فضائل فاطمی در بیان بزرگان اهل سنت
بانوی پاک نهاد
باسم مکداش
ترجمه : عبدالحسین طالعی
باسم مکداش عالم محقق معاصر لبنانی اهل تسنن، باب سوم از کتاب خود «الدرر البهیه بفضائل العترة النبویة و الذریة بروایات اهل السنة الصحیحه المرضیه» را به حضرت زهرا(س)اختصاص داده است. وی در مقدمه اشاره میکند که انگیزهاش از نگارش کتاب، مقابله با دو موج غلوّ و تقصیر اهل تسنّن در باب فضائل اهل بیت و بسنده کردن به احادیث صحیح (بر طبق مبانی علم الحدیث اهل تسنن) است. گزیدهای از این باب درتبیین سیمای معنوی دخت گرامی رسول خدا از پی میآید.
فاطمه الزهرا بانوی پاک نهاد، دخت گرامی سیدالعالمین و بانوی بانوان بهشتی، یکی از برترین بانوان بهشت و محبوبترین مردم نزد رسول خدا(ص)و پاره تن آن گرامی است؛ آنچه پیامبر را میآزارد بانو را میآزارد و آنچه پیامبر را میرنجاند بانو را میرنجاند.
مادر حسنین – دو سرور جوانان بهشتی – است، جده سادات و خاندان پاک است و همسر امام علی که به امر خدای تعالی به تزویج او در آمد.
بانوی عارف، ناسک زاهد، که مادرش مولای ما خدیجه بنت خویلد بود، محبوبه پیامبر و نخستین همسر او بود.
سرور ما علی در سال دوم هجری پس از جنگ بدر، او را به تزویج خود در آورد.
فضائل او بسیار و مناقبش بیشمار و بسی درخشان است. در شرافت و فخر او همین بس که پاره تن رسول خدا است، برترین بانو در جهان و بانوی بانوان این امت، بلکه سرور بهشتیان بود.
انس بن مالک گوید: از مادرم درباره فاطمه دخت رسول خدا پرسیدم. گفت: مانند ماه شب بدر (شب چهاردهم) بود... شباهت فراوان به پیامبر داشت. (حاکم نیشابوری، مستدرک 3/176).
ام المؤمنین عایشه گوید: کسی ندیدم که مانند فاطمه در کلام و گفتار به پیامبر همانند باشد. چون فاطمه بر پیامبر وارد میشد، پیامبر به او خوشامد میگفت و پیش پایش بر میخاست، دستش را میگرفت و میبوسید و در جای خود مینشانید. (حاکم نیشابوری، مستدرک 3/167، بیهقی، السنن الکبری 7/101. حاکم آن را صحیح میداند و ذهبی با او موافقت کرده است).
ابوثعلبه خشنی گوید: وقتی رسول خدا از سفر باز میگشت، در مسجد دو رکعت نماز میگزارد، آنگاه نزد فاطمه میرفت، پس از او نزد همسران میرفت.
روزی از سفری باز گشت. دو رکعت نماز در مسجد گزارد، آنگاه نزد فاطمه رفت. دید که بر در خانه ایستاده است. فاطمه صورت و دیدگان پدر را بوسید در حالی که میگریست. پیامبر علت گریهاش را پرسید. بانو گفت: میبینم که رنجیده و خستهای و کهنگی بر جامه ات نشسته است.
فرمود: گریه مکن؛ خداوند پدرت را به کاری برانگیخته که در روی زمین، نه خانهای هست و نه خیمهای، نه شنی و نه سنگی، نه پشمی و نه مویی، مگر آنکه خداوند عزّت و ذلّت آن را به واسطه (ایمان آوردن یا نیاوردن به) او رقم میزند؛ و این تا آنجا میرسد که پرده سیاه شب کشیده میشود. (ابونعیم، حلیة الاولیاء 2/30، طبرانی، المعجم الکبیر 22/225، حاکم، مستدرک 3/169. حاکم روایت را صحیح میداند).
ابوحازم گوید: مردم از سهل بن سعد ساعدی میپرسیدند در حالی که کسی میان من و او نبود. پرسیدند: زخمهای پیامبر چگونه مداوا میشد؟ گفت: هیچ کسی نمانده که بهتر از من این را بداند. علی با سپر خود آب میآورد و فاطمه خون را از چهره پیامبر پاک میکرد. همچنین حصیری آوردند و سوزاندند تا خاکستر آن را بر زخم حضرتش نهند. (بخاری، الجامع الصحیح، کتاب الوضوء، باب غسل المرأه آباها الدم عن وجهه؛ همین مضمون را بخاری در دو موضع دیگر آورده است: همان منبع: بخاری، کتاب الجهاد و السیر، باب لبس البیضه؛ مسلم، کتاب الجهاد و السیر، باب غزوه احد؛ بخاری، کتاب الطب، باب حرق الحصیر لیسدّ به الدم).
علباء بن احمر یشکری گوید: ابوبکر فاطمه را از پیامبر خواستگاری کرد. پیامبر فرمود: من در این مورد فرمان الهی را چشم به راهم.
ابوبکر این مطلب را به عمر گفت. عمر گفت: پیامبر تو را برگردانید. ابوبکر به عمر گفت: تو به خواستگاری برو. عمر به خواستگاری رفت و پیامبر مشابه همان جواب را به او داد. عمر نزد ابوبکر رفت و به او خبر داد. ابوبکر به عمر پاسخ داد: تو را نیز برگردانید.
خانواده علی به او گفتند: تو به خواستگاری فاطمه برو. گفت: بعد از ابوبکر و عمر؟ در پاسخ، خویشاوندی او با پیامبر را یادآور شدند. علی به خواستگاری رفت و پیامبر فاطمه را به تزویج او در آورد. علی برخی از کالاها را به بهای چهارصد و هشتاد درهم برایش خرید. پیامبر فرمود: «دو ثلث آن را برای عطر و یک ثلث را برای کالا قرار میدهم.» (ابن سعد، الطبقات الکبری 8/19 – 20).
محدث نام آور، محمد بن جعفر کتّانی در کتاب «نظم المتناثر فی الحدیث المتواتر»، به شماره 234 حدیثی یاد کرده به این مضمون که فاطمه محبوبترین فرد نزد پیامبر بود. آنگاه میافزاید: حدیث، از چندین طریق رسیده که از مجموع آنها تواتر معنوی بهدست میآید.
کتانی از عزیزی در شرح الجامع نقل میکند: این مضمون در چندین حدیث آمده که مجموع آنها تواتر معنوی را میرساند. در التیسیر در شرح حدیث «احبّ اهل بیتی الی الحسن و الحسین» گوید: حق این است که فاطمه محبوبیت مطلق دارد. این مطلب در چند حدیث آمده است که مجموع آنها تواتر معنوی دارد. احادیث دیگر به این معنا است که آن محبوبها نیز از آن محبوب مطلق هستند یا بر سبیل اختلاف جهت است.
کتانی میافزاید: ترمذی به سند حسن و حاکم به سند صحیح و طیالسی و طبرانی و دیلمی و دیگران از اسامه بن زید مرفوعاً روایت کردهاند که پیامبر فرمود: «احبّ اهلی الی فاطمه». در کتاب التیسیر گوید: اسناد آن صحیح است. (کتانی، نظم المتناثر فی الحدیث المتواتر / 207.)
طبرانی در المعجم الکبیر 11/66 و هیثمی در مجمع الزوائد 9/202 آن را روایت کردهاند و هیثمی گوید: طبرانی روایتش کرده و رجال آن رجال صحیح هستند.
مسور بن مخرمه گوید: رسول خدا فرمود: فاطمه پاره تن من است، هر که او را به خشم آورد مرا به غضب آورده است.
حدیث مورد اتفاق است. بخاری در صحیح، کتاب فضائل اصحاب النبی، باب مناقب فاطمه علیها السلام؛ مسلم در صحیح، کتاب فضائل الصحابه، باب فضائل فاطمه بنت النبی و دیگر محدثان نیز آوردهاند، مانند: نسایی، ابو داوود، ترمذی، ابن ماجه در کتابهای خود تحت عنوان سنن و احمد در مسند.
در این حدیث، فضیلتی برای سیده فاطمه و ویژگی برای اوست که خداوند، او را بدان اختصاص داده است. آن فضیلت این است که هر کسی او را به غضب آورد، پیامبر را به غضب آورده است، یعنی پیامبر را آزرده است. و در مورد چنین کسی، حکم به عذاب الیم داده شده است. خدای تعالی میفرماید: «کسانی که پیامبر خدا را بیازارند، عذابی دردناک در انتظار آنها است» (توبه – 61).
عایشه گوید: پیامبر در بیماری آخرین روزهای عمر خود فرمود: «ای فاطمه! آیا نمیپسندی که سرور بانوان جهان و سرور بانوان این امّت و سرور بانوان مؤمن باشی؟» (حاکم، در مستدرک 3/170 آورده و گوید: اسناد آن صحیح است، گرچه بخاری و مسلم نیاورده اند).
علی بن ابی طالب گوید:
پیامبر فاطمه را به تزویج من در آورد. روزی علی به فاطمه گفت: به خدا سوگند آن اندازه آب از چاه کشیدهام که سینهام درد گرفته است. اسیرانی برای پدرت آوردهاند، برو و از او بخواه که یکی از آنها را به ما بسپارد (که در کارهای مربوط به خانه به ما کمک کند).
فاطمه در پاسخ گفت: من هم به خدا سوگند آن اندازه گندم آرد کردهام که دستهایم پینه بستهاند. بدین روی نزد پیامبر رفت. فرمود: برای چه کار آمدهای، دخترم؟ گفت: آمدهام که خدمت شما عرض سلام کنم. اما از گفتن خواستهاش حیا کرد و بازگشت.
وقتی بازگشت، علی گفت: چه کردی؟ پاسخ داد: حیا کردم که مطلب را بگویم. بار دیگر – این بار با هم – رفتیم. من گفتم: یا رسولالله! آنقدر آب از چاه کشیدهام که سینهام درد گرفته است. فاطمه نیز گفت: آنقدر گندم آرد کردهام که دستانم پینه بستهاند. حال که خداوند، فردی اسیر را به شما داده، در خدمت ما در آور.
پیامبر فرمود: «وقتی نیازمندی اهل صفّه را میبینم چگونه به شما خدمتگزار بدهم؟
هر دو بازگشتیم. پیامبر به خانهشان آمد و فقرشان را دید. آنگاه به آنها فرمود: بهجای خدمتگزار کلماتی به شما بیاموزم که جبرئیل به من آموخت. بعد از هر نماز ده بار تسبیح، ده بار تحمید و ده بار تکبیر بگویید. سپس تسبیحات مشهور را برای قبل از خواب به آنها آموخت.
علی گوید: به خدا این کلمات را از آن زمان که پیامبر به من آموخت رها نکردم، راوی گوید: ابن کوّاء پرسید: حتی شب صفین؟ پاسخ داد: آری، حتی شب صفین. (احمد، مسند 1/106 – 107؛ مسلم، صحیح، کتاب الدعوات؛ و منابع حدیثی دیگر از طرق مختلف و به الفاظ مختلف).
توضیح:
نکاتی از این حدیث بر میآید:
یک. این حدیث وضع و نحوه برخورد مولایمان فاطمه را با همسرش علی میرساند که در جهت زهد و دوری از دنیا و تواضع و پرهیز از خوشگذرانی و اسراف نمونه بود و باید چنین باشد، چرا که خانه، خانه نبوت و معدن تقوا و فضائل بود و ریشه هر نور و علم و خیر و صلاح در همین خانه است.
دو. در این حدیث میبینیم که پیامبر همان را که برای خود برگزیده، برای دخترش نیز برگزیده، یعنی عدم وابستگی به زندگی دنیا، ترجیح آخرت را بر آن، صبر بر دشواریهای زندگی، توجه به نیازمندان بیش از خود، دوری از رفاه زدگی و تشبّه به اهل دنیا و.... این همه بدان روی است که مزید ثواب و علوّ مقام و سیادت بر دیگران دستیاب شود.
سه. همچنین در حدیث اشارهای است به اینکه برای مسلمان سزاوار است که در زندگی کار برتر را برگزیند. میبینیم که پیامبر دختر خود و همسر او را بهجای خادم، به یاد خدای تعالی و تقویت روح دلالت میکند و به آنها میگوید که این کلمات، برای شما بهتر از خادم است؛ زیرا یاد خدا نعمت دائمی است، ولی خادم فقط برای چند روز دنیا فایده میرساند.
چهار. در حدیث اشارهای نیز هست به این نکته که انسان مداومت بر یاد خدا را نباید از دست نهد، حتی در دشواریها و گرفتاریها، چنانکه علی بن ابی طالب این اذکار را حتی در گرماگرم صفین فرو نگذاشت.
دست در دست نبی(ص)، دوشادوش علی(ع)
اسماعیل علوی/ رسول خدا سربربالین مرگ نهاده ومدینةالنبی از این خبر شوکه بود و نمیدانست با واقعیت تلخ فقدان پیامبرخاتم(ص) چگونه کنار بیاید! این همه درحالی بود که پیامبرگرامی اسلام(ص)پیش از این به پیروانش بارها وبارها با کنایه و صراحت گفته بود بشری همانند آنان است و فرشته مرگ سراغ او هم خواهد آمد، حتی در حجة الوداع برپایه این خبر، حاجیان را درگره مواصلاتی غدیر و قبل از آنکه هریک به سویی پراکنده شوند گردآورده و در حلقه سیاهه انبوه آنان در راستای مدیریت این اتفاق قریب الوقوع به امر الهی افضل امت خویش و نخبه اطرافیانش – علی(ع)- را بهعنوان جانشین بعد از خود معرفی نموده و از لطف و راهنمایی چیزی فرونگذارد،اما اینک مسلمانان با شنیدن خبرارتحال پیامبر اسلام(ص)افسرده و منفعل هر یک به گوشهای خزیده و فرصت میدانداری برای کسانی که استمرار«رسالت» را نه درهدایت و «امامت» تالی رسول خدا(ص)، بلکه در «خلافت» و زمامداری جامعه به سیاق پیشینیان یعنی «شیخوخیت» محدود میدانستند، فراهم
آمد. تو گویی پیامبراسلام برای بنیانگذاری سلسلهای تازه از میان قریش مبعوث و واقعه غدیر از اساس نبوده است. آنان پیش از آنکه پیکر رسول خدا را به خاک بسپارند در سقیفه به شور نشستند تا از میان خود کسی را به امارت بگمارند. بیهیچ دغدغه اینکه خود رسول(ص) به امر الهی این مهم را پیشاپیش به انجام رسانده اند!... و دریغ و درد که نشست سقیفه شکاف بزرگی میان صف مسلمانان بهوجود آورد و پیامدهایش بارها و بارها کام دلسوزان و آگاهان تاریخ را بشدت تلخ و جگرشان را سوزانده است.
هنوزعلی(ع) بههمراه تعداد اندکی از صحابه کار تدفین پیامبر را به اتمام نرسانده بودند که خبر برپایی سقیفه انتشار یافت. اما علی(ع) کسی نبود که کار تدفین پیامبر خدا را واگذارد و خود را به سقیفه رسانده و دعوی حق کند. این بود که کار تدفین پیامبر و انتخاب خلیفه از سوی اصحاب سقیفه، تقریباً همزمان پیش رفت و درپایان جمع معدودی در تشییع رسول خدا(ص) و جمع بیشتری همراه برگزیده شورای سقیفه روانه مسجد شدند تا مردم را از تصمیم خود باخبر کنند.
شوراییان که کار را تمام شده میپنداشتند به سوی بزرگان غایب در سقیفه از جمله علی(ع) رفتند تا با بیعت گرفتن از آنان ولو با توسل بهزور پرونده بیعت را کامل کنند. فاطمه(س) که از نزدیک شاهد این وقایع تلخ بود و از نسبت همسرش با عمق رسالت اسلامی پدرش آگاهی داشت، سکوت را جایز ندانسته و به اعتراض قد برافراشت. از پی این تصمیم یک به یک به در خانه انصار و مهاجر رفت و خاطرات مشترکش با آنان، پیرامون جایگاه علی(ع)، نسبت ایشان با رسالت محمدی(ص) و برگزیدنشان به امر الهی از سوی پیامبر خدا(ص) را یاد آور شد، اما کاری از پیش نرفت،زیرا آنان یا از روی ترس یا به طمعی، روش کنارهگیری و سکوت را به بهانه عمل انجام شده پیش گرفته و حاضر
به یاری نشدند.
اینک فاطمه بایستی علاوه بر داغ از دست دادن پدری همچون رسول خدا(ص)، آلام طاقت سوز دیگری که همچون موج دریا پیاپی قلب او را میشکافت و هربار کوهی از غم بر دلش بار مینمود، تاب بیاورد. اما زهرای مرضیه تاب این همه آلام را نداشت و با فاصله کمی به پدرش ملحق شد و نخلستانهای مدینه دیگرشاهد مویههای شبانه او نبودند.
جلوه ای از رفتار سیاسی حضرت زهرا (س) به بیان آیت الله جوادی آملی
فاطمه(س)فریاد بلند بیداری و حق طلبی
زهرای مرضیه(ع) که با مصیبت بزرگ رحلت پدرعظیمالشأن خویش داغدار بود، پس از اطلاع از اتفاقات سقیفه و پشت کردن بخش عمدهای از مهاجران و انصار به دستور الهی، به تنهایی با همه عظمت، شأن و جایگاه ویژهای که در بین امت اسلام داشت شبانه سوار بر مرکب شده و توأم با سکوت مظلومانه امیرالمؤمنین علی(ع) دست نوادگان رسول خدا (ص) را گرفته به درِ خانه یکایک انصار مراجعه میکرد و ضمن یادآوری جریان غدیر و اراده و فرمان الهی برای احقاق حق و برگشت امت به مسیر هدایت از آنان یاری میجست؛ بسیاری از صحابه در مواجهه با چنین حرکتی دچار حیرت و عذاب وجدان میشدند و با ابراز پشیمانی وعده نصرت در فردا روز میدادند؛ ولی ترس ازعقوبت مانع اقدام عملی آنها میشد،هرچند این تلاش شبانه حضرت با توجه به جایگاه ممتاز ایشان نزد پیامبر اسلام (ص) در وجود افراد تأثیر عمیق میگذاشت و آنها را درباره حادثه ناگوار سقیفه به تردید میانداخت. این مبارزه پنهانی تا چند شب ادامه یافت و در نهایت با عذر بدتر از گناه برخی از صحابه خاتمه یافت،چراکه آنها بهانه آوردند و گفتند: ای دختر رسول خدا! اگر علی در امر خلافت زودتر پیشقدم می شد و چیزی را که شما در حق او بیان نمودید زودتر میشنیدیم، قطعاً با او همراه میگشتیم،ولی چه کنیم که دیگری خود را مقدم نمود و... .
جناح پیروز سقیفه پس از بیعت گرفتن از برخی اصحاب به سرعت سراغ علی (ع) آمدند تا هرچه زودتر از آن بزرگوار بیعت بگیرند و سند مشروعیت حکومت خود را به امضا رسانند. آنها میدانستند که علی(ع) به خاطر حفظ اسلام و پیشگیری از تفرقه و اختلاف به جنگ متوسل نخواهد شد و بیعت او باب مخالفت بنیهاشم و حامیان اهل بیت(ع) را مسدود خواهد کرد و در نتیجه پایه خلافتشان استوار خواهد شد. از اینرو، آن بزرگوار را تحت فشار سختی قرار دادند و در نخستین روزهای رحلت پیامبر (ص) زشتترین برخوردها را با آن حضرت کردند و تا سرحد کشتن او پیش رفتند. آنان میان دو محذور گرفتار بودند؛ از سویی، بیعت امیرالمؤمنین (ع) برای آنان اهمیت بسزایی داشت، چراکه تأخیر او در بیعت، بیانگر آن بود که خلافت آنها از دیدگاه شخصیت برگزیده پیامبر (ص) مورد قبول نیست و این مسأله بنیان حکومتشان را در مدینه متزلزل میکرد و اگر خبر این نارضایتی به مناطقی چون یمن میرسید یا مسلمانانی که از بلاد اسلامی در غدیر خم حضور داشتند متوجه این موضوع میشدند، مشروعیت خلافت آنان کاهش مییافت و از سوی دیگر، جسارت زیاد نسبت به دختر پیامبر (ص) نیز پایه حکومتشان را سست میکرد.
به هر حال، مبارزه حضرت فاطمه(س) کار خلفا را بسیار دشوار ساخت و آن حضرت با مخالفتهای همهجانبه با جریان سقیفه و با مقاومت حیرتانگیز در برابر پافشاری شورای سقیفه برای بیعت گرفتن از علی (ع) به همگان اعلام کرد که این خلافت شبهه ناک است. از اینرو، طبق نقل مسعودی تا حضرت زهرا (س) در قید حیات بود آنها نتوانستند از علی(ع) بیعت بگیرند. بنیهاشم نیز پس از شهادت زهرای اطهر(س) بیعت کردند. همین امر به عنوان سندی روشن بر عدم مشروعیت آن خلافت از دیدگاه امیر مؤمنان و حضرت فاطمه (س) و بنیهاشم در تاریخ ثبت شد، البته شیوه حضرت فاطمه(س) برای اعلان عدم مشروعیت خلافت، فقط در مبارزه علنی روزهای نخست رحلت پیامبر(ص) خلاصه نمیشد، بلکه آن حضرت تا آخرین روز رحلتش هماره با قطع رابطه و ابراز ناراحتی و اندوه، افکار عمومی را متوجه مسأله سقیفه میکرد و نمیگذاشت این امر مهم به فراموشی سپرده شود.
مقابله با توطئه ترور شخصیت علی(ع)
مخالفان امیر مؤمنان(ع) پس از رحلت پیامبر(ص) چنان آن بزرگوار را تحت سانسور تبلیغاتی قرار دادند که در جریان سقیفه هیچ یک از سران مهاجر نامی از علی(ع) به عنوان فرد لایق خلافت به میان نیاورده و همه خدمات و ایثارگریهای علی(ع) را به فراموشی سپردند، حتی با آن بزرگوار در مورد خلافت مشورت هم نکردند و به دوراز چشم ایشان برخلاف انتصاب پیامبر(ص) دیگری را برگزیدند و برایش بیعت گرفتند.
علی(ع) بهخاطر محذوراتی که داشت نمیتوانست از حقوق خود دفاع کند. در چنین شرایطی حضرت زهرا(س) با توجه به شناخت دقیقش از موضوع حذف علی(ع) از خاطرهها و پیامدهای ناگوار آن، معرفی شخصیت والا و ممتاز علی(ع) را سرلوحه اهداف مبارزاتی خود قرار داد. آن بانوی بزرگوار در شرایطی که هیچکس جرأت نمیکرد از علی(ع) سخنی به میان آورد، سوابق درخشان امیر مؤمنان(ع) را در خطبههای خود مطرح کرده و چهره ممتاز آن حضرت را به تازه مسلمانان معرفی نمود. گاهی از مجاهدتهای علی(ع) در لحظههای سرنوشتساز جنگهای صدر اسلام یاد میکرد و رشادتها و جانبازیها و دلاوریهای او را به خاطر مردم می آورد و گاهی از شأن و منزلت علی(ع) در پیشگاه الهی و نزد پیامبر(ص) سخن به میان میآورد و بدین وسیله با صدای بلند و فریاد رسا اعلان میداشت؛ کسی را خانهنشین کردهاند که پس از رسول خدا(ص) بیشترین حق را در اعتلای کلمةالله و احیای حاکمیت اسلام داشته است، به گونهای که هرگاه اسلام به خطر میافتاد، نبی اکرم(ص) به کمک او اسلام را از خطر میرهاند. زهرای مرضیه(س) حکومت علی (ع) را همان حکومت پیامبر(ص) و استمرار نبوت و رسالت میدانست و شخصیت آن حضرت را شخصیتی دانا به امور دنیا و آخرت معرفی مینمود و کنار زدن آن بزرگوار را خسارتی بزرگ و آشکار میشمرد.
با تشکر از حجت الاسلام سعیدی
مسئول فرهنگی دفتر آیت الله جوادی آملی در تهران