ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
علی حاتمی برای من فصلی سازنده ازنظر انسانیت است
تجربه همکاری بسیارخوبی با علی حاتمی داشتم وباعث شد درآن مسیرکه مربوط به خیلی سالها پیش است که فکر کنم دهه 70 بود نکات بسیاری بیاموزم وبرای من فصلی بسیارسازنده ازنظرانسانیت وانجام کارهای تخصصی درموسیقی فیلم بود.هر روز فیلمبرداری و کاردرکنارعلی حاتمی برای من زندگی بود و تاریخ پایانی نداشت. همین حالا که به علی حاتمی فکرمی کنم میبینم او ادامه دارد و این صحبتها درشعار نیست و علی حاتمی زنده است و هرکسی که درباره او حرفی میزند حس خوشحالی به او دست میدهد.علی حاتمی هرگاه میخواست کاری را انجام بدهد غیر ممکن بود از آن تصمیم کوتاه بیاد و از ایده و حسش نمیگذشت.
بخشی از صحبتهای حسین علیزاده
آهنگساز و نوازنده پیشکسوت با موسیقی ما
بخشی از صحبتهای حسین علیزاده
آهنگساز و نوازنده پیشکسوت با موسیقی ما
پیشبینی آینده ادبیات کار سادهای نیست
ضرورت نگاه متفاوت نویسنده به کرونا
محمد قاسمزاده
نویسنده و پژوهشگر ادبیات
صحبت درباره میزان اثرگذاری بیماری کرونا بر پیکر ادبیات چیزی نیست که بتوان بهراحتی دربارهاش نظر داد.
برخی از رنسانس ادبی سخن به میان میآورند، عدهای دیگر معتقدند که این اتفاق به رغم همه تلخیهایی که سبب شده باعث شکوفایی بسیار شعر و داستاننویسیمان میشود و اظهارنظرهایی ازایندست. البته تردیدی نیست که وقوع چنین اتفاقات مهلکی بر همه ابعاد فرهنگ، ازجمله ادبیات تأثیر خواهد گذاشت. اما اینکه بلافاصله بعد از کنترل این بیماری منتظر انتشار آثاری با این مضمون باشیم چندان معقول نیست. البته من هم منکر گفته برخی دوستان نیستم؛ اما تأکید دارم درباره چگونگی و زمان آن نمیتوان نظر دقیقی داد. همین حالا در کشور خودمان و سایر نقاط جهان کارهایی شروع شده است. هرچند که بحث من بیشتر درباره ادبیات خودمان است.
اگر خواهان اطلاع از میزان اثرگذاری این بیماری همهگیر بر داستاننویسی و حتی شعرمان هستیم باید تا کنترل کامل آن صبر کنیم. کار نویسندهای که علاقهمند به نوشتن رمان یا مجموعه داستانی بر این اساس باشد تازه بعد از پایان این همهگیری است که شروع میشود.
بدون مطالعه بسیار نمیتوان به سراغ چنین موضوعاتی رفت. نویسنده علاقهمندی که خواهان تألیف اثر خواندنی و ماندگار باشد باید به سراغ مطالعه همه جنبههای اثرگذاری این بیماری برود. پای مصاحبه و گفتوگو با کادر درمان برود. تجربههای آنان را بشنود. حتی نباید از خانوادههای داغدیده از این بیماری یا آنهایی که گرفتارشده و بعد بهبود یافتهاند غفلت کند. شاید فکر کنید اینجا کار تمام میشود؛ باید تحقیق کند که محدودیتها و تعطیلیهای برآمده از این بیماری چه تأثیری بر کسبوکار مردم گذاشته است.
بررسی جوانب اثرگذاری روحی و اقتصادی این بیماری باید از جنبههای مختلفی انجام شود. حتی خبرهای منتشرشده در رسانهها را باید خواند. اینکه گمان کنیم نویسنده تنها بر اساس مشاهدات عادی و روزمرهاش میتواند دست به خلق اثری ماندگار بزند صحیح نیست.
نویسنده باید با نگاهی متفاوت از آدمهای عادی سراغ چنین موضوعاتی برود. از همین بابت هست که تأکید دارم حالا برای اظهارنظر زود است؛ تازه بعد از اتمام این شرایط است که کار نویسندگان شروع میشود. هرچند که خواهناخواه ادبیات چیزی جدا ازآنچه بر جوامع میگذرد نیست؛ بویژه درباره رمان که ردپای پررنگی از اوضاع زمانه بر آن دیده میشود.
رنسانس ادبی و تغییر ادبیات بدون چنین تلاشهایی میسر نمیشود. بنابراین پیشبینی نکنیم و صبر کنیم تا ببینیم هم شرایط به چه شکلی پیش میرود و همینکه نویسندگان چه شیوهای را برای انعکاس آنچه در اینیک سال و اندی بر مردم گذشته درپیش میگیرند. پیشبینی کردن آینده ادبیات آنقدر که بهنظر میرسد هم ساده نیست.
نویسنده و پژوهشگر ادبیات
صحبت درباره میزان اثرگذاری بیماری کرونا بر پیکر ادبیات چیزی نیست که بتوان بهراحتی دربارهاش نظر داد.
برخی از رنسانس ادبی سخن به میان میآورند، عدهای دیگر معتقدند که این اتفاق به رغم همه تلخیهایی که سبب شده باعث شکوفایی بسیار شعر و داستاننویسیمان میشود و اظهارنظرهایی ازایندست. البته تردیدی نیست که وقوع چنین اتفاقات مهلکی بر همه ابعاد فرهنگ، ازجمله ادبیات تأثیر خواهد گذاشت. اما اینکه بلافاصله بعد از کنترل این بیماری منتظر انتشار آثاری با این مضمون باشیم چندان معقول نیست. البته من هم منکر گفته برخی دوستان نیستم؛ اما تأکید دارم درباره چگونگی و زمان آن نمیتوان نظر دقیقی داد. همین حالا در کشور خودمان و سایر نقاط جهان کارهایی شروع شده است. هرچند که بحث من بیشتر درباره ادبیات خودمان است.
اگر خواهان اطلاع از میزان اثرگذاری این بیماری همهگیر بر داستاننویسی و حتی شعرمان هستیم باید تا کنترل کامل آن صبر کنیم. کار نویسندهای که علاقهمند به نوشتن رمان یا مجموعه داستانی بر این اساس باشد تازه بعد از پایان این همهگیری است که شروع میشود.
بدون مطالعه بسیار نمیتوان به سراغ چنین موضوعاتی رفت. نویسنده علاقهمندی که خواهان تألیف اثر خواندنی و ماندگار باشد باید به سراغ مطالعه همه جنبههای اثرگذاری این بیماری برود. پای مصاحبه و گفتوگو با کادر درمان برود. تجربههای آنان را بشنود. حتی نباید از خانوادههای داغدیده از این بیماری یا آنهایی که گرفتارشده و بعد بهبود یافتهاند غفلت کند. شاید فکر کنید اینجا کار تمام میشود؛ باید تحقیق کند که محدودیتها و تعطیلیهای برآمده از این بیماری چه تأثیری بر کسبوکار مردم گذاشته است.
بررسی جوانب اثرگذاری روحی و اقتصادی این بیماری باید از جنبههای مختلفی انجام شود. حتی خبرهای منتشرشده در رسانهها را باید خواند. اینکه گمان کنیم نویسنده تنها بر اساس مشاهدات عادی و روزمرهاش میتواند دست به خلق اثری ماندگار بزند صحیح نیست.
نویسنده باید با نگاهی متفاوت از آدمهای عادی سراغ چنین موضوعاتی برود. از همین بابت هست که تأکید دارم حالا برای اظهارنظر زود است؛ تازه بعد از اتمام این شرایط است که کار نویسندگان شروع میشود. هرچند که خواهناخواه ادبیات چیزی جدا ازآنچه بر جوامع میگذرد نیست؛ بویژه درباره رمان که ردپای پررنگی از اوضاع زمانه بر آن دیده میشود.
رنسانس ادبی و تغییر ادبیات بدون چنین تلاشهایی میسر نمیشود. بنابراین پیشبینی نکنیم و صبر کنیم تا ببینیم هم شرایط به چه شکلی پیش میرود و همینکه نویسندگان چه شیوهای را برای انعکاس آنچه در اینیک سال و اندی بر مردم گذشته درپیش میگیرند. پیشبینی کردن آینده ادبیات آنقدر که بهنظر میرسد هم ساده نیست.
تئاتر فراموش شده تئاتر دوست داشتنی
محدثه واعظیپور
روزنامهنگار
در ماههایی که زندگی با کرونا گره خورد و کیفیت خود را از دست داد، در روزها و شب هایی که رستورانها و فروشگاهها باز بودند و مردم، نه دورهمی خانوادگی را ترک کردند، نه مسافرت و گشت وگذار را، هنر مظلوم تئاتر، مظلومتر و ضعیفتر شد. سالنها و تماشاخانهها تعطیل شدند، عوامل و فعالان این حوزه دست خالی ماندند و کرونا، پیروزمندانه کمر تئاتر را شکست. سینما بواسطه وجه تجاریاش و به لطف تهیهکننده- سینمادارها بیشتر مورد توجه است و قرمز شدن شهر و افزایش ابتلا به کرونا، اگرچه به تعطیلی موقت سالنها میانجامد اما فریاد وا اسفای سینمادارها نمیگذارد چراغ سینما خاموش بماند.
با توجه به وضعیت سینوسی شیوع کرونا در ایران و روند واکسیناسیون، حضور در مراکز عمومی خطرناک و غیرمنطقی است. سینما رفتن و تماشای تئاتر در سالن هم، با وجود لذت بخش بودن، در اولویت مردم نیست و عموم شهروندان ترجیح میدهند اگر ته جیبشان پولی باقی مانده در پاساژگردی و رستوران خرج کنند. در این اوضاع اقتصادی شاید حرف زدن از مشکلات تئاتر، گزافه بهنظر برسد اما برای آنان که این هنر شریف را دوست دارند و در دنیای نمایش، غرق میشوند و میدانند که تئاتر، میتواند منشأ تغییرهای فرهنگی باشد، سرنوشت تئاتر و فعالانش مهم است. حتی اگر مدیران فرهنگی که در آخرین روزهای تصدیشان هستند به آخرین چیزی که فکر میکنند تئاتر باشد. همان تئاتری که ستارههای پولساز سینمای ایران در آن متولد شده و به شهرت رسیدهاند و حتی بهترین بازیهایشان را روی صحنه سالنهای آن، در دل تاریخ به یادگار گذاشتهاند. تئاتری که با همه مشکلاتش، تنها نقطه امید برای معرفی بازیگران جوان و مستعد است و تنها کورسوی خلق اثر هنری و تجلی هنر و ذوق و خرد.
شیوع ویروس کرونا میتوانست بازار نمایش آنلاین تئاتر را گرم کند، میتوانست دوباره به انتشار نسخه تصویری نمایشها رونق بدهد. اما این اتفاقها در دو سال سختی که پشت سر گذاشتیم عملی نشد. پلتفرمها چندین سریال تولید کردند، بازیگرها دستمزدهای نجومی گرفتند ولی هیچ پلتفرمی برای عرضه تئاترها رغبت نشان نداد. بازار تولید، آنچنان در سیطره پول است که حتی به تئاتر فکر هم نمیشود. در حالی که بسیاری از نمایشهای پنج سال اخیر، میتوانند در عرضه آنلاین پرمخاطب و پرفروش باشند. نمایشهایی که ستارههای سینمای امروز نوید محمدزاده و هوتن شکیبا در آنها بازی کردهاند. سحر دولتشاهی بازیگر «میخواهم زنده بمانم» و «قورباغه» در آنها روی صحنه رفته و حتی امیر نوروزی کشف تازه سینمای ایران (بازیگر «میخواهم زنده بمانم» و «مردم معمولی») در آنها درخشیده است. متولیان و مدیران تئاتر، به اندازه مخاطبان عام، به اندازه آنانی که یک بار پایشان به سالن تئاتر باز نشده یا از نمایش و جادوی آن فقط «تئاتر گلریز» را میشناسند، به تئاتر باور و اعتماد و از آن شناخت دارند. آنها آنقدر بیانگیزه و بیاعتماد به نفس بودند که به اندازه برخی سینمادارها و پخشکنندهها که همه هنر و اعتبارشان در زد و بند مالی و جعل آمار و سندسازی برای فیلمهای تجاری خلاصه میشود، هم به فکر بقای تئاتر نبودند. سینمادارها نگذاشتند سینما دائم تعطیل بماند، اما مدیران تئاتری همه امکانهایی که برای احیای تئاتر و حفظ ارتباط مخاطب با این هنر زیبا وجود داشت، نادیده گرفتند و تسلیم کرونا شدند.
روزنامهنگار
در ماههایی که زندگی با کرونا گره خورد و کیفیت خود را از دست داد، در روزها و شب هایی که رستورانها و فروشگاهها باز بودند و مردم، نه دورهمی خانوادگی را ترک کردند، نه مسافرت و گشت وگذار را، هنر مظلوم تئاتر، مظلومتر و ضعیفتر شد. سالنها و تماشاخانهها تعطیل شدند، عوامل و فعالان این حوزه دست خالی ماندند و کرونا، پیروزمندانه کمر تئاتر را شکست. سینما بواسطه وجه تجاریاش و به لطف تهیهکننده- سینمادارها بیشتر مورد توجه است و قرمز شدن شهر و افزایش ابتلا به کرونا، اگرچه به تعطیلی موقت سالنها میانجامد اما فریاد وا اسفای سینمادارها نمیگذارد چراغ سینما خاموش بماند.
با توجه به وضعیت سینوسی شیوع کرونا در ایران و روند واکسیناسیون، حضور در مراکز عمومی خطرناک و غیرمنطقی است. سینما رفتن و تماشای تئاتر در سالن هم، با وجود لذت بخش بودن، در اولویت مردم نیست و عموم شهروندان ترجیح میدهند اگر ته جیبشان پولی باقی مانده در پاساژگردی و رستوران خرج کنند. در این اوضاع اقتصادی شاید حرف زدن از مشکلات تئاتر، گزافه بهنظر برسد اما برای آنان که این هنر شریف را دوست دارند و در دنیای نمایش، غرق میشوند و میدانند که تئاتر، میتواند منشأ تغییرهای فرهنگی باشد، سرنوشت تئاتر و فعالانش مهم است. حتی اگر مدیران فرهنگی که در آخرین روزهای تصدیشان هستند به آخرین چیزی که فکر میکنند تئاتر باشد. همان تئاتری که ستارههای پولساز سینمای ایران در آن متولد شده و به شهرت رسیدهاند و حتی بهترین بازیهایشان را روی صحنه سالنهای آن، در دل تاریخ به یادگار گذاشتهاند. تئاتری که با همه مشکلاتش، تنها نقطه امید برای معرفی بازیگران جوان و مستعد است و تنها کورسوی خلق اثر هنری و تجلی هنر و ذوق و خرد.
شیوع ویروس کرونا میتوانست بازار نمایش آنلاین تئاتر را گرم کند، میتوانست دوباره به انتشار نسخه تصویری نمایشها رونق بدهد. اما این اتفاقها در دو سال سختی که پشت سر گذاشتیم عملی نشد. پلتفرمها چندین سریال تولید کردند، بازیگرها دستمزدهای نجومی گرفتند ولی هیچ پلتفرمی برای عرضه تئاترها رغبت نشان نداد. بازار تولید، آنچنان در سیطره پول است که حتی به تئاتر فکر هم نمیشود. در حالی که بسیاری از نمایشهای پنج سال اخیر، میتوانند در عرضه آنلاین پرمخاطب و پرفروش باشند. نمایشهایی که ستارههای سینمای امروز نوید محمدزاده و هوتن شکیبا در آنها بازی کردهاند. سحر دولتشاهی بازیگر «میخواهم زنده بمانم» و «قورباغه» در آنها روی صحنه رفته و حتی امیر نوروزی کشف تازه سینمای ایران (بازیگر «میخواهم زنده بمانم» و «مردم معمولی») در آنها درخشیده است. متولیان و مدیران تئاتر، به اندازه مخاطبان عام، به اندازه آنانی که یک بار پایشان به سالن تئاتر باز نشده یا از نمایش و جادوی آن فقط «تئاتر گلریز» را میشناسند، به تئاتر باور و اعتماد و از آن شناخت دارند. آنها آنقدر بیانگیزه و بیاعتماد به نفس بودند که به اندازه برخی سینمادارها و پخشکنندهها که همه هنر و اعتبارشان در زد و بند مالی و جعل آمار و سندسازی برای فیلمهای تجاری خلاصه میشود، هم به فکر بقای تئاتر نبودند. سینمادارها نگذاشتند سینما دائم تعطیل بماند، اما مدیران تئاتری همه امکانهایی که برای احیای تئاتر و حفظ ارتباط مخاطب با این هنر زیبا وجود داشت، نادیده گرفتند و تسلیم کرونا شدند.
سینما در دنیا دچار رکود و آهستگی شده است
سید مهرداد ضیایی
بازیگر
در این روزهای کرونایی در پروژهای کار میکنم که دنباله سریال «نجلا» است. و همچنین ادامه سریال «از سرنوشت» را نیز کار میکنم. اما باید بگویم که در این شرایط نامساعد کرونا، سر صحنه بازی از پروتکلهای بهداشتی خبری نیست. مگر اینکه هر کسی شخصاً مسائل بهداشتی را رعایت کند.
با اینکه اوضاع کرونا به گونهای شده است که اکثر شهرها در وضعیت قرمز قرار گرفتهاند، اما ما همچنان بر سر صحنه بازی حاضر میشویم. کار انجام میشود، اما سینما دچار رکود و آهستگی شده است. این اتفاق در همه جای دنیا افتاده است و از کمیت و کیفیت فیلمها کاسته شده است. اتفاقی که تقریباً برای تمامی مشاغل افتاده است. کرونا از کیفیت کارهای گروهی کاسته است. امیدوارم با اتفاقی که در دنیا افتاد بهتر بتوانیم مدیریت کنیم تا اینگونه اسیر بحران نشویم.
وقتی صحنه شلوغ است و هنرور هم برای کسب تجربه میآید، قطعاً بیماری کرونا از بین نخواهد رفت و اینگونه با تجمع و تعداد بالای افراد بهسرعت سرایت میکند. در طی این دو سال همکاران زیادی را به خاطر بیماری کرونا از دست دادیم. البته شغل ما به گونهای است که جاهایی هم امکان رعایت پروتکلهای بهداشتی اصلاً وجود ندارد، قطعاً باید در اینجا کار متوقف شود که متأسفانه نمیشود.
از کرونا که بگذریم مسأله آب و برق است که برای مردم مشکل زا شده است. اکنون که ما با هم صحبت میکنیم بسیاری از کودکان سرزمینمان تشنه هستند مثل کودکان سیستان و بلوچستان. بسیاری از قسمتهای سرزمینمان بر اثر خشکسالی در حال از بین رفتن است.
منطقه هور را میگویم و خیلی مناطق دیگر. بخشی از این مسائل و مشکلات بهخاطر شرایط اقلیمی است اما بخش دیگر به مدیریت کشور برمیگردد. جنگلها میسوزند و اتفاقات تلخ بسیاری در حوزه طبیعت و محیط زیست میافتد که شاید قابل جبران هم نباشد. امیدوارم مدیران فکری به حال محیط زیست و مشکلات آب و برق کنند.
بازیگر
در این روزهای کرونایی در پروژهای کار میکنم که دنباله سریال «نجلا» است. و همچنین ادامه سریال «از سرنوشت» را نیز کار میکنم. اما باید بگویم که در این شرایط نامساعد کرونا، سر صحنه بازی از پروتکلهای بهداشتی خبری نیست. مگر اینکه هر کسی شخصاً مسائل بهداشتی را رعایت کند.
با اینکه اوضاع کرونا به گونهای شده است که اکثر شهرها در وضعیت قرمز قرار گرفتهاند، اما ما همچنان بر سر صحنه بازی حاضر میشویم. کار انجام میشود، اما سینما دچار رکود و آهستگی شده است. این اتفاق در همه جای دنیا افتاده است و از کمیت و کیفیت فیلمها کاسته شده است. اتفاقی که تقریباً برای تمامی مشاغل افتاده است. کرونا از کیفیت کارهای گروهی کاسته است. امیدوارم با اتفاقی که در دنیا افتاد بهتر بتوانیم مدیریت کنیم تا اینگونه اسیر بحران نشویم.
وقتی صحنه شلوغ است و هنرور هم برای کسب تجربه میآید، قطعاً بیماری کرونا از بین نخواهد رفت و اینگونه با تجمع و تعداد بالای افراد بهسرعت سرایت میکند. در طی این دو سال همکاران زیادی را به خاطر بیماری کرونا از دست دادیم. البته شغل ما به گونهای است که جاهایی هم امکان رعایت پروتکلهای بهداشتی اصلاً وجود ندارد، قطعاً باید در اینجا کار متوقف شود که متأسفانه نمیشود.
از کرونا که بگذریم مسأله آب و برق است که برای مردم مشکل زا شده است. اکنون که ما با هم صحبت میکنیم بسیاری از کودکان سرزمینمان تشنه هستند مثل کودکان سیستان و بلوچستان. بسیاری از قسمتهای سرزمینمان بر اثر خشکسالی در حال از بین رفتن است.
منطقه هور را میگویم و خیلی مناطق دیگر. بخشی از این مسائل و مشکلات بهخاطر شرایط اقلیمی است اما بخش دیگر به مدیریت کشور برمیگردد. جنگلها میسوزند و اتفاقات تلخ بسیاری در حوزه طبیعت و محیط زیست میافتد که شاید قابل جبران هم نباشد. امیدوارم مدیران فکری به حال محیط زیست و مشکلات آب و برق کنند.
فریاد محیطزیست از دست انسان
علی علیزاده گماری
فعال فرهنگی
اگر قرار باشد حال و احوال آب و برق این روزها را از دوربین ادبیات نگاه کنیم و از تهاجم انسان به محیطزیست، فریادی بکشیم، دو کتاب «اندیشههای یک مدیرتراز» و «استکاتو» دو اثر تازه منتشره «عیسی بزرگزاده» به همت نشر «حکمت کلمه» دقیقاً پیشبینی و خودانتقادی نویسندهای است که ادبیات را برای بهبود وضعیت انتخاب کرده است و بیهیچ تعارفی با میزها و صندلیها به گفت وگو نشسته است و از بایدها و نبایدهای صنعت و عمران در مواجهه با انسان و محیطزیست نوشته است. قرار بود تئاتر شهر میزبان آیین رونمایی این دو اثر باشد که بنا به ملاحظات بهداشتی این برنامه در بستر رسانههای مجازی و با حضور چهرههایی از حوزه ادبیات و محیطزیست در تالار شرکت توسعه منابع آب و نیروی ایران برگزار گردید. محمد درویش در آغاز این برنامه یاد و نام خبرنگاران مظلوم محیطزیست را گرامی داشت و انتشار این دو اثر توسط یکی از فعالان حوزه آب را نقطه عطفی برای ادبیات اجتماعی این روزگار مطرح کرد. درویش که از فعالان اجتماعی و محیطزیست میباشد با استقبال از تصمیم هوشمندانه مؤلف برای کنشآفرینی به وسیله ادبیات، از اینکه مدیری موثر در چرخه تصمیمات اثرگذار آبی نه روبروی جامعه مطالبهگر بلکه در کنار آنهاست اظهار خرسندی کرد. دکتر محمد فاضلی از فعالان اجتماعی که خود نیز مدتها در وزارت نیرو همکاری داشته است با مبارک خواندن این اتفاق، تبدیل جامعه و درونیات آن به ادبیات را محصول یک دهه گفت وگوی مستمر و نتیجه اراده جامعه محیط زیستی دانست. وی اظهار داشت وضعیت پرمخاطره محیطزیست را میتوان با نزدیکتر کردن دو قطب موافق و مخالف این جریان مدیریت کرد و به بهبود آن اندیشید. فرهاد توحیدی از نویسندگان فعال نیز سیمای شاعرانه قصههای استکاتو را قابل ستایش دانست و از قابلیت فیلمنامه شدن داستانهای بزرگزاده به عنوان نقطه قابل ستایش یاد کرد. وی با کم سابقه دانستن چنین تجربیاتی در حوزه ادبیات امروز، توفیق مؤلف در شرایطی که بر لبه تیغ حرکت میکرده است را مقبول و مطلوب مخاطبان دانست. همچنین شهاب آگاهی کارگردان تئاتر نمایشنامه «اندیشههای یک مدیرتراز» را متنی برای آینده خواند که مؤلف از وجود خویش خرج کرده است و وجدان خود را زیر پا نگذاشته است. فریاد ناصری مدیر نشر حکمت کلمه نیز توجه آتی مخاطبان را به این دو اثر محتوم دانست و مشترک دانستن دغدغههای خود و مؤلف را دلیل استقبال از انتشار این دو اثر دانست و اظهار داشت که ما در برابر نسل آینده مسئولیم و شاید این همکاری بتواند یک قدم برای پاسخگویی به آن نسل باشد. وی انتشار این دو اثر را حذف دیوار گفتوگوی مدیران با جامعه و بخصوص مخاطبان ادبیات و محیطزیست دانست. عیسی بزرگزاده مؤلف دو اثر مذکور نیز دو کتاب خود را باعث
گفت وگوی آرام میان صاحبنظران محیطزیست و مهندسان عمرانی و ادبیات دانست. وی توسعه پایدار و درک درست از مدیریت مصرف و مواجهه با محیطزیست را چالش پیش روی صنعت دانست که میتوان برای متنفذ کردن آن از ادبیات سود برد.
فعال فرهنگی
اگر قرار باشد حال و احوال آب و برق این روزها را از دوربین ادبیات نگاه کنیم و از تهاجم انسان به محیطزیست، فریادی بکشیم، دو کتاب «اندیشههای یک مدیرتراز» و «استکاتو» دو اثر تازه منتشره «عیسی بزرگزاده» به همت نشر «حکمت کلمه» دقیقاً پیشبینی و خودانتقادی نویسندهای است که ادبیات را برای بهبود وضعیت انتخاب کرده است و بیهیچ تعارفی با میزها و صندلیها به گفت وگو نشسته است و از بایدها و نبایدهای صنعت و عمران در مواجهه با انسان و محیطزیست نوشته است. قرار بود تئاتر شهر میزبان آیین رونمایی این دو اثر باشد که بنا به ملاحظات بهداشتی این برنامه در بستر رسانههای مجازی و با حضور چهرههایی از حوزه ادبیات و محیطزیست در تالار شرکت توسعه منابع آب و نیروی ایران برگزار گردید. محمد درویش در آغاز این برنامه یاد و نام خبرنگاران مظلوم محیطزیست را گرامی داشت و انتشار این دو اثر توسط یکی از فعالان حوزه آب را نقطه عطفی برای ادبیات اجتماعی این روزگار مطرح کرد. درویش که از فعالان اجتماعی و محیطزیست میباشد با استقبال از تصمیم هوشمندانه مؤلف برای کنشآفرینی به وسیله ادبیات، از اینکه مدیری موثر در چرخه تصمیمات اثرگذار آبی نه روبروی جامعه مطالبهگر بلکه در کنار آنهاست اظهار خرسندی کرد. دکتر محمد فاضلی از فعالان اجتماعی که خود نیز مدتها در وزارت نیرو همکاری داشته است با مبارک خواندن این اتفاق، تبدیل جامعه و درونیات آن به ادبیات را محصول یک دهه گفت وگوی مستمر و نتیجه اراده جامعه محیط زیستی دانست. وی اظهار داشت وضعیت پرمخاطره محیطزیست را میتوان با نزدیکتر کردن دو قطب موافق و مخالف این جریان مدیریت کرد و به بهبود آن اندیشید. فرهاد توحیدی از نویسندگان فعال نیز سیمای شاعرانه قصههای استکاتو را قابل ستایش دانست و از قابلیت فیلمنامه شدن داستانهای بزرگزاده به عنوان نقطه قابل ستایش یاد کرد. وی با کم سابقه دانستن چنین تجربیاتی در حوزه ادبیات امروز، توفیق مؤلف در شرایطی که بر لبه تیغ حرکت میکرده است را مقبول و مطلوب مخاطبان دانست. همچنین شهاب آگاهی کارگردان تئاتر نمایشنامه «اندیشههای یک مدیرتراز» را متنی برای آینده خواند که مؤلف از وجود خویش خرج کرده است و وجدان خود را زیر پا نگذاشته است. فریاد ناصری مدیر نشر حکمت کلمه نیز توجه آتی مخاطبان را به این دو اثر محتوم دانست و مشترک دانستن دغدغههای خود و مؤلف را دلیل استقبال از انتشار این دو اثر دانست و اظهار داشت که ما در برابر نسل آینده مسئولیم و شاید این همکاری بتواند یک قدم برای پاسخگویی به آن نسل باشد. وی انتشار این دو اثر را حذف دیوار گفتوگوی مدیران با جامعه و بخصوص مخاطبان ادبیات و محیطزیست دانست. عیسی بزرگزاده مؤلف دو اثر مذکور نیز دو کتاب خود را باعث
گفت وگوی آرام میان صاحبنظران محیطزیست و مهندسان عمرانی و ادبیات دانست. وی توسعه پایدار و درک درست از مدیریت مصرف و مواجهه با محیطزیست را چالش پیش روی صنعت دانست که میتوان برای متنفذ کردن آن از ادبیات سود برد.
شنیدن موسیقیهای ماندگار و امید به فردای روشن
میلاد کیایی
آهنگساز و نوازنده پیشکسوت سنتور
شرایط اکنون روزگار امروز ما دگرگون و آشفته حال است و به نوعی افکارمردم پریشان احوال و دلنگران، اما امید تنها نیرویی است که میتوانیم به آن تکیه کنیم و سراپا بایستیم و در کنار آن پرداختن به کارهای هنری و شنیدن موسیقیهای خوب و دلنشین است، بویژه آثار نسل قبل یعنی دهههای 30-40 و 50، موسیقیهای آرامشبخشی که بوی عشق آن همچنان احساس میشود و طراوت گذشته خود را حفظ کرده. اما متأسفانه برخی از موسیقیهای امروز دارای چنین ویژگیهایی نیستند و همان اندک آرامش هم از فرد گرفته میشود که متأثر از ترانههای سخیف و ملودیهایی است که هرگز به دل نمینشینند.
گاهی جوانان را میبینم سرگرم گوش دادن به موسیقیهای روز هستند و وقتی به آنها میگویم چند دقیقهای دستگاه صوتی خود را متوقف کنید تا آنچه را که شنیدهاید بازگو نمایید، در نهایت میبینم دریافتی نیست و حرفی برای گفتن ندارند و تنها از سر تفنن و بدون دانش و آگاهی رو به چنین آثاری آوردهاند و این موضوع بیانگر آن است برخی از آثار موسیقایی امروز شاخصهای برای جذب مخاطب نداشته و جایگاه و ارتباط حسی عاشقانه ندارد.
البته کارهای خوب هم ساخته شده و نباید منکر آن بود اما در مجموع بعد از چهل و اندی که از انقلاب میگذرد، هرگاه نسلهای سوم و چهارم این انقلاب به دور هم جمع میشوند، موسیقی نسل ما را زمزمه و اجرا میکنند و بار دیگر تأکید میکنم این موضوع بیانگر آن است که موسیقیهای امروزی نتوانسته جایگاه ویژه و تأثیرگذار خود را روی این نسلها بگذارد و همچنان آهنگهایی چون «مرا ببوس، سلطان قلبها، مرغ سحر و...» را اجرا میکنند، آثاری که بیش از نیم قرن از تولید آن میگذرد.
براین اساس به اعتقاد من یک از کارهایی که میتواند برای نسل فعلی و مردم عزیز آرامشبخش باشد، شنیدن موسیقیهای بیکلام یا با کلام نسل گذشته و در واقع نسل ما است، بخصوص تک نوازیهای اساتید گذشته؛ تار جلیل شهناز، نوازندگی فرهنگ شریف، سه تار استاد عبادی، کمانچه علی اصغر بهاری، نی حسن کسایی و دیگر بزرگانی که بعید است نظیرشان پیدا شود.
ناگفته نماند علت مانایی و جاودانگی آثار موسیقیدانان دهه 30 تا 50 وحدت و عشقی بود که در بین آنها شکل گرفت. در گذشته پدید آمدن یک اثر هنری آداب و اصولی داشت و مجموع ترانهسرا، آهنگساز و خواننده در کنار هم بودند و همفکری شکل میگرفت، اما امروزه ترانهای نوشته میشود و یک ملودی روی آن قرار میگیرد و در آخر نمیدانند چه کسی خواننده اثر است. براین اساس حس و حال یک آهنگ باید با حس و حال خواننده همخوانی داشته باشد. استاد علی تجویدی هرگاه میخواست آهنگی بسازد با شاعر یا ترانهسرای آهنگ خود هماهنگی و مشورت میگرفت.
به عنوان مثال استاد تجویدی تعریف میکرد یک روز به بهانه پیک نیک و گردش به خارج از شهر رفته بود و در آنجا ییلاقهایی قرار داشت و کاروانی به تازگی از آن مکان عبور کرده بود و جای پای شتران همچنان برجای بود و خاکستر آتش و زغالی که برپا بود گرم و روشن. در همان حال یک ملودی در دستگاه شور میسازد و با بیژن ترقی ترانه سرای بزرگ و آزاده ایران در میان میگذارد و میگوید این ملودی الهام گرفته از این داستان است و بیژن ترقی هم فی البداهه ترانه «آتشی ز کاروان جدا مانده این نشان ز کاروان بهجا مانده و...» را میسراید که با صدای بانو دلکش خوانده شده است.
نمونه دیگر استاد پرویز یاحقی حدود 35 سال گذشته در یکی از محافل خصوصی که نشسته بودیم تعریف میکرد. در یک غروب پاییز و هوای نمناک و بارانی پرویز یاحقی با بیژن ترقی در یکی از خیابان شهر مسیری را با اتومبیل در حرکت بودند در همان هنگام یک برگی از درخت جدا میشود و به برفپاککن ماشین میچسبد و درهمان حال یاحقی ملودی به ذهنش میرسد و زمزمه میکند و بیژن ترقی هم کاغذ و قلم خود را برمیدارد و شروع به نوشتن ترانه «به رهی دیدم برگ خزان پژمرده ز بیداد زمان کز شاخه جدا بود...» را میسراید و چنین اثر زیبایی خلق میشود بنابراین با نگاه به این آثار پی خواهید برد این ترانهها و ملودیها چه زیبا و با احساس پدید آمدهاند و همچنان جاودانه هستند. اما تولید آثار موسیقایی امروز غالباً حالت تصنعی پیدا کرده و از یک اثر عاشقانه هنری دور شده البته میتوان گفت ضرورت زمانه است و بر این اساس ماندگاری هم نخواهد داشت.
من به شخصه شرایط حال حاضر را روی آوردن به موسیقیهای آرامشبخش میدانم و در کنار آن امید به فردا. زندهیاد بیژن ترقی در سالهای پایانی عمرش شعر زیبایی سرود با این مضمون: «غم مخور خورشید اگه رفته توی ابر سیاه، غم مخور چندی اگه تیره شده چهره ماه، غم مخور سپیدی سحر میاد، شب انتظار ما به سر میاد، بازم آفتابی میشه، شبا مهتابی میشه، پر ابرها میریزه آسمون آبی میشه» براین اساس باید بگویم امید را هیچ گاه از دست ندهید و در هر سختی روزگار امیدوار و پرانرژی ظاهر شویم.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
علی حاتمی برای من فصلی سازنده ازنظر انسانیت است
-
ضرورت نگاه متفاوت نویسنده به کرونا
-
تئاتر فراموش شده تئاتر دوست داشتنی
-
سینما در دنیا دچار رکود و آهستگی شده است
-
فریاد محیطزیست از دست انسان
-
شنیدن موسیقیهای ماندگار و امید به فردای روشن
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین