نگاهی به منظومه فکری شهید آیتالله بهشتی در چهلمین سالگرد شهادت ایشان
از مردمباوری تا عدالتخواهی
با مشی فکری و منش عملی شهید بهشتی میتوان برای بسیاری از مصایب ایران امروز راهحلهای کارآمد داشت
دکتر فرشاد مؤمنی
استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی و رئیس مؤسسه مطالعات دین و اقتصاد
چهلمین سالگرد شهادت آیتالله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی فرصت مناسبی است برای اینکه رویکرد ایشان به مسأله توسعه با تأکید بر جنبههای اقتصادی آن را مورد تأمل و تدقیق قرار دهیم. کسانی که با اندیشه و آثار شهید بهشتی آشنایی دارند، میدانند که نحوه ورود ایشان به مسأله توسعه بهعنوان یک مسأله مستحدثه و با خصلت فرارشتهای چقدر میتواند برای شرایط امروز جامعه ما و برای برونرفت از چالشهای سیاسی- اقتصادی ما ارزشمند و راهگشا باشد.آیتالله بهشتی در نگاه به مسأله توسعه پنج استدلال را بر اساس موازین اسلامی مطرح میکنند که در واقع نشاندهنده عقلایی دانستن و اسلامی دانستن کوششهای معطوف به توسعه است. ایشان در صفحههای ۴۱ و ۴۲ کتاب «حق و باطل از دیدگاه قرآن» به صراحت عنوان میکنند که از دیدگاه قرآن ادعای صرف در باب برتری اندیشه دینی کفایت نمیکند. تعبیر ایشان این است که اسلام دین حق است و این حق به معنای این است که خلقت را عبث نمیداند و برای زندگی هدف اعلام میکند. ایشان «توسعه عادلانه» را هدف جامعه اسلامی معرفی میکنند و در کتاب «نقش آزادی در تربیت کودکان» تصریح میکنند که تلاش برای بهبود کیفیت زندگی از جنبه فردی و جمعی یک امر عقلایی است که اسلام بر آن صحه میگذارد. شهید بهشتی با استناد به آیاتی از قرآن تأکید میکنند که تلاش برای تغییر و اعتلابخشی جنبههای فردی و اجتماعی زندگی انسان یک تکلیف قرآنی است.
ایشان در صفحه ۴۳ کتاب «نقش آزادی در تربیت کودکان» و در صفحه ۳۵ کتاب «سه گونه اسلام» هم آوردهاند که ساختن یک جامعه نمونه مبتنی بر تعالیم اسلام یک تکلیف قرآنی است و به شکل دیگری بر این نکته در کتاب «بایدها و نبایدها از دیدگاه قرآن» هم تأکید کرده اند که بهترین تبلیغ برای اسلام، تنها ادعای صرف نیست بلکه ساختن آن جامعه نمونه مورد نظر قرآن است.شهید بهشتی ۵ محور را برای حرکت به سمت آنچه امروزه «توسعه» خوانده میشود، حیاتی میدانند؛ 1.شفافیت 2.عدالت 3.مشارکت 4.دورنگری ۵.اجرای کارآمد. اغراق نیست اگر بگوییم هیچ متفکر و اسلامشناس ممتازی در قرن بیستم چنین روشمند و با انسجام نتوانسته است تصویر شفاف و روشنی از مسأله توسعه ارائه کند. اما این 5 محور را از نگاه ایشان چنین میتوان تبیین کرد:
1 شفافیت: آیتالله بهشتی در کتاب «بانکداری، ربا و قوانین مالی اسلام»عنوان میکنند که در اسلام برخورداریها باید متناسب با صلاحیتها باشد ،ولی لازمه این امر برقراری و ایجاد «شفافیت» در امور حکومتداری و سیاستگذاریها است. ایشان بر این باورند که اگر در جامعهای فعالیتهای غیرمولد دست بالا را داشته باشند و جامعه به سمت تشویق مفتخوارگی و ربا برود، قطعاً در ارزیابی اسلامی از آن نظامها میتوان گفت که غیر اسلامی هستند ،چرا که نظامهایی غیرعادلانه اند و همه احکام و مناسبات ناشی از ربا در آن جامعه موضوعیت پیدا خواهد کرد. بهطور مشخص ایشان عنوان میکنند که مناسبات مبتنی بر مفتخوارگی اعم از رانت و ربا، نیروی محرکه فعالیتهای مافیایی است و رویه مسلط در فعالیتهای مافیایی «ستیز»، «حذف» و «انتقامگیری» است؛ چون اساس فعالیتهای مافیایی «بازی با جمع صفر» است؛ یعنی برخورداری گروهی از افراد از امکانات و منابع؛ که بهای آن محرومیت گروهی دیگر و به تعبیر ایشان نابود شدن بسیاری از زندگیها است، چرا که یکی از مهمترین پیامدهای چنین مناسباتی مشارکتزدایی از مردم و رایج ساختن مناسبات سفلهپرورانه است.
آیتالله بهشتی در صفحه ۱۴۰ کتاب «بایدها و نبایدها» تصریح میکنند که توزیع پول بیتالمال برای مقاصد شخصی رویه امویان بوده و «سیره اموی» راه توسعه را بر ما تنگ خواهد کرد، بنابراین از نظر ایشان «شفافیت»هم مبارزه با امویسازی مناسبات اقتصادی-اجتماعی را امکانپذیر میکند و هم امکان نظارت فراگیر شهروندان در کل فرایندهای تصمیمگیری و تخصیص منابع نظام ملی را موضوعیت میبخشد.
2 عدالت: دکتر بهشتی، کاملاً همسو با برجستهترین اندیشهورزان معاصر توسعه، عدالت را برای پایداری نظام ملی حیاتی معرفی میکنند و به تعبیر متفکران بزرگ توسعه اشاره میکنند که عدالت کسب دانش و مهارت و نیز مجرای تبلور نفع شخصی را بر اساس مناسبات مبتنی بر علم و تولید بنا میگذارد؛ به این معنا که در فرایندهای تصمیمگیری و تخصیص منابع «علم» فصلالخطاب میشود و برای برخورداری باید «خلق ارزش» کرد.
جالب است که بدانیم تنها متفکر اسلامی در قرن بیستم که از این زاویه مرزبندی شفافی بین فعالیتهای مولد و غیرمولد انجام داده است ،آیتالله شهید دکتر بهشتی است. او در صفحات ۲۱ و ۳۲ کتاب «اقتصاد اسلامی» با هدف ارائه نظریه مالکیت مبتنی بر اندیشه اسلامی خود دو طبقه از کار مولد را توصیف میکند؛ نخست، کار مولد کاری است که ارزش مصرفی تازهای بهوجود آورد و دوم، کار مولد کاری است که در نتیجه آن تغییر شکل سودمندی در یک شیء مادی ایجاد شود؛ که این دومی در واقع تعبیری از پدیده صنعتی شدن در دنیای مدرن است.در این چارچوب شهید بهشتی معتقدند عدول از علممحوری و تولیدمحوری، نیروی محرک بازتولید مناسبات نابرابرساز است. ایشان در کتاب «حق و باطل» بویژه در صفحات ۱۰۸، ۱۰۷ و ۱۳۲ بر این نکته تأکید میگذارند که «حق» و «عدل» از یکدیگر جدا شدنی نیستند. ایشان در صفحه ۲۴۷ کتاب «پیامبری از نگاهی دیگر» عنوان میکنند که محک اصلی ادعای اسلامی بودن مناسبات، «عدل» است و در همان صفحه به صراحت بیان میکنند که مناسبات عادلانه مهمترین بستر برای تحقق مقام خلیفهاللهی انسان است.
3 مشارکت مردمی: در نگاه شهید بهشتی «مشارکت» یعنی مردم باید هم در فرایند تصمیمگیری و هم در فرایند اجرا و هم در جریان برخورداری از عایدات آن تلاشها، سهیم و حضور قاطع داشته باشند. ایشان در «نظریه عدالت» و «نظریه مالکیت» خود بحثهای عمیق و دقیقی را در رابطه با اهمیت و لزوم مشارکت مردم مطرح کردهاند که شأن و جایگاه مردم در منظومه فکری ایشان را نشان میدهد.
شهید بهشتی از متفکران نواندیشی است که برای مشارکت فعال و مؤثر مردم در سرنوشت سیاسی و اقتصادیشان تأکیدات بسیاری دارند؛ «مردمباوری» در نگاه و نظر ایشان محوریت تمام عیار دارد. شهید بهشتی در تفسیر آیه ۲۵ سوره مبارکه حدید عنوان کردهاند که وقتی در این آیه «لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» بهعنوان یکی از مهمترین فلسفههای بعثت انبیا مطرح میشود معنایش این است که در مناسبات عادلانه، مشارکت فعال و مؤثر مردم نقش ابر تعیینکننده دارد و در کشورهای عقبمانده همانطور که از مفاهیم متعالی مثل عدالت و آزادی سوءاستفاده میشود «مشارکت مردمی» هم میتواند در معرض چنین سوءاستفادههایی قرار گیرد.
ایشان تأکید ویژهای دارند بر این نکته که در مناسبات اسلامی نوع مواجهه با فقر نباید مبتنی بر سفلهپروری باشد و در این باره در صفحه ۱۳۶ کتاب «اقتصاد اسلامی» خود تصریح مینمایند که توزیع رانت را باید بدترین نوع اِفساد در نظر گرفت و تعبیری که در این زمینه به کار میبرند این است که فقر فقرا باید با تکیه بر کار خلاق آنان و مشارکت فعال آنان در سرنوشت اقتصادیشان برطرف شود و اگر مسیری غیر از این طی شود منجر به انحطاط خواهد شد.
در کتاب «اقتصاد اسلامی» درباره فلسفهبند ۲ اصل ۴۳ قانون اساسی نکاتی را مطرح میکنند که دارای آموختنیهای بسیار قابل اعتنا است. به تعبیر ایشان، مبارزه بیامان با حاکمیت سرمایه و مفتخوارگی از مهمترین لوازم تولیدمحوری، مشارکتمحوری و شفافیتمحوری است.
مسأله قابل تأمل دیگری که شهید بهشتی در کتاب «اقتصاد اسلامی» بهطور مبسوط مورد توجه قرار دادهاند این است که عزت و کرامت مردم با راهبرد «اشتغال مولد» قابل تأمین است. بنابراین ایشان از سیاستهایی که منجر به سفلهپروری و مشارکتزدایی مردم شود بشدت کارگزاران را پرهیز میدهند.
4 دورنگری: یکی از نقاط کلیدی اندیشه دکتر بهشتی که در کتاب «حق و باطل» هم بر آن تأکید شده است اصل «دورنگری» است. ایشان بر این باورند که مهمترین متغیر کنترلی برای شناخت ویژگیهای چهرههای حقپرست و متمایز ساختن ایشان از مدعیان دروغین، افق دید بلندمدت آنان است. در واقع ایشان از این زاویه مرزبندی اسلام با هر نوع مناسبات رانتی را برجسته میکنند، چون در تعریف کلاسیک مناسبات رانتی گفته میشود که در مناسبات رانتی بهصورت نظاموار ملاحظات و منافع دور مدت قربانی کوتهنگری و روزمرگی و افق کوتاه تصمیمات و اقدامات میشود.
5 اجرای کارآمد: با وجود نقش تعیینکننده ۴ رکن پیشین، اما دکتر بهشتی بر این باورند که تا «اجرای کارآمد» نباشد فرایند توسعه سیاسی- اقتصادی در جامعه به سرانجام نخواهد رسید. از این رو، ایشان از موضع عدالت از یک سو بر شایستهمحوری و تناسب صلاحیتها با برخورداریها تأکید دارند و از سوی دیگر، بر نظارت همگانی و ممانعت از ویژهخواری و مفتخوارگی و جلوگیری از حاکمیت سرمایه سفارش میکنند، بویژه در این زمینه بحثهای منحصر به فردی در باب سازوکارهای ارتقای کیفیت و بهرهوری در نظام دیوانسالاری ارائه کردهاند.
مردمباوری، عدالتخواهی، کارآمدی، شفافیت و آیندهنگری از اصول اساسی اندیشههای شهید بهشتی است. به این اعتبار، اگر رهنمودهای دکتر بهشتی مبنای عمل برای ایران امروز قرار گیرد بیشک میتوانیم برای بسیاری از مصایب امروز جامعهمان راهحلهای کارآمد داشته باشیم، چرا که بر این باورم ریشه همه مفاسد جدی در حیطه اقتصاد ایران، دور شدن از این مؤلفههای پنجگانه بوده است. اگر همانطور که شهید بهشتی تأکید میکنند در زمینه اقتصاد با حاکمیت سرمایه و مناسبات ربوی مبارزه جدی شود، اگر هزینه مفتخوارگی را در جامعهمان بالا ببریم میتوان ایران را از شرایط موجودش بهطور کلی متفاوت کرد و یک جامعه توسعهخواه، آزاد، عادلانه و همراه با مشارکت مردم را سامان داد. با اطمینان میگویم راه برونرفت ما از مصایب امروز اقتصادی- سیاسی از مسیر بازگشت به اندیشههای شهید بهشتی امکانپذیر است. آنچه شهید بهشتی مطرح کردهاند و من آن را «وقوف روششناختی به نقص اطلاعات انسانها» نامیدهام به این معنا است که اگر انسان وقوف روششناختی به نقص اطلاعات خود داشته باشد نه دیگر «خود مطلقانگار» خواهد شد و نه برداشتهای خود را عین «ما انزل الله» میپندارد، بنابراین به جای تحمیل و خشونتورزی، راه مدارا و همکاری و اخلاق و اعتلابخشی را در دستور کار قرار خواهد داد. به این اعتبار، مدعی هستم اگر اسلوب روششناختی ایشان در جامعه تشویق و آموزش داده شود با قاطعیت میتوان گفت ما میتوانیم با یک استنباط روزآمد از اسلام، به مثابه مکتب نجاتبخش، در مسیر تحقق آرمانهای این شهید والا مقام گامهای بلندی برداریم.
نیم نگاه
مبارزه با فقر و فساد، مردمباوری، عدالتخواهی، کارآمدی، شفافیت و آیندهنگری از اصول اساسی اندیشههای شهید بهشتی است. با اطمینان میگویم راه برونرفت ما از مصایب امروز اقتصادی- سیاسی از مسیر بازگشت به اندیشههای شهید بهشتی امکانپذیر است.
دکتر بهشتی بر این باورند که تا «اجرای کارآمد» نباشد فرایند توسعه سیاسی- اقتصادی در جامعه به سرانجام نخواهد رسید. از این رو، ایشان از موضع عدالت از یک سو بر شایستهمحوری و تناسب صلاحیتها با برخورداریها تأکید دارند و از سوی دیگر، بر نظارت همگانی و ممانعت از ویژهخواری و مفتخوارگی و جلوگیری از حاکمیت سرمایه سفارش میکنند.
شهید بهشتی در کتاب «اقتصاد اسلامی» تصریح میکنند که عزت و کرامت مردم با راهبرد «اشتغال مولد» قابل تأمین است، بنابراین ایشان از سیاستهایی که منجر به سفلهپروری و مشارکتزدایی مردم شود بشدت کارگزاران را پرهیز میدهند.
شهید بهشتی برای مشارکت فعال و مؤثر مردم در سرنوشت سیاسی و اقتصادیشان تأکیدات بسیاری دارند؛ «مردمباوری» در نگاه و نظر ایشان محوریت تمام عیار دارد.
«منزلت جوانان» در نگاه شهید دکتر آیتالله بهشتی
کرامت انسان؛ تکریم جوان
صدیقه قاسمی
استاد حوزه و پژوهشگر مسائل خانواده
جوانان بــــــــهعنوان بخشی از سرمایههای اجتماعی در سازندگی و موفقیت یک جامعه، نقشی بیبدیل دارند. جامعه ایرانی در حال حاضر، جامعهای نسبتاً جوان است، شرایط چنین جامعهای ایجاب میکند که در آن برنامههای سازنده و مفید برای استفاده از نیروهای کارآمد جوانان بیشتر مورد توجه قرار گیرد.شهید بهشتی بهعنوان یک متفکر مسلمان، جوانان را مؤثرترین نسل پر احساس در ساختن آینده جامعه میدانند؛ نسلی که با زمان آینده بیشتر از گذشته و حال ارتباط دارد، (نقش آزادی در تربیت کودک، ص143) نسلی که نیازمند برخورداری از حقوق طبیعی انسانی است و برای ساختن خود و حضور مؤثر در جامعه نیازمند برخورداری از حق انتخاب و آزادی است. ایشان انسان از منظر قرآن را جانداری آگاه، اندیشمند و انتخابگر میداند (نقش آزادی در تربیت کودک، ص19). جوان نیز بهعنوان یک انسان، نیازمند برخورداری از چنین حقی است، آزادی و انتخابگری جوانان به معنای آن است که آنان نباید گرفتار کنترلهای بیرونی شوند، آنان باید بتوانند با شناخت و آگاهی لازم مسیر زندگیشان را انتخاب نمایند.
شهید بهشتی، باورها و اعتقادات جوانان را نیازمند «شناخت اجتهادی» میداند؛ شناختی که نقطه آغاز آن باید در زمان بلوغ رقم بخورد. ایشان تأکید دارند که جوانان نباید دلیل مسلمان بودن خود را مستند به شناسنامه و خانواده خود بدانند، آنان حق دارند با آگاهی و شناخت، دین خود را انتخاب کنند، آنان باید شناخت تقلیدی، عادتی و غیر انتخابی را به اسلام شناختی انتخابی تبدیل سازند (سه گونه اسلام، ص 25 و 39 و40).
اگر خانوادهها، رهبران و مدیران یک جامعه خود را ملزم به رعایت این حق طبیعی و الهی بدانند و شرایط مناسب برای رشد جوانان انتخابگر را فراهم سازند، آنان بهعنوان بهترین نیروهای کارآمد و مدیر میتوانند در فرایند سازندگی جامعه نقشی بیبدیل بر عهده داشته باشند.
بنابراین در یک جامعه سالم و اسلامی نباید با اصرار ورزیدن بر کنترلهای بیرونی، مانع رشد و موفقیت جوانان شد. جوان باید با درک صحیح از موقعیت انسانی خود، موفق به کنترل و مراقبت ازشأن انسانی خویش شود و تحقق آزادی را به گونهای درک نماید که خود را هم از موانع فردی و خواهشهای نفسانی و هم از سلطه دیگران برهاند (نقش آزادی در تربیت کودک، ص 18).
جوانان کنشگران اصلی جامعه هستند و باید نشاط و شادابی آنان در محیطی انتخابگرانه و سازنده فراهم شود. طبیعی است که رهاشدن و لاقیدی، هرگز در رشد شخصیت جوانان کارساز نخواهد بود. آنچه مد نظر شهید بهشتی است فراهم آمدن محیطی مناسب برای رشد شناختی و شخصیتی است؛ محیطی به دور از اجبار و تحمیل، به دور از هر گونه تفکر قالبی و خالی از نظام مراد و مریدی (نقش آزادی در تربیت کودک، ص159 و 176). در همین ارتباط، ایشان روحانیون و عالمان دینی را مورد خطاب خود قرار میدهند و میگویند:
«تو ای روحانی و ای عالم دینی، ... با گفتهها و نوشتههایتان یک مشت موجود قالبی... تربیت نکنید، آینده بشریت به انسان نیاز دارد؛ انسانی برخوردار از شخصیت انسانی که هم خود را بسازد و هم جامعه را.» (نقش آزادی در تربیت کودک، ص159)
جوانان در جامعه باید در نهادهای آموزشی مانند مدرسه و دانشگاه فرصت درست اندیشیدن و انتخابهای سازنده را پیدا نمایند، نباید به بهانه توجه حضور آنان در جامعه، از آنان انسانهایی قالبی و فرمانپذیر تربیت کرد، نباید به بهانه دیندارانه زیستن، آنان را تحتتأثیر روابط مراد و مریدی قرارداد و از وجودشان بهعنوان ابزارهای سیاسی استفاده کرد. جوانان باید انتخابگری و آزادی را در شرایط عادلانه و به دور از تحقیر و تهدید لمس نمایند؛ در این صورت یأس و ناامیدی از جامعه جوان رخت برخواهد بست و اندیشیدن در محیطی سازنده آنان را برای خدمت به مردم آماده خواهد کرد. تعلق جوانان جامعه به سرزمین و مردم خود مانع بروز بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی است، باید با گسترش زندگی انتخابگرانه راههای خدمت به کشور را در برابر جوانان گشود.
اقدام مهم شهید بهشتی در استفاده از جوانان کم تجربه در شورای انقلاب، با وجود مخالفت بعضی از اعضای آن شورا، بر همین اساس بوده است. ایشان با نگاهی مبتنی بر عدالت، انصاف، آزادی و پویایی بهعنوان ویژگیهای اصلی دین اسلام، جامعه اسلامی را موظف میداند تا امکان رشد و تجربهاندوزی را پیش روی جوانان قرار دهد و راه هر گونه یأس و ناامیدی را به روی آنان مسدود سازد. (ر. ک.. فصل سوم کتاب اسلام و مقتضیات زمان از دیدگاه شهیدآیتالله بهشتی، صدیقه قاسمی)
به جوانان انتخابگر باید فرصت داد تا با طرح نظرات و آراء خود و نقدهای اجتماعی، بهعنوان بخشی از سرمایههای ملی، مدیریت جامعه را در دست گیرند؛ آنگونه که شهید بهشتی رفتار میکرد و حتی در مجالس سخنرانیهای عمومی نیز از شنیدن سخنان آنان غافل نمیشد؛ هر چند که این سخنان به شکل پرخاش و توهین بود و او سکوت میکرد و اجازه میداد تا جوانان معترض سخن بگویند و در پایان با قدرت اقناعی و اخلاقی که داشت آن جوان را همراه خود میساخت و اجازه توهین یا تهدید از جانب کسی را به آن جوان نمیداد.
مدیریت و هدایت جوانان یک جامعه نیازمند برخورداری از حضور انسانهایی آزاداندیش در نظام اجتماعی است؛ کسانی که همچون شهید بهشتی از بند هوسهای قدرت و غرور رها شده باشند و آزادی از خود را در عبودیت و بندگی تجربه کرده باشند. اینگونه مدیران هستند که میتوانند در فضایی آزاد و محیطی امن کانون گرد هم آمدن جوانان شوند و آنان را به سمت رشد معنوی، شکوفایی شخصیت، انسجام اجتماعی، تقویت هویت دینی و ملی راهبری و راهنمایی کنند؛ مدیرانی که هرگز برای جذب جوانان بسوی خود تلاش نمیکنند، بلکه همه کوشش خود را برای تربیت انسان آزاد بکار میبندند، انسان آزادِ آزاد، آزاد از هوس و آزاد از تسلط دیگران. جوانانی که اینگونه تربیت شوند و از چنین آزادیای در جامعه برخوردار باشند، ماندن در جامعه و ساختن فردای آن را بر هر گزینه دیگر ترجیح میدهند. به امید آنکه چنین نگاهی در ایران عزیز ما رواج یابد.