علمای آذربایجان و تمامیت ارضی ایران
میهن پرستان غیور
رحیم نیکبخت
دانش آموخته و پژوهشگر تاریخ آذربایجان
در پی رسمیت یافتن مذهب تشیع در ایران، در مسجد جامع تبریز در سال 907 هجری قمری توسط شاه اسماعیل صفوی و تشکیل دولت ملی در ایران، علما و فقها نقش و جایگاه مهمی در حفظ و حراست از هویت ایرانی ایفا کردند. همچنان که آغاز رسمیت تشیع از تبریز و آذربایجان بود، علما و فقهای این خطه قهرمان پرور و دیندار، بهطور ویژه در این عرصه فعال بودند. همجواری با عثمانی که داعیه خلافت و تسلط بر جهان اسلام را داشت و برای ازمیان بردن ایران بارها به آذربایجان لشکر کشیده بود، بر اهمیت نقش علمای آذربایجان می افزود، زیرا علما حافظ و نگهبان هویت ملی(تشیع و ایرانیت) بودند و علما و فقهای برجسته خاندان هایی کهنسال از علما، نسل اندر نسل این وظیفه را بر دوش داشتند. در تحولات بعد از شهریور 1320 و اشغال آذربایجان توسط قوای ارتش سرخ شوروی و غائله آذربایجان، علما نقش سرنوشتسازی در جلوگیری از تجزیه ایران ایفا کردند.
تقابل علمای شیعه و مرام کمونیستی
با بروز انقلاب بلشویکی در روسیه تزاری و انتشار آوازه مرام اشتراکی، موجب شد علمای منطقه قفقاز و همچنین علمای آذربایجان وادار به عکسالعمل شوند. بلشویکها در حرکت خود به سمت جنوب و غرب آذربایجان با فرمان جهاد میرزا علی اکبر مجتهد اردبیلی در مغان متوقف شدند. با صدور فرمان جهاد وی عشایر غیور شاهسون مانع از عبور بلشویکها به سرحدات ایران شدند. نقش مجتهد اردبیلی در ناکام گذاشتن بلشویکها به حدی بود که با انتشار خبر درگذشت وی، دولت سوسیالیستی آذربایجان شوروی دستور داده بود جشن و پایکوبی برگزار شود.(گفتوگوی نگارنده با مرحوم حجتالاسلام ابوذر بیدار) بعد از تشکیل حزب توده آیتالله سید یونس اردبیلی با صدور فتوایی مردم منطقه و عشایر شاهسون را از پیوستن به حزب توده برحذر داشت. در خود قفقاز هم تعداد زیادی از علما به علت مخالفت با مرام کمونیستی به قتل رسیدند.
تقابل علما و فرقه دموکرات
با شروع جنگ جهانی دوم، در دوم شهریور سال 1320 ایران به اشغال متفقین درآمد. در مناطق شمالی ایران ارتش سرخ حضور داشت و در مناطق جنوبی ارتش امریکا. ناگفته نماند ایران در دوره جنگ جهانی اول هم به اشغال بیگانگان درآمده و عملاً بین روسیه تزاری و انگلیس تقسیم شده بود.این بار دومی بود که توسط قدرتهای خارجی بدین شکل به اشغال در میآمد. با اشغال ایران تعداد زیادی از مأموران امنیتی و متخصص ارتش سرخ به آذربایجان گسیل شدند، این مأموران بسرعت مشغول شناسایی موقعیتهای استراتژیک جغرافیایی، وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی گردیدند. در ادامه این روند با صدور فرمان ژوزف استالین، ساماندهی حرکتهای تجزیه طلبانه شدت گرفت، وجهه اصلی و عمده این فعالیتهای گسترده فرهنگی با هدف غیر ایرانی معرفی کردن مردم آذربایجان و ملت واحد نشان دادن آذریهای ایران با مردم جمهوری سوسیالیستی آذربایجان بود که باید یکی شوند.
اعضای حزب توده و عدهای از مهاجران (ایرانیانی که در دوره رضا شاه از شوروی اخراج شده بودند، شوروی در بین این مهاجران تعداد زیادی جاسوس همانند غلام یحیی دانشیان به ایران اعزام کرده بود) مرکز فرهنگی دوستی ایران و شوروی دایر کرده، نمایش فیلمهای تبلیغی، برپایی کنسرتهای موسیقی، برپایی نمایشگاههای فرهنگی، راهاندازی روزنامه به زبان آذری و توزیع اجباری در ادارات و چاپ و توزیع کتاب از جمله فعالیتهای فرهنگی صورت گرفته بود.
تبلیغاتی گسترده با تمسک به رفتار مأموران ژاندارمری با روستاییان درحمایت از خوانین به راه افتاد که هدف این تبلیغات، جذب روستاییان تحت فشار خوانین بود. انقلاب بلشویکی هم در روسیه این گونه آغاز شده و تسری پیدا کرده بود. (جمیل حسنلی) سیاستهای غربگرایانه دوره رضا شاه که در سراسر ایران موجب نارضایتی مردم شده بود، محور دیگر توجه و پوشش خبری دستگاه تبلیغاتی ارتش سرخ بود تا بدین طریق طبقات شهری را به سوی خود جلب کند.
با ناکامی حزب توده ایران در تأمین منافع اتحاد جماهیر شوروی، تشکیل فرقه دموکرات برای اقدام عملی و فشار بر دولت ایران برای اخذ امتیاز نفت شمال ایران سرعت گرفت و به دستور سفارت شوروی حزب توده آذربایجان به تابعیت فرقه نوظهور دموکرات درآمد. از شهریور 1324 فعل و انفعالات ارتش سرخ و عوامل وابسته آن گسترش یافت. ضمن اینکه با مداخلات سیاسی و اعمال نفوذ موجبات تزلزل سیاسی حاکمیت مأموران دولتی شده بود. در همین حال به هدایت مأموران امنیتی شوروی تلگرافهایی توسط مهاجران به مسکو و درخواست الحاق آذربایجان به اتحاد جماهیر شوروی ارسال میشد. با تشدید این وضعیت آیتالله سید محمد باقر قاضی طباطبایی (پدر شهید آیتالله سید محمد علی قاضی طباطبایی) که از شخصیتهای صاحب نفوذ با خاندانی کهنسال در تبریز بود به نمایندگی از علما و مردم آذربایجان تلگرافی به مجلس شورای ملی در محکوم کردن اظهارات تجزیه طلبانه ارسال کرد. در همین رابطه وقتی سران فرقه دموکرات برای همراه کردن علما با اقدامات خود به آیتالله میرزا محمد ثقه الاسلام تبریزی (برادر شهید نیکنام میرزا علی ثقه الاسلام) مراجعه کردند و با یادآوری اقدامات ژاندارم ها خواستار همراهی وی با تجزیه آذربایجان شدند. میرزا محمد ثقه الاسلام در جواب گفته بود رفتار چند ژاندارم باعث نمیشود ایرانیت خود را کنار بگذاریم.
با حمایت کامل ارتش سرخ و تجهیز فرقه دموکرات به سلاحهای پیشرفته از اواخر آبان ماه، حرکتهای مسلحانه و کشتار مخالفان فرقه در روستاها و شهرهای مختلف آذربایجان به راه افتاد و با تسلیم شدن پادگان تبریز توسط درخشانی، فرقه دموکرات در 21 آذر ماه 1324 بر آذربایجان سلطه نظامی یافت. ارتش سرخ جلوی قوای اعزامی به آذربایجان را گرفت و عملاً کماندانیهای این کشور مأمور جلوگیری از اقدام ژاندارمری و ارتش ایران علیه فرقه بودند.
در دوره تسلط فرقه دموکرات بر آذربایجان، آیتالله میرزا فتاح شهیدی از شاگردان برجسته آیتالله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی به نمایندگی از ایشان مرجعیت مردم آذربایجان را برعهده داشت.
وی برای آگاهی از فعالیتهای فرقه، یکی از شاگردان خود را مأمور نفوذ در تشکیلات فرقه نمود تا از این طریق وی از تصمیمات فرقه مطلع شده، اقدامات پیشگیرانه را انجام دهد.
مهمترین اقدام آیتالله شهیدی که پایههای قدرت و مشروعیت فرقه را متزلزل ساخت، برپایی مجالس متعدد سوگواری به مناسبت ارتحال استاد خود سید ابوالحسن اصفهانی در تبریز و شهرهای مختلف آذربایجان بود. مجالس بزرگداشتی که به مدیریت وی برپا شد در حقیقت مبارزه منفی با مشروعیت فرقه دموکرات بود، به اتکای قدرت و حمایت نظامی ارتش سرخ مخالفان خود را قتل عام کرده و بر آذربایجان تسلط یافته بود. تداوم مجالس متعدد ترحیم تا چهلم آن مرجع فقید در آذربایجان ادامه یافت.
در سایر شهرستانهای آذربایجان، مردم و علما، مبارزات گسترده و همه جانبهای با فرقه دموکرات داشتهاند. در میانه نهضت میهن دوستان با همراهی علما به راه افتاده بود. در سراب حجت الاسلام صدری مهربانی مخالف سر سخت فرقه دموکرات بود. در اردبیل و مغان آیتالله صدوقی و آیتالله نجفی و سید بلخاص از مخالفان فرقه محسوب میشدند. در ارسباران نهضت میهن پرستان ارسباران به همراهی یکی از روحانیون منطقه به راه افتاده بود که رؤسای این نهضت بعد از نبردی شدید دستگیر و اعدام شدند. در مراغه میرزا حبیب مجتهد، فتوایی علیه فرقه دموکرات صادر کرده بود. در بناب آیتالله میرزا باقری بنابی از مخالفان فرقه بود.در مرند تعدادی از رجال شهر از جمله حجتالاسلام رفیعیان تلگرافی در مخالفت با تجزیه آذربایجان به مسکو ارسال کرده بودند، همه امضاکنندگان و حتی تلگرافچی که متصدی ارسال تلگراف بود به دستور استالین به قتل رسیدند حتی خانواده یکی از ایشان هم قتل عام شد. برای ایجاد رعب و وحشت کسانی که برای دفن مقتولین فرقه اقدام کرده بودند هم به قتل رسیدند!
فرجام سخن
در ظهور فرقه دموکرات عوامل مختلفی نقش آفرین بودهاند. نقش عامل خارجی در سوءاستفاده از شرایط نامناسب اجتماعی برای تأمین منافع خود بسیار مهم است. سیاستهای غربگرایانه حکومت پهلوی در آماده کردن بستر نارضایتی هم عامل مهمی بود. با این حال مردم و علمای آذربایجان بهعنوان حافظ و نگهبانان هویت ملی(تشیع و ایرانیت) مخالف فرقه دموکرات بودند. ضمن اینکه به جهت سیاستهای ضد مذهبی از حکومت پهلوی هم ناراضی بودند.با این حال مخالفت ایشان با فرقه به تباین عقیدتی با مرام کمونیستی بازمیگشت. در شهرهای مختلف آذربایجان علما با عدم همراهی خود، مشروعیت فرقه را نزد مردمی که گوش به فرمان نهاد دینی بودند به زیر سؤال برده بود. در این میان نقش محوری را مرجع وقت آذربایجان آیتالله العظمی شهیدی ایفا کرد. وقتی استالین پشت فرقه را در پی تفاهم احمد قوام به طمع نفت خالی کرد، طومار فرقه دموکرات قبل از آنکه پای ارتش ایران به آذربایجان برسد با قیام مردم قهرمان آذربایجان در هم پیچید.
آذربایجان به مثابه هدفی برای کمونیستها
صمد شفیعی مقدم
روزنامه نگار
تشکیل فرقه دموکرات در شرایطی صورت گرفت که حزب توده نیز در استان آذربایجان شعبههایی داشت ولی رهبران حزب توده در جریان تشکیل فرقه دموکرات قرار نگرفتند. فرقه دموکرات، حزب توده را غیر انقلابی میدانستند و معتقد بودند حزب توده بنا به مرامنامه خود حزبی است پارلمانتاریستی، حال آنکه فرقه دموکرات آذربایجان وظیفه انجام انقلاب ملی دموکراتیک را برعهده دارد. این مطلب نشان دهنده اختلافات در میان کمونیست های ایرانی در مورد نحوه گزینش تاکتیکهای مناسب برای نیل به انقلاب کمونیستی بود. (1)
پس از تشکیل حزب دموکرات کمیته ایالتی حزب توده در آذربایجان بدون اطلاع کمیته مرکزی حزب رسماً به حزب دموکرات پیوست.(2) کمیته مرکزی حزب توده نیز این انحلال و پیوستن به حزب دموکرات را مورد تقبیح شدید قرار داد.(3) اما این روند دیری نپایید و با اشاره شوروی فراکسیون حزب توده در مجلس چهاردهم حمایت از فرقه دموکرات را در دستور کار قرار داد. رضا رادمنش دبیرکل حزب توده و سخنگوی فراکسیون حزب در مجلس با اعتراف ضمنی به وابستگی فرقه دموکرات به شوروی و حمایت شوروی از آن، به انقلاب امریکا و انقلاب مشروطه و یاری جستن آنها از فرانسه و انگلستان اشاره میکند (4) و عبدالصمد کامبخش یکی دیگر از نمایندگان حزب در مجلس شورای ملی صریحاً در نطق خود اعلام کرد تا هنگامی که نسبت به یک همسایه ایران (شوروی) تبعیض وجود دارد، نیروهای اشغالکننده (شوروی) ایران را ترک نخواهند کرد.(5)
در هنگام شدت گرفتن بحران روابط ایران و شوروی در مورد مسأله آذربایجان و خروج نیروهای شوروی، حسن تقیزاده نماینده ایران شکایت دولت ایران را در دی ماه 1324 در شورای امنیت مطرح کرد. در این دوران، شوروی بر فعالیتهای خود برای روی کار آوردن یک کابینه موافق با سیاست های خود در ایران افزود. احمد قوام با اکثریت ضعیفی به نخستوزیری رسید. او در مقابل دربار و عوامل انگلیس قرار داشت و دولت شوروی تصور میکرد، میتواند با استفاده از به قدرت رسیدن او مسأله نفت شمال را به نحو مطلوب حل نماید. نمایندگان حزب توده نیز به وی رأی اعتماد دادند. حزب، قوام را مصمم به اصلاحات اساسی دموکراتیک معرفی میکرد و این حمایت ها تنها به این دلیل بود که قوام نسبت به خواستههای شوروی روی خوش نشان داده بود و توانسته بود این دولت را فریب بدهد.(6)
قوام بیدرنگ مذاکرات مستقیم با دولت شوروی را برای خروج نیروهایش از خاک ایران آغاز کرد، در این مذاکرات شوروی خواهان امتیاز نفت شمال بود و آذربایجان را یک مسأله داخلی تلقی می کرد که به دولت ایران و آذربایجان مربوط است. قوام نیز ضمن تأیید اصلاحات در آذربایجان در چارچوب انجمن های ایالتی و ولایتی بحث پیرامون نفت را به خروج نیروهای شوروی از ایران موکول ساخت.(7)
اما دولت شوروی با وجود تلقی مسأله آذربایجان بهعنوان یک امر داخلی، در مورد بازگشت نیروهای شوروی از ایران به ماده 6 قرارداد 1921 استناد میکرد در حالی که هیچ مداخله نظامی از خاک ایران آن کشور را مورد تهدید قرار نداده بود آن چنان که در ماده 6 قرارداد 1921 آمده بود در پی نزدیک شدن قوام با شوروی و فرقه دموکرات زمینه برای شرکت حزب توده در کابینه قوام آماده شد.(8)
با آغاز ماه عسل قوام و توده ای ها و امیدی که شوروی به حل مسأله نفت شمال در پی قرارداد قوام - سادچیکف پیدا کرده بود، در عمل فرقه دموکرات در مقابل دولت مرکزی خلع سلاح و بیپشتوانه شد. «مسئولان سیاسی شوروی رسماً به جعفر پیشهوری دستور داده بودند که نیروهای مسلح آذربایجان نباید در برابر قوای دولت مرکزی مقاومت کنند.»(9) بازیگردانی ماهرانه احمد قوام و اولتیماتوم ترومن به استالین برای خروج ارتش سرخ از ایران تیر خلاص را در مغز فرقهایها خالی کرد. به این ترتیب و با خروج قوای بیگانه که یکی از شروط برگزاری انتخابات مجلس بود، رقابت های انتخاباتی برای کسب کرسیهای مجلس مشروطه آغاز شد. این انتخابات که توسط حزب توده تحریم شده بود منجر به تشکیل مجلس پانزدهم شد؛ مجلسی که قاطعانه، موافقتنامه قوام- سادچیکف را رد کرد تا دولت شوروی و حامیان داخلیاش از این سیاست نیز طرفی نبندند.
منابع:
1- کولایی، الهه، استالینیسم و حزب توده ایران، ص131
2- طبری، احسان، کژراهه، ص68
3- کشاورز، فریدون، روزنامه ایران ما، شماره 459، 18 آذر 1324، ص2
4- روزنامه رسمی، دوره اول، شماره 253، ص900 و901
5- روزنامه رسمی، دوره اول، شماره 215، ص707
6 -کولایی، استالینیسم و...، ص136
7- عمیدی نوری، ابوالحسن، یادداشتهای سفر مسکو، روزنامه داد، شماره 713 و 717، ص3
8- کولایی، استالینیسم و...، ص139
9- همان، ص141
حسن مجیدی
مسئول صفحه تاریخ
10 نفر از سران و اعضای برجسته حزب توده ایران، دکتر نورالدین کیانوری، دکتر مرتضی یزدی، دکترحسین جودت، خسرو روزبه، مهندس علی علوی، عبدالحسین نوشین، اکبر شاندرمنی، محمود بقراطی، احمد قاسمی و صمد حکیمی که اوایل آذر ماه سال 1329 پرونده آنها در محاکم نظامی تحت بررسی بود، شامگاه جمعه 24 آذر همان سال با طراحی نقشهای توسط دکتر غلامحسین فروتن مسئول سازمان افسری حزب، از زندان قصر فرار کردند. بهدنبال این ماجرا، اداره کل شهربانی اقدام به صدور اطلاعیهای کرد که به نقل از روزنامه کوشش یکشنبه 26 آذر ماه ۱۳۲۹در پی میآید:
اعلامیه اداره کل شهربانی راجع به فرار زندانیان توده
ساعت 20/30 روز جمعه 1329/9/24 یک دستگاه کامیون که دارای رو پوش و علائم مشخصه ارتش وعدهای که ملبس به لباس نظامی بوده و یک نفر آنها با درجه سرهنگ ۲ آرتش [ارتش] و بقیه گروهبانی ارتش را دارا بودهاند، به درب زندان قصر آمده طبق مقررات به افسر نگهبان زندان مراجعه و با مذاکراتی که با ستوان یک [حسین] قبادی افسر نگهبان مینمایند، وارد محوطه زندان شده و سپس به درب زندان شماره ۲ سیاسی رفته و 10 نفر از زندانیان سیاسی را ستوان یکم [رفعت] محمدزاده افسر نگهبان زندان مذکور، طبق دستور ستوان یک قبادی به خارج آورده و به کامیون سوار و از زندان خارج میشوند. ستوان یک قبادی و ستوان یک محمدزاده افسران نگهبان نیز به همراهی آنها حر کت و به معاونین خود دستور میدهند تا مراجعت آنها مراقب باشند.معاونین این دو افسر نگهبان چون چند ساعتی گذشته و خبری از آنها دریافت نمینمایند مراتب را به مقامات بالاتر گزارش و بلافاصله موضوع تحت تعقیب و فرار مسلم میشود که روی خیانت این دو افسر و تبانی این عمل انجام و 10 نفر از زندانیان سیاسی را از زندان خارج ساختهاند. بلافاصله در تهران و در خارج اقدامات لازم برای دستگیری زندانیان و مرتکبین این عمل خیانت کارانه شروع گردید.
خاموشی پدر برق ایران
حاج محمدحسین امین الضرب [تاجر و بنیانگذار نخستین کارخانه برق تهران در دوره زمامداری مظفرالدین شاه] دیشب ساعت یازده به مرض سکته فوت نمود. تا نیم ساعت قبل از وفات هیچ آثار تألمی در او احساس نمیشده است. تا مقارن ساعت ۱۱ منزل آقای حاج شریعتمداررشتی میهمان بوده و در آن جا مختصری ابراز کسالت و درد قلب نموده و به همین جهت از صرف غذا خودداری مینماید، در ساعت مزبور به اتفاق آقای حاج بحرالعلوم با اتومبیل بهمنزل مراجعت مینماید و یکسره به اتاق خواب خود رفته و به محض اینکه در تختخواب استراحت مینماید، احساس درد شدیدی در قلب خود میکند، فوراً برخاسته در اتاق اندرون را میکوبد و اطلاع میدهد که نزد وی بیایند و او را تنها نگذارند، ولی همین که به تختخواب بازگشت مینماید، بلافاصله سکته عارض شده و فوت میکند، خواستن طبیب و آمدن دکتر لقمان الدوله هیچ نتیجه ای نداشته است زیرا قبل از رسیدن طبیب مشار الیه وفات مییابد.امروز صبح...تا ساعت ۱۱ که مراسم تشییع به عمل آمد، مرتباً جمعیت زیادی از طبقات مختلفه آقایان نمایندگان مجلس، علما، تجار، اصناف و محترمین در منزل آن مرحوم حضور یافتند و در ساعت مزبور جنازه را روی دوش تا مسافتی دور از منزل مشایعت نمودند. سپس جنازه را در اتومبیل قرار داده و تا بیرون دروازه حضرت عبدالعظیم مشایعت نمودند.بعضی از آقایان وزرا و آقای رئیس مجلس شورای ملی و آقای رئیس تشکیلات نظمیه و چند نفر از امرای لشکر و عده دیگر جنازه را تا زاویه مقدسه مشایعت کرده و پس از اجرای مراسم لازمه به ابن بابویه انتقال داده شد.حاج امین الضرب شصت و دو سال از عمرش میگذشت [متولد 26 اسفند 1250 در تهران] چند سال بود که به مرض قند مبتلا و مدتی در اروپا اقامت نموده و معالجه میکرد... حالت مزاجی امین الضرب در این اواخر خیلی خوب شده و حتی از طرف اطبا به صرف بعضی از اغذیه مجاز شده بود. بنابر این دیشب ناگهان مبتلا به مرض قلبی شد. مرحوم امین الضرب خدمات بسیاری به مملکت انجام داده و همیشه مصدر کارهای مهم ملی بوده است، مشارالیه در دوره اول مجلس سمت نیابت ریاست را دارا بود و در ادوار هفتم و هشتم نیز نمایندگی دارالشوری را داشت و در دوره نهم نیز به نمایندگی انتخاب شده بودند. به علاوه از بدو تشکیل اتاق تجارت سمت ریاست این اتاق را مرتباً به عهده داشتند.
روزنامه اطلاعات- شنبه 26 آذرماه ۱۳۱۱
رئیس شهربانی کل کشور- سرتیپ محمددفتری
سالگرد ورود اولین خودرو به ایران
صدای بوق در خیابانهای طهران
فرهاد عبداللهی
پژوهشگر تاریخ
روز 21 آذر سال 1279 هجری شمسی-12 دسامبر1900 میلادی، مظفرالدین شاه قاجار در اولین سفر خود به اروپا در بلژیک با پول استقراضی از بانک شاهنشاهی ایران که متعلق به دولت بریتانیا بود، دو دستگاه رنو خریداری کرد.
«مظفرالدین شاه خطاب به مدیر کمپانی رنو میپرسد: این دو دستگاه را با ما چند حساب میکنید؟ مدیرکمپانی پس از تعظیم و عرض ادب خطاب به پادشاه ایران میگوید: اتومبیل اول رایگان و اتومبیل دوم 16000 فرانک و اتومبیلهای بعدی هر کدام 15000 فرانک فرانسه. شاه میگوید: مگر اتومبیلهای بعدی در کار است؟ مدیر کمپانی میگوید: ما حدود 100 دستگاه اتومبیل برای صدور به ایران در نظر گرفته ایم، زیرا مسلم میدانیم به محض بازگشت اعلیحضرت به ایران، عده زیادی از شاهزادگان و بزرگان و سیاستمداران و رجال ایرانی خواهان خرید اتومبیل خواهند شد. شاه گفت: ما عادت نداریم از بیگانگان چیزی به رایگان بگیریم خواهند گفت رشوه گرفتهایم. مدیر کمپانی گفت: خیر قربان امکان ندارد. استدعا دارم اولین اتومبیل را بهعنوان کادو قبول نمائید.» از دو دستگاه اتومبیل رنو نفت سوز مدل 1900 میلادی خریداری شده که به وسیله وزیر مختار ایران از طریق دریا به مملکت فرستاده شد ، تنها یکی از آنها با رنگ آبی آسمانی و به رانندگی مهندس مسیو وارنه فرانسوی سالم به ایران رسید و دیگری در میانه راه ماند. پس از مظفرالدین شاه، این خودرو تا روز 25 محرم 1325هجری قمری در رکاب فرزند او محمدعلی شاه بود. اما واقعه دوشان تپه و ماجرای ترور نافرجام شاه، سرنوشت دیگری برای او و اتومبیل مزبور رقم زد:«محمدعلی شاه با کوکبه باشکوهی برای گردش، رهسپار دوشان تپه شد. اتومبیل شاه که خالی بود و به وسیله یک نفر شوفر فرانسوی رانده میشد، در جلو حرکت میکرد و در پشت آن، یک کالسکه شش اسبه که شاه در آن جا داشت و توسط عده زیادی از غلامان کشیکخانه و امیربهادر احاطه شده بود، دیده میشد. کوکبه شاهی وارد خیابان باغ وحش که امروز به خیابان اکباتان معروف است، شد و هنوز به خم (پیچ) خیابان که به طرف خانههای ظلالسلطان میرفت، نرسیده بود که یک بمب به طرف اتومبیل پرتاب شد و قسمتی از اتومبیل را خرد کرد و چند نفر که اطراف آن بودند، کشته شدند و شوفر هم قدری مجروح شد...»(1) احمدشاه قاجار پس از مظفرالدین شاه دومین پادشاه ایران بود که یک دستگاه خودرو برای خود خرید. به غیر از دربار قاجار، حسن وثوق الدوله، نخستوزیر احمدشاه و سیاحان اروپایی نیز اولین اتومبیلها را وارد ایران کردند.با ظهور سلسله پهلوی و تمرکز حکومت بر تجددطلبی و گسترش مظاهر غربی در ایران، اتومبیل به شکل یک کالای لوکس و تجملی در بین درباریان، رجال، افراد متمول، مالکان و تجار بزرگ رواج یافت و در تقابل بین سنت و مدرنیته، سورچیان و گاریچیان جای خود را به رانندگان خودروها دادند. اجباری شدن داشتن تصدیق (گواهینامه) در سال 1305 و تدوین اولین آییننامه راهنمایی و رانندگی درسال 1307 نتیجه ازدیاد تردد اتومبیل در خیابانهای طهران و سایر بلاد بود.
منبع: 1- ملکزاده، مهدی- تاریخ انقلاب مشروطیت