ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
پخش سریال شبکه نمایش خانگی به اعمال اصلاحات مشروط شد
میخواهم زنده بمانم...
گروه فرهنگی/ شایعه توقف پخش سریال «میخواهم زنده بمانم» در ابتدا با انتشار تصویر و متنی ثابت در پست اینستاگرامی بازیگران و سازندگان سریال تأیید شد: «با توجه به مسائل پیش آمده سریال «میخواهم زنده بمانم» امروز پخش نخواهد شد. زمان پخش متعاقباً اعلام خواهد شد»
دوشنبه 10 خردادماه به جای پخش قسمت پانزدهم سریال در فیلیمو، روابط عمومی این سریال در اطلاعیهای به شکل رسمی از توقف پخش سریال خبر داد و علت آن را نقطه نظرات معاونت اجتماعی ناجا در خصوص سرنوشت برخی از شخصیتهای منفی سریال عنوان کرد. آن طور که از شواهد و قرائن برمیآمد گویا تصویری که از کمیته و عملکرد آن در این سریال روایت شده به مذاق ناجا خوش نیامده است.
توقف پخش سریال با دستور ساترا، بلافاصله با واکنش اهالی سینما همراه بود. سید محمود رضوی تهیهکننده سینما متنی انتقادی در توئیتر منتشر کرد و در عین حال با گلایه از محتوای آثار منتشر شده در پلتفرمها، ساترا را به تساهل و تسامح متهم کرد. مجید توکلی کارگردان سینما هم در این باره نوشت: «اصلاً قرار بود مجوز را ساترا بدهد که دیگر این ماجراها نباشد. ما به هر چی تن میدهیم، یک مرحله بدتر میشود.» مصطفی کیایی کارگردان سریال «همگناه» دیگر فیلمسازی بود که با انتشار یادداشتی در اینستاگرام باز هم از واسپاری نظارت بر شبکه نمایش خانگی به صداوسیما و ساترا گلایه کرد. در بخشی از یادداشت این فیلمساز آمده: «میشد منتظر ماند تا تکلیف کاراکترها در بستر دراماتیک مشخص شوند، دوستان ما در نیروی انتظامی خوب میدانند این مسیر را، زیرا سالیان زیادی در حال مشارکت و کمک به صنعت سینما هستند گویا ساترا راه مراقبت و چانهزنی برای آثار را نمیداند و تنها راه را توقف پخش میداند»
ساعاتی بعد اما ساترا این بار بهجای متهم در نقش نجات دهنده اطلاعیهای منتشر و اعلام کرد که مشکل پخش «میخواهم زنده بمانم» حل خواهد شد. در این اطلاعیه دلیل توقف پخش، ناهماهنگیها اعلام و البته پخش این سریال به اعمال اصلاحات مشروط شده است. ساترا با قبول اتهام خدشه به چهره نیروی انتظامی و کمیته انقلاب اسلامی به عنوان شاکله ناجا در شخصیتپردازی برخی کاراکترها مدعی است که این اصلاحات بدون تحمیل هزینههای سنگین، در مرحله فیلمنامه قابل بررسی و مرتفع شدن بوده اما چون سریال پس از تولید و با هدف دریافت مجوز به ساترا ارائه شده بههمین دلیل اصلاحات در فیلمنامه غیرممکن بوده است. در این متن اظهار امیدواری شده که اصلاح حداقلی ایرادات به رفع مشکل منجر شود.
در ادامه و در واکنش به فضای ایجاد شده برای توقیف این سریال مرکز اطلاعرسانی و ارتباطات معاونت اجتماعی ناجا نیز توضیحاتی ارائه کرد. طبق اطلاعات ارائه شده در پایگاه خبری پلیس، در توضیح نیروی انتظامی آمده است: «این سریال ایراد «ماهوی، شکلی» و «محتوایی» داشته و داستان فاقد مستندات و بر مبنای «تخیلات» و «رؤیاپردازی» نویسنده بوده که نیازمند اصلاحات اساسی است که مراتب، به عوامل و سازندگان اصلی سریال ابلاغ گردید، لذا علیرغم تعهدات اخذ شده در خصوص اعمال اصلاحات اقدامی صورت نگرفته است.»
ناجا در ادامه تصریح کرده است: «از آنجایی که در سکانسهایی از این سریال خانگی به پیشینه یک سازمان انقلابی و پیشکسوتانی که سالیان متمادی در خط مقدم صیانت و پاسداری از ارزشهای اسلامی و انقلابی تلاش کرده و با نادیدهانگاری ایثارگریهایشان در این سریال، به جایگاه و کارنامه درخشانشان توهین نیز شده است که وقایع تحریف شده در این سریال موجبات نگرانی و تکدر خاطر تعداد زیادی از بینندگان عزیز را فراهم آورده است. لذا، ادامه روند پخش این سریال در دست بررسی و رسیدگی است.»
دوشنبه 10 خردادماه به جای پخش قسمت پانزدهم سریال در فیلیمو، روابط عمومی این سریال در اطلاعیهای به شکل رسمی از توقف پخش سریال خبر داد و علت آن را نقطه نظرات معاونت اجتماعی ناجا در خصوص سرنوشت برخی از شخصیتهای منفی سریال عنوان کرد. آن طور که از شواهد و قرائن برمیآمد گویا تصویری که از کمیته و عملکرد آن در این سریال روایت شده به مذاق ناجا خوش نیامده است.
توقف پخش سریال با دستور ساترا، بلافاصله با واکنش اهالی سینما همراه بود. سید محمود رضوی تهیهکننده سینما متنی انتقادی در توئیتر منتشر کرد و در عین حال با گلایه از محتوای آثار منتشر شده در پلتفرمها، ساترا را به تساهل و تسامح متهم کرد. مجید توکلی کارگردان سینما هم در این باره نوشت: «اصلاً قرار بود مجوز را ساترا بدهد که دیگر این ماجراها نباشد. ما به هر چی تن میدهیم، یک مرحله بدتر میشود.» مصطفی کیایی کارگردان سریال «همگناه» دیگر فیلمسازی بود که با انتشار یادداشتی در اینستاگرام باز هم از واسپاری نظارت بر شبکه نمایش خانگی به صداوسیما و ساترا گلایه کرد. در بخشی از یادداشت این فیلمساز آمده: «میشد منتظر ماند تا تکلیف کاراکترها در بستر دراماتیک مشخص شوند، دوستان ما در نیروی انتظامی خوب میدانند این مسیر را، زیرا سالیان زیادی در حال مشارکت و کمک به صنعت سینما هستند گویا ساترا راه مراقبت و چانهزنی برای آثار را نمیداند و تنها راه را توقف پخش میداند»
ساعاتی بعد اما ساترا این بار بهجای متهم در نقش نجات دهنده اطلاعیهای منتشر و اعلام کرد که مشکل پخش «میخواهم زنده بمانم» حل خواهد شد. در این اطلاعیه دلیل توقف پخش، ناهماهنگیها اعلام و البته پخش این سریال به اعمال اصلاحات مشروط شده است. ساترا با قبول اتهام خدشه به چهره نیروی انتظامی و کمیته انقلاب اسلامی به عنوان شاکله ناجا در شخصیتپردازی برخی کاراکترها مدعی است که این اصلاحات بدون تحمیل هزینههای سنگین، در مرحله فیلمنامه قابل بررسی و مرتفع شدن بوده اما چون سریال پس از تولید و با هدف دریافت مجوز به ساترا ارائه شده بههمین دلیل اصلاحات در فیلمنامه غیرممکن بوده است. در این متن اظهار امیدواری شده که اصلاح حداقلی ایرادات به رفع مشکل منجر شود.
در ادامه و در واکنش به فضای ایجاد شده برای توقیف این سریال مرکز اطلاعرسانی و ارتباطات معاونت اجتماعی ناجا نیز توضیحاتی ارائه کرد. طبق اطلاعات ارائه شده در پایگاه خبری پلیس، در توضیح نیروی انتظامی آمده است: «این سریال ایراد «ماهوی، شکلی» و «محتوایی» داشته و داستان فاقد مستندات و بر مبنای «تخیلات» و «رؤیاپردازی» نویسنده بوده که نیازمند اصلاحات اساسی است که مراتب، به عوامل و سازندگان اصلی سریال ابلاغ گردید، لذا علیرغم تعهدات اخذ شده در خصوص اعمال اصلاحات اقدامی صورت نگرفته است.»
ناجا در ادامه تصریح کرده است: «از آنجایی که در سکانسهایی از این سریال خانگی به پیشینه یک سازمان انقلابی و پیشکسوتانی که سالیان متمادی در خط مقدم صیانت و پاسداری از ارزشهای اسلامی و انقلابی تلاش کرده و با نادیدهانگاری ایثارگریهایشان در این سریال، به جایگاه و کارنامه درخشانشان توهین نیز شده است که وقایع تحریف شده در این سریال موجبات نگرانی و تکدر خاطر تعداد زیادی از بینندگان عزیز را فراهم آورده است. لذا، ادامه روند پخش این سریال در دست بررسی و رسیدگی است.»
سه فیلم در سیوهشتمین جشنواره جهانی فیلم فجر به سانس فوقالعاده رسید
زنده شدن خاطرات فراموش شده
سیوهشتمین جشنواره جهانی فیلم فجر در حالی به روزهای پایانی نزدیک میشود که پردیس سینمایی چارسو در دو روز گذشته محل آمد و شد چهرههای مطرح سینمایی بوده و نمایش فیلمهای ایرانی با استقبال مخاطبان روبهروست.
میهمان ویژه سینمایی و سیاسی
علاوه بر حضور عوامل فیلمهای «گیسوم» نوید بهتویی، «صحنهزنی» علیرضا صمدی و «میجر» احسان عبدیپور به خاطر برگزاری نشست خبری این دو فیلم، محمود کلاری و مجید مجیدی برای برگزاری کارگاه آموزشی و نمایش فیلم «بدوک»، حسین انتظامی(رئیس سازمان سینمایی) و بهمن فرمانآرا برای بازدید به جشنواره آمدند. رخشان بنیاعتماد، رضا میرکریمی، آزاده صمدی، غلامرضا موسوی، سهیلا گلستانی، پرویز پرستویی، حمید فرخنژاد، کیانوش عیاری، فرشته صدرعرفایی و... از جمله چهرههایی هستند که در روزهای گذشته برای تماشای فیلمها و بازدید از جشنواره به چارسو آمدند. فارغ از حضور چهرههای سینمایی از اخبار حاشیهای جشنواره جهانی فیلم فجر در سالهای گذشته همواره حضور چهرههای سیاسی در این رویداد بوده است. در موعد انتخابات گذر چهرههای سینمایی کمتر به چارسو افتاده اما روز یکشنبه علاوه بر اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس که در جشنواره حاضر شدند و به تماشای فیلم سینمایی «گیسوم» نشستند، در نمایش نسخه مرمت شده «بدوک» پیروز حناچی شهردار تهران به همراه احمد مسجد جامعی هم حضور داشتند.
سانس ویژه برای سه فیلم
یکی از آوردههای برگزاری جشنوارههای سینمایی در سال گذشته زنده شدن خاطره صف انتظارو دیدن جمعی فیلم است. در این دوره از جشنواره سانس رونمایی از فیلمهای ایرانی یادآور روزهای پررونق سالنهای سینما و استقبال مخاطبان است. «صحنهزنی» به کارگردانی علیرضا صمدی یکی از فیلمهایی است که در پنجمین روز جشنواره به سانس فوقالعاده رسید. درادامه سازندگان «دشت خاموش» احمد بهرامی و «بوتاکس» کاوه مظاهری هم بازخورد خوبی از مخاطبان گرفتند و این دو فیلم که در بخش جشنواره جشنوارهها حضوردارند هم به سانس فوقالعاده رسیدند. این بخش به نمایش فیلمهای تحسین شده در جشنوارههای معتبر جهانی اختصاص دارد. «دشت خاموش» احمد بهرامی که تندیس شیر بهترین فیلم بخش افقها از جشنواره ونیز را از آن خود کرد به شرایط دشوار کاری و روابط انسانی پیچیده چند خانواده میپردازد که در یک محیط کارگری زندگی میکنند. نمایش «بوتاکس» اولین فیلم بلند کاوه مظاهری که دو جایزه اصلی بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه را از سی و هشتمین دوره جشنواره تورین کسب کرده با تحسین منتقدان و استقبال مخاطبان همراه بوده است.
سینمای ایران سفیر نجیبی از ایران است
اظهارات اهالی سینما در نشستهای خبری یا آیین معرفی فیلمها هم بهخاطر نقل خاطرات دست اول و یا مؤلفههای خبری در فضای مجازی و رسانه مورد توجه قرار گرفته است. در نشست خبری «صحنهزنی» پیام احمدینیا، بازیگر این فیلم از صحنهای گفت که در آن، بهرام افشاری او را واقعاً کتک زده است: «ما صحنهای داشتیم که در آن زد و خورد اتفاق میافتاد که بهرام افشاری واقعاً من را کتک میزد و این بخش برایم به یاد ماند.» افشاری هم در ادامه گفت: «در آن سکانسی که زدوخورد زیادی داشتیم، پیام واقعاً اذیت شد. بهطوریکه بعداً به شوخی به او گفتیم، قرار است این سکانس تکرار شود و او تعجب کرد؛ اما در نهایت هم همین اتفاق رخ داد.». مجید مجیدی هم پیش از اکران فیلم «بدوک» درباره تأثیرگذاری سینمای ایران در تغییر نگاه نسبت به کشورمان گفت: «این سینما با همه نامهربانیها، نقدهای ناصواب و البته گاهی صواب دریچهای را به روی دنیا باز کرد. بارها شاهد بودم که افراد در جشنوارهها تنها نامی از ایران شنیده بودند. آن هم از طریق برخی جراید که تبلیغات سوءیی داشتند. حتی در جشنوارهای در ژاپن دیدم که مردم بیشتر نام ایران را با جملاتی مانند اینکه حامی تروریست است، میشناختند. آنها میگفتند با دیدن فیلمها، دریافتیم کشوری که چنین آثاری دارد، نمیتواند تروریست باشد. این فیلمها نشان میدهد کشور شما پشتوانه بزرگ فرهنگی دارد. سینمای ایران سفیر نجیبی از ایران است که پرچم کشور ما را در همهجا به اهتزاز درآورده و توانسته کشور ما را نمایندگی کند.»
میهمان ویژه سینمایی و سیاسی
علاوه بر حضور عوامل فیلمهای «گیسوم» نوید بهتویی، «صحنهزنی» علیرضا صمدی و «میجر» احسان عبدیپور به خاطر برگزاری نشست خبری این دو فیلم، محمود کلاری و مجید مجیدی برای برگزاری کارگاه آموزشی و نمایش فیلم «بدوک»، حسین انتظامی(رئیس سازمان سینمایی) و بهمن فرمانآرا برای بازدید به جشنواره آمدند. رخشان بنیاعتماد، رضا میرکریمی، آزاده صمدی، غلامرضا موسوی، سهیلا گلستانی، پرویز پرستویی، حمید فرخنژاد، کیانوش عیاری، فرشته صدرعرفایی و... از جمله چهرههایی هستند که در روزهای گذشته برای تماشای فیلمها و بازدید از جشنواره به چارسو آمدند. فارغ از حضور چهرههای سینمایی از اخبار حاشیهای جشنواره جهانی فیلم فجر در سالهای گذشته همواره حضور چهرههای سیاسی در این رویداد بوده است. در موعد انتخابات گذر چهرههای سینمایی کمتر به چارسو افتاده اما روز یکشنبه علاوه بر اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس که در جشنواره حاضر شدند و به تماشای فیلم سینمایی «گیسوم» نشستند، در نمایش نسخه مرمت شده «بدوک» پیروز حناچی شهردار تهران به همراه احمد مسجد جامعی هم حضور داشتند.
سانس ویژه برای سه فیلم
یکی از آوردههای برگزاری جشنوارههای سینمایی در سال گذشته زنده شدن خاطره صف انتظارو دیدن جمعی فیلم است. در این دوره از جشنواره سانس رونمایی از فیلمهای ایرانی یادآور روزهای پررونق سالنهای سینما و استقبال مخاطبان است. «صحنهزنی» به کارگردانی علیرضا صمدی یکی از فیلمهایی است که در پنجمین روز جشنواره به سانس فوقالعاده رسید. درادامه سازندگان «دشت خاموش» احمد بهرامی و «بوتاکس» کاوه مظاهری هم بازخورد خوبی از مخاطبان گرفتند و این دو فیلم که در بخش جشنواره جشنوارهها حضوردارند هم به سانس فوقالعاده رسیدند. این بخش به نمایش فیلمهای تحسین شده در جشنوارههای معتبر جهانی اختصاص دارد. «دشت خاموش» احمد بهرامی که تندیس شیر بهترین فیلم بخش افقها از جشنواره ونیز را از آن خود کرد به شرایط دشوار کاری و روابط انسانی پیچیده چند خانواده میپردازد که در یک محیط کارگری زندگی میکنند. نمایش «بوتاکس» اولین فیلم بلند کاوه مظاهری که دو جایزه اصلی بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه را از سی و هشتمین دوره جشنواره تورین کسب کرده با تحسین منتقدان و استقبال مخاطبان همراه بوده است.
سینمای ایران سفیر نجیبی از ایران است
اظهارات اهالی سینما در نشستهای خبری یا آیین معرفی فیلمها هم بهخاطر نقل خاطرات دست اول و یا مؤلفههای خبری در فضای مجازی و رسانه مورد توجه قرار گرفته است. در نشست خبری «صحنهزنی» پیام احمدینیا، بازیگر این فیلم از صحنهای گفت که در آن، بهرام افشاری او را واقعاً کتک زده است: «ما صحنهای داشتیم که در آن زد و خورد اتفاق میافتاد که بهرام افشاری واقعاً من را کتک میزد و این بخش برایم به یاد ماند.» افشاری هم در ادامه گفت: «در آن سکانسی که زدوخورد زیادی داشتیم، پیام واقعاً اذیت شد. بهطوریکه بعداً به شوخی به او گفتیم، قرار است این سکانس تکرار شود و او تعجب کرد؛ اما در نهایت هم همین اتفاق رخ داد.». مجید مجیدی هم پیش از اکران فیلم «بدوک» درباره تأثیرگذاری سینمای ایران در تغییر نگاه نسبت به کشورمان گفت: «این سینما با همه نامهربانیها، نقدهای ناصواب و البته گاهی صواب دریچهای را به روی دنیا باز کرد. بارها شاهد بودم که افراد در جشنوارهها تنها نامی از ایران شنیده بودند. آن هم از طریق برخی جراید که تبلیغات سوءیی داشتند. حتی در جشنوارهای در ژاپن دیدم که مردم بیشتر نام ایران را با جملاتی مانند اینکه حامی تروریست است، میشناختند. آنها میگفتند با دیدن فیلمها، دریافتیم کشوری که چنین آثاری دارد، نمیتواند تروریست باشد. این فیلمها نشان میدهد کشور شما پشتوانه بزرگ فرهنگی دارد. سینمای ایران سفیر نجیبی از ایران است که پرچم کشور ما را در همهجا به اهتزاز درآورده و توانسته کشور ما را نمایندگی کند.»
موزهای بتنی در آبهای مدیترانه
فرشته فرمانی
پژوهشگر و نقاش
بهتازگی موزهای زیر آب در دریای مدیترانه در شهر کن فرانسه توسط جیسن دی کایر هنرمند بریتانیایی ایجاد و افتتاح شده است. این هنرمند شش مجسمه بزرگ از چهرههای انسانی را به نمایش گذارده است. «موزه آبی کن» موزهای با چیدمانی دائمی از آثار هنری است. این آثار در آبهای مدیترانه در نزدیکی جزیره سن مرگوریت قرار دارد. هدف ساخت این مجسمههای سیمانی عظیم ارتباط بیشتر مردم با زندگی دریایی و طبیعت زیر دریاست.
غواصان و شناگران بهراحتی میتوانند از این آثار دیدن کنند چرا که مجسمهها تنها در دو سه متری از سطح آب قرار گرفتهاند. هدف دیگر این نمایشگاه جلب توجه مخاطبان به حمایت و حفاظت محیط زیست و توجه به ارزش و اهمیت آن در موقعیتی است که اقیانوسها در تهدید جدی تخریب محیط زیستی توسط فعالیتهای انسانی هستند. دی کایر معتقد است هدف اصلی این چیدمان توجه به این موضوع است که اقیانوسها در خطر جدی هستند و به کمک ما نیاز دارند. اکوسیستم دریایی در طی دهههای پیشین تا به حال در حال تخریب و فرسایش بوده و آیندهای نامعلوم دارد.
هر کدام از این چهرههای سیمانی بزرگ براساس چهره یکی از افراد محلی ساخته شده است؛ مثلاً چهره یک پیرمرد صیاد هشتاد ساله و یک دختربچه 9 ساله. هر یک از مجسمهها طولی حدود دو متر و وزنی بیش از 10 تن دارند. مواد بهکار رفته در ساخت این مجسمهها، بتن و مصالح با PH بسیار پایین است و بافتی مناسب طبیعت دارد بهطوری که موجودات دریایی خصوصاً مرجانها را به خود جذب میکند و باعث رشد و نمو آنها روی مجسمه میشود که این خود چیدمانی همواره در حال تغییر و مناسب اکوسیستم دریاست.
دو مجسمه از این مجموعه، هر یک تصویری از دو چهره را نشان میدهد که یکی بزرگتر و دیگری کوچکتر است. به گفته هنرمند، این دو نیم چهره نمایانگر چهره حقیقی اقیانوس است که ماسکی بر چهره دارد؛ در ظاهر قوی و نیرومند به نظر میرسد اما در اصل شکننده، حساس و نیازمند مراقبت است.
این نخستین نمایشگاه این هنرمند در دریای مدیترانه است و روند ساخت آن چهار سال به طول انجامیده است. پیش از این آثار منحصر به فرد دیگری از او در دریای کشورهای اسپانیا، استرالیا، مکزیک، باهاماس، مالدیو و نقاط دیگر دنیا نصب شده است.
در نمایشگاهی از آثار این هنرمند بریتانیایی در مکزیک اثری به نام «شام آخر» مشاهده میکنیم. این اثر که از سنگ تراشیده شده یک میز را نشان میدهد با کاسه بزرگی در وسط و دو بشقاب حاوی ماهی نیم خورده. کاسه بزرگ محتوی تعدادی میوه و نارنجک است! این اثر هشداری به صید بیرویه آبزیان و ماهیان در اقیانوسها است؛ آنچه به گفته سازمان جهانی یونسکو تا پنجاه سال دیگر موجب انقراض انواع مختلفی از آبزیان خواهد شد. تأسفی که فایدهای در آینده ندارد!
پژوهشگر و نقاش
بهتازگی موزهای زیر آب در دریای مدیترانه در شهر کن فرانسه توسط جیسن دی کایر هنرمند بریتانیایی ایجاد و افتتاح شده است. این هنرمند شش مجسمه بزرگ از چهرههای انسانی را به نمایش گذارده است. «موزه آبی کن» موزهای با چیدمانی دائمی از آثار هنری است. این آثار در آبهای مدیترانه در نزدیکی جزیره سن مرگوریت قرار دارد. هدف ساخت این مجسمههای سیمانی عظیم ارتباط بیشتر مردم با زندگی دریایی و طبیعت زیر دریاست.
غواصان و شناگران بهراحتی میتوانند از این آثار دیدن کنند چرا که مجسمهها تنها در دو سه متری از سطح آب قرار گرفتهاند. هدف دیگر این نمایشگاه جلب توجه مخاطبان به حمایت و حفاظت محیط زیست و توجه به ارزش و اهمیت آن در موقعیتی است که اقیانوسها در تهدید جدی تخریب محیط زیستی توسط فعالیتهای انسانی هستند. دی کایر معتقد است هدف اصلی این چیدمان توجه به این موضوع است که اقیانوسها در خطر جدی هستند و به کمک ما نیاز دارند. اکوسیستم دریایی در طی دهههای پیشین تا به حال در حال تخریب و فرسایش بوده و آیندهای نامعلوم دارد.
هر کدام از این چهرههای سیمانی بزرگ براساس چهره یکی از افراد محلی ساخته شده است؛ مثلاً چهره یک پیرمرد صیاد هشتاد ساله و یک دختربچه 9 ساله. هر یک از مجسمهها طولی حدود دو متر و وزنی بیش از 10 تن دارند. مواد بهکار رفته در ساخت این مجسمهها، بتن و مصالح با PH بسیار پایین است و بافتی مناسب طبیعت دارد بهطوری که موجودات دریایی خصوصاً مرجانها را به خود جذب میکند و باعث رشد و نمو آنها روی مجسمه میشود که این خود چیدمانی همواره در حال تغییر و مناسب اکوسیستم دریاست.
دو مجسمه از این مجموعه، هر یک تصویری از دو چهره را نشان میدهد که یکی بزرگتر و دیگری کوچکتر است. به گفته هنرمند، این دو نیم چهره نمایانگر چهره حقیقی اقیانوس است که ماسکی بر چهره دارد؛ در ظاهر قوی و نیرومند به نظر میرسد اما در اصل شکننده، حساس و نیازمند مراقبت است.
این نخستین نمایشگاه این هنرمند در دریای مدیترانه است و روند ساخت آن چهار سال به طول انجامیده است. پیش از این آثار منحصر به فرد دیگری از او در دریای کشورهای اسپانیا، استرالیا، مکزیک، باهاماس، مالدیو و نقاط دیگر دنیا نصب شده است.
در نمایشگاهی از آثار این هنرمند بریتانیایی در مکزیک اثری به نام «شام آخر» مشاهده میکنیم. این اثر که از سنگ تراشیده شده یک میز را نشان میدهد با کاسه بزرگی در وسط و دو بشقاب حاوی ماهی نیم خورده. کاسه بزرگ محتوی تعدادی میوه و نارنجک است! این اثر هشداری به صید بیرویه آبزیان و ماهیان در اقیانوسها است؛ آنچه به گفته سازمان جهانی یونسکو تا پنجاه سال دیگر موجب انقراض انواع مختلفی از آبزیان خواهد شد. تأسفی که فایدهای در آینده ندارد!
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پیامی به آیین انتخاب بوشهر بهعنوان نخستین پایتخت قرآنی ایران:
قرآن استوارترین مسیر هدایت بشر به قله سعادت است
بهگفته وزیرفرهنگ و ارشاد اسلامی: «قرآن کریم کلام وحی الهی و یادگار جاودان پیامبر اکرم(ص)، جامع لطائف و اسرار و معارف پروردگار است؛ مشعلی فروزان که همچون خورشید پر فروغ، صحنههای زندگی آدمی را به نور هدایت روشن میکند»
در بخشــــــــــــی از پیام سیدعباس صالحی که روزگذشته درآیین انتخاب بوشهر بهعنوان نخستین پایتخت قرآنی ایران قرائت شدآمده:«قرآن کریم مجموعهای سرشار از اعجاز کلامی و معرفتی که دلها را تسخیر و با معانی و مفاهیم وآموزههای بلند آن، عقلها را مدهوش خویش کرده است، کتابی که برآن نه اعوجاج و دگرگونی راه دارد؛ نه باطلی و ناراستی و از اینرو استوارترین مسیر هدایت بشر به قله سعادت است. آدمی هر چه در مسیر کمال و تعالی مقربتر، بهرهاش از این عروهالوثقای بیمانند بیشتر و هر که آیینه دلش پاکیزهتر، روشنای آفتاب هدایت قرآن در او نمایانتر خواهد بود. وصف این صحیفه نورانی با هیچ قلمی و اندیشهای میسر نیست و درک بلندای مفاهیم و آموزههای آن فراتر از محدوده اندیشه بشر است.» وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی یادآورشد: به لطف الهی و به یمن تلاشهای نظام جمهوری اسلامی، عطر قرآن کریم بوستان ایران زمین را عطرآگین کرده و در فضای عمومی کشور بیش از پیش به انس و بهرهمندی از مفاهیم گرانسنگ قرآنی توجه
شده است.
صالحی گفت: از این رو، در آغازین سالهای گام دوم انقلاب اسلامی و با عنایت به ظرفیتها، توانمندیها و پیشینه شایسته قرآنی در شهرســــــتان بوشهر، این شهرستان بهعنوان «نخستین پایتخت قرآنی ایران» برای مدت یکسال معرفی میشود و این لوح افتخار به اهالی فرهیخته، نجیب و مؤمن آن دیار تقدیم میشود.
به بهانه آغاز به کار بنیاد حامیان اسناد و کتابخانه ملی ایران
میراث شما، هویت ماست
دکتر مظفر پاسدار شیرازی
معاونت توسعه مدیریت و منابع کتابخانه ملی ایران
متأسفانه بخشها یی از تاریخ کتابخانه ملی در لابهلای برگهای تاریخ گم شده است و حتی اتصال آرشیو ملی نیز نتوانسته این فراموشی تاریخی را علاج کند. اول بار کسانی چون میرزا یحیی دولت آبادی، میرزا حسن رشدیه، مهندس الممالک، احتشام السلطنه که انجمن معارف را راه انداختند در تاریخ 11 آبان 1277، کتابخانهای را با عنوان کتابخانه ملی در خیابان علاءالدوله و به ریاست میرزا اسمعیل خان آجودانباشی افتتاح کردند. احتشام السلطنه در خاطرات خود در این باره میگوید:
«ابتدا خانه ملکی و متعلق به خود را برای انجمن معارف و کتابخانه ملی تخصیص دادم و قریب هزار جلد کتاب که دو سوم آن خطی بود به کتابخانه ملی واگذار کردم و شروع به جمعآوری کتاب از اشخاص نمودم.» طبق مکتوبات مندرج در نشریه تربیت در شمارههای 424 و 426، برای بار دوم کتابخانه ملی تنها چند ماه پس از تشکیل نخستین مجلس شورای ملی، یعنی یک فروردین 1285 هجری شمسی در طبقه دوم عمارتی استیجاری در خیابان ناصری (شمس العماره) افتتاح شد. نکته حائزاهمیت آن است که این نهاد در ابتدای کار چندان رنگ و بوی دولتی نداشته است و توسط هیأت مؤسسی متشکل از نمایندگان انقلابی مجلس و روشنفکران و فعالان اجتماعی آن زمان شکل میگیرد. افرادی چون سید نصرالله تقوی سادات اخوی(نماینده مجلس اول)، محمد علی نصرهالسلطان(نماینده مجلس اول)، عبدالرحیم نوری مفتحالملک، محمدعلی تهرانی(نماینده مجلس اول)، غلامرضا ابنمظفرالملک، زینالعابدین مترجمالملک، ابراهیم نوری اعظامالسلطنه، حاجی سید حسن کتبهالعبد و مرتضی نجمآبادی در پایین نظام نامه این کتابخانه که به تأیید وزیر معارف وقت رسیده امضا کرده و در نشریه تربیت منتشر کردهاند. آنچه در تورق اخبار و اطلاعات آن روزگار به چشم میآید، احساس ضرورت راهاندازی کتابخانه عمومی و از آن مهمتر کتابخانه ملی برای توسعه کتابخوانی و حفظ مواریث مکتوب در آن روزگار است که از سوی بسیاری از روشنفکران و فعالان سیاسی و اجتماعی دریافت شده است، به حدی که اولین و دومین تأسیس کتابخانه ملی سراسری با کمکهای مردمی شکل میگیرد.
باید اذعان داشت که این نهاد انقلابی در بازه زمانی کوتاهی بعد از تأسیس مورد حمایت دولت قرار میگیرد. جدای از مشارکت نمایندگان مجلس(اگر مجلس را جزئی از حکومت یا دولت بدانیم) در تأسیس و اداره آن و البته تصویب نخستین قانون واسپاری و دریافت رایگان کتب منتشره کشور و همچنین تصویب اختصاص زمین برای ساخت بنای اختصاصی آن، چندی بعد حمایت وزارت معارف نیز به آن اضافه میشود، از انتقال کتب کتابخانههای ملی معارف و دارالفنون که در اختیار وزارت معارف بوده، تا اقدام به طراحی نقشه برای ساخت ساختمانی اختصاصی برای کتابخانه ملی. اما نکته اینجاست که آغاز این نهاد و نیز در ادامه حیات این نهاد، تا پیش از به توپ بستن مجلس، مشارکت مردمی حرف اول را میزند و به بیان دیگر ارکان مختلف جامعه آن زمان دست به دست یکدیگر میدهند تا این نهاد ایجاد و وظیفه ملی خویش را ایفا نماید. در تأسیس کتابخانه ملی در سال 1285 هیأتی از سوی هیأت مؤسس، مأمور به جمعآوری کمکهای مردمی میشود و از خود هیأت مؤسسه و سایرین با مشارکت آنها مبالغی پول جمعآوری میکند.
«چون هیأت مؤسسه چنین تصور میکردند که هرگاه کتابخانه دارای محل معین و معلومی باشد خیلی بهتر خواهد بود و میتوانند متدرجه وسایل تعالی آن را به خوبی فراهم آورند، در مقام تهیه تنخواهی به جهت خریدن خانه برآمده از آقایانی که میتوانستند در این مقصد شرکت نمایند استمداد جستند و میبینیم که همه کسانی که در این امر خیر پیشقدم شدهاند از رجال سرشناس و معروفند، تقریباً بیشتر آنان از تحصیلکردگان زمانند، مانند میرزا حسن خان مشیرالدوله نائینی، برادرش مؤتمن الملک پیرنیا، وثوق الدوله، سید نصرالله تقوی و امثالهم. و برای این که ذکری از آنان شده باشد، اسامی ایشان و صورت کمک هر یک ذکر میشود:
مرحوم میرزا علی اصغر خان اتابک اعظم به توسط آقای خبر السلطنه هدایت: 200 تومان
جدای از جمعآوری کمکهای مالی، برخی نیز کتاب اهدا کردند و عدهای به اهدای تجهیزاتی چون قالیچه، میز تحریر، ساعت و خانه مبادرت ورزیدند. دیدن لیست این افراد که جمله از بزرگان آن زمان و دهههای آتی بودند جالب توجه است، افرادی چون نصره السلطان، سیدمحمدرضا مساوات(مدیر روزنامه مساوات)، حاج شیخ فضلالله نوری، حاج میرزا حسن رشدیه، شاهزاده عین الدوله(نخستوزیر)، قوام السلطنه(نخستوزیر)، میرزاحسن خان مشیرالدوله(حسن پیرنیا، نخستوزیر)، مؤتمن الملک(حسین پیرنیا، رئیس مجلس شورای ملی دوم و چهارم)، مخبرالسلطنه(مهدی قلی هدایت، نخستوزیر پهلوی)، مخبرالدوله(وزیر پست و وزیر علوم)، خزعل خان سردار ارفع، حاج معین التجار(نماینده دور اول مجلس)، وثوق الدوله(صدراعظم)، علاءالملک(وزیر علوم)، ارباب جمشید، میرزا آقا اصفهانی(نماینده مجلس اول)، ملک المتکلمین، میرزا جوادخان سعدالدوله(نخستوزیر)، شاهزاده جلالالدین میرزا، احتشام السلطنه(محمود علامیر، رئیس مجلس اول) و... این مشارکت مردمی برای راهاندازی و البته توسعه امکانات و خدمات کتابخانه ملی با به توپ بسته شدن مجلس و بالطبع با پایان امید و نشاط اجتماعی متأثر از مشروطه، به محاق رفت و در اواخر دودمان قاجار و اوایل دوران پهلوی منابع این کتابخانه به ساختمان دارالفنون(متعلق به دولت) منتقل شد و حتی با نام کتابخانه معارف چند صباحی ارائه خدمت کرد و در نهایت با افتتاح ساختمان اختصاصی در خیابان سی تیر در 1316 کلیه مأموریتهای کتابخانه ملی بر محوریت دولت طراحی شد. گویی اداره این نهاد دیگر نیازمند مشارکت جدی مردمی نیست و در سالیان بعد اتکای انجام فعالیتهای این نهاد بسیار متکی بر بودجه دولت و درونگرا بسته شده است. قطعاً در طول سالیان حیات کتابخانه ملی، مشارکتهای مردمی برای تجهیز امکانات و تأمین کتب و سایر منابع اطلاعاتی و پژوهشی بوده است و چهرههایی در این سالیان کمک مالی، کتب، اسناد و سایر منابع کتابخانهای و آرشیوی به کتابخانه ملی و بعدتر به سازمان اسناد و کتابخانه ملی اهدا کردهاند، اما بررسی ساختار سازمانی در این سالها، اسناد و مدارک، اطلاعات پیشکسوتان و حتی جراید نشانی از حرکتی جدی و ساختارمند در راستای جلب مشارکتهای مردمی گواهی نمیدهد. گویی جامعه به یکباره با قدرت گرفتن دولت احساس کرده که دیگر نیازی به مشارکت آن نیست یا از سوی دیگر دولت احساس کرده برای انجام وظایفش دیگر نیازی به کمک مردم ندارد و این مشارکت یک طرفه یا دوطرفه فسخ شده است. بهعنوان مثال یکی از بسترهای مهم جلب مشارکتهای مردمی در نهادهای اینچنین کتیبه حامیان یا اهداگران است که جدای از متداول بودن آن در دنیا در کشور ما نیز از قضا در کتابخانههای بزرگ بیشتر دیده میشود، مروری ذهنی بر در و دیوار کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی و حتی نهاد به نسبت تازه تأسیس دایرة المعارف بزرگ اسلامی، کتیبه اهداگران را به یاد خواهد آورد، دیواری که نام چهرههای اهدا کننده کتاب را بر خود حک کرده تا از یکسو سپاسی از اهدا کننده باشد و از سوی دیگر بستری برای جلب نظر سایر مخاطبین برای توسعه کمک مردمی باشد. بر همگان روشن است که در کشورهای توسعه یافته با وجود آنکه اداره کشور توسط دولت متکی به نفت نیست و بسیار بیشتر از کشور ما اتکا به مالیات خود مردم دارد، مسأله donation و کمک مالی خیرانه به نهادهای علمی، فرهنگی و اجتماعی چون کتابخانهها بویژه کتابخانه ملی کشورشان، دانشگاهها و... بسیار رایج و نهادینه است. در کشور ما نیز که سنت وقف بهعنوان یک مکانیسم جلب کمک مردمی برای حمایت اجتماعی از یک فعالیت عامه المنفعه بسیار رایج بوده است و در چند دهه اخیر نیز سنت مدرسهسازی خیرانه یا کمکهای مالی به دانشگاههای دولتی کشور در کنار وظیفه دولت برای ساخت و تجهیز مدارس، تجهیز و تأمین دانشگاهها، با مشارکتهای خیرانه مردمی از خرد تا کلان، اتفاقات خوبی را در کشور بویژه در مناطق محروم رقم زده است.
در یکی دو سال گذشته تلاشهای وافری برای طراحی برنامههای راهبردی برای توسعه این نقیصه تاریخی انجام شده است که در هفتههای اخیر به بهرهبرداری رسیدهاند. از آغاز به کار بنیاد حامیان اسناد و کتابخانه ملی ایران، تا رونمایی از تندیس یادمان اهداگران سازمان و آغاز به کار طرح گنجمان، شناسنامه دیجیتال میراث مستند و حافظ. بنیاد حامیان اسناد و کتابخانه ملی ایران بهعنوان یک سازمان مردم نهاد با الگوبرداری از بنیادهای حامیان دانشگاههای معتبر کشور تلاش دارد با همت اعضای هیأت امنا و هیأت مدیره خود مردم، خیرین و شرکتهای خصوصی را به مشارکت، کمک خیرانه و کمکهای مسئولیت اجتماعی دعوت کند و گفتمان این مهم را ترویج نماید. تندیس یادمان اهداگران، اجرایی مدرن از کتیبه اهداگران است که پیشتر اشاره شد، اثری فاخر که به دستان هنرمند استاد پرویز تناولی ساخته و اهدا شده است، تا بستری برای ثبتنام حامیان و یاریگران سازمان در سالهای گذشته و آینده باشد و ظرفیتی برای تشویق و ترغیب دغدغهمندان میراث مستند برای همکاری با سازمان اسناد و کتابخانه ملی باشد. گنجمان، تلاشی برای مشارکت خرد مردمی برای تأمین مالی جمعی جهت خرید میراث مستند کشور(نسخ خطی و اسناد تاریخی) است، بستری مستمر برای جلب حمایتهای دغدغه مندان فرهنگ این مرز و بوم برای حفظ پشتوانه تاریخ و هویت مردمان این سرزمین و جلوگیری از خروج میراث مستند از کشور است. حافظ، ارزش دادن به بار معنوی میراث مستند کشورمان است، پذیرش اینکه این میراث جدای از ارزش معنوی، ارزش ریالی دارد و شبکه بانکی برای نخستین بار میراث مستند را بهعنوان وثیقه و ضمانت تسهیلات بپذیرد و مالکان و صاحبان این میراث مستند، جهت استفاده از این ظرفیت، تشویق به اهدای نسخه دیجیتال این میراث به سازمان و در نهایت به ملت ایران کنند. شناسنامه دیجیتال میراث مستند، تلاشی است تا به واسطه صدور شناسنامه هر نسخه خطی و سند تاریخی، صاحب اثر را به سوی اهدای نسخه دیجیتال اثر به حافظه ملی ایرانیان هدایت شود. باشد که با مشارکت فرد فرد ایرانیان، حافظه ملی تکمیل، حفاظت و دسترسپذیر گردد.
معاونت توسعه مدیریت و منابع کتابخانه ملی ایران
متأسفانه بخشها یی از تاریخ کتابخانه ملی در لابهلای برگهای تاریخ گم شده است و حتی اتصال آرشیو ملی نیز نتوانسته این فراموشی تاریخی را علاج کند. اول بار کسانی چون میرزا یحیی دولت آبادی، میرزا حسن رشدیه، مهندس الممالک، احتشام السلطنه که انجمن معارف را راه انداختند در تاریخ 11 آبان 1277، کتابخانهای را با عنوان کتابخانه ملی در خیابان علاءالدوله و به ریاست میرزا اسمعیل خان آجودانباشی افتتاح کردند. احتشام السلطنه در خاطرات خود در این باره میگوید:
«ابتدا خانه ملکی و متعلق به خود را برای انجمن معارف و کتابخانه ملی تخصیص دادم و قریب هزار جلد کتاب که دو سوم آن خطی بود به کتابخانه ملی واگذار کردم و شروع به جمعآوری کتاب از اشخاص نمودم.» طبق مکتوبات مندرج در نشریه تربیت در شمارههای 424 و 426، برای بار دوم کتابخانه ملی تنها چند ماه پس از تشکیل نخستین مجلس شورای ملی، یعنی یک فروردین 1285 هجری شمسی در طبقه دوم عمارتی استیجاری در خیابان ناصری (شمس العماره) افتتاح شد. نکته حائزاهمیت آن است که این نهاد در ابتدای کار چندان رنگ و بوی دولتی نداشته است و توسط هیأت مؤسسی متشکل از نمایندگان انقلابی مجلس و روشنفکران و فعالان اجتماعی آن زمان شکل میگیرد. افرادی چون سید نصرالله تقوی سادات اخوی(نماینده مجلس اول)، محمد علی نصرهالسلطان(نماینده مجلس اول)، عبدالرحیم نوری مفتحالملک، محمدعلی تهرانی(نماینده مجلس اول)، غلامرضا ابنمظفرالملک، زینالعابدین مترجمالملک، ابراهیم نوری اعظامالسلطنه، حاجی سید حسن کتبهالعبد و مرتضی نجمآبادی در پایین نظام نامه این کتابخانه که به تأیید وزیر معارف وقت رسیده امضا کرده و در نشریه تربیت منتشر کردهاند. آنچه در تورق اخبار و اطلاعات آن روزگار به چشم میآید، احساس ضرورت راهاندازی کتابخانه عمومی و از آن مهمتر کتابخانه ملی برای توسعه کتابخوانی و حفظ مواریث مکتوب در آن روزگار است که از سوی بسیاری از روشنفکران و فعالان سیاسی و اجتماعی دریافت شده است، به حدی که اولین و دومین تأسیس کتابخانه ملی سراسری با کمکهای مردمی شکل میگیرد.
باید اذعان داشت که این نهاد انقلابی در بازه زمانی کوتاهی بعد از تأسیس مورد حمایت دولت قرار میگیرد. جدای از مشارکت نمایندگان مجلس(اگر مجلس را جزئی از حکومت یا دولت بدانیم) در تأسیس و اداره آن و البته تصویب نخستین قانون واسپاری و دریافت رایگان کتب منتشره کشور و همچنین تصویب اختصاص زمین برای ساخت بنای اختصاصی آن، چندی بعد حمایت وزارت معارف نیز به آن اضافه میشود، از انتقال کتب کتابخانههای ملی معارف و دارالفنون که در اختیار وزارت معارف بوده، تا اقدام به طراحی نقشه برای ساخت ساختمانی اختصاصی برای کتابخانه ملی. اما نکته اینجاست که آغاز این نهاد و نیز در ادامه حیات این نهاد، تا پیش از به توپ بستن مجلس، مشارکت مردمی حرف اول را میزند و به بیان دیگر ارکان مختلف جامعه آن زمان دست به دست یکدیگر میدهند تا این نهاد ایجاد و وظیفه ملی خویش را ایفا نماید. در تأسیس کتابخانه ملی در سال 1285 هیأتی از سوی هیأت مؤسس، مأمور به جمعآوری کمکهای مردمی میشود و از خود هیأت مؤسسه و سایرین با مشارکت آنها مبالغی پول جمعآوری میکند.
«چون هیأت مؤسسه چنین تصور میکردند که هرگاه کتابخانه دارای محل معین و معلومی باشد خیلی بهتر خواهد بود و میتوانند متدرجه وسایل تعالی آن را به خوبی فراهم آورند، در مقام تهیه تنخواهی به جهت خریدن خانه برآمده از آقایانی که میتوانستند در این مقصد شرکت نمایند استمداد جستند و میبینیم که همه کسانی که در این امر خیر پیشقدم شدهاند از رجال سرشناس و معروفند، تقریباً بیشتر آنان از تحصیلکردگان زمانند، مانند میرزا حسن خان مشیرالدوله نائینی، برادرش مؤتمن الملک پیرنیا، وثوق الدوله، سید نصرالله تقوی و امثالهم. و برای این که ذکری از آنان شده باشد، اسامی ایشان و صورت کمک هر یک ذکر میشود:
مرحوم میرزا علی اصغر خان اتابک اعظم به توسط آقای خبر السلطنه هدایت: 200 تومان
جدای از جمعآوری کمکهای مالی، برخی نیز کتاب اهدا کردند و عدهای به اهدای تجهیزاتی چون قالیچه، میز تحریر، ساعت و خانه مبادرت ورزیدند. دیدن لیست این افراد که جمله از بزرگان آن زمان و دهههای آتی بودند جالب توجه است، افرادی چون نصره السلطان، سیدمحمدرضا مساوات(مدیر روزنامه مساوات)، حاج شیخ فضلالله نوری، حاج میرزا حسن رشدیه، شاهزاده عین الدوله(نخستوزیر)، قوام السلطنه(نخستوزیر)، میرزاحسن خان مشیرالدوله(حسن پیرنیا، نخستوزیر)، مؤتمن الملک(حسین پیرنیا، رئیس مجلس شورای ملی دوم و چهارم)، مخبرالسلطنه(مهدی قلی هدایت، نخستوزیر پهلوی)، مخبرالدوله(وزیر پست و وزیر علوم)، خزعل خان سردار ارفع، حاج معین التجار(نماینده دور اول مجلس)، وثوق الدوله(صدراعظم)، علاءالملک(وزیر علوم)، ارباب جمشید، میرزا آقا اصفهانی(نماینده مجلس اول)، ملک المتکلمین، میرزا جوادخان سعدالدوله(نخستوزیر)، شاهزاده جلالالدین میرزا، احتشام السلطنه(محمود علامیر، رئیس مجلس اول) و... این مشارکت مردمی برای راهاندازی و البته توسعه امکانات و خدمات کتابخانه ملی با به توپ بسته شدن مجلس و بالطبع با پایان امید و نشاط اجتماعی متأثر از مشروطه، به محاق رفت و در اواخر دودمان قاجار و اوایل دوران پهلوی منابع این کتابخانه به ساختمان دارالفنون(متعلق به دولت) منتقل شد و حتی با نام کتابخانه معارف چند صباحی ارائه خدمت کرد و در نهایت با افتتاح ساختمان اختصاصی در خیابان سی تیر در 1316 کلیه مأموریتهای کتابخانه ملی بر محوریت دولت طراحی شد. گویی اداره این نهاد دیگر نیازمند مشارکت جدی مردمی نیست و در سالیان بعد اتکای انجام فعالیتهای این نهاد بسیار متکی بر بودجه دولت و درونگرا بسته شده است. قطعاً در طول سالیان حیات کتابخانه ملی، مشارکتهای مردمی برای تجهیز امکانات و تأمین کتب و سایر منابع اطلاعاتی و پژوهشی بوده است و چهرههایی در این سالیان کمک مالی، کتب، اسناد و سایر منابع کتابخانهای و آرشیوی به کتابخانه ملی و بعدتر به سازمان اسناد و کتابخانه ملی اهدا کردهاند، اما بررسی ساختار سازمانی در این سالها، اسناد و مدارک، اطلاعات پیشکسوتان و حتی جراید نشانی از حرکتی جدی و ساختارمند در راستای جلب مشارکتهای مردمی گواهی نمیدهد. گویی جامعه به یکباره با قدرت گرفتن دولت احساس کرده که دیگر نیازی به مشارکت آن نیست یا از سوی دیگر دولت احساس کرده برای انجام وظایفش دیگر نیازی به کمک مردم ندارد و این مشارکت یک طرفه یا دوطرفه فسخ شده است. بهعنوان مثال یکی از بسترهای مهم جلب مشارکتهای مردمی در نهادهای اینچنین کتیبه حامیان یا اهداگران است که جدای از متداول بودن آن در دنیا در کشور ما نیز از قضا در کتابخانههای بزرگ بیشتر دیده میشود، مروری ذهنی بر در و دیوار کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی و حتی نهاد به نسبت تازه تأسیس دایرة المعارف بزرگ اسلامی، کتیبه اهداگران را به یاد خواهد آورد، دیواری که نام چهرههای اهدا کننده کتاب را بر خود حک کرده تا از یکسو سپاسی از اهدا کننده باشد و از سوی دیگر بستری برای جلب نظر سایر مخاطبین برای توسعه کمک مردمی باشد. بر همگان روشن است که در کشورهای توسعه یافته با وجود آنکه اداره کشور توسط دولت متکی به نفت نیست و بسیار بیشتر از کشور ما اتکا به مالیات خود مردم دارد، مسأله donation و کمک مالی خیرانه به نهادهای علمی، فرهنگی و اجتماعی چون کتابخانهها بویژه کتابخانه ملی کشورشان، دانشگاهها و... بسیار رایج و نهادینه است. در کشور ما نیز که سنت وقف بهعنوان یک مکانیسم جلب کمک مردمی برای حمایت اجتماعی از یک فعالیت عامه المنفعه بسیار رایج بوده است و در چند دهه اخیر نیز سنت مدرسهسازی خیرانه یا کمکهای مالی به دانشگاههای دولتی کشور در کنار وظیفه دولت برای ساخت و تجهیز مدارس، تجهیز و تأمین دانشگاهها، با مشارکتهای خیرانه مردمی از خرد تا کلان، اتفاقات خوبی را در کشور بویژه در مناطق محروم رقم زده است.
در یکی دو سال گذشته تلاشهای وافری برای طراحی برنامههای راهبردی برای توسعه این نقیصه تاریخی انجام شده است که در هفتههای اخیر به بهرهبرداری رسیدهاند. از آغاز به کار بنیاد حامیان اسناد و کتابخانه ملی ایران، تا رونمایی از تندیس یادمان اهداگران سازمان و آغاز به کار طرح گنجمان، شناسنامه دیجیتال میراث مستند و حافظ. بنیاد حامیان اسناد و کتابخانه ملی ایران بهعنوان یک سازمان مردم نهاد با الگوبرداری از بنیادهای حامیان دانشگاههای معتبر کشور تلاش دارد با همت اعضای هیأت امنا و هیأت مدیره خود مردم، خیرین و شرکتهای خصوصی را به مشارکت، کمک خیرانه و کمکهای مسئولیت اجتماعی دعوت کند و گفتمان این مهم را ترویج نماید. تندیس یادمان اهداگران، اجرایی مدرن از کتیبه اهداگران است که پیشتر اشاره شد، اثری فاخر که به دستان هنرمند استاد پرویز تناولی ساخته و اهدا شده است، تا بستری برای ثبتنام حامیان و یاریگران سازمان در سالهای گذشته و آینده باشد و ظرفیتی برای تشویق و ترغیب دغدغهمندان میراث مستند برای همکاری با سازمان اسناد و کتابخانه ملی باشد. گنجمان، تلاشی برای مشارکت خرد مردمی برای تأمین مالی جمعی جهت خرید میراث مستند کشور(نسخ خطی و اسناد تاریخی) است، بستری مستمر برای جلب حمایتهای دغدغه مندان فرهنگ این مرز و بوم برای حفظ پشتوانه تاریخ و هویت مردمان این سرزمین و جلوگیری از خروج میراث مستند از کشور است. حافظ، ارزش دادن به بار معنوی میراث مستند کشورمان است، پذیرش اینکه این میراث جدای از ارزش معنوی، ارزش ریالی دارد و شبکه بانکی برای نخستین بار میراث مستند را بهعنوان وثیقه و ضمانت تسهیلات بپذیرد و مالکان و صاحبان این میراث مستند، جهت استفاده از این ظرفیت، تشویق به اهدای نسخه دیجیتال این میراث به سازمان و در نهایت به ملت ایران کنند. شناسنامه دیجیتال میراث مستند، تلاشی است تا به واسطه صدور شناسنامه هر نسخه خطی و سند تاریخی، صاحب اثر را به سوی اهدای نسخه دیجیتال اثر به حافظه ملی ایرانیان هدایت شود. باشد که با مشارکت فرد فرد ایرانیان، حافظه ملی تکمیل، حفاظت و دسترسپذیر گردد.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
میخواهم زنده بمانم...
-
زنده شدن خاطرات فراموش شده
-
موزهای بتنی در آبهای مدیترانه
-
قرآن استوارترین مسیر هدایت بشر به قله سعادت است
-
میراث شما، هویت ماست
اخبارایران آنلاین