ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
پیامبر اکرم (ص): از خوشبختى انسان درخواست خیر از خداوند و خشنودى به خواست اوست و از بدبختى انسان است که از خدا درخواست خیر نکند و به خواست او ناخشنود باشد.
تحف العقول ص 55
وزیرفرهنگ و ارشاد اسلامی: هشدار رهبری را از یاد نبریم!
«سخنان رهبری در حرمت هتک رئیس جمهوری صراحت و تأکید لازم و روشن را داشت. از معاندان نظام و ایران انتظاری نیست اما برخی از دوستان انقلاب و کشور تغییر رویه خواهند داد؟ تا ۱۴۰۰ این هشدار و نهیب را از یاد نبریم.»
بخشی از توئیت سیدعباس صالحی
با تأکید بر سخنان اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی
کارگردان «آنتیگونه» از تجربه پرفورمنس این نمایش میگوید
میخواستم بگویم تئاتر زنده است
کیومرث مرادی
مدرس و کارگردان تئاتر
در ابتدای اجرای آنلاین یا بهتر است بگوییم پرفورمنس نمایش «آنتیگونه» در ویدئویی که پخش شد به این نکته اشاره کردم که باور دارم تئاتر هنریاست که با حضور مخاطب شکل و تمامیت پیدا میکند چون مخاطب با ورود به سالن تئاتر و نشستن پای یک اثر نمایشی سعی میکند از روزمرگی خود دور شود و بهنوعی بازگشتی به خویشتن داشته باشد و آمال و آرزوها و در نهایت خودش را بر صحنه تئاتر و در روایت بازیگرها و... ببیند. با اینهمه بستر این اتفاق از تحقیقات سالیان سال من در مورد «گوسان»ها سرچشمه میگیرد که مدتهای مدیدیاست روی آنها کار تحقیقی میکنم. گوسانها در واقع اولین نقالهای قصه در ایران باستان در دوره پارتیها بودهاند و شهر به شهر و روستا به روستا میرفتند و قصههایشان را با تکنیکهای خاص خودشان برای مردم آن منطقه به نمایش میگذاشتند. کار من هم برآمده از همین تحقیقات است و تکنیکهایی که این گوسانها در برخوانی قصهها از آن استفاده میکردند و من هم سعی کردم از این تکنیکها تا حدود زیادی استفاده کنم. بههمین دلیل است که مخاطب در نگاه اول توقع داشت و فکر میکرد قرار است مخاطب نمایشنامهخوانی باشد اما در جلسه گفتوشنود آنلاین هم به این نکته اشاره کردم که این کار نوعی از هنر اجرا یا همان پرفورمنس است و تلاش داشتم در تجربه این روزهای کرونایی و بیتئاتری و... از این مدیا و تکنیکها و عناصر استفاده کنم تا مخاطب را درگیر قصه کنم و این قصه در ذهنش تصویر شود. این همان کاریاست که گوسانها میکردند. یعنی همانطور که در سطور بالا به آن اشاره شد گوسانها هم از نقطهای به نقطهای دیگر میرفتند و برای مردم از قصه سرزمینهایی میگفتند و مردم هم با کمک همین تکنیکهای روایت به قصه سرزمینهای دیگر گوش میکردند. نکته دیگری که باید به آن توجه داشت این است که بسیاری از هنرمندان چه در ایران چه در خارج از ایران، همچنان در شوک تأثیری هستند که کرونا بر زندگی شخصی و هنریشان گذاشت و هر کسی، شبیه خودش به مسأله واکنش نشان میدهد. مثلاً بسیاری هنوز باورش ندارند یا اینکه مدام میخواهند در ذهن خود این اپیدمی را نادیده بگیرند و... برخی هم گاردی دفاعی در برابر پدیدهها و امکانات تازه دارند و این دوری کردن به ترس یا از ترسی میآید که آنها را به این سمت سوق میدهد که از هر کار خلاقانهای که بر پایه مدیاهای جدید باشد دوری کنند. به هر صورت واکنش افراد به مسائل متفاوت است اما من سعی کردم که از هر امکانی که وجود دارد استفاده کنم و تجربه و اطلاعات و دانش خود را به آن اضافه کنم تا بگویم تئاتر زنده است. وقتی هیچ کمکی از طرف مثلاً صداوسیما نمیشود و متوجه میشوی مدیران این رسانه کمترین اطلاعاتی در حوزه نمایش ندارند و آن را نمیشناسند و از قدرت و تواناییاش بیخبر هستند ما جامعه تئاتری نمیتوانیم دسترویدست بگذاریم و فقط نظاره کنیم تا ببینیم در نهایت چه اتفاقی خواهد افتاد. تلویزیون ما در این ماهها چقدر میتوانست تله تئاتر تولید کند و چقدر میتوانست از آرشیو خود تله تئاتر پخش کند یا ایدههایی داشته باشد برای این روزها؛ اما هیچ کدام از این کارها را انجام نداد چون آنها نمیدانند یا شاید نمیخواهند بدانند که هنر نمایش از دل فرهنگ و آموزش میآید و نسل امروزی که بسیار تشنه این فرهنگ و آموزش است چقدر به این هنر نیاز دارد. بگذارید با مثالی دقیقتر به لزوم این فرهنگسازی اشاره کنم و این یادداشت را به پایان ببرم. برگردیم به دهه شصت و نگاهی به فیلمهای درجه یکی کنیم که در حوزه دفاع مقدس ساخته شد. آثار درخشانی مثل آثار ملاقلیپور، حاتمیکیا، مجیدی و... یکی از دلایل ارتقای بحث فرهنگ و آموزش در آن دوره بود و آیا کسی میتواند کتمان کند که این آثار چقدر به لحاظ فرهنگی روحیه ایرانی و اسلامی «در کنار هم بودن» را تقویت کرد؟
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
# مهرداد_سپهری
فیلمی که از رفتار پلیس با یک متهم بهنام مهرداد سپهری در شهر مشهد منتشر شد بازتاب زیادی در شبکههای اجتماعی داشت. اخبار مربوط به این ماجرا یعنی درگذشت متهم و صدور دستور تحقیقات بیشتر از سوی قوه قضائیه بازنشر میشد و خیلیها از لزوم آموزش بیشتر به پلیس در این زمینه مینوشتند: «در ویدئوی آزار مهرداد سپهری توسط پلیس، چیزی که حتی از اصل قضیه هم دردناکتر است، حضور شاهدان نوجوان و خردسال و خنده آنها به این موضوع است. نمایش عمومی و خیابانی خشونت، تبدیل تماشای خشونت به چیزی شبیه سرگرمی و آشنا کردن خردسالان با خشونت، قطعاً آثار ویرانگری در پی خواهد داشت.»، «پلیس به خاطر امنیت مردم مهرداد سپهری رو کنترل کرده. این خیلی خوبه اما از اون بهتر، دادستانی هست که بلافاصله پلیس رو به خاطر روش اشتباهش برای ایجاد نظم، جریمه کرده.»، «آیا میتوانیم امیدوار باشیم دستگاه قضایی، مأمور نیروی انتظامی را به اتهام قتل عمد، محکوم کند؟ چرا برخی مأموران پلیس با متهمان درست برخورد نمیکنند؟ ارادهای برای برخورد با رفتارهای غیرقانونی وجود دارد؟»، «پلیس برای امنیت جامعه است. اگر پلیس ضعیف بشه ضررش به خودمون میرسه. اگر پلیس فاسد و متخلف بشه بازم ضررش برای ماست. پس نه ضعیفش کنید نه اجازه تخلف بهش بدین. برخی مثل قورباغهاند احساس می کنن گوشهای آب حوض راکد شده و فرصت خوبی برای شناست! از هر فرصتی برای خودتحقیری استفاده
می کنن»، «قوه قضائیه به محض اطلاع از ماجرای درگیری بین یک دختر و چند زن در آبادان و رفتار زشت یک مأمور حراست هم، فرد حراستی را بازداشت کرده و این نشان از رفتار قانونمدارانه سیستم انتظامی و دستگاه قضایی جمهوری اسلامی داره.»، «رفتار پلیس در حادثه فوت مهرداد سپهری و قضایای مشابه حاکی از عدم آشنایی به اصول اولیه حقوق انسانی افراد فارغ از متهم یا مجرم بودنشون داره. پلیس باید سعه صدر و قدرت تحلیل و مقابله داشته باشه نه اینکه بواسطه لباس و تجهیزات، رفتارهای قهری نشون بده.»
آغاز محدودیتهای کرونایی
آغاز محدودیتهای کرونا در چند شهر و آمار بالای مبتلایان و قربانیان این بیماری باعث شد کاربران در صفحاتشان در شبکههای اجتماعی از شرایط شهر و استانشان بنویسند. البته حرفهای عضو شورای عالی نظام پزشکی که گفته بود میزان مرگ و میر کرونا در کشور حدود ۳ تا ۴ برابر آمار رسمی است بازتاب زیادی داشت و خیلیها با بازنشر آن دربارهاش نوشتند: «وضعیت در استان کرمانشاه بحرانی گزارش شده است. از امروز به مدت یک هفته جوانرود، هرسین، سرپلذهاب و اسلامآباد غرب قرنطینه شد. مدیر درمان تأمین اجتماعی استان از تکمیل شدن همه ظرفیت مراکز درمانی خبر داده است. از ۸۴۹ بیمار مبتلا به کرونا در کرمانشاه حال ۱۳۶ نفر وخیم گزارش شده است.»، «یه تصمیم خوب و جدی و از سوی دولت دیدم اون هم اینکه تو تهرانپارس دوستان راهنمایی و رانندگی ایستاده و هر ماشینی رو که ماسک نزده بودن جریمه می کردن. امیدوارم نتیجه بخش باشه و آمار کرونا بشدت پایین بیاد»، «میزان مرگ و میر ناشی از #کرونا رو میشه از گریه زاری خانوادهها دم بخش عفونی بیمارستانها حدس زد»، «دیروز بانک بودم، دیدم یکی از کارمنداش یه دقیقه یه بار همهجا الکل میزنه. گفتم: چرا اینجوری میکنی؟ گفت: از صبح ۳ تا گواهی فوت کرونا آوردن که حساب باطل کنم»، «کاهش کارکنان ادارات به معنی تجمع بیشتر ارباب رجوع و گسترش کروناست. راهکار مناسب گسترش خدمات و پاسخگویی و راهاندازی خدمات از راه دور خصوصاً از طریق تلفن است. ضعف پاسخگویی تلفنی در همه ادارات ما مشهود است. حتی کارمندان پیگیری تلفنی را نوعی توهین تلقی می کنند در حالی که به نفع خودشان است.»، «هر دفعه که برای دادن تست pcr میری، حدود ۶۰۰ تومن باید هزینه کنید. نقش بیمههای درمانی که تا الان پرداخت کردیم این وسط کجا قرار داره؟»، «هنوز مدارس باز هستند، آموزشگاههای خصوصی فعال و گاراژهای خرید و فروش ضایعات دو شیفت کار میکنند آنگاه قراره کرونا مهار بشه؟»، «با وجود آمار بالای مبتلایان به کرونا و وضعیت قرمز تهران، چرا شهرداری و شورای شهر اصرار به ادامه اجرای طرح ترافیک دارند؟ اگر دلیل آن جلوگیری از آلودگی هواست که طبق آمارها، تهران ۴۰ درصد آلودهتر از مدت مشابه سال قبل شده، شما جان انسان ها را بهای منابع درآمدی شهرداری کرده اید»، «دیگه باید کشتههای روزانه رو ضرب در ۴ کنیم.»، «3 تا 4 برابر، یعنی تا الان بالای 100 هزار نفر بر اثر کرونا فوت شدن. عددی که با پیشبینیها ومدل سازیها در اوایل شروع کرونا در ایران منطبق است.»
گوش شنوا باشیم برای بچههای بیامید
نلی محجوب
فعال حوزه کتاب کودک و نوجوان
وقتی بار زندگی و غم غصههایش بر شانههای کودک یا نوجوانی تلنبار میشود و سنگینی میکند، وقتی چشمهای او پر از حسرت میشود و ذهنش پر از آرزو، بدون امید به آینده، میشود آنچه نباید بشود و ما میشویم شاهد و ناظر خبرهای تلخی که این روزها میشنویم. در زمانی که شکل زندگی تغییر کرده است و خواسته و ناخواسته بچهها مجبورند از ابزارهای تحمیلی زندگی مدرن و بزرگسالانه استفاده کنند، این روزها که در خانهها نگرانی همهگیری کرونا جا خوش کرده، تعطیلی مدارس و شرایط اقتصادی، مشکلات معیشتی خانوادهها و نگرانی سر سفره همه ماست و دربارهاش صحبت میشود و زمانی که به بچههای دور و برمان حواسمان نیست- یا از سر بیحوصلگی یا بیتوجهی- و حجم نگرانی و اضطراب خودمان را به آنها منتقل میکنیم ناخواسته آنها را به سمت افسردگی سوق میدهیم. وقتی فرصت حرف زدن و شنیدن درد دل آنها را نداریم، یا نیاموختهایم چه باید بکنیم دنبال مقصر میگردیم. اینکه مسئولان امر و نهادهای فعال و مربوط به حوزه کودک باید چه کنند و چه کردهاند و چه نکردهاند بماند. اینکه جای برنامههای مناسب بچهها در رسانه خالی است، ایجاد فضای شاد و دور کردن بچهها با استفاده از تجربه متخصصان و افراد کاربلد در برنامهها خالی است و جایی که به بچهها کمک کنند تا عادت کتابخوانی را ترویج دهند هم؛ بماند، اینکه از نهادهایی مثل انجمن نویسندگان کودک و نوجوان و شورای کتاب کودک و مؤسسه پژوهشی کودکان دنیا و... و از متخصصان جامعه شناسی و روانشناسی کودک کاربلد در برنامهریزی برای بچهها استفاده نمیشود یا به ندرت استفاده میشود هم بماند برای وقتی دیگر. اینکه بسیاری از بچهها از همین امکانات
نیم بند هم محروم هستند ظاهراً باید بماند برای وقتی دیگر. شاید بتوانیم برای تعدادی از بچهها که به امکانات دسترسی دارند سریعتر کاری بکنیم. ارتباط معلمان و مربیان با شاگردان شاید در این قحط سالی تنها ارتباط باقی مانده و مؤثر باشد. هر چند بواسطه کلاسهای مجازی بسیاری از معلمان و مربیان و دانشآموزان دچار خودسانسوری شدهاند و نمیتوانند آن فضای بدون حضور دیگری و والد را داشته باشند؛ اما اثرگذاری مؤثر معلمان و مربیان این روزها بیشتر از همیشه میتواند خودش را نشان بدهد، با آنکه آنها هم خودشان از این جامعه هستند و درگیر بسیاری از مشکلات، اما باز هم همانهایند که میتوانند با صبر، حوصله و خلاقیت امید را در دل بچهها زنده نگه دارند. از طرفی خود ما هم بهعنوان پدر و مادر باید سعی کنیم تا این عنصر فراموش شده امید را به هر شکلی که میتوانیم زنده نگه داریم. امید تنها سلاحی است که این روزها میتواند بر همه چیز غلبه کند. با بچهها گپ بزنیم. تشویقشان کنیم به نوشتن یادداشتهای روزانه، خواندن کتاب و فیلم دیدن و صحبت درباره آنچه خواندهاند و دیدهاند. اما تا گوش شنوایی نباشیم برای بچهها نمیتوانیم در مورد آموزش و پرورش آنها موفق باشیم. این روزها باید گوش شنوا باشیم؛ بدون قضاوت و پیش داوری. همراهی و همدلی و مهارت ارتباطی را یادبگیریم تا آنها از رفتار ما بیاموزند. تا بتوانیم بچهها را از اندوه بیصدا رها کنیم و امید به روزهایی بهتر را در دلشان زنده نگه داریم. نباید هیچ کودکی بیرؤیا و بی امید بماند و این به تک تک ما مسئولیت بیشتری میدهد و نمیتوانیم منتظر بمانیم تا کسی کاری کند. باید درمورد شکل ارتباط با کودکان و نوجوانان، شرایط روحی هر دوره و نیازهایشان بیشتر بدانیم. کتاب «افسردگی کودک و نوجوان؛ رفتار درمانی شناختی» و «الگوی کودک سالم» از نشر قطره میتواند به ما کمک کند. همینطور کتاب «نگاهی به مبانی مشارکت و کار گروهی» از مؤسسه پژوهشی کودکان دنیا. اینها نمونههایی هستند که شاید بتوانند این روزها گره از مشکلات ارتباط با کودکان و نوجوانان باز کنند و صدای آنها را بشنویم.
سرگیجهای در چنبره سنت و مدرنیته
مهدی خطیبی
نویسنده
کتاب «بانوان ماه» نوشته «جوخه الحارثی»، نویسنده عمانی و برنده جایزه منبوکر 2019 تازهترین اثری است که در نظر گرفتن حق کپیرایت و به ترجمه «محمد حزبائیزاده» در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است. در این رمان کمحجم، نویسنده در روایتی غیرخطی، تجربه زیسته زنان را در روستای عوافی عمان، در دوره استعمار و پسااستعمار پیش روی مخاطبان گذاشته که سه خواهر نقطه ثقل روایتاند. مسأله ازدواج این سه، موجب حضور سایر شخصیتها میشود؛ خانواده آنان و همسرانشان. روساخت روایت دلمشغولیها، نگرانیها، حسرتها و آرمانهای زنان در مواجهه با جامعه و همسر و فرزند است و ژرفساخت روایت، تحول اجتماعی کشوری سنتی در دوران پسااستعماری است؛ کشوری که تا چند دهه پیش بردهداری در آن رایج بود و ناگهان به کشوری مدرن تغییر یافت. بنابراین یکی از تمهای اصلی این رمان تقابل سنت و مدرنیته است؛ این تقابل هم تحول شخصیتها را مینماید و هم سازوکار اجتماع را. شکل روایتی این رمان بر پایه فصلهای کوتاهی است که هریک از شخصیتها راهبر آن هستند، گاه به شیوه اول شخص و گاهی هم سوم شخص. حضور سایهوار برخی شخصیتها، مثل سلیمان تاجر، راوی را مبدل به یک صدا میکند، صدایی که از فرآیندی تکنیکال چون جریان سیال ذهن و فلاش بک و فلاش فورواردهای پیاپی برمیآید و گفتوگوی درونی راوی با خود یا با روایتشنویی غایب را منعکس میکند. فرم روایت مثل پازل یا جورچینی است که هر جزئی از آن در فصلی است. این فرم ترکیب میشود با نثری فاخر و شاعرانه که از زبان شخصیتها گاه حتی شعر را به استخدام میگیرد و گاه جلوه پررنگی از فرهنگ عامه را نمایان میکند. این جلوه پررنگ با ضربالمثلها، باورها، اوراد و اذکار و حتی بازنمایی مراسم زار ملاحتی ویژه به روایت میدهد. ساخت تقابلی، ساخت تکنیکال این رمان است. مهمترین تقابل در روابط زنان و مردان جلوهگر است. نمونههای تیپیکال زنان در این روایت بیشمار است: زن مدرن، زن سنتی، زنِ وفادار، زنِ عصیانگر، حتی زنانی که برآمده از فرهنگ بردهداریاند. در کنار اینها، مردان هم حضور دارند. مردان عاشقی مثل عبدالله که اسیر کودکی شکنجهزای خود هستند تا عزّانی که دلبسته شعر و زنی به نام «قمر» است و شیوخی که هریک به گونهای چهرههای گوناگون مردان را در مکان و زمان روایت منعکس میکنند. این ویژگیها همراه ترجمه محمد حزبائیزاده که با لحن بخشیدن به شخصیتهای مختلف که از طبقههای گوناگون اجتماع هستند و خلق زبانی که از نثر جادومحوری برآمده از سنت «زار» مایه گرفته و آن را با نثری فاخر و شاعرانه گره زده است. روایتی که گذشته از بازنمایی تجربه زیسته شخصیتهای اصلی و فرعی، به انعکاس درونه هریک در بزنگاههای مختلف فردی و اجتماعی نیز میپردازد و این انعکاسها به تصویری بزرگتر تبدیل میشود که همانا بازنمایی عمان در گذار است.
به نام تاریخ
5 آبان
امروز 5 آبان است که ۲۲۱ روز از سال 1399 گذشته و به پایان امسال ۱۴۵ روز مانده است. امروز روز تولد هنرمندان است. به همین دلیل با یک مقدمه نگاهی میاندازیم به زندگی کسانی که امروز متولد شدهاند.
سال 1291 شمسی در چنین روزی صمصام السلطنه نخستوزیر ایران در دوره احمدشاه قاجار دستور توقیف روزنامههایی که از دولت انتقاد کرده یا نوشته بودند «به جای کم سوادهای نالایق از تحصیلکردههای فرنگ رفته استفاده شود» صادر کرد و دستور داد مدیران روزنامهها هم دستگیر شوند. به این ترتیب بیشتر روزنامههایی که در تهران چاپ و منتشر میشدند توقیف شدند. این کار باعث تضعیف حکومت او شد هر چند که این روش در دوران رئیس الوزرای بعدی هم ادامه پیدا کرد.
نیکو خردمند: امروز هشتاد و هشتمین سالروز تولد بازیگر و صداپیشه سینما و تلویزیون است. نیکو خردمند از سال 1337 کارش را با گویندگی در رادیو آغاز و به جای بازیگران مشهور بسیاری مانند کلودیا کاردیناله، الیزابت تیلور و اینگرید برگمن صحبت کرد. چند سال بعد و از سال 1342 مشغول بازی در نمایشهای رادیویی هم شد و اجرای چند برنامه در تلویزیون را برعهده گرفت. اما بازیگری برای او از سال 1369 و با بازی در فیلمهای «حکایت آن مرد خوشبخت» و «پرده آخر» آغاز شد. پس از آن بازی او در فیلمهای «مسافران» و «خانه خلوت» و سریالهای «آوای فاخته» و «دزدان مادربزرگ» بسیار مورد توجه قرار گرفت. فیلمهای «زینت»، «غزال»، «بازیچه»، «روانی»، «کاغذ بیخط»، «صبحانه برای دو نفر»، «کافه ستاره»، «چند میگیری گریه کنی»، «خاک آشنا» و «شیرین» و سریالهای «گالشهای مادربزرگ»، «آپارتمان»، «باغ گیلاس»، «همه فرزندان من»، «آژانس دوستی»، «پس از باران» و «ریحانه» دیگر کارهای نیکو خردمند بودند. او برای «پرده آخر» و «بازیچه» سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن را گرفت.
امیلیا کلارک: بازیگر انگلیسی که او را با بازی در سریال «بازی تاج و تخت» میشناسید سال 1986 به دنیا آمد. پدر امیلیا کلارک مهندس صدای تئاتر بود و او هم به همین دلیل به تئاتر علاقهمند شد. اولین نقشش را در سال 2009 در تئاتر بازی کرد و همان سال در سریال «دکترها» هم نقشی داشت. یک سال بعد با بازی در فیلم «حمله تریاسی» وارد سینما هم شد اما مدتی بعد برای بازی در سریال «بازی تاج و تخت» و نقش دنریس تارگرین انتخاب شد و تا سال 2019 مشغول بازی در این سریال بود. البته سال 2012 در فیلم «جزیره اسپایک» و سال 2013 در نمایش «صبحانه در تیفانی» هم بازی کرد اما همچنان او را با نقش دنریس میشناسند. «بالاتر از سوءظن»، «آخرین کریسمس»، «من پیش از تو» و «نابودگر: جنسیس» از دیگر فیلمهای اوست.
کامران جمالی: شاعر و مترجم سال 1331 در چنین روزی به دنیا آمد. کامران جمالی بیشتر بهعنوان مترجم زبان آلمانی شناخته میشد و در سالهای فعالیتش آثار نویسندگانی مانند هاینریش بل، گونتر گراس، برتولت برشت و تئودور فونتانه با ترجمه او به فارسی منتشر شدند. جمالی اشعارش را در مجموعههای «واخهای سرخ در صحاری زرد»، «مرغ نیما»، «در انجماد پس از زمهریر» و «کلاغی و بیانی و برف» منتشر کرد. ضمن اینکه تحقیقاتی هم در زمینه شعر و ادبیات ایران انجام داد که در قالب آثار «فردوسی و هومر، تحقیقی در حوزه ادبیات تطبیقی» و «جادوی شعر در کلام نهفته است» منتشر شدند. کتاب های «تا زمانی که...»، «زنان برابر چشمانداز رودخانه»، «قرن من» و ترجمه رباعیات خیام به زبان آلمانی با ترجمه او منتشر شدند. کامران جمالی فروردین امسال درگذشت.
کمال تبریزی: کارگردانی که او را با فیلمهایی مانند «لیلی با من است» و «مارمولک» میشناسید، سال ۱۳۳۸ در چنین روزی به دنیا آمد. کمال تبریزی از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام بود که از اشغال لانه جاسوسی عکس و فیلم تهیه میکرد. در دانشگاه هنر رشته سینما و تلویزیون را خواند و فعالیت سینماییاش را سال ۶۲ با فیلمبرداری فیلم «آوای غیب» آغاز کرد و ۳ سال بعد و در فیلم «هویت» دستیار ابراهیم حاتمیکیا شد. اولین فیلمش را سال ۶۷ به نام «عبور» کارگردانی کرد و پس از آن فیلمهای «در مسلخ عشق» و«پایان کودکی» را ساخت. فیلم «لیلی با من است» در سال ۱۳۷۴ تبریزی را به شهرت رساند و برایش سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه را هم گرفت. «شیدا»، «مهر مادری»، «گاهی به آسمان نگاه کن» و«فرش باد» دیگر آثارش بودند و سال ۸۲ با فیلم جنجالی «مارمولک» بیشتر از پیش مطرح شد. «همیشه پای یک زن در میان است»، «از رئیس جمهور پاداش نگیرید»، «طبقه حساس»، «امکان مینا»، «مارموز» و «ما همه با هم هستیم» و سریالهای «دوران سرکشی»، «شهریار» و «سرزمین کهن»از دیگر آثار تبریزی هستند.
مجید مشیری بازیگر، کاوه خداشناس بازیگر، مسعود اعرابی شاعر، محسن حکیم معانی داستان نویس، حسن رمضانعلیپور شاعر و مهدی عزتی داستان نویس هم متولد امروز هستند.
عکس نوشت
باغ مزار استاد لطفی نوازنده برجسته تار و سه تار در گرگان آماده واگذاری به بخش خصوصی است و شرکتهای فرهنگی و هنری در اولویت این واگذاری قرار دارند. به گفته شهردار گرگان بهسازی و زیباسازی باغ مزار استاد لطفی توسط آنها انجام شده اما سایر دستگاههای فرهنگی و تاریخی قولها و وعدههای خود را درباره تجهیز این مکان مانند ساخت موزه فراموش کردند. محمدرضا لطفی سال ۹۳ درگذشت و طبق وصیتش در محل تولدش و محله سرچشمه شهر گرگان به خاک سپرده شد.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
وزیرفرهنگ و ارشاد اسلامی: هشدار رهبری را از یاد نبریم!
-
میخواستم بگویم تئاتر زنده است
-
شهروند مجـــازی
-
گوش شنوا باشیم برای بچههای بیامید
-
سرگیجهای در چنبره سنت و مدرنیته
-
به نام تاریخ
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین