قوام برکنار و مصدق دوباره نخستوزیر شد
30 تیر؛ روز پیروزی خواسته مردم
لیلا ابراهیمیان/صبح روز سیام تیر، احمد قوام، آماده شنیدن خبرهای خوب بود؛ اما خبرها چیزی نبود جز فریاد بلند «مرده باد قوام». با صدای «مرده باد قوام»، بار دیگر این مصدق بود که به کاخ نخستوزیری دعوت میشد. بخش مهمی از مردم شهر با هم همصدا شده بودند تا قوام ۷۷ساله را رسوا کنند؛ آن هم در پنجمین دوره دولتش. دیوارهای شهر پر بود از شعار «یا مرگ یا مصدق» و گلوها پر از مرگ بر قوام. قوام به جای وزیر مالیه سابقش، دکتر مصدق بر صدارت نشسته بود.
بعد از گذشت یک سال و چهارماه از به ثمر نشستن نهضت ملی نفت ایران، یک سال و دو ماه از نخست وزیری مصدق و چند ماه از پیروزی او در شورای امنیت؛ مصدق بهدنبال افزایش اختیارات نخستوزیری بود و وقتی با مخالفت شاه رو به رو شد، برای همین استعفا داد: «بهتر آن است که دولت آینده را کسی تشکیل دهد که کاملاً مورد اعتماد باشد و بتواند منویات شاهانه را اجرا کند. » این بخشی از متن استعفانامه دکتر محمد مصدق در 25 تیرماه 1331 خطاب به شاه بود. آن هنگام قوامالسلطنه میخواست برای بار پنجم لباس نخستوزیری بر تن کند. بازگرداندن قوام به سیاست از مصلحتاندیشی شاه بود نه اشتیاق شاهانه؛ ولی دولت مصلحت، دولت مستعجل بود و دوام آن البته پنج روزه. از شهر خبر حمله به خانه احمد قوام به گوش میرسید. پیشتر نیز به خانه او هجوم برده بودند؛ چهار بار و هربار همه داراییها و اسنادش را برده بودند.
قوام درست سه روز قبل در اعلامیهای نوشته بود: «من با اتکا به شما و نمایندگان شما این مقام را قبول کردهام و هدف نهاییام رفاه و سعادت شماست. سوگند یاد میکنم که شما را خوشبخت خواهم کرد. بگذارید من با فراغ بال شروع به کار کنم. وای به حال کسانی که در اقدامات مصلحانه من اخلال کنند و در راهی که پیش دارم مانع بتراشند یا نظم عمومی را برهم بزنند. اینگونه آشوبگران با شدیدترین عکسالعمل از طرف من روبهرو خواهند شد و چنان که در گذشته نشان دادهام بدون ملاحظه از احدی و بدون توجه به مقام و موقعیت مخالفین، کیفر اعمالشان را در کنارشان میگذارم؛ حتی ممکن است تا جایی بروم که با تصویب اکثریت پارلمان دست به تشکیل محاکم انقلابی زده، روزی صدها تبهکار را از هر طبقه به موجب حکم خشک و بیشفقت قانون قرین تیره روزی سازم. به عموم اخطار میکنم که دوره عصیان سپری شده و روز اطاعت از اوامر و نواهی حکومت فرارسیده است کشتیبان را سیاستی دگر آمد...»
قوام در حالی از مقابله با عصیان عمومی گفت که در روز 30 تیر هیچ قدرتی برای مقابله با طوفان مردمی که در حمایت از مصدق و با هدایت آیتالله کاشانی شکل گرفته بود، نداشت و در نهایت اطرافیانش او را پنهانی به خانه علی اقبال یا خانه برادرش معتمدالسلطنه در امامزاده قاسم بردند. 30 تیر تقاطع مسیر سرنوشت مصدق و قوام در تاریخ بود؛ دو اشرافزاده منتسب به قاجار؛ که یکی توسط ناصرالدین شاه «مصدق السلطنه» خوانده شد و دیگری از مظفرالدین شاه لقب «قوام السلطنه» گرفت. آن روز تابستان قوام در میانه راه از باشگاه نخستوزیری تا مخفیگاه خود، در اندیشه دیروز بود. خود را در قامت والی خراسان میدید و اولین صدارتش که در مذمتش عارف قزوینی، ایرج میرزا و عشقی شعر سرودند و روزهای دیگر خود را سوار بر اسبی در سرکوب نیروهای تجزیه طلب شمال و جنوب؛ بار دیگر نامش در ردیف مقتدرترین مذاکرهکنندگان ایرانی نشست: نخستوزیری که دربارهاش گفتند استالین را فریفت و خاک و نفت به یغما نداد. قوامالسلطنه در اعلامیه روز ۲۷ تیر تحت عنوان «کشتیبان را سیاستی دگر آمد» سوگند خورد مردم را خوشبخت کند؛ ولو با زور. رابط مظفرالدین شاه و مشروطهخواهان در بحرانیترین روز عمر سیاسی خود خاطرات خود را مرور میکرد. او برای مخالفانش خط ونشان میکشید. قوام نیک میدانست که در دوگانه قوام و مصدق، پیروز نهایی مصدق است و اوست که از پشتیبانی چهار پایگاه روحانیت، بازار، احزاب و مردم برخوردار بود و قوام از پشتیبانی متزلزل شاه و یک دولت خارجی؛ برای همین عزلش از صدارت در ۳۰ تیر آسانتر بود و مصادره اموالش در ۱۲ مرداد ۱۳۳۱ سهلتر. هرچند مصدق با انجام این کار مخالفت کرد. در روزهایی که قوام در مخفیگاه خود محصور بود، دکتر مصدق علاوه بر نخستوزیری، وزارت دفاع را در دست گرفت و شاید بتوان گفت به قدرتمندترین چهره آن روز ایران بدل شد،اما روزهای تلخ مصدق هم درپیش بود...
تهیه و تنظیم:حسن مجیدی
هر کشاورز ایرانی می تواند تا ۱۲ جوجه امریکایی داشته باشد
آخرین پارتی جوجه های برنامه اصل چهارم به تهران رسید
هفته گذشته آخرین پارتی از 000/75 هزار جوجه ای که برنامه اصل چهارم در نظر داشت در سال ۱۹5۲ وارد ایران کند، وارد فرودگاه مهرآباد شد. تعداد جوجه های پارتی اخیر ۷۳۸ /۲۸ است و این جوجه ها یکصد و شش ساعت در راه بودند و فقط در قاهره طبق اظهارات مستر ویلیام وارن یکبار به آنها غذا داده شده است.
هر یک از کشاورزان تا دوازده جوجه امریکایی می توانند دریافت دارند و بیش از آن تعداد ممکن نیست. در مقابل هر جوجه دریافتى باید یک جوجه بومی بدهند.
مستر ویلیام وارن رئیس برنامه اصل چهارم اظهار داشت که چون مرغداری یک فعالیت دامنه داری در ایران است و تقریباً کلیه کشاورزان و ساکنین دهات، خواه برای مصرف خود و خواه برای فروش، تعدادی مرغ و خروس نگاهداری می کنند، برنامه اصل چهارم اصلاح نژاد مرغ و خروس را مقدم بر اقدامات دیگر قرار داد تا فوایدی که از این راه عاید می شود نصیب اکثریت ساکنین ایران باشد و علاوه بردرآمد کشاورزان از محل فروش مرغ و خروس، تأثیر زیادی در اقتصاد خانوادگی آنها دارد.
روزنامه کیهان- سه شنبه 10 تیر 1331
پس از شصت و سه سال
بانک انگلیس رسماً تعطیل شد
از امروز بانک انگلیس در ایران و خاورمیانه رسماً فعالیت خود را در ایران متوقف ساخت و کارهای بانکی را تعطیل کرد. این تصمیم را مقامات بانک انگلیس پساز تقلیل معاملات خود و کم شدن درآمدشان در ایران گرفتند زیرا در شهریور ماه سال گذشته دولت ایران معاملات ارزی بانک انگلیس را ممنوع ساخت و آن را به بانک ملی واگذار کرد.
بانک انگلیس ثروت ملی ایران را زیر سیطره و استیلای خود گرفت. هر روزنه امیدی که برای بهبود اقتصادیات به روی ما باز بود آن را مسدود ساخت. ملتی را غارت کرد و زالو وار خون شرائین او را مکید و مردم را از هستی ساقط نمود.
مخارج تمام فعالیتهای ضد ایرانی و جنایاتی را که امپریالیسم انگلیس و شرکت سابق نفت در ایران مرتکب شده این مؤسسه تأمین میکرد. بانک شاهی با دادن وام به رجال متنفذ و طبقه حاکمه ایران آنها را مطیع اراده خود ساخت.
با حسابسازی حتی از پرداخت مالیات مقرر هم شانه خالی کرد و کلاه سر دولت گذاشت.
روزی که وطن پرستان کشور به فکر تأسیس بانک ملی ایران افتادند این بانک با تمام قوا و به توسط عمال پا برجایی که در دستگاه دولت ایران داشت بشدت با این فکر مبارزه کرد. هر مؤسسهای که برای بهبود اقتصاد کشور درست شد با کارشکنی این بانک مواجه گردید ولی بالاخره مبارزات ملت ایران کار خود را کرد و این مؤسسه هم که سد راه استقلال اقتصادی و سیاسی ما بود بهدنبال سایر آثار شوم سیاست استعماری انگلیس از کشور ما رفت.
تحولات پی در پی در شرق گواه صادقی بر این است که آفتاب نفوذ و قدرت انگلیس در این سامان در حال افول است ولی متأسفانه بسیاری از اشخاص هنوز در کشور ما فکر میکنند که در این کشور هیچ کاری بدون میل و اراده انگلیسیها انجام نمیشود و به این فکر خود هم ایمان دارند. با برچیده شدن مظاهر و دستگاههای سیاست استعماری انگلیس از کشور ما اگر انگلستان دیگر در این مملکت صاحب نفوذی باشد، بوسیله همین اشخاصی است که برای حفظ زندگی نامشروع خود میخواهند نفوذ انگلیس را در کشور ما حفظ کنند.
اینها دیدهاند که اشخاص را انگلیسیها به مقام رسانیده یا از مقام برداشتهاند و روی حب جاه وعشق و علاقه به مقام همیشه گوش به زنگ اوامر آنها بودهاند کوشیدهاند ببینند انگلیسیها چه میخواهند تا انجام دهند.
اکنون که مبارزات ملی ایران دارد به نتیجه میرسد و ملت میرود که از مبارزه نفت فراغت پیدا کند باید مبارزه با این دسته را شروع نماید. باید با این فکر خطرناک که انگلیسیها هر چه بخواهند میشود و مروجین آن بشدت جنگید تا ملت ایران برای همیشه از دسائس و فتنه انگیزیهای انگلیس راحت شود.
روزنامه کیهان - چهارشنبه 8 مرداد1331
گفت و گو با لبخند
خلیل طهماسبی: پس از آزادی ، باز مشغول نجاری خواهم شد
خلیل طهماسبی عضو گروه فدائیان اسلام، روز چهارشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ و در پی مخالفتهای آیت الله کاشانی و نواب صفوی با حاج علی رزمآرا نخستوزیر، این مخالف ملی شدن صنعت نفت را در مجلس ترحیم حاج میرزا محمد فیض قمی در مسجد شاه ترور کرد. روز پنجشنبه 16 مرداد ۱۳۳۱ مجلس شورای ملی ماده واحدهای به امضای عده ای از نمایندگان را به تصویب رساند: «چون خیانت حاجعلی رزمآرا بر ملت ایران ثابت گردیده هرگاه قاتل او استاد خلیل طهماسبی باشد به موجب این قانون مورد عفو قرار میگیرد و آزاد میشود .»
روزنامه کیهان قبل از آزادی او که در روز ۲۴ آبان 1331 اتفاق افتاد، گفت و گویی با ضارب حاج علی رزم آرا کرده است:
«ظرف دو روز اخیر پس از تصویب لایحه آزادی خلیل طهماسبی، عده زیادی در زندان به وی مراجعه کرده و به او تبریک می گویند.
خبرنگار ما که امروز طهماسبی را در بازداشتگاه کاخ دادگستری ملاقات نموده اظهار می دارد، خلیل طهماسبی امروز هم مانند همیشه لبخندی در کنار لب داشت و با تسبیح خود بازی می کرد و آهسته دعا می خواند. او در جواب خبرنگار ما گفت: اقدام اخیر مجلس برای آزادی من آنقدر تأثیری در من ننموده زیرا از روز اول جان خود را پیش فروش کرده بودیم ولی نظر و مصلحت این بود که باز هم بتوانیم آنچه وظیفه یک فرد انسانی است به جامعه خدمت کنیم.
من برای پشتیبانی از دولت ملی حاضر و مقاصد ملت ایران جهت شروع اصلاحات حقیقی از فدا نمودن جان دریغ ندارم.
دستگاه عدالت و قضایی ما خوب کار نمی کرد و نمی توانست کسانی از قبیل رزم آرا را به مجازات برساند و چون خیانت او بر من محرز و ثابت بود برای برداشتن این سنگ عظیم از جلوی پای ملت، من تصمیم گرفتم و خوشبختانه او به دیارعدم فرستاده شد.
خلیل طهماسبی از طرز رفتار کلیه مأمورین و رئیس بازداشتگاه اظهار رضایت نمود و گفت من از بودن در زندان گله ندارم. من این سعادت را نداشتم که در راه اجرای احکام خدا کشته شوم و اکنون که چنین پیش آمده خوشوقتم و پس از خارج شدن از زندان به کسب قبلی خود، نجاری ادامه خواهم داد و از زور بازوی خود زندگی خواهم کرد.»
روزنامه کیهان - یکشنبه۱۹ مرداد ۱۳۳۱
نطق تاریخی دکتر مصدق در دادگاه لاهه
دفاع از حقانیت یک ملت
طرح ملی شدن صنعت نفت ایران در ۱۷ اسفند ۱۳۲۹ به صحن علنی مجلس شورای ملی ارائه و در روز 24 اسفند تصویب و با تأیید مجلس سنا در روز ۲۹ اسفند، شرکت سابق نفت ایران و انگلیس خلع ید و صنعت نفت ایران ملی اعلام شد. پس از آن قانونی 9 مادهای برای اجرای آن تصویب شد که بر طبق آن باید از شرکت نفت انگلیس و تشکیلاتش که در تمام مؤسسات نفت حاکم بودند خلع ید شود. دولت انگلستان بشدت با این اقدام ایران مخالفت کرد. پساز آنکه عملیات نظامی آنها در فروردین 1330 با شکست روبهرو شد، نفت ایران تحریم شد تا دولت مصدق به بنبست برسد. اما تحریم نیز به شکست انجامید و دولت بریتانیا در آخرین گزینه خود برای دستیابی به منافع استعماری اش به دادگاه لاهه شکایت برد. دولت ایران به ریاست دکتر محمد مصدق و هیأتی متشکل از عبدالله معظمی، علی شایگان، اللهیار صالح، حسین مکی و ناصر قلی اردلان (از مجلس شورای ملی)، مرتضی قلی بیات، احمد متین دفتری، محمد سروری، ابوالقاسم نجم و صادق شفق (از مجلس سنا)، محمد علی وارسته وزیر دارایی و کاظم حسیبی، مشاور نخستوزیر در روز 19 خرداد 1331 برابر با نهم ژوئن ۱۹۵۲ در دادگاه بینالمللی لاهه حضور یافت تا در دفاع از حاکمیت ملی و حقوق مردم ایران سخن بگوید. مصدق در یک سخنرانی هفتاد دقیقهای کار را به جایی کشاند که در روز 31 تیر 1331 دادگاه لاهه در جریان اختلاف میان ایران با انگلستان درباره پرونده ملی شدن صنعت نفت، به حقانیت ایران رأی داد.
ëآقای رئیس، آقایان قضات
... در نزد ما ایرانیان، تشویش جلوگیری از هرگونه عملی که در حکم مداخله در صلاحیت ملی باشد، شدیدتر از سایر ملل است و علت هم این است که ما ملل شرق، سالیان دراز مزه تلخ مؤسسات اختصاصی و استثنایی را که صرفاً به منظور تأمین بیگانگان به وجود آمده بوده، چشیده و به چشم خود دیده ایم که کشور ما میدان رقابت سیاست های استعماری بوده و ضمناً پی برده ایم که متأسفانه به رغم آن همه امید و آرزو، جامعه ملل و سازمان ملل متحد نتوانسته اند به این وضع اسفناک که شرکت سابق نفت ایران و انگلیس در پنجاه سال اخیر مظهر برجسته آن بود، خاتمه دهند. ملت ایران... در یک جنبش مردانه، با ملی ساختن صنایع نفت و قبول اصل پرداخت غرامات، یک باره به سلطه بیگانگان خاتمه داد. در آن موقع، دولت انگلیس به یک سلسله عملیات تهدید و ارعاب متوسل شد. چتربازان خود را به مجاورت سرحدات ایران و ناوهای جنگی را به نزدیکی آب های ساحلی ما فرستاد. سپس دست به کار محاصره اقتصادی شد و خواست این منظور را با فشار اقتصادی و توقیف ارزهایی که در انگلستان داشتیم، عملی سازد....در پایان چون از این فعالیت های شوم نتیجه ای به دست نیاورد، قیافه مظلومانه به خود گرفت و به دستگاههای ملل متحد از قبیل دیوان بینالمللی دادگستری و شورای امنیت شکایت نمود.
...ایران هیچ وقت نتوانست نه اقلامی را که در ترازنامه شرکت منظور شده بود، بررسی کند و نه از میزان و قیمت نفتی که به ثمن بخس یا حتی به رایگان به بحریه انگلیس فروخته میشد، اطلاع حاصل نماید و همچنین منافعی را که از راه انحصار حملونقل دریایی و معاف ساختن کالاهای وارده به ایران از پرداخت حقوق گمرکی به اقتصاد انگلیس رسیده بود، نمیتوانست تشخیص دهد. چنانچه ارقام ترازنامه شرکت را حجت بدانیم، باز ملاحظه میکنیم که مثلاً طی سال ۱۹۴۸ از ۶۱ میلیون لیره عواید خالص شرکت، دولت ایران از جمیع جهات فقط ۹ میلیون لیره دریافت کرده، در صورتی که تنها از بابت مالیات بر درآمد ۲۸ میلیون لیره عاید خزانه انگلستان شده است. علاوه بر خسارات مزبور، کارگران و مستخدمین ایرانی همیشه در مقابل کارمندان خارجی خفیف و در وضع نامساعدی بودند. دهها هزار کارگر ایرانی را در مساکنی که بیشتر به آغل حیوانات شبیه بود، جا میدادند و ایرانیان را همواره از ترس آنکه مبادا روزی برای اداره آن دستگاه آماده شود، از کلیه کارهای فنی بر کنار نگاه میداشتند.... اصل ملی کردن از حقوق مسلمه هر ملتی است که تاکنون بسیاری از دول شرق و غرب از آن استفاده نموده اند. اصرار و ادعای انگلستان به اینکه ما را اسیر قرارداد خصوصی کند، آن هم قراردادی که در بی اعتباری آن شک و تردید نیست، جای بسی تعجب است چه علاوه بر اینکه ایران حاضر به پرداخت غرامات شده، دولت انگلیس هم ملی شدن صنایع نفت را در یک سند رسمی که به «فرمول هریمن» معروف شده و متن آن به استحضار دیوان رسیده است، شناخته و مطابق این سند دولت انگلستان بهنام خود و به وکالت از طرف شرکت اصل ملی شدن را که مطابق قانون تمام عملیات اکتشاف، استخراج و بهره برداری باید در دست دولت ایران باشد، شناخته شد....تصمیم ملی شدن صنعت نفت، نتیجه اراده سیاسی یک ملت مستقل و آزاد است. تمنا دارم به این نکته توجه بفرمایید که درخواست ما از شما این است که به اتکای مقررات منشور ملل متحد، از دخالت در موضوع خودداری فرمایید....
سالنامه جهان امروز - سال1331