ترامپ را جبران مافات کنند، این حق را قائل نیست. خاصه آنکه فعالیتهای منطقهای ایران و برنامههای موشکی اش دو موضوعی است که به گفته وزیر خارجه ایران درخلال مذاکرات هستهای مورد بحث قرار نگرفت زیرا طرفهای مقابل آماده نبودند که نقش آفرینی خود را در منطقه متوقف کنند.
طرح روسیه برای گفتوگوهای منطقهای
در حالی که گمانه زنیها از تمایل کشورهای غربی طرف توافق با ایران برای آغاز مذاکراتی جدید درباره برجام و افزودن مباحث منطقهای به آن حکایت میکند، سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه در نشست مجازی «گفتوگوهای مدیترانهای» بر لزوم نشست گروه 1+5 و ایران به منظور پیشبرد طرح ایجاد نظام «امنیت جمعی» در منطقه خلیج فارس تأکید کرد.
«لاوروف» با اشاره به پیشنهاد «ولادیمیر پوتین» رئیسجمهوری روسیه درباره نشست گروه ۱+۵ و ایران گفت که این پیشنهاد شامل طرح گامهایی برای جلوگیری از تشدید تقابل و هماهنگی اقداماتی بهمنظور تلاش مشترک برای تسهیل ایجاد یک نظام امنیت جمعی در خلیج فارس میشود. او یادآور شد که روسیه سالها پیش این مفهوم را مطرح و تابستان گذشته، مجدداً آن را تجدید و در جلسه اکتبر جاری شورای امنیت سازمان ملل با حضور وزرای خارجه ارائه کرده است.
وزارت امور خارجه روسیه که دکترین امنیت جمعی خلیج فارس را در جولای سال ۲۰۱۹ به سازمان ملل ارائه داد، به این موضوع اشاره کرده است که اقدام عملی در راهاندازی روند ایجاد یک سیستم امنیتی در خلیج فارس ممکن است با برگزاری رایزنیهای دو جانبه و چند جانبه میان گروههای مربوطه حاصل شود که شامل کشورهایی میشوند که در داخل منطقه یا خارج آن بوده یا سازمانهایی نظیر شورای امنیت سازمان ملل، اتحادیه عرب، سازمان همکاری اسلامی و شورای همکاری خلیج فارس را شامل میشود. این تلاش روسیه برای انجام گفتوگوهای منطقهای در کنار پیگیری موضوع برجام در حالی است که مقامهای دیپلماتیک ایران نیز در سال ۲۰۱۹ طرح صلح هرمز را به مجمع عمومی سازمان ملل متحد و سران کشورهای عرب خلیج فارس ارائه دادند و از آن زمان و حتی سالها قبل از آن در تلاش بوده تا باب گفتوگو را با همسایگان عرب باز کند. اینک با روی کار آمدن دولت بایدن انتظار میرود که سیاست خارجی جدید امریکا نیز از چنین نقشی برای سازمان ملل متحد در کاستن تنشها در خلیج فارس حمایت کند و پیگیری تعهدات کشورهای غربی طرف برجام را به مسأله گفتوگوهای منطقهای گره نزند. چه بهگفته وزیر خارجه ایران هر وقت اروپاییها آمادگی پیدا کردند به مسأله اقدامات شرورانه خود در منطقه رسیدگی کنند، آن وقت میتوانند درباره مسائل دیگر وارد گفتوگو شوند اما تازمانی که چنین اقدامات مداخله جویانهای را کنار نگذاشتهاند، باید سکوت کنند.
«ماس» دو روز پیش در گفتوگو با مجله «اشپیگل» مدعی شد که آلمان بهدنبال یک جایگزین و توافق هستهای گستردهتر با ایران است زیرا به ادعای او توافق فعلی دیگر کافی نیست. وزیر خارجه آلمان دستیابی ایران به سلاح هستهای و برنامه موشکهای بالستیک ایران را تهدیدی برای کل منطقه توصیف کرده و در عین حال خواستار بازنگری ایران در نقش آفرینی منطقهای اش شده است. یک روز پس از این اظهارات بود که وزارت خارجه آلمان در بیانیهای اعلام کرد که اروپا منتظر نظرات دولت جدید امریکا درباره توافق هستهای ایران است تا بتواند درباره آن تصمیمگیری کند.
بهگزارش ایرنا، ظریف در واکنش به ادعایی که همتای آلمانیاش درباره ایران مطرح کرد به اقدامات اخیر برلین مبنی بر عدم پایبندی این کشور به تعهدات بینالمللیاش اشاره کرد و خواستار انجام اقداماتی شد که آلمان باید پیشاز هرگونه شرط گذاری برای ایران انجام دهد. وزیر خارجه ایران در صفحه توئیتر خود نوشت که آلمان باید در ابتدا سیاست مذموم «کوویدآپارتاید» را متوقف کند. ظریف در تکمیل این نوشته خود، عکسی از خبری منتشر کرده که میگوید آلمان قصد دارد اسرائیل را «کشور اروپایی» در نظر بگیرد و دسترسی زودهنگامش به واکسن کرونا را مهیا کند، در حالی که فلسطینیها مشمول این توافق نخواهند شد. وزیر خارجه ایران همچنین با تأکید به آلمان مبنی بر اینکه باید به تعهداتش در قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل پایبند باشد و نقض برجام را متوقف کند، نوشت:«به رفتارهای مخربتان در منطقه ما- اعم از ۱۰۰ میلیارد دلار فروش سلاح به خلیج فارس و حمایت کورکورانه از تروریسم اسرائیل- پایان دهید».
درخواست برلین بهعنوان یکی از اعضای اروپایی برجام برای آغاز مذاکراتی دیگر جهت دستیابی به توافق جدید با ایران در حالی است که بعد از انتخابات ریاست جمهوری امریکا، مقامهای دیپلماتیک ایران شرایط خود برای بازگشت به اجرای کامل برجام را با در نظر گرفتن پیگیری منافع اقتصادی خود از سوی دولت جدید امریکا برشمردهاند. ظریف که «بایدن» را برای شرطگذاری جهت بازگشت به برجام محق ندانسته است، تأکید کرده که امریکا بهعنوان عضوی از سازمان ملل و شورای امنیت باید بدون پیششرط به تعهداتش ذیل برجام همانطور که در قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل آمده است، عمل کند و حتی برای عمل به تعهداتش نیازی نیست حتماً عضوی از برجام باشد. طبیعی است که وقتی ایران، مقامهای جدید امریکا را بهدلیل خروج یکجانبه این کشور از برجام مجاز نمیداند که بازگشت به این توافق را به اما و اگر و افزودن موضوعات دیگر مشروط کند، برای هیچ یک از اعضای اروپایی این توافق هم که نتوانستند آسیبهای اقتصادی ناشی از رویکرد یکجانبه گرایانه ترامپ را جبران مافات کنند، این حق را قائل نیست. خاصه آنکه فعالیتهای منطقهای ایران و برنامههای موشکی اش دو موضوعی است که به گفته وزیر خارجه ایران درخلال مذاکرات هستهای مورد بحث قرار نگرفت زیرا طرفهای مقابل آماده نبودند که نقش آفرینی خود را در منطقه متوقف کنند.
طرح روسیه برای گفتوگوهای منطقهای
در حالی که گمانه زنیها از تمایل کشورهای غربی طرف توافق با ایران برای آغاز مذاکراتی جدید درباره برجام و افزودن مباحث منطقهای به آن حکایت میکند، سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه در نشست مجازی «گفتوگوهای مدیترانهای» بر لزوم نشست گروه 1+5 و ایران به منظور پیشبرد طرح ایجاد نظام «امنیت جمعی» در منطقه خلیج فارس تأکید کرد.
«لاوروف» با اشاره به پیشنهاد «ولادیمیر پوتین» رئیسجمهوری روسیه درباره نشست گروه ۱+۵ و ایران گفت که این پیشنهاد شامل طرح گامهایی برای جلوگیری از تشدید تقابل و هماهنگی اقداماتی بهمنظور تلاش مشترک برای تسهیل ایجاد یک نظام امنیت جمعی در خلیج فارس میشود. او یادآور شد که روسیه سالها پیش این مفهوم را مطرح و تابستان گذشته، مجدداً آن را تجدید و در جلسه اکتبر جاری شورای امنیت سازمان ملل با حضور وزرای خارجه ارائه کرده است.
وزارت امور خارجه روسیه که دکترین امنیت جمعی خلیج فارس را در جولای سال ۲۰۱۹ به سازمان ملل ارائه داد، به این موضوع اشاره کرده است که اقدام عملی در راهاندازی روند ایجاد یک سیستم امنیتی در خلیج فارس ممکن است با برگزاری رایزنیهای دو جانبه و چند جانبه میان گروههای مربوطه حاصل شود که شامل کشورهایی میشوند که در داخل منطقه یا خارج آن بوده یا سازمانهایی نظیر شورای امنیت سازمان ملل، اتحادیه عرب، سازمان همکاری اسلامی و شورای همکاری خلیج فارس را شامل میشود. این تلاش روسیه برای انجام گفتوگوهای منطقهای در کنار پیگیری موضوع برجام در حالی است که مقامهای دیپلماتیک ایران نیز در سال ۲۰۱۹ طرح صلح هرمز را به مجمع عمومی سازمان ملل متحد و سران کشورهای عرب خلیج فارس ارائه دادند و از آن زمان و حتی سالها قبل از آن در تلاش بوده تا باب گفتوگو را با همسایگان عرب باز کند. اینک با روی کار آمدن دولت بایدن انتظار میرود که سیاست خارجی جدید امریکا نیز از چنین نقشی برای سازمان ملل متحد در کاستن تنشها در خلیج فارس حمایت کند و پیگیری تعهدات کشورهای غربی طرف برجام را به مسأله گفتوگوهای منطقهای گره نزند. چه بهگفته وزیر خارجه ایران هر وقت اروپاییها آمادگی پیدا کردند به مسأله اقدامات شرورانه خود در منطقه رسیدگی کنند، آن وقت میتوانند درباره مسائل دیگر وارد گفتوگو شوند اما تازمانی که چنین اقدامات مداخله جویانهای را کنار نگذاشتهاند، باید سکوت کنند.
رئیس سازمان برنامه و بودجه در تشریح لایحه بودجه سال آینده اعلام کرد
معادلات فروش نفت در بودجه 1400
گروه اقتصادی / آخرین لایحه بودجه دولت دوازدهم روز 12 آذرماه به مجلس رفت و دیروز محمدباقر نوبخت معاون رئیسجمهوری و رئیس سازمان برنامه و بودجه به همراه معاونان خود درجمع خبرنگاران به تشریح جزئیات بودجه سال آینده پرداخت.
این درحالی است که لایحه بودجه 1400 از ابعاد مختلفی با حواشی بسیاری مواجه شد، مواردی مانند فروش روزانه 2.3 میلیون بشکه نفت، نحوه تأمین درآمدهای مالیاتی با وجود کرونا و نحوه تخصیص ارز 4 هزار و 200 تومانی که رئیس سازمان برنامه و بودجه به تمام آنها پاسخ گفت.
طبق اعلام مسئولان سازمان برنامه و بودجه، در سال آینده صادرات ۲.۳ میلیون بشکه نفت در روز سقف منابع بوده و از محل آن هشت میلیارد دلار برای کالاهای اساسی اختصاص پیدا میکند که در صورت عدم تحقق، منابع از محل پیش فروش نفت و انتشار اوراق تأمین خواهد شد.
فروش نفت در بودجه منعطف است
در این نشست رئیس سازمان برنامه و بودجه گفت: در سال آینده کف صادرات نفت یک میلیون بشکه در نظر گرفته شده و سقف آن ۲.۳ میلیون بشکه در روز است و طوری برنامهریزی شده که اگر محقق نشد و نتوانستیم به بیرون بفروشیم، بتوان پیش فروش داخلی کرد و اگر بیش از رقم پیشبینی شده، محقق شود که یک ریال مازاد در اختیار ما نیست و به ذخایر ارزی اضافه میشود.
وی با اشاره به اظهاراتی مبنی بر اینکه بودجه مذاکراتی بسته شده است، گفت: در بحث فروش نفت، ما باید بدانیم که میتوانیم به سهمیه اوپک دست پیدا کنیم یا نه. باید بررسی کرد آیا احتمال این وجود دارد که به سهمیه اوپک دست پیدا کنیم که احتمال دارد این اتفاق بیفتد یا نیفتد. اگر به سهمیه خود در اوپک برسیم، هوالمطلوب است و اگر نرسیم به همین میزان در داراییها فروش مالی خواهیم داشت و میتوانیم اوراق بفروشیم، بنابراین بودجه 1400 منعطف و غلتان است.رئیس سازمان برنامه و بودجه تأکید کرد: در صورت برداشته شدن تحریمها باید خود را برای صادرات 4.6 میلیون بشکه نفت آماده کنیم.
انتقال کسری بودجه به بانک مرکزی، درست نیست
نوبخت تأکید کرد: آن عدهای که میگویند دولت با کسری بودجه مواجه است و آن را به بانک مرکزی منتقل کرده باید گفت که از ۳۹هزار میلیارد تومان اجازه قانونی برای استفاده از تنخواه بانک مرکزی فقط ۱۹هزار میلیارد تومان ناترازی را جبران کردیم و این گفتهها درست نیست.
رئیس سازمان برنامه و بودجه تأکید کرد: درآمدهای نفتی مانند بودجه نیست. اگر درآمد مالیاتی را 225 هزار میلیارد تومان در نظر گرفته باشیم اما تا 350 هزار میلیارد تومان وصول درآمدی داشته باشیم، در این بخش مجاز هستیم این عدد بیشتر را استفاده کنیم اما در بخش نفت این گونه نیست و امکان استفاده درآمدهای نفتی بیشتر از آنچه که در بودجه در نظر گرفته را نداریم و باید به حساب جداگانهای واریز شود.
جبران کسری بودجه از افزایش نرخ ارز، دروغ بزرگ
نوبخت با اشاره به اهمیت حفظ ارزش پول ملی و افزایش قدرت خرید مردم گفت: این یک دروغ بسیار بزرگ است که دولت میخواهد منابع کسری بودجه خود را از طریق افزایش نرخ ارز و نرخ تسعیر جبران کند. اگر این سیاست را دنبال میکردیم باید پول نفت را با دلار 22 هزار و 500 تومان در بودجه میآوردیم ، نه با دلار 11 هزار و 500 تومانی.
وی با بیان اینکه در بحث نرخگذاری ارز غیرنفتی مداخلهای نداشتیم، اظهار داشت: ارز غیرنفتی را امسال در بخش غیرخصوصی وارد در بازار فروخت و ربطی به دولت نداشت. دولت هم در بخش تعیین نرخ ارز و هم نرخ تسعیر خواهان رشد ارزش پول ملی است و این موضوع را قبول نمیکنیم که از طریق رشد نرخ ارز بخواهیم درآمدزایی کنیم.
ارز4200 ادامه دارد
وی گفت: نرخ ۴۲۰۰ تومان که برای کالای اساسی پرداخت میکنیم، همچنان در سال آینده تثبیت شده اما اگر بدانیم میتوان کنترل کرد، ادامه میدهیم اما در صورت تبدیل که فکر میکنیم ۹۰ هزار میلیارد تومان آزاد شود، که این رقم را عیناً برای کالاهای اساسی هزینه خواهیم کرد و مانند افزایش قیمت بنزین هرچه درآمد باشد به مردم بازمیگردانیم.
رئیس سازمان برنامه و بودجه در بخشی از اظهارات خود گفت که دلیل گرانیهای اخیر، فشار هزینه هاست و تولیدکننده دست به افزایش قیمت میزند و مشکل از افزایش تقاضا و کمبود کالا نیست.
وی در رابطه با میزان درآمد ارزی نفت و نحوه توزیع با نرخهای تعیین شده و نحوه صرف منابع در صورت حذف، توضیح داد: ارز ۴۲۰۰ تومانی موافقان و مخالفان خود را دارد. موافقان میگویند این نرخ موجب رانت، تخریب تولید یا ارائه یارانه به کشورهای دیگر میشود. از سوی دیگر، مخالفان تأکید دارند که حذف آن موجب اعمال فشار بر مردم خواهد شد. بر این اساس، حفظ یا حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی در بودجه و همچنین نحوه مصرف و مکانیزم آن به تصمیمگیری در مجلس واگذار شده است.
نوبخت افزود: از درآمد کسب شده هشت میلیارد دلار برای کالاهای اساسی اختصاص پیدا میکند که از این رقم شش میلیارد تومان برای کالاها و نهادههای دامی و دو میلیارد دلار برای خرید بخشی از دارو و تجهیزات پزشکی خواهد بود.
۹۵ هزار میلیارد سهام شرکتها در بورس واگذار میشود
نوبخت همچنین درخصوص نحوه فروش سهام دولت اعلام کرد: با بررسیهای وزارت اقتصاد و تضمینی که به سازمان برنامه و بودجه داده است، حدود ۹۵ هزار میلیارد تومان از سهام شرکتها در بورس واگذار خواهد شد.به گفته وی واگذاری شرکتها بر اساس اصل ۴۴ که باید از سال ۱۳۸۶ صورت میگرفته، در دستور کار است و در بودجه نیز پیشبینی شده است.
شرط واردات خودرو
اما اعمال حقوق ورودی واردات خودرو در بودجه ۱۴۰۰ در حالی گمانه زنیها برای واردات خودرو را آغاز کرده که اعلام مسئولان سازمان برنامه و بودجه از این حکایت دارد که فعلاً در مورد آزادسازی واردات خودرو تصمیمگیری نشده و این حقوق ورودی مربوط به واردات جدید نیست، بلکه برای ترخیص خودروهای دپو شده در گمرک در نظر گرفته شده است.
در این رابطه که آیا با پیشنهاداتی که در مورد واردات خودرو وجود دارد، دولت در سال آینده در این رابطه اقدام خواهد کرد؟ رئیس سازمان برنامه و بودجه پاسخ داد: برای واردات خودرو باید کشور در شرایط عادی قرار داشته باشد، در غیر این صورت بر سیاست پول و ارز اثرگذار خواهد بود. بنابراین واردات خودرو زمانی انجام میشود که آثار منفی آن به حداقل برسد که لازمه آن به ثبات رسیدن وضعیت ارزی است، آنگاه سازمان برنامه و بودجه نیز با این موضوع همراهی خواهد کرد.
سیاستهای مالی نیمه انبساطی است
رئیس سازمان برنامه و بودجه با بیان اینکه سیاستهای مالی ما در حال حاضر نیمه انبساطی است، اظهار داشت: آثار این سیاستهای نیمه انبساطی را شاهد هستیم چنانکه دیدیم هزینههای مصرف عمومی را شاهد هستیم و میبینیم که اقتصاد با رشد 0.2 درصد مواجه بود.نوبخت با تأکید بر اینکه ما در سیاستهای خروج از رکود موفق بودهایم، گفت: امیدوارم بانک مرکزی هم در سیاستهای پولی موفق عمل کند.
تورم ناشی از افزایش قیمت ارز است
وی تأکید کرد: باید توجه داشته باشیم که تورم ما پولی نیست بلکه ناشی از افزایش قیمت ارز است چرا که میبینیم تولیدکنندگان لبنیات دو بار قیمتها را افزایش دادند و هر بار هم که این افزایش قیمت صورت میگرفت ناشی از افزایش هزینههای آنها بود، نه اینکه تقاضا بالا رفته باشد.
مخالف ارائه قیر رایگان هستیم
رئیس سازمان برنامه و بودجه همچنین درباره تصمیم دولت برای حذف قیر رایگان از بودجه، گفت: دولت و سازمان برنامه و بودجه مخالف ارائه قیر رایگان است چرا که معتقدیم این یک خواسته غیرمعمول مجلس بوده و قیر هم باید مانند سایر مصالح در پروژهها تأمین شود. دولت میتواند پول تأمین قیر را به مصالح ارائه کند.نوبخت در این باره افزود: خود مجلس هم گزارشی ارائه کرد که در آن از فساد موجود در قیر رایگان پردهبرداری کرده بود.
صرفهجویی 31 هزار میلیارد تومانی در بودجه امسال
وی همچنین به عملکرد بودجه سالجاری و وضعیت شاخصهای اقتصاد کلان اشاره کرد و گفت: درسالجاری منابع دولت بالغ بر ۵۷۱ هزار میلیارد تومان بود که باید ۳۸۴ هزار میلیارد تومان در هشت ماهه اول امسال محقق می شد ولی عملکرد آن ۳۳۴ هزار میلیارد تومان بود که نشان میدهد ۵۰ هزار میلیارد تومان محقق نشد.
نوبخت گفت: مصارف سالجاری نیز ۵۷۱ هزار میلیارد تومان بوده که در هشت ماهه اول باید ۳۳۴ هزار میلیارد تومان مصرف میشد، خزانه ۳۵۳ هزار میلیارد پرداخته است؛ بنابراین
۳۱ هزار میلیارد تومان نسبت به آنچه میتوانستیم مصرف کنیم، کمتر و صرفهجویی اجباری بود.
همتی از سازمان برنامه و بودجه تشکر کرد
رئیس سازمان برنامه و بودجه با بیان اینکه منابع ۵۰ هزار میلیارد تومانی و مصارف ۳۱ هزار میلیارد تومانی نشان میدهد که ۱۹ هزار میلیارد تومان ناترازی داشتهایم که آن را براساس قانون از تنخواه بانک مرکزی استفاده کردیم، ادامه داد: مجاز بودیم ۳۹ هزار میلیارد تومان از تنخواه استفاده کنیم که در هشت ماه فقط ۱۹ هزار میلیارد تومان استفاده کردیم که نسبت به مدت مشابه سال قبل ۵۰۰۰ میلیارد تومان کمتر است. پس کسری بودجه به بانک مرکزی منتقل نشد و این ۱۹ هزار میلیارد تومان تا پایان سال تسویه میشود. این در حالی است که آقای همتی از سازمان برنامه و بودجه بابت فشاری که به بانک مرکزی وارد نشد، تشکر کرده است.
جهت گیریهای لایحه بودجه ۱۴۰۰
در ادامه این نشست، سیدحمید پورمحمدی، معاون سازمان برنامه و بودجه درباره منابع و مصارف لایحه بودجه ۱۴۰۰ و مقایسه آن با قانون بودجه امسال گفت: بودجه کل کشور سالجاری دو هزار و ۲۶ هزار میلیارد تومان است در حالی که لایحه بودجه سال آینده دو هزار و ۴۳۵ هزار میلیارد تومان در نظر گرفته شده است
به گفته پورمحمدی ۸۴۱ هزار میلیارد تومان آن منابع عمومی و ۸۸ هزار میلیارد تومان درآمدهای اختصاصی دولت است.وی افزود: از محل ۸۴۱ هزار میلیارد تومان منابع عمومی قرار است ۵۴۲ میلیارد تومان حقوق کارمندان، مستمری بگیران و بازنشستگان پرداخت شود. همچنین اعتبار پروژههای عمرانی ۱۰۴ هزار میلیارد تومان و بازپرداخت اصل و سود اوراق ۱۵۰ هزار میلیارد تومان است. ۳۵ هزار میلیارد تومان نیز در شرکتهای درآمد-هزینهای درآمد و هزینه خواهد داشت.
وی با تأکید بر اینکه در لایحه بودجه سال آینده سهم مالیات از درآمدها ۲۲۵ هزار میلیارد تومان است، گفت: ۲۲ هزار میلیارد تومان از درآمدهای گمرکی، ۲۵ هزار میلیارد تومان از فروش اموال دولتی، ۱۹۹ هزار میلیارد تومان فروش نفت و گاز، ۷۰ هزار میلیارد تومان پیش فروش نفت، ۹۵ هزار میلیارد تومان فروش شرکتهای دولتی و ۷۵ هزار میلیارد تومان برداشت از صندوق توسعه ملی در نظر گرفته شده است.
وی درباره مصارف لایحه بودجه ۱۴۰۰ اظهار داشت: امسال اعتبارات هزینهای ۵۷۱ هزار میلیارد تومان بود اما در لایحه بودجه ۱۴۰۰ این اعتبارات که شامل حقوق و مزایا و دیگر هزینههای دولت میشود به ۸۴۱ هزار میلیارد تومان افزایش مییابد ضمن اینکه مصارف بخش پروژههای عمرانی از ۸۸ هزار میلیارد تومان در سالجاری به ۱۰۴ هزار میلیارد تومان در سال آینده افزایش خواهد یافت.
برش
افزایش ۵۳ درصدی حقوق و مزایا در سالجاری
رئیس سازمان برنامه و بودجه با بیان اینکه در بخش مصارف و در ۸ ماهه امسال ۳۹ درصد بیشتر از سال گذشته انجام شد، گفت: این مصارف در دو بخش هزینهای و تملک دارایی سرمایهای یا عمرانی بوده است و در ۸ ماهه اول اعتبارات هزینهای ۳۵ درصد بیشتر از اعتبارات ۸ ماهه اول سال ۹۸ بوده است.نوبخت افزود: امسال مجموع حقوق و مزایا ۵۳ درصد بیشتر از پارسال بود بنابراین آنچه صرفهجویی کردیم به بخش معیشت مردم منتقل شد.
تثبیت ۲ میلیون فرصت شغلی با ۵۲ هزار میلیارد اعتبار عمرانی
نوبخت یاد آور شد: در هشت ماهه امسال برای طرحهای عمرانی ۵۲ هزار میلیارد تومان هزینه شده و حتی در مواردی اوراق را خودمان در بورس فروختیم و به ریال تبدیل و به حساب پیمانکاران واریز کردیم. با این ۵۲ هزار میلیارد تومان، دو میلیون فرصت شغلی تثبیت شد.
این درحالی است که لایحه بودجه 1400 از ابعاد مختلفی با حواشی بسیاری مواجه شد، مواردی مانند فروش روزانه 2.3 میلیون بشکه نفت، نحوه تأمین درآمدهای مالیاتی با وجود کرونا و نحوه تخصیص ارز 4 هزار و 200 تومانی که رئیس سازمان برنامه و بودجه به تمام آنها پاسخ گفت.
طبق اعلام مسئولان سازمان برنامه و بودجه، در سال آینده صادرات ۲.۳ میلیون بشکه نفت در روز سقف منابع بوده و از محل آن هشت میلیارد دلار برای کالاهای اساسی اختصاص پیدا میکند که در صورت عدم تحقق، منابع از محل پیش فروش نفت و انتشار اوراق تأمین خواهد شد.
فروش نفت در بودجه منعطف است
در این نشست رئیس سازمان برنامه و بودجه گفت: در سال آینده کف صادرات نفت یک میلیون بشکه در نظر گرفته شده و سقف آن ۲.۳ میلیون بشکه در روز است و طوری برنامهریزی شده که اگر محقق نشد و نتوانستیم به بیرون بفروشیم، بتوان پیش فروش داخلی کرد و اگر بیش از رقم پیشبینی شده، محقق شود که یک ریال مازاد در اختیار ما نیست و به ذخایر ارزی اضافه میشود.
وی با اشاره به اظهاراتی مبنی بر اینکه بودجه مذاکراتی بسته شده است، گفت: در بحث فروش نفت، ما باید بدانیم که میتوانیم به سهمیه اوپک دست پیدا کنیم یا نه. باید بررسی کرد آیا احتمال این وجود دارد که به سهمیه اوپک دست پیدا کنیم که احتمال دارد این اتفاق بیفتد یا نیفتد. اگر به سهمیه خود در اوپک برسیم، هوالمطلوب است و اگر نرسیم به همین میزان در داراییها فروش مالی خواهیم داشت و میتوانیم اوراق بفروشیم، بنابراین بودجه 1400 منعطف و غلتان است.رئیس سازمان برنامه و بودجه تأکید کرد: در صورت برداشته شدن تحریمها باید خود را برای صادرات 4.6 میلیون بشکه نفت آماده کنیم.
انتقال کسری بودجه به بانک مرکزی، درست نیست
نوبخت تأکید کرد: آن عدهای که میگویند دولت با کسری بودجه مواجه است و آن را به بانک مرکزی منتقل کرده باید گفت که از ۳۹هزار میلیارد تومان اجازه قانونی برای استفاده از تنخواه بانک مرکزی فقط ۱۹هزار میلیارد تومان ناترازی را جبران کردیم و این گفتهها درست نیست.
رئیس سازمان برنامه و بودجه تأکید کرد: درآمدهای نفتی مانند بودجه نیست. اگر درآمد مالیاتی را 225 هزار میلیارد تومان در نظر گرفته باشیم اما تا 350 هزار میلیارد تومان وصول درآمدی داشته باشیم، در این بخش مجاز هستیم این عدد بیشتر را استفاده کنیم اما در بخش نفت این گونه نیست و امکان استفاده درآمدهای نفتی بیشتر از آنچه که در بودجه در نظر گرفته را نداریم و باید به حساب جداگانهای واریز شود.
جبران کسری بودجه از افزایش نرخ ارز، دروغ بزرگ
نوبخت با اشاره به اهمیت حفظ ارزش پول ملی و افزایش قدرت خرید مردم گفت: این یک دروغ بسیار بزرگ است که دولت میخواهد منابع کسری بودجه خود را از طریق افزایش نرخ ارز و نرخ تسعیر جبران کند. اگر این سیاست را دنبال میکردیم باید پول نفت را با دلار 22 هزار و 500 تومان در بودجه میآوردیم ، نه با دلار 11 هزار و 500 تومانی.
وی با بیان اینکه در بحث نرخگذاری ارز غیرنفتی مداخلهای نداشتیم، اظهار داشت: ارز غیرنفتی را امسال در بخش غیرخصوصی وارد در بازار فروخت و ربطی به دولت نداشت. دولت هم در بخش تعیین نرخ ارز و هم نرخ تسعیر خواهان رشد ارزش پول ملی است و این موضوع را قبول نمیکنیم که از طریق رشد نرخ ارز بخواهیم درآمدزایی کنیم.
ارز4200 ادامه دارد
وی گفت: نرخ ۴۲۰۰ تومان که برای کالای اساسی پرداخت میکنیم، همچنان در سال آینده تثبیت شده اما اگر بدانیم میتوان کنترل کرد، ادامه میدهیم اما در صورت تبدیل که فکر میکنیم ۹۰ هزار میلیارد تومان آزاد شود، که این رقم را عیناً برای کالاهای اساسی هزینه خواهیم کرد و مانند افزایش قیمت بنزین هرچه درآمد باشد به مردم بازمیگردانیم.
رئیس سازمان برنامه و بودجه در بخشی از اظهارات خود گفت که دلیل گرانیهای اخیر، فشار هزینه هاست و تولیدکننده دست به افزایش قیمت میزند و مشکل از افزایش تقاضا و کمبود کالا نیست.
وی در رابطه با میزان درآمد ارزی نفت و نحوه توزیع با نرخهای تعیین شده و نحوه صرف منابع در صورت حذف، توضیح داد: ارز ۴۲۰۰ تومانی موافقان و مخالفان خود را دارد. موافقان میگویند این نرخ موجب رانت، تخریب تولید یا ارائه یارانه به کشورهای دیگر میشود. از سوی دیگر، مخالفان تأکید دارند که حذف آن موجب اعمال فشار بر مردم خواهد شد. بر این اساس، حفظ یا حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی در بودجه و همچنین نحوه مصرف و مکانیزم آن به تصمیمگیری در مجلس واگذار شده است.
نوبخت افزود: از درآمد کسب شده هشت میلیارد دلار برای کالاهای اساسی اختصاص پیدا میکند که از این رقم شش میلیارد تومان برای کالاها و نهادههای دامی و دو میلیارد دلار برای خرید بخشی از دارو و تجهیزات پزشکی خواهد بود.
۹۵ هزار میلیارد سهام شرکتها در بورس واگذار میشود
نوبخت همچنین درخصوص نحوه فروش سهام دولت اعلام کرد: با بررسیهای وزارت اقتصاد و تضمینی که به سازمان برنامه و بودجه داده است، حدود ۹۵ هزار میلیارد تومان از سهام شرکتها در بورس واگذار خواهد شد.به گفته وی واگذاری شرکتها بر اساس اصل ۴۴ که باید از سال ۱۳۸۶ صورت میگرفته، در دستور کار است و در بودجه نیز پیشبینی شده است.
شرط واردات خودرو
اما اعمال حقوق ورودی واردات خودرو در بودجه ۱۴۰۰ در حالی گمانه زنیها برای واردات خودرو را آغاز کرده که اعلام مسئولان سازمان برنامه و بودجه از این حکایت دارد که فعلاً در مورد آزادسازی واردات خودرو تصمیمگیری نشده و این حقوق ورودی مربوط به واردات جدید نیست، بلکه برای ترخیص خودروهای دپو شده در گمرک در نظر گرفته شده است.
در این رابطه که آیا با پیشنهاداتی که در مورد واردات خودرو وجود دارد، دولت در سال آینده در این رابطه اقدام خواهد کرد؟ رئیس سازمان برنامه و بودجه پاسخ داد: برای واردات خودرو باید کشور در شرایط عادی قرار داشته باشد، در غیر این صورت بر سیاست پول و ارز اثرگذار خواهد بود. بنابراین واردات خودرو زمانی انجام میشود که آثار منفی آن به حداقل برسد که لازمه آن به ثبات رسیدن وضعیت ارزی است، آنگاه سازمان برنامه و بودجه نیز با این موضوع همراهی خواهد کرد.
سیاستهای مالی نیمه انبساطی است
رئیس سازمان برنامه و بودجه با بیان اینکه سیاستهای مالی ما در حال حاضر نیمه انبساطی است، اظهار داشت: آثار این سیاستهای نیمه انبساطی را شاهد هستیم چنانکه دیدیم هزینههای مصرف عمومی را شاهد هستیم و میبینیم که اقتصاد با رشد 0.2 درصد مواجه بود.نوبخت با تأکید بر اینکه ما در سیاستهای خروج از رکود موفق بودهایم، گفت: امیدوارم بانک مرکزی هم در سیاستهای پولی موفق عمل کند.
تورم ناشی از افزایش قیمت ارز است
وی تأکید کرد: باید توجه داشته باشیم که تورم ما پولی نیست بلکه ناشی از افزایش قیمت ارز است چرا که میبینیم تولیدکنندگان لبنیات دو بار قیمتها را افزایش دادند و هر بار هم که این افزایش قیمت صورت میگرفت ناشی از افزایش هزینههای آنها بود، نه اینکه تقاضا بالا رفته باشد.
مخالف ارائه قیر رایگان هستیم
رئیس سازمان برنامه و بودجه همچنین درباره تصمیم دولت برای حذف قیر رایگان از بودجه، گفت: دولت و سازمان برنامه و بودجه مخالف ارائه قیر رایگان است چرا که معتقدیم این یک خواسته غیرمعمول مجلس بوده و قیر هم باید مانند سایر مصالح در پروژهها تأمین شود. دولت میتواند پول تأمین قیر را به مصالح ارائه کند.نوبخت در این باره افزود: خود مجلس هم گزارشی ارائه کرد که در آن از فساد موجود در قیر رایگان پردهبرداری کرده بود.
صرفهجویی 31 هزار میلیارد تومانی در بودجه امسال
وی همچنین به عملکرد بودجه سالجاری و وضعیت شاخصهای اقتصاد کلان اشاره کرد و گفت: درسالجاری منابع دولت بالغ بر ۵۷۱ هزار میلیارد تومان بود که باید ۳۸۴ هزار میلیارد تومان در هشت ماهه اول امسال محقق می شد ولی عملکرد آن ۳۳۴ هزار میلیارد تومان بود که نشان میدهد ۵۰ هزار میلیارد تومان محقق نشد.
نوبخت گفت: مصارف سالجاری نیز ۵۷۱ هزار میلیارد تومان بوده که در هشت ماهه اول باید ۳۳۴ هزار میلیارد تومان مصرف میشد، خزانه ۳۵۳ هزار میلیارد پرداخته است؛ بنابراین
۳۱ هزار میلیارد تومان نسبت به آنچه میتوانستیم مصرف کنیم، کمتر و صرفهجویی اجباری بود.
همتی از سازمان برنامه و بودجه تشکر کرد
رئیس سازمان برنامه و بودجه با بیان اینکه منابع ۵۰ هزار میلیارد تومانی و مصارف ۳۱ هزار میلیارد تومانی نشان میدهد که ۱۹ هزار میلیارد تومان ناترازی داشتهایم که آن را براساس قانون از تنخواه بانک مرکزی استفاده کردیم، ادامه داد: مجاز بودیم ۳۹ هزار میلیارد تومان از تنخواه استفاده کنیم که در هشت ماه فقط ۱۹ هزار میلیارد تومان استفاده کردیم که نسبت به مدت مشابه سال قبل ۵۰۰۰ میلیارد تومان کمتر است. پس کسری بودجه به بانک مرکزی منتقل نشد و این ۱۹ هزار میلیارد تومان تا پایان سال تسویه میشود. این در حالی است که آقای همتی از سازمان برنامه و بودجه بابت فشاری که به بانک مرکزی وارد نشد، تشکر کرده است.
جهت گیریهای لایحه بودجه ۱۴۰۰
در ادامه این نشست، سیدحمید پورمحمدی، معاون سازمان برنامه و بودجه درباره منابع و مصارف لایحه بودجه ۱۴۰۰ و مقایسه آن با قانون بودجه امسال گفت: بودجه کل کشور سالجاری دو هزار و ۲۶ هزار میلیارد تومان است در حالی که لایحه بودجه سال آینده دو هزار و ۴۳۵ هزار میلیارد تومان در نظر گرفته شده است
به گفته پورمحمدی ۸۴۱ هزار میلیارد تومان آن منابع عمومی و ۸۸ هزار میلیارد تومان درآمدهای اختصاصی دولت است.وی افزود: از محل ۸۴۱ هزار میلیارد تومان منابع عمومی قرار است ۵۴۲ میلیارد تومان حقوق کارمندان، مستمری بگیران و بازنشستگان پرداخت شود. همچنین اعتبار پروژههای عمرانی ۱۰۴ هزار میلیارد تومان و بازپرداخت اصل و سود اوراق ۱۵۰ هزار میلیارد تومان است. ۳۵ هزار میلیارد تومان نیز در شرکتهای درآمد-هزینهای درآمد و هزینه خواهد داشت.
وی با تأکید بر اینکه در لایحه بودجه سال آینده سهم مالیات از درآمدها ۲۲۵ هزار میلیارد تومان است، گفت: ۲۲ هزار میلیارد تومان از درآمدهای گمرکی، ۲۵ هزار میلیارد تومان از فروش اموال دولتی، ۱۹۹ هزار میلیارد تومان فروش نفت و گاز، ۷۰ هزار میلیارد تومان پیش فروش نفت، ۹۵ هزار میلیارد تومان فروش شرکتهای دولتی و ۷۵ هزار میلیارد تومان برداشت از صندوق توسعه ملی در نظر گرفته شده است.
وی درباره مصارف لایحه بودجه ۱۴۰۰ اظهار داشت: امسال اعتبارات هزینهای ۵۷۱ هزار میلیارد تومان بود اما در لایحه بودجه ۱۴۰۰ این اعتبارات که شامل حقوق و مزایا و دیگر هزینههای دولت میشود به ۸۴۱ هزار میلیارد تومان افزایش مییابد ضمن اینکه مصارف بخش پروژههای عمرانی از ۸۸ هزار میلیارد تومان در سالجاری به ۱۰۴ هزار میلیارد تومان در سال آینده افزایش خواهد یافت.
برش
افزایش ۵۳ درصدی حقوق و مزایا در سالجاری
رئیس سازمان برنامه و بودجه با بیان اینکه در بخش مصارف و در ۸ ماهه امسال ۳۹ درصد بیشتر از سال گذشته انجام شد، گفت: این مصارف در دو بخش هزینهای و تملک دارایی سرمایهای یا عمرانی بوده است و در ۸ ماهه اول اعتبارات هزینهای ۳۵ درصد بیشتر از اعتبارات ۸ ماهه اول سال ۹۸ بوده است.نوبخت افزود: امسال مجموع حقوق و مزایا ۵۳ درصد بیشتر از پارسال بود بنابراین آنچه صرفهجویی کردیم به بخش معیشت مردم منتقل شد.
تثبیت ۲ میلیون فرصت شغلی با ۵۲ هزار میلیارد اعتبار عمرانی
نوبخت یاد آور شد: در هشت ماهه امسال برای طرحهای عمرانی ۵۲ هزار میلیارد تومان هزینه شده و حتی در مواردی اوراق را خودمان در بورس فروختیم و به ریال تبدیل و به حساب پیمانکاران واریز کردیم. با این ۵۲ هزار میلیارد تومان، دو میلیون فرصت شغلی تثبیت شد.
بررسی چالشها و ظرفیتهای نهاد دانشگاه در گفتوگو با محمد فاضلی
بیانگیزگی دانشجو تهدید سرمایه انسانی ایران است
مرتضی گل پور
خبرنگار
دانشگاه هم مانند سایر نهادها تحت تأثیر شرایط ناشی از شیوع ویروس کرونا قرار گرفت. کلاسهای حضوری تعطیل شد و دانشجویان و اساتید به شبکههای ارتباطی مجازی منتقل شدند و مسأله حضور در دانشگاهها تقریباً به صفر رسید. حتی باید در سازو کارهای قدیمی پژوهش و ارزیابی دانشجویان و مدرسان هم تجدید نظر شود. اما فارغ از این مسائلی که صرفاً مربوط به خود دانشگاه است، کرونا پیامدهای دیگری هم برای این نهاد داشته است. نقش و مسئولیت دانشگاه به عنوان حوزه تولید علم و ایده برای مواجهه با شرایط جدید چیست؟ کرونا ابعاد گستردهای از سلامت و اقتصاد تا جامعه و روانشناسی انسانها و حتی شیوه اداره کشور یا حکمرانی را تحت تأثیر قرار داده است، آیا دانشگاه در ایران پاسخی برای این مسائل جدید دارد؟ آیا شیوههای سنتی تولید ایده، فکر و انجام پژوهش در دانشگاهها توان آن را دارد تا برای مسائل جدید جامعه ایرانی، پاسخهای درخور تولید کند؟
درباره این مسائل و مسائل دیگر با محمد فاضلی، عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی گفتوگو کردهایم. فاضلی معتقد است که دانشگاه در سه حوزه میتواند نقش ایفا کند؛ تولید دانش، تربیت بوروکرات برای اداره کشور و گسترش تفکر انتقادی. وقتی پای مخالفان دانشگاه به عنوان یک نهاد مدرن علمی به میان میآید، فاضلی از دانشگاه حمایت کرده و میگوید حدی از توسعه که امروز در کشور داریم هم ناشی از دانشگاه در ایران است. اما وقتی به درون دانشگاه نگاه میکند، فاضلی نقدهای بسیاری را برای این نهاد برمیشمرد که تربیت بوروکراتهای ضعیف از جمله آنهاست. برای نگاهی دقیقتر به فراز و فرود دانشگاه و کرونا، این گفتوگو را بخوانید.
فوکویاما میگوید دانشگاههای پلیتکنیک یا اکول نورمال فرانسه به این دلیل تأسیس شدند تا بتوانند نیروی انسانی مورد نیاز دولت مدرن در حال شکلگیری این کشور را تربیت کنند. سؤال ما از شما این است که اساساً کارکرد دانشگاه چیست؟ وظیفه دانشگاه حل مسائل جامعه یا تولید روشنفکر است یا تربیت بوروکرات برای ساختارهای اداری؟
دانشگاه ترکیبی از همه این کارها را انجام میدهد. دانشگاه برای نظامهای اداری و دولتها بوروکرات هم تربیت میکند، کما اینکه در ایران دانشگاه ریشه این چنینی هم دارد، به این معنی که مدرنیزاسیون نیاز به تربیت بوروکرات داشت. از سوی دیگر، دانشگاه روشنفکر هم تولید میکند، به این معنی که رشتههایی در دانشگاهها هستند که با حوزه روشنفکری و تفکر انتقادی سنخیت و نزدیکی دارند. هرچقدر جلوتر آمدیم، با تعاریف دیگری هم روبهرو شدیم. مانند تعریف یونسکو که در دهه 1990 در یک بیانیه درباره آموزش عالی، تأکید کرد که آموزش عالی، شهروندی با دو ویژگی تربیت میکند؛ شهروند متخصص برای حضور در نظامهای بوروکراتیک و البته بخش خصوصی و نیز شهروند مشارکتجو، یعنی شهروندی که بهدلیل برخورداری از تواناییهای فکری و ذهنی قادر است در نظام پیچیده زندگی مدرن نقشآفرین باشد و وظیفه شهروندیاش را که شامل مشارکت سیاسی و اجتماعی است بخوبی انجام دهد. به این معنی که گروههایی در دانشگاهها تربیت میشوند تا روی مقولهای بهنام تأمل کردن در وضعیت بشر بیشتر تمرکز میکنند. روشنفکری به معنای تأمل کردن درباره وضعیتی است که بشر در آن به سر میبرد که میتواند شامل مسائل اجتماعی، محیط زیستی، انسانی و اخلاقی باشد. بنابراین دانشگاه هر دوی این کارها را انجام میدهد و نمیتوان تفکیک کرد که دانشگاه صرفاً روشنفکر تربیت میکند یا شهروند متخصص بوروکرات. در واقع دانشگاه همه این کارها را انجام میدهد.
آیا دانشگاه ایرانی دستاوردهای خوبی داشته یا مثل برخی فکر میکنید کمحاصل بوده است؟
من جزو آن دستهای نیستم که فکر میکنند دانشگاه در ایران بیحاصل یا بهدرد نخور بوده و هست. دانشگاه در ایران، برخی از وظایف خود را بخوبی انجام داده است. همین سطح از توسعه که اکنون از آن برخورداریم، یا همین سطح از آگاهی انتقادی و دستاوردهایی که داریم، بشدت تحت تأثیر کارکرد دانشگاه است. ممکن است شما دانشگاه در ایران را با دانشگاه در کشور دیگری مقایسه کنید و بگویید که به آن میزان دستاورد نداشتیم، اما اینطور نیست که دانشگاه در ایران از اساس بیحاصل بوده باشد. اگر امروز بخش خصوصی در کشور فعال است که با نیروی انسانی فعلی اداره میشود، این نیروی انسانی از جای دیگری از دنیا که نیامده، بلکه در دانشگاههای همین کشور تربیت شده است. اگر دهها یا صدها هزار متخصص ایرانی در دانشگاههای دنیا یا بخش خصوصی دنیا فعالیت میکنند، دست پرورده و تربیت شده همین نظام دانشگاهی هستند. اگر ما اندیشه جدید داریم و در باب وضعیت خودمان تأمل میکنیم هم محصول همین دانشگاه است. کتابهایی که شما درباره فلسفه، جامعه شناسی و تأمل در وضعیت ایران یا روشنفکری، ایدهها و سیاست و اخلاق و همه نقدها را میخوانید، محصول همین دانشگاه است. حتی همین فضای مجازی که به لحاظ فکری، پرچالش و به لحاظ اندیشه انتقادی پرمحتوا است، نتیجه دانشگاه است. بنابراین به باور من باید هزینه و بودجهای که صرف دانشگاه شده است را نسبت به دستاوردهای آن حساب کرد.
اما خود شما همیشه منتقد کیفیت خروجی دانشگاه بودید و میگفتید دانشگاه نمیتواند نیروی متخصص تربیت کند، به گونهای که بتواند اصلاحات اساسی در نظام اداره کشور ایجاد کند.
این مسأله دو وجه دارد، گاهی من درباره موقعیت و وضعیت نهاد دانشگاه مقابل سایر نهادها صحبت میکنم، یعنی کسانی که میخواهند به کل دانشگاه حمله، آن را ریشه کن کرده، بر آن سیطره پیدا کنند و ماهیت آن را زیر سؤال ببرند. در مقابل این چهرهها و این حملات، من از دانشگاه دفاع میکنم. زیرا اگر امروز صنعت نفتی داریم که آن را اداره میکنیم، ولو اینکه خودمان مبدع نوآوری در این صنعت نباشیم، یا اگر صنایع دارویی داریم که در همین شرایط تحریم اداره میشوند، اگر صنعت آب و برقی داریم که در این شرایط نامناسب و در این وضعیت بینالمللی و مالی و کیفیت نامناسب حکمرانی، کار میکنند، یا اگر پزشکانی داریم که مردم را درمان میکنند، همه اینها محصول همین دانشگاهها هستند. اگر غیر از این فکر کنیم، پس باید بپرسیم این نیروها در حوزه صنعت نفت یا پزشکی، داروسازی و صنعت آب و برق، از کجا آمده اند؟ بنابراین، گاهی بحث، دفاع از دانشگاه در مقابل کسانی است که میخواهند کل دانشگاه را زیر سؤال ببرند و به همین دلیل دانشگاه را به غیربومی بودن، سکولار یا بیحاصل بودن متهم میکنند. من در صفحات اجتماعی خودم بارها کسانی را دیدهام که میگویند دانشگاه چه مسألهای را از ایران حل کرده است؟ میگویم پاسخ من این است: دانشگاه محل تولید فکر و دانش است، اما دانش بدون ترکیب با عناصر مادی و حکمرانی و بدون آمیختن با سیاست مناسب به هیچ نتیجهای نمیرسد. من اخیراً در صفحه اینستاگرام خود مقالهای از مجله «مدیریت عمومی» که 80 سال سابقه دارد منتشر کردم. یکی از توصیههای این مقاله این است که دانش، صرفاً میتواند به ما اطلاعات بدهد، اما این که اطلاعات و آگاهی به تحقق عملی چیزی در جهان بینجامد، به ملزومات دیگری نیاز هست. مثالی بزنم. فرض کنید میدانیم غذایی بهنام قرمه سبزی چطور درست میشود و ترکیبات و خواص آن را میدانید. همه اینها جزو اطلاعات شما است. اما برای اینکه بتوانید در صحنه عمل و بهصورت واقعی قرمه سبزی بپزید، احتیاج دارید که لوبیا، سبزی، گوشت و البته آشپزخانه و لوازم آن را هم داشته باشید. منظور از این مثال این است که دانشگاه مکانی است که میتواند دانش حکمرانی تولید کند، روابط علی و معلولی را در جهان بررسی کرده و به ما بگوید آسیبهای اجتماعی چگونه ایجاد میشوند. دانشگاه میتواند اقتصاد را بررسی کرده و نظریه اقتصادی تولید کند، اما اینطور نیست که دانشگاه به صرف تولید دانش اقتصادی بتواند نظام اقتصادی را هم اصلاح کند. نظام اقتصادی وقتی اصلاح میشود که حکمرانی، توازن نظام اجرایی و نظام بوروکراتیک، عزمی برای اصلاح و بهبود داشته باشند و در یک فرآیند تاریخی بهظرفیت استفاده از دانش دست پیدا کنند. مثال دیگری بزنم. پزشکان در جهان با سالها تحقیق نشان دادند اگر سیگار بکشید، به سرطان مبتلا میشوید. اما اگر مردم سیگار میکشند و به سرطان مبتلا میشوند، تقصیر متوجه پزشکان است که دانش آن را تولید نمیکنند؟ اما فارغ از اینها، وقتی داخل دانشگاه میشویم و از درون، نهاد دانشگاه را بررسی میکنیم، این پرسش مطرح میشود که آیا بهترین شیوه اداره کردن دانشگاه در ایران، همین است که امروز میبینیم؟ آیا رشتههایی که اکنون در دانشگاهها تدریس میشوند، بهترین رشتههایی هستند که میتوانیم تدریس کنیم؟ آیا آنچه امروز میبینیم، بهترین شیوه ارتقای استادان است؟ یا بهترین شیوه تأمین مالی دانشگاه همین است که امروز داریم؟ یا سؤال دیگرمی تواند این باشد که آیا باید دانشگاه پولی داشته باشیم یا نداشته باشیم؟ مدل تودهای فعلی آموزش عالی خوب یا بد است؟ بگذارید مثال دیگری بزنم. وقتی برای نخستین بار بهعنوان عضو هیأت علمی دانشگاه سر کلاس حاضر شدم، تعداد دانشجویان کلاسهای فوق لیسانس 4 یا 5 نفر بود، دانشجویان دوره دکتری هم دو نفر بودند. خود من وقتی در دوره دکترای جامعه شناسی دانشگاه تربیت مدرس پذیرفته شدم، کلا دو نفر در کلاس و در آن دوره حاضر بودیم. اما امروز به نقطهای رسیدهایم که گاه 30 نفر در کلاسهای فوق لیسانس و 10 نفر برای دوره دکتری در یک رشته مانند علوم اجتماعی پذیرفته میشوند و شاید در رشتههای دیگر تعداد پذیرفته شدگان بیشتر هم باشد. بنابراین ما منتقد وضعیت درون دانشگاه، مناسبات درون این نهاد و آنچه در آن میگذرد هستیم. منتقد این هستیم که این شیوه اداره کردن یا این شیوه مدیریت دانشگاه یا این شیوه تعامل بینالمللی دانشگاه خوب نیست و به نتیجه مناسبتری که مطلوب است منتهی نمیشود.
این ایده شما بود که بخشی از نقصانهای نظام اداری کشور، ناشی از کیفیت پایین آموزش و تربیت بوروکراتهای غیرمتخصص است که طبعاً ناشی از نوع آموزش در دانشگاه است و همین سطح پایین توانایی، در بسیاری از موارد باعث شده کسانی که باید نظام اداری ما را اداره کنند، توانایی و تخصص لازم را نداشته باشند.
قبول دارم. اشاره کردم که من در مقایسه با سایر نهادها از حیثیت و اصل دانشگاه دفاع میکنم. اما وقتی به دانشگاه میرویم و از درون به آن نگاه میکنیم و گاهی هم که از دانشگاه بیرون میآییم و از موضع سایر نهادها به آن نگاه میکنیم، میپرسیم آیا دانشگاهی که امروز داریم، با همه خدماتی که داشته است، با تربیت همه نیروی انسانی کشور، اعم از کادر درمان تا نیروی انسانی و خدمات فنی و مهندسی تا کسانی که تسلیحات نظامی تولید میکنند، تا آن نیروی باکیفیتی که از ایران در دانشگاههای دنیا خوب کار میکند، با همه این خدمات دانشگاه، باز هم میپرسیم آیا دانشگاه میتواند بهتر از این باشد؟ پاسخ من آری است؛ دانشگاه میتواند بهتر از این باشد. بنابراین پرسش بعدی این است که ایراد دانشگاه کجا است؟ از جوانب مختلف میتوان به این سؤال پاسخ داد. در کلانترین سطح، وقتی استقلال آکادمیک مخدوش میشود و دانشگاه تحت سیطره سیاست یا سایر نهادها قرار میگیرد، از درون دچار نقصان میشود. همین حالا، در یک دانشگاه ایدهآل، انتظار این است که معیار انتخاب شدن برای تدریس در دانشگاه صرفاً یک قاعده یعنی توان علمی و ظرفیت فکری برای خلق ایدههای نو، تحلیل اطلاعات و نقش آفرینی در عرصه علم باشد. اما اگر از نهاد سیاست و دین یا از هر نهاد دیگری در دانشگاه مداخله شد یا اینکه هر دو طرف، یعنی حاکمیت و منتقدان، دانشگاه را به پایگاه سیاستورزی تبدیل کردند، نباید تردید داشت که کارکردهای دانشگاه زیر سؤال خواهد رفت. از سوی دیگر وقتی در لایهای پایینتر به ساختار مدیریتی دانشگاه نگاه میکنیم، میبینیم که امروز در ایران رئیس دانشگاه شدن الزاماً براساس معیارهای فنی، تخصصی و علمی نیست و سیاست نقش بسیاری در انتخابات مدیریت دانشگاهها دارد. به همین سیاق، سیاست بازی در دانشگاههای ما مسألهای بسیار جدی است و معادلات سیاسی در تعیین مدیریتها در ردههای مختلف نقش بسیار جدی دارد. نکته دیگر درباره مسائل درون دانشگاه، شیوه ارزیابی است، به این معنی که عالمان در دانشگاه چطور ارزیابی میشوند؟ اکنون این ارزیابیها تابع سازوکارهایی قرار گرفته که الزاماً سازوکارهای صحیح و پیش برنده نیستند. مسأله دیگر، کیفیت آموزش در دانشگاهها است. سالها است که تحت سیطره پژوهش، مقوله آموزش در دانشگاههای ما فراموش شده است. آموزش یکی از ویژگیهای دانشگاه است تا براساس آن بتواند نیروی انسانی یا دانشجویی تربیت کند که ظرفیتهای خلاقیت، فکر کردن، نوآوری، شور دانستن یا به تعبیری که برخی اشاره کردند، قلندری فکری داشته باشد. قلندری فکری محصول آموزش است، اما در دانشگاه ما، معیارهای آموزش، در مقابل معیارهای پژوهش و پژوهش هم صرفاً به چاپ مقاله تقلیل پیدا کرده است.
امروز دانشگاههای ما قلندرهای آموزشی تربیت میکنند؟
بهندرت.
پس چه چیز تربیت میکنند؟ انسانهایی که به لحاظ فکری محافظهکار هستند؟
آنچه میبینیم محافظه کاری هم نیست. شواهد نشان میدهد گویی دانشجویان به نوعی بیتفاوتی رسیدهاند که بخشی از این بیتفاوتی هم نتیجه سرریز مشکلات از نهادهای دیگر است زیرا نهادهای اجتماعی مانند ظروف بهم پیوسته، به هم متصل هستند. از اینرو وقتی در نهادی بحران پدید میآید، این بحران به دیگر نهادها هم سرریز میشود. بهعنوان مثال نهاد اقتصاد در دو یا سه دهه گذشته خوب پیش نرفته و این خوب پیش نرفتن باعث شده است که عملاً در توسعه ناکام بمانیم. اخیراً مقالهای از خانم دکتر زهرا کریمی، اقتصاددان خواندم که نوشته بود باید دهه 90 را دهه از دست رفته برای اقتصاد ایران نامید، زیرا همه شاخصهای اقتصادی ما بدتر شده است. بحث بر سر این است که اگر در 6 یا 8 سال آینده بهصورت متوالی هر سال نرخ رشد اقتصاد ایران 8 درصد باشد، حتی با رشد سالانه 8 درصد هم 6 تا 8 سال دیگر زمان خواهد برد تا فقط به وضعیت سال 90 بازگردیم. این امر به این معنی است که 16 سال از عمر یک کشور هدر رفته است. هدر رفتن 16 سال از عمر یک کشور، طبیعتاً در بیکاری، رکود و ناامیدی نمود مییابد. بههمین دلیل دانشجویی که امروز وارد دانشگاه میشود، ناامید، سرخورده و درحال فروریزی است. برخی از ما استادان که انگیزه داریم، مدام زیر فکر و انگیزه این دانشجویان تیرک میزنیم تا او را سرپا نگه داریم. بسیاری از این دانشجویان در میانه راه به این نتیجه میرسند که کلاً درس خواندن بیحاصل است. خیلیها به این امید هستند که فوق لیسانس بگیرند و با گرفتن بورسیه از کشور خارج شوند.
اگر سرریز کاستیهای نهاد اقتصادی به فروریزی روانی و اجتماعی دانشجویان منتهی شده است، سرریز تصلب حوزه سیاسی چه پیامدی در دانشگاه داشته است؟ چون میدانیم که تصلب حوزه سیاسی، امکان تحرک اجتماعی و اقتصادی را از بسیاری سلب میکند.
بیشترین وجه آن تصلب سیاسی که برای مردم و دانشجویان آشکار است، شرایط نامساعد اقتصادی است. دانشجو به خاطر نذر شخصی یا ثواب که وارد دانشگاه نمیشود، ضمن اینکه دوران فضیلت صرف درس خواندن و تلاش برای عالم شدن هم گذشته است. درس خواندن فضیلت هم هست، اما درس خواندن در درجه نخست سرمایهگذاری برای یک زندگی بهتر است که در این زندگی بهتر، شغل بهتر، وضعیت و کیفیت بهتر زندگی بهدست میآید. جوانان امروز احساس میکنند دانشگاه دیگر این کارکرد را ندارد تا برای او زندگی بهتر یا کیفیت بهتر را به ارمغان بیاورد. بنابراین، طیفی از آنان به دلایل هویتی و حیثیتی وارد دانشگاه میشوند. بسیاری از اوقات در کلاس با دانشجویان بحث میکنم که اصلاً به چه دلیلی به دانشگاه آمدهاید؟ زیرا نه کتاب میخوانید و نه سؤالی میپرسید. وقتی خیلی با این دانشجویان بحث میکنید، در نهایت میگوید اگر به دانشگاه نیایم، در خانه بمانم چکار کنم؟ به این ترتیب میبینیم دانشگاه به عاملی برای تأخیرانداختن بلاتکلیفی تبدیل شده است، در واقع نوعی حالت تعلیق است. البته برای همه اینطور نیست. برای عدهای از دانشجویان، دانشگاه به مجرای بازشدن مسیر و راه، برای رفتن از کشور تبدیل شده است. اخیراً دانشجوی بسیار مستعد رشته فنی و مهندسی که با رتبه یک رقمی در دانشگاه تهران قبول شده و لیسانس مهندسی خود را گرفته بود، از طریق یکی از دوستان پرسیده بود چطور میتوانم از کشور بروم؟ منظور او این بود که کجا قبول شوم تا بتوانم بروم. گفتم با وضعیتی که ایشان دارد، دانشگاه صنعتی شریف گزینه خوبی است، زیرا اگر ایشان فارغالتحصیل این دانشگاه باشد، میتواند بورس بگیرد و از کشور برود. در گذشته این عزم برای رفتن، در دانشجویان رشتههای خاصی دیده میشد، اما امروز این شوق به رفتن از کشور به دانشجویان جامعه شناسی و علوم انسانی هم رسیده است. به این ترتیب میبینیم که بسیاری به دانشگاه بهعنوان محلی برای به تأخیر انداختن بلاتکلیفی یا سکویی برای رفتن نگاه میکنند. گذشته از اینها، بسیاری از دانشجویان اساساً به دانشگاه بهعنوان جایی برای یافتن شغل در آینده نگاه نمیکنند. تصلب سیاسی مورد اشاره شما، اثر خود را در کیفیت نازل و نامطلوب حکمرانی بروز میدهد، زیرا ما در چین هم شاهد تصلب سیاسی هستیم، اما چینیها توانستند تصلب سیاسی حزب کمونیست را از طریق یک حکمرانی کارآمدتر به رشد اقتصادی تبدیل کنند. بنابراین ممکن است دانشجوی چینی به دلایل سیاسی ناراضی باشد، اما شرایط اقتصادی کشورش بهگونهای است که اولاً میتواند به این شرایط افتخار کند و در ضمن، میتواند در آینده در این شرایط اقتصادی شغل پیدا کند و در صنایع کشور خود مشغول به کار شود اما در کشور ما اینگونه نیست. خود من در سال 76 از یک رشته مهندسی فارغالتحصیل شدم. فاصله میان فارغالتحصیلی من تا رفتن به سر کار کمتر از 3 ماه به درازا کشید اما در مقابل، برای یکی از آشنایان من در سالهای اخیر، فاصله میان فارغالتحصیل شدن از دانشگاه در رشته مهندسی تا زمان رفتن به سر کار 7 سال طول کشید. ضمن اینکه بعضیها حتی این بخت را هم ندارند که در این رشتهها شغلی پیدا کنند و هرگز نمیتوانند کاری مرتبط با رشته خود پیدا کنند. ما بهعنوان استاد دانشگاه، بهصورت روزانه با دانشجویان فوق لیسانس و دکتری مواجه میشویم که شغل ندارند. دانشجویان فارغالتحصیل ما، بلافاصله پس از فارغالتحصیلی رزومههای خود را میآورند و از ما که کاری، هرچه که هست -تأکید میکنند هرکاری که باشد- به آنان معرفی کنیم. در هفته اخیر یک دانشجوی دارای فوق لیسانس مراجعه کرد و گفت زندگی من دارد از هم میپاشد، همسرم به پدرش مراجعه کرده و او هم میخواهد ما را از هم جدا کند چون من کار ندارم. این دانشجو، فوق لیسانس مهندسی خود را از یک دانشگاه خوب اخذ کرده است. منظور از بیان این مثالها این است که این وضعیت بسیار ناامید کننده و البته نگران کننده است اما این وضعیت به نوبه خود سرریز وضعیت بد سایر نهادهاست که یک حلقه خود تقویت شونده نیز با خود دارد، حلقهای که ناکارآمدیهای نهادی را تقویت و باز هم تقویت میکند. بهطور خلاصه، وقتی ناکارآمدی از بیرون وارد دانشگاه میشود، دیگر نمیتوانید از دانشجو بخواهید درس بخواند. دانشجو انفعالی، بیحاصل و از سر گذران وقت درس میخواند تا رد شود و منتظر است ببیند آینده چه میشود. بعضی وقتها درس خواندن در وضعیت فعلی دانشگاه را به بازیهای کامپیوتری تعبیر میکنم. بازیهای کامپیوتری عموماً بیحاصل هستند، به این معنی که هرچقدر برنده شوید و جلوتر بروید، در نهایت چیزی گیرتان نمیآید، جز اینکه همچنان غول مرحله دیگری انتظار شما را میکشد و این چرخه ادامه دارد. وضعیت امروز دانشگاهها و دانشجویان ما نیز درست مانند این بازیهای کامپیوتری است. به این معنی که هرچه جلوتر میروید، باز هم غول دیگری در انتظار شما است. همه منتظرند ببینند غول مرحله بعد چگونه است.
در درازمدت، پیامد وجود فارغالتحصیلانی که امیدی به بهبود وضعیت ندارند چیست؟
حاصل این وضعیت، یک نوع سرخوردگی است، یا مانند تعبیری که برای اعتراضات آبان 96 بهکار بردم؛ گفتم این اعتراضات یا این معترضان، «جنبش چیزباختگان ناامید» هستند. در این شرایط دانشگاه هم به بخشی از این چیزباختگی تبدیل میشود. یعنی دانشجویان احساس میکنند که در انتها، 4 سال از عمر خود را باخته و چیزی بهدست نیاوردهاند. در این صورت، باید بپرسیم یک جمعیت ناامید افسرده که اتفاقاً درس هم خوانده است، چه حاصل یا پیامدی با خود خواهد داشت؟
شما اشاره کردید که تأمل در وضعیت بشر، بهعنوان کار روشنفکری، یکی از بروندادههای دانشگاه است. کرونا یکی از پیچیدهترین وضعیتهایی است که بشر امروز با آن مواجه است. مشخصاً دانشگاه ما در ایران، در مواجهه با مسألهای به اسم کرونا چه کرد؟ برخی معتقدند که همچون سایر نهادها، دانشگاه هم با دستپاچگی با این مسأله مواجه شد.
از روز نخستی که با پدیده ویروس کرونا مواجه شدیم، به فارسی و انگلیسی درباره آن نوشتم و چند کار پژوهشی انجام دادم. از اینرو میتوانم بگویم که نخست، کل نظامهای سیاسی جهان در مواجهه با کرونا دچار بحران شدند، یعنی این دستپاچگی که شما به آن اشاره میکنید، جهانی است و همه تجربه کردهاند، البته به غیر از کشورهایی که تجربههایی درباره بیماریهای سارس، مرس و ایبولا داشتند. کرهجنوبی در سال 2003 تجربه گستردهای در مواجهه با بیماری مرس داشت یا کشورهایی مانند تایوان و سنگاپور هم بهدلیل تجاربی از این دست، بهتر توانستند در مقابل کرونا عمل کنند. دوم اینکه دانشگاههای دنیا هم ابتدا شوکه شدند، اما بسرعت تولید مطلب و دانش را آغاز کردند و در این مسیر فرآیندهایی را در پیش گرفتند تا این تولید دانش را تسهیل کنند. بهعنوان مثال، میدانید که در همه مجلههای علمی معتبر دنیا، برای خواندن مقاله باید مبلغی را پرداخت کنید یا مشترک شوید. اما در یک حرکت هماهنگ، تقریباً همه دانشگاهها و مؤسسههای انتشاراتی دنیا مقالههایی در حوزه کووید19 را بهصورت رایگان منتشر کردند. به همین دلیل اکنون میتوانید بهصورت رایگان به هر مقالهای درباره کرونا که در مجلههای معتبر دنیا نوشته و منتشر شده باشد، دسترسی داشته باشید. حتی وقتی که در اینستاگرام دو تصویر از مقالهای درباره کرونا را منتشر کردم، اینستاگرام پیغامی برای من ارسال کرد به این مضمون که «مطلب به اشتراک گذاشته شده از سوی شما درباره کووید19 است، ما برای کسانی که میخواهند به مقاله شما دسترسی داشته باشد لینکی ایجاد کردیم.» در کنار این تشریک مساعی و اشتراک دانش در سطح جهان، دانشگاههای دنیا بهسرعت حجم عظیمی از تولید مقالات را آغاز کردند. میدانید که نظامهای حکمرانی توسعهیافته مانند آلمان، نیوزیلند و دانمارک، درک بسیار پیچیدهتر و پیشرفته تری از ماهیت مسأله کرونا داشتند. بهعنوان مثال، در کرهجنوبی، استاد دانشکده مدیریت دانشگاه سئول، مقالهای درباه مدیریت کرونا در کرهجنوبی دارد. او در این مقاله میگوید ما بر اثر تجربه بیماری مرس فهمیده بودیم که مدیریت اپیدمیها و پاندمیکها بیش از آنکه مسألهای پزشکی باشد، مسألهای مربوط به حوزه اطلاعرسانی است، بههمین دلیل در شیوع بیماری کرونا، بهسرعت از ابزارهای اطلاعرسانی خود به مردم استفاده کردیم تا مدیریت را تسهیل و تسریع کنیم. کرهجنوبی در تجربه بیماری مرس از بیم اینکه مبادا مردم بترسند، اطلاعات مربوط به ویروس مانند تعداد مبتلایان و میزان مرگ و میرها را منتشر نمیکرد. اما در داستان کرونا اصلاً این کار را نکردند و حتی از سیستم دوربینهای مداربسته شهرها استفاده شد تا براساس این دوربینها مشخص کنند که فرد مبتلا در چه مسیرهایی حرکت کرده و مردم حاضر در این مسیر را مطلع کنند. این مقاله و مواردی از این دست، نشان میدهد که دانشگاههای دنیا بسرعت در این زمینه فعال شده و تولید علم و مطلب را آغاز کردند. این مسأله از اینرو اهمیت دارد که اساساً کرونا ماهیت چندرشتهای و چندسطحی دارد و مسألهای بین بخشی است. به این معنی که برای مدیریت این بیماری نیازمند آن هستید تا حملونقل را هم هماهنگ کنید، سیاست خارجی، واردات داروها و حتی تحقیق و توسعه را نیز در یک مسیر قرار دهید. یا از سوی دیگر، نیازمند آن هستید تا همزمان با این تلاشها، نظامهای تحقیق و توسعه را بهسرعت بهگونهای سامان دهید که داروسازیها بتوانند تلاش برای تولید واکسن را دنبال کنند. حتی در زاویهای دیگر، میتوان گفت که بیماری کرونا، مسألهای است که به حوزه روابط بینالملل و اقتصاد جهانی هم مرتبط است. با همه این تفاسیر و تجربه و فهمی که از ماهیت چندرشتهای و بین بخشی کرونا که اکنون در جهان درحال تجربه شدن است، حکمرانی در ایران این ماهیت بین رشتهای را اصلاً درک نکرده است. به همین خاطر است که امروز، پس از 8 یا 9 ماه از شیوع کرونا، ستاد ملی مقابله با کرونا به پزشکان و وزارت بهداشت واگذار شد، درحالی که کرونا یک مسأله بین رشتهای و ترکیبی از رشتههای پزشکی، حملونقل، دینامیک سیستمها، مدلسازی ریاضی، رسانه و اطلاع رسانی، اعتمادسازی و اجماعسازی است. اتفاقاً برای روزنامه شما یک مقالهای نوشتم که در اسفند 98 منتشر شد. عنوان این مقاله «دولت اطلاع رسان، اجماعساز، دادهپرداز و مقتدر» بود. خلاصه حرف من در این مقاله این بود که دولتی که قدرت آن را داشته باشد تا با ویروسی مانند کرونا در بیفتد، باید از سطح بسیار پیچیده و بسیار پیشرفتهای از حکمرانی برخوردار باشد که نظام حکمرانی ما از آن برخوردار نیست. بهدلیل برخوردار نبودن از این سطح حکمرانی، تنها کاری که اکنون میتوانیم انجام دهیم، این است که با توجه به تجربه جهان، تجربه کرونا در کشور را بازسازی کنیم و شکستها و ناکامیها و موفقیتهای خود در داستان کرونا را مستندسازی کنیم و آن را به پلتفرمی از آگاهی برای ساختن حکمرانیای که در آینده میخواهیم، تبدیل کنیم. یکی از مهمترین کارهایی که دانشگاه میتواند در داستان کرونا انجام دهد، متمرکزشدن بر تحقیقات گستردهای است که در سراسر دنیا درباره حکمرانی کرونا انجام شده است. حجم عظیمی از اطلاعات و دانش در حوزههای بسیار متنوعی تولید شده است. اخیراً مقالهای میدیدم مبنی بر اینکه در 8 ماهی که از شیوع ویروس کرونا گذشته است، چه میزان مطالعات گستردهای درباره مسألهای به نام اعتماد و کرونا انجام شده است؛ یعنی درباره اعتماد مردم به همدیگر، اعتماد دولتیها به همدیگر. زیرا گاهی در ساختار حکمرانی وزارتخانههای دولتی هم به یکدیگر اعتماد ندارند و تا جایی که میتوانند تلاش میکنند تا دیگری موفق نشده و کمتر دیده شود. همچنین مطالعاتی درباره اثرگذاری ساختارهای اعتماد بر مقولهای بهنام همراهی مردم با خواستههای دولتها هم انجام شده است. در این مطالعات بررسی شده که وقتی دولتها از مردم میخواهند ماسک بزنند، چرا مردم از ماسک استفاده میکنند و در چه شرایطی به این توصیه عمل نمیکنند؟ زیرا این مسأله تابعی از میزان اعتماد است. منظور از بیان سابقه این تحقیقات و پژوهشها این است که در این مدت آنقدر پژوهش درباره مسأله اعتماد و همراهیها انجام شده است که در این میان، یک نفر یک پروژه تحقیقاتی مجزا تعریف کرده و در این پروژه همه مطالعات انجام شده درباره اعتماد را بررسی و در یک خلاصه 40-50 صفحهای جمعبندی کرده است. علاوه بر مسأله کرونا و اعتماد، بههمین میزان هم حجم زیادی اطلاعات و دانش درباره مدیریت محلی و کرونا، متغیرهای سیاسی و مدیریت کرونا، بوروکراسیها و کرونا، اطلاعرسانی و کرونا و شبکهها و کرونا تولید شده است. دانشگاه ما میتواند این حجم از اطلاعات را به پروژههای تحقیقاتی و رسالههای دکتری تعریف کند. اما در این مرحله ما با یک مسأله بغرنج هم مواجه میشویم که به درون دانشگاه ما مربوط میشود. به این معنی که کماکان برداشت دانشگاه ما هم از کرونا یک برداشت پزشکی است. نظام حکمرانی آکادمیک ما هم درک میان رشتهای از کرونا ندارد. بههمین خاطر اگر یک پژوهشگر بگوید 500 میلیون تومان برای تحقیق روی واکسن کرونا اختصاص دهید، احتمالاً این اعتبار تأمین شود، اما اگر پژوهشگر دیگری بگوید 100 میلیون تومان اختصاص دهید تا ساختار حکمرانی و مدیریتی کرونا را بررسی کنم یا مدل پویایی سیستمها برای آن بسازم یا اینکه درباره موضوع رسانه و اطلاعرسانی کار کنم، هیچ محلی از اعراب نخواهد داشت، آن هم در شرایطی که مدیریت کرونا یک مسأله حکمرانی است، اما احتمالاً در کشور ما همه بودجههای تحقیقاتی و توجهها بهسمت حوزه پزشکی میرود. کما اینکه در چند ماه کرونا هم پزشکان و کادر درمان را در ستاد مقابله با کرونا دیدیم، اما جایی برای روان شناسان، اطلاع رسانها، جامعه شناسان و متخصصان مدیریت دیده نشده است.
دو کتاب از جستارها و مقالههای اساتید دانشگاه از جمله شما، آقایان فراستخواه، پایا یا خانیکی منتشر شده است که در آن سعی شده به این پرسش پاسخ داده شود که دانشگاه در نسبت با کرونا چه باید بکند؟ در این جستارها حتی تأثیر کرونا بر نحوه آموزش و مناسبات اداری داخل دانشگاه هم بررسی شده یا درباره مسئولیت اجتماعی و روشنفکری و اندیشیدن دانشگاه درباره کرونا هم بحث شده است. به نظر شما، این کتابها و جستارهایی از این دست نمیتواند به یک خروجی و برانگیخته شدن سایر رشتههای دانشگاهی منجر شود تا درباره کرونا تأمل کنند، ولو حکمرانی هم به این مطالب توجه نکند، اما خود دانشگاه بتواند بروندادی در این زمینه داشته باشد؟
اثرگذار خواهد بود. زیرا وقتی چنین مسألهای بروز میکند، قطعاً برخی ذهنها درگیر میشوند و مطابق آن پژوهش هم انجام میدهند. به عنوان مثال، خود من تجربه این را داشتم که عضو کمیته ملی گزارش سیلاب و کمیته ملی پلاسکو باشم. در داستان سیلابها با یکی از همکاران که عضو آن کمیته بود، صحبت میکردم. ایشان میگفت فعالیت این کمیته باعث شده است نخستین رساله دکتری در حوزه تخصصی ایشان و موضوع سیلاب در دانشگاه تعریف شود. با تعجب پرسیدم مگر میشود در حوزه شما که تا این حد به سیلاب ربط دارد، تاکنون هیچ رسالهای انجام نشده باشد؟ گفت بله، تا آنجا که من اطلاع دارم هیچ رساله دکتری در این موضوع تخصصی و سیلاب در دانشگاه انجام نشده است و ما برای تدوین گزارش ملی سیلابها این کار را انجام دادیم. منظور من از بیان این خاطره این است که طبیعتاً وقتی مسألهای بروز میکند، تأثیر خود را بر دانشگاهها خواهد گذاشت. خود اساتید موضوعاتی را خواهند یافت، آن را به دانشجویان منتقل کرده و مسأله را دنبال میکنند. اما اینکه این تلاشها به یک جریان نظاممند علمی و پژوهشی تبدیل بشود و در تعاملی میان دانشگاه و حکمرانی کشور، به فرآیندی منجر شود که طی آن، بازاندیشی در مدیریت کرونا را آغاز کنیم و از مدیریت کرونا به سمت عرصههای دیگر راه ببریم، امر دیگری است. کما اینکه به باور من میان، مدیریت کرونا به عنوان یک مسأله بدخیم با مدیریت بحران آب شباهت بسیاری هست، یا مدیریت کرونا با مدیریت آلودگی هوا و مدیریت اقتصاد و صندوقهای بازنشستگی شباهتهای زیادی دارد. اینکه از این تجربهها استفاده کنیم و مدیریت شکستها و پیروزیها را به دستاوردی برای حکمرانی آینده و بازاندیشی درباره حکمرانی تبدیل کنیم، نیازمند چیزی بیش از این است که یک استاد به تنهایی و به صورت تصادفی علاقهمند شود این دغدغهها را دنبال و پیگیری کند.
اوایل شیوع کرونا، با آقای علیاصغر سعیدی استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران مصاحبه کردم. او معتقد بود شرایط کرونایی زمینه را برای قدرت گرفتن بیش از پیش پزشکان در ساختار حکمرانی کشور فراهم میکند. توضیح دهید که آیا این اتفاق خواهد افتاد یا خیر؟ دوم اینکه بفرمایید چرا حوزه سیاسی ما به رشتههایی مانند پزشکی رغبت بیشتری نشان میدهد، بیشتر به توصیههای آن عمل میکند و ارج بیشتری به آن میدهد، حتی در حوزه سیاسی به آن سمت میرود که آقای ولایتی نمونه بارز آن است، اما جامعهشناسان، اقتصاددان یا روانشناسان این جایگاه را ندارند. چه تفاوتی وجود دارد که باعث میشود یک پزشک میتواند وزیر خارجه شود، اما یک جامعهشناس نمیتواند؟
من این مسأله را به صورت تجربی بررسی نکردهام و صرفاً درحد فرضیهپردازی میتوانم درباره آن صحبت کنم. به عبارت دیگر، به صورت بررسی علمی، درباره منشأ قدرت پزشکان مداقه نکردهام، اما همینقدر میدانم که در جهان تحقیقات زیادی درباره آن انجام شده است؛ تحقیقاتی در این مضمون که پزشکان در دنیا قدرت نسبی دارند، اما بسته به میزان توسعه یافتگی حکمرانیها قدرت پزشکان هم کم میشود. باوجود این میتوانم در این زمینه چند فرضیه را مطرح کنم. نخست اینکه در ایران مفهوم مدیریت با مفهوم تخصص یکسان فرض شده است، برخی فکر میکنند اگر کسی متخصص یک عرصه است، مدیر خوب آن عرصه هم خواهد بود. در صورتی که ممکن است من جراح یا مهندس سدساز خوبی باشم، اما اصلاً به این معنی نیست که مدیر خوبی هم برای یک بیمارستان یا مدیریت منابع آب هستم. مسأله پیچیدهتر تعارض منافع هم وجود دارد. تعارض منافع به این معنی است که شما درباره چیزی تصمیم میگیرید که بر منافع خودتان هم اثر دارد. در این معنی، شما به عنوان یک پزشک در وزارت بهداشت برای تعرفهها و درآمدهای بخش پزشکی تصمیم میگیرید. بنابراین وقتی شما پزشک هستید، قدیس یا پیامبر هم که نیستید، در این صورت طبیعی است در معرض آن هستید تا در راستای منافع خودتان تصمیم بگیرید یا کار کنید. در مواردی هم تعارض منافع به مسألهای سازمان یافته بدل میشود، به این معنی که خود پزشکان برای منافع خودشان تصمیم میگیرند. بالاخص اینکه در عرصه پزشکی حجمی از منافع جابهجا میشود که خیلی قابل توجه است. سرجمع بودجه بهداشت و درمان در همه بخشها، رقمی بیش از 100 هزار میلیارد تومان را شامل میشود. این رقم، منافع گستردهای دارد که حفظ قدرت در این عرصهها را بسیار مهم میکند. بخش دیگری از مسأله، این است که برترین دانشجویان که شاید توانایی ذهنی بیشتری هم دارند، وارد رشتههای پزشکی میشوند. وجه دیگر این مسأله میتواند ناشی از ارتباطات شخصی باشد، به این معنی که سیاستمداران هم بیمار میشوند که ممکن است در طول عمر خود به یک یا دو پزشک مراجعه کرده باشند که این مسأله باعث افزایش نفوذ این پزشکان در سیاستمداران میشود. بویژه اینکه هیچگاه نباید ارتباطات شخصی را دستکم بگیرید. نه فقط پزشکان، بلکه اساساً در دنیای سیاست، ارتباطات شخصی اثر تعیینکنندهای بر ذهنیت سیاستمداران نسبت به افراد دارد. بخش دیگر مسأله هم از قدرت اجتماعی پزشکان نشأت میگیرد. قدرت اجتماعی پزشکان هم میتواند ناشی از این باشد که آنان با عزیزترین مقوله برای هر آدمی یعنی جان انسان سروکار دارند.
مسأله را جور دیگری هم میتوان دید. به این معنی که اگر یک پزشک به رئیس جمهور یا یک استاندار توصیهای کند که مثلاً امروز همه باید ماسک بزنند، مقامهای سیاسی به توصیه پزشکان عمل میکنند. اما وقتی جامعهشناسی مانند محمد فاضلی به آنان بگوید فلان کار را بکنید تا سرمایه و اعتماد اجتماعی افزایش پیدا کند، اینجا به حرف فاضلی توجه نمیکنند.
به باور من این امر به جنس مسألهها مربوط میشود. وقتی پزشکی توصیه میکند که از ماسک استفاده کنید، اولاً این مسأله با جان آدمی سرو کار دارد، یعنی اگر از ماسک استفاده نکنید، ممکن است جان خود را از دست بدهید. به علاوه اینکه این توصیه پیچیدگی چندانی هم ندارد، یعنی درک رابطه ماسک زدن و زنده ماندن کار پیچیدهای نیست. ضمن اینکه اغلب توصیههای پزشکی، توصیههایی هستند که در چارچوب زمانی کوتاه مدت قابل درک هستند. یعنی پزشکان توصیه میکنند اگر این دارو را مصرف نکنید، هفته بعد از دنیا خواهید رفت، یا اگر این کار را نکنید، کرونا میگیرید. بنابراین فرد به توصیه پزشکی گوش میکند. اما وقتی من به عنوان یک جامعه شناس میگویم این کار را نکنید، سرمایه اجتماعی فرو میپاشد و 10 سال بعد کشور با بیثباتی سیاسی یا افزایش مسائل اجتماعی روبهرو میشود، یک سیاستمدار یا حکمران با خود میگوید که 10 سال به عمر دولت ما نمیرسد و دولت بعد خودشان برای این مسأله فکری میکنند، یعنی فکر درازمدت ندارند. به طور کلی ما جامعهشناسان، اقتصاددانان و متخصصان سیاست علم و تکنولوژی و کلاً متخصصان علوم اجتماعی درباره پدیدههای درازمدت حرف میزنیم. به عنوان مثال، احتمالاً دهه 60 عدهای به سیاستمداران میگفتند اگر کسر بودجه به همین شیوه ادامه یابد، در سال 1400 تورم در ایران سه رقمی خواهد شد. یک سیاستمدار با خود میگوید حالا خیلی مانده تا 1400! یا وقتی گفته میشود اگر فلان کارها را انجام ندهید، در سال 2050 جنگلهای هیرکانی از میان میروند، یک حکمران با خود فکر میکند در سال 2050 که من دیگر نیستم، پس کسانی که در آن زمان هستند خودشان فکری به حال خودشان و کشور بکنند. به همین نسبت هرچقدر مسائل درازمدتتر میشود، کمتر هم به آن فکر میشود.
و سؤال پایانی : اشاره کردید که نظام دانشگاهی ما مانند دانشگاههای کشورهای توسعهیافته درباره کرونا ایده تولید نکرده است. اما در این میان برخی نگران مسأله آموزش در دوره کرونا هستند. زیرا دانشجویانی که به قول شما انگیزه نداشتند، حالا باید از راه دور درس بخوانند و دیگر ارتباط چهره به چهره و حضور فیزیکی در دانشگاه را هم از دست میدهند. کیفیت آموزش در دوره کرونا با چه مخاطراتی روبهرو است؟
بهطور معمول در دانشگاه با دانشجویانی مواجه بودیم که صرفاً ما اساتید را تحمل میکردند. این دانشجویان انگیزهای نداشتند و شاید در رشتههای دیگر هم وضع به همین صورت باشد. حالا در وضعیت کرونایی، همانطور که اشاره کردید، ارتباطات چهره به چهره هم قطع میشود و به این ترتیب فرصتی به نام نفس حضور داشتن در دانشگاه و در معرض یک محیط بودن هم از بین میرود. بالاخره وقتی در دانشگاه حضور داشته باشید، ممکن است انگیزه پیدا کنید تا مطالعه کنید و کتاب بخوانید. اما در دوران کرونا این انگیزهها افت میکند. هرچند شاهد تلاشهایی هستیم تا روشهای تدریس و آموزش در دوره کرونا ارتقا پیدا کند. اخیراً دانشکده علوم تربیتی دانشگاه ما (شهید بهشتی) جزوهای را منتشر کرده و در آن توصیههایی را مطرح کرد تا آموزشها را به شیوه آنلاین ارتقا بدهد. مثلاً اینکه دیگر مانند شرایط عادی، یکبار در میان ترم و یک بار در پایان ترم امتحان گرفته نشود، بلکه در طول ترم هم امتحان گرفته شود، یا کیفیت اسلایدهای اساتید چطور باشد. به این ترتیب شاهد هستیم که دانشگاهها به صورت تدریجی خود را با روشهای آنلاین تطبیق میدهند و در این راستا دانشگاهها برای بهبود کیفیت اینترنت و تجهیزات سرمایهگذاری میکنند. اما کماکان معتقدم مخربترین عنصری که بر دانشگاه اثر منفی میگذارد، بیانگیزگی دانشجویان است که به نوبه خود ناشی از بیآیندگی است. مثالی بزنم. امسال دانشجویان ورودی جدید، دیرتر از سالهای گذشته سر کلاس حاضر شدند و به جای اول مهر، نخستین کلاسها در آبان برگزار شد. همه کلاسهایی که از ابتدای مهر برگزار شد، با دانشجویان ترم بالایی بود. در ترمهای بالاتر هرچه از دانشجویان سؤال میشد که آیا کسی سؤال یا بحثی ندارد، واکنشی مشاهده نمیشد. دانشجویان آن طرف هستند و همین که موبایلهایشان روشن باشد، یعنی در کلاس حضور دارند، هرچند ممکن است خواب هم باشند. در کلاس دانشجویان ترمهای بالاتر، غیر از دو سه نفر، نه کسی سؤالی میپرسد، نه کسی استاد را به چالش میکشد و نه کسی ایده جدی دارد. اما کلاس ترم اولی که دیروز یعنی در آبان، نخستین جلسه آن برگزار شد، فوقالعاده بود. در ابتدای کلاس با دانشجویان ترمهای بالاتر، وقتی به آنان سلام و صبح بخیر میگویم، فقط دو نفر از آنان جواب میدهند و در آخر کلاس هم وقتی میگویم کلاس تمام شد، دو نفر میگویند خسته نباشید. اما در کلاس اولیها، وقتی به آنان سلام کردم، همه 34 دانشجوی حاضر در کلاس نوشتند «سلام» و جواب دادند. آنان در طول کلاس کلی سؤال مطرح کردند و انگیزه نشان دادند. احساس کردم این دانشجویان ترم اول هنوز آن فضای تازه آمدن را با خود دارند. معضل دانشگاه ما این است که دانشجو بعد از دو ترم میفهمد که بیرون از دانشگاه چیزی انتظارش را نمیکشد و به همین دلیل از ترم 3 به بعد احساس میکنیم که این دانشجویان دارند تحلیل میروند و انگیزههایشان فروکش میکند. به نظر من، این یک تهدید جدی برای سرمایه انسانی آینده کشور است. چرا که همین دانشجویان در آینده باید در بخش خصوصی، در رسانهها و در دولت بهکار گرفته شوند، همینها که از دانشگاه فهمیدند در بیرون از دانشگاه خبری نیست. خود من، یادم هست وقتی سال 71 وارد دانشگاه شدیم، همراه با همه همکلاسیها، میخواستیم دنیا را تغییر بدهیم. آیندهای از ایران توسعه یافته را برای خود تصویر میکردیم، زیرا دانشجوی مهندسی بودیم و قرار بود هرکدام ما مهندسی باشیم که جهان را تکان میدهد. در ذهن همه ما این سؤال مطرح بود که آیا هر کدام ما میتوانیم «ماتسوشیتا» بشویم؟ آیا میتوانیم کارآفرین شویم یا مثلاً بنیانگذار «هوندا» بشویم؟ ما کتابی با عنوان «سنگفرش خیابانها از طلا است» را میخواندیم. ذهن ما این بود که یک ایران توسعهیافته صنعتی بسازیم و دنیا را تغییر دهیم. امروز اما بیآرمان شدن و منفعل شدن دانشجویان بسیار خطرناک است. پس از کلاس اصول علم سیاست که با دانشجویان ترم اولی داشتم، به همسرم گفتم که چقدر اینها خوب بودند. اما خیلی متأسف میشوم که این دانشجویان بعد از سه ترم هیچکدام روحیه امروز را نداشته باشند و از 34 نفر در یک کلاس، فقط دو نفر باانگیزه باقی مانده باشند. همانطور که از بقیه کلاسها فقط دو یا سه نفر باقی ماندهاند تا فکر کنیم که کلاس هنوز زنده است.
محورها
دانشگاه برای نظامهای اداری و دولتها بوروکرات تربیت میکند، ضمن اینکه دانشگاه روشنفکر هم تولید میکند
دانشگاه در ایران برخی از وظایف را بخوبی انجام داده است. همین سطح از توسعه که اکنون داریم بشدت تحت تأثیر کارکرد دانشگاه است
دانشگاه مکانی است که میتواند دانش حکمرانی تولید کند یا بگوید آسیبهای اجتماعی چگونه ایجاد میشوند. اما نظام اقتصادی وقتی اصلاح میشود که حکمرانی، توازن نظام اجرایی و نظام بوروکراتیک، عزمی برای اصلاح و بهبود داشته باشند
ما منتقد وضعیت درون دانشگاه، مناسبات درون این نهاد و آنچه در آن میگذرد هستیم. منتقد این هستیم که این شیوه اداره مدیریت به نتیجه مناسبتری منتهی نمیشود
در مقایسه با سایر نهادها از حیثیت و اصل دانشگاه دفاع میکنم. اما از درون به دانشگاه نگاه میکنیم می بینیم دانشگاه میتواند بهتر از این باشد
دانشجویان به نوعی بیتفاوتی رسیدهاند که بخشی از این بیتفاوتی نتیجه سرریز مشکلات از نهادهای دیگر است
دانشجویی که امروز وارد دانشگاه میشود، ناامید، سرخورده و درحال فروریزی است
جوانان امروز احساس میکنند دانشگاه دیگر این کارکرد را ندارد تا برای او زندگی با کیفیت بهتر به ارمغان بیاورد
یکی از مهمترین کارهایی که دانشگاه میتواند در داستان کرونا انجام دهد، متمرکزشدن بر تحقیقات گستردهای است که در سراسر دنیا درباره حکمرانی کرونا انجام شده است
کماکان برداشت دانشگاه ما هم از کرونا یک برداشت پزشکی است. نظام حکمرانی آکادمیک ما هم درک میان رشتهای از کرونا ندارد
مخربترین عنصری که بر دانشگاه اثر منفی میگذارد، بیانگیزگی دانشجویان است که به نوبه خود ناشی از بیآیندگی است
خبرنگار
دانشگاه هم مانند سایر نهادها تحت تأثیر شرایط ناشی از شیوع ویروس کرونا قرار گرفت. کلاسهای حضوری تعطیل شد و دانشجویان و اساتید به شبکههای ارتباطی مجازی منتقل شدند و مسأله حضور در دانشگاهها تقریباً به صفر رسید. حتی باید در سازو کارهای قدیمی پژوهش و ارزیابی دانشجویان و مدرسان هم تجدید نظر شود. اما فارغ از این مسائلی که صرفاً مربوط به خود دانشگاه است، کرونا پیامدهای دیگری هم برای این نهاد داشته است. نقش و مسئولیت دانشگاه به عنوان حوزه تولید علم و ایده برای مواجهه با شرایط جدید چیست؟ کرونا ابعاد گستردهای از سلامت و اقتصاد تا جامعه و روانشناسی انسانها و حتی شیوه اداره کشور یا حکمرانی را تحت تأثیر قرار داده است، آیا دانشگاه در ایران پاسخی برای این مسائل جدید دارد؟ آیا شیوههای سنتی تولید ایده، فکر و انجام پژوهش در دانشگاهها توان آن را دارد تا برای مسائل جدید جامعه ایرانی، پاسخهای درخور تولید کند؟
درباره این مسائل و مسائل دیگر با محمد فاضلی، عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی گفتوگو کردهایم. فاضلی معتقد است که دانشگاه در سه حوزه میتواند نقش ایفا کند؛ تولید دانش، تربیت بوروکرات برای اداره کشور و گسترش تفکر انتقادی. وقتی پای مخالفان دانشگاه به عنوان یک نهاد مدرن علمی به میان میآید، فاضلی از دانشگاه حمایت کرده و میگوید حدی از توسعه که امروز در کشور داریم هم ناشی از دانشگاه در ایران است. اما وقتی به درون دانشگاه نگاه میکند، فاضلی نقدهای بسیاری را برای این نهاد برمیشمرد که تربیت بوروکراتهای ضعیف از جمله آنهاست. برای نگاهی دقیقتر به فراز و فرود دانشگاه و کرونا، این گفتوگو را بخوانید.
فوکویاما میگوید دانشگاههای پلیتکنیک یا اکول نورمال فرانسه به این دلیل تأسیس شدند تا بتوانند نیروی انسانی مورد نیاز دولت مدرن در حال شکلگیری این کشور را تربیت کنند. سؤال ما از شما این است که اساساً کارکرد دانشگاه چیست؟ وظیفه دانشگاه حل مسائل جامعه یا تولید روشنفکر است یا تربیت بوروکرات برای ساختارهای اداری؟
دانشگاه ترکیبی از همه این کارها را انجام میدهد. دانشگاه برای نظامهای اداری و دولتها بوروکرات هم تربیت میکند، کما اینکه در ایران دانشگاه ریشه این چنینی هم دارد، به این معنی که مدرنیزاسیون نیاز به تربیت بوروکرات داشت. از سوی دیگر، دانشگاه روشنفکر هم تولید میکند، به این معنی که رشتههایی در دانشگاهها هستند که با حوزه روشنفکری و تفکر انتقادی سنخیت و نزدیکی دارند. هرچقدر جلوتر آمدیم، با تعاریف دیگری هم روبهرو شدیم. مانند تعریف یونسکو که در دهه 1990 در یک بیانیه درباره آموزش عالی، تأکید کرد که آموزش عالی، شهروندی با دو ویژگی تربیت میکند؛ شهروند متخصص برای حضور در نظامهای بوروکراتیک و البته بخش خصوصی و نیز شهروند مشارکتجو، یعنی شهروندی که بهدلیل برخورداری از تواناییهای فکری و ذهنی قادر است در نظام پیچیده زندگی مدرن نقشآفرین باشد و وظیفه شهروندیاش را که شامل مشارکت سیاسی و اجتماعی است بخوبی انجام دهد. به این معنی که گروههایی در دانشگاهها تربیت میشوند تا روی مقولهای بهنام تأمل کردن در وضعیت بشر بیشتر تمرکز میکنند. روشنفکری به معنای تأمل کردن درباره وضعیتی است که بشر در آن به سر میبرد که میتواند شامل مسائل اجتماعی، محیط زیستی، انسانی و اخلاقی باشد. بنابراین دانشگاه هر دوی این کارها را انجام میدهد و نمیتوان تفکیک کرد که دانشگاه صرفاً روشنفکر تربیت میکند یا شهروند متخصص بوروکرات. در واقع دانشگاه همه این کارها را انجام میدهد.
آیا دانشگاه ایرانی دستاوردهای خوبی داشته یا مثل برخی فکر میکنید کمحاصل بوده است؟
من جزو آن دستهای نیستم که فکر میکنند دانشگاه در ایران بیحاصل یا بهدرد نخور بوده و هست. دانشگاه در ایران، برخی از وظایف خود را بخوبی انجام داده است. همین سطح از توسعه که اکنون از آن برخورداریم، یا همین سطح از آگاهی انتقادی و دستاوردهایی که داریم، بشدت تحت تأثیر کارکرد دانشگاه است. ممکن است شما دانشگاه در ایران را با دانشگاه در کشور دیگری مقایسه کنید و بگویید که به آن میزان دستاورد نداشتیم، اما اینطور نیست که دانشگاه در ایران از اساس بیحاصل بوده باشد. اگر امروز بخش خصوصی در کشور فعال است که با نیروی انسانی فعلی اداره میشود، این نیروی انسانی از جای دیگری از دنیا که نیامده، بلکه در دانشگاههای همین کشور تربیت شده است. اگر دهها یا صدها هزار متخصص ایرانی در دانشگاههای دنیا یا بخش خصوصی دنیا فعالیت میکنند، دست پرورده و تربیت شده همین نظام دانشگاهی هستند. اگر ما اندیشه جدید داریم و در باب وضعیت خودمان تأمل میکنیم هم محصول همین دانشگاه است. کتابهایی که شما درباره فلسفه، جامعه شناسی و تأمل در وضعیت ایران یا روشنفکری، ایدهها و سیاست و اخلاق و همه نقدها را میخوانید، محصول همین دانشگاه است. حتی همین فضای مجازی که به لحاظ فکری، پرچالش و به لحاظ اندیشه انتقادی پرمحتوا است، نتیجه دانشگاه است. بنابراین به باور من باید هزینه و بودجهای که صرف دانشگاه شده است را نسبت به دستاوردهای آن حساب کرد.
اما خود شما همیشه منتقد کیفیت خروجی دانشگاه بودید و میگفتید دانشگاه نمیتواند نیروی متخصص تربیت کند، به گونهای که بتواند اصلاحات اساسی در نظام اداره کشور ایجاد کند.
این مسأله دو وجه دارد، گاهی من درباره موقعیت و وضعیت نهاد دانشگاه مقابل سایر نهادها صحبت میکنم، یعنی کسانی که میخواهند به کل دانشگاه حمله، آن را ریشه کن کرده، بر آن سیطره پیدا کنند و ماهیت آن را زیر سؤال ببرند. در مقابل این چهرهها و این حملات، من از دانشگاه دفاع میکنم. زیرا اگر امروز صنعت نفتی داریم که آن را اداره میکنیم، ولو اینکه خودمان مبدع نوآوری در این صنعت نباشیم، یا اگر صنایع دارویی داریم که در همین شرایط تحریم اداره میشوند، اگر صنعت آب و برقی داریم که در این شرایط نامناسب و در این وضعیت بینالمللی و مالی و کیفیت نامناسب حکمرانی، کار میکنند، یا اگر پزشکانی داریم که مردم را درمان میکنند، همه اینها محصول همین دانشگاهها هستند. اگر غیر از این فکر کنیم، پس باید بپرسیم این نیروها در حوزه صنعت نفت یا پزشکی، داروسازی و صنعت آب و برق، از کجا آمده اند؟ بنابراین، گاهی بحث، دفاع از دانشگاه در مقابل کسانی است که میخواهند کل دانشگاه را زیر سؤال ببرند و به همین دلیل دانشگاه را به غیربومی بودن، سکولار یا بیحاصل بودن متهم میکنند. من در صفحات اجتماعی خودم بارها کسانی را دیدهام که میگویند دانشگاه چه مسألهای را از ایران حل کرده است؟ میگویم پاسخ من این است: دانشگاه محل تولید فکر و دانش است، اما دانش بدون ترکیب با عناصر مادی و حکمرانی و بدون آمیختن با سیاست مناسب به هیچ نتیجهای نمیرسد. من اخیراً در صفحه اینستاگرام خود مقالهای از مجله «مدیریت عمومی» که 80 سال سابقه دارد منتشر کردم. یکی از توصیههای این مقاله این است که دانش، صرفاً میتواند به ما اطلاعات بدهد، اما این که اطلاعات و آگاهی به تحقق عملی چیزی در جهان بینجامد، به ملزومات دیگری نیاز هست. مثالی بزنم. فرض کنید میدانیم غذایی بهنام قرمه سبزی چطور درست میشود و ترکیبات و خواص آن را میدانید. همه اینها جزو اطلاعات شما است. اما برای اینکه بتوانید در صحنه عمل و بهصورت واقعی قرمه سبزی بپزید، احتیاج دارید که لوبیا، سبزی، گوشت و البته آشپزخانه و لوازم آن را هم داشته باشید. منظور از این مثال این است که دانشگاه مکانی است که میتواند دانش حکمرانی تولید کند، روابط علی و معلولی را در جهان بررسی کرده و به ما بگوید آسیبهای اجتماعی چگونه ایجاد میشوند. دانشگاه میتواند اقتصاد را بررسی کرده و نظریه اقتصادی تولید کند، اما اینطور نیست که دانشگاه به صرف تولید دانش اقتصادی بتواند نظام اقتصادی را هم اصلاح کند. نظام اقتصادی وقتی اصلاح میشود که حکمرانی، توازن نظام اجرایی و نظام بوروکراتیک، عزمی برای اصلاح و بهبود داشته باشند و در یک فرآیند تاریخی بهظرفیت استفاده از دانش دست پیدا کنند. مثال دیگری بزنم. پزشکان در جهان با سالها تحقیق نشان دادند اگر سیگار بکشید، به سرطان مبتلا میشوید. اما اگر مردم سیگار میکشند و به سرطان مبتلا میشوند، تقصیر متوجه پزشکان است که دانش آن را تولید نمیکنند؟ اما فارغ از اینها، وقتی داخل دانشگاه میشویم و از درون، نهاد دانشگاه را بررسی میکنیم، این پرسش مطرح میشود که آیا بهترین شیوه اداره کردن دانشگاه در ایران، همین است که امروز میبینیم؟ آیا رشتههایی که اکنون در دانشگاهها تدریس میشوند، بهترین رشتههایی هستند که میتوانیم تدریس کنیم؟ آیا آنچه امروز میبینیم، بهترین شیوه ارتقای استادان است؟ یا بهترین شیوه تأمین مالی دانشگاه همین است که امروز داریم؟ یا سؤال دیگرمی تواند این باشد که آیا باید دانشگاه پولی داشته باشیم یا نداشته باشیم؟ مدل تودهای فعلی آموزش عالی خوب یا بد است؟ بگذارید مثال دیگری بزنم. وقتی برای نخستین بار بهعنوان عضو هیأت علمی دانشگاه سر کلاس حاضر شدم، تعداد دانشجویان کلاسهای فوق لیسانس 4 یا 5 نفر بود، دانشجویان دوره دکتری هم دو نفر بودند. خود من وقتی در دوره دکترای جامعه شناسی دانشگاه تربیت مدرس پذیرفته شدم، کلا دو نفر در کلاس و در آن دوره حاضر بودیم. اما امروز به نقطهای رسیدهایم که گاه 30 نفر در کلاسهای فوق لیسانس و 10 نفر برای دوره دکتری در یک رشته مانند علوم اجتماعی پذیرفته میشوند و شاید در رشتههای دیگر تعداد پذیرفته شدگان بیشتر هم باشد. بنابراین ما منتقد وضعیت درون دانشگاه، مناسبات درون این نهاد و آنچه در آن میگذرد هستیم. منتقد این هستیم که این شیوه اداره کردن یا این شیوه مدیریت دانشگاه یا این شیوه تعامل بینالمللی دانشگاه خوب نیست و به نتیجه مناسبتری که مطلوب است منتهی نمیشود.
این ایده شما بود که بخشی از نقصانهای نظام اداری کشور، ناشی از کیفیت پایین آموزش و تربیت بوروکراتهای غیرمتخصص است که طبعاً ناشی از نوع آموزش در دانشگاه است و همین سطح پایین توانایی، در بسیاری از موارد باعث شده کسانی که باید نظام اداری ما را اداره کنند، توانایی و تخصص لازم را نداشته باشند.
قبول دارم. اشاره کردم که من در مقایسه با سایر نهادها از حیثیت و اصل دانشگاه دفاع میکنم. اما وقتی به دانشگاه میرویم و از درون به آن نگاه میکنیم و گاهی هم که از دانشگاه بیرون میآییم و از موضع سایر نهادها به آن نگاه میکنیم، میپرسیم آیا دانشگاهی که امروز داریم، با همه خدماتی که داشته است، با تربیت همه نیروی انسانی کشور، اعم از کادر درمان تا نیروی انسانی و خدمات فنی و مهندسی تا کسانی که تسلیحات نظامی تولید میکنند، تا آن نیروی باکیفیتی که از ایران در دانشگاههای دنیا خوب کار میکند، با همه این خدمات دانشگاه، باز هم میپرسیم آیا دانشگاه میتواند بهتر از این باشد؟ پاسخ من آری است؛ دانشگاه میتواند بهتر از این باشد. بنابراین پرسش بعدی این است که ایراد دانشگاه کجا است؟ از جوانب مختلف میتوان به این سؤال پاسخ داد. در کلانترین سطح، وقتی استقلال آکادمیک مخدوش میشود و دانشگاه تحت سیطره سیاست یا سایر نهادها قرار میگیرد، از درون دچار نقصان میشود. همین حالا، در یک دانشگاه ایدهآل، انتظار این است که معیار انتخاب شدن برای تدریس در دانشگاه صرفاً یک قاعده یعنی توان علمی و ظرفیت فکری برای خلق ایدههای نو، تحلیل اطلاعات و نقش آفرینی در عرصه علم باشد. اما اگر از نهاد سیاست و دین یا از هر نهاد دیگری در دانشگاه مداخله شد یا اینکه هر دو طرف، یعنی حاکمیت و منتقدان، دانشگاه را به پایگاه سیاستورزی تبدیل کردند، نباید تردید داشت که کارکردهای دانشگاه زیر سؤال خواهد رفت. از سوی دیگر وقتی در لایهای پایینتر به ساختار مدیریتی دانشگاه نگاه میکنیم، میبینیم که امروز در ایران رئیس دانشگاه شدن الزاماً براساس معیارهای فنی، تخصصی و علمی نیست و سیاست نقش بسیاری در انتخابات مدیریت دانشگاهها دارد. به همین سیاق، سیاست بازی در دانشگاههای ما مسألهای بسیار جدی است و معادلات سیاسی در تعیین مدیریتها در ردههای مختلف نقش بسیار جدی دارد. نکته دیگر درباره مسائل درون دانشگاه، شیوه ارزیابی است، به این معنی که عالمان در دانشگاه چطور ارزیابی میشوند؟ اکنون این ارزیابیها تابع سازوکارهایی قرار گرفته که الزاماً سازوکارهای صحیح و پیش برنده نیستند. مسأله دیگر، کیفیت آموزش در دانشگاهها است. سالها است که تحت سیطره پژوهش، مقوله آموزش در دانشگاههای ما فراموش شده است. آموزش یکی از ویژگیهای دانشگاه است تا براساس آن بتواند نیروی انسانی یا دانشجویی تربیت کند که ظرفیتهای خلاقیت، فکر کردن، نوآوری، شور دانستن یا به تعبیری که برخی اشاره کردند، قلندری فکری داشته باشد. قلندری فکری محصول آموزش است، اما در دانشگاه ما، معیارهای آموزش، در مقابل معیارهای پژوهش و پژوهش هم صرفاً به چاپ مقاله تقلیل پیدا کرده است.
امروز دانشگاههای ما قلندرهای آموزشی تربیت میکنند؟
بهندرت.
پس چه چیز تربیت میکنند؟ انسانهایی که به لحاظ فکری محافظهکار هستند؟
آنچه میبینیم محافظه کاری هم نیست. شواهد نشان میدهد گویی دانشجویان به نوعی بیتفاوتی رسیدهاند که بخشی از این بیتفاوتی هم نتیجه سرریز مشکلات از نهادهای دیگر است زیرا نهادهای اجتماعی مانند ظروف بهم پیوسته، به هم متصل هستند. از اینرو وقتی در نهادی بحران پدید میآید، این بحران به دیگر نهادها هم سرریز میشود. بهعنوان مثال نهاد اقتصاد در دو یا سه دهه گذشته خوب پیش نرفته و این خوب پیش نرفتن باعث شده است که عملاً در توسعه ناکام بمانیم. اخیراً مقالهای از خانم دکتر زهرا کریمی، اقتصاددان خواندم که نوشته بود باید دهه 90 را دهه از دست رفته برای اقتصاد ایران نامید، زیرا همه شاخصهای اقتصادی ما بدتر شده است. بحث بر سر این است که اگر در 6 یا 8 سال آینده بهصورت متوالی هر سال نرخ رشد اقتصاد ایران 8 درصد باشد، حتی با رشد سالانه 8 درصد هم 6 تا 8 سال دیگر زمان خواهد برد تا فقط به وضعیت سال 90 بازگردیم. این امر به این معنی است که 16 سال از عمر یک کشور هدر رفته است. هدر رفتن 16 سال از عمر یک کشور، طبیعتاً در بیکاری، رکود و ناامیدی نمود مییابد. بههمین دلیل دانشجویی که امروز وارد دانشگاه میشود، ناامید، سرخورده و درحال فروریزی است. برخی از ما استادان که انگیزه داریم، مدام زیر فکر و انگیزه این دانشجویان تیرک میزنیم تا او را سرپا نگه داریم. بسیاری از این دانشجویان در میانه راه به این نتیجه میرسند که کلاً درس خواندن بیحاصل است. خیلیها به این امید هستند که فوق لیسانس بگیرند و با گرفتن بورسیه از کشور خارج شوند.
اگر سرریز کاستیهای نهاد اقتصادی به فروریزی روانی و اجتماعی دانشجویان منتهی شده است، سرریز تصلب حوزه سیاسی چه پیامدی در دانشگاه داشته است؟ چون میدانیم که تصلب حوزه سیاسی، امکان تحرک اجتماعی و اقتصادی را از بسیاری سلب میکند.
بیشترین وجه آن تصلب سیاسی که برای مردم و دانشجویان آشکار است، شرایط نامساعد اقتصادی است. دانشجو به خاطر نذر شخصی یا ثواب که وارد دانشگاه نمیشود، ضمن اینکه دوران فضیلت صرف درس خواندن و تلاش برای عالم شدن هم گذشته است. درس خواندن فضیلت هم هست، اما درس خواندن در درجه نخست سرمایهگذاری برای یک زندگی بهتر است که در این زندگی بهتر، شغل بهتر، وضعیت و کیفیت بهتر زندگی بهدست میآید. جوانان امروز احساس میکنند دانشگاه دیگر این کارکرد را ندارد تا برای او زندگی بهتر یا کیفیت بهتر را به ارمغان بیاورد. بنابراین، طیفی از آنان به دلایل هویتی و حیثیتی وارد دانشگاه میشوند. بسیاری از اوقات در کلاس با دانشجویان بحث میکنم که اصلاً به چه دلیلی به دانشگاه آمدهاید؟ زیرا نه کتاب میخوانید و نه سؤالی میپرسید. وقتی خیلی با این دانشجویان بحث میکنید، در نهایت میگوید اگر به دانشگاه نیایم، در خانه بمانم چکار کنم؟ به این ترتیب میبینیم دانشگاه به عاملی برای تأخیرانداختن بلاتکلیفی تبدیل شده است، در واقع نوعی حالت تعلیق است. البته برای همه اینطور نیست. برای عدهای از دانشجویان، دانشگاه به مجرای بازشدن مسیر و راه، برای رفتن از کشور تبدیل شده است. اخیراً دانشجوی بسیار مستعد رشته فنی و مهندسی که با رتبه یک رقمی در دانشگاه تهران قبول شده و لیسانس مهندسی خود را گرفته بود، از طریق یکی از دوستان پرسیده بود چطور میتوانم از کشور بروم؟ منظور او این بود که کجا قبول شوم تا بتوانم بروم. گفتم با وضعیتی که ایشان دارد، دانشگاه صنعتی شریف گزینه خوبی است، زیرا اگر ایشان فارغالتحصیل این دانشگاه باشد، میتواند بورس بگیرد و از کشور برود. در گذشته این عزم برای رفتن، در دانشجویان رشتههای خاصی دیده میشد، اما امروز این شوق به رفتن از کشور به دانشجویان جامعه شناسی و علوم انسانی هم رسیده است. به این ترتیب میبینیم که بسیاری به دانشگاه بهعنوان محلی برای به تأخیر انداختن بلاتکلیفی یا سکویی برای رفتن نگاه میکنند. گذشته از اینها، بسیاری از دانشجویان اساساً به دانشگاه بهعنوان جایی برای یافتن شغل در آینده نگاه نمیکنند. تصلب سیاسی مورد اشاره شما، اثر خود را در کیفیت نازل و نامطلوب حکمرانی بروز میدهد، زیرا ما در چین هم شاهد تصلب سیاسی هستیم، اما چینیها توانستند تصلب سیاسی حزب کمونیست را از طریق یک حکمرانی کارآمدتر به رشد اقتصادی تبدیل کنند. بنابراین ممکن است دانشجوی چینی به دلایل سیاسی ناراضی باشد، اما شرایط اقتصادی کشورش بهگونهای است که اولاً میتواند به این شرایط افتخار کند و در ضمن، میتواند در آینده در این شرایط اقتصادی شغل پیدا کند و در صنایع کشور خود مشغول به کار شود اما در کشور ما اینگونه نیست. خود من در سال 76 از یک رشته مهندسی فارغالتحصیل شدم. فاصله میان فارغالتحصیلی من تا رفتن به سر کار کمتر از 3 ماه به درازا کشید اما در مقابل، برای یکی از آشنایان من در سالهای اخیر، فاصله میان فارغالتحصیل شدن از دانشگاه در رشته مهندسی تا زمان رفتن به سر کار 7 سال طول کشید. ضمن اینکه بعضیها حتی این بخت را هم ندارند که در این رشتهها شغلی پیدا کنند و هرگز نمیتوانند کاری مرتبط با رشته خود پیدا کنند. ما بهعنوان استاد دانشگاه، بهصورت روزانه با دانشجویان فوق لیسانس و دکتری مواجه میشویم که شغل ندارند. دانشجویان فارغالتحصیل ما، بلافاصله پس از فارغالتحصیلی رزومههای خود را میآورند و از ما که کاری، هرچه که هست -تأکید میکنند هرکاری که باشد- به آنان معرفی کنیم. در هفته اخیر یک دانشجوی دارای فوق لیسانس مراجعه کرد و گفت زندگی من دارد از هم میپاشد، همسرم به پدرش مراجعه کرده و او هم میخواهد ما را از هم جدا کند چون من کار ندارم. این دانشجو، فوق لیسانس مهندسی خود را از یک دانشگاه خوب اخذ کرده است. منظور از بیان این مثالها این است که این وضعیت بسیار ناامید کننده و البته نگران کننده است اما این وضعیت به نوبه خود سرریز وضعیت بد سایر نهادهاست که یک حلقه خود تقویت شونده نیز با خود دارد، حلقهای که ناکارآمدیهای نهادی را تقویت و باز هم تقویت میکند. بهطور خلاصه، وقتی ناکارآمدی از بیرون وارد دانشگاه میشود، دیگر نمیتوانید از دانشجو بخواهید درس بخواند. دانشجو انفعالی، بیحاصل و از سر گذران وقت درس میخواند تا رد شود و منتظر است ببیند آینده چه میشود. بعضی وقتها درس خواندن در وضعیت فعلی دانشگاه را به بازیهای کامپیوتری تعبیر میکنم. بازیهای کامپیوتری عموماً بیحاصل هستند، به این معنی که هرچقدر برنده شوید و جلوتر بروید، در نهایت چیزی گیرتان نمیآید، جز اینکه همچنان غول مرحله دیگری انتظار شما را میکشد و این چرخه ادامه دارد. وضعیت امروز دانشگاهها و دانشجویان ما نیز درست مانند این بازیهای کامپیوتری است. به این معنی که هرچه جلوتر میروید، باز هم غول دیگری در انتظار شما است. همه منتظرند ببینند غول مرحله بعد چگونه است.
در درازمدت، پیامد وجود فارغالتحصیلانی که امیدی به بهبود وضعیت ندارند چیست؟
حاصل این وضعیت، یک نوع سرخوردگی است، یا مانند تعبیری که برای اعتراضات آبان 96 بهکار بردم؛ گفتم این اعتراضات یا این معترضان، «جنبش چیزباختگان ناامید» هستند. در این شرایط دانشگاه هم به بخشی از این چیزباختگی تبدیل میشود. یعنی دانشجویان احساس میکنند که در انتها، 4 سال از عمر خود را باخته و چیزی بهدست نیاوردهاند. در این صورت، باید بپرسیم یک جمعیت ناامید افسرده که اتفاقاً درس هم خوانده است، چه حاصل یا پیامدی با خود خواهد داشت؟
شما اشاره کردید که تأمل در وضعیت بشر، بهعنوان کار روشنفکری، یکی از بروندادههای دانشگاه است. کرونا یکی از پیچیدهترین وضعیتهایی است که بشر امروز با آن مواجه است. مشخصاً دانشگاه ما در ایران، در مواجهه با مسألهای به اسم کرونا چه کرد؟ برخی معتقدند که همچون سایر نهادها، دانشگاه هم با دستپاچگی با این مسأله مواجه شد.
از روز نخستی که با پدیده ویروس کرونا مواجه شدیم، به فارسی و انگلیسی درباره آن نوشتم و چند کار پژوهشی انجام دادم. از اینرو میتوانم بگویم که نخست، کل نظامهای سیاسی جهان در مواجهه با کرونا دچار بحران شدند، یعنی این دستپاچگی که شما به آن اشاره میکنید، جهانی است و همه تجربه کردهاند، البته به غیر از کشورهایی که تجربههایی درباره بیماریهای سارس، مرس و ایبولا داشتند. کرهجنوبی در سال 2003 تجربه گستردهای در مواجهه با بیماری مرس داشت یا کشورهایی مانند تایوان و سنگاپور هم بهدلیل تجاربی از این دست، بهتر توانستند در مقابل کرونا عمل کنند. دوم اینکه دانشگاههای دنیا هم ابتدا شوکه شدند، اما بسرعت تولید مطلب و دانش را آغاز کردند و در این مسیر فرآیندهایی را در پیش گرفتند تا این تولید دانش را تسهیل کنند. بهعنوان مثال، میدانید که در همه مجلههای علمی معتبر دنیا، برای خواندن مقاله باید مبلغی را پرداخت کنید یا مشترک شوید. اما در یک حرکت هماهنگ، تقریباً همه دانشگاهها و مؤسسههای انتشاراتی دنیا مقالههایی در حوزه کووید19 را بهصورت رایگان منتشر کردند. به همین دلیل اکنون میتوانید بهصورت رایگان به هر مقالهای درباره کرونا که در مجلههای معتبر دنیا نوشته و منتشر شده باشد، دسترسی داشته باشید. حتی وقتی که در اینستاگرام دو تصویر از مقالهای درباره کرونا را منتشر کردم، اینستاگرام پیغامی برای من ارسال کرد به این مضمون که «مطلب به اشتراک گذاشته شده از سوی شما درباره کووید19 است، ما برای کسانی که میخواهند به مقاله شما دسترسی داشته باشد لینکی ایجاد کردیم.» در کنار این تشریک مساعی و اشتراک دانش در سطح جهان، دانشگاههای دنیا بهسرعت حجم عظیمی از تولید مقالات را آغاز کردند. میدانید که نظامهای حکمرانی توسعهیافته مانند آلمان، نیوزیلند و دانمارک، درک بسیار پیچیدهتر و پیشرفته تری از ماهیت مسأله کرونا داشتند. بهعنوان مثال، در کرهجنوبی، استاد دانشکده مدیریت دانشگاه سئول، مقالهای درباه مدیریت کرونا در کرهجنوبی دارد. او در این مقاله میگوید ما بر اثر تجربه بیماری مرس فهمیده بودیم که مدیریت اپیدمیها و پاندمیکها بیش از آنکه مسألهای پزشکی باشد، مسألهای مربوط به حوزه اطلاعرسانی است، بههمین دلیل در شیوع بیماری کرونا، بهسرعت از ابزارهای اطلاعرسانی خود به مردم استفاده کردیم تا مدیریت را تسهیل و تسریع کنیم. کرهجنوبی در تجربه بیماری مرس از بیم اینکه مبادا مردم بترسند، اطلاعات مربوط به ویروس مانند تعداد مبتلایان و میزان مرگ و میرها را منتشر نمیکرد. اما در داستان کرونا اصلاً این کار را نکردند و حتی از سیستم دوربینهای مداربسته شهرها استفاده شد تا براساس این دوربینها مشخص کنند که فرد مبتلا در چه مسیرهایی حرکت کرده و مردم حاضر در این مسیر را مطلع کنند. این مقاله و مواردی از این دست، نشان میدهد که دانشگاههای دنیا بسرعت در این زمینه فعال شده و تولید علم و مطلب را آغاز کردند. این مسأله از اینرو اهمیت دارد که اساساً کرونا ماهیت چندرشتهای و چندسطحی دارد و مسألهای بین بخشی است. به این معنی که برای مدیریت این بیماری نیازمند آن هستید تا حملونقل را هم هماهنگ کنید، سیاست خارجی، واردات داروها و حتی تحقیق و توسعه را نیز در یک مسیر قرار دهید. یا از سوی دیگر، نیازمند آن هستید تا همزمان با این تلاشها، نظامهای تحقیق و توسعه را بهسرعت بهگونهای سامان دهید که داروسازیها بتوانند تلاش برای تولید واکسن را دنبال کنند. حتی در زاویهای دیگر، میتوان گفت که بیماری کرونا، مسألهای است که به حوزه روابط بینالملل و اقتصاد جهانی هم مرتبط است. با همه این تفاسیر و تجربه و فهمی که از ماهیت چندرشتهای و بین بخشی کرونا که اکنون در جهان درحال تجربه شدن است، حکمرانی در ایران این ماهیت بین رشتهای را اصلاً درک نکرده است. به همین خاطر است که امروز، پس از 8 یا 9 ماه از شیوع کرونا، ستاد ملی مقابله با کرونا به پزشکان و وزارت بهداشت واگذار شد، درحالی که کرونا یک مسأله بین رشتهای و ترکیبی از رشتههای پزشکی، حملونقل، دینامیک سیستمها، مدلسازی ریاضی، رسانه و اطلاع رسانی، اعتمادسازی و اجماعسازی است. اتفاقاً برای روزنامه شما یک مقالهای نوشتم که در اسفند 98 منتشر شد. عنوان این مقاله «دولت اطلاع رسان، اجماعساز، دادهپرداز و مقتدر» بود. خلاصه حرف من در این مقاله این بود که دولتی که قدرت آن را داشته باشد تا با ویروسی مانند کرونا در بیفتد، باید از سطح بسیار پیچیده و بسیار پیشرفتهای از حکمرانی برخوردار باشد که نظام حکمرانی ما از آن برخوردار نیست. بهدلیل برخوردار نبودن از این سطح حکمرانی، تنها کاری که اکنون میتوانیم انجام دهیم، این است که با توجه به تجربه جهان، تجربه کرونا در کشور را بازسازی کنیم و شکستها و ناکامیها و موفقیتهای خود در داستان کرونا را مستندسازی کنیم و آن را به پلتفرمی از آگاهی برای ساختن حکمرانیای که در آینده میخواهیم، تبدیل کنیم. یکی از مهمترین کارهایی که دانشگاه میتواند در داستان کرونا انجام دهد، متمرکزشدن بر تحقیقات گستردهای است که در سراسر دنیا درباره حکمرانی کرونا انجام شده است. حجم عظیمی از اطلاعات و دانش در حوزههای بسیار متنوعی تولید شده است. اخیراً مقالهای میدیدم مبنی بر اینکه در 8 ماهی که از شیوع ویروس کرونا گذشته است، چه میزان مطالعات گستردهای درباره مسألهای به نام اعتماد و کرونا انجام شده است؛ یعنی درباره اعتماد مردم به همدیگر، اعتماد دولتیها به همدیگر. زیرا گاهی در ساختار حکمرانی وزارتخانههای دولتی هم به یکدیگر اعتماد ندارند و تا جایی که میتوانند تلاش میکنند تا دیگری موفق نشده و کمتر دیده شود. همچنین مطالعاتی درباره اثرگذاری ساختارهای اعتماد بر مقولهای بهنام همراهی مردم با خواستههای دولتها هم انجام شده است. در این مطالعات بررسی شده که وقتی دولتها از مردم میخواهند ماسک بزنند، چرا مردم از ماسک استفاده میکنند و در چه شرایطی به این توصیه عمل نمیکنند؟ زیرا این مسأله تابعی از میزان اعتماد است. منظور از بیان سابقه این تحقیقات و پژوهشها این است که در این مدت آنقدر پژوهش درباره مسأله اعتماد و همراهیها انجام شده است که در این میان، یک نفر یک پروژه تحقیقاتی مجزا تعریف کرده و در این پروژه همه مطالعات انجام شده درباره اعتماد را بررسی و در یک خلاصه 40-50 صفحهای جمعبندی کرده است. علاوه بر مسأله کرونا و اعتماد، بههمین میزان هم حجم زیادی اطلاعات و دانش درباره مدیریت محلی و کرونا، متغیرهای سیاسی و مدیریت کرونا، بوروکراسیها و کرونا، اطلاعرسانی و کرونا و شبکهها و کرونا تولید شده است. دانشگاه ما میتواند این حجم از اطلاعات را به پروژههای تحقیقاتی و رسالههای دکتری تعریف کند. اما در این مرحله ما با یک مسأله بغرنج هم مواجه میشویم که به درون دانشگاه ما مربوط میشود. به این معنی که کماکان برداشت دانشگاه ما هم از کرونا یک برداشت پزشکی است. نظام حکمرانی آکادمیک ما هم درک میان رشتهای از کرونا ندارد. بههمین خاطر اگر یک پژوهشگر بگوید 500 میلیون تومان برای تحقیق روی واکسن کرونا اختصاص دهید، احتمالاً این اعتبار تأمین شود، اما اگر پژوهشگر دیگری بگوید 100 میلیون تومان اختصاص دهید تا ساختار حکمرانی و مدیریتی کرونا را بررسی کنم یا مدل پویایی سیستمها برای آن بسازم یا اینکه درباره موضوع رسانه و اطلاعرسانی کار کنم، هیچ محلی از اعراب نخواهد داشت، آن هم در شرایطی که مدیریت کرونا یک مسأله حکمرانی است، اما احتمالاً در کشور ما همه بودجههای تحقیقاتی و توجهها بهسمت حوزه پزشکی میرود. کما اینکه در چند ماه کرونا هم پزشکان و کادر درمان را در ستاد مقابله با کرونا دیدیم، اما جایی برای روان شناسان، اطلاع رسانها، جامعه شناسان و متخصصان مدیریت دیده نشده است.
دو کتاب از جستارها و مقالههای اساتید دانشگاه از جمله شما، آقایان فراستخواه، پایا یا خانیکی منتشر شده است که در آن سعی شده به این پرسش پاسخ داده شود که دانشگاه در نسبت با کرونا چه باید بکند؟ در این جستارها حتی تأثیر کرونا بر نحوه آموزش و مناسبات اداری داخل دانشگاه هم بررسی شده یا درباره مسئولیت اجتماعی و روشنفکری و اندیشیدن دانشگاه درباره کرونا هم بحث شده است. به نظر شما، این کتابها و جستارهایی از این دست نمیتواند به یک خروجی و برانگیخته شدن سایر رشتههای دانشگاهی منجر شود تا درباره کرونا تأمل کنند، ولو حکمرانی هم به این مطالب توجه نکند، اما خود دانشگاه بتواند بروندادی در این زمینه داشته باشد؟
اثرگذار خواهد بود. زیرا وقتی چنین مسألهای بروز میکند، قطعاً برخی ذهنها درگیر میشوند و مطابق آن پژوهش هم انجام میدهند. به عنوان مثال، خود من تجربه این را داشتم که عضو کمیته ملی گزارش سیلاب و کمیته ملی پلاسکو باشم. در داستان سیلابها با یکی از همکاران که عضو آن کمیته بود، صحبت میکردم. ایشان میگفت فعالیت این کمیته باعث شده است نخستین رساله دکتری در حوزه تخصصی ایشان و موضوع سیلاب در دانشگاه تعریف شود. با تعجب پرسیدم مگر میشود در حوزه شما که تا این حد به سیلاب ربط دارد، تاکنون هیچ رسالهای انجام نشده باشد؟ گفت بله، تا آنجا که من اطلاع دارم هیچ رساله دکتری در این موضوع تخصصی و سیلاب در دانشگاه انجام نشده است و ما برای تدوین گزارش ملی سیلابها این کار را انجام دادیم. منظور من از بیان این خاطره این است که طبیعتاً وقتی مسألهای بروز میکند، تأثیر خود را بر دانشگاهها خواهد گذاشت. خود اساتید موضوعاتی را خواهند یافت، آن را به دانشجویان منتقل کرده و مسأله را دنبال میکنند. اما اینکه این تلاشها به یک جریان نظاممند علمی و پژوهشی تبدیل بشود و در تعاملی میان دانشگاه و حکمرانی کشور، به فرآیندی منجر شود که طی آن، بازاندیشی در مدیریت کرونا را آغاز کنیم و از مدیریت کرونا به سمت عرصههای دیگر راه ببریم، امر دیگری است. کما اینکه به باور من میان، مدیریت کرونا به عنوان یک مسأله بدخیم با مدیریت بحران آب شباهت بسیاری هست، یا مدیریت کرونا با مدیریت آلودگی هوا و مدیریت اقتصاد و صندوقهای بازنشستگی شباهتهای زیادی دارد. اینکه از این تجربهها استفاده کنیم و مدیریت شکستها و پیروزیها را به دستاوردی برای حکمرانی آینده و بازاندیشی درباره حکمرانی تبدیل کنیم، نیازمند چیزی بیش از این است که یک استاد به تنهایی و به صورت تصادفی علاقهمند شود این دغدغهها را دنبال و پیگیری کند.
اوایل شیوع کرونا، با آقای علیاصغر سعیدی استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران مصاحبه کردم. او معتقد بود شرایط کرونایی زمینه را برای قدرت گرفتن بیش از پیش پزشکان در ساختار حکمرانی کشور فراهم میکند. توضیح دهید که آیا این اتفاق خواهد افتاد یا خیر؟ دوم اینکه بفرمایید چرا حوزه سیاسی ما به رشتههایی مانند پزشکی رغبت بیشتری نشان میدهد، بیشتر به توصیههای آن عمل میکند و ارج بیشتری به آن میدهد، حتی در حوزه سیاسی به آن سمت میرود که آقای ولایتی نمونه بارز آن است، اما جامعهشناسان، اقتصاددان یا روانشناسان این جایگاه را ندارند. چه تفاوتی وجود دارد که باعث میشود یک پزشک میتواند وزیر خارجه شود، اما یک جامعهشناس نمیتواند؟
من این مسأله را به صورت تجربی بررسی نکردهام و صرفاً درحد فرضیهپردازی میتوانم درباره آن صحبت کنم. به عبارت دیگر، به صورت بررسی علمی، درباره منشأ قدرت پزشکان مداقه نکردهام، اما همینقدر میدانم که در جهان تحقیقات زیادی درباره آن انجام شده است؛ تحقیقاتی در این مضمون که پزشکان در دنیا قدرت نسبی دارند، اما بسته به میزان توسعه یافتگی حکمرانیها قدرت پزشکان هم کم میشود. باوجود این میتوانم در این زمینه چند فرضیه را مطرح کنم. نخست اینکه در ایران مفهوم مدیریت با مفهوم تخصص یکسان فرض شده است، برخی فکر میکنند اگر کسی متخصص یک عرصه است، مدیر خوب آن عرصه هم خواهد بود. در صورتی که ممکن است من جراح یا مهندس سدساز خوبی باشم، اما اصلاً به این معنی نیست که مدیر خوبی هم برای یک بیمارستان یا مدیریت منابع آب هستم. مسأله پیچیدهتر تعارض منافع هم وجود دارد. تعارض منافع به این معنی است که شما درباره چیزی تصمیم میگیرید که بر منافع خودتان هم اثر دارد. در این معنی، شما به عنوان یک پزشک در وزارت بهداشت برای تعرفهها و درآمدهای بخش پزشکی تصمیم میگیرید. بنابراین وقتی شما پزشک هستید، قدیس یا پیامبر هم که نیستید، در این صورت طبیعی است در معرض آن هستید تا در راستای منافع خودتان تصمیم بگیرید یا کار کنید. در مواردی هم تعارض منافع به مسألهای سازمان یافته بدل میشود، به این معنی که خود پزشکان برای منافع خودشان تصمیم میگیرند. بالاخص اینکه در عرصه پزشکی حجمی از منافع جابهجا میشود که خیلی قابل توجه است. سرجمع بودجه بهداشت و درمان در همه بخشها، رقمی بیش از 100 هزار میلیارد تومان را شامل میشود. این رقم، منافع گستردهای دارد که حفظ قدرت در این عرصهها را بسیار مهم میکند. بخش دیگری از مسأله، این است که برترین دانشجویان که شاید توانایی ذهنی بیشتری هم دارند، وارد رشتههای پزشکی میشوند. وجه دیگر این مسأله میتواند ناشی از ارتباطات شخصی باشد، به این معنی که سیاستمداران هم بیمار میشوند که ممکن است در طول عمر خود به یک یا دو پزشک مراجعه کرده باشند که این مسأله باعث افزایش نفوذ این پزشکان در سیاستمداران میشود. بویژه اینکه هیچگاه نباید ارتباطات شخصی را دستکم بگیرید. نه فقط پزشکان، بلکه اساساً در دنیای سیاست، ارتباطات شخصی اثر تعیینکنندهای بر ذهنیت سیاستمداران نسبت به افراد دارد. بخش دیگر مسأله هم از قدرت اجتماعی پزشکان نشأت میگیرد. قدرت اجتماعی پزشکان هم میتواند ناشی از این باشد که آنان با عزیزترین مقوله برای هر آدمی یعنی جان انسان سروکار دارند.
مسأله را جور دیگری هم میتوان دید. به این معنی که اگر یک پزشک به رئیس جمهور یا یک استاندار توصیهای کند که مثلاً امروز همه باید ماسک بزنند، مقامهای سیاسی به توصیه پزشکان عمل میکنند. اما وقتی جامعهشناسی مانند محمد فاضلی به آنان بگوید فلان کار را بکنید تا سرمایه و اعتماد اجتماعی افزایش پیدا کند، اینجا به حرف فاضلی توجه نمیکنند.
به باور من این امر به جنس مسألهها مربوط میشود. وقتی پزشکی توصیه میکند که از ماسک استفاده کنید، اولاً این مسأله با جان آدمی سرو کار دارد، یعنی اگر از ماسک استفاده نکنید، ممکن است جان خود را از دست بدهید. به علاوه اینکه این توصیه پیچیدگی چندانی هم ندارد، یعنی درک رابطه ماسک زدن و زنده ماندن کار پیچیدهای نیست. ضمن اینکه اغلب توصیههای پزشکی، توصیههایی هستند که در چارچوب زمانی کوتاه مدت قابل درک هستند. یعنی پزشکان توصیه میکنند اگر این دارو را مصرف نکنید، هفته بعد از دنیا خواهید رفت، یا اگر این کار را نکنید، کرونا میگیرید. بنابراین فرد به توصیه پزشکی گوش میکند. اما وقتی من به عنوان یک جامعه شناس میگویم این کار را نکنید، سرمایه اجتماعی فرو میپاشد و 10 سال بعد کشور با بیثباتی سیاسی یا افزایش مسائل اجتماعی روبهرو میشود، یک سیاستمدار یا حکمران با خود میگوید که 10 سال به عمر دولت ما نمیرسد و دولت بعد خودشان برای این مسأله فکری میکنند، یعنی فکر درازمدت ندارند. به طور کلی ما جامعهشناسان، اقتصاددانان و متخصصان سیاست علم و تکنولوژی و کلاً متخصصان علوم اجتماعی درباره پدیدههای درازمدت حرف میزنیم. به عنوان مثال، احتمالاً دهه 60 عدهای به سیاستمداران میگفتند اگر کسر بودجه به همین شیوه ادامه یابد، در سال 1400 تورم در ایران سه رقمی خواهد شد. یک سیاستمدار با خود میگوید حالا خیلی مانده تا 1400! یا وقتی گفته میشود اگر فلان کارها را انجام ندهید، در سال 2050 جنگلهای هیرکانی از میان میروند، یک حکمران با خود فکر میکند در سال 2050 که من دیگر نیستم، پس کسانی که در آن زمان هستند خودشان فکری به حال خودشان و کشور بکنند. به همین نسبت هرچقدر مسائل درازمدتتر میشود، کمتر هم به آن فکر میشود.
و سؤال پایانی : اشاره کردید که نظام دانشگاهی ما مانند دانشگاههای کشورهای توسعهیافته درباره کرونا ایده تولید نکرده است. اما در این میان برخی نگران مسأله آموزش در دوره کرونا هستند. زیرا دانشجویانی که به قول شما انگیزه نداشتند، حالا باید از راه دور درس بخوانند و دیگر ارتباط چهره به چهره و حضور فیزیکی در دانشگاه را هم از دست میدهند. کیفیت آموزش در دوره کرونا با چه مخاطراتی روبهرو است؟
بهطور معمول در دانشگاه با دانشجویانی مواجه بودیم که صرفاً ما اساتید را تحمل میکردند. این دانشجویان انگیزهای نداشتند و شاید در رشتههای دیگر هم وضع به همین صورت باشد. حالا در وضعیت کرونایی، همانطور که اشاره کردید، ارتباطات چهره به چهره هم قطع میشود و به این ترتیب فرصتی به نام نفس حضور داشتن در دانشگاه و در معرض یک محیط بودن هم از بین میرود. بالاخره وقتی در دانشگاه حضور داشته باشید، ممکن است انگیزه پیدا کنید تا مطالعه کنید و کتاب بخوانید. اما در دوران کرونا این انگیزهها افت میکند. هرچند شاهد تلاشهایی هستیم تا روشهای تدریس و آموزش در دوره کرونا ارتقا پیدا کند. اخیراً دانشکده علوم تربیتی دانشگاه ما (شهید بهشتی) جزوهای را منتشر کرده و در آن توصیههایی را مطرح کرد تا آموزشها را به شیوه آنلاین ارتقا بدهد. مثلاً اینکه دیگر مانند شرایط عادی، یکبار در میان ترم و یک بار در پایان ترم امتحان گرفته نشود، بلکه در طول ترم هم امتحان گرفته شود، یا کیفیت اسلایدهای اساتید چطور باشد. به این ترتیب شاهد هستیم که دانشگاهها به صورت تدریجی خود را با روشهای آنلاین تطبیق میدهند و در این راستا دانشگاهها برای بهبود کیفیت اینترنت و تجهیزات سرمایهگذاری میکنند. اما کماکان معتقدم مخربترین عنصری که بر دانشگاه اثر منفی میگذارد، بیانگیزگی دانشجویان است که به نوبه خود ناشی از بیآیندگی است. مثالی بزنم. امسال دانشجویان ورودی جدید، دیرتر از سالهای گذشته سر کلاس حاضر شدند و به جای اول مهر، نخستین کلاسها در آبان برگزار شد. همه کلاسهایی که از ابتدای مهر برگزار شد، با دانشجویان ترم بالایی بود. در ترمهای بالاتر هرچه از دانشجویان سؤال میشد که آیا کسی سؤال یا بحثی ندارد، واکنشی مشاهده نمیشد. دانشجویان آن طرف هستند و همین که موبایلهایشان روشن باشد، یعنی در کلاس حضور دارند، هرچند ممکن است خواب هم باشند. در کلاس دانشجویان ترمهای بالاتر، غیر از دو سه نفر، نه کسی سؤالی میپرسد، نه کسی استاد را به چالش میکشد و نه کسی ایده جدی دارد. اما کلاس ترم اولی که دیروز یعنی در آبان، نخستین جلسه آن برگزار شد، فوقالعاده بود. در ابتدای کلاس با دانشجویان ترمهای بالاتر، وقتی به آنان سلام و صبح بخیر میگویم، فقط دو نفر از آنان جواب میدهند و در آخر کلاس هم وقتی میگویم کلاس تمام شد، دو نفر میگویند خسته نباشید. اما در کلاس اولیها، وقتی به آنان سلام کردم، همه 34 دانشجوی حاضر در کلاس نوشتند «سلام» و جواب دادند. آنان در طول کلاس کلی سؤال مطرح کردند و انگیزه نشان دادند. احساس کردم این دانشجویان ترم اول هنوز آن فضای تازه آمدن را با خود دارند. معضل دانشگاه ما این است که دانشجو بعد از دو ترم میفهمد که بیرون از دانشگاه چیزی انتظارش را نمیکشد و به همین دلیل از ترم 3 به بعد احساس میکنیم که این دانشجویان دارند تحلیل میروند و انگیزههایشان فروکش میکند. به نظر من، این یک تهدید جدی برای سرمایه انسانی آینده کشور است. چرا که همین دانشجویان در آینده باید در بخش خصوصی، در رسانهها و در دولت بهکار گرفته شوند، همینها که از دانشگاه فهمیدند در بیرون از دانشگاه خبری نیست. خود من، یادم هست وقتی سال 71 وارد دانشگاه شدیم، همراه با همه همکلاسیها، میخواستیم دنیا را تغییر بدهیم. آیندهای از ایران توسعه یافته را برای خود تصویر میکردیم، زیرا دانشجوی مهندسی بودیم و قرار بود هرکدام ما مهندسی باشیم که جهان را تکان میدهد. در ذهن همه ما این سؤال مطرح بود که آیا هر کدام ما میتوانیم «ماتسوشیتا» بشویم؟ آیا میتوانیم کارآفرین شویم یا مثلاً بنیانگذار «هوندا» بشویم؟ ما کتابی با عنوان «سنگفرش خیابانها از طلا است» را میخواندیم. ذهن ما این بود که یک ایران توسعهیافته صنعتی بسازیم و دنیا را تغییر دهیم. امروز اما بیآرمان شدن و منفعل شدن دانشجویان بسیار خطرناک است. پس از کلاس اصول علم سیاست که با دانشجویان ترم اولی داشتم، به همسرم گفتم که چقدر اینها خوب بودند. اما خیلی متأسف میشوم که این دانشجویان بعد از سه ترم هیچکدام روحیه امروز را نداشته باشند و از 34 نفر در یک کلاس، فقط دو نفر باانگیزه باقی مانده باشند. همانطور که از بقیه کلاسها فقط دو یا سه نفر باقی ماندهاند تا فکر کنیم که کلاس هنوز زنده است.
محورها
دانشگاه برای نظامهای اداری و دولتها بوروکرات تربیت میکند، ضمن اینکه دانشگاه روشنفکر هم تولید میکند
دانشگاه در ایران برخی از وظایف را بخوبی انجام داده است. همین سطح از توسعه که اکنون داریم بشدت تحت تأثیر کارکرد دانشگاه است
دانشگاه مکانی است که میتواند دانش حکمرانی تولید کند یا بگوید آسیبهای اجتماعی چگونه ایجاد میشوند. اما نظام اقتصادی وقتی اصلاح میشود که حکمرانی، توازن نظام اجرایی و نظام بوروکراتیک، عزمی برای اصلاح و بهبود داشته باشند
ما منتقد وضعیت درون دانشگاه، مناسبات درون این نهاد و آنچه در آن میگذرد هستیم. منتقد این هستیم که این شیوه اداره مدیریت به نتیجه مناسبتری منتهی نمیشود
در مقایسه با سایر نهادها از حیثیت و اصل دانشگاه دفاع میکنم. اما از درون به دانشگاه نگاه میکنیم می بینیم دانشگاه میتواند بهتر از این باشد
دانشجویان به نوعی بیتفاوتی رسیدهاند که بخشی از این بیتفاوتی نتیجه سرریز مشکلات از نهادهای دیگر است
دانشجویی که امروز وارد دانشگاه میشود، ناامید، سرخورده و درحال فروریزی است
جوانان امروز احساس میکنند دانشگاه دیگر این کارکرد را ندارد تا برای او زندگی با کیفیت بهتر به ارمغان بیاورد
یکی از مهمترین کارهایی که دانشگاه میتواند در داستان کرونا انجام دهد، متمرکزشدن بر تحقیقات گستردهای است که در سراسر دنیا درباره حکمرانی کرونا انجام شده است
کماکان برداشت دانشگاه ما هم از کرونا یک برداشت پزشکی است. نظام حکمرانی آکادمیک ما هم درک میان رشتهای از کرونا ندارد
مخربترین عنصری که بر دانشگاه اثر منفی میگذارد، بیانگیزگی دانشجویان است که به نوبه خود ناشی از بیآیندگی است
در نشست جشنواره فیلم فجر مطرح شد
برگزاری جشنواره فیلم فجر فعلاً برای داوران
نرگس عاشوری
خبرنگار
با انتشار فراخوان سی و نهمین جشنواره ملی فیلم فجر در شامگاه روز چهارشنبه 12 آذرماه احتمال برگزاری جشنواره در بهمنماه جدیتر شد. اطلاعات ارائه شده در این فراخوان آنقدر کامل نبود که کنجکاویها راجع به سرنوشت جشنواره را برطرف کند. بلکه بازار ابهامات و فرضیات تازه را گرم کرد. فارغ از بحث مخالفان و موافقان برگزاری جشنواره، صحبتها به نحوه برگزاری جشنواره سوق پیدا کرد. گمانهزنیها درباره دو تغییر عمده فراخوان یعنی حذف بهترین فیلم از نگاه تماشاگران و بیاطلاعی از هیأت انتخاب جشنواره متمرکز شد. سناریوهای تازه برای نمایش فیلمها مطرح شد. برخی از احتمال اکران نشدن فیلمها و صرفاً داوری آثار و معرفی برگزیدگان خبر دادند و بعضی هم از محدود شدن جشنواره به سینمای رسانه و سینمای صنوف گفتند. برگزارکنندگان جشنواره فیلم فجر ترجیح دادند به جای دامن زدن به اخبار و شایعات، تصمیمات تازه درباره تکلیف جشنواره را به شکل رسمی اطلاعرسانی کنند. به همین منظور سید مهدی طباطبایینژاد دبیر این دوره از جشنواره بعد از ظهر روز شنبه 15 آذرماه در نشست مجازی از نحوه برگزاری سی و نهمین جشنواره ملی فیلم فجر سخن گفت.
مهمترین اطلاعات ارائه شده تشریح چگونگی برگزاری جشنواره بود. طبق اطلاعات ارائه شده در این نشست با توجه به شرایط، سه رویکرد برای برگزاری جشنواره درنظر گرفته شده است. اولین گزینه داوری آثار بدون اکران است. از 25 دیماه داوری آثار شروع میشود. تمام آثار متقاضی حضور در جشنواره توسط هیأت داوران داوری شده و تا 12 بهمنماه کاندیداها مشخص میشود. آثار منتخب و صاحبان 27 سیمرغ 22 بهمنماه در آیین اختتامیه معرفی میشوند. در وهله دوم اگر طبق نظر ستاد ملی مقابله با کرونا شرایط فراهم بود کاندیداهای هیأت داوران از 12 تا 22 بهمنماه برای اهالی سینما و رسانه در برج میلاد نمایش داده میشود. در مرحله سوم در صورت اینکه با وضعیت بهتری مواجه باشیم این آثار با رعایت پروتکلها و محدودیتهای ظرفیتی (50 درصد) در سینماهای مردمی هم اکران خواهد شد.
یکی از سناریوهای اعلام شده برای جشنواره ملی فیلم فجر، برگزاری آن همزمان با جشنواره جهانی بود اما به گفته طباطبایینژاد با توجه به مصادف شدن با ماه مبارک رمضان و ایام انتخابات، برپایی جشنواره در بهار کار سادهای نبود. برگزاری آنلاین جشنواره هم به خاطر ریسک سرقت فیلمها کاملاً منتفی است.
آنطور که دبیر جشنواره سی و نهم در پاسخ به سؤال «ایران» گفت که این شانس امسال برای عوامل همه فیلمها وجود دارد که کارشان از سوی هیأت داوری دیده شود: «قبلاً این انتقاد وجود داشت که فیلمی (از نگاه هیأت انتخاب) شایسته حضور در جشنواره نبوده، در حالی که میتوانست در جشنواره حاضر باشد. این شانس امسال برای همه فیلمها وجود دارد. شاید اگر هیأت انتخاب وجود داشت، در این قضاوت لحاظ نمیشد.»
بر اساس پیشبینیها امسال در بخش سودای سیمرغ بین 40 تا 50 فیلم حضور دارند. اگر فیلمی در کورس داوری قرار بگیرد، حتماً باید پروانه نمایش ویژه جشنواره را به دست بیاورد. دبیر جشنواره اطمینان داد که سه، چهار فیلم ماندگار در این دوره خواهیم داشت. او اما بهطور مشخص درباره فیلم اصغر فرهادی اعلام کرد که بعید میداند «قهرمان» به جشنواره برسد. فیلمهایی همچون «جنایت بیدقت» شهرام مکری، «دشت خاموش» احمد بهرامی، «ماه تیتی» آیدا پناهنده که در جشنوارههای بینالمللی حضور داشتهاند طبق آییننامه جشنواره، امکان حضور در مهمترین رویداد سینمایی ایران را ندارند.
برای پر کردن جای خالی شور و نشاط اکران فیلم در سینماهای مردمی و نشستهای خبری، سامانههای نمایشی و شبکههای تلویزیونی در تعامل با برگزارکنندگان جشنواره قرار است برنامههایی متناسب با سینمای ایران، گفتوگو با عوامل آثار، برشهایی از فیلم و پشت صحنه آن یا برنامههایی برای زنده کردن خاطرات جشنواره فیلم فجر تدارک ببینند.
در هفتههای اخیر برخی مخالفان اصرار بر تصمیم برگزاری جشنواره را آورده مالی برای تیم اجرایی جشنواره عنوان کرده بودند اما طباطبایینژاد تأکید کرد که بودجه جشنواره امسال کاهش یافته و تمام تلاشها این است که هزینهها در پایینترین حد باشد. او این اطمینان را داد که پس از جشنواره آمار دقیق هزینه کرد اعلام شود. طبق صحبتهای طباطبایینژاد در این نشست جشنواره امسال را میتوان به نوعی ادای دین به اهالی سینما دانست که تلاش کردند چراغ سینما را روشن نگه دارند: «فیلمسازی که از سال گذشته درگیر تولید اثرش بوده اگر درباره اثرش با سکوت مطلق مواجه شود از نظر امید و روحیه برای اهالی سینما و فیلمسازان مناسب نیست. همه ما شکوه جشنواره فیلم فجر را آرمانی میبینیم. اینطور نبینیم که برگزاری فعلی جشنواره تحقیر جشنواره است. باید بپذیریم که شرایط کرونایی ما را به این سمت برده. جشنواره چراغی پرنور بوده و تلاش ما این است که این چراغ خاموش نشود. باید با زیست کرونایی کنار بیاییم.»
خبرنگار
با انتشار فراخوان سی و نهمین جشنواره ملی فیلم فجر در شامگاه روز چهارشنبه 12 آذرماه احتمال برگزاری جشنواره در بهمنماه جدیتر شد. اطلاعات ارائه شده در این فراخوان آنقدر کامل نبود که کنجکاویها راجع به سرنوشت جشنواره را برطرف کند. بلکه بازار ابهامات و فرضیات تازه را گرم کرد. فارغ از بحث مخالفان و موافقان برگزاری جشنواره، صحبتها به نحوه برگزاری جشنواره سوق پیدا کرد. گمانهزنیها درباره دو تغییر عمده فراخوان یعنی حذف بهترین فیلم از نگاه تماشاگران و بیاطلاعی از هیأت انتخاب جشنواره متمرکز شد. سناریوهای تازه برای نمایش فیلمها مطرح شد. برخی از احتمال اکران نشدن فیلمها و صرفاً داوری آثار و معرفی برگزیدگان خبر دادند و بعضی هم از محدود شدن جشنواره به سینمای رسانه و سینمای صنوف گفتند. برگزارکنندگان جشنواره فیلم فجر ترجیح دادند به جای دامن زدن به اخبار و شایعات، تصمیمات تازه درباره تکلیف جشنواره را به شکل رسمی اطلاعرسانی کنند. به همین منظور سید مهدی طباطبایینژاد دبیر این دوره از جشنواره بعد از ظهر روز شنبه 15 آذرماه در نشست مجازی از نحوه برگزاری سی و نهمین جشنواره ملی فیلم فجر سخن گفت.
مهمترین اطلاعات ارائه شده تشریح چگونگی برگزاری جشنواره بود. طبق اطلاعات ارائه شده در این نشست با توجه به شرایط، سه رویکرد برای برگزاری جشنواره درنظر گرفته شده است. اولین گزینه داوری آثار بدون اکران است. از 25 دیماه داوری آثار شروع میشود. تمام آثار متقاضی حضور در جشنواره توسط هیأت داوران داوری شده و تا 12 بهمنماه کاندیداها مشخص میشود. آثار منتخب و صاحبان 27 سیمرغ 22 بهمنماه در آیین اختتامیه معرفی میشوند. در وهله دوم اگر طبق نظر ستاد ملی مقابله با کرونا شرایط فراهم بود کاندیداهای هیأت داوران از 12 تا 22 بهمنماه برای اهالی سینما و رسانه در برج میلاد نمایش داده میشود. در مرحله سوم در صورت اینکه با وضعیت بهتری مواجه باشیم این آثار با رعایت پروتکلها و محدودیتهای ظرفیتی (50 درصد) در سینماهای مردمی هم اکران خواهد شد.
یکی از سناریوهای اعلام شده برای جشنواره ملی فیلم فجر، برگزاری آن همزمان با جشنواره جهانی بود اما به گفته طباطبایینژاد با توجه به مصادف شدن با ماه مبارک رمضان و ایام انتخابات، برپایی جشنواره در بهار کار سادهای نبود. برگزاری آنلاین جشنواره هم به خاطر ریسک سرقت فیلمها کاملاً منتفی است.
آنطور که دبیر جشنواره سی و نهم در پاسخ به سؤال «ایران» گفت که این شانس امسال برای عوامل همه فیلمها وجود دارد که کارشان از سوی هیأت داوری دیده شود: «قبلاً این انتقاد وجود داشت که فیلمی (از نگاه هیأت انتخاب) شایسته حضور در جشنواره نبوده، در حالی که میتوانست در جشنواره حاضر باشد. این شانس امسال برای همه فیلمها وجود دارد. شاید اگر هیأت انتخاب وجود داشت، در این قضاوت لحاظ نمیشد.»
بر اساس پیشبینیها امسال در بخش سودای سیمرغ بین 40 تا 50 فیلم حضور دارند. اگر فیلمی در کورس داوری قرار بگیرد، حتماً باید پروانه نمایش ویژه جشنواره را به دست بیاورد. دبیر جشنواره اطمینان داد که سه، چهار فیلم ماندگار در این دوره خواهیم داشت. او اما بهطور مشخص درباره فیلم اصغر فرهادی اعلام کرد که بعید میداند «قهرمان» به جشنواره برسد. فیلمهایی همچون «جنایت بیدقت» شهرام مکری، «دشت خاموش» احمد بهرامی، «ماه تیتی» آیدا پناهنده که در جشنوارههای بینالمللی حضور داشتهاند طبق آییننامه جشنواره، امکان حضور در مهمترین رویداد سینمایی ایران را ندارند.
برای پر کردن جای خالی شور و نشاط اکران فیلم در سینماهای مردمی و نشستهای خبری، سامانههای نمایشی و شبکههای تلویزیونی در تعامل با برگزارکنندگان جشنواره قرار است برنامههایی متناسب با سینمای ایران، گفتوگو با عوامل آثار، برشهایی از فیلم و پشت صحنه آن یا برنامههایی برای زنده کردن خاطرات جشنواره فیلم فجر تدارک ببینند.
در هفتههای اخیر برخی مخالفان اصرار بر تصمیم برگزاری جشنواره را آورده مالی برای تیم اجرایی جشنواره عنوان کرده بودند اما طباطبایینژاد تأکید کرد که بودجه جشنواره امسال کاهش یافته و تمام تلاشها این است که هزینهها در پایینترین حد باشد. او این اطمینان را داد که پس از جشنواره آمار دقیق هزینه کرد اعلام شود. طبق صحبتهای طباطبایینژاد در این نشست جشنواره امسال را میتوان به نوعی ادای دین به اهالی سینما دانست که تلاش کردند چراغ سینما را روشن نگه دارند: «فیلمسازی که از سال گذشته درگیر تولید اثرش بوده اگر درباره اثرش با سکوت مطلق مواجه شود از نظر امید و روحیه برای اهالی سینما و فیلمسازان مناسب نیست. همه ما شکوه جشنواره فیلم فجر را آرمانی میبینیم. اینطور نبینیم که برگزاری فعلی جشنواره تحقیر جشنواره است. باید بپذیریم که شرایط کرونایی ما را به این سمت برده. جشنواره چراغی پرنور بوده و تلاش ما این است که این چراغ خاموش نشود. باید با زیست کرونایی کنار بیاییم.»
از 300 گودبرداری رها شده در تهران، وضعیت 100 گود خطرناک است
از این گود تا آن گود فرج است؟
محمد معصومیان
گزارش نویس
به هر گوشه تهران که نگاه میکنی جایی میبینی که گودبرداری و رها شده است. گاهی نگاه کردن به عمق آنها هم وحشتناک است. این گودالهای بتنی سرگیجه آور با شروع فصل زمستان و بارشها تبدیل به استخرهای پر از آب میشوند و اگر سالها از رها شدن شان گذشته باشد برای همسایگان دلهرهای دائمی بوده است. همین چند وقت پیش بود که خانهای در مجاورت گودی رها شده و خطرناکی در خیابان فلاح تهران باعث ریزش خانه شد. اما این پایان داستان نیست؛ تهران 300 گود رها شده و 100 گود خطرناک دارد که هرکدامشان مثل دهانی گشوده، میتواند جان و مال مردم را در شبی بارانی ببلعد.
صفیه قلیزاده دبیر کمیته شهرسازی شورای شهر تهران گود پرخطر را براساس شاخصها این طور تعریف میکند: «یکی از شاخصها سطح اشغال و عمقی است که آن گودبرداری داشته است. دیگری همجواری با تأسیسات پرخطری که ممکن است در جوار آن گود ایجاد شده یا وجود داشته باشد و مورد سوم این است که زمان پایدارسازی گود چه زمانی بوده است، متأسفانه گود رها شده زمانی به شرایط پرخطر میرسد که روند پایدارسازی آن انجام نشده و سازه نگهبان موقت آن منقضی شده و اقدامات نظارتی هم برای آن صورت نگرفته است.»
مهدی صالحی مدیرکل معماری و ساختمان شهرداری تهران از مأموریت همیشگی شهرداری تهران برای نظارت بر گودهای رها شده تهران میگوید و تصمیماتی که قرار است سرعت رسیدگی به گودهای رها شده را افزایش دهد: «با وجود اراده واحدی که در این زمینه وجود دارد رفع خطر از گودهای رها شده کاری زمانبر و انرژی بر است اما هیچ کدام از گودها از نظر ما خارج نیست و در مجموع 300 گود رها شده ، اولویت با 100 گود خطرناکی است که در سطح شهر تهران وجود دارد اما تا 2 پروژه را سروسامان میدهیم چندتای دیگر اضافه میشود.»
گودی نبش حاشیه خیابان بلوار کشاورز به عمق 24 متر و مساحت 3 هزار و 600 مترمربع که 11 سال رها شده است، از 4طرفش خیابانی میگذرد و سه طرف آن هم پر از آپارتمان است؛ یعنی اگر روزی هوای ریزش به سر این گود بزند کل خیابانهای اطراف و شاید آپارتمانها را هم با خود به درون بکشد. همین طور که به طرف در کارگاهی این گود میروم چند کارگر با لباس فرم داخل میشوند و در را میبندند. در کارگاه را میزنم اما نگهبان مصرانه میگوید که ساخت و ساز شروع شده و دیگر جای نگرانی نیست و من هم باید برگردم.
صفیه قلیزاده آخرین آمار گودهای تهران را در مجموع 275 گود اعلام میکند و در تعداد 100 گود خطرناک با شهرداری هم عقیده است: «سال 96 از طرف شهرداری تهران حدود 221 گود رها شده اعلام شد که 84 گود پرخطر گزارش شده بود. مقایسه این دو آمار نشان میدهد آنچه در سالهای گذشته اتفاق افتاده این است که ورود جدی یا اقدام معنادار و سازندهای در این رابطه اتفاق نیفتاده است. از طرفی دوره تضمین سازه نگهدار و نیلینگ پروژههای میان خطر و پرخطر ما منقضی شده و یک بخشی از گودهای میان خطر و کم خطر شناسایی شده ما از سال 96 هم به حجم گودهای پرخطر ما در سال گذشته اضافه شده است.» قلیزاده بیشترین پراکندگی را در منطقه 1 و 22 میداند که به ترتیب 45 گود در منطقه 1 و 42 گود در منطقه 22 است.
گود بعدی با عمق 13 متر و فوندانسیونی مغایر با نقشه در محله الهیه است که از سال 93 پروانه ساخت گرفته اما هنوز خبری از ساخت و ساز نیست. حصارهای آهنی و بلندی که اطراف زمین کشیده شده راه را برای هر نگاهی میبندد. سرایدار آپارتمان همسایه گود وقتی پرسه زدن مرا میبیند بیرون میآید و در جواب سؤالم در مورد گود مسئولانه پاسخ میدهد که ساخت و ساز در حال انجام است و هیچ مشکلی وجود ندارد. میپرسم صاحب ملک را میشناسید؟ سرایدار پاسخ میدهد: «بله، بله» شاید اگر با همین قاطعیت میگفت که نمیشناسد بیشتر به حرفش اعتماد میکردم.
مهدی صالحی از کارهای خوبی که شهرداری در قبال گودهای رها شده انجام داده، میگوید، 3 گود پر شده و به گود معروف مرزداران که مالک مجاب شده خطر را کمتر کند سر و سامان داده اما به گفت وی پروژه زمانبری است: «راه حل هرکدام از این گودها متفاوت است و دلایل زیادی مثل مسائل حقوقی، مالکیتی در ایجاد آنها تأثیر دارند.» او توضیح میدهد که یکی از تصمیمات شهرداری در قبال مالکانی که نگاه مسئولانهای نداشته باشند پر کردن گودها با خاک و نخالهای است که از ساختمانهای دیگر به بیرون شهر برده میشود: «در دوره 45 روزه جدید ما بالغ بر 10 پروژه را رفع خطر کردهایم.»
اما گود تقاطع خیابان میرداماد و ولیعصر جایی است در مجاورت یک مجتمع کامپیوتری معروف تهران. اطرافش پرسه میزنم و بالاخره راهی برای دیدن آن پیدا میکنیم. گودی عظیم با عمق 35 متری که شاید یکی از عمیقترین گودهای تهران باشد. موقع نگاه کردن به انتهایش احساس میکنم مرا به طرف خودش میکشد. کارشناس ارشد سازهای که به من در دیدن این گود ترسناک کمک کرد و دوست ندارد نامی از او آورده شود، میگوید: «اینجا را 24 ماه میتوان گارانتی کرد و اگر حین کار باشد میتوانسته سه ماه دیگر هم اضافه کند ولی تمام این زمان برای گارنتی این گود گذشته است.»
او به ساختمان مجتمع کامپیوتری که دقیقاً کنار این گود است اشاره میکند و میگوید: «این نیلینگی که انجام شده برای خیابان ولیعصر و میرداماد که تنها بار ترافیکی خیابان روی آن است شاید مشکلی ایجاد نکند ولی این سمت شرق ساختمان مجتمع سر بار است و دارد فشار میآورد روی این استرندها که بسیار خطرناک است.» او که 19 سال است به مهندسی سازه مشغول است بارندگیهای را برای مجتمع کناری خطرناک میداند.
محمودرضا کلانتری مدیر اجرایی مجتمع کامپیوتری از 4 سال نگرانی و اضطراب در همسایگی با این گود میگوید: «ما به شهرداری ناحیه و منطقه و آتش نشانی، شورای شهر و هر ارگانی که فکرش را بکنید متوسل شدیم. چندین بار هم با مالک محترم این زمین تماس گرفتیم که هر بار گفتند در حال تجهیز کارگاه هستیم و آخر این ماه و ماه دیگر... اما نتیجه هیچ. پی ساختمان ما پاییز و زمستان توی آب است. ما هر لحظه استرس داریم با این همه ارباب رجوع ریزشی اتفاق بیفتد و فاجعه ملی بشود.»
مهدی صالحی اما در جواب به این پرسش که چه اقداماتی برای این گود رها شده انجام شده میگوید: «جزو اولویتهای ما نبوده چون در گزارشهای ما نبوده است. باید گزارشی از اینکه مخاطرهای ایجاد شده باشد داشته باشیم اما دستگاه نظارتی گزارشی نداده است.»
صفیه قلیزاده یکی از موضوعات مهم دیگر را قدمت گودها میداند: «متأسفانه 29 مورد از گودهای رها شده تهران بالای 10سال قدمت دارند، 85 گود بین 4 تا 10 سال از عمر گودبرداری آن گذشته است و حدوداً 115 تا از گودهای ما بیش از 4 سال است.»
وی یکی از محدودیتهای جدی شهرداری تهران در مواجهه با گودهای رها شده شهر را مسأله حقوقی و قانونی میداند که دست نیروهای شهرداری را برای ورود به ملکی که پروانه و مهندس ناظر دارد میبندد و حتی ممکن است عواقبی هم داشته باشد. لابد از خودتان میپرسید این املاک رها شده ثروت چه کسانی است؟ 55 درصد این املاک برای اشخاص حقیقی است و آن طور که قلیزاده میگوید 30 درصد آنها هم برای سازمانهای دولتی و 15 درصد هم شهرداری تهران: «از مجموع کل آمار 35 درصد این گودها جزو گودهای پرخطر هستند.»
او امیدوار است با پیش قدم شدن سازمانهای دولتی و شهرداری، اشخاص حقیقی هم در این راه همگامتر شوند. قلیزاده یکی دیگر از مشکلات را ساختار طرح تفصیلی میداند که در آن هیچ محدودیتی برای مالکان در رابطه با گودبرداری و روند بارگزاری قید نشده است. دبیر کمیته شهرسازی شورای شهر یکی از راههای کنشگری در رابطه با خطرات گودهای رها شده تهران از طرف مردم را بارگذاری آدرس دقیق این گودها در سامانه شفافیت شهرداری میداند.
قلیزاده درباره جلسات شورای شهر و شهرداری تهران و تصمیمات جدید در این زمینه میگوید: «تصمیم گرفته شد برای پروانههایی که قرار است صادر بشود یک بازه زمانی مشخص برای مالکین گودهای رها شده تعیین شود تا نسبت به ایمنسازی آن اقدام کنند در غیر این صورت با ضمانت نامه بانکی که از مالک گرفته میشود، شهرداری تهران برای پر کردن آن وارد عمل میشود. همچنین قرار شد شهرداری تهران یک لایحه تدوین کند و مسئولیتپذیری مالکین را بهصورت مشخص در رابطه با گودهای رها شده تعیین بکند و همین طور بازه زمانی و ضمانت نامه بانکی تعریف کند که پس از آن بتواند مستقیماً و بدون دغدغه ورود کند.»
گزارش نویس
به هر گوشه تهران که نگاه میکنی جایی میبینی که گودبرداری و رها شده است. گاهی نگاه کردن به عمق آنها هم وحشتناک است. این گودالهای بتنی سرگیجه آور با شروع فصل زمستان و بارشها تبدیل به استخرهای پر از آب میشوند و اگر سالها از رها شدن شان گذشته باشد برای همسایگان دلهرهای دائمی بوده است. همین چند وقت پیش بود که خانهای در مجاورت گودی رها شده و خطرناکی در خیابان فلاح تهران باعث ریزش خانه شد. اما این پایان داستان نیست؛ تهران 300 گود رها شده و 100 گود خطرناک دارد که هرکدامشان مثل دهانی گشوده، میتواند جان و مال مردم را در شبی بارانی ببلعد.
صفیه قلیزاده دبیر کمیته شهرسازی شورای شهر تهران گود پرخطر را براساس شاخصها این طور تعریف میکند: «یکی از شاخصها سطح اشغال و عمقی است که آن گودبرداری داشته است. دیگری همجواری با تأسیسات پرخطری که ممکن است در جوار آن گود ایجاد شده یا وجود داشته باشد و مورد سوم این است که زمان پایدارسازی گود چه زمانی بوده است، متأسفانه گود رها شده زمانی به شرایط پرخطر میرسد که روند پایدارسازی آن انجام نشده و سازه نگهبان موقت آن منقضی شده و اقدامات نظارتی هم برای آن صورت نگرفته است.»
مهدی صالحی مدیرکل معماری و ساختمان شهرداری تهران از مأموریت همیشگی شهرداری تهران برای نظارت بر گودهای رها شده تهران میگوید و تصمیماتی که قرار است سرعت رسیدگی به گودهای رها شده را افزایش دهد: «با وجود اراده واحدی که در این زمینه وجود دارد رفع خطر از گودهای رها شده کاری زمانبر و انرژی بر است اما هیچ کدام از گودها از نظر ما خارج نیست و در مجموع 300 گود رها شده ، اولویت با 100 گود خطرناکی است که در سطح شهر تهران وجود دارد اما تا 2 پروژه را سروسامان میدهیم چندتای دیگر اضافه میشود.»
گودی نبش حاشیه خیابان بلوار کشاورز به عمق 24 متر و مساحت 3 هزار و 600 مترمربع که 11 سال رها شده است، از 4طرفش خیابانی میگذرد و سه طرف آن هم پر از آپارتمان است؛ یعنی اگر روزی هوای ریزش به سر این گود بزند کل خیابانهای اطراف و شاید آپارتمانها را هم با خود به درون بکشد. همین طور که به طرف در کارگاهی این گود میروم چند کارگر با لباس فرم داخل میشوند و در را میبندند. در کارگاه را میزنم اما نگهبان مصرانه میگوید که ساخت و ساز شروع شده و دیگر جای نگرانی نیست و من هم باید برگردم.
صفیه قلیزاده آخرین آمار گودهای تهران را در مجموع 275 گود اعلام میکند و در تعداد 100 گود خطرناک با شهرداری هم عقیده است: «سال 96 از طرف شهرداری تهران حدود 221 گود رها شده اعلام شد که 84 گود پرخطر گزارش شده بود. مقایسه این دو آمار نشان میدهد آنچه در سالهای گذشته اتفاق افتاده این است که ورود جدی یا اقدام معنادار و سازندهای در این رابطه اتفاق نیفتاده است. از طرفی دوره تضمین سازه نگهدار و نیلینگ پروژههای میان خطر و پرخطر ما منقضی شده و یک بخشی از گودهای میان خطر و کم خطر شناسایی شده ما از سال 96 هم به حجم گودهای پرخطر ما در سال گذشته اضافه شده است.» قلیزاده بیشترین پراکندگی را در منطقه 1 و 22 میداند که به ترتیب 45 گود در منطقه 1 و 42 گود در منطقه 22 است.
گود بعدی با عمق 13 متر و فوندانسیونی مغایر با نقشه در محله الهیه است که از سال 93 پروانه ساخت گرفته اما هنوز خبری از ساخت و ساز نیست. حصارهای آهنی و بلندی که اطراف زمین کشیده شده راه را برای هر نگاهی میبندد. سرایدار آپارتمان همسایه گود وقتی پرسه زدن مرا میبیند بیرون میآید و در جواب سؤالم در مورد گود مسئولانه پاسخ میدهد که ساخت و ساز در حال انجام است و هیچ مشکلی وجود ندارد. میپرسم صاحب ملک را میشناسید؟ سرایدار پاسخ میدهد: «بله، بله» شاید اگر با همین قاطعیت میگفت که نمیشناسد بیشتر به حرفش اعتماد میکردم.
مهدی صالحی از کارهای خوبی که شهرداری در قبال گودهای رها شده انجام داده، میگوید، 3 گود پر شده و به گود معروف مرزداران که مالک مجاب شده خطر را کمتر کند سر و سامان داده اما به گفت وی پروژه زمانبری است: «راه حل هرکدام از این گودها متفاوت است و دلایل زیادی مثل مسائل حقوقی، مالکیتی در ایجاد آنها تأثیر دارند.» او توضیح میدهد که یکی از تصمیمات شهرداری در قبال مالکانی که نگاه مسئولانهای نداشته باشند پر کردن گودها با خاک و نخالهای است که از ساختمانهای دیگر به بیرون شهر برده میشود: «در دوره 45 روزه جدید ما بالغ بر 10 پروژه را رفع خطر کردهایم.»
اما گود تقاطع خیابان میرداماد و ولیعصر جایی است در مجاورت یک مجتمع کامپیوتری معروف تهران. اطرافش پرسه میزنم و بالاخره راهی برای دیدن آن پیدا میکنیم. گودی عظیم با عمق 35 متری که شاید یکی از عمیقترین گودهای تهران باشد. موقع نگاه کردن به انتهایش احساس میکنم مرا به طرف خودش میکشد. کارشناس ارشد سازهای که به من در دیدن این گود ترسناک کمک کرد و دوست ندارد نامی از او آورده شود، میگوید: «اینجا را 24 ماه میتوان گارانتی کرد و اگر حین کار باشد میتوانسته سه ماه دیگر هم اضافه کند ولی تمام این زمان برای گارنتی این گود گذشته است.»
او به ساختمان مجتمع کامپیوتری که دقیقاً کنار این گود است اشاره میکند و میگوید: «این نیلینگی که انجام شده برای خیابان ولیعصر و میرداماد که تنها بار ترافیکی خیابان روی آن است شاید مشکلی ایجاد نکند ولی این سمت شرق ساختمان مجتمع سر بار است و دارد فشار میآورد روی این استرندها که بسیار خطرناک است.» او که 19 سال است به مهندسی سازه مشغول است بارندگیهای را برای مجتمع کناری خطرناک میداند.
محمودرضا کلانتری مدیر اجرایی مجتمع کامپیوتری از 4 سال نگرانی و اضطراب در همسایگی با این گود میگوید: «ما به شهرداری ناحیه و منطقه و آتش نشانی، شورای شهر و هر ارگانی که فکرش را بکنید متوسل شدیم. چندین بار هم با مالک محترم این زمین تماس گرفتیم که هر بار گفتند در حال تجهیز کارگاه هستیم و آخر این ماه و ماه دیگر... اما نتیجه هیچ. پی ساختمان ما پاییز و زمستان توی آب است. ما هر لحظه استرس داریم با این همه ارباب رجوع ریزشی اتفاق بیفتد و فاجعه ملی بشود.»
مهدی صالحی اما در جواب به این پرسش که چه اقداماتی برای این گود رها شده انجام شده میگوید: «جزو اولویتهای ما نبوده چون در گزارشهای ما نبوده است. باید گزارشی از اینکه مخاطرهای ایجاد شده باشد داشته باشیم اما دستگاه نظارتی گزارشی نداده است.»
صفیه قلیزاده یکی از موضوعات مهم دیگر را قدمت گودها میداند: «متأسفانه 29 مورد از گودهای رها شده تهران بالای 10سال قدمت دارند، 85 گود بین 4 تا 10 سال از عمر گودبرداری آن گذشته است و حدوداً 115 تا از گودهای ما بیش از 4 سال است.»
وی یکی از محدودیتهای جدی شهرداری تهران در مواجهه با گودهای رها شده شهر را مسأله حقوقی و قانونی میداند که دست نیروهای شهرداری را برای ورود به ملکی که پروانه و مهندس ناظر دارد میبندد و حتی ممکن است عواقبی هم داشته باشد. لابد از خودتان میپرسید این املاک رها شده ثروت چه کسانی است؟ 55 درصد این املاک برای اشخاص حقیقی است و آن طور که قلیزاده میگوید 30 درصد آنها هم برای سازمانهای دولتی و 15 درصد هم شهرداری تهران: «از مجموع کل آمار 35 درصد این گودها جزو گودهای پرخطر هستند.»
او امیدوار است با پیش قدم شدن سازمانهای دولتی و شهرداری، اشخاص حقیقی هم در این راه همگامتر شوند. قلیزاده یکی دیگر از مشکلات را ساختار طرح تفصیلی میداند که در آن هیچ محدودیتی برای مالکان در رابطه با گودبرداری و روند بارگزاری قید نشده است. دبیر کمیته شهرسازی شورای شهر یکی از راههای کنشگری در رابطه با خطرات گودهای رها شده تهران از طرف مردم را بارگذاری آدرس دقیق این گودها در سامانه شفافیت شهرداری میداند.
قلیزاده درباره جلسات شورای شهر و شهرداری تهران و تصمیمات جدید در این زمینه میگوید: «تصمیم گرفته شد برای پروانههایی که قرار است صادر بشود یک بازه زمانی مشخص برای مالکین گودهای رها شده تعیین شود تا نسبت به ایمنسازی آن اقدام کنند در غیر این صورت با ضمانت نامه بانکی که از مالک گرفته میشود، شهرداری تهران برای پر کردن آن وارد عمل میشود. همچنین قرار شد شهرداری تهران یک لایحه تدوین کند و مسئولیتپذیری مالکین را بهصورت مشخص در رابطه با گودهای رها شده تعیین بکند و همین طور بازه زمانی و ضمانت نامه بانکی تعریف کند که پس از آن بتواند مستقیماً و بدون دغدغه ورود کند.»
ظهور نسل جدید انسانهایی که فناوری در مغز آنها کاشته میشود
یک قدم تا ورود ابَرانسانها به زندگی روزمره
میثم لطفی
خبرنگار
مطالعات جدید شرکت امنیت سایبری کسپرسکی نشان می دهد حدود دوسوم اروپاییها نگران افزایش عملکرد فیزیکی بدن انسان با استفاده از فناوریهای مدرن و هوشمند هستند و به این نتیجه رسیدهاند که اگر فناوری بتواند وارد بدن شود یا عملکرد اعضای مختلف بدن را چندبرابر کند، بشر به مرور زمان هویت اصلی خود را از دست میدهد و در نهایت از فناوری شکست میخورد. این تحقیق در اصل روی کارآمدن سایبورگ (Cyborg) یا ابرانسانهایی را بررسی کرده است که براساس آن بخشهایی از بدن انسان به تجهیزات فناوری مجهز میشود تا بهصورت کارآمدتر و قویتر عمل کند.
در این مطالعه بیش از 14 هزار نفر از 16 کشور مختلف حضور داشتند و البته، نظرات آنها بین گروههای مختلف جمعیتی متفاوت بود. مردم جنوب اروپا و مراکش بهعنوان تنها کشور غیراروپایی که در این بررسی حضور داشت، نسبت به همسایگان شمالی خود چشمانداز مثبتتری به سایبورگها داشتند و در نظرسنجی صورت گرفته اعلام کردند که وجود چنین انسانهایی را برای بهبود کیفیت زندگی لازم میدانند. در این مطالعه 81 درصد ایتالیاییها اظهار داشتند که سایبورگ یا ابَرانسان میتواند قابلیتهای انسان عادی را ارتقا دهد و در این میان بیش از نیمی از آنها گفتند که وجود چنین انسانهایی میتواند برای جامعه خطرناک باشد که البته در بریتانیا تنها یکسوم مردم سایبورگها را برای جامعه خطرناک دانستند. ولی آیا واقعاً ابرانسان در کنار انسانهای معمولی زندگی خود را آغاز میکند؟
انسان-فناوری
«ایلان ماسک» چندی پیش در مورد پیشی گرفتن فناوری هوش مصنوعی از انسان طی پنج سال آینده هشدار داد. با وجود این او گفت که اصلاً در این زمینه جای نگرانی نیست، زیرا استارتاپ جدید او موسوم به «نورالینک» موفق به کشف ماده زیست-مصنوعی منحصر به فردی شده است که از آن میتوان برای ادغام فناوری هوش مصنوعی با مغز انسان استفاده کرد تا در نهایت بتوانیم از روباتها پیشی بگیریم. این فناوری جدید گام مهمی در جهت تلفیق سیستمهای هوشمند الکترونیک با بدن انسان محسوب میشود تا در نهایت سایبورگها هم بتوانند روی کره زمین گام بردارند.
بهتازگی چندین دانشگاه و مؤسسه تحقیقاتی پروژههای بزرگی را روی فناوریهای هوشمند با قابلیت اتصال مغز انسان به رایانه مطرح کردند. استارتاپ «نورالینک» ماسک از جمله آنها محسوب میشود که خبر دستیابی به سیستم ویژه با قابلیت تولید تجاری را منتشر کرده است. هدف از توسعه فناوری مذکور ارائه جریانهای داده با پهنای باند کامل به مغز انسان است که این فرآیند از طریق کابل سی-یواِسبی انجام میشود. این توانایی به مردم امکان میدهد موسیقی را مستقیم در ذهن خود پخش کنند و حتی دامنه شنوایی خود را از فرکانسهای منظم فراتر برند. البته «ایلان ماسک» میگوید که فناوری جدید قابلیتهای فراوانی دارد و این اطمینان را داده است که آینده بشریت با هوش مصنوعی متفاوت از آنچه که تصور میکنیم رقم میخورد.
با این حال، مهمترین مانعی که جلو زندگی سایبورگ در کنار ما را میگیرد این واقعیت است که اتصال الکترونیک به بافت بدن انسان میتواند چالش برانگیز باشد و مشکلات فراوانی را به همراه داشته باشد. مواد الکترونیکی سنتی از سیلیکون، طلا و فولاد ساخته میشوند و هنگام کاشت میتوانند به بافت بدن انسان آسیب برسانند. آنها همچنین صدمات جبرانناپذیر را بهطور بالقوه به بدن انسان وارد میکنند. این معضل همان چیزی است که خوشبختانه محققان دانشگاه «دلاوِر» روی آن تمرکز کردهاند و این هفته با انتشار گزارشی توضیح دادند که با استفاده از مواد جدید زیست-مصنوعی موفق شدند تراشههایی تولید کنند که جنس آنها شبیه به بافت بدن انسان است.
«دیوید مارتین» مدیر این گروه تحقیقاتی در گزارش خود توضیح داد: «ما ایده ساخت تراشههای هوشمند با مواد شبیه بافت بدن انسان را مدنظر قرار دادیم، زیرا میکروالکترودهایی که میخواستیم به مغز انسان متصل کنیم ساختار سخت و محکم داشتند و در مقابل، مغز از مواد ارگانیک، زنده و نرم ساخته شده است. پروژه تحقیقاتی ما در این زمینه بهخوبی پیش نرفت و بنابراین فکر کردیم که باید راه بهتری هم وجود داشته باشد. ما بررسی روی مواد الکترونیکی ارگانیک نظیر پلیمرهای متصل را آغاز کردیم که در دستگاههای هوشمند غیربیولوژیکی مورد استفاده قرار میگرفتند. در بررسیهای خود همچنین موفق به شناسایی یک نمونه شیمیایی پایدار شدیم که بهعنوان پوشش ویژه برای نمایشگرها به کار گرفته میشد.» پلیمر جدیدی که تراشههای هوشمند در آن جاسازی میشود و براحتی میتوان آن را در مغز انسان کاشت PEDOT نام دارد. این پلیمر به گونهای ساخته شده است که بدون ایجاد هرگونه زخم، به همراه سخت افزار الکترونیکی مربوطه در بافت بدن انسان قرار میگیرد و عملکرد کاشتهای پزشکی را به طرز چشمگیری بهبود میبخشد.
این زندگی سایبورگی
ابَرانسانها با قابلیتهای ماورایی در فیلمهای علمی-تخیلی همواره طرفداران بیشماری داشتهاند و از سوپرمن و بَتمن گرفته تا قهرمان ماتریکس همیشه مورد توجه بودند. جای تعجب نیست که در نظرسنجی اخیر هم بسیاری از اروپاییها خواستار ورود ابرانسانها به زندگی روزمره شدند و در این میان افراد مسن که در مطالعه مرکز کسپرسکی حضور داشتند، وجود این موجودات را برای تقویت انسان و حمایت از سلامتی آنها لازم دانستند و در مقابل افراد جوانتر اعلام کردند که کاشت فناوریهای هوشمند در بدن آنها که در نهایت باعث بهبود ظاهر و فعالیتهای ورزشی میشود یا مهارتهای عملکردی آنها را تقویت میکند، تأثیر مستقیم روی بهبود کیفیت زندگی خواهد داشت. در این بین 48 درصد مردها اعلام کردند که با فناوریهای تقویت کننده انسان به بدن خود به طور کامل موافق هستند و در مقابل تنها 38 درصد زنان با چنین اتفاقی موافق بودند. مردان از ورود تراشههای هوشمند به بدن خود قدرت فیزیکی بیشتر را درخواست کردند و بخش اعظم زنان بر بهبود سلامت و ظاهر جذابتر تأکید داشتند.
ولی اگر بخواهیم جنبههای منفی و ترس افراد در مورد پیشرفت سایبورگ یا ابَرانسان را بررسی کنیم، اطلاعات دقیقتری به دست خواهیم آورد. در بررسی جدید مرکز امنیت سایبری کسپرسکی مشخص شد هفت نفر از هر 10 فردی که در این نظرسنجی حضور داشتند چنین فناوریهایی را مختص ثروتمندان دانستند و از دسترسی به چنین تراشههایی در بدن خود ناامید بودند.
همچنین 88 درصد افراد از این مسأله، نگران هک شدن بدنهای پیشرفته خود از طریق مجرمان سایبری بودند و امکان دسترسی مخفیانه به تراشهای که در بدن آنها جاسازی شده است را ممکن دانستند. پروفسور «جولیان ساولوسکو» از مرکز اخلاق علمی دانشگاه آکسفورد در این خصوص توضیح داد که ورود سایبورگها میتواند در بازه زمانی کوتاه زندگی انسانها را کاملاً تغییر دهد. او گفت: «با روی کار آمدن ابَرانسانها ما به برخی از اهدافی دسترسی پیدا میکنیم که برای قرنهای طولانی منتظر آن بودیم. زمانی که اثبات شود این فناوری بهخوبی کار میکند، مردم حاضر هستند با پرداخت هزینههای بالا چنین تراشههایی را در بدن خود کاشت دهند.»
گفتنی است واژه «سایبورگ» نخستین بار در اوایل نیمه دوم قرن بیستم مورد توجه قرار گرفت و آن زمان به موجوداتی اطلاق میشد که بخشی از بدن آنها روبات و بخش دیگر هم انسان بود ولی محققان با انجام پروژههای تحقیقاتی مختلف به این نتیجه رسیدند که میتوانند با در اختیار داشتن بدن انسان بهصورت یکپارچه، تراشههای هوشمندی را به آن اضافه کنند که قابلیتها و عملکردهای بخشهای مختلف بدن را ارتقا دهد و بهعنوان مثال، برای فردی که بواسطه ابتلا به بیماری آلزایمر حافظه خود را از دست داده است این تراشهها میتوانند زندگی عادی را به او بازگردانند. این دستگاهها همچنین میتوانند رشد تومورهای سرطانی در بدن را کنترل کنند یا در بافتهای آسیب دیده قرار بگیرند تا آنها را بهبود بخشند. فناوری جدید شرکت «ایلان ماسک» که به تازگی تأییدیه محصول پزشکی نوآورانه از سازمان غذا و داروی امریکا (FDA) را به دست آورده است، ابعاد بسیار کوچکی دارد که در حفرههای داخل جمجمه انسان قرار میگیرد و به وسیله 1024 الکترود بسیار باریک که در مغز فرومیرود، با آن ارتباط برقرار میکند و سپس به کمک فناوری بلوتوث به یک رایانه خارجی وصل میشود. باید دید ورود این فناوری تا چه اندازه میتواند به نفع یا ضرر انسان هزاره سوم باشد.
خبرنگار
مطالعات جدید شرکت امنیت سایبری کسپرسکی نشان می دهد حدود دوسوم اروپاییها نگران افزایش عملکرد فیزیکی بدن انسان با استفاده از فناوریهای مدرن و هوشمند هستند و به این نتیجه رسیدهاند که اگر فناوری بتواند وارد بدن شود یا عملکرد اعضای مختلف بدن را چندبرابر کند، بشر به مرور زمان هویت اصلی خود را از دست میدهد و در نهایت از فناوری شکست میخورد. این تحقیق در اصل روی کارآمدن سایبورگ (Cyborg) یا ابرانسانهایی را بررسی کرده است که براساس آن بخشهایی از بدن انسان به تجهیزات فناوری مجهز میشود تا بهصورت کارآمدتر و قویتر عمل کند.
در این مطالعه بیش از 14 هزار نفر از 16 کشور مختلف حضور داشتند و البته، نظرات آنها بین گروههای مختلف جمعیتی متفاوت بود. مردم جنوب اروپا و مراکش بهعنوان تنها کشور غیراروپایی که در این بررسی حضور داشت، نسبت به همسایگان شمالی خود چشمانداز مثبتتری به سایبورگها داشتند و در نظرسنجی صورت گرفته اعلام کردند که وجود چنین انسانهایی را برای بهبود کیفیت زندگی لازم میدانند. در این مطالعه 81 درصد ایتالیاییها اظهار داشتند که سایبورگ یا ابَرانسان میتواند قابلیتهای انسان عادی را ارتقا دهد و در این میان بیش از نیمی از آنها گفتند که وجود چنین انسانهایی میتواند برای جامعه خطرناک باشد که البته در بریتانیا تنها یکسوم مردم سایبورگها را برای جامعه خطرناک دانستند. ولی آیا واقعاً ابرانسان در کنار انسانهای معمولی زندگی خود را آغاز میکند؟
انسان-فناوری
«ایلان ماسک» چندی پیش در مورد پیشی گرفتن فناوری هوش مصنوعی از انسان طی پنج سال آینده هشدار داد. با وجود این او گفت که اصلاً در این زمینه جای نگرانی نیست، زیرا استارتاپ جدید او موسوم به «نورالینک» موفق به کشف ماده زیست-مصنوعی منحصر به فردی شده است که از آن میتوان برای ادغام فناوری هوش مصنوعی با مغز انسان استفاده کرد تا در نهایت بتوانیم از روباتها پیشی بگیریم. این فناوری جدید گام مهمی در جهت تلفیق سیستمهای هوشمند الکترونیک با بدن انسان محسوب میشود تا در نهایت سایبورگها هم بتوانند روی کره زمین گام بردارند.
بهتازگی چندین دانشگاه و مؤسسه تحقیقاتی پروژههای بزرگی را روی فناوریهای هوشمند با قابلیت اتصال مغز انسان به رایانه مطرح کردند. استارتاپ «نورالینک» ماسک از جمله آنها محسوب میشود که خبر دستیابی به سیستم ویژه با قابلیت تولید تجاری را منتشر کرده است. هدف از توسعه فناوری مذکور ارائه جریانهای داده با پهنای باند کامل به مغز انسان است که این فرآیند از طریق کابل سی-یواِسبی انجام میشود. این توانایی به مردم امکان میدهد موسیقی را مستقیم در ذهن خود پخش کنند و حتی دامنه شنوایی خود را از فرکانسهای منظم فراتر برند. البته «ایلان ماسک» میگوید که فناوری جدید قابلیتهای فراوانی دارد و این اطمینان را داده است که آینده بشریت با هوش مصنوعی متفاوت از آنچه که تصور میکنیم رقم میخورد.
با این حال، مهمترین مانعی که جلو زندگی سایبورگ در کنار ما را میگیرد این واقعیت است که اتصال الکترونیک به بافت بدن انسان میتواند چالش برانگیز باشد و مشکلات فراوانی را به همراه داشته باشد. مواد الکترونیکی سنتی از سیلیکون، طلا و فولاد ساخته میشوند و هنگام کاشت میتوانند به بافت بدن انسان آسیب برسانند. آنها همچنین صدمات جبرانناپذیر را بهطور بالقوه به بدن انسان وارد میکنند. این معضل همان چیزی است که خوشبختانه محققان دانشگاه «دلاوِر» روی آن تمرکز کردهاند و این هفته با انتشار گزارشی توضیح دادند که با استفاده از مواد جدید زیست-مصنوعی موفق شدند تراشههایی تولید کنند که جنس آنها شبیه به بافت بدن انسان است.
«دیوید مارتین» مدیر این گروه تحقیقاتی در گزارش خود توضیح داد: «ما ایده ساخت تراشههای هوشمند با مواد شبیه بافت بدن انسان را مدنظر قرار دادیم، زیرا میکروالکترودهایی که میخواستیم به مغز انسان متصل کنیم ساختار سخت و محکم داشتند و در مقابل، مغز از مواد ارگانیک، زنده و نرم ساخته شده است. پروژه تحقیقاتی ما در این زمینه بهخوبی پیش نرفت و بنابراین فکر کردیم که باید راه بهتری هم وجود داشته باشد. ما بررسی روی مواد الکترونیکی ارگانیک نظیر پلیمرهای متصل را آغاز کردیم که در دستگاههای هوشمند غیربیولوژیکی مورد استفاده قرار میگرفتند. در بررسیهای خود همچنین موفق به شناسایی یک نمونه شیمیایی پایدار شدیم که بهعنوان پوشش ویژه برای نمایشگرها به کار گرفته میشد.» پلیمر جدیدی که تراشههای هوشمند در آن جاسازی میشود و براحتی میتوان آن را در مغز انسان کاشت PEDOT نام دارد. این پلیمر به گونهای ساخته شده است که بدون ایجاد هرگونه زخم، به همراه سخت افزار الکترونیکی مربوطه در بافت بدن انسان قرار میگیرد و عملکرد کاشتهای پزشکی را به طرز چشمگیری بهبود میبخشد.
این زندگی سایبورگی
ابَرانسانها با قابلیتهای ماورایی در فیلمهای علمی-تخیلی همواره طرفداران بیشماری داشتهاند و از سوپرمن و بَتمن گرفته تا قهرمان ماتریکس همیشه مورد توجه بودند. جای تعجب نیست که در نظرسنجی اخیر هم بسیاری از اروپاییها خواستار ورود ابرانسانها به زندگی روزمره شدند و در این میان افراد مسن که در مطالعه مرکز کسپرسکی حضور داشتند، وجود این موجودات را برای تقویت انسان و حمایت از سلامتی آنها لازم دانستند و در مقابل افراد جوانتر اعلام کردند که کاشت فناوریهای هوشمند در بدن آنها که در نهایت باعث بهبود ظاهر و فعالیتهای ورزشی میشود یا مهارتهای عملکردی آنها را تقویت میکند، تأثیر مستقیم روی بهبود کیفیت زندگی خواهد داشت. در این بین 48 درصد مردها اعلام کردند که با فناوریهای تقویت کننده انسان به بدن خود به طور کامل موافق هستند و در مقابل تنها 38 درصد زنان با چنین اتفاقی موافق بودند. مردان از ورود تراشههای هوشمند به بدن خود قدرت فیزیکی بیشتر را درخواست کردند و بخش اعظم زنان بر بهبود سلامت و ظاهر جذابتر تأکید داشتند.
ولی اگر بخواهیم جنبههای منفی و ترس افراد در مورد پیشرفت سایبورگ یا ابَرانسان را بررسی کنیم، اطلاعات دقیقتری به دست خواهیم آورد. در بررسی جدید مرکز امنیت سایبری کسپرسکی مشخص شد هفت نفر از هر 10 فردی که در این نظرسنجی حضور داشتند چنین فناوریهایی را مختص ثروتمندان دانستند و از دسترسی به چنین تراشههایی در بدن خود ناامید بودند.
همچنین 88 درصد افراد از این مسأله، نگران هک شدن بدنهای پیشرفته خود از طریق مجرمان سایبری بودند و امکان دسترسی مخفیانه به تراشهای که در بدن آنها جاسازی شده است را ممکن دانستند. پروفسور «جولیان ساولوسکو» از مرکز اخلاق علمی دانشگاه آکسفورد در این خصوص توضیح داد که ورود سایبورگها میتواند در بازه زمانی کوتاه زندگی انسانها را کاملاً تغییر دهد. او گفت: «با روی کار آمدن ابَرانسانها ما به برخی از اهدافی دسترسی پیدا میکنیم که برای قرنهای طولانی منتظر آن بودیم. زمانی که اثبات شود این فناوری بهخوبی کار میکند، مردم حاضر هستند با پرداخت هزینههای بالا چنین تراشههایی را در بدن خود کاشت دهند.»
گفتنی است واژه «سایبورگ» نخستین بار در اوایل نیمه دوم قرن بیستم مورد توجه قرار گرفت و آن زمان به موجوداتی اطلاق میشد که بخشی از بدن آنها روبات و بخش دیگر هم انسان بود ولی محققان با انجام پروژههای تحقیقاتی مختلف به این نتیجه رسیدند که میتوانند با در اختیار داشتن بدن انسان بهصورت یکپارچه، تراشههای هوشمندی را به آن اضافه کنند که قابلیتها و عملکردهای بخشهای مختلف بدن را ارتقا دهد و بهعنوان مثال، برای فردی که بواسطه ابتلا به بیماری آلزایمر حافظه خود را از دست داده است این تراشهها میتوانند زندگی عادی را به او بازگردانند. این دستگاهها همچنین میتوانند رشد تومورهای سرطانی در بدن را کنترل کنند یا در بافتهای آسیب دیده قرار بگیرند تا آنها را بهبود بخشند. فناوری جدید شرکت «ایلان ماسک» که به تازگی تأییدیه محصول پزشکی نوآورانه از سازمان غذا و داروی امریکا (FDA) را به دست آورده است، ابعاد بسیار کوچکی دارد که در حفرههای داخل جمجمه انسان قرار میگیرد و به وسیله 1024 الکترود بسیار باریک که در مغز فرومیرود، با آن ارتباط برقرار میکند و سپس به کمک فناوری بلوتوث به یک رایانه خارجی وصل میشود. باید دید ورود این فناوری تا چه اندازه میتواند به نفع یا ضرر انسان هزاره سوم باشد.
با افزایش ساعت کاری در پایانه مرزی دوغارون خراسان رضوی و تسهیل رفت و آمد کامیون ها
گره ترافیکی در مرز شرق کشور باز شد
شیما جهانبخش
خبرنگار
گمرک دوغارون با قدمتی یکهزار ساله که از دیرباز یکی از مهمترین گمرکات صادراتی کشور محسوب میشود، رتبه سوم کشور در حوزه صادرات از معبرهای زمینی و رتبه پنجم ترانزیت خروجی را در اختیار دارد؛ هرچند طی ماه های گذشته معطل شدن طولانی کامیونهای ترانزیتی در پشت این مرز به یکی از مشکلات برای توسعه صادرات کالا تبدیل شده بود. مشکلی که با تلاش مسئولان استان خراسان رضوی و با افزایش ساعت کاری این پایانه در هفتههای اخیر برطرف شده است.
در حال حاضر این مرز از 6 صبح تا 22 فعال بوده و خروج کامیونها سرعت زیادی گرفته اما آنطور که مسئولان این استان میگویند با وجود آنکه از حجم کامیونها در توقفگاههای مرزی کاسته شده اما نبود باسکول و اینترنت مطلوب در گمرک «اسلام قلعه» افغانستان مشکلاتی را ایجاد کرده و کامیونها همچنان معطل میمانند، بنابراین برای حل این موضوع باید مذاکراتی با طرف افغانستانی انجام شود تا ترددها تسهیل شود و صادرات رونق بیشتری بگیرد.
کاهش زمان توقف کامیونها در مرز دوغارون
«علی رسولیان»، معاون هماهنگی امور اقتصادی استانداری خراسان رضوی در گفتوگو با «ایران» از تسهیل تردد کامیونهای صادراتی در گمرک دوغارون خبر داد و اظهار داشت: از آنجایی که یکی از مهمترین موضوعات برای توسعه صادرات کالا از استان رسیدگی به وضعیت مرز دوغارون است با دستور استاندار، ساعت کار این پایانه افزایش یافت تا مشکل کامیونهای متوقف شده در پشت مرز برطرف شود. در حال حاضر این مرز از 6 صبح تا 22 فعال بوده و با این کار با افزایش ۲۰ درصدی ترددها بیش از یکهزار کامیون از حجم ماشینهای متوقف در پشت مرز کاسته شده است.
نبود باسکول و اینترنت مطلوب در گمرک افغانستان
رسولیان با اشاره به کمبود باسکول و ضعف اینترنت در آن سوی مرز ادامه داد: از ابتدای آبان ماه ورودی کامیون از افغانستان 8.2 درصد و خروجی کامیون از سمت ایران 20.9 درصد افزایش یافته، بهطوری که در هر ساعت 18 کامیون از مرز دوغارون خارج میشود. باوجود آنکه از حجم کامیونها در توقفگاههای مرز کاسته شده اما نبود باسکول و اینترنت مطلوب در گمرک اسلامقلعه افغانستان مشکلاتی را ایجاد کرده است. از اینرو ساماندهی این دو بخش یک مطالبه جدی ما از دولت افغانستان است. در واقع در حالی که خروج کامیونها از مرز دوغارون سرعت گرفته اما دوباره در گمرک اسلامقلعه معطل میمانند، بنابراین بیشتر کامیونهای ترانزیتی بهدلیل ناامنی در آن سوی مرز، حاضر نیستند از ساعت 17 از مرز دوغارون خارج شوند، به همین دلیل در توقفگاه میمانند، برای حل این موضوع باید مذاکراتی با طرف افغانستانی انجام شود.
نیروی انسانی فعلی جوابگوی افزایش ساعت کاری در مرز نیست
وی با تأکید بر اینکه برای تسهیل ترددها چارهای جز شبانهروزی کردن ارائه خدمات در این مرز نداریم، افزود: کارکنان بخش صدور گذرنامه بیشترین فشار کاری در مرز را متحمل میشوند لذا تلاش کردهایم با ایجاد مشوقهایی بازده کاری را افزایش دهیم، اما برای ادامه این روند نیازمند جذب نیروی انسانی جدید هستیم تا بتوانیم آنان را در دو نوبت ساماندهی کنیم. از سوی دیگر در صورت دونوبته شدن فعالیت کارکنان مرزبانی و اداره گذرنامه در مرز، کارکنان گمرک نیز باید بهصورت دونوبته فعالیت کنند. میدانیم که کار در مرز فرسایشی است از اینرو باید نیروهای انسانی در مرزبانی، گمرک و اداره گذرنامه تقویت شوند، زیرا نیروی انسانی فعلی جوابگوی افزایش ساعت کاری انجام گرفته در مرز نیست.
معاون هماهنگی امور اقتصادی استانداری خراسان رضوی مرز دوغارون را یکی از تنفسگاههای تجاری کشور دانست و افزود: با توجه به اهمیت این مرز قرار شده طرح جامع منطقه ویژه اقتصادی دوغارون پیگیری شود. در حال حاضراجرای این طرح چند سالی است که معطل مانده، بنابراین در صورتی که سازمان مسئول در موعد مقرر نتواند این طرح را مصوب و زمینه سرمایهگذاری را فراهم کند مجبور به اتخاذ تدابیر دیگری خواهیم شد.
ساعات کاری مرز دوغارون2 برابر شد
«امید جهانخواه»، ناظر گمرکات خراسان رضوی نیز دراین زمینه به «ایران» گفت: از ابتدای امسال تا کنون یکهزار و 854 تن کالا به ارزش 32میلیون دلار از مرز دوغارون صادر شده که در مقایسه با مدت مشابه سال قبل حدود 3.5 درصد افزایش داشته است. همین افزایش صادرات در ماههای اخیر سبب بیشتر شدن ترددها در این پایانه شده به همین خاطر با دستور استاندار ساعت کاری در این مرز دو برابر شده است. وی ادامه داد: با افزایش ساعت کاری این پایانه در هفتههای اخیر تعداد کامیونهای معطلمانده در پشت مرز از 3 هزار و 300 دستگاه به یکهزار و 900دستگاه کاهش یافته است. البته تشریفات گمرکی در سمت افغانستان سبب معطلیهایی میشود و اگر آنها همکاری کنند و ساعات کاری را افزایش دهند، آمار خروج کامیونها میتواند روزانه به بیش از 750 دستگاه برسد.
کالاهای صادراتی فقط ۲ روز در مرز میمانند
ناظر گمرکات خراسان رضوی با اشاره به افزایش 20 درصدی خروج کامیونها از سه معبر مرزی در دوغارون تصریح کرد: بعد از اجرای دستور استاندار مدت توقف کامیونهای کالاهای صادراتی و ترانزیت به مقصد افغانستان با ۸ روز کاهش، از ۱۰ روز به ۲ روز رسیده است. البته نه تنها مدت معطلی کامیونهای صادراتی و ترانزیتی ۸ روز کاهش یافته بلکه زمان توقف کامیونهای حامل انواع بار برای تخلیه در پایانه مرزی دوغارون هم از ۲۵ روز به ۴ روز رسیده و ۲۱ روز کاهش یافته است.
جهانخواه خاطرنشان کرد: افزایش ساعت کاری سبب شده تعداد کامیونهای خروجی حامل کالاهای صادراتی روزانه از ۱۶۰ دستگاه به ۲۵۰ دستگاه برسد. همچنین طی این مدت بیش از ۳۸۰ هزار تن انواع کالای صادراتی به افغانستان صادر شده است.
توجه به اقتصاد مرزنشینان
«محسن سیاح» فرماندار تایباد نیز در گفتوگو با «ایران» یکی از سیاستهای دولت را فراهم کردن بسترهای سرمایهگذاری عنوان کرد و اظهار داشت: روزانه بیش از ۴۰۰ کامیون در مرز دوغارون رفت و آمد میکنند، از اینرو تلاش داریم با ساماندهی این ظرفیت زمینه رونق اقتصادی و توسعه گمرک این پایانه را بیش از پیش مهیا کنیم.
فرماندار تایباد با تأکید بر اینکه ۶۵ درصد کالاهای صادراتی استان از این پایانه به افغانستان صادر میشود، افزود: در حال حاضر سالانه بیش از ۲ میلیون تن انواع کالا به ارزش بیش از ۲ میلیارد دلار از این معبر وارد افغانستان شده و نیاز بازار ۳۰ میلیون نفری این کشور را تأمین میکند. در واقع معبر زمینی دوغارون پل ارتباطی ایران با سایر کشورهای آسیای میانه به شمار میرود و لازم است مسئولان نگاه ویژهای به این منطقه داشته باشند. وی به نزدیک بودن گمرک دوغارون به مهمترین بازار اقتصادی افغانستان اشاره کرد و گفت: هرات یکی از مهمترین بازارهای کشور افغانستان است که با نقطه صفر مرزی و منطقه ویژه اقتصادی دوغارون ۱۲۰ کیلومتر فاصله دارد و همین موضوع سبب شده حدود 1500 نفر از مردم منطقه بهصورت مستقیم و غیرمستقیم مشغول فعالیت اقتصادی در زمینه صادرات کالا به کشور افغانستان باشند.
سیاح با تأکید بر اینکه باید توجه ویژهای به خانوادههای مرزنشین شود، افزود: با اقدامات انجام شده زیرساختهای مناسبی برای حضور سرمایهگذاران داخلی و خارجی در این منطقه فراهم شده لذا امیدوارم با حمایتهای مسئولان استانی و کشوری بتوانیم با توسعه اقتصاد این منطقه شرایط بهتری را برای مرزنشینان مهیا کنیم. توجه به اقتصاد مرزنشینان میتواند نقش ویژهای در رفاه، پیشرفت و توسعه نواحی مرزی، افزایش، بهبود وضعیت معیشتی مردم منطقه، کاهش فقر، توزیع مناسب درآمد، ایجاد فرصتهای شغلی، استمرار زندگی در روستاها و مهاجرت معکوس داشته باشد.
نیم نگاه
معاون هماهنگی امور اقتصادی استانداری خراسان رضوی :یکی از مهمترین موضوعات برای توسعه صادرات کالا از استان رضوی رسیدگی به وضعیت مرز دوغارون است . با دستور استاندار، ساعت کار این پایانه افزایش یافت تا مشکل کامیون های متوقف شده در پشت مرز برطرف شود. در حال حاضر این مرز از 6 صبح تا 22 شب فعال بوده و با این کار با افزایش ۲۰ درصدی ترددها بیش از یکهزار کامیون از حجم ماشین های متوقف در پشت مرز کاسته شده است
خبرنگار
گمرک دوغارون با قدمتی یکهزار ساله که از دیرباز یکی از مهمترین گمرکات صادراتی کشور محسوب میشود، رتبه سوم کشور در حوزه صادرات از معبرهای زمینی و رتبه پنجم ترانزیت خروجی را در اختیار دارد؛ هرچند طی ماه های گذشته معطل شدن طولانی کامیونهای ترانزیتی در پشت این مرز به یکی از مشکلات برای توسعه صادرات کالا تبدیل شده بود. مشکلی که با تلاش مسئولان استان خراسان رضوی و با افزایش ساعت کاری این پایانه در هفتههای اخیر برطرف شده است.
در حال حاضر این مرز از 6 صبح تا 22 فعال بوده و خروج کامیونها سرعت زیادی گرفته اما آنطور که مسئولان این استان میگویند با وجود آنکه از حجم کامیونها در توقفگاههای مرزی کاسته شده اما نبود باسکول و اینترنت مطلوب در گمرک «اسلام قلعه» افغانستان مشکلاتی را ایجاد کرده و کامیونها همچنان معطل میمانند، بنابراین برای حل این موضوع باید مذاکراتی با طرف افغانستانی انجام شود تا ترددها تسهیل شود و صادرات رونق بیشتری بگیرد.
کاهش زمان توقف کامیونها در مرز دوغارون
«علی رسولیان»، معاون هماهنگی امور اقتصادی استانداری خراسان رضوی در گفتوگو با «ایران» از تسهیل تردد کامیونهای صادراتی در گمرک دوغارون خبر داد و اظهار داشت: از آنجایی که یکی از مهمترین موضوعات برای توسعه صادرات کالا از استان رسیدگی به وضعیت مرز دوغارون است با دستور استاندار، ساعت کار این پایانه افزایش یافت تا مشکل کامیونهای متوقف شده در پشت مرز برطرف شود. در حال حاضر این مرز از 6 صبح تا 22 فعال بوده و با این کار با افزایش ۲۰ درصدی ترددها بیش از یکهزار کامیون از حجم ماشینهای متوقف در پشت مرز کاسته شده است.
نبود باسکول و اینترنت مطلوب در گمرک افغانستان
رسولیان با اشاره به کمبود باسکول و ضعف اینترنت در آن سوی مرز ادامه داد: از ابتدای آبان ماه ورودی کامیون از افغانستان 8.2 درصد و خروجی کامیون از سمت ایران 20.9 درصد افزایش یافته، بهطوری که در هر ساعت 18 کامیون از مرز دوغارون خارج میشود. باوجود آنکه از حجم کامیونها در توقفگاههای مرز کاسته شده اما نبود باسکول و اینترنت مطلوب در گمرک اسلامقلعه افغانستان مشکلاتی را ایجاد کرده است. از اینرو ساماندهی این دو بخش یک مطالبه جدی ما از دولت افغانستان است. در واقع در حالی که خروج کامیونها از مرز دوغارون سرعت گرفته اما دوباره در گمرک اسلامقلعه معطل میمانند، بنابراین بیشتر کامیونهای ترانزیتی بهدلیل ناامنی در آن سوی مرز، حاضر نیستند از ساعت 17 از مرز دوغارون خارج شوند، به همین دلیل در توقفگاه میمانند، برای حل این موضوع باید مذاکراتی با طرف افغانستانی انجام شود.
نیروی انسانی فعلی جوابگوی افزایش ساعت کاری در مرز نیست
وی با تأکید بر اینکه برای تسهیل ترددها چارهای جز شبانهروزی کردن ارائه خدمات در این مرز نداریم، افزود: کارکنان بخش صدور گذرنامه بیشترین فشار کاری در مرز را متحمل میشوند لذا تلاش کردهایم با ایجاد مشوقهایی بازده کاری را افزایش دهیم، اما برای ادامه این روند نیازمند جذب نیروی انسانی جدید هستیم تا بتوانیم آنان را در دو نوبت ساماندهی کنیم. از سوی دیگر در صورت دونوبته شدن فعالیت کارکنان مرزبانی و اداره گذرنامه در مرز، کارکنان گمرک نیز باید بهصورت دونوبته فعالیت کنند. میدانیم که کار در مرز فرسایشی است از اینرو باید نیروهای انسانی در مرزبانی، گمرک و اداره گذرنامه تقویت شوند، زیرا نیروی انسانی فعلی جوابگوی افزایش ساعت کاری انجام گرفته در مرز نیست.
معاون هماهنگی امور اقتصادی استانداری خراسان رضوی مرز دوغارون را یکی از تنفسگاههای تجاری کشور دانست و افزود: با توجه به اهمیت این مرز قرار شده طرح جامع منطقه ویژه اقتصادی دوغارون پیگیری شود. در حال حاضراجرای این طرح چند سالی است که معطل مانده، بنابراین در صورتی که سازمان مسئول در موعد مقرر نتواند این طرح را مصوب و زمینه سرمایهگذاری را فراهم کند مجبور به اتخاذ تدابیر دیگری خواهیم شد.
ساعات کاری مرز دوغارون2 برابر شد
«امید جهانخواه»، ناظر گمرکات خراسان رضوی نیز دراین زمینه به «ایران» گفت: از ابتدای امسال تا کنون یکهزار و 854 تن کالا به ارزش 32میلیون دلار از مرز دوغارون صادر شده که در مقایسه با مدت مشابه سال قبل حدود 3.5 درصد افزایش داشته است. همین افزایش صادرات در ماههای اخیر سبب بیشتر شدن ترددها در این پایانه شده به همین خاطر با دستور استاندار ساعت کاری در این مرز دو برابر شده است. وی ادامه داد: با افزایش ساعت کاری این پایانه در هفتههای اخیر تعداد کامیونهای معطلمانده در پشت مرز از 3 هزار و 300 دستگاه به یکهزار و 900دستگاه کاهش یافته است. البته تشریفات گمرکی در سمت افغانستان سبب معطلیهایی میشود و اگر آنها همکاری کنند و ساعات کاری را افزایش دهند، آمار خروج کامیونها میتواند روزانه به بیش از 750 دستگاه برسد.
کالاهای صادراتی فقط ۲ روز در مرز میمانند
ناظر گمرکات خراسان رضوی با اشاره به افزایش 20 درصدی خروج کامیونها از سه معبر مرزی در دوغارون تصریح کرد: بعد از اجرای دستور استاندار مدت توقف کامیونهای کالاهای صادراتی و ترانزیت به مقصد افغانستان با ۸ روز کاهش، از ۱۰ روز به ۲ روز رسیده است. البته نه تنها مدت معطلی کامیونهای صادراتی و ترانزیتی ۸ روز کاهش یافته بلکه زمان توقف کامیونهای حامل انواع بار برای تخلیه در پایانه مرزی دوغارون هم از ۲۵ روز به ۴ روز رسیده و ۲۱ روز کاهش یافته است.
جهانخواه خاطرنشان کرد: افزایش ساعت کاری سبب شده تعداد کامیونهای خروجی حامل کالاهای صادراتی روزانه از ۱۶۰ دستگاه به ۲۵۰ دستگاه برسد. همچنین طی این مدت بیش از ۳۸۰ هزار تن انواع کالای صادراتی به افغانستان صادر شده است.
توجه به اقتصاد مرزنشینان
«محسن سیاح» فرماندار تایباد نیز در گفتوگو با «ایران» یکی از سیاستهای دولت را فراهم کردن بسترهای سرمایهگذاری عنوان کرد و اظهار داشت: روزانه بیش از ۴۰۰ کامیون در مرز دوغارون رفت و آمد میکنند، از اینرو تلاش داریم با ساماندهی این ظرفیت زمینه رونق اقتصادی و توسعه گمرک این پایانه را بیش از پیش مهیا کنیم.
فرماندار تایباد با تأکید بر اینکه ۶۵ درصد کالاهای صادراتی استان از این پایانه به افغانستان صادر میشود، افزود: در حال حاضر سالانه بیش از ۲ میلیون تن انواع کالا به ارزش بیش از ۲ میلیارد دلار از این معبر وارد افغانستان شده و نیاز بازار ۳۰ میلیون نفری این کشور را تأمین میکند. در واقع معبر زمینی دوغارون پل ارتباطی ایران با سایر کشورهای آسیای میانه به شمار میرود و لازم است مسئولان نگاه ویژهای به این منطقه داشته باشند. وی به نزدیک بودن گمرک دوغارون به مهمترین بازار اقتصادی افغانستان اشاره کرد و گفت: هرات یکی از مهمترین بازارهای کشور افغانستان است که با نقطه صفر مرزی و منطقه ویژه اقتصادی دوغارون ۱۲۰ کیلومتر فاصله دارد و همین موضوع سبب شده حدود 1500 نفر از مردم منطقه بهصورت مستقیم و غیرمستقیم مشغول فعالیت اقتصادی در زمینه صادرات کالا به کشور افغانستان باشند.
سیاح با تأکید بر اینکه باید توجه ویژهای به خانوادههای مرزنشین شود، افزود: با اقدامات انجام شده زیرساختهای مناسبی برای حضور سرمایهگذاران داخلی و خارجی در این منطقه فراهم شده لذا امیدوارم با حمایتهای مسئولان استانی و کشوری بتوانیم با توسعه اقتصاد این منطقه شرایط بهتری را برای مرزنشینان مهیا کنیم. توجه به اقتصاد مرزنشینان میتواند نقش ویژهای در رفاه، پیشرفت و توسعه نواحی مرزی، افزایش، بهبود وضعیت معیشتی مردم منطقه، کاهش فقر، توزیع مناسب درآمد، ایجاد فرصتهای شغلی، استمرار زندگی در روستاها و مهاجرت معکوس داشته باشد.
نیم نگاه
معاون هماهنگی امور اقتصادی استانداری خراسان رضوی :یکی از مهمترین موضوعات برای توسعه صادرات کالا از استان رضوی رسیدگی به وضعیت مرز دوغارون است . با دستور استاندار، ساعت کار این پایانه افزایش یافت تا مشکل کامیون های متوقف شده در پشت مرز برطرف شود. در حال حاضر این مرز از 6 صبح تا 22 شب فعال بوده و با این کار با افزایش ۲۰ درصدی ترددها بیش از یکهزار کامیون از حجم ماشین های متوقف در پشت مرز کاسته شده است
محمدعلیگرایی در گفتوگو با «ایران» مطرح کرد
سوریان کمک کند در المپیک مدال بگیرم
حامد جیرودی/ دور برگشت بیستمین دوره لیگ برتر کشتی فرنگی جام یادگار امام(ره) و گرامیداشت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در گروه ب روزهای ۱۲و ۱۳ آذر در خانه کشتی شهید ابراهیم هادی برگزار شد و تیمهای بازار بزرگ ایران و دانشگاه آزاد اسلامی به عنوان تیمهای اول و دوم از این گروه به مرحله نیمه نهایی صعود کردند. پیش از این هم تیمهای سینا صنعت ایذه و فولاد اکسین خوزستان به عنوان تیمهای اول و دوم گروه الف راهی نیمه نهایی شده بودند. مرحله نیمهنهایی و دیدارهای ردهبندی و فینال این دوره از رقابتها که دور رفت آن مهر سالجاری برگزار شده بود، سهشنبه ۲۵ آذر انجام خواهد شد.
محمدعلیگرایی،ملیپوش کشتی فرنگی که در ترکیب بازار بزرگ ایران به روی تشک رفت، درخصوص برگزاری این مسابقات در زمان اوج کرونا به «ایران» گفت: «تمام کشتیگیرانی که در این مسابقات حضور داشتند چندبار تست دادند و تمام پروتکلها به صورت کامل رعایت شد تا هر کسی که میخواست وارد سالن مسابقات شود مشکلی نداشته باشد.»
پیش از این مسابقات انتخابی تیمهای ملی کشتی آزاد و فرنگی برگزار شد و تعدادی از کشتیگیران از جمله محمدرضاگرایی برادر محمدعلی به ویروس کرونا مبتلا شدند. محمدرضا در آن مقطع به «ایران» گفته بود که کشتیگیران میترسند کشتی بگیرند و مبتلا شوند. گرایی درباره این صحبت برادر کوچکش و جوی که بر مسابقات لیگ کشتی فرنگی حاکم بود، توضیح داد: «ترسی برای کشتی گرفتن وجود نداشت ولی چون این مسابقات در تهران برگزار میشد، برخی از کشتیگیرانی که از شهرستانها میآمدند نگرانیهایی داشتند. البته به نظر من همه شرایط یکسانی دارند چون اگر من نتوانم تمرین کنم، حریفم هم نمیتواند تمرین کند و برای همین همه با یک آمادگی نسبی در مسابقات حضور داشتند.»فرنگیکار وزن 77 کیلوگرم که در این مسابقات در یک وزن بالاتر (82 کیلوگرم) مسابقه داد، ابتدا شاهین شریعتی از تیم صبانور کردستان را 10-2 شکست داد و برابر مهدی محمدزاده از تیم دانشگاه آزاد هم 9-0 به برتری رسید. او درباره شرایط خودش گفت: «من بهخاطر شرایط تیم در این مسابقات در یک وزن بالاتر مسابقه دادم. تیم ما 3 مسابقه داد که من 2 بار روی تشک رفتم و پیروز شدم. گرچه تمریناتم متوقف نشده ولی در آمادگی کامل نیستم و 50 درصد آمادهام.» گرایی که با بازار بزرگ سال گذشته به قهرمانی باشگاههای جهان رسید، درباره شانس قهرمانی تیمش در لیگ امسال گفت: «کشتی ورزش ثانیههاست ولی با نفراتی که داریم جزو شانسهای قهرمانی هستیم و تلاش میکنیم اول شویم.»
اتفاق جالبی که اخیراً رخ داد این بود که سایت اتحادیه جهانی کشتی نظرسنجی با عنوان «اسطورهها در برابر ستارهها» برگزار کرد که در آن حمید سوریان نایب رئیس فعلی فدراسیون کشتی و دارنده ۷ مدال طلای جهان و المپیک با رأی کاربران با برتری برابر شینوبو اوتای ژاپنی، آرتور الکسانیان ارمنستانی و رومن ولاسوف روس به فینال نظرسنجی رسید. همچنین گرایی دارنده دو مدال برنز جهان با برتری مقابل پیترکایروف، رضا کایالپ ترک و الکساندر کارلین دارنده ۱۲ مدال طلای جهان و المپیک از روسیه راهی فینال شد. در نظرسنجی نهایی سوریان مقابل گرایی پیروز شد و با گرفتن بیش از ۷۰ درصد آرا عنوان محبوبترین فرنگیکار جهان را به خود اختصاص داد. گرایی درباره کسب عنوان دومی در این نظرسنجی و رقابت با سوریان گفت: «این محبت مردم بود که در حضور بزرگان کشتی جهان به فینال نظرسنجی رسیدم. البته همانطور که میدانید این رقابت مجازی بود وگرنه من کوچک همه بزرگانی که در این رقابت بودند، هستم. خصوصاً آقای سوریان که بدون شک جزو مفاخر کشتی و ورزش ایران و جهان است. آنقدر محبوبیت ایشان زیاد است که با اختلاف زیادی اول شد.» واکنش سوریان پس از پایان نظرسنجی جالب بود. او تأکید کرد که گرایی جزو استعدادهایی است که چشمنواز کشتی میگیرد و یکی از نوادر کشتی فرنگی ما محسوب میشود. سوریان ابراز امیدواری کرد کارنامه گرایی با مدال طلای المپیک پربارتر شود. گرایی در پاسخ به این جملات گفت: «آقای سوریان همیشه به من لطف دارند و این هم از بزرگی اوست. امیدوارم با کمک ایشان یک مدال خوشرنگ از المپیک بگیرم و دل خانوادهام و مردم عزیز ایران را شاد کنم.» او ادامه داد: «البته کشتی بلاتکلیف است. چون میخواستند مسابقات جهانی را برگزار کنند و با اینکه پافشاری میکردند مسابقات برگزار میشود، این رقابتها را لغو کردند و بعد گفتند مسابقات جام جهانی برگزار میشود. بهخاطر اینکه وضعیت کرونا در صربستان خوب نبود و میخواستند تیمهای کمتری بیایند. جام جهانی با اینکه ارزش مسابقات جهانی را ندارد ولی امیدوارم که برگزار شود. چون بعد از یک سال دوری مسابقاتی در سطح جهانی برگزار میشود و کشتیگیران نیاز دارند قبل از المپیک در مسابقات مهمی خودشان را محک بزنند. البته اسم 2 نفر را دادهاند و باید دید چه نفراتی اعزام میشوند.» گفتنی است پیش از این در نظرسنجی مشابهی که برای کشتی آزاد برگزار شد، حسن یزدانی محبوبترین کشتیگیر جهان شد. موضوعی که نشان میدهد کاربران ایرانی در نظرسنجیها حضوری چشمگیر داشتهاند تا ستارههای وطنی بهترین شوند. گرایی در اینباره هم صحبت کرد: «به هر حال مردم ایران کشتی را خیلی دوست دارند و با این نظرسنجیهایی که اتحادیه جهانی گذاشت مشخص شد که آنها چقدر از ورزشکارانشان حمــــــــــــایت میکنند.»
محمدعلیگرایی،ملیپوش کشتی فرنگی که در ترکیب بازار بزرگ ایران به روی تشک رفت، درخصوص برگزاری این مسابقات در زمان اوج کرونا به «ایران» گفت: «تمام کشتیگیرانی که در این مسابقات حضور داشتند چندبار تست دادند و تمام پروتکلها به صورت کامل رعایت شد تا هر کسی که میخواست وارد سالن مسابقات شود مشکلی نداشته باشد.»
پیش از این مسابقات انتخابی تیمهای ملی کشتی آزاد و فرنگی برگزار شد و تعدادی از کشتیگیران از جمله محمدرضاگرایی برادر محمدعلی به ویروس کرونا مبتلا شدند. محمدرضا در آن مقطع به «ایران» گفته بود که کشتیگیران میترسند کشتی بگیرند و مبتلا شوند. گرایی درباره این صحبت برادر کوچکش و جوی که بر مسابقات لیگ کشتی فرنگی حاکم بود، توضیح داد: «ترسی برای کشتی گرفتن وجود نداشت ولی چون این مسابقات در تهران برگزار میشد، برخی از کشتیگیرانی که از شهرستانها میآمدند نگرانیهایی داشتند. البته به نظر من همه شرایط یکسانی دارند چون اگر من نتوانم تمرین کنم، حریفم هم نمیتواند تمرین کند و برای همین همه با یک آمادگی نسبی در مسابقات حضور داشتند.»فرنگیکار وزن 77 کیلوگرم که در این مسابقات در یک وزن بالاتر (82 کیلوگرم) مسابقه داد، ابتدا شاهین شریعتی از تیم صبانور کردستان را 10-2 شکست داد و برابر مهدی محمدزاده از تیم دانشگاه آزاد هم 9-0 به برتری رسید. او درباره شرایط خودش گفت: «من بهخاطر شرایط تیم در این مسابقات در یک وزن بالاتر مسابقه دادم. تیم ما 3 مسابقه داد که من 2 بار روی تشک رفتم و پیروز شدم. گرچه تمریناتم متوقف نشده ولی در آمادگی کامل نیستم و 50 درصد آمادهام.» گرایی که با بازار بزرگ سال گذشته به قهرمانی باشگاههای جهان رسید، درباره شانس قهرمانی تیمش در لیگ امسال گفت: «کشتی ورزش ثانیههاست ولی با نفراتی که داریم جزو شانسهای قهرمانی هستیم و تلاش میکنیم اول شویم.»
اتفاق جالبی که اخیراً رخ داد این بود که سایت اتحادیه جهانی کشتی نظرسنجی با عنوان «اسطورهها در برابر ستارهها» برگزار کرد که در آن حمید سوریان نایب رئیس فعلی فدراسیون کشتی و دارنده ۷ مدال طلای جهان و المپیک با رأی کاربران با برتری برابر شینوبو اوتای ژاپنی، آرتور الکسانیان ارمنستانی و رومن ولاسوف روس به فینال نظرسنجی رسید. همچنین گرایی دارنده دو مدال برنز جهان با برتری مقابل پیترکایروف، رضا کایالپ ترک و الکساندر کارلین دارنده ۱۲ مدال طلای جهان و المپیک از روسیه راهی فینال شد. در نظرسنجی نهایی سوریان مقابل گرایی پیروز شد و با گرفتن بیش از ۷۰ درصد آرا عنوان محبوبترین فرنگیکار جهان را به خود اختصاص داد. گرایی درباره کسب عنوان دومی در این نظرسنجی و رقابت با سوریان گفت: «این محبت مردم بود که در حضور بزرگان کشتی جهان به فینال نظرسنجی رسیدم. البته همانطور که میدانید این رقابت مجازی بود وگرنه من کوچک همه بزرگانی که در این رقابت بودند، هستم. خصوصاً آقای سوریان که بدون شک جزو مفاخر کشتی و ورزش ایران و جهان است. آنقدر محبوبیت ایشان زیاد است که با اختلاف زیادی اول شد.» واکنش سوریان پس از پایان نظرسنجی جالب بود. او تأکید کرد که گرایی جزو استعدادهایی است که چشمنواز کشتی میگیرد و یکی از نوادر کشتی فرنگی ما محسوب میشود. سوریان ابراز امیدواری کرد کارنامه گرایی با مدال طلای المپیک پربارتر شود. گرایی در پاسخ به این جملات گفت: «آقای سوریان همیشه به من لطف دارند و این هم از بزرگی اوست. امیدوارم با کمک ایشان یک مدال خوشرنگ از المپیک بگیرم و دل خانوادهام و مردم عزیز ایران را شاد کنم.» او ادامه داد: «البته کشتی بلاتکلیف است. چون میخواستند مسابقات جهانی را برگزار کنند و با اینکه پافشاری میکردند مسابقات برگزار میشود، این رقابتها را لغو کردند و بعد گفتند مسابقات جام جهانی برگزار میشود. بهخاطر اینکه وضعیت کرونا در صربستان خوب نبود و میخواستند تیمهای کمتری بیایند. جام جهانی با اینکه ارزش مسابقات جهانی را ندارد ولی امیدوارم که برگزار شود. چون بعد از یک سال دوری مسابقاتی در سطح جهانی برگزار میشود و کشتیگیران نیاز دارند قبل از المپیک در مسابقات مهمی خودشان را محک بزنند. البته اسم 2 نفر را دادهاند و باید دید چه نفراتی اعزام میشوند.» گفتنی است پیش از این در نظرسنجی مشابهی که برای کشتی آزاد برگزار شد، حسن یزدانی محبوبترین کشتیگیر جهان شد. موضوعی که نشان میدهد کاربران ایرانی در نظرسنجیها حضوری چشمگیر داشتهاند تا ستارههای وطنی بهترین شوند. گرایی در اینباره هم صحبت کرد: «به هر حال مردم ایران کشتی را خیلی دوست دارند و با این نظرسنجیهایی که اتحادیه جهانی گذاشت مشخص شد که آنها چقدر از ورزشکارانشان حمــــــــــــایت میکنند.»
فرصت را تبدیل به تهدید نکنیم
احمد مازنی/ فعال سیاسی
امنیت و منافع ملی از امور مشترک بین آحاد ملت و گروههای مختلف سیاسی، مذهبی و قومی است. بنا بر این مرز رقابتهای حزبی و جناحی نمیتواند امنیت کشور و مصالح کشور را مورد تهدید قرار دهد و هر گروهی بدون توجه به عواقب و پیامدهای رفتار خود پا را از خطوط قرمز نظام فراتر نهد. یکی از موضوعات مرتبط با امنیت و منافع ملی موضوع مقابله با تحریمهای ظالمانه دشمنان بویژه تحریمهایی است که به وسیله ترامپ رئیسجمهوری مخلوع امریکا بر ملت ایران تحمیل شد، که به اذعان همه ناظران داخلی و بینالمللی این تحریمها و تلاش ویژه برای اعمال آن در طول سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی بیسابقه است، چنان که در زمان دولت دهم علاوه بر تحریمهای ریاست جمهوری امریکا، تحریم کنگره امریکا و تحریمهای شورای امنیت (حتی چین و روسیه) و نیز اتحادیه اروپا بر ملت ایران تحمیل شده بود اما راههایی برای دور زدن تحریم وجود داشت که البته منجر به بروز برخی فسادها به نام دور زدن تحریم هم شد، اما با وجود لغو تمامی تحریمها براساس توافق برجام و قطعنامه2231 شورای امنیت سازمان ملل، ترامپ ضمن شکستن پیمان و خارج شدن از برجام، تمامی دولتها، ملتها و اشخاص حقیقی و حقوقی را تحت فشار بیسابقه قرار داد تا هیچ کس جرأت دور زدن تحریم را نداشته باشد!
در نتیجه، فشار تحریمهای سه سال اخیر بیسابقه است، به نحوی که در عمل با تحریم بینالمللی مواجهیم. اکنون با خلع ترامپ به وسیله ملت امریکا فرصت آزمون دوباره دموکراتها فراهم شده. آقای بایدن معاون رئیسجمهوری همان دولتی است که توافق برجام را امضا کرده و در تبلیغات انتخاباتی اش روی بازگشت به برجام تأکید کرده است.
هرچند به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب اسلامی چاره اصلی استحکام زیرساختهای اقتصادی برای کاهش یا خنثی کردن تأثیر تحریمها است اما رئیسجمهوری جدید ایالات متحده باید چکمه ترامپ را از روی گردن ملت ایران بردارد هم چنان که از روی گردن سیاه پوستان امریکا برداشته شد و بدون قید و شرط به میز مذاکره 1+5 برگردد.
در این میان آنچه مسأله عموم ملت ایران و تمامی احزاب و جناحهای سیاسی است یکپارچگی در اعلام و اعمال سیاستها و برنامههای نظام در جهت مقابله با تحریمهای ظالمانه است. اکنون توپ این بازی در زمین دولت امریکا است، ملت ایران هم اهل مقاومت است هم اهل منطق و گفتوگو.
جناحهای سیاسی داخل ایران هم باید این فرصت را برای حل مشکلات مردم مغتنم بدانند ودر این شرایط با تقدم منافع جناحی بر منافع ملی آن را تبدیل به تهدید نکنند ؛ متأسفانه بعضی از تریبون داران منافع ملی را فدای منافع جناحی میکنند و در این جهت چنان زیاده روی میکنند که موجب سوءاستفاده بدخواهان خواهد شد.
ادبیات و گفتمان حاکم بر این طیف سیاسی - که مسبوق به سابقه است چنان که در حین نبرد سربازان دیپلماسی ایران با دولتهای طرف، نوک تیز انتقادات و تخریبها را به سمت سربازان خودی گرفته بودند- اکنون نیز به گونهای است که گرای تفرقه و تشتت داخلی را به دشمن انتقال میدهد؛ در حالی که صدای مجموعه نیروهای سیاسی و نهادهای مختلف حاکمیت باید پژواک صدای ملت باشد. تداوم این برتری طلبیهای جناحی و بیتوجهی به منافع عمومی متأسفانه نشانههایی از توسعه نیافتگی سیاسی در میان برخی گروههای سیاسی است. انتظار میرود با درک منافع ملی بیش از این با ترامپ و پدیده ترامپیسم علیه ملت ایران همراهی و هم دلی نکنند و همه باهم در جهت منافع ملی هم صدا باشند.
امنیت و منافع ملی از امور مشترک بین آحاد ملت و گروههای مختلف سیاسی، مذهبی و قومی است. بنا بر این مرز رقابتهای حزبی و جناحی نمیتواند امنیت کشور و مصالح کشور را مورد تهدید قرار دهد و هر گروهی بدون توجه به عواقب و پیامدهای رفتار خود پا را از خطوط قرمز نظام فراتر نهد. یکی از موضوعات مرتبط با امنیت و منافع ملی موضوع مقابله با تحریمهای ظالمانه دشمنان بویژه تحریمهایی است که به وسیله ترامپ رئیسجمهوری مخلوع امریکا بر ملت ایران تحمیل شد، که به اذعان همه ناظران داخلی و بینالمللی این تحریمها و تلاش ویژه برای اعمال آن در طول سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی بیسابقه است، چنان که در زمان دولت دهم علاوه بر تحریمهای ریاست جمهوری امریکا، تحریم کنگره امریکا و تحریمهای شورای امنیت (حتی چین و روسیه) و نیز اتحادیه اروپا بر ملت ایران تحمیل شده بود اما راههایی برای دور زدن تحریم وجود داشت که البته منجر به بروز برخی فسادها به نام دور زدن تحریم هم شد، اما با وجود لغو تمامی تحریمها براساس توافق برجام و قطعنامه2231 شورای امنیت سازمان ملل، ترامپ ضمن شکستن پیمان و خارج شدن از برجام، تمامی دولتها، ملتها و اشخاص حقیقی و حقوقی را تحت فشار بیسابقه قرار داد تا هیچ کس جرأت دور زدن تحریم را نداشته باشد!
در نتیجه، فشار تحریمهای سه سال اخیر بیسابقه است، به نحوی که در عمل با تحریم بینالمللی مواجهیم. اکنون با خلع ترامپ به وسیله ملت امریکا فرصت آزمون دوباره دموکراتها فراهم شده. آقای بایدن معاون رئیسجمهوری همان دولتی است که توافق برجام را امضا کرده و در تبلیغات انتخاباتی اش روی بازگشت به برجام تأکید کرده است.
هرچند به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب اسلامی چاره اصلی استحکام زیرساختهای اقتصادی برای کاهش یا خنثی کردن تأثیر تحریمها است اما رئیسجمهوری جدید ایالات متحده باید چکمه ترامپ را از روی گردن ملت ایران بردارد هم چنان که از روی گردن سیاه پوستان امریکا برداشته شد و بدون قید و شرط به میز مذاکره 1+5 برگردد.
در این میان آنچه مسأله عموم ملت ایران و تمامی احزاب و جناحهای سیاسی است یکپارچگی در اعلام و اعمال سیاستها و برنامههای نظام در جهت مقابله با تحریمهای ظالمانه است. اکنون توپ این بازی در زمین دولت امریکا است، ملت ایران هم اهل مقاومت است هم اهل منطق و گفتوگو.
جناحهای سیاسی داخل ایران هم باید این فرصت را برای حل مشکلات مردم مغتنم بدانند ودر این شرایط با تقدم منافع جناحی بر منافع ملی آن را تبدیل به تهدید نکنند ؛ متأسفانه بعضی از تریبون داران منافع ملی را فدای منافع جناحی میکنند و در این جهت چنان زیاده روی میکنند که موجب سوءاستفاده بدخواهان خواهد شد.
ادبیات و گفتمان حاکم بر این طیف سیاسی - که مسبوق به سابقه است چنان که در حین نبرد سربازان دیپلماسی ایران با دولتهای طرف، نوک تیز انتقادات و تخریبها را به سمت سربازان خودی گرفته بودند- اکنون نیز به گونهای است که گرای تفرقه و تشتت داخلی را به دشمن انتقال میدهد؛ در حالی که صدای مجموعه نیروهای سیاسی و نهادهای مختلف حاکمیت باید پژواک صدای ملت باشد. تداوم این برتری طلبیهای جناحی و بیتوجهی به منافع عمومی متأسفانه نشانههایی از توسعه نیافتگی سیاسی در میان برخی گروههای سیاسی است. انتظار میرود با درک منافع ملی بیش از این با ترامپ و پدیده ترامپیسم علیه ملت ایران همراهی و هم دلی نکنند و همه باهم در جهت منافع ملی هم صدا باشند.
کوررنگی مطلوب کرونایی
حسین میرزائی
جامعهشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی
نارنجی همان قرمز است. بعد از اعلام وضعیت قرمز در پایتخت و بسیاری از شهرهای کشور، محدودیتهایی از سوی ستاد ملی مقابله با کرونا اعلام شد تا بهوسیله آن، بتوان وضعیت کرونایی افسارگسیخته را از شرایط بحران خارج کرد. اما این تغییر وضعیت، تنها به این معنا بود که بیمارستانها اندکی خلوتتر شوند و کادر درمان بتوانند خود را بازیابند و تنفسی داشته باشند وگرنه وضعیت نارنجی تفاوت زیادی با وضعیت قرمز ندارد. از نظر آمار رسمی، (بهطور نسبی) عدد 480 کشته در روز به عدد تقریبی 380 تبدیل شده و اگر خوب تأمل کنیم این عدد همچنان یک وضعیت بحرانی را روایت میکند.
این عدد یعنی هنوز در روز دستکم هزار خانواده ایرانی سوگوار از دسترفتن یکی از عزیزانشان میشوند، به عبارت دیگر، فاجعه هنور تمام نشده است! درست است که این کاهش آماری روی کاغذ، میتواند نویدبخش این پیام باشد که با مراعات بیشتر پروتکلها، این اعداد میتوانند بیش از این نیز روند کاهشی داشته باشند، اما عقل حکم میکند تا آنجا که ممکن است هزینهها و زمان این روند کاهشی برای کشور پایین آورده شود. حاکمیت با وضع قوانین و سیاستگذاریهای بهداشتی،اقتصادی و عقلایی باید شرایط را به سمت وضعیت مطلوب ریلگذاری کند و مردم نیز باید برای بازگشت به شرایط عادی و در امان ماندن خود و اطرافیان از شر این ویروس منحوس، از هیچ کوشش مسئولانهای دریغ نکنند. شواهد نشان میدهد در دو هفته گذشته، با اعمال محدودیتهای جدید، سطح رعایت موازین بهداشتی نسبت به گذشته افزایش پیدا کرده اما این به هیچوجه کافی نیست چون نتیجه هنوز مطلوب نیست.
از دست دادن هر کدام از عزیزان ما در این روزها، داغی است که روحمان را تا سالیان سال جریحهدار خواهد کرد. مشهور است بسیاری از انسانها از نظر فرهنگی، دچار کوررنگی هستند و نمیتوانند طیفهای گوناگون یک رنگ را از هم متمایز سازند. کاش این کوررنگی مصلحتی، همهگیر و درونی شود و ما تا زمان مهار کامل کرونا، تمام وضعیتهای هشدار را به رنگ قرمز ببینیم.
جامعهشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی
نارنجی همان قرمز است. بعد از اعلام وضعیت قرمز در پایتخت و بسیاری از شهرهای کشور، محدودیتهایی از سوی ستاد ملی مقابله با کرونا اعلام شد تا بهوسیله آن، بتوان وضعیت کرونایی افسارگسیخته را از شرایط بحران خارج کرد. اما این تغییر وضعیت، تنها به این معنا بود که بیمارستانها اندکی خلوتتر شوند و کادر درمان بتوانند خود را بازیابند و تنفسی داشته باشند وگرنه وضعیت نارنجی تفاوت زیادی با وضعیت قرمز ندارد. از نظر آمار رسمی، (بهطور نسبی) عدد 480 کشته در روز به عدد تقریبی 380 تبدیل شده و اگر خوب تأمل کنیم این عدد همچنان یک وضعیت بحرانی را روایت میکند.
این عدد یعنی هنوز در روز دستکم هزار خانواده ایرانی سوگوار از دسترفتن یکی از عزیزانشان میشوند، به عبارت دیگر، فاجعه هنور تمام نشده است! درست است که این کاهش آماری روی کاغذ، میتواند نویدبخش این پیام باشد که با مراعات بیشتر پروتکلها، این اعداد میتوانند بیش از این نیز روند کاهشی داشته باشند، اما عقل حکم میکند تا آنجا که ممکن است هزینهها و زمان این روند کاهشی برای کشور پایین آورده شود. حاکمیت با وضع قوانین و سیاستگذاریهای بهداشتی،اقتصادی و عقلایی باید شرایط را به سمت وضعیت مطلوب ریلگذاری کند و مردم نیز باید برای بازگشت به شرایط عادی و در امان ماندن خود و اطرافیان از شر این ویروس منحوس، از هیچ کوشش مسئولانهای دریغ نکنند. شواهد نشان میدهد در دو هفته گذشته، با اعمال محدودیتهای جدید، سطح رعایت موازین بهداشتی نسبت به گذشته افزایش پیدا کرده اما این به هیچوجه کافی نیست چون نتیجه هنوز مطلوب نیست.
از دست دادن هر کدام از عزیزان ما در این روزها، داغی است که روحمان را تا سالیان سال جریحهدار خواهد کرد. مشهور است بسیاری از انسانها از نظر فرهنگی، دچار کوررنگی هستند و نمیتوانند طیفهای گوناگون یک رنگ را از هم متمایز سازند. کاش این کوررنگی مصلحتی، همهگیر و درونی شود و ما تا زمان مهار کامل کرونا، تمام وضعیتهای هشدار را به رنگ قرمز ببینیم.
بودجهای منطبق بر واقعیت و به دور از سیاست
مهدی تقوی
اقتصاددان و مدرس دانشگاه
شرایط امروز اقتصاد ایران موجب شده است تا شاهد ارائه راهکارهای مختلف برای برون رفت از شرایط موجود باشیم اما در واقع شاهد درجازدن اقتصاد ایران هستیم و بسیاری از کارشناسان بر این باورند که در شرایط کنونی برای حل معضلات اقتصادی کشور دیگر راهکارهای ارائه شده در علم اقتصاد جواب نمیدهد بلکه باید روی واقعیات سیاسی حساب باز کرد. تداوم رشد اقتصادی منفی برای کشور در 6 سال گذشته و رونق بازار بورس به سبب رشد افسارگسیخته نقدینگی موجب شده تا قیمت انواع کالا در بازار در مدت کمتر از 2 سال بیش از 10 برابر شوند که بهطور عملی اقتصاد ایران را با چالشهای فراوان روبهرو کرده است. خلق پول برای جبران کسری بودجه دولت موجب شده است تا شاهد افزایش قیمت افسارگسیخته در بازارهای مسکن، ارز و طلا باشیم که وقوع این اتفاق تعادل بین عرضه و تقاضا را در بازار برهم زده است. تدوین بودجهای انقباضی برای مقابله با نرخ تورم و کاهش نقدینگی در بازار میتواند بهلحاظ سیاسی و اقتصادی برای کشور در شرایط بحرانی کنونی مهم باشد. در حقیقت بودجه باید ساختار خود را تغییر دهد و بهجای تمرکز روی هزینههای جاری روی کاهش نرخ تورم و میزان نقدینگی در بین آحادجامعه تمرکز کند.
از سوی دیگر نقش سیاست خارجی با چگونگی تدوین بودجه بسیار اهمیت دارد زیرا اگر تغییری در روند سیاست خارجی کشور اتخاذ شود به طور قطع متغیرهای اقتصادی با نوسان روبهرو خواهند شد.همچنین نباید نگاه به بازار سرمایه جبران کسری بودجه دولت باشد. حتی به بازار ارز هم باید نگاه اقتصادی داشته باشیم.
تدوین بودجه کشور در شرایط اقتصادی و سیاسی کشور باید بهطور دقیقی انجام گیرد زیرا اتلاف پول و وقت در شرایط حساس کنونی آسیبهای جبرانناپذیری را به کشور وارد خواهد کرد. اتفاقهای سیاسی بهطور قطع بر تحقق بودجه در بعد اقتصادی میتواند تأثیرگذار باشد اما به شرطی که متغیرهای اقتصادی را با شوک روبهرو نکند. ذکر این نکته ضروری است که بازار طلا و ارز و توأم با بورس برای دولت نباید به منابعی برای کسری بودجه تبدیل شود که اگر بخواهیم شاهد چنین اتفاقاتی باشیم باید بودجه کشور را براساس واقعیتهای سیاسی و اقتصادی ببندیم.
اگر دچار توهمات در بودجهریزی بخشهای مختلف اقتصادی کشور شویم در آن موقع شاهد افزایش میزان کسری بودجه در طول یکسال برای دولت خواهیم بود و در آن زمان متغیرهای اقتصادی دچار التهاب خواهند شد یا از جیب مردم برای جبران کسری بودجه هزینه خواهد شد. ممکن است عدهای بگویند که حل این بحرانها نیازمند تجدیدنظر اساسی در نظام اقتصادی و یک جراحی بزرگ است که البته سخن درستی است. اما این گونه راهکارها با توجه به انباشتهای از معضلات و کاستیها در بخشهای مختلف اقتصادی، بهزمان زیادی نیاز خواهد داشت.
ارائه راهکارهای عملیاتی در زمان کم میتواند بحرانهای اقتصادی و سیاسی کشور را حل کند به شرطی که بودجهریزی سالانه ایران بر واقعیت منطبق باشد نه براساس تصمیمات سیاسی یا اقتصادی که قرار است در آینده اتخاذ شود.
راه خروج از بحران اقتصادی را باید در تنشزدایی با کشورهای همسایه، عادیسازی روابط با بازیگران اصلی نظام بینالملل و در یک کلام، ایجاد گشایش در روابط خارجی جستوجو کرد؛ گشایشی که طیف وسیعی از دولتها و بازیگران بینالمللی را شامل شود و تنها محدود به یک یا چند دولت خاص مثل چین یا روسیه نشود. بنابراین نباید از ذکر این نکته مهم غافل شویم که حل بحرانهای سیاسی و اقتصادی کشور در سایه بودجهریزی درست و منطقی تحقق پذیر است اما بهشرطی که کسری بودجه را با بازی کردن با متغیرهای اقتصادی جبران نکنیم و عواملی را که موجب ایجاد کسری بودجه میشوند پیدا کنیم و برای حل آنها از هیچ کوششی دریغ نشود.
اقتصاددان و مدرس دانشگاه
شرایط امروز اقتصاد ایران موجب شده است تا شاهد ارائه راهکارهای مختلف برای برون رفت از شرایط موجود باشیم اما در واقع شاهد درجازدن اقتصاد ایران هستیم و بسیاری از کارشناسان بر این باورند که در شرایط کنونی برای حل معضلات اقتصادی کشور دیگر راهکارهای ارائه شده در علم اقتصاد جواب نمیدهد بلکه باید روی واقعیات سیاسی حساب باز کرد. تداوم رشد اقتصادی منفی برای کشور در 6 سال گذشته و رونق بازار بورس به سبب رشد افسارگسیخته نقدینگی موجب شده تا قیمت انواع کالا در بازار در مدت کمتر از 2 سال بیش از 10 برابر شوند که بهطور عملی اقتصاد ایران را با چالشهای فراوان روبهرو کرده است. خلق پول برای جبران کسری بودجه دولت موجب شده است تا شاهد افزایش قیمت افسارگسیخته در بازارهای مسکن، ارز و طلا باشیم که وقوع این اتفاق تعادل بین عرضه و تقاضا را در بازار برهم زده است. تدوین بودجهای انقباضی برای مقابله با نرخ تورم و کاهش نقدینگی در بازار میتواند بهلحاظ سیاسی و اقتصادی برای کشور در شرایط بحرانی کنونی مهم باشد. در حقیقت بودجه باید ساختار خود را تغییر دهد و بهجای تمرکز روی هزینههای جاری روی کاهش نرخ تورم و میزان نقدینگی در بین آحادجامعه تمرکز کند.
از سوی دیگر نقش سیاست خارجی با چگونگی تدوین بودجه بسیار اهمیت دارد زیرا اگر تغییری در روند سیاست خارجی کشور اتخاذ شود به طور قطع متغیرهای اقتصادی با نوسان روبهرو خواهند شد.همچنین نباید نگاه به بازار سرمایه جبران کسری بودجه دولت باشد. حتی به بازار ارز هم باید نگاه اقتصادی داشته باشیم.
تدوین بودجه کشور در شرایط اقتصادی و سیاسی کشور باید بهطور دقیقی انجام گیرد زیرا اتلاف پول و وقت در شرایط حساس کنونی آسیبهای جبرانناپذیری را به کشور وارد خواهد کرد. اتفاقهای سیاسی بهطور قطع بر تحقق بودجه در بعد اقتصادی میتواند تأثیرگذار باشد اما به شرطی که متغیرهای اقتصادی را با شوک روبهرو نکند. ذکر این نکته ضروری است که بازار طلا و ارز و توأم با بورس برای دولت نباید به منابعی برای کسری بودجه تبدیل شود که اگر بخواهیم شاهد چنین اتفاقاتی باشیم باید بودجه کشور را براساس واقعیتهای سیاسی و اقتصادی ببندیم.
اگر دچار توهمات در بودجهریزی بخشهای مختلف اقتصادی کشور شویم در آن موقع شاهد افزایش میزان کسری بودجه در طول یکسال برای دولت خواهیم بود و در آن زمان متغیرهای اقتصادی دچار التهاب خواهند شد یا از جیب مردم برای جبران کسری بودجه هزینه خواهد شد. ممکن است عدهای بگویند که حل این بحرانها نیازمند تجدیدنظر اساسی در نظام اقتصادی و یک جراحی بزرگ است که البته سخن درستی است. اما این گونه راهکارها با توجه به انباشتهای از معضلات و کاستیها در بخشهای مختلف اقتصادی، بهزمان زیادی نیاز خواهد داشت.
ارائه راهکارهای عملیاتی در زمان کم میتواند بحرانهای اقتصادی و سیاسی کشور را حل کند به شرطی که بودجهریزی سالانه ایران بر واقعیت منطبق باشد نه براساس تصمیمات سیاسی یا اقتصادی که قرار است در آینده اتخاذ شود.
راه خروج از بحران اقتصادی را باید در تنشزدایی با کشورهای همسایه، عادیسازی روابط با بازیگران اصلی نظام بینالملل و در یک کلام، ایجاد گشایش در روابط خارجی جستوجو کرد؛ گشایشی که طیف وسیعی از دولتها و بازیگران بینالمللی را شامل شود و تنها محدود به یک یا چند دولت خاص مثل چین یا روسیه نشود. بنابراین نباید از ذکر این نکته مهم غافل شویم که حل بحرانهای سیاسی و اقتصادی کشور در سایه بودجهریزی درست و منطقی تحقق پذیر است اما بهشرطی که کسری بودجه را با بازی کردن با متغیرهای اقتصادی جبران نکنیم و عواملی را که موجب ایجاد کسری بودجه میشوند پیدا کنیم و برای حل آنها از هیچ کوششی دریغ نشود.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
# من - ماسک - میزنم
-
مراقبت ها نباید به امید واکسن کاهش یابد
-
مافیای کنکور نمیگذارد این سفره 15 هزار میلیارد تومانی جمع شود
-
نقض برجام را متوقف کنید
-
معادلات فروش نفت در بودجه 1400
-
بیانگیزگی دانشجو تهدید سرمایه انسانی ایران است
-
برگزاری جشنواره فیلم فجر فعلاً برای داوران
-
از این گود تا آن گود فرج است؟
-
یک قدم تا ورود ابَرانسانها به زندگی روزمره
-
گره ترافیکی در مرز شرق کشور باز شد
-
سوریان کمک کند در المپیک مدال بگیرم
-
فرصت را تبدیل به تهدید نکنیم
-
کوررنگی مطلوب کرونایی
-
بودجهای منطبق بر واقعیت و به دور از سیاست
اخبارایران آنلاین