ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
رسول خدا (ص): هیچ تهیدستی سخت تر از نادانی و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست.
محاسن ص 17 ، ح 47 - کافی(ط-الاسلامیه) ج 1 ، ص 26 ، ح 26
با کرونا میسازیم
فاطمه گودرزی: بخشهایی از سریال «ایل دا» که قبل از کرونا در خرمشهر کار میکردیم باقی مانده است. دوستان شروع به ضبط کردهاند تا نوبت به بخشهای من برسد. بههر صورت چارهای نیست ما هم مثل همه مردم با کرونا میسازیم. چارهای نیست باید زندگی کرد. وقتی بازی میکنیم، نمیتوانیم ماسک بزنیم. به ناچار مجبور به تحمل کرونا هستیم. خیلیها از من میپرسند تا حالا به عوض کردن شغل فکر کردید؟ راستش فکر کردن به شغلی که در حیطه هنر و تفکر نباشد، خیلی سخت است. هنر دنیای بزرگی است و هر چقدر در آن شنا کنی باز جا دارد؛ اما شاید شغلهای دیگر به غیر از کارهای علمی انتها دارند. از زمانی که با هنر آشنا شدهام دوست دارم در همه حوزههایش سرک بکشم. به هر سمت رفتهام از دکلمه گرفته تا دوبله همیشه لذت بردهام.
بخشی از گفتوگوی این بازیگر با خبرنگار ایسنا
به یاد استاد سهراب محمدی و دستهای سحرآمیزش
گوهری بود که زمین از دست داد
محمدرضا درویشی
آهنگساز و پژوهشگرموسیقی نواحی ایران
زنده یاد استاد سهراب محمدی ازقدیمیترین بخشــــــیهای کُـــــــــرد شمال خراسان است ودرواقع آخرین نسل از دوتارنوازان و خوانندگان بـــزرگ و کهـــن ایـــن منطقه که به غیرازتبحر بســیار و خارقالعــاده دردوتارنــوازی، شـــیوه خاصی هم درآوازخوانی داشـــت و مقامهــــای آوازی«لــو» و «هَــرای» را به زیبایی میخواند و ناله حزنانگیزی درصدای او بود، خصوصاً وقتی مقام «هرای» را اجرا میکرد. «هرای» ازمهمترین مقامهای کردهای شمال خراسان است.
به یاد دارم سالها پیش با همراهی آقای کلیم الله توحدی وآقای سیدرضا معطریان عکاس و فیلمبردار 20سال سفرهای من، به منزل سهراب محمدی رفتیم. مزرعه پنبهزاری داشت و درحال چیدن پنبه بود که به ناگه درمیان همان دشت زیبا و سفید، شروع به آواز خوانی کرد و چه زیبا و دلانگیز درمقام هرای آواز خواند. موسیقی که سینه به سینه از پدر به او منتقل شده و سهراب محمدی میراث دار بزرگ این هنر اجدای بود.... تصاویر و خاطراتی را که آن روز سهراب محمدی از نسلهای قبلترازخود تعریف کرد روی نوارکاستی ضبط کرده و آن میراث ماندگار را محفوظ نگاه داشتهام. به عقیده من، سهراب محمدی گوهری بود که زمین از دست داد و نمیدانم آیا نسل کرمانجهای بعد او این مسیر و شیوه خوانندگی و نوازندگی زنده یاد سهراب محمدی را ادامه خواهند داد یا خیر!
سبک موسیقی بخشیهای شمال خراسان، متأثراز بخشیهای ترکمن است، درواقع موسیقی ترکمن آنقدر پیچیده و نافذ بوده که بخشیهای شمال خراسان هم تحت تأثیرآن قرارگرفتهاند و مرحوم حاج قربان سلیمانی هم به این موضوع تأکید بسیارداشت. بخشیهای شمال خراسان به سه زبان تاتی، ترکی و کردی موسیقی اجرا میکنند. اما اکثریت بخشیهای شمال خراسان ترک زبان هستند و تعداد اندکی کُرد زبان بودهاند که سهراب محمدی ازآن دسته است. به گفته آقای کلیمالله توحدی (پژوهشگر برجسته کرمانج شمال خراسان)، هنرمندی که بتواند مقام «لو» را بخواند، کُرد کرمانج است. کرمانجها هم به زبان کُردی و هم فارسی آواز میخوانند که با درگذشت استاد محمدی نمیدانم آیا بخشی کُرد زبانی وجود دارد یا خیر؟ هرچند درنسل جوان میتوان امیدوار بود اما اینکه چقدرتوانا و کاربلد باشند بی اطلاع هستم.
بخشیها خصوصیات هنری بسیار و متفاوتی دارند که البته به مصداق قدیم، امروزه دیگر بخشی وجود ندارد. بخشی خواننده، نوازنده و سازنده دوتار، داستان گو و بداهه پرداز درموسیقی و شعر است.اشعار بخشیها درونمایههای متفاوتی دارند که یک بخش آن روایت داستانهایی همچون «کوراوغلو»، «ابراهیم ادهم» و منظومههایی چون «یوسف و زلیخا»است که بخشی باید به ذهن خود بسپارد و آن منظومهها را دریک مقام بخواند البته یک تعداد آهنگ متداول هم برای خوشایند مردم اجرا میکنند.
لازم به ذکراست لقب بخشی از سوی مردم به شخص اطلاق میشود نه خود فرد، بنابراین هر نوازنده دوتار و خواننده الزاماً بخشی نیست که البته با پیدایش وسایل ارتباط جمعی مانند رادیو، تلویزیون، ماهواره و... بخشی گری دیگرفراموش شده است چرا که تقاضایی برای بخشی گری نبوده تا عرضهای باشد و سال های بسیاراست که ریشه بخشی گری این هنرگرانمایه خشکیده است. زنده یاد حاج قربان تعریف میکرد، «در روستای ما مردم بخوبی من را نمیشناسند اما درجشنواره «اوینیون» پاریس از من بسیار استقبال کردند.» در بین ترکمنها هم بخشیها زندگی میکنند که درآنجا «باغشی» گفته میشوند که نسل آنها هم رو به فراموشی است مانند عاشیقهای آذربایجان که در قدیم منظومههای بسیار زیبایی اجرا میکردند؛ اما درحال حاضر تنها یک تعداد تک آهنگ به گوش میرسد و دیگر مردم حوصله شنیدن منظومههایی چون «کوراوغلو» را ندارند به هر حال چرخ دوران است و این گونه در حال گردش است...
#اخلاق_پزشکی
یگانه خدامی
در روزهایی که کادر درمان به سختی تلاش میکنند بحثی در توئیتر درباره اخلاق پزشکی ایجاد شد که حسابی هم جنجالی بود. ماجرا از توئیت یکی از پزشکان درباره یکی از بیمارانش شروع شد چون کاربران معتقد بودند او با تعریف کردن این خاطره در فضای مجازی امانتداری را رعایت نکرده است. بحث بین پزشکان و دیگر کاربران درباره اخلاق پزشکی و آموزش آن در ایران و موارد اخلاق پزشکی بود و البته در کنار انتقادها کسانی هم درباره عملکرد مثبت پزشکان در این زمینه مینوشتند: «اخلاق پزشکی میگه رازدار بیمار باشی، رازدار بیماریش، رفتارش و ندونستههاش. اخلاق پزشکی میگه تو پزشکی باید درمان کنی»، «اخلاق پزشکی میگه با هر رتبهای بری دانشگاه وقتی در بیای دیگه تموم شده. بعدش دیگه مهم نیست تو چی بودی. باید کار کنی مثل میلیونها انسان دیگه و بابتش حقوق خوب بگیری. پس منتی سر کسی نداری. اگه فکر میکنی شغل تو فقط حساسه به این فکر کن که یک ماه کارگرای شهرداری زبالهها رو جمع نکنن.»، «به نظر من از اولین چیزهایی که یک پزشک یاد میگیره اینه که از کلمات مطلق مثل مطلقاً، هرگز، حتماً، قطعاً، صددرصد، غیرممکن و... استفاده نکنه. ربطی هم به اخلاق پزشکی نداره. تجربه من اینو میگه.»، «وقتی به مسألهای قداست میدین راه نقد بهش بسته میشه. وقتی هم راه نقد بسته بشه توقع پیشرفت و اصلاح تبدیل به شوخی میشه»، «من اخلاق پزشکی رو دوست دارم ولی تقریباً تمام تصورات مردم نسبت این قضیه اشتباهه. مثلاً در نظر مردم پزشکی که از عمل بیماری امتناع کنه بیاخلاقه ولی از نظر اخلاق پزشکی پزشک این حق رو داره که هر بیماری هرچقدر نیازمند به کمک (به جز در موارد اورژانس) از کمک دادن به او امتناع کنه. اخلاق پزشکی اجازه نمیده پزشکان بیش از حد خسته بشن و تمرکزشون رو از دست بدن، اگر زمانی خسته شدن میتونن دست از کار بکشن و استراحت کنن بدون اینکه همراه بیمار حق داشته باشه سرش داد بزنه و بگه چرا زودتر کارم انجام نمیشه»، «حق میدم به مردم. من پزشکم ولی دلیل نمیشه عصبانیت مردم از پزشکان و سیستم درمانی را نادیده بگیرم. «دوران پزشکی عمومی خیلی از اخلاق پزشکی برامون نگفتن، «حتی کمحوصلهترین استادای ما، چه ظاهری چه قلبی هیچوقت اخلاق پزشکی رو لااقل جلوی ما زیر پا نذاشتن!»، «فکر میکنید اخلاق پزشکی همون دو واحد تئوریه، همین نشستن در درمانگاه کنار اساتید و راند کردن بالاسر مریض همرا با اساتید پر از نکتههای اخلاق پزشکیه»، «ولی به نظر من وزارت بهداشت جهت آموزش اخلاق پزشکی داره تلاششو میکنه... همین که شروع کرد کانونهای دانشجویی اخلاق پزشکی رو راه انداخت و دانشجوها رو درگیر موازین اخلاق پزشکی کرد گام خوبی بود... منتها تو یه سری دانشگاهها پررنگتر پیگیری شد و تو یه سری کمرنگتر...»، «درباره اخلاق پزشکی چه حوزه آموزش بالینی چه حوزه درمان، مهمترین مسأله به نظر من اینه که سیستم جوری باشه که شما جرأت رعایت نکردن اخلاق رو نداشته باشی یا اگر انگیزهات خیلی براش زیاده، بدونیداری ریسک خیلی بزرگی میکنی. این کار رو بکن، ببین شاهد چه رشد اخلاقیای خواهی بود.»، «اخلاق پزشکی بله مهمه شاید اون دو واحدی هم که پاس کردیم سعی در آموزش داشت ولی بشدت شعاری بود و با کلیشه و اغراق فراوان همراه بود جوری که از اصل موضوع غافل میشدی و درگیر حاشیه میشدی. همش میگفتی ای بابا چقدر غیرواقعی اون نحوه تدریس دو واحد رو به هیچوجه دوست نداشتم بدترین کلاسم بود».
گنجینههایی به یادگار مانده از روزگار کهن
محمد دهقانی
نویسنده، مترجم و منتقد ادبی
نه فقط ادبیات کهن فارسی، بلکه ادبیات کلاسیک همه کشورها در حکم گنجینههای گرانبهایی هستند که در صورت بهرهگیری صحیح قادر به التیام بخشیدن روح آشفته انسان امروزی هستند. این در حالی است که برخی میگویند دوره این آثار گذشته است. آثار کلاسیک، در هر زبان و جامعهای، اگر فاقد کارکرد بودند تا به امروز از میان رفته بودند؛ پس اینکه میبینیم همچنان در همه کشورها به آنها پرداخته میشود در نتیجه اثر و اهمیتی است که دارند. اگر ادبیات کهن بیتأثیر بود که همچنان بعد از گذشت قرنها مردم به سراغ دیوان و نوشتههای بزرگانی همچون حافظ، مولانا و سعدی نمیرفتند! هرچند که متأسف هستم بگویم این جامعهای که بر آن تأکید دارم شامل همه مردم نمیشود، از هر یکصد نفر تنها سه،چهار نفری هستند که ارزش ادبیات کهن یا کلاسیک را درک کردهاند. اتفاقی که بخشی از آن نشأت گرفته از ضعف و کم کاری نظام آموزش و بخش دیگری هم در نتیجه بیتوجهی رسانههاست. امروز کمتر کسی است که متنی یا شعری از بزرگانی همچون ابن سینا، سعدی و دیگران را از حفظ باشد و بتواند دربارهاش صحبت کند. اما همان تعداد کم، بهطور جدی پیگیر آثار به یادگار مانده از گذشته هستند تا بخوانند و از آنها بیاموزند. افزون بر دلایلی که به دو مورد آن اشاره شد بخشی از کمرنگ شدن حضور ادبیات در زندگی امروز را میتوان نشأت گرفته از نزاعی آشکار و پنهانی دانست که سالهاست میان طرفداران ادبیات کلاسیک و ادبیات امروز دیده میشود؛ در صورتی که هیچ یک جدا از دیگری نیست و پرداخت به هر کدام از اینها نیازمند مراجعه به دیگری است. عدهای با توجه به یکی از اینها، دیگری را نادیده میگیرند؛ آنها که حوزه مطالعاتیشان ادبیات کهن است، جایگاه ادبیات معاصر را نادیده میگیرند و آنها که در خصوص ادبیات امروز کار میکنند تأکید دارند که زمانه آنچه از گذشته به ما رسیده سرآمده. هر دو اینها تفکرات بسیار اشتباه و چه بسا که خطرناک است. مضامین ادبیات فارسی، چه در دوره کلاسیک و چه امروز یکسان هستند، مسألهای که حتی فراتر از مرزهای کشورمان، درباره ادبیات کل جهان صادق است و اغلب نوشتههای ادبی دربردارنده موضوعاتی عام و انسانی هستند. این دیدگاه من و شماست که میتواند متنی را، حتی اگر متعلق به چند هزار سال قبل باشد با نگاهی دوباره پاسخگو به شرایط امروزمان سازد یا آنها را به متنی بیارزش تبدیل کند. این در حالی است که تحلیل این دو گونه زمانی متون به یکدیگر وابستهاند، آنچنان که نمیتوان متنی معاصر را تنها تحلیل لغوی کرد! این نگاههای اشتباه هم در نتیجه عملکرد اشتباه دانشکدههای ادبیات است که اغلب آنها بیش از خود ادبیات گرفتار ایدئولوژی شدهاند، این ایدئولوژی هم ممکن است هر حوزهای را شامل شود. با این حال بهنظر میرسد کارگاههای ادبی، البته آنهایی که به روال صحیحی برگزار میشود تا حدی علاقهمندان را متوجه مواردی از این دست کردهاند که بهنوعی مکمل نظام دانشگاهی بهشمار میآیند.
نویسنده، مترجم و منتقد ادبی
نه فقط ادبیات کهن فارسی، بلکه ادبیات کلاسیک همه کشورها در حکم گنجینههای گرانبهایی هستند که در صورت بهرهگیری صحیح قادر به التیام بخشیدن روح آشفته انسان امروزی هستند. این در حالی است که برخی میگویند دوره این آثار گذشته است. آثار کلاسیک، در هر زبان و جامعهای، اگر فاقد کارکرد بودند تا به امروز از میان رفته بودند؛ پس اینکه میبینیم همچنان در همه کشورها به آنها پرداخته میشود در نتیجه اثر و اهمیتی است که دارند. اگر ادبیات کهن بیتأثیر بود که همچنان بعد از گذشت قرنها مردم به سراغ دیوان و نوشتههای بزرگانی همچون حافظ، مولانا و سعدی نمیرفتند! هرچند که متأسف هستم بگویم این جامعهای که بر آن تأکید دارم شامل همه مردم نمیشود، از هر یکصد نفر تنها سه،چهار نفری هستند که ارزش ادبیات کهن یا کلاسیک را درک کردهاند. اتفاقی که بخشی از آن نشأت گرفته از ضعف و کم کاری نظام آموزش و بخش دیگری هم در نتیجه بیتوجهی رسانههاست. امروز کمتر کسی است که متنی یا شعری از بزرگانی همچون ابن سینا، سعدی و دیگران را از حفظ باشد و بتواند دربارهاش صحبت کند. اما همان تعداد کم، بهطور جدی پیگیر آثار به یادگار مانده از گذشته هستند تا بخوانند و از آنها بیاموزند. افزون بر دلایلی که به دو مورد آن اشاره شد بخشی از کمرنگ شدن حضور ادبیات در زندگی امروز را میتوان نشأت گرفته از نزاعی آشکار و پنهانی دانست که سالهاست میان طرفداران ادبیات کلاسیک و ادبیات امروز دیده میشود؛ در صورتی که هیچ یک جدا از دیگری نیست و پرداخت به هر کدام از اینها نیازمند مراجعه به دیگری است. عدهای با توجه به یکی از اینها، دیگری را نادیده میگیرند؛ آنها که حوزه مطالعاتیشان ادبیات کهن است، جایگاه ادبیات معاصر را نادیده میگیرند و آنها که در خصوص ادبیات امروز کار میکنند تأکید دارند که زمانه آنچه از گذشته به ما رسیده سرآمده. هر دو اینها تفکرات بسیار اشتباه و چه بسا که خطرناک است. مضامین ادبیات فارسی، چه در دوره کلاسیک و چه امروز یکسان هستند، مسألهای که حتی فراتر از مرزهای کشورمان، درباره ادبیات کل جهان صادق است و اغلب نوشتههای ادبی دربردارنده موضوعاتی عام و انسانی هستند. این دیدگاه من و شماست که میتواند متنی را، حتی اگر متعلق به چند هزار سال قبل باشد با نگاهی دوباره پاسخگو به شرایط امروزمان سازد یا آنها را به متنی بیارزش تبدیل کند. این در حالی است که تحلیل این دو گونه زمانی متون به یکدیگر وابستهاند، آنچنان که نمیتوان متنی معاصر را تنها تحلیل لغوی کرد! این نگاههای اشتباه هم در نتیجه عملکرد اشتباه دانشکدههای ادبیات است که اغلب آنها بیش از خود ادبیات گرفتار ایدئولوژی شدهاند، این ایدئولوژی هم ممکن است هر حوزهای را شامل شود. با این حال بهنظر میرسد کارگاههای ادبی، البته آنهایی که به روال صحیحی برگزار میشود تا حدی علاقهمندان را متوجه مواردی از این دست کردهاند که بهنوعی مکمل نظام دانشگاهی بهشمار میآیند.
پیشنهادی برای پرهیز از تعصبات بیجا
معرفی کتاب امروزمان به پیشنهادی از ناصرفکوهی، استاد دانشگاه تهران تعلق دارد. «هویتهای مرگبار» که با همراهی «نشر نی» در اختیار علاقهمندان قرارگرفته نوشته «امین معلوف» و به ترجمه «عبدالحسین نیک گهر» است. آنطور که این استاد انسانشناسی با انتشار فیلمی در صفحه شخصیاش در اینستاگرام گفته، معلوف نویسنده لبنانیتبار ساکن فرانسه است که حاصل تربیت در سنتی عربی-فرانسوی به شمار میآید. او از مشهورترین نویسندگان این سالهای فرانسه ست که بهطور خاص در حوزههای مختلف ادبیات داستانی کار کرده و از اعتبار زیادی در فرانسه و دیگر نقاط جهان برخوردار است؛ آنقدر که حتی در فرهنگستان زبان فرانسه هم عضویت دارد. اما این کتاب، اثری ست که در آن بهطور خاص به مسأله هویت میپردازد. معلوف در شرایطی ست که بیش از همه قادر به صحبت درباره چنین مبحث مهمی ست چرا که خود برخوردار از هویتی چندگانه است. او یک لبنانی عرب، درعینحال مسیحی و از سویی تربیت یافته سنتی فرانسوی ست که سال هاست در فرانسه زندگی میکند و تحت تأثیر نگاههای مختلف فرهنگی و نژادی بوده. او در این کتاب بحث هویت را به شکل عمیقی شکافته و از این میگوید که چرا هویت یک امر چندگانه است و چرا ما نمیتوانیم با هویت، بهعنوان امری خالص و یکدست روبهرو باشیم. یکی از ویژگیهای بارز این کتاب که ریشه در شرایط خاص زندگی اجتماعی اش دارد نشأت گرفته از هویت چندگانهای ست که با آن روبه روست، با اینکه او تضادی بین آنها نمیبیند و حتی بهدنبال اثبات برتری هیچکدام نیست. در کتاب پیش رو تأکید بسیاری به تصنعی بودن مرزبندیهای هویتی دارد و معتقد است که اینها در مفهوم تردکننده هیچکدام موجودیتی واقعی ندارند. توجه به نکات مثبت فرهنگها از دیگر مسائلی ست که به آنها بهجای گرفتاری به تعصبات نژادی، دینی و فرهنگی معتقد است. اگر خواهان افزایش آگاهی خود نسبت به مسائلی از این دست هستید و از سویی تعصبات اینچنینی دارید همین امروز به سراغ تهیه این کتاب بروید.
به نام تاریخ
25 مرداد
149 روز از سال گذشته است. امروز هم به بهانه سالروز تولد و درگذشت چهرههای فرهنگی و هنری از آنها یاد و آثارشان را مرور میکنیم.
تولدها
رضا صادقی: خواننده مشکی پوش پاپ امروز 41 ساله میشود. رضا صادقی از نوجوانی به موسیقی علاقه داشت و سال 71 با خواندن ترانهای به نام «راز عشق» به صورت جدی کارش را آغاز کرد. یک سال بعد آلبومی به همین نام منتشر کرد و پس از آن با همکاری گروه هنری کیمیا آلبومهای «گل لاله»، «رؤیای شیرین» و «مستانه و دیوانه» را عرضه کرد. ترانه «مشکی رنگ عشقه» باعث شد رضا صادقی به شهرت برسد و پس از آن آلبوم «پیرهن مشکی» را با همین ترانه منتشر کرد که بسیار هم مورد توجه قرار گرفت. «وایسا دنیا»، «یکی بود یکی نبود»، «دیگه مشکی نمیپوشم»، «همین» و «فقط گوش کن» آلبومهای دیگری است که با صدای رضا صادقی منتشر شدهاند. رضا صادقی آهنگسازی بسیاری از ترانههایش را خودش انجام میدهد و در یک نظرسنجی به عنوان یکی از محبوبترین چهرههای موسیقی دهه 80 ایران معرفی شد.
سالروز تولد نصرتالله مسعودی کارگردان، آزاده بشارتی شاعر، ناهید عرجونی شاعر، سعید کوشش داستان نویس، مازیار معاونی مترجم و ملحم برکات بازیگر و موسیقیدان لبنانی هم امروز است.
درگذشتها
احمد فردید: فیلسوف بزرگ معاصر سال 1373 در چنین روزی درگذشت. احمد فردید متولد 1298 در یزد بود و پس از تحصیل در رشته علوم تربیتی و فلسفه اسلامی به آلمان رفت تا درباره فلسفه اروپایی هم مطالعه کند. او در دوران زندگیاش هیچ کتابی منتشر نکرد و به همین دلیل به او «فیلسوف شفاهی» میگفتند اما پس از مرگش مقالات او با نامهای «فیلسوف بعید: غربزدگی»، «مشروطیت دفع فاسد به افسد بود» و «سقوط هدایت در چاله هرز ادبیات فرانسه» منتشر شد.
غلامحسین بیگدلی: نویسنده، شاعر و خوشنویس ایرانی سال 1377 در چنین روزی درگذشت. غلامحسین بیگدلی متولد 1297 بود و سالها فعالیت سیاسی میکرد و به دلیل نزدیکیاش به حزب توده، به شوروی آن زمان رفت اما آنجا زندانی شد. پس از آزادی از زندان در باکو زبان شناسی خواند و همزمان هم شعر میسرود که اشعار او به زبانهای فارسی و ترکی منتشر شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ایران بازگشت و به تحقیق در حوزه زبان شناسی و ادبیات فارسی ادامه داد. «چهره اسکندر در شاهنامه فردوسی»، «از کاخهای شاه تا زندانهای سیبری» که حکایت سالهای زندان اوست، «جمشید و خورشید» و «دیوان بیگدلی» از آثار اوست. جالب است بدانید که نامه امام خمینی (ره) به میخائیل گورباچف توسط او به زبان روسی ترجمه شد. بیگدلی برگزیده بیست و ششمین دوره جایزه کتاب سال و شانزدهمین دوره جایزه جهانی کتاب سال بود.
نصرت فاتح علی خان: چهره شاخص موسیقی قوالی پاکستان 23 سال پیش درگذشت. نصرت فاتح علی خان متولد 1327 شمسی بود و پدرش از نوازندگان مشهور موسیقی قوالی پاکستان محسوب میشد. پس از مرگ پدرش او این موسیقی را از عمویش آموخت و آنقدر مشهور شد که توانست این سبک را به موسیقی جهان معرفی کند. او تعداد زیادی قوالی دارد که در جهان شناخته شده است و یکی از آنها را که در مدح حضرت علی(ع) خوانده بارها از صداو سیما شنیده اید. نصرت فاتح علی خان در بسیاری از سالنهای بزرگ و مطرح جهان مانند رویال آلبرتهال انگلستان کنسرت اجرا کرد.
رنه مارگریت: نقاش بلژیکی که با سبک سوررئالیسم شناخته میشود سال 1967 درگذشت. رنه مارگریت متولد 1898 بود و از سال 1915 نقاشی را آغاز کرد. در آکادمی بروکسل بلژیک تحصیل کرد و در سال 1925 با انتشار دو مجله در زمینه معرفی هنر سوررئالیسم آغازگر این جنبش در بلژیک شد. پس از آن سبک خاص خودش را در نقاشی ایجاد کرد که به آن جناس تصویری هم میگویند. «اسرار افق»، «پسر انسان» و «شانزده سپتامبر» از مشهورترین نقاشیهای رنه مارگریت هستند که بسیاری از آنها در موزه او در بروکسل نگهداری میشوند. سبک ویژه او در پوسترسازی و هنر تبلیغات و طراحی گرافیک بسیار تاثیرگذار بود.
عکس نوشت
بزرگداشت «فدریکو فلینی» کارگردان بزرگ ایتالیایی به مناسبت صد سالگیاش در جشنواره بینالمللی فیلم «ترانسیلوانیا» در کشور رومانی برگزار شد. البته با رعایت فاصلهگذاری اجتماعی. این ویژه برنامه شامل نمایش فیلمها و برگزاری نمایشگاهی از عکسهای این سینماگر نامدار ایتالیایی بود. این رویداد سینمایی امسال به دلیل شیوع ویروس کرونا به شکلی خاص و تنها با نمایش فیلم در فضای باز برگزار شد. سالن اصلی روباز جشنواره که در یکی از میدانهای اصلی شهر کلوژ-نپوکا قرار داد و بهطور معمول با ۲۰۰۰ مخاطب به نمایش فیلم میپردازد امسال با حداکثر ۵۰۰ صندلی و رعایت فاصله اجتماعی در ایام جشنواره فعال بود. برنامه بزرگداشت «فدریکو فلینی» نیز تحت همین شرایط خاص برگزار شد.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
با کرونا میسازیم
-
گوهری بود که زمین از دست داد
-
#اخلاق_پزشکی
-
گنجینههایی به یادگار مانده از روزگار کهن
-
پیشنهادی برای پرهیز از تعصبات بیجا
-
به نام تاریخ
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین