ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
رسول اکرم(ص):انسان بر دین دوستش خواهد بود، بنابراین هریک از شما دقت کند که با چه کسی دوست میشود.
بحارالانوار، جلد 74 ، صفحه 192
از نخبگان افغانستانی حمایت کنیم
محمدکاظم کاظمی: تجربه نشان داده که دو کشور ایران و افغانستان برای هم تمام نمیشوند. کسی نمیتواند یکی از این دو کشور را از روی کره زمین قیچی کند و در جایی دیگر بگذارد. ما همیشه بخت این مجاورت را داریم و هر بذری که در زمین همدیگر بکاریم، بزودی ثمر میدهد و همه را بهرهمند میسازد. میپذیرم که برای کشوری که این همه مهاجرپذیری و مهاجرنوازی در این سالها داشته است، آن هم در اوضاع تحریم و کرونا این امر خالی از دشواری هم نیست ،اما پیشنهاد من به دستگاههای دخیل در امور افغانستان این است که تا دیر نشده و جمع نخبه افغانستان روانه کشورهای دور نشده ،یا به دامن دشمنان ما و شما نیفتادهاند، آنان را زیر چتر حمایت بگیرید. تعدادشان در قیاس با تعداد کل مهاجران زیاد نیست، ولی بازده کیفی آنان برای هر دو کشور قابل توجه خواهد بود. اگر به منفعت کشور همسایه میاندیشید، نگذارید که آن کشور از نخبگان خالی شود یا آن نخبگان فردا با کولهباری از اندوختهها و طبیعتاً افکار کشورهای دیگر به افغانستان برگردند.
بخشی از یادداشت این شاعر مطرح افغانستانی ساکن ایران
فرصتی برای یادآوری برخی ضرورت ها
اکبرصحرایی
نویسنده
این روزها فرصت خوبی برای یادآوری برخی ضرورتهاست. مواردی که از جمله آنها میتوان به لزوم آشنا سازی فرزندانمان با مسائل دینی بویژه از منظر ادبیات داستانی اشاره کرد. البته چگونگی محقق کردن این هدف به موارد مختلفی از جمله سن و سال مخاطبان مورد نظرمان هم بستگی دارد. برای بچههایی که دوره کودکی را سپری میکنند یکی از بهترین پیشنهادها میتواند خوانش آثار داستانی دینی متناسب آنان از سوی مادر و پدر باشد. در این شیوه میتوان حتی از شیوه قصهگویی مادربزرگ و پدربزرگهای قدیم بهره گرفت؛ روشی از قصهگویی که نه تنها برای کودکان، بلکه حتی برای نوجوانان هم جذاب است. اگر مروری بر گذشته و سالهای کودکیمان داشته باشیم، بعید است که لذت آن قصهشنیدنها فراموشمان شده باشد. برای تشویق به مطالعه کتاب در این حوزه و حتی دیگر موضوعات داستانی، حتی اگر کودکمان توانایی خواندن کسب کرده هم نباید از خوانش کتاب برای او صرفنظر کرد. خوانش صحیح داستانها همراه با لحنی دلنشین برای علاقهمند کردن بچهها نقش بهسزایی دارد. در راستای تلاش برای علاقهمند کردن کودکان و نوجوانان به مباحث دینی، مطالعه آنقدر مهم است که این توصیه را حتی برای نویسندگانی که خواهان نوشتن در حوزه داستانهای دینی هم هستند دارم؛ این که پیش از آغاز نوشتن، مطالعه بسیار کنند. اما بازگردیم به بحثمان. در حوزه ادبیات دینی کودک و نوجوان به گمانم هنوز یکی از خواندنیترین کتابها «داستان راستان» شهید مطهری است. این مجموعه داستان2 جلدی ریشه در تعالیم دینیمان دارد. این کتاب آنقدر خواندنی است که هنوز هم رنگ و بوی کهنگی نگرفته است. اما یکی دیگر از کتابهای پیشنهادی میتواند «مجموعه داستانهای عاشورایی» باشد که دربردارنده داستانهایی از نویسندگانی همچون علیاکبر والایی، ابراهیم حسن بیگی، منیژه آرمین و خود من است. در این مجموعه هشت سال درباره واقعه کربلا آمده که هشت شخصیت دارد، نیمی از آنها مثبت و مابقی منفی هستند. در این بین خانواده ها نکته مهمی را نباید فراموش کنند، اینکه در انتخاب آثاری داستانی دینی دقت بسیاری به خرج بدهند، حتی اگر نیاز بود دست به پرسوجو و تحقیق بزنند. متأسفانه در حوزه داستاننویسی کودک و نوجوان در حیطه دینی و بویژه مرتبط با ادبیات عاشورایی با کمبود بسیاری روبهرو هستیم. رفع این کمبود هم نیازمند همراهی بیشتر اهالی کتاب و نهادهایی است که قادر به تشویق نویسندگان هستند. نویسندگان امروز معمولاً کمتر به سمت این قبیل آثار میروند، هم از بابت حساسیتهایی که نوشتن در این حوزهها دارد و هم اینکه داستان دینی نوشتن نیازمند تجربه و مطالعه بسیار است. با این حال باید نهاد یا گروهی دست به بررسی بزنند که چه شده که کمتر نویسنده باتجربهای به این عرصه قدم میگذارد تا راههایی برای انتشار آثار باکیفیت بیشتر بیابند. وگرنه در شرایط فعلی ترجیح اغلب نویسندگان به نوشتن در حوزههایی است که دردسری برای آنها ندارد. اگر چنین اقداماتی صورت گیرد آن وقت است که میتوان به انتشار داستانهای برخوردار از اصول و استانداردهای داستانی امیدوار شد. بهطور قطع با کتابهایی که اصولی خلق شده باشند میتوان کودکان و نوجوانان را به مطالعه این کتابها تشویق کرد.
یادداشت
فضای مجازی هنرمندان خصوصاً هنرمندان تئاتری به بسته شدن هنرستان تئاتر دختران اختصاص یافته است. هنرمندان از نقش این هنرستان در تربیت نسل تئاتری و البته نیاز دختران به تئاتر نوشتهاند.
چهرهها
فرشته حسینی، بازیگر افغان متولد ایران گفتوگویی با یک نشریه در صربستان داشته است. او در این گفتوگو اعلام کرده است که طالبان تغییر نکردهاند، آنها در حال کشتن مردم هستند. او در صفحه خود بخش کوتاهی از این گفتوگو را آورده است: «چه اتفاقی برای مردم افغانستان و زنان و دختران خواهد افتاد؟ نباید سکوت کنیم. باید در جای جای دنیا صدای خود را به گوش مردم دنیا برسانیم. صحبت کردن تأثیرگذار است. ما نباید به سکوت و فراموشی عادت کنیم.»
داود رشیدی در 5 شهریور 1395 درگذشت. احترام برومند و دخترشان لیلی رشیدی این روزها با گذاشتن فیلم و عکس از این بازیگر یاد او را زنده نگه داشتند. احترام برومند نوشت: «پنجم شهریور ١٣٩٥ همسرم (داود رشیدى) را از دست دادم، پنج سال گذشت، در این مدت دوستان عزیز و هموطنان بسیارى را از دست دادیم، جاى همه این عزیزان براى ما و نزدیکانشان خالی است، آرزوى سلامتى و روزهاى خوب براى همه شما عزیزانم دارم.» پرویز پرستویی هم با انتشار عکسی، یاد این هنرمند را زنده نگاه داشت.
اشکان خطیبی که این روزها سریال «خاتون» را در شبکه نماوا دارد، در ویدیویی از مردم به خاطر حمایتشان از این سریال تشکر کرده است. او یک درخواست هم از مخاطبان داشته: «خیلی از تماشاگران فرصت نمیکنند که در همان ساعت و همان روز سریال را ببینند. اما زمانی که شما سریال را استوری یا پست میکنید، باعث لو رفتن داستان میشود و باعث میشود که لذت سریال از بین برود.» او در ادامه از مخاطبان خواسته که به نظر هم احترام بگذاریم.
چه خبر؟
الناز شاکر دوست هم تصاویر و دیالوگهایی از فیلم «ابلق» ساخته نرگس آبیار را در صفحه شخصی خودش منتشر کرده است و آرزو کرده که این فیلم اکران شود: «علی: خدایی هیش کی مثه تو قطره نمیچکه/ راحله: هیچ کسم مثل تو کتک نمیزنه!»
تازههای نشر
نشر نیماژ بخشی از کتاب «الفبای لازاروس» نوشته هادی تقیزاده را منتشر کرده است: «یک کشاورز مکزیکی برای خدا نامه نوشته و گفته بود به 200 پزوتا احتیاج دارد تا از خشکسالی به سلامت بگذرد و گرسنه نماند. کارکنان پست نامه را میبینند و تصمیم میگیرند مبلغ 200 پزوتا را جمع کنند و برای کشاورز سادهدل بفرستند. اما هرچه سعی میکنند، نمیتوانند بیشتر از 120 پزوتا جمع کنند. ناچار آن پول را در پاکت میگذارند و برای کشاورز میفرستند. بعد از چند روز دوباره کشاورز نامهای برای خدا میفرستد و مینویسد: «خدای عزیز از تو سپاسگزارم. کمک شما را دریافت کردم. فقط از این به بعد اگر خواستی به بندهات کمک بکنی، لطفاً از راه شرکت پست نباشد. چون از 200 پزوتایی که فرستادی، فقط 120 پزو به دست اینجانب رسید. میدانی که؛ کارمندان پست دزدند.»
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هم کتاب «آقا رنگی و گربه ناقلا یا اینجوری بود که اون جوری شد» نوشته فرهاد حسنزاده با تصویرگری علی خدایی معرفی کرده است: «این کتاب یک داستان معمولی نیست. داستان کتاب با چند هوش آزمایی و بازی ترکیب شده و از کودک میخواهد که در روند داستان همکاری کند.» در ادامه معرفی داستان کتاب نوشت: «ماجرا از آنجا آغاز میشود که یک نقاش با سه تا از دوستانش که سه تا موش هستند در کارگاهش زندگی آرامی دارد، تا اینکه نقاش که آقا رنگی باشد، تصمیم میگیرد گربهای نقاشی کند. گربه کشیدن همان و درگیر شدن گربه با موشها همان.»
فرهنگ فرار از قوی بودن
علیرضا نراقی
منتقد
گریه نمایشی از احساس درونی ماست، مثل خنده. اما به همان میزان که هر خندهای محصول شادی نیست، همه گریهها محصول اندوه و درد خود یا دیگری نیستند. مثلاً کودکان خردسال از روی غلظت احساس یا لطافت طبع نیست که زیاد گریه میکنند، بلکه از روی استیصال و به علت برآورده نشدن نیازهایشان است که گریه میکنند. گریه برای آنها ابتدا ابزار اطلاعرسانی و به مرور ابزاری برای به چنگ آوردن یا از دست ندادن چیزهاست. اغلب گریههای بزرگسالی هم همان کارکرد سودآور کودکی را بهعادت تکرار میکنند. نوعی راه فرار برای مواجه نشدن شفاف و مستقیم با استیصال و برآورده نشدن نیاز. بهنوعی میتوان چنین گریهای را، نمایشی ساختگی دانست، نوعی فرار از واقعیتها برای ارضای خودمحوری! مکانیزم امتیاز گرفتن از راه قوی نبودن، تلاشی برای فرار از قوی بودن و عاملیت در برابر واقعیتی که اغلب آزار دهنده و گاه غیر قابل تغییر است.
البته تنها گریه نیست که چنین حالت تخدیری و کودکوارهای دارد، تمام تظاهرات حسی که از نظر کمی و کیفی بیش از حد رخ میدهند و به نوعی اخلال نزدیک میشوند با همین صورتبندی توضیحپذیر هستند. حال بیایید با همین رویکرد به احساساتگرایی در رسانه و هنرهای نمایشی نگاه کنیم. حتماً شما هم با اصطلاح تحقیرآمیز «هندی» درباره برخی آثار نمایشی آشنا هستید. این اصطلاح در فرهنگ عامه ما از اینرو به برخی آثار اطلاق میشود که مثل فیلمهای هندی در نمایش احساسات حقیقی و باورپذیر نیستند، معمولاً روند منطقی را دور زده و با تمهیداتی غیر قابل باور، داستان یا روابط را پیش میبرند. آثار نمایشی ما نیز گاه و بیش و کم، گرفتار این احساساتگرایی و رویکردهایی است که «سانتیمانتال» نامیده میشود.
این مسأله البته تأثیراتی فرهنگی و جهانبینانه هم پیدا میکند و گاه مخاطب را به کودکوارگی و در نتیجه ناتوانی عادت میدهد. وقتی تحریک احساسات اصل میشود، استدلال و قانع کنندگی در فرع یک روایت قرار میگیرد– حال آن روایت میتواند یک اثرنمایشی، برنامه تلویزیونی یا حتی یک نطق و خطابه باشد- اینجا مؤلف یا راوی دارد از همان عادات انسان نابالغ بهره میبرد.
حتی این رویکرد احساساتگرا را میتوانیم در بسیاری از نطقهای سیاسی در سراسر دنیا دید. سیاستمداران اغلب علاقهمند هستند تا با وجوه نابالغ شهروندان ارتباط برقرار کنند چرا که آنجا نقطهای است که مانند یک فیلم هندی همه چیز راحتتر باور میشود. سیاستمداران ما را احساساتگرا دوست دارند چون اینگونه میشود تناقضها را پنهان یا معلق ساخت. احساسات و عواطف ساحت اصیلی در وجود انسان است. ساحتی که هم بازتاب دهنده آن چیزی است که در درون ما میگذرد و هم ابزاری برای همدلی و درک دیگری است. اما احساسات اصیل که موجب همدلی و نزدیکی میشود با واقعیت، منطق و عاملیت انسان تنیده است.
منتقد
گریه نمایشی از احساس درونی ماست، مثل خنده. اما به همان میزان که هر خندهای محصول شادی نیست، همه گریهها محصول اندوه و درد خود یا دیگری نیستند. مثلاً کودکان خردسال از روی غلظت احساس یا لطافت طبع نیست که زیاد گریه میکنند، بلکه از روی استیصال و به علت برآورده نشدن نیازهایشان است که گریه میکنند. گریه برای آنها ابتدا ابزار اطلاعرسانی و به مرور ابزاری برای به چنگ آوردن یا از دست ندادن چیزهاست. اغلب گریههای بزرگسالی هم همان کارکرد سودآور کودکی را بهعادت تکرار میکنند. نوعی راه فرار برای مواجه نشدن شفاف و مستقیم با استیصال و برآورده نشدن نیاز. بهنوعی میتوان چنین گریهای را، نمایشی ساختگی دانست، نوعی فرار از واقعیتها برای ارضای خودمحوری! مکانیزم امتیاز گرفتن از راه قوی نبودن، تلاشی برای فرار از قوی بودن و عاملیت در برابر واقعیتی که اغلب آزار دهنده و گاه غیر قابل تغییر است.
البته تنها گریه نیست که چنین حالت تخدیری و کودکوارهای دارد، تمام تظاهرات حسی که از نظر کمی و کیفی بیش از حد رخ میدهند و به نوعی اخلال نزدیک میشوند با همین صورتبندی توضیحپذیر هستند. حال بیایید با همین رویکرد به احساساتگرایی در رسانه و هنرهای نمایشی نگاه کنیم. حتماً شما هم با اصطلاح تحقیرآمیز «هندی» درباره برخی آثار نمایشی آشنا هستید. این اصطلاح در فرهنگ عامه ما از اینرو به برخی آثار اطلاق میشود که مثل فیلمهای هندی در نمایش احساسات حقیقی و باورپذیر نیستند، معمولاً روند منطقی را دور زده و با تمهیداتی غیر قابل باور، داستان یا روابط را پیش میبرند. آثار نمایشی ما نیز گاه و بیش و کم، گرفتار این احساساتگرایی و رویکردهایی است که «سانتیمانتال» نامیده میشود.
این مسأله البته تأثیراتی فرهنگی و جهانبینانه هم پیدا میکند و گاه مخاطب را به کودکوارگی و در نتیجه ناتوانی عادت میدهد. وقتی تحریک احساسات اصل میشود، استدلال و قانع کنندگی در فرع یک روایت قرار میگیرد– حال آن روایت میتواند یک اثرنمایشی، برنامه تلویزیونی یا حتی یک نطق و خطابه باشد- اینجا مؤلف یا راوی دارد از همان عادات انسان نابالغ بهره میبرد.
حتی این رویکرد احساساتگرا را میتوانیم در بسیاری از نطقهای سیاسی در سراسر دنیا دید. سیاستمداران اغلب علاقهمند هستند تا با وجوه نابالغ شهروندان ارتباط برقرار کنند چرا که آنجا نقطهای است که مانند یک فیلم هندی همه چیز راحتتر باور میشود. سیاستمداران ما را احساساتگرا دوست دارند چون اینگونه میشود تناقضها را پنهان یا معلق ساخت. احساسات و عواطف ساحت اصیلی در وجود انسان است. ساحتی که هم بازتاب دهنده آن چیزی است که در درون ما میگذرد و هم ابزاری برای همدلی و درک دیگری است. اما احساسات اصیل که موجب همدلی و نزدیکی میشود با واقعیت، منطق و عاملیت انسان تنیده است.
روایت شاعر واقعهسرا از کربلا
زینب مرتضاییفرد
فعال حوزه نشر
این ماجرا را از هر زبانی هم که میشنویم نامکرر است، روایت عشق همیشه سرنوشتش همین بوده و رسیده به اینجا که راویان بیشمار و بیانها و ابراز احساسات متعددی را تجربه کند. از گذشته بسیاری درباره واقعه کربلا نوشتهاند و بیشمار نظم و نثر و شعر در این باره منتشر شده است. این روزها یک کتاب خوب دیگر هم به نام «وحی بر توفان» به تازگی از سوی انتشارات سوره مهر منتشر و به فهرست بلندبالای این آثار اضافه شده. این کتاب دربردارنده اشعار «آقامحمد شیخا» معروف به «مقبل اصفهانی» یکی از شاعران متعهد و معتقد شیعی قرن دوازدهم و اواخر حکومت صفوی در ایران است. امیرحسین مدرس که بیشتر او را بهعنوان مجری میشناسیم، مقدمهای بر این اشعار نوشته که بسیار نغز و خواندنی است. مدرس علاوه بر تصحیح دقیق متن و تطبیق همه پانزده نسخه به جامانده از اشعار مقبل با یکدیگر، تاریخچه واقعهسرایی را به عنوان زیرمجموعهای از حماسهسرایی دینی و گونهای از مرثیهسرایی بررسی کرده و به این میپردازد که تا پیش از مقبل هیچ نشانهای از واقعهسرایی به این شکل نبوده و او بر شاعران همروزگار خود بسیار تأثیر گذاشته است.
واقعهسرایی هرچند امروز در هند مرسوم است اما در ایران ناشناخته و مهجور است و حتی بسیاری از مخاطبان تخصصی ادبیات فارسی هم دربارهاش چندان اطلاعاتی ندارند. این موضوعی است که مدرس سعی کرده در مقدمه به آن پرداخته و برایمان روشن کند چرا باید مقبل را بخوانیم و آشنایی بیشتر با او چه دریچههایی را در فهم ادبیات به رویمان باز میکند. احتمالاً با این جملات من فکر کنید با کتابی دشوار و تخصصی روبهرو هستید که بهتر است قید خواندنش را بزنید، نه! اصلاً اینطور نیست. اتفاقاً هنر نویسنده مقدمه را باید در این دانست که موضوعات را از ساده تا پیچیدهشان خیلی ساده مطرح میکند و میتوان بدون هیچ مشکلی با روایت او از واقعهسرایی در ایران پیش رفت و با ذهنی آماده مواجهه با سرودههای مقبل را آغاز کرد. مدرس در مقدمه به زندگی مقبل و مهاجرتش به هند هم پرداخته و تلاش دارد همه آنچه را که باید دربارهاش بدانیم مجمل و مفید ارائه کند و از پس این کار هم برآمده است.
خلاصه آنکه کتاب را باید خواند، شاعر واقعهسرای ما با روایت خودش کربلا را نوشته و البته به دیگر اهل بیت هم پرداخته و مدرس هم روایت خاص خودش را از مواجهه با مقبل، واقعهسرایی و نمونههای دیگر آن در ایران. هم مقدمه زبان و نثر و شیوهای دارد که فکر کنید درحال خواند یک تاریخچه داستانی جذاب هستید و هم شعرهای مقبل.
«وحی بر توفان»
تصحیح و تدوین: امیرحسین مدرس
انتشارات سوره مهر
فعال حوزه نشر
این ماجرا را از هر زبانی هم که میشنویم نامکرر است، روایت عشق همیشه سرنوشتش همین بوده و رسیده به اینجا که راویان بیشمار و بیانها و ابراز احساسات متعددی را تجربه کند. از گذشته بسیاری درباره واقعه کربلا نوشتهاند و بیشمار نظم و نثر و شعر در این باره منتشر شده است. این روزها یک کتاب خوب دیگر هم به نام «وحی بر توفان» به تازگی از سوی انتشارات سوره مهر منتشر و به فهرست بلندبالای این آثار اضافه شده. این کتاب دربردارنده اشعار «آقامحمد شیخا» معروف به «مقبل اصفهانی» یکی از شاعران متعهد و معتقد شیعی قرن دوازدهم و اواخر حکومت صفوی در ایران است. امیرحسین مدرس که بیشتر او را بهعنوان مجری میشناسیم، مقدمهای بر این اشعار نوشته که بسیار نغز و خواندنی است. مدرس علاوه بر تصحیح دقیق متن و تطبیق همه پانزده نسخه به جامانده از اشعار مقبل با یکدیگر، تاریخچه واقعهسرایی را به عنوان زیرمجموعهای از حماسهسرایی دینی و گونهای از مرثیهسرایی بررسی کرده و به این میپردازد که تا پیش از مقبل هیچ نشانهای از واقعهسرایی به این شکل نبوده و او بر شاعران همروزگار خود بسیار تأثیر گذاشته است.
واقعهسرایی هرچند امروز در هند مرسوم است اما در ایران ناشناخته و مهجور است و حتی بسیاری از مخاطبان تخصصی ادبیات فارسی هم دربارهاش چندان اطلاعاتی ندارند. این موضوعی است که مدرس سعی کرده در مقدمه به آن پرداخته و برایمان روشن کند چرا باید مقبل را بخوانیم و آشنایی بیشتر با او چه دریچههایی را در فهم ادبیات به رویمان باز میکند. احتمالاً با این جملات من فکر کنید با کتابی دشوار و تخصصی روبهرو هستید که بهتر است قید خواندنش را بزنید، نه! اصلاً اینطور نیست. اتفاقاً هنر نویسنده مقدمه را باید در این دانست که موضوعات را از ساده تا پیچیدهشان خیلی ساده مطرح میکند و میتوان بدون هیچ مشکلی با روایت او از واقعهسرایی در ایران پیش رفت و با ذهنی آماده مواجهه با سرودههای مقبل را آغاز کرد. مدرس در مقدمه به زندگی مقبل و مهاجرتش به هند هم پرداخته و تلاش دارد همه آنچه را که باید دربارهاش بدانیم مجمل و مفید ارائه کند و از پس این کار هم برآمده است.
خلاصه آنکه کتاب را باید خواند، شاعر واقعهسرای ما با روایت خودش کربلا را نوشته و البته به دیگر اهل بیت هم پرداخته و مدرس هم روایت خاص خودش را از مواجهه با مقبل، واقعهسرایی و نمونههای دیگر آن در ایران. هم مقدمه زبان و نثر و شیوهای دارد که فکر کنید درحال خواند یک تاریخچه داستانی جذاب هستید و هم شعرهای مقبل.
«وحی بر توفان»
تصحیح و تدوین: امیرحسین مدرس
انتشارات سوره مهر
منابع نهضت عاشورا -15
«کامل بهایی» اثری با شیوه کلامی در تاریخنگاری اسلامی
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
«کامل بهایی» کتابی به زبان فارسی، تألیف حسن بن علی طبری، مشهور به عمادالدین طبری از عالمان پیرو مکتب امامیه در قرون ششم وهفتم است. سال تولد و فوت مؤلف معلوم نیست اما نیم قرن اشتغال وی به فعالیت علمی محرز است. این کتاب در موضوع امامت و تشیع نگارش یافته است. کتاب به دستور بهاءالدین محمد، فرزند شمسالدین جوینى صاحب دیوان و حاکم اصفهان در دولت هولاکوخان نوشته شده است. از این رو، به «کامل بهایى» شهرت دارد. مؤلف یک باب ازاین کتاب را که در 28 باب است، به واقعه عاشورا اختصاص داده است.
عمادالدین طبری از جمله فقها و متکلمین شناخته شده قرن هفتم بوده و در کتابهای فقهی، از او با عنوان عماد طبری یا عمادالدین طبری یاد شده است. در عصر وی دو نفر دیگر با نام عمادالدین طبری شهرت دارند که هر کدام آثاری از خود بر جای گذاشتهاند. یکی «حسن بن علی طبری» مؤلف «تحفة الابرار»، «کامل بهایی» و «مناقب الطاهرین» که تا سال ۶۹۸ ق در قید حیات بوده و دیگری «محمد بن علی طبری» مؤلف «بشارة المصطفی» است که تا سال ۵۵۳ ق زنده بوده است و نباید با مؤلف کامل بهایی اشتباه شوند. عمادالدین طبری با خواجه نصیرالدین طوسی نیز همعصر بوده و در سال ۶۷۲ ق به دعوت بهاءالدین محمد جوینی، والی اصفهان به این شهر سفر کرده و مدت هفت ماه در اصفهان اقامت داشته است. بنا به تصریح مؤلف در ابتدای کتاب، کامل بهایی را در سال ۶۷۵ ق نوشته و به بهاءالدین محمد جوینی تقدیم کرده است.
کتاب کامل بهایی در شرایطی تألیف شده که ایلخانان بر بخشهایی از ایران سلطه داشتند و برخی از آنان به تشیع یا دستکم تسامح مذهبی متمایل بودند. این موضوع فرصتی برای عالمان شیعه پدید آورد تا به طرح برخی مطالب و تألیف کتابهایی مانند کامل بهایی بپردازند.
از آنجا که روش مؤلف در نگارش این کتاب، کلامی با رویکرد ردیهنویسی است، مؤلف در جای جای کتاب نقطه نظرات خود را به صورت تحلیل بیان کرده و برای مطالب نقل شده از دیگران هم مستنداتی ارائه نکرده است. از این رو از کتاب کامل بهایی به عنوان اثری یاد میشود که برخی مطالب آن برای اولین بار مطرح شده است، همانند: داستان حضرت رقیه، دختر امام حسین(ع) یا فرار ابولؤلؤ به قم و کاشان و داستان ارتباط او با حضرت علی(ع).
متن کتاب همچون سایر آثار برجای مانده از قرن هفتم دارای نثری سنگین و لغاتی دشوار و دیرفهم است. اگرچه در بازبینی خود مؤلف سعی کرده جای عبارات ثقیل را با عبارتهای رسا و ساده عوض کند اما همچنان فهم بخشهایی از کتاب با دشواری همراه است. عمادالدین طبری در بخش پایانی کتاب خود نیز تصریح میکند: «اول وضع این کتاب را بر الفاظ مشکل و عویص جمع کردم، اما چون نظر کردم در حیز تقلیل افاده و استفاده یافتم، ثانیاً صلاح در آن دیدم که تبدیل کنم عویصات را به واضحات و معضلات را به مبینات تا فائده آن در زمین عجم عام گردد و در اکناف عالم شایع شود.»
در هر حال کتاب کامل بهایی، یکی از منابع نهضت عاشورا به شمار رفته و برخی از مطالب تاریخی و نکات کلامی آن که منحصر به این کتاب است، مورد توجه عالمان پس از وی قرار دارد. زیرا در خلال بحثهای مختلف نکات و موضوعات جالبی آمده که تا آن زمان بیسابقه بوده است. با وجود این، عالمان و عاشوراپژوهان برخی نقلهای کتاب را مورد اعتماد ندانسته و با تردید و دیده انتقاد بدان مینگرند. با همه این تفاصیل کتاب کامل بهایی یکی از بهترین کتب کلامی و تاریخی شیعه بوده و مؤلف با تالیف این کتاب خدمتی بس بزرگ به تاریخنگاری وقایع صدر اسلام و تشیع نموده است.
دبیر گروه پایداری
«کامل بهایی» کتابی به زبان فارسی، تألیف حسن بن علی طبری، مشهور به عمادالدین طبری از عالمان پیرو مکتب امامیه در قرون ششم وهفتم است. سال تولد و فوت مؤلف معلوم نیست اما نیم قرن اشتغال وی به فعالیت علمی محرز است. این کتاب در موضوع امامت و تشیع نگارش یافته است. کتاب به دستور بهاءالدین محمد، فرزند شمسالدین جوینى صاحب دیوان و حاکم اصفهان در دولت هولاکوخان نوشته شده است. از این رو، به «کامل بهایى» شهرت دارد. مؤلف یک باب ازاین کتاب را که در 28 باب است، به واقعه عاشورا اختصاص داده است.
عمادالدین طبری از جمله فقها و متکلمین شناخته شده قرن هفتم بوده و در کتابهای فقهی، از او با عنوان عماد طبری یا عمادالدین طبری یاد شده است. در عصر وی دو نفر دیگر با نام عمادالدین طبری شهرت دارند که هر کدام آثاری از خود بر جای گذاشتهاند. یکی «حسن بن علی طبری» مؤلف «تحفة الابرار»، «کامل بهایی» و «مناقب الطاهرین» که تا سال ۶۹۸ ق در قید حیات بوده و دیگری «محمد بن علی طبری» مؤلف «بشارة المصطفی» است که تا سال ۵۵۳ ق زنده بوده است و نباید با مؤلف کامل بهایی اشتباه شوند. عمادالدین طبری با خواجه نصیرالدین طوسی نیز همعصر بوده و در سال ۶۷۲ ق به دعوت بهاءالدین محمد جوینی، والی اصفهان به این شهر سفر کرده و مدت هفت ماه در اصفهان اقامت داشته است. بنا به تصریح مؤلف در ابتدای کتاب، کامل بهایی را در سال ۶۷۵ ق نوشته و به بهاءالدین محمد جوینی تقدیم کرده است.
کتاب کامل بهایی در شرایطی تألیف شده که ایلخانان بر بخشهایی از ایران سلطه داشتند و برخی از آنان به تشیع یا دستکم تسامح مذهبی متمایل بودند. این موضوع فرصتی برای عالمان شیعه پدید آورد تا به طرح برخی مطالب و تألیف کتابهایی مانند کامل بهایی بپردازند.
از آنجا که روش مؤلف در نگارش این کتاب، کلامی با رویکرد ردیهنویسی است، مؤلف در جای جای کتاب نقطه نظرات خود را به صورت تحلیل بیان کرده و برای مطالب نقل شده از دیگران هم مستنداتی ارائه نکرده است. از این رو از کتاب کامل بهایی به عنوان اثری یاد میشود که برخی مطالب آن برای اولین بار مطرح شده است، همانند: داستان حضرت رقیه، دختر امام حسین(ع) یا فرار ابولؤلؤ به قم و کاشان و داستان ارتباط او با حضرت علی(ع).
متن کتاب همچون سایر آثار برجای مانده از قرن هفتم دارای نثری سنگین و لغاتی دشوار و دیرفهم است. اگرچه در بازبینی خود مؤلف سعی کرده جای عبارات ثقیل را با عبارتهای رسا و ساده عوض کند اما همچنان فهم بخشهایی از کتاب با دشواری همراه است. عمادالدین طبری در بخش پایانی کتاب خود نیز تصریح میکند: «اول وضع این کتاب را بر الفاظ مشکل و عویص جمع کردم، اما چون نظر کردم در حیز تقلیل افاده و استفاده یافتم، ثانیاً صلاح در آن دیدم که تبدیل کنم عویصات را به واضحات و معضلات را به مبینات تا فائده آن در زمین عجم عام گردد و در اکناف عالم شایع شود.»
در هر حال کتاب کامل بهایی، یکی از منابع نهضت عاشورا به شمار رفته و برخی از مطالب تاریخی و نکات کلامی آن که منحصر به این کتاب است، مورد توجه عالمان پس از وی قرار دارد. زیرا در خلال بحثهای مختلف نکات و موضوعات جالبی آمده که تا آن زمان بیسابقه بوده است. با وجود این، عالمان و عاشوراپژوهان برخی نقلهای کتاب را مورد اعتماد ندانسته و با تردید و دیده انتقاد بدان مینگرند. با همه این تفاصیل کتاب کامل بهایی یکی از بهترین کتب کلامی و تاریخی شیعه بوده و مؤلف با تالیف این کتاب خدمتی بس بزرگ به تاریخنگاری وقایع صدر اسلام و تشیع نموده است.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
از نخبگان افغانستانی حمایت کنیم
-
فرصتی برای یادآوری برخی ضرورت ها
-
یادداشت
-
فرهنگ فرار از قوی بودن
-
روایت شاعر واقعهسرا از کربلا
-
«کامل بهایی» اثری با شیوه کلامی در تاریخنگاری اسلامی
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین