ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
گفت وگو با ناصر فکوهی انسان شناس، درباره تأثیر کرونا بر سبک زندگی و ارتباطات اجتماعی
حبابی شدن جامعه محصول دوره کروناست
حمیده امینی فرد
خبرنگار
کرونا در این 6 ماه بیش از آنکه سبک بهداشتی ما را تحت تأثیر قرار دهد، سبک زندگی و ارتباطات اجتماعی ما را به چالش کشید. خیلیهایمان در این مدت به زدن ماسک و شست و شوی دستها عادت کردهایم، اما اصرار به ادامه همان سبک زندگی سابق و همیشگی در برگزاری تجمعات و میهمانی رفتنها و عروسی گرفتنهایمان باعث شد تا در برابر کرونا نقطه ضعف نشان دهیم؛ ضعفی که در نهایت به آمار بالای فوتیها منجر شد و همچنان هم بر آن پافشاری میکنیم، چرایش هم روشن است، ما کرونا را همچنان یک ویروس بهداشتی میبینیم، اما آیا این پیش فرض درست است؟ با ناصر فکوهی، انسانشناس دراین باره به گفتوگو نشستهایم که میخوانید.
کرونا حالا دیگر تقریباً به یک بخش شناختهشده و ملموس زندگی ما حداقل در شرایط عمومی تبدیل شده است. مردم از مرحله انکار و شایعه و کتمان گذشتهاند و دیگر بهدنبال نفی ساختاری این ویروس نیستند. امروز اغلب تلاش میکنیم تا زندگی مسالمتآمیز با کرونا را یاد بگیریم. وجه غالب آن هم زندگی اجتماعی ماست. به نظر میرسد کرونا فراتر از تأثیرات شایع فیزیکی، روح جوامع را هدف قرار داده و سعی کرده تا ویژگی فردمحوری خود را بر ما غالب کند. سؤال مهمی که پیش میآید این است که جامعه ایران بعد از آمدن کرونا تا چه اندازه به این ویژگی تن داده و به انزوا کشیده شده است؟
سئوال شما گویای یک گزاره به نظر من نه چندان درست است و آن اینکه جامعه کنونی ایران جامعهای است با میزان بالایی از ارتباطات و سرمایه اجتماعی؛ که به نظر من چنین نیست. من دراینجا البته صرفاً به فضاهای شهری که بیشتر در آنها تخصص دارم، میپردازم. سرمایه و ارتباطات اجتماعی در خلأ و در موقعیتهای آنومیک یا نیمهآنومیک یعنی در محیطهایی که آسیبهای اجتماعی و تشتت میان اعضای یک جامعه زیاد باشد (مثلاً وضعیتهای دوقطبی که با آنها آشنا هستیم) بسیار ضعیف است. منظور این است که مردم علاقه چندانی ندارند با یکدیگر تعامل داشته باشند و این تعاملات وضعیتهای مثبت را نمیسازد. پس دقت کنیم ما از «کمیت» ارتباطات و سرمایه اجتماعی صحبت نمیکنیم بلکه کیفیت آن را در نظر داریم. مثالی بزنم؛ در یک موقعیت اجتماعی آسیبدیده ممکن است یک فرد با تعداد زیادی افراد دیگر رابطه داشته باشد یا از یک نوع «سرمایه اجتماعی» نیز برخوردار باشد اما هیچیک از این دو، کمکی به بهتر شدن وضعیت او نمیکنند. اثر تعاملات یا میان کنش (interactions)هایی که ما امروز بین مردم میبینیم از نوع منفی هستند (تنش، درگیری، رقابتهای منفی، حسادت و بدخواهی) و آنچه شاید بتوان به آن سرمایه اجتماعی در معنای بوردیویی کلمه گفت یعنی روابط اجتماعیای که بتواند به افراد کمک کند تا موقعیتهای بهتری پیدا کنند، آنگاه که وجود دارد نیز نه بر اساس دگردوستی و نوعدوستی بلکه بیشتر بر اساس «حسابگری» و «سودجویی» است. حال پرسش این است که چرا ما این روابط را در فضاهای شهری نداریم یا کم داریم و کیفیت ندارند. دلیل روشن است زیرا این فضاها به صورت خودکار در شهر به وجود نمیآیند، بلکه باید آنها را طراحی و ایجاد کرد. چند مثال بزنم تا روشن شود؛ امروز وقتی ما میشنویم که مثلاً در امریکا یا اروپا به دلیل کرونا سیستم اقتصادی تعطیل شد و مردم خانهنشین شدند، یک معنایش کاهش ارتباطات در فضاهای شهری است که چنین ارتباطاتی را اصولاً ممکن میکرد: کافهها، رستورانها، سینماها، تالارهای نمایش، نمایشگاههای هنری و حتی وجود مکانهای پرسهزنی آمایش شده در سطح شهر... حال باید از خود بپرسیم اصولاً ما چه اندازه چنین فضاهایی داشتهایم که حالا کرونا سبب تعطیل آنها شده باشد؟ پاسخ روشن است، به دلایل بیشماری که به سیاستهای کلان فرهنگی مربوط میشوند، این فضاها بسیار محدود بوده و هست. سیاست فرهنگی در ایران در استفاده از فضاهای شهری بشدت نادرست بوده است و حتی در سادهترین شکل استفاده از این فضا برای ایجاد رضایت و شادمانی و نشاط که با یک آمایش فضاهای شهری و ایجاد جو شاداب در آنها ایجاد میشود که به پرسهزنی امکان دهد، ناموفق بوده است. از اینرو، به گمان من کرونا برای ما تأثیر چندانی بر این نوع ارتباطات ندارد. اینکه مردم باید وسایل حمل و نقل عمومی -که اغلب از آنها ناراضی هستند- را استفاده کنند، از مغازههایی که نه شکل و قیافهای مرتب دارند و نه از لحاظ قیمت اجناس و تورم بالا که آنها را هر روز افسردهتر میکند خرید کنند یا کارهای اداری خسته کننده و توانفرسای اغلب غیرکارا و پردردسر و بیفایده را انجام دهند، یا در محیطهای کاری حاضر شوند که بیشتر مواقع از آنها رضایت ندارند. اینها مواردی است که مردم ما با کرونا از دست دادهاند و فکر نمیکنم کسی چندان از نفس این امر ناراضی باشد. تنها چیزی که اسباب نارضایتی میشود، این است که چه کار حرفهای و چه کارهای اداری، از لحاظ تأمین درآمد لازم هستند و اگر مردم نتوانند آنها را انجام دهند گرفتار بیپولی یا دردسرهای اداری میشوند، وگرنه مطمئن باشید که همه با کمال میل در خانه میماندند یا حداکثر به یک پارک رفتن راضی بودند. بنابراین، در یک نتیجهگیری کوتاه بگویم آنچه ما وحشت داریم کرونا بر جامعه ما وارد کند، پیش از این وارد شده و افراد به دلیل کمبود و نبود فضاهای تجمع و شادی و نشاط و تفریح شهری به آن وادار شدهاند و دلیل افسردگی عمومی جامعه نیز همین است و اتفاقاً کرونا در خانه ماندن را توجیه میکند، البته اگر منظورمان از انزوا، گروهی از روابط جمعی و بویژه خانوادگی باشد. درست است که روابط خانوادگی که تا پیش از کرونا نیز بشدت ضربه خورده بود، شاید تا حدی باز هم بیشتر ضربه بخورند اما با روابط خانوادگی نمیتوان جامعه مدرن و به روز ایجاد کرد. مشکل نه در آن روابط بلکه در فضاهای مهمی چون دانشگاه و مدارس است که تعدادشان زیاد است و از جمله محلهای تجمع و اجتماعی شدن (ولو نه چندان مطلوب) بودند و حال از کار افتادهاند یا همان تعداد معدود کافه و تئاتر و تالار نمایش انگشتشمار هم دیگر در دسترس نیست. بنابراین من فکر نمیکنم «انزوا» واژه درستی برای آسیب جدیدی باشد که در این دوره بر افراد وارد میشود. بیشتر میتوانم بگویم «حبابی شدن» جامعه، یعنی فرو رفتن افراد در حبابهای محافظت کننده و به وجود آمدن تکههای پراکندهای که علاقهمند به همزیستی با یکدیگر نیستند و تلاشی برای وضعیت بهبودی که همگان و با هم بتوانند از آن بهره ببرند نخواهند کرد، یکی از ثمرات این دوره خواهد بود.
یکی از مهمترین خصیصههای این ویروس میل به قرنطینه شدن و فاصله گرفتن از آدمهاست. ارتباطات اجتماعی تحت تأثیر این ویروس به چالش کشیده شده است. در ظاهر این ویروس یک مسأله بهداشتی است، اما در باطن افرادی که به ویروس دچار میشوند، حتی اگر از نظر جسمی بهبود پیدا کنند هم تمایل کمتری به ادامه ارتباطات اجتماعی دارند و به نوعی جامعه گریز میشوند. اساساً بیماریهای جسمی در سطح پاندمیک و اپیدمی میتوانند بر روابط اجتماعی میان افراد تأثیر منفی یا مثبت بگذارند؟
صددرصد چنین است. اگر ما از وجود فضاهای اجتماعی شدن در شهر صحبت میکنیم، این صرفاً یک بحث آکادمیک و نظری نیست. پرسش این است که افراد کجا باید رفتارهای اجتماعی را بیاموزند، یا حتی برای تداوم جامعه کجا باید یکدیگر را بشناسند. موضوعی مثل ازدواج را در نظر بگیریم که برای جامعهای همچون جامعه ما که 70 درصد جمعیت در سنین جوانی هستند، حیاتی است و همه میدانیم وضعیت ازدواج و باروری در ایران بسیار نامطلوب و آمار طلاق بالاست. دلیل چیست؟ دلیل اصلی آن است که ازدواج به سبک سنتی، یعنی انتخاب طرفین ازدواج از طرف خانوادهها، دیگر امکانپذیر نیست و هیچکس حتی در بسیاری از خانوادههای سنتی، دیگر زیر بار این ازدواجها نمیرود، ولی ازدواج به سبک جدید، نیز تا فضاهای شهری برای آشنایی بین جوانان وجود نداشته باشد نمیتواند اتفاق بیفتد و البته من اینجا سخنی از سایر مشکلات که اشرافیگری و اقتصاد نولیبرال به وجود آورده و ازدواج را ناممکن کرده، نمیگویم؛ ولی میخواهم بگویم حتی اگر ما آن مشکلات را هم نداشتیم، کمبود فضاهایی که تبادل اجتماعی بتواند در آنها انجام بگیرد، هولناک و با بیماری کرونا ناتوانی روانی آدمها به برقراری ارتباطی که در آن بسیار ضعیف بودند، چون تمرین نداشتند، بازهم کمتر میشود.
به نظرم «جامعه گریزی» شاید واژه مناسبی باشد که صرفاً به بیماری مربوط نمیشود و در جامعه وجود داشته است شاید بتوانم بگویم نبود مهارتهای ارتباطاتی و عدم تحمل دیگری در اینجا اساسی است. از خود بپرسیم چرا ما «دیگری» را تحمل نمیکنیم و چرا باید تحمل کنیم. منظورم از دیگری کسی است که شبیه ما نیست، رفتار و زبانش متفاوت است، عادات و علایقش با ما فرق دارد؟ چرا باید دیگری برای ما مهم باشد، زیرا ما به دیگری و دیگری به ما هویت میبخشد. اما زندگی با دیگری یعنی همزیستی شهری را باید آموخت. بیماری کرونا با انزوایی که به وجود میآورد هم به مردمگریزی و دوریگزینی هر چه بیشتر از دیگری دامن میزند و هم شاید از آن بدتر به گروهی از جماعتهای پیش شهری که در شهر باید قاعدتاً جای خود را به جماعتهای جدید شهری و اجتماعی میدادند، دامن میزند، مثلاً به روابط میان گروههای محدود خویشاوندی. رابطه با خانواده خیلی هم خوب است، اما اگر کسی در یک شهر میلیونی خواسته باشد صرفاً با خانوادهاش زندگی کند بیشک به خود و به دیگران ضربه میزند. این حالت تدافعی گرفتن نسبت به بیرون و در لاک خود ماندن و اغلب درون جماعتهای پیش مدرن ماندن، ضربه سختی خواهد بود که در آن بیماری کرونا نیز نقش خواهد داشت.
یک فرضیه هم این است که این ویروس درواقع به سراغ ویژگیهای نهفتهای رفته که در درون جامعه ما وجود داشته است و حالا با این تلنگر به بیرون درز پیدا کرده، مثلاً کاهش اعتماد اجتماعی چه نسبت به طبقه قدرت و چه در برابر طبقه ثروت که بعد از آمدن کرونا به بحث روز جامعه تبدیل شد. عدهای در ابتدا نگاه خوشبینانهای نسبت به درگیری و شیوع آن داشتند و از این نظر که بین همه گروهها و افراد یکسان است، آن را یک ویروس عدالتمحور میدانستند تا بعد که بحث درمان، واکسن و نوع مواجهه با این ویروس نشان داد ظاهراً آن طور که باید هم به برابری اعتقادی ندارد، آیا اعتماد اجتماعی در این چند ماه (پس از کرونا) تقویت شده است یا تضعیف؟
این بحث چه در ایران و چه در جهان نوعی «زیباسازی» فریبکارانه است که نه با واقعیت امروز انطباق دارد و نه با واقعیت تاریخی. از موارد مشابه از آنفلوانزای اسپانیایی سال 1918 بگیرید تا تمام مصیبتهایی که در طول صد سال گذشته بر سر ما یا در این و آن سوی عالم بر سر جهانیان آمده است. در آنفلوانزای اسپانیایی میزان مرگ و میر در کشورهای فقیر میلیونی بود، اما در کشورهای ثروتمند، از چند صد هزار نفر فراتر نمیرفت. امروز نیز همین طور است. حتی در خود هر گروه از این کشورها نیز برابری وجود ندارد. مثلاً میدانیم در امریکا که یکی از مراکز اصلی کرونا در حال حاضر است، قربانی اصلی این بیماری افراد رنگینپوست و بویژه سیاهپوستان هستند. زیرا شرایط زندگی بدتری داشتهاند، بیشتر مبتلا به بیماریهای پیش زمینهای شده و از شرایط زندگی نامطلوبی برخوردار بودهاند. در کشور خود ما هم، میتوانیم بگوییم که همه، در یک شرایط قرار ندارند. کسانی که خانههای بزرگتر و بهتری دارند میتوانند ماهها در خانه خود بدون کمترین مشکلی بمانند و زندگی کنند و از خطر به دور بمانند، بدون اینکه نه برای کار کردن و نه برای خرید کردن نیاز به خروج از منزل داشته باشند؛ برعکس کسانی که برای زندگی کردن وابسته به کار روزانه هستند؛ پسانداز ندارند یا اصولاً خانهشان کوچک و ماندن در آن، در طولانی مدت، ممکن نیست ناچارند از خانه خارج شوند. وقتی از شیوههای کاری مثل «دورکاری» هم صحبت میکنیم باید متوجه باشیم برای یک استاد دانشگاه یا یک معلم و نویسنده و مشاغل فکری ممکن است این کار میسر باشد اما چطور یک کارگر کارخانه یا یک مأمور نظافت در شهر میتواند «دورکاری» کند؟ بنابراین اینکه مثال بیاوریم که این سیاستمدار، آن نخستوزیر و این شخص ثروتمند نیز به این بیماری مبتلا شدهاند گویای برابری در مقابل آن نیست. اما اگر نظامهای بهداشتیمان را به سوی ارتقای بهداشت عمومی و همگانی و نه سرمایهگذاری در آینده نظامهای پزشکی نخبه در مقابله با بیماریهای خاصی که اغلب اقشار فرادست دغدغه آنها را دارند نبریم، میتوانیم در آینده نظامهایی داشته باشیم که افراد در آن در سلامتی و بیماری با یکدیگر اختلاف کمتری داشته و در نتیجه جامعه روی آسایش و صلح اجتماعی و رفاه بیشتری را ببیند.
در کنار تمام این بحثها، این موضوع کمتر مورد توجه قرار گرفته که چگونه فردی که 14 روز تمام را به اجبار در قرنطینه میگذراند و به نوعی به این حالت طردشدگی ناخواسته تن داده و از مردم و حتی خانوادهاش دور میشود، میتواند از این انزوا خارج شود؟ قطعاً اگر موارد قرنطینه کم بود میتوانستیم از آن بگذریم، اما با ادامه این روند قطعاً تعداد زیادی از مردم در شرایط مشابه قرار میگیرند و اگر بخواهیم در سطح کلان ببینیم میتواند در بلند مدت تأثیر متفاوتی بر ارتباطات میان افراد بگذارد.
اساساً بحث اعتماد بین مردم و مسئولان است. مثالی از کشورهای توسعهیافته میزنم تا ببینید این صرفاً مسأله ما نیست بلکه کشورهای اروپای غربی و امریکا تقریباً همزمان با این بیماری روبهرو شدند (در ژانویه 2020) اروپا قرنطینه سختی برقرار کرد و تقریباً تمام مشاغل را تعطیل کرد اما چون سیستم بیمه و حقوق بیکاری و حمایت از اقشار ضعیف در آن مدتهاست که به یک روال عادی تبدیل شده، توانست قرنطینه را با جدیت اجرا و سپس مرحله به مرحله از آن بیرون بیاید و امروز وضعیت نسبتاً عادی دارد، مگر آنکه موج دوم از راه برسد، که برای آن نیز بسیار آمادهتر هستند. اما در امریکا وضعیت دقیقاً برعکس بود، زیرساختهای عدالت اجتماعی، بیمه، حقوق بیکاری و غیره سبب شد که ویروس همچون یک کشور جهانسومی به آن ضربه زده و آن را امروز به مرکز جهانی کرونا ویروس تبدیل کند. در این کشور دقیقاً به همین دلیل نتوانستند قرنطینه را کامل اجرا کنند و اگر در اروپا به قول متخصصان بهداشت تعطیلی کارها در حد 95 درصد و به مدت حدود دو ماه اتفاق افتاد در امریکا این ارقام 50درصد و کمتر از چهار هفته بود. البته باید اضافه کرد که امریکا با مشکل اساسی در رهبری هم روبهروست، زیرا ترامپ فردی کاملاً بیکفایت است و مدیریت مقابله با بیماری عملاً به فرمانداران هر ایالت سپرده شد، این جا بود که فرماندار نیویورک توانست با یک سیاست سخت قرنطینه این شهر میلیونی را در عرض کمتر از شش هفته به حال عادی برگرداند، در حالی که در ایالات جنوب که اغلب فرمانداران جمهوریخواه هستند، وضعیت هر روز بدتر میشود. منظورم آن است که اگر اعتماد میان مردم و مسئولان وجود داشته باشد، قرنطینه ضرورتاً ضربه شدیدی نمیزند و برعکس. در ایران متأسفانه ما یک دور باطل داریم نوعی عدم اعتماد مردم به مدیران که خود سبب عدم مسئولیت مردم در قبال یکدیگر نیز میشود. در نتیجه در این چرخه باطل دائماً وضعیت بدتر میشود. پس صرف در خانه بودن نیست که ضربه میزند ولی باید افراد اعتماد داشته باشند که مسئولان به درستی از آنها چنین کاری را میخواهند و در عین حال همبستگی اجتماعی و دگردوستی و نوعدوستی نیز در حد بالایی باشد تا افراد صرفاً به خود و خانواده خود فکر نکنند که متأسفانه این همان چیزی است که به آن، فرهنگ شهروندی میگوییم و در مردم ما بسیار پایین است. در این شرایط زمانی که بیماری واقعاً کاهش یابد، هرچند ارتباطات بازسازی میشود اما به نظر من آسیب باز هم بیشتری از پیش میخورند و زمینه برای این چرخه که از آن نام بردم باز هم بیشتر میشود. اینجا باید دولت از یکسو و سازمانهای دولتی از سوی دیگر وارد شوند و شهر را به بخشی از زندگی تبدیل کنند که دوست داشتنی باشد تا بتوانند مشکلات را حل کنند و این ایجاد حس تعلق ساکنان به زیستگاهشان ممکن نیست جز با بالا بردن دائم و شدید آزادیهای اجتماعی و بازبینی و طراحی و آمایش کاملاً متفاوت شهرهایی که در آنها زندگی میکنیم.
خبرنگار
کرونا در این 6 ماه بیش از آنکه سبک بهداشتی ما را تحت تأثیر قرار دهد، سبک زندگی و ارتباطات اجتماعی ما را به چالش کشید. خیلیهایمان در این مدت به زدن ماسک و شست و شوی دستها عادت کردهایم، اما اصرار به ادامه همان سبک زندگی سابق و همیشگی در برگزاری تجمعات و میهمانی رفتنها و عروسی گرفتنهایمان باعث شد تا در برابر کرونا نقطه ضعف نشان دهیم؛ ضعفی که در نهایت به آمار بالای فوتیها منجر شد و همچنان هم بر آن پافشاری میکنیم، چرایش هم روشن است، ما کرونا را همچنان یک ویروس بهداشتی میبینیم، اما آیا این پیش فرض درست است؟ با ناصر فکوهی، انسانشناس دراین باره به گفتوگو نشستهایم که میخوانید.
کرونا حالا دیگر تقریباً به یک بخش شناختهشده و ملموس زندگی ما حداقل در شرایط عمومی تبدیل شده است. مردم از مرحله انکار و شایعه و کتمان گذشتهاند و دیگر بهدنبال نفی ساختاری این ویروس نیستند. امروز اغلب تلاش میکنیم تا زندگی مسالمتآمیز با کرونا را یاد بگیریم. وجه غالب آن هم زندگی اجتماعی ماست. به نظر میرسد کرونا فراتر از تأثیرات شایع فیزیکی، روح جوامع را هدف قرار داده و سعی کرده تا ویژگی فردمحوری خود را بر ما غالب کند. سؤال مهمی که پیش میآید این است که جامعه ایران بعد از آمدن کرونا تا چه اندازه به این ویژگی تن داده و به انزوا کشیده شده است؟
سئوال شما گویای یک گزاره به نظر من نه چندان درست است و آن اینکه جامعه کنونی ایران جامعهای است با میزان بالایی از ارتباطات و سرمایه اجتماعی؛ که به نظر من چنین نیست. من دراینجا البته صرفاً به فضاهای شهری که بیشتر در آنها تخصص دارم، میپردازم. سرمایه و ارتباطات اجتماعی در خلأ و در موقعیتهای آنومیک یا نیمهآنومیک یعنی در محیطهایی که آسیبهای اجتماعی و تشتت میان اعضای یک جامعه زیاد باشد (مثلاً وضعیتهای دوقطبی که با آنها آشنا هستیم) بسیار ضعیف است. منظور این است که مردم علاقه چندانی ندارند با یکدیگر تعامل داشته باشند و این تعاملات وضعیتهای مثبت را نمیسازد. پس دقت کنیم ما از «کمیت» ارتباطات و سرمایه اجتماعی صحبت نمیکنیم بلکه کیفیت آن را در نظر داریم. مثالی بزنم؛ در یک موقعیت اجتماعی آسیبدیده ممکن است یک فرد با تعداد زیادی افراد دیگر رابطه داشته باشد یا از یک نوع «سرمایه اجتماعی» نیز برخوردار باشد اما هیچیک از این دو، کمکی به بهتر شدن وضعیت او نمیکنند. اثر تعاملات یا میان کنش (interactions)هایی که ما امروز بین مردم میبینیم از نوع منفی هستند (تنش، درگیری، رقابتهای منفی، حسادت و بدخواهی) و آنچه شاید بتوان به آن سرمایه اجتماعی در معنای بوردیویی کلمه گفت یعنی روابط اجتماعیای که بتواند به افراد کمک کند تا موقعیتهای بهتری پیدا کنند، آنگاه که وجود دارد نیز نه بر اساس دگردوستی و نوعدوستی بلکه بیشتر بر اساس «حسابگری» و «سودجویی» است. حال پرسش این است که چرا ما این روابط را در فضاهای شهری نداریم یا کم داریم و کیفیت ندارند. دلیل روشن است زیرا این فضاها به صورت خودکار در شهر به وجود نمیآیند، بلکه باید آنها را طراحی و ایجاد کرد. چند مثال بزنم تا روشن شود؛ امروز وقتی ما میشنویم که مثلاً در امریکا یا اروپا به دلیل کرونا سیستم اقتصادی تعطیل شد و مردم خانهنشین شدند، یک معنایش کاهش ارتباطات در فضاهای شهری است که چنین ارتباطاتی را اصولاً ممکن میکرد: کافهها، رستورانها، سینماها، تالارهای نمایش، نمایشگاههای هنری و حتی وجود مکانهای پرسهزنی آمایش شده در سطح شهر... حال باید از خود بپرسیم اصولاً ما چه اندازه چنین فضاهایی داشتهایم که حالا کرونا سبب تعطیل آنها شده باشد؟ پاسخ روشن است، به دلایل بیشماری که به سیاستهای کلان فرهنگی مربوط میشوند، این فضاها بسیار محدود بوده و هست. سیاست فرهنگی در ایران در استفاده از فضاهای شهری بشدت نادرست بوده است و حتی در سادهترین شکل استفاده از این فضا برای ایجاد رضایت و شادمانی و نشاط که با یک آمایش فضاهای شهری و ایجاد جو شاداب در آنها ایجاد میشود که به پرسهزنی امکان دهد، ناموفق بوده است. از اینرو، به گمان من کرونا برای ما تأثیر چندانی بر این نوع ارتباطات ندارد. اینکه مردم باید وسایل حمل و نقل عمومی -که اغلب از آنها ناراضی هستند- را استفاده کنند، از مغازههایی که نه شکل و قیافهای مرتب دارند و نه از لحاظ قیمت اجناس و تورم بالا که آنها را هر روز افسردهتر میکند خرید کنند یا کارهای اداری خسته کننده و توانفرسای اغلب غیرکارا و پردردسر و بیفایده را انجام دهند، یا در محیطهای کاری حاضر شوند که بیشتر مواقع از آنها رضایت ندارند. اینها مواردی است که مردم ما با کرونا از دست دادهاند و فکر نمیکنم کسی چندان از نفس این امر ناراضی باشد. تنها چیزی که اسباب نارضایتی میشود، این است که چه کار حرفهای و چه کارهای اداری، از لحاظ تأمین درآمد لازم هستند و اگر مردم نتوانند آنها را انجام دهند گرفتار بیپولی یا دردسرهای اداری میشوند، وگرنه مطمئن باشید که همه با کمال میل در خانه میماندند یا حداکثر به یک پارک رفتن راضی بودند. بنابراین، در یک نتیجهگیری کوتاه بگویم آنچه ما وحشت داریم کرونا بر جامعه ما وارد کند، پیش از این وارد شده و افراد به دلیل کمبود و نبود فضاهای تجمع و شادی و نشاط و تفریح شهری به آن وادار شدهاند و دلیل افسردگی عمومی جامعه نیز همین است و اتفاقاً کرونا در خانه ماندن را توجیه میکند، البته اگر منظورمان از انزوا، گروهی از روابط جمعی و بویژه خانوادگی باشد. درست است که روابط خانوادگی که تا پیش از کرونا نیز بشدت ضربه خورده بود، شاید تا حدی باز هم بیشتر ضربه بخورند اما با روابط خانوادگی نمیتوان جامعه مدرن و به روز ایجاد کرد. مشکل نه در آن روابط بلکه در فضاهای مهمی چون دانشگاه و مدارس است که تعدادشان زیاد است و از جمله محلهای تجمع و اجتماعی شدن (ولو نه چندان مطلوب) بودند و حال از کار افتادهاند یا همان تعداد معدود کافه و تئاتر و تالار نمایش انگشتشمار هم دیگر در دسترس نیست. بنابراین من فکر نمیکنم «انزوا» واژه درستی برای آسیب جدیدی باشد که در این دوره بر افراد وارد میشود. بیشتر میتوانم بگویم «حبابی شدن» جامعه، یعنی فرو رفتن افراد در حبابهای محافظت کننده و به وجود آمدن تکههای پراکندهای که علاقهمند به همزیستی با یکدیگر نیستند و تلاشی برای وضعیت بهبودی که همگان و با هم بتوانند از آن بهره ببرند نخواهند کرد، یکی از ثمرات این دوره خواهد بود.
یکی از مهمترین خصیصههای این ویروس میل به قرنطینه شدن و فاصله گرفتن از آدمهاست. ارتباطات اجتماعی تحت تأثیر این ویروس به چالش کشیده شده است. در ظاهر این ویروس یک مسأله بهداشتی است، اما در باطن افرادی که به ویروس دچار میشوند، حتی اگر از نظر جسمی بهبود پیدا کنند هم تمایل کمتری به ادامه ارتباطات اجتماعی دارند و به نوعی جامعه گریز میشوند. اساساً بیماریهای جسمی در سطح پاندمیک و اپیدمی میتوانند بر روابط اجتماعی میان افراد تأثیر منفی یا مثبت بگذارند؟
صددرصد چنین است. اگر ما از وجود فضاهای اجتماعی شدن در شهر صحبت میکنیم، این صرفاً یک بحث آکادمیک و نظری نیست. پرسش این است که افراد کجا باید رفتارهای اجتماعی را بیاموزند، یا حتی برای تداوم جامعه کجا باید یکدیگر را بشناسند. موضوعی مثل ازدواج را در نظر بگیریم که برای جامعهای همچون جامعه ما که 70 درصد جمعیت در سنین جوانی هستند، حیاتی است و همه میدانیم وضعیت ازدواج و باروری در ایران بسیار نامطلوب و آمار طلاق بالاست. دلیل چیست؟ دلیل اصلی آن است که ازدواج به سبک سنتی، یعنی انتخاب طرفین ازدواج از طرف خانوادهها، دیگر امکانپذیر نیست و هیچکس حتی در بسیاری از خانوادههای سنتی، دیگر زیر بار این ازدواجها نمیرود، ولی ازدواج به سبک جدید، نیز تا فضاهای شهری برای آشنایی بین جوانان وجود نداشته باشد نمیتواند اتفاق بیفتد و البته من اینجا سخنی از سایر مشکلات که اشرافیگری و اقتصاد نولیبرال به وجود آورده و ازدواج را ناممکن کرده، نمیگویم؛ ولی میخواهم بگویم حتی اگر ما آن مشکلات را هم نداشتیم، کمبود فضاهایی که تبادل اجتماعی بتواند در آنها انجام بگیرد، هولناک و با بیماری کرونا ناتوانی روانی آدمها به برقراری ارتباطی که در آن بسیار ضعیف بودند، چون تمرین نداشتند، بازهم کمتر میشود.
به نظرم «جامعه گریزی» شاید واژه مناسبی باشد که صرفاً به بیماری مربوط نمیشود و در جامعه وجود داشته است شاید بتوانم بگویم نبود مهارتهای ارتباطاتی و عدم تحمل دیگری در اینجا اساسی است. از خود بپرسیم چرا ما «دیگری» را تحمل نمیکنیم و چرا باید تحمل کنیم. منظورم از دیگری کسی است که شبیه ما نیست، رفتار و زبانش متفاوت است، عادات و علایقش با ما فرق دارد؟ چرا باید دیگری برای ما مهم باشد، زیرا ما به دیگری و دیگری به ما هویت میبخشد. اما زندگی با دیگری یعنی همزیستی شهری را باید آموخت. بیماری کرونا با انزوایی که به وجود میآورد هم به مردمگریزی و دوریگزینی هر چه بیشتر از دیگری دامن میزند و هم شاید از آن بدتر به گروهی از جماعتهای پیش شهری که در شهر باید قاعدتاً جای خود را به جماعتهای جدید شهری و اجتماعی میدادند، دامن میزند، مثلاً به روابط میان گروههای محدود خویشاوندی. رابطه با خانواده خیلی هم خوب است، اما اگر کسی در یک شهر میلیونی خواسته باشد صرفاً با خانوادهاش زندگی کند بیشک به خود و به دیگران ضربه میزند. این حالت تدافعی گرفتن نسبت به بیرون و در لاک خود ماندن و اغلب درون جماعتهای پیش مدرن ماندن، ضربه سختی خواهد بود که در آن بیماری کرونا نیز نقش خواهد داشت.
یک فرضیه هم این است که این ویروس درواقع به سراغ ویژگیهای نهفتهای رفته که در درون جامعه ما وجود داشته است و حالا با این تلنگر به بیرون درز پیدا کرده، مثلاً کاهش اعتماد اجتماعی چه نسبت به طبقه قدرت و چه در برابر طبقه ثروت که بعد از آمدن کرونا به بحث روز جامعه تبدیل شد. عدهای در ابتدا نگاه خوشبینانهای نسبت به درگیری و شیوع آن داشتند و از این نظر که بین همه گروهها و افراد یکسان است، آن را یک ویروس عدالتمحور میدانستند تا بعد که بحث درمان، واکسن و نوع مواجهه با این ویروس نشان داد ظاهراً آن طور که باید هم به برابری اعتقادی ندارد، آیا اعتماد اجتماعی در این چند ماه (پس از کرونا) تقویت شده است یا تضعیف؟
این بحث چه در ایران و چه در جهان نوعی «زیباسازی» فریبکارانه است که نه با واقعیت امروز انطباق دارد و نه با واقعیت تاریخی. از موارد مشابه از آنفلوانزای اسپانیایی سال 1918 بگیرید تا تمام مصیبتهایی که در طول صد سال گذشته بر سر ما یا در این و آن سوی عالم بر سر جهانیان آمده است. در آنفلوانزای اسپانیایی میزان مرگ و میر در کشورهای فقیر میلیونی بود، اما در کشورهای ثروتمند، از چند صد هزار نفر فراتر نمیرفت. امروز نیز همین طور است. حتی در خود هر گروه از این کشورها نیز برابری وجود ندارد. مثلاً میدانیم در امریکا که یکی از مراکز اصلی کرونا در حال حاضر است، قربانی اصلی این بیماری افراد رنگینپوست و بویژه سیاهپوستان هستند. زیرا شرایط زندگی بدتری داشتهاند، بیشتر مبتلا به بیماریهای پیش زمینهای شده و از شرایط زندگی نامطلوبی برخوردار بودهاند. در کشور خود ما هم، میتوانیم بگوییم که همه، در یک شرایط قرار ندارند. کسانی که خانههای بزرگتر و بهتری دارند میتوانند ماهها در خانه خود بدون کمترین مشکلی بمانند و زندگی کنند و از خطر به دور بمانند، بدون اینکه نه برای کار کردن و نه برای خرید کردن نیاز به خروج از منزل داشته باشند؛ برعکس کسانی که برای زندگی کردن وابسته به کار روزانه هستند؛ پسانداز ندارند یا اصولاً خانهشان کوچک و ماندن در آن، در طولانی مدت، ممکن نیست ناچارند از خانه خارج شوند. وقتی از شیوههای کاری مثل «دورکاری» هم صحبت میکنیم باید متوجه باشیم برای یک استاد دانشگاه یا یک معلم و نویسنده و مشاغل فکری ممکن است این کار میسر باشد اما چطور یک کارگر کارخانه یا یک مأمور نظافت در شهر میتواند «دورکاری» کند؟ بنابراین اینکه مثال بیاوریم که این سیاستمدار، آن نخستوزیر و این شخص ثروتمند نیز به این بیماری مبتلا شدهاند گویای برابری در مقابل آن نیست. اما اگر نظامهای بهداشتیمان را به سوی ارتقای بهداشت عمومی و همگانی و نه سرمایهگذاری در آینده نظامهای پزشکی نخبه در مقابله با بیماریهای خاصی که اغلب اقشار فرادست دغدغه آنها را دارند نبریم، میتوانیم در آینده نظامهایی داشته باشیم که افراد در آن در سلامتی و بیماری با یکدیگر اختلاف کمتری داشته و در نتیجه جامعه روی آسایش و صلح اجتماعی و رفاه بیشتری را ببیند.
در کنار تمام این بحثها، این موضوع کمتر مورد توجه قرار گرفته که چگونه فردی که 14 روز تمام را به اجبار در قرنطینه میگذراند و به نوعی به این حالت طردشدگی ناخواسته تن داده و از مردم و حتی خانوادهاش دور میشود، میتواند از این انزوا خارج شود؟ قطعاً اگر موارد قرنطینه کم بود میتوانستیم از آن بگذریم، اما با ادامه این روند قطعاً تعداد زیادی از مردم در شرایط مشابه قرار میگیرند و اگر بخواهیم در سطح کلان ببینیم میتواند در بلند مدت تأثیر متفاوتی بر ارتباطات میان افراد بگذارد.
اساساً بحث اعتماد بین مردم و مسئولان است. مثالی از کشورهای توسعهیافته میزنم تا ببینید این صرفاً مسأله ما نیست بلکه کشورهای اروپای غربی و امریکا تقریباً همزمان با این بیماری روبهرو شدند (در ژانویه 2020) اروپا قرنطینه سختی برقرار کرد و تقریباً تمام مشاغل را تعطیل کرد اما چون سیستم بیمه و حقوق بیکاری و حمایت از اقشار ضعیف در آن مدتهاست که به یک روال عادی تبدیل شده، توانست قرنطینه را با جدیت اجرا و سپس مرحله به مرحله از آن بیرون بیاید و امروز وضعیت نسبتاً عادی دارد، مگر آنکه موج دوم از راه برسد، که برای آن نیز بسیار آمادهتر هستند. اما در امریکا وضعیت دقیقاً برعکس بود، زیرساختهای عدالت اجتماعی، بیمه، حقوق بیکاری و غیره سبب شد که ویروس همچون یک کشور جهانسومی به آن ضربه زده و آن را امروز به مرکز جهانی کرونا ویروس تبدیل کند. در این کشور دقیقاً به همین دلیل نتوانستند قرنطینه را کامل اجرا کنند و اگر در اروپا به قول متخصصان بهداشت تعطیلی کارها در حد 95 درصد و به مدت حدود دو ماه اتفاق افتاد در امریکا این ارقام 50درصد و کمتر از چهار هفته بود. البته باید اضافه کرد که امریکا با مشکل اساسی در رهبری هم روبهروست، زیرا ترامپ فردی کاملاً بیکفایت است و مدیریت مقابله با بیماری عملاً به فرمانداران هر ایالت سپرده شد، این جا بود که فرماندار نیویورک توانست با یک سیاست سخت قرنطینه این شهر میلیونی را در عرض کمتر از شش هفته به حال عادی برگرداند، در حالی که در ایالات جنوب که اغلب فرمانداران جمهوریخواه هستند، وضعیت هر روز بدتر میشود. منظورم آن است که اگر اعتماد میان مردم و مسئولان وجود داشته باشد، قرنطینه ضرورتاً ضربه شدیدی نمیزند و برعکس. در ایران متأسفانه ما یک دور باطل داریم نوعی عدم اعتماد مردم به مدیران که خود سبب عدم مسئولیت مردم در قبال یکدیگر نیز میشود. در نتیجه در این چرخه باطل دائماً وضعیت بدتر میشود. پس صرف در خانه بودن نیست که ضربه میزند ولی باید افراد اعتماد داشته باشند که مسئولان به درستی از آنها چنین کاری را میخواهند و در عین حال همبستگی اجتماعی و دگردوستی و نوعدوستی نیز در حد بالایی باشد تا افراد صرفاً به خود و خانواده خود فکر نکنند که متأسفانه این همان چیزی است که به آن، فرهنگ شهروندی میگوییم و در مردم ما بسیار پایین است. در این شرایط زمانی که بیماری واقعاً کاهش یابد، هرچند ارتباطات بازسازی میشود اما به نظر من آسیب باز هم بیشتری از پیش میخورند و زمینه برای این چرخه که از آن نام بردم باز هم بیشتر میشود. اینجا باید دولت از یکسو و سازمانهای دولتی از سوی دیگر وارد شوند و شهر را به بخشی از زندگی تبدیل کنند که دوست داشتنی باشد تا بتوانند مشکلات را حل کنند و این ایجاد حس تعلق ساکنان به زیستگاهشان ممکن نیست جز با بالا بردن دائم و شدید آزادیهای اجتماعی و بازبینی و طراحی و آمایش کاملاً متفاوت شهرهایی که در آنها زندگی میکنیم.
معاون پارلمانی رئیس جمهوری خبر داد
مدرس خیابانی به عنوان وزیر پیشنهادی صمت معرفی شد
گروه اقتصادی / پس از حدود سه ماه که رئیس جمهوری در نامهای رضا رحمانی وزیر سابق صمت را از سمت خود عزل و مدرس خیابانی قائم مقام وی را به عنوان سرپرست این وزارتخانه منصوب کرد، اکنون وی را به عنوان وزیر پیشنهای صمت به مجلس معرفی خواهد کرد. حسینعلی امیری معاون پارلمانی رئیس جمهوری در گفتوگو با خبرگزاری صدا و سیما اعلام کرد: حسین مدرس خیابانی به عنوان وزیر پیشنهادی صنعت، معدن و تجارت به مجلس شورای اسلامی معرفی خواهد شد.
به گفته امیری رئیس جمهوری طبق اصل ۱۳۳ قانون اساسی در نامهای به رئیس مجلس آقای مدرس خیابانی را به عنوان وزیر پیشنهادی صمت معرفی کرده است. معاون پارلمانی رئیس جمهوری افزود: قاعدتاً این موضوع روز چهارشنبه در صحن علنی مجلس اعلام وصول میشود. وی گفت: چهارشنبه آینده ۲۲ مرداد جلسه رأی اعتماد به وزیر پیشنهادی وزارت صمت در صحن علنی مجلس برگزار خواهد شد. سرپرست وزارت صمت، قائم مقام وزیر در امور بازرگانی، قائم مقام وزیر در بازرگانی داخلی، مدیر کل برنامهریزی وزارت بازرگانی، مدیرکل دفتر تنظیم بازار، مدیرکل تأمین و توزیع کالا، مدیرعامل شرکت سیمان غرب، مدیرعامل شرکت سیمان فیروزکوه و عضو هیأت مدیره شرکت سیمان شاهرود از سوابق اجرایی آقای حسین مدرس خیابانی است.
ماجرا از کجا آغاز شد
سه ماه پیش، رضا رحمانی با دستور رئیس جمهوری به دلایل مختلف از جمله عدم تنظیم بازار خودرو که منجر به افزایش شدید قیمت خودرو و نارضایتی در میان مشتریان، سهلانگاری در تنظیم بازار کالاهای اساسی و نیز عدم کنترل برخی از معاونانش به خاطر آنکه در مجلس برخلاف دستور رئیس جمهوری که لایحه تفکیک وزارت بازرگانی از صنعت را به مجلس داده بود رایزنی کرده بودند که این لایحه رأی نیاورد، از سمت خود برکنار کرد. هر چند که رحمانی در نامهای که منتشر کرده بود این اتهامات را رد کرده بود و ماجرا را به رئیس دفتر رئیس جمهوری منسوب کرده بود. موضوعی که واکنش واعظی را در پی داشت و وی در نامهای به آن پاسخ گفت . در نامه واعظی آمده بود: «پیرو انتشار نامهای از سوی جناب آقای رحمانی، وزیر سابق صنعت، معدن و تجارت و طرح برخی ادعاهای خلاف واقع درخصوص رئیسدفتر رئیس جمهوری که به منظور گمراهسازی و تشویش اذهان عمومی بیان شده، نکات ذیل را به استحضار ملت شریف ایران میرساند.
یک- به هیچ وجه از جناب آقای رحمانی خواسته نشده از لایحه دولت حمایت کنند، بلکه تأکید شده از فعالیتها و رایزنیهای فشرده سه نفر از نزدیکانشان-که در صورت لزوم نام آنها اعلام خواهد شد- در مجلس و رسانهها علیه لایحه دولت، ممانعت به عمل آورند؛ همچنین از طرف رئیس جمهوری به ایشان گوشزد شد که تداوم این روند تخلف است و قطعاً با این تخلف برخورد خواهد شد.
دو- امروز نیز بر خلاف آنچه ادعا شده، از ایشان خواسته نشده استعفا دهند، بلکه تصمیم رئیسجمهوری برای جایگزینی به ایشان اطلاعرسانی و از وی درباره نحوه اعلام این خبر استمزاج شد که درخواست ملاقات حضوری داشتند و نهایتاً نامه مذکور را منتشر کردند.
در پایان لازم به ذکر است که دلایل تصمیم رئیس جمهوری به تغییر در وزارت صنعت، معدن و تجارت نه فقط منحصر به تلاش وزیر سابق برای رد لایحه دولت در مجلس، که مربوط به موارد متعدد دیگری نیز بود که افکار عمومی، فعالان اقتصادی، صاحبان کسب و کار و تجارت به خوبی از آن آگاهند. ضمناً این تصمیم اگرچه به دلیل برآورده نشدن انتظارات رئیسجمهوری اتخاذ شده اما نافی تلاشهای مجموعه همکاران وزارتخانه صنعت، معدن و تجارت طی ماههای گذشته در مقابله با تحریمها و همیاری در مبارزه با کرونا نیست و دولت قدردان این تلاشهاست.»
وزیر سابق ارشاد هم به این موضوع به طور ظریف اشاره کرده بود . «علی جنتی» در توئیتی مهم درباره دلیل اقدام رئیس جمهوری نوشت: «اقدام رئیس جمهوری در برکناری وزیر صمت اگرچه اقدامی بجا ولی دیرهنگام بود. بیکفایتی و ضعف مدیریت در اداره دستگاه گستردهای که برآمده از ادغام چهار وزارتخانه مهم است و تلاش بی وقفه وزیر در لابی ومعامله گری با نمایندگان مجلس برخلاف منافع ملی وسیاستهای دولت ازجمله دلایل این برکناری است.»حال پس از گذشت سه ماه از کش و قوسهای فراوان در مورد انتخاب وزیر پیشنهادی، بالاخره رئیس جمهوری تصمیم خویش را مبنی بر معرفی مدرس خیابانی به عنوان وزیر پیشنهادی صمت گرفت و این گمانهزنی را که رئیس جمهوری منتظر تفکیک بخش بازرگانی از صنعت است باطل کرد. موردی که علی ربیعی سخنگوی دولت نیز به آن اشاره کرده است.
سخنگوی دولت گفته بود که رئیس جمهوری معرفی وزیر پیشنهادی صنعت، معدن و تجارت را به تفکیک بخش بازرگانی از این وزارتخانه منوط نکرده است و این امر هیچ تأخیری در معرفی وزیر پیشنهادی در زمان مشخص ایجاد نخواهد کرد. «علی ربیعی» روز سهشنبه در پاسخ به سؤال خبرنگار ایرنا درباره تفکیک بخش بازرگانی از وزارت صنعت، معدن و تجارت (صمت) و تشکیل وزارت بازرگانی و احتمال معرفی ۲ وزیر برای این وزارتخانهها، گفت: قانون اساسی به رئیس جمهوری اختیار میدهد که چنانچه وزارتخانهای فاقد وزیر باشد برای مدت سه ماه آن وزارتخانه را با سرپرست اداره کند و مدت سرپرستی آقای مدرس خیابانی روز ۲۲ مرداد ۹۹ به پایان میرسد.
ربیعی افزود: قبل از تشکیل دولت دوازدهم لایحه ساختار به مجلس دهم ارائه شد و در لایحه اصلاح ساختار تشکیل وزارت بازرگانی هم بود، اما متأسفانه مورد توجه قرار نگرفت. بعداً خود نمایندگان مجلس دهم به جهت ضرورت، طرح تشکیل وزارت بازرگانی را تهیه و به تصویب رساندند که تبصره یک آن مورد ایراد شورای نگهبان قرار گرفته و در دستور کار مجلس است.
ربیعی خاطرنشان کرده بود: رئیس جمهوری موضوع معرفی وزیر را به تفکیک دو وزارتخانه منوط نکرده است و این امر هیچ تأخیری در معرفی وزیر پیشنهادی در زمان مشخص ایجاد نخواهد کرد.
در همین حال «محمود واعظی» رئیس دفتر رئیس جمهوری در حساب توئیتری خود، شائبه تعلل دولت در معرفی وزیر صنعت، معدن و تجارت را ساخته و پرداخته مخالفخوانان ارزیابی کرد و گفته بود: وزیر پیشنهادی صمت بزودی به مجلس شورای اسلامی معرفی خواهد شد.
به گفته امیری رئیس جمهوری طبق اصل ۱۳۳ قانون اساسی در نامهای به رئیس مجلس آقای مدرس خیابانی را به عنوان وزیر پیشنهادی صمت معرفی کرده است. معاون پارلمانی رئیس جمهوری افزود: قاعدتاً این موضوع روز چهارشنبه در صحن علنی مجلس اعلام وصول میشود. وی گفت: چهارشنبه آینده ۲۲ مرداد جلسه رأی اعتماد به وزیر پیشنهادی وزارت صمت در صحن علنی مجلس برگزار خواهد شد. سرپرست وزارت صمت، قائم مقام وزیر در امور بازرگانی، قائم مقام وزیر در بازرگانی داخلی، مدیر کل برنامهریزی وزارت بازرگانی، مدیرکل دفتر تنظیم بازار، مدیرکل تأمین و توزیع کالا، مدیرعامل شرکت سیمان غرب، مدیرعامل شرکت سیمان فیروزکوه و عضو هیأت مدیره شرکت سیمان شاهرود از سوابق اجرایی آقای حسین مدرس خیابانی است.
ماجرا از کجا آغاز شد
سه ماه پیش، رضا رحمانی با دستور رئیس جمهوری به دلایل مختلف از جمله عدم تنظیم بازار خودرو که منجر به افزایش شدید قیمت خودرو و نارضایتی در میان مشتریان، سهلانگاری در تنظیم بازار کالاهای اساسی و نیز عدم کنترل برخی از معاونانش به خاطر آنکه در مجلس برخلاف دستور رئیس جمهوری که لایحه تفکیک وزارت بازرگانی از صنعت را به مجلس داده بود رایزنی کرده بودند که این لایحه رأی نیاورد، از سمت خود برکنار کرد. هر چند که رحمانی در نامهای که منتشر کرده بود این اتهامات را رد کرده بود و ماجرا را به رئیس دفتر رئیس جمهوری منسوب کرده بود. موضوعی که واکنش واعظی را در پی داشت و وی در نامهای به آن پاسخ گفت . در نامه واعظی آمده بود: «پیرو انتشار نامهای از سوی جناب آقای رحمانی، وزیر سابق صنعت، معدن و تجارت و طرح برخی ادعاهای خلاف واقع درخصوص رئیسدفتر رئیس جمهوری که به منظور گمراهسازی و تشویش اذهان عمومی بیان شده، نکات ذیل را به استحضار ملت شریف ایران میرساند.
یک- به هیچ وجه از جناب آقای رحمانی خواسته نشده از لایحه دولت حمایت کنند، بلکه تأکید شده از فعالیتها و رایزنیهای فشرده سه نفر از نزدیکانشان-که در صورت لزوم نام آنها اعلام خواهد شد- در مجلس و رسانهها علیه لایحه دولت، ممانعت به عمل آورند؛ همچنین از طرف رئیس جمهوری به ایشان گوشزد شد که تداوم این روند تخلف است و قطعاً با این تخلف برخورد خواهد شد.
دو- امروز نیز بر خلاف آنچه ادعا شده، از ایشان خواسته نشده استعفا دهند، بلکه تصمیم رئیسجمهوری برای جایگزینی به ایشان اطلاعرسانی و از وی درباره نحوه اعلام این خبر استمزاج شد که درخواست ملاقات حضوری داشتند و نهایتاً نامه مذکور را منتشر کردند.
در پایان لازم به ذکر است که دلایل تصمیم رئیس جمهوری به تغییر در وزارت صنعت، معدن و تجارت نه فقط منحصر به تلاش وزیر سابق برای رد لایحه دولت در مجلس، که مربوط به موارد متعدد دیگری نیز بود که افکار عمومی، فعالان اقتصادی، صاحبان کسب و کار و تجارت به خوبی از آن آگاهند. ضمناً این تصمیم اگرچه به دلیل برآورده نشدن انتظارات رئیسجمهوری اتخاذ شده اما نافی تلاشهای مجموعه همکاران وزارتخانه صنعت، معدن و تجارت طی ماههای گذشته در مقابله با تحریمها و همیاری در مبارزه با کرونا نیست و دولت قدردان این تلاشهاست.»
وزیر سابق ارشاد هم به این موضوع به طور ظریف اشاره کرده بود . «علی جنتی» در توئیتی مهم درباره دلیل اقدام رئیس جمهوری نوشت: «اقدام رئیس جمهوری در برکناری وزیر صمت اگرچه اقدامی بجا ولی دیرهنگام بود. بیکفایتی و ضعف مدیریت در اداره دستگاه گستردهای که برآمده از ادغام چهار وزارتخانه مهم است و تلاش بی وقفه وزیر در لابی ومعامله گری با نمایندگان مجلس برخلاف منافع ملی وسیاستهای دولت ازجمله دلایل این برکناری است.»حال پس از گذشت سه ماه از کش و قوسهای فراوان در مورد انتخاب وزیر پیشنهادی، بالاخره رئیس جمهوری تصمیم خویش را مبنی بر معرفی مدرس خیابانی به عنوان وزیر پیشنهادی صمت گرفت و این گمانهزنی را که رئیس جمهوری منتظر تفکیک بخش بازرگانی از صنعت است باطل کرد. موردی که علی ربیعی سخنگوی دولت نیز به آن اشاره کرده است.
سخنگوی دولت گفته بود که رئیس جمهوری معرفی وزیر پیشنهادی صنعت، معدن و تجارت را به تفکیک بخش بازرگانی از این وزارتخانه منوط نکرده است و این امر هیچ تأخیری در معرفی وزیر پیشنهادی در زمان مشخص ایجاد نخواهد کرد. «علی ربیعی» روز سهشنبه در پاسخ به سؤال خبرنگار ایرنا درباره تفکیک بخش بازرگانی از وزارت صنعت، معدن و تجارت (صمت) و تشکیل وزارت بازرگانی و احتمال معرفی ۲ وزیر برای این وزارتخانهها، گفت: قانون اساسی به رئیس جمهوری اختیار میدهد که چنانچه وزارتخانهای فاقد وزیر باشد برای مدت سه ماه آن وزارتخانه را با سرپرست اداره کند و مدت سرپرستی آقای مدرس خیابانی روز ۲۲ مرداد ۹۹ به پایان میرسد.
ربیعی افزود: قبل از تشکیل دولت دوازدهم لایحه ساختار به مجلس دهم ارائه شد و در لایحه اصلاح ساختار تشکیل وزارت بازرگانی هم بود، اما متأسفانه مورد توجه قرار نگرفت. بعداً خود نمایندگان مجلس دهم به جهت ضرورت، طرح تشکیل وزارت بازرگانی را تهیه و به تصویب رساندند که تبصره یک آن مورد ایراد شورای نگهبان قرار گرفته و در دستور کار مجلس است.
ربیعی خاطرنشان کرده بود: رئیس جمهوری موضوع معرفی وزیر را به تفکیک دو وزارتخانه منوط نکرده است و این امر هیچ تأخیری در معرفی وزیر پیشنهادی در زمان مشخص ایجاد نخواهد کرد.
در همین حال «محمود واعظی» رئیس دفتر رئیس جمهوری در حساب توئیتری خود، شائبه تعلل دولت در معرفی وزیر صنعت، معدن و تجارت را ساخته و پرداخته مخالفخوانان ارزیابی کرد و گفته بود: وزیر پیشنهادی صمت بزودی به مجلس شورای اسلامی معرفی خواهد شد.
روحانی نسبت به خطرات تحریف در دوره تحریم و کرونا هشدار داد
جریان مرموز تحریف به دنبال چیست؟
روحانی: جریان مرموز ناامیدساز و تحریف برای مانع تراشیهای اقتصادی در دوران تحریم و ترسیم آینده مبهم و غیرواقعی از وضعیت کشور تلاش می کند
- ناامید کردن مردم و تضعیف رزمندگان خط مقدم جبهه نبرد اقتصادی از نمونههای عملکرد جریان تحریف در یک جنگ فرساینده، هوشمند و سخت اقتصادی به عنوان ستون پنجم دشمن است
- ترویج پیدرپی شایعات، سیاه نمایی از طریق ارائه آمار و اطلاعات نادرست و القای ناتوانی و ناکارآمدی و شکاف میان مسئولان و مهمتر از همه ایجاد فاصله میان مردم و مسئولان اهداف این جریان است
گروه سیاسی/ حسن روحانی از دو جریانی یاد کرد که به دنبال محقق کردن هدف دشمنان برای زمینگیر شدن نظام هستند؛ «تحریم و تحریف». به گفته رئیس جمهوری این دو جریان برای رسیدن به هدف خود، از طریق توقف حرکت اقتصادی کشور، سیاه نمایی نسبت به دستاوردها و یأس نسبت به آینده عمل میکنند. تحریم از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، پدیده تحمیلی به جمهوری اسلامی بوده و ناکامی در تحقق اهداف آن حالا وجه دیگری از آن را آشکار کرده است؛ «فشار حداکثری». دونالد ترامپ بعد از اعلام رسمی خروج از برجام در 18 اردیبهشت 97 این کارزار را کلید زده و دامنه تحریمهای خود را به حوزههای مختلف اقتصادی، سیاسی، امنیتی و حتی فرهنگی هم کشانده است.
همین چند روز پیش یعنی نهم مردادماه «مایک پمپئو» وزیر خارجه امریکا به کمیته روابط خارجی مجلس سنا رفته بود تا درباره کم و کیف سیاست فشار حداکثری به ایران توضیح دهد. او در پاسخ به سئوال یک سناتور گفت که «کارزار فشار حداکثری، اثرگذار بوده اما نتوانسته به هدفش برای تغییر رفتار حکومت ایران دست پیدا کند.»
اعمال فشارهای امریکا علیه ایران بعد از خروج ترامپ از برجام اگر چه به ظاهر به قصد تغییر رفتار جمهوری اسلامی ایران معرفی شد، اما در باطن سودای دیگری را دنبال میکرد. همان که رودی جولیانی مشاور ترامپ تیرماه 97 در نشست فرقه رجوی از آن رونمایی کرد و وعده داد که کار نظام جمهوری اسلامی ایران تمام است. حالا دو سال و نیم بعد از این هدف گذاری، وزیر خارجه امریکا اعتراف دارد که کارزار فشار حداکثری به هدف خودش نرسیده و این میسر نبوده مگر با اقدامات متقابل سیاسی، امنیتی، اقتصادی و دیپلماتیک دولت. همه گیر شدن ویروس کرونا و شیوع آن در ایران، با توجه به تبعات غیر قابل انکار تحریمها، روزنه امید دیگری برای بدخواهان ایران گشود که چه بسا دولت در مصاف همزمان با تحریم و کرونا، قافیه را خواهد باخت و در نهایت یا تن به شرط و شروط کاخ سفید میدهد یا آرزوی دیرین آنها یعنی فروپاشی از درون محقق خواهد شد.
سنگ اندازیها بر سر اختصاص اعتبار یا وام به ایران از سوی صندوق بینالمللی پول برای مقابله با کرونا را باید در همین چارچوب ارزیابی کرد. حالا اما هیچ کدام از این گمانهها محقق نشده است. این اما پایان کار نیست، به موازات برنامهریزیها و اقدامات دولت در مصاف با ویروس تحریم و کرونا، جبهه بدخواهان پیگیری اهداف خود را به حوزه جنگ رسانهای و عملیات روانی هم کشاندهاند. محور یا هدف اصلی تعیین شده در این رویارویی، القای ناکارآمدی نظام و دولت در برابر مشکلات و فشارها است.
این گونه است که شایعه پراکنی، خبرسازی، سیاه نمایی، عبور آرام از کنار موفقیتها و تحریف واقعیات خودنمایی میکند. لذا بیراه نیست اگر گفته شود دولت روحانی حالا در کنار مقابله با دو عامل بیرونی تحریم و کرونا، ناگزیر از مقابله با ضلع سومی به نام عملیات روانی یا تحریف واقعیات و شایعات هم هست. اما آنچه این مصاف را دشوارتر میکند، همنوایی آگاهانه یا غیر آگاهانه برخی جریانها هایی که روحانی آنرا «جریان مرموز»می خواند با جریان هایی پشت تحریم قرار گرفته اند است.
به نظر میرسد سخنان دیروز روحانی در جلسه ستاد هماهنگی اقتصادی دولت و اشاره او به ستون پنجم دشمن، ناظر بر رفتار و عملکرد همین جریان است که موفقیت خود را در ناکامی دولت جستجو میکند و به جای آنکه در شرایط سخت همراه و همکار رزمندگان خط مقدم باشند، روحیه آنها را تضعیف میکنند.
به عبارتی دیگر به جای آنکه «یار شاطر» باشند، «بار خاطر» شدهاند. در این چارچوب است که به نظر میرسد تحریف در شکل بی توجهی به موفقیتهای دولت و سیاه نمایی علیه آن خواسته یا ناخواسته در خدمت تحریم در آمده است.
رئیس جمهور ناامید کردن مردم و تضعیف رزمندگان خط مقدم جبهه نبرد اقتصادی را از نمونههای عملکرد جریان تحریف در یک جنگ فرساینده، هوشمند و سخت اقتصادی به عنوان ستون پنجم دشمن دانست و افزود: با توجه به آشکار شدن نشانههای شکست و عدم موفقیت دشمن در تحقق اهداف اساسی جنگ اقتصادی، القای ناکارآمدی دولت و نظام و تحریف تواناییها و انکار یا ضعیف جلوه دادن موفقیتهای بزرگ کشور و ملت، محور اصلی جنگ روانی دشمنان است.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی ریاست جمهوری، روحانی با اشاره به تلاش جریان مرموز ناامیدساز و تحریف برای مانع تراشیهای اقتصادی در دوران تحریم و ترسیم آینده مبهم و غیرواقعی از وضعیت کشور، تصریح کرد: در حالی که تحریم کنندگان و دشمنان این ملت و سرزمین بیش از همه شکست خود را شاهدند، ترویج پیدرپی شایعات، سیاه نمایی از طریق ارائه آمار و اطلاعات نادرست و القای ناتوانی و ناکارآمدی و شکاف میان مسئولان و قوای کشور و مهمتر از همه ایجاد فاصله میان مردم و مسئولان، به نوعی حرکت در راستای تحقق توطئه دشمنان علیه کشور و نظام است.
رئیس جمهور تأکید کرد: دولت در مدت بیش از دوسال و نیم اعمال فشار بی سابقه و جنگ تمام عیار اقتصادی توانسته است با کاهش چشمگیر اتکا به درآمد نفت، کشور را مدیریت کرده و علاوه بر تأمین مایحتاج ضروری و کالاهای اساسی مورد نیاز مردم، جریان صادرات غیرنفتی را ادامه داده و از تعطیل شدن تولید و تشدید بیکاری جلوگیری کند.
وی افتتاح و راهاندازی طرحهای بزرگ در بخشهای مختلف را که در پنجشنبههای جهش تولید در سراسر کشور انجام میشود، خاری در چشم دشمنان دانست و گفت: جنگ افروزان اقتصادی و جریان تحریف و تحریم از این توانایی و موفقیت ملت عصبانی بوده و برای القای ناکارآمدی دولت احساس درماندگی کرده و از اینرو با سوء استفاده از طرح مشکلات موجود، تحریف تواناییهای ملت بزرگ ایران و انکار خودکفاییهای کشاورزی و افزایش تولید در بخشهای مختلف را در دستور کار خود قرار دادهاند.
رئیس جمهوری با اشاره به آسیبهای سنگین شیوع بیماری کرونا بر اقتصاد جهان و حتی کشورهای پیشرفته و قدرتمند، تصریح کرد: دولت همزمان با نبرد در جبهه تحریم و اعمال فشار اقتصادی، مقابله با بیماری ویرانگر کرونا چه در زمینه پیامدهای اقتصادی و چه در زمینه حفظ سلامت مردم، موفقیتهای غیر قابل انکار و به اذعان دیگر کشورها پیشرفتهای چشمگیری داشته است، اما جریان تحریف و تحریم برای انکار و تضعیف این موضوع که یک دستاورد داخلی و بینالمللی محسوب میشود، تلاش میکند.
روحانی ادامه داد: مقایسه وضعیت تولید در ایران با سقوط تولید ناخالص داخلی در دیگر کشورها که در اروپا بیش از 10 درصد و در امریکا بیش از 30 درصد کاهش یافته است، بخوبی نشان میدهد که در این ابتلای جهانی، اقتصاد ایران تابآوری بالاتری را به نمایش گذاشته است.
گفتنی است در این جلسه پیشنهاد وزارتخانههای امور اقتصادی و دارایی و نفت برای استفاده از ابزارهای متنوع مالی مطرح شد و طراحیهای انجام شده برای تسریع در عرضه بیشتر و متنوع تر داراییهای مازاد دولت به بورس و همچنین نوآوری و تنوع بخشی به بازار سرمایه و مدیریت منطقی بورس مورد بحث و بررسی قرار گرفت و تصمیمات لازم درخصوص هدایت نقدینگی جامعه به بخش مولد اتخاذ شد.
موتور محرک جامعه را خاموش نکنیم
محسن حاجی میرزایی
وزیر آموزش و پرورش
دشمن با تحریمهای گسترده خود اهدافی مانند فروپاشی اجتماعی، فلج شدن اقتصاد و مختل شدن زندگی مردم را در دستور کار خود قرار داده بود. کتمان نمیتوان کرد که به واسطه تحریمها فشارهای زیادی به ملت و دولت وارد شده است، اما به رغم این فشارها دشمن نتوانست به اهداف تعیین شده خود دست یابد.
باوجود این، امروز دشمن در تلاش است تا از طریق تحریف، همان سیاستها یا اهداف تحریمها را پیش ببرد. زیرا مهم ترین موتور حرکت جامعه، امید به آینده است. اگر امید به آینده از جامعه گرفته شود، انرژی و توان او برای ساختن تخلیه میشود. کتمان موفقیتها یا کوچکانگاری آنها، یکی از راههای تحریف موفقیتها و دستاوردها است.
برای تثبیت و تزریق امید در جامعه، باید توجه داشته باشیم که هر جامعهای با مسائل، مشکلات و تنگناهای خاص خود روبهرو است، اما در کنار این تنگناها، ظرفیتها، واقعیتها و توانمندیهایی نیز وجود دارد.
به عبارت دیگر، ما در کشور خود هم داشتههایی داریم و هم نداشتههایی. اما گاهی نداشتهها به حدی ذهن را تسخیر میکند که حتی داشتههای خود را نیز از یاد میبریم. متأسفانه فضای رسانهای که تحت القائات دشمن شکل گرفته است، دائماً در مسیر پمپاژ مشکلات و ناامیدی در جامعه حرکت میکند.
تردیدی نیست که ما مشکلاتی در کشور داریم، بویژه اینکه امروز ما با شدیدترین تحریمها هم روبه رو هستیم. اما در کنار این مشکلات، دستاوردهای بزرگی هم داریم که میتواند امیدبخش بوده و روحیه اجتماعی و ملی ما را تقویت کند. درعین حال که برخی موفقیتها حتی در شرایط غیرتحریمی هم اعجابآور است، چه رسد به شرایط تحریمی.
در طول این مدت دولت خدمات بسیاری داشته که برخی از آنها در طول دولتهای گذشته بی سابقه است. افزایش تولید فولاد و پتروشیمی در زمانی اندک یا رشد قابل قبول سالانه در کشاورزی از جمله این موارد است. یا زهکشی دشتهای خوزستان و ایلام و آماده شدن زمینهای این مناطق برای کشت نیز گام بسیار مهمی است.
این پروژه از سال 79 دنبال شده بود تا اینکه در نهایت در این دولت، 500 هزار هکتار از اراضی این مناطق احیا شد. در کنار این، در حوزه حمل و نقل، جاده، دریا و بندر یا آموزش هم کارهای خوبی انجام شده است.
به عنوان مثال افزایش حقوق فرهنگیان در هفتههای اخیر، طی 10 سال گذشته بی سابقه بوده است. اینها تنها نمونههایی از تلاشها و کارهای انجام شده است که البته در کنار آن، ضعفها و کاستیهایی هم وجود دارد.
منظور از بیان این اقدامات این نیست که درباره مشکلات حرف نزنیم یا آنها را کتمان کنیم، بلکه باید هم مشکلات را ببینیم و هم داشتههای خود را دوباره برجسته کنیم. به گونهای نباشد که تمرکز بر نداشتهها ما را از داشتهها و ظرفیتهای خود غافل کند، زیرا همان طور که اشاره شد، دشمن امید جامعه را هدف گرفته که بهترین ابزار برای هدف گرفتن امید، تحریف و قلب واقعیتها است. این مسئولیت متوجه تریبوندارها و همه کسانی است که با مردم حرف میزنند و با جامعه ارتباط دارند. انتظار میرود آنان به گونهای حرف نزنند که جامعه را نسبت به آینده نگران کنند، بویژه اینکه دولت وجه اجرایی نظام است و تافته جدابافتهای از نظام نیست.
همین چند روز پیش یعنی نهم مردادماه «مایک پمپئو» وزیر خارجه امریکا به کمیته روابط خارجی مجلس سنا رفته بود تا درباره کم و کیف سیاست فشار حداکثری به ایران توضیح دهد. او در پاسخ به سئوال یک سناتور گفت که «کارزار فشار حداکثری، اثرگذار بوده اما نتوانسته به هدفش برای تغییر رفتار حکومت ایران دست پیدا کند.»
اعمال فشارهای امریکا علیه ایران بعد از خروج ترامپ از برجام اگر چه به ظاهر به قصد تغییر رفتار جمهوری اسلامی ایران معرفی شد، اما در باطن سودای دیگری را دنبال میکرد. همان که رودی جولیانی مشاور ترامپ تیرماه 97 در نشست فرقه رجوی از آن رونمایی کرد و وعده داد که کار نظام جمهوری اسلامی ایران تمام است. حالا دو سال و نیم بعد از این هدف گذاری، وزیر خارجه امریکا اعتراف دارد که کارزار فشار حداکثری به هدف خودش نرسیده و این میسر نبوده مگر با اقدامات متقابل سیاسی، امنیتی، اقتصادی و دیپلماتیک دولت. همه گیر شدن ویروس کرونا و شیوع آن در ایران، با توجه به تبعات غیر قابل انکار تحریمها، روزنه امید دیگری برای بدخواهان ایران گشود که چه بسا دولت در مصاف همزمان با تحریم و کرونا، قافیه را خواهد باخت و در نهایت یا تن به شرط و شروط کاخ سفید میدهد یا آرزوی دیرین آنها یعنی فروپاشی از درون محقق خواهد شد.
سنگ اندازیها بر سر اختصاص اعتبار یا وام به ایران از سوی صندوق بینالمللی پول برای مقابله با کرونا را باید در همین چارچوب ارزیابی کرد. حالا اما هیچ کدام از این گمانهها محقق نشده است. این اما پایان کار نیست، به موازات برنامهریزیها و اقدامات دولت در مصاف با ویروس تحریم و کرونا، جبهه بدخواهان پیگیری اهداف خود را به حوزه جنگ رسانهای و عملیات روانی هم کشاندهاند. محور یا هدف اصلی تعیین شده در این رویارویی، القای ناکارآمدی نظام و دولت در برابر مشکلات و فشارها است.
این گونه است که شایعه پراکنی، خبرسازی، سیاه نمایی، عبور آرام از کنار موفقیتها و تحریف واقعیات خودنمایی میکند. لذا بیراه نیست اگر گفته شود دولت روحانی حالا در کنار مقابله با دو عامل بیرونی تحریم و کرونا، ناگزیر از مقابله با ضلع سومی به نام عملیات روانی یا تحریف واقعیات و شایعات هم هست. اما آنچه این مصاف را دشوارتر میکند، همنوایی آگاهانه یا غیر آگاهانه برخی جریانها هایی که روحانی آنرا «جریان مرموز»می خواند با جریان هایی پشت تحریم قرار گرفته اند است.
به نظر میرسد سخنان دیروز روحانی در جلسه ستاد هماهنگی اقتصادی دولت و اشاره او به ستون پنجم دشمن، ناظر بر رفتار و عملکرد همین جریان است که موفقیت خود را در ناکامی دولت جستجو میکند و به جای آنکه در شرایط سخت همراه و همکار رزمندگان خط مقدم باشند، روحیه آنها را تضعیف میکنند.
به عبارتی دیگر به جای آنکه «یار شاطر» باشند، «بار خاطر» شدهاند. در این چارچوب است که به نظر میرسد تحریف در شکل بی توجهی به موفقیتهای دولت و سیاه نمایی علیه آن خواسته یا ناخواسته در خدمت تحریم در آمده است.
رئیس جمهور ناامید کردن مردم و تضعیف رزمندگان خط مقدم جبهه نبرد اقتصادی را از نمونههای عملکرد جریان تحریف در یک جنگ فرساینده، هوشمند و سخت اقتصادی به عنوان ستون پنجم دشمن دانست و افزود: با توجه به آشکار شدن نشانههای شکست و عدم موفقیت دشمن در تحقق اهداف اساسی جنگ اقتصادی، القای ناکارآمدی دولت و نظام و تحریف تواناییها و انکار یا ضعیف جلوه دادن موفقیتهای بزرگ کشور و ملت، محور اصلی جنگ روانی دشمنان است.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی ریاست جمهوری، روحانی با اشاره به تلاش جریان مرموز ناامیدساز و تحریف برای مانع تراشیهای اقتصادی در دوران تحریم و ترسیم آینده مبهم و غیرواقعی از وضعیت کشور، تصریح کرد: در حالی که تحریم کنندگان و دشمنان این ملت و سرزمین بیش از همه شکست خود را شاهدند، ترویج پیدرپی شایعات، سیاه نمایی از طریق ارائه آمار و اطلاعات نادرست و القای ناتوانی و ناکارآمدی و شکاف میان مسئولان و قوای کشور و مهمتر از همه ایجاد فاصله میان مردم و مسئولان، به نوعی حرکت در راستای تحقق توطئه دشمنان علیه کشور و نظام است.
رئیس جمهور تأکید کرد: دولت در مدت بیش از دوسال و نیم اعمال فشار بی سابقه و جنگ تمام عیار اقتصادی توانسته است با کاهش چشمگیر اتکا به درآمد نفت، کشور را مدیریت کرده و علاوه بر تأمین مایحتاج ضروری و کالاهای اساسی مورد نیاز مردم، جریان صادرات غیرنفتی را ادامه داده و از تعطیل شدن تولید و تشدید بیکاری جلوگیری کند.
وی افتتاح و راهاندازی طرحهای بزرگ در بخشهای مختلف را که در پنجشنبههای جهش تولید در سراسر کشور انجام میشود، خاری در چشم دشمنان دانست و گفت: جنگ افروزان اقتصادی و جریان تحریف و تحریم از این توانایی و موفقیت ملت عصبانی بوده و برای القای ناکارآمدی دولت احساس درماندگی کرده و از اینرو با سوء استفاده از طرح مشکلات موجود، تحریف تواناییهای ملت بزرگ ایران و انکار خودکفاییهای کشاورزی و افزایش تولید در بخشهای مختلف را در دستور کار خود قرار دادهاند.
رئیس جمهوری با اشاره به آسیبهای سنگین شیوع بیماری کرونا بر اقتصاد جهان و حتی کشورهای پیشرفته و قدرتمند، تصریح کرد: دولت همزمان با نبرد در جبهه تحریم و اعمال فشار اقتصادی، مقابله با بیماری ویرانگر کرونا چه در زمینه پیامدهای اقتصادی و چه در زمینه حفظ سلامت مردم، موفقیتهای غیر قابل انکار و به اذعان دیگر کشورها پیشرفتهای چشمگیری داشته است، اما جریان تحریف و تحریم برای انکار و تضعیف این موضوع که یک دستاورد داخلی و بینالمللی محسوب میشود، تلاش میکند.
روحانی ادامه داد: مقایسه وضعیت تولید در ایران با سقوط تولید ناخالص داخلی در دیگر کشورها که در اروپا بیش از 10 درصد و در امریکا بیش از 30 درصد کاهش یافته است، بخوبی نشان میدهد که در این ابتلای جهانی، اقتصاد ایران تابآوری بالاتری را به نمایش گذاشته است.
گفتنی است در این جلسه پیشنهاد وزارتخانههای امور اقتصادی و دارایی و نفت برای استفاده از ابزارهای متنوع مالی مطرح شد و طراحیهای انجام شده برای تسریع در عرضه بیشتر و متنوع تر داراییهای مازاد دولت به بورس و همچنین نوآوری و تنوع بخشی به بازار سرمایه و مدیریت منطقی بورس مورد بحث و بررسی قرار گرفت و تصمیمات لازم درخصوص هدایت نقدینگی جامعه به بخش مولد اتخاذ شد.
موتور محرک جامعه را خاموش نکنیم
محسن حاجی میرزایی
وزیر آموزش و پرورش
دشمن با تحریمهای گسترده خود اهدافی مانند فروپاشی اجتماعی، فلج شدن اقتصاد و مختل شدن زندگی مردم را در دستور کار خود قرار داده بود. کتمان نمیتوان کرد که به واسطه تحریمها فشارهای زیادی به ملت و دولت وارد شده است، اما به رغم این فشارها دشمن نتوانست به اهداف تعیین شده خود دست یابد.
باوجود این، امروز دشمن در تلاش است تا از طریق تحریف، همان سیاستها یا اهداف تحریمها را پیش ببرد. زیرا مهم ترین موتور حرکت جامعه، امید به آینده است. اگر امید به آینده از جامعه گرفته شود، انرژی و توان او برای ساختن تخلیه میشود. کتمان موفقیتها یا کوچکانگاری آنها، یکی از راههای تحریف موفقیتها و دستاوردها است.
برای تثبیت و تزریق امید در جامعه، باید توجه داشته باشیم که هر جامعهای با مسائل، مشکلات و تنگناهای خاص خود روبهرو است، اما در کنار این تنگناها، ظرفیتها، واقعیتها و توانمندیهایی نیز وجود دارد.
به عبارت دیگر، ما در کشور خود هم داشتههایی داریم و هم نداشتههایی. اما گاهی نداشتهها به حدی ذهن را تسخیر میکند که حتی داشتههای خود را نیز از یاد میبریم. متأسفانه فضای رسانهای که تحت القائات دشمن شکل گرفته است، دائماً در مسیر پمپاژ مشکلات و ناامیدی در جامعه حرکت میکند.
تردیدی نیست که ما مشکلاتی در کشور داریم، بویژه اینکه امروز ما با شدیدترین تحریمها هم روبه رو هستیم. اما در کنار این مشکلات، دستاوردهای بزرگی هم داریم که میتواند امیدبخش بوده و روحیه اجتماعی و ملی ما را تقویت کند. درعین حال که برخی موفقیتها حتی در شرایط غیرتحریمی هم اعجابآور است، چه رسد به شرایط تحریمی.
در طول این مدت دولت خدمات بسیاری داشته که برخی از آنها در طول دولتهای گذشته بی سابقه است. افزایش تولید فولاد و پتروشیمی در زمانی اندک یا رشد قابل قبول سالانه در کشاورزی از جمله این موارد است. یا زهکشی دشتهای خوزستان و ایلام و آماده شدن زمینهای این مناطق برای کشت نیز گام بسیار مهمی است.
این پروژه از سال 79 دنبال شده بود تا اینکه در نهایت در این دولت، 500 هزار هکتار از اراضی این مناطق احیا شد. در کنار این، در حوزه حمل و نقل، جاده، دریا و بندر یا آموزش هم کارهای خوبی انجام شده است.
به عنوان مثال افزایش حقوق فرهنگیان در هفتههای اخیر، طی 10 سال گذشته بی سابقه بوده است. اینها تنها نمونههایی از تلاشها و کارهای انجام شده است که البته در کنار آن، ضعفها و کاستیهایی هم وجود دارد.
منظور از بیان این اقدامات این نیست که درباره مشکلات حرف نزنیم یا آنها را کتمان کنیم، بلکه باید هم مشکلات را ببینیم و هم داشتههای خود را دوباره برجسته کنیم. به گونهای نباشد که تمرکز بر نداشتهها ما را از داشتهها و ظرفیتهای خود غافل کند، زیرا همان طور که اشاره شد، دشمن امید جامعه را هدف گرفته که بهترین ابزار برای هدف گرفتن امید، تحریف و قلب واقعیتها است. این مسئولیت متوجه تریبوندارها و همه کسانی است که با مردم حرف میزنند و با جامعه ارتباط دارند. انتظار میرود آنان به گونهای حرف نزنند که جامعه را نسبت به آینده نگران کنند، بویژه اینکه دولت وجه اجرایی نظام است و تافته جدابافتهای از نظام نیست.
حضور وزیر آموزش و پرورش در تحریریه«ایران» و اتاق خبر ایرنا
وزیر آموزش و پرورش : رسانه ابزاری مؤثر برای حکمرانی شایسته است
وزیر آموزش و پرورش : رسانه ابزاری مؤثر برای حکمرانی شایسته است
وزیر آموزش و پرورش در آستانه روز خبرنگار از مؤسسه فرهنگی و مطبوعاتی ایران بازدید کرد. به گزارش «ایران»، محسن حاجی میرزایی ضمن بازدید از بخشهای مختلف مؤسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران و سرویسهای مختلف تحریریه روزنامه، به سؤالات خبرنگار «ایران» درباره کنکور 99 دانشگاهها، نحوه بازگشایی مدارس با توجه به شیوع بالا ویروس کرونا، نحوه ثبت نام دانشآموزان و مسائل رفاهی فرهنگیان پاسخ داد. در این بازدید، وزیر آموزش و پرورش ضمن تبریک روز خبرنگار و با بیان اینکه روزنامه ایران یکی از معدود روزنامههای پویا، خلاق، پرمحتوا و بهروز است، گفت: این روزنامه سرعت عمل خوبی در انتقال مسائل و مطالبات مردم به دولت دارد. امروز بخش رسانه و خبرنگاری صرفاً انتقال خبر و برقراری ارتباط بین افراد نیست، بلکه ابزاری مؤثر برای حکمرانی شایسته است. بنابراین رسانه کارآمد و توانمند، میتواند در اجماع و اقناعسازی جامعه مؤثر باشد و بدون شک مسأله زمانی حل میشود که مردم درک درستی از مسائل داشته باشند. مهدی شفیعی، مدیرعامل مؤسسه فرهنگی و مطبوعاتی ایران هم در این دیدار گفت: روزنامه ایران دو وظیفه مهم را برعهده دارد، نخست اینکه صدای مردم را به گوش دولتمردان و مسئولان برساند که قطعاً در سیاستگذاریها و برنامهریزیها مؤثر است و دوم بیان دستاوردها و اقدامات دولت بویژه در سال آخر است که باید در میان مردم منعکس شود. مشروح مصاحبه با وزیر آموزش و پرورش درباره برگزاری کنکور، رتبهبندی معلمان، معیشت و رفاه فرهنگیان و بازگشایی مدارس در سال تحصیلی جدید اویل هفته آینده منتشر خواهد شد
وزیر آموزش و پرورش در آستانه روز خبرنگار از مؤسسه فرهنگی و مطبوعاتی ایران بازدید کرد. به گزارش «ایران»، محسن حاجی میرزایی ضمن بازدید از بخشهای مختلف مؤسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران و سرویسهای مختلف تحریریه روزنامه، به سؤالات خبرنگار «ایران» درباره کنکور 99 دانشگاهها، نحوه بازگشایی مدارس با توجه به شیوع بالا ویروس کرونا، نحوه ثبت نام دانشآموزان و مسائل رفاهی فرهنگیان پاسخ داد. در این بازدید، وزیر آموزش و پرورش ضمن تبریک روز خبرنگار و با بیان اینکه روزنامه ایران یکی از معدود روزنامههای پویا، خلاق، پرمحتوا و بهروز است، گفت: این روزنامه سرعت عمل خوبی در انتقال مسائل و مطالبات مردم به دولت دارد. امروز بخش رسانه و خبرنگاری صرفاً انتقال خبر و برقراری ارتباط بین افراد نیست، بلکه ابزاری مؤثر برای حکمرانی شایسته است. بنابراین رسانه کارآمد و توانمند، میتواند در اجماع و اقناعسازی جامعه مؤثر باشد و بدون شک مسأله زمانی حل میشود که مردم درک درستی از مسائل داشته باشند. مهدی شفیعی، مدیرعامل مؤسسه فرهنگی و مطبوعاتی ایران هم در این دیدار گفت: روزنامه ایران دو وظیفه مهم را برعهده دارد، نخست اینکه صدای مردم را به گوش دولتمردان و مسئولان برساند که قطعاً در سیاستگذاریها و برنامهریزیها مؤثر است و دوم بیان دستاوردها و اقدامات دولت بویژه در سال آخر است که باید در میان مردم منعکس شود. مشروح مصاحبه با وزیر آموزش و پرورش درباره برگزاری کنکور، رتبهبندی معلمان، معیشت و رفاه فرهنگیان و بازگشایی مدارس در سال تحصیلی جدید اویل هفته آینده منتشر خواهد شد
مشکلات بیشمار دستفروشان بعد از شیوع بیماری کرونا
فقط در بساط دستفروشها کرونا پیدا میشود؟
ترانه بنییعقوب
گزارش نویس
«کرونا اگر به مردم یک ضربه زد به ما هزار ضربه زد حالا با اسم مقابله با کرونا میخواهند ما را از نان خوردن بیندازند. یعنی فقط دستفروشی باعث شیوع کرونا میشود؟» این حرف مشترک دستفروشان چهارراه ولیعصر است. از چند هفته پیش بنرهایی در خیابان نصب شد که هشدار میداد برای قطع زنجیره بیماری کرونا و مبارزه با آن، از دستفروشان خرید نکنند تا اینکه در جای مشخصی ساماندهی شوند. دستفروشهای ولیعصر میپرسند یعنی هیچ شغل دیگری جز دستفروشی برای مردم خطر ندارد؟ آیا فضاهای سربسته کسب و کار مثل پاساژها کسی را در معرض بیماری قرار نمیدهد؟ آنها میپرسند در این شرایط بد اقتصادی چه جایگزین دیگری برای کار دارند؟ دو هفته بیشتر است که آنها نمیتوانند در خیابان بساط پهن کنند.
عمو فرهاد از قدیمیهای این کار است و سالهاست که در چهارراه ولیعصر دستفروشی میکند. لباس میفروشد و حالا دوازده روز است که بیکار است: «البته اگر بخواهم درستتر بگویم، باید بگویم مدتهاست بیکارم. قبل از عید کرونا بساط ما را جارو کرد. برج دو دوباره برگشتیم سرکار هرچند درآمدمان نصف شد اما باز یک آب باریکهای مانده بود که آن را هم گرفتند. پارسال هم با همین طرح ما را بیکار کردند. گفتند ساماندهی میکنیم و حالا هم کرونا را بهانه کردهاند. برج سوم بنر زدند که ساماندهی میکنند بعد بنر را عوض کردند و گفتند به خاطر کرونا جمعمان میکنند. گفتهاند این طرح را تا آخر سال اجرایی میکنند. خب یک کسی به ما بگوید حالا ما چکار کنیم که سرمایهای نداریم؟ با کدام پول و سرمایه کار جدید راه بیندازیم.» عموفرهاد، مستأجر است و به قول خودش چهار سر عائله دارد و مانده است با کدام درآمد زندگیاش را اداره کند. امیدوار است در این شرایط فکری به حالشان کنند نه اینکه اینطور بیکار رهایشان کنند.
علی آقا 35 سال است دستفروشی میکند. تیشرت میفروشد و کسی در راسته چهار راه ولیعصر نیست که اسمش را نشنیده باشد: «قبل از عید تا اردیبهشت ماه که بیکار بودیم حالا چرا این کار را با ما میکنند؟ روزی 50 – 60 هزار تومان در میآوردم؛ کم بود اما از هیچی بهتر بود. الان مدام توی خانه نشستهام و نمیدانم چکار بکنم! آدم تحت فشار ممکن است به هر کاری دست بزند. من و بچههای دستفروش خیلی تحت فشار هستیم. گاهی فکرهایی به سرمان میزند که حتی تصورش هم برایت ممکن نیست.»
داستان گلایه دستفروشها، داستانی طولانی است. کشمکش دائمی میان آنها و مسئولانی که میخواهند به شغلشان سر و سامانی بدهند. مسئولان میگویند بهتر است در جای مناسبی دستفروشی کنند، تا همه معابر شهر اشغال نشود. اما دستفروشان میگویند فضایی که مسئولان برای آنها در نظر میگیرند نه شرایط مناسب بهداشتی دارد و نه به قول خودشان پاخور مناسبی. از همه بدتر اینکه معمولاً غرفههای مناسب هم با عدالت به دستفروشان واگذار نمیشود. حالا با شیوع ویروس کرونا دوباره این بحث مطرح شده و قرار است در این باره تصمیمگیری شود موضوعی که باعث نگرانی شدید دستفروشانی شده که تنها منبع درآمدشان همین شغل است.
بابک دانشجوی کارشناسی ارشد جامعهشناسی سالهاست دستفروشی میکند. او میگوید: «بعد از بازگشاییها من هم مثل خیلی از دستفروشها به کار برگشتم. بعضیها زودتر از من برگشته بودند چون تنها کاری است که دارند. دستفروشها بیمه و تعاونی و تشکلی هم ندارند تا از آنها دفاع کند. تنها سرمایهای که دارند همان کالایی است که میفروشند. چند وقت پیش یک سری بنر از سه راه جمهوری تا خیابان ولیعصر نصب کردند مبنی بر رعایت انضباط شهری و جمعآوری دستفروشان؛ دقیقاً مثل اتفاقی که سال 98 برای ما افتاد و شش ماه کار ممنوع شد. بعد هم شش ماه با ساعت مشخص یعنی هشت شب به بعد کار کردیم. اتفاقی که ما را از نظر مالی به شدت ضعیف کرد. کرونا که آمد ضعیفتر شدیم و حالا این بنرها را زدهاند و کلی جنس روی دستمان مانده و نگرانیم در این وضعیت چه بلایی سرمان میآید.
بعد از مدتی بنرهای قبلی برداشته شد و بنرهای آبی جایشان را گرفت؛ پلاکاردهایی که رویشان نوشته شده بود به خاطر قطع زنجیره انسانی کرونا قرار است دستفروشها جمعآوری و ساماندهی شوند. به نظرم دلیل جمعآوری بنرهای اول این بود که افکار عمومی با آنها همدلی نشان نداد و برای همین تصمیم گرفتند کرونا را مطرح کنند. در تهران اعلام محدودیت شده اما همه کافهها و مراکز تجاری بازند. باز دیواری کوتاهتر از دیوار دستفروشها پیدا نکردند. الان دو هفته است بیکاریم. در حالی که همه از ماسک استفاده میکنند، دستشان را مدام ضدعفونی میکنند و از طرف دیگر در فضای باز کار میکنند و فضای باز خیلی بهتر از فضای بسته است. این طرحها واقعاً به ما احساس نابرابری میدهد. احساس میکنی میخواهند همان آب باریکه را هم که این روزها دیگر اسمش آب باریکه هم نیست، از تو بگیرند.»
بابک میگوید: «ساماندهی هیچوقت مناسب نبوده و معمولاً محیطهایی که در اختیار دستفروشان قرار میدهند جاهای نامناسب و غیربهداشتی هستند که پاخور مناسبی هم ندارند و حتی هیچکدام از ویژگیهایی را که در ماده 16 قانون بهبود فضای کسب و کار هم به آن اشاره شده رعایت نمیکنند. شهرداریها طبق این قانون موظفند فضای مناسبی در اختیار دستفروشان قرار دهند و اصلاً اینطور نیست که دستفروشها از سر شکمسیری به این مکانها نروند. تخصیص فضای غرفهها هم معمولاً رانتی است و جاهای خوب را به آشنایان میدهند.» بابک بارها از دغدغه دستفروشانی میگوید که این روزها بجز خرج اولیه زندگیشان باید نگران بیماری کرونا هم باشند: «طبق گفتههای مسئولان هزینههای درمان کرونا واقعاً بالاست، ما هم که بیمه نیستیم. دستفروشها در این شرایط واقعاً باید به کجا پناه ببرند؟»
سیدعلی مفاخریان، مدیرعامل شرکت ساماندهی مشاغل و صنایع شهر اما در این باره میگوید: «اینکه بنرها را چه کسی نصب کرده به ما ارتباطی ندارد اما ما میخواهیم این شغل را ساماندهی کنیم. دستفروشان این مناطق مگر برای کارشان مجوز دارند که حالا این همه از تعطیلیاش ناراحتند؟ ضمن اینکه ما بارها گفتهایم که دستفروشان را به رسمیت میشناسیم اما آنها قرار نیست در هر جای خیابان که دلشان خواست دستفروشی کنند. این خیابانها محل تردد ویلچریها و عابران پیاده هم هست. ما الان یک سیستم داریم که دستفروشان میتوانند در آن ثبت نام کنند؛ بماند که میدانیم عدهای واقعاً به این شغل نیاز ندارند و میدانیم خیلیها مغازه دارند اما چون برایشان به صرفه است در خیابان هم دستفروشی میکنند. آنهایی که نیاز دارند برایشان یک جایی در منطقه شش در نظر گرفته شده و میتوانند برای ثبتنام به آنجا مراجعه کنند. اما اینکه در هر جای تهران دستفروشی کنند این اجازه را به آنها نمیدهیم. آنهایی هم که میگویند این فضاها رانتی در اختیار دستفروشان قرار میگیرد حرفشان درست نیست چون هنوز هیچ غرفهای واگذار نشده که این حرفها را میزنند. کسانی که این حرفها را میزنند کسانیاند که واقعاً دستفروش نیستند یا اینکه از اینگونه دستفروشی سود بیشتری میبرند. اصلاً این حرفها حقیقت ندارد.»
محمدکریم آسایش، فعال اجتماعی در این باره میگوید: «در بنرهای زرد که حدود دو سه ماه پیش نصب شد دستفروشی به دلیل سد معبر جرم محسوب میشد و اعلام کردند طرح انضباط شهری اجرا میشود. بعد اما بنرهای آبی جایگزین شد که دلیل اجرای طرح را کرونا اعلام میکرد. در شرایط حاضر ما با چند تناقض مواجه هستیم، اول اینکه با بنرهای زرد گفتند دستفروشی سد معبر است و سد معبر جرم است و برای همین طرح جمعآوری را اجرا میکنند. بعد وقتی خواستند طرح را اجرا کنند، بنرهای زرد را برداشتند و بنرهای آبی گذاشتند و گفتند به خاطر کرونا این کار را میکنند. طبعاً اگر به خاطر کرونا چنین طرحی اجرا میشود باید موقت باشد اما گفته شده طرح ادامه دارد و مثل سال 98 اجرا میشود. اگر موقت است باید برایش بستههای حمایتی در نظر گرفته شود. تناقض دیگر هم این است که طرحهای جمعآوری با مصوبه شرکت ساماندهی مشاغل سیار و بیکانون، مغایر است. الان معلوم نیست این طرح توسط کجا اجرا میشود و چرا نباید با کمیته برنامهریزی ساماندهی مشاغل سیار هماهنگ باشد و چرا اعضای شورای شهر در مورد کمیته برنامهریزی مصوبه ساماندهی مشاغل سیار و بیکانون و تشکیلش توضیح نمیدهند؟ آیا دستفروشان و شهروندان نباید از تصمیماتی که برای آنها گرفته میشود آگاه باشند؟ این بود شورایی که ادعای شیشهای بودن و شفافیت میکرد؟»
تغییر جا برای دستفروشان سخت است. محمد این روزها به شرق تهران پناه برده و ماسک و شیلد میفروشد: «ماسکها را از همان جایی تهیه میکنم که داروخانهها و مراکز بهداشتی دیگر تهیه میکنند. اجناس من بیکیفیت نیست همانطور که کالاهای خیلی از رفقایم اجناس خوبی است. من نمیدانم برای ما چه تصمیمی میگیرند اما کاش همه بدانند زندگی خیلی از ما به اندازه کافی سخت هست، دیگر به ما سختتر از این نگیرند.»
گزارش نویس
«کرونا اگر به مردم یک ضربه زد به ما هزار ضربه زد حالا با اسم مقابله با کرونا میخواهند ما را از نان خوردن بیندازند. یعنی فقط دستفروشی باعث شیوع کرونا میشود؟» این حرف مشترک دستفروشان چهارراه ولیعصر است. از چند هفته پیش بنرهایی در خیابان نصب شد که هشدار میداد برای قطع زنجیره بیماری کرونا و مبارزه با آن، از دستفروشان خرید نکنند تا اینکه در جای مشخصی ساماندهی شوند. دستفروشهای ولیعصر میپرسند یعنی هیچ شغل دیگری جز دستفروشی برای مردم خطر ندارد؟ آیا فضاهای سربسته کسب و کار مثل پاساژها کسی را در معرض بیماری قرار نمیدهد؟ آنها میپرسند در این شرایط بد اقتصادی چه جایگزین دیگری برای کار دارند؟ دو هفته بیشتر است که آنها نمیتوانند در خیابان بساط پهن کنند.
عمو فرهاد از قدیمیهای این کار است و سالهاست که در چهارراه ولیعصر دستفروشی میکند. لباس میفروشد و حالا دوازده روز است که بیکار است: «البته اگر بخواهم درستتر بگویم، باید بگویم مدتهاست بیکارم. قبل از عید کرونا بساط ما را جارو کرد. برج دو دوباره برگشتیم سرکار هرچند درآمدمان نصف شد اما باز یک آب باریکهای مانده بود که آن را هم گرفتند. پارسال هم با همین طرح ما را بیکار کردند. گفتند ساماندهی میکنیم و حالا هم کرونا را بهانه کردهاند. برج سوم بنر زدند که ساماندهی میکنند بعد بنر را عوض کردند و گفتند به خاطر کرونا جمعمان میکنند. گفتهاند این طرح را تا آخر سال اجرایی میکنند. خب یک کسی به ما بگوید حالا ما چکار کنیم که سرمایهای نداریم؟ با کدام پول و سرمایه کار جدید راه بیندازیم.» عموفرهاد، مستأجر است و به قول خودش چهار سر عائله دارد و مانده است با کدام درآمد زندگیاش را اداره کند. امیدوار است در این شرایط فکری به حالشان کنند نه اینکه اینطور بیکار رهایشان کنند.
علی آقا 35 سال است دستفروشی میکند. تیشرت میفروشد و کسی در راسته چهار راه ولیعصر نیست که اسمش را نشنیده باشد: «قبل از عید تا اردیبهشت ماه که بیکار بودیم حالا چرا این کار را با ما میکنند؟ روزی 50 – 60 هزار تومان در میآوردم؛ کم بود اما از هیچی بهتر بود. الان مدام توی خانه نشستهام و نمیدانم چکار بکنم! آدم تحت فشار ممکن است به هر کاری دست بزند. من و بچههای دستفروش خیلی تحت فشار هستیم. گاهی فکرهایی به سرمان میزند که حتی تصورش هم برایت ممکن نیست.»
داستان گلایه دستفروشها، داستانی طولانی است. کشمکش دائمی میان آنها و مسئولانی که میخواهند به شغلشان سر و سامانی بدهند. مسئولان میگویند بهتر است در جای مناسبی دستفروشی کنند، تا همه معابر شهر اشغال نشود. اما دستفروشان میگویند فضایی که مسئولان برای آنها در نظر میگیرند نه شرایط مناسب بهداشتی دارد و نه به قول خودشان پاخور مناسبی. از همه بدتر اینکه معمولاً غرفههای مناسب هم با عدالت به دستفروشان واگذار نمیشود. حالا با شیوع ویروس کرونا دوباره این بحث مطرح شده و قرار است در این باره تصمیمگیری شود موضوعی که باعث نگرانی شدید دستفروشانی شده که تنها منبع درآمدشان همین شغل است.
بابک دانشجوی کارشناسی ارشد جامعهشناسی سالهاست دستفروشی میکند. او میگوید: «بعد از بازگشاییها من هم مثل خیلی از دستفروشها به کار برگشتم. بعضیها زودتر از من برگشته بودند چون تنها کاری است که دارند. دستفروشها بیمه و تعاونی و تشکلی هم ندارند تا از آنها دفاع کند. تنها سرمایهای که دارند همان کالایی است که میفروشند. چند وقت پیش یک سری بنر از سه راه جمهوری تا خیابان ولیعصر نصب کردند مبنی بر رعایت انضباط شهری و جمعآوری دستفروشان؛ دقیقاً مثل اتفاقی که سال 98 برای ما افتاد و شش ماه کار ممنوع شد. بعد هم شش ماه با ساعت مشخص یعنی هشت شب به بعد کار کردیم. اتفاقی که ما را از نظر مالی به شدت ضعیف کرد. کرونا که آمد ضعیفتر شدیم و حالا این بنرها را زدهاند و کلی جنس روی دستمان مانده و نگرانیم در این وضعیت چه بلایی سرمان میآید.
بعد از مدتی بنرهای قبلی برداشته شد و بنرهای آبی جایشان را گرفت؛ پلاکاردهایی که رویشان نوشته شده بود به خاطر قطع زنجیره انسانی کرونا قرار است دستفروشها جمعآوری و ساماندهی شوند. به نظرم دلیل جمعآوری بنرهای اول این بود که افکار عمومی با آنها همدلی نشان نداد و برای همین تصمیم گرفتند کرونا را مطرح کنند. در تهران اعلام محدودیت شده اما همه کافهها و مراکز تجاری بازند. باز دیواری کوتاهتر از دیوار دستفروشها پیدا نکردند. الان دو هفته است بیکاریم. در حالی که همه از ماسک استفاده میکنند، دستشان را مدام ضدعفونی میکنند و از طرف دیگر در فضای باز کار میکنند و فضای باز خیلی بهتر از فضای بسته است. این طرحها واقعاً به ما احساس نابرابری میدهد. احساس میکنی میخواهند همان آب باریکه را هم که این روزها دیگر اسمش آب باریکه هم نیست، از تو بگیرند.»
بابک میگوید: «ساماندهی هیچوقت مناسب نبوده و معمولاً محیطهایی که در اختیار دستفروشان قرار میدهند جاهای نامناسب و غیربهداشتی هستند که پاخور مناسبی هم ندارند و حتی هیچکدام از ویژگیهایی را که در ماده 16 قانون بهبود فضای کسب و کار هم به آن اشاره شده رعایت نمیکنند. شهرداریها طبق این قانون موظفند فضای مناسبی در اختیار دستفروشان قرار دهند و اصلاً اینطور نیست که دستفروشها از سر شکمسیری به این مکانها نروند. تخصیص فضای غرفهها هم معمولاً رانتی است و جاهای خوب را به آشنایان میدهند.» بابک بارها از دغدغه دستفروشانی میگوید که این روزها بجز خرج اولیه زندگیشان باید نگران بیماری کرونا هم باشند: «طبق گفتههای مسئولان هزینههای درمان کرونا واقعاً بالاست، ما هم که بیمه نیستیم. دستفروشها در این شرایط واقعاً باید به کجا پناه ببرند؟»
سیدعلی مفاخریان، مدیرعامل شرکت ساماندهی مشاغل و صنایع شهر اما در این باره میگوید: «اینکه بنرها را چه کسی نصب کرده به ما ارتباطی ندارد اما ما میخواهیم این شغل را ساماندهی کنیم. دستفروشان این مناطق مگر برای کارشان مجوز دارند که حالا این همه از تعطیلیاش ناراحتند؟ ضمن اینکه ما بارها گفتهایم که دستفروشان را به رسمیت میشناسیم اما آنها قرار نیست در هر جای خیابان که دلشان خواست دستفروشی کنند. این خیابانها محل تردد ویلچریها و عابران پیاده هم هست. ما الان یک سیستم داریم که دستفروشان میتوانند در آن ثبت نام کنند؛ بماند که میدانیم عدهای واقعاً به این شغل نیاز ندارند و میدانیم خیلیها مغازه دارند اما چون برایشان به صرفه است در خیابان هم دستفروشی میکنند. آنهایی که نیاز دارند برایشان یک جایی در منطقه شش در نظر گرفته شده و میتوانند برای ثبتنام به آنجا مراجعه کنند. اما اینکه در هر جای تهران دستفروشی کنند این اجازه را به آنها نمیدهیم. آنهایی هم که میگویند این فضاها رانتی در اختیار دستفروشان قرار میگیرد حرفشان درست نیست چون هنوز هیچ غرفهای واگذار نشده که این حرفها را میزنند. کسانی که این حرفها را میزنند کسانیاند که واقعاً دستفروش نیستند یا اینکه از اینگونه دستفروشی سود بیشتری میبرند. اصلاً این حرفها حقیقت ندارد.»
محمدکریم آسایش، فعال اجتماعی در این باره میگوید: «در بنرهای زرد که حدود دو سه ماه پیش نصب شد دستفروشی به دلیل سد معبر جرم محسوب میشد و اعلام کردند طرح انضباط شهری اجرا میشود. بعد اما بنرهای آبی جایگزین شد که دلیل اجرای طرح را کرونا اعلام میکرد. در شرایط حاضر ما با چند تناقض مواجه هستیم، اول اینکه با بنرهای زرد گفتند دستفروشی سد معبر است و سد معبر جرم است و برای همین طرح جمعآوری را اجرا میکنند. بعد وقتی خواستند طرح را اجرا کنند، بنرهای زرد را برداشتند و بنرهای آبی گذاشتند و گفتند به خاطر کرونا این کار را میکنند. طبعاً اگر به خاطر کرونا چنین طرحی اجرا میشود باید موقت باشد اما گفته شده طرح ادامه دارد و مثل سال 98 اجرا میشود. اگر موقت است باید برایش بستههای حمایتی در نظر گرفته شود. تناقض دیگر هم این است که طرحهای جمعآوری با مصوبه شرکت ساماندهی مشاغل سیار و بیکانون، مغایر است. الان معلوم نیست این طرح توسط کجا اجرا میشود و چرا نباید با کمیته برنامهریزی ساماندهی مشاغل سیار هماهنگ باشد و چرا اعضای شورای شهر در مورد کمیته برنامهریزی مصوبه ساماندهی مشاغل سیار و بیکانون و تشکیلش توضیح نمیدهند؟ آیا دستفروشان و شهروندان نباید از تصمیماتی که برای آنها گرفته میشود آگاه باشند؟ این بود شورایی که ادعای شیشهای بودن و شفافیت میکرد؟»
تغییر جا برای دستفروشان سخت است. محمد این روزها به شرق تهران پناه برده و ماسک و شیلد میفروشد: «ماسکها را از همان جایی تهیه میکنم که داروخانهها و مراکز بهداشتی دیگر تهیه میکنند. اجناس من بیکیفیت نیست همانطور که کالاهای خیلی از رفقایم اجناس خوبی است. من نمیدانم برای ما چه تصمیمی میگیرند اما کاش همه بدانند زندگی خیلی از ما به اندازه کافی سخت هست، دیگر به ما سختتر از این نگیرند.»
بیروت در شوک انفجار
حادثه در بیروت به علت انفجار در مخازن نیترات بوده است آمارهای اولیه از کشته شدن ده ها و زخمی شدن صدها نفر حکایت دارد
گروه جهان/ صدها نفر در بیروت بر اثر انفجار در انبار شماره 12 در این شهر که گفته می شود، وسایل ترقه و آتش بازی در آن جای داشته، زخمی شدند.
به گزارش سایت شبکه خبری «الجزیره»، شدت انفجار به حدی بود که سرتا سر بیروت صدای آن شنیده شد و صحنه خیابان های اطراف انبار شبیه به صحنه جنگ و نبرد شد. بنا بر این گزارش، این انفجار باعث تخریب بخشی از دیوار سیلوی گندم در این شهر شده است.
این انفجار همچنین باعث تخریب بخشی از اسکله شهر شد.
گفته می شود، بعد از آتش سوری در انبار ترقه، آتش به مخازن نیترات سرایت کرده و باعث مهیب شدن انفجار شده است.
شاهدان عـــــــــینی خبر دادند، درپی وقــــوع انفجار، صدای آمبولانس هایی که از گوشه و کنار شهر به سمت محل انفجار اعزام شدند، شنیده شد. تا زمان تهیه این خبر هنوز علت وقوع این انفجار مشخص نشده بود. «حامد حسن»، وزیر بهداشت و درمان لبنان خبر داده شمار مجروحان این انفجار به صدها نفر می رسد. وی همچنین تأکید کرد، همه بیمارستان های بیروت در آماده باش برای پذیرش مجروحان این انفجار هستند.
«حامد حسن» با این حال هیچ اشاره ای به کشته های احتمالی این حادثه نکرد. اما مسئولان صلیب سرخ در لبنان از کشته شدن ده ها نفر خبر دادند. این انفجار در نزدیکی محل اقامت سعد حریری، نخست وزیر سابق لبنان رخ داد. گزارش ها حاکی است وی در این انفجار آسیبی ندیده است.
«زینا خدر» یکی از خبرنگاران الجزیره دربیروت در گزارش خود اشاره کرده بااینکه کیلومترها دور از محل انفجار بوده، شیشه ساختمان های اطراف وی بدلیل صدای انفجار شکستند و پس از آن سراسر شهر در هرج و مرج فرورفت. «رانیا مصری»، دیگر شهروند بیروتی نیز به «سی ان ان» گفت: «شدت انفجار طوری بود که احساس کردم زلزله شده است. آپارتمانم لرزید و درها به هم کوبیده شد و شیشه ها شکست.»
برخی کاربران توئیتر نیز در توئیت های خود اشاره کرده بودند، منازل آنها در فاصله هایی دور از انفجار و حتی در 10 کیلومتری آن بوده است اما لرزش انفجار را حس کرده و شیشه منازلشان شکسته است. این انفجار در ساعات اولیه، باعث اختلال در شبکه مخابراتی بیروت شد.
به گزارش سایت «واشنگتن اگزمینر»، ویدیوهایی که در ساعات نخست ایـــــــن انفجار، از این واقعه منتشر شد، نشان می داد، ابتدا آتش سوزی محدودی که دود ناشی از آن سرخ رنگ بود، در اسکله شهر رخ می دهد اما ناگهان انفجاری بزرگ رخ می دهد و ابــــــــری قارچی شکـــــل از محل انفجار بر می خیزد. بنا بر گزارش تلویزیون ملی لبنان پس از این انفجار، آتش نشانان؛ مشغول اطفای حریق شدند.
حسان دیاب نخست وزیر لبنان در پی قربانی شدن شمار فراوانی از مردم بر اثر انفجار در بندر بیروت امروز (چهارشنبه) را روز عزای ملی اعلام کرد. میشل عون رئیس جمهور لبنان خواستار نشست اضطراری شورای عالی دفاع شد.
گزارش «ایران» از خطرات زبالههای عفونی خانههایی که بیماران کرونایی دارند
رقص ویروس تاجدار در میان زبالههای خانگی
حمیده امینیفرد
خبرنگار
از آمدن کرونا به ایران تقریباً 6 ماه میگذرد، حالا خیلیهایمان به بودنش عادت کردهایم، ماسک میزنیم، دستکش میپوشیم و فاصله اجتماعیمان را با دیگران رعایت میکنیم. اما در یک نکته هنوز از پروتکلهای جهانی عقب ماندهایم. زبالههایمان را همچنان در یک کیسه زباله میگذاریم، گره زده یا نزده، به مخزنهای آلوده کوچهها پرتاب میکنیم و یادمان میرود که کرونا تنها لای دستکشها و بیرون از ماسکها نیست! کشورهای پیشرفته دنیا در یک کار ویژه، پیشرو بودهاند. تفکیک را جلوتر از دیگران جدی گرفته و از 20 تا 50 درصدشان، زبالههای تفکیک شده را راهی مخازن زباله میکنند. اما چه تعداد از ما در شرایطی که میدانیم ماسک و دستکشمان آلوده است و حتی بیمار کرونایی در خانه داریم، به این قانون یعنی تفکیک از مبدأ تن میدهیم؟ نگاهی به مخازن سطح شهر نشان میدهد که اغلب ما بویژه در شهرهای بزرگ توجهی به این موضوع نشان نمیدهیم و برخیهایمان هم حتی زحمت انداختن ماسک و دستکش را به سطلهای زباله نمیدهیم. در حالی که کارشناسان معتقدند تنها راه کم هزینه و اثر بخش ایمن سازی زبالهها، تفکیک و جداسازی از مبدأ خانههاست. کرونا همچنان با ما خواهد ماند. یک سال تا 10 سال! کسی نمی داند سبک زندگی اجتماعی ما حالا تحت تأثیر ویروسی قرار گرفته که بیش از آنکه مغلوب مراقبتهای بهداشتی باشد، محصور مسئولیت اجتماعی شهروندان است. شهرداری تهران از سال گذشته در چهار منطقه تهران به صورت آزمایشی طرح کاپ (کاهش پسماند) با تمرکز بر تفکیک از مبدأ را آغاز کرده است. اما برای آنکه این طرح برای بیش از یک پلاک تهران قابل اجرا باشد، فکر میکنید به چند سال زمان نیاز است؟ برخی آمارها از افزایش 5 برابری زبالهها در دوران کرونا حکایت دارد. پلاستیک، دستکش و ماسک هم حالا به یکی از ثابت ترین زبالههای شهروندان تبدیل شده است. سؤال ایناست با این زبالههای عفونی که در مخازن زباله عادی و نه بیمارستانی ریخته میشود، چگونه برخورد میشود؟ برخی نگران بازیافت اقلامی هستند که خودشان میدانند جزو زبالههای عادی محسوب نمیشود، اما حتی همانها هم زمانی که ماسکشان را درمیآورند، اگر در خیابان و کوچه نیندازند، به همان شکل در سطل زباله خانگی رها میکنند!
زباله بیماران کرونایی را در کیسههای مخصوص بریزند
هایده شیرزادی، کارشناس حوزه پسماند میگوید: مسئولان وزارت بهداشت هر روز به مردم توصیه میکنند که ماسک بزنند و دستشان چندین بار بشویند، اما فراموش میکنند به مردم تذکر دهند ماسکی که روزانه چندین مرتبه استفاده شده و آلوده است، نباید در کنار خیابان یا حتی سطل زباله عادی رها شود. الان مسأله بیماران کرونایی است که در خانه بستری هستند، آیا مردم میدانند باید زبالههای آنها را در کیسههای مخصوص و با رعایت شرایطی در کجا قرار دهند؟ برخی خانوادهها از ترس اینکه مبادا همسایهها متوجه شوند بیمار کرونایی دارند، زبالهها را یکجا به سطل مشترک میاندازند. شهرداری هم زبالهها را یکجا جمع میکند و کارگران عزیز ما نمیدانند کدام کیسه زباله، آلودگی عفونی دارد و کدام یک ندارد؟ درحالی که مردم نباید پنهانکاری کنند. این بار الان روی دوش شهرداریهاست، اما وزارت بهداشت مسئول زبالههای عفونی و بیمارستانی است!
وی تأکید دارد که وزارت بهداشت باید نحوه نگهداری زبالههای بیماران کرونایی در خانه را جدی بگیرد و در این مورد به خانوادهها آموزش دهد. اینکه زباله را در کیسهای مخصوص قرار دهند و محکم گره بزنند. در این صورت دستگاه بازیافت نیز آگاهانه زباله را از مدار بازیافت خارج میکند و به مرحله دفن میفرستد. شما در نظر بگیرید در کرمانشاه با یک میلیون جمعیت؛ اگر روزی 20 هزار ماسک و 20 هزار دستکش هم در گوشه خیابان رها شود، حداقل 20 تن زباله میشود. در شهرهای بزرگ که فاجعهآمیزتر است. خب هزینه امحای این زبالهها تأمین شده است؟ باید در این زمینه بودجه جدا پیشبینی شده و وزارت بهداشت برنامه ارائه دهد. حتی باید سرویسهای ویژه برای جمعآوری زبالههای کرونایی از خانهها راهاندازی شود. وزارت بهداشت میتواند آمار بیماران کرونایی بستری در خانه را به شهرداریها دهد تا لااقل زبالهها جداگانه جمعآوری شود. در آلمان حتی یک روز هم واحدهای بازیافت تعطیل نشدند، افرادی که در خانه بیمار کرونایی دارند هم باید زبالهها را در کیسههای مخصوص بریزند تا شهرداری با سرویس خدمات ویژه جمعآوری کند.
شیرزادی با اشاره به افزایش قابل توجه مواد یکبار مصرف همچون پلاستیک و دستکش میگوید: فقط در کرمانشاه که ما دادهها را بررسی کردیم، متوجه شدیم میزان مواد پلاستیکی نسبت به کل زباله، 3درصد افزایش یافته است. در شهرهای بزرگ که قطعاً این وضعیت به مراتب شدت بیشتری دارد. از طرفی به علت فقر یا افزایش قیمت زباله خشک، تعداد زبالهگردها به شکل قابل توجهی زیاد شده است. اما متأسفانه برای جمعآوری دستکش و ماسک هیچ برنامه و حتی بودجهای در نظر گرفته نشده است. بسیاری از مردم ماسک خود را در پیادهروها و کانال آب رها میکنند.
زمانی که کرونا آمد، همه واحدهای بازیافت تعطیل شد، اما در کرمانشاه با توجه به اینکه سیستم پردازش کاملی وجود داشت و از کار بازیافت هم شناخت دقیقی داشتیم، واحد بازیافت را تعطیل نکردیم و خوشبختانه با رعایت پروتکلهای بهداشتی هم هیچ فردی بیمار نشد. همین الگو بعد از موفقیت به شهرهای دیگر مثل تهران و اصفهان هم سرایت کرد و واحدهای بازیافت بازگشایی شدند.
تفکیک زبالههای خانگی
مجید محرابی، کارشناس حوزه پسماند البته بحث اینکه تناژ زبالههای تهران در دوران کرونا افزایش زیادی داشته است را تأیید نمیکند. او میگوید: «از سال گذشته با اجرای طرح کاپ، تلاش زیادی شد تا میزان زباله کاهش یابد، موفق هم بود. اما حتی در اوجگیری کرونا هم تغییر چشمگیری در تناژ زبالههای خانگی نداشتیم. البته بحث زبالههای بیمارستانی جداست.»
مشارکت شهروندان در تفکیک زباله از موضوعات مهمی است که او هم بر آن تأکید میکند: «در مناطقی از تهران که حالا طرح کاپ به صورت آزمایشی اجرا میشود، ساکنین خانهها، زبالههای خود را در مخزنهای تفکیک زباله میاندازند که نتایج خوبی هم بههمراه داشته است.»
زبالههای خشک خانگی تقریباً چند ماهی است که به روند تفکیک برگشتهاند. زمانی که زبالهها به ایستگاه پسماند خشک میرسند، برای ایمن سازی چند روز در گوشهای، دپو میشوند و زمانی که بی خطر تشخیص داده شدند، روی خطوط جداسازی قرار میگیرند. این اتفاقی است که حالا در مراکز بازیافت درحال انجام است و به گفته این کارشناس حوزه پسماند، خطری در این زمینه متوجه شهروندان نیست. البته به گفته او، ماسک و دستکش و زبالههای دوران کرونا، باید جزو زبالههای ویژه جمعآوری شوند، اما با توجه به موقعیت بحرانی امروز، فعلاً با زبالههای عادی جمع آوری میشوند. درباره پسماندهای بیمارستانی البته اتفاق دیگری افتاده است. چند هفته پیش 30 دستگاه خودروی جدید وارد ناوگان شدند تا زباله بیمارستانهایی که بیمار کرونایی پذیرش میکنند، با رعایت پروتکلهای ویژه و سختگیرانهتر از گذشته جمعآوری شود. این زبالهها هم بعد از جمعآوری به مرکز دفن آرادکوه میرود و تماماً دفن میشود و به هیچ عنوان کار بازیافت روی آنها انجام نمیشود. حتی در دوران کرونا میزان آهکپاشی هم بیشتر شده است تا میزان خطر به حداقل برسد. روند بازیافت و جمعآوری زبالهها البته کاملاً براساس استانداردهای روز و با رعایت همه جوانب انجام میشود و به همین علت حتی یک مورد از بیمار کرونایی در حوزه پسماند گزارش نشده است.
با آمدن کرونا، جمعآوری زبالههای خشک از اسفندماه تا اوایل اردیبهشت ممنوع اعلام شد و به همین علت میزان زبالههای ورودی به آرادکوه به عدد نزدیک به 7 هزار و 500 تن رسید. آرش میلانی، عضو شورای شهر تهران در این زمینه با اشاره به افزایش آمار زبالههای بیمارستانی میگوید: جدا از آمار زبالههای خانگی، میزان زبالههای بیمارستانی در اوج کرونا به 100 تن در روز رسید. البته بعد از مدتی با کاهش آمار مبتلایان به عدد 70 تن در روز رسید و ظاهراً دوباره اوج گرفته اما هنوز به عدد اولیه یعنی 100تن نرسیده است. اما اینکه در این مدت چه میزان بر پلاستیک و زبالههای ویژه افزوده شده، معلوم نیست. با این همه همچنان بهترین راهکار تفکیک زباله از مبدأ است. البته در قالب طرح جامع مدیریت پسماند که مراحل نهایی خود را طی میکند، پیشبینی شده که در 5 سال آینده، 50 درصد شهروندان زیر پوشش این طرح قرار بگیرند.
در گفتوگوی «ایران» با معاون محیط زیست دریایی سازمان حفاظت محیط زیست اعلام شد
ستاد ملی احیای رودخانه زاینده رود تشکیل میشود
زهرا کشوری
خبرنگار
سالها ست که کارشناسان و فعالان حوزه محیط زیست تنها راه نجات رودخانه زاینده رود را ایجاد ستادی مثل ستاد احیای دریاچه ارومیه میدانند. آنها اعتقاد دارند پیچیدگی حوضه آبی این رودخانه که در استانهای کهگیلویه و بویراحمد و اصفهان جاری است آنقدر زیاد است که گرههای آن تنها میتواند در سایه یک طرح ملی باز شود. اولین جلسه کارگروه احیای زایندهرود هفته پیش به ریاست معاون اول رئیسجمهوری تشکیل شد. ایجاد این کار گروه بهانه گفتوگوی روزنامه ایران با «احمدرضا لاهیجان زاده» معاون محیط دریایی سازمان محیط زیست کشور است.
او در این گفتوگو، تشکیل کارگروه احیا را مقدمه ایجاد ستاد ملی احیای زاینده رود میداند و از تشکیل کارگروه ساماندهی رودخانه کارون خبر میدهد.
آقای لاهیجانزاده چقدر این کارگروه میتواند در احیای زایندهرود و تالاب گاوخونی نقش داشته باشد آیا این کارگروه میتواند با توجه به پیچیدگیهایی که در حوضه زایندهرود وجود دارد، به نتایجی که ستاد احیای دریاچه ارومیه رسید، برسد؟
پیگیریهایی در چند سال اخیر انجام گرفت و بهدلیل مشکلاتی که هم رودخانه کارون و هم زاینده رود داشت دولت تشکیل دو ستاد یا کارگروه را مصوب کرد؛ کارگروه احیای زاینده رود و کارگروه ساماندهی رودخانه کارون. هر دوی این کارگروهها تشکیل شده و شرح وظایفی برای آنها در نظر گرفته شده است. به پیشنهاد وزارت نیرو ریاست کارگروه احیای دریاچه ارومیه به آقای جهانگیری معاون اول رئیسجمهوری محول شد و دبیری کارگروه را هم وزارت نیرو سپرده شد. اولین جلسه کارگروه به ریاست آقای جهانگیری تشکیل شد. البته این جلسه، دومین جلسه کارگروه احیای زاینده رود محسوب میشود. در جلسه اول مصوب شد نقشه راهی برای احیای زاینده رود تهیه شود که در آن تمام مسائل و مراحل از جمله شناخت و تبیین مسائل و همچنین ظرفیتها و چالشهای آن دیده شود.
این ستاد مصوباتی خواهد داشت که در چارچوب یک برنامه زمانبندی شده، پروژههای مصوب شده در آن اجرا میشود. برای مثال طرح جامع وزارت کشاورزی با هدف اصلاح الگوی کشت، یکی از برنامههای این ستاد است که آماده اجرا است. اجرای الگوی کشت باید در دو استان اصفهان و چهارمحال و بختیاری پیادهسازی شود. ستاد احیای زایندهرود، الگویی شبیه ستاد ملی احیای دریاچه ارومیه دارد که دهها پروژه و برنامه برای اجرا در آن پیشبینی شده است. این برنامهها بر اساس تصمیمگیریهای حاکمیت و با لحاظ کردن تمام جوانب انجام میگیرد. برای مثال اگر قرار باشد کشت برنج در اصفهان و چهارمحال و بختیاری محدود یا ممنوع شود، حتماً باید کشت جایگزین مشخص و تمام ابزارهای تشویقی آن هم دیده شود. در این برنامه باید مشخص شود که حقابه تالاب و رودخانه از چه طریق تأمین میشود. امیدواریم این پروژه بتواند طی حداقل ۵ سال به نتیجه برسد.
درباره رودخانه کارون به چه نتیجهای رسیدید؟
برای این رودخانه هم ستاد ساماندهی رودخانه کارون پیشبینی شده است. البته هنوز جلسه آن با حضور آقای جهانگیری تشکیل نشده است.
در جلسه قبلی چه مواردی درباره کارون عنوان شد؟
گستردگی کارون بسیار زیاد است. «کارون دز» و «کارون بزرگ» چند استان را درگیر میکند. کارون از زهاب های کشاورزی و فاضلاب ها آسیب میبیند. فاضلابهای شهری، روستایی و صنعتی وارد این رودخانه میشود. از سوی دیگر ما در حوضه کارون بحث آبزی پروری و شیلات را هم داریم. بنابراین مسائل متعددی در حوضه کارون وجود دارد. اما هنوز یک نقشه راه مثل زاینده رود، برای کارون تعریف نشده است. در جلسه مطرح شد که برای تمام مسائل آن باید برنامه و طرح داشته باشیم. البته برای کارون در زمستان سال ۹۴ برنامه «طرح جامع احیای کارون» به تصویب شورای عالی آب رسید و بخش زیادی از برنامههایی که عنوان شد در این طرح در حال اجراست و اعتبارهای آن به استان تخصیص داده شده است. این برنامهها بیشتر شامل کنترل آلودگی رودخانه است. البته اعتبارهای داده شده کافی نیست و نیازمند اعتبارات بیشتری است. همچنین فعالیتهای اجرایی در حوزه رودخانه شروع شده اما نیازمند یک کار بسیار گستردهتر است.
فعالیتهای در حال انجام شامل چه پروژههایی است؟
پروژهها با اولویتبندی در حوزه صنعت، کشاورزی و شهری تعریف شده است. اولویت اول، اجرای تصفیه خانه شرق اهواز بود که راهاندازی و افتتاح شد.
مهار ورود فاضلاب به کارون در اهواز هم یکی دیگر از برنامههای اولویتدار بود اما هنوز اجرایی نشده است. اعتبار ایجاد تصفیه خانه برای پنج شهر آبادان، خرمشهر، شادگان، ماهشهر و بندر امام نیز تأمین شده و پیشرفت فیزیکی طرحهای آن بالای ۸۰ تا ۹۰ درصد است. همچنین برنامههایی برای ایجاد شبکه فاضلاب در شوش، ایذه و اندیمشک نیز در حال انجام است. ایجاد تصفیه خانه غرب اهواز یکی دیگر از برنامههایی است که بر سر انجام آن توافق شده تا از طریق فاینانس (سرمایه خارجی) اجرا شود. در نهایت هم سال گذشته ۱۰۰ میلیون یورو از صندوق ملی محیط زیست برای تکمیل فاضلاب اهواز اختصاص یافت. اما همانطور که گفتم این پروژهها، پروژههای چند هزار میلیارد تومانی است که نیازمند اعتبار ویژهای است.
درباره لایروبی کارون همیشه خبرهایی شنیده میشود مبنی بر اینکه کشورهای مختلفی برای سرمایهگذاری در لایروبی رودخانه اعلام آمادگی کردند آیا چنین خبری صحت دارد؟
در مصوبههای موجود این اجازه داده شده است که از اعتبارات دولتی یا همان بودجه سالانه، فروش اوراق بهادار و فاینانس برای اجرای این طرحها استفاده شود. عمده اعتبار این طرحها را وزارت نیرو تأمین میکند و این وزارتخانه میتواند از روشهای موجود و صندوق توسعه ملی، اعتبارات را تأمین کند. بخشی از آنها هم که از طریق فاینانس و اعتبارهای خارجی تأمین میشود.
آیا ایجاد ستاد احیای رودخانه زایندهرود پایانی بر انتقال آب از خوزستان بویژه کارون است؟
قطعاً ایجاد این ستاد میتواند در تأمین نیاز آبی استانهای اصفهان، یزد، کرمان و استانهایی که آب به آنها انتقال مییابد، مؤثر باشد. منتهی در تمام این استانها بجز بحث ایجاد ستاد احیای زایندهرود، یک طرح دیگری هم بهنام «طرح سازگاری با کم آبی» باید اجرا شود. این طرح برای چند استان به تصویب رسیده و در حال حاضر در فاز اجرایی است.
براساس قانون تا زمانی که طرح سازگاری با کم آبی در این استانها اجرا نشود، وزارت نیرو با طرحهایی مثل انتقال آب یا استحصال آب شیرین از دریا موافقت نمیکند. موافقتنامهای امضا شده است که بر اساس آن اگر استانی، خواهان انتقال آب است، ابتدا باید طرح سازگاری با کم آبی را اجرا کند. مثلاً استانهای کرمان، خراسان جنوبی و رضوی خواهان انتقال آب از دریا هستند. ولی وزارت نیرو برای آنها تکلیف کرده تا پروژههای مربوط به سازگاری با آب، مطالعه، تأیید و اجرا نشود اجازه انتقال آب و تأمین حقابه از دریا به آنها داده نشود. در حوزه زاینده رود هم مسأله به همین ترتیب است. اگر طرح سازگاری با کم آبی و برنامههای ستاد ملی احیای زایندهرود در اصفهان اجرایی شود، بدون شک در کاهش میزان انتقال آب به این استان مؤثر خواهد بود. شاید هم بتواند تمام قضیه را تحت تأثیر قرار بدهد و نیازی به انتقال آب به اصفهان نباشد.
آیا این الزام شامل حال طرحهایی مثل تونل انتقال آب بهشتآباد و طرحهای دیگر انتقال آب که در حال حاضر روی میز مذاکره است هم میشود؟
این طرح شامل تمام حوضههای آبی کشور میشود. علاوه بر الزام اجرای طرح سازگاری با کم آبی، در جلسهای که با آقای جهانگیری انجام گرفت یک بند به تصویب رسید که هرگونه بارگذاری جدید در حوضههای آبی ممنوع است. بند دیگری هم وجود دارد که هرگونه اجرای طرحهای توسعهای را که باعث افزایش مصرف آب میشود، ممنوع کرده است. طرح احیای زاینده رود هم جامع، کامل و مانع دیده شده است. بنابراین دیگر براحتی مجوز برای توسعه داده نمیشود.
آیا در اجرای برنامههای ستاد احیای رودخانه زایندهرود با مشارکتهای مردمی رو به رو میشویم؟ برای مثال زمانی که ستاد احیای دریاچه ارومیه شروع به فعالیت کرد.برنامهای را بهنام طرح «نکاشت» روی میز تصمیمگیری برد. براساس این طرح، قرار بود بخشی از زمینهای کشاورزی منطقه کور شود و در آن محصولی کاشته نشود. این طرح با واکنش منفی کشاورزان منطقه روبهرو شد و در نهایت ستاد به این نتیجه رسید که طرح «بهکاشت» را جایگزین آن کند. فکر میکنید با مقاومتی از سوی کشاورزان منطقه روبهرو بشوید؟
این سؤال شما تخصصی است و باید از جهاد کشاورزی پرسیده شود. چون اصل برنامهها را جهاد انجام میدهد و آنها تغییر الگوی کشت و همچنین روشهای آبیاری در اصفهان و چهارمحال و بختیاری را بررسی کرده اند. از تجربیات تیم ستاد احیای دریاچه ارومیه هم استفاده کردهاند. تیمی هم از ستاد احیای دریاچه ارومیه در برنامه زاینده رود حضور دارد. نقش جهاد کشاورزی در اصفهان کلیدی است.
چون عمده آب استان برای کشاورزی مصرف میشود و اگر کشاورزی و میزان مصرف آن مدیریت شود خیلی از مسائل موجود حل میشود.
گفتید مدیریت کارگروه احیای زاینده رود با وزارت نیرو است. وظیفهای که قانون برای وزارت نیرو تعریف کرده است تأمین آب شرب و آب مورد نیاز بخش کشاورزی است. معمولاً وزارت نیرو وظیفهای در قبال تأمین حقابه زیستمحیطی احساس نمیکند. فکر میکنید که آیا در طرح احیای زایندهرود ما شاهد پرداخت حقابه گاوخونی باشیم؟
هدفی که برای این طرح در نظر گرفته شده است به گونهای باید اجرا شود که در انتها، رودخانه پرآب و تالاب احیا شود. اگر به این نتیجه نرسد، یعنی پروژه موفق نبوده است. در نهایت طرح باید به سمتی برود که تالاب گاوخونی در سال چند ماه پرآبی داشته باشد. البته باید انتظارها از طرح معقول باشد. اصفهان در حال حاضر ۵ میلیون و ۱۰۰هزار نفر جمعیت دارد و با اصفهانی که در دهه 60، دو میلیون جمعیت داشت متفاوت است. میزان مصرف آب شرب استان اصفهان در دهه ۶۰ زیر ۵۰ میلیون مترمکعب بود و الان به ۳۶۰ میلیون متر مکعب رسیده است. بنابراین ما نباید انتظار داشته باشیم که شرایط به دهه 60 و چهل ساله گذشته برگردد. اما منتظریم که تالاب گاوخونی احیا شود و در فصول بیشتری آب داشته باشد.
فکر میکنید این طرح به جریان دائمی آب در زاینده رود بینجامد؟
برای گرفتن چنین نتیجهای بسیار زود است. نقشه راهی که طراحی شده، باید تبدیل به پروژههای مختلف شود و تمام اعداد استخراج شود. این استخراج کار بسیار سنگینی است. بنابراین الان باید اجازه بدهیم کار آغاز شود.
برش
ستاد احیای زایندهرود، الگویی شبیه ستاد ملی احیای دریاچه ارومیه دارد که دهها پروژه و برنامه برای اجرا در آن پیشبینی شده است. این برنامهها بر اساس تصمیمگیریهای حاکمیت و با لحاظ کردن تمام جوانب انجام میگیرد. برای مثال اگر قرار باشد کشت برنج در اصفهان و چهارمحال و بختیاری محدود یا ممنوع شود، حتماً باید کشت جایگزین مشخص و تمام ابزارهای تشویقی آن هم دیده شود. در این برنامه باید مشخص شود که حقابه تالاب و رودخانه از چه طریق تأمین میشود. امیدواریم این پروژه بتواند طی حداقل ۵ سال به نتیجه برسد
ما و میراث مشروطه
علی ربیعی
دستیار ارتباطات اجتماعی رئیسجمهوری و سخنگوی دولت
سهشنبه ۱۴ مرداد سالروز صدور فرمان مشروطیت بود. ۱۱۴ سال پیش ملت ما گام بزرگی برداشت که مسیر زندگی مردم را تغییر داد. مشروطه نقطه آغاز قانون اساسیگرایی ایرانیان است که هویت ملی از طریق برآمیزی با یک ارزش جهانشمول بشری تکامل و بسط نوینی را تجربه میکند. پدران مشروطه احساس تعلق به هویت ملی را با احساس تعلق به یک واحد بزرگتر جهانی یعنی «دول صاحب قانون اساسی» درهم آمیخته بودند. قانون اساسی داشتن در آن دوران یک نوع هجرت از حاشیه مناطق پیرامونی جهان به قلب و به مرکز جهان محسوب میشد. بهعبارت دیگر تا آن زمان در همه قرون شاهنشاهی و استبدادی هویت ملی زیست مستقلی نداشت و از پیکر شاهانه منفک نشده بود. با جنبش معطوف به قانون اساسی است که ملت و هویت ملی از صغارت و تاریکی قرون استبدادی آزاد شده و در مفهوم مدرن و دموکراتیک این واژه «ملت» میشود.امضای فرمان مشروطیت بلافاصله ما را به جزیره امن مردم سالاری نرساند، ولی در عوض ما را در معرض آزمون اراده برای رسیدن به یک مردمسالاری پرمانع قرار داد. از آن زمان تاکنون مردم ما در راه حاکمیت قانون، حقوق شهروندی و مردم سالاری، بارها و بارها به عقب رانده شدند و به زمین خوردند ولی دوباره برخاستهاند و چند گام به پیش گذاشته اند. ما در بیش از این یک قرن گذشته، تجربههای فراوانی آموختهایم. مشروطه در طول سالها دچار انحراف شد و ما نیز در قرن گذشته تجربیات فراوانی از همین انحراف آموختهایم و مهمترین آنها اینکه مردم سالاری در برابر بدخواهیهای بیگانگان و خطاهای داخلی چقدر شکننده است و نیاز به محافظت دائمی دارد. انقلاب اسلامی گامی بلندتر برای تحقق مشروطیت و مشروعیت حاکمیت برخاسته از خواست و اراده مردم بود.
اما از ابتدا میدانستیم که به صرف پیروزی انقلاب اسلامی و بدون تلاش بیوقفه، نمیتوانیم تضمین برای دستیابی به آرمانهای مردم سالاری دینی پیدا کنیم. چه نهضت مشروطه و چه انقلاب اسلامی، آرمانهایی در دل خود پروراندند که از فرهنگ، اعتقادات و آرزوهای دیرینه ملت ما سرچشمه گرفته بود.ما با انقلاب اسلامی هر دوسویه تأسیسی و تقنینی قانون اساسی را در جنبش انتخاباتی ملت ایران در ۱۲ مرداد 58 شاهد بودیم. به نظر من اگر بهمن باشکوه انقلاب اسلامی سویه ضددیکتاتوری آن نهضت اصیل الهی و مردمی را به نمایش گذاشت مردادماه ۵۸ را باید جنبه سازنده و تاسیسگر همان اراده عظیم ملی محسوب نماییم. این رخدادهای بزرگ زمینههایی برای رسیدن به آن آرمانها را برای آن مردم هوشیاری فراهم آوردند که آماده دفاع از دستاوردها در برابر دشمنان آرمانهای مردم ایران هستند. البته ما نباید کاستیها و شاید برخی اشتباهات خودمان را در دفاع از ارزشهای مردم سالاری و انقلاب اسلامی نادیده بگیریم اما همینطور نباید نقش دشمنیهای خارجی را که میخواهند مردم سالاری دینی ما را وارونه جلوه دهند، سیاه نمایی کنند و مردم را به همه هستی و نیستی داراییهای تاریخی ما بدبین کنند، دستکم بگیریم.
در این مسیر مبارزهٔ ما در راه دفاع از مردم سالاری و حکومت نظم و قانون برخاسته از انتخابات در چند جبهه باید ادامه پیدا کند. نخست، این مسئولیت ماست که از کارآمدی نهادها بطوریکه خواست مردم را برآورده کنند، حفاظت کنیم. این مسئولیت ماست که در اعتماد مردم به نظام امانت دار باشیم و در برابر سلیقه مردم که از صندوقهای رأی بیرون میآید، سر فرود بیاوریم. این مسئولیت ماست که قانون اساسی را بیکم وکاست اجرا کنیم، به شفافیت، دفاع از آزادیها و حقوق قانونی مردم متعهد و در فسادستیزی مصمم و تبعیض ناپذیر باشیم. این وظیفه ماست که پاسخگو باشیم و در ورای مناقشات حزبی و جناحی و کسب قدرت اصول مردم سالاری دینی را به میثاقی ملی تبدیل کنیم و بر آن پای بفشاریم.
در جبهه دوم این مصاف، باید مراقب باشیم که بخاطر تأمین امنیت و مقاومت در برابر زورگویی و بدخواهی، در دام دیدگاه های مخالف مردم سالاری گرفتار نشویم که این خواست مخالفان استقلال و پایداری ایران است بدون تردید ثبات و پایداری ما در گرو صیانت از دستاوردهای مشروطه و مردم سالاری ناشی از انقلاب اسلامی است.
در سومین جبهه باید تلاش کنیم که ضمن موفقیت در دو حوزه قبل، همچنان به جلو حرکت کنیم. فشارهای دشمنان نباید باعث شود که به نگه داشتن و دفاع از آنچه که در اختیار داریم، بسنده کنیم. دفاع از داراییها و دستاوردها ضروری است اما قناعت کردن به آنها باعث تضعیف این دستاوردها و داراییها میشود. ما فقط نباید آزادیهای مردم و تسهیلات استفاده از امکانات و فناوریهای ارتباطی را برای مردم حفظ کنیم بلکه باید این آزادیها و تسهیلات را گسترش بدهیم تا مردم ما بتوانند حداکثر قابلیت خود را در کنشهای اجتماعی سازنده و مفید به حال اقتصاد و امنیت و فرهنگ پیدا کنند.
صاحبان منافع بزرگ در دنیا و کوچکخواهان ایران همواره به زیان دستاوردهای مشروطه و مردم سالاری انقلابی ما عمل کردهاند. امروز باید به خود یادآوری کنیم که در سالروز مشروطه حفظ دستاوردهای بزرگ مردمسالاری ناشی از انقلاب اسلامی به مراقبت و مقاومت در برابر موانع نیاز دارد؛ ثبات، پیشرفت و زندگی بهتر با حفظ این دستاوردها امتداد خواهد یافت.
دستیار ارتباطات اجتماعی رئیسجمهوری و سخنگوی دولت
سهشنبه ۱۴ مرداد سالروز صدور فرمان مشروطیت بود. ۱۱۴ سال پیش ملت ما گام بزرگی برداشت که مسیر زندگی مردم را تغییر داد. مشروطه نقطه آغاز قانون اساسیگرایی ایرانیان است که هویت ملی از طریق برآمیزی با یک ارزش جهانشمول بشری تکامل و بسط نوینی را تجربه میکند. پدران مشروطه احساس تعلق به هویت ملی را با احساس تعلق به یک واحد بزرگتر جهانی یعنی «دول صاحب قانون اساسی» درهم آمیخته بودند. قانون اساسی داشتن در آن دوران یک نوع هجرت از حاشیه مناطق پیرامونی جهان به قلب و به مرکز جهان محسوب میشد. بهعبارت دیگر تا آن زمان در همه قرون شاهنشاهی و استبدادی هویت ملی زیست مستقلی نداشت و از پیکر شاهانه منفک نشده بود. با جنبش معطوف به قانون اساسی است که ملت و هویت ملی از صغارت و تاریکی قرون استبدادی آزاد شده و در مفهوم مدرن و دموکراتیک این واژه «ملت» میشود.امضای فرمان مشروطیت بلافاصله ما را به جزیره امن مردم سالاری نرساند، ولی در عوض ما را در معرض آزمون اراده برای رسیدن به یک مردمسالاری پرمانع قرار داد. از آن زمان تاکنون مردم ما در راه حاکمیت قانون، حقوق شهروندی و مردم سالاری، بارها و بارها به عقب رانده شدند و به زمین خوردند ولی دوباره برخاستهاند و چند گام به پیش گذاشته اند. ما در بیش از این یک قرن گذشته، تجربههای فراوانی آموختهایم. مشروطه در طول سالها دچار انحراف شد و ما نیز در قرن گذشته تجربیات فراوانی از همین انحراف آموختهایم و مهمترین آنها اینکه مردم سالاری در برابر بدخواهیهای بیگانگان و خطاهای داخلی چقدر شکننده است و نیاز به محافظت دائمی دارد. انقلاب اسلامی گامی بلندتر برای تحقق مشروطیت و مشروعیت حاکمیت برخاسته از خواست و اراده مردم بود.
اما از ابتدا میدانستیم که به صرف پیروزی انقلاب اسلامی و بدون تلاش بیوقفه، نمیتوانیم تضمین برای دستیابی به آرمانهای مردم سالاری دینی پیدا کنیم. چه نهضت مشروطه و چه انقلاب اسلامی، آرمانهایی در دل خود پروراندند که از فرهنگ، اعتقادات و آرزوهای دیرینه ملت ما سرچشمه گرفته بود.ما با انقلاب اسلامی هر دوسویه تأسیسی و تقنینی قانون اساسی را در جنبش انتخاباتی ملت ایران در ۱۲ مرداد 58 شاهد بودیم. به نظر من اگر بهمن باشکوه انقلاب اسلامی سویه ضددیکتاتوری آن نهضت اصیل الهی و مردمی را به نمایش گذاشت مردادماه ۵۸ را باید جنبه سازنده و تاسیسگر همان اراده عظیم ملی محسوب نماییم. این رخدادهای بزرگ زمینههایی برای رسیدن به آن آرمانها را برای آن مردم هوشیاری فراهم آوردند که آماده دفاع از دستاوردها در برابر دشمنان آرمانهای مردم ایران هستند. البته ما نباید کاستیها و شاید برخی اشتباهات خودمان را در دفاع از ارزشهای مردم سالاری و انقلاب اسلامی نادیده بگیریم اما همینطور نباید نقش دشمنیهای خارجی را که میخواهند مردم سالاری دینی ما را وارونه جلوه دهند، سیاه نمایی کنند و مردم را به همه هستی و نیستی داراییهای تاریخی ما بدبین کنند، دستکم بگیریم.
در این مسیر مبارزهٔ ما در راه دفاع از مردم سالاری و حکومت نظم و قانون برخاسته از انتخابات در چند جبهه باید ادامه پیدا کند. نخست، این مسئولیت ماست که از کارآمدی نهادها بطوریکه خواست مردم را برآورده کنند، حفاظت کنیم. این مسئولیت ماست که در اعتماد مردم به نظام امانت دار باشیم و در برابر سلیقه مردم که از صندوقهای رأی بیرون میآید، سر فرود بیاوریم. این مسئولیت ماست که قانون اساسی را بیکم وکاست اجرا کنیم، به شفافیت، دفاع از آزادیها و حقوق قانونی مردم متعهد و در فسادستیزی مصمم و تبعیض ناپذیر باشیم. این وظیفه ماست که پاسخگو باشیم و در ورای مناقشات حزبی و جناحی و کسب قدرت اصول مردم سالاری دینی را به میثاقی ملی تبدیل کنیم و بر آن پای بفشاریم.
در جبهه دوم این مصاف، باید مراقب باشیم که بخاطر تأمین امنیت و مقاومت در برابر زورگویی و بدخواهی، در دام دیدگاه های مخالف مردم سالاری گرفتار نشویم که این خواست مخالفان استقلال و پایداری ایران است بدون تردید ثبات و پایداری ما در گرو صیانت از دستاوردهای مشروطه و مردم سالاری ناشی از انقلاب اسلامی است.
در سومین جبهه باید تلاش کنیم که ضمن موفقیت در دو حوزه قبل، همچنان به جلو حرکت کنیم. فشارهای دشمنان نباید باعث شود که به نگه داشتن و دفاع از آنچه که در اختیار داریم، بسنده کنیم. دفاع از داراییها و دستاوردها ضروری است اما قناعت کردن به آنها باعث تضعیف این دستاوردها و داراییها میشود. ما فقط نباید آزادیهای مردم و تسهیلات استفاده از امکانات و فناوریهای ارتباطی را برای مردم حفظ کنیم بلکه باید این آزادیها و تسهیلات را گسترش بدهیم تا مردم ما بتوانند حداکثر قابلیت خود را در کنشهای اجتماعی سازنده و مفید به حال اقتصاد و امنیت و فرهنگ پیدا کنند.
صاحبان منافع بزرگ در دنیا و کوچکخواهان ایران همواره به زیان دستاوردهای مشروطه و مردم سالاری انقلابی ما عمل کردهاند. امروز باید به خود یادآوری کنیم که در سالروز مشروطه حفظ دستاوردهای بزرگ مردمسالاری ناشی از انقلاب اسلامی به مراقبت و مقاومت در برابر موانع نیاز دارد؛ ثبات، پیشرفت و زندگی بهتر با حفظ این دستاوردها امتداد خواهد یافت.
نظام آموزش عالی و شرایط پیش رو
منصور غلامی
وزیر علوم تحقیقات و فناوری
در هفتههای آغازین شروع نیمسال دوم سال تحصیلی 1399-1398، جهان با شیوع ویروس مهیب و مخربی مواجه شد که بهسرعت فراگیری خود را به اثبات رساند و با حضور اثرگذار و همه جایی خود به شکل ایجابی و سلبی، پیامدهای خواسته و ناخواسته، مثبت و منفی، آشکار و پنهان، مستقیم و غیرمستقیم خود را در تمامی عرصهها و ساحتهای اقتصادی، فرهنگی، آموزشی، اجتماعی، سیاسی و زیستمحیطی به رخ زمینیان کشاند تا جایی که جهانیان، بویژه بخشهایی که بیشتر با آن درگیر بودند، به مثابه بخشی از واقعیت زندگی پذیرای آن شدند، زیرا حضور خود را در فرآیند و جریان زندگی، از گهواره تا گور و از شکلگیری جنین تا لحظه مرگ به نمایش گذاشته است. واقعیتی پرمخاطره و پرهزینه که خرد و کلان جوامع را به خود معطوف ساخته و چگونگی کنارآمدن و تابآوری در برابر امواج مهیب و سهمگین آن معیاری برای داوری در باب قدرت و توانمندی یک کشور نزد اصحاب خرد و افکار عمومی دانسته شده است. بیتردید در این میان، بخش نهادی جوامع که به اقتضای شرایط ذاتیشان با حضور بالایی از تعاملات، مبادلات و روابط جمعی و آیینی جمعیتهای مؤثر خود تعریف میشوند و هویت خود را آشکار میکنند با دشواری و سختیهای بیشتری مواجه بودهاند. نظامهای آموزشی از جمله نظام آموزش عالی کشور ما در زمره نهادهای جمعی قرار دارند که بنابر مأموریتها و کارویژههای آشکار و پنهانشان از وسیعترین میدانهای تعاملی و ارتباطی در بین جمعیتهای هدف خود یعنی دانشجویان، اعضای هیأت علمی، کارکنان و ارائهدهندگان خدمات دانشجویی برخوردارند. به گونهای که بخش عمده حیات و تجربه تحصیلی و علمی با مجموعه این مراودات و تعاملات فراگیر به منصه ظهور میرسد. بدیهی است که ساماندهی و برونرفت از این شرایط، تدبیر و اقدامات تازهای را طلب میکند؛ از اینرو، مجموعه خانواده نظام آموزش عالی از روزهای نخست پذیرای این واقعیت شد که در این وضعیت متغیر و نامطمئن، که ویژگی اجتنابناپذیر جهان مدرن است، به میزان بالایی از هماهنگی بینبخشی، تنظیمات هوشمندانه، پاسخگویی بموقع و مسئولیتپذیری جمعی نیاز دارد زیرا شرایط جدید آهنگ، جهت و محتوای تغییرات را در تمامی شئون و ساحتهای زندگی شتاب و تغییر تازهای بخشیده است. در مقابل، دانشگاهها بهدلایل متعددی از جمله بزرگ و کوچک بودن، برخورداری از زیرساختهای متفاوت، داشتن تجربه آموزش با شیوههای نوین و استفاده از دورههای الکترونیکی، آمادگی اعضای هیأت علمی و دانشجویان، حجم جمعیت دانشجویی، مقاطع تحصیلی و دیگر موارد وضعیت یکسانی نداشتند. در کنار همه این موارد این موضوع را هم که به یکباره مجموعهای وسیع، با تمامی تنوع و باری که متوجه آن است، با مشکلی بیحد و کرانه و غیرمنتظره مواجه میشود که در نگاه نخست وضعیت غامض و پیچیدهای را پیش روی مدیران دانشگاهی قرار میدهد باید در نظر گرفت در این اثنا، نظام آموزش عالی کشور نگاه و رسالت خود را متمرکز بر دو ساحت درونی یا خانواده نظام آموزش عالی و بیرونی یعنی جامعه و شرایط حاکم بر آن ساخت. اولی برآمده از وظایف ذاتی و دومی حاصل مسئولیت حرفهای و تخصصی و نیز، مسئولیت مدنی و اجتماعی است که پیوند وثیقی با دانشگاه دارد. در نتیجه، حوزه آموزش برای پیشگیری از هر نوع گسست و تعطیلی در شرایط تعلیق و وقفه حاصلشده، با تمامی توان خود به میدان آمد و در زمانی بهنسبت کوتاه، با چرخش بهسوی استفاده از شیوههای نوین آموزشی و بهرهگیری از آموزش در فضای مجازی نتیجه قابلقبولی را ارائه داد. امری که فشار و بار روانی جامعه دانشجویی و خانوادههای آنها را به حداقل ممکن رساند زیرا امکان ایفای نقش را برای دانشجویان و همچنین، اعضای هیأت علمی در فضا و قلمرویی تازه فراهم کرد. در عرصههای فرهنگی و دانشجویی نیز شاهد بازآرایی فعالیتهای بهنسبت گسترده در مقیاسهای دروندانشگاهی و فرادانشگاهی هستیم. افزون بر این، در چارچوب مسئولیت حرفهای، نقش دانشگاهها و مراکز پژوهشی نیز در این دوره به مثابه نظامهای تخصصی اعتمادآفرین حائز اهمیت است. این مجموعهها در تلطیف فضای اجتماعی و عمل بر مبنای عقلانیت و دوراندیشی و پرهیز از رفتارهای احساسی و اعتنای به اصول و تعمیق آموزش عمومی و نیز، کاوش در ابعاد مختلف این بحران سهم شایستهای داشتهاند. در مجموع، اکنون که کارنامه اقدامات و دستاوردها را مرور میکنیم خوشبختانه متوجه این نکته میشویم که بهرغم همه سختیها، آموزش عالی کشور توانسته در اندک زمان در اختیار، بسرعت خود را با شرایط، البته با چالاکی و پویایی بیش از قبل، همراه و سازگار سازد. البته این مهم را نیز باید یادآور شد که آنچه همواره در درجه اول اهمیت قرار داشته و دارد سلامت اعضای خانواده بزرگ آموزش عالی و نیز استمرار فعالیت آموزشی، پژوهشی و فناوری است که تعیینکنندهای مهم برای سلامت روانی و اجتماعی و نیز، حفظ رونق و پویایی محیط و فضای دانشگاه و جامعه است. توجه داشته باشیم که مسأله درگیری آموزش عالی با پیامدهای این ویروس مسألهای جهانی است و از نظر اقتصادی، در مقیاس جهانی، میلیونها دلار به دانشگاهها خسارت وارد آمده است. یک مؤسسه مالی که روی وضعیت اقتصادی آموزش عالی در امریکا مطالعه میکند، چنین تخمین زده که با 23 میلیارد دلار ضرر مالی و 15 درصد افت تحصیلی مواجه خواهند بود. دانشگاههای انگلستان بهدلیل نامنویسی نکردن و نگرفتن شهریه اعلام کردهاند که با 3 میلیارد دلار کسری مواجه شدهاند. دانشگاههای استرالیا مجبور به قطع ارتباط کاری با 21000 نفر از کارکنان خود شده و عنوان کردهاند که با کسری 2 تا 3 میلیارد دلاری مواجهاند. به هر حال، نتیجه تصمیمهایی که اتخاذ میشود نه فقط روی دانشگاه تصمیمگیرنده اثر دارد، بلکه روی جامعه نیز تأثیر دارد. پرسش «چه باید کرد؟» و چگونگی مواجهه و کنارآمدن با این مسأله فراگیر و بدخیم اولین و مهمترین پرسش پیش روی مجموعه مدیریت ستادی و صف مراکز دانشگاهی و پژوهشی بوده است؛ پرسشی که در مقام عمل و اجرا ما را به حوزه سیاستگذاری و مدیریت مسأله هدایت میکند؛ اینکه مناسبترین و کارآترین سناریوها و مسیرها با ظرفیت و امکانات در اختیار کداماند؟ دشواریها و پیامدهای مترتب بر هر سناریو و مسیر چه مسائلی میتوانند باشند؟ شیوههای مجابسازی برای تغییر مسیرها، ریلگذاریهای قانونی و فراهمسازی بسترها و فرصتهایی که امر متقاعدسازی و ورود به شرایط جدید را آسان و کمهزینه میکنند و مقاومتهای احتمالی را به حداقل ممکن میرسانند باید بدرستی شناسایی و مورد مداقه قرار گیرند. در این بین، آنچه اهمیت دارد و مجدانه باید به آن توجه داشت تقویت نقش دانش و علم در نظام تصمیمسازی، افزایش توان تابآوری مجموعهها و خردهنظامها و نیز، استمرار و تقویت فعالیتها در عرصههای چندگانه آموزشی، پژوهش و فناوری، فرهنگی و اجتماعی در اشکال ترکیبی مجازی و حضوری است. در عین حال، تنظیمات مالی و مسائل برآمده از شرایط اقتصادی، نوسانها و افتهای مربوط به تأمین منابع، تغییر در سبکها و شکلگیری عادتوارههای جدید، کیفیت تحصیلی و قابلیت دانشآموختگان، بازگشت به دانشگاهها و از سرگیری فعالیتها، مسائل و تحولات محیطی و بیروننهاد دانشگاهها، تأثیرات روانی و اجتماعی و چه بسا سرریز آنها در مراکز آموزشی از مواردی هستند که تمهیدات ویژهای را در فرآیند مدیریت نظام آموزش عالی کشور طلب میکنند. بدیهی است که همکاران دانشگاهی با توان و عزمی که نسبت به ارتقای نظام آموزش عالی کشور و نیز توسعه و آبادانی کشور عزیز ایران دارند، با استعانت از درگاه الهی و تلاش روزافزون خود تمدن و چهره فرهنگی-تاریخی ایران را بیش از گذشته به جهانیان نشان خواهند داد.
برای تمامی تلاشگران این عرصه از خداوند متعال توفیقات الهی را آرزومندیم.
وزیر علوم تحقیقات و فناوری
در هفتههای آغازین شروع نیمسال دوم سال تحصیلی 1399-1398، جهان با شیوع ویروس مهیب و مخربی مواجه شد که بهسرعت فراگیری خود را به اثبات رساند و با حضور اثرگذار و همه جایی خود به شکل ایجابی و سلبی، پیامدهای خواسته و ناخواسته، مثبت و منفی، آشکار و پنهان، مستقیم و غیرمستقیم خود را در تمامی عرصهها و ساحتهای اقتصادی، فرهنگی، آموزشی، اجتماعی، سیاسی و زیستمحیطی به رخ زمینیان کشاند تا جایی که جهانیان، بویژه بخشهایی که بیشتر با آن درگیر بودند، به مثابه بخشی از واقعیت زندگی پذیرای آن شدند، زیرا حضور خود را در فرآیند و جریان زندگی، از گهواره تا گور و از شکلگیری جنین تا لحظه مرگ به نمایش گذاشته است. واقعیتی پرمخاطره و پرهزینه که خرد و کلان جوامع را به خود معطوف ساخته و چگونگی کنارآمدن و تابآوری در برابر امواج مهیب و سهمگین آن معیاری برای داوری در باب قدرت و توانمندی یک کشور نزد اصحاب خرد و افکار عمومی دانسته شده است. بیتردید در این میان، بخش نهادی جوامع که به اقتضای شرایط ذاتیشان با حضور بالایی از تعاملات، مبادلات و روابط جمعی و آیینی جمعیتهای مؤثر خود تعریف میشوند و هویت خود را آشکار میکنند با دشواری و سختیهای بیشتری مواجه بودهاند. نظامهای آموزشی از جمله نظام آموزش عالی کشور ما در زمره نهادهای جمعی قرار دارند که بنابر مأموریتها و کارویژههای آشکار و پنهانشان از وسیعترین میدانهای تعاملی و ارتباطی در بین جمعیتهای هدف خود یعنی دانشجویان، اعضای هیأت علمی، کارکنان و ارائهدهندگان خدمات دانشجویی برخوردارند. به گونهای که بخش عمده حیات و تجربه تحصیلی و علمی با مجموعه این مراودات و تعاملات فراگیر به منصه ظهور میرسد. بدیهی است که ساماندهی و برونرفت از این شرایط، تدبیر و اقدامات تازهای را طلب میکند؛ از اینرو، مجموعه خانواده نظام آموزش عالی از روزهای نخست پذیرای این واقعیت شد که در این وضعیت متغیر و نامطمئن، که ویژگی اجتنابناپذیر جهان مدرن است، به میزان بالایی از هماهنگی بینبخشی، تنظیمات هوشمندانه، پاسخگویی بموقع و مسئولیتپذیری جمعی نیاز دارد زیرا شرایط جدید آهنگ، جهت و محتوای تغییرات را در تمامی شئون و ساحتهای زندگی شتاب و تغییر تازهای بخشیده است. در مقابل، دانشگاهها بهدلایل متعددی از جمله بزرگ و کوچک بودن، برخورداری از زیرساختهای متفاوت، داشتن تجربه آموزش با شیوههای نوین و استفاده از دورههای الکترونیکی، آمادگی اعضای هیأت علمی و دانشجویان، حجم جمعیت دانشجویی، مقاطع تحصیلی و دیگر موارد وضعیت یکسانی نداشتند. در کنار همه این موارد این موضوع را هم که به یکباره مجموعهای وسیع، با تمامی تنوع و باری که متوجه آن است، با مشکلی بیحد و کرانه و غیرمنتظره مواجه میشود که در نگاه نخست وضعیت غامض و پیچیدهای را پیش روی مدیران دانشگاهی قرار میدهد باید در نظر گرفت در این اثنا، نظام آموزش عالی کشور نگاه و رسالت خود را متمرکز بر دو ساحت درونی یا خانواده نظام آموزش عالی و بیرونی یعنی جامعه و شرایط حاکم بر آن ساخت. اولی برآمده از وظایف ذاتی و دومی حاصل مسئولیت حرفهای و تخصصی و نیز، مسئولیت مدنی و اجتماعی است که پیوند وثیقی با دانشگاه دارد. در نتیجه، حوزه آموزش برای پیشگیری از هر نوع گسست و تعطیلی در شرایط تعلیق و وقفه حاصلشده، با تمامی توان خود به میدان آمد و در زمانی بهنسبت کوتاه، با چرخش بهسوی استفاده از شیوههای نوین آموزشی و بهرهگیری از آموزش در فضای مجازی نتیجه قابلقبولی را ارائه داد. امری که فشار و بار روانی جامعه دانشجویی و خانوادههای آنها را به حداقل ممکن رساند زیرا امکان ایفای نقش را برای دانشجویان و همچنین، اعضای هیأت علمی در فضا و قلمرویی تازه فراهم کرد. در عرصههای فرهنگی و دانشجویی نیز شاهد بازآرایی فعالیتهای بهنسبت گسترده در مقیاسهای دروندانشگاهی و فرادانشگاهی هستیم. افزون بر این، در چارچوب مسئولیت حرفهای، نقش دانشگاهها و مراکز پژوهشی نیز در این دوره به مثابه نظامهای تخصصی اعتمادآفرین حائز اهمیت است. این مجموعهها در تلطیف فضای اجتماعی و عمل بر مبنای عقلانیت و دوراندیشی و پرهیز از رفتارهای احساسی و اعتنای به اصول و تعمیق آموزش عمومی و نیز، کاوش در ابعاد مختلف این بحران سهم شایستهای داشتهاند. در مجموع، اکنون که کارنامه اقدامات و دستاوردها را مرور میکنیم خوشبختانه متوجه این نکته میشویم که بهرغم همه سختیها، آموزش عالی کشور توانسته در اندک زمان در اختیار، بسرعت خود را با شرایط، البته با چالاکی و پویایی بیش از قبل، همراه و سازگار سازد. البته این مهم را نیز باید یادآور شد که آنچه همواره در درجه اول اهمیت قرار داشته و دارد سلامت اعضای خانواده بزرگ آموزش عالی و نیز استمرار فعالیت آموزشی، پژوهشی و فناوری است که تعیینکنندهای مهم برای سلامت روانی و اجتماعی و نیز، حفظ رونق و پویایی محیط و فضای دانشگاه و جامعه است. توجه داشته باشیم که مسأله درگیری آموزش عالی با پیامدهای این ویروس مسألهای جهانی است و از نظر اقتصادی، در مقیاس جهانی، میلیونها دلار به دانشگاهها خسارت وارد آمده است. یک مؤسسه مالی که روی وضعیت اقتصادی آموزش عالی در امریکا مطالعه میکند، چنین تخمین زده که با 23 میلیارد دلار ضرر مالی و 15 درصد افت تحصیلی مواجه خواهند بود. دانشگاههای انگلستان بهدلیل نامنویسی نکردن و نگرفتن شهریه اعلام کردهاند که با 3 میلیارد دلار کسری مواجه شدهاند. دانشگاههای استرالیا مجبور به قطع ارتباط کاری با 21000 نفر از کارکنان خود شده و عنوان کردهاند که با کسری 2 تا 3 میلیارد دلاری مواجهاند. به هر حال، نتیجه تصمیمهایی که اتخاذ میشود نه فقط روی دانشگاه تصمیمگیرنده اثر دارد، بلکه روی جامعه نیز تأثیر دارد. پرسش «چه باید کرد؟» و چگونگی مواجهه و کنارآمدن با این مسأله فراگیر و بدخیم اولین و مهمترین پرسش پیش روی مجموعه مدیریت ستادی و صف مراکز دانشگاهی و پژوهشی بوده است؛ پرسشی که در مقام عمل و اجرا ما را به حوزه سیاستگذاری و مدیریت مسأله هدایت میکند؛ اینکه مناسبترین و کارآترین سناریوها و مسیرها با ظرفیت و امکانات در اختیار کداماند؟ دشواریها و پیامدهای مترتب بر هر سناریو و مسیر چه مسائلی میتوانند باشند؟ شیوههای مجابسازی برای تغییر مسیرها، ریلگذاریهای قانونی و فراهمسازی بسترها و فرصتهایی که امر متقاعدسازی و ورود به شرایط جدید را آسان و کمهزینه میکنند و مقاومتهای احتمالی را به حداقل ممکن میرسانند باید بدرستی شناسایی و مورد مداقه قرار گیرند. در این بین، آنچه اهمیت دارد و مجدانه باید به آن توجه داشت تقویت نقش دانش و علم در نظام تصمیمسازی، افزایش توان تابآوری مجموعهها و خردهنظامها و نیز، استمرار و تقویت فعالیتها در عرصههای چندگانه آموزشی، پژوهش و فناوری، فرهنگی و اجتماعی در اشکال ترکیبی مجازی و حضوری است. در عین حال، تنظیمات مالی و مسائل برآمده از شرایط اقتصادی، نوسانها و افتهای مربوط به تأمین منابع، تغییر در سبکها و شکلگیری عادتوارههای جدید، کیفیت تحصیلی و قابلیت دانشآموختگان، بازگشت به دانشگاهها و از سرگیری فعالیتها، مسائل و تحولات محیطی و بیروننهاد دانشگاهها، تأثیرات روانی و اجتماعی و چه بسا سرریز آنها در مراکز آموزشی از مواردی هستند که تمهیدات ویژهای را در فرآیند مدیریت نظام آموزش عالی کشور طلب میکنند. بدیهی است که همکاران دانشگاهی با توان و عزمی که نسبت به ارتقای نظام آموزش عالی کشور و نیز توسعه و آبادانی کشور عزیز ایران دارند، با استعانت از درگاه الهی و تلاش روزافزون خود تمدن و چهره فرهنگی-تاریخی ایران را بیش از گذشته به جهانیان نشان خواهند داد.
برای تمامی تلاشگران این عرصه از خداوند متعال توفیقات الهی را آرزومندیم.
سلام ایران
هر روز با شما در اینجا خواهیم بود، صدای شما، حرف شما و پیشنهاد شما را میشنویم و می خوانیم و بازگو می کنیم. با ما همراه باشید، بگویید و بنویسید
تلفن: 88769075 021
پیامک: 3000451213
نظــــــر مـــردم
قطع شدن تلفن های منطقه ولنجک/ نیره توکلی: 6 روز است که تلفن های مرکز مخابرات شهید جعفری در ولنجک بدون کمترین توضیح یا هشدار قبلی و بعدی در رسانه های عمومی در این اوضاع کرونایی که تلفن برای ارتباطات مجازی و بیرون نیامدن از خانه از نان شب واجب تر است قطع می باشد. از مسئولین مربوطه خواهشمندم رسیدگی کنند.
اتوبوس های برقی جایگزین اتوبوس های فرسوده/ سلیمان بلغار: دولت محترم قرار است اتوبوس های برقی را جایگزین اتوبوس های قدیمی و فرسوده نماید کلانشهری مانند تهران نیاز به این اتوبوس ها دارد. از یک طرف کرونا و از طرف دیگر آلودگی شدید هوا نفس شهروندان تهرانی را بریده است. از هیأت محترم وزیران برای این اقدام جهادی تشکر و قدردانی می کنیم.
تلفن: 88769075 021
پیامک: 3000451213
نظــــــر مـــردم
قطع شدن تلفن های منطقه ولنجک/ نیره توکلی: 6 روز است که تلفن های مرکز مخابرات شهید جعفری در ولنجک بدون کمترین توضیح یا هشدار قبلی و بعدی در رسانه های عمومی در این اوضاع کرونایی که تلفن برای ارتباطات مجازی و بیرون نیامدن از خانه از نان شب واجب تر است قطع می باشد. از مسئولین مربوطه خواهشمندم رسیدگی کنند.
اتوبوس های برقی جایگزین اتوبوس های فرسوده/ سلیمان بلغار: دولت محترم قرار است اتوبوس های برقی را جایگزین اتوبوس های قدیمی و فرسوده نماید کلانشهری مانند تهران نیاز به این اتوبوس ها دارد. از یک طرف کرونا و از طرف دیگر آلودگی شدید هوا نفس شهروندان تهرانی را بریده است. از هیأت محترم وزیران برای این اقدام جهادی تشکر و قدردانی می کنیم.
محصولات چند رسانه ای «ایران»
۴۰۳۰ سامانه پاسخگوی کرونا
سامانه ۴۰۳۰ از ۵ اسفند برای پاسخگویی به سوالات و نگرانی های مردم درباره کرونا راه اندازی شد و بیش از ۲ هزار و ۲۰۰ پزشک و کادر درمانی با آن همکاری میکنند. تاکنون بیش از ۱۸ میلیون و ۴۰۰ هزار تماس با این مرکز برقرار شده است.
بارکد را اسکن کنید وگزارش ویدئویی ۴۰۳۰ سامانه پاسخگوی کرونارا ببینید
مشروطه ایرانی به کجا رفت؟
۱۴ مرداد ۱۲۸۵ مظفرالدین شاه قاجار بعد از ماه ها اعتراض گروه های مختلف مردمی مجبور به امضای فرمانی شد که به موجب آن ایران صاحب نخستین مجلس شورای ملی شد.اما سرنوشت انقلاب مشروطه به چه نقطهای رسید؟
بارکد را اسکن کنید وگزارش ویدئویی مشروطه ایرانی به کجا رفت؟ را ببینید
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
میلاد نهمین خورشید هدایت امام هادی (ع)مبارک باد
-
حبابی شدن جامعه محصول دوره کروناست
-
مدرس خیابانی به عنوان وزیر پیشنهادی صمت معرفی شد
-
جریان مرموز تحریف به دنبال چیست؟
-
حضور وزیر آموزش و پرورش در تحریریه«ایران» و اتاق خبر ایرنا
-
فقط در بساط دستفروشها کرونا پیدا میشود؟
-
بیروت در شوک انفجار
-
رقص ویروس تاجدار در میان زبالههای خانگی
-
ستاد ملی احیای رودخانه زاینده رود تشکیل میشود
-
ما و میراث مشروطه
-
نظام آموزش عالی و شرایط پیش رو
-
سلام ایران
-
محصولات چند رسانه ای «ایران»
اخبارایران آنلاین