«ایران» از راهبردهای ضدامنیتی امریکا در غرب آسیا گزارش می دهد
خروج دردسرساز
عماد هلالات
پژوهشگر حوزه بینالملل
مسأله خروج امریکا از افغانستان در سال2021 و موضوع خاورمیانه پسا امریکایی، کانون مباحث فکری اندیشمندان بینالملل است. یکی از موضوعات بسیار مهم در منطقه در دوران جدید، ترتیبات امنیتی منطقهای و همچنین کلان راهبرد ایالات متحده برای ایجاد نظم دلخواه در منطقه است. ایالات متحده بخوبی این را فهم کرده است که دیگر نمیتواند با وجود بازیگران کلیدی در منطقه غرب آسیا به تنهایی نقشآفرینی کند. تحولات بینالملل همچنین تواناییهای ایالات متحده را سلب کرده است. براین اساس امریکا برای مناسبات جدید منطقهای خود بهدنبال نظم حداقلی با وجود بازیگرانی که قدرت این کشور را در منطقه به چالش کشیدهاند، همچون ایران است.
ایالات متحده برای مهار ایران در کنار حضور نظامی خود در منطقه، راهبرد کلان و تاکتیکهای مختلفی را اتخاذ کرده است. بحران اوکراین و قدرت گرفتن چین، موضوعاتی هستند که باعث تحلیل توانایی این کشور برای مدیریت نظم امروزی شدهاند. براین اساس ایالات متحده بهدنبال سرشکن کردن هزینههای خود در منطقه با حضور بازیگران مختلف منطقهای است. نگاه کلی در چند وقت اخیر به مناطق پیرامونی ایران حاکی از آن است که برخی از کشورها و رژیمهای همراه با سیاستهای امریکا، نگرانی خود را نسبت به مسأله خروج امریکا از منطقه و همچنین برنامه هستهای ایران اعلام کردهاند. ایالات متحده نیز بهدنبال این است که در صورت توافق هستهای با جمهوری اسلامی ترتیبات منطقه را به گونهای صورت دهد که کشورهای مخالف توافق هستهای و همچنین بازیگران و رژیمهای مخالف جمهوری اسلامی، منافع خود را داشته باشند.
راهبردهای ایالات متحده را میتوان در چند محور بیان کرد:
1-ائتلافسازی و ایجاد شراکت راهبردی بین کشورهای منطقه: در این راهبرد ایالات متحده بهدنبال این است که ائتلافهای منطقهای جدیدی را صورت دهد که باتوجه به اینکه کشورهای منطقه، توانایی رویاروی مستقیم با ایران را ندارند، به سمت ائتلافسازی و مرتفع کردن خلأهای امنیتی و ناتوانی خود در برابر ایران باشند. طبق این راهبرد، ایالات متحده به کشورهای منطقه خاطرنشان کرده است که ایران بهدنبال هژمونی در منطقه است و توافق هستهای میتواند جلوی هژمون شدن ایران در منطقه را بگیرد. از سویی دیگر استراتژیستهای امریکایی عنوان میکنند که حتی در صورت توافق هستهای هم ایران به سمت هژمون شدن خواهد رفت و توافق هستهای نمیتواند جلوی پیشرفتهای ایران و همپیمانانش در منطقه را بگیرد. پس برای جلوگیری از هژمون شدن ایران در منطقه باید به سمت ائتلافسازی جدیدی رفت که هزینههای آن بر همه کشورهای مخالف ایران سرشکن شود. در همین راستا یکی از نشستهای اخیر که در فروردین ماه برگزار شد، نشست نقب در جنوب سرزمینهای اشغالی بود. المانیتور در گزارش خود عنوان میکند که نشست اسرائیل و کشورهای عرب(مصر، مراکش، امارات، بحرین) بهدنبال «معماری جدید منطقهای» علیه ایران است. این نشست با حضور آنتونی بلینکن وزیر خارجه امریکا برگزار شد. المانیتور در این زمینه میگوید:
«بلینکن به نمایندگان کشورهای عرب و مقامات ارشد اسرائیل اطمینان داد که ایالات متحده به حمایت از آنها ادامه خواهد داد، زیرا آنها با تهدیدات امنیتی ناشی از ایران و شبکه شبه نظامیان نیابتی آن در سراسر خاورمیانه روبهرو هستند. تضمینهای این دیپلمات ارشد در بحبوحه نگرانیهایی مبنی بر اینکه بازگشت احتمالی قریبالوقوع امریکا به توافق هستهای 2015، همراه با تغییر تمرکز استراتژیک به سمت آسیا و اقیانوس آرام، میتواند شرکا و متحدان واشنگتن در خاورمیانه را آسیبپذیر کند، بیان شد. قبل و بعد از آن هم نشستهای مختلفی از جمله نشست شرم الشیخ و نشست عقبه برگزار شد.
2-عادسازی روابط با رژیم صهیونیستی؛ از سال 2016 و روی کار آمدن دونالد ترامپ مسأله عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی قوت گرفت که حاصل فرایند آن، معاهده آبراهام (معاهده قرن) است. هرچند این معاهده شکست خورد، اما یکی از دستاوردهای آن برای رژیم صهیونیستی عادیسازی روابط برخی از کشورهای جهان عرب با این رژیم است. قبل از آن، مصر در معاهده کمپ دیوید و اردن در پیمان وادی عقبه روابط خود را با رژیم صهیونیستی عادی کردند. در سال 2020 امارات و بحرین از کشورهای حوزه خلیج فارس و مراکش و سودان از کشورهای شمال آفریقا نیز روابط دیپلماتیک خود را با رژیم صهیونیستی برقرار کردند. البته سودان هنوز به تبادل سفیر نپرداخته و در حال حاضر روابطش در حوزه امنیتی است. به نظر میرسد که قطار عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی، به این چند کشور خلاصه نشود و کشورهای عرب دیگری هم به این چرخه اضافه خواهند شد. طبق این راهبرد، رژیم صهیونیستی بهعنوان بازیگری که میتواند امنیت برخی از این کشورها را تأمین کند، معرفی میشود. طبق این راهبرد خطر ایران برای این کشورها از رژیم صهیونیستی بیشتر است و برای جلوگیری از هژمون شدن ایران در منطقه باید کشورهای دیگری بخصوص همسایگان ایران هم به این روند بپیوندند؛ روندی که باعث میشود رژیم صهیونیستی بهعنوان عامل ثبات در این منطقه معرفی شود. در همین راستا، محمد بن سلمان ولیعهد سعودی در مصاحبهای با مجله آتلانتیک گفته بود: ما اسرائیل را دشمن نمیدانیم، بلکه به آن بهعنوان یک متحد بالقوه در بسیاری از منافع مینگریم که میتوانیم با یکدیگر برای تحقق آن تلاش کنیم، اما قبل از آن باید برخی مسائل را حل کرد.
3- بیثباتسازی مناطق پیرامونی ایران: ایران در یک منطقه بسیار راهبردی و استراتژیک قرار گرفته است. موقعیت ژئوپلیتیک ایران، به گونهای است که محل اتصال شمال به جنوب و غرب به شرق است که هم میتواند مزیت سیاسی و هم مزیت اقتصادی برای ایران داشته باشد. کریدور شمال جنوب از ایران عبور میکند و کریدور شرق به غرب و شرق به شمال هم از ایران گذر میکند. یکی از راهبردهای جدید ایالات متحده برای ایران، بیثباتسازی مناطق پیرامونی ایران است به گونهای که ناامنی و بیثباتی در مرزهای ایران به گونهای باشد که از یک طرف ایران نتواند از مزیتهای سیاسی و اقتصادی موقعیت خود استفاده کند و از سویی دیگر ناامنی به ایران هم سرایت و ایران را درگیر مسائل امنیتی کند. برای داشتن درک درستی از وضعیت مذکور، کافی است به حوادث چند وقت اخیر در مناطق پیرامونی ایران توجه کنیم.
بهعنوان نمونه میتوان به ناامنی در قفقاز جنوبی و شعله ور کردن مجدد آتش نزاع در قره باغ و ایجاد درگیری در شمال و شمال غرب ایران که با استفاده از گروههای تروریستی و حضور رژیم صهیونیستی همراه بود، اشاره کرد. هرچند ایران هم با ابزارهای دیپلماتیک و هم با برگزاری رزمایشهای نظامی نسبت به ناامن کردن قفقاز جنوبی و تغییر وضعیت موجود در آن منطقه واکنش نشان داد، اما همچنان موضوع قره باغ چالشی در آن منطقه است. در شرق و جنوب شرق کشور هم ایالات متحده با استفاده از گروههای تروریستی، همچون داعش بهدنبال ناامن کردن شرق کشور است. در همین زمینه رهبر معظم انقلاب در جلسه درس خارج خود، نکاتی را درباره نقش امریکا در انتقال داعش از سوریه و عراق به افغانستان و تحلیل ماهیت و اهداف این موضوع بیان کردند. ایشان در جلسه درس خارج خود در تاریخ 10 بهمن سال 1396 این مسأله را این طور خاطرنشان کردند: «همان دستهایی که با ایجاد داعش، آن را ابزاری برای ظلم و جنایت علیه مردم در سوریه و عراق قرار داد، امروز پس از شکست در آن مناطق بهدنبال انتقال داعش به افغانستان هستند و کشتارهای اخیر در واقع آغاز همین نقشه است. برای تروریستهای مورد حمایت امریکا، شیعه و سنی فرق نمیکند و مردم غیرنظامی اعم از شیعه و سنی هدف آنها هستند. امریکا بهدنبال آن است که این منطقه روی خوش نبیند و دولتها و ملتهای منطقه به خود مشغول باشند تا به فکر معارضه با عامل خبیث استکبار یعنی صهیونیسم نیفتند. امریکاییها خود عامل اصلی ناامنی در افغانستان هستند و کشتارهایی که به اسم مذهب در این منطقه از حدود بیست سال قبل انجام گرفت، مستقیم یا غیرمستقیم بوسیله عوامل امریکا بود و اکنون نیز بهدنبال آن هستند که با ایجاد ناامنی، اهداف سیاسی و اقتصادیشان را پیش ببرند. لعنت خدا بر استکبار و عوامل آن و بر رژیم خبیث و جنایتکار صهیونیستی و امریکا که اینگونه مسلمانان را نابود میکنند.»
با وجود روی کار آمدن هیأت حاکمه موقت در افغانستان، ناامنی در شرق ایران و مناطقی از افغانستان افزایش پیدا کرده است. آنچه امروز در حوادث خونبار افغانستان میبینیم، وقوع و ظهور همان پیشبینی رهبر انقلاب است. دولت امریکا آنقدر برنامه خروج از افغانستان را به تأخیر انداخت تا از دو موضوع اطمینان حاصل کند؛ نخست، اطمینان از خلأ قدرت در افغانستان و دوم، انتقال و استقرار داعش در خاک این کشور. در غرب هم ایالات متحده به دنبال احیای هستههای خفته داعش در عراق است. ایالات متحده با استفاده از خلأقدرت پیش آمده در عراق و اختلاف گروههای سیاسی در این کشور، به دنبال ادامه حضور و فعال کردن هستههای داعش در استانهای سنینشین الانبار، صلاحالدین، کرکوک و بخشهایی از استان دیاله و همچنین موصل است. گزارشهای مختلف اخیر که توسط نهادهای امنیتی عراقی از وضعیت این کشور به دست آمده است، حکایت از آن دارد که گروه تروریستی داعش بار دیگر فعالیتهای خود را تحت حمایتهای ایالات متحده امریکا آغاز کرده است. بسیاری از رهبران عشایر سنی نشین در عراق که در سالهای 2013 تا 2015 در استان الانبار و صلاحالدین و نینوا با داعش همکاری کرده و باعث تسلط این گروه تروریستی بر این استانها شده بودند، بار دیگر درحال بازگشت به عراق هستند. یکی از این چهرههای سرشناس، سلمان حاتم یکی از شیوخ سنی نشین در استان الانبار است که نقش مهمی در تسلط داعش بر این استان داشت.
سخن پایانی
هرچند جمهوری اسلامی بهدنبال ایجاد ترتیبات امنیتی منطقهای با حضور کشورهای منطقه و بدون حضور قدرتهای خارجی و مداخلهگر است و در این راستا در قالب مذاکرات بغداد با حکام سعودی گفتوگو کرده است؛ اما ظاهراً برخی از کشورها چه در قالب همکاری با ایالات متحده و چه در قالب همکاری با رژیم صهیونیستی بهدنبال بیثباتسازی منطقه هستند. امری که شاید بتوانند در کوتاه مدت به نتایجی برسند اما در بلند مدت قطعاً با بحرانهای مختلف مواجه خواهند شد. تجربه این کشورها در سوریه و سرمایهگذاری روی تروریسم و همچنین بحران یمن، شاهدی بزرگ برای همه کشورهای منطقه است که همراه سیاستهای ایالات متحده در منطقه هستند. بر این اساس میتوان موارد ذیل را برای حوزه تصمیمسازی تجویز کرد:
1-تسریع روند تشکیل دولت درعراق با وجود اختلافات سیاسی موجود در بیت شیعی
2- تعیین تکلیف سیاست ایران در قبال هیأت حاکمه جدید در افغانستان و نحوه مواجهه با تحولات شرق و جنوب شرق کشور
3-موضوع قرهباغ بهعنوان آتش زیر خاکستر میباشد که گذر زمان نمیتواند آن را حل کند و در صورتی که ایران نقش آفرینی نکند، بازیگران خارجی همچون رژیم صهیونیستی حضور خود را در آن منطقه گسترش خواهند داد.
4-قطار عادیسازی روابط با رژیم به چند کشور معرفی شده ختم نخواهد شد و ایران باید موضع با صلابتتری نسبت به تحولات جاری داشته باشد.