ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
زن عصبانی با لنگه کفش مردی را کور کرد
گروه حوادث / زن جوان که به طرفداری از شوهرش با صاحبکار او درگیر شده و با لنگه کفش چشم وی را کور کرده بود بهزودی در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه خواهد شد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، حدود دو سال قبل مردی را که از ناحیه چشم مورد آسیب جدی قرار گرفته بود به بیمارستانی در شهر ری منتقل کردند. وی به کادر درمانی گفت که از سوی یک زن مورد حمله قرار گرفته و چشمش جایی را نمیبیند. بلافاصله موضوع به پلیس اعلام شد و دقایقی بعد مأموران برای تحقیق راهی بیمارستان شدند. مرد میانسال در تشریح ماجرا گفت: همسر یکی از کارگرانم با من درگیر شد و با پاشنه کفشش به چشمم کوبید. الان هم چشمم کور شده است.
وی در ادامه گفت: من یک کارگاه تولیدی داشتم اما به خاطر مشکلات مالی نتوانستم کارگاه را اداره کنم و ورشکسته شدم به همین خاطر با مقدار پولی که داشتم، بدهیام به کارگرها را دادم و به آنها گفتم که بروند، یکی از کارگرهایم بهنام قاسم مدت زیادی بود که با من کار میکرد، به او هم پول دادم و گفتم دیگر نمیتوانیم با هم کار کنیم تا اینکه چند روز بعد او با همسرش آمد و زن جوان ناگهان شروع به پرخاشگری کرد و گفت چرا حق شوهرم را نمیدهی گفتم من پول شوهرت را دادم اما ناگهان با کفش ضربهای به چشم من زد که باعث کوری من شد حالا هم درخواست مجازات متهم را دارم.
بدین ترتیب زن جوان بهنام ژیلا بازداشت شد و قبول کرد که با پاشنه کفش به چشم صاحبکار شوهرش زده است.
وی گفت: شوهرم سالها در کارگاه تولیدی این مرد کار میکرد اما مدتی قبل او به بهانه ورشکستگی همه کارگرهایش از جمله شوهر مرا اخراج کرد وقتی اعتراض کردند به هر کدام مبلغی پول داد تا شکایت نکنند. میخواست به شوهر من هم مبلغ کمی بدهد اما من قبول نکردم و به شوهرم گفتم باید تا ریال آخر حقت را بگیری. اما از آنجا که او مرد خجالتی و کم رویی بود روز حادثه من با او رفتم تا با صاحبکارش صحبت و او را راضی کنم حق و حقوق ما را بدهد اما وقتی به آنجا رسیدیم بعد از کمی صحبت دعوایمان شد و من هم با پاشنه کفشم بهصورت و چشمش کوبیدم.
در ادامه همسر ژیلا گفت: من خرج زندگیام را از طریق کارگری در این کارگاه تأمین میکردم وقتی صاحبکارم گفت ورشکسته شده و میخواهد کارگاه را تعطیل کند موضوع را به همسرم گفتم و او خیلی از این ماجرا نگران شد و گفت اگر قرار باشد تو را بیرون کند باید تمام حق و حقوق این سالها را بدهد. در این سالها صاحبکارم بارها حق من را خورده بود من را اضافه کار نگه میداشت اما پولش را نمیداد وقتی گفت میخواهد کارگاه را تعطیل کند و پولی برای ادامه کار ندارد کارگرها را جمع کرد و به هرکدام مبلغ کمی داد و رضایتنامه گرفت. اما همسرم گفت حالا که تو نمیتوانی از حقت دفاع کنی من با تو به کارگاه میآیم تا با صاحبکارت صحبت کنم و حقت را بگیرم.
وقتی به کارگاه رسیدیم همسرم جلوی در ایستاد من صاحبکارم را صدا زدم و گفتم که همسرم با تو کار دارد. ژیلا با دیدن او گفت باید همه پول را بدهد اما صاحبکارم قبول نکرد و با فحاشی و داد و فریاد سعی کرد ما را از آنجا بیرون کند. تا اینکه در یک لحظه زنم عصبانی شد و کفشش را درآورد و ضربهای به صورتش زد که این ضربه باعث کوری او شد.
این در حالی است که پزشکی قانونی گزارش داد، ضربه وارده به چشم چپ مرد به حدی سنگین بوده که چشم او را به کلی نابینا کرده است.
به این ترتیب و با توجه به تکمیل تحقیقات زن جوان برای بیان آخرین دفاع در مرحله دادسرا فراخوانده شد او گفت: ما زندگی سختی داشتیم اگر شوهرم بیکار میشد حتی نان نداشتیم بخوریم من میخواستم با گرفتن حق و حقوق شوهرم حداقل سرمایه اندکی داشته باشیم تا کاری برای خودمان راه بیندازیم. اما نمیخواستم این اتفاق بیفتد و الان هم تقاضای عفو و بخشش دارم.
با پایان جلسه بازپرسی و صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به شعبه 7 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده و زن جوان بهزودی محاکمه خواهد شد.
سرقت یک میلیارد تومانی2 پرستار خانگی
گروه حوادث/ دو پرستار خانگی که با همدستی یکدیگر حدود یک میلیارد تومان اموال با ارزش خانه صاحبکارشان را سرقت کرده بودند از سوی پلیس دستگیر شدند.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، یکم تیرماه زنی جوان با مراجعه به کلانتری دربند گفت: چند ماه پیش بهدلیل بیماری پدر و مادرم 2 پرستار و یک خدمتکار زن استخدام کردم. پس از فوت پدرم با یکی از پرستاران تسویه حساب کردم اما چند روز بعد متوجه شدم اموال با ارزشی شامل تابلو فرش، طلاها، قالی ابریشم، وجه نقد، دلار، یورو و... به ارزش حدود 10 میلیارد ریال از خانه سرقت شده است.سرهنگ «سید علی شریفی» رئیس پایگاه یکم پلیس آگاهی تهران در تشریح این خبر گفت: وقتی پرونده به پایگاه یکم پلیس آگاهی ارسال شد کارآگاهان برای کشف سرنخهایی از سرقت و چگونگی آن به خانه شاکی رفتند و چندین سرنخ از سارق به دست آوردند. در تحقیقات پلیسی مشخص شد که پرستار زن بهنام ناهید 35 ساله با همکاری همدستش که احتمال داشت یکی از مستخدمان باشد سرقت را مرتکب شده است.ناهید به دستور مقام قضایی بازداشت و برای رسیدگی تخصصی از کلانتری 122 دربند تحویل پایگاه یکم پلیس آگاهی شد. محتویات پرونده حکایت از آن داشت متهم بهعنوان پرستار پدر شاکی کار میکرده است.متهم در بازجویی تکمیلی لب به اعتراف گشود و اظهار داشت: با همکاری سیمین که پرستار مادر شاکی بود از اوضاع و احوال منزل بخوبی باخبر شدم و یک تابلو فرش سرقت کردم و در ادامه وقتی متوجه شدم افراد منزل متوجه سرقت نشدند به دفعات مختلف اموال با ارزش را سرقت کردم و سیمین آنها را میفروخته و مبلغ به دست آمده را بین خود تقسیم میکردیم.
سرهنگ شریفی با بیان اینکه با هماهنگیهای قضایی دستگیری سیمین نیز در دستور کار قرار گرفت، بیان داشت: در رصدهای اطلاعاتی مشخص شد که سیمین با اطلاع از دستگیری همدستش محل سکونتش را تغییر داده و نقل مکان کرده است که در ادامه با رصدهای اطلاعاتی مخفیگاه دوم سیمین شناسایی و کارآگاهان موفق شدند وی را در مخفیگاهش دستگیر و به پلیس آگاهی انتقال دهند.
سیمین نیز به جرم ارتکابی اقرار و اظهار داشت: اموال سرقتی را به چند فروشگاه فروخته است. با اعتراف صریح متهمان کارآگاهان موفق شدند فروشگاههای مذکور را شناسایی و بخش زیادی از اموال شاکی را به وی برگردانند.رئیس پایگاه یکم پلیس آگاهی تهران افزود: با تکمیل پرونده متهمان با قرار مجرمیت صادره از سوی شعبه بازپرسی ناحیه 34 تهران روانه زندان شدند و مالخران نیز به قید ضمانت آزاد شدند.
تعقیب و گریز مرگبار سارقان موتورسیکلت
گروه حوادث/ بی توجهی سارقان موتورسیکلت به دستور ایست پلیس بعد از یک تعقیب و گریز طولانی منجر به تیراندازی مأموران و مرگ یکی از سارقان شد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، شامگاه چهارشنبه گذشته مأموران گشت کلانتری در غرب پایتخت، حین گشت به موتورسیکلت دو ترکی مشکوک شدند. مأموران به راکبین موتورسیکلت دستور ایست داده اما آنها اقدام به فرار کردند. بدین ترتیب تعقیب و گریز آغاز شد و مأموران که موتورسواران را در فرار می دیدند پس از چندین بار هشدار ایست اقدام به تیراندازی کردند. در جریان این تیراندازی یکی از موتورسواران مجروح شد و مأموران موفق شدند همدست او را نیز دستگیر کنند.موتورسوار مجروح به بیمارستان منتقل اما ساعاتی بعد تسلیم مرگ شد. همدست او که در جریان تعقیب و گریز بازداشت شده بود به مأموران گفت: 13 سابقه کیفری دارم و چندین سابقهام به خاطر سرقت موتورسیکلت است.
شب حادثه به همراه دوستم موتورسیکلتی را سرقت کردیم اما وقتی مأموران را در تعقیب خود دیدیم اقدام به فرار کردیم.با مرگ مرد موتورسوار، تحقیقات در این رابطه ادامه دارد.
آتش در انبار کتاب های یک ناشر
گروه حوادث/ حادثه آتشسوزی در ساختمان 4 طبقه واقع در خیابان فخر رازی تهران که محل نگهداری کتابهای چند ناشر بود باعث مصدوم شدن 4 مرد شد.
سیدجلال ملکی، سخنگوی سازمان آتشنشانی شهرداری تهران در تشریح این خبر گفت: شامگاه جمعه- 24 مردادماه- یکی از انبارهای کتاب واقع در خیابان فخر رازی تقاطع خیابان نظری در آتش سوخت. این انبار 4 طبقه محل نگهداری کتاب چند ناشر بود که براساس مشاهدهها میتوان گفت بهطور کامل از بین رفتهاست؛با حضور مأموران 4 ایستگاه آتشنشانی عملیات اطفا انجام شد و مصدومان این حادثه که 4 نفر اعلام شده به محل امن منتقل شدند،هنوز دلیل وقوع این اتفاق مشخص نیست و بعد از بررسیهای کارشناسی مشخص میشود.
وی با تأکید بر رعایت نکات ایمنی در انبارداری کتاب گفت: برخی واحدهای این ساختمان مسکونی است و بهنظر میرسد، تغییر کاربری بدون توجه به نکات ایمنی انجام شدهاست. طی تماس با اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران، مشخص شد انبار آسیبدیده از حریق در اختیار یک ناشر بوده که در اتحادیه عضویت ندارد. اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران پیش از این بر پیوستن ناشران به سامانه جامع انبار که از سوی اتاق اصناف تهران توصیه شده تأکید کرده بود.
ملکی با اشاره به موارد ایمنی برای انبار کتاب و مواد کاغذی ادامه داد: محل نگهداری کتاب و سایر کالاهای مشابه بهاصطلاح کند سوز هستند و آتش گرفتن یک کتاب در اتاق 12 متری منجر به تولید دود زیادی میشود که تنفس را بسیار مشکل میکند؛ در این شرایط نباید بدون رعایت کمترین ایمنی تا سقف کتاب چیده شود. انبارهای کتاب باید به سیستم اعلام و اطفای اتوماتیک، سیستم بارنده و هشداردهنده و چند دستگاه خاموشکننده مجهز باشند.
مرگ پسر عاشق در آتش الکل
گروه حوادث/ همزمان با مرگ پسر جوان بر اثر سوختگی شدید با الکل، دوست دختر او نیز که دچار سوختگی شده بود، مدعی شد که پسر جوان با ریختن الکل روی هر دو نفرشان عامل این حادثه بوده است.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران» چندی قبل ، مرگ پسر جوانی بر اثر سوختگی به بازپرس جنایی پایتخت اعلام شد. به دنبال اعلام این خبر، تحقیقات آغاز شد و در بررسیهای اولیه مشخص شد که ایمان، پسر 24 ساله و دوست دخترش حدود 5 روز قبل در حالی که دچار سوختگی شده بودند، به بیمارستان منتقل شدهاند اما به خاطر اینکه درصد سوختگی ایمان بالا بود، وی جان باخت.
مادر ایمان در تحقیقات اولیه به مأموران گفت: پسرم 5 سال قبل از شهرمان به تهران آمد و در خانهای واقع در غرب تهران ساکن بود. او مغازه لوازم آرایشی دارد. چند روز قبل یکی از دوستانش با من تماس گرفت و گفت که پسرم تصادف کرده و از ما خواست خودمان را به تهران برسانیم. اما ساعتی بعد دوباره با من تماس گرفت و این بار گفت که پسرم دچار سوختگی شده است. بلافاصله خودمان را به تهران رساندیم پسرم در بیمارستان بستری بود اما مدام میگفت خوب میشوم و مشکلاتم را حل میکنم. فقط میدانم که مدتی است با دختری به نام المیرا دوست شده است.
دستنوشته عجیب
در بازرسی از خانه پسرجوان دستنوشتهای پیدا شد که داخل آن المیرا و ایمان به هم تعهد داده بودند که هیچ وقت به یکدیگر خیانت نکنند و المیرا با مهریه 14 سکه طلا به عقد ایمان دربیاید.
اما همسایهها در تحقیقات پلیسی از درگیری دختر و پسر جوان در روز حادثه خبر دادند و مدعی شدند زمانی که وارد خانه آنها شدند، ایمان و المیرا دچار سوختگی شده بودند که با اورژانس تماس گرفته و به بیمارستان منتقل شدهاند.
تهدید به مرگ
المیرا که او نیز در این ماجرا دچار سوختگی شده بود، پس از بهبودی در تحقیقات گفت: دو سال قبل برای خرید لوازم آرایش به مغازه ایمان رفته بودم که با او آشنا شدم. بعد از مدتی دوستی متوجه شدم که از نظر روحی مشکل دارد. او دست بزن داشت و چندین بار مرا کتک زده بود.
او ادامه داد: چند باری از من خواستگاری کرد اما هر بار به او پاسخ منفی دادم و زمانی که او با جواب منفی من مواجه شد، آزار و اذیتهایش را بیشتر کرد. زمستان سال گذشته به دوستیام با ایمان پایان دادم اما او دستبردار نبود و مدام پیام میفرستاد. روز حادثه نیز به بهانه تولدم، مرا به خانهاش دعوت کرد اما فقط چند ساعت بعد دوباره دعوایمان شد. صدای داد و فریاد ما، باعث شد مدیر ساختمان متوجه شود و زنگ خانه را به صدا درآورد. اما ایمان گفت موضوع شخصی است و به ناچار مرد میانسال رفت. او مرا تهدید به مرگ کرده و گفته بود اگر با او ازدواج نکنم، مرا به قتل میرساند و به عراق فرار میکند.
دختر جوان ادامه داد: ایمان ظرف الکل دو لیتری که داخل خانه بود را روی خودش و من ریخت. فندک را کشید و هر دویمان آتش گرفتیم. با سر و صدای ما، همسایهها آمدند اما قبل از رسیدن آنها خودمان را خاموش کردیم. 5 روزی که ایمان در بیمارستان بستری بود، مدام از طریق پرستارها به من پیام میداد. حتی چند باری هم به من زنگ زد و پیامک داد و ابراز پشیمانی و بخشش کرد.
با اظهارات دختر جوان، تحقیقات در رابطه با این پرونده به دستور بازپرس ساسان غلامی از شعبه سوم دادسرای امور جنایی پایتخت ادامه دارد.
عروس خانواده کارگردان کلیپ کودک معتاد در فضای مجازی بود
گروه حوادث / عامل انتشار کلیپ عجیب استعمال مواد مخدر از سوی یک کودک در فضای مجازی که واکنش های منفی زیادی از سوی کاربران به دنبال داشت عروس خانواده بود.
به گزارش پلیس، چند روز قبل مردی با مراجعه به پلیس فتای خراسان شمالی گفت: یک کلیپ ساختگی از فرزندم در فضای مجازی منتشر شده که او را در حال استعمال مواد مخدر نشان می دهد، این کلیپ دردسرهای زیادی برای خانواده ما بوجود آورده و باعث واکنشهای منفی از سوی کاربران شده است در حالی که چنین موضوعی صحت ندارد و فرزند من معتاد نیست. می خواهم هر چه سریعتر عامل ساخت و انتشار این کلیپ را شناسایی و دستگیر کنید.
سرگرد یوسف شاکری رئیس پلیس فتای استان خراسان شمالی در تشریح این خبر گفت: پس از این شکایت بلافاصله پیگیری موضوع در دستور کار مأموران این پلیس قرار گرفت و پس از بررسیهای تکمیلی مأموران، مشخص شد که فرد ناشناسی با ساخت صفحههای متعدد، اقدام به انتشار این کلیپ در شبکه اجتماعی اینستاگرام کرده است.
مأموران پس از تحقیقات تکمیلی متوجه شدند که عروس خانواده اقدام به ساخت و انتشار این کلیپ کرده و وی با دستور مقام قضایی بازداشت شد.
متهم پس از دستگیری درباره انگیزه و هدف خود از این اقدام گفت: با توجه به اینکه این کودک از اعتیاد من مطلع شده بود او را مجبور کردم تا مواد مخدر مصرف کند و همزمان هم از او فیلمی تهیه و تهدیدش کردم که اگر به برادر بزرگتر و یا پدرش از این ماجرا حرفی بزند کلیپ را در فضای مجازی منتشر خواهم کرد، با این حال چون با خانواده همسرم اختلاف داشتم کلیپ را منتشر کردم.
مردی با چشمان حادثه ساز
صدای طبل وحشت درکوچههای مرادآباد
محمد بلوری/ روزنامه نگار
هر روز صبح زندگی در مرادآباد با ترس و دلهره آغاز میشود چون هجوم سگهای هار به آبادی چون گذشته تنها شبها اتفاق نمیافتد. سگها هر ساعت از شب یا روز در جستوجوی طعمه حمله را از بیشه زارها آغاز میکنند و در گذر از کوچهها به هر جانداری یورش میبرند تا با دندانهای زهرآگینشان تکه پارهاش کنند.
گاه جنازه رقتانگیز کودکی یا رهگذر سالخوردهای در میان لاشهها و اسکلتهای پراکنده بهچشم میآید که هنگام فرار از مقابل هجوم سگهای هار با درهای بسته خانهها روبه رو شدهاند و راه نجاتی نیافتهاند.
در برخی خانهها، کسانی دور از چشم دیگران نگهداری میشوند که با حمله حیوانی هار زخمی آلوده به ویروس هاری برداشتهاند و دوره پنهان ویروس را میگذرانند. اما وقتی ویروس به سلسله اعصاب مغز حمله میکند، دوره جنونآمیزی آغاز میشود و چنین افرادی اگر حبس نشوند، ممکن است از خانهها بیرون بزنند و به دیگران حمله کنند و در حالت خفقان، با دهانی کف آلود و چشمانی جنون زده، آنقدر چنگ برزمین بزنند تا مرگشان فرا برسد.
وجود مبتلایان به جنون ویروس هاری در مرادآباد و افزایش این بیماران که زخمهای پنهان در بدن دارند سبب میشود انسانها نسبت بههم بیمناک شوند و هرگاه دو رهگذر در یک کوچه بههم میرسند، هر دو از آن میترسند که آنکه از روبهرو میآید مبادا سگ گزیدهای باشد که زخمی پنهان بر تن دارد. اما مردم آبادی بهخاطر اینکه روزها با حمله ناگهانی سگهای هار به مرادآباد در کوچه و خیابان غافلگیر نشوند چارهای اندیشیدند. قراولانی انتخاب شدند هر روز به نوبت از صبح تا هنگام غروب بر بام خانههایی در حاشیه بیشهزار یا بر فراز درختان بلند جنگلی نگهبانی بدهند تا هرگاه با هجوم سگهای هار به مرادآباد روبه رو شدند، یکباره با هم به طبلها بکوبند بر شیپورها و کرناها بدمند تا مردم در سراسر آبادی از هجوم سگها باخبر شوند و بهخانهها پناه ببرند.
٭٭٭
هنگام صبح قراولان حاشیه بیشهزارها با کوبیدن به طبلها و دمیدن به شیپور و کرنا، به مردم آبادی از هجوم سگهای هار و گرسنه به مرادآباد خبر میدهند و مرد و زن وحشت زده به خانهها پناه میبرند. پهلوان حیدر سوار بر مادیان، هراسان در مسیری که به میدان اصلی آبادی میرسد، میتازد و به زنان و مردان هشدار میدهد پناه ببرند به خانهها، شتاب کنند و با دیدن کودکان ترسان و گریان در کوچه بر روی اسب خم میشد آنها را در میان بازوان ورزیده و بلندش از کف کوچه برمیگرفت از آستانه در خانهها به آغوش مادران میافکند و با هشدار و فریاد کوچه را خلوت میکرد و به سوی میدان درخت حاجت میتاخت.
زنان و دخترانی که کنار درخت صد ساله بر شاخهها لقههای رنگین میبستند با فریاد پهلوان هراسان بهخود میآمدند و به داخل دکانها پناه میبردند.
پهلوان حیدر از پشت سرش شیهه دردناک یک اسب را شنید و به سمت کوچه روبرگرداند. دختری را سوار بر یک اسب کهر دید که در حال لغزیدن از اسبش به پایین بود و یکی از سگها روی پایش گردن میکشید تا دندانهایش را حریصانه در شانه که به پایین خمیده بود فرو کند و سگی دیگر غرش کنان، یک ران اسب را به چنگ آورده بود تا با فرو بردن دندانها در پای حیوان مانع گریزش شود. در این هنگام سگهای دیگر از دهانه کوچه به میدان هجوم میآوردند تا اسب و سوارش که در حال سقوط بر زمین بود را به چنگ بیاورند.
پهلوان حیدر که جان دختر را در خطر میدید، با یک نهیب رعد آسا چوب بلندی را دور سر گرداند و با همه قدرت بر سر سگ مهاجم کوبید که صدای درهم شکستن کاسه سرش بلند شد، پیش از آنکه دندان نیشش را در پهلوی دختر جوان فرو کند لاشهاش بر زمین افتاد. پهلوان آنگاه دختر را بر ترک اسب کشاند و با ضربهای دیگر به کمر سگی که یک پای اسب را به دندان گرفته بود حیوان هار را در هم شکست و زوزه کشان بر زمین افتاد.
سگهای دیگر با دیدن این صحنه خرناس کشان فرار کردند و پهلوان با استفاده از این فرصت توانست اسبش را از میدان بهدر برد.
هر روز صبح زندگی در مرادآباد با ترس و دلهره آغاز میشود چون هجوم سگهای هار به آبادی چون گذشته تنها شبها اتفاق نمیافتد. سگها هر ساعت از شب یا روز در جستوجوی طعمه حمله را از بیشه زارها آغاز میکنند و در گذر از کوچهها به هر جانداری یورش میبرند تا با دندانهای زهرآگینشان تکه پارهاش کنند.
گاه جنازه رقتانگیز کودکی یا رهگذر سالخوردهای در میان لاشهها و اسکلتهای پراکنده بهچشم میآید که هنگام فرار از مقابل هجوم سگهای هار با درهای بسته خانهها روبه رو شدهاند و راه نجاتی نیافتهاند.
در برخی خانهها، کسانی دور از چشم دیگران نگهداری میشوند که با حمله حیوانی هار زخمی آلوده به ویروس هاری برداشتهاند و دوره پنهان ویروس را میگذرانند. اما وقتی ویروس به سلسله اعصاب مغز حمله میکند، دوره جنونآمیزی آغاز میشود و چنین افرادی اگر حبس نشوند، ممکن است از خانهها بیرون بزنند و به دیگران حمله کنند و در حالت خفقان، با دهانی کف آلود و چشمانی جنون زده، آنقدر چنگ برزمین بزنند تا مرگشان فرا برسد.
وجود مبتلایان به جنون ویروس هاری در مرادآباد و افزایش این بیماران که زخمهای پنهان در بدن دارند سبب میشود انسانها نسبت بههم بیمناک شوند و هرگاه دو رهگذر در یک کوچه بههم میرسند، هر دو از آن میترسند که آنکه از روبهرو میآید مبادا سگ گزیدهای باشد که زخمی پنهان بر تن دارد. اما مردم آبادی بهخاطر اینکه روزها با حمله ناگهانی سگهای هار به مرادآباد در کوچه و خیابان غافلگیر نشوند چارهای اندیشیدند. قراولانی انتخاب شدند هر روز به نوبت از صبح تا هنگام غروب بر بام خانههایی در حاشیه بیشهزار یا بر فراز درختان بلند جنگلی نگهبانی بدهند تا هرگاه با هجوم سگهای هار به مرادآباد روبه رو شدند، یکباره با هم به طبلها بکوبند بر شیپورها و کرناها بدمند تا مردم در سراسر آبادی از هجوم سگها باخبر شوند و بهخانهها پناه ببرند.
٭٭٭
هنگام صبح قراولان حاشیه بیشهزارها با کوبیدن به طبلها و دمیدن به شیپور و کرنا، به مردم آبادی از هجوم سگهای هار و گرسنه به مرادآباد خبر میدهند و مرد و زن وحشت زده به خانهها پناه میبرند. پهلوان حیدر سوار بر مادیان، هراسان در مسیری که به میدان اصلی آبادی میرسد، میتازد و به زنان و مردان هشدار میدهد پناه ببرند به خانهها، شتاب کنند و با دیدن کودکان ترسان و گریان در کوچه بر روی اسب خم میشد آنها را در میان بازوان ورزیده و بلندش از کف کوچه برمیگرفت از آستانه در خانهها به آغوش مادران میافکند و با هشدار و فریاد کوچه را خلوت میکرد و به سوی میدان درخت حاجت میتاخت.
زنان و دخترانی که کنار درخت صد ساله بر شاخهها لقههای رنگین میبستند با فریاد پهلوان هراسان بهخود میآمدند و به داخل دکانها پناه میبردند.
پهلوان حیدر از پشت سرش شیهه دردناک یک اسب را شنید و به سمت کوچه روبرگرداند. دختری را سوار بر یک اسب کهر دید که در حال لغزیدن از اسبش به پایین بود و یکی از سگها روی پایش گردن میکشید تا دندانهایش را حریصانه در شانه که به پایین خمیده بود فرو کند و سگی دیگر غرش کنان، یک ران اسب را به چنگ آورده بود تا با فرو بردن دندانها در پای حیوان مانع گریزش شود. در این هنگام سگهای دیگر از دهانه کوچه به میدان هجوم میآوردند تا اسب و سوارش که در حال سقوط بر زمین بود را به چنگ بیاورند.
پهلوان حیدر که جان دختر را در خطر میدید، با یک نهیب رعد آسا چوب بلندی را دور سر گرداند و با همه قدرت بر سر سگ مهاجم کوبید که صدای درهم شکستن کاسه سرش بلند شد، پیش از آنکه دندان نیشش را در پهلوی دختر جوان فرو کند لاشهاش بر زمین افتاد. پهلوان آنگاه دختر را بر ترک اسب کشاند و با ضربهای دیگر به کمر سگی که یک پای اسب را به دندان گرفته بود حیوان هار را در هم شکست و زوزه کشان بر زمین افتاد.
سگهای دیگر با دیدن این صحنه خرناس کشان فرار کردند و پهلوان با استفاده از این فرصت توانست اسبش را از میدان بهدر برد.
هر روز صبح زندگی در مرادآباد با ترس و دلهره آغاز میشود چون هجوم سگهای هار به آبادی چون گذشته تنها شبها اتفاق نمیافتد. سگها هر ساعت از شب یا روز در جستوجوی طعمه حمله را از بیشه زارها آغاز میکنند و در گذر از کوچهها به هر جانداری یورش میبرند تا با دندانهای زهرآگینشان تکه پارهاش کنند.
گاه جنازه رقتانگیز کودکی یا رهگذر سالخوردهای در میان لاشهها و اسکلتهای پراکنده بهچشم میآید که هنگام فرار از مقابل هجوم سگهای هار با درهای بسته خانهها روبه رو شدهاند و راه نجاتی نیافتهاند.
در برخی خانهها، کسانی دور از چشم دیگران نگهداری میشوند که با حمله حیوانی هار زخمی آلوده به ویروس هاری برداشتهاند و دوره پنهان ویروس را میگذرانند. اما وقتی ویروس به سلسله اعصاب مغز حمله میکند، دوره جنونآمیزی آغاز میشود و چنین افرادی اگر حبس نشوند، ممکن است از خانهها بیرون بزنند و به دیگران حمله کنند و در حالت خفقان، با دهانی کف آلود و چشمانی جنون زده، آنقدر چنگ برزمین بزنند تا مرگشان فرا برسد.
وجود مبتلایان به جنون ویروس هاری در مرادآباد و افزایش این بیماران که زخمهای پنهان در بدن دارند سبب میشود انسانها نسبت بههم بیمناک شوند و هرگاه دو رهگذر در یک کوچه بههم میرسند، هر دو از آن میترسند که آنکه از روبهرو میآید مبادا سگ گزیدهای باشد که زخمی پنهان بر تن دارد. اما مردم آبادی بهخاطر اینکه روزها با حمله ناگهانی سگهای هار به مرادآباد در کوچه و خیابان غافلگیر نشوند چارهای اندیشیدند. قراولانی انتخاب شدند هر روز به نوبت از صبح تا هنگام غروب بر بام خانههایی در حاشیه بیشهزار یا بر فراز درختان بلند جنگلی نگهبانی بدهند تا هرگاه با هجوم سگهای هار به مرادآباد روبه رو شدند، یکباره با هم به طبلها بکوبند بر شیپورها و کرناها بدمند تا مردم در سراسر آبادی از هجوم سگها باخبر شوند و بهخانهها پناه ببرند.
٭٭٭
هنگام صبح قراولان حاشیه بیشهزارها با کوبیدن به طبلها و دمیدن به شیپور و کرنا، به مردم آبادی از هجوم سگهای هار و گرسنه به مرادآباد خبر میدهند و مرد و زن وحشت زده به خانهها پناه میبرند. پهلوان حیدر سوار بر مادیان، هراسان در مسیری که به میدان اصلی آبادی میرسد، میتازد و به زنان و مردان هشدار میدهد پناه ببرند به خانهها، شتاب کنند و با دیدن کودکان ترسان و گریان در کوچه بر روی اسب خم میشد آنها را در میان بازوان ورزیده و بلندش از کف کوچه برمیگرفت از آستانه در خانهها به آغوش مادران میافکند و با هشدار و فریاد کوچه را خلوت میکرد و به سوی میدان درخت حاجت میتاخت.
زنان و دخترانی که کنار درخت صد ساله بر شاخهها لقههای رنگین میبستند با فریاد پهلوان هراسان بهخود میآمدند و به داخل دکانها پناه میبردند.
پهلوان حیدر از پشت سرش شیهه دردناک یک اسب را شنید و به سمت کوچه روبرگرداند. دختری را سوار بر یک اسب کهر دید که در حال لغزیدن از اسبش به پایین بود و یکی از سگها روی پایش گردن میکشید تا دندانهایش را حریصانه در شانه که به پایین خمیده بود فرو کند و سگی دیگر غرش کنان، یک ران اسب را به چنگ آورده بود تا با فرو بردن دندانها در پای حیوان مانع گریزش شود. در این هنگام سگهای دیگر از دهانه کوچه به میدان هجوم میآوردند تا اسب و سوارش که در حال سقوط بر زمین بود را به چنگ بیاورند.
پهلوان حیدر که جان دختر را در خطر میدید، با یک نهیب رعد آسا چوب بلندی را دور سر گرداند و با همه قدرت بر سر سگ مهاجم کوبید که صدای درهم شکستن کاسه سرش بلند شد، پیش از آنکه دندان نیشش را در پهلوی دختر جوان فرو کند لاشهاش بر زمین افتاد. پهلوان آنگاه دختر را بر ترک اسب کشاند و با ضربهای دیگر به کمر سگی که یک پای اسب را به دندان گرفته بود حیوان هار را در هم شکست و زوزه کشان بر زمین افتاد.
سگهای دیگر با دیدن این صحنه خرناس کشان فرار کردند و پهلوان با استفاده از این فرصت توانست اسبش را از میدان بهدر برد.
هر روز صبح زندگی در مرادآباد با ترس و دلهره آغاز میشود چون هجوم سگهای هار به آبادی چون گذشته تنها شبها اتفاق نمیافتد. سگها هر ساعت از شب یا روز در جستوجوی طعمه حمله را از بیشه زارها آغاز میکنند و در گذر از کوچهها به هر جانداری یورش میبرند تا با دندانهای زهرآگینشان تکه پارهاش کنند.
گاه جنازه رقتانگیز کودکی یا رهگذر سالخوردهای در میان لاشهها و اسکلتهای پراکنده بهچشم میآید که هنگام فرار از مقابل هجوم سگهای هار با درهای بسته خانهها روبه رو شدهاند و راه نجاتی نیافتهاند.
در برخی خانهها، کسانی دور از چشم دیگران نگهداری میشوند که با حمله حیوانی هار زخمی آلوده به ویروس هاری برداشتهاند و دوره پنهان ویروس را میگذرانند. اما وقتی ویروس به سلسله اعصاب مغز حمله میکند، دوره جنونآمیزی آغاز میشود و چنین افرادی اگر حبس نشوند، ممکن است از خانهها بیرون بزنند و به دیگران حمله کنند و در حالت خفقان، با دهانی کف آلود و چشمانی جنون زده، آنقدر چنگ برزمین بزنند تا مرگشان فرا برسد.
وجود مبتلایان به جنون ویروس هاری در مرادآباد و افزایش این بیماران که زخمهای پنهان در بدن دارند سبب میشود انسانها نسبت بههم بیمناک شوند و هرگاه دو رهگذر در یک کوچه بههم میرسند، هر دو از آن میترسند که آنکه از روبهرو میآید مبادا سگ گزیدهای باشد که زخمی پنهان بر تن دارد. اما مردم آبادی بهخاطر اینکه روزها با حمله ناگهانی سگهای هار به مرادآباد در کوچه و خیابان غافلگیر نشوند چارهای اندیشیدند. قراولانی انتخاب شدند هر روز به نوبت از صبح تا هنگام غروب بر بام خانههایی در حاشیه بیشهزار یا بر فراز درختان بلند جنگلی نگهبانی بدهند تا هرگاه با هجوم سگهای هار به مرادآباد روبه رو شدند، یکباره با هم به طبلها بکوبند بر شیپورها و کرناها بدمند تا مردم در سراسر آبادی از هجوم سگها باخبر شوند و بهخانهها پناه ببرند.
٭٭٭
هنگام صبح قراولان حاشیه بیشهزارها با کوبیدن به طبلها و دمیدن به شیپور و کرنا، به مردم آبادی از هجوم سگهای هار و گرسنه به مرادآباد خبر میدهند و مرد و زن وحشت زده به خانهها پناه میبرند. پهلوان حیدر سوار بر مادیان، هراسان در مسیری که به میدان اصلی آبادی میرسد، میتازد و به زنان و مردان هشدار میدهد پناه ببرند به خانهها، شتاب کنند و با دیدن کودکان ترسان و گریان در کوچه بر روی اسب خم میشد آنها را در میان بازوان ورزیده و بلندش از کف کوچه برمیگرفت از آستانه در خانهها به آغوش مادران میافکند و با هشدار و فریاد کوچه را خلوت میکرد و به سوی میدان درخت حاجت میتاخت.
زنان و دخترانی که کنار درخت صد ساله بر شاخهها لقههای رنگین میبستند با فریاد پهلوان هراسان بهخود میآمدند و به داخل دکانها پناه میبردند.
پهلوان حیدر از پشت سرش شیهه دردناک یک اسب را شنید و به سمت کوچه روبرگرداند. دختری را سوار بر یک اسب کهر دید که در حال لغزیدن از اسبش به پایین بود و یکی از سگها روی پایش گردن میکشید تا دندانهایش را حریصانه در شانه که به پایین خمیده بود فرو کند و سگی دیگر غرش کنان، یک ران اسب را به چنگ آورده بود تا با فرو بردن دندانها در پای حیوان مانع گریزش شود. در این هنگام سگهای دیگر از دهانه کوچه به میدان هجوم میآوردند تا اسب و سوارش که در حال سقوط بر زمین بود را به چنگ بیاورند.
پهلوان حیدر که جان دختر را در خطر میدید، با یک نهیب رعد آسا چوب بلندی را دور سر گرداند و با همه قدرت بر سر سگ مهاجم کوبید که صدای درهم شکستن کاسه سرش بلند شد، پیش از آنکه دندان نیشش را در پهلوی دختر جوان فرو کند لاشهاش بر زمین افتاد. پهلوان آنگاه دختر را بر ترک اسب کشاند و با ضربهای دیگر به کمر سگی که یک پای اسب را به دندان گرفته بود حیوان هار را در هم شکست و زوزه کشان بر زمین افتاد.
سگهای دیگر با دیدن این صحنه خرناس کشان فرار کردند و پهلوان با استفاده از این فرصت توانست اسبش را از میدان بهدر برد.
اخبار
سرقت خودرو با نوزاد
گروه حوادث / سارقی که یک خودرو را به همراه نوزاد داخل آن به سرقت برده بود در کمتر از نیمساعت دستگیر شد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، عصر روز جمعه در شهرستان رشت فردی به قصد خرید از یک فروشگاه، خودرویش را در حالی که روشن بود و کودک 9 ماهه اش نیز داخل آن بود ترک کرد اما وقتی بعد از چند دقیقه برگشت متوجه شد که خودرو به همراه کودکش به سرقت رفته است.
سرهنگ علی رمضانی فرمانده انتظامی شهرستان رشت در این باره گفت: پس از اطلاع ماموران انتظامی از این سرقت، بلافاصله نیروهای انتظامی با اجرای طرح مهار و کنترل تمامی محورهای مواصلاتی اصلی و فرعی و با اجرای گشتهای محسوس و نامحسوس، سرانجام موفق شدند خودروی پراید سرقتی را در کمتر از نیم ساعت در بخش سنگر شناسایی و متهم را دستگیر کنند و کودک خردسال نیز در صحت و سلامت کامل به والدینش تحویل شد و رسیدگی به پرونده سارق ۵۰ ساله این پرونده در دستور کار پلیس قرار گرفت.
کلاهبرداری با پیش فروش واکسن کرونا
گروه حوادث / تبلیغ برای فروش واکسن و هرگونه داروی کرونا در فضای مجازی غیرقانونی بوده و جرم تلقی میشود.
سرهنگ داوود معظمی گودرزی، رئیس پلیس فتای تهران بزرگ در این باره به ایسنا گفت: انتشار برخی آگهیها در فضای مجازی با موضوع پیش فروش واکسن کرونا یا فروش داروهای آن به منزله تهدیدی برای سلامت افراد محسوب میشود و همانطور که بارها گفته و تأکید شده است، فروش هرگونه دارو در فضای مجازی ممنوع بوده و با عاملان آن برابر قانون برخورد خواهد شد.
وی ادامه داد: از زمان شیوع ویروس کرونا نیز در مواردی شاهد آن بودیم که افراد سودجو با انتشار آگهی در فضای مجازی ادعای فروش داروهای مربوط به کرونا را داشتند که این افراد از سوی پلیس شناسایی و دستگیر شده و در بازجویی از آنان مشخص شده که یا دارویشان تقلبی و جعلی بوده یا اینکه اصلاً دارویی در کار نبوده و فقط به قصد سودجویی و کلاهبرداری دست به چنین اقدامی زدهاند.
به تازگی نیز با توجه به حساسیت افکار عمومی و خبرهایی که در مورد واکسن کرونا منتشر شده این احتمال وجود دارد که افراد سودجو در پوشش پیش فروش واکسن یا فروش آن قصد کلاهبرداری از مردم را داشته باشند که لازم است شهروندان هوشیار باشند و البته پلیس نیز با چنین مواردی برخورد خواهد کرد.
گودرزی گفت: هشدار ما به شهروندان این است که به هیچ عنوان اقدام به خرید دارو از فضای مجازی نکنند چرا که چنین اقدامی غیرقانونی است. از طرف دیگر اگر با چنین آگهیهایی روبه رو شدند به هیچ عنوان فریب آن را نخورند چرا که یا داروی بیاثر و تاریخ مصرف گذشته به دستشان میرسد که احتمال مسمومیت با آن نیز وجود دارد، یا اینکه اصلاً دارویی وجود ندارد و آگهی برای کلاهبرداری منتشر شده است.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
زن عصبانی با لنگه کفش مردی را کور کرد
-
سرقت یک میلیارد تومانی2 پرستار خانگی
-
تعقیب و گریز مرگبار سارقان موتورسیکلت
-
آتش در انبار کتاب های یک ناشر
-
مرگ پسر عاشق در آتش الکل
-
عروس خانواده کارگردان کلیپ کودک معتاد در فضای مجازی بود
-
صدای طبل وحشت درکوچههای مرادآباد
-
اخبار
اخبارایران آنلاین